در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

سلام بر ماه ذی‌الحجه، سلام بر حاجیان بیت‌الله الحرام، سلام بر رهروان بیت‌الله الحرام و سلام بر رهروان کوی یار در هر جای عالم که هستند و به هر کاری که مشغول هستند.

 در حال عبور از گذر ایام هستیم که خداوند برای تمامیت آن، احترام ویژه قائل شده و ارزش هر عمل مثبتی را حداقل دو برابر قرار داده. همانطور که دیه‌ی آدم هم در ماه حرام دو برابر می‌شود؛ ارزش هر انسانی نزد خداوند بالا می‌رود و صدالبته گناهان هم به درگاه الهی از زشتی و اثرات بدتری برخوردار هستند.

ماه ذی‌الحجه نزد خداوند از چنان احترامی برخوردار است که خداوند به ده شب آن قسم یادکرده و سپس به شب نهم و دهم آن‌هم جداگانه قسم یادکرده که دلائل و بررسی و تفسیر و تأویل این مطلب در جای دیگری باید صورت بگیرد. اما به‌راستی اگر بخواهیم از این ایام استفاده کنیم و به قرب الهی نزدیک شویم چه باید بکنیم؟

  • آیا به حج برویم؟
  • آیا دهه را روزه ‌بگیریم؟
  • آیا ذکر و نماز مخصوص این ایام را داشته باشیم؟
  • آیا به زیارت کربلا مشرف شویم؟

همه‌ی این‌ها مطلوب و پر ثواب است. اما خداوند برای قبولی اعمال شرطی در قرآن قرار داده و فرموده‌اند: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» همانا خداوند فقط از اهل تقوا می‌پذیرد.

🌷 «ت» تقوا؛ ترک گناه،

🌷 «ق»؛ قیام برای انجام واجبات،

🌷 «و»؛ ورع و کناره‌گیری شدید از گناه،

🌷 «1»؛ اخلاص در عمل،

در هر کس این چهار عمل جمع شده او اهل تقوی است و خداوند اعمال مثبت او را می‌پذیرد.

شرط قبولی تقوی؛ و شرط تقوی؟

حرکت اول به‌سوی تقوی، ترک گناه است. مخصوصاً گناهان کوچک که البته همه گناهان بزرگ هستند؛ زیرا در محضر الهی صورت می‌گیرند و اصلاً تکرار گناهان صغیره آن گناه را کبیره می‌کند.

رسول اکرم (ص) در سفری در بیابان به همراهان فرمودند: هیزم جمع کنند. هر کس به طرفی رفت مدتی تفحص کردند و برگشتند. عرض کردند هیزمی در این صحرا نیست. حضرت فرمودند: بگردید، حتی خارهای کوچک را جمع کرده بیاورید. رفتند چنین کردند. تلی از چوب‌های کوچک و بزرگ جمع شد. حضرت فرمودند: گناهان شما هم همین‌طور انباشته می‌شود، خطاها و اشتباهات اول به نظر نمی‌آیند؛ اما کم‌کم در زندگی ما فاجعه به بار می‌آورند. فاجعه هم این است که به‌جایی ما را می‌رساند که دیگر نه خود خطا و نه اثر خطا و نه نتیجه‌ی آن برایمان مهم نخواهد بود.

روایتی بسیار زیبا از رسول اکرم (ص) خطاب به مولایمان علی علیه‌السلام:

 🌷سه برنامه است که هر کس خدا را با آن‌ها ملاقات کند از بهترین مردم است.

1- کسی که به آنچه بر او واجب است عمل کند؛ او برترین بنده است.

2- کسی که به‌روزی داده‌شده قناعت کند. (حریص نباشد)؛ او بی‌نیازترین مردم است.

3- کسی که از تمام حرام‌ها خودداری کند؛ او پارساترین بندگان خداست.

🌷 یا علی! اگر این سه چیز در کسی نباشد؛ عملش ناتمام است.

1- اخلاق که با آن با مردم مدارا کند.

2- حوصله و حلمی که با آن جهل جاهل را برگرداند.

3- قدرت و اراده‌ای که او را از خطا و اشتباه و گناه مانع گردد.

🌷 یا علی! اسلام عریان است، لباسش حیا، زینتش عفاف، جوانمردی‌اش عمل صالح و ستونش ورع و پارسایی است.

 

ای بزرگوار، گناهان کوچک مانند سنگریزه‌های جلوی پای ما هستند که برای زمین نخوردن باید مراقبشان باشیم. مواظب سنگریزه‌ها باشید.

روزی حکیمی در میان کشتزارها قدم می‌زد که با مرد جوان غمگینی روبه‌رو شد. حکیم گفت: «حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی.» مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ داد: «حیف است؟! من که متوجه منظورتان نمی‌شوم!» گرچه چشمان او مناظر طبیعت را می‌دید اما به‌قدری فکرش پریشان بود که آنچه را که باید، دریافت نمی‌کرد.

حکیم با شور و شعف اطراف را می‌نگریست و به گردش خود ادامه می‌داد و درحالی‌که به‌سوی برکه می‌رفت از مرد جوان دعوت کرد تا او را همراهی کند. به کنار برکه رسیدند، برکه آرام بود. گویی آن را با درختان چنار و برگ‌های سبز و درخشانش قاب کرده بودند. صدای چهچهه پرندگان از لابه‌لای شاخه‌های درختان در آن محیط آرام و ساکت، موسیقی دلنوازی می‌نواخت. حکیم درحالی‌که زمین مجاور خود را با نوازش پاک می‌کرد از جوان دعوت کرد که بنشیند. سپس رو به جوان کرد و گفت: «خواهش می‌کنم یک سنگ کوچک بردار و آن را در برکه بینداز.»

مرد جوان سنگریزه‌ای برداشت و با تمام قوا آن را درون آب پرتاب کرد. حکیم گفت: «بگو چه می‌بینی؟» مرد جوان گفت: «من آب موج‌دار را می‌بینم.» حکیم پرسید: «این امواج از کجا آمده‌اند؟» جوان گفت: «از سنگریزه‌ای که من در برکه انداختم.» حکیم گفت: «پس خواهش می‌کنم دستت را در آب فروکن و حلقه‌های موج را متوقف کن.»

مرد جوان دستش را نزدیک حلقه‌ای برد و در آب فروکرد. این کار او باعث شد حلقه‌های جدید و بزرگ‌تری به وجود آید. گیج شده بود. چرا اوضاع بدتر شد؟ از طرفی متوجه منظور حکیم نمی‌شد. حکیم پرسید: «آیا توانستی حلقه‌های موج را متوقف کنی؟» جوان گفت: «نه! با این کارم فقط حلقه‌های بیشتر و بزرگ‌تری تولید کردم.» حکیم پرسید: «اگر از ابتدا سنگریزه را متوقف می‌کردی چه؟!». حکیم گفت: «ازاین‌پس در زندگی‌ات مواظب سنگریزه‌های بسیار کوچک اشتباهاتت باش که قبل از افتادن آن‌ها در دریای وجودت مانع آن‌ها شوی. هیچ‌وقت سعی نکن زمان و انرژی‌ات را برای بازگرداندن گذشته و جبران اشتباهاتت هدر دهی».

نکته:

🌻 آثار اشتباهات با توجه به بزرگی و کوچکی آن‌ها بعد از گذشت مدتی طولانی و یا کوتاه، محو و ناپدید می‌شوند. ]البته برخی گناهان آثار ابدی خواهند داشت، نظیر آن ظلمی که بر ائمه اطهار رفت[

🌻 همان‌طور که اگر منتظر بمانی حلقه‌های موج هم از بین خواهند رفت؛ اما اگر مراقب اشتباهات بعدی‌ات نباشی، همیشه دریای وجودت پر از موج و تشویش خواهد بود.

🌻 بهتر است قبل از انجام هر عملی بافکر و تدبیر عواقب آن را بسنجی و سپس عمل کنی. بعد از حادثه‌ای بیهوده دست‌وپا زدن فقط اوضاع را بدتر می‌کند.

🌻 گاهی بهترین عمل، بی‌عملی است. ]یعنی هیچ کاری نکردن، بهتر از بد عمل کردن، البته گاهی... نه همیشه[

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 2ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۳۶
خادمه الزهراء

مروارید فرصـت

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۷ ق.ظ

با سلام و عرض تبریک حلول ماه ذی‌الحجه بر تمام زائران و عاشقان بیت‌الله‌الحرام.

فرصت‌ها به‌سرعت برق و باد می‌آیند و می‌روند. ماه رمضان، شوال، ذی القعده، ذی الحجه؛ و چه بی‌توجه هستیم به اینکه آمد و رفت هرکدام از این ایام، بلعیده شدن تکه‌ای از عمر ماست و فرصتی تازه و نو که در اختیار ما قرار می‌گیرد و به‌سرعت از ما گرفته می‌شود.

 

 

فرصت، در فرهنگ دینی از تعابیر عجیبی برخوردار است؛

🌼 که گاهی فرموده‌اند: فرصت‌های خوب را دریابید زیرا فرصت‌ها همچون ابر می‌گذرند.

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت، زودگذر است و دیریاب.

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت، شکار است (یعنی به محض دیدن باید برای به‌دام انداختن و شکار کردنش، اقدام کنی وگرنه فرار کرده، از دست می‌رود).

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت، غنیمت است.

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت را دریاب قبل از آنکه از دست رفتنش موجب اندوه گردد.

🌼 و گاهی فرموده‌اند: به هرکس فرصتی دست دهد و او به انتظارِ دست دادن فرصت کامل و بهتر، آن را به‌تأخیر اندازد؛ روزگار همان فرصت را نیز از او برباید زیرا کارِ ایام، بردن است و روشِ زمان، از دست رفتن.

🌼 و فرموده‌اند: فرصت را دریاب قبل از آنکه به‌ اندوه تبدیل شود.

 

نوشته‌اند: شغل مردی، تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدف‌های شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع‌آوری می‌کرد و مدام به صدف‌ها لعنت می‌فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می‌کردند. او باید هر روز آنها را روی هم انباشته می‌کرد؛ و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می‌داد.

روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدف‌های بدبو درست کرده بود، خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت.

یک سال بعد، آن دو مرد، در جایی یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند، مرد نظافتچی نمی‌توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید، چطور توانسته چنین ثروتی را به‌دست بیاورد؟!

مرد ثروتمند پاسخ داد: من هدیه‌ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می‌داد و تو قبول نمی‌کردی! در تمام صدف‌های نفرت‌انگیز تو، مروارید نهفته بود!

بیشتر وقت‌ها، هدایا و موهبت‌های الهی در بطن خستگی‌ها و رنج‌ها نهفته‌اند، این ما هستیم که موهبت‌هایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می‌دهد، ندانسته رد می‌کنیم.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 1ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۳۷
خادمه الزهراء

حدیث لوح

دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۳۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض تسلیت شهادت مظلومانه‌ی تجلی تام جود و سخای الهی جوادالائمه علیه‌السلام، که وجود نازنینش مایه‌ی سرور و شادمانی قلب الهی پدر بزرگوارش و محبان و شیفتگانش می‌باشد. و غم جانکاه شهادتش هرگز از دل دوستانش بیرون رفتنی نیست.

حدیث لوح یکی از غریب‌ترین احادیث وارده در باب ائمه اطهار علیهم‌السلام می‌باشد. به بهانه‌ی شهادت امام نهم علیه‌السلام این حدیث شریف تقدیم حضورتان می‌شود تا تسلای دل‌های عاشقتان باشد.

از امام صادق (ع) نقل شده‌است که فرمودند: پدرم به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: من با تو کاری دارم. چه زمانی می‌توانم پیش تو بیایم و از تو سؤالاتی بکنم؟ جابر عرض کرد: هر زمان که دوست داشتید. پدرم روزی نزد او رفت و به او گفت: ای جابر! مرا از لوحی که در دست مادرم، فاطمه (س)، دختر رسول خدا (ص) دیدی و آنچه که مادرم از مکتوبات آن لوح در اختیار تو گذاشت، با خبر کن!

جابر عرض کرد: قسم به خدا، هنگامی که من در زمان حیات رسول خدا (ص) نزد مادرت فاطمه (س) رفتم تا ولادت حسین (ع) را به او تبریک بگویم، در دست ایشان، لوحی سبز رنگ دیدم. گمان کنم از زمرد بود. نوشته‌هایش سفید رنگ، شبیه رنگ خورشید بود.

پس عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت، ای دختر رسول خدا! این لوح چیست؟

حضرت زهرا (س) فرمود: این لوحی است که خداوند به رسول خدا (ص) هدیه داده است. در آن اسم پدرم و اسم شوهرم و اسم دو فرزندم و اسامی اوصیا از نسل فرزندم هست. پدرم نیز آن را به من عطا فرمود تا با آن، مرا بشارت دهد.

جابر گفت: آنگاه مادرتان فاطمه (س) آن را به من داد، آن را خواندم و از روی آن نوشتم.

پدرم فرمود: آیا نسخه‌ای که از آن برداشته‌ای، نزد تو موجود است تا به من نشان دهی؟

عرض کرد: بله.

پس پدرم با او به منزل جابر رفت. جابر صحیفه‌ای از پوست نازک بیرون آورد.

پدرم گفت: ای جابر! کتاب را نگاه کن تا من برایت بخوانم.

پس جابر به نسخه‌اش نگاه می‌کرد و پدرم می‌خواند. حتی یک حرف هم از آنچه پدرم گفت، مخالف نوشته نبود.

پس جابر گفت: به خداوند سوگند همین‌طور که شما خواندی، در لوح نوشته شده است.

«بسم الله الرحمن الرحیم. این کتابی است از سوی خداوند عزیز حکیم برای محمد پیامبرش و نورش و سفیرش و حجابش و دلیلش روح الامین از سوی پروردگار عالمین بر او نازل گشته‌است.

ای محمد! نامه‌ی مرا بزرگ بدار و نعمت‌هایم را شاکر باش و آنها را انکار نکن. همانا من خدایی هستم که به‌غیر از من معبودی نیست. کوبنده‌ی جباران، پیروزی‌بخش مظلومان، حاکم دین.

همانا خداوندی هستم که به‌غیر از من معبودی نیست، پس هرکس به غیر از فضل من امید داشته باشد یا از غیر از عدل من بترسد، او را آنچنان عذابی می‌کنم که احدی از جهانیان را عذاب نکرده باشم. پس تنها مرا عبادت و به من توکل کن.

همانا من پیغمبری مبعوث کردم که روزهای رسالتش تمام نشد و مدتش به سر نرسید مگر اینکه برای او وصیّ‌ای قرار دادم. همانا من تو را بر انبیا برتری دادم و وصیّ‌ات را بر اوصیا برتری دادم و تو را گرامی داشتم با دو بچه شیر و دو نوه‌ات، حسن و حسین.

پس همانا حسن را معدن علم خود، پس از گذران مدت پدرش قرار دادم؛ و حسین را خازن وحی خود قرار دادم و او را با شهادت گرامی داشتم و با آن به سعادت رسید.

همانا او برترینِ کسانی است که شهید شده‌اند و بالاترین شهید از لحاظ درجه است. کلمه‌ی تامّه‌ی خود را با او قرار دادم و حجت بالغه‌ام نزد اوست؛ و با عترت او پاداش می‌دهم و مجازات می‌کنم.

اولین آنها، علی، سید عابدان و زینت اولیای گذشته‌ی من است و پسرش شبیه جدش محمد است که باقر علم و معدن حکمت من است. شک‌کنندگان در جعفر هلاک خواهند شد، منکر او، منکر من است.

این قول حقیقتاً از سوی من پابرجاست که جایگاه جعفر را گرامی دارم و او را در مورد شیعیانش و یارانش و دوستانش خوشحال می‌کنم.

بعد از او برای موسی، فتنه‌ای کور و تاریک رخ خواهد داد. حجت من مخفی نمی‌ماند و همانا اولیای من هرگز بدبخت نشوند. هرکس هر یک از آنها را انکار کند، پس مرا انکار کرده‌است و هرکس آیه‌ای از کتاب مرا تغییر دهد، بر من افترا بسته است. وای بر منکران و آنان که افترا می‌بندند.

پس از اتمام مدت موسی، بنده‌ام و حبیبم و برگزیده‌ام، علی، ولیّ من و یاور من است. کسی که سختی نبوت را بر دوش او می‌گذارم و او را با تصدی آن امتحان می‌کنم. او را عفریتی مستکبر می‌کُشد. او در شهری که بنده‌ی صالح بنا کرده است، در کنار بدترین آفریدگانم دفن می‌شود.

این قول بر من ثابت است که او را با پسرش محمد، مسرور سازم؛ جانشین پس از او و وارث علمش. او معدن علم من، جایگاه سرّم و حجتم بر مخلوقات است. هیچ بنده‌ای به او ایمان نمی‌آورد مگر آنکه بهشت را جایگاه او قرار می‌دهم و شفاعتش را درباره‌ی هفتاد نفر از خویشانش که همگی مستوجب آتش هستند، می‌پذیرم؛ و به سعادت به پسرش علی، ولیّ من و یاور من و شاهد در خلقم و امین من و وصیّ‌ام ختم می‌شود. از او دعوت کننده به راهم و خازن علمم، حسن را به وجود می‌آورم.

او را با پسرش(م ح م د) رحمة للعالمین، کامل می‌کنم. با او، کمال موسی و بهای عیسی و صبر ایوب است. در زمان او، اولیای من، ذلیل گشته‌اند و سرهای آنها هدیه می‌شود، همان‌طور که سرهای رؤسای ترک و دیلم هدیه می‌شود؛ کشته و سوزانده می‌شوند و در خوف و رعب و هراس به سر می‌برند. زمین با خون آنها رنگین می‌شود و فریاد و فغان زنانشان بالا می‌رود. آنها حتماً اولیای من هستند. با آنها تمامی فتنه‌های کور و تاریک را دفع می‌کنم. به‌واسطه‌ی آنها زلزله‌ها را برمی‌دارم و غل و زنجیرها را بر می‌کنم.

آنها کسانی هستند که صلوات و رحمت پروردگارشان بر آنهاست و همانا آنها هدایت‌شدگان هستند.»

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 31ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۳۷
خادمه الزهراء

دعای امام رضا برای امام زمان

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۳۳ ق.ظ

درود بر منتظران یار سفر کرده

عید است؛ و خداوند درهای برکاتش را به‌طور ویژه برای بندگانش گشوده و ملائک را صف به صف، به خدمتگزاری گمارده و همه گونه اسباب پذیرایی مهیا کرده و عالمیان را به جشن و سرور میلاد بزرگ انسان کامل، علی ابن موسی الرضا علیه السلام صدا زده‌است. آن هم روز جمعه که ساعتی در عصر هنگامه‌ی اجابت دعاست.

بیایید امروز دعای خاص کنیم برای همه در سراسر جهان هستی که همه باهم، لذت زندگی را به معنای واقعی درک کنند. و این چه دعایی می‌تواند باشد جز طلب ظهور یگانه منجی موعود، مهدی صاحب الزمان عج الله تعالی.

امروز که روز جد بزرگوارش، امام رضا علیه السلام است، با هم دعای آن حضرت برای نوه‌ی گرامیش را می‌خوانیم.

یونس بن عبدالرحمان از امام رضا (ع) روایت کرده‌است که آن حضرت به دعا براى صاحب الزمان (عج) امر مى‌فرمود و یکى از دعاهاى ایشان براى آن حضرت چنین بود:

پروردگارا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و از دوستت، خلیفه‌ات، حجّتت بر خلقت؛ و آن زبانى که معرف توست و گویاى حکمت تو؛ و آن چشم بیناى تو در میان مخلوقاتت؛ و گواه بر بندگانت، بزرگمرد مجاهد کوشا؛ و بنده‌ی پناهنده به تو، دفاع کن.

خداوندا! او را از شرّ آنچه آفریدى؛ و پدید آوردى؛ و ایجاد نمودى؛ و پروراندى؛ و تصویر نمودى در امان دار؛ و او را از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و چپ؛ و از بالا و پایین محافظت فرما آنگونه که هر که در حفاظت تو باشد، ضایع نگردد.

در وجود او، پیامبرت را؛ و وصى پیامبرت را، پدرانش را؛ و پیشوایانت؛ و ارکان دینت را که درود تو بر تمامى آنان باد، حفظ نما؛ و او را در امانت خودت که هرگز ضایع نگردد؛ و در همسایگى‌ات که مورد تعرّض قرار نگیرد؛ و در نگهدارى و حمایت خودت که مورد ظلم واقع نشود، قرار ده.

خدایا! او را به امان محکمت در امان دار که هرکه در آن قرار گیرد، هرگز شکست نخورد؛ و او را در حمایت خودت که هرکه در آن باشد، ظلم نبیند قرار ده. او را به یارى برترت یارى ده؛ و به قدرتت توانایش کن؛ و فرشتگانت را پشت سر او قرار ده.

بارالها! دوست دار هرکه او را دوست دارد؛ و دشمن دار هرکه با او بستیزد؛ و زره محکمت را بر او بپوشان؛ و فرشتگانت را گرداگرد او قرار ده.

پروردگارا! او را به برتری از مقامى که عدالت گسترانِ پیروان پیامبرانت را به آن مقام رساندى، برسان.

خداوندا! شکاف‌ها را با او پر کن، گسستگى‌ها را به او پیوسته دار، ظلم را به او بمیران، عدالت را نمایان ساز؛ و زمین را به عمر طولانى‌اش زینت بخش؛ و او را با یارى تأیید کن؛ و با بیم، نصرت نما؛ و براى او گشایشى آسان قرار ده؛ و از جانب خودت براى او برهانى قاطع بر دشمنت و دشمنش مقدّر کن.

بارالها! او را قائم منتظر قرار ده؛ و پیشوایى که به او مانع ظلم مى‌شوى؛ و او را با یارى قدرتمند و پیروزى نزدیک، توانا کن؛ و او را وارث شرق و غرب جهان که برکتشان دادى، قرار ده. سنّت پیامبرت را به او زنده کن تا هیچ حقّى را به خاطر ترس از مخلوقى پنهان ندارد. یاورش را نیرو ده؛ و دشمنانش را خوار؛ و هر که با او بستیزد و مکر کند، نابود کن.

بارالها! سرکشان کافر و سالارانشان و ریش‌سفیدانشان و یاورانشان را نابود ساز؛ و سرکردگان گمراهى و بدعت گذاران و سنّت شکنان و تقویت کنندگان باطل را درهم شکن.

سرکشان را به او خوار فرما؛ و کافران و منافقان و بى‌دینان را به دست او نابود کن؛ هر وقت و هر جا که باشند در شرق و غرب زمین، در خشکى و دریا، در دشت و کوه، تا هیچ جنبنده‌اى از آنان را زنده نگذارى؛ و نشانى از ایشان برجاى ننهى.

بارالها! شهرهایت را از ایشان پاک کن؛ و بندگانت را از شر ایشان برهان؛ و مؤمنان را به او عزت ببخش؛ و سنت‌های فرستادگانت را به او زنده ساز؛ و حکم پیامبران را عمومی گردان؛ و آنچه از دینت از بین رفته، از حکمت‌هایت دگرگون شده، دوباره بیاور تا دینت به او و به دست او، پرطراوت و نو و بدون هیچ کژی گردد.

در حالیکه بدعتی در او نیست تا به عدالت او، تاریکی‌های ستم، روشن و آتش کفر، خاموش کنی؛ و جایگاه‌های حق و عدالت ناشناخته را (از آلودگی‌ها) پاکیزه؛ و مشکلات احکام را به او روشن بگردانی...

بارالها! پس بر او و پدرانش درود فرست و به او و فرزندان و خاندان و نسل و امّت و تمامى پیروانش، آنچه روشنىِ چشم و شادمانى او را در بردارد، عطایش کن؛ و فرمانروایى او را در تمام مکان‌ها، دور و نزدیک، بر قدرتمندان و فرمانبران (آن نواحى) بگستران تا حکم او بر تمامى احکام غالب؛ و هر باطلى را با حقّ او نابود سازى...

بارالها! ما را بر فرمانبرى او نیرو؛ و بر همراهى او راست بگردان؛ و به متابعت او بر ما منّت گذار؛ و ما را در حزب او که قیام کنندگان به امرت؛ و صبرکنندگان به همراهش؛ و آنان که با خیرخواهى براى او جویاى خشنودی‌اند، قرار ده تا این که در روز قیامت ما را در زمره یاوران و پشتیبانان و تقویت‌کنندگان حکومتش محشور گردانى.

بارالها! بر محمّد و خاندانش درود فرست؛ و این را از طرف ما براى خودت، درحالى‌که از هر شک و شبهه و خودنمایى و شهرت طلبى به‌دور باشد، قرار ده تا بر غیر از تو بر آن اعتماد نکنیم؛ و قصدى جز تو نداشته باشیم؛ و ما را در جایگاه او وارد کن؛ و در بهشت همراه او قرار ده؛ و ما را در کار او به دلتنگى و خستگى و سستى و پراکندگى مبتلا مساز؛ و ما را از کسانى قرار ده که از آنان براى یارى دینت کمک گرفته و به آنان، ولیّت را عزیز مى‌گردانى؛ و به جاى ما، گروه دیگرى را برنگزین چه این که این کار بر تو آسان و بر ما بسیار گران و دشوار است؛ و تو بر هر کار توانایى.

بارالها! بر والیان عهدش درود فرست؛ و ایشان را به آرزوهایشان برسان؛ و عمرشان را طولانى ساز؛ و آنان را یارى ده؛ و براى او آنچه از امر دینت را به آنان نسبت داده‌اى به نهایت برسان؛ و ما را پشتیبانان آنان و یاوران دینت قرار ده؛ و بر پدران پاکیزه‌اش و پیشوایان هدایتگر، درود فرست.

بارالها! ایشان معدن‌هاى سخنان تو؛ و خزینه‌داران علم تو؛ و حاکمان امر تو؛ و بندگان خالص تو؛ و بهترین مخلوقات تو؛ و دوستانت و فرزندان دوستانت؛ و برگزیدگانت و فرزندان برگزیدگان تو هستند که درود و رحمت و برکاتت بر تمامى آنان باد...

جهت تعجیل در فرجش صلواتی فرستید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 13ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۲ ، ۰۶:۳۳
خادمه الزهراء

سلام و صلوات حضرت امام رضاجان

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۳۳ ق.ظ

ایام بر همه‌ی محبان و شیعان و زائران امام رئوف، سراج الله، غوث امت اسلام علی ابن موسی‌الرضا (ع) مبارک باد.

صلوات بر حضرت:

«اَللّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بارِکْ عَلَى السَّیِّدِ المَعْصُومِ وَ الْاِمامِ الْمظْلُومِ، الشَّهیدِ المَسْمُومِ وَ الغَریبِ المَغْمُومِ، وَ القَتیلِ المَحْرُومِ، العالِمِ بالعِلْمِ المَکْتُومِ، بَدْرِ النُّجُومِ، شَمْسِ الشُّمُوسِ، وَ اَنیسِ النُّفُوسِ، اَلمَدْفُونِ بِاَرْضِ طُوس، اَلرَّضِىِّ الْمُرتَضى، الْمُجتَبى المُقتَدی الرّاضی بِالقَدَر وَ القَضا، اَلْاِمامِ بِـالحَقِّ اَبِى الحَسَنِ عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَیْهِ.»

 

و این گونه سلامش می دهیم:

«السلام علی السرّ الالهی و الرائی للحقایق کما هی النور اللاهوتی و الانسان الجبروتی و الاصل الملکوتی والعالم الناسوتی مصداق العلم المطلق و الشاهد الغیبی المحقق روح الارواح و حیوة الاشباح، هندسة الموجود السیار فی نشئات الوجود، کهف النفوس القدسیة غوث الاقطاب الإنسیة الحجة، القاطعة الربانیة، محقق الحقایق الامکاتیة، ازل الابدیات و ابد الازلیات، الکنز الغیبی و الکتاب اللاریبی، قرآن المجملات الاحدیه و فرقان المفصلات الواحدیه، ام الوری بدر الدجی علی بن موسی‌الرضا علیه و علی آبائه افضل التحیة و الثنا»

سلام و تحیات زاکیات از تمام موجودات بر وجود مبارک امام رضا علیه‌السلام؛ که سر مستتر الهی و دانای بحقایق کما هی و نور ذاتی عالم لاهوت و انسان عقلانی عوالم جبروت، اصل و اصیل نفوس عالم ملکوت، تاج عالم کلی ناسوت، مصداق حقیقی علم مطلق، شاهد غیبی و محقق روح مجردات و ارواح زندگی و حیات جاذبه ساریه در اشباح، مهندس عوالم موجود، بحر مواج نشئات عالم وجود، پناهگاه و کهف نفوس قدسیه و یاور و معین اقطاب انسیه، حجت قاطع ربانی و محقق حقایق امکانی، مظهر و نماینده اسم اعظم «هو الاول» و ابتدای ابدیات و مراسم اسم مقدس «هو الاخر» و انتهای ازلیت، کنز مخفی غیبی و حقیقت کتاب لاریبی، قرآن جمع الجمع احدیت، فرقان مفصلات نشئه و احدیت منشاء و محل قبول فیوضات مکمل و مربی جمیع ظهورات، نیر اعظم و بدر درخشان شب مظلم طبیعت؛ حضرت علی بن موسی‌الرضا المرتضی روحی و ارواحنا له الفداء باد.

 

و در معرفتش کافیست که بدانیم که:

  • وارث آدم است در صفوت.
  • وارث نوح در دعوت به توحید.
  • وارث ابراهیم در سنن پسندیده.
  • وارث موسی در سخنگویی.
  • وارث عیسی در تقوی.
  • و وارث پیغمبر خاتم النبین در کلیه صفات و ملکات.
  • و وارث ائمه معصوم در سجایای حمیده خوبی‌های پسندیده بوده.

و خود چنان حلم و بردباری و اخلاق نشان داد که با آن تحولات سیاسی و مشکلات زندگی در غربت و نداشتن اصحاب و انصار فراوان و مضیقه مالی، در زندگی؛ چنان با مردم به صفات نیکو رفتار فرمود، که همه مات و مبهوت فضایل اخلاقی آن حضرت شدند. سلام و درود خداوند بر او باد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 12ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۳۳
خادمه الزهراء

حکایت زهرایی که هدیه امام رضا بود

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۳۲ ق.ظ

ایام بر همه‌ی محبان و شیعان و زائران امام رئوف، سراج الله، غوث امت اسلام علی ابن موسی الرضا (ع) مبارک باد.

رسول اکرم (ص) فرمودند: زود باشد که پاره‌ی تن من در زمین خراسان مدفون گردد؛ و هیچ مؤمنی زیارت نکند او را مگر آنکه حق تعالی بهشت را برای او واجب گرداند و بدنش را بر آتش جهنم حرام نماید.

و حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمودند: هرکس زیارت کند قبر فرزند من علی را؛ برایش در نزد خداوند ثواب هفتاد حج مقبول خواهد بود، راوی تعجب کرد، عرض کرد: هفتاد حج مقبول؟! حضرت فرمودند: آری، هفتاد هزار حج، گفت: هفتاد هزار حج؟! فرمود: چه بسا حجی باشد که مقبول نباشد؛ هرکه آن حضرت را زیارت کند یا یک شب نزد آن حضرت بماند، چنان باشد که خدا را در عرش زیارت کرده باشد و چون روز قیامت می‌شود، بر عرش الهی چهار نفر از گذشتگان و چهار نفر از آیندگان خواهند بود؛ و اما از آیندگان، پس محمد (ص) و علی (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) هستند؛ در آن وقت در پای عرش با ما خواهند بود زیارت گنندگان قبور ما؛ و به‌درستی که زیارت‌کنندگان قبر فرزندم علی، درجه‌شان از همه بلندتر و عطایشان از همه بیشتر خواهد بود.

اما به‌راستی این مقامات برای کدام زائر است؟! آیا نه برای آن زائری است که معرفت به حق و معرفت به امامت آن حضرت داشته باشد؟ و آیا نه برای آن زائری است که همه جانبه در خدمت حضرتش می‌باشد و مدام به آن حضرت خدمت می‌کند؟

که فرمودند ائمه معصوم (ع): هرگونه محبتی که می‌خواهید نسبت به ما مبذول دارید، به محبان و شیعیان ما عرضه بدارید.

 

حکایت:

یکی از بزرگان نقل کرده که یک شب در سال ۱۳۸۰ که به منزل یکی از دوستان روحانی دعوت بودیم، وقتی به خانه رسیدیم و مشغول احوال پرسی شدیم، متوجه شدیم که صاحبخانه دو فرزند یکی دختر و دیگری پسر دارد، با اینکه سنی از ایشان گذشته بود از اینکه هر دو بچه کوچک بودند تعجب کردم. وقتی جریان تولد و تأخیر از به‌دنیا آمدن بچه‌ها را پرسیدم، دوستم گفت: جریان مفصلی دارد دخترم زهرا را از امام رضا (ع) گرفته‌ایم؛ و شروع به تعریف کرد.

ایشان که اهل شمال ایران بود، گفت: چند سال پیش، یک روز که در منزلمان بودم، کسی در زد، وقتی در را باز کردم، فردی را دیدم که سابقه‌ی آشنایی با او نداشتم. بعد از تعارفات مرسوم و دعوت به خانه، آن جوان گفت: اتفاقی برایم افتاده‌است و به هر جایی که ممکن بوده‌است، سر زده‌ام ولی جواب ردّ داده‌اند؛ و در نهایت شما را معرفی کرده‌اند.

با تعجب پرسیدم: ماجرا چیست و از دست من چه کاری ساخته است؟! جواب داد: شغلم رانندگی است، چند روز پیش که در حال رانندگی بودم، متأسفانه تصادف کردم و مصدوم حادثه جان داد و مُرد.

پرسیدم: این کار که عمدی نبوده است و تو می‌توانی با پرداخت دیه‌ی آن از طریق بیمه‌ی ماشین اقدام کنی. گفت: مشکل همین است، ماشینم بیمه هست اما متأسفانه مبلغ بیمه حدود یک میلیون و نیم است که طبق روال گذشته به حساب ریخته‌ام اما طبق قانون جدید، پول خون و دیه‌ی شخص، تقریباً دو برابر اعلام شده‌‌‌‌است؛ و یک میلیون و نیم بدهکار شده‌ام. وضعیت مالی و زندگی هم که معلوم است، اگر تمام وسایلم را بفروشم، به آن مبلغ نمی‌رسد؛ و با کمال تأسف مقتول هم از یک خانواده‌ی اهل سنت است که از او، یک پسر و یک پیرزن که مادر میت هستند، به جا مانده‌است و به هیچ وجه حاضر به رضایت نسبت به مابقی پول نمی‌شوند. هر دری را که می‌شد، زده‌ایم ولی نتیجه نگرفتیم؛ و دوستان و آشنایان شما را معرفی کرده‌اند بلکه تشریف بیاورید و رضایت او را جلب کنید.

دوستم می‌گفت: من بدون توجه و اینکه ایشان را چه کسی معرفی کرده و آیا راست می‌گوید و یا نه؟ قول دادم که کمکش می‌کنم و قرار گذاشتیم فلان روز به خانه‌ی آن پیرزن برویم.

وقتی به آنجا رسیدیم و در را زدیم، به هر صورت که بود وارد خانه شدیم و خود را مهمان آنها کردیم و شروع به صحبت و نصیحت و حتی شوخی کردیم که بحمدالله در نهایت مادر میت، پانصد هزار تومان از پول را بخشید و گفت: به خاطر شما این تخفیف را می‌دهم و دیگر اصرار نکن.

راننده که نگران یک میلیون تومان باقی مانده بود، آرام به من زد و گفت: آن یک میلیون را هم نمی‌توانم بدهم، برایم کاری کن. با اشاره او را ساکت کردم و از خانه خارج شدیم و برایش توضیح دادم که انشاالله بقیه‌اش هم درست می‌شود، کمی صبر کن چند روز بعد دوباره می‌آییم.

چند روز بعد دوباره رفتیم، به محض اینکه پیرزن ما را دید گفت: تو که باز آمدی، مگر قرار نشد این طرف‌ها پیدایت نشود؟! با شوخی و صحبت و ابراز محبت و اینکه من پسر شما هستم و حرفهایی این‌چنین، وارد خانه شدیم و بعد از ساعتها حرف زدن باز راضی شد که پانصدهزار تومان دیگرش را هم ببخشد.

باز از آنجا خارج شدیم و راننده هنوز نگران مابقی پول بود که انصافاً نداشت. به هر حال چند روز دیگر هم به آنجا رفتیم و با کمال ادب و احترام؛ و در نهایت با التماس وارد خانه شدیم و باز روز از نو و روزی از نو، شروع به حرف زدن و اینکه این بنده خدا هم که عمدی تصادف نکرده و کسی را ندارد و ...

می‌خواستیم رضایت کاملش را جلب کنیم. در آخرِ همه‌ی حرفها به من گفت: من هم کسی را ندارم و این بچه (پسر میت) هم بیکار است، اگر قول می‌دهی او را به جای پدرش به اداره‌ی مربوطه ببری، پانصد هزار تومان بقیه را هم رضایت می‌دهد و الاّ هیچ راهی ندارد.

با خوشحالی تمام قبول کردم بدون فکر کردن به اینکه من، آشنا و یا کسی را در آن اداره ندارم تا این پسر را به جای پدرش قبول کند؛ اما قول دادم که این کار را خواهم کرد. در هر صورت از خانه بیرون آمدیم و تازه مشکلات من شروع شده بود. به راننده گفتم: فلان روز آماده باش تا به تهران برویم، باید در آنجا پیگیر کار شویم.

وقتی به تهران رسیدیم و روبروی ساختمان مرکزی آن اداره توقف کردیم، دیدم یکی از دوستان قدیمی که چند سال او را ندیده بودم از آنجا خارج شد و مردم هم در اطراف او جمع هستند و هر کسی برای حل مشکل خود با او حرف می‌زند. بسیار خوشحال شدم و فهمیدم که او در اینجا کاره‌ای است و می‌تواند مشکل مرا حل کند. نزدیک او رفتیم، مرا شناخت و بسیار تحویل گرفت و به دفتر خود دعوتمان کرد، بالاخره فهمیدم که معاونت یکی از قسمت‌ها را دارد، سفارشی کرد و یک برگه تقاضای کار و جذب نیرو به ما دادند، خوشحال و موفق به شهرمان برگشتیم.

با عنایت خداوند هم کار آن پیرزن حل شد و هم مشکل راننده ماشین مرتفع گردید. چند روز بعد دیدم کسی در می‌زند، وقتی در را باز کردم، دیدم پیرزن است که به عنوان تشکر به خانه‌ی ما آمده است. خیلی خوشحال شدیم و پذیرایی کردیم. پیرزن بسیار خوشنود بود و یک کیسه نایلونی مشکی درآورد و جلوی من گذاشت. آن را برداشتم و داخل آن را دیدم، سه بسته پنج هزارتومانی که همه پنجاه تومانی بودند، داخل کیسه بود که از باب تشکر برایم آورده بود. پول را پس دادم و گفتم: مادر، من فقط به خاطر خدا این کار را کرده‌ام و خداوند هم همیشه بر ما لطف کرده است، تنها یک تقاضا از تو دارم و آن اینکه برایم دعا کنی تا خداوند بچه‌ای به من بدهد.

با اینکه خرج‌های زیادی کرده‌بودم ولی به نتیجه نرسیده بودیم. پیرزن با شنیدن خواسته‌ی من یک مرتبه منقلب شد و شروع به گریه کرد و گفت: من سنی هستم (کنایه از اینکه شما ما را قبول ندارید) جواب دادم: مادر، دعای شما را خداوند قبول می‌کند.

عجیب این بود که این خانم سنی مذهب، از امام زمان (عج) می‌خواست که حاجت مرا بدهند، خلاصه حال خوشی داشتیم و همگی گریان و منقلب شدیم و توسلی پیدا کردیم.

این قضیه گذشت. روزی راننده پیش من آمد، او هم از باب تشکر، کلید ماشین سواریش را به من داد و گفت: حاج آقا، من از مال دنیا چیزی ندارم و همین وسیله است که تقدیم می‌کنم. به او گفتم: من بدون شناخت از تو و برای رضای خدا این کار را کرده‌ام، الحمدلله که دوست خوبی پیدا کرده‌ام. وقتی دید اصلاً قبول نمی‌کنم، گفت: پس بیا با هم به زیارت امام رضا (ع) برویم.

خیلی خوشحال شدم و استقبال کردم. من و خانواده به همراه بچه‌های او به مشهد رفتیم. وقتی به شهر مقدس مشهد رسیدیم و محلی جهت اسکان و اقامت پیدا کردیم، به طرف حرم مطهر راه افتادیم، وقتی به داخل حرم و روبروی ضریح رسیدم، نمی‌دانم بگویم چه حالی پیدا کردم ولی این قدر بدانید که به صورتی عجیب شروع به گریه کردن نمودم و از حضرت رضا (ع) حاجتم را می‌خواستم.

فقط یک مرتبه متوجه شدم که بالای سرم عده‌ای از خادمین حرم هستند؛ و عبایم یک طرف است و عمامه‌ام طرف دیگر و... بعد از آن حال و هوا به منزل برگشتم و از خستگی خوابم برد.

در خواب دیدم، کسی آمد و به من گفت: حضرت عنایت فرموده و خداوند یک "زهرا" به تو داد. از خواب بیدار شدم و فهمیدم به لطف امام رضا (ع) و دعای آن پیرزن بعد از ده سال خداوند به ما فرزندی مرحمت فرموده است. بعد از چند وقت که دخترم به دنیا آمد، نامش را زهرا گذاشتم.

آری باید کار کرد، باید محبت کرد و در عرش خدا محبت دید.

آیا شده، یک بار این‌گونه مشرف به حرمش شده باشیم؟!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 11ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۳۲
خادمه الزهراء