در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۷۵ مطلب با موضوع «کلام استاد» ثبت شده است

اسرار سرزمین عرفات، مشعر و منی

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۴۷ ق.ظ

 

زائران بیت خدا که عازم زیارت کعبه‌ی مقدسه و حرم رسول خدا (ص) هستند، باید با آشنایی به اسرار حج و زیارت، این ضیافت را استقبال کنند. اصولاً باید توجه کرد که تزکیه‌ی هر عملی به منزله‌ی بیان اسرار آن عمل است. قهراً همه‌ی اعمال دینی سرّی دارد نه تنها عبادات که معاملات نیز خالی از اسرار نیست؛ چون مسأله «یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَةَ وَ یُزَکّیهِم» در سراسر معارف الهی ظهور کرده است؛ یعنی «تعلیم کتاب و حکمت»، هم به عقاید و اعمال و اخلاق عبادی برمی‌گردد و هم به مسایل تجاری، اقتصادی، سیاسی، نظامی و... ؛ «یُزَکّیهِم» برای بیان باطن اعمالی است که انسان با آن اعمال، خدای خود را «عبادت» می‌کند یا به دستور خدا امتثال می‌کند. پس بنابراین بیان هر عملی، سرّی دارد که توجه به آن، مایه‌ی تزکیه‌ی روح خواهد شد. و رسول خدا (ص) گذشته از اینکه مفسّر و مبیّن قرآن و معلم کتاب و حکمت است، مبیّن راز و رمز این کتاب و حکمت نیز هست. از این جهت، مُزَکّیِ نفوس هم می‌باشد.

فلسفه‌ی آشنایی با اسرار عبادتها:

بخش مهم «تزکیه‌ی نفوس» در پرتوی آشنایی با اسرار عبادتها و دستورهای دینی است. منتهی حج یک خصیصه‌ای دارد که ائمه (ع) و شاگردان آنها درباره‌ی اسرار آن، دستورات سودمند بهتر و بیشتری داده‌اند که یکی از آن رهنمودها، جریان مصاحبه‌ای بود که بین امام سجاد (ع) با شبلی اتفاق افتاده بود. این حدیث مضمون بسیار دقیق و برجسته‌ای دارد که اسرار حج را می‌آموزد.

حاجی در روز ترویه معمولاً احرام می‌بندد تا شب نهم را در سرزمین عرفات بماند و وقوف لازم روز نهم را درک کند. شب دهم از عرفات به مشعر برود در آنجا بیتوته کند و روز دهم بعد از طلوع آفتاب از آن محدوده عبور کند و وارد سرزمین منیٰ شود. وقتی وارد سرزمین منیٰ شد، قربانی، حلق و رَمیِ جَمَرات می‌کند.

اینها وظایفی است که در روز دهم و بعد از دهم باید انجام شود که بعضی از آنها واجب و برخی مستحب می‌باشد.

حقیقت حج این نیست که انسان فقط اعمال ظاهر را انجام دهد چنان‌که در برخی از روایات دیگر، غیر از جریان امام سجاد (ع) هم آمده است که فرمود: می‌دانید وقتی حاجی احرام بسته است چرا باید به عرفات برود و بعداً بیاید طواف کند؟ چون عرفات خارج از مرز حرم است و اگر کسی مهمان خدا بود، اول باید بیرون دروازه‌ی ورود، آنقدر دعا و ناله کند تا لایق ورود حرم شود لذا در عرفات، چه شب و چه روز عرفه و مخصوصاً در روز عرفه، دعای مخصوص دارد که جزء فضایل برجسته و وظایف مهم روز عرفه است. حتی اگر کسی در عرفات نباشد نیز یکی از فضایل برجسته‌ی آن روز، مسأله‌ی دعاست. مخصوصاً دعای عرفه سالار شهیدان، حسین بن علی(ع).

طبق بیانی که از امیرالمؤمنین علی (ع) رسیده است: زائر باید ابتدا خارج از محدوده‌ی حرم آنقدر دعا کند و خود را تزکیه و تطهیر کند تا لایق ورود مرز حرم شود. از این جهت گفته‌اند: قبل از طواف باید به عرفات یعنی بیرون دروازه رود زیرا اگر بنده‌ای بخواهد نزد مولایش حضور یابد، ابتدا باید پشت در آنقدر بایستد تا اجازه‌ی ورود بگیرد.

سرّ وقوف در عرفات:

حاجیان که در روز نهم به سرزمین عرفات می‌روند، آنجا دعا می‌کنند تا لیاقت کسب نمایند و در حقیقت اجازه‌ی ورود به خانه‌ی خدا را از خدا مسألت کنند. وقتی دعا و راز و نیاز به درگاه ذات اقدس اله کرده و لیاقت پیدا نمودند، آنگاه به محدوده‌ی حرم وارد می‌شوند. اسرار عرفات فراوان است که حداقل پنج سرّش در آن حدیث مرسل آمده است:

1-- وقوفِ در عرفات برای آن است که انسان به معارف و علوم الهی واقف شده و از اسرار الهی، نظام ربانی، نظام آفرینش حق و کیفیت پرورش ذات اقدس اله باخبر شود. بداند که خداوند به همه‌ی نیازهای او واقف است و برای رفع همه‌ی نیازمندی‌های او تواناست. خود را به خدا بسپارد و احساس کند که فقط بنده‌ی او و محتاج اوست و نه کس دیگر؛ و فقط او را اطاعت کند. طاعت او سرمایه است و وسیله‌ی هر بی‌نیازی است (وَ طَاعَتُهُ غنَاءٌ)

2-- باید در آنجا عارف شود و بداند که ذات اقدس اله، به صحیفه‌ی قلب و رمز و راز او آگاه است. یعنی آیه کریمه‌ی «إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ» را در سرزمین عرفات به‌خوبی درک کند.

در آیه آمده است: شما هر حرفی که می‌زنید و هر کاری را که انجام می‌دهید و هر سرّی را که در درونتان دارید، خدا مستحضر است. راز نهانتان را می‌داند. حتی چیزهایی را که برای خود شما روشن نیست و به‌طور ناخودآگاه در زوایای شیار مغز، قلب و روحتان عبور می‌کند.

اگر انسان بداند که قلبش در مشهد و محضر حق است، همان‌طور که گناهِ زبان و دست و پا ندارد، گناه خیالی و فکری هم نمی‌کند. و یاوه در دل نیز ندارد همان‌طور که حرف باطل و یاوه بر لب ندارد، آرزوهای یاوه در دل نیز ندارد. همان‌طور که به کسی بد نمی‌گوید، بدِ کسی را نیز در دل نمی‌طلبد. و همان‌طوری‌که بدنش را تطهیر کرده، قلبش را نیز از خاطرات آلوده، تنزیه می‌کند.

3-- شایسته است کسی که در روز نهم در عرفات به‌سر می‌برد، از جبل الرحمه، آن کوه رحمت بالا رود و دعایی را که گفته‌اند سالار شهیدان حسین بن علی (ع) قسمت چپ آن کوه رو به کعبه ایستاد و خواند، بخواند.

«جبل الرحمة»در سرزمین عرفات است. امام سجاد (ع) فرمود: انسان وقتی بالای کوه رحمت می‌رود؛ راز و سرّ بالای کوه رحمت رفتن این است که بداند: خداوند رئوف و رحیم است «بکل مؤمن و مؤمنة و یتولی کل مسلم و مسلمة».

رحمت خاص الهی: خداوند به هر زن ومرد مسلمان، رئوف و مهربان و متولی هر مرد مسلمان است. گرچه ولایت خدا نسبت به همگان تکوینی است و او ولیّ کلّ است (هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ)؛ و گرچه رحمت خدا فراگیر و برای عموم است (رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ) ولی در کنار آن «رحمت عام»، «رحمت ویژه» و خاصی دارد که برای همه نیست.

این‌که فرمود: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» و همچنین «رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ»، رحمت خاص یعنی برای متقیان است.

(فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ) من تنظیم و لازم می‌کنم برای خودم (فَسَأَکْتُبُهَا عَلی نَفْسِی لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ)، چون «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» عهده‌دار یک بخش است که خدا رحمت را بر خودش لازم کرده است. اما برای چه کسی، مشخص نکرده است؛ به عبارت دیگر این آیه که فرمود: «فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ»، مشخص کرده است که «رحمت خاص را به چه کسی می‌دهد» اما مشخص نکرد «بر چه کسی لازم می‌کنم که رحمت خاص را بپردازد».

از مجموع دوآیه مشخص می‌شود خداوند بر خودش لازم کرده است که رحمت خاص را به پرهیزکاران بپردازد. جبل رحمت، انسان را به این راز و رمز آشنا می‌کند که: خدا یک رحمت خاص دارد برای مرد و زن «با ایمان» و رحمت خاصّ دیگری دارد برای مرد و زن «مسلمان».

بالای کوه رحمت رفتن، انسان را عارف و مزیّن به این سرّ می‌کند. یعنی نسبت به مرد و زن «مؤمن» رحمت خاص دارد و نسبت به مرد و زن «مسلمان» ولایت خاصّ. انسان یک نوع برخورد با انسانهای دیگر در سراسر عالم دارد و برخورد دیگری نیز با برادران و خواهران ایمانی و اسلامی.

وقتی بالای کوه رحمت رفت و به این سرّ آشنا شد، در رفتار، گفتار و نوشتارش آن را پیاده می‌کند. این سه راز از اسرار پنج‌گانه‌ی سرزمین عرفات است.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 8ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۰۲ ، ۰۷:۴۷
خادمه الزهراء

سلام بر ماه ذی‌الحجه، سلام بر حاجیان بیت‌الله الحرام، سلام بر رهروان بیت‌الله الحرام و سلام بر رهروان کوی یار در هر جای عالم که هستند و به هر کاری که مشغول هستند.

 در حال عبور از گذر ایام هستیم که خداوند برای تمامیت آن، احترام ویژه قائل شده و ارزش هر عمل مثبتی را حداقل دو برابر قرار داده. همانطور که دیه‌ی آدم هم در ماه حرام دو برابر می‌شود؛ ارزش هر انسانی نزد خداوند بالا می‌رود و صدالبته گناهان هم به درگاه الهی از زشتی و اثرات بدتری برخوردار هستند.

ماه ذی‌الحجه نزد خداوند از چنان احترامی برخوردار است که خداوند به ده شب آن قسم یادکرده و سپس به شب نهم و دهم آن‌هم جداگانه قسم یادکرده که دلائل و بررسی و تفسیر و تأویل این مطلب در جای دیگری باید صورت بگیرد. اما به‌راستی اگر بخواهیم از این ایام استفاده کنیم و به قرب الهی نزدیک شویم چه باید بکنیم؟

  • آیا به حج برویم؟
  • آیا دهه را روزه ‌بگیریم؟
  • آیا ذکر و نماز مخصوص این ایام را داشته باشیم؟
  • آیا به زیارت کربلا مشرف شویم؟

همه‌ی این‌ها مطلوب و پر ثواب است. اما خداوند برای قبولی اعمال شرطی در قرآن قرار داده و فرموده‌اند: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» همانا خداوند فقط از اهل تقوا می‌پذیرد.

🌷 «ت» تقوا؛ ترک گناه،

🌷 «ق»؛ قیام برای انجام واجبات،

🌷 «و»؛ ورع و کناره‌گیری شدید از گناه،

🌷 «1»؛ اخلاص در عمل،

در هر کس این چهار عمل جمع شده او اهل تقوی است و خداوند اعمال مثبت او را می‌پذیرد.

شرط قبولی تقوی؛ و شرط تقوی؟

حرکت اول به‌سوی تقوی، ترک گناه است. مخصوصاً گناهان کوچک که البته همه گناهان بزرگ هستند؛ زیرا در محضر الهی صورت می‌گیرند و اصلاً تکرار گناهان صغیره آن گناه را کبیره می‌کند.

رسول اکرم (ص) در سفری در بیابان به همراهان فرمودند: هیزم جمع کنند. هر کس به طرفی رفت مدتی تفحص کردند و برگشتند. عرض کردند هیزمی در این صحرا نیست. حضرت فرمودند: بگردید، حتی خارهای کوچک را جمع کرده بیاورید. رفتند چنین کردند. تلی از چوب‌های کوچک و بزرگ جمع شد. حضرت فرمودند: گناهان شما هم همین‌طور انباشته می‌شود، خطاها و اشتباهات اول به نظر نمی‌آیند؛ اما کم‌کم در زندگی ما فاجعه به بار می‌آورند. فاجعه هم این است که به‌جایی ما را می‌رساند که دیگر نه خود خطا و نه اثر خطا و نه نتیجه‌ی آن برایمان مهم نخواهد بود.

روایتی بسیار زیبا از رسول اکرم (ص) خطاب به مولایمان علی علیه‌السلام:

 🌷سه برنامه است که هر کس خدا را با آن‌ها ملاقات کند از بهترین مردم است.

1- کسی که به آنچه بر او واجب است عمل کند؛ او برترین بنده است.

2- کسی که به‌روزی داده‌شده قناعت کند. (حریص نباشد)؛ او بی‌نیازترین مردم است.

3- کسی که از تمام حرام‌ها خودداری کند؛ او پارساترین بندگان خداست.

🌷 یا علی! اگر این سه چیز در کسی نباشد؛ عملش ناتمام است.

1- اخلاق که با آن با مردم مدارا کند.

2- حوصله و حلمی که با آن جهل جاهل را برگرداند.

3- قدرت و اراده‌ای که او را از خطا و اشتباه و گناه مانع گردد.

🌷 یا علی! اسلام عریان است، لباسش حیا، زینتش عفاف، جوانمردی‌اش عمل صالح و ستونش ورع و پارسایی است.

 

ای بزرگوار، گناهان کوچک مانند سنگریزه‌های جلوی پای ما هستند که برای زمین نخوردن باید مراقبشان باشیم. مواظب سنگریزه‌ها باشید.

روزی حکیمی در میان کشتزارها قدم می‌زد که با مرد جوان غمگینی روبه‌رو شد. حکیم گفت: «حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی.» مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ داد: «حیف است؟! من که متوجه منظورتان نمی‌شوم!» گرچه چشمان او مناظر طبیعت را می‌دید اما به‌قدری فکرش پریشان بود که آنچه را که باید، دریافت نمی‌کرد.

حکیم با شور و شعف اطراف را می‌نگریست و به گردش خود ادامه می‌داد و درحالی‌که به‌سوی برکه می‌رفت از مرد جوان دعوت کرد تا او را همراهی کند. به کنار برکه رسیدند، برکه آرام بود. گویی آن را با درختان چنار و برگ‌های سبز و درخشانش قاب کرده بودند. صدای چهچهه پرندگان از لابه‌لای شاخه‌های درختان در آن محیط آرام و ساکت، موسیقی دلنوازی می‌نواخت. حکیم درحالی‌که زمین مجاور خود را با نوازش پاک می‌کرد از جوان دعوت کرد که بنشیند. سپس رو به جوان کرد و گفت: «خواهش می‌کنم یک سنگ کوچک بردار و آن را در برکه بینداز.»

مرد جوان سنگریزه‌ای برداشت و با تمام قوا آن را درون آب پرتاب کرد. حکیم گفت: «بگو چه می‌بینی؟» مرد جوان گفت: «من آب موج‌دار را می‌بینم.» حکیم پرسید: «این امواج از کجا آمده‌اند؟» جوان گفت: «از سنگریزه‌ای که من در برکه انداختم.» حکیم گفت: «پس خواهش می‌کنم دستت را در آب فروکن و حلقه‌های موج را متوقف کن.»

مرد جوان دستش را نزدیک حلقه‌ای برد و در آب فروکرد. این کار او باعث شد حلقه‌های جدید و بزرگ‌تری به وجود آید. گیج شده بود. چرا اوضاع بدتر شد؟ از طرفی متوجه منظور حکیم نمی‌شد. حکیم پرسید: «آیا توانستی حلقه‌های موج را متوقف کنی؟» جوان گفت: «نه! با این کارم فقط حلقه‌های بیشتر و بزرگ‌تری تولید کردم.» حکیم پرسید: «اگر از ابتدا سنگریزه را متوقف می‌کردی چه؟!». حکیم گفت: «ازاین‌پس در زندگی‌ات مواظب سنگریزه‌های بسیار کوچک اشتباهاتت باش که قبل از افتادن آن‌ها در دریای وجودت مانع آن‌ها شوی. هیچ‌وقت سعی نکن زمان و انرژی‌ات را برای بازگرداندن گذشته و جبران اشتباهاتت هدر دهی».

نکته:

🌻 آثار اشتباهات با توجه به بزرگی و کوچکی آن‌ها بعد از گذشت مدتی طولانی و یا کوتاه، محو و ناپدید می‌شوند. ]البته برخی گناهان آثار ابدی خواهند داشت، نظیر آن ظلمی که بر ائمه اطهار رفت[

🌻 همان‌طور که اگر منتظر بمانی حلقه‌های موج هم از بین خواهند رفت؛ اما اگر مراقب اشتباهات بعدی‌ات نباشی، همیشه دریای وجودت پر از موج و تشویش خواهد بود.

🌻 بهتر است قبل از انجام هر عملی بافکر و تدبیر عواقب آن را بسنجی و سپس عمل کنی. بعد از حادثه‌ای بیهوده دست‌وپا زدن فقط اوضاع را بدتر می‌کند.

🌻 گاهی بهترین عمل، بی‌عملی است. ]یعنی هیچ کاری نکردن، بهتر از بد عمل کردن، البته گاهی... نه همیشه[

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 2ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۳۶
خادمه الزهراء

مروارید فرصـت

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۷ ق.ظ

با سلام و عرض تبریک حلول ماه ذی‌الحجه بر تمام زائران و عاشقان بیت‌الله‌الحرام.

فرصت‌ها به‌سرعت برق و باد می‌آیند و می‌روند. ماه رمضان، شوال، ذی القعده، ذی الحجه؛ و چه بی‌توجه هستیم به اینکه آمد و رفت هرکدام از این ایام، بلعیده شدن تکه‌ای از عمر ماست و فرصتی تازه و نو که در اختیار ما قرار می‌گیرد و به‌سرعت از ما گرفته می‌شود.

 

 

فرصت، در فرهنگ دینی از تعابیر عجیبی برخوردار است؛

🌼 که گاهی فرموده‌اند: فرصت‌های خوب را دریابید زیرا فرصت‌ها همچون ابر می‌گذرند.

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت، زودگذر است و دیریاب.

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت، شکار است (یعنی به محض دیدن باید برای به‌دام انداختن و شکار کردنش، اقدام کنی وگرنه فرار کرده، از دست می‌رود).

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت، غنیمت است.

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت را دریاب قبل از آنکه از دست رفتنش موجب اندوه گردد.

🌼 و گاهی فرموده‌اند: به هرکس فرصتی دست دهد و او به انتظارِ دست دادن فرصت کامل و بهتر، آن را به‌تأخیر اندازد؛ روزگار همان فرصت را نیز از او برباید زیرا کارِ ایام، بردن است و روشِ زمان، از دست رفتن.

🌼 و فرموده‌اند: فرصت را دریاب قبل از آنکه به‌ اندوه تبدیل شود.

 

نوشته‌اند: شغل مردی، تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدف‌های شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع‌آوری می‌کرد و مدام به صدف‌ها لعنت می‌فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می‌کردند. او باید هر روز آنها را روی هم انباشته می‌کرد؛ و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می‌داد.

روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدف‌های بدبو درست کرده بود، خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت.

یک سال بعد، آن دو مرد، در جایی یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند، مرد نظافتچی نمی‌توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید، چطور توانسته چنین ثروتی را به‌دست بیاورد؟!

مرد ثروتمند پاسخ داد: من هدیه‌ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می‌داد و تو قبول نمی‌کردی! در تمام صدف‌های نفرت‌انگیز تو، مروارید نهفته بود!

بیشتر وقت‌ها، هدایا و موهبت‌های الهی در بطن خستگی‌ها و رنج‌ها نهفته‌اند، این ما هستیم که موهبت‌هایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می‌دهد، ندانسته رد می‌کنیم.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 1ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۳۷
خادمه الزهراء

حکایت زهرایی که هدیه امام رضا بود

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۳۲ ق.ظ

ایام بر همه‌ی محبان و شیعان و زائران امام رئوف، سراج الله، غوث امت اسلام علی ابن موسی الرضا (ع) مبارک باد.

رسول اکرم (ص) فرمودند: زود باشد که پاره‌ی تن من در زمین خراسان مدفون گردد؛ و هیچ مؤمنی زیارت نکند او را مگر آنکه حق تعالی بهشت را برای او واجب گرداند و بدنش را بر آتش جهنم حرام نماید.

و حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمودند: هرکس زیارت کند قبر فرزند من علی را؛ برایش در نزد خداوند ثواب هفتاد حج مقبول خواهد بود، راوی تعجب کرد، عرض کرد: هفتاد حج مقبول؟! حضرت فرمودند: آری، هفتاد هزار حج، گفت: هفتاد هزار حج؟! فرمود: چه بسا حجی باشد که مقبول نباشد؛ هرکه آن حضرت را زیارت کند یا یک شب نزد آن حضرت بماند، چنان باشد که خدا را در عرش زیارت کرده باشد و چون روز قیامت می‌شود، بر عرش الهی چهار نفر از گذشتگان و چهار نفر از آیندگان خواهند بود؛ و اما از آیندگان، پس محمد (ص) و علی (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) هستند؛ در آن وقت در پای عرش با ما خواهند بود زیارت گنندگان قبور ما؛ و به‌درستی که زیارت‌کنندگان قبر فرزندم علی، درجه‌شان از همه بلندتر و عطایشان از همه بیشتر خواهد بود.

اما به‌راستی این مقامات برای کدام زائر است؟! آیا نه برای آن زائری است که معرفت به حق و معرفت به امامت آن حضرت داشته باشد؟ و آیا نه برای آن زائری است که همه جانبه در خدمت حضرتش می‌باشد و مدام به آن حضرت خدمت می‌کند؟

که فرمودند ائمه معصوم (ع): هرگونه محبتی که می‌خواهید نسبت به ما مبذول دارید، به محبان و شیعیان ما عرضه بدارید.

 

حکایت:

یکی از بزرگان نقل کرده که یک شب در سال ۱۳۸۰ که به منزل یکی از دوستان روحانی دعوت بودیم، وقتی به خانه رسیدیم و مشغول احوال پرسی شدیم، متوجه شدیم که صاحبخانه دو فرزند یکی دختر و دیگری پسر دارد، با اینکه سنی از ایشان گذشته بود از اینکه هر دو بچه کوچک بودند تعجب کردم. وقتی جریان تولد و تأخیر از به‌دنیا آمدن بچه‌ها را پرسیدم، دوستم گفت: جریان مفصلی دارد دخترم زهرا را از امام رضا (ع) گرفته‌ایم؛ و شروع به تعریف کرد.

ایشان که اهل شمال ایران بود، گفت: چند سال پیش، یک روز که در منزلمان بودم، کسی در زد، وقتی در را باز کردم، فردی را دیدم که سابقه‌ی آشنایی با او نداشتم. بعد از تعارفات مرسوم و دعوت به خانه، آن جوان گفت: اتفاقی برایم افتاده‌است و به هر جایی که ممکن بوده‌است، سر زده‌ام ولی جواب ردّ داده‌اند؛ و در نهایت شما را معرفی کرده‌اند.

با تعجب پرسیدم: ماجرا چیست و از دست من چه کاری ساخته است؟! جواب داد: شغلم رانندگی است، چند روز پیش که در حال رانندگی بودم، متأسفانه تصادف کردم و مصدوم حادثه جان داد و مُرد.

پرسیدم: این کار که عمدی نبوده است و تو می‌توانی با پرداخت دیه‌ی آن از طریق بیمه‌ی ماشین اقدام کنی. گفت: مشکل همین است، ماشینم بیمه هست اما متأسفانه مبلغ بیمه حدود یک میلیون و نیم است که طبق روال گذشته به حساب ریخته‌ام اما طبق قانون جدید، پول خون و دیه‌ی شخص، تقریباً دو برابر اعلام شده‌‌‌‌است؛ و یک میلیون و نیم بدهکار شده‌ام. وضعیت مالی و زندگی هم که معلوم است، اگر تمام وسایلم را بفروشم، به آن مبلغ نمی‌رسد؛ و با کمال تأسف مقتول هم از یک خانواده‌ی اهل سنت است که از او، یک پسر و یک پیرزن که مادر میت هستند، به جا مانده‌است و به هیچ وجه حاضر به رضایت نسبت به مابقی پول نمی‌شوند. هر دری را که می‌شد، زده‌ایم ولی نتیجه نگرفتیم؛ و دوستان و آشنایان شما را معرفی کرده‌اند بلکه تشریف بیاورید و رضایت او را جلب کنید.

دوستم می‌گفت: من بدون توجه و اینکه ایشان را چه کسی معرفی کرده و آیا راست می‌گوید و یا نه؟ قول دادم که کمکش می‌کنم و قرار گذاشتیم فلان روز به خانه‌ی آن پیرزن برویم.

وقتی به آنجا رسیدیم و در را زدیم، به هر صورت که بود وارد خانه شدیم و خود را مهمان آنها کردیم و شروع به صحبت و نصیحت و حتی شوخی کردیم که بحمدالله در نهایت مادر میت، پانصد هزار تومان از پول را بخشید و گفت: به خاطر شما این تخفیف را می‌دهم و دیگر اصرار نکن.

راننده که نگران یک میلیون تومان باقی مانده بود، آرام به من زد و گفت: آن یک میلیون را هم نمی‌توانم بدهم، برایم کاری کن. با اشاره او را ساکت کردم و از خانه خارج شدیم و برایش توضیح دادم که انشاالله بقیه‌اش هم درست می‌شود، کمی صبر کن چند روز بعد دوباره می‌آییم.

چند روز بعد دوباره رفتیم، به محض اینکه پیرزن ما را دید گفت: تو که باز آمدی، مگر قرار نشد این طرف‌ها پیدایت نشود؟! با شوخی و صحبت و ابراز محبت و اینکه من پسر شما هستم و حرفهایی این‌چنین، وارد خانه شدیم و بعد از ساعتها حرف زدن باز راضی شد که پانصدهزار تومان دیگرش را هم ببخشد.

باز از آنجا خارج شدیم و راننده هنوز نگران مابقی پول بود که انصافاً نداشت. به هر حال چند روز دیگر هم به آنجا رفتیم و با کمال ادب و احترام؛ و در نهایت با التماس وارد خانه شدیم و باز روز از نو و روزی از نو، شروع به حرف زدن و اینکه این بنده خدا هم که عمدی تصادف نکرده و کسی را ندارد و ...

می‌خواستیم رضایت کاملش را جلب کنیم. در آخرِ همه‌ی حرفها به من گفت: من هم کسی را ندارم و این بچه (پسر میت) هم بیکار است، اگر قول می‌دهی او را به جای پدرش به اداره‌ی مربوطه ببری، پانصد هزار تومان بقیه را هم رضایت می‌دهد و الاّ هیچ راهی ندارد.

با خوشحالی تمام قبول کردم بدون فکر کردن به اینکه من، آشنا و یا کسی را در آن اداره ندارم تا این پسر را به جای پدرش قبول کند؛ اما قول دادم که این کار را خواهم کرد. در هر صورت از خانه بیرون آمدیم و تازه مشکلات من شروع شده بود. به راننده گفتم: فلان روز آماده باش تا به تهران برویم، باید در آنجا پیگیر کار شویم.

وقتی به تهران رسیدیم و روبروی ساختمان مرکزی آن اداره توقف کردیم، دیدم یکی از دوستان قدیمی که چند سال او را ندیده بودم از آنجا خارج شد و مردم هم در اطراف او جمع هستند و هر کسی برای حل مشکل خود با او حرف می‌زند. بسیار خوشحال شدم و فهمیدم که او در اینجا کاره‌ای است و می‌تواند مشکل مرا حل کند. نزدیک او رفتیم، مرا شناخت و بسیار تحویل گرفت و به دفتر خود دعوتمان کرد، بالاخره فهمیدم که معاونت یکی از قسمت‌ها را دارد، سفارشی کرد و یک برگه تقاضای کار و جذب نیرو به ما دادند، خوشحال و موفق به شهرمان برگشتیم.

با عنایت خداوند هم کار آن پیرزن حل شد و هم مشکل راننده ماشین مرتفع گردید. چند روز بعد دیدم کسی در می‌زند، وقتی در را باز کردم، دیدم پیرزن است که به عنوان تشکر به خانه‌ی ما آمده است. خیلی خوشحال شدیم و پذیرایی کردیم. پیرزن بسیار خوشنود بود و یک کیسه نایلونی مشکی درآورد و جلوی من گذاشت. آن را برداشتم و داخل آن را دیدم، سه بسته پنج هزارتومانی که همه پنجاه تومانی بودند، داخل کیسه بود که از باب تشکر برایم آورده بود. پول را پس دادم و گفتم: مادر، من فقط به خاطر خدا این کار را کرده‌ام و خداوند هم همیشه بر ما لطف کرده است، تنها یک تقاضا از تو دارم و آن اینکه برایم دعا کنی تا خداوند بچه‌ای به من بدهد.

با اینکه خرج‌های زیادی کرده‌بودم ولی به نتیجه نرسیده بودیم. پیرزن با شنیدن خواسته‌ی من یک مرتبه منقلب شد و شروع به گریه کرد و گفت: من سنی هستم (کنایه از اینکه شما ما را قبول ندارید) جواب دادم: مادر، دعای شما را خداوند قبول می‌کند.

عجیب این بود که این خانم سنی مذهب، از امام زمان (عج) می‌خواست که حاجت مرا بدهند، خلاصه حال خوشی داشتیم و همگی گریان و منقلب شدیم و توسلی پیدا کردیم.

این قضیه گذشت. روزی راننده پیش من آمد، او هم از باب تشکر، کلید ماشین سواریش را به من داد و گفت: حاج آقا، من از مال دنیا چیزی ندارم و همین وسیله است که تقدیم می‌کنم. به او گفتم: من بدون شناخت از تو و برای رضای خدا این کار را کرده‌ام، الحمدلله که دوست خوبی پیدا کرده‌ام. وقتی دید اصلاً قبول نمی‌کنم، گفت: پس بیا با هم به زیارت امام رضا (ع) برویم.

خیلی خوشحال شدم و استقبال کردم. من و خانواده به همراه بچه‌های او به مشهد رفتیم. وقتی به شهر مقدس مشهد رسیدیم و محلی جهت اسکان و اقامت پیدا کردیم، به طرف حرم مطهر راه افتادیم، وقتی به داخل حرم و روبروی ضریح رسیدم، نمی‌دانم بگویم چه حالی پیدا کردم ولی این قدر بدانید که به صورتی عجیب شروع به گریه کردن نمودم و از حضرت رضا (ع) حاجتم را می‌خواستم.

فقط یک مرتبه متوجه شدم که بالای سرم عده‌ای از خادمین حرم هستند؛ و عبایم یک طرف است و عمامه‌ام طرف دیگر و... بعد از آن حال و هوا به منزل برگشتم و از خستگی خوابم برد.

در خواب دیدم، کسی آمد و به من گفت: حضرت عنایت فرموده و خداوند یک "زهرا" به تو داد. از خواب بیدار شدم و فهمیدم به لطف امام رضا (ع) و دعای آن پیرزن بعد از ده سال خداوند به ما فرزندی مرحمت فرموده است. بعد از چند وقت که دخترم به دنیا آمد، نامش را زهرا گذاشتم.

آری باید کار کرد، باید محبت کرد و در عرش خدا محبت دید.

آیا شده، یک بار این‌گونه مشرف به حرمش شده باشیم؟!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 11ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۰۲ ، ۱۰:۳۲
خادمه الزهراء

اهل بیت، علیهم السلام، سرمشق سالکان

دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۵۳ ق.ظ

سلام و درود و تسلیت به تمام عزاداران مصیبت رئیس مذهب شیعه امام ششم علیه السلام، آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه‌ی دل اولیاء، آن جگر گوشه‌ی انبیاء، آن وارث نبی، آن عارف عاشق، جعفر صادق علیه السلام.

ما را اول قدم در رستگاری اینست که ایشان و تبارشان را دوست بداریم که رسول خدا (ص) فرمود: هر کس دوست دارد که مانند من زندگی کند و مانند من از دنیا برود و در اقامتگاه دائم بهشت جاویدی که پروردگارم آن را آماده کرده، ساکن گردد؛ واجب است پس از من علی را دوست بدارد و دوست او را نیز دوست بدارد و به امامان پس از او اقتدا کند چون آنان عترت من هستند و از طینت من بوجود آمده‌اند و به آنان فهم دانش روزی داده‌اند؛ وای بر آن گروه از امت من که برتری ایشان را انکار کنند و حرمت خویشی من با آنان را حفظ نکنند، خدا شفاعتم را نصیب آنان نکند.

 

معیار محبوبیت نزد خداوند متعال:

انسان اگر بخواهد محبوب خدای سبحان شود، باید از اهل بیت (ع) که در رأس آنان پیامبر (ص) است، پیروی کند، این پیروی به تدریج انسان را در حدّ سعه‌ی وجودی‌اش به طهارت معنوی می‌رساند؛ و در نتیجه محبوب خداوند می‌شود و به جایی می‌رسد که همه‌ی حرکات و سکنات و منش و روش و اخلاق و عملش در حوزه‌ی جاذبه‌ی حق قرار می‌گیرد و محبوب خداوند می‌شود.

رسیدن به این مقام فقط از طریق اهل بیت (ع) امکان‌پذیر است چون آنان دانا به همه‌ی راه‌ها و چاه‌ها هستند، هم صراط‌شناس و هم صراط‌رو می‌باشند بلکه وجودشان صراط است و از این جهت بهترین راهنمای سالکان کوی حبیب‌اند.

معیار محبوبیت نزد خداوند این انسان‌های کامل‌اند که حبیب الله و احباء و اولیاء هستند و به ما فرمان داده‌اند تا خود را با آنان بسنجیم تا معلوم شود محبوب حق یا مبغوض اوییم؛ و به عبارت دیگر، چون مستقیماً به خداوند دسترسی نداریم به مظاهر او که نزد ما هستند یعنی پیامبر و اهل بیتش که حبیب الله و خلفای او هستند و حجت بالغه‌ی حق می‌باشند، دسترسی داریم؛ پس باید افکار و نیّات و اخلاق و اعمال خود را با آنان بسنجیم، آنگاه به این حقیقت آگاه شویم که هرکس مطابق و هماهنگ با سیره‌ی باطنی و ظاهری آنان است، محبوب خداوند وگرنه مورد خشم اوست.

در هر صورت اهل بیت (ع) ذواتی هستند که ذاتشان محبوب خداوند است و هرکس بخواهد به محبوبیّت خداوند برسد باید به آنان اقتدا کند، آنان را وسیله میان خود و خداوند قرار دهد و بداند که توسل حقیقی و وسیله قرار دادن آنان به این است که آنان و فرهنگ پاکشان را باور داشته باشد و به آن عمل کند؛

«فَإِنَّکُمْ وَسِیلَتِی إِلَى اللَّهِ وَ بِحُبِّکُمْ وَ بِقُرْبِکُمْ أَرْجُو نَجَاةً مِنَ اللَّهِ»

شما ای اهل بیت! به راستی وسیله‌ی ما به سوی خداوند هستید و به محبت شما و قرب و منزلت شما امید رهایی و نجات از سوی خداوند داریم.

این درصورتی است که واقعاً ذات خود را چنان کنیم که محبت آنان در دل و جان ما ریشه بدواند و اقتدا به آنان، سیره و روش حقیقی ما گردد که اینگونه شدن، مزد رسالت و راه رسیدن به حق و قرار گرفتن در مدار محبوبیّت نزد اوست، چنانکه قرآن می فرماید:

«قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلاً»

بگو: من از شما (در برابر تبلیغ دین هیچ) پاداشی نمی‌خواهم، جز اینکه هرکه بخواهد (می‌تواند از برکت هدایت من) راهی به سوی پروردگارش بگیرد.

 

حضرت امام صادق (ع) می‌فرمایند: تنها چیزی که انسان را به بهشت می‌برد، اخلاص در توحید و گفتن «لا اله الا الله» است. اخلاص در توحید آن است که به همه‌ی احکام الهی عمل شود و توحید مانع از ارتکاب گناه گردد و در محبت و اقتدا به اهل بیت (ع) کوتاهی نشود.

وقتی از پیامبر (ص) پرسیدند: اخلاص این «کلمه لا اله الا الله» چیست؟ فرمود: عمل کردن به آنچه من به آن مبعوث شده‌ام و محبت اهل بیتم؛ گفتند: محبت اهل بیت شما و پذیرش ولایت، جزء این کلمه است چنانکه باید باشد؟ فرمود: آری.

و در حدیث سلسلة الذهب همین مطلب از قول حضرت امام رضا (ع) به نحو دیگری بیان شده‌است:

«کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»

توحید، دژ من است و هرکس در دژ من وارد شود از عذاب من ایمن شده ولی به شرط آن و شروطش؛ و ولایت و محبت من از شروط آن است.

بنابراین اگر کسی ولایت و محبت اهل بیت (ع) را نداشت، در حقیقت اخلاص را همراه توحید نکرده و این توحید رفته رفته از باطنش رخت برمی‌بندد و بی‌تردید در آخرت بدون توحید محشور می‌شود.

   ══🌹══

خدای مهربان، راه رسیدن به کمالات و طریق به‌دست آوردن فضایل را بیان فرموده، سپس الگوها و اُسوه‌هایی برای رهروان قرار داده، آنگاه فرمان داده است که شما این راه را به دنبال سالکِ آن؛ و با اقتدا به پیشوای معصوم و هادی راه، طی کنید تا به مقصد برسید. البته چنین نیست که پابه‌پای او بتوانید در همه‌ی مدارج و مراحل همراهش باشید. آنان به جایی رسیدند که حتی عبد توانمندی چون جبرئیل به آنجا راه نیافته‌است و اعلام کرد اگر به اندازه‌ی بند انگشت فراتر روم، بی‌تردید خواهم سوخت! خداوند بزرگ، اهل بیت (ع) را سرمشق و اُسوه‌ی انسانها قرار داده است تا هرکس به فراخور حال خویش و ظرفیت و استعدادش از آنان بهره گیرد.

در سوره‌ی رعد آیه‌ی ۱۷ می‌فرماید: «خداوند از آسمان آبی نازل کرد که در هر درّه و رودی به اندازه‌ی گنجایش و وسعتش جاری شد»

در تأویل آیه گفته شده‌است: خداوند از عالم بالا، آب حیات و علم و دانش نازل کرد پس هر بستری به اندازه‌ی گنجایش خود از آن بهره می‌برد. آن دره و بستری که عمیق‌تر و گسترده‌تر است و از نظر سعه‌ی وجودی، کامل‌تر و انشراح و انبساط بیشتری داشه باشد، می‌تواند از این آب حیات، بهره‌ی بیشتری ببرد و خود را از نظر وجودی و معرفتی به جایی برساند که به مقام تشیع دست پیدا کند.

اهل بیت (ع) چون همه‌ی مراحل و مقامات و همه‌ی راه‌های بندگی و عبودیت و همه‌ی جاده‌های فضیلت و معنویت را با کمال اخلاص طی کرده‌اند؛ اُسوه و سرمشق همگان شده‌اند، آن هم به کامل‌ترین شکل.

گسترده‌ترین و کامل‌ترین فرهنگ اعتقادی، اخلاقی، تربیتی، سیاسی، اجتماعی و علمی، فرهنگ اهل البیت (ع) است که بخش عظیمی از آن به وسیله‌ی راویان و تربیت شدگان مؤمن و شیعه‌ی مکتب اهل البیت (ع) حفظ و در صدها کتاب جمع آوری شده است.

آشنایی با این فرهنگ روایی ثمربخش اهل البیت (ع) و به کارگیری آنها در زندگی روزمره، محصول شیرینی خواهد داشت:

  • امنیت در زندگی؛
  • و تأمین خیر دنیا و آخرت؛
  • و به‌ دست آوردن رضایت حق؛
  • و بهشت جاویدان.

به دو جمله از این فرهنگ در زبان نورانی صادق اهل البیت که درود خداوند بر او باد، اشاره می‌کنیم:

سخن اول:

حضرت فرمودند: «در معاشرت و دوستی از سه گروه برحذر باش: خائن، ستمکار، سخن چین؛
🌹 بدان، آنکه روزی به نفع تو خیانت می‌کند، روزی دیگر به زیان تو خیانت خواهد کرد؛
🌹 و کسی که به خاطر تو در حق دیگری ستم می‌نماید، طولی نمی‌کشد که به خود تو ستم خواهد کرد؛
🌹 و کسی که از دیگران نزد تو سخن‌چینی می‌کند، به زودی از تو نزد دیگران نمّامی و سخن‌چینی خواهد کرد.»

فقط یک لحظه فکر کنیم که به‌کارگیری همین یک حدیث، چه برکات اجتماعی عظیمی را در پی خواهد داشت؟!

 

و سخن دوم:

فرمودند: ای جمعیت شیعه، زینت و زیور ما باشید و مایه‌ی زشتی ما نباشید؛
🌹 با مردم، نیکو سخن بگویید؛
🌹 زبانهایتان را حفظ کنید؛
🌹 و آن را از زیاده‌گویی و زشت‌گویی بازدارید.

 

خداوند توفیق فراگیری و حفظ کردن و عمل کردن به سخنان اهل بیت (ع) به‌خصوص صادق آل محمد (ع) را به همه‌ی ما مرحمت بفرماید.

جهت تسلای دل فرزند بزرگوارشان حضرت امام زمان (عج) امشب امام صادق (ع) رئیس مکتب تشیع را به قرائت سوره یس مهمان کنیم.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 27 و 28ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۶:۵۳
خادمه الزهراء

 

همیشه با هم بودن، بهتر از تک بودن است؛ و چون انرژی جمع، بیشتر می‌شود باعثِ جذب مؤثرتر هدف می‌شود. خداوند هم جمع را دوست دارد. و بدانید زیادیِ برکت، در سفره‌ای است که دست، در آن زیاد باشد.

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: دو تن، از یکی بهتر؛ و سه تن، از دو تن برتر؛ و چهار تن، از سه تن نیکوتر است؛ همیشه با جماعت باشید. و باز فرمودند: اجتماع، مایه‌ی نیکی است و تفرقه موجب رنج و عذاب است.

یک جمع که مشغول تحصیل علم هستند؛ یک جمع که مشغول دعا هستند؛ یک جمع که مشغول نماز هستند؛ همه پر انرژی‌اند. جمع را دوست داشته باشید حتی اگر با آن جمع همراه نیستید یا حرفی برای گفتن ندارید؛ همین که در آن جمع هستید، انرژی شما زیاد می‌شود. با هم بودن را جدی بگیرید!

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: بر درب بهشت، سه جمله نوشته‌اند؛ جمله‌ها این است:

  • صدقه، ده برابر پاداش دارد؛
  • قرض، هجده برابر؛
  • و صله رحم، سی برابر پاداش دارد.

 

امام رضا (ع) فرمودند: اگر شما یک چیز را تعهد کنید، من چهار چیز را برای شما ضمانت می‌کنم؛ اگر شما تعهد کنید که صله رحم انجام دهید، من ضمانت می‌کنم عمر شما زیاد شود؛ و بستگان به شما علاقه‌مند شوند؛ و وارد بهشت شوید؛ و رزق و روزی شما زیاد شود.

پس بیایید با هم باشیم، از همدیگر انرژی مثبت بگیریم؛ و همیشه یادمان باشد که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: هرکس یک وجب از جماعت دور شود خدا طوق مسلمانی را از گردن وی بر می‌دارد.

عید، بهانه‌ی خوبی برای با هم بودن است این موضوع را جدی بگیریم.

 

ذکر: «یا حَیُّ یا قَیُّوم بِرَحمَتِکَ اَستَغیثُ» حداقل ۱۰۰مرتبه و حداکثر۱۰۰۰ مرتبه.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۵۵
خادمه الزهراء

آداب انداختن سفره عید

دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۰۸ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

سفره را به نیت گستراندن خیر، برکت و شادی در خانه بیندازید.

اگر سفره تمیز و به رنگ سفید باشد بهتر است.

ذکر «یا باسِط» را  ۱۰۰ مرتبه بگویید که انشاءالله همیشه سفره‌ی خیر در خانه‌تان باز باشد.

اول، در سفره قرآن قرار دهید اما هیچ گاه قرآن را روی زمین نگذارید.

در لحظه تحویل سال قرآن روی سوره «یس» باز باشد.

نگاه به قرآن سه ذکر دارد که هرکدام  ۴۰ بار گفته شود بهتر است: یا حکیم، یا علیم، یا نور. با گفتن ذکر «یا حکیم» می‌خواهیم به کمک خدا از حکمت‌های قرآن؛ با ذکر «یا علیم» از علم قرآن؛ و با ذکر «یا نور» از نورانیت قرآن بهره‌مند شویم.

سپس در سفره آب قرار دهید با گفتن ذکر «یا حی»، آب نماد زندگی است.

سپس با ذکر «یا مصور» در سفره آینه قرار دهید. همیشه نگاه در آینه با گفتن این ذکر همراه است. عدد زیاد آن ۶۰۰ مرتبه و عدد کمترش ۴۰ مرتبه است. حکمت آینه در این نیست که تنها خود را نگاه کنید، بلکه تمرکز کرده و عیب‌هایتان را بشناسید؛ باشد که امسال سال خودشناسی و دقت در عیوب و زیباسازی جسم و روح باشد.

در سفره حتماً شمع سبز قرار دهید و روشنش کنید با این نیت که عمرمان صرف سوخت و ساز معنوی باشد. آب شویم اما رضایت خدا را به دست آوریم، در راه دین خود ریاضت بکشیم و همچنین عمر کوتاه نداشته باشیم. شمع سمبل ریاضت بوده و به معنای سوزاندن آدم و به کمال رساندن او و نورانی کردنش است، سپس از نور وجود انسان، دیگران نیز استفاده می‌کنند.

در سفره خوراکی مثل سمنو، نقل و ... قرار دهید.

همچنین سنجد بگذارید که به معنای دارو است. استحکام و استقامت بدن به معنای بی‌نیازی از دارو است. وقتی سنجد را به نیت تقویت بدن می‌گذارید ۴۰ مرتبه ذکر «یا شافی» بگویید و سپس این دعا را بخوانید:

اللهم صَّل عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَکْشِفَ ضُرِّی وَتُعَافِیَنِی فِی نَفْسِی وَأَهْلِی وَمَالِی وَوَلَدِی وَإِخْوَانِی فِیکَ عَافِیَةً بَاقِیَةً شَافِیَةً کَافِیَةً وَافِرَةً هَادِیةً نَامِیَةً مُسْتَغْنِیَةً عَنِ الْأَطِبَّاءِ وَ الْأَدْوِیَةِ وَ تَجْعَلَهَا شِعَارِی وَ دِثَارِی وَ تُمَتِّعَنِی بِسَمْعِی وَ بَصَرِی وَ تَجْعَلَهُمَا الْوَارِثَیْنِ مِنِّی، إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

کنار قرآن، سر سفره پولی هدیه به امیرالمؤمنین علی قرار بدهید. به این ترتیب که اگر دستتان باز است ۳۶۵۰۰۰۰ تومان. اگر نتوانستید ۳۶۵۰۰۰ تومان؛ و اگر برایتان مشکل است ۳۶۵۰۰ تومان. اگر هم دستتان خیلی بسته است ۳۶۵۰ تومان، یا  ۳۶۵ تومان.

به این پول ۱۱۰ مرتبه «یا علی» بخوانید به این نیت که قدرت مالیتان بالا رود.

توضیح ادمین: پول و سکه‌های سفره عید را صدقه می‌دهیم.

به جهت رفع مشکلات خانوادگی به شیرینی سر سفره ۱۱۰ مرتبه «الرَّحمنُ الرَّحیم» بخوانید، روی شیرینی را ببندید و ۵ روز همه اعضای خانواده از آن بخورید.

همچنین صدقه‌ای برای سال تحویل رد کنید.

برخی از اذکار را از استاد مرحومم ذکر کرده‌ام. (حاجیه خانم مالک، روحشون شاد)

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۱ ، ۰۸:۰۸
خادمه الزهراء

خداجویی و خداخواهی

پنجشنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۳۴ ق.ظ

 

بالاترین تجلی فطرت؛ خداجویی و خداخواهی است. «نیایش؛ همچون دم زدن، خوردن و آشامیدن لازمه‌ی انسانِ طبیعی است، چراکه از عمق سرشت و سنت طبیعی انسان، سرمی‌زند. هیچ ملتی و تمدنی در گذشته، به زوال قطعی فرو نرفت مگر آنکه پیش از آن، صفتِ نیایش در میان آن قوم، ضعیف شده بود.

نیایش نه سکون و تخدیر است بلکه اشباعِ تشنگیِ روح آدمی است و برخلاف تخدیر که به ضعف مبدل می‌شود، پیروز است. هیچ دری را نیایش نمی‌زند مگر آنکه به رویش گشوده می‌شود.

ای کاش انسانِ امروز همان‌گونه که زیبایی دانش را درک می‌کند، زیبایی خدا را نیز می‌شناخت.»

این نه گفتار پیامبر و نه گفتار امام بود، بلکه گفتار یک زیست‌شناس بود که نیکو دریافته است که به همان اندازه که جسم آدمی نیاز به آب و غذا دارد، روح و جان او حاجتمندِ پرستش و عبادت است؛ و به ناچار آن‌گونه که اگر به جسم، نیازش نرسد، می‌میرد یا ضعیف می‌شود؛ روح انسانی در اثر ترک پرستش به مرگ مبتلا می‌شود که مردگانِ جسمانی را حیات دیگری است ولی مردگان جان را:

«ثُمَّ لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیى‌»؛ در آنجا نه می‌میرد و نه زندگی می‌نماید.

خداشناسی و سپس خداطلبی یکی دیگر از خصوصیات فطری انسان است، انسانی به طول همه‌ی تاریخ.

این همه معابد و مساجد، دیرها و کلیساها، کنشت‌ها و خانقاه‌ها و حتی بتکده‌ها را همین تمنایِ جان، بنا نموده است.

رفتم به در صومعه عابد و زاهد                    دیدم همه را پیش رُخت راکع و ساجد

در میکده رهبانم و در صومعه عابد                گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

                         یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

شعر از: شیخ بهایی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر8ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۳۴
خادمه الزهراء

لقمه‌های پند

سه شنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۲۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر پیامبر کربلا، بانوی عشق و عقل و صبر، حضرت زینب، سلام الله علیها.

 

دم بخور در آبِ ذکر و صبر کن

شخصِ برهنه تا در میان آب می‌شود، از زخم نیش زنبورها «ایمن» خواهد بود اما همین که سر از زیر آب بیرون بیاورد، او را نیش خواهند زد. حال، بدان که همانا «آب»، «یاد خدا» و «زنبور»ها، «یاد غیرِ خدا» می‌باشد.

آبْ ذکرِ حق و زنبور این زمان            هست یاد آن فلان و آن فلان

در میان «آبِ ذکر خدا»، نفس را در سینه حبس کرده و صبر کن تا از وسوسه و افکار پلیدِ کهنه، رهایی یابی که پس از آن، دیگر تو از سر تا پا، طبع و خاصیت همان آب صاف را پیدا خواهی نمود؛ چنانکه آن زنبور از آب می‌گریخت، از تو نیز حذر کرده و دور می‌شود. پس از آن، اگر خواستی از آب، دور باش چراکه تو، هم‌ْطبعِ آب شده‌ای. پس کسانی که از دنیا گذشته‌اند، نیست نشده؛ بلکه در صفات حق، محو گردیده‌اند. یعنی که «صفاتِ» آنها در «صفات حق» مثل «نور ستارگان» در نور آفتاب محو شده است.

 

 

از خدمت به خلق پشیمان مشو

و اگر کسی قدر خوبی تو را ندانست، غمگین مشو؛ چون گنجشکها هر روز آواز می‌خوانند و هیچ‌کس تشکر نمی‌کند ولی باز هم آوازشان را ادامه می‌دهند.

نگاه مردم به تو متفاوت است، یک نفر تو را بد می‌بیند؛ و دیگری تو را خوب؛ و یکی دیگر تو را جذاب؛ و شخص دیگر تو را هیچ حساب نمی‌کند. تنها خداست که تو را آنگونه که هستی می‌بیند؛ پس خدا را مقصود و مراد خودت قرار بده.

 

 

وسعت و ضیغ دنیا تو را آشفته ننماید

این «جهان» را می‌توان به «گرمابه‌ی گرمی» تشبیه نمود که چون وارد آن شوی، جانت افسرده می‌شود. اگرچه «گرمابه» وسیع باشد ولی به علت گرم بودن، به نظر تنگ می‌آید و جان از آن در تنگنا و زحمت و رنج است؛ تا از آنجا خارج نشوی، دلت گشوده نخواهد شد، پس فراخی چنین منزلی چه فایده دارد!

تا برون نآیی بِنَگْشاید دلت                پس چه سود آمد فراخی منزلت

یا اگر «کفش تنگی» پوشیده و در بیابان فراخی قدم بزنی؛ فراخی بیابان برای تو تنگ می‌گردد و آن صحرا و دشت، به نظرت چون زندان خواهد شد. ولی هرکس از دور تو را می‌بیند، می‌گوید ببین که در آن صحرا، فلانی چون لاله‌ی شکفته، خوش و خرم است! او نمی‌داند که تو چون مردمان ظالم، از بیرون در گلشن و از درون، جانت در فغان است.

 

 

آگاه باش و فریب هر سخنِ به ظاهر آراسته و نیکو را مخور

شاید پلیدی‌ها در زیر آن نهان باشد. «گوینده» اگر «بد» باشد، هرچه بگوید، بدان که «بد» است. مرده، هرچه بگوید، گفته‌اش، بی‌جان و بی‌مغز است. سخن انسان، مرتبه‌ی نازل انسان و پاره‌ای از انسان است؛ چنانچه پاره‌ای از نان، همان نان است.

از آن جهت است که حضرت علی ابن ابیطالب (ع) فرمود: «گفته‌ها و نصایح جاهلان، چون سبزه‌ای است که در مزبله (زباله‌دان) روییده باشد؛ هرکس بالای این سبزه‌ها بنشیند، بر نجاست نشسته است.»

آری، نقره ظاهراً سفید و براق است ولی دست و جامه را سیاه می‌کند.

ظاهر نقره گر اسپید است و نو            دست و جامه می سیه گردد ازو

آتش، اگرچه شراره‌اش در نهایتِ سرخی و روشنی است ولی از اثر آن، سیه‌کاری را ببین که تا چه اندازه است.

برق، اگرچه به نظر، نورِ مطلق می‌رسد اما اثر آن، کور کردن چشمهاست.

برق اگر نوری نماید در نظر               لیک هست از خاصیت دزد بصر

 

شعرها از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ آبان ماه 1396

برای حفظ امانت، نشان عکاس بر روی عکسها حفظ شده است. عکاس عکس اول و سوم، ناشناس.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۲۷
خادمه الزهراء

امروز به حکم ادب، باز لقمه‌ای از گوشه‌ی سفره‌ی فاطمی برداریم، زیرا اگر‌چه همه‌ی ایام، تعلق به ایشان دارد لیکن امروز مخصوص و ویژه‌ی ایشان است.

ما کجا و لقمه گرفتن از ایشان کجا؟! اما به حکم: آب دریا را اگر نتوان کشید   هان به قدر تشنگی باید چشید، تلاش می‌کنم جرعه‌ای از اقیانوس پربرکتش بنوشیم.

او که بدون استثنا، همه‌ی عقول و همه‌ی تفکرات، عاجز از درکِ یک اسم از اسماء نُه گانه اش می باشند؛ که امام (ع) فرمودند: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» فاطمه را از آن رو فاطمه گفته‌اند که مردم از شناخت او عاجزند.

کلمه «فُطم»، به معنای قطع و بریدن است. عنوانِ خلق اَعم از عالم و جاهل، حکیم، سفیه، جن و انس و مَلَک، همه را شامل می شود. هر کس عنوان خلق بر او اطلاق شود، از معرفت فاطمه (س) ناتوان است. مگر فاطمه (س) چه موجودی بوده است؟ بین خود و خدایش، چه انجام داده؟ «لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ»؛ هیچ کس جز خدای فاطمه، نمی‌داند.

وقتی در شبِ دفنش علی (ع) عرض می‌کند: یا رسول الله(ص)، فاطمه که به من چیزی نگفت شما او را سؤال پیچ کن تا به شما بگوید.

مسلم بدان که فاطمه (س) رازهایی که در سینه‌اش، پنهان کرده بود، به پدر هم نخواهد گفت.

خداوند هم، آن فاطمه (س) را که فاطمه‌ی خداست در دنیا به کسی معرفی نمی‌کند.

آنکه ما دوستش داریم، توسل به او می‌جوییم، به دامنش چنگ می‌زنیم، آرزوی قرب او را داریم، فاطمه‌ی ماست. فاطمه‌ی تاریخِ اسلام است، نَه فاطمه‌ی خدا. فاطمه‌ی خداوند، اثرش در قیامت آشکار می‌شود. روزی که خداوند متعال، پرده‌ها را کنار می‌زند، چنان جلوه‌ای می‌کند که به هنگام عبورش، جبرائیل، پیشاپیش فریاد می‌زند: چشم ها را فرو بندید که فاطمه (س) عبور می کند!

گویا بیمِ آن است که از درخشش نورش، دید‌گانِ همه‌ی خلایق، از بین برود؛ و باز این همه‌ی نور فاطمه (س) نیست!

فاطمه‌ی خداوند، آن روز مقامش، آشکار می‌شود که فرمودند: «وَ إِذَا اَسْتَقَرُّ أَوْلِیَاءُ اللَّه فِی الْجَنَّةِ زَارَکِ آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ مِنَ النَّبِیِّین» یعنی وقتی اولیای خداوند متعال در بهشت قرار گرفتند؛ آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، خاتم (ع)؛ همه به زیارت ایشان می‌آیند؛ این فاطمه‌ی خداوند است.

 

با چه مقدار عقل، می توان حضرت فاطمه را شناخت؟

من یقین دارم شناختِ فاطمه (س) بدونِ دستگیری باطنی اولادش (ع)، ممکن نمی‌باشد؛ اگر دستِ دلِ ما را، زینبش (س) بگیرد، یا دستِ دلِ ما را، حَسَنین ایشان (ع) بگیرند، یا مهدی ایشان(ع) دستی بر چشمهای دل ما بکشد!

 

پس بفرمایید اکنون نگاه کنید به جلوه‌ای از مادرِ ما درقرآن:

سوره‌ی "هل اتی" که به اجماعِ شیعه و سنی، در شأن فاطمه زهرا (س)، نازل شده است:

اما فقط متوجه روایت نباشید، مبادا با خود بگویید مطلب تکراری است و بارها شنیده‌ایم؛  بشنو و درایت کن.

ابن عباس از قول عده‌ی کثیری نقل کرده‌است که «حسن و حسین(ع) بیمار شدند، پس پیامبر(ص) با گروهی به عیادت آنان آمدند و فرمودند: ای ابوالحسن! نذر کن بر فرزندانت (تا شفا یابند) پس علی (ع) و فاطمه (س) و فضه‌ی جاریه، برای حسنین (ع) نذر کردند که اگر از این بیماری، خلاصی یابند ایشان سه روز، روزه بگیرند، پس آن دو بزرگوار، شفا یافتند و خانواده چیزی نداشتند تا با آن روزه بگیرند، به ناچار علی (ع) نزد شمعون یهودی رفت، سه صاع جو، قرض گرفتند.»

دنیا اینجا درمانده می‌شود،

کسی که اگر می خواست دنیا را پرُ از طلا و جواهر کند، قدرت داشت؛ در خانه‌ی او نانی نبود، تا اینکه سه صاع جو، از یهودی قرض گرفت، این اسلامی است که دنیا را منقلب می‌کند.

چه کسی نان پخت؟

پس حضرت فاطمه(س) یک صاع را آرد کرده، و پنج قرص نان به تعداد خودشان پختند و در مقابل هر یک، نانی هنگام افطار گذاشتند تا افطار کنند. به‌ناگاه سائلی بر ایشان آمد و گفت: سلام بر شما اهل بیت محمد (ص)، مسکینی از مسکین‌های اسلام هستم.

تو را به زهرا (س) قسم، یک لحظه تأمل کن، درایت کن، دقت کن!

شب ِاول مسکینی از مساکین مسلمین، و شبِ آخر، اسیری از اُسرای مشرکین!

اعجاز اینجاست، عجایب در این مطلب نهفته است؛ این اول و آخر، یک دنیا بحث لازم دارد.

شب اول، خویش و شب آخر، بیگانه.

مهم این است که همان رفتار که با خویش شده، با بیگانه هم شده است.

پس من و شما به چه حقی، تا وقتی فاطمه (س) را داریم احساس ناامیدی می کنیم؟!

به هر حال، مسکین گفت: مرا غذا دهید تا خداوند از نعمت‌های بهشت به شما دهد، پس ایشان ایثار کردند و آن مسکین را بر خود مقدم داشتند.

روز دوم، باز بانوی عالم نان پخت، به تعداد افراد خانواده؛ هنگام افطار یتیمی آمد، ایثار کردند، گرسنه خوابیدند.

شب سوم، اسیری از اُسرای کفار آمد؛ باز هم ایثار کردند، با آب افطار کردند.

صبح روز بعد، علی (ع) دستِ حسن و حسین (ع) را گرفتند به سوی رسول خدا (ص) رو کردند. چون پیامبر (ص) آنها را دید که از شدت گرسنگی مانند جوجه‌ای، به خود می‌لرزیدند. کسی که درب خیبر را کنده بود، با دو طفلش نزد رسول الله (ص) آمد درحالی‌که از شدت گرسنگی می لرزیدند. و آن کس که عرش تکان بخورد، دلش تکان نمی‌خورد یعنی پیامبر خاتم، انسان کامل، شاه میوه‌ی وجود، فرمودند: این احوال شما، بسیار بر من سخت است. برخاست با ایشان به راه افتاد.

به کجا؟! آیا به سوی محراب، تا دعا کند؟ آیا به مکان تهجدش، تا دست به سوی آسمان بلند کند؟

خیر، به سوی خانه‌ی فاطمه (س)!

آری، هر چه هست در این خانه است. فاطمه (س) هم سه شبانه روز است که طعام نخورده است، پس باید ایشان هم از شدت ضعف بلرزد؛ در جایی که علی (ع) می‌لرزد، فاطمه (س) جای خود دارد، باید از شدت ضعف در بستر افتاده باشد.

ولی هنگامی که وارد شدند فاطمه (س) را در محرابش به عبادت یافتند، درحالی‌که شکمش به پُشتَش چسبیده بود، چشم‌هایش گود افتاده بود.

این منظره بر پیامبر (ص) سخت آمد، پس جبرئیل نازل شد، گفت: ای محمد (ص)! خداوند متعال در مورد اهل بیت تو، به تو تهنیت گفتند، سپس سوره‌ی «هل اَتی» را قرائت کرد. (سوره انسان/دهر)

یا رسول الله (ص) «هَنِّأَک الله» مبارک باد، مبارک باد بر تو، خاتمیّت را به ثمر رساندی، درخت خلقت را به میوه نشاندی.

این‌ها همه ظاهر مطلب بود و اما باطن مطلب «لِوَجهِ الله» است.

فاطمه (س) و خانواده‌اش، فانی در وجه خداوند متعال هستند، یعنی فاطمه‌‌ای نیست، علی‌‌ای نیست، حسن و حسینی نمی‌ماند؛ آنچه وجود دارد و ماندگار است «وجه الله» است؛ و اینها فانی در «وجه الله» هستند که مانده‌اند و خواهند ماند. باید کنیزی کرد اینجا، نه برای این خانواده؛ برای کنیزی از کنیزانِ فضه‌ی آنها، تا لیاقت درکِ این مطالب را یافت!

لقمه‌ی عملی:

خواهران عزیزم، روزتان فاطمی. هرگز فکر کرده‌اید وقتی خداوند تمام بهشت خود را فرشِ زیر پای کسی قرار می‌دهد، دیگر هرگز کسی قادر نخواهد بود، هدیه‌ای درخور مقام او پیدا کند! اصلاً شاید این هدیه‌ی خداوند به همین خاطر بوده تا کسی فکر نکند مادری؛ و همسری را می‌شود با هدیه‌ی مادی جبران کرد! فقط برای ورود به بهشتِ زیر پایت، جواز لازم است و آن، رضایت همسرت می‌باشد. پس، از همسرت فقط رضایتش را هدیه بگیر، بقیه‌اش با خدا.

 

ذکر:  ۱۴مرتبه صلوات و ۱۱۰مرتبه «یا ابا الحسن یا علی بن ابیطالب ادرکنی» و عیدی بگیر برای ما هم.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۱ ، ۱۴:۰۴
خادمه الزهراء