امروز به حکم ادب، باز لقمهای از گوشهی سفرهی فاطمی برداریم، زیرا اگرچه همهی ایام، تعلق به ایشان دارد لیکن امروز مخصوص و ویژهی ایشان است.
ما کجا و لقمه گرفتن از ایشان کجا؟! اما به حکم: آب دریا را اگر نتوان کشید هان به قدر تشنگی باید چشید، تلاش میکنم جرعهای از اقیانوس پربرکتش بنوشیم.
او که بدون استثنا، همهی عقول و همهی تفکرات، عاجز از درکِ یک اسم از اسماء نُه گانه اش می باشند؛ که امام (ع) فرمودند: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» فاطمه را از آن رو فاطمه گفتهاند که مردم از شناخت او عاجزند.
کلمه «فُطم»، به معنای قطع و بریدن است. عنوانِ خلق اَعم از عالم و جاهل، حکیم، سفیه، جن و انس و مَلَک، همه را شامل می شود. هر کس عنوان خلق بر او اطلاق شود، از معرفت فاطمه (س) ناتوان است. مگر فاطمه (س) چه موجودی بوده است؟ بین خود و خدایش، چه انجام داده؟ «لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ»؛ هیچ کس جز خدای فاطمه، نمیداند.
وقتی در شبِ دفنش علی (ع) عرض میکند: یا رسول الله(ص)، فاطمه که به من چیزی نگفت شما او را سؤال پیچ کن تا به شما بگوید.
مسلم بدان که فاطمه (س) رازهایی که در سینهاش، پنهان کرده بود، به پدر هم نخواهد گفت.
خداوند هم، آن فاطمه (س) را که فاطمهی خداست در دنیا به کسی معرفی نمیکند.
آنکه ما دوستش داریم، توسل به او میجوییم، به دامنش چنگ میزنیم، آرزوی قرب او را داریم، فاطمهی ماست. فاطمهی تاریخِ اسلام است، نَه فاطمهی خدا. فاطمهی خداوند، اثرش در قیامت آشکار میشود. روزی که خداوند متعال، پردهها را کنار میزند، چنان جلوهای میکند که به هنگام عبورش، جبرائیل، پیشاپیش فریاد میزند: چشم ها را فرو بندید که فاطمه (س) عبور می کند!
گویا بیمِ آن است که از درخشش نورش، دیدگانِ همهی خلایق، از بین برود؛ و باز این همهی نور فاطمه (س) نیست!
فاطمهی خداوند، آن روز مقامش، آشکار میشود که فرمودند: «وَ إِذَا اَسْتَقَرُّ أَوْلِیَاءُ اللَّه فِی الْجَنَّةِ زَارَکِ آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ مِنَ النَّبِیِّین» یعنی وقتی اولیای خداوند متعال در بهشت قرار گرفتند؛ آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، خاتم (ع)؛ همه به زیارت ایشان میآیند؛ این فاطمهی خداوند است.
با چه مقدار عقل، می توان حضرت فاطمه را شناخت؟
من یقین دارم شناختِ فاطمه (س) بدونِ دستگیری باطنی اولادش (ع)، ممکن نمیباشد؛ اگر دستِ دلِ ما را، زینبش (س) بگیرد، یا دستِ دلِ ما را، حَسَنین ایشان (ع) بگیرند، یا مهدی ایشان(ع) دستی بر چشمهای دل ما بکشد!
پس بفرمایید اکنون نگاه کنید به جلوهای از مادرِ ما درقرآن:
سورهی "هل اتی" که به اجماعِ شیعه و سنی، در شأن فاطمه زهرا (س)، نازل شده است:
اما فقط متوجه روایت نباشید، مبادا با خود بگویید مطلب تکراری است و بارها شنیدهایم؛ بشنو و درایت کن.
ابن عباس از قول عدهی کثیری نقل کردهاست که «حسن و حسین(ع) بیمار شدند، پس پیامبر(ص) با گروهی به عیادت آنان آمدند و فرمودند: ای ابوالحسن! نذر کن بر فرزندانت (تا شفا یابند) پس علی (ع) و فاطمه (س) و فضهی جاریه، برای حسنین (ع) نذر کردند که اگر از این بیماری، خلاصی یابند ایشان سه روز، روزه بگیرند، پس آن دو بزرگوار، شفا یافتند و خانواده چیزی نداشتند تا با آن روزه بگیرند، به ناچار علی (ع) نزد شمعون یهودی رفت، سه صاع جو، قرض گرفتند.»
دنیا اینجا درمانده میشود،
کسی که اگر می خواست دنیا را پرُ از طلا و جواهر کند، قدرت داشت؛ در خانهی او نانی نبود، تا اینکه سه صاع جو، از یهودی قرض گرفت، این اسلامی است که دنیا را منقلب میکند.
چه کسی نان پخت؟
پس حضرت فاطمه(س) یک صاع را آرد کرده، و پنج قرص نان به تعداد خودشان پختند و در مقابل هر یک، نانی هنگام افطار گذاشتند تا افطار کنند. بهناگاه سائلی بر ایشان آمد و گفت: سلام بر شما اهل بیت محمد (ص)، مسکینی از مسکینهای اسلام هستم.
تو را به زهرا (س) قسم، یک لحظه تأمل کن، درایت کن، دقت کن!
شب ِاول مسکینی از مساکین مسلمین، و شبِ آخر، اسیری از اُسرای مشرکین!
اعجاز اینجاست، عجایب در این مطلب نهفته است؛ این اول و آخر، یک دنیا بحث لازم دارد.
شب اول، خویش و شب آخر، بیگانه.
مهم این است که همان رفتار که با خویش شده، با بیگانه هم شده است.
پس من و شما به چه حقی، تا وقتی فاطمه (س) را داریم احساس ناامیدی می کنیم؟!
به هر حال، مسکین گفت: مرا غذا دهید تا خداوند از نعمتهای بهشت به شما دهد، پس ایشان ایثار کردند و آن مسکین را بر خود مقدم داشتند.
روز دوم، باز بانوی عالم نان پخت، به تعداد افراد خانواده؛ هنگام افطار یتیمی آمد، ایثار کردند، گرسنه خوابیدند.
شب سوم، اسیری از اُسرای کفار آمد؛ باز هم ایثار کردند، با آب افطار کردند.
صبح روز بعد، علی (ع) دستِ حسن و حسین (ع) را گرفتند به سوی رسول خدا (ص) رو کردند. چون پیامبر (ص) آنها را دید که از شدت گرسنگی مانند جوجهای، به خود میلرزیدند. کسی که درب خیبر را کنده بود، با دو طفلش نزد رسول الله (ص) آمد درحالیکه از شدت گرسنگی می لرزیدند. و آن کس که عرش تکان بخورد، دلش تکان نمیخورد یعنی پیامبر خاتم، انسان کامل، شاه میوهی وجود، فرمودند: این احوال شما، بسیار بر من سخت است. برخاست با ایشان به راه افتاد.
به کجا؟! آیا به سوی محراب، تا دعا کند؟ آیا به مکان تهجدش، تا دست به سوی آسمان بلند کند؟
خیر، به سوی خانهی فاطمه (س)!
آری، هر چه هست در این خانه است. فاطمه (س) هم سه شبانه روز است که طعام نخورده است، پس باید ایشان هم از شدت ضعف بلرزد؛ در جایی که علی (ع) میلرزد، فاطمه (س) جای خود دارد، باید از شدت ضعف در بستر افتاده باشد.
ولی هنگامی که وارد شدند فاطمه (س) را در محرابش به عبادت یافتند، درحالیکه شکمش به پُشتَش چسبیده بود، چشمهایش گود افتاده بود.
این منظره بر پیامبر (ص) سخت آمد، پس جبرئیل نازل شد، گفت: ای محمد (ص)! خداوند متعال در مورد اهل بیت تو، به تو تهنیت گفتند، سپس سورهی «هل اَتی» را قرائت کرد. (سوره انسان/دهر)
یا رسول الله (ص) «هَنِّأَک الله» مبارک باد، مبارک باد بر تو، خاتمیّت را به ثمر رساندی، درخت خلقت را به میوه نشاندی.
اینها همه ظاهر مطلب بود و اما باطن مطلب «لِوَجهِ الله» است.
فاطمه (س) و خانوادهاش، فانی در وجه خداوند متعال هستند، یعنی فاطمهای نیست، علیای نیست، حسن و حسینی نمیماند؛ آنچه وجود دارد و ماندگار است «وجه الله» است؛ و اینها فانی در «وجه الله» هستند که ماندهاند و خواهند ماند. باید کنیزی کرد اینجا، نه برای این خانواده؛ برای کنیزی از کنیزانِ فضهی آنها، تا لیاقت درکِ این مطالب را یافت!
لقمهی عملی:
خواهران عزیزم، روزتان فاطمی. هرگز فکر کردهاید وقتی خداوند تمام بهشت خود را فرشِ زیر پای کسی قرار میدهد، دیگر هرگز کسی قادر نخواهد بود، هدیهای درخور مقام او پیدا کند! اصلاً شاید این هدیهی خداوند به همین خاطر بوده تا کسی فکر نکند مادری؛ و همسری را میشود با هدیهی مادی جبران کرد! فقط برای ورود به بهشتِ زیر پایت، جواز لازم است و آن، رضایت همسرت میباشد. پس، از همسرت فقط رضایتش را هدیه بگیر، بقیهاش با خدا.
ذکر: ۱۴مرتبه صلوات و ۱۱۰مرتبه «یا ابا الحسن یا علی بن ابیطالب ادرکنی» و عیدی بگیر برای ما هم.
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.