لقمههای پند
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر پیامبر کربلا، بانوی عشق و عقل و صبر، حضرت زینب، سلام الله علیها.
دم بخور در آبِ ذکر و صبر کن
شخصِ برهنه تا در میان آب میشود، از زخم نیش زنبورها «ایمن» خواهد بود اما همین که سر از زیر آب بیرون بیاورد، او را نیش خواهند زد. حال، بدان که همانا «آب»، «یاد خدا» و «زنبور»ها، «یاد غیرِ خدا» میباشد.
آبْ ذکرِ حق و زنبور این زمان هست یاد آن فلان و آن فلان
در میان «آبِ ذکر خدا»، نفس را در سینه حبس کرده و صبر کن تا از وسوسه و افکار پلیدِ کهنه، رهایی یابی که پس از آن، دیگر تو از سر تا پا، طبع و خاصیت همان آب صاف را پیدا خواهی نمود؛ چنانکه آن زنبور از آب میگریخت، از تو نیز حذر کرده و دور میشود. پس از آن، اگر خواستی از آب، دور باش چراکه تو، همْطبعِ آب شدهای. پس کسانی که از دنیا گذشتهاند، نیست نشده؛ بلکه در صفات حق، محو گردیدهاند. یعنی که «صفاتِ» آنها در «صفات حق» مثل «نور ستارگان» در نور آفتاب محو شده است.
از خدمت به خلق پشیمان مشو
و اگر کسی قدر خوبی تو را ندانست، غمگین مشو؛ چون گنجشکها هر روز آواز میخوانند و هیچکس تشکر نمیکند ولی باز هم آوازشان را ادامه میدهند.
نگاه مردم به تو متفاوت است، یک نفر تو را بد میبیند؛ و دیگری تو را خوب؛ و یکی دیگر تو را جذاب؛ و شخص دیگر تو را هیچ حساب نمیکند. تنها خداست که تو را آنگونه که هستی میبیند؛ پس خدا را مقصود و مراد خودت قرار بده.
وسعت و ضیغ دنیا تو را آشفته ننماید
این «جهان» را میتوان به «گرمابهی گرمی» تشبیه نمود که چون وارد آن شوی، جانت افسرده میشود. اگرچه «گرمابه» وسیع باشد ولی به علت گرم بودن، به نظر تنگ میآید و جان از آن در تنگنا و زحمت و رنج است؛ تا از آنجا خارج نشوی، دلت گشوده نخواهد شد، پس فراخی چنین منزلی چه فایده دارد!
تا برون نآیی بِنَگْشاید دلت پس چه سود آمد فراخی منزلت
یا اگر «کفش تنگی» پوشیده و در بیابان فراخی قدم بزنی؛ فراخی بیابان برای تو تنگ میگردد و آن صحرا و دشت، به نظرت چون زندان خواهد شد. ولی هرکس از دور تو را میبیند، میگوید ببین که در آن صحرا، فلانی چون لالهی شکفته، خوش و خرم است! او نمیداند که تو چون مردمان ظالم، از بیرون در گلشن و از درون، جانت در فغان است.
آگاه باش و فریب هر سخنِ به ظاهر آراسته و نیکو را مخور
شاید پلیدیها در زیر آن نهان باشد. «گوینده» اگر «بد» باشد، هرچه بگوید، بدان که «بد» است. مرده، هرچه بگوید، گفتهاش، بیجان و بیمغز است. سخن انسان، مرتبهی نازل انسان و پارهای از انسان است؛ چنانچه پارهای از نان، همان نان است.
از آن جهت است که حضرت علی ابن ابیطالب (ع) فرمود: «گفتهها و نصایح جاهلان، چون سبزهای است که در مزبله (زبالهدان) روییده باشد؛ هرکس بالای این سبزهها بنشیند، بر نجاست نشسته است.»
آری، نقره ظاهراً سفید و براق است ولی دست و جامه را سیاه میکند.
ظاهر نقره گر اسپید است و نو دست و جامه می سیه گردد ازو
آتش، اگرچه شرارهاش در نهایتِ سرخی و روشنی است ولی از اثر آن، سیهکاری را ببین که تا چه اندازه است.
برق، اگرچه به نظر، نورِ مطلق میرسد اما اثر آن، کور کردن چشمهاست.
برق اگر نوری نماید در نظر لیک هست از خاصیت دزد بصر
شعرها از مولوی
ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ آبان ماه 1396
برای حفظ امانت، نشان عکاس بر روی عکسها حفظ شده است. عکاس عکس اول و سوم، ناشناس.
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.