تن سپردن به قضا و قَدَر الهی
در روزگار کهن، پیرمرد روستازادهای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همهی همسایگان برای دلداری به خانهاش آمدند و گفتند: عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد!
روستازادهی پیر در جواب گفت: از کجا میدانید که این از خوششانسی من بوده یا بدشانسیام؟و همسایهها با تعجب گفتند: خوب، معلومه که این بدشانسیه!
هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایهها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت!
پیرمرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا میدانید که از خوششانسی من بوده یا بدشانسیام؟
فردای آن روز، پسر پیرمرد حین سواری در میان اسبهای وحشی زمین خورد و پایش شکست. همسایهها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی!
و کشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که این از خوششانسی من بوده یا بدشانسیام؟ و چندتا از همسایهها با عصبانیت گفتند: خوب، معلومه که از بدشانسی تو بوده، پیرمرد احمق کودن!
چند روز بعد، نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمین دوردستی با خود بردند. پسر کشاورز پیر بهخاطر پای شکستهاش از اعزام معاف شد.
همسایهها برای تبریک بار دیگر به خانهی پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد؛ و کشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که...؟
همیشه گذشت زمان، ثابت میکند که بسیاری از رویدادهایی را که بدبیاری و مسایل لاینحل زندگی خود میپنداشتیم، به صلاح و خیرمان بوده و آن مشکلات، نعمات و فرصتهایی بوده که زندگی به ما اهدا کرده است. چه بسیار باشد در بهدست آوردن و قبول چیزی اکراه دارید و حال آنکه به سود شماست؛ و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید درحالیکه آن به ضرر و زیان شماست.
و خداوند در بخشی از آیه ۲۱۶ سورهی بقره میفرماید: «وَ عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ و چه بسیار اتفاق افتد که امری شما را ناگوار آید درحالیکه آن به خیر و صلاح شماست؛ و چه بسیار امری را بسیار دوست میدارید و آن شما را شر و فساد خواهد بود و خداوند به مصالح امور آگاه است و شما را از آن آگاهی نیست.
از شفاخانهی آن طبیب غیبی دارویی آمده است که دوای بسیاری از بیماریهای جسم و جان است و در عین حال از منشأ پیدایش بیماری نیز خبر میدهد. چه بسیار رنجها و محرومیتها محصول آن است که آدمیان هم به ظاهر قضاوت میکنند، هم تنها به حال میاندیشند درحالیکه خردمند، در باطنِ اشیا نظر میکند و به عاقبت کارها نیز میاندیشد. بدیهی است آن خیری که روی در شر داشته باشد، از همان آغاز، شر است و آن شیرینی که مقدمهی بیماری است، از همان آغاز در کام خردمندان تلخ میآید؛ و در مقابل، اگر رنجی در کار باشد که راه رسیدن به شادی و خوشبختی است، آن عینِ خیر است و باید آن رنج را به جان خرید.
حافظ سروده است:
دلتنگ نباید بود از طعن حسود ای دل شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
زیبا گفته آن حکیم که: علف هرزه چیست؟ آن گیاهی است که هنوز فوایدش کشف نشده است.
ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 27ر6ر1396
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.