در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر» ثبت شده است

امروز به حکم ادب، باز لقمه‌ای از گوشه‌ی سفره‌ی فاطمی برداریم، زیرا اگر‌چه همه‌ی ایام، تعلق به ایشان دارد لیکن امروز مخصوص و ویژه‌ی ایشان است.

ما کجا و لقمه گرفتن از ایشان کجا؟! اما به حکم: آب دریا را اگر نتوان کشید   هان به قدر تشنگی باید چشید، تلاش می‌کنم جرعه‌ای از اقیانوس پربرکتش بنوشیم.

او که بدون استثنا، همه‌ی عقول و همه‌ی تفکرات، عاجز از درکِ یک اسم از اسماء نُه گانه اش می باشند؛ که امام (ع) فرمودند: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» فاطمه را از آن رو فاطمه گفته‌اند که مردم از شناخت او عاجزند.

کلمه «فُطم»، به معنای قطع و بریدن است. عنوانِ خلق اَعم از عالم و جاهل، حکیم، سفیه، جن و انس و مَلَک، همه را شامل می شود. هر کس عنوان خلق بر او اطلاق شود، از معرفت فاطمه (س) ناتوان است. مگر فاطمه (س) چه موجودی بوده است؟ بین خود و خدایش، چه انجام داده؟ «لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ»؛ هیچ کس جز خدای فاطمه، نمی‌داند.

وقتی در شبِ دفنش علی (ع) عرض می‌کند: یا رسول الله(ص)، فاطمه که به من چیزی نگفت شما او را سؤال پیچ کن تا به شما بگوید.

مسلم بدان که فاطمه (س) رازهایی که در سینه‌اش، پنهان کرده بود، به پدر هم نخواهد گفت.

خداوند هم، آن فاطمه (س) را که فاطمه‌ی خداست در دنیا به کسی معرفی نمی‌کند.

آنکه ما دوستش داریم، توسل به او می‌جوییم، به دامنش چنگ می‌زنیم، آرزوی قرب او را داریم، فاطمه‌ی ماست. فاطمه‌ی تاریخِ اسلام است، نَه فاطمه‌ی خدا. فاطمه‌ی خداوند، اثرش در قیامت آشکار می‌شود. روزی که خداوند متعال، پرده‌ها را کنار می‌زند، چنان جلوه‌ای می‌کند که به هنگام عبورش، جبرائیل، پیشاپیش فریاد می‌زند: چشم ها را فرو بندید که فاطمه (س) عبور می کند!

گویا بیمِ آن است که از درخشش نورش، دید‌گانِ همه‌ی خلایق، از بین برود؛ و باز این همه‌ی نور فاطمه (س) نیست!

فاطمه‌ی خداوند، آن روز مقامش، آشکار می‌شود که فرمودند: «وَ إِذَا اَسْتَقَرُّ أَوْلِیَاءُ اللَّه فِی الْجَنَّةِ زَارَکِ آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ مِنَ النَّبِیِّین» یعنی وقتی اولیای خداوند متعال در بهشت قرار گرفتند؛ آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، خاتم (ع)؛ همه به زیارت ایشان می‌آیند؛ این فاطمه‌ی خداوند است.

 

با چه مقدار عقل، می توان حضرت فاطمه را شناخت؟

من یقین دارم شناختِ فاطمه (س) بدونِ دستگیری باطنی اولادش (ع)، ممکن نمی‌باشد؛ اگر دستِ دلِ ما را، زینبش (س) بگیرد، یا دستِ دلِ ما را، حَسَنین ایشان (ع) بگیرند، یا مهدی ایشان(ع) دستی بر چشمهای دل ما بکشد!

 

پس بفرمایید اکنون نگاه کنید به جلوه‌ای از مادرِ ما درقرآن:

سوره‌ی "هل اتی" که به اجماعِ شیعه و سنی، در شأن فاطمه زهرا (س)، نازل شده است:

اما فقط متوجه روایت نباشید، مبادا با خود بگویید مطلب تکراری است و بارها شنیده‌ایم؛  بشنو و درایت کن.

ابن عباس از قول عده‌ی کثیری نقل کرده‌است که «حسن و حسین(ع) بیمار شدند، پس پیامبر(ص) با گروهی به عیادت آنان آمدند و فرمودند: ای ابوالحسن! نذر کن بر فرزندانت (تا شفا یابند) پس علی (ع) و فاطمه (س) و فضه‌ی جاریه، برای حسنین (ع) نذر کردند که اگر از این بیماری، خلاصی یابند ایشان سه روز، روزه بگیرند، پس آن دو بزرگوار، شفا یافتند و خانواده چیزی نداشتند تا با آن روزه بگیرند، به ناچار علی (ع) نزد شمعون یهودی رفت، سه صاع جو، قرض گرفتند.»

دنیا اینجا درمانده می‌شود،

کسی که اگر می خواست دنیا را پرُ از طلا و جواهر کند، قدرت داشت؛ در خانه‌ی او نانی نبود، تا اینکه سه صاع جو، از یهودی قرض گرفت، این اسلامی است که دنیا را منقلب می‌کند.

چه کسی نان پخت؟

پس حضرت فاطمه(س) یک صاع را آرد کرده، و پنج قرص نان به تعداد خودشان پختند و در مقابل هر یک، نانی هنگام افطار گذاشتند تا افطار کنند. به‌ناگاه سائلی بر ایشان آمد و گفت: سلام بر شما اهل بیت محمد (ص)، مسکینی از مسکین‌های اسلام هستم.

تو را به زهرا (س) قسم، یک لحظه تأمل کن، درایت کن، دقت کن!

شب ِاول مسکینی از مساکین مسلمین، و شبِ آخر، اسیری از اُسرای مشرکین!

اعجاز اینجاست، عجایب در این مطلب نهفته است؛ این اول و آخر، یک دنیا بحث لازم دارد.

شب اول، خویش و شب آخر، بیگانه.

مهم این است که همان رفتار که با خویش شده، با بیگانه هم شده است.

پس من و شما به چه حقی، تا وقتی فاطمه (س) را داریم احساس ناامیدی می کنیم؟!

به هر حال، مسکین گفت: مرا غذا دهید تا خداوند از نعمت‌های بهشت به شما دهد، پس ایشان ایثار کردند و آن مسکین را بر خود مقدم داشتند.

روز دوم، باز بانوی عالم نان پخت، به تعداد افراد خانواده؛ هنگام افطار یتیمی آمد، ایثار کردند، گرسنه خوابیدند.

شب سوم، اسیری از اُسرای کفار آمد؛ باز هم ایثار کردند، با آب افطار کردند.

صبح روز بعد، علی (ع) دستِ حسن و حسین (ع) را گرفتند به سوی رسول خدا (ص) رو کردند. چون پیامبر (ص) آنها را دید که از شدت گرسنگی مانند جوجه‌ای، به خود می‌لرزیدند. کسی که درب خیبر را کنده بود، با دو طفلش نزد رسول الله (ص) آمد درحالی‌که از شدت گرسنگی می لرزیدند. و آن کس که عرش تکان بخورد، دلش تکان نمی‌خورد یعنی پیامبر خاتم، انسان کامل، شاه میوه‌ی وجود، فرمودند: این احوال شما، بسیار بر من سخت است. برخاست با ایشان به راه افتاد.

به کجا؟! آیا به سوی محراب، تا دعا کند؟ آیا به مکان تهجدش، تا دست به سوی آسمان بلند کند؟

خیر، به سوی خانه‌ی فاطمه (س)!

آری، هر چه هست در این خانه است. فاطمه (س) هم سه شبانه روز است که طعام نخورده است، پس باید ایشان هم از شدت ضعف بلرزد؛ در جایی که علی (ع) می‌لرزد، فاطمه (س) جای خود دارد، باید از شدت ضعف در بستر افتاده باشد.

ولی هنگامی که وارد شدند فاطمه (س) را در محرابش به عبادت یافتند، درحالی‌که شکمش به پُشتَش چسبیده بود، چشم‌هایش گود افتاده بود.

این منظره بر پیامبر (ص) سخت آمد، پس جبرئیل نازل شد، گفت: ای محمد (ص)! خداوند متعال در مورد اهل بیت تو، به تو تهنیت گفتند، سپس سوره‌ی «هل اَتی» را قرائت کرد. (سوره انسان/دهر)

یا رسول الله (ص) «هَنِّأَک الله» مبارک باد، مبارک باد بر تو، خاتمیّت را به ثمر رساندی، درخت خلقت را به میوه نشاندی.

این‌ها همه ظاهر مطلب بود و اما باطن مطلب «لِوَجهِ الله» است.

فاطمه (س) و خانواده‌اش، فانی در وجه خداوند متعال هستند، یعنی فاطمه‌‌ای نیست، علی‌‌ای نیست، حسن و حسینی نمی‌ماند؛ آنچه وجود دارد و ماندگار است «وجه الله» است؛ و اینها فانی در «وجه الله» هستند که مانده‌اند و خواهند ماند. باید کنیزی کرد اینجا، نه برای این خانواده؛ برای کنیزی از کنیزانِ فضه‌ی آنها، تا لیاقت درکِ این مطالب را یافت!

لقمه‌ی عملی:

خواهران عزیزم، روزتان فاطمی. هرگز فکر کرده‌اید وقتی خداوند تمام بهشت خود را فرشِ زیر پای کسی قرار می‌دهد، دیگر هرگز کسی قادر نخواهد بود، هدیه‌ای درخور مقام او پیدا کند! اصلاً شاید این هدیه‌ی خداوند به همین خاطر بوده تا کسی فکر نکند مادری؛ و همسری را می‌شود با هدیه‌ی مادی جبران کرد! فقط برای ورود به بهشتِ زیر پایت، جواز لازم است و آن، رضایت همسرت می‌باشد. پس، از همسرت فقط رضایتش را هدیه بگیر، بقیه‌اش با خدا.

 

ذکر:  ۱۴مرتبه صلوات و ۱۱۰مرتبه «یا ابا الحسن یا علی بن ابیطالب ادرکنی» و عیدی بگیر برای ما هم.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۱ ، ۱۴:۰۴
خادمه الزهراء

مادرانه

پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۰۲ ب.ظ

بسم اللّه الرحمن الرحیم

تولد حضرت مبارکه بر تمام عالمیان مبارک

دست نیازمان به سوی عنایت فرزند برومندش دراز است تا بلکه تکه‌ای نقل و نبات از شیرینی تولد مادر بزرگوارش را بزرگوارانه به ما گدایان کویش عنایت فرماید.

 

هیچ نغمه‌ی موزونی شیرین‌تر و دلنشین‌تر از کلمه‌ی مادر نیست؛ بلکه زیباترین آهنگ، همین ندای مادر است. این کلمه هر چند کوچک، ولی در عین حال یک جهان بزرگ و بسیار پر‌معنی و از نور عشق و امید، سرشار است. زیرا تمام عواطف قلبی از مهر و دلدادگی، رقت و روحانیت در آن نهفته است.

در زندگانی انسان همه چیز مادر است. در حالت غم و اندوه مادر نوید بخش، هنگام نومیدی و بدبینی، او روزنه‌ی امید، و در روزگار افتادگی و ناتوانی، او موجد نیرو و قدرت است.

بلی، مادر سرچشمه‌ی محبت و دلبستگی، گذشت و بخشش است.

و کسی که مادرش را از دست داده‌است، دیگر سینه‌ای که او را در آغوش گیرد، دستی که او را نوازش کند و چشمی که از او نگهبانی کند، نخواهد داشت.

البته در صحنه‌ی طبیعت هم، همه چیز در گرو مادر است و همه‌ی عالم با بودنشان، نشان مادر می‌دهند.

 

خورشید، مادر کره‌ی زمین است که با تابش خود، آن را زنده نگاه می‌دارد و پرورش می‌دهد و قبل از آنکه با نغمه‌ی امواج دریا و ترانه‌ی نهرها و نوای روح بخش پرندگان آن را نخواباند زمین را وداع می گوید.

کره‌ی زمین نیز به نوبه ی خود مادر مهربان درختان و گل ها و گیاهان است که آنها را به وجود آورده و پرورش می‌دهد.

درخت‌ها و گل‌ها هم مادران دلسوز میوه‌های گوارا و دانه‌های رسیده‌اند.

و مادر همه‌ی چیزها در جهان آفرینش همان روح کلی ازلی جاودانی پر از زیبایی و دلدادگی است.

فارغم از غم ایام چو غمخوار تویی                           نشوم خسته به کاری که مددکار تویی

نیستم رنجه ز تنهایی چون یار تویی                        دور تو گردم تا مرکز پرگار تویی

کوشش روز و شبم از پی آسودن توست                    نی که من هیچ نیم بودنم از بودن توست

 

نوشته‌اند شخصی با فضیلت که از بندگان خالص خداوند بود، هر روز پای مادر خود را می‌بوسید. روزی دیرتر از موقع معین، به نزد برادران خود رفت. گفتند: چه می‌کردی که دیر آمدی؟  جواب داد: در باغ‌های بهشت، غلطان بودم. زیرا به ما رسیده است که بهشت زیر پای مادران است. که خداوند به حضرت موسی (ع) سه هزار و پانصد کلمه سخن گفت. آخر کلامش این بود که ای موسی! به مادر نیکی کن. و هفت مرتبه این سفارش تکرار شد. عرضه داشت: خدایا مرا کفایت کرد. پس از آن فرمود: ای موسی! خوشنودی مادر، خوشنودی من است و غضب او غضب من است.

 

از زمخشیری (ادیب و خطیب ایرانی در قرن 5 و 6 هجری ادمین) پرسیدند: علت قطع پای تو چه بود؟ گفت: به هنگام نوجوانی گنجشکی به دست آوردم و پرهایش را کندم و سپس به پایش نخی بستم. روزی گنجشک فرار کرد و در سوراخی فرورفت از پی او دویدم. مقداری از نخ باقی مانده بود؛ آن را گرفتم و آن‌قدر کشیدم که یک پای آن حیوان قطع شد. مادرم چون این داستان را دید برآشفت و گفت خداوند پایت را قطع کند؛ چنانچه پای این بی زبان را قطع کردی. چون به سن جوانی رسیدم در سفر بخارا از اسب فروافتادم و پایم شکست. هر چند معالجه کردم فایده نبخشید. ناگزیر پایم را قطع کردند.

مراقب خشم و خوشنودی مادرانمان باشیم اگرچه خدای نکرده در مسیر باطل باشند.

 

امشب هدیه به روح مادران از دنیا رفته یاسین بخوانیم. و برای مادران در قید حیات صد صلوات ختم کنیم. (قبول حق تعالی)

 

خبر دادند به رسول اکرم که جوان مسلمانی درحال احتضار است. حضرت با گروهی بر بالینش حاضر شدند، او را نوازش کردند و شهادتین را به او تلقین نمودند. ولی جوان قادر به گفتن نبود. هرچه حضرت تلاش نمودند بی‌فایده بود. فرمود: آیا مادر دارد؟ گفتند: آری. فرمود: بیاید. از مادر سؤال کردند از او راضی هستی؟ گفت: خیر، روزی دلم را شکسته‌است. حضرت با اصرار و وعده‌ی شفاعت، مادر را راضی کرد و سپس به جوان تلقین شهادتین نمود. زبان جوان گشوده شد، شهادت گفت و از دنیا رفت.

آری مراقب باش اگر مادر ناراضی باشد، دعای پیامبر هم کارساز نیست.

 

شیخ اعظم، فقیه بزرگوار، خاتم مجتهدان، شیخ انصاری مادرش را به دوش می‌گرفت و تا نزدیک حمام می‌برد. او را به دست زن حمامی می‌سپرد، می‌ایستاد تا بعد از پایان کار، او را به دوش گرفته و به خانه برگرداند. هر شب به دست‌بوسی مادر، می‌آمد و صبح با اجازه‌ی او از خانه بیرون می‌رفت. پس از مرگ مادر، به شدت می‌گریست. فرمود: گریه‌ام برای این است که از نعمت بسیار مهمی چون خدمت به مادر، محروم شدم.

شیخ پس از مرگ مادر، با کثرت کار و تدریس و مراجعات، تمام نمازهای واجب عمر مادرش را دوباره خواند؛ با آن‌که مادرش از مؤمنات روزگار بود.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

پی‌نوشت ادمین: پیشنهاد می‌کنم کتاب «نخل و نارنج» نوشته آقای وحید یامین‌پور را که شرح زندگانی این عالم بزرگوار است، مطالعه فرمایید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۱ ، ۱۲:۰۲
خادمه الزهراء

بوسیدن دست و پای پدر و مادر

پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۲۸ ق.ظ

 

شب جمعه، شب نزول رحمت الهی بیش از هر زمان دیگر و اما ویژه و مخصوص برای کسانی است که بر بندگان خدا ترحم می‌کنند؛ مخصوصاً به‌حال آن دسته از بندگان خدا که دستشان از دنیا کوتاه است و چشم انتظار آن هستند که توجهی از جانب بازماندگانشان به آنها شود.

رسول خدا (ص) فرمودند: اموات شما از صبح پنچ شنبه منتظرند تا چیزی از جانب شما برایشان فرستاده شود، آنها را منتظر نگذارید و هدیه آنها را اول صبح بفرستید، مبادا اموات خود را دست خالی بگذارید که نزد اموات دیگر خجالت خواهند کشید.

اما ای کاش محبت به دیگران مخصوصاً پدر و مادر را تا زنده هستند به آنها ابراز کنیم.

امروز چهلمین سالگرد درگذشت استاد؛ و پیر مراد؛ و مرشد؛ و مادر معنوی این حقیر، مرحومه مغفوره حاجیه خانم مالک، آن مجذوب سالک است؛ کسی که هرگز دستش را نبوسیدم بلکه همیشه تک تک انگشتانش را بوسیدم و پاهایش را؛ و هنوز پس از چهل سال، دل‌چسب‌ترین لذت زندگیم همان است.

اما افسوس که پاهای مادرم را در غسال‌خانه بوسیدم و همیشه حسرت می‌خورم که چرا اینقدر دیر!

 

بد نیست این حکایت:

معلمی به بچه‌ها گفت: همگی روی کاغذ بنویسید، به نظر شما شجاع‌ترین آدم‌ها چه کسانی هستند؟ به بهترین متن جایزه تعلق می‌گیره.

🌷 یکی نوشته بود: غواص که بدون محافظ در اقیانوس با کوسه‌ها شنا می‌کند.
🌷 یکی نوشته بود: اونهایی که شبها می‌توانند در قبرستان بخوابند.
🌷 یکی نوشته بود: اونهایی که تنها، چادر میزنند و در جنگل از حیوانات نمی‌ترسند؛ و...

هرکس چیزی نوشته بود اما این نوشته، دل معلم رو لرزوند، روی کاغذ نوشته شده بود:

🌷 شجاع‌ترین آدم‌ها اونهایی هستند که خجالت نمی‌کشند و دست پدر و مادرشون رو می‌بوسند، نه سنگ قبرشون رو 🌷 .

قطره اشکی به‌پهنای صورت معلم دوید به‌همراه زمزمه‌ی: «افسوس شجاع نبودم!»

هدیه به ارواح همه‌ی رفتگان؛ و هرکس دوست دارد؛ هدیه به روح مرحومه خانم مالک که وارثی ندارد، سوره‌ی یاسینی تلاوت نمایید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۲۸
خادمه الزهراء

عرض دلتنگی با صلوات جناب خواجه نصیر

پنجشنبه, ۸ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۱۶ ب.ظ

هوای پنج شنبه‌ها کمی دلگیر است...

نبودنت را لمس می‌کنم...

فرشته‌ی آسمانی مادرم

از وقتی رفتی تمام تکیه‌گاه‌ها از نظرم پوشالی است پدرم

سخت است کوه را از دست بدهی و با خیالش زندگی کنی....

صلواتی مرحمت کنید.  

 

سلام بر مهدی (عج) و یارانش،

بر آنانی‌که روزهای جمعه بدون یاد یار سفر کرده برایشان گلوگیر است و تنها با سلام و صلوات بر آن وجود نازنین گذر ایام را تحمل می‌کنند.

همه با هم بند آخر صلوات جناب خواجه نصیر را بخوانیم؛ که یدالله مع الجماعه:

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبویَّة، وَ الصَّولَةِ الحَیدریَّة، و العِصمَةِ الفاطِمیَّة، و الحِلمِ الحَسَنِیَّة، و الشّجاعَةِ الحُسَینِیَّة، و العِبادَةِ السَّجّادِیَّة، و المآثِرِ الباقِریَّة، و الآثار الجَعفَرِیَّة، و العُلومِ الکاظِمیَّة، و الحُجَجِ الرَّضَوِیَّة، و الجُودِ التَّقَوِیَّة، و النَّقاوَةِ النَقَوِیَّة، و الهَیبَةِ العَسکَریَّة، و الغَیبَةِ الإلهیَّة، القائمِ بِالحَقِّ، و الدّاعی إلی الصِّدقِ المُطلَقِ، کَلمةِ الله، و أمانِ الله، و حُجّةِ الله، القائمِ بِأمرِ الله، المُقسِطِ لِدینِ الله، الغالِبِ لِأمرِ اللهِ، و الذّابِّ عن حَرَمِ الله، إمام السّرِّ والعَلَنِ، دافعِ الکَربِ والمِحَن، صاحبِ الجُودِ و المِنَن، الإمامِ بِالحَقِّ، أبی القاسِم محمّدِ بن الحَسن، صاحبِ العَصرِ والزَّمان، و قاطعِ البُرهان، و خَلیفةِ الرَّحمان، و شَریکِ القُرآن، و مُظهرِ الإیمان، و سیِّد الإنسِ و الجانّ، صَلَوات اللهِ و سلَامُهُ عَلیه و علیهِم أجمَعین.

الصَّلاةُ و السَّلامُ عَلیک، یا وَصیَّ الحَسَن، و الخَلَفَ الصّالِح، یا إمامَ زَمانِنا، أیُّها القائمُ المُنتَظَرُ المَهدِیّ، یابنَ رسول الله، یَابنَ أمیرِالمُؤمنین، یا إمام المسلمین! یا حُجَّةاللهِ عَلی خَلقه! یا سَیِّدنا و مولانا! إنّا تَوَجَّهنا، و استَشفَعنا، وَ تَوَسَّلنا بِکَ إلی اللهِ، وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، فِی الدُّنیا و الآخِرَة، یا وجیهاً عِندَ الله، إشفَع لَنا عِندَ الله عَزَّوَجَلّ.

 

بارخدایا! رحمت‌های پیاپی فرست، و درودهای خجسته خویش را ارزانی دار، بر امام بزرگواری که صاحب دعوت محمدی است، و صولت حیدری، و عصمت فاطمی، و حلم حسنی، و شجاعت حسینی، و عبادت سجادی، و مفاخر باقری، و آثار جعفری، و علوم کاظمی، و حجج رضوی، و جود تقوی، و نقاوت نقوی (یعنی پاکی و پاکیزگی و مطهر بودن)، و هیبت عسکری، و غیبت الهی، آن قائم به حق، و درفش‌افراز صدق مطلق، کلمه خدایی و امان الهی، و حجت ربانی، برپای‌دارنده امر خدای، و گسترنده آیین عدل خدای، و پیروزگرداننده حکم خدای، و پاس‌دارنده ناموس خدای، امام آشکارا و نهان، برطرف سازنده گرفتاری‌ها و اندوهان، صاحب جود و بخشش و احسان، امام برحق، ابوالقاسم محمد بن الحسن، صاحب عصر و زمان، روشن‌کننده حق و برهان، خلیفه خدای رحمان، عِدل و انباز قرآن، آشکارساز مظاهر ایمان، و مهتر آدمیان و پریان. رحمت‌ها و درودهای خدایی بر او باد و بر همه نیکان پاک او.

درود و رحمت و سلام و تحیت بر تو باد! ای وصیّ حسن عسکری، و ای جانشین شایسته شایستگان، ای امام زمان، ای مهدی قائم منتظران، ای زاده ختم رسولان، ای فرزند امیرمؤمنان، ای امام مسلمانان، ای حجت خدا در میان مردمان، ای سرور ما، ای مولای ما! ما به آبروی تو، روی به درگاه خدا آوردیم، و تو را نزد خدای شفیع ساختیم، و به اعتبار منزلت تو، حاجات دو جهان خویش طلبیدیم. ای سرافراز در نزد خدا، و ای آبرومند بارگاه کبریا، حاجات ما را، از خدای عزیز جلیل، تو طلب کن، و برآوردِ آن‌ها را تو بخواه.

 

قیامت قامت ای قامت قیامت             قیامت کرده‌است، این قدّ و قامت

مؤذن چون به بیند، قامتِ تو              به قد قامت بماند، تا قیامت

روح دکتر محسنی کبیر شاد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 29 و 30ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۱ ، ۲۰:۱۶
خادمه الزهراء

آن دو نازنینی که تو را «حدیقه» نامیدند

چهارشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۱۱ ب.ظ

دیشب که رواق دل چراغانی بود                   در حلقه گیسوی تو مهمانی بود

شعری به هوای چشم‌هایت گفتم                  تا صبح هوای شهر بارانی بود

 

 

ارواح این عزیزان با جمیع اولیاء و اوصیاء محشور و همنشین بانوی دو عالم، حضرت صدیقه طاهره، ان‌شاءالله

فاتحه‌ای برایشان قرائت بفرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۱۱
خادمه الزهراء

خانمانه

دوشنبه, ۱۴ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۴۱ ب.ظ

شبی زنی به همسرش گفت شانه‌ای برایم بخر تا موهایم را شانه کنم. مرد نگاهی کرد و گفت مدتی است که بند ساعتم پاره شده پول ندارم که بند تازه‌ای برای ساعتم بخرم آهی کشید و خوابید.

فردا مرد ساعتش را فروخت و برای همسرش شانه‌ی زیبایی خرید؛ وقتی به خانه آمد دید همسرش موهایش را کوتاه کرده و فروخته و برای شوهرش بند ساعت خریده‌است‌.

با دیدن این منظره هر دو گریستند برای این همه همدلی و برای اینکه این‌همه برای هم مهم بودند.

آیا همدلی زیباترین هدیه نیست؟

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

پی‌نوشت ادمین: اصل این قصه، داستان کوتاهی است نوشته ویلیام سیدنی پورتر (اُ هنری) که با کلیک بر روی لینک زیر، می‌توانید آن را به طور کامل و کمی متفاوت، مطالعه نمایید.

 

8 داستان «هدیه سال نو» برای خواندن کلیک کنید 8

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۱
خادمه الزهراء

ذکری برای رفع دلشوره

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۴۳ ق.ظ

اگر صبح احساس دلشوره یا درد یا بیحالی دارید، «۱۸ مرتبه» با صدا بگویید:

«یا حَی و یا قَیّوم»

و روز را آغاز کنید و سعی نمایید سه چیز را از دست ندهید:

جوانی، وقت، دوست

و به سه کس احترام بگذارید:

مادر، پدر، معلم

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۴۳
خادمه الزهراء