در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه سلوک مهدوی

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ ق.ظ

 

چگونه می‌شود به قرب مهدی (عج) نزدیک شد و شوق وصالش را با جلب رضایش و گرمای نگاهش معنا بخشید؟

چگونه می‌شود او را که در میان ما می‌گردد، می‌آید، می‌رود، می‌نشیند و سخن می‌گوید ندید و یا دید و نشناخت؟

آیا راهی به ساحتش نیست؟

 

امام صادق (ع) فرمودند: هر‌کس دوست می‌دارد که از اصحاب و یاوران قائم(عج) باشد باید در انتظار به سر برد و بر اساس ورع و محاسن اخلاقی عمل نماید درحالی که منتظر است. امام ششم (ع) دو چیز را وسیله‌ی راهیابی به جرگه‌ی یاران مهدی (عج) پیش پای ما می‌گذارد: یکی انتظار و دیگری عمل براساس وَرَع.

(معنی وَرَع: ورع اجتناب کردن از شبهات است از ترس وقوع در محرمات و گفته اند ورع ملازمت اعمال نیکو و پسندیده است و گفته اند ورع ترک همه شبهات است و ترک کلام ها و کارهایی است که برای انسان بیهوده است. (از اقرب الموارد). ورع عبارت از آن است که نفس را اعمال پسندیده ملازمت نماید وفتور و قصور راه ندهد. (نفایس الفنون) ادمین، اخذ شده از سایت واژه یاب)

این دو از برجسته‌ترین ویژگی‌های اصحاب مهدی (عج) است.

ورع بسی بالاتر و والاتر از تقواست. تقوا در حقیقت پرهیز از محارم و انجام واجبات است. اما ورع، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، انجام مستحبات و پرهیز از مکروهات و شبهات را نیز در بر دارد.

تمام کسانی که راه به سوی آخرین سفیر انقلاب الهی، مهدی موعود (عج) برده‌اند:

  • دارای تقوا و ورع بوده‌اند؛
  • و هم دارای شوق و اشتیاق؛
  • و هم دارای برنامه‌ی مداوم و منظم معنوی؛
  • و هم دارای معرفت و ادراک فوق العاده.

این بزرگوارانِ واصل، بخل نورزیده‌اند و آدرس را برای مشتاقان هم بیان کرده‌اند. به‌عنوان نمونه مرحوم علامه قاضی طباطبایی (ره) که واصلِ دائمی بودند، وصول به این مرتبه را در سایه‌ی چند برنامه توصیه کرده‌اند.

توصیه‌های مرحوم آیت الله قاضی برای توفیق در سلوک مهدوی:

1- انس شبانه‌روزی با قرآن.

ایشان ید طولایی در معارف قرآنی داشتند.

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: شیوه‌ی تفسیر قرآن با قرآن و آیه با آیه را مرحوم قاضی به ما تعلیم فرموده‌اند و می‌فرمودند: ما طریقه‌ی فهم احادیث معصومین (ع) را نیز که به آن "فقه الحدیث" می‌گویند، از ایشان آموخته‌ایم.

آن عارف بزرگوار واصل، در دستورالعمل‌های عرفانی خویش بر تلاوت مداوم قرآن به‌ویژه در دل شب تأکید فرموده‌اند. فرمودند: بر شما باد تلاوت قرآن کریم در دل شب با صوت نیکوی محزون زیرا آن، شراب جان مؤمنان است.

 

2- توسل به وجود نازنین ابی‌عبدالله‌الحسین(ع)

آن بزرگوار که به مقام تشرف و حضور دائمی توفیق یافته بود، رمز این وصول را در دو چیز می‌دانست: یکی تمسّک به معارف قرآن و دیگری توسل به حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع)

می‌فرمودند: اگر به جایی رسیده‌ام در سایه‌ی قرآن و توسل به حضرت سیدالشهدا (ع) رسیده‌ام. ایشان چه از راه دور و چه از نزدیک به زیارت ابی عبدالله (ع) مقیّد بودند.

 

3- توسل به حضرت عباس(ع)

ایشان می‌فرمودند: امام حسین (ع) تجلی رحمت واسعه‌ی الهی؛ و حضرت عباس (ع) کلیددار بارگاه امام حسین (ع) هستند. آن بزرگوار طواف بین الحرمین حضرت عباس (ع) و امام حسین (ع) را توصیه می‌فرمود و فضیلت طواف بین‌الحرمین را از فضیلت سعی بین صفا و مروه بسی فزون‌تر و وسیع‌تر می‌دانست.

 

4- نماز اول وقت.

ایشان نماز اول وقت را سرلوحه‌ی کار سالکان کوی دوست می‌دانست و آن را رمز رسیدن به مقامات والای اخلاقی و عرفانی معرفی می‌فرمود. ایشان می‌فرمود: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند. کنایه از اینکه قطعاً و یقیناً نماز اول وقت، انسان را به مقامات والای روحی می‌رساند.

 

5- نماز شب.

همه‌ی بزرگان ما از جمله ایشان، رمز وصول به سعادت دنیا و آخرت را تقیّد به نماز شب می‌دانستند. ایشان به فرزند خود توصیه نمودند: ای فرزند! دنیا می‌خواهی، نماز شب بخوان؛ آخرت می‌خواهی، نماز شب بخوان. آن عارف واصل درباره‌ی ضرورت نماز شب برای اهل ایمان چنین می‌فرمودند: برای اهل ایمان هیچ چاره‌ای جز تمسّک به نماز شب نیست و عجب از کسی که خواهان مرتبه‌ای از کمال باشد، اما نماز شب نخواند و ما هرگز نشنیده‌ایم که احدی به مرتبه‌ای از کمال جز به قیام شب، نائل آید.

 

6- مراقبت و مداومت بر یاد خداوند متعال.

ایشان همیشه غرق در توحید و ذکر خداوند بود و همچون کوهی عظیم، سرشار از اسرار و معارف توحیدی بود و شاگردان والا مقامی در توحید تربیت کرد و هیچ چیزی در زندگی نگاه توحیدی او را نتوانست به خود جلب نماید. حتی وقتی که یکی از فرزندانش در حال احتضار بود، ایشان نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد، شخصی گفت: آقا، اکنون چه وقت لبخند است؟! مگر نمی‌بینید فرزندتان در حال جان دادن است؟! ایشان پاسخ دادند: "قباله" را دیده‌ای؟ صاحبِ قباله هر تصرفی که بخواهد در آن می‌کند چرا که قباله برای او و در تصرف اوست. ما نیز در تصرف خداوند هستیم، او مالک است و هرچه بخواهد می‌کند.

به روان پاکشان و جمیع مومنین و مومنات و شهداء صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه انتظار ظهور

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۵۷ ق.ظ

ایام به سرعت سپری می‌شود و عطر و بوی ماه مبارک و ضیافت الهی به مشام می‌رسد. عطر ماه رمضان چه رایحه‌ای دارد؟ آیا چون ماه نزول قرآن است، رایحه‌ی گل محمدی دارد؟ یا چون شب قدر در این ماه قرار گرفته و شب قدر، سخن از قدر ناشناخته‌ی حضرت فاطمه (س) دارد، رایحه‌ی یاس فاطمی از این ماه ساطع می‌شود و به مشام می‌رسد؟

به نظر می‌رسد که چون ماه رمضان همسایه‌ی ماه شعبان است و در نیمه‌ی این ماه، گل نرجس که همان نرگس می‌باشد قدم به عرصه‌ی عالم خاکی می‌گذارد؛ رایحه و عطر این گل بی‌خار که در سرما و یخبندان زمستان جلوه و ظهور می‌کند؛ عطر وجودش را در این ماه به مشام مشتاقان می‌رساند.

باید بگوییم که ماه شعبان و رمضان هر دو پر است از رایحه‌ی عطر وجود مهدی (عج) که همان گل نرگس هستند.

 

 

به قول شاعر، آب زنید راه را، مژده دهید باغ را چون که نگار می‌رسد

اما در طلیعه‌ی تولد نگار، چه باید کرد؟ چه باید گفت؟ چه باید شنید؟ با خود فکر کردم که بیایم و حسابی سرانگشتی کنم که از نیمه‌ی شعبان سال گذشته تا امسال که در آستانه‌اش قرار دارم، چند گام هر چند کوچک به سوی امامی که انتظار ظهورش را می‌کشم، برداشته‌ام؟

  • چقدر جلب رضایتش برایم مهم بوده‌است؟
  • چقدر توجه دیگران را به سویش جلب کرده‌ام؟
  • چقدر در جهت تبلیغش مال خرج کرده‌ام؟
  • چقدر از او حرف زده‌ام؟
  • چقدر در مقابل منکرین از او دفاع کرده‌ام؟
  • چقدر خود را برای ظهورش آماده کرده‌ام؟
  • چقدر به تکالیف زمان غیبت عمل کرده‌ام؟
  • چقدر زمینه ساز ظهورش بوده‌ام؟
  • چقدر حسرت ندیدنش را خورده‌ام؟
  • چقدر به محبان و شیعیانش محبت کرده‌ام؟
  • چقدر یتیمانش را سرپرستی کرده‌ام؟
  • چقدر در جلب نظرش کوشیده‌ام؟

و صدها چقدر دیگر که جواب هر کدام از آنها یک کلمه است: شرمنده‌ام!

لابد اکنون فکر می‌کنیم آویزان کردنِ چند رشته لامپ و چند پرچم، دست زدن و مولودی خواندن، قدری شربت و شیرینی پخش‌کردن، شب و روزی را به جشن و سرور گذراندن، به یکدیگر تبریک گفتن، کافی است و تمام! درحالی‌که اینها هیچ کدام اصل نیستند و در حاشیه و فرع موضوع قرار دارند. (نه اینکه مهم و خوب نباشند، فرع هستند.-ادمین)

 

مهدی (عج) به تنهایی یک مکتب است و مکتبی که از آدم تا خاتم و تمام انبیا در آن استادی کرده‌اند و همه‌ی اوصیای الهی تلاش کرده‌اند تا مردم را جذب این مکتب کنند. در این مکتب، چند واحد درسی حتماً باید گذرانده شود و نمره‌ی قبولی باید در کارنامه ثبت شود در غیر این صورت فرعیّات، انسان را به جایی نمی‌رساند. واحدهای: مهدی شناسی، مهدی محبی، مهدی باوری، مهدی یاوری، مهدی ولایی.

در مکتب مهدوی، مهدی شناسی اولین گام در مسیر هدایت، تربیت و سلوک مهدوی است.

در مکتب مهدوی، معرفت و محبت مهدی (عج) باعث بصیرت مهدوی می‌شود.

در مکتب مهدوی، مهدی ولایی اوج شکوفایی استعدادهای انسانی است.

اما مقدمه برای همه‌ی اینها پس از ایمان و اعتقاد به حضرت ایشان، حالت شوق داشتن است. شوق عبارت است از اینکه فرض کنید انسان، محبوبی دارد و پیوسته در این اندیشه و فکر است که چه موقع می‌تواند خود را به محبوب خود برساند. از راهی او را حاضر می‌بیند و از راهی غایبش می‌داند مانند آنکه میان انسان و محبوبش، حجاب و پرده‌ای می‌باشد که چون پرده عقب رود او را می‌بیند اما نه همه‌ی او را؛ و گاهی که پرده حائل است جدّیت می‌کند که بلکه بتواند حجاب را از پیش رو بردارد و دوباره او را ملاقات نماید، این حالت را حالتِ شوق می‌دانند چه در قرب باشد و چه در بُعد.

باید بدانیم که این پرده‌ها از ناحیه‌ی ماست نه از جانب محبوب. او پرده و حجابی ندارد، او عیان است و آشکار، همانند خورشید در میان آسمان.

جناب حافظ زیبا گفته‌اند:        جمال یار ندارد حجاب و پرده ولی         غبار رَه بنشان تا نظر توانی کرد.

و در جای دیگر فرموده:         میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست   تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.

 

شوق و درد، نتیجه و حاصل معرفت است. آنانکه نه درد دوری و بُعد دارند و نه شوق و اشتیاق درک، معرفتی ندارند که بی‌دردی بی‌درکی است. شوق از علائم حتمی محبت است اگر محبتی نباشد هرگز شوقی هم وجود نخواهد داشت. اکنون ببینید ما نسبت به آن حضرت محبت داریم؟ که البته داریم و می دانیم که محبت هم نشانه‌هایی دارد:

heart یکی از مراحل محبت، مرحله‌ی اثبات است یعنی ببینیم علائم محبت ما نسبت به محبوب چیست؟ و حتماً باید پی‌جوی این علائم باشیم زیرا همیشه میان ادعای چیزی و حقیقت آن، فاصله بسیار است و این مطلب گاهی بر مدعی پوشیده می‌ماند تا وقت امتحان و آزمایش که مشخص می‌شود صادق است یا کاذب؟!

 

حکایت کرده‌اند: شخصی در بغداد زندگی می‌کرد، روزی در خانه تنها نشسته بود، صدایی شنید که به او می‌گفت: تو بخیلی! او گفت: خیر، من آدم سخاوتمندی هستم، در تمام عمر خود هم سَخی بوده‌ام. دوباره همان صدا آمد و همان سخن تکرار شد و مرد همان پاسخ را داد، تا چندین مرتبه این موضوع تکرار شد. مرد می‌گوید: با خود عهد کردم برای اینکه ثابت کنم بخیل نیستم، امروز هرچه درآمد داشتم در راه خداوند بدهم. طولی نکشید درب منزلم به صدا درآمد، رفتم و مشاهده کردم مردی کیسه‌ای به دستم داد و گفت: خلیفه پنجاه سکه‌ی طلا برای تو فرستاده‌است هر طور که می‌خواهی استفاده کن. گرفتم اما با خود فکر کردم که من عهد بسته‌ام که درآمد امروز خود را انفاق کنم، اکنون این همه سکه را چگونه انفاق کنم؟

پول را برداشتم بیرون از خانه رفتم دیدم کوری نشسته و مرد سلمانی مشغول اصلاح سر اوست، گفتم: بهتر است همه‌ی اشرفی‌ها را به او بدهم، جلو رفتم و کیسه را در دستش گذاشتم سپس گفتم: اینها برای توست، گفت: به مرد سلمانی بده. با خود گفتم: او نمی‌داند که چه مقدار هستند و گمان می‌کند یک سکه است! گفتم: ای مرد در این کیسه پنجاه سکه است، آنها را بگیر و خرج زندگیت کن. مرد کور گفت: نگفتم که تو بخیلی! وقتی این را شنیدم کیسه را به مرد سلمانی دادم، او گفت: نمی‌خواهم زیرا قصد کرده‌ام سر این مرد را برای رضای خداوند اصلاح کنم، برای کار خدایی مزد از بنده نمی‌گیرم! من کیسه را برداشتم و در دجله انداختم و گفتم: حقا کسی که تو را عزیز شمرد ذلیل است!

مقصود از این حکایت آن است که ممکن است عمری بگذرد و انسان گمان کند که به امام زمانش محبت دارد و ایشان عزیزترین محبوب نزد اوست اما وقتی‌که امتحان پیش می‌آید چیز دیگری معلوم شود که در این مدت، فقط دلش را به حرف‌های محبتی خوش کرده‌است! این مرحله از محبت را «مرحله‌ی اثبات» می‌نامند.

استاد بزرگوار ما مرحوم خانم مالک (ره) می‌گفت: محبت علائمی دارد که به منزله‌ی میوه‌های درخت محبت است و همانطور که میوه‌ی درخت، دلیل است بر وجود درخت، محبت هم آثاری دارد که نشان از وجود محبت دارند.

 

heart یکی از ثمرات و علائم محبت این است که محب مشغول باشد به یاد دوستش مداوم. یعنی با زبان او را یاد کند و قلبش را مداوم به یاد او مشغول بدارد تا جایی که در خانه‌ی دلش جز محبوب چیزی نباشد.

شخصی فرزند جوانش را از دست داده بود، مداوم این کلمات را با خود تکرار می‌کرد: «گویا قلب من قبر اوست و او در آنجا سرّی از اسرار من است». اگر کار محبت به اینجا رسید در مرحله‌ی محبت، آن وقت محبّی صادق است.

آری، ذکر محبوب لذیذ است. همانطور که دیدار او هم لذت‌بخش است، شنیدن سخنان او هم لذت‌بخش است. لذا شخص محب نمی‌تواند بگذرد از ذکر محبوبش و بلکه نمی‌تواند بگذرد از ذکر محبوبِ محبوبش و آنچه که از متعلقاتِ محبوبش می‌باشد.

بیایید تا چند روز باقیمانده را پِی‌جوی علائم محبت به حضرت صاحب (عج) در خود باشیم شاید تلنگری باشد به خود!

 

توسلی به حضرت صاحب (عج):

پس از نافله‌ی مغرب ۱۰۰ مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد (ص) بفرست سپس ۷۰ مرتبه بگو:

یا اَللهُ یا مُحَمدُ یا عَلیُ یا فاطِمةُ یا حَسنُ یا حُسینُ یا صاحِبَ الزَّمانِ، أدرِکنی یا صاحِبَ الزَّمانِ

پس ۱۰۰ مرتبه‌ی دیگر صلوات بفرست آنگاه حاجت خود را طلب کن. این دعا برای برطرف شدن مشکلات و سختی‌های مهم تجربه شده است.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۵۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه مِهر

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۵۶ ق.ظ

 

در آستانه‌ی یکی از عظیم‌ترین و نورانی‌ترین و پر‌مهر‌ترین شب‌های عالم قرار گرفته‌ایم، شب برات، شب نیمه‌ی شعبان، شب دریافت نامه‌ی برات و آزادی و شب دریافت دعوت‌نامه برای حضور در ضیافت الله ماه مبارک رمضان، شب نثار محبت و مهر الهی نسبت به همه‌ی مخلوقات مخصوصاً زمینیان و مخصوصاً انسان‌ها.

دریافت مهر و محبت خداوند دو لازمه دارد که باید هر دوی آن را فراهم سازیم و خیلی زود هم اقدام به آن کنیم اما در مقدمه باید بدانیم که محبت هر کس نسبت به خداوند به اندازه‌ی معرفتش به خداوند است. زیرا معرفت، بذر محبت است یعنی پس از آنکه تخم معرفت در زمین دل کاشته شد و میوه داد، میوه‌اش عبارت است از محبت که "المَعرفةُ بذرُ المُحبة"

معرفت، بذر و تخم محبت است و اختلاف مردم در محبت به حسب اختلافشان در معرفت است یعنی میانِ کسی که روزنه‌ی کوچکی از محبت به رویش باز شده و آن‌کس که شش دانگِ دلش را محبت خداوند اشغال کرده و ممسوس فی جنب الله است، تفاوت بسیار است. (ممسوس: دل از دست داده، مجنون، سوده شده ادمین)

و اما آن دو لازمه‌یِ کسب مهر و محبت الهی که سبب معرفت حقیقی و قوّت محبت است: اول قطع علاقه‌ی دل از دنیا و دوم قوّت معرفت الهی است.

و البته خداوند از طُرُق مختلف سفره‌ی مهر و محبت را گسترده و بنده‌اش را به آن سفره دعوت نموده‌است. یکی از آن طرق اینکه خداوند مهربان از طریق کتب آسمانی به ویژه قرآن کریم و روایات قدسی، با انسان سخن گفته است و البته منشأ این سخنان نیز به تمامی مهر و مودّت و رحمت خداوند نسبت به انسانهاست، آن‌هم رحمتی فراگیر که هیچ انسانی را استثنا نساخته است و حتی اگر با کافر هم از سر تهدید سخن گفته جز از سر مهرورزی و لطف نمی‌باشد؛

چرا که از این طریق و با این شیوه، مردم خواب‌آلود را به بیداری خوانده است تا از آتشی که با دست خود و برای خویش افروخته‌اند دور و رها سازد. اما با همین قوم آلوده هم همیشه به تهدید و بیم سخن نمی‌گوید بلکه با دریایی از مودّت و ترحم خطاب می‌کند که:

"قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ"؛ ای بندگان من که با من و انبیای من مخالفت‌ها داشته‌اید، از رحمت من هیچ ناامید مباشید و اگر قصد بازگشت داشته و می‌خواهید از گناهان خود دست بکشید، راه باز و من آماده‌ام.

و در جای دیگر می‌فرماید: از انبوه و کثرت گناهان نیز خوفی به دل راه ندهید زیرا آنچه گناه کرده‌اید خواهم بخشید "إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا"

بنابراین تمام کلمات و سخنان خداوند با بندگانش، مالامال از عشق و کمال مودت بوده است. از این رو کمال بی‌انصافی است که کسی با چنین پروردگاری کنار نیاید و کمال بی‌انصافی است که کسی خود را در جای دیگری خرج کند و بر سفره‌ی غیر او نشیند و کمال بی‌انصافی است که آدمی تمامی عشق و توجه خود را مصروف امورات دنیایی و مادی بسازد.
انسان باید تنها اندکی از عُلقه و مهر خود را خرج دیگران کند اما بیشتر آن را باید صرف او کند که همه کاره‌ی انسان است و به معنای واقعیِ کلمه، دلسوز و عاشق انسان می‌باشد.

 

حال نمونه‌ای از این عشق و دلسوزی را بشنوید:

خداوند به داوود(ع) فرمود: آنکه مرا یاد کند من نیز او را یاد خواهم کرد. آنکه مرا می‌خواند من نیز او را می‌خوانم. و آنکه دوستدار من است من نیز دوستدار او خواهم بود. و آنکه با من است من نیز با او خواهم بود.

و فرمود: "و جَنَّتی للمُطِیعینَ"؛ بهشت من از آنِ مردم مطیع و تابع است.

"و حُبّی لِلمُشتاقین" ؛ عشق و دوستی من نیز مربوط به عاشقان و مشتاقان است.

و البته این عشق، زیباترین عشق‌هاست زیرا دو سویه است. چرا که اگر انسان، عاشق اوست، او نیز عاشق انسان است.

 

اما عشق انسان کجا و عشق خداوندی کجا؟!

تمام عشق انسان در یک دل است که به قدر یک مشت بیشتر نیست. اما عشق خداوند بی‌انتهاست و او این عشق و مهر بی‌منتها را در برابر عشق انسان قرار می‌دهد.

"و أنَا خاصَّةٌ لِلمُحِبّین"؛ من رفیق خاص و خصوصی دوستداران و عاشقان خود هستم.

"أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی" ؛ آنها که طاعت مرا پیش می‌گیرند در مهمانی من هستند.

"و أهلُ شُکری فی زِیادَتی" ؛ شاکران من، منتظر زیادت و فزونی نعمت‌ها باشند.

"وَ أَهْلُ ذِکْرِی فِی نِعْمَتِی" ؛ و ذاکران من، غرق نعمت‌های من هستند.

و فرمود: "وَ أهلُ مَعصِیَتی لا اَیسُ مِن رَحمَتی"؛ آنها که خود را آلوده ساختند و سخنان مرا نادیده گرفتند و آنچه گفتم به کار نبستند بلکه تمرّد نیز نمودند، از رحمت من ناامید نباشند.

"و إن تابُوا فأنا حَبیبُهُم"؛ اگر بازگردند، من عاشق آنها خواهم شد.

"و إن دَعَوا فَأنا مُجِیبُهُم" ؛ اگر دست به دعا بردارند دعایشان را مستجاب خواهم کرد.

"و إن مَرضوا فأنا طَبیبُهم" ؛ و اگر بیمار شوند آنها را مداوا خواهم کرد.

حال با خدایی اینگونه پر مهر، آیا می توان قهر کرد؟ آیا سزاوار است که آدمی به او پشت کند؟! اگر به او پشت کنیم به که رو کنیم؟ اگر او را بگذاریم، چه برداریم؟ چه چیزی در این عالم وجود دارد که مهر او را با خود نداشته باشد؟ آن‌هم مهری عاشقانه و سخاوت‌مندانه که بر همه ارزانی می‌کند و پیوسته به دنبال کمترین بهانه است تا ابر لطف خویش را بارش دهد؛ و با یک قدم ده‌ها قدم به سوی بنده‌اش برمی‌دارد و با عمل خیر گرچه اندک، تمام درهای سعادت و رحمت دنیوی و اخروی بر روی بنده‌ی خود باز می‌کند.

 

حکایت میرزا خلیل تهرانی شنیدنی است. او معروف بود به طبیبِ مرده‌زنده‌کن. او می‌گوید: من در علم طب، درس زیادی نخوانده بودم، همه‌ی این مهارت و بصیرت از برکت یک قرص نان بود. او می گوید: در ایام جوانی به قصد زیارت کریمه‌ی اهل بیت، حضرت معصومه(س) به قم مشرف شدم. در آن زمان، در شهر قم گرانی عجیبی بود و مردم در سختی و گرانی و گرسنگی بودند و نان به سختی به دست می‌آمد و این نتیجه‌ی جنگ میان ایران و روس بود. من در یکی از حجره‌های دارالشفا که افراد غریب در آنجا منزل می‌کردند، منزل کرده‌ بودم.

روزی به بازار رفتم و با رنج فراوان نانی به دست آوردم. درمیان راه، از اسیران نصارا زنی را دیدم که طفلی در بغل داشت و از گرسنگی صورتش زرد شده بود. همین که نان را در دست من دید، گفت: شما مسلمانان رحم ندارید؟! خلق را اسیر می‌کنید و گرسنه نگه می‌دارید؟! من دلم به حال او سوخت، نانی را که در دست داشتم به او دادم و یک شبانه روز را با گرسنگی سپری کردم.

تنها و بی‌حال کف حجره افتاده بودم که مردی آمد و گفت: مریضی دارم که از درد، رنج می‌برد اگر دکتری سراغ داری بگو. ناگهان به او گفتم: فلان چیز خوب است. او گمان کرد من پزشک هستم بنابراین بازگشت و دارویی را که گفته بودم به مریض خوراند و مریض فوراً خوب شد.

پس از این قضیه، جمعی به سراغم آمدند و از من تشکر کردند. از هر طرف مردم برای معالجه به سراغم آمدند و من با مراجعه به کتب قدیمی، آن‌ها را درمان می‌کردم. در اندک زمانی مشهور و معروف شدم و نام من در زمره‌ی استادان طب ثبت شد و همه‌ی این قضایا بر اثر ایثار یک قرص نان بود!

 

راستی کیست که نخواهد با چنین خدای پر مهر و محبتی آشتی کند و رابطه‌ای عاشقانه، عارفانه، عابدانه و عالمانه برقرار کند؟!

سلام و درود بر آینه‌ی تمام‌نمای محمدی، میوه‌ی دل ام لیلا (س)، نور چشم حسین (ع)، امید اهل حرم، علی‌اکبر حسین علیه السلام. یک «یاسین» هدیه‌ی میلادش.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 18ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۵۶
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تذکر و ذکر

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۲۸ ق.ظ

 

روزها و شب‌های ماه شعبان، ماه همسایه‌ی ماه رمضان بهانه‌ای شد تا کمی بیشتر یاد خدا کنیم و قدمی محکم‌تر در جلب رضایش برداریم که مبادا در ضیافت الرحمن دعوت نشویم و به کنار گذاشته شویم یا به طفیلی وارد ضیافت الهی شویم و آنگونه که مقصود خداوند می‌باشد، نتوانیم از ایام الله مخصوصاً از لیالی قدر ماه رمضان و قبل از آن، شب براتِ نیمه شعبان بهره‌ی کافی و لازم را ببریم.

یکی دو روز قبل، لقمه گرفتیم که سالکان کوی رب، میان خود و رب العالمین زمینه‌ی خلوت را به‌وجود می‌آورند آن هم خلوت دل که کار راحت و آسانی نیست و اگر توفیق رفیق شد و این خلوت به وجود آمد، وقت را صرف ذکر و فکر می‌کنند. این دو در فرهنگ الهی دامنه‌ی بسیار گسترده‌ای دارند. هیچ نبی و ولیّ و استادی در مسیر الهی نیامده و نخواهد آمد که بهترین دستورش برای مردم، ذکر و فکر نباشد. زیرا تمام گروه‌ها و دسته‌های انسانی حتی اگر مسلمان هم نباشند برای درست زندگی کردن، هم به ذکر و هم به فکر احتیاج دارند.

مرحوم امام خمینی (ره) در حدیث هجدهم کتاب چهل حدیث در باب ذکر می فرمایند: و بدان ای عزیز! که تذکر از محبوب و به یاد معبود به سر بردن، نتیجه‌های بسیاری برای عموم طبقات دارد اما برای کمّل اولیا و عرفا، غایت آرزویشان این است که در سایه‌ی آن، به وصال جمال محبوب خود برسند، هنیاً لَهُم (گوارای وجودشان)؛ و اما برای عامه و متوسطین بهترین مصلحات اخلاقی و اعمالی و ظاهری و باطنی است.

انسان اگر در جمیع احول و پیشامدها به یاد خداوند باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببیند؛ البته از اموری که خلاف رضای اوست خودداری کند و نفس را از سرکشی جلوگیری کند، پس به این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس اماره و شیطان رجیم که از غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست، دچار نمی‌شود.

غفلت از حق، کدورت قلب را زیاد می‌کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره می‌کند و مفاسد را روز افزون می‌کند؛ و تذکر و یادآوری از حق، دل را صفا می‌دهد و قلب را صیقلی می‌نماید و جلوه‌گاه محبوب می‌کند و روح را تصفیه می‌نماید و خالص می‌کند و از قید اسارت نفس، انسان را می‌رهاند و حبّ دنیا را که منشأ خطیئات و سرچشمه‌ی سیئات است، از دل بیرون می‌کند و هَمّ را، همِّ واحد می‌کند و دل را برای ورود صاحبِ منزل، پاک و پاکیزه می‌نماید.

پس ای عزیز! در راهِ ذکر و یاد محبوب تحمل مشقّت هر چه بکنید، کم کرده‌اید. دل را عادت بده به یاد محبوب، به توفیق الهی، صورتِ دل، صورتِ ذکر خداوند شود و کلمه‌ی «لا اله الا الله» صورت و کمال نفس گردد که از این، زادی بهتر برای سیر به سوی خداوند وجود ندارد و مُصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راهبَری خوب‌تر در معارف الهیه یافت نمی‌شود. پس اگر طالب کمالاتِ ظاهری و باطنی هستید و سالکِ طریق خداوند و آخرت و مهاجر و مسافر الی‌الله هستید، قلب را عادت دهید به تذکر محبوب و دل را عجین کنید با یاد حق تبارک و تعالی.

لازم به ذکر است که نباید خیال کنیم ذکر یعنی تسبیحی به دست گرفتن و مداوم لب را حرکت دادن؛ بلکه به فرموده‌ی امام ششم (ع) سخت‌ترین واجباتِ خداوند بر بندگانش سه چیز است:

  1. انصاف با مردم.
  2. یاری به برادران.
  3. یاد و ذکر خداوند در همه جا.

و فرمودند: من نگفتم «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» اگرچه این هم یاد خداست، ولی یاد خدای عزوجل در همه جا وقتی است که با اطاعت یا گناهی برخورد کنی؛ یعنی چون فرمانی از جانب خدا آمد انجامش دهی و چون نهی‌ای آمد آن را رها کنی.

 

خوب در این صورت، ذکر خدا بسیار سخت خواهد شد. لازمه‌اش ترک تمام نواهی الهی و انجام تمام اوامر الهی، آن هم با یاد خداوند است. لازمه‌اش این است که مداوم خود را در محضر الهی ببینیم و ببینیم که خداوند ما را می‌بیند "الله حاضری و ناظری" این در واقع همان ذکر قلب است که باعث می‌شود انسان سربزنگاهِ لغزش، به یاد خدا بیفتد و به او پناه ببرد. مانند یوسف (ع)، اگر یوسف برهان الهی را نمی‌دید و یاد خدا نمی‌کرد قطعاً دچار لغزش شده بود.

دیگر اینکه همانطور که "ذکر الله"، دشوارترین عبادت الهی است بیشترین عبادت الهی هم هست.

می‌دانید که هر عمل خیری حدّ و اندازه‌ای دارد و اگر از حد بگذرد افراط می‌شود و افراط نزد پروردگار پذیرفته نیست. در واقع اگر انسان پایین‌تر از حدّ مطلوب و دستور انجام دهد، قاصر و یا مقصر است و اگر بالاتر از حد مطلوب بود به صعوبَت مبتلا می‌شود که گاهی دیگر انجامش بسیار دشوار و سخت می‌شود و گاهی انسان را از تکالیفِ دیگر باز می‌دارد.

مانند نماز که بدنِ انسان طاقت زیاد خواندن را ندارد و یا وقتی خواندن نماز از حد گذشت، سبب می‌شود که انسان خیرات و طاعات دیگر را از دست بدهد.

همه‌ی عبادت‌ها همین‌طور هستند جز ذکر خداوند که برایش حدّی نیست که البته ذکر لسانی منظور نیست زیرا در اثر آن، اعضا و جوارح انسان مبتلا به ملالت و ضعف و عجز و سستی می‌شود. بلکه "ذکر الله" که حدی ندارد، ذکر قلبی و لسانی؛ اعم از ذکر بدنی است. زیرا تمام طاعات و خوبی‌ها و خیرات و اعمالی که مرضیّ خداست، "ذکرالله" هستند.

و این گونه ذکر با همه‌ی طاعات، جمع و با هر نوع طاعت پیاده می‌شود. مانند قضای حوائج، ادای واجبات، به‌جا آوردن مستحبات که نزد اهلش "ذکر الله" است بلکه ترک مکروهات و محرمات هم "ذکر الله" هستند.

 

و اما موانع ذکر خداوند:

شیطان باعث غفلت از یاد خداوند می‌شود.

تکاثر و رقابت‌ها که باعث سرگرمی و افزون‌خواهی و در نتیجه خدافراموشی می‌شود.

آرزوها و خیالات و اوهام.

 

چند نکته درباره‌ی ذکر:

۱- یاد نعمت‌های او، رمز معرفت و شکر اوست.

۲- یاد قدرت بی‌پایان او، رمز توکل به اوست.

۳- یاد علم و آگاهی او، رمز حیا و تقوای ماست.

۴- یاد الطاف او، رمز محبت به اوست.

۵- یاد عدالت او، رمز خوف از اوست.

۶- یاد امدادهای او، رمز امید و رجاست.

۷- یاد خدا، نمونه‌ی روشن عبادت اوست.

۸- دعای اهل فکر و ذکر سریعاً مستجاب می‌شود.

۹- در قرآن ذکر زبانی و ذکر قلبی با هم ستوده شده‌اند.

۱۰- کسانی مشمول لطف خاصّ خدا هستند که همواره به یاد او باشند.

۱۱- ذکر خداوند وقتی غفلت زدایی می‌کند که بدون تظاهر و سروصدا باشد وگرنه خودش نوعی سرگرمی و غفلت می‌شود.

۱۲- ربوبیّت خداوند دایمی است پس سزاوار است که یاد او هم پیوسته باشد.

۱۳- ذکر و فکر همراه یکدیگر ارزشمند هستند متأسفانه کسانی ذکر می‌گویند اما اهل فکر نیستند و کسانی اهل فکر هستند اما اهل ذکر نیستند.

۱۴- و آن ذکر و یادی بیمه کننده‌ی انسان است که عاشقانه، سوزناک، پیوسته و در هر صبح و شام باشد.

 

حاصل اینکه اگر انسان شغل شاغلی به ذکر خداوند نداشته باشد، این نادانی، او را از قرب خدا دور می‌کند، زندگیش مردگی و مردنش مایه‌ی حسرت است. و غیر از خدا هر آنچه را که بخوانی و بخواهی شکست توست.

از عمر همان بود که در یاد تو بودم                باقی همه لهو است و فسون است و فسانه

 

ذکر:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم یا اللّهُ یا حافظُ یا حَفیظُ یا رَقیب»  هر روز صبح و شام خوانده شود.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 17ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۲۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه شوق

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۰۷ ق.ظ

 

دیروز لقمه گرفتیم که روندگان به سوی خداوند باید با خدای خود خلوت داشته باشند آن هم خلوت دل که کار چندان آسانی هم نیست.

راهنمایان به سوی خداوند چنین دستور داده‌اند که پنچ چیز لازمه‌ی حرکت به سوی خداوند است و هر کدام از اینها نباشد در مسیر، زحماتی ایجاد خواهد شد و آن چهار عبارتنداز:

1️ صمت؛ به معنای خاموش ماندن از سخنان حرام یا افراط در سخنان مباح است.

2️ جوع؛ به معنای گرسنگی از حرام یا پرخوری در حلال است.

3️ سهر؛ به معنای بیدار ماندن برای کسب علم یا عبادت یا خدمت به بندگان خداوند است. البته سحر با حاء جیمی، به معنای بیداری قبل از اذان صبح است اما سهر با هاء، به معنای مطلق بیداری است.

4️ خلوت؛ به معنای خلوت دل از غیر خداوند است.

5️ ذکر؛ به معنای یاد خدا، اعم از قلبی و لسانی به طور مداوم، و این دستور و سفارش به ذکر مداوم بدان جهت است که در اثر ذکر، اندک اندک آدمی به سوی مذکور راه پیدا می‌کند و دارای کمالات ملکوتیان می‌شود.

 

راهنمایان سلوکی شیعه، گاهی ذکر را به دو قسمت تقسیم کرده‌اند: ذکر خفی و ذکر جلی.

از جهت دیگر به چهار قسم تقسیم می‌کنند:

  1. ذکر لسانی (زبانی)
  2. ذکر نفسی
  3. ذکر خیالی
  4. ذکر قلبی

و از همه مهم‌تر همین ذکر قلبی است که دل، دایم باید به یاد خداوند باشد زیرا در اثر مداومت، آدمی رنگ و بوی خود را از دست می‌دهد و رنگ و بوی محبوب را در خود می‌یابد.

نکته‌ی قابل توجه این است که ذکر خداوند گوناگون است.

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: ذکر خداوند عرض عریضی دارد؛ به هر شکلی که انسان به یاد خداوند باشد، نیکوست. گاهی با تلاوت قرآن، گاهی با قرائت نماز واجب یا مستحبی، گاهی با دعا و مناجات؛ گاهی با اشعار عارفانه، گاهی در ضمنِ قصه‌های عاشقانه‌ی عرفانی، گاهی به عربی، گاهی به زبان مادری، همه ذکر خدایند.

 

«ذکر تو به هر زبان که گویند، خوش است»

سالکِ خداجو، خلوت با خدا را نباید از دست بدهد و در شرایط مساعد روحی با تلاوت مناجات‌های مأثوره از ائمه طاهرین (ع) و یا... لحظاتی را با رب العالمین خلوت کند.

جز آن ساعت که با یاد تو بگذشت                 مرا در زندگانی حاصلی نیست

 

خلوت طلبیدن با خداوند، حاصل چند چیز است که هر کدام آن دیگری را کامل می‌کند:

اول حاصل محبت است. مسلماً تا وقتی که رابطه‌ی محبت‌آمیزی در میان نباشد، خلوت معنا نخواهد داشت. محب و محبوب هستند که زمینه‌ی خلوت کردن با هم را فراهم می‌کنند، اصلاً آروز می‌کنند که بتوانند لحظه‌ای با محبوب خود فارق از همه چیز خلوت کنند.

ما که خدا را دوست داریم بسیار هم دوست داریم و دوست داریم او هم ما را دوست داشته باشد. ما دوستش داریم زیرا در تمام شئونات حیات از ریز تا درشت به او محتاج هستیم اما او چرا ما را دوست داشته باشد؟! او که در عبادت، انبیا را دارد او که در کنیزی، فاطمه (س) را دارد، او که در عاشقی، حسین (ع) را دارد، چه حاجت که ما را دوست داشته باشد و اصلاً به چه دلیل؟

خودش دلیل‌تراشی کرده تا بنده‌ی خاکی را لیاقت محبت دهد.

ای محمد (ص)! محبتم را برای کسانی که به خاطر من به یکدیگر محبت می‌کنند، واجب کردم؛ این یک بهانه.

محبتم را برای کسانی که در راه من، پیوند و ارتباط برقرار کنند واجب کردم؛ این هم بهانه‌ای دیگر.

محبتم را برای کسانی که در راه من با یکدیگر عطوفت می‌ورزند واجب کردم؛ بهانه‌ی سوم.

محبتم را برای کسانی که بر من توکل می‌کنند واجب کردم؛ بهانه‌ی چهارم.

ای محمد (ص)! برای محبت من نشانه‌ی بارزی وجود ندارد؛ و همچنین پایان و نهایت هم ندارد. هر مقدار که به مقاماتشان می‌افزایم نشانی خاصی هم برای آن قرار می‌دهم، اینان همان کسانی هستند که به مخلوقات، از زاویه‌ی دید من می‌نگرند و نیازهای خود را به خلق عرضه نمی‌دارند، شکم‌هایشان از خوردن حلال پر نمی‌شود؛ نعمت‌های آنها در دنیا ذکر و محبت و رضایت من است.

در همین یک روایت کار بسیار دشوار شد، قدم گذاشتن در وادی محبت الهی کار آسانی نیست مگر خودش مدد کند.

 

خلوت با خداوند در مرحله‌ی دوم برای کسی میسور می‌شود که با خدایش راه میانبری پیدا کرده باشد، راهی که جز خداوند و خودش کسی از آن راه خبر نداشته باشد.

مگر نفرموده که به عدد بندگانم، راه تقرب به خود قرار داده‌ام، هرکس راه پنهانی برای خودش دارد که دیگران به آن راه، نامحرم‌اند. آرام و بی‌صدا از آن راه می‌روند تا صدایی به گوش اغیار نرسد.

عاشقان کشتگان معشوق‌اند               برنیاید ز کشتگان آواز

 

حکایت لطیفی از رابطه‌ی پنهانی میان محمود غزنوی و غلامش ایاز، نوشته‌اند: ایاز بیمار بود، سلطان سرهنگی را خواست و گفت: سوار بر اسبی تیز رو شو، یکسره بتاز تا خانه‌ی ایاز، احوالش را بپرس و برایم خبر بیاور که من به انتظار نشسته‌ام.

سرهنگ سوار شد، یکسره تاخت تا به خانه‌ی ایاز رسید، وارد شد، با کمال تعجب دید که سلطان محمود کنار بستر ایاز نشسته‌است. سرهنگ ترسید، شروع کرد به توضیح که من یکسره آمده‌ام، هیچ توقفی نکرده‌ام، در ضمن شما را هم در راه ندیده‌ام، چگونه ممکن است شما از من زودتر رسیده‌اید؟!

محمود گفت: نترس تو راست می‌گویی اما بدان، دروغ می‌گوید عاشقی که ادعای عشق کند لیکن میان او و معشوقش راهِ پنهانی نباشد! من از آن راه پنهان میان‌بُر آمدم که هم کوتاه است و هم پنهانی!

آری، این راه بسیار کوتاه است به اندازه‌ی یک گام که برداری. فرموده‌اند: یک قدم بر خود بنه قدمِ دیگر نزد خدایی.

راستی راه پنهان شما چیست؟

 

خلوت، زاییده‌ی شوق است تا اشتیاقی نباشد چه خلوتی؟!

اشتیاق و شوق همان محبت شدیدی است که به عشق تبدیل شده و برای صاحبش امتیازات معنوی خاصی را به ارمغان آورده‌است.

مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در جلد هشتم کتاب محجة البیضاء باب «محبت و شوق» نقل می‌کند که خداوند به داود (ع) وحی کرد: ای داوود! تا کی بهشت را یاد می‌کنی و اشتیاق به سوی مرا نمی‌طلبی؟! گفت: پروردگارا چه کسانی مشتاق تو هستند؟ فرمود: مشتاقان من کسانی هستند که آنان را از کدورت‌ها پیراسته‌ام؛ و اهل دوراندیشی ساخته‌ام؛ و از دل‌های آنان به سوی خویش روزنه‌ای گشوده‌ام که به سوی من نگاه می‌کنند؛ و من دل‌های آنان را با دو دست خویش حمل می‌کنم و بر آسمانم قرار می‌دهم سپس نجباء فرشتگانم را فرا می‌خوانم هنگامی‌که جمع شدند برای من سجده می‌کنند، آنگاه می‌گویم: من شما را گرد نیاوردم تا برای من سجده کنید، لیکن شما را فراخواندم تا دل‌های مشتاقان خویش را به شما نشان دهم و به آنها بر شما ببالم؛ و بی‌تردید دل‌های آنان در آسمانم برای فرشتگانم می‌درخشد همانگونه که خورشید برای اهل زمین می‌درخشد. و ای داوود! من دل‌های مشتاقان را از رضوان خویش آفریدم و به نور وجهم تنعم دادم و آنها را برای خود قرار دادم و پیکرهای آنان را محل نگاه خویش در زمین ساختم و از قلوب آنها راهی بریده‌ام که به من بنگرند، هر روز بر شوقشان افزوده می‌شود.

 

پس خلوت یکی از پنچ پایه‌ی حرکت به سوی خداوند است که زاییده‌ی محبت میان بنده و خداوند است که شرایطش گفته شد.

و داشتن رابطه‌ی پنهان، علاوه بر رابطه‌ی آشکار که همان انجام تکالیف واجب دینی است؛ و شوق، اشتیاق و عشق به خداوند؛ با تن میان مردم زندگی کردن با دل در محضر خداوند بودن.

آنان که طعم عشق و شوق را چشیده‌اند فقط درک مطلب می‌کنند که شما عزیزان انشاءالله از آن دسته هستید.

 

در لطیفه‌ای آمده‌است که صاحب‌دلی بر منبر از محبت و عشق به خداوند گفت، همگی مست شنیدن بودند که یک روستایی وارد شد با صدای بلند گفت: الاغم را گم کرده‌ام، کدام یک از شما دیده‌اید؟ واعظ گفت: بنشین تا من الاغت را پیدا کنم و سپس به سخنان خود ادامه داد، گفت: ای مردم! کدام یک از شما تا به حال عاشق خداوند نشده‌اید و طعم محبت او را نچشیده‌اید؟ مردی از گوشه‌ی جمعیت برخاست و گفت: من هنوز نفهمیده‌ام عشق و محبت به خداوند یعنی چه؟ واعظ گفت: ای مرد روستایی! بیا این است الاغ تو افسارش کن و ببر. (توضیح ادمین: شعری‌ست از «هفت اورنگ جامی» که می‌توانید اینجا کلیک بخوانید.)

آن کس را که نبود عشق یار               بر او پالان و افساری بیار

 

ذکر:

«یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب»، صد مرتبه.

 

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 14ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۰۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه خلوت

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۴۱ ق.ظ

 

در حال عبور از ایام نورانی ماه شعبان هستیم؛ ماه پرکاری، ماه آماده شدن برای حضور در بزرگترین ضیافت معنوی که فقط سالی یک بار تکرار می‌شود و حضور در آن و بهره‌وری از آن شرایط زیادی را می‌طلبد. به همین جهت برای این ماه، سه اسم گفته‌اند که هر سه اسم مربوط به ماه آینده می‌شود.

نام اول این ماه، شعبان است؛ فرمودند: زیرا در این ماه شعبه‌های خیرات برای ماه رمضان مشخص می‌شود.

نام دوم، غفران است، ماه آمرزش و کسب معرفت. به‌طور مسلّم در یک ضیافت، کسی با آلودگی وارد نمی‌شود به خیال اینکه داخل ضیافت خود را پاکیزه و آماده کند بلکه قبل از شروع مهمانی باید سراپایش را آراسته کند و رخت مناسب را برای به تن کشیدن در مهمانی آماده سازد.

نام سوم، ماه جیران است یعنی همسایه‌ی ماه رمضان. در این ماه باید تمرینات لازم برای آداب ماه رمضان را انجام دهد. ماه رمضان، ماه فکر و ذکر و خلوت و اُنس با خداوند است. ماه نشان دادن محبت باطنی به خداوند بزرگ.

 

 

اسلام دین اجتماعی است، دین رهبانیّت و گوشه‌گیری نیست. تمام عبادت‌های اجتماعی چندین یا چند صد برابر برخی از کارها و عبادتها در خلوت، پاداش دارد؛ مانند نماز جماعت، عیادت بیمار، تشییع جنازه‌ی مؤمن، شرکت در خدمات اجتماعی و... اما چند عبادت ویژه در اسلام است که نیاز به خلوت دارد.

البته خلوت دو گونه است: خلوت تن و خلوت دل.

خلوت تن را بسیار آسان می‌شود فراهم کرد، کافیست داخل اتاق خالی برویم، درب اتاق را ببندیم آنگاه خلوت تن حاصل می‌شود اما خلوت دل مشکل است زیرا ممکن است انسان در خلوت تن باشد اما خلوت دل نداشته باشد.

برای خلوت دل، اولین قدم این است که علوی رفتار کنیم یعنی همانگونه که حضرت علی (ع) از خانه‌ی کعبه بت‌ها را شکست و بیرون ریخت ما هم بت‌های مختلف ساکن در دلمان را ابتدا بشکنیم و سپس بیرون بریزیم. ما ملت ابراهیم خلیل (ع) هستم. (مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ ﴿بخشی از آیه ٧٨ سوره حج - ادمین)

چرا وقتی از ما می‌پرسند که ملیّت از چه کسی دارید (در عالم معنا) می‌گوییم: ابراهیم خلیل (ع)! ما ملت ابراهیم(ع) هستیم، ابراهیم بت شکن؛ بت شکنی را از آن بزرگواران به ارث برده‌ایم. بت‌ها را می‌شکنیم و بیرون می‌ریزیم. بت‌ها تلاش دارند به حریم دل ما وارد شوند زیرا می‌خواهند حرم الهی را اشغال کنند؛ همانطور که وقتی دشمنی برای اشغال سرزمینی به آنجا هجوم می‌برد، هدفش اشغال پایتخت است، بت‌ها هم هدفشان دل است زیرا دل، حرم خدا است. خدا هم تمام دستورات خود را برای بندگانش به گونه‌ای چیدمان کرده که مراقب این حریم باشند.

فرمودند: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّه»؛ قلب، حرم خداوند متعال است در حرم خداوند، غیر خداوند را ساکن مَنما.

از عارفی پرسیدند: از کجا به این مقام رسیدی؟ گفت: عمری بر دَرِ دل دربانی کردم و غیر دوست را راه ندادم.

جهت این خلوت کردن دل برای خداوند متعال باید با خطورات شیطانی مبارزه کرد. انسان تا وقتی که نفی خواطر نکند نمی‌تواند در نماز و یا دعاها و یا هنگام مناجات با خداوند حضور قلب داشته باشد و از عبادات بهره‌ی کافی ببرد این یکی از گردنه‌هایی است که از هر هزار سالک یکی جان سالم به در می‌برد و بقیه همین‌جا بر زمین می‌خورند.

 

این خواطر چگونه چیزهایی هستند؟

در اصطلاح، بزرگان به این خطورات، خواطر منفی می‌گویند که به طور مداوم از درون، پیام‌ها و صداهای منفی دریافت و شنیده می‌شود.

عطار نیشابوری در دیوان منطق الطیر می ‌گوید: از سی هزار پرنده‌ای که عاشق ملاقات و دیدن سیمرغ بودند فقط سی عدد به مقصد رسیدند. سپس حضرت سیمرغ فرمود: چون شما سی عدد بودید، از من سیمرغ بیشتر نفهمیدید و اگر بیشتر بودید بیشتر می‌فهمیدید کما اینکه اگر کمتر بودید، کمتر می‌فهمیدید. آنچه در فهم و ذهن شماست من، آن نیستم چون همت شما همین قدر بود از این بیشتر قابلیت نداشتید و سقف توانایی و درک شما از سی تجاوز نکرد، از من فقط سیمرغ (سی مرغ) شناختید.

 

ما هیچکدام نمی‌توانیم یک تضمین‌نامه‌ی کتبی از خداوند بگیریم که مانند پیامبران و امامان جان سالم به دَر بریم. خواطر منفی با دلدادگی با خداوند سازگار نیست، دلداده‌ی خداوند، خود را به آب و آتش می‌زند تا عاشقانه به سوی خدا برود، یأس و ناامیدی و منفی بافی با عاشقی سازگار نیست.

 

لطیفه‌ی زیبایی است که گفته‌اند: پیرمردی در زندگی فقط نجاری می‌دانست و با زحمت زیاد، دکان نجاری برپا کرده بود و امرار معاش می‌کرد اما صبحی آمد و مشاهده کرد، دکان آتش گرفته، همه چیز سوخته است. همه فکر می‌کردند او با دیدن مغازه‌ی سوخته، درجا خواهد مرد اما وقتی دکان را دید، جاروبی برداشت و چوب‌های سوخته و ذغال شده را جمع کرد، دکان را مرتب نمود، تابلوی بالای دکان را برداشت و به جای نجاری نوشت "دکان ذغال فروشی". آری، با چوب‌های ذغال شده، دکان تازه‌ای باز کرد و حتی یک روز هم بی‌کار نماند.

 

سالکان الهی! در مسیر الهی نباید در عشق خود به خداوند کمتر از مجنون بود؛ و محبوب ما هم کمتر از لیلی نیست. اگر انسان عاشق شد و دل را خلوت کرد و بت‌ها را شکست، باید خود را به آب و آتش بزند تا به مقصد برسد.

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز                کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند                   آن را که خبر شد، خبرش باز نیامد

 

برای نفی خواطر شیطانی چه باید کرد؟

این وادی، وادی پر خطری است و اساتید بزرگوار گفته‌اند: هیچ چیز بهتر از فکر و ذکر نیست.

ای کاش متوجه می‌شدیم که یکی از وظایف انبیا، اصلاح بینش و تفکر انسان‌ها است و متوجه می‌شدیم که اولین عامل بدبختی مردم، تعطیل کردن اندیشه و تفکر است؛

و ای کاش فقط به این حدیث نبوی توجه می‌کردیم که: شخصی آمد و عرض کرد: یا رسول الله! به من نصیحتی کنید. فرمود: اگر تو را نصیحت کنم عمل خواهی کرد؟ عرض کرد: بلی. این سؤال و جواب سه مرتبه تکرار شد، پس از این تعهدِ مؤکد، حضرت فرمودند: هرگاه تصمیم گرفتی کاری را انجام دهی ابتدا تدبّر و تفکر کن و عاقبت آن را ببین اگر رشد و هدایت است انجام بده و اگر شرّ و ضلالت است از آن دوری کن.

همین یک روایت اگر عمل شود چه خواهد شد؟! البته تفکر، لقمه‌ای جداگانه می‌طلبد.

 

و بازدارنده‌ی دیگر، ذکر است. دستور الهی است در سوره‌ی احزاب آیه ی۴۱: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را فراوان یاد کنید و او را بامدادان و شامگاهان یاد کنید»

و تمام انبیا و اولیا و اساتید و راهنمایان، عاشقان الهی را به ذکر مداوم ترغیب کرده‌اند که قرآن، ترک آن را بسیار خطرناک دانسته است. خداوند در سوره‌ی زخرف آیه‌ی ۳۶ می‌فرمایند: «هر کس از یاد خداوند روگردان شود، شیطان را به سراغ او می‌فرستیم پس همواره همنشین اوست»

 

و در بین اذکار، بهترین ذکر برای نفی خواطر منفی این سه جمله است به‌طور مداوم:

بِسمِ اللّه الرَحْمنِ الرَحیمِ، لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِاللّه اَلعَلِیِّ العَظیمِ، أللّهُمَّ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ

فرموده‌اند: صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به‌دوام           ناتمامان جهان را کند این پنج تمام

(معانی کلمات: صمت: خاموشی و سکوت، جوع: گرسنگی و کم خوردن، سهر: بیدار ماندن و پرهیز از خواب، عزلت: گوشه گیری و انزوا طلبی از خلق ادمین)

 

روز جمعه‌تان مهدوی باد.

🌹 او که انسان کامل است.

🌹 او که مظهر اَتمِّ جلال و جمال خداوند است.

🌹 او که یادگار انبیا و اولیا، بقیة الله فی الارضین و خلیفه‌ی خداوند و وصی پیامبر عظیم الشأن اسلام و وارث امیرالمؤمنین و ائمه‌ی معصومین (ع) است،

🌹 امام شیعیان، مکمّل دوستان و متوسلان، مربی کملَّین شیعه و واسطه‌ی بین خداوند و مخلوقات صعوداً و نزولاً،

🌹 غیاث المستغیثین، قطب عالم امکان، مهدی موعود،

🌹 حجة ابن الحسن عسکری صلوت الله علیهم و علی آبائه و ابنائه و اصحابه و اعوانه

یـارتان بـاد... صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 15ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۴۱
خادمه الزهراء

ذکر یا کریم العفو

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۲۳ ق.ظ

 

از وقتی که خداوند بشر را آفرید، ارتباطش با خلق شروع شد، او خالق گشت و ما مخلوق

و از وقتی که رزق داد، او رازق شد و ما مرزوق

و از وقتی که ما را هدایت فرمود، او هادی شد و ما مهدی

و از وقتی که او را پرستش کردیم، ما عابد شدیم و او معبود

و از وقتی که دوستش داشتیم، او معشوق شد و ما عاشق

و از وقتی که درطلبش بر آمدیم، ما طالب شدیم و او مطلوب.

 

پس او را بخوانیم یه این ذکر: «یا کریم العفو» به عدد صد (صد مرتبه)

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۲۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه آموختن

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۱۴ ق.ظ

 

با سلام، چند روزی بود که صبحانه‌ی ما به دلیل جلسات عمومی به مناسبت اعیاد شعبانیه تعطیل بود و مطالب، عصرها به سمع و حضور بانوان محترم می‌رسید. اما دوباره الحمدلله فرصت پیش آمد و هفته‌ی بزرگداشت مقام معلم به مناسبت شهادت معلم شهید استاد بزرگوار آیت اللّه مرتضی مطهری تا دوباره لقمه‌ی صبحانه‌ای داشته‌ایم.

جناب استاد وجودشان کیمیایی بود که مس وجود بسیار را به طلا تبدیل کردند. معارف الهی را به سبک نوینی در اختیار تشنگان قرار دادند؛ او که شهید است و هرگز نخواهد مُرد. که در قرآن فرموده است: گمان نکنید آنان که به شهادت رسیدند مرده‌اند، بلکه زنده هستند و نزد خداوند روزی می‌خورند.

در فرهنگ اسلام مقامی بالاتر از تمام مقامات بهشت وجود دارد که آن هم خاص گروهی است که در راه خداوند به شهادت می‌رسند. آنان با هدیه کردن جان و خون خود به پروردگار، تمام حُجب تا «عند رب» را می‌درند و نزد خداوند، روزی‌خوار می‌شوند.

من لقمه‌ی امروز را از بیان خود استاد برگزیدم، باشد که نوش جانتان شود.

ایشان فرمودند: هر فریضه‌ای از فرائض دینی، محدودیتی دارد؛ یا از حیث زمان، مانند وجوب روزه‌ی ماه رمضان که مخصوص این ماه است، یا نمازهای پنج‌گانه که هر کدام وقت معینی دارند. و یا از حیث مکان، مانند انجام فریضه‌ی حج که در زمان معین و مکان معین باید انجام شود. یا از حیث افراد، مانند جهاد که به مردان واجب است و از عهده‌ی زنان ساقط. ولی فریضه‌ی تحصیل علم دین، هیچ گونه محدودیتی ندارد و در هر زمان و هر مکان بر همه‌ی افراد از زن و مرد، فریضه است.

و این مطلب از چهار حدیث پیامبر روشن می‌شود.

حدیث اول: «طَلَبُ العلمِ فَریضةٌ عَلی کُلِّ مُسلِم» جست‌و‌جوی علم بر هر مسلمان واجب است. مسلم، مرد و زن هر دو را شامل می‌شود. به علاوه اینکه در برخی احادیث «مسلمه» هم اضافه شده‌است. پس این حدیث می‌فرماید: طلب علم فریضه است بر همه؛ چه زن چه مرد، پیر یا جوان و از هر طبقه و صنفی. اختصاص به طبقه‌ی خاصی ندارد.

 

حدیث دیگر: «اُطلبوا العلم مِنَ المَهدِ اِلَی اللحَد» یعنی در همه‌ی عمر از گهواره تا گور در جست و جو و طلب علم باشید؛ زمان معین ندارد. این حدیث شرط زمان را لغو می‌کند.

 

حدیث سوم: «اطلبوا العلم و لَو بالصین» یعنی علم را جست‌و‌جو کنید ولو در چین باشد؛ ولو اینکه به دورترین نقاط عالم مانند چین بروید، سفر کنید و در هر کجا باشد آن را به دست بیاورید. این حدیث بیان می‌کند که تحصیل علم، جا و مکان معین ندارد همانطوری که وقت و زمان معین ندارد.

 

حدیث چهارم: جمله‌ای از رسول مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده که فرمودند: «اَلحِکمَةُ ضالَةُ المُؤمِن یَأخُذها اَینما وَجَدَها» یعنی حکمت و علم، گمشده‌ی مؤمن است و هر کس که چیزی گم کرده‌است آن را در هر نطقه که پیدا کند معطل نمی‌شود و برمی‌دارد.

و علی علیه‌السلام می‌فرماید: حکمت گمشده مؤمن است پس آن را بجویید و بیابید هر چند در نزد مشرکی باشد، شما که مؤمن هستید به آن علم و حکمت سزاوارترید.

و از زبان حضرت مسیح علیه‌السلام نقل شده که فرمود: حق را بگیرید (علم را) و بپذیرید ولو از اهل باطل، اما باطل را هرگز نگیرید و نپذیرید ولو از اهل حق. خودتان صراف سخن باشید و سخن‌شناس.

مرحوم استاد مطهری اضافه فرمودند: دوست عزیز ما آقای سید محمد فرزان نقل می‌کردند: در سابق، در اوایل مشروطیت آقای سید هبة‌الدین شهرستانی، مجله‌ای به عربی در عراق منتشر می‌کرد به نام «العلم» و دو سه سالی منتشر شد. در پشت آن مجله در وسط صفحه، کلمه‌ی العلم به خط نستعلیق کلیشه شده بود و در چهار گوشه‌ی آن، همین چهار حدیث که قبلاً ذکر شد، زینت‌بخش مجله بود.

یک وقت در خود مجله‌ی آن نوشته بود که یک روز یک نفر مستشرق آلمانی در دفتر مجله یا در جای دیگری به ملاقات آقای شهرستانی آمد و پشت مجله را به همین ترتیب دید. پرسید: این چیست در پشت این مجله نوشته شده است؟ به او گفتند چهار دستور است از پیامبر ما درباره‌ی علم؛ بعد برایش ترجمه کردند. مرد مستشرق اندکی فکر می‌کند و می‌گوید: اوه، شما یک همچو دستورهایی دارید و داشتید که پیغمبر شما علم را بر شما فرض شمرده؛ و نه از نظر افراد و اختلاف جنسی، و نه از لحاظ زمان و مکان و نه از لحاظ معلم هیچ قیدی قرار نداده و باز این قدر در جهالت هستید و این قدر بی‌سواد در میان شما وجود دارد؟

باید دقت کنیم که این دستورات را پیامبر اسلام در زمانی آورد که جهل و نادانی مانند ابرهای تیره‌ای حجاز را پوشانده بود و در آنجا نه مدرسه‌ای و نه درسی و نه کتاب و کتابخانه‌ای وجود داشت و همه‌ی مردم بی‌سواد بودند.

ویل دورانت در تاریخ تمدنش می‌نویسد که: در آن موقع هنر خواندن و نوشتن به نظر عرب‌ها اهمیتی نداشت؛ به همین جهت در قبیله‌ی قریش بیش از هفده نفر خواندن و نوشتن نمی‌دانستند.

خوب به دو نکته دقت کنیم:

اینکه پس چه اتفاقی افتاده که این فریضه تا این مقدار نزد مسلمانان کم‌ارزش و بی‌اهمیت شده است.

و دوم اینکه همان پیامبر که فوق‌العاده تأکید بر آموختن علم دارند فرمودند: «اللّهم اِنی اعوذ بک مِن عِلمٍ لایَنفَع» خدایا پناه می‌برم به تو از علمی که سود نبخشد.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 14ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۱۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه خیر

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۱:۰۳ ب.ظ

 

سلام و عرض تبریک حلول ماه شعبان المعظم. الحمدلله از ماه رجب عبور کرده و به ماه بزرگ شعبان ورود کردیم و انشاءالله کم‌کم آماده می‌شویم برای حضور در ضیافت الله و بهره‌برداری از مواهب خاصه‌ی آن ماه.

می‌شود گفت که گویا خداوند، بندگان مشتاق به بندگی را در طی سال، سه ماه به اجرای برنامه‌ی ویژه‌ای دعوت می‌کند و در پایان به آنان رتبه و درجه می‌دهد همانند سربازی که به سربازی برده می‌شود لیکن سه ماه آموزشی دارد که معمولاً در این مدت او را از شهرش دور می‌کنند و آموزش‌های سختی را به او تحمیل می‌کنند، خواب و خوراکش به هم می‌خورد، رختخواب گرم منزل و خدماتی را که از پدر و مادر در منزل دریافت می‌کرده از او می‌گیرند، همچنین نظم سخت و خاصی را هم باید رعایت کند، در پایان دوره‌ی آموزشی تکلیفش روشن می‌شود که کجا و در کدام دسته و جایگاه باید به خدمتش ادامه دهد.

خداوند هم در طول سال، سه ماه آداب و رسوم و ریاضات خاصی را برای بندگانش برنامه‌ریزی کرده و کسی که می‌خواهد رخت بندگیِ خداوند را بر تن کند باید این دوره را بگذراند و در پایان در کنار سجاده‌ی نماز عید فطر درجه بگیرد و معلوم شود که بقیه‌ی دوره‌ی خدمت را چگونه باید طی کند. البته برخی درجه می‌گیرند مقام و منسبی، پست و ریاستی؛ و برخی هم سرباز صفر؛ بستگی به دوره‌ی آموزشی دارد!

سه ماه رجب و شعبان و رمضان مانند سه حلقه از یک زنجیر هستند که به هم متصل می‌باشند. اگر یکی از این حلقه‌ها جدا شود دو حلقه‌ی دیگری نمی‌توانند کامل باشند و گویا اصلاً توفیقاتی که در هر کدام از اینها حاصل می‌شود ربط به ماه قبل پیدا می‌کند و اعمالی که در آن ماه انجام داده‌ایم.

انشاءالله در ماه رجب، جلب رضای خداوند کرده‌ایم تا در ماه شعبان با توفیقات بیشتری طی طریق کنیم.

 

ماه شعبان سه نام دارد:

اول- "شعبان" به آن جهت که در این ماه برای ماه رمضان خیرات منشعب می‌شود. پس کسانی که حقیقتاً می‌خواهند جزو مهمانان خوب خداوند باشند باید در این ماه کسب روزی کنند و مراقبت‌های این ماه را جدی بگیرند.

و نیز به این جهت شعبانش می‌گویند که در این ماه برای مؤمنان، روزی پراکنده می‌شود یعنی درهای مختلف روزی هم مادی و هم معنوی گشوده می‌شود. در برخی روایات آمده، همه‌ی درهای برکت از آسمان گشوده می‌شود و هر کس با هر توانمندی می‌تواند حرکتی به سوی بالا داشته باشد.

 

دوم- نام دوم این ماه "غفران" است که در آن گناهان آمرزیده می‌شود. بنابراین ماه استغفار است، ماه بازگشت به سوی خداوند از تمام بدی‌ها و گناهان، آن‌هم نه بازگشت لفظی بلکه بازگشتی با تمام وجود.

زیرا معصوم (ع) فرمودند: کسی که با زبان استغفار کند اما در قلب از گناهانش نادم نباشد و قصد ترک و جبران نداشته باشد فقط خودش را به مسخره گرفته است.

ذکر استغفار برای تمام روزهای عمر سفارش شده و حتی بلافاصله پس از هر گناهی بدون تأخیر.

رسول اکرم (ص) در حدیثی به این مضمون فرمودند: خوشا به حال کسی که اگر مرتکب گناهی شد بلافاصله یک عمل خوب انجام دهد؛ گناهانش به دنبال هم ثبت نشود بلکه در کنارِ گناهِ بدی که از او سر زد، ثواب یک عمل خوب و خیر در کنارش داشته باشد؛ که ذکر، یک عمل خیر است و ذکر استغفار خیرترین عمل برای گناهکار است.

مرحوم آقای بهاری همدانی دستوری دارند، ایشان فرمودند:

🌟 سعی کنید همیشه طاهر و با وضو باشید.
🌟 پس از نماز صبح، ۱۰۰ مرتبه استغفار و ۱۰۰ مرتبه ذکر توحید "لا اله الا الله" و ۱۱مرتبه سوره توحید و ۱۰۰ مرتبه صلوات را ترک نکنید و تلاش کنید که پس از نماز عصر هم استغفار خاصه پس از نماز را داشته باشید. (البته باز ۷۰ بار استغفار کفایت می کند) با ۱۰ مرتبه سوره قدر که البته برای روزهای ماه شعبان استغفاری ذکر شده که در پایان تذکر داده می‌شود.

 

سوم- و نام دیگر این ماه "جیران" است به معنی همسایه، زیرا این ماه همسایه‌ی رمضان است.

امام صادق (ع) فرمودند: روزه‌ی شعبان، اندوخته‌ی بنده برای روز رستاخیز است و هیچ بنده‌ای نیست که در شعبان فراوان روزه بگیرد مگر اینکه خداوند متعال کارهای زندگی او را اصلاح و شرّ دشمن او را کفایت می‌فرماید و کمترین پاداش برای کسی‌که یک روز از شعبان را روزه بگیرد این است که بهشت بر او واجب می‌شود (البته روزه‌ای کامل و خالص).

اما باید دقت کرد که در روزه گرفتن، مزاج و بدن باید مساعد باشد زیرا مزاج، مرکوب (وسیله‌ی سواری) انسان است، اگر صدمه‌ای خورد از پا می‌افتد و دیگر نمی‌تواند راکب خود را حمل کرده به مقصد برساند و البته نباید مداوم و مرتب فقط به تیمار و مراقبت و پروار کردن مرکوب بپردازیم که در این صورت نیز یاغی شده دیگر سواری نخواهد داد و راکب خود را بر زمین زده، از پای در خواهد آورد. همان که فرمودند: «خیرُ الاُمورِ اوسَطُها» که اگر در همه جا رعایت کنیم موفق خواهیم شد.

 

تأکید بر روزه گرفتن برای رام کردن هوای نفس است که اگر این نفس امّاره رام نگردد تا صاحب خود را به ذلّت نکشاند، آرام نمی گیرد؛ یکی را ذلیل قدرت، یکی را ذلیل ثروت، یکی را ذلیل شهوت، یکی را ذلیل خود نمایی و غرور، یکی را ذلیل شکم، یکی را ذلیل زبان؛ که هر کدام از اینها خود ذلّت‌های دیگری را در پی خواهند داشت.

 

چه حدیث زیبایی، بسیار جای تأمل دارد و چه طبیب حاذقی که اینگونه تشخیص داده و درمان می‌دهد:

مردی به نام مجاشع به محضر مبارک رسول اکرم (ص) عرضه داشت:

راه رسیدن به معرفت حق چیست؟ حضرت فرمودند: شناخت نفس.

گفت: راه موافقت با حق چیست؟ فرمودند: مخالفت با نفس.

گفت: راه به‌دست آوردن خوشنودی حق کدام است؟ فرمودند: خشمگین بودن بر نفس.

پرسید: راه رسیدن به وصال حق چیست؟ فرمودند: دوری از نفس.

گفت: راه طاعت حق کدام است؟  فرمودند: روگرداندن از نفس.

پرسید: راه یادِ حق، کدام است؟ فرمودند: فراموشی نفس.

عرضه داشت: راه اُنس با حق چیست؟ فرمودند: وحشت از نفس.

پرسید: راه به‌دست آوردن این همه کدام است؟ فرمود: یاری جستن از حق بر علیه نفس.

آری، قرآن فرموده: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ...» همانا نفسِ تربیت نشده، شدیداً به گناه امر می‌کند مگر خداوند ترحم نماید.

دستورات معنوی الهی چه امر و چه نهی‌اش، همان ترحّم خداوند بر بنده در مقابل بی‌رحمی و ظلم نفس است. یکی از دستورات مؤکد، روزه می‌باشد که اگر نتوانست مرا در مقابل نفسم یاری دهد و انرژی و قوت جهاد با نفس به من دهد، فقط گرسنگی و تشنگی چشیده است که شاید مرتاض‌هایی که ایمان به خداوند متعال هم ندارند بیش از ما گرسنگی و تشنگی بکشند و ریاضت ببینند که جز قرب به شیطان، چیز دیگری حاصلشان نمی‌شود.

 

آری، ما در ایام آموزش سربازی هستیم و در این دوران، فرمانده برنامه‌هایی برایمان تدارک دیده‌است که همگی موظف به رعایت آن هستیم که عبارتند از:
1️توبه و استغفار.

2️صدقه که پرداختش در این ماه بسیار سفارش شده است.

3️ روزه گرفتن تمام ماه حتی اگر شده یک روز.

4️رعایت پنج شنبه‌های این ماه که در لقمه‌ای دیگر خواهیم نوشت.

5️ قرائت مناجات شعبانیه.

6️قرائت صلوات مخصوص این ماه در هنگام ظهر.

7️انجام اعمال و اذکار و ادعیه‌ی مأثوره ماه، خاصه انجام اعمال روزهای سوم و نیمه‌ی ماه.

8️ احیا نمودن شب نیمه‌ی شعبان.

9️ بخشش خواستن و بخشیدن.

استاد بزرگوارم خانم مالک (ره) می‌فرمودند: هر وقت غصه‌دار شدید برای خودتان و برای همه‌ی مؤمنین و مؤمنات از زند‌گان و مردگان و آنهایی که بعداً خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید گویا بدنتان چروک می‌شود و استغفار که می‌کنید این چروک‌ها باز می‌شود.

ایشان می‌فرمودند: دستور است که بعد از نماز عصر ۷۰ مرتبه استغفار کنید زیرا غروب که می‌شود عموم شیعیان دلشان را غم می‌گیرد که با استغفار برطرف می‌شود. با این استغفار دل پاک می‌شود و شیطان به دل پاک راه ندارد.

 

دو ذکر را بسیار اهمیت بدهیم: یکی شکر "الحمدلله" و دیگری استغفار "استغفرالله".

زیرا عبد وقتی مولا را می‌بیند شکر می‌کند و وقتی خودش را می‌بیند استغفار می‌کند.

 

ذکر استغفار خاصه در ایام ماه شعبان:

«أَستَغْفِرُ اللّهَ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الحَیُّ القَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»

هر روز ۷۰ مرتبه.

 

خداوند در قرآن فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ» زیرا توّاب، مهمان تازه واردِ خداوند است و مهمان تازه وارد عزیز است.

ایشان می‌فرمودند: وقتی استغفار می‌کنید، اطرافتان خلوت می‌شود و وقتی برای دوستان استغفار می‌کنید راه‌های مسدود شده را باز می‌کنید آنگاه حضرت علی (ع) در کنارت می‌نشیند. استغفار و حبّ و قُربِ علی (ع)، هر دو امان از عذاب الهی هستند.

 

🔟 توسل به امام زمان (عج)، زیرا که در شبی از این ماه ایشان متولد شده‌اند.

توسل به امام زمان (عج) با ذکر «یا مَولایَ یا صاحبَ الزَّمان أنا مُستَغیثُ بِکَ» روزی ۷۰ مرتبه.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ نهم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۳:۰۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه قرآن

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۴۳ ب.ظ

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

 

سلام عیدتان مبارک و روزتان محمدی، و درود اسلام بر او و کتابش

کتابی که بیش از هر چیز، عقل‌ها و خردها را به تفکر و اندیشیدن وا می‌دارد. کتابی که جای‌جایش را به تأمل باید نشست؛ زیرا که جای‌جایش با خود پیامی دارد. مثلاً از میان این‌ همه حشره تنها از «نمل» مورچه و «نحل» زنبور و «عنکبوت» یاد می‌شود و سه سوره از قرآن به نام آن‌ها نام‌گذاری شده‌است. ما با کتابی روبرو هستیم که خصال را در نظر دارد بنابراین شایسته است یک‌بار هم که شده به خصلت بارزی از این سه حشره فکر کنیم.

اهل ‌فن می‌گویند:

مورچه به‌گونه‌ای است که از خود مایه نمی‌گذارد و تنها از خرمن وجود دیگران بهره می‌برد.

و در مقابل، عنکبوت تنها بر خود تکیه می‌کند و خانه‌اش را با لعاب دهانش می‌سازد که البته خانه‌ای بس سست و بی‌بنیان است.

و در مقابل این دو، زنبور عسل است؛ که نه همچون مور است و نه به عنکبوت می‌ماند؛ بلکه هم از خود مایه می‌گذارد و هم از دیگران مایه می‌گیرد. منظور از دیگران، شهد و شیرینی است که از دامن گل‌ها برمی‌دارد. از همین روست که دست‌آوردش مایه‌ی سلامتی و شفاست.

اکنون با اندکی تأمل متوجه می‌شویم که قرآن با طرح این حشرات سه‌گانه، سه‌گانگی انسان را طرح می‌کند.

انسان‌هایی که چون مورند تنها بر دیگران چشم دوخته‌اند.

و انسان‌هایی که مثل عنکبوت تنها بر بافته‌های خود تکیه می‌زنند و دیگران را به هیچ می‌انگارند.

و انسان‌هایی که هم از نیرو و انرژی خود و هم از دیگران مدد می‌گیرند؛ البته دیگرانی که شایسته‌اند هم چون گل‌های شفابخش.

بیایید بیشتر از این منظر به قرآن و سخنان گهربار رسول بنگریم. موفق باشید.

 

 

الحمد‌للّه با توفیقات الهی قدم به قدم با ماه رجب، ماه مولا امیرالمؤمنین (ع) سیر کردیم و به عنایت ربّانی از ایام خوش و نورانیش بهره بردیم و کم‌کم به پایان این ماه خوب رسیدیم. امروز پرونده‌ی رجب و رجبیّونِ امسال بسته می‌شود، عده‌ای بُرد کردند و عده‌ای هم خسران؛ هر دسته بنا بر سعی، تلاش، عقیده و باور خود.

برخی انسان‌ها دوراندیش هستند و برخی فقط امروز را می‌بینند. آنان که دوراندیش هستند نانِ دنیا می‌خورند و کار آخرت می‌کنند و آنان که امروز را می‌بینند کار دنیا می‌کنند و چنان به آن مشغول می‌شوند که گاهی فرصت نانِ دنیا خوردن را هم پیدا نمی‌کنند؛ کار دنیا را انجام می‌دهند و نانش را برای دیگران باقی می‌گذارند.

به هر حال ماه رجب یک فرصت طلایی بود برای نان خوردنِ دنیا و کار کردن برای آخرت. دیشب مَلَک داعی به آسمان رفت. او هم کارش در دنیا تمام شد و تا رجب آینده دیگر به دنیا باز نمی‌گردد. سی شب حرف هایش را زد، آنانکه زنده بودند شنیدند، لبیک و سَعدَیک هم گفتند؛ آنانکه نشنیدند یا کَران‌اند و یا مردگان.

 

خداوند پایان ماه رجب را مزیّن فرمود به بعثت پیامبر (ص) و نزول قرآن؛ انصاف نیست که حال و هوای قرآنی این ماه را از یاد ببریم و یک تحوّل قرآنی در خود ایجاد نکنیم.

 

دیروز مهمانی داشتم از کشور آلمان، او گفت: «چند روز قبل، عید پاک مسیحیان بود، مسیحیان از چند روز قبل تا چند روز بعد به هم تبریک می‌گویند. اگر به فروشگاه برویم یا وقتی تاکسی سوار ‌شویم؛ مردم در خیابان حتی به غیر مسیحیان هم تبریک می‌گویند. همسایگانِ ما برای ما که به ایران آمده‌ایم هم تبریک فرستاده‌اند اما متأسفانه ما در روز مبعث چنین چیزی در ایران در میان مردم ندیدیم؛ آنچه رسانه‌ها انجام می‌دهند امر دیگری است؛ ما ندیدیم همسایه‌ای، مغازه‌داری یا حتی مردم در کوچه و خیابان به یکدیگر تبریک بگویند و یا اینکه شهر رنگ و بوی عید داشته باشد! مگر از عید مبعث روزی بزرگ‌تر برای مسلمانان وجود دارد؟!»

من به سخنان او گوش دادم، خجالت کشیدم، خواستم بگویم ایرانیان چند سالی است که مراسمات مذهبی و معنوی و حتی ملّی خود را به شکل دیگری انجام می‌دهند. آداب و رسوم در ایران تغییر کرده، مردم در چنین روزهایی به سفر می‌روند، از شهر خارج می‌شوند، با خانواده و یا دوستان خود خوش می‌گذرانند و دیگر به شکل عمومی و ملّی این مراسمات را برگزار نمی‌کنند اما خجالت کشیدم، نگفتم و سکوت کردم.

بیاییم حال و هوای قرآنی را در خود به وجود آوریم و حفظ کنیم مخصوصاً ما ایرانیان که خداوند آیه‌ای را به ما اختصاص داده و در واقع، ما ملت ایران را امید آینده‌ی اسلام دانسته است.

امام باقر (ع) فرمودند: وقتی رسول اکرم (ص) آیه‌ی ۳ سوره‌ی جمعه را تلاوت کردند «وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»؛ «برای تعلیم و تزکیه‌ی عده‌ی دیگری برگزیده شده است که به مؤمنین می پیوندند؛ و خداوند توانا و آگاه است.» وقتی عرض کرد: یا رسول الله! اینان چه کسانی هستند؟ حضرت دست خود را بر شانه‌ی سلمان فارسی گذاشت و فرمود: اگر ایمان در ستاره‌ی ثریا (پروین) باشد مردانی از طایفه‌ی همین سلمان به آن دست می‌یابند.

از این آیه برداشت دیگری هم می‌توان کرد و آن، اینکه درک کنیم کتاب پیش روی ما، قرآن کریم، مخصوص زمان و طرز فکر خاصی نبوده و هر اندازه افکار انسانی اوج بگیرد حقایق جدیدی از این امانت الهی به دست می‌آورند.

 

لیکن برخوردها با قرآن متفاوت است:

enlightened گروهی فقط قرآن را قرائت می‌کنند اما متأسفانه بی‌توجه به آنچه که قرائت می‌کنند هستند و خداوند در سوره‌ی مبارکه نساء آیه ۸۲ از این گروه انتقاد می‌کند و می‌پرسد: «آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنید؟»

در تورات آمده است: ای بنده‌ی من! آیا از من حیا نمی‌کنی؟! وقتی نامه‌ای از یکی از برادرانت به تو می‌رسد و در جادّه قدم می‌زنی، از راه به کناری می‌روی و می‌نشینی و آن را می‌خوانی و در نوشته‌هایش دقت می‌کنی؛ من نامه‌ام را (کتابم را) به سوی شما فرستاده‌ام و ببین چه اندازه برایت سخن گفته‌ام و چه اندازه تکرار کرده‌ام تا در آن تأمل کنی اما تو از آن روی می‌گردانی؛ ای بنده‌ی من! آیا من از برادر تو که آنگونه نامه‌اش را می‌خوانی کمتر هستم؟!

یکی از برادرانت با تو می‌نشیند و تو با تمام صورت روبه‌روی او می‌نشینی و به کلامش گوش جان می‌سپاری، اگر کسی در این میان سخن بگوید یا تو را از سخن او بازدارد، اشاره می‌کنی که خودداری کند. توجه داشته باش که من بر تو اقبال کرده‌ام و با تو سخن می‌گویم و تو به قلبت از من اِعراض می‌کنی و مرا از آن برادرت که با تو سخن می‌گوید، کمتر قرار داده‌ای!

آیا نباید با این کلام الهی در قرائت قرآن خود تجدید نظر کنیم؟

 

enlightened گروهی دیگر قرآن را قرائت می‌کنند اما تنها از دریچه‌ی مادیت به زندگی می‌نگرند و تنها رسیدن به تمایلات خود را هدف می‌دانند و تنها وحشتی که همیشه دارند، نرسیدن به آرمان‌های مادی خویش است. این‌ها در مورد پذیرش قرآن اگر بسیار پیش بروند فقط عقایدی اجمالی در زمینه‌ی مبدأ و معاد پیدا کرده و برخی از دستورات عملی اسلام را می‌پذیرند و به امید بهشت و فرار از جهنم به عبادت مشغول می‌شوند. این‌ها همان کسانی هستند که «عبارات» قرآن را می‌فهمند.

 

enlightened گروهی دیگر در اثر بیداری وجدان و گوش دادن به ندای فطرت و صفایی که وجود آنان را در خود غرق کرده است، این زندگی مادی را هدف قرار نداده و به‌عنوان وسیله از آن استفاده می‌کنند و نوش و نیش‌های این زندگی برای ایشان افسانه‌ای بیش نیست. این‌ها اصالت واقعی را در این جهان ندیده‌اند و نقطه‌ی دیگری را منظور می‌دارند.

اینجاست که از نشانه‌های جهان بی‌نهایت بزرگ کهکشان و دنیای بی‌نهایت کوچک اتم، قادر متعال را ادراک کرده و دل و جان خویش را در گرو درک اسرار و رموز آفرینش قرار می‌دهند؛ و نه‌تنها به سیاه‌چال مادی‌گری نمی‌افتند بلکه در آسمان نامتناهی ابدیت، پر و بال گشوده، تا ژرفنای هستی پیش می‌روند. اینان غیر از عوامان هستند که عبارات قرآن را می‌بینند.

وقتی قرآن از بت‌پرستی نهی می‌کند از این ظاهر می‌گذرند و بر فراز اطاعت واقعی حق تعالی واقف، و به غیر از او بیم و امیدی ندارند؛ نه در برابر خواسته‌های نفس سر فرود می‌آورند و نه طوق بندگی غیر حق تعالی را به گردن می‌نهند.

اینان همان خواص یا اولیای خداوند متعال هستند که وقتی قرآن به نماز امر می‌کند از ظاهر آن، که عبادت مخصوص است و دارای قیام و رکوع و سجود می‌باشد، تجاوز کرده و از باطن آیه‌ی نماز می‌فهمند که باید تمام ذرات وجود به خدا گرایش پیدا کند و در برابرش خاضع باشد و خود را در مقابل کبریاییش هیچ شمرند.

 

enlightened و گروهی قرآن را قرائت می کنند اما آیه آیه‌ی آن را آیینه‌ی تمام نمای حقایق می‌بینند. قرآن بالاترین کتابی است که در اختیار ماست، آیینه‌ای است که حقیقت خود را به ما نشان می‌دهد بر خلاف صفحه‌ی تلویزیون یا آیینه‌های معمولی که تنها عکس اشیا را به ما نشان می‌دهند نه حقیقت آنها را.

قرآن حقایق را به نمایش در می‌آورد لیکن برای درک حقیقت قرآن با قرآن و در قرآن، نباید باطن ما کدورت و تیرگی؛ و همچنین چشم بصیرت ما نباید آفت داشته باشد. باید هم چشم و عینک‌مان قوی؛ و هم مزاج روحی‌مان سالم باشد تا بتوانیم از قرآن درست برداشت کنیم و اشاره‌ها و لطایفش را درک کنیم.

قرآن ذکر است. این دسته از قاریان قرآن همان‌هایی هستند که خداوند در موردشان فرموده‌است: «أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی»؛ «من همنشین کسی هستم که به یاد من می‌باشد.»

آری ذاکر به قرآن، ذاکر خداوند جلیل است و به او متوجه است، همانند اینکه دو نفر با یکدیگر صحبت می‌کنند، هم این صحبت می‌کند و هم آن دیگری؛ هم این گوش می‌دهد و هم آن دیگری؛ این مطلب بسیار بلند مرتبه است که با خداوند متعال اینگونه رفیق و همنشین شویم!

هر کس درک این مطلب کرد، نوش جانش.

 

سفارشات قرآنی:

علامه طباطبایی (ره) فرمودند: جهت آرامش قلب، دست را روی سینه بگذارید و ۳ یا ۴ مرتبه آیه‌ی ۲۸ سوره‌ی رعد را قرائت نمایید.

اَلَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿رعد-٢٨

 

 و علامه حسن زاده آملی می‌فرماید: قرائت آیات ۵۵ تا ۵۷ سوره‌ی اعراف به روایت معصوم (ع) موجب صفای نفس و نورانیت دل و کسب یقین؛ و همچنین برای دفع شرّ شیطان و نفی خواطر مؤثر است.

ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ﴿٥٥‏ وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ ﴿٥٦‏ وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ ۚ کَذَٰلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿اعراف-٥٧

 

7ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۳
خادمه الزهراء