در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

در یک موزه‌ی معروف که با سنگ‌های مرمر، کف‌پوش شده بود، مجسمه‌ی بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بود که مردم از راه‌های دور و نزدیک برای دیدنش به آنجا می‌رفتند. کسی نبود که مجسمه‌ی زیبا را ببیند و لب به تحسین باز نکند. شبی سنگ مرمرینی که کف‌پوش سالن بود با مجسمه، شروع به حرف زدن کرد: این منصفانه نیست، چراکه همه، پا روی من می‌گذارند تا تو را تحسین کنند، مگر یادت نیست ما هر دو در یک معدن بودیم؟ این عادلانه نیست، من خیلی شاکی‌ام!

مجسمه آرام لبخند زد و گفت: یادت هست روزی که مجسمه‌ساز، خواست روی تو کار کند، چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟ سنگ پاسخ داد: آره، آخر ابزارش به من آسیب می‌رساند، گمان کردم می‌خواهد آزارم دهد، من تحمل این همه درد و رنج را نداشتم. مجسمه با همان آرامش و لبخند ادامه داد: ولی من فکر کردم که به‌طور حتم می‌خواهد از من چیزی بی‌نظیر بسازد، به‌طور حتم قرار است به یک شاهکار تبدیل شوم. به‌طور حتم «در پی این رنج، گنجی نهفته هست». پس به او گفتم هرچه می‌خواهی ضربه بزن، بتراش و صیقل بده! پس دردِ کارهایش و لطمه‌هایی را که ابزارش به من می‌زدند، به جان خریدم و هرچه بیشتر می‌شدند، بیشتر تاب می‌آوردم تا زیباتر شوم. امروز نمی‌توانی دیگران را سرزنش کنی که چرا روی تو پا می‌گذارند و بی‌توجه عبور می‌کنند.

 

واعظ قزوینی، درباره‌ی تحمل سختی‌ها می‌سراید:

تن به ‌محنت ده اگر خواهی بگردی سربلند                گر نیفتادی به آتش، اوج نگرفتی سپند

به‌راستی اگر روزی شما، معلم یک کلاس باشید، سعی خود را برای فراگیری همه‌ی بچه‌ها به کار می‌برید ولی بیشترین مراقبت و مواظبت خود را همیشه معطوف کدام دانش‌آموز می‌کنید؟ به‌طور طبیعی دانش‌آموزی که از لحاظ درسی در شرایط مطلوب؛ و از نظر اخلاقی، متین و موقر است؛ و سعی می‌کنید برای جلوگیری از افت تحصیلی، به‌طور مرتب، آزمایش یا امتحانی را برقرار نمایید. در این آزمایش اگر شاگردانِ دیگر، نمراتی مثل: یازده بگیرند، غمی نیست ولی اگر آن شاگرد یا شاگردان مورد نظر شما، نمره‌ی هجده را هم احراز کنند، شما به‌شدت منقلب می‌شوید و به‌سرعت علت آن را جویا می‌شوید.

وضعیت ما هم در زندگی، در کلاس درس خدا این‌گونه است، آنان که شاگردان عزیز و بندگان خوب خدا هستند، در معرض آزمایش بیشترند!

عرفا می‌گویند: آنان که پیش خدا مقربند، رنجشان افزون‌تر است!

یادمان باشد که زندگی بدون چالش، مزرعه بدون حاصل است. تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می‌رسد، مرغ است.

زندگی ما با تولد شروع نمی‌شود با «تحول» آغاز می‌شود. لازم نیست بزرگ باشی تا شروع کنی، شروع کن تا بزرگ شوی.

باد با چراغ خاموش، کاری ندارد. اگر در سختی هستی بدان که روشنیِ صبح، نزدیک است.

باور کن زمستان رفتنی است حتی اگر تمام شب‌هایش یلدا باشد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۵۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: رضا

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۲۱ ب.ظ

 

رضا، از مراحل عالی بندگی است که بعد از طی مراتبی در ایمان و عمل و اخلاص برای انسان پیش می‌آید.

برخی از بزرگان فرموده‌اند: رضا، آخرین مرحله‌ای است که یک عبدِ صالحِ خداوند، در مراحل سلوک و بندگی، به آن دست پیدا می‌کند یعنی دیگر بالاتر از آن، مقامی نیست و آخرین مرحله‌ی ورزش اخلاقی و تهذیب نفس است.

رضا، در واقع همان خشنودی است و آن، ثمره‌ی محبت است؛ و اطاعت کردن و انکار نکردنِ حق، چه به ظاهر؛ و چه به باطن؛ و چه به دل؛ و چه در قول؛ و چه در عمل.

اهلِ ظاهر را مطلوب، این است که خداوند، از ایشان راضی باشد و اهل حقیقت را مطلوب، آن است که از خداوند بزرگ راضی باشند، آنچنان راضی باشند که در احوال گوناگون، مانند مرگ و زندگی؛ بقا و فنا؛ رنج و راحت؛ خوشحالی و بدحالی؛ غنا و فقر، همه مورد پسندش باشد و یکی را بر دیگری ترجیح ندهد. آنچنان حبّ الهی در وجودشان ثابت شده باشد که بر خواستِ خداوند، هیچ چیز را نپسندد و به هر چه پیش آید، راضی باشد.

و البته آنکه به مقامِ رضا، دست یافته باشد، همیشه در آسایش و آرامش به سر خواهد برد زیرا او "باید و نباید" ندارد بلکه "باید و نبایدِ" او، همه "باید و نبایدِ" خداوند است.

و در احادیث آمده که: «اَلرّضا بِالقَضاء بابُ اللهِ الاَعظَم»

هر کس به رضا رسید، به بهشت رسید؛ و در هر چه که نگاه کند، به نور رحمت الهی نگرد.

راضی، در آسایش است زیرا هرگز، بر از دست دادن، تأسف نمی‌خورد و بر آمده، خوشحالیِ زیادی نمی‌کند.

البته رضا، ثمره‌ی احوال چند چیز است:

یک- رضا، در دلی که در او غبارِ نفاق باشد، به‌وجود نمی‌آید. برای رسیدن به این مرتبه باید ریاکاری و دورویی را از دل، بیرون کرد و به معنی واقعی یک‌دل و یک‌رنگ شد.

دو- رضا، بیرون آمدن از رضایِ نفس خود و درآمدن به رضایِ خداوند و تسلیم احکام الهی و تفویض امور کلی و جزئی به حضرت حق، بدون اعراض و اعتراض است.

سه- رضا، ثمره‌ی دانش و آگاهی است و جاهلِ نادان هرگز به این مقام دست نخواهد یافت.

امام ششم (ع) فرمودند: به راستی، داناترین مردم به خدا، راضی‌ترینِ آنان است به قضاء الهی.

چهار- رضا، ثمره‌ی ایمان قوی به خداوند است؛ انسانِ بی ایمان کجا؛ و راضی بودن به مقدرات الهی کجا؟

از امام رضا(ع) روایت شده است: ایمان چهار رکن دارد؛ تکیه بر خداوند، رضایت به قضا، تسلیم به فرمان خدا، واگذاردن امور به خداوند.

بنده‌ی شایسته می‌گوید: امورم را به خداوند واگذار کردم و خداوند نیز از بدی‌ها او را حفظ می‌کند.

آری! چرا واقعاً اهلِ رضا، خشنود نباشند، وقتی که هر چه به آنان می‌رسد، همه را از دوست می‌بینند؟ مگر نه اینکه گفته‌اند: هرچه از دوست رسد نیکوست. حتی در بلاها و آزمایش‌های الهی هم، آرام و خوشحال‌اند که:

اگر با دیگرانش بود میلی                  سبوی من چرا بشکست لیلی

 

حکایت لطیفی است، نوشته‌اند:

یکی از شیفتگان و دلباختگان الهی، در سیاحت به بزرگی رسید و با هم، همراه شدند. در طول راه پرسید: «کَیفَ الطّریقُ اِلیَ الله؟»؛ راه به سوی خدا چگونه است؟ او گفت: اگر او را شناخته بودی راه به سوی او را نیز یاد می‌گرفتی.

پرسید: معنی این جمله که می‌گویند: «با بودنِ او، غیر را ندیدن» چیست؟ او گفت: نفی هر گونه شرک و مقید بودن به طاعت او و لاغیر!

پرسید: آیا کسی که او را شناخت، سرور و نشاط دارد؟ او گفت: مگر نه این است که هر کس که او را شناخت، هَمّ و غَم، از او زایل می‌شود که «لاخوفٌ علیهم وَ لا هُم یَحزَنُون» در بابِ خداشناسان نازل شده است.

پرسید: آیا دنیا، دلِ عارفان را متغیر می‌کند؟ او گفت: آخرت، قادر نیست دل آنان را تغییر دهد تا چه رسد به دنیا!

پرسید: آیا کسی که خدا را شناخت، دچار وحشت و ترس نمی‌شود؟ او با تعجب پاسخ داد: کسی که اُنس با خدا گرفته، چگونه دچار وحشت گردد؟

پرسید: آیا عارف، بر چیزی غیر خدا، تأسف و اندوه می‌خورد؟ پاسخ داد: آیا عارف، غیر خدا، چیزی را می‌شناسد، می‌بیند؛ یا می‌خواهد که بر آن اندوه خورد؟!

پرسید: آیا عارف، مشتاق به سوی اوست؟ پاسخ داد: آیا عارف، یک چشم بر هم زدن، غایب از حضور است تا مشتاقِ رسیدن به او باشد؟!

گفت: «نام بزرگ خداوند چیست؟» پاسخ داد: آن است که بگویی "الله" و از او در دلت، مهابت پدید آید و با گفتنِ نامش، به درکِ عظمتش برسی.

گفت: زیاد "الله" می‌گویم اما در دلم، ایجادِ هیبت نمی‌شود! پاسخ داد: زیرا تو، نام خدا را به خاطر خویش می‌خوانی نه به خاطر او!

گفت: ای بزرگ، مرا موعظتی بفرما تا از گفته‌هایت، پندِ بلیغ گیرم. پاسخ داد: کفایت است از برای موعظه: «تغییراتی که در روزگار می‌بینی بنگر و آن را به جهتِ خود، پندی بزرگ بدان.»

آری، به خدا که خداشناسانِ عارف، بر اثر راضی بودن از خداوند؛ و راضی بودن به خواست او؛ و ندیدن خود و سلایق خود، در مقابلِ او، به آرامش و نشاط دنیا و آخرت دست یافته‌اند.

 

امام صادق (ع) در روایتی بسیار عجیب و شیرین، احوال قلب را بیان می‌فرمایند:

اِعراب قلب بر چهار نوع است: رفع و فتح و جرّ و وقف. امام (ع) قلب را به کلمه تشبیه فرموده‌اند؛ همان‌طور که کلمه، دارای چهار نوع اعراب است و به‌وسیله‌ی هر یک از اعراب‌ها برای خواننده معلوم می‌گردد که کلمه، در چه مو قعیتی می‌باشد، قلبِ آدمی هم، به مانند کلمه، دارای چهار اعراب یا دارای چهار حالت است و به‌وسیله‌ی هر کدام، برای انسان روشن می‌شود که قلب، در چه وضع و در چه موقعیتی قرار دارد.

پس فرمودند: «فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِی ذِکْرِ اللَّهِ»

در این رابطه آیه‌ی ۲۰۵ سوره‌ی اعراف کافی است که خداوند می‌فرماید: خدای خود را با تضرع و پنهانی بی‌آنکه آواز برکشی، در دل خود، در صبح و شام یاد کن و یک لحظه غافل مباش.

«وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فِی الرِّضَا عَنِ اللَّهِ»

اگر در دلِ انسان، گشایشی پدید آید و به قدرِ سرِ سوزنی، فریفته‌ی جمالِ مطلقِ الهی شود، چنان حالت حیرت و بی‌خودی، به او دست می‌دهد که به کلی، سر از پا نشناخته و هیچ امری را از جانب معشوق، ناگوار احساس نمی‌کند. که فریادِ "الهی رضاً برضائک" فریادِ گودال قتلگاهِ کربلاست از دهانی عطشناک و دلی داغدار!

«وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِی الِاشْتِغَالِ بِغَیْرِ اللَّهِ»

و پستی دل در گرفتار شدن و مشغول شدن به غیر خداست؛ و دوری از حق؛ و بریدن دل از اُنس به او.

خداوند در آیه‌ی ۱۰۳ سوره‌ی کهف می‌فرماید: آیا شما را خبر دهم به زیانکارترینِ شما از نظر عمل؟ همانا زیانکارترینِ شما کسانی هستند که عمر خود را در، به دست آوردنِ غیر خدا تباه کردند و خیال می‌کردند کار به‌جا و ریشه داری انجام می‌دهند.

«وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِی الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ»

قلبِ غافل بیمار است.

حضرت علی (ع) فرمودند: از جمله بلاها، تنگدستی؛ و شدیدتر از آن، مرضِ بدن؛ و از آن شدیدتر، مرضِ قلب است.

خدایا! قلب هایمان را سالم؛ و تمام  وجودمان را پر از رضایت گردان. خدایا! چنانمان کن که جز رضایت تو، هیچ چیز، راضیمان نکند.

 

لقمه‌ی عملی:

از امروز بهترین‌ها را انتخاب کنیم. هیچ‌می‌دانی‌بهترین‌جوابِ‌بدگویان، سکوت‌است. و بهترین جوابِ خشم، فرو خوردن آن است. و بهترین جوابِ درد، صبر و تحمل است. و بهترین جوابِ سختی‌های زندگی، توکل است. و بهترین جواب زندگی، قناعت است. و بهترین جوابِ شکست، امیدواری است.

 

ذکر: «یا توّاب» ۴۰۹ مرتبه، اثری عظیم دارد. امام رضا (ع) فرمودند: روزی ۳۰ مرتبه گفتنِ نیا توّاب» وسوسه و آفات را دور می‌کند.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۲۱
خادمه الزهراء

 

بنده، وقتی به ثبات در توحید رسید و یقین پیدا کرد به اینکه فاعل و مؤثری جز خدا در عالم، وجود ندارد و هر چه در گذشته‌ی او واقع شده؛ و آنچه در آینده اش رخ می دهد، خواه از طریق عوامل طبیعی، خواه به دست عوامل انسانی؛ و خواه از طریق عوامل ماوراء طبیعی؛ همه کار خداست. چنانچه به خدایی که تنها حادثه آفرینِ زندگی اوست و به کارهایی که خدا می کند حُسن ظن و اعتماد پیدا کند، وجودش سرشار از آرامش و شادی و امید می شود.

آنچه زمینه سازِ حسن ظن و اعتماد به خدا و کارهای خداوند در فرد است، از یک سو بررسی و تأمل در مورد کارهایی است که خداوند، تا به حال نسبت به او انجام داده است؛ و از سوی دیگر، تفکر و دقت در صفات و خصایل الهی است که منشأ کارهای خدا می باشند؛ و دیگر اینکه بنده، با دقت در اسماء حسنی و صفات حضرت حق در می یابد که خداوند:

1)  همواره بیدار و متوجه خلق خویش است و لحظه ای از آنان غافل نیست.

2)  به مصالح خلق آگاه و عالم است و ذره ای جهل یا خطا در تشخیصِ مصالح بندگان، در موردش قابل تصور نیست.

3)  غنی مطلق است و آنچه را به مصلحت خلق و مورد نیاز آنان است، در اختیار دارد.

4)  سخاوتمند و جواد و کریم است و ذره ای بخل در برآوردنِ خواسته ها و تأمین مصالح بندگانش، در مورد او تصور پذیر نیست.

5)  خیرخواه خلق و مهربان و رئوف و رحیم به بندگانش می باشد و نسبت به آنان بی تفاوت و بی‌احساس و بی‌عاطفه نیست.

6)  در عملی ساختن اراده‌ی خویش، مبنی بر تأمین مصالح و رفع حوائج بندگان، توانمند و مقتدر است و ضعف و ناتوانی در ذاتش راه ندارد.

7)  در کار خویش، خبره است و خطا و اشتباه در کار او ناممکن است.

مطلقا از کسی با چنین ویژگی، امکان اینکه جز خیر و نیکویی سر زند، وجود ندارد.

چه حکایت زیبایی است حکایت بهلول و هارون؛ هارون گفت: می خواهم چیزی به تو دهم، چرا نزد ما نمی آیی؟! بهلول گفت: من از تو چیزی نمی خواهم به چند دلیل:

اول اینکه تو نمی دانی من به چه احتیاج دارم!

دوم اینکه نمی دانی چه وقت احتیاج دارم!

سوم اینکه نمی دانی به چه اندازه احتیاج دارم!

چهارم اینکه نمی دانی در آنچه که می خواهم خیر است یا شرّ!

و اینکه، عطای امروزِ تو، منت فردای تو را دارد؛ من اربابی دارم که می داند چه می خواهم، چه وقت می خواهم، به چه اندازه می خواهم، او می داند خیر و شر من در چیست؛ و هرگز در عطایش منتی وجود ندارد.

با اینکه در این روحیه، سراسر خیر و امید و شادی برای بنده نهفته است اما آن جوادِ کریم، برای همین روحیه بهشت در نظر گرفته و می فرماید: بندگانم باید به رحمت من اعتماد کنند و به فضل من امید بندند و با حسن ظن و خوش گمانی به من آرامش پیدا کنند؛ پس در آن حال، رحمتم را درخواهند یافت؛ و منت و لطفم آنان را به بهشت می رساند و مغفرت و بخششم جامه‌ی عفوم را بر آنان می پوشاند، پس همانا من، خدای مهربان و رحمت بخشم و به این نام نامیده شده ام «الرحمن و الرحیم»"

پس دیگر ناامیدی و یأس برای چیست؟! وقتی خدایی داریم حاضر و ناظر و قادر؛ خدایی داریم که هم می داند و هم می تواند.

امام صادق (ع) فرمودند: اگر خداوند، عهده دارِ روزی شماست، پس نگرانیت برای چیست؟! و اگر همه چیزها بر اساس قضا و قدر الهی است، پس اندوهت برای چیست؟!

و در قرآن هم خداوند فرموده: کسانی که به خدا گمان بد برند؛ بدی، بر گِرد آنان حلقه خواهد زد.

بیایید باور کنیم که او، هوای ما را دارد و از همین نزدیکیها به ما نگاه می کند.

 

مردی مُضطر، شبی به مسجد پناه برد و ختم «بسم الله الرحمن الرحیم» برداشت. با ناله و گریه او را صدا می زد، حاکم شهر، در خواب بود، ندایی شنید: برخیز! بنده‌ی من، درمانده شده و در مسجد، مرا می خواند. 700 درهم ببر تا قرضش را ادا کند و از غصه درآید.

حاکم برخاست، کیسه‌ی درهم را برداشت، به مسجد رفت و کنار او نشست، کیسه‌ی درهم را جلوی او گذاشت و گفت: بردار!

او گفت: من چیزی از کسی نمی خواهم، خواهش کرد، مرد رد نمود، حاکم دستهای او را بوسید، پاهایش را بوسید، التماس کرد: این خیر را از من دریغ نکن! من مأمور خدایم. مرد گرفت و شکر کرد، حاکم کاغذی داد و گفت: نشانی من است، هر وقت کاری داشتی بیا.

مرد نگرفت و گفت: من یاری دارم که وقتی به در خانه اش می روم، صدایش می زنم، حاکم شهر را به سراغم می فرستد تا دستهای مرا ببوسد، خواهش کند و مشکلم را حل نماید؛ من تا زنده ام جز درِ او، به درِ دیگری نخواهم رفت!

لقمه‌ی عملی:

امروز، دوستی را در حق دوستان خود تمام کنیم، خداگونه دوستی کنیم.

دوست خوب، غمها را از بین نمی برد اما کمک می‌کند با وجودِ غمها، محکم بایستیم درست مثل چتر خوب که باران را متوقف نمی‌کند اما کمک می‌کند، آسوده زیر باران قدم بزنیم.

قوی باش و امیدوار

گفت پیغمبر اگر کوبی دری               عاقبت زآن در برون آید سری

گر نشینی بر سر راه کسی                 عاقبت بینی تو هم روی کسی (یا عزیز زهرا(س))

 

ذکر امروز: «یا ذالجلال و الاکرام» هزار مرتبه

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۲
خادمه الزهراء

یک لقمه معنوی نوش کنید: تـوکـل

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۳۹ ق.ظ

 

بیاییم امروز را با توکل شروع کنیم.

رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم از جبرائیل پرسیدند: توکل چیست؟

جبرائیل گفت: دانستن اینکه مخلوق نه زیانی می‌رساند و نه سودی، نه چیزی عطا می‌کند و نه می‌تواند مانع رساندن عطائی شود و از خلق قطع امید کردن.

پس هنگامی که عبد این‌گونه شد، برای احدی جز خدا کار نمی‌کند و جز خداوند نمی‌بیند و جز از خدا نمی‌ترسد و جز به خداوند طمع نمی‌بندد و این همان توکل است.

 

امام صادق علیه السلام- فرمودند: «مردم بیشتر از آن که با عمر خود زندگی کنند، با احسان و نیکوکاری خود زندگی می‌کنند و بیشتر از آن که با اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خود می‌میرند.»

پس چه خوب است یادمان باشد آن چه را که امروز به اختیار می‌کاریم، فردا به اجبار درو می‌کنیم.

امروز برای هم دعا کنیم.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۳۹
خادمه الزهراء