بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: رضا
رضا، از مراحل عالی بندگی است که بعد از طی مراتبی در ایمان و عمل و اخلاص برای انسان پیش میآید.
برخی از بزرگان فرمودهاند: رضا، آخرین مرحلهای است که یک عبدِ صالحِ خداوند، در مراحل سلوک و بندگی، به آن دست پیدا میکند یعنی دیگر بالاتر از آن، مقامی نیست و آخرین مرحلهی ورزش اخلاقی و تهذیب نفس است.
رضا، در واقع همان خشنودی است و آن، ثمرهی محبت است؛ و اطاعت کردن و انکار نکردنِ حق، چه به ظاهر؛ و چه به باطن؛ و چه به دل؛ و چه در قول؛ و چه در عمل.
اهلِ ظاهر را مطلوب، این است که خداوند، از ایشان راضی باشد و اهل حقیقت را مطلوب، آن است که از خداوند بزرگ راضی باشند، آنچنان راضی باشند که در احوال گوناگون، مانند مرگ و زندگی؛ بقا و فنا؛ رنج و راحت؛ خوشحالی و بدحالی؛ غنا و فقر، همه مورد پسندش باشد و یکی را بر دیگری ترجیح ندهد. آنچنان حبّ الهی در وجودشان ثابت شده باشد که بر خواستِ خداوند، هیچ چیز را نپسندد و به هر چه پیش آید، راضی باشد.
و البته آنکه به مقامِ رضا، دست یافته باشد، همیشه در آسایش و آرامش به سر خواهد برد زیرا او "باید و نباید" ندارد بلکه "باید و نبایدِ" او، همه "باید و نبایدِ" خداوند است.
و در احادیث آمده که: «اَلرّضا بِالقَضاء بابُ اللهِ الاَعظَم»
هر کس به رضا رسید، به بهشت رسید؛ و در هر چه که نگاه کند، به نور رحمت الهی نگرد.
راضی، در آسایش است زیرا هرگز، بر از دست دادن، تأسف نمیخورد و بر آمده، خوشحالیِ زیادی نمیکند.
البته رضا، ثمرهی احوال چند چیز است:
یک- رضا، در دلی که در او غبارِ نفاق باشد، بهوجود نمیآید. برای رسیدن به این مرتبه باید ریاکاری و دورویی را از دل، بیرون کرد و به معنی واقعی یکدل و یکرنگ شد.
دو- رضا، بیرون آمدن از رضایِ نفس خود و درآمدن به رضایِ خداوند و تسلیم احکام الهی و تفویض امور کلی و جزئی به حضرت حق، بدون اعراض و اعتراض است.
سه- رضا، ثمرهی دانش و آگاهی است و جاهلِ نادان هرگز به این مقام دست نخواهد یافت.
امام ششم (ع) فرمودند: به راستی، داناترین مردم به خدا، راضیترینِ آنان است به قضاء الهی.
چهار- رضا، ثمرهی ایمان قوی به خداوند است؛ انسانِ بی ایمان کجا؛ و راضی بودن به مقدرات الهی کجا؟
از امام رضا(ع) روایت شده است: ایمان چهار رکن دارد؛ تکیه بر خداوند، رضایت به قضا، تسلیم به فرمان خدا، واگذاردن امور به خداوند.
بندهی شایسته میگوید: امورم را به خداوند واگذار کردم و خداوند نیز از بدیها او را حفظ میکند.
آری! چرا واقعاً اهلِ رضا، خشنود نباشند، وقتی که هر چه به آنان میرسد، همه را از دوست میبینند؟ مگر نه اینکه گفتهاند: هرچه از دوست رسد نیکوست. حتی در بلاها و آزمایشهای الهی هم، آرام و خوشحالاند که:
اگر با دیگرانش بود میلی سبوی من چرا بشکست لیلی
حکایت لطیفی است، نوشتهاند:
یکی از شیفتگان و دلباختگان الهی، در سیاحت به بزرگی رسید و با هم، همراه شدند. در طول راه پرسید: «کَیفَ الطّریقُ اِلیَ الله؟»؛ راه به سوی خدا چگونه است؟ او گفت: اگر او را شناخته بودی راه به سوی او را نیز یاد میگرفتی.
پرسید: معنی این جمله که میگویند: «با بودنِ او، غیر را ندیدن» چیست؟ او گفت: نفی هر گونه شرک و مقید بودن به طاعت او و لاغیر!
پرسید: آیا کسی که او را شناخت، سرور و نشاط دارد؟ او گفت: مگر نه این است که هر کس که او را شناخت، هَمّ و غَم، از او زایل میشود که «لاخوفٌ علیهم وَ لا هُم یَحزَنُون» در بابِ خداشناسان نازل شده است.
پرسید: آیا دنیا، دلِ عارفان را متغیر میکند؟ او گفت: آخرت، قادر نیست دل آنان را تغییر دهد تا چه رسد به دنیا!
پرسید: آیا کسی که خدا را شناخت، دچار وحشت و ترس نمیشود؟ او با تعجب پاسخ داد: کسی که اُنس با خدا گرفته، چگونه دچار وحشت گردد؟
پرسید: آیا عارف، بر چیزی غیر خدا، تأسف و اندوه میخورد؟ پاسخ داد: آیا عارف، غیر خدا، چیزی را میشناسد، میبیند؛ یا میخواهد که بر آن اندوه خورد؟!
پرسید: آیا عارف، مشتاق به سوی اوست؟ پاسخ داد: آیا عارف، یک چشم بر هم زدن، غایب از حضور است تا مشتاقِ رسیدن به او باشد؟!
گفت: «نام بزرگ خداوند چیست؟» پاسخ داد: آن است که بگویی "الله" و از او در دلت، مهابت پدید آید و با گفتنِ نامش، به درکِ عظمتش برسی.
گفت: زیاد "الله" میگویم اما در دلم، ایجادِ هیبت نمیشود! پاسخ داد: زیرا تو، نام خدا را به خاطر خویش میخوانی نه به خاطر او!
گفت: ای بزرگ، مرا موعظتی بفرما تا از گفتههایت، پندِ بلیغ گیرم. پاسخ داد: کفایت است از برای موعظه: «تغییراتی که در روزگار میبینی بنگر و آن را به جهتِ خود، پندی بزرگ بدان.»
آری، به خدا که خداشناسانِ عارف، بر اثر راضی بودن از خداوند؛ و راضی بودن به خواست او؛ و ندیدن خود و سلایق خود، در مقابلِ او، به آرامش و نشاط دنیا و آخرت دست یافتهاند.
امام صادق (ع) در روایتی بسیار عجیب و شیرین، احوال قلب را بیان میفرمایند:
اِعراب قلب بر چهار نوع است: رفع و فتح و جرّ و وقف. امام (ع) قلب را به کلمه تشبیه فرمودهاند؛ همانطور که کلمه، دارای چهار نوع اعراب است و بهوسیلهی هر یک از اعرابها برای خواننده معلوم میگردد که کلمه، در چه مو قعیتی میباشد، قلبِ آدمی هم، به مانند کلمه، دارای چهار اعراب یا دارای چهار حالت است و بهوسیلهی هر کدام، برای انسان روشن میشود که قلب، در چه وضع و در چه موقعیتی قرار دارد.
پس فرمودند: «فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِی ذِکْرِ اللَّهِ»
در این رابطه آیهی ۲۰۵ سورهی اعراف کافی است که خداوند میفرماید: خدای خود را با تضرع و پنهانی بیآنکه آواز برکشی، در دل خود، در صبح و شام یاد کن و یک لحظه غافل مباش.
«وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فِی الرِّضَا عَنِ اللَّهِ»
اگر در دلِ انسان، گشایشی پدید آید و به قدرِ سرِ سوزنی، فریفتهی جمالِ مطلقِ الهی شود، چنان حالت حیرت و بیخودی، به او دست میدهد که به کلی، سر از پا نشناخته و هیچ امری را از جانب معشوق، ناگوار احساس نمیکند. که فریادِ "الهی رضاً برضائک" فریادِ گودال قتلگاهِ کربلاست از دهانی عطشناک و دلی داغدار!
«وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِی الِاشْتِغَالِ بِغَیْرِ اللَّهِ»
و پستی دل در گرفتار شدن و مشغول شدن به غیر خداست؛ و دوری از حق؛ و بریدن دل از اُنس به او.
خداوند در آیهی ۱۰۳ سورهی کهف میفرماید: آیا شما را خبر دهم به زیانکارترینِ شما از نظر عمل؟ همانا زیانکارترینِ شما کسانی هستند که عمر خود را در، به دست آوردنِ غیر خدا تباه کردند و خیال میکردند کار بهجا و ریشه داری انجام میدهند.
«وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِی الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ»
قلبِ غافل بیمار است.
حضرت علی (ع) فرمودند: از جمله بلاها، تنگدستی؛ و شدیدتر از آن، مرضِ بدن؛ و از آن شدیدتر، مرضِ قلب است.
خدایا! قلب هایمان را سالم؛ و تمام وجودمان را پر از رضایت گردان. خدایا! چنانمان کن که جز رضایت تو، هیچ چیز، راضیمان نکند.
لقمهی عملی:
از امروز بهترینها را انتخاب کنیم. هیچمیدانیبهترینجوابِبدگویان، سکوتاست. و بهترین جوابِ خشم، فرو خوردن آن است. و بهترین جوابِ درد، صبر و تحمل است. و بهترین جوابِ سختیهای زندگی، توکل است. و بهترین جواب زندگی، قناعت است. و بهترین جوابِ شکست، امیدواری است.
ذکر: «یا توّاب» ۴۰۹ مرتبه، اثری عظیم دارد. امام رضا (ع) فرمودند: روزی ۳۰ مرتبه گفتنِ نیا توّاب» وسوسه و آفات را دور میکند.
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.