در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تفکر و تعقل» ثبت شده است


عکس: احتمالاً از آقای مهدی ویسانیان

 

امام صادق (ع) در حدیث شریفی قلب انسان را به «کلمه» تشبیه فرموده‌اند و همانطور که کلمه دارای چهار اِعراب است و به‌ وسیله‌ی هر کدام از اعراب‌ها برای خواننده معلوم می‌شود که کلمه در چه موقعیتی قرار دارد، قلب آدمی هم مانند کلمه دارای چهار اعراب است و به تعبیر دیگر دارای چهار حالت است؛ و به وسیله‌ی هر کدام از آن‌ها برای انسان روشن می‌شود که قلب و دل در چه وضع و موقعیتی قرار دارد.

«کلمه» در لِسان قرآن کریم دارای ویژگی خاصی است و تنوع زیادی هم دارد به‌ طوری که همه‌ی شئون عالم هستی را در بر می‌گیرد؛ و گویی تمام اجزای حیات، کلمات خداوند تبارک و تعالی هستند.

خداوند در سوره‌ی مبارکه کهف می‌فرماید: «ای رسول ما، بگو اگر دریاها مرکب شوند برای نوشتن کلمات خداوند، قبل از آنکه کلمات الهی به آخر برسد، دریا خشک خواهد شد هر چند دریایی دیگر به آن اضافه شود.»

همچنین در سوره‌ی لقمان می‌فرماید: «اگر تمام درختان روی زمین، قلم برای نوشتن شوند و آب دریا به اضافه‌ی هفت دریای دیگر مرکب گردد، باز نگارش کلمات خداوند که بی‌نهایت است، ناتمام خواهد ماند.»

در این دو آیه تمام موجودات هستی به عنوان «کلمات الهی» معرفی شده‌اند. در آیات مختلف دیگر به طور جداگانه به برخی از اجزای خلقت به عنوان «کلمه» یاد شده است.

مثلاً:

🌺 گفتار خداوند به آدم (ع) به هنگام نزول به زمین، به عنوان «کلمه» یاد شده است.

🌺 قول حق و پیاده شدنش که حتمی است، مصداق «کلمه» قرار گرفته است.

🌺 و از مجموع قوانین و مقررات و آیین پاک اسلام و نبوت و رسالت پیامبر بزرگ به تعبیر «کلمه» یاد شده است.

🌺 و از توبه به عنوان «کلمه» یاد شده و مراحل مهم آزمایش بندگان با تعبیر «کلمه» آمده است.

🌺 و انسانِ آراسته به تربیت و پیراسته از رذایل تعبیر به «کلمه‌ی طیبه» شده است.

🌺 و عیسی بن مریم (ع) را به «کلمه» تعبیر فرموده آنجا که ملائکه به مریم (س) گفتند: خداوند تو را به کلمه‌ای که نامش عیسی بن مریم است، بشارت می‌دهد.

و همه می‌دانیم که انسان، ارزشمندترین «کلمه‌ی خداوند» است زیرا وجودش در حقیقت آثار خدا و صفات ربوبی است و این کلمه‌ی ارزشمند، با اتصال به قوانین وحی اعم از قرآن یا کلمات پیامبر (ص) و یا فرهنگ امامان معصوم (ع)، قابل تفسیر و ترجمه و قابل تجلی و ظهور است.

انسان نه تنها گوهربارترین کلمه‌ی الهی است بلکه کتابی است پر از کلمات. کلماتی از قبیل زبان، چشم، گوش، قلب، روح، دست، پا، شهوت و عقل که هر کدام از این کلمات، دارای حقایقی عمیق هستند که باید در گردونه‌ی حقیقت به حرکت درآیند و برای این منظور باید ابتدا ترجمه شوند تا درک درستی از آن‌ها به دست آید؛ و مترجمش فقط فرهنگ الهی و عقل سلیم است.

شاید زمانی می‌گفتند تمدن شرق می‌تواند درک درستی از انسان ارائه دهد و این کلمه‌ی پیچیده را ترجمه کند. اما امروز، تمدن شرق مانند حوضی شده است که مدتی است آب تازه‌ای به آن ریخته نشده و از این رو، رنگ و بوی آن تغییر یافته و منظره‌ای کریه، زشت و وحشت‌آور نشان می‌دهد.

گروهی عقیده داشتند تمدن غرب از ترجمه‌ی این کلمه‌ی عجیب برمی‌آید و باید چنگ به دامن این تمدن زد. اما امروز حتی معتقدان به این تمدن، دریافته‌اند که این تمدن نیز مانند حوض آبی است که آب‌های گل‌آلود و متعفن و حشرات و مواد زهردار به قدری در آن ریخته شده که آن را به کلی مسموم و مهلک ساخته است و برای آبیاری کردن نهال سعادت و کمال معنوی هرگز شایسته و کارآمد نیست.

اما خالق این «کلمه» که به طور دقیق از زیر و زبر آن باخبر است، مترجمی در نهاد خودِ «کلمه» قرار داده که زیباترین تفسیرها و تعبیرها را از این «کلمه» ارائه می‌دهد که با پیروی از آن، «کلمه» با تمامی معنا، تجلی خواهد کرد. نام این مترجم، عقل است.

رسول اکرم (ص) فرمودند:

🌹 برای هر چیزی ساز و برگی است. ابزار و ساز و برگ مؤمن، عقل است؛

🌹 و برای هر چیزی مرکبی است و مرکب مرد، عقل است؛

🌹 و برای هر چیزی نهایتی است و نهایت عبادت، عقل است؛

🌹 و برای هر قومی، چوپانی است و چوپان عابدان، عقل است؛

🌹 و برای هر تاجری، مال‌التجاره‌ای است و مال‌التجاره‌ی کوشش کنندگان، عقل است؛

🌹 و برای هر خرابی، آبادی است و آبادی آخرت، عقل است؛

🌹 و برای هر سفری، خیمه‌ای است که مسافران به آن پناه می‌برند و خیمه‌ی مسلمین، عقل است.

 

آری، بشر منتظر منجی آخر است تا بیاید و خلقت و حیات و انسان را ترجمه کند. او خواهد آمد و چنین خواهد کرد هنگامی‌که دستی بر سر انسان می‌کشد و عقل انسان را چهل برابر عقل معمول می‌کند که در سایه‌ی این امر، «کلمه‌ی الهی» به تمامی معنی متجلی می‌شود.

به نام آن که جان را فکرت آموخت                چراغ دل به نور جان برافروخت

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن                ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

توانایی که در یک طرفة العین                     زِ کاف و نون پدید آورد کونین

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد                      هزاران نقش بر لوح عدم زد

از آن دم گشت پیدا هر دو عالم                    وز آن دم شد هویدا جان آدم

در آدم شد پدید این عقل و تمییز                  که تا دانست از آن اصل هر چیز

جهان خلق و امر از یک نفس شد                 که هم آن دم که آمد باز پس شد

تعالی الله قدیمی کو به یک دم                    کند آغاز و انجام دو عالم

شاعر: شبستری

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۱:۴۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه عقل

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۴۴ ق.ظ

 

معمولاً در مورد ارزش انسان وقتی سخن به میان می‌آید، ابتدا درباره‌ی میزان عقل و فکر او گفتگو می‌کنند. میزان و ارزش هر انسانی با عقل او سنجیده می‌شود و حتی ارزش اعضای انسان هم در فرهنگ دینی ما با عقل ارزش‌یابی می‌شود. فرموده‌اند: ارزش چشم و گوش و زبان به آن است که مقدمه‌ی تعقل باشد وگرنه حیوانات نیز چشم و گوش دارند.

یکی از دلایل بعثت انبیا را اصلاح تفکر انسان بیان کرده‌اند. فرموده‌اند: یکی از وظایف انبیا، اصلاح بینش، نگرش و تفکر انسان است.

رسول اکرم (ص) در حدیثی بسیار نورانی چنین بیان داشته‌اند: از عقل خود راهنمایی بخواهید تا شما را هدایت کند و از دستور عقل سرپیچی نکنید که سرانجام پشیمان خواهید شد.

و امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: بینش و درک واقعی، همیشه با دیده میسر نیست زیرا گاهی چشم خطا می‌کند و به صاحبش دروغ می‌گوید اما عقل در اندرز و نصیحت به صاحبش خیانت نمی‌کند و هرگز خلاف واقع نمی‌گوید.

یکی از عمده فواید عقل این است که صاحب خود را از افراط و تفریط باز می‌دارد و در همه‌ی امور، راه میانه را به او نشان می‌دهد که به فرمایش پیامبر خدا (ص): «خیرُ الاُمورِ اوسَطُها»؛ بهترین کارها، کارهای میانه و معتدل است.

حضرت علی (ع) فرمودند: نفس اماره‌ی بشر، بر اساس هوی و تمایلات ناروا، خاطراتی در خود می‌پروراند و عقل مصلحت‌اندیش، مانع اجرای آن خاطرات می‌شود و آدمی را از اِعمال تمنیات نفسانی باز می‌دارد.

متأسفانه به نسبتی که دانش آدمی زیادتر می‌شود توجه خود را به نفس خویش افزون می‌کند و برای میل به سعادت و صلاح، سعی و کوشش خود را به کار نمی‌اندازد.

حکما، عرفا و دانشمندان الهی سه عامل بزرگ را برای مهار کردن غرایز و تعدیل خواهش‌های نفسانی تعیین کرده‌اند که آن سه عامل عبارتند از: تربیت، عقل و علم و هر سه به کمک و یاری هم، غرایز بنیان‌کن انسان را تعدیل می‌کنند.

سخنی بسیار زیبا از امام علی (ع) درباره‌ی افراط و تفریط به ما رسیده است، ایشان می‌فرمایند: قلب آدمی که خلقتی بس عجیب دارد و شگفت‌آور است؛ در این کانون تمایلات عاطفی، مجموعه‌ای از خواهش‌های حکیمانه و تمایلات ضد آنها، گرد آمده است:

  • اگر امیدوار شود، تمنایِ طمع، خوارش می‌کند.
  • و اگر میل به آروز و طمع در ضمیرش جنبش کند، خواهش حرص تباهش می‌نماید.
  • اگر ناامید گردد، اندوه و غم او را می‌کُشد.
  • اگر حالت غضب بر وی دست دهد به شدت خشمگین می‌گردد.
  • اگر خشنود شود، خودداری‌های لازم را فراموش می‌کند.
  • اگر دچار خوف و هراس شود، در جستجوی راه نجات، حیرت زده و مبهوت می‌گردد.
  • اگر در امنیت و گشایش قرار گیرد، غفلت و نادانی آن را از نفس می‌رباید.
  • اگر به معصیتی دچار شود، بی‌تابی رسوایش می‌کند.
  • اگر مالی به دست آورد، توانگری به طغیانش وا می‌دارد.
  • اگر فقر و تهیدستی آزارش دهد، گرفتار بلا می‌شود.
  • اگر گرسنگی بر او فشار آورد، ناتوانی زمین‌گیرش می‌کند.
  • اگر در خوردن زیاده‌روی کند، فشار شکم ناراحتش می‌سازد.

 

پس هر کوتاهی و کُندروی در تمایلات، برای بشر زیان‌آور است و هر تندروی و افراط نیز مایه‌ی فساد و تباهی است. پس همه‌ی احساسات و غرایز بشری وقتی برایش مفید خواهند بود که تعدیل شوند و گفته شده‌است که عقل، دلیل و راهنمای انسان است به جهت تعدیل غرایز. زیرا عقل براساس محاسبه‌ی صحیح، آزادی انسان را محدود می‌کند و راه را از بی‌راه تمیز می‌دهد.

عقل قادر است غرایز آدمی را به راه خیر و صلاح هدایت نماید و خلاصه عقل، راهنمایی است که پیروی از آن مایه‌ی فلاح و رستگاری بشر است. مشکل بزرگی که بر سر راه عقل وجود دارد این است که نیروی فعاله‌ی شهوات و انگیزه‌های غرایز، بسیار قوی و توانا هستند. هنگامی‌که احساسات و تمایلات غریزی به هیجان می‌آیند؛ هنگامی‌که شهوت و غضب با حرص طغیان می‌کند و وجود بشر را طوفانی می کند؛ چراغ عقل ضعیف می‌شود و نیروی مقاومت خود را از دست می‌دهد. در چنین مواقعی، غرایز و شهوات مانند سیلِ بنیان‌کن قدرت را در دست می‌گیرند و آزادانه بر تمام وجود انسان، دیوانه‌وار حکومت می‌کنند و آدمی را به کارهای ناروا وا می‌دارند و هیچ‌گونه توجهی به راهنمایی عقل نمی‌کنند و عقل قادر به جلوگیری آن نیست.

در اینجا یکی دیگر از عوامل تعدیل تمایلات نفسانی و رام کردن غرایز بشری می‌تواند به کمک عقل بشتابد و آن علم و آگاهی است که همانند مشعل فروزانی، راه تاریک زندگی را روشن می‌کند و آدمی را در پیچ و خم‌های انحراف و سقوط محافظت می‌نماید و ضررهای افسارگسیختگی و پیروی از تمایلات را در نفس انسان یادآور می‌شود.

و چه زیبا، رسا و گویا مولای ما فرموده است که جسم، شش حالت دارد:

  • سلامت و مرض،
  • مرگ و زندگی،
  • خواب و بیداری.

 

روح هم این شش حالت را داراست:

  • حیاتش، علم و دانایی؛
  • مرگش، جهل و نادانی؛
  • مرضش، شک و تردید است؛
  • سلامتش، اطمینان و یقین؛
  • خوابش، غفلت و بی‌توجهی است؛
  • بیداریش، توجه و آگاهی.

 

پروردگارا، به حق محمد و آل طاهرین ایشان، ما را آگاهی ده و از نور هدایت خود، فروغی بخش؛ و ما را از خودبیگانگی برهان. صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 25ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۴۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه خلوت

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۴۱ ق.ظ

 

در حال عبور از ایام نورانی ماه شعبان هستیم؛ ماه پرکاری، ماه آماده شدن برای حضور در بزرگترین ضیافت معنوی که فقط سالی یک بار تکرار می‌شود و حضور در آن و بهره‌وری از آن شرایط زیادی را می‌طلبد. به همین جهت برای این ماه، سه اسم گفته‌اند که هر سه اسم مربوط به ماه آینده می‌شود.

نام اول این ماه، شعبان است؛ فرمودند: زیرا در این ماه شعبه‌های خیرات برای ماه رمضان مشخص می‌شود.

نام دوم، غفران است، ماه آمرزش و کسب معرفت. به‌طور مسلّم در یک ضیافت، کسی با آلودگی وارد نمی‌شود به خیال اینکه داخل ضیافت خود را پاکیزه و آماده کند بلکه قبل از شروع مهمانی باید سراپایش را آراسته کند و رخت مناسب را برای به تن کشیدن در مهمانی آماده سازد.

نام سوم، ماه جیران است یعنی همسایه‌ی ماه رمضان. در این ماه باید تمرینات لازم برای آداب ماه رمضان را انجام دهد. ماه رمضان، ماه فکر و ذکر و خلوت و اُنس با خداوند است. ماه نشان دادن محبت باطنی به خداوند بزرگ.

 

 

اسلام دین اجتماعی است، دین رهبانیّت و گوشه‌گیری نیست. تمام عبادت‌های اجتماعی چندین یا چند صد برابر برخی از کارها و عبادتها در خلوت، پاداش دارد؛ مانند نماز جماعت، عیادت بیمار، تشییع جنازه‌ی مؤمن، شرکت در خدمات اجتماعی و... اما چند عبادت ویژه در اسلام است که نیاز به خلوت دارد.

البته خلوت دو گونه است: خلوت تن و خلوت دل.

خلوت تن را بسیار آسان می‌شود فراهم کرد، کافیست داخل اتاق خالی برویم، درب اتاق را ببندیم آنگاه خلوت تن حاصل می‌شود اما خلوت دل مشکل است زیرا ممکن است انسان در خلوت تن باشد اما خلوت دل نداشته باشد.

برای خلوت دل، اولین قدم این است که علوی رفتار کنیم یعنی همانگونه که حضرت علی (ع) از خانه‌ی کعبه بت‌ها را شکست و بیرون ریخت ما هم بت‌های مختلف ساکن در دلمان را ابتدا بشکنیم و سپس بیرون بریزیم. ما ملت ابراهیم خلیل (ع) هستم. (مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ ﴿بخشی از آیه ٧٨ سوره حج - ادمین)

چرا وقتی از ما می‌پرسند که ملیّت از چه کسی دارید (در عالم معنا) می‌گوییم: ابراهیم خلیل (ع)! ما ملت ابراهیم(ع) هستیم، ابراهیم بت شکن؛ بت شکنی را از آن بزرگواران به ارث برده‌ایم. بت‌ها را می‌شکنیم و بیرون می‌ریزیم. بت‌ها تلاش دارند به حریم دل ما وارد شوند زیرا می‌خواهند حرم الهی را اشغال کنند؛ همانطور که وقتی دشمنی برای اشغال سرزمینی به آنجا هجوم می‌برد، هدفش اشغال پایتخت است، بت‌ها هم هدفشان دل است زیرا دل، حرم خدا است. خدا هم تمام دستورات خود را برای بندگانش به گونه‌ای چیدمان کرده که مراقب این حریم باشند.

فرمودند: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّه»؛ قلب، حرم خداوند متعال است در حرم خداوند، غیر خداوند را ساکن مَنما.

از عارفی پرسیدند: از کجا به این مقام رسیدی؟ گفت: عمری بر دَرِ دل دربانی کردم و غیر دوست را راه ندادم.

جهت این خلوت کردن دل برای خداوند متعال باید با خطورات شیطانی مبارزه کرد. انسان تا وقتی که نفی خواطر نکند نمی‌تواند در نماز و یا دعاها و یا هنگام مناجات با خداوند حضور قلب داشته باشد و از عبادات بهره‌ی کافی ببرد این یکی از گردنه‌هایی است که از هر هزار سالک یکی جان سالم به در می‌برد و بقیه همین‌جا بر زمین می‌خورند.

 

این خواطر چگونه چیزهایی هستند؟

در اصطلاح، بزرگان به این خطورات، خواطر منفی می‌گویند که به طور مداوم از درون، پیام‌ها و صداهای منفی دریافت و شنیده می‌شود.

عطار نیشابوری در دیوان منطق الطیر می ‌گوید: از سی هزار پرنده‌ای که عاشق ملاقات و دیدن سیمرغ بودند فقط سی عدد به مقصد رسیدند. سپس حضرت سیمرغ فرمود: چون شما سی عدد بودید، از من سیمرغ بیشتر نفهمیدید و اگر بیشتر بودید بیشتر می‌فهمیدید کما اینکه اگر کمتر بودید، کمتر می‌فهمیدید. آنچه در فهم و ذهن شماست من، آن نیستم چون همت شما همین قدر بود از این بیشتر قابلیت نداشتید و سقف توانایی و درک شما از سی تجاوز نکرد، از من فقط سیمرغ (سی مرغ) شناختید.

 

ما هیچکدام نمی‌توانیم یک تضمین‌نامه‌ی کتبی از خداوند بگیریم که مانند پیامبران و امامان جان سالم به دَر بریم. خواطر منفی با دلدادگی با خداوند سازگار نیست، دلداده‌ی خداوند، خود را به آب و آتش می‌زند تا عاشقانه به سوی خدا برود، یأس و ناامیدی و منفی بافی با عاشقی سازگار نیست.

 

لطیفه‌ی زیبایی است که گفته‌اند: پیرمردی در زندگی فقط نجاری می‌دانست و با زحمت زیاد، دکان نجاری برپا کرده بود و امرار معاش می‌کرد اما صبحی آمد و مشاهده کرد، دکان آتش گرفته، همه چیز سوخته است. همه فکر می‌کردند او با دیدن مغازه‌ی سوخته، درجا خواهد مرد اما وقتی دکان را دید، جاروبی برداشت و چوب‌های سوخته و ذغال شده را جمع کرد، دکان را مرتب نمود، تابلوی بالای دکان را برداشت و به جای نجاری نوشت "دکان ذغال فروشی". آری، با چوب‌های ذغال شده، دکان تازه‌ای باز کرد و حتی یک روز هم بی‌کار نماند.

 

سالکان الهی! در مسیر الهی نباید در عشق خود به خداوند کمتر از مجنون بود؛ و محبوب ما هم کمتر از لیلی نیست. اگر انسان عاشق شد و دل را خلوت کرد و بت‌ها را شکست، باید خود را به آب و آتش بزند تا به مقصد برسد.

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز                کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند                   آن را که خبر شد، خبرش باز نیامد

 

برای نفی خواطر شیطانی چه باید کرد؟

این وادی، وادی پر خطری است و اساتید بزرگوار گفته‌اند: هیچ چیز بهتر از فکر و ذکر نیست.

ای کاش متوجه می‌شدیم که یکی از وظایف انبیا، اصلاح بینش و تفکر انسان‌ها است و متوجه می‌شدیم که اولین عامل بدبختی مردم، تعطیل کردن اندیشه و تفکر است؛

و ای کاش فقط به این حدیث نبوی توجه می‌کردیم که: شخصی آمد و عرض کرد: یا رسول الله! به من نصیحتی کنید. فرمود: اگر تو را نصیحت کنم عمل خواهی کرد؟ عرض کرد: بلی. این سؤال و جواب سه مرتبه تکرار شد، پس از این تعهدِ مؤکد، حضرت فرمودند: هرگاه تصمیم گرفتی کاری را انجام دهی ابتدا تدبّر و تفکر کن و عاقبت آن را ببین اگر رشد و هدایت است انجام بده و اگر شرّ و ضلالت است از آن دوری کن.

همین یک روایت اگر عمل شود چه خواهد شد؟! البته تفکر، لقمه‌ای جداگانه می‌طلبد.

 

و بازدارنده‌ی دیگر، ذکر است. دستور الهی است در سوره‌ی احزاب آیه ی۴۱: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را فراوان یاد کنید و او را بامدادان و شامگاهان یاد کنید»

و تمام انبیا و اولیا و اساتید و راهنمایان، عاشقان الهی را به ذکر مداوم ترغیب کرده‌اند که قرآن، ترک آن را بسیار خطرناک دانسته است. خداوند در سوره‌ی زخرف آیه‌ی ۳۶ می‌فرمایند: «هر کس از یاد خداوند روگردان شود، شیطان را به سراغ او می‌فرستیم پس همواره همنشین اوست»

 

و در بین اذکار، بهترین ذکر برای نفی خواطر منفی این سه جمله است به‌طور مداوم:

بِسمِ اللّه الرَحْمنِ الرَحیمِ، لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِاللّه اَلعَلِیِّ العَظیمِ، أللّهُمَّ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ

فرموده‌اند: صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به‌دوام           ناتمامان جهان را کند این پنج تمام

(معانی کلمات: صمت: خاموشی و سکوت، جوع: گرسنگی و کم خوردن، سهر: بیدار ماندن و پرهیز از خواب، عزلت: گوشه گیری و انزوا طلبی از خلق ادمین)

 

روز جمعه‌تان مهدوی باد.

🌹 او که انسان کامل است.

🌹 او که مظهر اَتمِّ جلال و جمال خداوند است.

🌹 او که یادگار انبیا و اولیا، بقیة الله فی الارضین و خلیفه‌ی خداوند و وصی پیامبر عظیم الشأن اسلام و وارث امیرالمؤمنین و ائمه‌ی معصومین (ع) است،

🌹 امام شیعیان، مکمّل دوستان و متوسلان، مربی کملَّین شیعه و واسطه‌ی بین خداوند و مخلوقات صعوداً و نزولاً،

🌹 غیاث المستغیثین، قطب عالم امکان، مهدی موعود،

🌹 حجة ابن الحسن عسکری صلوت الله علیهم و علی آبائه و ابنائه و اصحابه و اعوانه

یـارتان بـاد... صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 15ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۴۱
خادمه الزهراء

 

یک لقمه از کنار سفره‌ی گسترده‌ی جناب زینب کبری سلام الله علیها

روز ۱۵ رجب را مصادف با رحلت بی‌بی دو عالم، زینب کبری (س) دانسته‌اند و در این مجال، زینبی‌ها یک بار دیگر در مقابل این مقام، سر تعظیم فرود می‌آوردند و آرزو می‌کنند تا توفیق، رفیق شود و بتوانند جرعه‌ای ناب‌تر از عشق و شور زینبی را بچشند و درک کنند.

اما من اعتقاد دارم که وقتی کسی برای زینب (س) می‌نویسد، فقط خودش باید بخواند؛ و وقتی از زینب (س) می‌گوید، فقط خودش باید بشنود؛ و همیشه این ترس را باید داشته باشد، در حیطه‌ی وجودی این یگانه بانوی عالم، به نوبه‌ی خود، قلم فرسایی و سخنوری محدود و ترسناک است و هر کس باید سعی کند که کتابِ زندگی زینب (س) را در قلبِ خودش ورق بزند و برای خودش قرائت کند.

اما شما نوشته‌ی امروز را به عنوانِ دل‌نوشته‌ای نگاه کنید و ایرادها را بر این بینوا ببخشید.

 

بسیار فکر کردم که از کجا شروع کنم. از نام مبارکش که «زین اَب» است؛ آن هم «اَبی» مانند علی (ع)؛ و آن هم نه بشر او را «زین اَب» بداند بلکه خدایش که نام علی (ع) را از نام «العلی العظیم» خود برگرفته، نام این دختر را زینتِ دامن پدر نهاده و امر فرموده بر پیامبرش که جز این نام، بر او ننهید.

 

از استوانه بودنش برای اسلام و ولایت.

از صبرش که صبرِ صابران را تحت الشعاع قرار داد و به انواع صبرها، یک نوع صبر اضافه کرد؛ که صبر هم به آن می بالد؛ «صبر الشاکرین»

از عقلش که او را عقیله‌ی بنی هاشم لقب داده‌اند، نه هر کس، بلکه عقلِ کل و انسانِ کامل؛ معصوم (ع) این لقب را به او داده‌اند.

از صفاتش که صاحب نظران را عقیده بر این است که تمام صفات و خصالی را که یک امام باید داشته باشد، در بی‌بی زینب (س) جمع بوده‌است.

قلم را به حال خود گذاشتم، دیدم نوشت:

مهم‌ترین درس که معلمانِ عالم بشریت در مکتبِ خلقت بیان کرده‌اند، عشقبازی و پاکبازی در راه معبود است. این عشقبازی، پاکبازی و مهرورزی، در همه جا و همه زمان و همه مکان ممکن است، چه جبهه‌ای در کار باشد چه نباشد!

وصف عشق گفتن، آن هم عشق معنوی و حقیقی، در توان ما نیست اما وقتی خوب نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این عشق با همه‌ی شور، شعور، هیجان، آتش، حرکت و جوششِ خود، سر از کربلا درآورده و قطعاً قدرت و حرارت عشق است که یک واقعه‌ی یک روزه را تا تاریخ هست و بشریت، زنده نگاه داشته و می‌دارد. آن هم زنده‌ای پویا، آن هم پویایی به سوی آسمان و ملکوت.

خوش به حال ما که سلسله جنبانِ عشقی مانند حسین (ع) داریم. امیدوارم این عشق و محبت همواره در دلهای ما زنده بماند تا به برکت صاحبِ این عشق، حسین(ع) که فانی در خداست، عشقِ ربوبی در دلمان شعله بکشد و به دیرِ مغان راه یابیم.

اما انصاف نیست وقتی از عشق در کربلا می‌گوییم، از عقل نگوییم زیرا عشق اگر در همه جا تنها باشد، در کربلا تنها نیست، دوشادوشِ عقل است و در معیّت هم، راه می‌پویند.

عقل را چگونه باید تعبیر کنیم؟

اگر عقل همان قوه‌ی ناطقه و عقل ابزاری باشد، باید بگوییم که هم اصحاب امام حسین (ع) این عقل را دارا بودند و هم طرف مقابل او، آنها نیز عقل داشتند به حسب ظاهر. پس چگونه است که یک طرف در اعلی علییّن است و دیگری در اسفل السافلین؟ یک طرف برتر از مَلَک است و دیگری پست‌تر از حیوان؟

جواب آن است که در سپاه حسینی، عشق بر عقل حکومت می‌کند و در طرف مقابل، هوس حاکم بر عقل است. در هر دو مورد، عقلِ ابزاری مأمور برنامه‌ریزی است، ولی یک جا، برنامه می‌ریزد که چگونه در خدمت عشق باشد و در اینها عشق خدایی، که همان خودِ خداوند است حاکم بر عقل ابزاری است تا اینکه عاشق را از خویشتنِ خویش رها سازد و تا جنتِ خودِ خداوند بالا ببرد «وَادْخُلِی جَنَّتِی»

اما در طرف مقابل، عقل ابزاری آمده‌است در خدمت هوی و هوس، خودخواهی، خودبینی و لجام‌گسیختگی. این عقل، برنامه ریزی می‌کند تا همه چیز را به درون آن نفس و به درون خود بکشد؛ که همانند جهنم می‌باشد. می‌توانیم هوی پرستی و خودپرستی را هم عشق بنامیم، دو عشق را مقابل هم قرار دهیم «عشق خدا» و «عشق نفس».

آری، در سپاه مقابل هم، عشق است و عقل، بنده‌ی عشق است. عشق دنیا، عشق مال، عشق مقام، عشق شهرت، عشق ثروت و عشق شهوت. عقل در هر دوی اینها برنامه می‌ریزد که هر کدام را به معشوق خود برساند. این نوع عقل را عقل جزئی می‌نامند و در مقابلش عقلی به نام عقل کلّی وجود دارد. عقل کلّی، حاکم بر نفس و خودخواهی می‌شود و عقل جزئی تحت هوای نفس، اسیر می‌گردد. معمولاً عقل جزئی، عشق‌های واقعی و معنوی را درک نمی‌کند، فنا در لقا را درک نمی‌کند. اهل لذت‌های معنوی و شراب‌های ناب ربّانی نیست. او فقط از «من» سخن می‌گوید، هستی من، خانمان من، بود و نبودِ من، همه چیز در لذت‌های نفس من.

اما عقل کلّی در خدمت معشوق است؛ آن هم معشوق واقعی و حقیقی، نه مجازی.

اگر واقعاً کسی را دوست بداری و به او عشق حقیقی داشته باشی، چه‌قدر آرزو داری که دهان باز کند و امری کند! «من» حجاب معرفت می‌گردد، حکایت دو سپاه کربلا نیز همین است.

اگر در زندگی آمدی و انتخاب کردی که در خدمتِ ولیّ خدا باشی و به ولیّ خداوند عشق ورزیدی، به عقلِ کل پیوسته‌ای و عقل تو همچون غل و زنجیری می‌شود در پای نفس و عقل جزئی. آنگاه عقلت در خدمت عشق خواهد بود.

امروز که روز رحلت حضرت زینب (س) است و غوغای اشک در زمین و آسمان برپاست، عقل و عشق را می‌بریم به دَرِ خانه اش. به درِ خانه‌ی کسی که همه چیز دوباره از او آغاز شد. نیک‌بخت و مَحرمی که از یک سو، کوهِ عقل و معرفت بود چنان که عقیله‌ی‌بنی‌هاشم لقب گرفت و از سوی دیگر دریای عشق بود و عاطفه؛ عقل کاملی که در مکتب ولیّ خداوند شعله‌ور شده و در خدمت عشق قرار گرفته‌است.

آری، امروز روزی است که باید از زینب (س) گفت و خواست و گرفت و رسید.

چرا عقیله ی بنی هاشم نباشد؟! کسی که در دامان زهرا (س) زاده شده و پرورش یافته، از مشکات نبوت پیامبر (ص) و ولایت علی (ع) نور گرفته و پا به پای حسن (ع) و حسین (ع) رشد یافته است؛ پنج معصوم (ع)، پنج کامل العقل، پنج عقل کلّی.

عشق او نیز به این پنج تن نگفتنی است و به پنجمین، مثال زدنی است. داستانی که بر سَرِ هر بازاری است.

اگر از ترکیب زیبای «عقل و عشق»، کربلا و نهضت حسینی به وجود آمد؛ و کار حسین (ع) عاشقانه است و فوقِ عقل جزئی و عقل ابزاری؛ و عینِ عقل کلیّ است؛ این دو چیز به طور کامل در وجود زینب (س) هم تجلی یافت و حرکت حسین (ع) را تکمیل کرد و تداوم بخشید وگرنه در کربلا ،خون‌ها را می‌ریختند و می‌شستند و آنجا را به یک مزار بی‌نشان تبدیل می‌کردند که حتی آواز جغدی هم از آن به گوش نمی‌آمد و هیچ پیامی از آن به هیچ مکان و زمانی نمی‌رسید.

اما زینب (س) قلب تپنده‌ی کربلا شد که خون حسین (ع) یعنی ثارالله را، یعنی خون خدا را در رگ زمین و زمان از کربلا تا کوفه، از کوفه تا شام، از شام تا مدینه و از آنجا تا همیشه‌ی تاریخ و تا همه جا به جریان انداخت. حماسه را هم تکمیل کرد و هم تکثیر کرد درحالی‌که در آن زمان پنجاه و شش سال سن داشت. حسین (ع) پنجاه و هفت ساله بود، یعنی پنجاه و شش سال بی‌فاصله و بی‌واسطه در کنار حسین (ع) زندگی کرده‌بود و زیباترین عشقی را که بر روی زمین می‌شود تصور کرد به برادر داشت. و در یک روز پا به پای حسین (ع) حرکت کرد، حماسه آفرید، داغ دید، رنج کشید و یک قدم هم از حسین (ع) جلوتر رفت و علاوه بر همه‌ی آنها، داغ حسین (ع) را هم دید و پای سرِ برادر، به تکمیل و تکثیر حماسه‌ی او پرداخت.

زینبی باشیم.

ای فلق عصمت و خورشید شرم                   ای دل خورشید ز روی تو گرم

روشنی صبحی اگر در شبی                         حیدر کراری اگر زینبی

وامگذار لب تو راستی                                گفتی و چون شعله به پا خاستی

بانگ رسای تو ستم سوز شد                       کشته مظلوم تو، پیروز شد

خواست که غم دست تو بندد ولی                 غم که بُود در بر دُخت علی؟

قامت تو قامت غم را شکست                       دخت علی را نتوان دست بست

ای دل دریا، دل دریای تو                           عرش خدا منزل و مأوای تو

دختر تنهای خدا بر زمین                            خواهر آزادی و فرزند دین

آنچه تو کردی به صف کربلا                       کرده‌ی مخلوق بُوَد یا خدا؟

صلوات

24ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۰۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: فکر

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۳۸ ب.ظ

 

یکی از چیزهایی که انسان را از سایر موجودات متمایز می‌کند، داشتنِ قوه‌ی عاقله و قوه‌ی تفکر است؛ بطوریکه انسانِ کم فکر یا بی فکر، زیباترین رفتارهایش نیز کم بار و کم نتیجه هستند. در کتاب آسمانی ما، خداوند در بیش از صد آیه، مردم و مؤمنین را به تفکر و تعقل دعوت می‌کند و  اصولاً درکِ قدرت الهی و ایمان به وجودِ خدای یگانه را از نتایج تفکر می‌داند.

خداوند در آیه‌ی ۸ سوره‌ی روم می‌فرماید: «أَوَلَم یَتَفَکَّروا فی‏ أَنْفُسِهِم ما خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحق»؛ آیا در نزد خود، فکر نکرده‌اند تا به این حقیقت برسند که خدا، آسمانها و زمین و هرچه در بین آنهاست از انواع بیشمار مخلوقات، همه را جز به حق نیافریده؟!

و در آیه‌ی ۳ سوره‌ی رعد می‌فرماید: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْأَرضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ و أَنْهاراً وَ مِن کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیلَ النَّهارَ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون»؛ اوست خدایی که بساط زمین را بگسترانید و در آن، کوهها برافراشت و نهرها، جاری ساخت و از هر ثمری، جفت قرار داد، شب تار را، به روز روشن پوشانید همانا در این امور، متفکران را دلایل بر قدرت آفریدگار است.

صد البته نمی‌توان در یک لقمه‌ی صبحگاهی، صد آیه‌ی قرآن را به ترجمه کشید، فقط سوال این‌است که چگونه برخی ادعا دارند که اسلام، دین کهنه و عقب مانده‌ای است! دینی که حدود هزار و پانصد سال قبل، در کتابش بیش از صد مرتبه، مردم را به تعقل و تفکر دعوت می‌کند.

اما از آنجاییکه فکر کردن، از ظرایف خاصی برخوردار است، بزرگان دین هم از آن غافل نبوده‌اند و در این رابطه راهنماییها کرده‌اند و اهمیت آن را تذکر داده‌اند.

امام رضا (ع) فرمودند: بندگیِ خداوند، زیادی نماز و روزه نیست، همانا عبادت، اندیشه در کار خداوند است.( البته بجز در واجبات؛ نماز و روزه)

تفکر باید در زندگی ما، جایگاهی روزانه داشته باشد که رسول اکرم (ص) فرمودند: لازم است که خردمند، سه ساعت داشته باشد:

ساعتی برای مناجات با خداوند.

ساعتی برای محاسبه‌ی نفس.

ساعتی برای تفکر در صنع خداوند.

و ساعتی برای لذت بردن از حلال که این ساعت، کمکی برای آن سه ساعت دیگر است.

عجیب اینکه امام صادق(ع) تمام خیر را در سه چیز خلاصه کرده‌اند، ایشان فرمودند: تمامِ خیر در سه خصلت است: نظر (نگاه کردن)، سکوت، کلام؛

و سپس در توضیح فرمودند: هر نظری که در آن، درسی برای زندگی نباشد، اشتباه است؛ و هر سکوتی که در آن، تفکر و اندیشیدن نباشد، غفلت و بی‌خبری است؛ و هر کلامی که در آن، یادآوری واقعیتی نباشد، لغو و بیهوده است.

پس خوشا به حال کسی که نظرش، پند گرفتن؛ سکوتش، فکر؛ و کلامش، ذکر باشد؛ بر گناهانش گریه کند؛ و مردم از شرّش در امان باشند.

و به ما فرموده‌اند که «به چه فکر کنیم؟»

اندیشه، باید بر پنج جهت باشد:

1- اندیشه در آیات و نشانه‌های حق؛ که موجب رسیدن به توحید و یقین است.

2- اندیشه در نعمتهای ظاهری و باطنیِ الهی؛ که ثمره‌ی آن، شکر و عشق به حضرت مولا است.

نمی‌دانم چرا خداوند تا این اندازه، دوست دارد بنده‌اش را عاشق ببیند! آن هم فقط عاشقِ خودش؛ بطوریکه فرمود: هر گناهی را بر تو می‌بخشم، جز شرک؛ زیرا در شرک، کسی یا چیزی را، در کنار من قرار می‌دهی، آنگاه دیگر عاشق نیستی.

نوشته‌اند: عارفی کنج حیاط خانه‌اش مشغول ذکر بود، ناگهان بیهوش شد، وقتی به‌هوش آمد، دلیل را پرسیدند، گفت: از خجالتِ خدایم، فریاد زدم و بیهوش شدم. پرسیدند: چرا؟

گفت: صدای مرد و زن همسایه آمد که گفت و گو می‌کردند و صدایشان ناخودآگاه به گوشم رسید. زن گفت: ای مرد! سالها در خانه‌ات سختی‌ها و گرسنگی‌ها کشیدم، تحمل کردم؛ فقر دیدم، تحمل کردم؛ بداخلاقی کردی، تحمل کردم؛ همه را به این جهت که گمان می‌بردم فقط مرا می‌خواهی و مرا دوست داری، اکنون که شنیده‌ام ازدواج کرده‌ای، دیگر تحمل نمی‌کنم و لحظه‌ای نمی‌مانم زیرا اکنون می‌دانم که در دلت، دلبر دیگری هم داری.

ناگهان به یاد این کلام خداوند افتادم که فرمود: هر چه کنی، می بخشم جز شرک؛ زیرا در آن صورت، دو خدا داری و محبتم را تقسیم کرده‌ای.

او بنده‌اش را فقط برای خودش می‌خواهد؛ که فرمود: تو، چنان گمان کن که من، فقط خدای تو هستم؛ و من هم چنان می‌پندارم که فقط، تو یک بنده را، دارم، تو برای من؛ و من برای تو باشم.

3- اندیشه در آیاتِ عذاب که ثمره و میوه‌اش، ترس از گناه و خوف از مقام خداوند است.

4- اندیشه در وعده‌های الهی نسبت به نیکوکاران که ثمره‌اش، رغبت و شوق به اعمال صالحه است.

5- اندیشه در تقصیر خویش در طاعت خداوند؛ با آن همه احسان الهی که به بنده‌اش نموده؛ که ثمره‌ی آن، شرم و حیا از خداوند است.

آری! به خداوند قسم، هرگز این حکایت را فراموش نخواهم کرد که نوشته‌اند:

حاکمی به اطرافیانش قبایی هدیه کرد زربافت و گرانبها. روزی، یکی از آنها عطسه‌ای کرد، ناخودآگاه با آستینِ آن قبایِ اهدایی، بینی‌اش را پاک کرد، فضولی دید و به حاکم خبر داد که فلانی، به قبای اهدایی شما اهانت کرد.

حاکم او را خواست، هم قبا را از او گرفت و هم از مقامش عزل نمود. مرد شروع به گریه کردن کرد و گفت: شرمنده‌ام کردی، اما شرمنده‌ی خدایی که این همه نعمت‌های گوناگون به من هدیه کرد و من به نعمت‌هایش اهانت ها کرده‌ام؛ گاه، نعمتی را زیر پایم لِه کرده‌ام اما او، نه توبیخ کرد و نه آن نعمت را از من گرفت.

آری، توجه به نعمت‌های الهی باعث شرم و حیا از بزرگیِ خداوند می شود.

 

تفکر و اندیشه در راههای ارتباط با خداوند:

یک راه، صراط مستقیم است؛ طولانی و پرمخاطره؛ که باید طی شود. اما خداوند، به عددِ بندگانش، راههای ارتباط دارد که هر کس، باید آن راهِ خاصِ خودش را پیدا کند. راهِ کوتاه؛ راهِ پنهان؛ راهی که فقط به اشاره‌ای طی می‌شود که عاشقان، اهل اشاره‌اند. عاشق و معشوق، خیلی بیان و حرف ندارند، فریاد آنان، گوشه‌ی ابرویی است که به هم نشان می‌دهند.

راستی، راهِ شما تا خداوند کدام است؟

من، می دانم کوتاه‌ترین راه کدام است، اما راه شما را نمی‌دانم.

فرموده‌اند: تا خدا رسیدن، دو قدم است؛ یک قدم بر خود بِنِه، قدمِ دیگر، نزد اویی!

تفکر و اندیشه، اصولاً قلب را وسیع می‌کند و انسان را از بندِ هوای نفس، حرص، حسادت، بخل، کینه و انواع رذایل می‌رهاند.

بالاترین درجه‌ی تفکر « التفکر فی الله»؛ تفکر در خدای خودت:

خدای ابراهیم(ع)، آتش را برایش گلستان کرد.

خدای موسی(ع)، دریا را برای او شکافت.

خدای عیسی(ع)، او را به آسمان عروج داد.

خدای محمد(ص)، او را بر جمیع دشمنانش غلبه داد.

خدای تو چگونه است؟

 

لقمه‌ی عملی:

بیایید از امروز فراموش نکنیم که هرچه داریم فقط مالِ ما نیست. گاهی خدا، سهم دیگران را هم نزد ما، امانت گذاشته، یادمان باشد که امانت را به موقع، به صاحبش برگردانیم، وگرنه از ما می‌گیرند و به صاحبش می‌دهند.

 

ذکر: «یا حلیم» ۱۰۰ مرتبه؛ برای ایمنی از بلیّات و شفای بیماران و خاموش شدن آتش خشم، بسیار مؤثر است.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۸
خادمه الزهراء

شب جمعه و ذکر یا حبیب

دوشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۴۴ ق.ظ

بسم الله

با سلام و دعای خیر

شب جمعه، شب قرار و خلوت راز و نیاز و نجوا با حبیب و شب ذکر «یا حَبیبَ مَنْ لا حَبیبَ لَه» است. شبی که خدا بندگانش را ارزیابی و ارزش گذاری می‌کند.

راستی هیچ وقت با خودت فکر کرده‌ای که در درگاهش چقدر می‌ارزی؟ و چه کسانی به درگاه رب ارزشمندند؟

خداوند برای انسان ارزش قائل است. خوب است بدانیم هر چیزی برای ارزش گذاری ملاکی دارد؛ مثلاً دوستی‌ها را با صداقت اندازه می‌گیرند، رفتارها را با عقل اندازه گیری می‌کنند، خوبی‌ها را با صفای دل، بندگی را با اخلاص، عملکردها را با مثقال؛ که فرموده: (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَه)

واحد اندازه‌گیری انسانیت؛ دست‌هایی است که گرفته‌ایم، گره‌هایی است که از مشکلات دیگران باز کرده‌ایم، دل‌هایی است که به‌دست آورده‌ایم، و اشک‌هایی است که تبدیل به لبخند کرده ایم.

راستی ما چه اندازه به درگاه خدا انسانیم؟

به ارواح همه‌ی آنهایی که بین ما بوده‌اند و نیستند صلوات.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۴۴
خادمه الزهراء

شب جمعه و ذکر لا حول و لا قوه الا بالله

دوشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۱۰ ق.ظ

بسم الله

با سلام

شب جمعه برای عاشقان الهی شب فرصت و ذکر و فکر است. از اذکاری که راه وصل الهی را نزدیک می‌کند، ذکر لاحول ولا قوة الا بالله است.

حاج آقا دولابی می‌فرمودند: «حول؛ مال جنبه ظاهری ماست، و قوة مال باطن ماست. حول؛ هیبت ظاهری است، و قوة؛ انرژی داخل. اگر حول و قوة هر دو از خداست پس از فعل ما چه چیزی برای ما باقی می‌ماند؟! وقتی ظاهر و باطن ما از اوست پس ما چه کاره هستیم»

امام ششم، امام صادق، علیه‌السلام فرمودند: «صد مرتبه گفتن این ذکر امان از صد بلاست»

سنگ شکاف می‌کند از هوس لقای تو            جان پر و بال می‌زند در طرب هوای تو

آتش آب می‌شود عقل خراب می‌شود              دشمن خواب می‌شود دیده من برای تو

بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را            جور مکن که بنده را نیست کسی بجای تو

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۱۰
خادمه الزهراء