در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۷۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکایات شیرین و آموزنده» ثبت شده است

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: صـبـر

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۷ ق.ظ

بسم الله

یکی از روحیات دیگر که در سایه‌ی توحید و خداشناسی، برای انسان پیش می آید صبر است. صبر در طی مراحل بندگی و انسانی، نقش کلیدی دارد. امام سجاد(ع) فرمودند: صبر در رابطه با ایمان، به منزله‌ی سر در رابطه با بدن است و کسی که صبر ندارد، ایمان ندارد.

صبر یعنی: با وجود احساس تلخی و کراهت از امری در درون خویش، به خاطر نتایج و ثمرات مثبت و مطلوبی که دارد؛ انسانِ مؤمن، از آن شاکی نباشد و جزع و بیتابی نکند.

البته صبر، مراتب دهگانه دارد که چهار مرتبه از آن، برای بندگانی است که تازه به سوی خدا حرکت سلوکی آغاز کرده اند و شش مرتبه‌ی دیگر، متعلق به انسانهای عارف و وارسته است.

آنچه که مربوط به ماست:

1- صبر در ترک معصیت،   2- صبر در انجام وظائف و تحمل دشواری تزکیه،   3- صبر در مصائب و شدائد و نا ملایمات،   4- صبر در نعمت و راحت.

 

اصلاً چرا باید ابتلائات باشد تا مجبور به صبر باشیم؟

از آنجا که هیچ حادثه‌ای در عالم، واقع نمی‌شود مگر اینکه کارِ خداست؛ و از خدا هم، کارِ عبث و بیهوده سر نمی زند، لذا مصائب و بلایایی که برای انسان پیش می آید، حکمتها دارند؛ و حکمت گرفتاری که خداوند، سر راه بندگاش قرار می دهد به تناسبِ ویژگیهای افراد، متفاوت است.

حضرت علی (ع) فرمودند: بلا و گرفتاری برای ظالم، تأدیب است و برای مؤمن، امتحان و برای پیامبران، مایه‌ی بالا رفتن درجات کمالی آنهاست و برای اولیاء، موجب بزرگی و کرامت آنهاست.

یکی از حکمتهای ابتلاء، این است که ما بتوانیم نقاط ضعف و کاستیهای خویش را بشناسیم و به نقایص خود پی ببریم. در نظام آموزشی، میزانِ دشواری امتحانِ هر گروه از شاگردان، با سطح علمی آنها متناسب می باشد و اگر از گروهی از شاگردان، امتحانِ سخت گرفته شود، حاکی از این است که امتحان گیرنده، سطح آنها را بالا دانسته است؛ و متقابلاً، اگر از شخصی امتحان گرفته نشود، حاکی از این است که این شخص، در مسیر تحصیل علم قرار ندارد و همچون کودکان هرزه گرد خیابانی است که اساساً وارد مدرسه و درس نشده است. در نظام الهی هم همینطور است وقتی خداوند، بنده‌ای را امتحان می کند، حاکی از آن است که سطحِ او را، قابل دانسته، او را در مکتب توحید پذیرفته؛ و در واقع او را سر سفره‌ی بندگیش نشانده است. خود این مسئله، تلخی امتحان را از بین می برد و برای بنده، بشارتی بزرگ است؛ و اگر کسی را امتحان نمی کند، دلیل این است که او را نپذیرفته و اصلاً در دایره‌ی بندگانش او را ثبت نام نکرده است.

صبر در مقابل مصائب، ثمراتی دارد که فقط به دو تا از آنها اشاره می کنیم:

♦️یکی اینکه دارای اجر عظیم است. فرمودند: اجر بزرگ، همراه بلای بزرگ است.

این اجر، بهشت نیست، لذت بردن از نعمتهای اخروی نیست، بسی فراتر از اینهاست؛ این اجر، این وعده‌ی شیرین الهی است «إِنَّ اللّه مَعَ الصَّابِرِین»؛ هر آینه خداوند مداوم با صابران است. یعنی رسیدن به وصال خداوند، ثمره‌ی صبری است که در زندگی می کنیم، این در کنارِ خدا بودن، همراه خدا بودن، برای کسی که درک دارد آنچنان شیرین است که می گوید: ای کاش بدنم را با قیچی، ریز ریز می کردند و من در راه تو صبر می‌کردم. همچنین، این تعریف خداوند، در قرآن از صابران که آنها را اهل یقین دانسته، خود بشارت دیگری است که صابران را سرخوش و سرحال نگه می دارد.

وقتی خدا با من است چه ترس از طوفانها و حوادث دنیا! حکایت پیرزن و نوح (ع): که نوح به او وعده داده بود هنگامِ طوفان، تو را خبر می‌کنم؛ و تو را با بچه های یتیم و بی کست، با خود می‌برم تا در ته این دره گرفتار نشوید، اما هنگام طوفان فراموش کرد و رفت؛ پس از مدتها به یادش آمد، برگشت، گمان نمی‌کرد پیرزن، خانه اش سالم مانده باشد، وقتی آمد مشاهده کرد در ته دره، همه چیز را سیلاب با خود برده، کلبه‌ی پیرزن و یتیمانش سالم مانده است، پرسید: ای زن! طوفان تو را اذیت نکرد؟! گفت: من طوفانی ندیدم، تنها یک روز تنورم کمی تر شده بود. آری، وقتی خدا همین نزدیکی است چه ترس از طوفان!

♦️یکی دیگر از دلایل ابتلاء، دور شدن از تکبر است. انسان مغروری که گاهی گمان می کند دارای قدرت شده و از پسِ هر چیزی بر می آید، باید دماغش به خاک مالیده شود.

آب وقتی صاف است، بسیار خوشگوار است، صدایش هم قشنگ است، خرابی هم ندارد، خلق هم از آن استفاده می کنند، زمین هم حالش خوب می شود و گلهای محمدی می رویاند، اما آب وقتی گل آلود شد، صدایش هم بد می شود، خرابی هم دارد، سیل می شود و به کسی و چیزی هم رحم نمی کند، اما وقتی با همین سرعت جلو رفت در یک گودال می افتد و جلویش بسته می شود، گیر می افتد، فلج می شود، آنقدر می ماند تا کم کم گِلهایش ته نشین شود و تبدیل به آب صاف شود. ابتلائات، گودال هایی هستند که خدا برای هر کس که طغیان کرد، پیش می آورد و جلوی او را می‌بندد تا صاف شود.

 

اما صبحانه بدون شیرینی لذت نمی دهد.

خداوند مانند یک پدر خوب رفتار می کند، پدر خوب، بچه‌ی نافرمانش را از خانه بیرون می کند، به همه‌ی اقوام هم می سپارد که اگر به خانه‌ی شما آمد راهش ندهید تا از همه ناامید گردد، اما خود پدر، داخل خانه تمام مدت، پشت در به انتظار بازگشت فرزندش ایستاده و آغوشش را گشوده تا وقتی فرزند برگشت، او را به آغوش گیرد.

اگر احساس می کنی همه‌ی درها بسته است پس یقین کن خدا، پشت در برایت آغوش گشوده، برگرد و در بزن الآن خدا منتظر است!

 

لقمه‌ی عملی و رفتاری:

امروز مراقب حرفهایی که میزنی باش مخصوصاً وقتی عصبانی یا دلخوری؛ بعضی کلمات، ترکش هستند که کنار قلب می نشینند، نمی کشند ولی تا آخر عمر، عذاب می دهند. اگر می خواهید بدترین نوع پشیمانی عمرتان را تجربه کنید، وقتی عصبانی هستید، صحبت کنید.

 

نوش جان ذکر امروز «یا رحمن یا رحیم»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: انسانیت

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۶ ق.ظ

 

انسان، زیباترین کلمه که وقتی خداوند اراده کرد که کشف شود و پرستش گردد، دست به خلقت او زد. کلمه ای با سه دندانه که هر کدام مفهومی عرفانی و زیبا دارند.

به راستی برای انسان شدن، باید در کدام مرکز و مکتب تحصیل کرد؟ نزد کدام استاد باید زانوی ادب بر زمین زد و آموخت؟ برای آموختن علم دین به حوزه باید رفت؛ برای علوم مهندسی، پزشکی، و علوم روز، به دانشگاه باید رفت؛ حتی برای آموختن رانندگی هم آموزشگاه خاص وجود دارد.

اما برای آموختن انسانیت، کدام کلاس باید رفت؟ می دانیم اگر حوزه برویم، دانشگاه برویم آن هم بزرگترین دانشگاه‌های دنیا، به زودی نمی توانیم انسان شویم و نمی توانیم راه انسان شدن را پیدا کنیم بلکه اینها خود، حجابی می شوند بر روی حجاب‌های دیگرِ ما.

اما از آنجا که خدا، انسان شدن را دوست دارد، همه‌ی نظام عالم را، محلِ انسان شدن برای ما قرار داده است. زمین کشاورزی، مکتب انسان شدن برای کشاورز است؛ حوزه، محل انسان شدنِ طلبه؛ کارگاه مکانیکی، محل انسان شدن مکانیک؛ و باغ، محل انسان شدن باغبان؛ و کلاس درس، محل انسان شدن شاگرد است؛ و معلم، خداوند؛ برنامه را طوری تنظیم کرده است که هر کس، مسیر زندگیش روشن شده است، به هر کس ذوقی داده و آن را محل تربیت شدن و انسان شدنِ او قرار داده است.

به خداوند قسم، در زمین کشاورزی، آنقدر اسرار قرار داده است که اگر آقای کشاورز کلِ عمر خود را بگذارد و بخواهد حقیقتِ موجود را، در شغل و زمین کشاورزی خود پیدا کند، باز نمی تواند به تمامِ اسرار برسد.

مرحوم علامه طباطبایی می فرمودند: روزی از خیابان عبور می کردم، بنّایی را در حال چیدن بنایِ ساختمان دیدم، ناگهان بنّا پایش لغزید و داشت از بالا به پایین می افتاد؛ در همان حال، کارگر او که پایین ساختمان بود نگاهی به بنّا کرد و گفت: نیفت! مشاهده کردم که بنّا از همان بالا، آرام پایین آمد.

جناب علامه می فرمایند: به دنبال کارگر به راه افتادم تا ببینم کیست که خود را به کارگری مشغول کرده است؟! بعد فهمیدم، آن فرد کسی است که هر روز به محضر مقدس امام زمان(عج) مشرف می شود.

آری! کنار تلّی از آجر و ماسه می شود انسان شد، آنقدر انسان شد که با کاملترین انسانِ روی زمین، رابطه‌ی روزانه داشت.

مگر سپاهیان ابی عبدالله الحسین (ع) همگی دانشگاه رفته، یا تحصیل کرده بودند؟! بسیاری از دانشمندان آن زمان، حضرت را یاری نکردند و تنهایش گذاشتند.

هر کس می خواهد در مسیرِ آدم شدن، قرار بگیرد باید به پنج اصل توجه داشته باشد، آن هم توجهِ کامل:

اول: گرسنگی: غذا خوردنِ زیاد، دل را سیاه و تیره می سازد و انسانیت، با دلِ تیره، سازگاری ندارد. فرموده‌اند: الهی آزمودم تا شکم دایر است؛ دل، بایر است.

گرسنگی، درون را بیدار می‌کند، آنقدر که چه بسا، از ملکوت عالم، برای انسان غذا بیاورند و همین که دیدند شکم او پر است، بر می گردانند.

مریم (س) به وقت گرسنگی، مائده از آسمان دریافت می کرد و فاطمه زهرا (س) وقتی از گرسنگی، خودش و کودکانش به لرزه افتادند، طَبَق بهشتی نازل شد.

دوم: سکوت: آنقدر که گاهی، برخی گمان کنند، لال هستیم. نَفسِ حرف زدن، جزیی از رحمت رحمانیّه و خاصه‌ی خداوند می باشد؛ ولیکن سخنِ بیهوده گفتن، زبان را نجس می کند؛ خیلی ها، نجاست را در چند چیزِ خاص می دانند در حالی‌که، گزاف و بیهوده حرف زدن نیز، دهان را نجس می‌کند؛ و دهانِ نجس، قابلیت قرائت قرآن را از دست می دهد.

در روایات داریم: با کسی که بد زبان است رفیق نشوید؛ زیرا دوستان بد دهان، انسان را بد بار می آورند.

آری حرف زدن، رحمتِ رحمانیه خداست و سکوت، رحمت رحیمیه خدا؛ امیدوارم که هر دو را داشته باشیم.

سوم: بیداری سحر: استاد حسن زاده آملی فرموده‌اند که «الهی، آنکه سحر ندارد از خود خبر ندارد»؛ آری، بی سحران، بی خبرانند هم از خود، هم از نظام هستی، و هم از خدای عالم.

سحرگاهی که می آید نسیم کوی دلدارت                    تو را باید که بر کویش بود هر دم نشیمن‌ها

چهارم: خلوت: اویس قرنی نشسته بود و سر در تفکر فرو برده بود، کسی آمد و گفت: اویس! دیدم تنهایی؛ به نزدت آمدم، اویس گفت: تنها نبودم تو آمدی تنها شدم!

ابو سعید می گوید، در ابتدا استاد گفت: ای پسر! خواهی که با خدا خلوت کنی؟ گفتم: خواهم. گفت: خواهی در خلوت با او سخن بگویی؟ گفتم: خواهم. گفت: پس هر وقت در خلوت با او شدی بگو:

بی تو جانا قرار نتوانم کرد                   احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر تن من زبان شود هر مویی           یک شکر تو از هزار نتوانم کرد

من هم مداوم گفتم تا به برکات او، راه سخن گفتن و توفیقِ خلوت کردن با او نصیبم شد.

پنجم: ذکر مداوم: حیف است که سنگ و درخت و حیوان، ذکر خدا بگویند و انسان، خاموش باشد.

یکی از بزرگان می فرماید: در شب عاشورایی که اهل منزل کنار حوض آب، مشغول شستن ظروف بودند و من کنار حیاط قدم می زدم؛ وقتی شیر آب را باز کردند، ناگهان دیدم که آب به حرف زدن درآمده‌است و می گوید: «من به کربلا رفتم و سعی کردم خودم را به حسین (ع) برسانم، اما خدا لعنت کند کسانی را که مانع رسیدن من، به حسین (ع) شدند». از همسرم پرسیدم آیا صدای حرف زدن آب را می شنوی؟! گفت: خیر!

 

مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: روزی در باغ بودم و ناگهان متوجه شدم تمام کلاغ‌های روی درخت، یکپارچه «الله، الله» می گویند؛ حیف نیست من و شما عقب بمانیم؟!

ذکر باید مداوم باشد تا تأثیر خود را بگذارد، مخصوصاً حداقل شش ماه صبح ۶۶ مرتبه «یا الله»

 

لقمه‌ی عملی:

زندگی در این دنیا، دلِ بزرگ می‌خواهد، دلی می‌خواهد تا خیلی چیزها را نبینی؛ خیلی چیزها را نشنوی؛ و از خیلی چیزها بگذری؛ و باز هم از زندگی لذت ببری.

نوش جانتان.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۶
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: شـُکـر

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۳۵ ق.ظ

 

یکی از روحیاتی که‌ در اثر توحید و رسیدن به مرحله‌ی یقین، در بنده به وجود می‌آید، شکر است.

این روحیه در اثر توجه به ارزش نعمت و آگاهی از اینکه خداوند جمیل و جلیل آن نعمت را عطاء نموده است، به وجود آمده و در انسان تولید شادی و بهجتی وصف ناپذیر می‌نماید و نیز احساس مدیون و مرهون بودن را در انسان پدید می آورد، که به مجموع این حالت روحی ناشی از شادی و دین، «روحیه شکر» گفته می‌شود.

این روحیه وقتی به اوج خود می‌رسد که‌ شادی شخص، بیش از آنچه ناشی از لذت و ارزش نعمتی باشد که‌ نصیبش گشته، ناشی از این است که‌ عطاء کننده‌ی آن، خداوند بزرگ و مهربان است؛ اینکه کسی هست که مرا فراموش نمی‌کند و نامش خداوند رب العالمین است.

درک همین مطلب، شکر خداوند است.

 

از فرمایشات معصوم است که‌: کسی که خداوند به او نعمتی بدهد و او به ارزش آن نعمت پی ببرد، هر آینه شکر نعمت را به‌جا آورده است.

اثرات روحیه‌ی شکر:

اولاً: ایجاد محبت منعم در قلب بنده و خضوع و خشوع نسبت به او .

ثانیاً: تعظیم وتمجید وتحمید منعم .

ثالثاً: تفکر در صنع و فعل الهی و آثار لطف حضرت حق.

رابعاً: آرزوی خیر و برخوردار شدن دیگران از چنان نعمتی، و عزم در سهیم کردن آنان در استفاده از آن نعمت.

خامساً: تغییر در حالت و رفتار بنده، که سرشار از شادابی و شادمانی خواهد بود و همواره متبسم و با زبان خویش در خلوت و نیز نزد مردم، مراتب ستایش و سپاس و شکر الهی را به جا می‌آورد و با اعضای خویش، نعمت واصله را در راه طاعت و تقرب و طبق رضایت و فرمان منعم به کار گرفته و از هرگونه گناهی در این امر پرهیز می‌کند.

 

امام صادق علیه السلام فرموده‌اند: شکر نعمت، پرهیز از حرام است و تکمیل کننده‌ی آن، ذکر الحمدلله رب العالمین است.

 

خداوند آن قدر شکر را دوست دارد که‌ آن را مایه‌ی ازدیاد نعمت قرار داده و در قرآن فرموده است: شما شاکر باشید تا من بر نعمت هایم بیفزایم.

خداوند متعال وقتی مشاهده کند بنده‌ای برای نعمت‌های مادی و معنوی‌ای که‌ به او ارزانی داشته، شاد و مسرور است و با میل و رغبت از آنها استفاده می‌کند و شکر آن را به جای می‌آورد، در صدد بر می‌آید که نعمت‌های بیشتری به او عطا کند؛ اما اگر بنده‌ای را افسرده و ناراحت و بی‌توجه ببیند که بهره‌ی لازم را از نعمت‌های او نمی‌برد، خداوند نیز بر نعمت‌هایش افزون نمی‌کند.

در نعمت‌های معنوی هم، هر عبادت، خیر و واجب و مستحبی را که‌ باشوق و ذوق و لذت بیشتری انجام بدهی توفیق افزون‌تری دریافت خواهی کرد.

و این حقیقتی است که‌ به شما می‌گویم:

اگر می‌خواهید خداوند را نسبت به خودتان سر ذوق بیاورید، نسبت به داده‌ها ونعمت‌هایش ذوق داشته باشید. و این را هم بدانید که «‌شکر»، تنها نعمتی است که‌ هیچ وقت نمی‌توانیم شکر آن را به جای آوریم! زیرا وقتی مقابل هر نعمتی«الحمدلله رب العالمین» می‌گوییم، خود این حمد، توفیقی از جانب خداوند است که‌ خود، شکر و حمدی دیگر را می‌طلبد!

 

لقمه‌ی رفتاری و عملی امروز:

به تلخی‌های زندگی فکر نکن. خداوند آن قدر شیرینی به ما عنایت داشته است که‌ تلخی‌ها در مقابلش ناچیز است.

ارباب لقمان به او گفت: آن خربزه را ببُر تا با هم میل کنیم، لقمان چنین کرد و قسمتی از آن خربزه را به دست ارباب داد، ارباب گفت: قاچ اول را خودت بخور، لقمان در دهان گذاشت و از شیرینی آن بسیار تعریف نمود، ارباب قاچی دیگر به او داد، او خورد و باز هم تعریف نمود، تا فقط یک قاچ باقی ماند، ارباب خواست قاچ آخر را خودش بخورد اما وقتی تکه‌ای از آن را به دهان برد دید خربزه، خراب و بسیار تلخ است، با تعجب گفت: لقمان! این چه تعریفی بود از شیرینی خربزه؟!

لقمان گفت: ارباب! سال‌ها از دست شما شیرینی خورده‌ام، یک بار تحمل نکردن یک تلخی جفا بود!

پس امروز به خاطر شیرینی‌هایش لبخند بزنید.

لبخند بزنید، وقتی با خانواده‌تان دورهم هستید، خیلی‌ها آرزوی داشتن خانواده را دارند.

لبخند بزنید وقتی سر کار می روید، خیلی‌ها همین الآن در به در به دنبال کار و شغلی هستند.

لبخند بزنید چون در حال صحت و سلامتی بدن هستید، خیلی‌ها مجبورند به خاطر باز گشت سلامتی‌شان میلیون‌ها خرج نمایند.

لبخند بزن که در چنین وضعیتی هستی، چون بسیاری هستند که‌ آرزو دارند همچون تو باشند.

لبخند بزن چون از نعمت زندگی برخورداری و بهرهمندی از روزی خداوند و هنوز فرصت جبران داری، مردگانی هستند که‌ آرزوی بازگشت به زندگی را دارند تا عمل صالحی انجام دهند.

لبخند بزن چون تو خدا را داری و او را می‌پرستی و از او کمک می‌طلبی، کسانی هستند که‌ گاو می‌پرستند و به آن سجده می‌کنند.

لبخند بزن با لبخند شیرینت ذکر امروز را بر زبان بیاور: «یا حنّانُ یا مَنّان» هزار مرتبه

گوارای وجودتان

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۳۵
خادمه الزهراء

پنجم محرم 1396 - روضه خوانی بر ارباب

چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۵ ق.ظ

مرحوم آیت‌الله کوهستانی در کوهستان بهشهر حسینیه داشتند و در دهه‌ی اول محرم، در حسینیه روضه برگزار می‌کردند. بچه‌های کوچک هم نزدیک به در جمع می‌شدند و سینه‌زنی می‌کردند. آقا وقتی با مردها سینه می‌زدند کم‌کم جلو می‌آمدند و به قسمت بچه‌ها می‌رفتند و دربین آن‌ها، عمامه‌شان را زمین می‌گذاشتند و دو دستی سینه می‌زدند و می‌گفتند: اینها صفای دیگری دارند. مجلس هم حال خاصی می‌گرفت.

ایشان سال آخر عمر، مریض بودند و در خانه خوابیده بودند و توان رفتن به روضه را نداشتند. هر شب یکی از روضه‌خوان‌ها را می‌آوردند کنار بسترشان تا روضه بخواند. هر ده شب به روضه‌خوان‌ها می‌گفتند که از حضرت زینب (س) بخوانند. شبی از زینب (س) و ورود به کربلا، شبی زینب (س) و وداع، شبی زینب (س) و عطش بچه‌ها، شبی زینب (س) و اسارت، شبی زینب (س) و گودال قتلگاه. شب آخر به روضه‌خوان گفتند: امشب برای من از زینب (س) بخوان، از زینب (س) و بدن اباعبدالله (ع) و تنهایی‌اش در گودال قتلگاه. روضه‌خوان شروع کرد به خواندن روضه:

پناه عالمیان زینب پناه ندارد                        بگو رو به که آرد؟ که جز شاه، پناه ندارد

یقین من شده حتمی، که می‌روم به اسیری      ز بعد قتل تو این امر، اشتباه ندارد

اگر اجازه دهی صف‌کشیده بیایم                   که ابن‌سعد نگوید حسین پناه ندارد

 بده اجازه که آیم من به شمر بگویم             که ای ستمگر بی‌دین حسین گناه ندارد.

شما هم این شعر را حفظ کنید و خودتان برای خودتان بخوانید و روضه‌خوان بشوید.

بعد دستان را بالا بیاورید و بگویید یا امام حسین عادت شماست که به روضه‌خوان خود مزد می‌دهید، شما را به جان خواهرتان این شب‌ها مرا بدون مزد رها نکنید.

و البته که عالی‌ترین مزد، همین است که اجازه داده‌اند که در مجلسش بنشینید و برایش روضه بخوانید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

محورهای سخنرانی ۵ محرم، ۴ مهر ۱۳۹۶

 

 🔹جنایت نسل‌کشی از امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) در کربلا

🔹 مظلومیت امام حسین (ع) در کربلا

🔹 مجلس روضه‌ی امام حسین (ع)

🔹 راه کسب نفس مطمئنه

🔹 سفارش رسول اکرم (ص) به امام علی (ع)

🔹 چهار سؤالی که در قیامت پرسیده می‌شود

🔹 کلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا

مشروح سخنرانی در ادامه مطلب (برگرفته از اینجا)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۶ ، ۱۱:۳۵
خادمه الزهراء