
یکی از چیزهایی که انسان را از سایر موجودات متمایز میکند، داشتنِ قوهی عاقله و قوهی تفکر است؛ بطوریکه انسانِ کم فکر یا بی فکر، زیباترین رفتارهایش نیز کم بار و کم نتیجه هستند. در کتاب آسمانی ما، خداوند در بیش از صد آیه، مردم و مؤمنین را به تفکر و تعقل دعوت میکند و اصولاً درکِ قدرت الهی و ایمان به وجودِ خدای یگانه را از نتایج تفکر میداند.
خداوند در آیهی ۸ سورهی روم میفرماید: «أَوَلَم یَتَفَکَّروا فی أَنْفُسِهِم ما خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحق»؛ آیا در نزد خود، فکر نکردهاند تا به این حقیقت برسند که خدا، آسمانها و زمین و هرچه در بین آنهاست از انواع بیشمار مخلوقات، همه را جز به حق نیافریده؟!
و در آیهی ۳ سورهی رعد میفرماید: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْأَرضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ و أَنْهاراً وَ مِن کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیلَ النَّهارَ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون»؛ اوست خدایی که بساط زمین را بگسترانید و در آن، کوهها برافراشت و نهرها، جاری ساخت و از هر ثمری، جفت قرار داد، شب تار را، به روز روشن پوشانید همانا در این امور، متفکران را دلایل بر قدرت آفریدگار است.
صد البته نمیتوان در یک لقمهی صبحگاهی، صد آیهی قرآن را به ترجمه کشید، فقط سوال ایناست که چگونه برخی ادعا دارند که اسلام، دین کهنه و عقب ماندهای است! دینی که حدود هزار و پانصد سال قبل، در کتابش بیش از صد مرتبه، مردم را به تعقل و تفکر دعوت میکند.
اما از آنجاییکه فکر کردن، از ظرایف خاصی برخوردار است، بزرگان دین هم از آن غافل نبودهاند و در این رابطه راهنماییها کردهاند و اهمیت آن را تذکر دادهاند.
امام رضا (ع) فرمودند: بندگیِ خداوند، زیادی نماز و روزه نیست، همانا عبادت، اندیشه در کار خداوند است.( البته بجز در واجبات؛ نماز و روزه)
تفکر باید در زندگی ما، جایگاهی روزانه داشته باشد که رسول اکرم (ص) فرمودند: لازم است که خردمند، سه ساعت داشته باشد:
ساعتی برای مناجات با خداوند.
ساعتی برای محاسبهی نفس.
ساعتی برای تفکر در صنع خداوند.
و ساعتی برای لذت بردن از حلال که این ساعت، کمکی برای آن سه ساعت دیگر است.
عجیب اینکه امام صادق(ع) تمام خیر را در سه چیز خلاصه کردهاند، ایشان فرمودند: تمامِ خیر در سه خصلت است: نظر (نگاه کردن)، سکوت، کلام؛
و سپس در توضیح فرمودند: هر نظری که در آن، درسی برای زندگی نباشد، اشتباه است؛ و هر سکوتی که در آن، تفکر و اندیشیدن نباشد، غفلت و بیخبری است؛ و هر کلامی که در آن، یادآوری واقعیتی نباشد، لغو و بیهوده است.
پس خوشا به حال کسی که نظرش، پند گرفتن؛ سکوتش، فکر؛ و کلامش، ذکر باشد؛ بر گناهانش گریه کند؛ و مردم از شرّش در امان باشند.
و به ما فرمودهاند که «به چه فکر کنیم؟»
اندیشه، باید بر پنج جهت باشد:
1- اندیشه در آیات و نشانههای حق؛ که موجب رسیدن به توحید و یقین است.
2- اندیشه در نعمتهای ظاهری و باطنیِ الهی؛ که ثمرهی آن، شکر و عشق به حضرت مولا است.
نمیدانم چرا خداوند تا این اندازه، دوست دارد بندهاش را عاشق ببیند! آن هم فقط عاشقِ خودش؛ بطوریکه فرمود: هر گناهی را بر تو میبخشم، جز شرک؛ زیرا در شرک، کسی یا چیزی را، در کنار من قرار میدهی، آنگاه دیگر عاشق نیستی.
نوشتهاند: عارفی کنج حیاط خانهاش مشغول ذکر بود، ناگهان بیهوش شد، وقتی بههوش آمد، دلیل را پرسیدند، گفت: از خجالتِ خدایم، فریاد زدم و بیهوش شدم. پرسیدند: چرا؟
گفت: صدای مرد و زن همسایه آمد که گفت و گو میکردند و صدایشان ناخودآگاه به گوشم رسید. زن گفت: ای مرد! سالها در خانهات سختیها و گرسنگیها کشیدم، تحمل کردم؛ فقر دیدم، تحمل کردم؛ بداخلاقی کردی، تحمل کردم؛ همه را به این جهت که گمان میبردم فقط مرا میخواهی و مرا دوست داری، اکنون که شنیدهام ازدواج کردهای، دیگر تحمل نمیکنم و لحظهای نمیمانم زیرا اکنون میدانم که در دلت، دلبر دیگری هم داری.
ناگهان به یاد این کلام خداوند افتادم که فرمود: هر چه کنی، می بخشم جز شرک؛ زیرا در آن صورت، دو خدا داری و محبتم را تقسیم کردهای.
او بندهاش را فقط برای خودش میخواهد؛ که فرمود: تو، چنان گمان کن که من، فقط خدای تو هستم؛ و من هم چنان میپندارم که فقط، تو یک بنده را، دارم، تو برای من؛ و من برای تو باشم.
3- اندیشه در آیاتِ عذاب که ثمره و میوهاش، ترس از گناه و خوف از مقام خداوند است.
4- اندیشه در وعدههای الهی نسبت به نیکوکاران که ثمرهاش، رغبت و شوق به اعمال صالحه است.
5- اندیشه در تقصیر خویش در طاعت خداوند؛ با آن همه احسان الهی که به بندهاش نموده؛ که ثمرهی آن، شرم و حیا از خداوند است.
آری! به خداوند قسم، هرگز این حکایت را فراموش نخواهم کرد که نوشتهاند:
حاکمی به اطرافیانش قبایی هدیه کرد زربافت و گرانبها. روزی، یکی از آنها عطسهای کرد، ناخودآگاه با آستینِ آن قبایِ اهدایی، بینیاش را پاک کرد، فضولی دید و به حاکم خبر داد که فلانی، به قبای اهدایی شما اهانت کرد.
حاکم او را خواست، هم قبا را از او گرفت و هم از مقامش عزل نمود. مرد شروع به گریه کردن کرد و گفت: شرمندهام کردی، اما شرمندهی خدایی که این همه نعمتهای گوناگون به من هدیه کرد و من به نعمتهایش اهانت ها کردهام؛ گاه، نعمتی را زیر پایم لِه کردهام اما او، نه توبیخ کرد و نه آن نعمت را از من گرفت.
آری، توجه به نعمتهای الهی باعث شرم و حیا از بزرگیِ خداوند می شود.
تفکر و اندیشه در راههای ارتباط با خداوند:
یک راه، صراط مستقیم است؛ طولانی و پرمخاطره؛ که باید طی شود. اما خداوند، به عددِ بندگانش، راههای ارتباط دارد که هر کس، باید آن راهِ خاصِ خودش را پیدا کند. راهِ کوتاه؛ راهِ پنهان؛ راهی که فقط به اشارهای طی میشود که عاشقان، اهل اشارهاند. عاشق و معشوق، خیلی بیان و حرف ندارند، فریاد آنان، گوشهی ابرویی است که به هم نشان میدهند.
راستی، راهِ شما تا خداوند کدام است؟
من، می دانم کوتاهترین راه کدام است، اما راه شما را نمیدانم.
فرمودهاند: تا خدا رسیدن، دو قدم است؛ یک قدم بر خود بِنِه، قدمِ دیگر، نزد اویی!
تفکر و اندیشه، اصولاً قلب را وسیع میکند و انسان را از بندِ هوای نفس، حرص، حسادت، بخل، کینه و انواع رذایل میرهاند.
بالاترین درجهی تفکر « التفکر فی الله»؛ تفکر در خدای خودت:
خدای ابراهیم(ع)، آتش را برایش گلستان کرد.
خدای موسی(ع)، دریا را برای او شکافت.
خدای عیسی(ع)، او را به آسمان عروج داد.
خدای محمد(ص)، او را بر جمیع دشمنانش غلبه داد.
خدای تو چگونه است؟
لقمهی عملی:
بیایید از امروز فراموش نکنیم که هرچه داریم فقط مالِ ما نیست. گاهی خدا، سهم دیگران را هم نزد ما، امانت گذاشته، یادمان باشد که امانت را به موقع، به صاحبش برگردانیم، وگرنه از ما میگیرند و به صاحبش میدهند.
ذکر: «یا حلیم» ۱۰۰ مرتبه؛ برای ایمنی از بلیّات و شفای بیماران و خاموش شدن آتش خشم، بسیار مؤثر است.
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.