بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه دلتنگی
عصر جمعه تمام شد و دلم مانند دل خیلی از آنهایی که سفرکردهی عزیزی دارند، گرفته است. با خود گفتم: شاید با نوشتن چند جمله بشود هم دل خود و هم دل آنها را باز کنم. افلاطون نظریهی معروفی به نام نظریهی مدینهی فاضله دارد، میگوید: دنیا، آن روزی به سعادت میرسد که حکیمان، زمامدار باشند؛ و زمامداران، حکیمان. تا وقتی که حکیمان در طبقهای هستند و زمامداران در طبقهای دیگر، دنیا روی سعادت را نخواهد دید.
اما ما مسلمانان بالاخص شیعیان میگوییم: دورهی سعادت بشر، آن عصری است که دورهی عدلِ کامل است؛ یعنی عصر ظهور امام زمان علیهالسلام. آن دورهای که اولین مشخصهاش این است که دورهی حکومت عقل است یعنی دورهای است که در آن، علم، اسیر و برده نیست.
مولایمان میفرمایند که در آن عصر، مردم صبحگاهان و شامگاهان جامی مینوشند، جام حکمت و معرفت است، جز جام حکمت و معرفت نمینوشند.
سلام و صلوات بر صاحب آن روز و رحمت الهی بر آن کسانی که حقیقتاً منتظر آن روزگارند.
حالا بفرمایید یک لقمه صبحانهی معنوی، یک لقمه دلتنگی
این روزها وقتی به کوچه و خیابان یا به دشت و صحرا، مخصوصاً به پارک وتفرجگاهها میروید و این همه گلهای متنوع و زیبا که چشم را نوازش و دل را زنده میکنند؛ را تماشا میکنید آیا توجه میکنید میان گلهای بنفشه، اطلسی، شاهپسند و گلهای عسل و جعفری و این همه گل ناز، شمعدانی و لالههای حیرت انگیز؟ جای یک گل واقعاً خالی است. میان این همه گل، جای گل نرگس خالی است، حتی یک شاخه! و غمانگیز اینکه هیچ کس توجه نمیکند که چرا در بهار، گلِ نرگس نمیروید؟! آری، گل نرگس در دل زمستان، در اوج سرما و یخبندان سر برمیآورد، در زمانی که هیچ گلی را جرأت و توان روییدن و شکفتن نیست.
بهار فرصتی برای خود نمایی، دلبری و عشوهگری همهی گلهاست تا بیایند و هر چه دارند، بنمایند و بروند؛ و خزان پاییزی، سیلیِ بیرحمانه بر چهرهی طبیعت بزند، سرمای کشنده هم قدرتنمایی خود را نشان دهد، آنگاه درست در زمانی که امیدی برای زندگی نماند، گل نرگس بروید! آن هم با چه عطر و بوی دل انگیزی که فرمودهاند هرکس آن را ببوید، از ویروس سرما خوردگی در امان خواهد بود و خواص دیگر.
اما گل نرگسِ ما هم قرار است در اوج زمستان ظهور فرماید.
میدانیم دنیا به سوی فاجعه پیش میرود و در عین حال، آیندهی درخشانی در پیش است. دلیل این موضوع، قانونِ سیرِ تکاملی جامعههاست. جامعهای که تمام جوانب آن، از علم و دانش گرفته تا امکانات رفاهیش هر روز در حال پیشرفت است. پس عشق به تکامل، در درون آدمی شعلهور است و انسان در کنار تکامل مادی، به سوی تکامل معنوی نیز پیش میرود.
نکتهی دیگر اینکه، نظم دقیق و عجیبی در این عالم حکمفرماست که کوچکترین به هم خوردگی در اجرای عالم فاجعههای بسیاری را به بار خواهدآورد. تصور کنید یک سلولِ کوچک مغزی از کار بیفتد یا در فضای بزرگتر، فاصلهی زمین و خورشید و حرکت کُرات، بسیار اندک به هم بریزد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
حال انسان که جزئی از این کُل است، خواهناخواه باید در برابر این نظام عالم هستی سر فرود آورد و هرج و مرج، ظلم و ستم، نابسامانی و ناهنجاری را کنار بگذارد.
با این حساب، نظامِ آفرینش، ما را به سوی یک نظام صحیح اجتماعی در آینده خواهد برد.
نکتهی دیگر اینکه قانون کنش و واکنش، عمل و عکس العمل را به خاطر بیاورید. اصلی پذیرفته شده در وقایع اجتماعی وجود دارد و آن، اینکه تمام تحولات اجتماعی و انقلابها در نتیجهی فشارهای قبلی بوده است. این اصل و قانون میگوید، فشار جنگها، ظلمها و بی عدالتیها در جهانِ کنونی، سرانجام واکنش شدید خود را آشکار خواهد ساخت و نظامِ کنونیِ جوامع انسانی را به هم میریزد و طرح جدیدی ایجاد میکند که در آن، همه طعم شیرین عدالت را بچشند.
و نکتهی دیگر اینکه الزام ضرورت اجتماعی آن است که وضع زندگی انسان، به چنان مرحلهای برسد که احساس نیاز به آن مطلب پیدا نموده و به عنوان یک ضرورت برسد. مثلاً در وضعیت امروزی، استفاده از وسایل نقلیه به مرحلهای رسیدهاست که انسان به ضرورت وضع و تبعیت از قوانین راهنمایی و رانندگی پی ببرد و آن را پذیرفته است. کم کم زمانی میرسد که وجود حکومت واحدِ جهانی برای پایان دادن به مسابقهی کمر شکنِ تسلیحاتی و قدرتطلبیها، ظلم و ستم و نابسامانی به عنوان یک ضرورت و یک واقعیتِ اجتناب ناپذیر احساس میگردد. آن زمان است که انقلاب و دگرگونی جهانی و واحد، حتمی خواهد شد.
مرحوم علامه طباطبایی مینویسد: بشر، روزی که روی زمین سکنی گزیدهاست، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی مقرون به سعادت میباشد و به امید رسیدن چنین روزی، قدم بر میدارد و اگر این خواسته تحقق خارجی نداشت، هرگز چنین آرزو و امیدی در نهاد وی نقش نمیبست. چنانچه اگر غذایی نبود، گرسنگی نبود؛ و اگر آبی نبود، تشنگی تحقق نمییافت و... از این روی به حکم ضرورت، آیندهی جهان، روزی را در بر خواهد داشت که آن روز، جامعهی بشری پر از عدالت شده و با صلح و صفا زندگی خواهند کرد و افراد انسانی، غرق در فضیلت و کمال میشوند.
و البته استقرار چنین وضعی به دست خودِ انسان خواهد بود. و رهبر چنین جامعهای، منجیِ جهانِ بشریّت و به لسانِ روایات، مهدی (عج) خواهد بود.
به امید آن روز!
و در پایان، مرحوم شیخ حر ّعاملی مینویسد که ده ساله بودم، سخت بیمار شدم و هیچ امیدی به زندگیم نبود، در بین خواب و بیداری رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و تکتک ائمه معصومین علیهمالسلام را دیدم. به همه سلام دادم و با امام ششم علیهالسلام، روبوسی کردم و ایشان به من سخنانی فرمودند و برایم دعا کردند.
امام زمان (عج) هم برایم دعا کردند؛ زیرا وقتی به آن حضرت رسیدم با ایشان دست دادم و روبوسی کردم، گریه کردم و عرض نمودم: مولای من! میترسم با این مرض بمیرم و به نهایتِ مطلوبم از علم و عمل نرسم!
حضرت فرمودند: نترس! خداوند تو را شفا میدهد و عمری طولانی خواهی داشت. سپس حضرت کاسهای به دستم دادند و من از آن آب نوشیدم، شفا یافتم، برخاستم و درحضور بستگانم نشستم. همه تعجب کردند و من سکوت کردم تا چند روز بعد جریان را تعریف کردم!
خوشا آنان که از دست او جرعه نوشیدند. به امید چنین لیاقتی، صلوات
دوم اردیبهشت ماه 1396
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.