در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قرآن» ثبت شده است

آداب انداختن سفره عید

دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۰۸:۰۸ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

سفره را به نیت گستراندن خیر، برکت و شادی در خانه بیندازید.

اگر سفره تمیز و به رنگ سفید باشد بهتر است.

ذکر «یا باسِط» را  ۱۰۰ مرتبه بگویید که انشاءالله همیشه سفره‌ی خیر در خانه‌تان باز باشد.

اول، در سفره قرآن قرار دهید اما هیچ گاه قرآن را روی زمین نگذارید.

در لحظه تحویل سال قرآن روی سوره «یس» باز باشد.

نگاه به قرآن سه ذکر دارد که هرکدام  ۴۰ بار گفته شود بهتر است: یا حکیم، یا علیم، یا نور. با گفتن ذکر «یا حکیم» می‌خواهیم به کمک خدا از حکمت‌های قرآن؛ با ذکر «یا علیم» از علم قرآن؛ و با ذکر «یا نور» از نورانیت قرآن بهره‌مند شویم.

سپس در سفره آب قرار دهید با گفتن ذکر «یا حی»، آب نماد زندگی است.

سپس با ذکر «یا مصور» در سفره آینه قرار دهید. همیشه نگاه در آینه با گفتن این ذکر همراه است. عدد زیاد آن ۶۰۰ مرتبه و عدد کمترش ۴۰ مرتبه است. حکمت آینه در این نیست که تنها خود را نگاه کنید، بلکه تمرکز کرده و عیب‌هایتان را بشناسید؛ باشد که امسال سال خودشناسی و دقت در عیوب و زیباسازی جسم و روح باشد.

در سفره حتماً شمع سبز قرار دهید و روشنش کنید با این نیت که عمرمان صرف سوخت و ساز معنوی باشد. آب شویم اما رضایت خدا را به دست آوریم، در راه دین خود ریاضت بکشیم و همچنین عمر کوتاه نداشته باشیم. شمع سمبل ریاضت بوده و به معنای سوزاندن آدم و به کمال رساندن او و نورانی کردنش است، سپس از نور وجود انسان، دیگران نیز استفاده می‌کنند.

در سفره خوراکی مثل سمنو، نقل و ... قرار دهید.

همچنین سنجد بگذارید که به معنای دارو است. استحکام و استقامت بدن به معنای بی‌نیازی از دارو است. وقتی سنجد را به نیت تقویت بدن می‌گذارید ۴۰ مرتبه ذکر «یا شافی» بگویید و سپس این دعا را بخوانید:

اللهم صَّل عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَکْشِفَ ضُرِّی وَتُعَافِیَنِی فِی نَفْسِی وَأَهْلِی وَمَالِی وَوَلَدِی وَإِخْوَانِی فِیکَ عَافِیَةً بَاقِیَةً شَافِیَةً کَافِیَةً وَافِرَةً هَادِیةً نَامِیَةً مُسْتَغْنِیَةً عَنِ الْأَطِبَّاءِ وَ الْأَدْوِیَةِ وَ تَجْعَلَهَا شِعَارِی وَ دِثَارِی وَ تُمَتِّعَنِی بِسَمْعِی وَ بَصَرِی وَ تَجْعَلَهُمَا الْوَارِثَیْنِ مِنِّی، إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

کنار قرآن، سر سفره پولی هدیه به امیرالمؤمنین علی قرار بدهید. به این ترتیب که اگر دستتان باز است ۳۶۵۰۰۰۰ تومان. اگر نتوانستید ۳۶۵۰۰۰ تومان؛ و اگر برایتان مشکل است ۳۶۵۰۰ تومان. اگر هم دستتان خیلی بسته است ۳۶۵۰ تومان، یا  ۳۶۵ تومان.

به این پول ۱۱۰ مرتبه «یا علی» بخوانید به این نیت که قدرت مالیتان بالا رود.

توضیح ادمین: پول و سکه‌های سفره عید را صدقه می‌دهیم.

به جهت رفع مشکلات خانوادگی به شیرینی سر سفره ۱۱۰ مرتبه «الرَّحمنُ الرَّحیم» بخوانید، روی شیرینی را ببندید و ۵ روز همه اعضای خانواده از آن بخورید.

همچنین صدقه‌ای برای سال تحویل رد کنید.

برخی از اذکار را از استاد مرحومم ذکر کرده‌ام. (حاجیه خانم مالک، روحشون شاد)

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۱ ، ۰۸:۰۸
خادمه الزهراء

امروز به حکم ادب، باز لقمه‌ای از گوشه‌ی سفره‌ی فاطمی برداریم، زیرا اگر‌چه همه‌ی ایام، تعلق به ایشان دارد لیکن امروز مخصوص و ویژه‌ی ایشان است.

ما کجا و لقمه گرفتن از ایشان کجا؟! اما به حکم: آب دریا را اگر نتوان کشید   هان به قدر تشنگی باید چشید، تلاش می‌کنم جرعه‌ای از اقیانوس پربرکتش بنوشیم.

او که بدون استثنا، همه‌ی عقول و همه‌ی تفکرات، عاجز از درکِ یک اسم از اسماء نُه گانه اش می باشند؛ که امام (ع) فرمودند: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» فاطمه را از آن رو فاطمه گفته‌اند که مردم از شناخت او عاجزند.

کلمه «فُطم»، به معنای قطع و بریدن است. عنوانِ خلق اَعم از عالم و جاهل، حکیم، سفیه، جن و انس و مَلَک، همه را شامل می شود. هر کس عنوان خلق بر او اطلاق شود، از معرفت فاطمه (س) ناتوان است. مگر فاطمه (س) چه موجودی بوده است؟ بین خود و خدایش، چه انجام داده؟ «لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ»؛ هیچ کس جز خدای فاطمه، نمی‌داند.

وقتی در شبِ دفنش علی (ع) عرض می‌کند: یا رسول الله(ص)، فاطمه که به من چیزی نگفت شما او را سؤال پیچ کن تا به شما بگوید.

مسلم بدان که فاطمه (س) رازهایی که در سینه‌اش، پنهان کرده بود، به پدر هم نخواهد گفت.

خداوند هم، آن فاطمه (س) را که فاطمه‌ی خداست در دنیا به کسی معرفی نمی‌کند.

آنکه ما دوستش داریم، توسل به او می‌جوییم، به دامنش چنگ می‌زنیم، آرزوی قرب او را داریم، فاطمه‌ی ماست. فاطمه‌ی تاریخِ اسلام است، نَه فاطمه‌ی خدا. فاطمه‌ی خداوند، اثرش در قیامت آشکار می‌شود. روزی که خداوند متعال، پرده‌ها را کنار می‌زند، چنان جلوه‌ای می‌کند که به هنگام عبورش، جبرائیل، پیشاپیش فریاد می‌زند: چشم ها را فرو بندید که فاطمه (س) عبور می کند!

گویا بیمِ آن است که از درخشش نورش، دید‌گانِ همه‌ی خلایق، از بین برود؛ و باز این همه‌ی نور فاطمه (س) نیست!

فاطمه‌ی خداوند، آن روز مقامش، آشکار می‌شود که فرمودند: «وَ إِذَا اَسْتَقَرُّ أَوْلِیَاءُ اللَّه فِی الْجَنَّةِ زَارَکِ آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ مِنَ النَّبِیِّین» یعنی وقتی اولیای خداوند متعال در بهشت قرار گرفتند؛ آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، خاتم (ع)؛ همه به زیارت ایشان می‌آیند؛ این فاطمه‌ی خداوند است.

 

با چه مقدار عقل، می توان حضرت فاطمه را شناخت؟

من یقین دارم شناختِ فاطمه (س) بدونِ دستگیری باطنی اولادش (ع)، ممکن نمی‌باشد؛ اگر دستِ دلِ ما را، زینبش (س) بگیرد، یا دستِ دلِ ما را، حَسَنین ایشان (ع) بگیرند، یا مهدی ایشان(ع) دستی بر چشمهای دل ما بکشد!

 

پس بفرمایید اکنون نگاه کنید به جلوه‌ای از مادرِ ما درقرآن:

سوره‌ی "هل اتی" که به اجماعِ شیعه و سنی، در شأن فاطمه زهرا (س)، نازل شده است:

اما فقط متوجه روایت نباشید، مبادا با خود بگویید مطلب تکراری است و بارها شنیده‌ایم؛  بشنو و درایت کن.

ابن عباس از قول عده‌ی کثیری نقل کرده‌است که «حسن و حسین(ع) بیمار شدند، پس پیامبر(ص) با گروهی به عیادت آنان آمدند و فرمودند: ای ابوالحسن! نذر کن بر فرزندانت (تا شفا یابند) پس علی (ع) و فاطمه (س) و فضه‌ی جاریه، برای حسنین (ع) نذر کردند که اگر از این بیماری، خلاصی یابند ایشان سه روز، روزه بگیرند، پس آن دو بزرگوار، شفا یافتند و خانواده چیزی نداشتند تا با آن روزه بگیرند، به ناچار علی (ع) نزد شمعون یهودی رفت، سه صاع جو، قرض گرفتند.»

دنیا اینجا درمانده می‌شود،

کسی که اگر می خواست دنیا را پرُ از طلا و جواهر کند، قدرت داشت؛ در خانه‌ی او نانی نبود، تا اینکه سه صاع جو، از یهودی قرض گرفت، این اسلامی است که دنیا را منقلب می‌کند.

چه کسی نان پخت؟

پس حضرت فاطمه(س) یک صاع را آرد کرده، و پنج قرص نان به تعداد خودشان پختند و در مقابل هر یک، نانی هنگام افطار گذاشتند تا افطار کنند. به‌ناگاه سائلی بر ایشان آمد و گفت: سلام بر شما اهل بیت محمد (ص)، مسکینی از مسکین‌های اسلام هستم.

تو را به زهرا (س) قسم، یک لحظه تأمل کن، درایت کن، دقت کن!

شب ِاول مسکینی از مساکین مسلمین، و شبِ آخر، اسیری از اُسرای مشرکین!

اعجاز اینجاست، عجایب در این مطلب نهفته است؛ این اول و آخر، یک دنیا بحث لازم دارد.

شب اول، خویش و شب آخر، بیگانه.

مهم این است که همان رفتار که با خویش شده، با بیگانه هم شده است.

پس من و شما به چه حقی، تا وقتی فاطمه (س) را داریم احساس ناامیدی می کنیم؟!

به هر حال، مسکین گفت: مرا غذا دهید تا خداوند از نعمت‌های بهشت به شما دهد، پس ایشان ایثار کردند و آن مسکین را بر خود مقدم داشتند.

روز دوم، باز بانوی عالم نان پخت، به تعداد افراد خانواده؛ هنگام افطار یتیمی آمد، ایثار کردند، گرسنه خوابیدند.

شب سوم، اسیری از اُسرای کفار آمد؛ باز هم ایثار کردند، با آب افطار کردند.

صبح روز بعد، علی (ع) دستِ حسن و حسین (ع) را گرفتند به سوی رسول خدا (ص) رو کردند. چون پیامبر (ص) آنها را دید که از شدت گرسنگی مانند جوجه‌ای، به خود می‌لرزیدند. کسی که درب خیبر را کنده بود، با دو طفلش نزد رسول الله (ص) آمد درحالی‌که از شدت گرسنگی می لرزیدند. و آن کس که عرش تکان بخورد، دلش تکان نمی‌خورد یعنی پیامبر خاتم، انسان کامل، شاه میوه‌ی وجود، فرمودند: این احوال شما، بسیار بر من سخت است. برخاست با ایشان به راه افتاد.

به کجا؟! آیا به سوی محراب، تا دعا کند؟ آیا به مکان تهجدش، تا دست به سوی آسمان بلند کند؟

خیر، به سوی خانه‌ی فاطمه (س)!

آری، هر چه هست در این خانه است. فاطمه (س) هم سه شبانه روز است که طعام نخورده است، پس باید ایشان هم از شدت ضعف بلرزد؛ در جایی که علی (ع) می‌لرزد، فاطمه (س) جای خود دارد، باید از شدت ضعف در بستر افتاده باشد.

ولی هنگامی که وارد شدند فاطمه (س) را در محرابش به عبادت یافتند، درحالی‌که شکمش به پُشتَش چسبیده بود، چشم‌هایش گود افتاده بود.

این منظره بر پیامبر (ص) سخت آمد، پس جبرئیل نازل شد، گفت: ای محمد (ص)! خداوند متعال در مورد اهل بیت تو، به تو تهنیت گفتند، سپس سوره‌ی «هل اَتی» را قرائت کرد. (سوره انسان/دهر)

یا رسول الله (ص) «هَنِّأَک الله» مبارک باد، مبارک باد بر تو، خاتمیّت را به ثمر رساندی، درخت خلقت را به میوه نشاندی.

این‌ها همه ظاهر مطلب بود و اما باطن مطلب «لِوَجهِ الله» است.

فاطمه (س) و خانواده‌اش، فانی در وجه خداوند متعال هستند، یعنی فاطمه‌‌ای نیست، علی‌‌ای نیست، حسن و حسینی نمی‌ماند؛ آنچه وجود دارد و ماندگار است «وجه الله» است؛ و اینها فانی در «وجه الله» هستند که مانده‌اند و خواهند ماند. باید کنیزی کرد اینجا، نه برای این خانواده؛ برای کنیزی از کنیزانِ فضه‌ی آنها، تا لیاقت درکِ این مطالب را یافت!

لقمه‌ی عملی:

خواهران عزیزم، روزتان فاطمی. هرگز فکر کرده‌اید وقتی خداوند تمام بهشت خود را فرشِ زیر پای کسی قرار می‌دهد، دیگر هرگز کسی قادر نخواهد بود، هدیه‌ای درخور مقام او پیدا کند! اصلاً شاید این هدیه‌ی خداوند به همین خاطر بوده تا کسی فکر نکند مادری؛ و همسری را می‌شود با هدیه‌ی مادی جبران کرد! فقط برای ورود به بهشتِ زیر پایت، جواز لازم است و آن، رضایت همسرت می‌باشد. پس، از همسرت فقط رضایتش را هدیه بگیر، بقیه‌اش با خدا.

 

ذکر:  ۱۴مرتبه صلوات و ۱۱۰مرتبه «یا ابا الحسن یا علی بن ابیطالب ادرکنی» و عیدی بگیر برای ما هم.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۱ ، ۱۴:۰۴
خادمه الزهراء

مادرانه

پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۰۲ ب.ظ

بسم اللّه الرحمن الرحیم

تولد حضرت مبارکه بر تمام عالمیان مبارک

دست نیازمان به سوی عنایت فرزند برومندش دراز است تا بلکه تکه‌ای نقل و نبات از شیرینی تولد مادر بزرگوارش را بزرگوارانه به ما گدایان کویش عنایت فرماید.

 

هیچ نغمه‌ی موزونی شیرین‌تر و دلنشین‌تر از کلمه‌ی مادر نیست؛ بلکه زیباترین آهنگ، همین ندای مادر است. این کلمه هر چند کوچک، ولی در عین حال یک جهان بزرگ و بسیار پر‌معنی و از نور عشق و امید، سرشار است. زیرا تمام عواطف قلبی از مهر و دلدادگی، رقت و روحانیت در آن نهفته است.

در زندگانی انسان همه چیز مادر است. در حالت غم و اندوه مادر نوید بخش، هنگام نومیدی و بدبینی، او روزنه‌ی امید، و در روزگار افتادگی و ناتوانی، او موجد نیرو و قدرت است.

بلی، مادر سرچشمه‌ی محبت و دلبستگی، گذشت و بخشش است.

و کسی که مادرش را از دست داده‌است، دیگر سینه‌ای که او را در آغوش گیرد، دستی که او را نوازش کند و چشمی که از او نگهبانی کند، نخواهد داشت.

البته در صحنه‌ی طبیعت هم، همه چیز در گرو مادر است و همه‌ی عالم با بودنشان، نشان مادر می‌دهند.

 

خورشید، مادر کره‌ی زمین است که با تابش خود، آن را زنده نگاه می‌دارد و پرورش می‌دهد و قبل از آنکه با نغمه‌ی امواج دریا و ترانه‌ی نهرها و نوای روح بخش پرندگان آن را نخواباند زمین را وداع می گوید.

کره‌ی زمین نیز به نوبه ی خود مادر مهربان درختان و گل ها و گیاهان است که آنها را به وجود آورده و پرورش می‌دهد.

درخت‌ها و گل‌ها هم مادران دلسوز میوه‌های گوارا و دانه‌های رسیده‌اند.

و مادر همه‌ی چیزها در جهان آفرینش همان روح کلی ازلی جاودانی پر از زیبایی و دلدادگی است.

فارغم از غم ایام چو غمخوار تویی                           نشوم خسته به کاری که مددکار تویی

نیستم رنجه ز تنهایی چون یار تویی                        دور تو گردم تا مرکز پرگار تویی

کوشش روز و شبم از پی آسودن توست                    نی که من هیچ نیم بودنم از بودن توست

 

نوشته‌اند شخصی با فضیلت که از بندگان خالص خداوند بود، هر روز پای مادر خود را می‌بوسید. روزی دیرتر از موقع معین، به نزد برادران خود رفت. گفتند: چه می‌کردی که دیر آمدی؟  جواب داد: در باغ‌های بهشت، غلطان بودم. زیرا به ما رسیده است که بهشت زیر پای مادران است. که خداوند به حضرت موسی (ع) سه هزار و پانصد کلمه سخن گفت. آخر کلامش این بود که ای موسی! به مادر نیکی کن. و هفت مرتبه این سفارش تکرار شد. عرضه داشت: خدایا مرا کفایت کرد. پس از آن فرمود: ای موسی! خوشنودی مادر، خوشنودی من است و غضب او غضب من است.

 

از زمخشیری (ادیب و خطیب ایرانی در قرن 5 و 6 هجری ادمین) پرسیدند: علت قطع پای تو چه بود؟ گفت: به هنگام نوجوانی گنجشکی به دست آوردم و پرهایش را کندم و سپس به پایش نخی بستم. روزی گنجشک فرار کرد و در سوراخی فرورفت از پی او دویدم. مقداری از نخ باقی مانده بود؛ آن را گرفتم و آن‌قدر کشیدم که یک پای آن حیوان قطع شد. مادرم چون این داستان را دید برآشفت و گفت خداوند پایت را قطع کند؛ چنانچه پای این بی زبان را قطع کردی. چون به سن جوانی رسیدم در سفر بخارا از اسب فروافتادم و پایم شکست. هر چند معالجه کردم فایده نبخشید. ناگزیر پایم را قطع کردند.

مراقب خشم و خوشنودی مادرانمان باشیم اگرچه خدای نکرده در مسیر باطل باشند.

 

امشب هدیه به روح مادران از دنیا رفته یاسین بخوانیم. و برای مادران در قید حیات صد صلوات ختم کنیم. (قبول حق تعالی)

 

خبر دادند به رسول اکرم که جوان مسلمانی درحال احتضار است. حضرت با گروهی بر بالینش حاضر شدند، او را نوازش کردند و شهادتین را به او تلقین نمودند. ولی جوان قادر به گفتن نبود. هرچه حضرت تلاش نمودند بی‌فایده بود. فرمود: آیا مادر دارد؟ گفتند: آری. فرمود: بیاید. از مادر سؤال کردند از او راضی هستی؟ گفت: خیر، روزی دلم را شکسته‌است. حضرت با اصرار و وعده‌ی شفاعت، مادر را راضی کرد و سپس به جوان تلقین شهادتین نمود. زبان جوان گشوده شد، شهادت گفت و از دنیا رفت.

آری مراقب باش اگر مادر ناراضی باشد، دعای پیامبر هم کارساز نیست.

 

شیخ اعظم، فقیه بزرگوار، خاتم مجتهدان، شیخ انصاری مادرش را به دوش می‌گرفت و تا نزدیک حمام می‌برد. او را به دست زن حمامی می‌سپرد، می‌ایستاد تا بعد از پایان کار، او را به دوش گرفته و به خانه برگرداند. هر شب به دست‌بوسی مادر، می‌آمد و صبح با اجازه‌ی او از خانه بیرون می‌رفت. پس از مرگ مادر، به شدت می‌گریست. فرمود: گریه‌ام برای این است که از نعمت بسیار مهمی چون خدمت به مادر، محروم شدم.

شیخ پس از مرگ مادر، با کثرت کار و تدریس و مراجعات، تمام نمازهای واجب عمر مادرش را دوباره خواند؛ با آن‌که مادرش از مؤمنات روزگار بود.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

پی‌نوشت ادمین: پیشنهاد می‌کنم کتاب «نخل و نارنج» نوشته آقای وحید یامین‌پور را که شرح زندگانی این عالم بزرگوار است، مطالعه فرمایید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۱ ، ۱۲:۰۲
خادمه الزهراء

هرکه آن کند که نباید، آن ببیند که نشاید!

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۴۰ ق.ظ

 

پادشاهی ظلم در حق رعیت، بسیار می‌کرد و مردم روز و شب از بیداد او دست به دعا برداشته بودند. روزی شاه به شکار رفت و چون بازگشت، دستور داد که دیگر هیچ ظلمی در حق هیچ‌کس صورت نگیرد. رعایا با این مژده، شادی‌ها کردند و نفس به راحتی کشیدند. یکی از رعایا پرسید: چه پیش آمده که پادشاه چنین دستوری داده‌اند؟ شاه گفت: به شکار رفته بودم، دیدم سگی به دنبال روباهی دوید و استخوان پایش را جوید. روباه با پای لنگ به سوراخی فرار کرد و سگ بازگشت. ناگهان مردی رسید و سنگی به سوی سگ انداخت، پای سگ شکست؛ هنوز چند گام نرفته بود که اسبی، لگد به پای آن مرد زد و پایش شکست؛ و آن اسب مقداری راه نرفته بود که پایش به سوراخی فرو رفت و شکست؛ من به خود آمدم و گفتم: هرکه آن کند که نباید، آن ببیند که نشاید!

چه قانون عجیبی است این قانون «کارما» در طبیعت؛ یا به‌قول ما قانون عمل و عکس العمل؛ و یا قانون علت و معلول، قانون تابش و بازتابش. همه‌ی اینها یک معنی دارد، گفته می‌شود که هرچه می‌کنیم با هر نیتی که داریم؛ هر عمل ما، تابشی است به بیرون که بازتابشی به درون دارد.

ببینید در طبیعت، نور خورشید به زمین می‌خورد، از زمین به چشم ما می‌رسد و ما می‌توانیم زمین را ببینیم. هرچیزی بازگشتی دارد، در کوه صدا می‌زنیم، صدا به دیوار کوه برخورد می‌کند و به سوی ما برمی‌گردد.

بدانید که تمام نیات ما و اعمال ما، تابشی به بیرون دارند. نیت ما، نوری به بیرون می‌تاباند؛ و عمل به مقدار ضعیف‌تر، چون نیت، همیشه از عمل قوی‌تر است.

این اعمال و نیات ما، بازتابشی دارند که حتماً به سوی ما برمی‌گردد. اگر عملی انجام دهیم که مثبت باشد، تابش آن مثبت است و بازتابشِ مثبت خواهد داشت؛ و اگر منفی باشد، تابش منفی است و بازتابش، منفی خواهد بود.

مطمئن باشید اگر شب با نیت خیر بخوابید که فردا، فلان کار خیر را انجام خواهم داد؛ و اگر فردا به هر دلیلی انجام ندهید، بازتابشش به خود شما می‌رسد؛ و برعکس آن.

روایتی داریم که بازتاب سه چیز بسیار زود به ما برمی‌گردد:

🌷 یکی ستم به دیگران، به هر مخلوقی؛

🌷 یکی مکر و حیله در مورد دیگران؛

🌷 یکی هم پیمان شکنی، اهمیت ندادن به قرارهایی که می‌گذاریم و تعهدهایی که برعهده می‌گیریم.

یادمان باشد ما در یک اتاق شیشه‌ای زندگی می‌کنیم، اگر سنگی به‌طرف کسی پرتاب کنیم، ناچار دیوار اتاق شیشه‌ای ما هم خواهد شکست.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 25ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 پی‌نوشت ادمین: شاید بپرسید پس چرا کسانی که به ما ظلم می‌کنند، اثر ظلمشان را نمی‌بینند. یا بهتر است بگوییم ما نمی‌بینیم که چیزی‌شان بشود و به قول معروف عامه: ظالم سالم است. در جواب باید گفت: اولاً از کجا مطمئن هستید که تقاص ظلمشان را نمی‌بینند. شاید ما متوجه بطن زندگی‌شان نیستیم و از آنچه به واقع به سرشان می‌آید آگاهی نداریم. ثانیاً خداوند گاهی به این ظالمان مهلت می‌دهد. مهلتی برای برگشت و توبه و جبران. گاهی هم مهلتی می‌دهد برای اینکه در منجلاب گمراهی بیشتر فرو بروند و این مهلت دادن، برای افزودن عذابشان است. و در نهایت، تقاص ظلم از ظالم گرفته خواهد شد. یا در این دنیا، یا در دنیای باقی.

وَلَا یحسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِّأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ

و کسانی که کافر شدند، گمان نکنند مهلتی که به آنان می‌دهیم به سودشان خواهد بود، جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه خود بیفزایند، و برای آنان عذابی خوار کننده است. (آل عمران، ۱۷۸)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۴۰
خادمه الزهراء

درود بر منتظران مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف، او که چشم دردمندان عالم به‌راهش دوخته شده است. در پی مطالب هفته‌های قبل در باب امام زمان (عج)، این هفته در لابلای آیات قرآن به‌دنبالش می‌گردیم.

مهدی (عج) در قرآن

بدیهی است جایی‌که تورات و انجیل و سایر کتب آسمانی، صراحت در نجات انسانها در آخرالزمان دارند، باورکردنی نیست که قرآن ما، درباره‌ی قرآنِ ناطق؛ امام زمان (عج) که احیاکننده‌ی قرآنِ صامت است، چیزی نگفته باشد.

ملاحظه کنید، قرآن، رسول اکرم (ص) را مخاطب ساخته، می‌فرماید: «کتابی را که بر تو نازل کردیم، بیانگر همه چیز است.»

خوشبختانه ده‌ها آیه درباره‌ی ظهور و غلبه‌ی دین اسلام بر تمامی ادیان؛ و حکومت صالحان؛ و نابودی ستمگران جهان؛ و تشکیل حکومت واحد جهانی و ... در قرآن است که ما از باب نمونه، متوسلاً به خمسه‌ی طیبه، پنج آیه را نقل می‌کنیم و علاقمندان به مطالعه بیشتر را به کتب دیگر از جمله بحارالانوار ارجاع می‌دهیم.

 

1️ اولین آیه؛ سوره‌ی هود آیه 86:

«بَقِیَّةُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»
ذخیره‌ی الهی برای شما (از هرچیز و هرکس) بهتر است اگر مؤمن باشید.

از امام صادق (ع) پرسیدند: آیا می‌توانیم قائم (ع) را هنگام درود فرستادن و سلام کردن، به‌عنوان «یا امیرالمؤمنین» خطاب کنیم؟حضرت فرمودند: خیر، این اسمی است که خداوند به «امیرالمؤمنین علی (ع)» داده و هرگز کسی جز او را نمی‌توان به این نام، نامید و هرکس به این نام نامیده شود، کافر است. گفتند: پس به‌هنگام سلام دادن او را با چه نامی بخوانیم؟! حضرت فرمودند: بگویید «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّةَ الله»، سپس امام (ع) آیه‌ی فوق را تلاوت فرمود.

از اینکه بقیة الله از اسامی و القاب مخصوص مهدی (عج) است، در کتب روایی ما مؤیدات فراوانی است و روشن‌ترین آنها روایت زیر از امام باقر (ع) است؛ این روایت را حضرت، حدود یک قرن پیش از ولادت امام زمان (عج) بیان داشته و فرمودند: امام زمان (عج) در اولین سخنرانی خود در مکه معظمه پس از تلاوت این آیه می‌فرماید: «أنا بَقِیَّةَ الله فِی أرضِه».

این حدیث پیشگویی‌های دیگری هم دارد که پاره‌ای از آنها واقع شده و پاره‌ای دیگر در آینده واقع خواهد شد.

علامات ظهور و سخنرانی امام در کعبه:

امام باقر (ع) فرمودند: قائم ما با ترس و وحشتی که هنگام ظهور در دل دشمنان می‌افتد، تأیید و به‌یاری پروردگار عالم، تقویت می‌شود؛ زمین زیر پایش چون طوماری پیچیده شود، تمام گنجها به برکت او ظاهر می‌شوند، شرق و غرب عالم زیر چتر حکومت او قرار می‌گیرد؛ خدای بزرگ، دینش را به‌وسیله‌ی او بر تمام ادیان پیروز می‌کند اگرچه برای مشرکان ناخوشایند باشد! در پهنه‌ی گیتی، ویرانه‌ای نماند جز اینکه به‌برکت وجود او آباد می‌شود؛ و عیسی بن مریم (ع) از آسمان فرود آمده، در پشت مهدی روحی‌فداه نماز می‌خواند.

راوی می‌گوید: به حضرت عرض کردم، ای فرزند رسول خدا! قائم شما کی ظهور می‌فرماید؟

حضرت فرمود: هنگامی‌که مردان شبیه زنان شوند؛ و زنان نیز شبیه مردان شوند! مردان به مردان اکتفا کنند و همچنین زنان به زنان! زنان سوار بر زین‌ها شوند! شهادات دروغ پذیرفته شود؛ شهادات افراد عاقل مردود شود! خونریزی (آدم‌کشی) سبک شمرده شود! روابط نامشروع (زنا) رایج شود! رباخواری رواج پیدا کند! اشرار را از ترس زبانشان احترام کنند! سفیانی از سرزمین شام خروج کند؛ و یمانی از شهر یمن قیام کند! لشگر سفیانی در سرزمین «بیداء» فرو روند! و کشته شدن جوانی از آل محمد (ص) مابین رکن و مقام (در کعبه)؛ نام این مقتول محمدبن حسن نفس زکیه است! منادی آسمانی خواهد گفت که حق با قائم و شیعیان اوست!

در چنین شرایطی قائم ما ظهور می‌فرمایند. قائم هنگام خروج، پشتش را به دیوار کعبه می‌کند و 313 نفر مرد، اطراف آن حضرت جمع می‌شوند؛ و اولین سخنی که بیان می‌فرماید این آیه است « بَقِیَّةُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»؛ و بعد می‌فرماید: منم بقیة الله و خلیفه و حجت خدا در زمین برای شما. سلام نمی‌کند بر او سلام کننده‌ای جز اینکه می‌گوید: سلام بر تو ای بقیة الله در زمین.

حضرت، پس از فراهم شدن ده هزار مرد (جنگی) از مکه خارج می‌شود، در روی زمین بتی نمی‌ماند جز اینکه طعمه‌ی حریق خواهد شد. اما این روز تاریخی و افتخارآفرین پس از یک غیبت طولانی است تا روشن شود چه کسی مؤمن به غیب و فرمانبردار و مطیع خداوند متعال است.

2️ دومین آیه؛ سوره‌ی نور آیه 55:

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ۚ وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»
«خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده‌اند و اعمال صالح انجام داده‌اند، وعده می‌دهد که آنها را قطعاً خلیفه‌ی روی زمین خواهد کرد، همانگونه که پیشینیان را خلافت روی زمین بخشید و دین و آیینی را که برای آنها پسندیده، پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت و خوف و ترس آنها را به امنیت و آرامش مبدل می‌کند، آنچنانکه تنها مرا می‌پرستند و چیزی را برای من شریک نخواهند ساخت و کسانی که بعد از آن کافر شوند، فاسقند.»

از مجموع آیه چنین برمی‌آید که خداوند بر گروهی از مسلمانان که دارای این دو صفت هستند؛ ایمان؛ و عمل صالح، سه نوید داده است:

الف) استخلاف و حکومت روی زمین.

ب) نشر آیین حق به‌طور اساسی و ریشه‌دار در همه‌جا (با استفاده از واژه تمکین.)

ج) از میان رفتن تمام اسباب خوف و ترس و وحشت و ناامنی.

نتیجه‌ی این امور، آن خواهد شد که با نهایت آزادی، خدا را بپرستند؛ و فرمان‌های او را گردن نهند؛ و هیچ شریک و شبیهی برای او قایل نشوند؛ و توحید خالص را در همه‌جا بگسترانند.

بسیاری از تفاسیر شیعه از امام سجاد (ع) نقل کرده‌اند که، آن حضرت در تفسیر این آیه شریفه فرمودند: آنها به‌خدا سوگند، شیعیان ما هستند، خداوند این کار را برای آنها به‌دست مردی از ما انجام می‌دهد که مهدیِ این امت است و هم اوست که پیامبر(ص) در حق وی فرموده: «اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند آن یک روز را آنقدر طولانی می‌کند تا مردی از دودمان من که نامش هم‌نام من است، حاکم بر زمین شود و صفحه‌ی زمین را پر از عدل و داد کند، آنگونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»

3️ سومین آیه؛ سوره‌ی توبه آیه‌ی 33:

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»

«او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا او را بر همه‌ی آیین‌ها غالب گرداند هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.»

منظور از هدایت، دلایل روشن و براهین آشکاری است که در آیین اسلام وجود دارد و منظور از دین حق، همین آیینی است که اصول و فروع و تاریخ و مدارک و اسناد آن نیز، حق است. بدون شک آیینی که محتوا و دلایل و مدارک آن حق باشد، سرانجام باید بر همه‌ی آیین‌ها پیروز گردد.

غلبه قدرت، غلبه منطقی:

در اینکه اسلام چگونه بر همه‌ی ادیان پیروز می‌گردد؛ و این پیروزی به چه شکل خواهد بود؛ در میان مفسران گفتگو است؛ بعضی این پیروزی را تنها، پیروزی منطقی و استدلالی دانسته و گفته‌اند که این پیروزی، حاصل شده است زیرا اسلام از نظر منطق و استدلال قابل مقایسه با آیین‌های موجود نیست؛ اما با توجه به‌موارد استعمال ماده (اظهار) در آیات (20 سوره کهف) و (33 سوره توبه) که «یَظْهَرُوا» در آنها به‌معنی چیره و غالب شدن آمده، به‌خوبی آشکار می‌شود که: مراد از «لِیُظْهِرَهُ» در آیه‌ی شریفه، همان غلبه عملی و عینی است. به‌هرحال صحیح‌تر اینست که پیروزی و غلبه‌ی فوق را غلبه‌ی همه جانبه بدانیم زیرا: با مفهوم آیه که از هر نظر مطلق است نیز سازگارتر می‌باشد یعنی روزی فرا می‌رسد که اسلام هم از نظر منطق و استدلال و هم از نظر نفوذ ظاهری و حکومت بر تمام ادیان جهان پیروز خواهد شد و همه را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد.

قرآن و قیام مهدی (عج):

آیه‌ی فوق که عیناً و با همین الفاظ در سوره‌ی صف نیز آمده و با تفاوت مختصری در سوره‌ی فتح تکرار شده، خبر از واقعه‌ی مهمی می‌دهد که اهمیتش موجب این تکرار شده است. خبر از جهانی شدن اسلام و عالم‌گیر گشتن این آیین می‌دهد. مفهوم آیه، پیروزی همه جانبه اسلام بر همه‌ی ادیان جهان است و معنی این سخن آنست که سرانجام اسلام، همه‌ی کره‌ی زمین را فرا خواهد گرفت و بر همه‌ی جهان پیروز خواهد گشت. شک نیست که در حال حاضر این موضوع تحقق نیافته ولی می‌دانیم که این وعده‌ی حتمی خداوند تدریجاً در حال تحقق است.

سرعت پیشرفت اسلام در جهان و به‌رسمیت شناخته شدن این آیین، در کشورهای مختلف اروپایی و نفوذ سریع آن در امریکا و آفریقا؛ اسلام آوردن بسیاری از دانشمندان و مانند اینها، همگی نشان می‌دهد که اسلام روبه‌سوی عالم‌گیر شدن پیش می‌رود ولی طبق روایات مختلفی که در منابع اسلامی وارد شده، تکامل این برنامه، هنگامی خواهد بود که مهدی (عج) ظهور کند و به برنامه‌ی جهانی شدن، تحقق بخشد.

مرحوم طبرسی در مجمع البیان از امام باقر (ع) در تفسیر این آیه می‌نویسد: وعده‌ای که در این آیه است، به‌هنگام ظهور مهدی از آل محمد صورت می‌پذیرد، در آن روز هیچکس در روی زمین نخواهد بود مگر اینکه اقرار به حقانیت محمد (ص) می‌کند.

اینک برای اینکه کاملاً روشن شود مراد از (لیظهره علی الدین کله) علاوه بر پیروزی منطق؛ مسئله، مسئله‌ی قدرت نظامی و سیطره‌ی حکومتی است، به دو حدیث زیر از امام صادق (ع) در این‌باره توجه فرمایید:

حدیث اول:

مفضل به امام صادق (ع) می‌گوید: اینکه در قرآن است که خدا، رسولش را فرستاد تا بر تمام ادیان پیروز شود؛ رسول اکرم (ص) که بر تمام ادیان پیروز نشده است؟! حضرت فرمود: ای مفضل! اگر پیغمبر (ص) پس از بعثتش بر تمام ادیان غالب شده بود؛ دیگر مجوسی و نصرانی و یهودی و صابئی و تفرقه و اختلاف و شک و اختلاف و شک و شرک و بت‌پرستی و اوثان و لات و عزّی و پرستش آفتاب و ماه و ستارگان و آتش و سنگی نبود!!

پس اینکه فرمود (لیظهره علی الدین کله) تأویلش امروز است، این مهدی (ع) و این‌هم رجعت و این همانست که خدا می‌فرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ»؛ بی‌دینان را بکشید تا دیگر فتنه‌ای نباشد و تمام دین از آنِ خدا باشد.

حدیث دوم:

ابی بصیر می‌گوید که امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمودند: به خدا سوگند! هنوز محتوای این آیه تحقق نیافته و تأویلش ظاهر نگشته و تنها زمانی تحقق پیدا می‌کند که قائم خروج کند؛ هنگامیکه او قیام کند، کافر یا مشرکی نماند جز اینکه از ظهور امام ناراضی است اما اینان اگر در دل سنگی هم پنهان شوند (در امان نبوده) آن سنگ (فریاد می‌زند) و می‌گوید: ای مؤمن! در درونم کافری (پنهان است) مرا بشکن و او را به قتل برسان!

در پایان برای اینکه حقیقت حکومت مهدی (عج) و قدرت و نفوذ هیئت حاکمه آن روز در صفحه گیتی کاملاً روشن شود به چهارمین آیه توجه فرمایید:

4️ چهارمین آیه؛ سوره‌ی آل عمران آیه 83:

«أَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»

«آیا تنها آیینی غیر از آیین خدا می‌طلبند؟ (آیین او همین اسلام است) تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمینند خواه و ناخواه، مطیع خدایند و به‌سوی او باز می‌گردند.»

رفاعه فرزند موسی می‌گوید، شنیدم که امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمود: هنگامی‌که قائم (ع) به‌پا خیزد، هیچ سرزمینی باقی نماند جز اینکه فریاد و گواهی بر وحدانیت خدا و رسالت پیامبرِ آخرین از آن بلند می‌شود.

حضرت امام موسی کاظم (ع) در شأن نزول آیه می‌فرماید: این آیه درباره‌ی قائم نازل شده است چون ظهور کند، بر یهود و نصاری و صابئین و زنادقه و اهل ارتداد و کفار در شرق و غرب عالم، اسلام را عرضه می‌کند. هرکه از روی علاقه و میل، اسلام را بپذیرد، او را به نماز و زکات و دیگر فرایض اسلام فرمان می‌دهد؛ و هرکس نپذیرد، گردنش را می‌زند تا در شرق و غرب عالم جز معتقدین به خدا کسی نماند! راوی می‌گوید، گفتم: فدایت شوم، غیرِ موحدین، بیش از اینهاست! حضرت فرمود: اراده‌ی خدا، اقلیت را افزایش داده و اکثریت را کاهش می‌دهد!

نکته‌ها:

🌷 الف) استماع ندای توحید در هر صبح و شام از سراسر عالم.

🌷 ب) تسلیم صاحبان ادیان در برابر حکومت.

🌷 ج) سلامت در سایه‌ی اسلام.

🌷 د) مرگ برای سرکشان و کافران.

🌷 ه) نفوذ حکومت در شرق و غرب عالم یعنی حکومت واحد جهانی.

نتیجه: با پیوند آیه سوم به چهارم به مصداق «اَلقُرآنُ یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً»، دیگر شبهه‌ای نمی‌ماند که مراد از (لیظهره علی الدین کله) نفوذ و سیطره‌ی نظامی و قدرت حکومتی است، نه منطق و استدلالِ فقط، که بعضی تصور کرده‌اند.

5️ پنجمین آیه؛ سوره‌ی قصص آیات 5 و 6:

«وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ*وَنُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ»

«ما اراده کرده‌ایم بر آنهایی که در روی زمین به ضعف و زبونی کشیده شده‌اند، منت نهاده، آنها را پیشوایان و وارثان قرار دهیم؛ و برای آنها در زمین امکانات فراهم کرده، به فرعون و هامانِ سپاهیان آنها نشان دهیم آنچه را که از آن می‌ترسیدند.»

نکته‌ها:

در این دو آیه خداوند پرده از روی اراده و مشیت خود در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را در این زمینه بیان می‌کند که باهم پیوند و ارتباط نزدیک دارند:

الف) نخست اینکه ما می‌خواهیم آنها را مشمول نعمت‌های خود کنیم. (و نرید ان نمنّ...)

ب) دیگر اینکه ما می‌خواهیم آنها را پیشوایان نماییم. (نجعلهم ائمه...)

ج) سوم اینکه ما می‌خواهیم آنها را وارثان حکومت جباران قرار دهیم. (نجعلهم الوارثین...)

د) ما حکومت قوی و پابرجا به آنها می‌دهیم. (و نمکن لهم فی الارض...)

ه) و پنجم اینکه آنچه را دشمنانشان از آن بیم داشتند و تمام نیروهای خود را برضد آن بسیج کرده بودند، به آنها نشان دهیم. (و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم...)

حکومت جهانی مستضعفان:

در این آیات پس از نکات آورده شده، آنچه مورد دقت و تأمل است این است که؛ آیات آورده شده، هرگز سخن از یک برنامه‌ی موضعی و خصوصی مربوط به بنی اسرائیل نمی‌گوید بلکه بیانگر یک قانون کلی است برای همه اعصار و قرون؛ و همه‌ی اقوام و جمعیت‌ها.

این بشارتی است برای همه‌ی انسانهای آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور. نمونه‌ای از تحقق این مشیت الهی، حکومت بنی اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود و نمونه‌ی کاملترش، حکومت پیامبر اسلام (ص) و یارانش بعد از ظهور اسلام بود. حکومت پابرهنه‌ها و تهی‌دستان باایمان و مظلومان پاکدل که پیوسته از سوی فراعنه‌ی زمان خود مورد تحقیر و استهزاء بودند و تحت فشار و ظلم و ستم قرار داشتند. سرانجام خداوند به‌دست همین گروه، دروازه‌ی قصرهای کسراها و قیصرها را گشود و آنها را از تخت قدرت خود به‌زیر آورد و بینی مستکبران را به‌خاک مالید. نمونه‌ی گسترده‌تر آن، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره‌ی زمین به‌وسیله‌ی حضرت مهدی (عج) است.

این آیات از جمله آیاتی است که به‌روشنی، بشارت ظهور چنین حکومتی را می‌دهد لذا در روایات اسلامی می‌خوانیم که ائمه (ع) در تفسیر این آیه، اشاره به این ظهور بزرگ کرده‌اند.

حضرت علی (ع) در نهج البلاغه می‌فرماید: دنیا پس از چموشی و سرکشی همچون شتری که از دادن شیر به دوشنده‌اش، خودداری می‌کند و برای بچه‌اش نگه می‌دارد؛ به ما روی می‌آورد... سپس آیه‌ی شریفه «و نُریدُ اَن نَمُنَّ...» را تلاوت فرمود.

و در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار (ع) می‌خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: این گروه، آل محمد (ص) هستند، خداوند مهدی آنها را بعد از زحمت و فشاری که بر آنان وارد می‌شود، برمی‌انگیزد و به آنها عزت می‌دهد و دشمنانشان را ذلیل و خوار می‌کند.

و همچنین در حدیثی از امام سجاد (ع) می‌خوانیم: سوگند به کسی که محمد (ص) را به‌حق، بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده قرارداد؛ نیکان از ما اهل البیت و پیروان آنها به‌منزله‌ی موسی و پیروان او هستند؛ و دشمنان ما و پیروان آنها به‌منزله‌ی فرعون و پیروان او می‌باشند. (سرانجام ما پیروز می‌شویم و آنها نابود می‌شوند و حکومت حق و عدالت از آنِ ما خواهد بود.)

جهت تعجیل در فرجش صلواتی فرستید .  

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 28ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۱ ، ۱۴:۴۶
خادمه الزهراء

 

در جهان هستی قوانینی وجود دارد که هر انسانی در طول زندگانی خود، خواه ناخواه با آنها مواجه خواهد شد و نوع برخوردش با همین قوانین است که زندگی او را می‌سازد و به شخصیت او شکل می‌دهد. مانند قانون علت و معلول: هرچیزی به‌دلیلی رخ می‌دهد، برای هر علتی، معلولی وجود دارد و برای هر معلولی، علت یا علت‌هایی مخصوص وجود دارد؛ چه از آن اطلاع داشته باشیم یا نداشته باشیم. چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هرکاری را که بخواهید، می‌توانید انجام دهید به‌شرط آن‌که تصمیم بگیرید به‌طور دقیق چه می‌خواهید و سپس عمل کنید زیرا عملکرد شما مانند پژواک صدای شما در کوه می‌رود و به‌زودی به‌سوی شما برمی‌گردد.

قرآن هم همین مطلب را به پیروانش تأکید می‌کند و می‌فرماید: «اگر خوبی و احسان کنید به خودتان می‌کنید و اگر بدی از شما سر زد، به‌خودتان بد کرده‌اید.»

این را به‌یقین بدانیم، هرچه و هرجا که هستیم، به‌خاطر آن است که خودمان خواسته‌ایم. مسئولیت کامل آنچه که هستیم و آنچه به‌دست آورده‌ایم و آنچه که خواهیم شد، بر عهده‌ی خود ماست؛ به‌دلایل گوناگون:

گاهی به‌دلیل تنبلی، گاهی به‌دلیل امروز و فردا کردن، گاهی به‌دلیل ساده‌اندیشی، گاهی به‌دلیل اعتماد بی‌جا و زیاد، گاهی به‌دلیل آشنا نبودن با عوارض اجتماعی و جامعه، گاهی به‌دلیل دور زدن دیگران و مکر و حیله و صادق نبودن؛ که متأسفانه این روزها بازارش بسیار هم داغ است! و فریب‌کاران و نیرنگ‌بازان وقتی امروز به‌مراد خود می‌رسند، چه خوشحال‌اند! غافل از آنکه هرچه می‌ریزند در کیسه‌ی خود می‌ریزند!

رسول خدا (ص) فرمود: کسی که مسلمان باشد، نه نیرنگ می‌زند و نه حیله‌گری می‌کند زیرا از جبرئیل شنیدم که همانا نیرنگ و حیله‌گری هر دو در آتش اند.

یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند: از هر وزیر خواست تا کیسه‌ای بردارد و به‌باغ برود و کیسه‌ها را برای پادشاه با میوه‌ها و محصولات تازه پر کند. همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ‌کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند. وزرا از دستور شاه تعجب کردند، هرکدام کیسه‌ای برداشتند و به‌سوی باغ به‌راه افتادند.

وزیر اول که به‌دنبال راضی کردن شاه بود، بهترین میوه‌ها و باکیفیت‌ترین محصولات را جمع‌آوری کرد. او پیوسته بهترین را انتخاب می‌کرد تا اینکه کیسه‌اش پر شد.

اما وزیر دوم با خود فکر کرد که شاه این میوه‌ها را برای خود نمی‌خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی‌کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع‌آوری کرد. خوب و بد را از هم جدا نمی‌کرد تا اینکه کیسه پر شد.

و وزیر سوم که اعتقاد داشت، شاه به محتویات این کیسه اهمیتی نمی‌دهد، کیسه را با علف، برگ درخت و خاشاک پر کرد!

روز بعد پادشاه دستود داد که وزیران را به‌همراه کیسه‌هایی که پر کرده‌اند، بیاورند و وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد هر سه وزیر را بگیرند و هرکدام را جداگانه با کیسه‌اش به مدت سه ماه زندانی کنند!

شما کیسه‌ی خود را چگونه پر می‌کنید؟

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 30ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۰۱ ، ۰۹:۵۹
خادمه الزهراء

چه غریب خواهد بود برای آن کسی‌که در طول روزی که تعلق به او دارد، دوستان و منتظرانش کمترین برنامه‌شان اُنس با او باشد. آنقدر کم از او می‌گوییم و آنقدر کم از او می‌نویسیم و آنقدر کم تبلیغش را می‌کنیم که برخی راحت، منکر غیبتش یا بودنش شده‌اند!

بیچاره‌ها با افتخار می‌گویند مگر می‌شود؟! خوب، هر وقت وجود چنین شخصی لازم باشد، همان زمان و دوره به‌دنیا خواهد آمد!

و عجیب‌تر اینکه اینها ادعای مسلمانی و اهل قرآن بودن هم دارند! اما گویی اصلاً قرآن نخوانده‌اند؛ قرآن نشان از غیبت‌های زیادی دارد.

 

و اینک نمونه‌ای از غیبت‌ها:

اول- به اعتقاد اکثر مسلمانان جهان و نوشته‌ی مورخان، خضر پیامبر (ص) از زمان حضرت موسی (ع) تا کنون زنده‌است و کسی از محل و مکان و یارانش اطلاعی ندارد و اینقدر می‌دانیم که داستان وی با حضرت موسی (ع) در قرآن آیات ۵۹تا ۸۲ سوره‌ی کهف ذکر شده‌است. به گمان برخی از مردم او گاهی آشکار می‌شود، کسی‌که او را می‌بیند، گمان می‌کند یکی از زهّاد است و چون ناپدید می‌شود، می پندارد او خضر (ع) بوده‌است.

 

دوم- غیبت حضرت موسی بن عمران (ع) از وطن که از فرعون و قوم او فرار نمود و داستانش در قرآن در سُور مختلف آمده‌است، در طول غیبت هیچ‌کس از او اطلاعی نداشت و موسی (ع) را نمی‌شناخت تا زمانی‌که خداوند او را برانگیخت و او به دعوت خلق برخاست، آنگاه دوست و دشمن او را شناختند.

 

سوم- داستان حضرت یوسف (ع) فرزند حضرت یعقوب است که یک سوره‌ی قرآن مربوط به همین داستان است. با وجودی‌که یعقوب پیامبر بود و صبح و شام به او وحی می‌شد لیکن از غیبت فرزندش یوسف (ع) خبر‌نداشت و همچنین این غیبت بر سایر فرزندانش نیز پوشیده‌بود تا جایی‌که فرزندان یعقوب (ع) از فلسطین به مصر می‌آمدند و بر یوسف (ع) وارد می‌شدند و با او معامله و دادوستد می‌کردند ولی او را نمی‌شناختند. تا آنکه سالها گذشت و خداوند واقع امر را به آنان مکشوف داشت و خبر زنده بودن یوسف (ع) آشکار‌گشت و خداوند او و پدر و برادرانش را در یک‌جا جمع‌کرد.

 

چهارم- داستان یونس (ع) فرزند متّاع که پیامبر خدا است و در قرآن آمده‌است. وقتی قوم او بر مخالفت خود افزودند و او را سرزنش‌کردند، یونس (ع) از میان آنان فرار‌کرد و از نظر همه‌ی قوم پنهان‌گردید به‌طوریکه هیچ‌کس نمی‌دانست او در کجاست؛ و خداوند او را در شکم ماهی پنهان‌نمود و تا پایان مدت به علت مصلحتی او را زنده نگه‌داشت سپس او را بیرون‌آورده و سالم به سوی قومش بازگردانید.

 

پنجم- داستان اصحاب کهف است که در قرآن ذکر شده‌است. اینان به خاطر حفظ دینشان از ترس مردم فرار‌کردند و ۳۰۹ سال از نظر قوم غایب‌ بوده و با حالت ترس به غاری پناه‌بردند تا آنکه خداوند آنها را زنده کرد (و یا از خواب بیدار‌کرد) و به سوی قومشان برگشتند.

 

ششم- داستان عُزیر (ع) که پیامبر است. و در آیه‌ی ۲۶۱ سوره‌ی بقره آمده‌است. خداوند او و الاغش را صد سال میراند و بعد او را زنده‌کرد درحالیکه آب و غذایش هنوز باقی و تغییر نکرده‌بود.

 

هفتم- داستان غیبت عیسی (ع) است. یهود و نصارا بر کشته‌شدن وی اتفاق دارند اما خداوند با بیان آیه ی ۱۵۶ سوره‌ی نساء (که فرمودند: او را نکشتند و دار‌نزدند بلکه مطلب بر آنان مشتبه‌گشت) آنها را تکذیب ‌کرد.

غیبت قائم نیز چنین‌است زیرا امت اسلام به واسطه‌ی طولانی‌شدن غیبتش وجود او را انکار می‌کنند بعضی خواهند‌ گفت: هنوز متولد‌ نشده! و گروهی می‌گویند: متولد‌شده و وفات‌کرده است! طایفه‌ای می گویند: امام یازدهم (ع) عقیم بوده‌است! و جماعتی هم ائمه (ع) را سیزده تن و بیشتر خواهند‌دانست! و عده‌ای هم می‌گویند روح قائم در بدن دیگری سخن می‌گوید!

عیسی بن مریم (ع) هم اکنون زنده و غایب است و زمان ظهور مهدی (عج) از آسمان به زمین فرود می‌آید. حذیفه از رسول اکرم (ص) نقل‌کرده که آن حضرت فرمودند: مهدی (عج) متوجه می‌شود که عیسی فرزند مریم از آسمان فرود‌آمده و گویی از موهای سر‌ و صورتش آب می‌ریزد، مهدی (عج) به او می‌گوید: جلو بایست و با مردم نماز‌بخوان. حضرت عیسی (ع) می‌گوید: نماز باید بوسیله‌ی شما اقامه‌شود، پس عیسی (ع) پشت سر مردی از فرزندان من ایستاده و نماز می‌خواند.

 

هشتم- داستان حضرت ابراهیم (ع) است. آزر منجم مخصوص نمرود از روی حساب نجوم به‌دست‌آورد که مولودی به دنیا می‌آید که دین و آیین نمرودیان را برهم‌خواهد‌زد، نمرود پس از خبردار شدن از آزر پرسید: در چه سرزمینی این مولود به دنیا خواهد‌آمد؟ آزر گفت: در همین سرزمین. نمرود دستور‌داد هر پسری که در آن سال به دنیا آمده‌بود، همه را به قتل‌برسانند و مردان از زنان کناره‌گیری ‌کنند، به شهادت تاریخ بین هفتاد هزار تا صدهزار کودک پسر در این ماجرا به شهادت‌رسیدند اما سرانجام ابراهیم (ع) در سرزمین ایران (شوش) به دنیا‌آمد. (توضیح ادمین: حققان، سرزمین بابل یا شوش یا حران را زادگاه ابراهیم می‌دانند.)

مادر ابراهیم (ع) هنگام وضع حمل به غاری رفت و ابراهیم (ع) در همان غار به دنیاآمد، و طبق روایات هر روز به اندازه‌ی یک هفته رشد می‌کرد و خداوند متعال روزی او را در انگشتش قرار‌داده‌بود که آن را می‌مکید و روزی می‌خورد. پس از سیزده سال با پای خود به شهر بازگشت و در طول این مدت جز مادر ابراهیم (ع) کسی از جایگاه او خبردار‌نبود.

 

نهم- داستان غیبت حضرت صالح (ع) است. ایشان از پیامبران است که نام مبارکش نُه بار در قرآن آمده‌است و از حیث زمان بعد از نوح (ع) و قبل از ابراهیم (ع) بوده‌است. حضرت صالح(ع) بر قوم ثمود که مردمی بت‌پرست بودند مبعوث‌بود. در بخشی از حدیثی از امام صادق (ع) آمده که فرمودند: صالح مدتی از نظر قومش غایب شدند. صالح در روز غیبت مردی کامل و دارای شکمی هموار و اندامی زیبا و محاسنی انبوه و گونه‌های کم‌گوشت، میانه بالا و متوسط‌القامة بود، پس از غیبت چون به سوی قوم بازگشت تغییر کرده‌بود و او را نشناختند؛ و در موقع بازگشت وی، قومش سه دسته شدند: دسته‌ی اول منکر وی شدند، دسته‌ی دوم مشکوک بودند، دسته‌ی سوم یقین دانستند که او صالح پیامبر است. دسته‌ی اول گفتند: صالح پیامبر (ع) شکل تو نبود. دسته‌ی دوم سخن او را نشنیدند و سخت از وی دوری‌کردند. دسته‌ی سوم گفتند: به ما خبری ده که به آن وسیله درباره‌ات شک‌نکنیم و بدانیم تو صالح هستی. صالح گفت: من صالح هستم که ناقه را برای شما آورده‌ام و علامت ناقه این بود که یک روز برای خوردن آب به آبشخور می‌رفت و روز دیگر آن را برای شتران دیگر می‌گذاشت. گفتند: راست گفتی ما به خداوند و آنچه تو از نزد او آوردی ایمان داریم...

 

دهم- داستان غیبت لاوی بن برخیا است. نعثل یهودی به خدمت رسول (ص) آمده و شهادتین جاری کرده و گفت: من در کتب انبیای قبل دیدم که در آخرالزمان پیامبری می‌آید که نامش احمد و محمد (ص) است و او خاتم الانبیاء بوده و اوصیای او دوازده نفر به عدد اسباط هستند. رسول اکرم (ص) فرمودند: آیا اسباط را می‌شناسی؟ او گفت: آری آنان دوازده نفر هستند که نخستین آنان لاوی بن برخیا است. او مدتی از بنی اسرائیل غایب‌شده سپس به نزد قوم خود برگشت و دین خدا را پس از، از‌هم‌گسیختگی دوباره زنده‌کرد و با پادشاه ستمگری به‌نام قرسطیا جنگید و او را کشت.

حضرت فرمود: آنچه در میان بنی‌اسرائیل واقع‌شده، در میان امت من نیز مو به مو واقع خواهد‌شد. دوازدهمین فرزند من غایب می‌شود، وقتی به طرف امت بازگشت می‌کند که از اسلام، اسمی و از قرآن جز رسوم و آداب ظاهری نمانده ‌باشد. در چنین شرایطی خداوند به او اجازه‌ی خروج می‌دهد و به وسیله‌ی او اسلام ظاهر و تجدید می‌شود ...

 

یازدهم- داستان غیبت ذوالقرنین است و نام اصلی او (عیاش) است. قرآن کریم در سوره‌ی کهف داستان مشروحی درباره‌ی او دارد اما اینکه او کیست در میان مفسرین و مورخین اختلاف ‌است.

حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: همانا ذوالقرنین بنده‌ی صالح خداوند بود و خداوند او را بر بندگانش حجت قرار ‌داده‌بود ذوالقرنین مردم را به سمت خداوند دعوت‌کرد اما مردم ضربتی (به سمت راست سرش) زدند و او مدتها از نظر مردم غایب‌شد، غیبتی آنچنان طولانی که گفتند مرده یا هلاک‌شده؛ و معلوم نیست در کدام وادی سرگردان‌است!

اما ذوالقرنین پس از غیبت طولانی مجدداً به سمت قومش بازگشت و این‌بار هم مورد حمله‌ی آنان قرار‌گرفت و دومین ضربه را به سمت چپ سرش زدند. آگاه باشید که در میان شما کسی است که همان روش و سنت ذوالقرنین را دارد، خداوند، سبب و امکانات همه‌چیز را برای او فراهم‌کرد و قدرتی در زمین به او داد که شرق و غرب را درنوردید.

اما به زودی سنت و روش ذوالقرنین در قائم از اولاد من جاری خواهد شد و قائم، شرق و غرب عالم را زیر فرمان حکومت خود می‌آورد. در اطراف جهان، کوه و دشت و بیابانی نیست که ذوالقرنین در آن قدم‌نهاده‌باشد مگر اینکه مهدی (عج) در آن قدم‌خواهد‌گذاشت (و آن را زیر چتر حکومتش خواهد‌کشید) همه‌ی گنج‌ها و معادن زمین را خداوند برای قائم ظاهر می‌کند و او را بوسیله‌ی ترسی (که در دل دشمنانش افکند) یاری‌خواهد‌کرد. قائم (عج) جهان را پر از عدل و داد می‌کند همانطور که از ظلم و جور پر‌شده‌باشد.

با این همه سابقه‌ی غیبت، چرا باید غیبت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، عجیب و غیر قابل قبول برای عده‌ای باشد؟!

به جهت تعجیل در فرجش صلواتی بفرستید   .

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 30ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۰:۳۹
خادمه الزهراء

 

در تلاوت قرآن روزانه، به آیه‌ی ۲۷ سوره مبارکه‌ی نور رسیدم.

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَستَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی‏ أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»

ای اهل ایمان در هیچ خانه‌ای غیر از خانه‌ی خود وارد نشوید، مگر آنکه با صاحبش اُنس و آشنایی برقرار کنید و چون رخصت یافتید، داخل شوید و به اهل آن خانه سلام کنید؛ این برای خیر و سعادت شما بهتر است، باشد که متذکر (شئون اجتماعی و آداب دوستی و همسایگی) شوید.

بر آن نیستم که وارد تفسیر آیه شوم که فرصت بیشتری می‌طلبد فقط به ‌اندازه‌ی یک‌ لقمه.

این آیه در بیان یکی از مهم‌ترین حقوق اجتماعی انسان‌ها است و آن، این است که خانه و حصار زندگی هر کس حرم امن اوست و هیچ‌کس حق ندارد بدون اُنس و الفت قبلی و رضایت صاحب‌خانه و سلام کردن بر او و پاسخ شنیدن، که نشان اعلام امنیت و صلح متقابل است، به خانه کسی وارد شود.

ورود به خانه‌ی دل‌ها و سرای ضمیر آدمیان نیز بدون انس و الفت و سلام و تحیت روا نیست.

سؤال کردن، در کوفتن و تقاضای ورود به خانه‌ی دیگری است.

نمی‌توان بی‌مقدمه کسی را متوقف کرد که شما کجا می‌روید؟ یا نظرتان درباره‌ی فلان موضوع چیست؟

این کاری است که به‌خصوص ایرانیان با یکدیگر می‌کنند؛ مانند آنکه می‌پرسند، چرا شما در فلان زمینه صحبت نمی‌کنید؟

چرا شما فلان کتاب را در مورد فلان کس نمی‌نویسید؟ چرا شما در فلان زمینه نظر نمی‌دهید؟

در حالی که ادب ایجاب می‌کند که قبل از هر سؤالی با آدمیان، به سلام و تحیت، اُنس و الفت بگیریم و سپس بپرسیم که آیا من می‌توانم در فلان موضوع از شما سؤالی کنم؟

اگر پاسخ مثبت داد. آغاز سخن کنیم.

خانه ‌یکی از خیال‌انگیزترین و خوش‌ترین کلمات هر زبان است و به ‌غیر از معنی ظاهری، معنای لطیف و عرفانی عمیقی دارد.

اولین پرواز این کلمه به خارج از محیط خشت و گِلی، خانه‌ی دل است که وسعت آن با عرش الهی برابر است.

خانه‌ای که خداوند به آن وارد می‌شود و بر اهلش سلام می‌دهد و با صاحبش اُنس و الفت می‌گیرد.

البته اگر آن خانه آراسته باشد و شایستگی ورود فرشتگان و پروردگار عالمیان را پیدا کند.

ورود این مهمان آسمان به خانه‌ی دل، شب قدر هر انسانی است. آن خانه جای راستی و درستی و محبت و حُسن نیت و اندیشه‌های پاک است؛ پاک از هر گونه دیو حسد و مکر و خودبینی و کبر و کین .

چنین خانه‌ای محل رفت‌وآمد فرشتگان می‌شود. فرشته‌ای چون رحم و شفقت در آن وارد می‌شود و نگاه و لبخندی از مهر و عطوفت از آن بیرون می‌آید.

این خانه شگفت‌ترین و امن‌ترین حرم وجود آدمی است که وقتی محل نزول فرشتگان الهی شد، خانه‌ی بیرون صاحبش را هم تبدیل به بهشت می‌کند، اگرچه اتاقی کوچک باشد.

این خانه که پیوسته در او چنگ و چغانه است             از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه است
این خانه است همین جاست که جان است                 نه زیر و نه بالا و نه شش سو نه میانه است
خار و خس این خانه همه عنبر و مشک است              بام و در این خانه همه بیت و ترانه است

شعر از: دیوان شمس مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

  پی‌نوشت ادمین: این مطلب استاد، مرا یاد حرفی انداخت که چند روز پیش شنیدم. سخنرانی دکتر سعید عزیزی در مهدیه کرج را گوش می‌کردم، ایشان می‌گفتند: وقتی تویِ خانم، بی‌حجابی، و عفت و حیا را در جامعه رعایت نمی‌کنی، خواسته یا ناخواسته، پا به حریم خانه‌ی منِ مرد گذاشته‌ای. زیرا به حکم خلقت و غریزه، مرد با دیدن زنِ خوش آب و رنگ‌، او را با همسرش مقایسه می‌کند و این مقایسه، عدم رغبت و دوریِ بین زوجین را سبب می‌شود که حتی می‌تواند منجر به فروپاشی کانون خانواده گردد.

پس یک دلیلِ دیگر برای حجاب و پوشش زنها، رعایت ادب در عدم ورود به خانه‌ی دیگران، آن هم بی‌اذن و اجازه است. ادبی که قرآن می‌آموزد.

اگر عمر و توفیقی بود، صوت سخنرانی‌های دکتر عزیزی را در همینجا خواهم گذاشت، ان‌شاءالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۴:۳۰
خادمه الزهراء

اعمال شب آخر ماه مبارک رمضان

چهارشنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۲۲ ق.ظ

وداع با ماه رمضان در آخرین جمعه آن:

جابربن عبدالله انصارى می‌گوید: در آخرین جمعه ماه مبارک رمضان، خدمت حضرت رسول صَلَّى اللَّه عَلیهِ وَ آله رسیدم. چون نظر آن حضرت بر من افتاد فرمودند: که اى جابر این آخرین جمعه‌ از ماه رمضان است، پس آن را وداع کن و بگو:

اللّهُمَّ لا تَجعَلْهُ آخِرَ العَهْدِ مِنْ صِیامِنا اِیّاهُ فَاِنْ جَعَلتَهُ فَاجعَلْنى مَرْحُوماً وَ لا تَجعَلنى مَحْرُوماً

خدایا این ماه را ماه آخر روزه‌داری ما قرار مده و اگر چنین خواهی کرد پس مرا از کسانی قرار ده که مورد رحمت تو قرار گرفته‌اند و مرا از محرومین قرار مده.

پس بدرستى که هر که این دعا را در این روز بخواند به یکى از دو نیکی می‌رسد؛ یا به ماه رمضان آینده می‌رسد یا به آمرزش و رحمت خدا نایل می‌شود.

 

دعای وداع ماه مبارک رمضان:

که امشب یا فردا شب خوانده می‌شود:

اللَّهُمَّ لا تَجعَلْهُ آخِرَ العَهْدِ مِنْ صِیَامِی لِشَهْرِ رَمَضَانَ وَ أَعُوذُ بِکَ أَنْ یَطْلُعَ فَجْرُ وَ هَذِهِ اللَّیْلَةِ إِلّا وَ قَدْ غَفَرتَ لِی

 

 

 

شب آخر ماه مبارک رمضان:

امشب، شب دعاست:

زیباترین دعا، این دعای پیامبر (ص) است که ایشان در تمام شب‌های ماه رمضان بر آن مداومت داشتند و زیباست که ما در تمام عمر به آن مداومت داشته باشیم:

أللّهمّ أرِنَا الْحقَّ حقاً، وَ ارْزُقنا اِتِّباعَهُ؛ وَ أرِنَا الْباطِلَ باطِلاً، وَ ارْزُقنا اِجتِنابَهُ

 

امشب، شب نماز است:

ده رکعت نماز؛ به صورت پنج نماز دو رکعتی؛ که در هر رکعت، یک حمد و ۱۰ بار توحید خوانده شود.

در هر رکوع و سجود هر کدام ۱۰ مرتبه ذکر تسبیحات اربعه می‌خوانی؛

پس از اتمام ۱۰ رکعت، ۱۰۰۰ مرتبه می‌گویی «أستَغفِرُالله» و بعد سجده کرده و می‌گویی:

یا حَیُّ یا قَیّوم یا ذَالجَلالِ وَ الْاِکرام یَا رَحمَانَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا یَا أَرحَمَ الرَّاحِمِینَ یَا إِلَهَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ إغْفِرلَنَا ذُنُوبَنَا وَ تَقَبَّلْ مِنَّا صَلاتَنَا وَ صِیَامَنَا وَ قِیَامَنَا

 

اگر نتوانستی این نماز را بخوانی، نماز دیگر:

دوازده رکعت نماز، شش تا دو رکعت، در هر رکعت یک حمد و ۲۰ توحید می‌خوانی؛ و پس از اتمام نماز ۱۰۰ مرتبه صلوات می‌فرستی.

 

نمازی دیگر:

بعد از نماز مغرب و خواندن چهار رکعت نافله‌ی مغرب، بگو:

یا ذَاالْمَن وَالطَّوْلِ، یا ذالجود یا مُصْطَفِىَ مُحَمدٍ و ناصره صَلِّ عَلى‏ مُحَمدٍ وَ آلِهِ، وَ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَحْصَیْتَهُ وَ هُوَ عِنْدَکَ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ

و بعد صد مرتبه بگو: «وَ اَتوبُ اِلَیه»

و بعد سجده کن و هر چه می‌خواهی از خداوند طلب‌کن.

 

امشب، شب قرآن است:

تلاوت سه سوره را امشب سفارش کرده‌اند: سوره انعام، کهف، یس.

پس از تلاوت این سه سوره، ۱۰۰ مرتبه می‌گویی «أستَغفِرُاللهَ رَبّی وَ أتوُبُ إلیه»

 

امشب شب ذکر است:

۲۵۰ مرتبه «یا رئوفاً بِعِبادِهِ الصالِحین»؛ ای رئوف به بندگان صالح (ما صالح نیستیم اما بندگان صالح خداوند را دوست داریم.)

هزار مرتبه «لا اله الا الله»

هزار مرتبه «یا أولُ یا آخر» اگر توانستید.

صلوات بر پیامبر (ص) به هر عدد که برایتان مقدور بود.

و ذکر امشب: ۲۸۷ مرتبه «یا سَمیعَ الدُّعا» سپس دعا می‌کنی و حاجاتت را می‌طلبی.

══heart══

آنگاه استاد نوشتند: «زیباترین حس سجده اینست در گوش زمین پچ‌پچ می‌کنیم اما در آسمان صدای‌مان را می‌شنونددل‌خوشم به نیت پاکتان و دعایی که برایم در این شب‌ها زمزمه می‌کنید، شاید که در این شب‌ها گوشه نگاهی از آن ما بشود.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۱ ، ۱۰:۲۲
خادمه الزهراء

اعمال دهه آخر رمضان

چهارشنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۱، ۰۸:۳۳ ق.ظ

ختم نماز شب بیست و پنجم ماه رمضان:

این نماز هشت رکعت است، در هر رکعت بعد از حمد ۱۰ مرتبه سوره توحید خوانده شود.

 

نماز شب بیست و نهم ماه رمضان:

دو رکعت نماز؛ در هر رکعت بعد از حمد ۲۹مرتبه سوره توحید خوانده شود.

امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمودند: هرکس این نماز را بخواند از مرحومین حساب شده و نامه عمل او را به اعلی علّیّین می‌برند.

 

اذکار دهه آخر ماه رمضان:

این شب‌های دهه‌ی آخر ماه رمضان، شب‌های ذکر است:

1️کسانی که حاجتمند هستند این ختم را بردارند:

روزی ۱۱۱ مرتبه سوره حمد و بلافاصله ۱۱۱ مرتبه صلوات بخوانند. خصوصاً کسانی که مریض لاعلاج دارند؛ بخوانند و به چیزی بدمند و بدهند آن را بخورد. حتی کسانی که قلب سنگین دارند، بخوانند و به سینه‌ی خود بدمند.

 

2️کسانی که روزیِ کمی دارند؛ یا بیکار دارند؛ یا گرفتاری مالی دارند:

 ۲۲۵ مرتبه سوره تکاثر را بخوانند سپس هزار مرتبه صلوات بفرستند.

این ختم را می‌توان میان چند نفر تقسیم کرد اما هم‌زمان با هم شروع و تمام کنند.

 

3️این شب‌ها تکرار اسم‌هایی از جوشن کبیر، بسیار ارزشمند است مثلا ذکر «یا مُعینَ الضُّعَفاءِ» که عدد کبیرش ۱۱۵۳ مرتبه است و اگر نتوانستید عدد صغیرش را یعنی ۱۵۳ مرتبه بگویید.

عدد ۱۵۳ مرتبه را اگر اینگونه بگویید، بسیار ذکر امدادرسانی است:

۱۰۰ تای اول ذکر را اینگونه بگویید که هر ۱۰ بار ذکر «یا مُعینَ الضُّعَفاءِ» را که گفتید، یک بار «یا علی مَدَد» بگویید؛ و ۵۳ تای باقیمانده «یا مُعینَ الضُّعَفاءِ» را یکباره می‌گویید و سپس یک بار می‌گویید «یا علی مَدَد».

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۱ ، ۰۸:۳۳
خادمه الزهراء