در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محبت» ثبت شده است

من مات علی حب آل محمد، مات شهیدا

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۷ ق.ظ

راویان احادیث و ناقلان آثار وارده از رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) حق بسیار بزرگی بر گردن امت اسلامی دارند و اگر تلاشهای آنها نبود، تعالیم عالیه اسلام به دست نمی‌آمد. لذا رسول اکرم (ص) فرمودند: خداوند نورانی کند کسی را که از ما احادیثی استماع کند و آن را ابلاغ کند.

امام صادق (ع) فرمودند: حضرت معصومه (ع) یکی از راویان و محدثان جهان شیعه است.

حدیثی بسیار شیرین از حضرت فاطمه معصومه (س) به عنوان شیرینی تولد ایشان نوش کنید:

شیخ محمد بن محمد بن احمد چشتی داغستانی در کتاب «اللؤلؤة المثنیة» از سید محمد غماری شافعی روایت کرده که در کتاب خود حدیثی را نقل کرده که 17 تن «فاطمه» در سند آن قرار گرفته، به‌شرح زیر:

🌹 از فاطمه دختر حسین رضوی،
🌹 از فاطمه دختر محمد رضوی،
🌹 از فاطمه دختر ابراهیم رضوی،
🌹 از فاطمه دختر حسن رضوی،
🌹 از فاطمه دختر محمد موسوی،
🌹 از فاطمه دختر عبدالله علوی،
🌹 از فاطمه دختر حسن حسینی،
🌹 از فاطمه دختر ابوهاشم حسینی،
🌹 از فاطمه دختر محمد بن‌ احمد بن ‌موسی مبرقع،
🌹 از فاطمه دختر احمد بن موسی مبرقع،
🌹 از فاطمه دختر موسی مبرقع،
🌹 از فاطمه دختر ابوالحسن امام رضا (ع)،
🌹 از فاطمه دختر حضرت موسی ‌بن ‌جعفر (ع)،
🌹 از فاطمه دختر جعفر بن محمد امام صادق (ع)،
🌹 از فاطمه دختر محمد بن علی امام باقر (ع)،
🌹 از فاطمه دختر علی بن الحسین امام سجاد (ع)،
🌹 از فاطمه دختر ابوعبدالله الحسین (ع)،
🌹 از حضرت زینب دختر امیرمؤمنان (ع)،
🌹 از حضرت فاطمه(س) دختر حضرت رسول خدا (ع)،
🌹 از حضرت رسول اکرم(ص) که فرمود:

 

«أَلَا مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً»
آگاه باشید که هرکس با محبت خاندان محمد بمیرد، شهید از دنیا رفته است
.

 

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 3ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

  توضیح ادمین: سلسله اسامی که در بالا ذکر شد، گویندگان حدیث آورده شده هستند، یعنی نفر اول از نفر دوم نقل کرده و نفر دوم از سوم تا.... حضرت فاطمه که از رسول خدا نقل فرموده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۱:۵۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه نعمت

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۲۱ ق.ظ

برای اینکه کسی را به شدت دوست داشته باشیم و شدیداً به او علاقمند شویم باید سه چیز را در وجود او جستجو کنیم، اگر هر سه در او جمع بود، سبب جلب محبت به سوی او می‌شود.

  • اول، جمال و کمال او
  • دوم، خلق و خوی او
  • و سوم، اعمال و کارهای خیر او

اکنون بیایید با تفکر در این سه مورد، محبوب واقعی را پیدا کنیم و به او دل ببندیم و آنی از یادش غافل نشویم.

 

1- بیایید تفکر کنیم و تأمل نماییم در حُسن و جمال اسماء حسنی و صفات و امثال عُلیا خداوند که هر صاحب دلی را واله و شیدا می‌کند. وقتی در دعا او را این‌گونه می‌خوانیم:

«یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ»؛ ای تکیه‌گاه کسی که در تمام عالم تکیه‌گاهی ندارد.

«یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ»؛ ای پس‌انداز و ذخیره‌ی کسی که هیچ پس‌انداز و ذخیره‌ای ندارد.

و یا وقتی در دعای مشلول صمیمانه او را به این لغت می‌خوانیم: «ای همسایه‌ی دیوار به دیوار من»، حس قشنگی پیدا می‌کنیم که قابل وصف نیست.

 

می‌نویسند: کسی از آیت الله نجابت پرسید: حالتان چطور است؟ گفت: آنقدر خوبم که بر سبیل شاه نقاره می‌زنم! مرد تعجب کرد که چرا؟! آقا که چیزی ندارد! آقا فرمودند: زیرا او را دارم! با او آنقدر شاد هستم که بر سبیل شاه نقاره می‌زنم.

 

2- و دقت کنیم در صنع و فعل الهی. با یک نگاه سطحی فقط به اطراف خودمان و نه به همه‌ی هستی.

مثلاً اگر در منزل آکواریوم دارید، ده دقیقه مقابلش بنشینید و به رنگ و پوست و حرکت ماهیان داخل آن به دقت نگاه کنید؛ نگاه به عبرت. یا اگر آکواریوم ندارید به گل داخل یک گلدان لحظاتی با دقت نگاه کنید، ببینید وقتی خداوند قلم به دست می‌گیرد، بر بوم هستی چه نقش‌ها که نمی‌آفریند؟!

 

امام صادق (ع) می‌فرمایند: صاحبان خردهای ناب کسانی هستند که اندیشه‌ی خویش را به کار انداختند تا از آن تفکر، محبت الهی را به ارث بردند.

 

3- احسان و نیکی به شخص، سبب پدید آمدن محبتِ احسان کننده در آن شخص می‌شود.

رسول اکرم (ص) فرمودند: دلها بر محبت کسی که به آنها خوبی کند، سرشته شده‌اند. رسول خدا (ص) فرمودند: بر شخصِ خردمند لازم است که زمان‌هایی را برای اموری اختصاص دهد... و زمانی را به آنچه که خداوند نسبت به او کرده است بیندیشد.

و قرآن می‌فرماید: الطاف و نعمت‌های الهی را یاد کنید تا شاید رستگار شوید.

و حضرت علی(ع) می‌فرمایند: اندیشیدن در الطاف الهی چه نیکو عبادتی است.

در احادیث فراوانی آمده است که خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود: مرا نزد خلق محبوب گردان. آن حضرت پرسیدند: چگونه؟ خداوند فرمود: نعمت و الطاف مرا به ایشان یادآور شو به نحوی که جز خیر و نیکی از من یاد نداشته باشند.

و به داود نبی (ع) امر کرد: الطاف و نعمت‌های مرا برای بندگانم بیان کن که در این صورت مرا دوست خواهند داشت.

 

به راستی، عزیزان یک لحظه بیندیشیم و منصفانه قضاوت کنیم اگر بشری یک میلیاردم این خوبی‌ها را در حق ما به‌جا آورد، چه احساسی نسبت به او پیدا خواهیم کرد؟ و چگونه با تمام وجود دوستدارش خواهیم شد؟ و اگر با بصیرت به نعم الهی توجه کنیم چگونه دوستدار او خواهیم بود؟ و چگونه دل به او خواهیم سپرد؟

 

دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم               در قمار عشق ای جان، کی بود پشیمانی

 

 

به راستی که این همه لطف و مهربانی و حسن جمال، انسان را واله و شیدا خواهد کرد و چنانچه بنابر نظر برخی اهل لغت، واژه‌ی "اله" را در اصل "وِلاه" و معنی آن را واله کننده بدانیم؛ با تمام وجود اعتراف خواهیم کرد که واله کننده‌ای جز "الله" وجود ندارد و تنها اوست که با این همه حُسن و جمال انسان را به تمامه، واله و شیدای خود می‌سازد.

چه بسا یکی از معانی "لا اله الا الله" که پیامبر اکرم (ص) قائل شدن به آن را شرط رستگاری اعلام نموده‌اند، همین باشد!

پس چرا تمامی انسان‌ها که فطرتاً محبّ خداوند و طالب و تشنه و بی‌قرار وصال اویند، این بی‌قراری را چندان آشکار نمی‌کنند و در زندگی روزانه‌شان آنچنان که باید نمود ندارد؟

 

می‌توان گفت: انسان‌ها درخودآگاهشان به سه گروه تقسیم می‌شوند؛ و می‌شود آنها را به کسانی تشبیه کرد که در ناخودآگاه خود، عاشق زیباروی ماه‌پیکری هستند که در وسط تالار آیینه‌ای ایستاده و جلوه‌های حُسن و جمال او در آینه‌های گرداگرد تالار منعکس شده است.

اکثر عاشقان در حالی‌که در خودآگاهشان، معشوق را نمی‌شناسند و تنها التهاب و عطش عشقی مرموز را در خود احساس می‌کنند، رو به آینه در تالار ایستاده‌اند و هر یک از جلوه‌ی حسن و جمال را که در آینه می‌بینند، گمان می‌کنند او همان معشوق است اما پس از تلاش بسیار که برای دستیابی به او می‌کنند تازه متوجه می‌شوند که این، عکس و جلوه‌ی معشوق است؛ و این ماجرا ادامه پیدا می‌کند تا آخر عمر و عاشق، ناکام از بین می‌رود.

 

آن سه گروه که گفتیم اینگونه تقسیم بندی می‌شوند:

گروه اول: به قول قرآن همچون تشنه‌کامی هستند در دشت وسیع و تفتیده‌ای که سراب را آب می‌پندارند و به امید رفع تشنگی خود، عزم آن می‌کنند اما هنگامی‌که پس از زحمت زیاد و رنج و مشقت فراوان به آن می‌رسند، آبی در میان نمی‌بینند. آنگاه سرابی دیگر آنها را می‌فریبد و در پی خود می‌کشد و به همین شکل از سرابی به سرابی دیگر رو می‌آورند اما سراب، سیراب نمی‌کند در نتیجه از عطش هلاک می‌شوند.

این‌ها دنیا پرستانی هستند که جلوه‌ی غنای خدا را در آینه‌های پول و ثروت، جلوه‌ی قدرت خدا را در آینه‌های پُست و مقام، جلوه‌های جمال خدا را در آینه‌های زیبایی زیبارویان دیده‌اند و عمری به دنبال این نگرش اشتباه خود می‌دوند و خسته می‌میرند.

 

گروه دوم: عاشقانی که در تالارهای آینه، پی برده‌اند که آنچه می‌بینند، جلوه و عکس‌هایی از معشوقان است و خودِ معشوق نیست. اینان با همان جلوه‌ها با معشوق خویش ارتباط برقرار کرده‌اند، اینان مخلوقات الهی را آینه‌ی جلوه‌های خدا و آیات الهی می‌دانند.

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود               یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

این گروه در همه چیز خدا را می‌بینند.

حضرت علی (ع) فرمودند: چیزی ندیدم مگر آنکه پیش از آن، پس از آن، همراه آن و درون آن، خدا را دیدم.

 

گروه سوم: عاشقان حاضر در تالار، اندک برجستگانی هستند که به دیدارِ جلوه‌ی یار در آینه‌ها راضی نشده و بسنده نکرده‌اند و لذا روی از آینه‌ها برگردانده و به جمال خودِ محبوب که میان تالار ایستاده است، نظر انداخته و مستقیم و بی‌واسطه با خودِ محبوب، نرد عشق می‌بازند.

اینان همان عارفان بالله هستند که روی از هر چیزی برگردانده و مصداق این کلام ابراهیمی هستند: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا»؛ من خالصانه و موحّدانه روی به جانب کسی کردم که آسمان‌ها و زمین را آفرید.

آری، به خدا قسم همه‌ی خلق به منزله‌ی طفل شیرخواری هستند که از آغوش مادر بیرون کشیده شده و بی‌تابی و بی‌قراری می‌کنند که تنها راه آرامش یافتن او بازگشت به آغوش مادر است.

یا به تعبیر دیگر، انسان همچون نی‌ای است که از نیستان هستی مطلق بریده شده‌است و بی‌قرار و طالب بازگشت به مبدأ و اصل خویش، و رنجور و شاکی از این فراق و جدایی است.

بشنو از نی چون حکایت می‌کند                    از جدایی‌ها شکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند                           از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق                  تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش              بازجوید روزگار وصل خویش

 

«یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب»

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 24ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۲۱
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه انتظار ظهور

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۵۷ ق.ظ

ایام به سرعت سپری می‌شود و عطر و بوی ماه مبارک و ضیافت الهی به مشام می‌رسد. عطر ماه رمضان چه رایحه‌ای دارد؟ آیا چون ماه نزول قرآن است، رایحه‌ی گل محمدی دارد؟ یا چون شب قدر در این ماه قرار گرفته و شب قدر، سخن از قدر ناشناخته‌ی حضرت فاطمه (س) دارد، رایحه‌ی یاس فاطمی از این ماه ساطع می‌شود و به مشام می‌رسد؟

به نظر می‌رسد که چون ماه رمضان همسایه‌ی ماه شعبان است و در نیمه‌ی این ماه، گل نرجس که همان نرگس می‌باشد قدم به عرصه‌ی عالم خاکی می‌گذارد؛ رایحه و عطر این گل بی‌خار که در سرما و یخبندان زمستان جلوه و ظهور می‌کند؛ عطر وجودش را در این ماه به مشام مشتاقان می‌رساند.

باید بگوییم که ماه شعبان و رمضان هر دو پر است از رایحه‌ی عطر وجود مهدی (عج) که همان گل نرگس هستند.

 

 

به قول شاعر، آب زنید راه را، مژده دهید باغ را چون که نگار می‌رسد

اما در طلیعه‌ی تولد نگار، چه باید کرد؟ چه باید گفت؟ چه باید شنید؟ با خود فکر کردم که بیایم و حسابی سرانگشتی کنم که از نیمه‌ی شعبان سال گذشته تا امسال که در آستانه‌اش قرار دارم، چند گام هر چند کوچک به سوی امامی که انتظار ظهورش را می‌کشم، برداشته‌ام؟

  • چقدر جلب رضایتش برایم مهم بوده‌است؟
  • چقدر توجه دیگران را به سویش جلب کرده‌ام؟
  • چقدر در جهت تبلیغش مال خرج کرده‌ام؟
  • چقدر از او حرف زده‌ام؟
  • چقدر در مقابل منکرین از او دفاع کرده‌ام؟
  • چقدر خود را برای ظهورش آماده کرده‌ام؟
  • چقدر به تکالیف زمان غیبت عمل کرده‌ام؟
  • چقدر زمینه ساز ظهورش بوده‌ام؟
  • چقدر حسرت ندیدنش را خورده‌ام؟
  • چقدر به محبان و شیعیانش محبت کرده‌ام؟
  • چقدر یتیمانش را سرپرستی کرده‌ام؟
  • چقدر در جلب نظرش کوشیده‌ام؟

و صدها چقدر دیگر که جواب هر کدام از آنها یک کلمه است: شرمنده‌ام!

لابد اکنون فکر می‌کنیم آویزان کردنِ چند رشته لامپ و چند پرچم، دست زدن و مولودی خواندن، قدری شربت و شیرینی پخش‌کردن، شب و روزی را به جشن و سرور گذراندن، به یکدیگر تبریک گفتن، کافی است و تمام! درحالی‌که اینها هیچ کدام اصل نیستند و در حاشیه و فرع موضوع قرار دارند. (نه اینکه مهم و خوب نباشند، فرع هستند.-ادمین)

 

مهدی (عج) به تنهایی یک مکتب است و مکتبی که از آدم تا خاتم و تمام انبیا در آن استادی کرده‌اند و همه‌ی اوصیای الهی تلاش کرده‌اند تا مردم را جذب این مکتب کنند. در این مکتب، چند واحد درسی حتماً باید گذرانده شود و نمره‌ی قبولی باید در کارنامه ثبت شود در غیر این صورت فرعیّات، انسان را به جایی نمی‌رساند. واحدهای: مهدی شناسی، مهدی محبی، مهدی باوری، مهدی یاوری، مهدی ولایی.

در مکتب مهدوی، مهدی شناسی اولین گام در مسیر هدایت، تربیت و سلوک مهدوی است.

در مکتب مهدوی، معرفت و محبت مهدی (عج) باعث بصیرت مهدوی می‌شود.

در مکتب مهدوی، مهدی ولایی اوج شکوفایی استعدادهای انسانی است.

اما مقدمه برای همه‌ی اینها پس از ایمان و اعتقاد به حضرت ایشان، حالت شوق داشتن است. شوق عبارت است از اینکه فرض کنید انسان، محبوبی دارد و پیوسته در این اندیشه و فکر است که چه موقع می‌تواند خود را به محبوب خود برساند. از راهی او را حاضر می‌بیند و از راهی غایبش می‌داند مانند آنکه میان انسان و محبوبش، حجاب و پرده‌ای می‌باشد که چون پرده عقب رود او را می‌بیند اما نه همه‌ی او را؛ و گاهی که پرده حائل است جدّیت می‌کند که بلکه بتواند حجاب را از پیش رو بردارد و دوباره او را ملاقات نماید، این حالت را حالتِ شوق می‌دانند چه در قرب باشد و چه در بُعد.

باید بدانیم که این پرده‌ها از ناحیه‌ی ماست نه از جانب محبوب. او پرده و حجابی ندارد، او عیان است و آشکار، همانند خورشید در میان آسمان.

جناب حافظ زیبا گفته‌اند:        جمال یار ندارد حجاب و پرده ولی         غبار رَه بنشان تا نظر توانی کرد.

و در جای دیگر فرموده:         میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست   تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.

 

شوق و درد، نتیجه و حاصل معرفت است. آنانکه نه درد دوری و بُعد دارند و نه شوق و اشتیاق درک، معرفتی ندارند که بی‌دردی بی‌درکی است. شوق از علائم حتمی محبت است اگر محبتی نباشد هرگز شوقی هم وجود نخواهد داشت. اکنون ببینید ما نسبت به آن حضرت محبت داریم؟ که البته داریم و می دانیم که محبت هم نشانه‌هایی دارد:

heart یکی از مراحل محبت، مرحله‌ی اثبات است یعنی ببینیم علائم محبت ما نسبت به محبوب چیست؟ و حتماً باید پی‌جوی این علائم باشیم زیرا همیشه میان ادعای چیزی و حقیقت آن، فاصله بسیار است و این مطلب گاهی بر مدعی پوشیده می‌ماند تا وقت امتحان و آزمایش که مشخص می‌شود صادق است یا کاذب؟!

 

حکایت کرده‌اند: شخصی در بغداد زندگی می‌کرد، روزی در خانه تنها نشسته بود، صدایی شنید که به او می‌گفت: تو بخیلی! او گفت: خیر، من آدم سخاوتمندی هستم، در تمام عمر خود هم سَخی بوده‌ام. دوباره همان صدا آمد و همان سخن تکرار شد و مرد همان پاسخ را داد، تا چندین مرتبه این موضوع تکرار شد. مرد می‌گوید: با خود عهد کردم برای اینکه ثابت کنم بخیل نیستم، امروز هرچه درآمد داشتم در راه خداوند بدهم. طولی نکشید درب منزلم به صدا درآمد، رفتم و مشاهده کردم مردی کیسه‌ای به دستم داد و گفت: خلیفه پنجاه سکه‌ی طلا برای تو فرستاده‌است هر طور که می‌خواهی استفاده کن. گرفتم اما با خود فکر کردم که من عهد بسته‌ام که درآمد امروز خود را انفاق کنم، اکنون این همه سکه را چگونه انفاق کنم؟

پول را برداشتم بیرون از خانه رفتم دیدم کوری نشسته و مرد سلمانی مشغول اصلاح سر اوست، گفتم: بهتر است همه‌ی اشرفی‌ها را به او بدهم، جلو رفتم و کیسه را در دستش گذاشتم سپس گفتم: اینها برای توست، گفت: به مرد سلمانی بده. با خود گفتم: او نمی‌داند که چه مقدار هستند و گمان می‌کند یک سکه است! گفتم: ای مرد در این کیسه پنجاه سکه است، آنها را بگیر و خرج زندگیت کن. مرد کور گفت: نگفتم که تو بخیلی! وقتی این را شنیدم کیسه را به مرد سلمانی دادم، او گفت: نمی‌خواهم زیرا قصد کرده‌ام سر این مرد را برای رضای خداوند اصلاح کنم، برای کار خدایی مزد از بنده نمی‌گیرم! من کیسه را برداشتم و در دجله انداختم و گفتم: حقا کسی که تو را عزیز شمرد ذلیل است!

مقصود از این حکایت آن است که ممکن است عمری بگذرد و انسان گمان کند که به امام زمانش محبت دارد و ایشان عزیزترین محبوب نزد اوست اما وقتی‌که امتحان پیش می‌آید چیز دیگری معلوم شود که در این مدت، فقط دلش را به حرف‌های محبتی خوش کرده‌است! این مرحله از محبت را «مرحله‌ی اثبات» می‌نامند.

استاد بزرگوار ما مرحوم خانم مالک (ره) می‌گفت: محبت علائمی دارد که به منزله‌ی میوه‌های درخت محبت است و همانطور که میوه‌ی درخت، دلیل است بر وجود درخت، محبت هم آثاری دارد که نشان از وجود محبت دارند.

 

heart یکی از ثمرات و علائم محبت این است که محب مشغول باشد به یاد دوستش مداوم. یعنی با زبان او را یاد کند و قلبش را مداوم به یاد او مشغول بدارد تا جایی که در خانه‌ی دلش جز محبوب چیزی نباشد.

شخصی فرزند جوانش را از دست داده بود، مداوم این کلمات را با خود تکرار می‌کرد: «گویا قلب من قبر اوست و او در آنجا سرّی از اسرار من است». اگر کار محبت به اینجا رسید در مرحله‌ی محبت، آن وقت محبّی صادق است.

آری، ذکر محبوب لذیذ است. همانطور که دیدار او هم لذت‌بخش است، شنیدن سخنان او هم لذت‌بخش است. لذا شخص محب نمی‌تواند بگذرد از ذکر محبوبش و بلکه نمی‌تواند بگذرد از ذکر محبوبِ محبوبش و آنچه که از متعلقاتِ محبوبش می‌باشد.

بیایید تا چند روز باقیمانده را پِی‌جوی علائم محبت به حضرت صاحب (عج) در خود باشیم شاید تلنگری باشد به خود!

 

توسلی به حضرت صاحب (عج):

پس از نافله‌ی مغرب ۱۰۰ مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد (ص) بفرست سپس ۷۰ مرتبه بگو:

یا اَللهُ یا مُحَمدُ یا عَلیُ یا فاطِمةُ یا حَسنُ یا حُسینُ یا صاحِبَ الزَّمانِ، أدرِکنی یا صاحِبَ الزَّمانِ

پس ۱۰۰ مرتبه‌ی دیگر صلوات بفرست آنگاه حاجت خود را طلب کن. این دعا برای برطرف شدن مشکلات و سختی‌های مهم تجربه شده است.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۵۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه مِهر

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۵۶ ق.ظ

 

در آستانه‌ی یکی از عظیم‌ترین و نورانی‌ترین و پر‌مهر‌ترین شب‌های عالم قرار گرفته‌ایم، شب برات، شب نیمه‌ی شعبان، شب دریافت نامه‌ی برات و آزادی و شب دریافت دعوت‌نامه برای حضور در ضیافت الله ماه مبارک رمضان، شب نثار محبت و مهر الهی نسبت به همه‌ی مخلوقات مخصوصاً زمینیان و مخصوصاً انسان‌ها.

دریافت مهر و محبت خداوند دو لازمه دارد که باید هر دوی آن را فراهم سازیم و خیلی زود هم اقدام به آن کنیم اما در مقدمه باید بدانیم که محبت هر کس نسبت به خداوند به اندازه‌ی معرفتش به خداوند است. زیرا معرفت، بذر محبت است یعنی پس از آنکه تخم معرفت در زمین دل کاشته شد و میوه داد، میوه‌اش عبارت است از محبت که "المَعرفةُ بذرُ المُحبة"

معرفت، بذر و تخم محبت است و اختلاف مردم در محبت به حسب اختلافشان در معرفت است یعنی میانِ کسی که روزنه‌ی کوچکی از محبت به رویش باز شده و آن‌کس که شش دانگِ دلش را محبت خداوند اشغال کرده و ممسوس فی جنب الله است، تفاوت بسیار است. (ممسوس: دل از دست داده، مجنون، سوده شده ادمین)

و اما آن دو لازمه‌یِ کسب مهر و محبت الهی که سبب معرفت حقیقی و قوّت محبت است: اول قطع علاقه‌ی دل از دنیا و دوم قوّت معرفت الهی است.

و البته خداوند از طُرُق مختلف سفره‌ی مهر و محبت را گسترده و بنده‌اش را به آن سفره دعوت نموده‌است. یکی از آن طرق اینکه خداوند مهربان از طریق کتب آسمانی به ویژه قرآن کریم و روایات قدسی، با انسان سخن گفته است و البته منشأ این سخنان نیز به تمامی مهر و مودّت و رحمت خداوند نسبت به انسانهاست، آن‌هم رحمتی فراگیر که هیچ انسانی را استثنا نساخته است و حتی اگر با کافر هم از سر تهدید سخن گفته جز از سر مهرورزی و لطف نمی‌باشد؛

چرا که از این طریق و با این شیوه، مردم خواب‌آلود را به بیداری خوانده است تا از آتشی که با دست خود و برای خویش افروخته‌اند دور و رها سازد. اما با همین قوم آلوده هم همیشه به تهدید و بیم سخن نمی‌گوید بلکه با دریایی از مودّت و ترحم خطاب می‌کند که:

"قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ"؛ ای بندگان من که با من و انبیای من مخالفت‌ها داشته‌اید، از رحمت من هیچ ناامید مباشید و اگر قصد بازگشت داشته و می‌خواهید از گناهان خود دست بکشید، راه باز و من آماده‌ام.

و در جای دیگر می‌فرماید: از انبوه و کثرت گناهان نیز خوفی به دل راه ندهید زیرا آنچه گناه کرده‌اید خواهم بخشید "إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا"

بنابراین تمام کلمات و سخنان خداوند با بندگانش، مالامال از عشق و کمال مودت بوده است. از این رو کمال بی‌انصافی است که کسی با چنین پروردگاری کنار نیاید و کمال بی‌انصافی است که کسی خود را در جای دیگری خرج کند و بر سفره‌ی غیر او نشیند و کمال بی‌انصافی است که آدمی تمامی عشق و توجه خود را مصروف امورات دنیایی و مادی بسازد.
انسان باید تنها اندکی از عُلقه و مهر خود را خرج دیگران کند اما بیشتر آن را باید صرف او کند که همه کاره‌ی انسان است و به معنای واقعیِ کلمه، دلسوز و عاشق انسان می‌باشد.

 

حال نمونه‌ای از این عشق و دلسوزی را بشنوید:

خداوند به داوود(ع) فرمود: آنکه مرا یاد کند من نیز او را یاد خواهم کرد. آنکه مرا می‌خواند من نیز او را می‌خوانم. و آنکه دوستدار من است من نیز دوستدار او خواهم بود. و آنکه با من است من نیز با او خواهم بود.

و فرمود: "و جَنَّتی للمُطِیعینَ"؛ بهشت من از آنِ مردم مطیع و تابع است.

"و حُبّی لِلمُشتاقین" ؛ عشق و دوستی من نیز مربوط به عاشقان و مشتاقان است.

و البته این عشق، زیباترین عشق‌هاست زیرا دو سویه است. چرا که اگر انسان، عاشق اوست، او نیز عاشق انسان است.

 

اما عشق انسان کجا و عشق خداوندی کجا؟!

تمام عشق انسان در یک دل است که به قدر یک مشت بیشتر نیست. اما عشق خداوند بی‌انتهاست و او این عشق و مهر بی‌منتها را در برابر عشق انسان قرار می‌دهد.

"و أنَا خاصَّةٌ لِلمُحِبّین"؛ من رفیق خاص و خصوصی دوستداران و عاشقان خود هستم.

"أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی" ؛ آنها که طاعت مرا پیش می‌گیرند در مهمانی من هستند.

"و أهلُ شُکری فی زِیادَتی" ؛ شاکران من، منتظر زیادت و فزونی نعمت‌ها باشند.

"وَ أَهْلُ ذِکْرِی فِی نِعْمَتِی" ؛ و ذاکران من، غرق نعمت‌های من هستند.

و فرمود: "وَ أهلُ مَعصِیَتی لا اَیسُ مِن رَحمَتی"؛ آنها که خود را آلوده ساختند و سخنان مرا نادیده گرفتند و آنچه گفتم به کار نبستند بلکه تمرّد نیز نمودند، از رحمت من ناامید نباشند.

"و إن تابُوا فأنا حَبیبُهُم"؛ اگر بازگردند، من عاشق آنها خواهم شد.

"و إن دَعَوا فَأنا مُجِیبُهُم" ؛ اگر دست به دعا بردارند دعایشان را مستجاب خواهم کرد.

"و إن مَرضوا فأنا طَبیبُهم" ؛ و اگر بیمار شوند آنها را مداوا خواهم کرد.

حال با خدایی اینگونه پر مهر، آیا می توان قهر کرد؟ آیا سزاوار است که آدمی به او پشت کند؟! اگر به او پشت کنیم به که رو کنیم؟ اگر او را بگذاریم، چه برداریم؟ چه چیزی در این عالم وجود دارد که مهر او را با خود نداشته باشد؟ آن‌هم مهری عاشقانه و سخاوت‌مندانه که بر همه ارزانی می‌کند و پیوسته به دنبال کمترین بهانه است تا ابر لطف خویش را بارش دهد؛ و با یک قدم ده‌ها قدم به سوی بنده‌اش برمی‌دارد و با عمل خیر گرچه اندک، تمام درهای سعادت و رحمت دنیوی و اخروی بر روی بنده‌ی خود باز می‌کند.

 

حکایت میرزا خلیل تهرانی شنیدنی است. او معروف بود به طبیبِ مرده‌زنده‌کن. او می‌گوید: من در علم طب، درس زیادی نخوانده بودم، همه‌ی این مهارت و بصیرت از برکت یک قرص نان بود. او می گوید: در ایام جوانی به قصد زیارت کریمه‌ی اهل بیت، حضرت معصومه(س) به قم مشرف شدم. در آن زمان، در شهر قم گرانی عجیبی بود و مردم در سختی و گرانی و گرسنگی بودند و نان به سختی به دست می‌آمد و این نتیجه‌ی جنگ میان ایران و روس بود. من در یکی از حجره‌های دارالشفا که افراد غریب در آنجا منزل می‌کردند، منزل کرده‌ بودم.

روزی به بازار رفتم و با رنج فراوان نانی به دست آوردم. درمیان راه، از اسیران نصارا زنی را دیدم که طفلی در بغل داشت و از گرسنگی صورتش زرد شده بود. همین که نان را در دست من دید، گفت: شما مسلمانان رحم ندارید؟! خلق را اسیر می‌کنید و گرسنه نگه می‌دارید؟! من دلم به حال او سوخت، نانی را که در دست داشتم به او دادم و یک شبانه روز را با گرسنگی سپری کردم.

تنها و بی‌حال کف حجره افتاده بودم که مردی آمد و گفت: مریضی دارم که از درد، رنج می‌برد اگر دکتری سراغ داری بگو. ناگهان به او گفتم: فلان چیز خوب است. او گمان کرد من پزشک هستم بنابراین بازگشت و دارویی را که گفته بودم به مریض خوراند و مریض فوراً خوب شد.

پس از این قضیه، جمعی به سراغم آمدند و از من تشکر کردند. از هر طرف مردم برای معالجه به سراغم آمدند و من با مراجعه به کتب قدیمی، آن‌ها را درمان می‌کردم. در اندک زمانی مشهور و معروف شدم و نام من در زمره‌ی استادان طب ثبت شد و همه‌ی این قضایا بر اثر ایثار یک قرص نان بود!

 

راستی کیست که نخواهد با چنین خدای پر مهر و محبتی آشتی کند و رابطه‌ای عاشقانه، عارفانه، عابدانه و عالمانه برقرار کند؟!

سلام و درود بر آینه‌ی تمام‌نمای محمدی، میوه‌ی دل ام لیلا (س)، نور چشم حسین (ع)، امید اهل حرم، علی‌اکبر حسین علیه السلام. یک «یاسین» هدیه‌ی میلادش.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 18ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۵۶
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه شوق

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۰۷ ق.ظ

 

دیروز لقمه گرفتیم که روندگان به سوی خداوند باید با خدای خود خلوت داشته باشند آن هم خلوت دل که کار چندان آسانی هم نیست.

راهنمایان به سوی خداوند چنین دستور داده‌اند که پنچ چیز لازمه‌ی حرکت به سوی خداوند است و هر کدام از اینها نباشد در مسیر، زحماتی ایجاد خواهد شد و آن چهار عبارتنداز:

1️ صمت؛ به معنای خاموش ماندن از سخنان حرام یا افراط در سخنان مباح است.

2️ جوع؛ به معنای گرسنگی از حرام یا پرخوری در حلال است.

3️ سهر؛ به معنای بیدار ماندن برای کسب علم یا عبادت یا خدمت به بندگان خداوند است. البته سحر با حاء جیمی، به معنای بیداری قبل از اذان صبح است اما سهر با هاء، به معنای مطلق بیداری است.

4️ خلوت؛ به معنای خلوت دل از غیر خداوند است.

5️ ذکر؛ به معنای یاد خدا، اعم از قلبی و لسانی به طور مداوم، و این دستور و سفارش به ذکر مداوم بدان جهت است که در اثر ذکر، اندک اندک آدمی به سوی مذکور راه پیدا می‌کند و دارای کمالات ملکوتیان می‌شود.

 

راهنمایان سلوکی شیعه، گاهی ذکر را به دو قسمت تقسیم کرده‌اند: ذکر خفی و ذکر جلی.

از جهت دیگر به چهار قسم تقسیم می‌کنند:

  1. ذکر لسانی (زبانی)
  2. ذکر نفسی
  3. ذکر خیالی
  4. ذکر قلبی

و از همه مهم‌تر همین ذکر قلبی است که دل، دایم باید به یاد خداوند باشد زیرا در اثر مداومت، آدمی رنگ و بوی خود را از دست می‌دهد و رنگ و بوی محبوب را در خود می‌یابد.

نکته‌ی قابل توجه این است که ذکر خداوند گوناگون است.

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: ذکر خداوند عرض عریضی دارد؛ به هر شکلی که انسان به یاد خداوند باشد، نیکوست. گاهی با تلاوت قرآن، گاهی با قرائت نماز واجب یا مستحبی، گاهی با دعا و مناجات؛ گاهی با اشعار عارفانه، گاهی در ضمنِ قصه‌های عاشقانه‌ی عرفانی، گاهی به عربی، گاهی به زبان مادری، همه ذکر خدایند.

 

«ذکر تو به هر زبان که گویند، خوش است»

سالکِ خداجو، خلوت با خدا را نباید از دست بدهد و در شرایط مساعد روحی با تلاوت مناجات‌های مأثوره از ائمه طاهرین (ع) و یا... لحظاتی را با رب العالمین خلوت کند.

جز آن ساعت که با یاد تو بگذشت                 مرا در زندگانی حاصلی نیست

 

خلوت طلبیدن با خداوند، حاصل چند چیز است که هر کدام آن دیگری را کامل می‌کند:

اول حاصل محبت است. مسلماً تا وقتی که رابطه‌ی محبت‌آمیزی در میان نباشد، خلوت معنا نخواهد داشت. محب و محبوب هستند که زمینه‌ی خلوت کردن با هم را فراهم می‌کنند، اصلاً آروز می‌کنند که بتوانند لحظه‌ای با محبوب خود فارق از همه چیز خلوت کنند.

ما که خدا را دوست داریم بسیار هم دوست داریم و دوست داریم او هم ما را دوست داشته باشد. ما دوستش داریم زیرا در تمام شئونات حیات از ریز تا درشت به او محتاج هستیم اما او چرا ما را دوست داشته باشد؟! او که در عبادت، انبیا را دارد او که در کنیزی، فاطمه (س) را دارد، او که در عاشقی، حسین (ع) را دارد، چه حاجت که ما را دوست داشته باشد و اصلاً به چه دلیل؟

خودش دلیل‌تراشی کرده تا بنده‌ی خاکی را لیاقت محبت دهد.

ای محمد (ص)! محبتم را برای کسانی که به خاطر من به یکدیگر محبت می‌کنند، واجب کردم؛ این یک بهانه.

محبتم را برای کسانی که در راه من، پیوند و ارتباط برقرار کنند واجب کردم؛ این هم بهانه‌ای دیگر.

محبتم را برای کسانی که در راه من با یکدیگر عطوفت می‌ورزند واجب کردم؛ بهانه‌ی سوم.

محبتم را برای کسانی که بر من توکل می‌کنند واجب کردم؛ بهانه‌ی چهارم.

ای محمد (ص)! برای محبت من نشانه‌ی بارزی وجود ندارد؛ و همچنین پایان و نهایت هم ندارد. هر مقدار که به مقاماتشان می‌افزایم نشانی خاصی هم برای آن قرار می‌دهم، اینان همان کسانی هستند که به مخلوقات، از زاویه‌ی دید من می‌نگرند و نیازهای خود را به خلق عرضه نمی‌دارند، شکم‌هایشان از خوردن حلال پر نمی‌شود؛ نعمت‌های آنها در دنیا ذکر و محبت و رضایت من است.

در همین یک روایت کار بسیار دشوار شد، قدم گذاشتن در وادی محبت الهی کار آسانی نیست مگر خودش مدد کند.

 

خلوت با خداوند در مرحله‌ی دوم برای کسی میسور می‌شود که با خدایش راه میانبری پیدا کرده باشد، راهی که جز خداوند و خودش کسی از آن راه خبر نداشته باشد.

مگر نفرموده که به عدد بندگانم، راه تقرب به خود قرار داده‌ام، هرکس راه پنهانی برای خودش دارد که دیگران به آن راه، نامحرم‌اند. آرام و بی‌صدا از آن راه می‌روند تا صدایی به گوش اغیار نرسد.

عاشقان کشتگان معشوق‌اند               برنیاید ز کشتگان آواز

 

حکایت لطیفی از رابطه‌ی پنهانی میان محمود غزنوی و غلامش ایاز، نوشته‌اند: ایاز بیمار بود، سلطان سرهنگی را خواست و گفت: سوار بر اسبی تیز رو شو، یکسره بتاز تا خانه‌ی ایاز، احوالش را بپرس و برایم خبر بیاور که من به انتظار نشسته‌ام.

سرهنگ سوار شد، یکسره تاخت تا به خانه‌ی ایاز رسید، وارد شد، با کمال تعجب دید که سلطان محمود کنار بستر ایاز نشسته‌است. سرهنگ ترسید، شروع کرد به توضیح که من یکسره آمده‌ام، هیچ توقفی نکرده‌ام، در ضمن شما را هم در راه ندیده‌ام، چگونه ممکن است شما از من زودتر رسیده‌اید؟!

محمود گفت: نترس تو راست می‌گویی اما بدان، دروغ می‌گوید عاشقی که ادعای عشق کند لیکن میان او و معشوقش راهِ پنهانی نباشد! من از آن راه پنهان میان‌بُر آمدم که هم کوتاه است و هم پنهانی!

آری، این راه بسیار کوتاه است به اندازه‌ی یک گام که برداری. فرموده‌اند: یک قدم بر خود بنه قدمِ دیگر نزد خدایی.

راستی راه پنهان شما چیست؟

 

خلوت، زاییده‌ی شوق است تا اشتیاقی نباشد چه خلوتی؟!

اشتیاق و شوق همان محبت شدیدی است که به عشق تبدیل شده و برای صاحبش امتیازات معنوی خاصی را به ارمغان آورده‌است.

مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در جلد هشتم کتاب محجة البیضاء باب «محبت و شوق» نقل می‌کند که خداوند به داود (ع) وحی کرد: ای داوود! تا کی بهشت را یاد می‌کنی و اشتیاق به سوی مرا نمی‌طلبی؟! گفت: پروردگارا چه کسانی مشتاق تو هستند؟ فرمود: مشتاقان من کسانی هستند که آنان را از کدورت‌ها پیراسته‌ام؛ و اهل دوراندیشی ساخته‌ام؛ و از دل‌های آنان به سوی خویش روزنه‌ای گشوده‌ام که به سوی من نگاه می‌کنند؛ و من دل‌های آنان را با دو دست خویش حمل می‌کنم و بر آسمانم قرار می‌دهم سپس نجباء فرشتگانم را فرا می‌خوانم هنگامی‌که جمع شدند برای من سجده می‌کنند، آنگاه می‌گویم: من شما را گرد نیاوردم تا برای من سجده کنید، لیکن شما را فراخواندم تا دل‌های مشتاقان خویش را به شما نشان دهم و به آنها بر شما ببالم؛ و بی‌تردید دل‌های آنان در آسمانم برای فرشتگانم می‌درخشد همانگونه که خورشید برای اهل زمین می‌درخشد. و ای داوود! من دل‌های مشتاقان را از رضوان خویش آفریدم و به نور وجهم تنعم دادم و آنها را برای خود قرار دادم و پیکرهای آنان را محل نگاه خویش در زمین ساختم و از قلوب آنها راهی بریده‌ام که به من بنگرند، هر روز بر شوقشان افزوده می‌شود.

 

پس خلوت یکی از پنچ پایه‌ی حرکت به سوی خداوند است که زاییده‌ی محبت میان بنده و خداوند است که شرایطش گفته شد.

و داشتن رابطه‌ی پنهان، علاوه بر رابطه‌ی آشکار که همان انجام تکالیف واجب دینی است؛ و شوق، اشتیاق و عشق به خداوند؛ با تن میان مردم زندگی کردن با دل در محضر خداوند بودن.

آنان که طعم عشق و شوق را چشیده‌اند فقط درک مطلب می‌کنند که شما عزیزان انشاءالله از آن دسته هستید.

 

در لطیفه‌ای آمده‌است که صاحب‌دلی بر منبر از محبت و عشق به خداوند گفت، همگی مست شنیدن بودند که یک روستایی وارد شد با صدای بلند گفت: الاغم را گم کرده‌ام، کدام یک از شما دیده‌اید؟ واعظ گفت: بنشین تا من الاغت را پیدا کنم و سپس به سخنان خود ادامه داد، گفت: ای مردم! کدام یک از شما تا به حال عاشق خداوند نشده‌اید و طعم محبت او را نچشیده‌اید؟ مردی از گوشه‌ی جمعیت برخاست و گفت: من هنوز نفهمیده‌ام عشق و محبت به خداوند یعنی چه؟ واعظ گفت: ای مرد روستایی! بیا این است الاغ تو افسارش کن و ببر. (توضیح ادمین: شعری‌ست از «هفت اورنگ جامی» که می‌توانید اینجا کلیک بخوانید.)

آن کس را که نبود عشق یار               بر او پالان و افساری بیار

 

ذکر:

«یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب»، صد مرتبه.

 

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 14ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۰۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه مهربانی

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ ق.ظ

 

چه لقمه‌ی خوشمزه و کم‌یابی. لقمه‌ای که این روزها تقریباً در همه‌ی عالم بسیار نادر و کمیاب شده و حکم اکسیر احمر را پیدا کرده‌است. در دنیایی که همه‌ی معادلات و حساب و کتاب‌ها بر اساس مادیات سنجیده می‌شود و ارزش انسان‌ها حتی انسان‌های عزیزی مانند پدر و مادر و فرزند نیز بر اساس مادیات سنجیده و ارزش گذاری می‌شود، دیگر کجا می‌شود توقع مهربانی و رأفت و عطوفت داشت؟! اما به بهانه‌ی روزهای پایانی ماه رجب و بعثت پیامبر رحمة للعالمین، لقمه‌ی محبت را از کنار سفره‌ی ایشان جستجو می‌کنیم بلکه توفیق، رفیق شد و توانستیم ذره‌ای از این لقمه را تناول کنیم.

خداوند متعال در قرآن، در سوره‌ی احزاب، رسول خدا (ص) را اُسوه‌ی حَسَن معرفی کرده‌است «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».

اسوه چیزی نیست که مردم در طول زمان به آن نیاز نداشته باشند. آنان‌که فکر می‌کنند می‌توانند در گذر زندگی، آنچه خود می‌فهمند، می‌دانند، تشخیص می‌دهند و می‌خواهند را به دلخواه انجام دهند؛ و هیچ نیازی به اُسوه‌های الهی و معنوی ندارند، فرسنگ‌ها از آدمیّت فاصله گرفته‌اند و راه خودخواهی و خودپسندی را طی می‌کنند.

ما در زندگی اجتماعیمان، در زندگی با مردم و در معاشرت‌هایمان که غالباً نواقصی وجود دارد باید الگویی مانندِ رسول الله (ص) داشته باشیم که مبنای بعثت ایشان، تکمیل اخلاق بنی‌آدم بوده‌است.

با اینکه مهربانی و رحمانیّت از صفات الهی می‌باشد و گستردگی رحمت الهی، عالم را پر کرده‌است و خداوند در قرآن می‌فرماید: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَة»؛ خداوند رحمت بر بندگان را بر خودش لازم دانسته‌است.

و یا می‌خوانیم که رحمت خداوند بر غضبش سبقت گرفته‌است و بزرگان و عرفا می‌گویند: خداوند با رحمانیّتش، عالم را آفریده؛ با رحیمیّتش عالم را به کمال رسانده‌است. پس این عالم وجود، هم مظهر رحمانیّت و هم مظهر رحیمیّت خداوند است. چون ایجاد شده، مظهر رحمانیّت است؛ چون به سوی کمال می‌رود، مظهر رحیمیّت است.

و باز عارفانِ بالله فرموده‌اند: در ذات اقدس الهی آنچه که تجلی دارد، رحمت است. لذا خوب که در سوره‌ی حمد نگاه کنیم، می‌بینیم که چهار مرتبه در آغاز سوره، بر صفت رحمت خداوند متعال تأکید شده‌است: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین الرحمن الرحیم

شاید اینکه روزانه در هر وعده‌ی نماز چندین مرتبه این سوره را تکرار می‌کنیم، توجه به همین معنا باشد.

رسول اکرم (ص) در طی بیست و سه سال نبوت، با بیان و عمل سعی داشتند این رحمت الهی را برای مردم بیان کنند؛ و هم نشان دهند تا مردم هرگز ناامید نشوند و روابط‌شان هم براساس مهربانی و رحمت برنامه‌ریزی شود.

فرمودند: اگر رحمت، صد قسمت باشد، نود و نه قسمت آن نزد خداوند است و یک قسمت میان شما تقسیم شده که باز خداوند متعال در آن یک قسمت هم شریک هستند و تمام مهربانی‌هایی که در عالم وجود دارد همگی از آن یک قسمت است.

نوشته‌اند شخصی از دنیا رفت که آدم بسیار متدیّنی نبود اما مهربان بود. اگر از کسی پولی یا چیزی طلب داشت برای گرفتنش، می‌فرستاد اما سفارش می‌کرد که اگر داشت و داد، بگیرید در غیر این صورت دعوا نکنید، فشار نیاورید، بلکه بگویید ما از تو گذشتیم به امید آنکه خدای رحمان نیز از ما بگذرد. وقتی خبر مرگش را به پیامبر (ص) دادند فرمودند: او اهل بهشت است زیرا مهربان بود و به رحمت الهی امیدوار.

و فرمودند: عظیم‌ترین آیه‌ی قرآن، «آیة الکرسی» است.

ترسناک‌ترین آیه‌ی قرآن: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ»

اعدَل‌ آیات قرآن: «اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ»

و بعد فرمودند: امیدوار کننده‌ترین آیه در قرآن آیه‌ی «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»؛ ای بندگان خداوند که به خود بد کرده‌اید از رحمت خداوند مأیوس نشوید.

آری، این دری است که پیامبر خدا (ص) رو به مردم باز کرده‌است.

 

فرمودند: «اِنّما بُعِثتُ رَحمَةً»؛ همانا من بر رحمت مبعوث شده‌ام.

و فرمودند: خداوندِ رحیم، مرا هم به رحمت فرستاد. «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ»؛ ای پیامبر تو با مهربانی و رحمت به سوی مردم مبعوث شدی.

 

بروز این مهربانی در جایگاه‌های گوناگون:

1 - در جبهه و جنگ:

جایی که معمولاً از رحمت و مهربانی خبری نیست یا کمتر وجود دارد مگر در قاموس پیامبر(ص) که الگوی مهربانی و رحمت است. در سوره‌ی آل عمران آیه‌ی ۵۹، حکایت جنگ اُحد که سیصد نفر از جبهه‌ی پیامبر(ص) جدا شدند و توجه به دستور ایشان نکردند، زمینه‌ی شکست پیامبر(ص) را فراهم کردند و گروهی از بهترین یاران پیامبر(ص) کشته شدند؛ تماشا کنید که خداوند چه دستوری به پیامبرش داد:

«پیامبر! اگر بخواهی در دلت ناراحت شوی و ناراحتی قلبیت را بر زبان آوری و با اینها درشتی کنی، همه از اطرافت دور خواهند شد. اگر بخواهی خشونت قلب داشته باشی و سخت گیری کنی، کسی نزد تو نخواهد ماند. آری به تو بد کردند، سخنت را گوش ندادند، بدی به تو، بدی به خداوند است، اطاعت از تو اطاعت از خداوند است. پیامبر! از این‌ها بگذر و برای آنها استغفار کن، از من بخواه که از آنها بگذرم.»

و در پایان می‌فرماید: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»؛ باز به افکارشان اهمیت بده و با آنها مشورت کن.

ببینید چگونه دریای رحمت، آنجا موج می‌زند که در قوانین بشری، حکم اعدام صحرایی برای آنها در نظر گرفته شده‌است.

 

2 - مهربانی با مردم عادی:

سلیقه‌های مردم مختلف است، یکی تند، یکی کند و یکی عصبانی است و ... هر کس روحیه‌ای دارد و پیامبر(ص) مأمور است در چنین جامعه‌ای طعم مهربانی را به همگان بچشاند.

پسرک عبای پیامبر (ص) را کشید، حاشیه‌ی عبا، پوست گردن مبارک ایشان را آزرده کرد، فرمودند: چه می‌خواهی؟ گفت: مادرم مرا فرستاده تا عبای شما را به تبرک بگیرم. حضرت فرمودند: عیبی ندارد. عبا را درآوردند و به او دادند، سپس فرمودند: سلام مرا به مادرت برسان و بگو: خواهرت هم از من تبرکی خواسته، عبا را نصف کند، نصفش برای مادرت، نصفش برای خواهرت.

 

3 - برخورد مهربانانه‌ی پیامبر(ص) با کودکان:

رسول اکرم (ص) عبور می‌کردند (رسولی که مهمان خداوند شد در مکانی که جبرئیل هم، اجازه‌ی ورود نداشت، با چنین مقام معنوی) مشاهده کرد که کودکی گله‌ی گوسفندی را می‌برد، بچه‌ها او را اذیت کردند و گوسفندها پراکنده شدند. بچه درمانده شد، نمی‌توانست گوسفندهایش را جمع کند. حضرت بچه‌ها را دور کردند، کمک کردند که یکی‌یکی گوسفندها را جمع آوری کند، آنها را در اختیار کودک گذاشت، سپس ایشان با مهربانی فرمودند: اکنون با خیال راحت برو که هیچ کدام از گوسفندانت صدمه ندیده‌اند.

یا هنگامی که کودکی در آغوشش، ادرار کرد، مادرِ کودک، فریاد زد. ایشان فرمود: فریاد مزن! که کودک می‌ترسد (ادرارش قطع می شود) این چیزی است که با آب تطهیر می‌شود!

آیا جهان اسلام امروز این‌ها را فراموش کرده‌است؟! آیا کودکان یمنی، عراقی، فلسطینی، سوری یا هر جای دیگر دنیا تغییر ماهیت داده‌اند و کودک نیستند که فدای سیاست بازی سیاست‌مداران عالم شده‌اند؟!

 

4 - مهربانی نسبت به حیوانات:

پیامبر (ص) اجازه نمی‌دانند حیوانی گرسنه بماند یا بارِ بیش از توان حیوان بر او بگذارند یا اینکه به حیوانی تعرض شود. البته برخی از حیوانات برای انسان خطرناک هستند مانند مار یا حیوانات موذی دیگر که باید کشته شوند وگرنه باعث مرگ انسان می‌شوند. در مورد این‌ها هم پیامبر رحمت(ص) دستوری رحیمانه دارند، ایشان فرمودند: اگر کسی حیوان موذی خطرناک را با یک ضربه بکشد خداوند متعال صد حسنه به او می‌دهد. یعنی کسی حق ندارد حتی این نوع حیوانات را شکنجه کند، آزار بدهد و زجرکش کند.

واقعا احساس می‌کنم لقمه‌ی امروز برای مردم امروز خجالت‌آور و گلوگیر است.

 

5 - مهربانی ایشان نسبت به دشمن:

یهود از ابتدای اسلام، بنا را بر دشمنی شدید با پیامبر (ص) و مسلمانان نهادند و از هیچ کاری در این زمینه کوتاهی نکردند. با این حال، روزی پیامبر (ص) نشسته بودند، جنازه‌ی یک یهودی را می‌بردند، ایشان بلند شده و ایستادند. کسی گفت: یا رسول الله! یهودی است! فرمودند: باشد، انسان است و من به حرمت انسانیتش بلند شدم و ایستادم.

اگر می‌شنیدند کسی بیمار است حتی یک یهودی، در نهایتِ مهربانی به عیادتش می‌رفتند. اگر کسی گرفتار بود، مهربانانه به رفع گرفتاریش اقدام می‌کردند.

و برای اینکه امتش را الگوی مهربانی برای جهانیان تربیت کند، فرمود: مردم! نزدیک‌ترینِ شما در روز قیامت به من، مهربان‌ترین شما نسبت به مردم است.

 

بیاییم مقداری در برخوردهایمان، در مراوداتمان، در گفت‌وگوهایمان، در خلق و خویمان، خوی نبوی داشته باشیم و لقمه‌ی مهربانی در دهان یکدیگر بگذاریم.

صلوات

26ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۸
خادمه الزهراء

 

این روزها به بهانه ایام رجبیه و تولد با سرسعادت مولا، ادب ایجاب می‌کند که تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیریم و خود را در گوشه‌ای بر سفره‌ی تولد ایشان جای دهیم و چون این خانواده، تمامی اهل کرم و بخشش هستند، حتماً جرعه‌ای از شربت تولد ایشان را به کام جان ما خواهند ریخت. این روزها بهار است، فصل گل‌های متنوع، زیبا و چشم‌نوازی که روح انسان را نوازش می‌دهد. ما هم سعی می‌کنیم، کنار لقمه‌ی صبحانه هر روز شاخه گلی هم بگذاریم تا حال و هوا را لطیف‌تر کنیم.

گل‌ها ویژگی‌های منحصر به ‌فردی دارند.

یکی اینکه اول غنچه‌اند و سپس می‌شکفند، باز می‌شوند و جلوه‌های خود را به نمایش می‌گذارند. قلب مؤمن، مثل غنچه است و مؤمن با تفکر، تعقل و تذکر در خوبی خدا و اهل‌بیت دلش دچار محبت آن‌ها می‌شود، وقتی محبت پیدا کرد از آن‌ها راضی می‌شود، وقتی به رضا رسید غنچه‌ی دلش می‌خندد و می‌شکفد و کارش تمام می‌شود.

 

از ویژگی‌های گل این است که برای رشد، بالندگی، تربیت و شادابی به امور مهمی همانند نور، حرارت، آب و از جمله فضولات حیوانی نیازمند است و الّا به ثمر نمی‌رسد. می‌گویند: اهل معرفت، باطن دنیای مادی را به فضولات تشبیه کرده‌اند. ازاینجا استفاده می‌شود؛ که همان‌گونه که گل برای رشد خود به فضولات حیوانی احتیاج دارد؛ مؤمن هم برای رشد و کمال خود، به زندگی کردن در دنیا که باطنش همان است، نیازمند است.

بدون زندگی در دنیا و رشد و تربیت در چنین فضایی هرگز به نقطه‌ی اوج کمال ظاهر و باطنی و مادی و معنوی در دنیا و آخرت نخواهد رسید.

بیایید دنیا را از کنار سفره‌ی مولا نگاه کنیم و هر دو چهره‌ی مثبت و منفی دنیا را ببینیم.

روزی حضرت شنیدند کسی مذمت دنیا می‌کند و از دنیا به شدت بد می‌گوید. حضرت فرمودند: ای کسی که نکوهش دنیا می‌کنی درحالی‌که تو خود به غرور دنیا گرفتاری، فریفته باطل آن هستی. تو از جرم دنیا شکایت می‌کنی یا دنیا از جرم تو شکایت دارد؟ چه وقت دنیا تو را گول زد و چه موقع تو را فریب داده است؟ چه اندازه با دست خود بیماران را پرستاری کردی؟ در کنار بستر آنان مراقب بودی؟ و درخواست شفای آن‌ها را نمودی و از طبیبان برای آن‌ها دارو خواهش کردی؟ اما در نهایت نتیجه نداد، آن‌ها را با دست خود به خانه‌ی گور سپردید و یا آنگاه ‌که پدر و مادر خود را از دست دادید و یا ... دنیا شما را فریب داد؟

و در حدیثی دیگر به بُعد مثبت دنیا می‌پردازند و می‌فرمایند: این دنیا جایگاه صدق و راستی است؛ برای کسی که با آن به ‌راستی رفتار کند. و خانه تندرستی است؛ برای کسی که از آن چیزی بفهمد. و سرای بی‌نیازی است؛ برای کسی که از آن توشه بردارد. و محل اندرز است؛ برای کسی که از آن اندرز گیرد. هان! بدانید، دنیا مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحی الهی و تجارت‌خانه اولیای خداست. آن‌ها در اینجا رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت را سود خود قرار داده‌اند.

 

از ویژگی دیگر گل این است که طراوت و شادابی خود را مدیون آب است و اگر آب به او نرسد مرگش حتمی است. مؤمن همین‌طور است، هم به آب طبیعی و هم به آب معنوی نیازمند است.

آب در لسان اهل معرفت، اول رحمت الهی و دوم معارف الهی و سوم ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام معنا شده‌است. در واقع انسان برای دست‌یابی به حیات طیبه به این سه محتاج است.

🔸 اول باید رحمت خاصه الهی شامل حالش شود.

🔸 دوم از این طریق و از جانب قرآن و عترت معارف الهی به او برسد.

🔸 آنگاه تحت عنایت ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام قرار گیرد.

 

راستی ولایت اهل‌بیت چیست؟

فرمودند: ولایت یعنی محبت اهل‌بیت، و پیروی از آن‌ها در دین‌داری، و اطاعت از اوامر و نواهی آنان و اقتدا کردن در اخلاق و اعمال آن‌ها.

آری آب یعنی ولایت علی علیه‌السلام و بدان چشمه‌ی محبت علی در باطنتان است. کمی سر به گریبان فروبرید و در درون خود، کار کنید تا به آب برسید.

اگر اهل فکری، بافکر؛           اگر اهل ذکری، با ذکر؛            و اگر اهل ‌دلی، با دل؛             و اگر اهل عشقی، با عشق؛

در درونت کار کن که البته تیشه‌ی عشق تیزتر است و زودتر به آبت می‌رساند.

کارم اندر عشق مشکل می‌شود.                    خانمانم بر سر دل می‌شود

هر زمان گویم که بگریزم ز عشق                 عشق پیش از من به منزل می‌شود

یا علی، صلوات

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۰۹
خادمه الزهراء

یک لقمه نان همراه با نور از سفره‌ی پر برکت ابن‌الرضا، جوادالائمه علیه‌السلام.

تبریک به حضور نورانی پدر بزرگوارش و فرزند برومندش صاحب الزمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه؛ و طبق طبق گل نرگس هدیه بر ضریح پر نورش.

 

 

ماه رجب امسال (سال 1396 این کلام از استاد ایراد شده است ادمین) بهار در بهار است. تولدها و حوداث معنوی که در روزها و شب‌های این ماه اتفاق افتاده‌است و تقارنش با نوروز، واقعاً روزهای نوئی را برای ما به ارمغان آورده‌اند. امیدوارم از این فرصت پیش آمده، خوب استفاده کنیم و برگی نورانی در دفتر زندگی امسالمان باز کنیم.

نمی‌دانم در مورد حضرت جواد علیه‌السلام چه بنویسم! من اصلاً دوست ندارم در ایامی که مخصوص به یکی از ائمه معصومین (ع) می‌باشد، فقط در مورد ایشان چیزی بگویم یا بنویسم؛ زیرا فرمودند: ما امامان، همه یک نور واحد هستیم و هیچ تفاوتی با هم نداریم، هر کدام اگر جای آن دیگری بودیم، همان اعمال و رفتاری را انجام می‌دادیم که او انجامش داده است.

یعنی اگر امام حسن مجتبی علیه‌السلام به جای امام حسین علیه‌السلام بودند همان می‌کردند که ایشان انجام داده‌اند و بر عکس. پس وقتی بخواهیم در مورد هر کدام از ائمه معصومین علیهم‌السلام چیزی بگوییم باید در مورد همه‌ی آنها بگوییم.

خوب، لقمه‌ی امروز را از کدام قسمت سفره برداریم؟ شما چه میل دارید؟

می‌دانید! شیرین‌ترین، گواراترین و دل‌چسب‌ترین لقمه، لقمه‌ی محبت است؛ و آن لقمه‌ای است که عاشق از سرِ عشق بپیچد و با دست خودش در دهان معشوقش بگذارد. باور کنید این لقمه‌ی صید است اگر بشود فقط با یک لقمه، دلی را صید کرد، همین لقمه است. صید به شیوه‌های مختلف انجام می‌گیرد. گاه، صید، شیر است و ببر؛ و گاه صید، مرغ است یا ماهی؛ و گاه آهوست یا پروانه. مسلم است که باید ابزارهای صید متناسب با جاندارِ صید شده باشند در غیر این صورت مقصود، حاصل نمی‌شود و صیاد هرگز به خواسته‌ی خود نخواهد رسید، پس هر چیزی با ابزارِ صیادی خاصِ خود شکار می‌شود.

ما که در دنیا و آخرت، سخت نیازمند به رحمت و لطف حق و عنایت ویژه و جاودانه‌ی حق هستیم و بر اساس آیات و روایات باید راهی را طی کنیم که پایانش، رضایت حضرت حق و بهشت خداوند باشد، پس باید ابزار مناسب این‌ها را فراهم آوریم، آنگاه درصدد صید کردن لطف و رحمت حق و عنایت و رضایت دوست و نهایتاً بهشت برآییم.

از آنجا که ماهی‌گیر، تورِ صید ماهی را بهتر از دیگران می‌شناسد و شکارچیِ پروانه، تور شکار پروانه را؛ و سخنران، ابزار صید کلمات را، پس خداوند هم تور مناسب با آن حقایق را بهتر از هرکس می‌شناسد، اینکه چگونه می‌شود به تمام مواهب دنیوی و اخروی رسید و ابزار صید مناسبِ همه‌ی این‌ها چیست را خداوند بهتر از همه می‌داند.

او بر پایه‌ی آیات قرآن، این تور را، محبت به اهل بیت (ع) و اطاعت از فرمان آن بزرگواران می‌داند و لاغیر!

و راه به دست آوردن محبت، اتصال به معرفت و شناخت است.

انسان وقتی کمترین شناخت را از اهل بیت (ع) پیدا کند، با چشم معرفت، جز زیبایی‌های معنوی و حسنات اخلاقی و عملی و آراستگی‌های روحی و قلبی، چیز دیگری از این بزرگواران نمی‌بیند؛ و همان زیبایی‌ها و آراستگی‌ها، سبب دلبستگی، محبت، علاقه و عشق به آنان می‌شود.

این محبت با حرارتی که دارد، انسان را در هر شرایطی وادار می‌کند که به شکل معشوق درآید؛ و از آنجا که اهل بیت علیهم السلام هم‌رنگ حق هستند، ما نیز با هم‌رنگ شدن با آنها، به رنگ حق در خواهیم آمد؛ و با این تورِ بی‌نظیر که تار و پودش بافته از محبت، عمل، عشق و اطاعت است؛ رحمت، لطف، عنایت، کرامت و مغفرت در بهشت حق را صید خواهیم کرد.

البته با پدید آمدنِ عشق چه انسان بخواهد، چه نخواهد، به دایره‌ی اطاعت از خواسته‌های معشوق می‌افتد و از این طریق به تدریج از معشوق رنگ می‌گیرد تا جایی که عاشق، در حدّ سعه‌ی وجودی خود معشوق می‌شود.

 

عجب لقمه‌ی محبتی خداوند برایمان گرفته‌است!

این لقمه، چنان انرژی دارد که بیش از چهارده قرن اسلام را سر پا نگه داشته‌است.

فرمودند: برای هر چیزی پایه و اساسی است و پایه و اساس اسلام، عشق ورزی به ما اهل بیت است.

و فرمودند: عشق و محبت به ما را خداوند از خزانه‌هایی که زیر عرش اوست و مانند خزانه‌های طلا و نقره است، از آسمان فرود می‌آورد و آن را جز به اندازه نازل نمی‌کند و جز به بهترین بندگانش نمی‌بخشد. این عشق و محبت همانند ابری باران‌ زاست. پس هرگاه خداوند بخواهد آن را فرمان می‌دهد و آن نیز باران محبت را نازل می‌کند. پس به جنین داخل شکم مادر هم می‌رسد.

آری، از آنجا که محبت اهل بیت (ع)، هدیه‌ی خداوند است و هدیه را فقط به دوستان می‌دهند، پس محبت به آن بزرگواران، نشانه‌ی محبت خداوند به انسان است.

لقمه‌ی محبت جوادالائمه علیه‌السلام نوش جانتان!

 

ذکر حاجت:

هر گاه در زندگی فرو ماندی، به دنبال راه چاره بودی، هفتاد بار امام رضا علیه‌السلام را به جوادش قسم بده. و اگر توانستی به مشهد برو، حلقه‌ی یکی از درب‌های حرم مطهر را بگیر و آن ذکر را هفتاد بار بگو و دست خالی برنگرد.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۱۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه جذابیت

چهارشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۶ ب.ظ

 

بعضی وقتها، بعضی چیزها، بعضی مکان‌ها، بعضی آدمها، بعضی کلمات، بعضی نگاه‌ها، چه جذابیتی دارند؛ طوری جذبت می‌کنند که برای همه‌ی عمر، مست و شیدا می‌شوی، سر از پا نمی‌شناسی! مانند بُشرحافی که با یک جمله‌ی امام هفتم (ع)، چنان مجذوب شد که حتی فرصتِ پوشیدن کفش را هم به خود نداد و به شکرانه‌ی این سرمستی، همه‌ی عمر پا برهنه راه رفت!

مگر آن پیر رهگذر به عطار نیشابوری جز یک جمله گفت که مسیر زندگی او را تا تمام عمر، عوض کرد؟

یا مگر بابا رکن الدین، به صادق تخت فولادی چه گفت که از آن جوان خوشگذرانِ بی‌خیال، جوانی عارف و عالم و زاهد ساخت؟

تازه اینها قدرت جاذبه‌ی عارفان الهی بوده‌است، نه قدرت جاذبه‌ی فاطمی یا علوی یا رضوی!

راستی اصلاً جاذبه چیست؟ اساس بنیانش از کجاست؟

عشق، اساس همه جذابیت هاست. همه‌ی موهبت‌ها از عشق است. بنیان هستی بر اساس عشق الهی است. خلقت انسان و همه مخلوقات، حاصل عشق است. به قول حافظ:

طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری                ارادتی بنما تا سعادتی ببری

 

اگر بخواهید چیزی را جذب کنید، باید به آن عشق بورزید. بزرگان گفته‌اند: هر ذره‌ای زبان محبت را می‌فهمد و دعوت محبوب را اجابت می‌کند. اگر قصد جذب هر ذره‌ای را دارید، راه جذبش این است که به آن عشق بورزید.

از امام رضا علیه السلام پرسیدند: دین چیست؟ فرمود مگر دین جز محبت است!

آری، اساس همه‌ی جذب کردن‌ها محبت است. محبت و عشقی بی‌دریغ، محبت و عشقی که از سرِ معامله نباشد. به این کار نداشته باشید که طرفِ مقابل به شما عشق می‌ورزد یا نه!

مانند خورشید باشید که عاشقانه به شما می‌تابد، نور و انرژی می‌دهد، هر روز این کار را تکرار می‌کند و هیچ توقعی از شما ندارد. فقط یک پیام به شما می‌دهد که عشق باید بی‌تمنا باشد!

عشق، یک فرآیند درونی است. یک عبادت عاشقانه، یک دعای عاشقانه، یک جمله، یا بخشش عاشقانه، شروعش از درون است. شما وقتی از درون، از سر محبت برای کسی یک دعا می‌کنید، برای کسی طلب خیر از خدا می‌کنید، فرشته‌ای از عرش ندا می‌دهد "صد هزار برابر برای تو باشد" یعنی دعا کننده، صد هزار دعای تضمین شده از طرف خدا دارد. کسی که این روایت را نقل می‌کند، می‌گوید: من کراهت دارم صد هزار برابر، دعای تضمین شده از طرف خداوند را رها کنم و به دعای خودم مشغول شوم.

بیاییم عادت کنیم، هر کاری را عاشقانه انجام دهیم. اگر بلد نیستیم، تمرین کنیم. عشق ورزیدن را از اشیای اطرافمان شروع کنیم. به گل‌های باغچه و یا پارک، به اشیای خانه، حتی پول داخل کیف. نمی‌گویم وابسته باشید، همان قدر که عاشق پول هستید، همان قدر هم بارش داشته باشید. پول تجلی توانگری الهی است؛ لطف خدا شامل حال شما شده‌است؛ یک اسکناس در کیف، موهبت خداوند است به این خاطر دوستش داشته باشید.

حدیث داریم که با نعمت‌های خدا خوش‌رفتاری کنید تا دوام پیدا کنند.

آری، اگر با ریه و قلب و کلیه‌ی خود، خوش‌رفتاری کنید، دوامشان بیشتر می‌شود.

آری، هرگز جوهره‌ی هستی را فراموش نکنید. جوهره‌ی هستی، عشق است. حتی به کسانی که به شما بد کرده‌اند در خلوت و آشکار، با صدا یا خاموش و در دل، عاشقانه دعا کنید و از خدا برایشان هدایت بخواهید.

بدانید آن زمان که شما در جوهره‌ی هستی فرو رفته‌اید و با آن هماهنگ شده‌اید، به تمام هستی، عشق می‌ورزید و دیگر نیت و عملی نخواهید داشت که به کسی آسیب وارد کند.

راستی، بدان اگر گاهی دلت هوای کربلا یا مشهد الرضا یا یوسف زهرا می‌کند، جاذبه‌ای از آن طرف است و اگر مدت‌هاست دلت تنگ این‌ها نشده‌است، بترس؛ مبادا از آن طرف فراموش شده‌ای و حواست نیست!

گر چه وصالش نه به کوشش دهند                آنقدر ای دل که توانی بکوش

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۶
خادمه الزهراء

دوستی علی و ذکر لا اله الا الله

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۴۱ ق.ظ

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام و درود فراوان خداوند بر اهل‌بیت رسول‌الله (ص)، آنان که محبتشان بزرگ‌ترین سرمایه‌ای است که خداوند فقط به بندگانش روزی فرموده و عشق به آن‌ها را در قلوب انسان‌های شایسته به ودیعه نهاده است.

رسول خدا (ص) فرمودند: مؤمنی نیست مگر آنکه دوستی خالص من در قلب اوست و دوستی خالص من در قلب کسی نیست، مگر آنکه دوستی خالص علی علیه‌السلام هم در دل او باشد.

یا علی! دروغ می‌گوید آن‌کس که ادعای دوستی مرا دارد و لیکن تو را دشمن دارد.

ذکر امشب:

«لا اِلهَ الّا هو» در ابجد مساوی است با علی. ۱۱۰ مرتبه «لا اِلهَ الّا هو» بگوییم [با عشقِ علی علیه السلام]

برای فرج منتقم خون حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها صلوات.

هدیه به روح مطهر علمای اسلام و همه‌ی آن‌هایی که بین ما بوده‌اند و نیستند صلوات.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۴۱
خادمه الزهراء