در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

ششم محرم 1396

چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۲۳ ق.ظ

به‌نظر شما، آیا سفره‌ای گسترده‌تر از سفره‌ی حضرت حسین علیه السلام وجود دارد که فراخور تمام ذائقه‌های بشری، لقمه داشته باشد؟! بیایید از این سفره، لقمه لقمه شور، شعور، عشق؛ و شوق، ره‌توشه تا خدا برداریم.

 

محورهای سخنرانی ۶ محرم، ۵ مهر ۱۳۹۶

 

🔹مطالبی درباره‌ی جناب قاسم بن الحسن (ع) و توسل به ایشان

🔹 در باب روضه‌ی اباعبدالله الحسین (ع)

🔹 اشک، نشانه‌ و علامت چیست؟

🔹 درجات محبت

مشروح سخنرانی در ادامه مطلب (برگرفته از اینجا)

بسم الله الرحمن الرحیم

یا فاطمة الزهرا اغیثینی

ششم محرم 1439- 5 مهر 1396

محورهای سخنرانی

مطالبی درباره‌ی جناب قاسم بن الحسن علیهما‌السلام و توسل به ایشان

در باب روضه‌ی اباعبدالله الحسین علیه‌السلام

اشک نشانه‌ و علامت چیست؟

درجات محبت

مطالبی درباره‌ی جناب قاسم بن الحسن علیهما‌السلام

بعضی از افراد در زندگیشان در عرض یک شب بزرگ می‌شوند، مثلاً در شش ماهگی، حضرت علی اصغر علیه‌السلام آنچنان بزرگ شدند که لقب باب الحوائج گرفتند؛ و خداوند به ایشان اجازه داد تا هنگامی که در گوشه‌ای از عالم گرفتاری نام ایشان را صدا بزند، ایشان اذن داشته باشند تا گره از کارش باز کنند.

بعضی از افراد به سرعت بزرگ می‌شوند و این بزرگ شدن، اصلاً ارتباطی به سن و سالشان ندارد. در سن پایین، وجودشان تمام عالم را می‌گیرد و مانند خورشید تابناک چرخش دین و اسلام و کائنات و چرخش سعادت و چرخش حوائج بر سر انگشت آنها می‌گردد و می‌چرخد. از جمله این بزرگواران حضرت قاسم علیه‌السلام است که تنها سیزده سال داشتند.

یکی از علمای بزرگوار، ماهی چهار روز در خانه‌اش در شب‌های جمعه روضه برقرار بود. در شب‌های جمعه روضه‌خوان‌ها می‌آمدند و فقط روضه‌ی حضرت قاسم علیه‌السلام را می‌خواندند. مردم به ایشان گفتند: شما عالم و بزرگوار هستید، کربلا یک شهید فقط نداشته است، چرا شما فقط روضه‌ی حضرت قاسم علیه‌السلام را می‌گیرید؟ آقا فرمودند: من یک شب در عالم رؤیا دیدم که تمام آسمان صف نماز جماعت بسته‌اند و در این صف نماز جماعت حضرت آدم علیه‌السلام، ابراهیم علیه‌السلام، موسی علیه‌السلام، عیسی علیه‌السلام و صدوبیست‌وچهار هزار پیامبر و اولیا و اوصیا، همه و همه صف‌به‌صف ایستاده‌اند تا نماز جماعت بخوانند. وقتی که اذان گفته شد بلند شدم تا ببینم پیش نماز چه کسی است، دیدم که پیش نماز حضرت قاسم علیه‌السلام است؛ و تمام انبیا و اوصیا و اولیا و همه‌ی آسمانیان به حضرت قاسم علیه‌السلام اقتدا کرده‌اند.

ما نیز در سال‌های جنگ چنین نوجوانانی را دیدیم که به جبهه‌های جنگ می‌رفتند. در دوران جنگ، صلیب سرخ جهانی و سازمان ملل به ایران اعتراض کردند که ایران با زور نوجوانان را به جبهه‌های جنگ می‌آورد و آنها یکی پس دیگری به شهادت می‌رسند. فرماندهان، نوجوانان را در مکانی جمع کردند و از آنها خواستند که بازگردند، یکی از آنها سخن زیبایی گفت، او گفت: اگر منکر این می‌شوید که قاسم بن الحسن علیهما‌السلام در کربلا حضور داشته است، ما نیز به خانه‌هایمان باز می‌گردیم.

وقتی که وارد حرم امام حسین علیه‌السلام می‌شوید، حبیب بن مظاهر دارای ضریح است. امام حسین علیه‌السلام نیز ضریح دارد، حضرت علی اکبر علیه‌السلام نیز در پایین پای امام حسین علیه‌السلام دفن شده است و ضریح دارد و علی اصغر علیه‌السلام نیز روی سینه‌ی امام حسین علیه‌السلام قرار دارد. در کمی دورتر ابراهیم مجاب و کمی دورتر حضرت عباس علیه‌السلام دفن شده و دارای ضریح و حرم است. شش کیلومتر دورتر حربن یزید ریاحی دارای ضریح و حرم است. اما چرا حضرت قاسم علیه‌السلام که دردانه‌ی حسین بن علی علیهما‌السلام است، ضریح ندارد؟ زیرا پدر ایشان، امام حسن علیه‌السلام نیز در بقیع حرم ندارد. چگونه می‌شود که پسر حرم داشته باشد در حالی که پدرش بدون حرم است!؟ علی اکبر علیه‌السلام ضریح دارد چون امام حسین علیه‌السلام ضریح و حرم دارد، حضرت عباس علیه‌السلام حرم دارد زیرا حضرت علی علیه‌السلام دارای حرم است.

حرم امام حسین علیه‌السلام درهای گوناگونی دارد. نزدیک‌ترین در به ضریح امام حسین علیه‌السلام، باب قاسم علیه‌السلام است و این مسأله معنای لطیفی دارد؛ و آن این است که هر کس مشکلی دارد حضرت قاسم بن الحسن علیهما‌السلام را نزد امام حسین علیه‌السلام واسطه قرار دهد تا مشکلش حل شود.

تشکیل مجالس امام حسین علیه‌السلام یکی از وظایف مهم مسلمین به خصوص شیعیان است. کتابی داریم به نام محترق الفؤاد (شعله‌ها یا سوختن دل‌ها)، صاحب کتاب در مقدمه‌ی کتاب می‌نویسد: من در مدتی از زندگیم بیمار شدم و اطبا مرا جواب کردند، به حال احتضار افتاده بودم و در حال کما به سر می‌بردم و چند روز در احوال بیهوشی و جان دادن بودم. خانواده‌ام به اهل بیت علیهم‌السلام توسل گرفتند. در حال احتضار بودم، در آن حال دیدم دری باز شد و آقای بزرگواری به همراه بانویی در بالای سر من نشستند. آن آقا فرمودند: من علی علیه‌السلام هستم و ایشان صدیقه‌ی طاهره فاطمه‌ی زهرا علیها‌السلام هستند، سخنی داری بگو. من شروع به پرسیدن سؤال کردم و سؤال‌های گوناگون دینی و مذهبی می‌پرسیدم و حضرت پاسخ مرا می‌دادند. هنگامی که سؤال‌ها تمام شد، ایشان فرمودند: به توسلی که مادر تو گرفته است، من و فاطمه علیها‌السلام آمدیم تا به اذن خداوند تو را شفا دهیم. اکنون تو شفا گرفتی. من از این موضوع خوشحال شدم و شروع کردم به سؤال کردن در باب کربلا. هر سؤالی که می‌پرسیدم، حضرت فاطمه علیها‌السلام پیش‌دستی می‌کردند و به سرعت قبل از حضرت علی علیه‌السلام پاسخ مرا می‌دادند. سؤالاتم که تمام شد، حضرت فاطمه علیها‌السلام به زبان فارسی فرمودند: مجلس سوگواری حسینم را برپا کنید هر جا که چشمی بر حسینم اشکی بریزد حتی یک قطره، چه بسا خداوند تا هفتاد پشت او را بیامرزد.

مرحوم شهید دستغیب می‌نویسند: در شیراز حصبه آمد، در هر خانه یک الی دو نفر از این بیماری از دنیا مس‌رفتند. ماه محرم شد و در خانه‌ی مرحوم آقای سرافراز هفت نفر حصبه گرفته بودند. در ایام محرم در شب‌های عزاداری، مجلسی برقرار بود که در آن نیمه شب عزاداری می‌کردند، سپس نماز صبح می‌خواندند، سپس عاشورا می‌خواندند سپس هر کس به خانه می‌رفت. در یکی از شب‌ها این هفت نفر در تب می‌سوختند صاحب خانه نیز از این موضوع بسیار ناراحت بود، درد دلی کرد و گفت: حسین جان چند شب است که عزیزانم بیمار هستند و من در حال تیمار کردن آنها هستم، دیگر طاقت ندارم، امشب به روضه‌ات می‌آیم. وضو گرفت و به روضه رفت، وقتی مراسم تمام شد دلش شکست و گفت: حسین جان! تو را به جان مادرت قسم می دهم که نگاهی به بیماران من بکن.

ایشان نقل می‌کند: به خانه که رسیدم دیدم اهل خانه سالم در حال پختن نان هستند. گفتم: چرا از جایتان بلند شدید؟ شما هنوز بیمار هستید. دخترم گفت: پدر جان ما شفا گرفته‌ایم. شما که به روضه رفتید، من دیدم در اتاق باز شد آقایی آمد و فرش سیاهی کف اتاق پهن کرد، فکر کردم که ما دیگر در حال مرگ هستیم. آن آقا به من گفت: ما برای عزاداری می‌آییم، خانه‌ی شما روضه است. آنگاه به کتیبه‌های دور اتاق نگاهی کرد و گفت: اینها مناسب است. دیدم در باز شد، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، سپس امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام به همراه بانوانی آمدند و نشستند. آنها نگاهی به کتیبه‌ها کردند و اظهار رضایت کردند و سپس شروع به خواندن قرآن کردند. سپس یکی از آنها شروع به روضه خواندن کرد و این بزرگواران شروع به گریه کردن، کردند. آن بی‌بی به سینه‌اش می‌زد و می‌گفت: ولدی قاسم . آن فردی که فرش انداخته بود شروع به پذیرایی کرد، سپس امام علی علیه‌السلام بلند شدند و روی سر من دست کشیدند و روی سر بقیه نیز که بیمار بودند دست کشیدند، اما روی سر مادرم دست نکشیدند. گفتم: آقا مادرم نیز بیمار است. گفتند: مادر شما رفتنی است. گفتم: آقا جان! شما را به جان حسینتان قسم می‌دهم او را نیز شفا دهید. چه فایده ما خوب شویم اما داغ مادر ببینیم. شما را به جان امام حسین علیه‌السلام و حضرت قاسم علیه‌السلام قسم می‌دهم او را نیز شفا دهید. ایشان دستی هم بر سر مادرم کشیدند. به ایشان گفتم: آقا جان چرا شما پا برهنه هستید؟ ایشان فرمودند: عزای حسینم است، ما در روضه‌های حسین علیه‌السلام پا برهنه شرکت می‌کنیم، زیرا که مجلس عزای حسین علیه‌السلام حرمت دارد. خواستم به بیرون اتاق بروم که آقا فرمودند: شما را سفارش می‌کنم تا هنگامی که قادر هستید چشم‌هایتان را به هم بزنید و پلک بزنید حواستان به نمازهایتان باشد.

در باب روضه‌ی اباعبدالله الحسین علیه‌السلام

در جلسات قبل گفتیم که ورود به مجالس امام حسین علیه‌السلام اذن دخول احتیاج دارد و بدون اذن دخول ورود به این مجالس امکان‌پذیر نیست. اذن دخول آن را ابتدا خود خداوند تبارک و تعالی می‌دهد و اجازه را باید ابتدا از خود خداوند بگیریم. وقتی خداوند ما را مهمان کرد و اجازه داد تا در مجلس امام حسین علیه‌السلام بنشینیم، در مکانی که علی علیه‌السلام پا برهنه است، از ما پذیرایی می‌شود؛ و اولین پذیرایی به اشک است.

این سخن مرحوم آقای مجتهدی است، ایشان می‌فرمودند: هرگاه دلتان برای امام حسین علیه‌السلام شکست، در آن لحظه حسین علیه‌السلام از عرش شما را نظاره می‌کند حال در هر مکانی که باشی. آن کسانی که چشم بصیرت دارند می‌بینند که با آمدن محرم در پس پرده، کائنات دگرگون می‌شود. کائنات محزون هستند، حیوانات، آبها، جماد، نبات، ملک، اجنه، مؤمن، کافر، فاسق، همه و همه در دل‌هایشان غمی است چه بدانند که این غم از کجا نشأت می‌گیرد چه ندانند. زیرا که حسین علیه‌السلام پدر کائنات است. حسین علیه‌السلام، اباعبدلله است. در کائنات چیزی وجود ندارد که بنده‌ی خداوند نباشد و همچنین چیزی وجود ندارد که ذکر خداوند را نگوید و چیزی وجود ندارد که خداوند نیافریده باشد. هر چه را که خداوند خلق کرده است حسین علیه‌السلام واسطه‌ی خلقت بین او و خداوند بوده است. برای همین امام حسین علیه‌السلام، اباعبدلله است و نمی‌شود که پدری از دنیا برود و فرزندانش محزون نباشند… .

هر کس که به منزل آقای بهاءالدینی می‌رفت، ایشان از او با چای و بیسکوییت پذیرایی می‌کردند. بیسکوییت‌ها که تمام می‌شد، ایشان خرده‌هایش را برای مورچه‌ها می‌ریختند تا مورچه‌‌ها از آن بخورند. ایشان قسم می‌خوردند که همیشه مورچه‌ها از آن خرده بیسکویت‌ها استفاده می‌کردند و آنها را می‌خوردند اما در روزهای تاسوعا و عاشورا دست نخورده باقی می‌ماند.

در ایام محرم، در عالم تکوین غوغایی به پا می‌شود و وقتی مصیبت می‌آید اشک نیز با آن همراه می‌شود. اگر خداوند برای محرم اشک را قرار نمی‌داد مسلماً ما سکته می‌کردیم زیرا نمی‌توانستیم خود را تخلیه‌ی روحی کنیم.

سه نفر در آن لحظات آخر روز عاشورا دیگر اشکی نداشتند. اولین نفر، امام حسین علیه‌السلام بود. هنگامی که علی اصغر علیه‌السلام را روی دستانشان گرفتند، دیگر اشکی نداشتند و گریهی ایشان گریه‌ی سکلا بود، ایشان فقط صدا می‌زدند: خدایا تو مرا می‌بینی و این برای من کافی است.

دومین نفر، حضرت زینب علیها‌السلام بود. هنگامی که سر مطهر امام حسین علیه‌السلام بالای نیزه رفت، ایشان صدای «یا‌ حسین» سر می‌دادند اما دیگر اشکی نبود که بریزند.

سومین نفر، جبرائیل بود. مردم صدایی می‌شنیدند انگار که مردی فریاد «حسین» می‌کشد. امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: گریه‌ی جبرائیل گریه‌ی سکلا بود و اشکی نداشت و از این فریاد زمین و زمان را به لرزه در می‌آورد.

اشک، نشانه‌ و علامت چیست؟

اکنون این اشکی که خداوند با آن از ما در مجلس امام حسین علیه‌السلام پذیرایی می‌کند:

اول: نشانه‌ی اتحاد قلبی شیعیان است و پاسخ دادن به خود امام حسین علیه‌السلام است.

یکی از علمای وهابی در روزهای اخیر سعی می‌کرد که بگوید: چرا شیعیان بر حسین علیه‌السلام گریه می‌کنند؟ در کتاب ارشاد شیخ مفید، امام حسین علیه‌السلام در وداع آخر به حضرت زینب علیها‌السلام فرمودند: بعد از من گریه و اشک نریز. آرام باش و صبر کن. خود امام حسین علیه‌السلام به خواهرش این‌گونه گفته است، پس چرا شیعیان این گونه عزاداری می‌کنند و فریاد می‌زنند و گریه سر می‌دهند. چرا شیعیان به حرف امامشان گوش نمی‌دهند؟

او می‌داند که اکثر شیعیان متاسفأنه کتاب شیخ مفید را نمی‌خوانند زیرا که در دو صفحه‌ی بعد از این مطلب نوشته شده است که خود امام حسین علیه‌السلام فرموده است: من کشته‌ی گریه‌ها هستم، مؤمنی مرا یاد نمی‌کند مگر که مانند ابر بهار گریه می‌کند. آن وهابی مطلب اول را می‌گوید اما این مطلب را پنهان می‌کند.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: جزع در هر مصیبتی مکروه است مگر در مصیبت امام حسین علیه‌السلام.

دوم: اشک، اسلحه است. اشک نشان دهنده‌ی حب و بغض است و ضمناً اسلحه است. ذوالفقار حضرت علی علیه‌السلام در بین زمین و آسمان مشهور است، اما حضرت علی علیه‌السلام در دعای کمیل می‌فرمایند: خدایا به کسی که اسلحه‌ای به جز گریه ندارد، رحم کن.

خداوند چون می‌داند که بلا و گرفتاری در دنیا زیاد است به ما اسلحه‌ای به نام اشک داد. نوع گریه در مرحله به مرحله از زندگیمان تغییر می‌کند.

جناب آقای حسن زاده آملی می‌فرماید: الهی! تو گریه را اسلحه‌ی کودک بی‌زبان قرار دادی تا آنچه می‌خواهد با این اسلحه کاسبی کند و به دست آورد. خدایا! تو این اسلحه را از دست بندگانت نگرفتی (خداوند، گریه را وسیله‌ی کسب آمرزش، رحمت، مغفرت و تقرب به حسین علیه‌السلام و برای بندگانش قرار داده است.)

حضرت موسی علیه‌السلام از جایی عبور می‌کرد، دیدند از زیر سنگ کوچکی، آب جاری است. از سنگ سؤال کرد: این همه آب از کجا می آید؟ سنگ گفت: این آب‌ها اشک من است. پرسید: چرا گریه می کنی؟ سنگ گفت: از آسمان ندا آمد که خداوند با سنگ‌های داغ، اهل جهنم را عذاب می‌کند پس من ترسیدم که از سنگ‌های جهنم باشم. موسی علیه‌السلام دعا کرد: خدایا! این سنگ را از سنگ‌های بهشتی قرار بده. موسی علیه‌السلام رفت و مدتی بعد، بازگشت. دوباره دید که از سنگ، آب جاری شده است! سؤال کرد: اکنون چرا گریه می‌کنی؟ سنگ گفت: این گریه از شوق بهشت است.

گریه‌ی ما هم در مجالس امام حسین علیه‌السلام، گاهی از خوف است که مبادا امام حسین علیه‌السلام مرا از مجالسش بیرون براند که: «تو در برون، چه کردی که درونِ خانه آیی؟»، گاهی گریه‌مان بر مظلومیت امام حسین علیه‌السلام و شهادت غریبانه‌ی ایشان است، گاهی از شوق است و خدا را شاکریم که حسین علیه‌السلام را دوست داریم و در مسیر ایشان هستیم.

پس نباید فریب وسوسه‌های برخی را که این روزها می‌گویند چرا بر حسین علیه‌السلام گریه می‌کنید، بخوریم.

امام سجاد علیه‌السلام در دعاهای خود می‌فرماید: «وَ أَعِنِّی بِالْبُکَاءِ عَلَی نَفْسِی»؛ خدایا مرا کمک کن بر گریه کردن به حال خودم.

گریه و اشک، دلِ نرم می‌خواهد که با ریاضت، حاصل می‌شود؛ و قلب نرم می‌خواهد که با عبادت حاصل می‌شود؛ و خون پاک می‌خواهد که با لقمه‌ی حلال حاصل می‌شود؛ و دل سوزان می‌خواهد که با یقین و باور حاصل می‌شود.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: شقی و بدبخت و رانده شده چهار علامت دارد:

1- چشمی که خشک است (در معنویات به خشکی نشسته است).

2- دلی که سخت شده است.

3- آرزوی دراز (آروزهای دراز دنیوی دارد. آروزی دختران ری و آروزی نان‌های گرم از گندم‌های ری، عمر سعد را به جنگ با امام حسین علیه‌السلام کشاند).

4- دوست داشتنِ زیادِ دنیا.

حدیث است که گریه برای دنیا و هواهای نفس، مکروه است و جزع فراوان بر مصیبت هم، مکروه است مگر گریه بر امام حسین علیه‌السلام که در آن اجر فراوان است.

سوم: اشک، علامت حبّ است. دین، جز حبّ و بغض نیست. هر کس خدا را دوست دارد لاجرم، محبوب خدا را هم دوست دارد.

رتبه‌ی نخست درجات محبت چیست؟

محبت، درجات مختلف دارد، رتبه‌ی نخست آن:

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است: خدا را دوست داشته باشید به خاطر نعمت‌هایی که به شما داده است، من را دوست داشته باشید به خاطر خدا که واسطه‌ی میان شما و این نعمت‌ها هستم، اولاد مرا دوست داشته باشید به خاطر من.

پس هرکس محبوبی دارد که به آن عشق می ورزد، لاجرم محبوبِ آن محبوب را هم دوست می‌دارد.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: ایمان هیچ مؤمنی تکمیل نمی‌شود، مگر با محبت اهل بیت من. معرفت مؤمن تکمیل نمی‌شود مگر به محبت و معرفت اهل بیت من.

مرتبه‌ی بالاتر محبت:

جمعی از مردم مدینه خدمت امام حسین علیه‌السلام آمدند و گفتند: وقتی خدمت شما می‌آمدیم، جمعیت زیادی بودیم اما در نیمه‌ی راه، عده‌ای رفتند و ما ماندیم زیرا شنیدند که معاویه هم به مدینه آمده‌است، پس به دیدن او رفتند. ما آمدیم نزد شما زیرا شما را امام خود در دین می‌دانیم. امام حسین علیه‌السلام سر خود را پایین انداختند و سکوتی طولانی کردند، سپس سر خود را بالا آوردند و فرمودند: کسی که ما اهل بیت را دوست داشته باشد، نه به خاطر خویشاوندی با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله؛ و کسانی که ما را دوست دارند نه به خاطر اینکه از سفره‌ی ما بهره‌مند شدند بلکه به خاطر خدا و به خاطر خودمان دوستمان بدارند، چون روز قیامت وارد محشر می‌شوند، کنار ما اهل بیت هستند مانند دو انگشت سبابه‌ی دو دست در کنار هم (کنار هم هستند و یکی از دیگری بلندتر نیست).

مرتبه‌ی بالاتر محبت:

وقتی خداوند انسان را آفرید، فطرت انسان را خداجو قرار داد. کسی که باطن سالم دارد، هر چقدر در دنیا زندگی کند، مقصدش خداوند است (راه و مقصد را گم نمی‌کند. مقصدش، رسیدن به کمال مطلق که خداوند است، می‌باشد)، او سعی می‌کند که معرفت خود را تکمیل کند زیرا به او کمک می‌کند که به مقصدش برسد. او می‌داند که عقل و معرفت، وسیله‌ی رسیدن به مقصد است؛ و اسلام، احکام، شریعت، نماز، روزه، حجاب، مکارم اخلاق و راه هستند برای آن مقصد؛ و محبت اهل بیت علیهم‌السلام راه است برای آن مقصد.

آنگاه در میان اهل بیت علیهم‌السلام، کشتی حسین علیه‌السلام برای رسیدن به مقصد، سریعتر است. آن‌هایی که آغاز سلوکشان با حسین علیه‌السلام است زودتر به مقصد می‌رسند. به همین جهت در میان اهل بیت علیهم‌السلام، امام حسین علیه‌السلام را از همه بیشتر دوست داریم.

فردی آمد نزد امام علی علیه‌السلام و عرض کرد: به فریادم برسید که کافر شده‌ام! امام فرمود: مگر چه شده است؟! او گفت: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، فاطمه علیها‌السلام، شما و حسن علیه‌السلام را دوست دارم اما حسین علیه‌السلام را به گونه‌ای دیگر دوست دارم؛ من می‌دانم که همه‌ی شما از یک نور واحد هستید، اما این محبت حسین علیه‌السلام در اختیار خودم نیست! حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: جلوتر بیا. سپس در گوش او فرمودند: ما ائمه هم همین گونه هستیم و حسین علیه‌السلام را به گونه‌ای دیگر دوست داریم!

و ما اراده می‌کنیم که به وسیله‌ی امام حسین(ع) به سمت خداوند برویم که سریع‌ترین راه است.

زیرا در تمام دعاها و زیارت‌نامه‌ها حتی در زیارت جامعه کبیره و امین الله و در میان فرازهای دعا، از خداوند درخواست حوائج دنیوی هم داریم اما در دو زیارت‌نامه از اول تا به انتها هیچ چیز دنیوی نمی‌خواهیم، یکی زیارت عاشورا و دیگری زیارت اربعین است! و در این دو دعا، فقط تقرب به خداوند را می‌خواهیم: «انِّی أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ».

بنابراین، خاصیت محبت این است که راه را به سمت خداوند هموار می‌کند. وقتی محبت آمد، آنگاه اشک هم به دنبالش می‌آید.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">