در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۲۱ مطلب با موضوع «ذکر و دعا» ثبت شده است

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه انتظار ظهور

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۵۷ ق.ظ

ایام به سرعت سپری می‌شود و عطر و بوی ماه مبارک و ضیافت الهی به مشام می‌رسد. عطر ماه رمضان چه رایحه‌ای دارد؟ آیا چون ماه نزول قرآن است، رایحه‌ی گل محمدی دارد؟ یا چون شب قدر در این ماه قرار گرفته و شب قدر، سخن از قدر ناشناخته‌ی حضرت فاطمه (س) دارد، رایحه‌ی یاس فاطمی از این ماه ساطع می‌شود و به مشام می‌رسد؟

به نظر می‌رسد که چون ماه رمضان همسایه‌ی ماه شعبان است و در نیمه‌ی این ماه، گل نرجس که همان نرگس می‌باشد قدم به عرصه‌ی عالم خاکی می‌گذارد؛ رایحه و عطر این گل بی‌خار که در سرما و یخبندان زمستان جلوه و ظهور می‌کند؛ عطر وجودش را در این ماه به مشام مشتاقان می‌رساند.

باید بگوییم که ماه شعبان و رمضان هر دو پر است از رایحه‌ی عطر وجود مهدی (عج) که همان گل نرگس هستند.

 

 

به قول شاعر، آب زنید راه را، مژده دهید باغ را چون که نگار می‌رسد

اما در طلیعه‌ی تولد نگار، چه باید کرد؟ چه باید گفت؟ چه باید شنید؟ با خود فکر کردم که بیایم و حسابی سرانگشتی کنم که از نیمه‌ی شعبان سال گذشته تا امسال که در آستانه‌اش قرار دارم، چند گام هر چند کوچک به سوی امامی که انتظار ظهورش را می‌کشم، برداشته‌ام؟

  • چقدر جلب رضایتش برایم مهم بوده‌است؟
  • چقدر توجه دیگران را به سویش جلب کرده‌ام؟
  • چقدر در جهت تبلیغش مال خرج کرده‌ام؟
  • چقدر از او حرف زده‌ام؟
  • چقدر در مقابل منکرین از او دفاع کرده‌ام؟
  • چقدر خود را برای ظهورش آماده کرده‌ام؟
  • چقدر به تکالیف زمان غیبت عمل کرده‌ام؟
  • چقدر زمینه ساز ظهورش بوده‌ام؟
  • چقدر حسرت ندیدنش را خورده‌ام؟
  • چقدر به محبان و شیعیانش محبت کرده‌ام؟
  • چقدر یتیمانش را سرپرستی کرده‌ام؟
  • چقدر در جلب نظرش کوشیده‌ام؟

و صدها چقدر دیگر که جواب هر کدام از آنها یک کلمه است: شرمنده‌ام!

لابد اکنون فکر می‌کنیم آویزان کردنِ چند رشته لامپ و چند پرچم، دست زدن و مولودی خواندن، قدری شربت و شیرینی پخش‌کردن، شب و روزی را به جشن و سرور گذراندن، به یکدیگر تبریک گفتن، کافی است و تمام! درحالی‌که اینها هیچ کدام اصل نیستند و در حاشیه و فرع موضوع قرار دارند. (نه اینکه مهم و خوب نباشند، فرع هستند.-ادمین)

 

مهدی (عج) به تنهایی یک مکتب است و مکتبی که از آدم تا خاتم و تمام انبیا در آن استادی کرده‌اند و همه‌ی اوصیای الهی تلاش کرده‌اند تا مردم را جذب این مکتب کنند. در این مکتب، چند واحد درسی حتماً باید گذرانده شود و نمره‌ی قبولی باید در کارنامه ثبت شود در غیر این صورت فرعیّات، انسان را به جایی نمی‌رساند. واحدهای: مهدی شناسی، مهدی محبی، مهدی باوری، مهدی یاوری، مهدی ولایی.

در مکتب مهدوی، مهدی شناسی اولین گام در مسیر هدایت، تربیت و سلوک مهدوی است.

در مکتب مهدوی، معرفت و محبت مهدی (عج) باعث بصیرت مهدوی می‌شود.

در مکتب مهدوی، مهدی ولایی اوج شکوفایی استعدادهای انسانی است.

اما مقدمه برای همه‌ی اینها پس از ایمان و اعتقاد به حضرت ایشان، حالت شوق داشتن است. شوق عبارت است از اینکه فرض کنید انسان، محبوبی دارد و پیوسته در این اندیشه و فکر است که چه موقع می‌تواند خود را به محبوب خود برساند. از راهی او را حاضر می‌بیند و از راهی غایبش می‌داند مانند آنکه میان انسان و محبوبش، حجاب و پرده‌ای می‌باشد که چون پرده عقب رود او را می‌بیند اما نه همه‌ی او را؛ و گاهی که پرده حائل است جدّیت می‌کند که بلکه بتواند حجاب را از پیش رو بردارد و دوباره او را ملاقات نماید، این حالت را حالتِ شوق می‌دانند چه در قرب باشد و چه در بُعد.

باید بدانیم که این پرده‌ها از ناحیه‌ی ماست نه از جانب محبوب. او پرده و حجابی ندارد، او عیان است و آشکار، همانند خورشید در میان آسمان.

جناب حافظ زیبا گفته‌اند:        جمال یار ندارد حجاب و پرده ولی         غبار رَه بنشان تا نظر توانی کرد.

و در جای دیگر فرموده:         میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست   تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.

 

شوق و درد، نتیجه و حاصل معرفت است. آنانکه نه درد دوری و بُعد دارند و نه شوق و اشتیاق درک، معرفتی ندارند که بی‌دردی بی‌درکی است. شوق از علائم حتمی محبت است اگر محبتی نباشد هرگز شوقی هم وجود نخواهد داشت. اکنون ببینید ما نسبت به آن حضرت محبت داریم؟ که البته داریم و می دانیم که محبت هم نشانه‌هایی دارد:

heart یکی از مراحل محبت، مرحله‌ی اثبات است یعنی ببینیم علائم محبت ما نسبت به محبوب چیست؟ و حتماً باید پی‌جوی این علائم باشیم زیرا همیشه میان ادعای چیزی و حقیقت آن، فاصله بسیار است و این مطلب گاهی بر مدعی پوشیده می‌ماند تا وقت امتحان و آزمایش که مشخص می‌شود صادق است یا کاذب؟!

 

حکایت کرده‌اند: شخصی در بغداد زندگی می‌کرد، روزی در خانه تنها نشسته بود، صدایی شنید که به او می‌گفت: تو بخیلی! او گفت: خیر، من آدم سخاوتمندی هستم، در تمام عمر خود هم سَخی بوده‌ام. دوباره همان صدا آمد و همان سخن تکرار شد و مرد همان پاسخ را داد، تا چندین مرتبه این موضوع تکرار شد. مرد می‌گوید: با خود عهد کردم برای اینکه ثابت کنم بخیل نیستم، امروز هرچه درآمد داشتم در راه خداوند بدهم. طولی نکشید درب منزلم به صدا درآمد، رفتم و مشاهده کردم مردی کیسه‌ای به دستم داد و گفت: خلیفه پنجاه سکه‌ی طلا برای تو فرستاده‌است هر طور که می‌خواهی استفاده کن. گرفتم اما با خود فکر کردم که من عهد بسته‌ام که درآمد امروز خود را انفاق کنم، اکنون این همه سکه را چگونه انفاق کنم؟

پول را برداشتم بیرون از خانه رفتم دیدم کوری نشسته و مرد سلمانی مشغول اصلاح سر اوست، گفتم: بهتر است همه‌ی اشرفی‌ها را به او بدهم، جلو رفتم و کیسه را در دستش گذاشتم سپس گفتم: اینها برای توست، گفت: به مرد سلمانی بده. با خود گفتم: او نمی‌داند که چه مقدار هستند و گمان می‌کند یک سکه است! گفتم: ای مرد در این کیسه پنجاه سکه است، آنها را بگیر و خرج زندگیت کن. مرد کور گفت: نگفتم که تو بخیلی! وقتی این را شنیدم کیسه را به مرد سلمانی دادم، او گفت: نمی‌خواهم زیرا قصد کرده‌ام سر این مرد را برای رضای خداوند اصلاح کنم، برای کار خدایی مزد از بنده نمی‌گیرم! من کیسه را برداشتم و در دجله انداختم و گفتم: حقا کسی که تو را عزیز شمرد ذلیل است!

مقصود از این حکایت آن است که ممکن است عمری بگذرد و انسان گمان کند که به امام زمانش محبت دارد و ایشان عزیزترین محبوب نزد اوست اما وقتی‌که امتحان پیش می‌آید چیز دیگری معلوم شود که در این مدت، فقط دلش را به حرف‌های محبتی خوش کرده‌است! این مرحله از محبت را «مرحله‌ی اثبات» می‌نامند.

استاد بزرگوار ما مرحوم خانم مالک (ره) می‌گفت: محبت علائمی دارد که به منزله‌ی میوه‌های درخت محبت است و همانطور که میوه‌ی درخت، دلیل است بر وجود درخت، محبت هم آثاری دارد که نشان از وجود محبت دارند.

 

heart یکی از ثمرات و علائم محبت این است که محب مشغول باشد به یاد دوستش مداوم. یعنی با زبان او را یاد کند و قلبش را مداوم به یاد او مشغول بدارد تا جایی که در خانه‌ی دلش جز محبوب چیزی نباشد.

شخصی فرزند جوانش را از دست داده بود، مداوم این کلمات را با خود تکرار می‌کرد: «گویا قلب من قبر اوست و او در آنجا سرّی از اسرار من است». اگر کار محبت به اینجا رسید در مرحله‌ی محبت، آن وقت محبّی صادق است.

آری، ذکر محبوب لذیذ است. همانطور که دیدار او هم لذت‌بخش است، شنیدن سخنان او هم لذت‌بخش است. لذا شخص محب نمی‌تواند بگذرد از ذکر محبوبش و بلکه نمی‌تواند بگذرد از ذکر محبوبِ محبوبش و آنچه که از متعلقاتِ محبوبش می‌باشد.

بیایید تا چند روز باقیمانده را پِی‌جوی علائم محبت به حضرت صاحب (عج) در خود باشیم شاید تلنگری باشد به خود!

 

توسلی به حضرت صاحب (عج):

پس از نافله‌ی مغرب ۱۰۰ مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد (ص) بفرست سپس ۷۰ مرتبه بگو:

یا اَللهُ یا مُحَمدُ یا عَلیُ یا فاطِمةُ یا حَسنُ یا حُسینُ یا صاحِبَ الزَّمانِ، أدرِکنی یا صاحِبَ الزَّمانِ

پس ۱۰۰ مرتبه‌ی دیگر صلوات بفرست آنگاه حاجت خود را طلب کن. این دعا برای برطرف شدن مشکلات و سختی‌های مهم تجربه شده است.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۵۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تذکر و ذکر

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۲۸ ق.ظ

 

روزها و شب‌های ماه شعبان، ماه همسایه‌ی ماه رمضان بهانه‌ای شد تا کمی بیشتر یاد خدا کنیم و قدمی محکم‌تر در جلب رضایش برداریم که مبادا در ضیافت الرحمن دعوت نشویم و به کنار گذاشته شویم یا به طفیلی وارد ضیافت الهی شویم و آنگونه که مقصود خداوند می‌باشد، نتوانیم از ایام الله مخصوصاً از لیالی قدر ماه رمضان و قبل از آن، شب براتِ نیمه شعبان بهره‌ی کافی و لازم را ببریم.

یکی دو روز قبل، لقمه گرفتیم که سالکان کوی رب، میان خود و رب العالمین زمینه‌ی خلوت را به‌وجود می‌آورند آن هم خلوت دل که کار راحت و آسانی نیست و اگر توفیق رفیق شد و این خلوت به وجود آمد، وقت را صرف ذکر و فکر می‌کنند. این دو در فرهنگ الهی دامنه‌ی بسیار گسترده‌ای دارند. هیچ نبی و ولیّ و استادی در مسیر الهی نیامده و نخواهد آمد که بهترین دستورش برای مردم، ذکر و فکر نباشد. زیرا تمام گروه‌ها و دسته‌های انسانی حتی اگر مسلمان هم نباشند برای درست زندگی کردن، هم به ذکر و هم به فکر احتیاج دارند.

مرحوم امام خمینی (ره) در حدیث هجدهم کتاب چهل حدیث در باب ذکر می فرمایند: و بدان ای عزیز! که تذکر از محبوب و به یاد معبود به سر بردن، نتیجه‌های بسیاری برای عموم طبقات دارد اما برای کمّل اولیا و عرفا، غایت آرزویشان این است که در سایه‌ی آن، به وصال جمال محبوب خود برسند، هنیاً لَهُم (گوارای وجودشان)؛ و اما برای عامه و متوسطین بهترین مصلحات اخلاقی و اعمالی و ظاهری و باطنی است.

انسان اگر در جمیع احول و پیشامدها به یاد خداوند باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببیند؛ البته از اموری که خلاف رضای اوست خودداری کند و نفس را از سرکشی جلوگیری کند، پس به این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس اماره و شیطان رجیم که از غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست، دچار نمی‌شود.

غفلت از حق، کدورت قلب را زیاد می‌کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره می‌کند و مفاسد را روز افزون می‌کند؛ و تذکر و یادآوری از حق، دل را صفا می‌دهد و قلب را صیقلی می‌نماید و جلوه‌گاه محبوب می‌کند و روح را تصفیه می‌نماید و خالص می‌کند و از قید اسارت نفس، انسان را می‌رهاند و حبّ دنیا را که منشأ خطیئات و سرچشمه‌ی سیئات است، از دل بیرون می‌کند و هَمّ را، همِّ واحد می‌کند و دل را برای ورود صاحبِ منزل، پاک و پاکیزه می‌نماید.

پس ای عزیز! در راهِ ذکر و یاد محبوب تحمل مشقّت هر چه بکنید، کم کرده‌اید. دل را عادت بده به یاد محبوب، به توفیق الهی، صورتِ دل، صورتِ ذکر خداوند شود و کلمه‌ی «لا اله الا الله» صورت و کمال نفس گردد که از این، زادی بهتر برای سیر به سوی خداوند وجود ندارد و مُصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راهبَری خوب‌تر در معارف الهیه یافت نمی‌شود. پس اگر طالب کمالاتِ ظاهری و باطنی هستید و سالکِ طریق خداوند و آخرت و مهاجر و مسافر الی‌الله هستید، قلب را عادت دهید به تذکر محبوب و دل را عجین کنید با یاد حق تبارک و تعالی.

لازم به ذکر است که نباید خیال کنیم ذکر یعنی تسبیحی به دست گرفتن و مداوم لب را حرکت دادن؛ بلکه به فرموده‌ی امام ششم (ع) سخت‌ترین واجباتِ خداوند بر بندگانش سه چیز است:

  1. انصاف با مردم.
  2. یاری به برادران.
  3. یاد و ذکر خداوند در همه جا.

و فرمودند: من نگفتم «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» اگرچه این هم یاد خداست، ولی یاد خدای عزوجل در همه جا وقتی است که با اطاعت یا گناهی برخورد کنی؛ یعنی چون فرمانی از جانب خدا آمد انجامش دهی و چون نهی‌ای آمد آن را رها کنی.

 

خوب در این صورت، ذکر خدا بسیار سخت خواهد شد. لازمه‌اش ترک تمام نواهی الهی و انجام تمام اوامر الهی، آن هم با یاد خداوند است. لازمه‌اش این است که مداوم خود را در محضر الهی ببینیم و ببینیم که خداوند ما را می‌بیند "الله حاضری و ناظری" این در واقع همان ذکر قلب است که باعث می‌شود انسان سربزنگاهِ لغزش، به یاد خدا بیفتد و به او پناه ببرد. مانند یوسف (ع)، اگر یوسف برهان الهی را نمی‌دید و یاد خدا نمی‌کرد قطعاً دچار لغزش شده بود.

دیگر اینکه همانطور که "ذکر الله"، دشوارترین عبادت الهی است بیشترین عبادت الهی هم هست.

می‌دانید که هر عمل خیری حدّ و اندازه‌ای دارد و اگر از حد بگذرد افراط می‌شود و افراط نزد پروردگار پذیرفته نیست. در واقع اگر انسان پایین‌تر از حدّ مطلوب و دستور انجام دهد، قاصر و یا مقصر است و اگر بالاتر از حد مطلوب بود به صعوبَت مبتلا می‌شود که گاهی دیگر انجامش بسیار دشوار و سخت می‌شود و گاهی انسان را از تکالیفِ دیگر باز می‌دارد.

مانند نماز که بدنِ انسان طاقت زیاد خواندن را ندارد و یا وقتی خواندن نماز از حد گذشت، سبب می‌شود که انسان خیرات و طاعات دیگر را از دست بدهد.

همه‌ی عبادت‌ها همین‌طور هستند جز ذکر خداوند که برایش حدّی نیست که البته ذکر لسانی منظور نیست زیرا در اثر آن، اعضا و جوارح انسان مبتلا به ملالت و ضعف و عجز و سستی می‌شود. بلکه "ذکر الله" که حدی ندارد، ذکر قلبی و لسانی؛ اعم از ذکر بدنی است. زیرا تمام طاعات و خوبی‌ها و خیرات و اعمالی که مرضیّ خداست، "ذکرالله" هستند.

و این گونه ذکر با همه‌ی طاعات، جمع و با هر نوع طاعت پیاده می‌شود. مانند قضای حوائج، ادای واجبات، به‌جا آوردن مستحبات که نزد اهلش "ذکر الله" است بلکه ترک مکروهات و محرمات هم "ذکر الله" هستند.

 

و اما موانع ذکر خداوند:

شیطان باعث غفلت از یاد خداوند می‌شود.

تکاثر و رقابت‌ها که باعث سرگرمی و افزون‌خواهی و در نتیجه خدافراموشی می‌شود.

آرزوها و خیالات و اوهام.

 

چند نکته درباره‌ی ذکر:

۱- یاد نعمت‌های او، رمز معرفت و شکر اوست.

۲- یاد قدرت بی‌پایان او، رمز توکل به اوست.

۳- یاد علم و آگاهی او، رمز حیا و تقوای ماست.

۴- یاد الطاف او، رمز محبت به اوست.

۵- یاد عدالت او، رمز خوف از اوست.

۶- یاد امدادهای او، رمز امید و رجاست.

۷- یاد خدا، نمونه‌ی روشن عبادت اوست.

۸- دعای اهل فکر و ذکر سریعاً مستجاب می‌شود.

۹- در قرآن ذکر زبانی و ذکر قلبی با هم ستوده شده‌اند.

۱۰- کسانی مشمول لطف خاصّ خدا هستند که همواره به یاد او باشند.

۱۱- ذکر خداوند وقتی غفلت زدایی می‌کند که بدون تظاهر و سروصدا باشد وگرنه خودش نوعی سرگرمی و غفلت می‌شود.

۱۲- ربوبیّت خداوند دایمی است پس سزاوار است که یاد او هم پیوسته باشد.

۱۳- ذکر و فکر همراه یکدیگر ارزشمند هستند متأسفانه کسانی ذکر می‌گویند اما اهل فکر نیستند و کسانی اهل فکر هستند اما اهل ذکر نیستند.

۱۴- و آن ذکر و یادی بیمه کننده‌ی انسان است که عاشقانه، سوزناک، پیوسته و در هر صبح و شام باشد.

 

حاصل اینکه اگر انسان شغل شاغلی به ذکر خداوند نداشته باشد، این نادانی، او را از قرب خدا دور می‌کند، زندگیش مردگی و مردنش مایه‌ی حسرت است. و غیر از خدا هر آنچه را که بخوانی و بخواهی شکست توست.

از عمر همان بود که در یاد تو بودم                باقی همه لهو است و فسون است و فسانه

 

ذکر:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم یا اللّهُ یا حافظُ یا حَفیظُ یا رَقیب»  هر روز صبح و شام خوانده شود.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 17ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۲۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه شوق

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۰۷ ق.ظ

 

دیروز لقمه گرفتیم که روندگان به سوی خداوند باید با خدای خود خلوت داشته باشند آن هم خلوت دل که کار چندان آسانی هم نیست.

راهنمایان به سوی خداوند چنین دستور داده‌اند که پنچ چیز لازمه‌ی حرکت به سوی خداوند است و هر کدام از اینها نباشد در مسیر، زحماتی ایجاد خواهد شد و آن چهار عبارتنداز:

1️ صمت؛ به معنای خاموش ماندن از سخنان حرام یا افراط در سخنان مباح است.

2️ جوع؛ به معنای گرسنگی از حرام یا پرخوری در حلال است.

3️ سهر؛ به معنای بیدار ماندن برای کسب علم یا عبادت یا خدمت به بندگان خداوند است. البته سحر با حاء جیمی، به معنای بیداری قبل از اذان صبح است اما سهر با هاء، به معنای مطلق بیداری است.

4️ خلوت؛ به معنای خلوت دل از غیر خداوند است.

5️ ذکر؛ به معنای یاد خدا، اعم از قلبی و لسانی به طور مداوم، و این دستور و سفارش به ذکر مداوم بدان جهت است که در اثر ذکر، اندک اندک آدمی به سوی مذکور راه پیدا می‌کند و دارای کمالات ملکوتیان می‌شود.

 

راهنمایان سلوکی شیعه، گاهی ذکر را به دو قسمت تقسیم کرده‌اند: ذکر خفی و ذکر جلی.

از جهت دیگر به چهار قسم تقسیم می‌کنند:

  1. ذکر لسانی (زبانی)
  2. ذکر نفسی
  3. ذکر خیالی
  4. ذکر قلبی

و از همه مهم‌تر همین ذکر قلبی است که دل، دایم باید به یاد خداوند باشد زیرا در اثر مداومت، آدمی رنگ و بوی خود را از دست می‌دهد و رنگ و بوی محبوب را در خود می‌یابد.

نکته‌ی قابل توجه این است که ذکر خداوند گوناگون است.

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: ذکر خداوند عرض عریضی دارد؛ به هر شکلی که انسان به یاد خداوند باشد، نیکوست. گاهی با تلاوت قرآن، گاهی با قرائت نماز واجب یا مستحبی، گاهی با دعا و مناجات؛ گاهی با اشعار عارفانه، گاهی در ضمنِ قصه‌های عاشقانه‌ی عرفانی، گاهی به عربی، گاهی به زبان مادری، همه ذکر خدایند.

 

«ذکر تو به هر زبان که گویند، خوش است»

سالکِ خداجو، خلوت با خدا را نباید از دست بدهد و در شرایط مساعد روحی با تلاوت مناجات‌های مأثوره از ائمه طاهرین (ع) و یا... لحظاتی را با رب العالمین خلوت کند.

جز آن ساعت که با یاد تو بگذشت                 مرا در زندگانی حاصلی نیست

 

خلوت طلبیدن با خداوند، حاصل چند چیز است که هر کدام آن دیگری را کامل می‌کند:

اول حاصل محبت است. مسلماً تا وقتی که رابطه‌ی محبت‌آمیزی در میان نباشد، خلوت معنا نخواهد داشت. محب و محبوب هستند که زمینه‌ی خلوت کردن با هم را فراهم می‌کنند، اصلاً آروز می‌کنند که بتوانند لحظه‌ای با محبوب خود فارق از همه چیز خلوت کنند.

ما که خدا را دوست داریم بسیار هم دوست داریم و دوست داریم او هم ما را دوست داشته باشد. ما دوستش داریم زیرا در تمام شئونات حیات از ریز تا درشت به او محتاج هستیم اما او چرا ما را دوست داشته باشد؟! او که در عبادت، انبیا را دارد او که در کنیزی، فاطمه (س) را دارد، او که در عاشقی، حسین (ع) را دارد، چه حاجت که ما را دوست داشته باشد و اصلاً به چه دلیل؟

خودش دلیل‌تراشی کرده تا بنده‌ی خاکی را لیاقت محبت دهد.

ای محمد (ص)! محبتم را برای کسانی که به خاطر من به یکدیگر محبت می‌کنند، واجب کردم؛ این یک بهانه.

محبتم را برای کسانی که در راه من، پیوند و ارتباط برقرار کنند واجب کردم؛ این هم بهانه‌ای دیگر.

محبتم را برای کسانی که در راه من با یکدیگر عطوفت می‌ورزند واجب کردم؛ بهانه‌ی سوم.

محبتم را برای کسانی که بر من توکل می‌کنند واجب کردم؛ بهانه‌ی چهارم.

ای محمد (ص)! برای محبت من نشانه‌ی بارزی وجود ندارد؛ و همچنین پایان و نهایت هم ندارد. هر مقدار که به مقاماتشان می‌افزایم نشانی خاصی هم برای آن قرار می‌دهم، اینان همان کسانی هستند که به مخلوقات، از زاویه‌ی دید من می‌نگرند و نیازهای خود را به خلق عرضه نمی‌دارند، شکم‌هایشان از خوردن حلال پر نمی‌شود؛ نعمت‌های آنها در دنیا ذکر و محبت و رضایت من است.

در همین یک روایت کار بسیار دشوار شد، قدم گذاشتن در وادی محبت الهی کار آسانی نیست مگر خودش مدد کند.

 

خلوت با خداوند در مرحله‌ی دوم برای کسی میسور می‌شود که با خدایش راه میانبری پیدا کرده باشد، راهی که جز خداوند و خودش کسی از آن راه خبر نداشته باشد.

مگر نفرموده که به عدد بندگانم، راه تقرب به خود قرار داده‌ام، هرکس راه پنهانی برای خودش دارد که دیگران به آن راه، نامحرم‌اند. آرام و بی‌صدا از آن راه می‌روند تا صدایی به گوش اغیار نرسد.

عاشقان کشتگان معشوق‌اند               برنیاید ز کشتگان آواز

 

حکایت لطیفی از رابطه‌ی پنهانی میان محمود غزنوی و غلامش ایاز، نوشته‌اند: ایاز بیمار بود، سلطان سرهنگی را خواست و گفت: سوار بر اسبی تیز رو شو، یکسره بتاز تا خانه‌ی ایاز، احوالش را بپرس و برایم خبر بیاور که من به انتظار نشسته‌ام.

سرهنگ سوار شد، یکسره تاخت تا به خانه‌ی ایاز رسید، وارد شد، با کمال تعجب دید که سلطان محمود کنار بستر ایاز نشسته‌است. سرهنگ ترسید، شروع کرد به توضیح که من یکسره آمده‌ام، هیچ توقفی نکرده‌ام، در ضمن شما را هم در راه ندیده‌ام، چگونه ممکن است شما از من زودتر رسیده‌اید؟!

محمود گفت: نترس تو راست می‌گویی اما بدان، دروغ می‌گوید عاشقی که ادعای عشق کند لیکن میان او و معشوقش راهِ پنهانی نباشد! من از آن راه پنهان میان‌بُر آمدم که هم کوتاه است و هم پنهانی!

آری، این راه بسیار کوتاه است به اندازه‌ی یک گام که برداری. فرموده‌اند: یک قدم بر خود بنه قدمِ دیگر نزد خدایی.

راستی راه پنهان شما چیست؟

 

خلوت، زاییده‌ی شوق است تا اشتیاقی نباشد چه خلوتی؟!

اشتیاق و شوق همان محبت شدیدی است که به عشق تبدیل شده و برای صاحبش امتیازات معنوی خاصی را به ارمغان آورده‌است.

مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در جلد هشتم کتاب محجة البیضاء باب «محبت و شوق» نقل می‌کند که خداوند به داود (ع) وحی کرد: ای داوود! تا کی بهشت را یاد می‌کنی و اشتیاق به سوی مرا نمی‌طلبی؟! گفت: پروردگارا چه کسانی مشتاق تو هستند؟ فرمود: مشتاقان من کسانی هستند که آنان را از کدورت‌ها پیراسته‌ام؛ و اهل دوراندیشی ساخته‌ام؛ و از دل‌های آنان به سوی خویش روزنه‌ای گشوده‌ام که به سوی من نگاه می‌کنند؛ و من دل‌های آنان را با دو دست خویش حمل می‌کنم و بر آسمانم قرار می‌دهم سپس نجباء فرشتگانم را فرا می‌خوانم هنگامی‌که جمع شدند برای من سجده می‌کنند، آنگاه می‌گویم: من شما را گرد نیاوردم تا برای من سجده کنید، لیکن شما را فراخواندم تا دل‌های مشتاقان خویش را به شما نشان دهم و به آنها بر شما ببالم؛ و بی‌تردید دل‌های آنان در آسمانم برای فرشتگانم می‌درخشد همانگونه که خورشید برای اهل زمین می‌درخشد. و ای داوود! من دل‌های مشتاقان را از رضوان خویش آفریدم و به نور وجهم تنعم دادم و آنها را برای خود قرار دادم و پیکرهای آنان را محل نگاه خویش در زمین ساختم و از قلوب آنها راهی بریده‌ام که به من بنگرند، هر روز بر شوقشان افزوده می‌شود.

 

پس خلوت یکی از پنچ پایه‌ی حرکت به سوی خداوند است که زاییده‌ی محبت میان بنده و خداوند است که شرایطش گفته شد.

و داشتن رابطه‌ی پنهان، علاوه بر رابطه‌ی آشکار که همان انجام تکالیف واجب دینی است؛ و شوق، اشتیاق و عشق به خداوند؛ با تن میان مردم زندگی کردن با دل در محضر خداوند بودن.

آنان که طعم عشق و شوق را چشیده‌اند فقط درک مطلب می‌کنند که شما عزیزان انشاءالله از آن دسته هستید.

 

در لطیفه‌ای آمده‌است که صاحب‌دلی بر منبر از محبت و عشق به خداوند گفت، همگی مست شنیدن بودند که یک روستایی وارد شد با صدای بلند گفت: الاغم را گم کرده‌ام، کدام یک از شما دیده‌اید؟ واعظ گفت: بنشین تا من الاغت را پیدا کنم و سپس به سخنان خود ادامه داد، گفت: ای مردم! کدام یک از شما تا به حال عاشق خداوند نشده‌اید و طعم محبت او را نچشیده‌اید؟ مردی از گوشه‌ی جمعیت برخاست و گفت: من هنوز نفهمیده‌ام عشق و محبت به خداوند یعنی چه؟ واعظ گفت: ای مرد روستایی! بیا این است الاغ تو افسارش کن و ببر. (توضیح ادمین: شعری‌ست از «هفت اورنگ جامی» که می‌توانید اینجا کلیک بخوانید.)

آن کس را که نبود عشق یار               بر او پالان و افساری بیار

 

ذکر:

«یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب»، صد مرتبه.

 

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 14ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۰۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه خلوت

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۴۱ ق.ظ

 

در حال عبور از ایام نورانی ماه شعبان هستیم؛ ماه پرکاری، ماه آماده شدن برای حضور در بزرگترین ضیافت معنوی که فقط سالی یک بار تکرار می‌شود و حضور در آن و بهره‌وری از آن شرایط زیادی را می‌طلبد. به همین جهت برای این ماه، سه اسم گفته‌اند که هر سه اسم مربوط به ماه آینده می‌شود.

نام اول این ماه، شعبان است؛ فرمودند: زیرا در این ماه شعبه‌های خیرات برای ماه رمضان مشخص می‌شود.

نام دوم، غفران است، ماه آمرزش و کسب معرفت. به‌طور مسلّم در یک ضیافت، کسی با آلودگی وارد نمی‌شود به خیال اینکه داخل ضیافت خود را پاکیزه و آماده کند بلکه قبل از شروع مهمانی باید سراپایش را آراسته کند و رخت مناسب را برای به تن کشیدن در مهمانی آماده سازد.

نام سوم، ماه جیران است یعنی همسایه‌ی ماه رمضان. در این ماه باید تمرینات لازم برای آداب ماه رمضان را انجام دهد. ماه رمضان، ماه فکر و ذکر و خلوت و اُنس با خداوند است. ماه نشان دادن محبت باطنی به خداوند بزرگ.

 

 

اسلام دین اجتماعی است، دین رهبانیّت و گوشه‌گیری نیست. تمام عبادت‌های اجتماعی چندین یا چند صد برابر برخی از کارها و عبادتها در خلوت، پاداش دارد؛ مانند نماز جماعت، عیادت بیمار، تشییع جنازه‌ی مؤمن، شرکت در خدمات اجتماعی و... اما چند عبادت ویژه در اسلام است که نیاز به خلوت دارد.

البته خلوت دو گونه است: خلوت تن و خلوت دل.

خلوت تن را بسیار آسان می‌شود فراهم کرد، کافیست داخل اتاق خالی برویم، درب اتاق را ببندیم آنگاه خلوت تن حاصل می‌شود اما خلوت دل مشکل است زیرا ممکن است انسان در خلوت تن باشد اما خلوت دل نداشته باشد.

برای خلوت دل، اولین قدم این است که علوی رفتار کنیم یعنی همانگونه که حضرت علی (ع) از خانه‌ی کعبه بت‌ها را شکست و بیرون ریخت ما هم بت‌های مختلف ساکن در دلمان را ابتدا بشکنیم و سپس بیرون بریزیم. ما ملت ابراهیم خلیل (ع) هستم. (مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ ۚ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ ﴿بخشی از آیه ٧٨ سوره حج - ادمین)

چرا وقتی از ما می‌پرسند که ملیّت از چه کسی دارید (در عالم معنا) می‌گوییم: ابراهیم خلیل (ع)! ما ملت ابراهیم(ع) هستیم، ابراهیم بت شکن؛ بت شکنی را از آن بزرگواران به ارث برده‌ایم. بت‌ها را می‌شکنیم و بیرون می‌ریزیم. بت‌ها تلاش دارند به حریم دل ما وارد شوند زیرا می‌خواهند حرم الهی را اشغال کنند؛ همانطور که وقتی دشمنی برای اشغال سرزمینی به آنجا هجوم می‌برد، هدفش اشغال پایتخت است، بت‌ها هم هدفشان دل است زیرا دل، حرم خدا است. خدا هم تمام دستورات خود را برای بندگانش به گونه‌ای چیدمان کرده که مراقب این حریم باشند.

فرمودند: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّه»؛ قلب، حرم خداوند متعال است در حرم خداوند، غیر خداوند را ساکن مَنما.

از عارفی پرسیدند: از کجا به این مقام رسیدی؟ گفت: عمری بر دَرِ دل دربانی کردم و غیر دوست را راه ندادم.

جهت این خلوت کردن دل برای خداوند متعال باید با خطورات شیطانی مبارزه کرد. انسان تا وقتی که نفی خواطر نکند نمی‌تواند در نماز و یا دعاها و یا هنگام مناجات با خداوند حضور قلب داشته باشد و از عبادات بهره‌ی کافی ببرد این یکی از گردنه‌هایی است که از هر هزار سالک یکی جان سالم به در می‌برد و بقیه همین‌جا بر زمین می‌خورند.

 

این خواطر چگونه چیزهایی هستند؟

در اصطلاح، بزرگان به این خطورات، خواطر منفی می‌گویند که به طور مداوم از درون، پیام‌ها و صداهای منفی دریافت و شنیده می‌شود.

عطار نیشابوری در دیوان منطق الطیر می ‌گوید: از سی هزار پرنده‌ای که عاشق ملاقات و دیدن سیمرغ بودند فقط سی عدد به مقصد رسیدند. سپس حضرت سیمرغ فرمود: چون شما سی عدد بودید، از من سیمرغ بیشتر نفهمیدید و اگر بیشتر بودید بیشتر می‌فهمیدید کما اینکه اگر کمتر بودید، کمتر می‌فهمیدید. آنچه در فهم و ذهن شماست من، آن نیستم چون همت شما همین قدر بود از این بیشتر قابلیت نداشتید و سقف توانایی و درک شما از سی تجاوز نکرد، از من فقط سیمرغ (سی مرغ) شناختید.

 

ما هیچکدام نمی‌توانیم یک تضمین‌نامه‌ی کتبی از خداوند بگیریم که مانند پیامبران و امامان جان سالم به دَر بریم. خواطر منفی با دلدادگی با خداوند سازگار نیست، دلداده‌ی خداوند، خود را به آب و آتش می‌زند تا عاشقانه به سوی خدا برود، یأس و ناامیدی و منفی بافی با عاشقی سازگار نیست.

 

لطیفه‌ی زیبایی است که گفته‌اند: پیرمردی در زندگی فقط نجاری می‌دانست و با زحمت زیاد، دکان نجاری برپا کرده بود و امرار معاش می‌کرد اما صبحی آمد و مشاهده کرد، دکان آتش گرفته، همه چیز سوخته است. همه فکر می‌کردند او با دیدن مغازه‌ی سوخته، درجا خواهد مرد اما وقتی دکان را دید، جاروبی برداشت و چوب‌های سوخته و ذغال شده را جمع کرد، دکان را مرتب نمود، تابلوی بالای دکان را برداشت و به جای نجاری نوشت "دکان ذغال فروشی". آری، با چوب‌های ذغال شده، دکان تازه‌ای باز کرد و حتی یک روز هم بی‌کار نماند.

 

سالکان الهی! در مسیر الهی نباید در عشق خود به خداوند کمتر از مجنون بود؛ و محبوب ما هم کمتر از لیلی نیست. اگر انسان عاشق شد و دل را خلوت کرد و بت‌ها را شکست، باید خود را به آب و آتش بزند تا به مقصد برسد.

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز                کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند                   آن را که خبر شد، خبرش باز نیامد

 

برای نفی خواطر شیطانی چه باید کرد؟

این وادی، وادی پر خطری است و اساتید بزرگوار گفته‌اند: هیچ چیز بهتر از فکر و ذکر نیست.

ای کاش متوجه می‌شدیم که یکی از وظایف انبیا، اصلاح بینش و تفکر انسان‌ها است و متوجه می‌شدیم که اولین عامل بدبختی مردم، تعطیل کردن اندیشه و تفکر است؛

و ای کاش فقط به این حدیث نبوی توجه می‌کردیم که: شخصی آمد و عرض کرد: یا رسول الله! به من نصیحتی کنید. فرمود: اگر تو را نصیحت کنم عمل خواهی کرد؟ عرض کرد: بلی. این سؤال و جواب سه مرتبه تکرار شد، پس از این تعهدِ مؤکد، حضرت فرمودند: هرگاه تصمیم گرفتی کاری را انجام دهی ابتدا تدبّر و تفکر کن و عاقبت آن را ببین اگر رشد و هدایت است انجام بده و اگر شرّ و ضلالت است از آن دوری کن.

همین یک روایت اگر عمل شود چه خواهد شد؟! البته تفکر، لقمه‌ای جداگانه می‌طلبد.

 

و بازدارنده‌ی دیگر، ذکر است. دستور الهی است در سوره‌ی احزاب آیه ی۴۱: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را فراوان یاد کنید و او را بامدادان و شامگاهان یاد کنید»

و تمام انبیا و اولیا و اساتید و راهنمایان، عاشقان الهی را به ذکر مداوم ترغیب کرده‌اند که قرآن، ترک آن را بسیار خطرناک دانسته است. خداوند در سوره‌ی زخرف آیه‌ی ۳۶ می‌فرمایند: «هر کس از یاد خداوند روگردان شود، شیطان را به سراغ او می‌فرستیم پس همواره همنشین اوست»

 

و در بین اذکار، بهترین ذکر برای نفی خواطر منفی این سه جمله است به‌طور مداوم:

بِسمِ اللّه الرَحْمنِ الرَحیمِ، لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلا بِاللّه اَلعَلِیِّ العَظیمِ، أللّهُمَّ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ

فرموده‌اند: صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به‌دوام           ناتمامان جهان را کند این پنج تمام

(معانی کلمات: صمت: خاموشی و سکوت، جوع: گرسنگی و کم خوردن، سهر: بیدار ماندن و پرهیز از خواب، عزلت: گوشه گیری و انزوا طلبی از خلق ادمین)

 

روز جمعه‌تان مهدوی باد.

🌹 او که انسان کامل است.

🌹 او که مظهر اَتمِّ جلال و جمال خداوند است.

🌹 او که یادگار انبیا و اولیا، بقیة الله فی الارضین و خلیفه‌ی خداوند و وصی پیامبر عظیم الشأن اسلام و وارث امیرالمؤمنین و ائمه‌ی معصومین (ع) است،

🌹 امام شیعیان، مکمّل دوستان و متوسلان، مربی کملَّین شیعه و واسطه‌ی بین خداوند و مخلوقات صعوداً و نزولاً،

🌹 غیاث المستغیثین، قطب عالم امکان، مهدی موعود،

🌹 حجة ابن الحسن عسکری صلوت الله علیهم و علی آبائه و ابنائه و اصحابه و اعوانه

یـارتان بـاد... صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 15ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۴۱
خادمه الزهراء

ذکر یا کریم العفو

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۲۳ ق.ظ

 

از وقتی که خداوند بشر را آفرید، ارتباطش با خلق شروع شد، او خالق گشت و ما مخلوق

و از وقتی که رزق داد، او رازق شد و ما مرزوق

و از وقتی که ما را هدایت فرمود، او هادی شد و ما مهدی

و از وقتی که او را پرستش کردیم، ما عابد شدیم و او معبود

و از وقتی که دوستش داشتیم، او معشوق شد و ما عاشق

و از وقتی که درطلبش بر آمدیم، ما طالب شدیم و او مطلوب.

 

پس او را بخوانیم یه این ذکر: «یا کریم العفو» به عدد صد (صد مرتبه)

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۲۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه خیر

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۱:۰۳ ب.ظ

 

سلام و عرض تبریک حلول ماه شعبان المعظم. الحمدلله از ماه رجب عبور کرده و به ماه بزرگ شعبان ورود کردیم و انشاءالله کم‌کم آماده می‌شویم برای حضور در ضیافت الله و بهره‌برداری از مواهب خاصه‌ی آن ماه.

می‌شود گفت که گویا خداوند، بندگان مشتاق به بندگی را در طی سال، سه ماه به اجرای برنامه‌ی ویژه‌ای دعوت می‌کند و در پایان به آنان رتبه و درجه می‌دهد همانند سربازی که به سربازی برده می‌شود لیکن سه ماه آموزشی دارد که معمولاً در این مدت او را از شهرش دور می‌کنند و آموزش‌های سختی را به او تحمیل می‌کنند، خواب و خوراکش به هم می‌خورد، رختخواب گرم منزل و خدماتی را که از پدر و مادر در منزل دریافت می‌کرده از او می‌گیرند، همچنین نظم سخت و خاصی را هم باید رعایت کند، در پایان دوره‌ی آموزشی تکلیفش روشن می‌شود که کجا و در کدام دسته و جایگاه باید به خدمتش ادامه دهد.

خداوند هم در طول سال، سه ماه آداب و رسوم و ریاضات خاصی را برای بندگانش برنامه‌ریزی کرده و کسی که می‌خواهد رخت بندگیِ خداوند را بر تن کند باید این دوره را بگذراند و در پایان در کنار سجاده‌ی نماز عید فطر درجه بگیرد و معلوم شود که بقیه‌ی دوره‌ی خدمت را چگونه باید طی کند. البته برخی درجه می‌گیرند مقام و منسبی، پست و ریاستی؛ و برخی هم سرباز صفر؛ بستگی به دوره‌ی آموزشی دارد!

سه ماه رجب و شعبان و رمضان مانند سه حلقه از یک زنجیر هستند که به هم متصل می‌باشند. اگر یکی از این حلقه‌ها جدا شود دو حلقه‌ی دیگری نمی‌توانند کامل باشند و گویا اصلاً توفیقاتی که در هر کدام از اینها حاصل می‌شود ربط به ماه قبل پیدا می‌کند و اعمالی که در آن ماه انجام داده‌ایم.

انشاءالله در ماه رجب، جلب رضای خداوند کرده‌ایم تا در ماه شعبان با توفیقات بیشتری طی طریق کنیم.

 

ماه شعبان سه نام دارد:

اول- "شعبان" به آن جهت که در این ماه برای ماه رمضان خیرات منشعب می‌شود. پس کسانی که حقیقتاً می‌خواهند جزو مهمانان خوب خداوند باشند باید در این ماه کسب روزی کنند و مراقبت‌های این ماه را جدی بگیرند.

و نیز به این جهت شعبانش می‌گویند که در این ماه برای مؤمنان، روزی پراکنده می‌شود یعنی درهای مختلف روزی هم مادی و هم معنوی گشوده می‌شود. در برخی روایات آمده، همه‌ی درهای برکت از آسمان گشوده می‌شود و هر کس با هر توانمندی می‌تواند حرکتی به سوی بالا داشته باشد.

 

دوم- نام دوم این ماه "غفران" است که در آن گناهان آمرزیده می‌شود. بنابراین ماه استغفار است، ماه بازگشت به سوی خداوند از تمام بدی‌ها و گناهان، آن‌هم نه بازگشت لفظی بلکه بازگشتی با تمام وجود.

زیرا معصوم (ع) فرمودند: کسی که با زبان استغفار کند اما در قلب از گناهانش نادم نباشد و قصد ترک و جبران نداشته باشد فقط خودش را به مسخره گرفته است.

ذکر استغفار برای تمام روزهای عمر سفارش شده و حتی بلافاصله پس از هر گناهی بدون تأخیر.

رسول اکرم (ص) در حدیثی به این مضمون فرمودند: خوشا به حال کسی که اگر مرتکب گناهی شد بلافاصله یک عمل خوب انجام دهد؛ گناهانش به دنبال هم ثبت نشود بلکه در کنارِ گناهِ بدی که از او سر زد، ثواب یک عمل خوب و خیر در کنارش داشته باشد؛ که ذکر، یک عمل خیر است و ذکر استغفار خیرترین عمل برای گناهکار است.

مرحوم آقای بهاری همدانی دستوری دارند، ایشان فرمودند:

🌟 سعی کنید همیشه طاهر و با وضو باشید.
🌟 پس از نماز صبح، ۱۰۰ مرتبه استغفار و ۱۰۰ مرتبه ذکر توحید "لا اله الا الله" و ۱۱مرتبه سوره توحید و ۱۰۰ مرتبه صلوات را ترک نکنید و تلاش کنید که پس از نماز عصر هم استغفار خاصه پس از نماز را داشته باشید. (البته باز ۷۰ بار استغفار کفایت می کند) با ۱۰ مرتبه سوره قدر که البته برای روزهای ماه شعبان استغفاری ذکر شده که در پایان تذکر داده می‌شود.

 

سوم- و نام دیگر این ماه "جیران" است به معنی همسایه، زیرا این ماه همسایه‌ی رمضان است.

امام صادق (ع) فرمودند: روزه‌ی شعبان، اندوخته‌ی بنده برای روز رستاخیز است و هیچ بنده‌ای نیست که در شعبان فراوان روزه بگیرد مگر اینکه خداوند متعال کارهای زندگی او را اصلاح و شرّ دشمن او را کفایت می‌فرماید و کمترین پاداش برای کسی‌که یک روز از شعبان را روزه بگیرد این است که بهشت بر او واجب می‌شود (البته روزه‌ای کامل و خالص).

اما باید دقت کرد که در روزه گرفتن، مزاج و بدن باید مساعد باشد زیرا مزاج، مرکوب (وسیله‌ی سواری) انسان است، اگر صدمه‌ای خورد از پا می‌افتد و دیگر نمی‌تواند راکب خود را حمل کرده به مقصد برساند و البته نباید مداوم و مرتب فقط به تیمار و مراقبت و پروار کردن مرکوب بپردازیم که در این صورت نیز یاغی شده دیگر سواری نخواهد داد و راکب خود را بر زمین زده، از پای در خواهد آورد. همان که فرمودند: «خیرُ الاُمورِ اوسَطُها» که اگر در همه جا رعایت کنیم موفق خواهیم شد.

 

تأکید بر روزه گرفتن برای رام کردن هوای نفس است که اگر این نفس امّاره رام نگردد تا صاحب خود را به ذلّت نکشاند، آرام نمی گیرد؛ یکی را ذلیل قدرت، یکی را ذلیل ثروت، یکی را ذلیل شهوت، یکی را ذلیل خود نمایی و غرور، یکی را ذلیل شکم، یکی را ذلیل زبان؛ که هر کدام از اینها خود ذلّت‌های دیگری را در پی خواهند داشت.

 

چه حدیث زیبایی، بسیار جای تأمل دارد و چه طبیب حاذقی که اینگونه تشخیص داده و درمان می‌دهد:

مردی به نام مجاشع به محضر مبارک رسول اکرم (ص) عرضه داشت:

راه رسیدن به معرفت حق چیست؟ حضرت فرمودند: شناخت نفس.

گفت: راه موافقت با حق چیست؟ فرمودند: مخالفت با نفس.

گفت: راه به‌دست آوردن خوشنودی حق کدام است؟ فرمودند: خشمگین بودن بر نفس.

پرسید: راه رسیدن به وصال حق چیست؟ فرمودند: دوری از نفس.

گفت: راه طاعت حق کدام است؟  فرمودند: روگرداندن از نفس.

پرسید: راه یادِ حق، کدام است؟ فرمودند: فراموشی نفس.

عرضه داشت: راه اُنس با حق چیست؟ فرمودند: وحشت از نفس.

پرسید: راه به‌دست آوردن این همه کدام است؟ فرمود: یاری جستن از حق بر علیه نفس.

آری، قرآن فرموده: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ...» همانا نفسِ تربیت نشده، شدیداً به گناه امر می‌کند مگر خداوند ترحم نماید.

دستورات معنوی الهی چه امر و چه نهی‌اش، همان ترحّم خداوند بر بنده در مقابل بی‌رحمی و ظلم نفس است. یکی از دستورات مؤکد، روزه می‌باشد که اگر نتوانست مرا در مقابل نفسم یاری دهد و انرژی و قوت جهاد با نفس به من دهد، فقط گرسنگی و تشنگی چشیده است که شاید مرتاض‌هایی که ایمان به خداوند متعال هم ندارند بیش از ما گرسنگی و تشنگی بکشند و ریاضت ببینند که جز قرب به شیطان، چیز دیگری حاصلشان نمی‌شود.

 

آری، ما در ایام آموزش سربازی هستیم و در این دوران، فرمانده برنامه‌هایی برایمان تدارک دیده‌است که همگی موظف به رعایت آن هستیم که عبارتند از:
1️توبه و استغفار.

2️صدقه که پرداختش در این ماه بسیار سفارش شده است.

3️ روزه گرفتن تمام ماه حتی اگر شده یک روز.

4️رعایت پنج شنبه‌های این ماه که در لقمه‌ای دیگر خواهیم نوشت.

5️ قرائت مناجات شعبانیه.

6️قرائت صلوات مخصوص این ماه در هنگام ظهر.

7️انجام اعمال و اذکار و ادعیه‌ی مأثوره ماه، خاصه انجام اعمال روزهای سوم و نیمه‌ی ماه.

8️ احیا نمودن شب نیمه‌ی شعبان.

9️ بخشش خواستن و بخشیدن.

استاد بزرگوارم خانم مالک (ره) می‌فرمودند: هر وقت غصه‌دار شدید برای خودتان و برای همه‌ی مؤمنین و مؤمنات از زند‌گان و مردگان و آنهایی که بعداً خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید گویا بدنتان چروک می‌شود و استغفار که می‌کنید این چروک‌ها باز می‌شود.

ایشان می‌فرمودند: دستور است که بعد از نماز عصر ۷۰ مرتبه استغفار کنید زیرا غروب که می‌شود عموم شیعیان دلشان را غم می‌گیرد که با استغفار برطرف می‌شود. با این استغفار دل پاک می‌شود و شیطان به دل پاک راه ندارد.

 

دو ذکر را بسیار اهمیت بدهیم: یکی شکر "الحمدلله" و دیگری استغفار "استغفرالله".

زیرا عبد وقتی مولا را می‌بیند شکر می‌کند و وقتی خودش را می‌بیند استغفار می‌کند.

 

ذکر استغفار خاصه در ایام ماه شعبان:

«أَستَغْفِرُ اللّهَ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الحَیُّ القَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»

هر روز ۷۰ مرتبه.

 

خداوند در قرآن فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ» زیرا توّاب، مهمان تازه واردِ خداوند است و مهمان تازه وارد عزیز است.

ایشان می‌فرمودند: وقتی استغفار می‌کنید، اطرافتان خلوت می‌شود و وقتی برای دوستان استغفار می‌کنید راه‌های مسدود شده را باز می‌کنید آنگاه حضرت علی (ع) در کنارت می‌نشیند. استغفار و حبّ و قُربِ علی (ع)، هر دو امان از عذاب الهی هستند.

 

🔟 توسل به امام زمان (عج)، زیرا که در شبی از این ماه ایشان متولد شده‌اند.

توسل به امام زمان (عج) با ذکر «یا مَولایَ یا صاحبَ الزَّمان أنا مُستَغیثُ بِکَ» روزی ۷۰ مرتبه.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ نهم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۳:۰۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه اخلاق

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۲۹ ق.ظ

 

با سلام و دعای خیر و عرض تبریک ایام نورانی مبعث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم. در روزهای پایانی ماه با فضیلت رجب هستیم. روزهای آخر ماه رجب برای مسلمانان و بلکه جامعه‌ی بشریت از خصوصیت خاصی برخوردار است. در این ایام دو وظیفه‌ی مهم بر عهده داریم: یکی مراقبت از روزهای پایانی ماه رجب و درک معنوی و عقلانی بعثت آخرین سفیر الهی، آورنده‌ی آخرین پیام‌های خدا بر انسان‌ها و بیان کننده‌ی آخرین متون تربیتی رب العالمین برای بندگانش.

درکتاب اقبال، روایتی از امام جواد علیه‌السلام نقل شده‌است که در رجب، شبی است که برای مردم بهتر است از هر چه که خورشید بر آن تابیده است و آن، شب بیست و هفتم رجب است که پیامبر (ص) در صبح آن به نبوت مبعوث شد که عبادت و عمل صالح در آن شب، پاداش شصت سال عبادت برای او خواهد داشت. البته درک این شب، به درک مقام رسول خدا (ص) است؛ کسی که سرور تمامی مخلوقات، شریف‌ترین و نزدیک‌ترینِ آنها به خداوند و محبوب‌ترین آنها نزد خداست. اوست نور اول، حجاب اقرب، عقل اول و اسم اعظم که هیچ پیامبر و فرشته‌ی مقربی نمی‌تواند به این صفات برسد. و اوست رحمتی برای جهانیان.

درک این حقیقت که شب و روز مبعث به اندازه‌ی اتفاقی که در آن رخ داده‌است، شرافت، خیر و برکت دارد؛ بسیار مهم است و هرکس که درک این مهم کند البته شکرانه به جا می‌آورد. روزه و نمازی به تشکر از خدا بابت بزرگترین نعمت یعنی نعمت نبوت.

به‌نظر می‌رسد که خداوند تمام عزتی را که برای انسانیت قائل است، در قالب نبوت پیامبر (ص) به ظهور درآورده است.

مرحوم حاجی سبزواری می‌فرماید: انسان بس عزیزالوجود است. آیا نمی‌بینی که خداوند،

  • از این همه جماد که مقدارش معلوم نیست، اندکی را نبات آفرید،
  • و از بسیاری از جانداران، اندکی را انسان خلق کرد
  • و از بسیاری انسان، اندکی را عاقل
  • و از بسیاری از عقلا، اندکی مُسلم
  • و از بسیاری مسلم، اندکی را مؤمن
  • و از این همه مؤمن، اندکی را عابد
  • و از بسیاری عابد، اندکی را زاهد
  • و از زاهدین، اندکی عالم
  • و از علما، اندکی عارف
  • و از عرفا، اندکی اولیا
  • و از اولیا، اندکی انبیا
  • و از انبیا، اندکی اولوالعزم
  • و از پنج اولوالعزم، یکی خاتم و دارای مقام جمعی است!

و این هم در اختیار شما امت است. او را بشناسید و از معارف او درس و پند بگیرید و به خواسته‌های او جامه‌ی عمل بپوشانید تا با قلب پاک و نفس زکیه و عمل صالح، مقربِ پیشگاه او شوید.

آیا برای این همه، یک روزه شکرانه نشاید؟! و یا سجده‌ای طولانی و یا نمازی با حضور؟!

آری، او آمد در تاریک‌ترین دوران‌ها، در حالی که سِراج مُنیر بود!

او آمد در زمانی که هیچ اثری از کرامات انسانی نبود با رسالتِ نهایتِ اخلاق و اخلاق مداری؛ آن هم اخلاقی که انسان را تا خدا ببرد.

 

فرمود: ده برنامه موجب صلاح و سداد اخلاقی شماست:

  1. سکوت از غیر حق که باب نجات است.
  2. کم خوری
  3. وادار کردن نفس به عبادت
  4. اندیشه و فکر در همه‌ی امور حیات
  5. ذکر لسانی، قلبی، عملی
  6. نظر به عبرت
  7. نطق به حکمت
  8. برآوردن حاجت مردم، هدایت کردن مردم، نفع رساندن به خلق
  9. خوف از معاصی و عذاب آن
  10. امیدوار بودن به حق

چون انسان واجد این صفات شد، اتصال به مقامات ملکوتی و فیوضات قدسی پیدا می‌کند.

 

او آمد با شیشه‌ی دارو و درمان برای هر دردی.
او طبیبی است که با طب و معالجه‌ی خویش همواره گردش می‌کند. مرهم‌هایش را محکم و آماده کرده‌است و ابزارها را سرخ کرده و تافته است، هرجا که لازم باشد مرهم‌ها و ابزارهای داغ کردن را به روی آن می‌نهد.

دل‌های کور از فهم، گوش‌های کر از حق، زبان‌های لال از سخنِ حق و قسمت‌های مجروح، نیازمند به معالجه‌ی اوست.

این طبیبِ الهی به وسیله‌ی دوا و معالجه‌ی خود، بیماری‌های غفلت، نادانی، حیرت و سرگردانی را رسیدگی و معالجه می‌نماید.

عده‌ای از بیماران از روشنی‌های حکمت و عرفان استفاده نکردند و از آتش‌زنه‌های علوم و معارف او آتشی برای خود روشن نکردند پس مانند سنگ‌های سخت، در تمام عمر در یک جا ماندند. و صد البته می‌دانیم که شفا بخش‌ترین داروها را برای دل‌های بیمار و اندیشه‌های معلول به همراه آورد.

راستی چرا؟

چرا فرمود: قلب و روح انسان مانند سلطانی است که دارای لشگریانی است؛ اگر سلطان، صالح و شایسته باشد همه‌ی لشگریانش هم همین طور خواهند بود و برعکس.

روح هم حاکم بر انسان است؛ اگر روح و قلب، سالم و شایسته و صالح بود همه‌ی اعضای بدن و اعمال انسان، صالح می‌شود و برعکس.

 

ژان ژاک روسو می‌گوید: راه خدا شناسی منحصر به عقل نیست بلکه شعور و احساسِ فطری که جایگاهش در قلب است، بهترین راه برای ایمان به خداست.

پاسکال می‌گوید: مردم نتوانستند ادراک کنند و دریابند که ادراک کننده‌ی خدا، دل است نه عقل.

الکسیس کارل می‌گوید: احساس عرفانی و معرفت به خدا، جوششی است که از اعماق دل و فطرت ما سرچشمه می‌گیرد و یک غریزه‌ی اصلی است که انسان همانطور که به آب نیاز دارد به خدا هم نیاز دارد.

و پرودون که یک دانشمند و فیلسوف اقتصادی است، می‌گوید: پیش از آنکه عقول ما، وجودِ خدا را ادراک کنند و کشف نمایند، دل‌های ما به وجود او گواهی می‌دهد.

ولی انحراف از فطرت و معرفت فطری از خداوند به دو جهت است: یا در اثر گناهان و لجاجت است و یا اینکه خدایی را که منکرینِ خدا، قبول ندارند، یک خدای خرافی است و از خداوند، تفسیری غلط دارند که البته خداشناسان هم، منکر آن هستند.

آری، او آمد تا دل‌ها را از هر چه اغیار است، بروبد تا لایق سکونت خدای عالمین شود.

او آمد تا آدم‌های زمین‌گیر را معراجی کند و چه زیبا آدرس آسمان را در دست‌های مستعد گذاشت؛

آنجا که فرمود: معراج آدمیت و انسانیت با چهار چیز میسّر است:

  1. معارف الهیه، قرآن، کلمات انبیا و اولیا
  2. اقوال نیک
  3. افعال نیک
  4. اخلاق حسنه

و این چهار، از طریق مبارزه با نفس به‌دست می‌آید و گفته‌اند هرکس این‌ها را ندارد، آدمی نیست و هر کس این چهار را کامل کند، انسانِ کامل است.

 

او آمد تا به ما بیاموزد که از تاریکی بترسیم و بخواهیم:

اللَّهُمَّ اجعَلْ لی فی قَلْبی نوراً، وَ فی لِسانی نوراً، وَ فی بَصَری نوراً، وَ فی سَمْعی نوراً، وَ عَنْ یَمینی نوراً، و َعَنْ یَساری نوراً، و َمِنْ فَوْقی نوراً، وَ مِنْ تَحْتِی نوراً، و َمِنْ أَمَامی نوراً، وَ مِنْ خَلْفِی نوراً، وَاجعَلْ لی فِی نَفْسی نوراً، وَأَعْظِمْ لی نوراً

 

اعمال:

شب ۲۷رجب، ۱۲رکعت نماز بخوانیم در هر رکعت بعد از حمد، دو سوره‌ی معوذتین و توحید چهار بار خوانده شود و بعد از سلام نماز، چهار مرتبه گفته شود:

لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ اَکبَرُ، اَلحَمْدُ للّهِ وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ لا حَوْلَ و َلا قُوَّةَ اِلا بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ

 

صلوات چهارم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۲۹
خادمه الزهراء

 

امروز به بهانه‌ی شهادت امام هفتم علیه‌السلام کنار سفره‌ی نورانیش می‌نشینم و لقمه‌ی معنوی امروز را از سفره‌ی پربرکت باب الحوائجی برمی‌داریم که دریای کرم است.

امام کیست و اهمیت وجودیش در چیست؟

ما تلاش می‌کنیم به بهانه‌ی شهادت و میلاد هر کدام از ائمه معصومین (ع) نکاتی هر چند کوتاه در شناخت و معرفت آن عزیزان به عرض برسانیم. این را همه می‌دانیم که هیچ امری بدون واسطه ممکن نخواهد شد بلکه برای وقوع، تحقق و رخ دادن هر حقیقتی، وساطت لازم است. وساطت، امری حیاتی است. تا جایی که می‌شود گفت هیچ چیز بدون وساطتِ امور دیگر نه تحقق می‌یابد و نه به کمال مطلوب می‌رسد.

آری، خانه‌ها، بی‌وساطت معمار، بنا و کارگر ساخته نمی‌شود؛ و بدن‌ها، بی‌وساطت غذا رشد نمی‌کند؛ و دیده‌ها، بی‌واسطه‌ی نور نمی‌بیند؛ و گوش‌ها، بی‌واسطه‌ی امواج، صدا را نمی‌شنود؛ و دانه‌های نباتی، بدون اتصال و ارتباط با خاک و بی‌واسطه‌ی زمین، سبز نمی‌شوند و رشد نمی‌یابند.

البته که خاک نیز باید پاک باشد وگرنه خاکی که آغشته به آلودگی است، نه تنها دانه‌ها را سبز نمی‌کند بلکه آنها را برای همیشه فاسد و نابود می‌سازد. بنابراین، دانه‌ها جز با وساطت خاکِ پاک به حیات ویژه‌ی خود، یعنی سرسبزی و رشد و میوه‌دهی دست نمی‌یابند.

به این مطلب در سوره‌ی اعراف آیه‌ی ۵۸ اشاره شده است؛ فرموده: و زمین پاک است که گیاهش به اذن پروردگارش بیرون می‌آید و زمینی که ناپاک است جز گیاهی اندک و بی‌سود از آن بیرون نمی‌آید.

شأن انسان این است که به مقامِ خلافت اللهی و علم آدم الاسمائی و هدایت، کرامت و اوج انسانیت برسد اما آیا بی‌واسطه‌ی لازم می‌توان به این مقامات عالی معنوی رسید؟ هرگز!

اینکه انسان به واسطه‌ی چه واسطه‌ای به وادی انسانیت و عرصه‌ی آدمیت، که همان عالمِ ایمان، اخلاق، عمل صالح و نهایتاً تقواست، می‌تواند راه یابد، حقیقتی است که باید از زبان قرآن کریم شنید.

قرآن، فقط انسان‌های برتر، پاک و معصوم را دارای مقام وساطت میان خدا و خلق برای رساندن خلق به ایمان، عمل و لقای حق می‌شمارد. و آنان کسانی نیستند جز پیامبر اکرم (ص) و اهل بیتش؛ راهنمای انسان به سوی خدا، آشناکنندگان انسان با گذشته و آینده و معلمان حکمت که قرآن در شأن آنان است. اهل بیتی که ذره‌ای تباهی، نقص و عیب چه در پنهان و چه در آشکار در وجودشان راه ندارد. و امام مجتبی علیه‌السلام فرمودند: ما خاندانی هستیم که خدا ما را به اسلام گرامی داشت؛ و ما را از میان همه‌ی مخلوقات عالم انتخاب کرد، برگزید و آلودگی و ناپاکی را از ما زدود؛ و ما را به انواع پاکی‌ها آراست. آلودگی و ناپاکی، همان شک است و چون شک از ما زدوده شده، ما هرگز در وجود خدای حق و در دین او شک نمی‌کنیم؛ و نیز ما را از هرگونه سست‌رأیی و گمراهی پاک گردانید.

آری خداوند این پاکان را واسطه‌ی میان خلق و خودش قرار داده است به شرط آنکه انسان برای این مهم به این بزرگواران مراجعه کند.

رسول خدا (ص) فرموده‌اند: آسایش و راحت و رحمت و نصرت، توانگری و گشایش و خوشنودی و رضوان و راه خروج از مشکلات و پیروزی و تقرب و دوستی خدا و پیامبرش برای کسی است که علی را دوست بدارد و به امامان پس از او اقتدا کند. پس با همین یک روایت معلوم شد که تمام کمال و سعادت در سایه‌ی محبت و اقتدا به اهل بیت (ع) می‌باشد. البته هرکس در همه‌ی امور زندگی خود به اینان مراجعه کند، به اندازه‌ی فهم، گنجایش و ظرفیتش، از ولایت و حقیقت آنان که ولایت خدا و قرآن است، بهره می‌برد. افرادِ کم گنجایش و انسان‌های متوسط و دارندگانِ سعه‌ی وجودی، هر کدام به گونه‌ای.

اما گروهی هم هستند که هیچ بهره‌ای از نور وجود اینان نخواهند برد، گروهی که در مادیتِ محض و چاه طبیعت و دره‌ی هولناک هوی و هوس فرو رفته‌اند! قرآن می‌فرماید: گروهی پیامبر را با چشم سر می‌بینند اما شخصیت و رسالت و نبوتش را درک نمی‌کنند. اینان همانطور که صراط مستقیم را نشناخته‌اند، وی و اهل بیتش را هم نشناخته‌اند. و به عبارت دیگر آنان که نمی‌توانند و یا نمی‌خواهند باطن قرآن را تحمل کنند، باطن اهل بیت (ع) را هم نمی‌توانند، بشناسند زیرا زندگی آنان به ویژه قلبشان، در پوشش و حجابی است که نمی‌گذارد حقیقت، پیشوایی و امامتشان را درک کنند. و این پوشش بر اثر کثرت گناه، فسق، تعصب و لجاجت فراهم می‌آید و میان انسان و مشاهده‌ی حقیقت، مانع می‌گردد.

 

بیایید به خاطر امام مظلوم، فقط یک صفت از صفات بی‌کران آن حضرت را در خود ایجاد کنیم. فرمودند: شیعه‌ی ما نیست آنکه صفتی از خدا و صفتی از رسول خدا و صفتی از امام معصوم در او نباشد.

  • اما صفت خدایی: کتمان سِر، یعنی اسرار بندگان خدا را فاش نکند.
  • و صفت نبوی: مدارا با مردم؛ یعنی در برابر مردم، صبر و حلم و منشِ عفو و گذشت داشته باشد.
  • و صفت امام: صبر در سختی و راحتی؛ یعنی در تمام پستی و بلندی زندگی از خود بی‌خود نشود و شیوه‌ی عقل و خرد را از دست ندهد.

 

در احوالات امام هفتم علیه‌السلام آمده‌است که هر روز پس از طلوع آفتاب تا هنگام زوال به سجده، عبادت و مناجات مشغول بودند و هارون برخی روزها بر بام می‌رفت و از روزنه‌ی بام زندان، به زندان نگاه می‌کرد و جامه‌ای را درگوشه‌ی زندان افتاده، می‌دید. روزی از زندانبان پرسید: آن جامه که همیشه می‌بینم چیست؟ پاسخ داد: آن جامه نیست، موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام است که در سجده است. آری، هارون با چشم سر می‌بیند اما چون کور باطن است از دیدن حقیقت محروم است. اگر باطن روشنی داشت، حضرت را حبس نمی‌کرد بلکه مانند غلام حلقه به‌گوش در خدمتش قرار می‌گرفت.

خدایا! پناه بر تو از ندیدن و نشنیدن و نشناختن و درک نکردن و مقتدا نداشتن. آمین یارب العالمین.

 

توسل به امام هفتم علیه‌السلام:

دو رکعت نماز ، در هر رکعت بعد از حمد ۱۲مرتبه سوره توحید.

 

دعای امام موسی کاظم (ع):

هر کس آن را بخواند، خداوند حوائج او را برآورد و او را روز قیامت با موسی‌بن‌جعفر (ع) محشور کند:

یا خالِقَ الْخَلْقِ وَ یا باسِطَ الرِّزْقِ وَ یا فالِقَ الْحَبِّ وَالنَّویٰ و یا بارِئَ النَّسَمِ وَ مُحْیىَ الْمَوْتىٰ وَ مُمیتَ الاَحْیآءِ وَ دائِمَ الثَّباتِ وَ مُخْرِجَ النَّباتِ اِفعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ

صلوات سوم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۵۹
خادمه الزهراء

یک دعای مؤثر از داوود نبی، علیه السلام

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۱۸ ق.ظ

کلید بیت‌المقدس همیشه نزد حضرت سلیمان علیه‌السلام بود، به احدی غیر از خودش اعتماد نمی‌کرد. شبی آن جناب کلید را برداشته، خواست درب را باز کند، از قضا باز نشد، از طایفه‌ی جن و انس استمداد کرد، نتیجه نگرفت. بی‌اندازه غمگین و ناراحت شد و گمان کرد که خداوند او را از بیت‌المقدس منع فرموده است. در این میان، پیرمرد فرتوتی که به عصای خود تکیه داده و از رفقا و همنشینان حضرت داوود (ع) بود به حضور آن حضرت آمد و عرض کرد: چرا غمگینی؟

سلیمان (ع) جریان باز نشدن درب را برایش تعریف کرد؛ و اینکه با کمک جن و انس و استمداد از نیروهای ماوراء الطبیعة این مشکل حل نشده است!

پیرمرد گفت: می‌خواهی به تو تعلیم دهم کلماتی را که پدرت درحال گرفتاری می‌خواند و خداوند رفع مشکل از او می‌کرد؟

سلیمان (ع) گفت: بگو ای پیرمرد.

او گفت: این چنین خدا را بخوان:

اللَّهُمَّ بِنُورِکَ اهْتَدَیْتُ وَ بِفَضْلِکَ اسْتَغْنَیْتُ وَ بِکَ أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ، ذُنُوبِی بَیْنَ یَدَیْکَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْک، یَا حَنَّانُ یَا مَنَّان

حضرت سلیمان (ع) این کلمات را خواند، ناگاه درِ بیت‌المقدس به رویش گشوده شد.

الهی که هرگز پشت در بسته‌ای نمانی.

صلوات بر محمد و آل محمد

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۱۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه عزم

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۰۴:۰۴ ب.ظ

 

عزم و اراده یکی از ارکان مهم موفقیت در مراحل زندگی است. بلکه عزم و اراده زیر بنای تمام مقامات دنیوی و مادی و معنوی و الهی است. بی‌شک بدون عزم، همه چیز به هم می‌خورد. قدرتِ عزم یکی از برترین ویژگی‌های آدمی است که انسان را به بالاترین مراحل خلقت و رشد می‌رساند.

 

معنا و مفهوم عزم:

آیا عزم همان اراده است یا چیزی برتر از آن؟

گاهی انسان برای انجام کاری اراده می‌کند ولی بر اثر پیشامدی از انجام آن منصرف می‌شود و رهایش می‌کند اما درصورتی که برای انجام کاری یا رسیدن به هدفی، هیچ مانعی او را منصرف نسازد عزم نامیده می‌شود.

عزم، انسان را بر تمام عوامل و مؤثرها چیره می‌سازد. عزم، تصمیمِ بی‌برو برگردِ آدمی است.

 

نقش و اهمیت عزم:

اهمیت آن را می‌توان در چند زمینه یافت:

الف) پیشگیری از سقوط.

عوامل سقوط زیاد است: دوستان، اجتماع، خانواده، شیاطین درونی و بیرونی، وسوسه‌ها و نداشتنِ عزم و اراده‌ی قوی.

ب) پیش بردن انسان در مسیر رشد وکمال.

اگر انسانی عزم و اراده داشته باشد از جای خود بر می‌خیزد و با قدم نهادن در راه کمال، و با حرکت در جهتِ خواسته‌ها و آرزوها، زمینه‌ی موفقیت را برای خود فراهم می‌کند. انسانِ بی‌عزم و اراده، وجودی بی‌روح و میوه‌ای از درون پوسیده است.

ج) رکن بنیادی برای سلوک معنوی.

عزم و اراده، زیربنای مقامات معنوی و مراحل سیر و سلوک و در حقیقت رکن این حوزه است.

 

عزم چگونه به وجود می‌آید؟

عرفا و اساتید اهل فن می‌گویند: عزم و یقظه با هم هستند. عرفا، بیداری دل را اولین قدم و مرحله برای رسیدن به اهداف بزرگ، مخصوصاً رسیدن به مقامات معنوی می‌دانند. فرد ابتدا باید بیدار شود سپس عزم حرکت کند اما اگر عزم درکار نباشد، بیداری هم تأثیری نخواهد داشت.

یکی از چیزهایی که برایش عزم و اراده لازم داریم، رسیدن به آرزوهاست.

ممکن است کسی چیزی را بخواهد و آرزوی رسیدن به مقامات دنیوی و مادی و یا کسب کمالات و مقامات معنوی را داشته باشد و حتی گاهی در فراق آنها اشک بریزد و غصه بخورد اما برای رسیدن به آنها هیچ حرکتی انجام ندهد.

جریانِ زندگی چنین کسی، رو به کمال نیست. مانند کسی که پای کوه نشسته و به او می‌گویند: آن طرفِ کوه، چشم‌انداز جالبی وجود دارد و او آرزوی رسیدن به آنجا را دارد اما برای بالا رفتن از کوه هیچ تلاشی نمی‌کند. اما کسی که در حالِ حرکت است، به برکاتی دست پیدا می‌کند؛ یعنی او را کمک می‌کنند.

 

حداقل، سه بهره از جانب خداوند به عازم می‌رسد که به آرزومند نمی‌رسد:

یک- استعانت: استعانت یعنی چیزی که به حرکت کننده و سالک انرژی و نیرو می‌دهد.

دو- شفاعت: شفاعت یعنی کسانی که در مسیر موفقیت و سلوک جلوتر رفته‌اند، او را کمک می‌کنند، دستش را می‌گیرند و برای عبور از موانع مددش می‌رسانند.

سه- جذبه: این نیرو و انرژی، خاصِ سالکان الهی است زیرا مقامات معنوی، زیاد و گاهی بی‌نهایت است و انسان هر چقدر هم که حرکت کند، نمی‌تواند به همه‌ی آنها برسد. چون کمالات انسانی، بی‌نهایت؛ و عمر، کوتاه؛ و توانِ آدمی، محدود است. اینجاست که اگر انسان را جذب نکنند و دست او را نگیرند، به جایی نخواهد رسید. جذبه در تعریف، همان مشی، راه رفتن گام به گام یا رفتن بدون هیچ معطلی است.

البته به شکل دیگری هم می‌شود گفت که مشی یعنی حرکت به سوی مقصد و جذبه یعنی رسیدن به مقصد‌های بلند بدون طی مراحل پایین‌تر است.

شاید بشود گفت همان حدیث قدسی است که فرمود: اگر یک قدم به سویم بیایی، ده قدم به سویت می‌آیم.

 

چگونه عزم کنیم؟

انسانها دو گونه‌اند: گروهی بدون عزم و گروهی دارای عزم.

عزم مانند درختی است که اگر زمین آن شوره‌زار باشد، نمی‌روید و اگر زمینش مساعد باشد بسیار خوب رشد می‌کن.

 

زمینه‌های عزم:

دوری از شهوات؛ و دوری از شکم پرستی.

حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: هرکس که شهوتران است و دنبال هوی و هوس می‌رود، اراده‌اش ضعیف است.

امام ششم علیه‌السلام به عنوان‌بصری فرمودند: تا گرسنه نشدی، نخور؛ و تا سیر نشده‌ای دست از غذا بردار.

و فرمودند: در مسیر سلوک و تکامل سه چیز حرام است: فضول النظر، فضول الکلام، فضول الطعام.

 

نشانه‌های عزم و عازم:

  • راندن وسوسه‌های شیطانی از خود.
  • پایداری در مقابل مشکلات و چاره‌جویی برای آنها.
  • چیرگی اراده بر هوی و هوس.
  • ساختار سازی. عالم ساختار پرور است یعنی درس می‌دهد، راهنمایی می‌کند، جوامع را می‌سازد و این کار عزم واراده لازم دارد.

 

برای تقویت عزم، مداومت بر این سه سوره سفارش شده‌است: تکویر، انفطار، انشقاق.

و خواندن این دعا در پایان نماز صبح:

اَللّهُمَّ ارْزُقنى عَقْلاً کامِلاً وَ عَزْماً ثاقِباً وَ لُبّاً راجِحاً وَ قَلْباً زَکیّاً وَ عِلْماً کَثیراً وَ اَدَباً بارِعاً وَاجْعَلْ ذلِکَ کُلَّهُ لى وَ لاتَجْعَلْهُ عَلَىَّ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

 

خدایا مرا عقلى کامل، تصمیمى نافذ، خردى برتر، دلى پاک، دانشى فراوان و ادبى والا روزى کن و تمام این‌ها را به سود من قرار ده، نه به زیانم،اى مهربان‌ترین مهربانان.

البته سخن در این رابطه بسیار است، اما ختم کلام: آیا عزمِ رسیدن به او را کرده‌ایم؟!

عزم، انسان را بی‌قرار می‌کند، خواب را از چشم انسان می‌گیرد، تلاشِ او را زیاد می‌کند و ایمان، راستگویی، خویشتن‌داری و تقوی را در او تقویت می‌کند.

به امید روزی که با تمام وجود، عزم او کنیم. صلوات

31ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۶:۰۴
خادمه الزهراء