در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ح.عاشوری» ثبت شده است

 

در تلاوت قرآن روزانه، به آیه‌ی ۲۷ سوره مبارکه‌ی نور رسیدم.

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَستَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی‏ أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»

ای اهل ایمان در هیچ خانه‌ای غیر از خانه‌ی خود وارد نشوید، مگر آنکه با صاحبش اُنس و آشنایی برقرار کنید و چون رخصت یافتید، داخل شوید و به اهل آن خانه سلام کنید؛ این برای خیر و سعادت شما بهتر است، باشد که متذکر (شئون اجتماعی و آداب دوستی و همسایگی) شوید.

بر آن نیستم که وارد تفسیر آیه شوم که فرصت بیشتری می‌طلبد فقط به ‌اندازه‌ی یک‌ لقمه.

این آیه در بیان یکی از مهم‌ترین حقوق اجتماعی انسان‌ها است و آن، این است که خانه و حصار زندگی هر کس حرم امن اوست و هیچ‌کس حق ندارد بدون اُنس و الفت قبلی و رضایت صاحب‌خانه و سلام کردن بر او و پاسخ شنیدن، که نشان اعلام امنیت و صلح متقابل است، به خانه کسی وارد شود.

ورود به خانه‌ی دل‌ها و سرای ضمیر آدمیان نیز بدون انس و الفت و سلام و تحیت روا نیست.

سؤال کردن، در کوفتن و تقاضای ورود به خانه‌ی دیگری است.

نمی‌توان بی‌مقدمه کسی را متوقف کرد که شما کجا می‌روید؟ یا نظرتان درباره‌ی فلان موضوع چیست؟

این کاری است که به‌خصوص ایرانیان با یکدیگر می‌کنند؛ مانند آنکه می‌پرسند، چرا شما در فلان زمینه صحبت نمی‌کنید؟

چرا شما فلان کتاب را در مورد فلان کس نمی‌نویسید؟ چرا شما در فلان زمینه نظر نمی‌دهید؟

در حالی که ادب ایجاب می‌کند که قبل از هر سؤالی با آدمیان، به سلام و تحیت، اُنس و الفت بگیریم و سپس بپرسیم که آیا من می‌توانم در فلان موضوع از شما سؤالی کنم؟

اگر پاسخ مثبت داد. آغاز سخن کنیم.

خانه ‌یکی از خیال‌انگیزترین و خوش‌ترین کلمات هر زبان است و به ‌غیر از معنی ظاهری، معنای لطیف و عرفانی عمیقی دارد.

اولین پرواز این کلمه به خارج از محیط خشت و گِلی، خانه‌ی دل است که وسعت آن با عرش الهی برابر است.

خانه‌ای که خداوند به آن وارد می‌شود و بر اهلش سلام می‌دهد و با صاحبش اُنس و الفت می‌گیرد.

البته اگر آن خانه آراسته باشد و شایستگی ورود فرشتگان و پروردگار عالمیان را پیدا کند.

ورود این مهمان آسمان به خانه‌ی دل، شب قدر هر انسانی است. آن خانه جای راستی و درستی و محبت و حُسن نیت و اندیشه‌های پاک است؛ پاک از هر گونه دیو حسد و مکر و خودبینی و کبر و کین .

چنین خانه‌ای محل رفت‌وآمد فرشتگان می‌شود. فرشته‌ای چون رحم و شفقت در آن وارد می‌شود و نگاه و لبخندی از مهر و عطوفت از آن بیرون می‌آید.

این خانه شگفت‌ترین و امن‌ترین حرم وجود آدمی است که وقتی محل نزول فرشتگان الهی شد، خانه‌ی بیرون صاحبش را هم تبدیل به بهشت می‌کند، اگرچه اتاقی کوچک باشد.

این خانه که پیوسته در او چنگ و چغانه است             از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه است
این خانه است همین جاست که جان است                 نه زیر و نه بالا و نه شش سو نه میانه است
خار و خس این خانه همه عنبر و مشک است              بام و در این خانه همه بیت و ترانه است

شعر از: دیوان شمس مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

  پی‌نوشت ادمین: این مطلب استاد، مرا یاد حرفی انداخت که چند روز پیش شنیدم. سخنرانی دکتر سعید عزیزی در مهدیه کرج را گوش می‌کردم، ایشان می‌گفتند: وقتی تویِ خانم، بی‌حجابی، و عفت و حیا را در جامعه رعایت نمی‌کنی، خواسته یا ناخواسته، پا به حریم خانه‌ی منِ مرد گذاشته‌ای. زیرا به حکم خلقت و غریزه، مرد با دیدن زنِ خوش آب و رنگ‌، او را با همسرش مقایسه می‌کند و این مقایسه، عدم رغبت و دوریِ بین زوجین را سبب می‌شود که حتی می‌تواند منجر به فروپاشی کانون خانواده گردد.

پس یک دلیلِ دیگر برای حجاب و پوشش زنها، رعایت ادب در عدم ورود به خانه‌ی دیگران، آن هم بی‌اذن و اجازه است. ادبی که قرآن می‌آموزد.

اگر عمر و توفیقی بود، صوت سخنرانی‌های دکتر عزیزی را در همینجا خواهم گذاشت، ان‌شاءالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۴:۳۰
خادمه الزهراء

 

خداوند تبارک و تعالی فرموده: حکمت را بزرگ شمارید زیرا که من حکمت را در قلب احدی قرار ندادم مگر آنکه قصد کردم او را بیامرزم.

بیایید روح خود را بالا بریم و خود را از زمین‌گیری نجات دهیم. انسان با کوشش می‌تواند روح خود را بالا ببرد، از ملائکه هم بالاتر.و هم می‌تواند با اتکاء به چیزهای زودگذر، دچار غرور و عُجب شده و همه عمر زمین‌گیر دنیا شود.

خداوند متعال فرمود: ای موسی! به ثروتمندان بگو به زیادی مال خود مغرور نباشند، پس اگر چنین کنند، صبح و شام بندگان خدا را اطعام دهند (کنایه از اینکه قادر نخواهند بود)؛ و به صاحبان علم بگو به زیادی علم مغرور نشوند، اگر چنین شوند، باید بدانند چه وقت می‌میرند (و حال آنکه نمی دانند)؛ و به صاحبان زور و قدرت بگو به قدرت خود مغرور نباشند، اگر چنین شوند، بگو جلو مرگ خود را بگیرند (و حال آنکه نمی‌توانند.)

ای موسی! من با تو سه چیز انجام می‌دهم، تو هم سه چیز انجام بده، عرض کرد: خدایا آن سه چیست؟

فرمود: اول، من به تو نعمت فراوان بخشیدم و بر تو منت نگذاردم، تو هم چنین باش؛ وقتی به بندگانم محبتی کردی و چیزی بخشیدی بر آنان منت نگذار.

دوم، اگر تو نسبت به من جفا کنی سپس به من رو آوری و عذر بخواهی، عذرت را خواهم پذیرفت؛ تو هم چنین باش و معذرت کسی را که نسبت به تو جفا کرده، بپذیر.

سوم، من از تو عمل فردا را نخواستم، تو هم از من روزی فردا را مخواه.

خویشتن را در هوا کردیم گم             جاده در راه خدا کردیم گم
از عدم ما تا به اقلیم وجود                آمدیم و راه را کردیم گم
منزل و مقصود و راه و راه‌رو              جمله را در ابتدا کردیم گم
سالک و مسلوک و مسلوکٌ الیه          جمله ما بودیم و ما کردیم گم
هرچه ما را بود ز اجناس و نقود           جمله را در راهها کردیم گم
ز ابتدا کردیم چون ‌آهنگ راه             گام اول خویش را کردیم گم
بر در شه چون عطا جویان شدیم         شاه را اندر عطا کردیم گم
کس نمی‌داند که چون شد کار ما         خود چه بود و این چرا کردیم گم
نیست پیدا کآخر این کار چیست          ز ابتدا تا انتها کردیم گم
گشت پنهان طرز جستجوی ما            هر چه را ما جا بجا کردیم گم
بگذریم از جستجو و گفتگو                چون که ما سر رشته را کردیم گم
یافتیم آخر درون خویشتن                 هر چرا در هر کجا کردیم گم
شاعر: فیض کاشانی

کامتان شیرین و لقمه‌تان گوارا

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۲
خادمه الزهراء

 

گل‌های زیادی ریشه در قلب شما دارند با آبیاری به‌موقع آنها را رشد دهید. قلب انسان، اعجوبه‌ای بی‌همتاست. از عجیب بودنش همین بس که محل نظر خداوند است.

رسول خدا که درود خداوند بر او باد، فرمودند: خداوند به چهره‌ها و دارایی شما، نگاه نمی‌کند بلکه به دلها و کردارهای شما می‌نگرد.

و در سخن بسیار زیبای دیگر فرمودند: همانا خداوند متعال در زمین ظرفهایی دارد، بدانید که آن ظرفها همان دل‌ها هستند؛ پس دوست داشتنی‌ترین دل‌ها نزد خداوند، رقّت آمیزترین و صاف‌ترین و قوی‌ترین آنهاست؛
🌹 با رقّت‌ترین آنها برای برادران؛
🌹 و صاف‌ترین آنها از گناهان؛
🌹 و قوی‌ترین آنها در راه خدا.

 

در روزگاران قدیم، مردم چین و روم در نقاشی شهرت جهانی داشتند و هر کدام مدعی برتری در این فن بودند تا این که سلطان هر دو قوم آنها را خواستند و گفتند: می‌خواهیم شما را بیازماییم تا بهترین انتخاب شود. پس در سالن بزرگی، پرده‌ای ضخیم نصب کردند و دو دیوار روبروی هم را در اختیار دو گروه گذاشتند و انواع رنگ‌ها و ابزار نقاشی را به آنها دادند، هر دو گروه مشغول کار شدند بدون آن که از کار هم اطلاع داشته باشند.

روز پایان کار، هر دو سلطان همراه کارشناسان وارد شدند و از دیدن نگاره‌های زیبا و رنگ‌آمیزی دل فریب و هنر ظریف چینیان به شگفت درآمدند و صدها آفرین بر آنها گفتند و چیره‌دستی آنان را ستودند.

و سپس پرده را کنار زدند به سراغ رومیان رفتند، با کمال تعجب دیدند تمام نگارگری چینیان روشن‌تر و جلوه‌گرتر در این دیوار هم نقش بسته درحالیکه رومیان هیچ رنگی مصرف نکرده‌اند! و در تمام مدت دیوار را صیقل زده‌اند.

کارشناسان و سلاطین، انگشت به دهان، حیران مانده بودند زیرا:
هر چه اینجا بُوَد، آنجا به نمود            دیده را از دیده خانه می‌ربود

در این مسابقه‌ی هوش و آزمون هنر، هنرمندان رومی برنده شدند زیرا که زیباییِ هنر خود را بی‌رنگ و بو؛ و ساده و صاف نشان دادند در عین آن که تمام زیبایی‌ها در آن منعکس بود.

آری ای عزیز! غافل از صفای دل مباش. دلی که از رسوبات گناه و آلودگی صیقل زده شود، آیینه می‌گردد و حقیقت راستین در آن منعکس می‌شود و دیگر حجابی ندارد که مانع دیدار شود.

رسول خدا (ص) فرمود: همچنان که آهن، زنگار می‌گیرد، دل‌ها نیز زنگار می‌گیرند؛ پرسیدند: صیقل آن چیست؟ فرمود: بسیار به یاد مرگ بودن و تلاوت قرآن.

آن صفای آینه وصف دل است           صورت بی منتها را قابل است
اهل صیقل رسته‌اند از بوی و رنگ       هر دمی بینند خوبی، بی درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند             رایت «عین الیقین» افراشتند
کس نیابد بر دل ایشان ظفر              چون صدف گشتند ایشان پرگهر
برترند از عرش و کرسی و خلا           ساکنان مقعد صدق خدا

اشعار از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 18ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۵۱
خادمه الزهراء

 

به‌راستی وقتی یک شئ فانی و باقی را در کنار هم قرار می‌دهیم، قیمت شئ باقی چند برابر می‌شود؟

چه فایده دارد اگر تمام دنیا را داشته باشیم اما زندگی جاوید را از دست بدهیم؟!

آیا چیزی پیدا می‌شود که قدر و قیمتش از زندگی جاوید بیشتر باشد؟!

روزگاری در کنار رود نیل، هنگام باستان شناسی، صندوق بزرگی را پیدا کردند، وقتی صندوق را باز کردند، جسد مومیایی شده‌ای را دیدند که در اطرافش چند خروار جواهر قرار داشت؛ وقتی تحقیق کردند فهمیدند یکی از ملکه‌های مصر بوده که بعد از مرگش، جسدش را مومیایی کرده‌اند. در کنار جسد و جواهرات، لوحی نیز قرار داشت که روی آن نوشته بود: این وصیت‌نامه‌ی من است، بعد از مرگم هرکس جنازه‌ام را می‌بیند، بداند که در زمان سلطنتم، در کشورم قحطی شد و کار به آنجا رسید که من، ملکه‌ی مصر، حاضر شدم تمام این جواهرات را بدهم و یک عدد نان در عوض آنها بگیرم اما میسر نشد تا اینکه از گرسنگی به بستر مرگ افتادم!این را همه باید بخوانند تا عبرت بگیرند و بدانند تا وقتی خدا نخواهد، هیچ چیزی نمی‌تواند انسان را بی‌نیاز کند.

آری، اگر خدا نخواهد، با داشتن تمام وسایل و زمینه‌های مادی هیچ کاری نمی‌توان کرد.

و به‌راستی دنیای مادی، چه کم بهاست، حتی ارزان‌تر از یک قرص نان! پس چگونه برخی بر زندگی جاوید ترجیهش می‌دهند؟!

جهان پر درد می‌بینم دوا کو              دل خوبان عالم را وفا کو
ور از دوزخ همی ترسی شب و روز       دلت پر درد و رخ چون کهربا کو
بهشت عدن را بتوان خریدن              ولیکن خواجه را در کف بها کو
درین ره گر همی جویی یکی را          سحرگاهان تو را پشت دوتا کو
سراسر جمله عالم پر یتیم است           یتیمی در عرب چون مصطفا کو
سراسر جمله عالم پر ز شیر است         ولی شیری چو حیدر باسخا کو
سراسر جمله عالم پر زنانند                زنی چون فاطمه خیر النسا کو
سراسر جمله عالم پر شهید است         شهیدی چون حسین کربلا کو
سراسر جمله عالم پر امام است           امامی چون علی موسی الرضا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرد است         ولی مردی چو موسی با عصا کو
سراسر جمله عالم پر حدیث است        حدیثی چون حدیث مصطفا کو
سراسر جمله عالم پر ز عشق است       ولی عشق حقیقی با خدا کو
سراسر جمله عالم پر ز پیر است          ولی پیری چو خضر با صفا کو
سراسر جمله عالم پر ز حسن است       ولی حسنی چو یوسف دلربا کو
سراسر جمله عالم پر ز درد است          ولی دردی چو ایوب و دوا کو
سراسر جمله عالم پر ز تخت است       ولی تخت سلیمان و هوا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرغ است         ولی مرغی چو بلبل با نوا کو
سراسر جمله عالم پر ز پیک است        ولی پیکی چو عمر بادپا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرکب             ولی مرکب چو دلدل خوش روا کو
سراسر کان گیتی پر ز مس شد           ز مس هم زر نیامد کیمیا کو
شاعر: سنایی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 17ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۳۶
خادمه الزهراء

 

وقتی انسان استغنای طبع پیدا کرد و از خدا جز رضایت او چیزی نخواست، همه چیز دارد و در حقیقت وجودش گنجی است بی‌پایان.

نوشته‌اند حضرت عیسی علیه‌السلام با حواریون سیاحت می‌کرد، به شهری رسیدند، در نزدیکی آن شهر دفینه‌ای پیدا کردند. حواریون از عیسی خواستند اجازه دهد گنج را جمع‌آوری کنند تا از بین نرود. حضرت فرمودند: شما پای این گنج بمانید، من در شهر گنج بهتری سراغ دارم، می‌روم آن را بدست آورم.

حضرت عیسی داخل شهر شد. به خانه محقری رسید. پیرزنی در آنجا بود، فرمود: اگر اجازه دهی امشب را مهمان تو باشم. زن اجازه داد. حضرت پرسید: جز تو کس دیگری هم اینجا زندگی می‌کند؟ گفت: آری پسرم که خار کن است و از دست رنج او زندگی می‌کنیم.

شب هنگام پسر از صحرا برگشت. با مهمان نشست، تا پاسی از شب با هم گفتگو کردند. جوان مهمان را مرد بزرگی دید. حضرت هم جوان را باادب و فراست یافت و بین آنها علاقه و احترام بوجود آمد. حضرت به جوان فرمودند: گویا حکایتی ناگفتنی داری؟ بگو شاید علاجش با من باشد. جوان خار کن گفت: عاشقم، اما عشقی بی‌فرجام. عاشق دختر پادشاهم و می‌دانم این درد جز مرگ دوایی ندارد. حضرت فرمودند: فردا به خواستگاری برو و هر چه گفتند، بشنو، بیا با من بگو.

جوان صبح بسوی دربار رفت و اجازه ملاقات با شاه خواست. نگهبانان و اطرافیان شاه چون از جریان آگاه شدند، برای تفریح و سرگرمی او را نزد شاه بردند. پادشاه پس از شنیدن تقاضای جوان، به او گفت: فلان مقدار جواهر به عنوان مهریه بیاور.

جوان به نزد عیسی برگشت. حضرت او را کنار تل خاکی آورد. دعایی خواند؛ خاک‌ها تبدیل به جواهرات شدند. فرمود: بردار و ببر.

جوان با مهریه بازگشت. پادشاه و اطرافیان وقتی چنین دیدند، تقاضای جواهرات بیشتر کردند. دوباره جریان اول تکرار شد. شاه از جوان پرسید: جریان چیست؟ جوان گفت: بزرگ مردی مرا یاری می‌دهد. پادشاه گفت: خود او بیاید دخترم را برای تو خواستگاری کند.

حضرت عیسی با جوان همراه شد و کار ازدواج او را با دختر شاه سامان داد. شاه که وارثی نداشت، پس از آشنائی با داماد تازه، رخت جانشینی خود را هم بر تن او کرد و پس از مدتی دار فانی را وداع گفت و جوان خار کن شاه کشور شد.

چیزی نگذشت عیسی برای وداع به نزد شاه جدید آمد. او گفت: سوالی دارم ای بزرگ مرد تا جوابم ندهی آرام نمی‌گیرم، و آن اینکه تو با داشتن چنین قدرتی که خار کنی را به مقام پادشاهی می‌رسانی چرا برای خودت کاری نمی‌کنی؟

عیسی علیه‌السلام فرمودند: ای جوان آن کس که خدای بزرگ و نعمت‌های جاویدان او را شناخت هیچ‌گاه به این دنیا دل نمی‌بندد و استغنای طبع پیدا می‌کند و جز به دنبال رضای خدای خود نخواهد بود.

جوان از تخت پایین آمد و لباس‌های خار کنی خود را پوشید و از پی عیسی روان شد.

وقتی به حواریون رسیدند، حضرت عیسی علیه‌السلام فرمودند: این همان گنجی است که در پی پیدا کردنش بودم.

به گمانم از این دست گنج‌های پنهان در شهر و دیار ما کم نباشد. خدا برساند مسیحا دم گنج یابی را قبل از آنکه خیلی دیر شود.

امین یا رب العالمین، صله بر صاحب امر صلواتی

ستان آن جام و آن هستی الله                      دمی زن هم چو مردان از هو الله

چو آن می در کشی از جام وحدت                 کجا بینی تو مر دیدار کثرت

شود زان می ترا اسرارها فاش                      حقیقت نقش گردد عین نقاش

 فنا را در بقا بین و فنا شو                             در آن عین فنا کلی بقا شو

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 15ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۰۴
خادمه الزهراء


عکس: احتمالاً از آقای مهدی ویسانیان

 

امام صادق (ع) در حدیث شریفی قلب انسان را به «کلمه» تشبیه فرموده‌اند و همانطور که کلمه دارای چهار اِعراب است و به‌ وسیله‌ی هر کدام از اعراب‌ها برای خواننده معلوم می‌شود که کلمه در چه موقعیتی قرار دارد، قلب آدمی هم مانند کلمه دارای چهار اعراب است و به تعبیر دیگر دارای چهار حالت است؛ و به وسیله‌ی هر کدام از آن‌ها برای انسان روشن می‌شود که قلب و دل در چه وضع و موقعیتی قرار دارد.

«کلمه» در لِسان قرآن کریم دارای ویژگی خاصی است و تنوع زیادی هم دارد به‌ طوری که همه‌ی شئون عالم هستی را در بر می‌گیرد؛ و گویی تمام اجزای حیات، کلمات خداوند تبارک و تعالی هستند.

خداوند در سوره‌ی مبارکه کهف می‌فرماید: «ای رسول ما، بگو اگر دریاها مرکب شوند برای نوشتن کلمات خداوند، قبل از آنکه کلمات الهی به آخر برسد، دریا خشک خواهد شد هر چند دریایی دیگر به آن اضافه شود.»

همچنین در سوره‌ی لقمان می‌فرماید: «اگر تمام درختان روی زمین، قلم برای نوشتن شوند و آب دریا به اضافه‌ی هفت دریای دیگر مرکب گردد، باز نگارش کلمات خداوند که بی‌نهایت است، ناتمام خواهد ماند.»

در این دو آیه تمام موجودات هستی به عنوان «کلمات الهی» معرفی شده‌اند. در آیات مختلف دیگر به طور جداگانه به برخی از اجزای خلقت به عنوان «کلمه» یاد شده است.

مثلاً:

🌺 گفتار خداوند به آدم (ع) به هنگام نزول به زمین، به عنوان «کلمه» یاد شده است.

🌺 قول حق و پیاده شدنش که حتمی است، مصداق «کلمه» قرار گرفته است.

🌺 و از مجموع قوانین و مقررات و آیین پاک اسلام و نبوت و رسالت پیامبر بزرگ به تعبیر «کلمه» یاد شده است.

🌺 و از توبه به عنوان «کلمه» یاد شده و مراحل مهم آزمایش بندگان با تعبیر «کلمه» آمده است.

🌺 و انسانِ آراسته به تربیت و پیراسته از رذایل تعبیر به «کلمه‌ی طیبه» شده است.

🌺 و عیسی بن مریم (ع) را به «کلمه» تعبیر فرموده آنجا که ملائکه به مریم (س) گفتند: خداوند تو را به کلمه‌ای که نامش عیسی بن مریم است، بشارت می‌دهد.

و همه می‌دانیم که انسان، ارزشمندترین «کلمه‌ی خداوند» است زیرا وجودش در حقیقت آثار خدا و صفات ربوبی است و این کلمه‌ی ارزشمند، با اتصال به قوانین وحی اعم از قرآن یا کلمات پیامبر (ص) و یا فرهنگ امامان معصوم (ع)، قابل تفسیر و ترجمه و قابل تجلی و ظهور است.

انسان نه تنها گوهربارترین کلمه‌ی الهی است بلکه کتابی است پر از کلمات. کلماتی از قبیل زبان، چشم، گوش، قلب، روح، دست، پا، شهوت و عقل که هر کدام از این کلمات، دارای حقایقی عمیق هستند که باید در گردونه‌ی حقیقت به حرکت درآیند و برای این منظور باید ابتدا ترجمه شوند تا درک درستی از آن‌ها به دست آید؛ و مترجمش فقط فرهنگ الهی و عقل سلیم است.

شاید زمانی می‌گفتند تمدن شرق می‌تواند درک درستی از انسان ارائه دهد و این کلمه‌ی پیچیده را ترجمه کند. اما امروز، تمدن شرق مانند حوضی شده است که مدتی است آب تازه‌ای به آن ریخته نشده و از این رو، رنگ و بوی آن تغییر یافته و منظره‌ای کریه، زشت و وحشت‌آور نشان می‌دهد.

گروهی عقیده داشتند تمدن غرب از ترجمه‌ی این کلمه‌ی عجیب برمی‌آید و باید چنگ به دامن این تمدن زد. اما امروز حتی معتقدان به این تمدن، دریافته‌اند که این تمدن نیز مانند حوض آبی است که آب‌های گل‌آلود و متعفن و حشرات و مواد زهردار به قدری در آن ریخته شده که آن را به کلی مسموم و مهلک ساخته است و برای آبیاری کردن نهال سعادت و کمال معنوی هرگز شایسته و کارآمد نیست.

اما خالق این «کلمه» که به طور دقیق از زیر و زبر آن باخبر است، مترجمی در نهاد خودِ «کلمه» قرار داده که زیباترین تفسیرها و تعبیرها را از این «کلمه» ارائه می‌دهد که با پیروی از آن، «کلمه» با تمامی معنا، تجلی خواهد کرد. نام این مترجم، عقل است.

رسول اکرم (ص) فرمودند:

🌹 برای هر چیزی ساز و برگی است. ابزار و ساز و برگ مؤمن، عقل است؛

🌹 و برای هر چیزی مرکبی است و مرکب مرد، عقل است؛

🌹 و برای هر چیزی نهایتی است و نهایت عبادت، عقل است؛

🌹 و برای هر قومی، چوپانی است و چوپان عابدان، عقل است؛

🌹 و برای هر تاجری، مال‌التجاره‌ای است و مال‌التجاره‌ی کوشش کنندگان، عقل است؛

🌹 و برای هر خرابی، آبادی است و آبادی آخرت، عقل است؛

🌹 و برای هر سفری، خیمه‌ای است که مسافران به آن پناه می‌برند و خیمه‌ی مسلمین، عقل است.

 

آری، بشر منتظر منجی آخر است تا بیاید و خلقت و حیات و انسان را ترجمه کند. او خواهد آمد و چنین خواهد کرد هنگامی‌که دستی بر سر انسان می‌کشد و عقل انسان را چهل برابر عقل معمول می‌کند که در سایه‌ی این امر، «کلمه‌ی الهی» به تمامی معنی متجلی می‌شود.

به نام آن که جان را فکرت آموخت                چراغ دل به نور جان برافروخت

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن                ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

توانایی که در یک طرفة العین                     زِ کاف و نون پدید آورد کونین

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد                      هزاران نقش بر لوح عدم زد

از آن دم گشت پیدا هر دو عالم                    وز آن دم شد هویدا جان آدم

در آدم شد پدید این عقل و تمییز                  که تا دانست از آن اصل هر چیز

جهان خلق و امر از یک نفس شد                 که هم آن دم که آمد باز پس شد

تعالی الله قدیمی کو به یک دم                    کند آغاز و انجام دو عالم

شاعر: شبستری

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۱:۴۰
خادمه الزهراء

 

سرآمد همه چیز برای موفق شدن در دو دنیا، نیک فکر کردن، نیک گفتن و نیک دیدن است.

پیشوای ششم امام صادق (ع) روزی به بعضی از شاگردانش فرمود: در تمام این مدتی که از من تعلّم نمودی، چه چیز یاد گرفتی؟

شاگرد پاسخ داد: هشت مسأله از حضرتت آموختم.

امام صادق (ع) فرمود: آن هشت مسأله را برای من بیان کن تا بدانم چیست؟

شاگرد مسایل هشتگانه را با آن حضرت به این ترتیب عرض کرد:

1️دیدم با هر دوستی هنگام مردن، جدایی حاصل می‌شود پس سعی کردم تا دوستم کسی باشد که در وقت مرگ از من جدا نشود بلکه در تنهایی مونس من باشد؛ و آن انجام کارهای نیک و خیر است؛

که خداوند در قرآن می‌فرماید: «مَن یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ»؛ هر کس عمل بدی انجام دهد، کیفر داده می‌شود. مفهومش این است که «وَ مَن یَعْمَلْ خیراً یُجْزَ بِهِ» کسی که کار نیک انجام دهد به جزای خویش می‌رسد.

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای (احسنت والله).

2️دیدم گروهی را که به مال افتخار می‌کنند و گروهی به حسب و طایفه مباهات می‌نمایند و گروهی به ]دیگر چیزها[. لیکن مشاهده نمودم که خداوند متعال، افتخار عظیم را در تقوا قرار داده است آنجا که در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»؛ گرامی‌ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شما است. پس کوشش کردم به اینکه نزد خدا کریم باشم (که بهترین افتخارات است.)

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای!

3️دیدم مردم در میان لهو و هواپرستی غوطه‌ور هستند؛ اما از قرآن شنیدم که خدا می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‏»؛ آنانکه از خداوند ترسیدند و پیروی از هوای نفس ننمودند، بهشت جای آن‌هاست. پس سعی نمودم تا نفس‌کُشی نموده و جلب رضایت و خوشنودی خداوند نمایم.

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای!

4️دیدم هر کسی که چیز نفیسی به دستش می‌رسد، می‌کوشد تا آن را حفظ کند؛ لیکن از خدا شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَةً»؛ کیست که وام به خدا (در راه خدا انفاق یا قرض الحسنه) بدهد تا خدا چندین برابر به او عنایت فرماید؟ پس همت گماشتم که هر چیز نفیس و گرانبهایی که به دستم رسید، در راه خدا بدهم تا برای روز حاجت من (قیامت) ذخیره گردد.

حضرت فرمود: به خدا سوگند درست فهمیده‌ای!

5️دیدم مردم بر سر رزق و روزی، رشک و حسد می‌برند؛ کلام خدا را شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»؛ ما در دنیا رزق و روزی انسان را تقسیم و تقدیر کردیم، بعضی را بر بعض دیگر بیشتر دادیم (بعضی را غنی بعضی را فقیر کردیم) تا بعضی، حوائج بعض دیگر را برآورند لیکن رحمت پروردگار بهتر از اموالی است که آنها جمع می‌کنند. پس بر احدی حسد نبردم و از مالی که از دستم رفت افسوس نمی‌خورم.

حضرت فرمود: به خدا سوگند کار خوبی انجام می‌دهی.

6️دیدم بعضی از مردم به خاطر کینه‌هایی که در دل دارند با بعض دیگر دشمن می‌باشند؛ از خداوند شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛ شیطان دشمن شماست شما نیز او را دشمن خود قرار دهید. پس مشغول شدم به دشمنی با شیطان، دیگر دشمنی با مردم نمی‌کنم.

حضرت فرمود: آفرین، به خدا سوگند خوب کاری می‌کنی.

7️دیدم مردم در راه به‌دست آوردن روزی، بسیار پافشاری می‌کنند؛ لیکن از خدا شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ* ما أُریدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُریدُ أَنْ یُطْعِمُونِ* إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»؛ نیافریدیم جنیان و انسان را مگر برای پرستش خدا، ما از آنان روزی نخواسته‌ایم و طعامی اراده نکرده‌ایم (یعنی روزی دهنده ما هستیم و اراده نکردیم که روزی دهنده و طعام بخشنده، انسان باشد)، خداوند روزی دهنده‌ی توانا است. پس دانستم که وعده‌ی خدا، حق است و گفتارش راست می‌باشد. اطمینان به وعده‌ی او پیدا کردم و راضی به گفتارش شدم، مشغول شدم به عطای خداوند نه به مالم که در نزد غیر خداست.

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای.

8️دیدم بعضی، به بدن و پیکر سالم خود اعتماد دارند و برخی به مال زیاد خویش دل بسته‌اند و گروهی به افرادی مانند خودشان (ضعیف) تکیه نموده‌اند؛ و شنیدم فرموده‌ی خداوند را که می‌فرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»؛ کسی که پرهیزکار باشد خداوند او را از گرفتاری‌ها بیرون آورده و روزی او را از راهی که گمان به آن ندارد، می‌رساند. کسی که به خدا توکل نماید، خدا او را کافی است. پس به خداوند توکل نمودم و به غیر او اعتماد نکردم.

امام صادق (ع) فرمود: سوگند به خدا تورات، انجیل، زبور، قرآن و سایر کتاب‌های (آسمانی) به این چند مسأله برگشت می‌کنند.

اى بنده نواز و بنده پرور                   بر من دو جهان تو یار و یاور

اى داغ غمت حیات جاوید                 زین در نشود فقیر نومید

اى راز و نیاز صبح و شامم                چون شهد ز عشق توست کامم

من رو سیه و گناه کارم                    امید به غیر تو ندارم

رانى تو مرا اگر ز درگاه                    آیم به درت به هر سحرگاه

تا لطف کنى، که روسیاهم                بخشى به کرامتت گناهم

تو یاور و یار دردمندى                     تو نور دل نیازمندى

تو راز دل امیدوارى                        جز لطف به بندگان ندارى

تو محور عشق عاشقانى                   تو صدق و صفاى صادقانى

چشم همگان به رحمت توست           نور دلم از کرامت توست

یار من بى نوا، تویى، تو                    امید من گدا تویى، تو

از هجر تو سخت من ملولم               در بزم وصال کن قبولم

افروز دلم ز گرمى عشق                   پر کن تو وجودم از مى عشق

از بنده خود حمایتى کن                   مسکین تو ام عنایتى کن

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 13ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۰۹:۲۶
خادمه الزهراء

خداوند مخلوقش را دوست دارد و هرکس به خلق خدا محبت کند بی‌شک مورد محبت خدا قرار می‌گیرد و خدای جبار در بزنگاه‌های زندگی، سیل رحمت جبرانش را به‌سوی بنده‌ی خادمش سرازیر می‌سازد. چه خوشبخت اند آنان که ذخیره‌ای برای روز مبادای زندگی خود در خلوت‌خانه‌ی خدایشان دارند.

در کتاب نور المبین از امام صادق (ع) نقل شده‌است:

سه نفر برای گردش از خانه بیرون آمدند، روزی باران سختی آنها را به شکاف کوهی فرستاد و به شکاف کوه پناهنده شدند، ناگهان سنگی بسیار بزرگ از بالای کوه غلطید و جلوی آن شکاف را گرفت به طوری که اصلاً روزنه‌ای نبود که بیرون دیده شود.

آنان در پشت سنگ در میان تاریکی وحشت‌زا محبوس و زندانی شدند و به یکدیگر گفتند: کسی از حال ما اطلاع ندارد و به هیچ وجهی ما نمی‌توانیم از این جای پرخطر نجات پیدا کنیم، ناچار باید تسلیم مرگ شویم.

یکی از آنها گفت: عوامل مادی عاجز از آن است که ما را از این زندان خطیر خلاص کند، شایسته است هر یک از ما اگر عمل نیکی داریم آن را در پیشگاه عظیم پروردگار شفیع قرار داده، شاید خدای قادر و مهربان ما را نجات دهد چون او، هم اطلاعی از حال ما دارد و هم مهربان است و هم توانایی دارد.

این پیشنهاد به تصویب هر سه نفر رسید و بنا شد از این راه وارد شوند.

اولی گفت: پروردگارا! تو می‌دانی که من فریفته‌ی زنی شده و در راه رسیدن به وصال او پول بسیاری خرج کردم تا اینکه روزی بر او دست یافتم، اما در آن حال به یاد تو افتادم، برای جلب رضایت تو از این عمل ناشایسته دست کشیدم.

بارالها! تو می‌دانی که من راست می‌گویم، به خاطر این عمل راه خلاصی ما را ترتیب ده.

ناگهان آن سنگ به اندازه‌ای عقب رفت که روشنی آفتاب دیده شد.

دومی گفت: آفریدگارا! می‌دانی که من روزی چند کارگر به منزل خود آوردم و با آنان قرارداد نمودم که هر یک را نصف درهم مزد دهم. یکی از آنها گفت: چون من دو برابر دیگران کار کرده‌ام به من یک درهم بده. من حاضر نبودم یک درهم به او بدهم، نصف درهم خود را نیز نگرفت و رفت. من با آن نصف درهم زراعت کردم، سودش به ده هزار درهم رسید، تمام آن را به او تحویل دادم و رضایتش را جلب کردم.

ای آفریننده‌ی مهربان! اگر تو از این کار من اطلاع داری، ما را از این محوطه‌ی پرخطر نجات بده.

سنگ حرکتی کرد به طوری که ممکن بود دستی از کنار آن خارج شود.

سومی گفت: خداوندا! می‌دانی که شبی برای پدر و مادرم غذایی پخته و برای آنان بردم ولی آنها در خواب بودند، فکر کردم اگر غذا را بگذارم و بروم، ممکن است حیوانی آن را بخورد و اگر غذا را ببرم ممکن است پدر و مادرم از خواب بیدار شده، احساس گرسنگی و میل به غذا کنند لذا آن غذا را روی دست نگه داشتم تا آنکه از خواب بیدار شده، غذا را در جلوی آنها گذاشتم.

ای قادر توانا! اگر می‌دانی که این کار نیک از من سر زده و مورد عنایت تو است ما را از اینجا نجات بده.

سنگ با حرکت عظیم کنار رفت و آن سه نفر از شکاف کوه بیرون آمدند؛ «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ»

الهی دلی ده که جای تو باشد             لسانی که در آن ثنای تو باشد

الهی بده همتی آنچنانم                    که سعیم وصول لقای تو باشد

الهی چنانم کن از عشق خود مست      که خواب و خورم از برای تو باشد

الهی عطا کن به فکرم تو نوری           که محصول فکرم دعای تو باشد

الهی عطا کن مرا گوش و قلبی           که آن گوش پر از صدای تو باشد

الهی چنان کن که این عبد مسکین      برای تو خواهد برای تو باشد

الهی عطا کن بر این بنده چشمی        که بیناییش از ضیای تو باشد

الهی چنانم کن از فضل و رحمت         که دایم سرم را هوای تو باشد

الهی چنانم کن از عیب خالی             که هستیم محو و فنای تو باشد

الهی مرا حفظ کن از مهالک              که هر کار کردم رضای تو باشد

الهی ندانم چه بخشی، کسی را           که هم عاشق و هم گدای تو باشد

الهی بر این بنده‌ی خود دلی ده          که مستغنی از ماسوای تو باشد

الهی به طوطی عطا کن بیانی            که نطقش کلید عطای تو باشد

شعر از: طوطی همدانی

التماس دعا

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 12ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۰۸:۵۴
خادمه الزهراء

رسول گرامی اسلام که تمام مقامات ملکوتی را طی نموده‌اند و به درجات بلند الهی و آسمانی دست یافته و به تمام منافع و خطرات این راه به آگاهی کامل و علم جامع آراسته بود، می‌فرماید: «طُوبی لِمَن کانَ عَقلُهُ اَمیراً وَ نَفسُهُ اَسیراً، وَ وَیلٌ لِمَنِ انعَکَسَ»؛

🌹 خوشا به‌حال آنکه عقلش امیر وجودش باشد؛

🌹 و نفسش در اسارت و فرمان آن لطیفه الهی قرار بگیرد؛

🌹 و وای به‌حال آنکه این واقعه در سرزمین وجودش بر عکس قرار بگیرد.

🌼 این چنین انسان‌هایی با تحت فرمان قرار دادن نفس خود و با حاکمیت عقل خود، گامهای بلندی را در مسیر مجاهده و تزکیه برمی‌دارند؛ و بر اثر مداومت در این راه به مراتب بلند الهی و معنوی و روحانیت می‌رسند؛ و برای دیگران نیز همچون ابر رحمت و باران مرحمتی هستند که در ابتدای فصل بهار باعث شکوفا شدن تمام نباتند.

 

در این زمینه جملات نورانی زیادی از رسول اکرم (ص) رسیده از جمله فرمودند:

🌹 برای حضرت حق بندگان بلند مرتبه ای است که موقعیت اینان در جامعه همانند موقعیت باران است، بارانی که چون بر بیابان ببارد، گندم برویاند؛

🌹 و چون بر دریا بریزد دُر و گوهر خارج کند.

🌹 اینان چون سایه‌ی تربیت بر اهل جسم بیندازند از آنان طاعت و خیرات و مبرّات و نیکوکاری سر زند؛

🌹 و چون بر اهل دل ببارند دُرهای معرفت و مقام کشف و شهود از آنان ظاهر گردد.

🌼 دوست دارید دیگران برای شما تصمیم بگیرند؟! نفس اماره‌ی درون، همان دیگران است؛ و عقل، خودِ شما هستید.

ساقی، قدحی، که نیم مستیم              مخمور صبوحی الستیم

از صومعه پا برون نهادیم                  در میکده معتکف نشستیم

از جور تو خرقه‌ها دریدیم                  وز دست تو توبه‌ها شکستیم

جز جان گروی دیگر نداریم               بپذیر، که نیک تنگ دستیم

ما را برهان ز ما، که تا ما                  با خویشتنیم بت پرستیم

ما هرچه که داشتیم پیوند                  از بهر تو آن همه گسستیم

بر درگه لطف تو فتادیم                    در رحمت تو امید بستیم

گر نیک و بدیم، ور بد و نیک             هم آن توییم، هر چه هستیم

در ده قدحی، که از عراقی                 الاّ به شراب وا نرستیم

در میکده می‌کشم سبویی                 باشد که بیابم از تو بویی

شعر از: عراقی

التماس دعا

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 11ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۰۸:۳۶
خادمه الزهراء

نشانی کویِ یار

دوشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۱، ۰۳:۴۰ ب.ظ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۱ ، ۱۵:۴۰
خادمه الزهراء