ضرورت وجود امام، یا نقش امام در جهان هستی
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود
یکی از مسایل بسیار حیاتی و عقیدتی، اعتقاد به ضرورت وجود امام در جهان هستی است. شیعیان جهان کلاً بر این باورند که زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نیست، خواه آن حجت ظاهر و آشکار باشد؛ و خواه به علتی مخفی و پنهان؛ جهان تا بوده چنین بوده و در آینده نیز تا قیامت چنین خواهد بود.
حضرت امام صادق (ع) در بهثمر رساندن این باور میفرمایند: قسم به پروردگار عزیز و جلیل که خدا از زمانی که آدم را قبض روح کرد، هرگز اهل زمین را به حال خود رها نکرد، جز این که در آن امامی قرار داد که مردم بوسیلهی او به سوی خدا هدایت شوند و او حجت خدا بر تمامی بندگان است.
امام صادق (ع) برای تأکید و تأیید بیشتر قدمی فراتر نهاده و فرمودند: «الْحُجَّةُ قَبلَ الخَلْقِ وَ مَعَ الخَلْقِ وَ بَعْدَ الخَلْقِ»؛ حجت خدا پیش از خلق بوده و با خلق هم همیشه بوده و بعد از خلق هم خواهد بود.
این اعتقاد با دلیل علمی و عقلی محکمی که به همراه او است، به قُرصی هرچه تمامتر پیش رفته و میرود و خوشبختانه به کمک امدادهای غیبی، تاکنون رکودی نداشته و همچنان متلألأ و درخشان است. اما از آنجایی که هیچ اصلی از اصول؛ و هیچ امری از امور در طول تاریخ بلامنازع نبوده و در گوشه و کنار جهان، کم و بیش برخوردی داشته است، این اصل اعتقادی نیز از چنین آسیبی برکنار نبوده؛ گاهی گذرا با نوای ناموزونی مواجه است؛ نوایی بیثبات چون حباب؛ و صدایی بیحیات چون کف روی آب.
زندگی ما متأسفانه تؤام با شرایطی است که آن را باید به جهاتی دوران محرومیت نامید؛ محرومیت و فاصله گرفتن قشر عظیمی از مردم با معارف اسلامی و کنارهگیری اغلب جوانان از کتاب و کتابخوانی. دور ماندن از معارف اسلامی و مقدسات مذهب، رنج آور و کشنده است. همهی اعتراضات از همینجا ناشی میشود. آنکه با کتاب و مذهب میجوشد و آشنا به مسایل دینی و مذهبی است، آرام است و اعتراضی ندارد. ایرادات سبک و بیمحتوا از کسانی است که سروکاری با دین و مذهب نداشته و بُعد مسافتشان با مذهب تا به جایی است که الفبای دین را هم از یاد بردهاند.
اینانند کسانی که در عین محرومیت، به دشمن اجازهی هر تاخت و تازی را داده و میدهند. این بیتفاوتی و محرومیتها است که دشمن را گستاخ کرده است. دشمن از بیخبری و محرومیتهای ما سوء استفاده کرده، نه فقط تنها به آرمان مقدس ما پوزخند میزند بلکه حتی نسبت به خدا هم دهن کجی کرده، میگوید: خداوند چه اصراری در مورد این انسان ویژه دارد تا او را برای روز موعود ذخیره کرده و به خاطر او قوانین حاکم بر طبیعت را درهم ریزد.
مگر مادرِ دهر در روزِ نیاز، از زاییدن رهبرِ با کفایت عقیم است؟!
و یا خدا از به وجود آوردن چنین انسان ویژهای عاجز؟! چه مانعی دارد که روز موعود همراه با سپیده دمِ آن روز، رهبر دلخواه متولد شود و چون دیگران پرورش یافته و سپس نقش خود را ایفا کرده و زمین را پر از عدل و داد نماید! اگر چنین میبود، بهتر نبود؟!
این حرفهای بی محتوا و پوچ، بافته و ساختهی دشمن است که از حلقوم او میریزد. این بیچارهها علاوه بر اینکه ضرورت وجود امام و نقش اساسی آن را در جهان هستی نفهمیدهاند، بدبختانه ادعای فهم بیشتری داشته، برای خدا تعیین تکلیف هم کردهاند! زهی خیال باطل؛ و زهی قضاوت عاجل و بیجا!
به هر حال، برای اینکه مسأله ضرورت وجود مقدس امام بر همگان روشن شود، توجه عمیق و دقیق به شرح زیر لازم و ضروری است:
برای هر مجموعه و پدیدهای در جهان غیب و شهود، بنا به مشیت و ارادهی ذات اقدس الهی، مرکز و محوری است که ذرات آن مجموعه به دور آن محور و هستهی مرکزی، جبراً در چرخش و حرکت است، حرکت و چرخشی که هستی و حیات و دوام و بقا آن مجموعه و پدیده در پرتو آن "هستهی مرکزی" است. پیوند این مجموعه با هستهی مرکزی، پیوندی محکم و استوار؛ و ارتباط آن ارتباطی پایدار است تا جاییکه اگر لحظهای این ارتباط قطع و خلائی در آن ایجاد شود، آن مجموعه به فنا و نابودی خواهد رفت. این قانون در سراسر جهان طبیعت از اتم تا کهکشان جاری است و استثنائی ندارد. فی المثل "اتم"، کوچکترین موجودی که حتی با نیرومندترین میکروسکوبهای الکترونی هم قابل رؤیت نیست و دارای اجزاء متعددی است؛ زیر چتر همین قانون قرار گرفته است.
ملاحظه کنید، ارکان اصلی اتم، سه اصل زیر است:
الف. پروتون، با بار الکتریکی مثبت.
ب. نوترون، با خاصیت الکتریکی خنثی.
ج. الکترون، با بار الکتریکی منفی.
این اجزاء بی نهایت ریز که به طور شگفتانگیزی ساختمان اتم عالَم را تشکیل داده، هستهی مرکزیش از پروتون و نوترون تشکیل شده و الکترونها هم با سرعت سه هزار کیلومتر در ثانیه، آن هم در فاصلههای معینی، دورِ هستهی مرکزی در حرکتند.
دانشمندان، ساختمان اتم را به ساختمان منظومهی شمسی و حرکت الکترونها را به حرکت دَوَرانی سیارات تشبیه کردهاند با این تفاوت که اگر تعجب نکنید، سرعت سیر سیارات اتمی به مراتب از سرعت سیر سیارات منظومهی شمسی بیشتر است. در این حرکت و سیر سرسام آور، به علت وجود و بار الکتریکی مثبت و منفی، هر لحظه ممکن است فاجعهای رخ داده و الکترونها و پروتونها که به سوی یکدیگر در حرکتند، همدیگر را در آغوش کشند و نتیجتاً در اثر اصطکاک و جذب در یکدیگر، میلیاردها انفجار در جهان طبیعت رخ داده، عالَم هستی پودر و خاکستر شود.
اما خداوند دانا و حکیم، "قوهی گریز از مرکز" را که قویهی دیگری است؛ و آن، در اثر گردش دَوَرانی الکترونها به دورِ هستهی مرکزی تولید میشود، خلق کرده تا "قوهی جاذبه هستهی مرکزی" را تعدیل و مانع بروز حوادث شود. "قوهی گریز از مرکز" که مولود حرکت دورانی است، قدرت آن متناسب با سرعت حرکت است؛ این نیرو همواره جسم متحرک را از هستهی مذبور به عقب رانده و از طرفی هستهی مرکزی با قوهی جاذبهای که در اثر نزدیکی دو بار الکتریکی تولید شده دارد، الکترونها را به شدت به طرف خود میکشاند.
اکنون فکر کنید که برای حفظ موجودیت اتم، باید سرعت سیر الکترونها به اندازهای باشد که قوهی دافعهی متولد شده از آن، درست به اندازهی قوهی جاذبه و جوابگوی آن بوده و اگر کوچکترین تجاوزی از این حد و قانون معین رخ دهد، دستگاه اتم از کار خواهد افتاد. یعنی اگر کمی "قوهی گریز از مرکز" زیاد شود، الکترونها به زودی فرار کرده و اتم تجزیه میشود و اگر این تعادل به نفع "قوهی جاذبه" به هم بخورد، اجزا اتم به زودی به هم نزدیک شده و از کارخواهد افتاد و به این ترتیب دستگاه اتم از بین خواهد رفت.
فکر کنید، تنظیم این حساب دقیق در آن محیط فوق العاده کوچک، چه کار بسیار مشکلی است. این قانون به شرحی که عرض شد در سرتاسر جهان هستی از زمین تا آسمان تا کهکشان، در خورشید و ماه و ستارگان پیاده شده و بر این اساس، اتم و ذرات همهی عالم هستی، دیوانه وار با نظم و ترتیب خاصی دور هستهی مرکزی در گردشند و در تدبیرِ مدبر و مربی جهان تاکنون کمترین خللی وارد نشده است.
از بیان و شرح این حقیقت علمی معلوم میشود که: قانون خلقت و ناموس طبیعت، بر اساس هستهی مرکزی استوار است و در دلِ هر اتم از اتمهای جهان هستی، هستهای وجود دارد که عامل بقای آن مجموعه است که به آن "هستهی مرکزی" میگویند. و اینک جانِ مطلب و جوهر کلام در جهان انسانها است، انسانی که در جهان هستی، اشرف مخلوقات است، هستهی مرکزی او چیست؟ تا مطاف او شود؛ و وی پروانهوار دورِ آن هستهی مرکزی به چرخش درآمده و به حیات خویش استمرار دهد؟! آن هستهی مرکزی حیاتبخش و روحافزا که با لاهوت و ناسوت، با ملک و ملکوت ؛و بالاخره با هر چه لباس هستی به تن کرده، پیوند ناگسستنی دارد، کیست؟
با اندک تأملی پاسخ این مطلب روشن است و آن اینکه: همیشه در جهان انسانها یک "انسان کامل" یک "انسان+کمال" و والا وجود دارد و باید هم وجود داشته باشد تا غیر کاملین به طفیل وجودِ او به حیات خود ادامه داده و چنگ به دامان او زنند و در سایهی لطف و برکت خدادادی او نفس راحتی بکشند. این انسان کامل به شهادت تاریخ همیشه بوده و بعد از این هم تا جهان باقی است، خواهد بود.
و این همان است که امام باقر (ع) میفرماید: پروردگار عالم از زمانیکه آسمانها و زمین را آفرید، هرگز جهان را خالی از امام عادلی که حجت خدا در زمین بر خلایق عالمند قرار نداده و تا قیامت هم خالی نخواهد گذاشت.
آری جهان انسانها از اول خلقت تاکنون؛ و از حال تا قیامت هرگز از وجود چنین فردی که در حکم هستهی مرکزی است، خالی نبوده و نخواهد بود. پس همانطوری که اجزا اتم وابسته به هستهی مرکزی است، جهان انسانها هم وابسته به چنین هستهی مرکزی است.
امروزه قلب عالم امکان؛ و هستهی مرکزی جهان هستی، وجود مقدس حضرت بقیه الله الاعظم، امام زمان حجة ابن الحسن العسکری ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است. او قلب جهان هستی و قطب عالم امکان است، او واسطهی فیض و رابط بین خالق و مخلوق است،
🌹 او خلیفهی پروردگار عالم در پهنهی هستی است،
🌹 او حافظ قرآن و مجری دین اسلام است،
🌹 او ملجاء و ملاذ بیپناهان و بیکسان است،
🌹 او مرجع حقیقی و فریادرس واقعی است،
🌹 اوست که به برکت او عالم لاهوت در مدار است،
🌹 اوست که به برکت او عالم ناسوت برقرار است،
🌹 اوست که به برکت او افلاک و کهکشان پابرجاست،
🌹 اوست که به برکت او سفرهی عالم گسترده است.
آری تا حجت هست، جهان هست؛ چنانکه تا جهان هست، حجت هست. جهت تعجیل در فرجش صلواتی فرستید.
ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر5ر1396
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.