در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خلقت» ثبت شده است

ضرورت وجود امام، یا نقش امام در جهان هستی

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود

یکی از مسایل بسیار حیاتی و عقیدتی، اعتقاد به ضرورت وجود امام در جهان هستی است. شیعیان جهان کلاً بر این باورند که زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نیست، خواه آن حجت ظاهر و آشکار باشد؛ و خواه به علتی مخفی و پنهان؛ جهان تا بوده چنین بوده و در آینده نیز تا قیامت چنین خواهد بود.

حضرت امام صادق (ع) در به‌ثمر رساندن این باور می‌فرمایند: قسم به پروردگار عزیز و جلیل که خدا از زمانی که آدم را قبض روح کرد، هرگز اهل زمین را به حال خود رها نکرد، جز این که در آن امامی قرار داد که مردم بوسیله‌ی او به سوی خدا هدایت شوند و او حجت خدا بر تمامی بندگان است.

امام صادق (ع) برای تأکید و تأیید بیشتر قدمی فراتر نهاده و فرمودند: «الْحُجَّةُ قَبلَ الخَلْقِ وَ مَعَ الخَلْقِ وَ بَعْدَ الخَلْقِ»؛ حجت خدا پیش از خلق بوده و با خلق هم همیشه بوده و بعد از خلق هم خواهد بود.

این اعتقاد با دلیل علمی و عقلی محکمی که به همراه او است، به قُرصی هرچه تمام‌تر پیش رفته و می‌رود و خوشبختانه به کمک امدادهای غیبی، تاکنون رکودی نداشته و همچنان متلألأ و درخشان است. اما از آنجایی که هیچ اصلی از اصول؛ و هیچ امری از امور در طول تاریخ بلامنازع نبوده و در گوشه و کنار جهان، کم و بیش برخوردی داشته است، این اصل اعتقادی نیز از چنین آسیبی برکنار نبوده؛ گاهی گذرا با نوای ناموزونی مواجه است؛ نوایی بی‌ثبات چون حباب؛ و صدایی بی‌حیات چون کف روی آب.

زندگی ما متأسفانه تؤام با شرایطی است که آن را باید به جهاتی دوران محرومیت نامید؛ محرومیت و فاصله گرفتن قشر عظیمی از مردم با معارف اسلامی و کناره‌گیری اغلب جوانان از کتاب و کتابخوانی. دور ماندن از معارف اسلامی و مقدسات مذهب، رنج آور و کشنده است. همه‌ی اعتراضات از همین‌جا ناشی می‌شود. آنکه با کتاب و مذهب می‌جوشد و آشنا به مسایل دینی و مذهبی است، آرام است و اعتراضی ندارد. ایرادات سبک و بی‌محتوا از کسانی است که سروکاری با دین و مذهب نداشته و بُعد مسافتشان با مذهب تا به جایی است که الفبای دین را هم از یاد برده‌اند.

اینانند کسانی که در عین محرومیت، به دشمن اجازه‌ی هر تاخت و تازی را داده و می‌دهند. این بی‌تفاوتی و محرومیت‌ها است که دشمن را گستاخ کرده است. دشمن از بی‌خبری و محرومیت‌های ما سوء استفاده کرده، نه فقط تنها به آرمان مقدس ما پوزخند می‌زند بلکه حتی نسبت به خدا هم دهن کجی کرده، می‌گوید: خداوند چه اصراری در مورد این انسان ویژه دارد تا او را برای روز موعود ذخیره کرده و به خاطر او قوانین حاکم بر طبیعت را درهم ریزد.

مگر مادرِ دهر در روزِ نیاز، از زاییدن رهبرِ با کفایت عقیم است؟!

و یا خدا از به وجود آوردن چنین انسان ویژه‌ای عاجز؟! چه مانعی دارد که روز موعود همراه با سپیده دمِ آن روز، رهبر دلخواه متولد شود و چون دیگران پرورش یافته و سپس نقش خود را ایفا کرده و زمین را پر از عدل و داد نماید! اگر چنین می‌بود، بهتر نبود؟!

این حرفهای بی محتوا و پوچ، بافته و ساخته‌ی دشمن است که از حلقوم او می‌ریزد. این بیچاره‌ها علاوه بر اینکه ضرورت وجود امام و نقش اساسی آن را در جهان هستی نفهمیده‌اند، بدبختانه ادعای فهم بیشتری داشته، برای خدا تعیین تکلیف هم کرده‌اند! زهی خیال باطل؛ و زهی قضاوت عاجل و بی‌جا!

به هر حال، برای اینکه مسأله ضرورت وجود مقدس امام بر همگان روشن شود، توجه عمیق و دقیق به شرح زیر لازم و ضروری است:

برای هر مجموعه و پدیده‌ای در جهان غیب و شهود، بنا به مشیت و اراده‌ی ذات اقدس الهی، مرکز و محوری است که ذرات آن مجموعه به دور آن محور و هسته‌ی مرکزی، جبراً در چرخش و حرکت است، حرکت و چرخشی که هستی و حیات و دوام و بقا آن مجموعه و پدیده در پرتو آن "هسته‌ی مرکزی" است. پیوند این مجموعه با هسته‌ی مرکزی، پیوندی محکم و استوار؛ و ارتباط آن ارتباطی پایدار است تا جایی‌که اگر لحظه‌ای این ارتباط قطع و خلائی در آن ایجاد شود، آن مجموعه به فنا و نابودی خواهد رفت. این قانون در سراسر جهان طبیعت از اتم تا کهکشان جاری است و استثنائی ندارد. فی المثل "اتم"، کوچکترین موجودی که حتی با نیرومندترین میکروسکوبهای الکترونی هم قابل رؤیت نیست و دارای اجزاء متعددی است؛ زیر چتر همین قانون قرار گرفته است.

ملاحظه کنید، ارکان اصلی اتم، سه اصل زیر است:

الف. پروتون، با بار الکتریکی مثبت.
ب. نوترون، با خاصیت الکتریکی خنثی.
ج. الکترون، با بار الکتریکی منفی.

این اجزاء بی نهایت ریز که به طور شگفت‌انگیزی ساختمان اتم عالَم را تشکیل داده، هسته‌ی مرکزیش از پروتون و نوترون تشکیل شده و الکترونها هم با سرعت سه هزار کیلومتر در ثانیه، آن هم در فاصله‌های معینی، دورِ هسته‌ی مرکزی در حرکتند.

دانشمندان، ساختمان اتم را به ساختمان منظومه‌ی شمسی و حرکت الکترونها را به حرکت دَوَرانی سیارات تشبیه کرده‌اند با این تفاوت که اگر تعجب نکنید، سرعت سیر سیارات اتمی به مراتب از سرعت سیر سیارات منظومه‌ی شمسی بیشتر است. در این حرکت و سیر سرسام آور، به علت وجود و بار الکتریکی مثبت و منفی، هر لحظه ممکن است فاجعه‌ای رخ داده و الکترونها و پروتونها که به سوی یکدیگر در حرکتند، همدیگر را در آغوش کشند و نتیجتاً در اثر اصطکاک و جذب در یکدیگر، میلیاردها انفجار در جهان طبیعت رخ داده، عالَم هستی پودر و خاکستر شود.

اما خداوند دانا و حکیم، "قوه‌ی گریز از مرکز" را که قویه‌ی دیگری است؛ و آن، در اثر گردش دَوَرانی الکترونها به دورِ هسته‌ی مرکزی تولید می‌شود، خلق کرده تا "قوه‌ی جاذبه هسته‌ی مرکزی" را تعدیل و مانع بروز حوادث شود. "قوه‌ی گریز از مرکز" که مولود حرکت دورانی است، قدرت آن متناسب با سرعت حرکت است؛ این نیرو همواره جسم متحرک را از هسته‌ی مذبور به عقب رانده و از طرفی هسته‌ی مرکزی با قوه‌ی جاذبه‌ای که در اثر نزدیکی دو بار الکتریکی تولید شده دارد، الکترونها را به شدت به طرف خود می‌کشاند.

اکنون فکر کنید که برای حفظ موجودیت اتم، باید سرعت سیر الکترونها به اندازه‌ای باشد که قوه‌ی دافعه‌ی متولد شده از آن، درست به اندازه‌ی قوه‌ی جاذبه و جوابگوی آن بوده و اگر کوچکترین تجاوزی از این حد و قانون معین رخ دهد، دستگاه اتم از کار خواهد افتاد. یعنی اگر کمی "قوه‌ی گریز از مرکز" زیاد شود، الکترونها به زودی فرار کرده و اتم تجزیه می‌شود و اگر این تعادل به نفع "قوه‌ی جاذبه" به هم بخورد، اجزا اتم به زودی به هم نزدیک شده و از کارخواهد افتاد و به این ترتیب دستگاه اتم از بین خواهد رفت.

فکر کنید، تنظیم این حساب دقیق در آن محیط فوق العاده کوچک، چه کار بسیار مشکلی است. این قانون به شرحی که عرض شد در سرتاسر جهان هستی از زمین تا آسمان تا کهکشان، در خورشید و ماه و ستارگان پیاده شده و بر این اساس، اتم و ذرات همه‌ی عالم هستی، دیوانه وار با نظم و ترتیب خاصی دور هسته‌ی مرکزی در گردشند و در تدبیرِ مدبر و مربی جهان تاکنون کمترین خللی وارد نشده است.

از بیان و شرح این حقیقت علمی معلوم می‌شود که: قانون خلقت و ناموس طبیعت، بر اساس هسته‌ی مرکزی استوار است و در دلِ هر اتم از اتمهای جهان هستی، هسته‌ای وجود دارد که عامل بقای آن مجموعه است که به آن "هسته‌ی مرکزی" می‌گویند. و اینک جانِ مطلب و جوهر کلام در جهان انسانها است، انسانی که در جهان هستی، اشرف مخلوقات است، هسته‌ی مرکزی او چیست؟ تا مطاف او شود؛ و وی پروانه‌وار دورِ آن هسته‌ی مرکزی به چرخش درآمده و به حیات خویش استمرار دهد؟! آن هسته‌ی مرکزی حیات‌بخش و روح‌افزا که با لاهوت و ناسوت، با ملک و ملکوت ؛و بالاخره با هر چه لباس هستی به تن کرده، پیوند ناگسستنی دارد، کیست؟

با اندک تأملی پاسخ این مطلب روشن است و آن اینکه: همیشه در جهان انسانها یک "انسان کامل" یک "انسان+کمال" و والا وجود دارد و باید هم وجود داشته باشد تا غیر کاملین به طفیل وجودِ او به حیات خود ادامه داده و چنگ به دامان او زنند و در سایه‌ی لطف و برکت خدادادی او نفس راحتی بکشند. این انسان کامل به شهادت تاریخ همیشه بوده و بعد از این هم تا جهان باقی است، خواهد بود.

و این همان است که امام باقر (ع) می‌فرماید: پروردگار عالم از زمانی‌که آسمانها و زمین را آفرید، هرگز جهان را خالی از امام عادلی که حجت خدا در زمین بر خلایق عالمند قرار نداده و تا قیامت هم خالی نخواهد گذاشت.

آری جهان انسانها از اول خلقت تاکنون؛ و از حال تا قیامت هرگز از وجود چنین فردی که در حکم هسته‌ی مرکزی است، خالی نبوده و نخواهد بود. پس همانطوری که اجزا اتم وابسته به هسته‌ی مرکزی است، جهان انسانها هم وابسته به چنین هسته‌ی مرکزی است.

امروزه قلب عالم امکان؛ و هسته‌ی مرکزی جهان هستی، وجود مقدس حضرت بقیه الله الاعظم، امام زمان حجة ابن الحسن العسکری ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است. او قلب جهان هستی و قطب عالم امکان است، او واسطه‌ی فیض و رابط بین خالق و مخلوق است،
🌹 او خلیفه‌ی پروردگار عالم در پهنه‌ی هستی است،
🌹 او حافظ قرآن  و مجری دین اسلام است،
🌹 او ملجاء و ملاذ بی‌پناهان و بی‌کسان است،
🌹 او مرجع حقیقی و فریادرس واقعی است،
🌹 اوست که به برکت او عالم لاهوت در مدار است،
🌹 اوست که به برکت او عالم ناسوت برقرار است،
🌹 اوست که به برکت او افلاک و کهکشان پابرجاست،
🌹  اوست که به برکت او سفره‌ی عالم گسترده است.

آری تا حجت هست، جهان هست؛ چنانکه تا جهان هست، حجت هست. جهت تعجیل در فرجش صلواتی فرستید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۵۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه صبحانه‌ی معنوی

این لقمه‌ی آخر بود که با دستان ناتوان برای شما عزیزان آماده کردم. قصد داشتم اگر عمری باقی بود تا یک سال این لقمه‌های معنوی را ادامه می‌دادم، نه به خاطر عزیزانی که در ایران زندگی می‌کنند زیرا این عزیزان مانند ماهی در آب شناور هستند و بیش از حد لازم به مسایل دینی وارد و صاحب نظر؛ بلکه به خاطر آن عزیز در آمریکا، آن چند نفر در آلمان، آن عزیز در برزیل، در کانادا که هر روز منتظر رسیدن لقمه‌های معنوی خود هستند تا ذره‌ای انرژی دریافت کنند و در دلِ دیار کفر، نور حدیثی و آیه‌ای از قرآن، روشنایی راهشان باشد.

عزیزان بزرگوار در داخل کشور به حد وفور این مسایل را مطالعه می‌کنند و می‌شنوند؛ در مجالس، رسانه‌ها، گوشی‌های همراه که خود، این روزها یک مکتب و مذهب کامل هستند.

پس این عزیزان دردِ ندانم، ندارند اما متأسفانه درد فراموشی است که همه‌گیر شده‌است مخصوصاً فراموشی‌های فصلی که هر چند سال یک‌بار به شدت رواج پیدا می‌کند و همه‌گیر می‌شود و ناگهان دچار فراموشی می‌شویم!

آیا اصلاً سوره‌ای به نام حجرات در قرآن وجود دارد؟!

آیا آیه‌ی «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» تا به حال به گوشمان خورده‌است؟!

آیا آیه‌ی «وَ لا یَغْتَبْ» را تا به امروز اصلاً شنیده‌ایم؟!

آیا از یاد برده‌ایم که گناهِ بُهتان از قتلِ نفس بزرگتر است؟!

آیا آیات حفظ حدود الهی و فراتر نرفتن از مرزهای تقویٰ را تا به حال در قرآن خوانده‌ایم؟!

آیا آیه‌ی سوره‌ی صف را که می‌فرماید: «ای اهل ایمان! نگاه کنید، ببینید برای خود چه پیش فرستاده‌اید» را تا به حال در قرآن دیده‌اید؟! که امام راحل (ره) به فرزند عزیزشان سفارش فرمودند: این آیه را هر شب تلاوت کن. که حتماً منظور ایشان این بوده که هر شب، جستجو کن و ببین که برای خود چه پیش فرستاده‌ای؟! آیا آن فرستاده‌ی تو قابلیت تأمین آبرویت را نزد خداوند و رسولش (ص) دارد؟!

چه می‌شود که ناگهان آیه‌ی «حاسِبُوا اَنْفُسَکُم قبلَ اَن تُحاسَبُوا» کاملاً فراموش می‌شود؟ آنقدر مشغول به حسابرسی یکدیگر می‌شویم و شمارش و... که دیگر شمارش ناهنجاری‌های رفتاریمان به‌کلی فراموش می‌شود!

چگونه ممکن است آیه‌ی با عظمت «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا» را اینگونه پاره کنیم! و مانند دو قوم و قبیله‌ی بیگانه، میان خود جدایی ایجاد کنیم؟! و غیر خود را، فرق نمی‌کند چه کسی باشد، در چه موقعیتی باشد، چون نظرش با من در انتخاب یکی نیست دشمنِ خود بدانیم و نادان و جاهل بلکه منافق!!!

کجای دین و مذهب و کجای اخلاق به ما این اجازه را داده‌است؟ بعد هم توجیه کنیم که حضرت امام راحل (ره) فرموده‌اند: دیانتِ ما، عینِ سیاست ماست و سیاستِ ما عینِ دیانت ماست. بله ما هم این گفته را شنیده‌ایم و با تمام وجودمان قبول داریم، اما دقت کنیم که امام راحل نفرموده‌اند: دیانت ما فدای سیاست ما و یا سیاست ما فدای دیانت ما. و نفرموده‌اند: دیانت ما، فدای سیاست دیگران.

آن ایرانی انقلابی مؤمن، مورد پسند امام و مقام معظم رهبری و صد البته اول مورد پسند حضرت صاحب‌الزمان (عج) است که هر دوی اینها را حفظ کرده و فدای یکدیگر نکند!

چگونه ناگهان فراموش می‌کنیم که خداوند متعال، "رقیب" است و چله چله این ذکر را گفته‌ایم؟!

چگونه سوره‌ی زلزال و آیات ترسناکش را به دست فراموشی می‌سپاریم؟!

چگونه به یک‌باره تمام نام‌های قیامت که در قرآن وارد شده‌است را از یاد می‌بریم مخصوصاً آن نام ترسناک "یوم تبلی السرائر"؛ یعنی روز بالا رفتن پرده ها ]و آشکار شدن اسرار[! اگر آن روز مشاهده کردم که خطاکار بودم چه جای جبران خواهد بود؟!

چه می‌شود که آیه‌ی شریف «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» از ذهن ما محو می‌شود، آیا ما ابتدا مسئول خودمان و سپس خانواده‌مان و آنگاه جامعه‌مان نیستیم؟! آیا باید فقط در مقابل جامعه، احساس مسئولیت کنیم و بی‌محابا با اندیشه‌ی خدمت به جامعه هر گناهی را انجام دهیم؟!

مگر نه اینکه امام حسین (ع) فرمودند: همانا بدانید که هیچ‌گاه نمی‌توانید از طریق معصیت به خواسته‌های خود برسید.

 

راستی ما چرا قرآن می‌خوانیم؟

اهمیت قرائت قرآن کمتر از نماز نیست. اگر نماز، سخن گفتن با معبود است قرائت قرآن کریم، سخن گفتن معبود با بندگانش می‌باشد. یعنی آنچه را که یک بنده باید در رابطه با بندگی و شناخت و کامل شدن و بازگشت به خداوند بشنود و بداند، در قرآن کریم به او گفته شده‌است.

و مگر نه اینکه رسول خدا (ص) فرمودند: این قرآن، سفره‌ی ضیافت الهی است و یا اَدَبِستان الهی است تا می‌توانید از این سفره‌ی پر برکت، بهره‌ گرفته و از این ادبستان تعلیم گیرید؛ و خالی‌ترین خانه‌ها دلی است که از قرآن خالی است!

آری، قرآن، ادبستان الهی است و معلم این ادبستان، امیرالمؤمنین علی (ع) و اولاد معصوم ایشان هستند.

آیا می‌شود این همه روایت و احادیث اخلاقی را که در طول عمر و یا حتی روزانه می‌شنویم به یک‌باره فراموش کنیم؟!

خداوند در سوره‌ی هود آیه‌ی ۱۶ می‌فرماید: آنچه در دنیا تلاش کرده‌اند بی‌ثمر می‌شود زیرا هر چه کرده‌اند، باطل بوده‌است. حبط عمل یک بحث مفصل دینی است که در این لقمه نمی‌گنجد اما زمانی که می‌گویند "عمل فلانی حبط شد" یعنی در اثر کارهای زشت و بد او، اثر عمل صالح پیشین او باطل شده‌است.

از قرآن اینگونه برداشت می‌شود که چند عامل باعث احباط است:

  1. شرک به خداوند
  2. ارتداد از دین الهی
  3. انکار آیات الهی و روز قیامت
  4. قتل انبیا و منادیان عدل
  5. مخالفت با رهبران دینی
  6. دنیا گرایی
  7. منّت گذاشتن و اذیت کردن به‌وسیله‌ی حسنات
  8. بی‌تابی در بلایا و مصائب
  9. عُجب و خود پسندی
  10. حسد و کینه ورزی
  11. آزار و اذیت والدین
  12. غیبت (که امام ششم (ع) فرمودند: غیبت بر همه‌ی مسلمانان حرام است و غیبت، حسنات و اعمال خوب انسان را می‌خورد همانطور که آتش، هیزم را.)
  13. بدخلقی (امام ششم (ع) فرمودند: بد خلقی، عمل صالح و حسنات را فاسد می‌کند چنانچه سرکه، عسل را فاسد می‌کند.)

و رسول خدا (ص) فرمودند: حقیقتاً بنده به سبب بداخلاقی به پایین‌ترین جای دوزخ افکنده می‌شود.

و در پایان یادآور می‌شوم این حدیث نورانی امام حسین (ع) که فرمودند: شیعه‌ی ما کاری نمی‌کند یا به گونه‌ای رفتار نمی‌کند که مداوم مجبور به عذرخواهی شود.

مراقب باشیم که اگر در دنیا غرورمان اجازه ندهد خطاهای رفتاری خود را ببینیم و عذرخواهی کنیم، روزی دیگر مجبور به این کار خواهیم شد.

پس چه کنیم، آیا شما می‌گویی خنثی باشیم؟

خیر، من می‌گویم با تقوا باشیم، مراقب باشیم، رقیب و عتید را پاسبان خود ببینیم، نزد شبهات توقف کنیم.

یادمان باشد که مولایمان فرموده‌است: آنچه از دهان شما خارج می‌شود املایی است که دو ملک موکل بر شما می‌نویسند و شب هنگام خدای شما ملاحظه می‌کند.

 

مولای متقیان فرمودند: هیچ مالی سودمندتر از خرد نیست و هیچ تنهایی ترسناک‌تر از خودبینی نیست؛  هیچ خرد چون تدبیر و هیچ بزرگواری چون پارسایی و هیچ یار چون خوی خوش و هیچ میراث چون ادب و هیچ راهبر چون توفیق و هیچ سوداگری چون کار نیکو، هیچ سود چون ثواب و هیچ پرهیزکاری چون بازایستادن در مقام شبهه و هیچ بی‌رغبتی چون بی‌رغبتی به مال حرام و هیچ دانش مانند تفکر، هیچ عبادت چون به‌جاآوردن واجبات دین و هیچ ایمان مانند صبر و حیا و هیچ بزرگواری چون فروتنی و هیچ شرف مانند علم و هیچ ارجمندی چون بردباری و هیچ یاور استوار چون مشورت.

موفق باشید.

صلواتی جهت فرج حضرت صاحب‌الزمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ اول و دوم خرداد ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۳۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه مقایسه

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۰ ب.ظ

سلام، ایام به‌کام، روزگارتان پر از نور محمدی.

ماه رجب امسال هم به روزهای پایانی خود رسید و امسال هم، مانند هر سال دیگر مبعث رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را جشن گرفتیم، به یکدیگر تبریک گفتیم، برای همدیگر گل فرستادیم و آرزوی سعادت کردیم؛ البته از طریق دنیای مجازی، دنیایی که زبان‌ها را بسته و انگشتان را جایگزین آن کرده است!

شاید گمان کنیم که با پایان روز مبعث وظیفه‌ی ما هم در قِبَل این روز تمام می‌شود، مسلماً اینگونه نیست. روز مبعث یک روز نیست، یک فرصت است در گذر عمر یک ساله که باید به نحو احسن از آن استفاده کنیم و این فرصت طلایی را از دست ندهیم.

رسول اکرم (ص) بسیار مسلمانان را به درک ارزش عمر و استفاده‌ی بیشتر از آن توصیه کرده‌اند و فرمودند: من تعجب می‌کنم از اولاد آدم، وقتی که مالش زیاد می‌شود خرسند و اگر کم شود، محزون می‌شود؛ لیکن وقتی شبانه‌روز بر او می‌گذرد و عمرش کوتاه می‌شود، غمگین و ناراحت نمی‌شود. بدانید بی‌نیاز و راحت نمی‌گردد کسی که مالش زیاد شود و عمرش کوتاه باشد.

و فرمودند: فرشته‌ی الهی هر شب به جوانان بیست ساله ندا می‌دهد: کوشش و جدیّت کنید، برای رسیدن به کمال و سعادت خود مجاهده نمایید، بر مردِ با ایمان لازم است که از نیروی خود به نفع خویش، از دنیای خود برای آخرت، و از جوانی خود پیش از فرا رسیدن ایام پیری، و از زندگی خود پیش از مرگ استفاده کند.

به ابوذر فرمود: ای ابوذر! پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار:

  1. جوانیت را قبل از پیری،
  2. سلامتت را قبل از بیماری،
  3. دارایی را قبل از تهیدستی،
  4. فراغتت را قبل از گرفتاری،
  5. زندگانیت را قبل از مرگ.

و می‌فرمود: هرکس که به رویش درِ خیری گشوده شد، آن را غنیمت شمارد و از فرصت استفاده کند زیرا نمی‌داند چه وقت آن در به رویش بسته می‌شود.

فرمود: در ایام زندگی شما، لحظاتی فرا می‌رسد که در معرض نسیم حیات الهی قرار می‌گیرید و فرصت مناسبی به‌دست می‌آورید، بکوشید که از آن فرصت‌ها استفاده کنید و خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید.

فرمود: در قیامت هیچ بنده‌ای قدم از قدم برنمی‌دارد تا به چند پرسش پاسخ دهند:

  1. عمرش را در چه کاری به‌پایان رسانده است.
  2. جوانیش را چگونه و در چه راهی به‌سر برده است.
  3. مالش را چگونه به دست آورده و خرج کرده است.
  4. و از امامش که کیست.

چنانکه خدای عزوجل فرمود: روزی که هر گروهی را به امامشان می‌خوانیم.

 

استفاده از فرصت و توان، برای سیر دائمی به‌سوی کمال است؛ چنانکه فرمود:

  • هر که امروزش با روز گذشته‌ی او مساوی باشد، مغبون است؛
  • و هر که فردایش بدتر از امروزش باشد، ملعون است؛
  • و هر که جستجوی نقصان علمش را ننماید، عقلش ناقص است؛
  • و هر که عقلش ناقص باشد، مرگ برای او بهتر از زنده بودن است. (زیرا هرچه زنده بماند گناهی بر گناهش می‌افزاید)

 

اکنون که این‌طور است از این فرصت طلایی استفاده کنیم و چون ایام ظهور اسلام و نزول قرآن و بعثت نبوی است، مقایسه‌ای میان خودمان و اسلام و قرآن و اخلاق نبوی کنیم.

می‌دانیم که قرآن، کتابی است که همه‌ی اقشار اجتماع را دربرمی‌گیرد و برای همه در قالب‌های مختلف، دستور و برنامه دارد که مخاطبین قرآن، تنها علما یا عرفا و یا عوام مردم نیستند بلکه همه‌ی انسان‌ها را مورد خطاب قرار داده است.

فرمودند: قرآن عبارات و اشارات و لطایف و حقایق است. و اما عبارات قرآن برای عموم خلق؛ و اشارات آن برای خواص؛ و لطایف آن برای اولیا؛ و حقایق آن برای انبیاست.

بنابراین ما که نبی یا ولی نیستیم باید تمام آنچه را که داریم به کار بگیریم تا بلکه اشاره‌ای از اشارات قرآن را درک کنیم.

خداوند سرّی‌ترین حرف‌های خود را آشکارا اما به زبان اشاره، در قرآن بیان نموده است. کسی که با خدا، یگانه و رفیق باشد، زبان اشاره را که زبان عشق و محبت است، خوب می‌فهمد.

قرآن، نامه‌ی دوست است و زبان اهل محبت، زبان اشاره است. پس اگر اهل محبت شدیم قرآن را خواهیم فهمید.

اکنون مقایسه کنیم خود را با اهل محبت.

بعثت روز ظهور اسلام؛ و اسلام در نظر ما یعنی چه؟ و در بیان رسول اکرم (ص) یعنی چه؟

شاید به‌نظر برخی، اسلام یعنی انجام واجبات آن هم نه همه‌ی واجبات، فقط آن‌هایی که هزینه‌ای نداشته باشد. البته که واجبات باید انجام بشود که برای ترکش، وعده‌ی عذاب داده شده اما اگر اسلام را یک حوض بزرگ آب در نظر بگیریم، واجبات یک کاسه‌ی آب از این حوض است نه همه‌ی آن.

رسول خدا (ص) درحجة الوداع وقتی کار حجش را تمام کرد بر مرکبش نشست و فرمود: وارد بهشت نمی‌شود مگر مسلمان. ابوذر پرسید: یا رسول الله! اسلام چیست؟ فرمود: اسلام عریان است؛ لباسش، تقوی؛ زینتش، حیا؛ قوامش، پارسایی؛ و کمالش، دین؛ و میوه‌اش، عمل صالح است؛ و برای هرچیزی پایه‌ای است و پایه‌ی اسلام، عشق به ما اهل بیت است.

و در حدیث دیگری فرمودند: مؤمن کسی است که تمام مردم مؤمن، او را بر اموال و همه‌ی امورشان امین بدانند؛ مهاجر کسی است که از گناهان کناره‌گیری کند؛ و مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش سالم باشند.

می‌شود گفت که دست، کنایه از عملکرد است پس یعنی مسلمان آن است که زبان و عملکردش باعث آزار و اذیت هیچ‌کس نشود.

خوب به نظر شما نباید مقایسه‌ای میان اسلام خودم و اسلام محمدی کنم؟!

و اما ایام بعثت نبی مکرم اسلام است. او که هر مسلمانی هیج چیزی از او نداند، این را می‌داند که ایشان دارای خُلق عظیم است، آن هم عظیم از دیدِ خداوند!

دنیا با تمام آسمان‌های هفت‌گانه و زمین با تمام وسعتش و هر آنچه در کل زمین و تمام طبقات آسمان وجود دارد، از نظر خداوند کوچک و بی‌مقدار است، لیکن خُلق پیامبر خاتم در نظر خداوند عظیم است این خود جای تأمل دارد!

چرا چنین خُلقی؟!

زیرا او باید فاتح قلوب مردم باشد و این امر فقط با اخلاق، آن هم اخلاقی الهی ممکن است.

می‌خواهم در این رابطه از کلام خود حضرتش کمک بگیرم که فرمودند: برادرم یوسف از من زیباتر بود اما من با نمک‌ترم؛ نمک من بیشتر است. چه تعبیر یا برداشتی از این بیانِ لطیف می‌شود کرد؟ چه نکاتی اینجا نهفته است؟

اهل فن می‌گویند خاصیت نمک یکی این است که خودش را در مواد، ذوب می‌کند تا مواد سالم بمانند و خوشمزه شوند. آن حضرت با اهل بیتش، خودشان را در انواع حوادث، بلایا و تکالیف ذوب کردند تا انسان‌ها از شر و شرور و شقاوت سالم مانده و بقای الهی بیابند. کافی است فقط به حسینش نگاه کنید... .

نکته‌ی دیگر اینکه سگ حیوانی نجس العین است، اگر به آب هفت دریا بشویندش، پاک نخواهد شد اما اگر در نمک‌زار بیفتد پس از مدتی وضع موجودش تغییر می‌کند، پاک و طیب می‌شود!

نفس اماره‌ی انسان هم، که خوی حیوانی دارد اگر در نمک‌زار خلق و شریعت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که ترکیبی از عقیده، عمل و اخلاق است، بیفتد، تغییر ماهیت می‌دهد، از اَمّار‌گی رها شده به مرتبه‌ی مطمئنه و راضیه و مرضیه می‌رسد.

 

بیایید یک بار خود را مقابل آینه‌ی اخلاق ایشان قرار دهیم، آن وقت فاصله را ببینیم و برای کوتاه کردن این همه فاصله کاری کنیم.

موفق باشید - صلوات - ششم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه دلتنگی

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۴۳ ق.ظ

 

عصر جمعه تمام شد و دلم مانند دل خیلی از آنهایی که سفرکرده‌ی عزیزی دارند، گرفته است. با خود گفتم: شاید با نوشتن چند جمله بشود هم دل خود و هم دل آنها را باز کنم. افلاطون نظریه‌ی معروفی به نام نظریه‌ی مدینه‌ی فاضله دارد، می‌گوید: دنیا، آن روزی به سعادت می‌رسد که حکیمان، زمامدار باشند؛ و زمامداران، حکیمان. تا وقتی که حکیمان در طبقه‌ای هستند و زمامداران در طبقه‌ای دیگر، دنیا روی سعادت را نخواهد دید.

اما ما مسلمانان بالاخص شیعیان می‌گوییم: دوره‌ی سعادت بشر، آن عصری است که دوره‌ی عدلِ کامل است؛ یعنی عصر ظهور امام زمان علیه‌السلام. آن دوره‌ای که اولین مشخصه‌اش این است که دوره‌ی حکومت عقل است یعنی دوره‌ای است که در آن، علم، اسیر و برده نیست.

مولایمان می‌فرمایند که در آن عصر، مردم صبحگاهان و شامگاهان جامی می‌نوشند، جام حکمت و معرفت است، جز جام حکمت و معرفت نمی‌نوشند.

سلام و صلوات بر صاحب آن روز و رحمت الهی بر آن کسانی که حقیقتاً منتظر آن روزگارند.

 

حالا بفرمایید یک لقمه صبحانه‌ی معنوی، یک لقمه دلتنگی

این روزها وقتی به کوچه و خیابان یا به دشت و صحرا، مخصوصاً به پارک وتفرج‌گاه‌ها می‌روید و این همه گل‌های متنوع و زیبا که چشم را نوازش و دل را زنده می‌کنند؛ را تماشا می‌کنید آیا توجه می‌کنید میان گل‌های بنفشه، اطلسی، شاه‌پسند و گل‌های عسل و جعفری و این همه گل ناز، شمعدانی و لاله‌های حیرت انگیز؟ جای یک گل واقعاً خالی است. میان این همه گل، جای گل نرگس خالی است، حتی یک شاخه! و غم‌انگیز اینکه هیچ کس توجه نمی‌کند که چرا در بهار، گلِ نرگس نمی‌روید؟! آری، گل نرگس در دل زمستان، در اوج سرما و یخبندان سر برمی‌آورد، در زمانی که هیچ گلی را جرأت و توان روییدن و شکفتن نیست.

بهار فرصتی برای خود نمایی، دلبری و عشوه‌گری همه‌ی گل‌هاست تا بیایند و هر چه دارند، بنمایند و بروند؛ و خزان پاییزی، سیلیِ بی‌رحمانه بر چهره‌ی طبیعت بزند، سرمای کشنده هم قدرت‌نمایی خود را نشان دهد، آنگاه درست در زمانی که امیدی برای زندگی نماند، گل نرگس بروید! آن هم با چه عطر و بوی دل انگیزی که فرموده‌اند هرکس آن را ببوید، از ویروس سرما خوردگی در امان خواهد بود و خواص دیگر.

اما گل نرگسِ ما هم قرار است در اوج زمستان ظهور فرماید.

می‌دانیم دنیا به سوی فاجعه پیش می‌رود و در عین حال، آینده‌ی درخشانی در پیش است. دلیل این موضوع، قانونِ سیرِ تکاملی جامعه‌هاست. جامعه‌ای که تمام جوانب آن، از علم و دانش گرفته تا امکانات رفاهیش هر روز در حال پیشرفت است. پس عشق به تکامل، در درون آدمی شعله‌ور است و انسان در کنار تکامل مادی، به سوی تکامل معنوی نیز پیش می‌رود.

 

نکته‌ی دیگر اینکه، نظم دقیق و عجیبی در این عالم حکمفرماست که کوچکترین به هم خوردگی در اجرای عالم فاجعه‌های بسیاری را به بار خواهد‌آورد. تصور کنید یک سلولِ کوچک مغزی از کار بیفتد یا در فضای بزرگتر، فاصله‌ی زمین و خورشید و حرکت کُرات، بسیار اندک به هم بریزد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

حال انسان که جزئی از این کُل است، خواه‌ناخواه باید در برابر این نظام عالم هستی سر فرود آورد و هرج و مرج، ظلم و ستم، نابسامانی و ناهنجاری را کنار بگذارد.

با این حساب، نظامِ آفرینش، ما را به سوی یک نظام صحیح اجتماعی در آینده خواهد برد.

 

نکته‌ی دیگر اینکه قانون کنش و واکنش، عمل و عکس العمل را به خاطر بیاورید. اصلی پذیرفته شده در وقایع اجتماعی وجود دارد و آن، اینکه تمام تحولات اجتماعی و انقلاب‌ها در نتیجه‌ی فشارهای قبلی بوده است. این اصل و قانون می‌گوید، فشار جنگ‌ها، ظلم‌ها و بی عدالتی‌ها در جهانِ کنونی، سرانجام واکنش شدید خود را آشکار خواهد ساخت و نظامِ کنونیِ جوامع انسانی را به هم می‌ریزد و طرح جدیدی ایجاد می‌کند که در آن، همه طعم شیرین عدالت را بچشند.

 

و نکته‌ی دیگر اینکه الزام ضرورت اجتماعی آن است که وضع زندگی انسان، به چنان مرحله‌ای برسد که احساس نیاز به آن مطلب پیدا نموده و به عنوان یک ضرورت برسد. مثلاً در وضعیت امروزی، استفاده از وسایل نقلیه به مرحله‌ای رسیده‌است که انسان به ضرورت وضع و تبعیت از قوانین راهنمایی و رانندگی پی ببرد و آن را پذیرفته است. کم کم زمانی می‌رسد که وجود حکومت واحدِ جهانی برای پایان دادن به مسابقه‌ی کمر شکنِ تسلیحاتی و قدرت‌طلبی‌ها، ظلم و ستم و نابسامانی به عنوان یک ضرورت و یک واقعیتِ اجتناب ناپذیر احساس می‌گردد. آن زمان است که انقلاب و دگرگونی جهانی و واحد، حتمی خواهد شد.

مرحوم علامه طباطبایی می‌نویسد: بشر، روزی که روی زمین سکنی گزیده‌است، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی مقرون به سعادت می‌باشد و به امید رسیدن چنین روزی، قدم بر می‌دارد و اگر این خواسته تحقق خارجی نداشت، هرگز چنین آرزو و امیدی در نهاد وی نقش نمی‌بست. چنانچه اگر غذایی نبود، گرسنگی نبود؛ و اگر آبی نبود، تشنگی تحقق نمی‌یافت و...  از این روی به حکم ضرورت، آینده‌ی جهان، روزی را در بر خواهد داشت که آن روز، جامعه‌ی بشری پر از عدالت شده و با صلح و صفا زندگی خواهند کرد و افراد انسانی، غرق در فضیلت و کمال می‌شوند.

و البته استقرار چنین وضعی به دست خودِ انسان خواهد بود. و رهبر چنین جامعه‌ای، منجیِ جهانِ بشریّت و به لسانِ روایات، مهدی (عج) خواهد بود.

به امید آن روز!

و در پایان، مرحوم شیخ حر ّعاملی می‌نویسد که ده ساله بودم، سخت بیمار شدم و هیچ امیدی به زندگیم نبود، در بین خواب و بیداری رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و تک‌تک ائمه معصومین علیهم‌السلام را دیدم. به همه سلام دادم و با امام ششم علیه‌السلام، روبوسی کردم و ایشان به من سخنانی فرمودند و برایم دعا کردند.

امام زمان (عج) هم برایم دعا کردند؛ زیرا وقتی به آن حضرت رسیدم با ایشان دست دادم و روبوسی کردم، گریه کردم و عرض نمودم: مولای من! می‌ترسم با این مرض بمیرم و به نهایتِ مطلوبم از علم و عمل نرسم!

حضرت فرمودند: نترس! خداوند تو را شفا می‌دهد و عمری طولانی خواهی داشت. سپس حضرت کاسه‌ای به دستم دادند و من از آن آب نوشیدم، شفا یافتم، برخاستم و درحضور بستگانم نشستم. همه تعجب کردند و من سکوت کردم تا چند روز بعد جریان را تعریف کردم!

 

خوشا آنان که از دست او جرعه نوشیدند. به امید چنین لیاقتی، صلوات

دوم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۴۳
خادمه الزهراء

 

این روزها به بهانه ایام رجبیه و تولد با سرسعادت مولا، ادب ایجاب می‌کند که تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیریم و خود را در گوشه‌ای بر سفره‌ی تولد ایشان جای دهیم و چون این خانواده، تمامی اهل کرم و بخشش هستند، حتماً جرعه‌ای از شربت تولد ایشان را به کام جان ما خواهند ریخت. این روزها بهار است، فصل گل‌های متنوع، زیبا و چشم‌نوازی که روح انسان را نوازش می‌دهد. ما هم سعی می‌کنیم، کنار لقمه‌ی صبحانه هر روز شاخه گلی هم بگذاریم تا حال و هوا را لطیف‌تر کنیم.

گل‌ها ویژگی‌های منحصر به ‌فردی دارند.

یکی اینکه اول غنچه‌اند و سپس می‌شکفند، باز می‌شوند و جلوه‌های خود را به نمایش می‌گذارند. قلب مؤمن، مثل غنچه است و مؤمن با تفکر، تعقل و تذکر در خوبی خدا و اهل‌بیت دلش دچار محبت آن‌ها می‌شود، وقتی محبت پیدا کرد از آن‌ها راضی می‌شود، وقتی به رضا رسید غنچه‌ی دلش می‌خندد و می‌شکفد و کارش تمام می‌شود.

 

از ویژگی‌های گل این است که برای رشد، بالندگی، تربیت و شادابی به امور مهمی همانند نور، حرارت، آب و از جمله فضولات حیوانی نیازمند است و الّا به ثمر نمی‌رسد. می‌گویند: اهل معرفت، باطن دنیای مادی را به فضولات تشبیه کرده‌اند. ازاینجا استفاده می‌شود؛ که همان‌گونه که گل برای رشد خود به فضولات حیوانی احتیاج دارد؛ مؤمن هم برای رشد و کمال خود، به زندگی کردن در دنیا که باطنش همان است، نیازمند است.

بدون زندگی در دنیا و رشد و تربیت در چنین فضایی هرگز به نقطه‌ی اوج کمال ظاهر و باطنی و مادی و معنوی در دنیا و آخرت نخواهد رسید.

بیایید دنیا را از کنار سفره‌ی مولا نگاه کنیم و هر دو چهره‌ی مثبت و منفی دنیا را ببینیم.

روزی حضرت شنیدند کسی مذمت دنیا می‌کند و از دنیا به شدت بد می‌گوید. حضرت فرمودند: ای کسی که نکوهش دنیا می‌کنی درحالی‌که تو خود به غرور دنیا گرفتاری، فریفته باطل آن هستی. تو از جرم دنیا شکایت می‌کنی یا دنیا از جرم تو شکایت دارد؟ چه وقت دنیا تو را گول زد و چه موقع تو را فریب داده است؟ چه اندازه با دست خود بیماران را پرستاری کردی؟ در کنار بستر آنان مراقب بودی؟ و درخواست شفای آن‌ها را نمودی و از طبیبان برای آن‌ها دارو خواهش کردی؟ اما در نهایت نتیجه نداد، آن‌ها را با دست خود به خانه‌ی گور سپردید و یا آنگاه ‌که پدر و مادر خود را از دست دادید و یا ... دنیا شما را فریب داد؟

و در حدیثی دیگر به بُعد مثبت دنیا می‌پردازند و می‌فرمایند: این دنیا جایگاه صدق و راستی است؛ برای کسی که با آن به ‌راستی رفتار کند. و خانه تندرستی است؛ برای کسی که از آن چیزی بفهمد. و سرای بی‌نیازی است؛ برای کسی که از آن توشه بردارد. و محل اندرز است؛ برای کسی که از آن اندرز گیرد. هان! بدانید، دنیا مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحی الهی و تجارت‌خانه اولیای خداست. آن‌ها در اینجا رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت را سود خود قرار داده‌اند.

 

از ویژگی دیگر گل این است که طراوت و شادابی خود را مدیون آب است و اگر آب به او نرسد مرگش حتمی است. مؤمن همین‌طور است، هم به آب طبیعی و هم به آب معنوی نیازمند است.

آب در لسان اهل معرفت، اول رحمت الهی و دوم معارف الهی و سوم ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام معنا شده‌است. در واقع انسان برای دست‌یابی به حیات طیبه به این سه محتاج است.

🔸 اول باید رحمت خاصه الهی شامل حالش شود.

🔸 دوم از این طریق و از جانب قرآن و عترت معارف الهی به او برسد.

🔸 آنگاه تحت عنایت ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام قرار گیرد.

 

راستی ولایت اهل‌بیت چیست؟

فرمودند: ولایت یعنی محبت اهل‌بیت، و پیروی از آن‌ها در دین‌داری، و اطاعت از اوامر و نواهی آنان و اقتدا کردن در اخلاق و اعمال آن‌ها.

آری آب یعنی ولایت علی علیه‌السلام و بدان چشمه‌ی محبت علی در باطنتان است. کمی سر به گریبان فروبرید و در درون خود، کار کنید تا به آب برسید.

اگر اهل فکری، بافکر؛           اگر اهل ذکری، با ذکر؛            و اگر اهل ‌دلی، با دل؛             و اگر اهل عشقی، با عشق؛

در درونت کار کن که البته تیشه‌ی عشق تیزتر است و زودتر به آبت می‌رساند.

کارم اندر عشق مشکل می‌شود.                    خانمانم بر سر دل می‌شود

هر زمان گویم که بگریزم ز عشق                 عشق پیش از من به منزل می‌شود

یا علی، صلوات

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۰۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تنوع

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۲ ق.ظ

 

روز سیزده فروردین و روز طبیعت است. روزی که بیشتر ایرانیان طبق رسم قدیمی صبحانه‌ی خود را در طبیعت نوش جان می‌کنند و از این فرصت برای ایجاد تنوع در گذر یک روز از زندگی استفاده می‌کنند. یکی از قوانین حاکم بر طبیعت، قانون تنوع است. طبیعت و هستی ما، دارای تنوع فراوانی است و این متنوع بودنِ هستی، حتماً برای ما پیام دارد. این همه حیوانات گوناگون و این همه گیاهان متنوع، این همه موجودات مختلف که حتی درگونه‌ی خودشان بسیار متفاوت هستند. و این همه تفاوت بین انسان‌ها از نظر شکل، رنگ، قد، هیکل و اینکه هیچ دو آدمی از نظر اثر انگشت، مانند هم نیستند؛ یعنی روی زمین، دو آدم شبیه به هم وجود ندارد حتی اگر با هم دوقلو باشند، روحیاتشان، اخلاقیاتشان و طرز تفکرشان هرگز مانند هم نیست. واقعاً سبحان الله به این همه تنوع!

تنوع، وسیله‌ای برای الهام گرفتن است، تنوع ضد افسردگی است، تنوع به ما روحیه می‌دهد، تنوع جریان و حرکت است. و اصلاً طبیعت اگر پربرکت است به دلیل تنوع فصول آن است. چهار فصل متنوع؛ فصلی گرم و داغ، فصلی خشک و برگ‌ریزان، فصلی یخبندان و سرد و فصلی سرسبز و شکوفا.

این همه تنوع برای ما پیام دارد و ما باید تنوع را در زندگی خود در نظر داشته باشیم. چرا قرآن می فرماید: بگو، سفر کنند بر روی زمین و اثرِ گذر و تحول و تنوع و دگرگونی‌ها را ببینند.

و دیگر اینکه پیامبر اکرم (ص) فرمودند: سفر کنید که مسافرت، روزی را زیاد می‌کند.

آری، سفر برای ما تنوع فکری به همراه می‌آورد، ذهنمان را باز می‌کند. یکنواختی، کسالت روحی می‌آورد.

در یک جا نشستن، انجماد فکری می‌آورد. مسافرت و رفتن به دل طبیعت، تنوع محیطی برای ما ایجاد می‌کند و به خاطر این تنوع در محیط و آب و هوا، در سیستم تنفسی ما هم تنوع ایجاد می‌شود، ساختار تنفسی ما تغییر می‌کند، در نتیجه نحوه‌ی تفکر ما هم تغییر می‌کند، به گونه‌ای دیگر فکر و اندیشه می‌کنیم، برداشت‌هایمان عوض می‌شود.

 

ما دستور دینی داریم که لوازم منزل را هر چند وقت که می‌گذرد، تغییر دهید، جابجا کنید تا تنوعی ایجاد کرده باشید، این کار ثواب دارد. و این جابجایی در روحیه‌ی شما و خانواده تأثیرگذار است.

 

به اطرافتان نگاه کنید، چرا خاصیت و مزه‌ی همه میوه‌ها در سیب جمع نشده؟! گلابی هست، انگور هست، گرمک هست، انواع توت هست و... حتی رنگ هر میوه‌ای، خاص خودش می‌باشد؛ سرخی گوجه فرنگی با سرخی هندوانه تفاوت دارد! سبحان الله به این همه تنوع در رنگ. به تنوع فراوانی که در رنگها وجود دارد توجه کنید. سه رنگ در طبیعت زیاد است و این برای ما پیام دارد.

به روشنی و سفیدی خورشید نگاه کنید، به آبی آسمان و دریا نگاه کنید و پیامش را بشنوید و به سبزی طبیعت دقت کنید.

چرا همه‌ی طبیعت سبز است؟ خورشید سفید به نظر می‌رسد و چرا آسمان آبی است؟ کمترین پیامش این است که بیایید زندگی خود را آغشته به این سه رنگ کنیم. در طبیعت رنگ سیاه نداریم، اخیراً با تزریق برخی مواد، گل به رنگ سیاه تولید کرده‌اند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مشکی نپوشید زیرا لباس فرعون است. حداقل در منزل و مهمانی نپوشیم! (جز در عزای سیدالشهداء که استثناء هست و نیز در رنگ چادر و عبا-ادمین) از نظر روانشناسی هم، رنگ مشکی انجماد فکری، افسردگی، تعصب، قساوت و لجاجت و... می‌آورد. بیایید از این همه تنوع استفاده کنیم و بهره برداریم.

موهبتهای طبیعت را دریافت کنیم که این شرایطی دارد.

یکی این است که طبیعت را پاکیزه نگه داریم. پاکی، اساس جذب همه‌ی موهبت‌های الهی است. موهبت‌ها هرگز به سوی آلودگی‌ها کشیده نمی‌شوند. آلودگی، محرومیت است. طبیعت، مداوم خود را پاکیزه می‌کند و از آلودگی‌ها خود را دور می‌کند.

هیچ گربه‌ای نیست که بعد از غذا خوردن، دست و روی خود را لیس نزند و به شیوه‌ی خود، خودش را پاکیزه نکند!

هیچ مرغی نیست که بعد از دانه خوردن، نوکش را به زمین نمالد و آن را تمیز نکند!

باید هنگامی‌که از موهبت‌های طبیعت استفاده می‌کنیم، حرمتش را هم حفظ کنیم.

اگر با دیدِ دینی و اخلاقی و اجتماعی سفر کنیم یا به دل طبیعت برویم؛ هر جا که باشد؛ مدرسه‌ای برای رشد و سلامت روحی و مکانی برای تقرب و سپاس از رب‌العالمین خواهد شد.

خوش و خرم، دلشاد و مؤمن باشید. آمین رب‌العالمین.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه جذابیت

چهارشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۶ ب.ظ

 

بعضی وقتها، بعضی چیزها، بعضی مکان‌ها، بعضی آدمها، بعضی کلمات، بعضی نگاه‌ها، چه جذابیتی دارند؛ طوری جذبت می‌کنند که برای همه‌ی عمر، مست و شیدا می‌شوی، سر از پا نمی‌شناسی! مانند بُشرحافی که با یک جمله‌ی امام هفتم (ع)، چنان مجذوب شد که حتی فرصتِ پوشیدن کفش را هم به خود نداد و به شکرانه‌ی این سرمستی، همه‌ی عمر پا برهنه راه رفت!

مگر آن پیر رهگذر به عطار نیشابوری جز یک جمله گفت که مسیر زندگی او را تا تمام عمر، عوض کرد؟

یا مگر بابا رکن الدین، به صادق تخت فولادی چه گفت که از آن جوان خوشگذرانِ بی‌خیال، جوانی عارف و عالم و زاهد ساخت؟

تازه اینها قدرت جاذبه‌ی عارفان الهی بوده‌است، نه قدرت جاذبه‌ی فاطمی یا علوی یا رضوی!

راستی اصلاً جاذبه چیست؟ اساس بنیانش از کجاست؟

عشق، اساس همه جذابیت هاست. همه‌ی موهبت‌ها از عشق است. بنیان هستی بر اساس عشق الهی است. خلقت انسان و همه مخلوقات، حاصل عشق است. به قول حافظ:

طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری                ارادتی بنما تا سعادتی ببری

 

اگر بخواهید چیزی را جذب کنید، باید به آن عشق بورزید. بزرگان گفته‌اند: هر ذره‌ای زبان محبت را می‌فهمد و دعوت محبوب را اجابت می‌کند. اگر قصد جذب هر ذره‌ای را دارید، راه جذبش این است که به آن عشق بورزید.

از امام رضا علیه السلام پرسیدند: دین چیست؟ فرمود مگر دین جز محبت است!

آری، اساس همه‌ی جذب کردن‌ها محبت است. محبت و عشقی بی‌دریغ، محبت و عشقی که از سرِ معامله نباشد. به این کار نداشته باشید که طرفِ مقابل به شما عشق می‌ورزد یا نه!

مانند خورشید باشید که عاشقانه به شما می‌تابد، نور و انرژی می‌دهد، هر روز این کار را تکرار می‌کند و هیچ توقعی از شما ندارد. فقط یک پیام به شما می‌دهد که عشق باید بی‌تمنا باشد!

عشق، یک فرآیند درونی است. یک عبادت عاشقانه، یک دعای عاشقانه، یک جمله، یا بخشش عاشقانه، شروعش از درون است. شما وقتی از درون، از سر محبت برای کسی یک دعا می‌کنید، برای کسی طلب خیر از خدا می‌کنید، فرشته‌ای از عرش ندا می‌دهد "صد هزار برابر برای تو باشد" یعنی دعا کننده، صد هزار دعای تضمین شده از طرف خدا دارد. کسی که این روایت را نقل می‌کند، می‌گوید: من کراهت دارم صد هزار برابر، دعای تضمین شده از طرف خداوند را رها کنم و به دعای خودم مشغول شوم.

بیاییم عادت کنیم، هر کاری را عاشقانه انجام دهیم. اگر بلد نیستیم، تمرین کنیم. عشق ورزیدن را از اشیای اطرافمان شروع کنیم. به گل‌های باغچه و یا پارک، به اشیای خانه، حتی پول داخل کیف. نمی‌گویم وابسته باشید، همان قدر که عاشق پول هستید، همان قدر هم بارش داشته باشید. پول تجلی توانگری الهی است؛ لطف خدا شامل حال شما شده‌است؛ یک اسکناس در کیف، موهبت خداوند است به این خاطر دوستش داشته باشید.

حدیث داریم که با نعمت‌های خدا خوش‌رفتاری کنید تا دوام پیدا کنند.

آری، اگر با ریه و قلب و کلیه‌ی خود، خوش‌رفتاری کنید، دوامشان بیشتر می‌شود.

آری، هرگز جوهره‌ی هستی را فراموش نکنید. جوهره‌ی هستی، عشق است. حتی به کسانی که به شما بد کرده‌اند در خلوت و آشکار، با صدا یا خاموش و در دل، عاشقانه دعا کنید و از خدا برایشان هدایت بخواهید.

بدانید آن زمان که شما در جوهره‌ی هستی فرو رفته‌اید و با آن هماهنگ شده‌اید، به تمام هستی، عشق می‌ورزید و دیگر نیت و عملی نخواهید داشت که به کسی آسیب وارد کند.

راستی، بدان اگر گاهی دلت هوای کربلا یا مشهد الرضا یا یوسف زهرا می‌کند، جاذبه‌ای از آن طرف است و اگر مدت‌هاست دلت تنگ این‌ها نشده‌است، بترس؛ مبادا از آن طرف فراموش شده‌ای و حواست نیست!

گر چه وصالش نه به کوشش دهند                آنقدر ای دل که توانی بکوش

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۶
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه هماهنگی

سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۰۹ ق.ظ

 

خداوند متعال، هستی را آفرید و قوانینی را برای آن تعیین کرد تحت عنوانِ سنت های الهی. تمامی اجزا، اعم از ریز و درشت کائنات، با این قوانین و مقررات هماهنگی کامل دارند اما چون انسان، اشرف مخلوقات است و در خود احساس تسلط بر طبیعت می‌کند، خود را بی‌نیاز از این هماهنگی احساس می‌کند در حالی‌که با تمام برتری که دارد تنها جزئی از طبیعت است. در واقع می‌توان گفت: با اینکه انسان در رأس هرم مخلوقات قرار دارد، درهر حال جزئی از این هرم است و عنصری از یک مجموعه؛ که باید قوانین حاکم بر آن را اجرا کند تا حمایت و پاداش طبیعت را ببیند و اگر سرپیچی کند لطمه می‌خورد.

خانه‌ی ما قوانین و مقررات خود را دارد، جامعه نیز قوانین خود را دارد، اگر رعایت کنیم پاداش می‌گیریم، در غیر این صورت، مجازات می‌شویم.

فرض کنیم وارد خانه یا محیطی می‌شویم، همه مشغول نظافت هستند؛ یکی جارو می‌کند، یکی گرد گیری و دیگری ظروف را می‌شوید؛ اما اگر شما با یک سطل زباله وارد خانه شوید؛ زباله را داخل اتاق بریزید؛ چه اتفاقی می‌افتد؟! طبیعتاً همه، واکنش منفی نشان می‌دهند، بر سر شما فریاد می‌زنند و شما را بیرون می‌کنند که ما زحمت می‌کشیم، نظافت می‌کنیم، شما چرا کثیف و آلوده می‌کنی؟!

اما اگر شما هم با دیدن دیگران، دستمالی بردارید و مشغول همکاری شوید، مسلماً با قدردانی و تشکر دیگران، مواجه می‌شوید.

طبیعت نیز همین گونه است، اگر قوانین و مقررات آن را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم و عمل کنیم حتماً از سوی آن حمایت خواهیم شد.

خوب به طبیعت نگاه کنیم. به هماهنگی آن دقت کنیم؛ که اگر این‌گونه نبود هیچ سیستمی ارزش خودش را نداشت، همه چیز بی نظم می‌شد و اختلاف و هرج و مرج در همه چیز به‌وجود می‌آمد.

به جسم خودمان نگاه کنیم، به هماهنگی در آن نظر کنیم. مجموعه‌ای از سیستم‌های منظمِ گردش خون، گوارش، تنفس، قلب، مغز؛ که همگی سیستمی منظم دارند؛ و تا وقتی برطبق آن، کار می‌کنند بدن، سالم است. وقتی در هر کدام از آنها یک عدم هماهنگی کوچکی به‌وجود بیاید، بیمار می‌شویم و درمان، در زمانی صورت می‌گیرد که دوباره هماهنگی برقرار شود.

به هماهنگی در هستی نگاه کنید. به پراکندگی گرده‌ی گلها با جریان باد و زنبور عسل؛ به هماهنگی مورچه ها؛ به هماهنگی ابر و باران؛ همه‌ی اینها برای ما پیام دارند که:

ای انسان! تو جزئی از هستی می‌باشی پس چرا برخلاف سنت الهی رفتار می‌کنی؟!

 

اگر هماهنگی وجود نداشت، غذایی که می‌خورید به نسبت مورد نیاز هر سلول، در بدنتان تقسیم نمی‌شد؛ دست راست و چپتان به یک اندازه نبود؛ امکان داشت یک پای شما دو متر شود و پای دیگر یک متر.

آری، واقعاً به هر چیزی در طبیعت و در خودمان نگاه می‌کنیم، هماهنگی می‌بینیم. ما هم باید هماهنگ عمل کنیم. اصلاً موفقیت یعنی: هماهنگ عمل کردن.

اگر در یک جنبه‌ی زندگی حرکت داشته باشیم و در جنبه‌ی دیگر راکد باشیم، زندگی ما هماهنگ نیست.

🌻 اگر کسی در کارش موفق باشد اما فرصت تربیت فرزندانش را نداشته باشد، چه فایده؟!

🌻 اگر کسی یک برنامه ریز خوب و موفق رایانه باشد، اما سال تا سال، اقوامش را نبیند چه فایده؟!

🌻 اگر کسی هنرمند باشد آن هم بسیار موفق، اما در شبانه روز تنها ده دقیقه، فرصت دیدن همسر و فرزندانش را داشته باشد چه فایده؟!

🌻 اگر کسی مدرکِ فوق دکترا داشته باشد، اما فرصت عبادت خداوند متعال را نداشته باشد چه فایده؟!

قطعاً ما موجودی تک بعدی نیستیم، ابعاد گوناگون داریم: بعد جسمی، مالی، فرهنگی، تفریحی، معنوی. هنرمند کسی است که بتواند بین همه‌ی این ابعاد هماهنگی به‌وجود آورد.

نگاه کنید ببینید در کدام نقطه از زندگی شما، هماهنگی وجود ندارد، کجا افراط کرده‌اید کجا تفریط کرده‌اید؟!

بیایید هماهنگی را به‌وجود آورید.
 

پیامبر اسلام(ص) هنگامی که در جمعی قرار می‌گرفتند، عجیب هماهنگ عمل می‌کردند حتی اگر در آن جمع، یکی کشاورز، دیگری تاجر، جنگجو و چوپان بودند. با هر کدام در زمینه‌ی کاری و فعالیت او وارد گفتگو می‌شدند. چوپان خیال می‌کرد او سالها چوپانی کرده، کشاورز گمان می‌کرد ایشان همه‌ی عمر، کشاورز بوده؛ یعنی حتی در فرصت چند دقیقه‌ای، خودشان را جدا از محیط و دیگران نمی‌دیدند و با آن موقعیت هماهنگ می‌شدند.

آری، عزیز مخاطب، دنیا مانند دریاست؛ باید در جهت جریان آب شنا کنی تا بتوانی به ساحل نجات برسی؛ در غیر این صورت، اگر برخلاف جهت بخواهی شنا کنی، آنقدر با امواجش به صورتت سیلی می‌زند تا خسته و درمانده، قدرت شنا را از دست بدهی و در امواج آب غرق شده و سپس به ساحل پرتابت می‌کند.

آری، زندگی مانند یک گروه ارکستر است که هر کس، ساز خودش را می‌زند اما هماهنگ با هم؛ و آن صدای زیبای دلنشین از همین هماهنگی است.

اگر هر کدام ساز خود را بدون هماهنگی با دیگران بزنند، تصور کن چه اتفاقی می‌افتد!

با طبیعت هماهنگ شوید؛ طبیعت همه ذاکرند، همه ساجدند، همه در مسیر اطاعت رب هستند، چرا من و شما نباشیم؟!

هر گناهی، عدم هماهنگی با طبیعت است، باید منتظر مجازاتش باشیم؛ و هر عبادتی، ذکری، سجده‌ای؛ فرمانبرداری از خداوند؛ و هماهنگی با طبیعت است. منتظر پاداشش باشیم.

 

ذکر:

برای جمیع حوائج اول وضو بگیرید سپس سه مرتبه به این طریق صلوات فرستید:

«اَللهُمَّ صَلِّ علی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ بِعَددِ کَلَماتِکَ و اَلْطافِکَ و بارِک عَلی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ و سَلِّم عَلیٰ مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد بِعَددِ کُلِّ ذَرَّةٍ مِئَةَ اَلفٍ اَلفٍ مَرَّة»

بعد از این صلوات این ذکر را ۱۰۰ مرتبه به صدق تمام بگویید:

«یا قَدیمَ الْاِحسان أحْسِن اِلینا بِإحسانِکَ الْقَدیم»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۰۹
خادمه الزهراء