در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

هرچه داریم زِ توست

دوشنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ

جاسوسان، محمود غزنوی را خبر کردند که اَیاز که بیش از همه مورد مدارا و احسان و انعام و اهتمام شما بوده و هست و از هیچگونه موهبت در باب ایشان دریغ نداشته و ندارید، چندی است که مشکوکانه با خانه‌ای در یکی از محلات قدیمی شهر، در رفت و آمد است و هیچ دور نمی‌نماید که در پی این ماجرا، دسیسه و توطئه و نیرنگی باشد که البته برای دولت و دربار شما بسی زیانبار است.

محمود، بی‌آنکه شیوه خود را تغییر داده باشد، با ایاز گفت: شنیده‌ام گاه گاه به یکی از خانه‌های شهر، آمد و شد داری؛ و من بی‌علاقه نیستم که آنجا را با چشمان خود ببینم. ایاز بی‌آنکه کمترین بیم و هراس را به خود راه دهد، با بی‌باکی تمام پذیرفت و گفت: هیچ مانعی در کار نمی‌بینم و در این زمینه، درنگ و کندی روا نیست.

هر دو به راه افتادند و به خانه رسیدند. ایاز درب را گشود، تعارف کرد، وارد شدند. خانه‌ای محقر بود و بر زمین پر خاک و غبارِ آن نیز گلیمی پاره که حتی به کمترین بها، مشتری و خریدار نداشت؛ و در گوشه‌ای دیگر نیز پوستینی فرسوده که تهیدستان نیز آن را خوش نمی‌داشتند؛ و گوشه‌ای دیگر نیز اسباب منزل که هیچ به کار نمی‌آمد.

محمود که در شگفتی فرو بود، با حیرت تمام پرسید: در این خانه، چیزی دیگر نیست؟! ایاز گفت: جز آنچه پیش چشمان شماست، چیزی دیگر وجود ندارد. پرسید: هر روزه، پیش از آنکه به دربار بیایی، به اینجا می‌آیی، چرا؟! این خانه گِلین و بی‌مقدار کجا و آن دربار شکوهمند کجا؟! و نیز این پوستین کهنه کجا و آن جامه‌های زربافت، حریر، اطلس و فاخر کجا؟!

ایاز آهی کشید و گفت: آن بیماری که دامنگیر بشر است؛ و نیز زشت و خطرخیز، خودفراموشی است؛ و برترین دانش؛ و زیباترینِ آن، آگاهی و وقوف بر خویشتن است. محمود! اگر روزی خود را به اینجا نرسانم، بیم آنست که به همین بیماری مُهلک و هولناک آلوده شوم. وقتی به اینجا می‌آیم، انحراف و اختلالی در خود نمی‌بینم و رذیلت‌های اخلاقی همچون: خودپسندی، کبر؛ و منیت‌ها سراغم را نمی‌گیرند. چون همین خانه‌ی گلین و آن گلیم کهنه و پوستین پُر وصله‌ی فرسوده، روزی خانه و فرش و جامه من بوده‌اند و هیچ گمان نمی‌بردم که دست تقدیر، مرا در زمره‌ی درباریان تو قرار دهد؛ و نه در خیالم می‌گنجید که نسیم مهر تو را اینگونه نصیب بَرَم و غرقه‌ی این همه نعمت‌های بی‌شمار باشم. پس آنچه اکنون دارم، نه از خود که از تو دارم و برای اینکه این‌همه فراموشم نشود، هر روزه به اینجا می‌آیم و با خود می‌گویم: ایاز! تو این بودی و نه بیشتر؛ و آنگاه به دربار می‌آیم و با خود می‌گویم: آنچه داری، نه از توست که از محمود است.

محمود که سراسر وجد و نشاط بود، گفت: ایاز! اکنون ذره ذره‌های وجودم، مالامال از مهر توست.

 

 

حال، داستان محمود و ایاز، شرحی است بر احوال ما و پروردگار عزیز عالم که سلطان هستی است.

آری، پیش از این، آنچه داشتیم، چیزی کمتر از داشته‌های ایاز بود؛ بلکه چیزی نبودیم جز خاک.

راستی، جوانمردان! این همه موهبت‌ها از کجاست؟ و از کیست؟

  • چرا گذشته‌ی خویش را از یاد برده‌ایم؟
  • چرا به خاک بودن خویش نظر نمی‌افکنیم؟
  • و چرا نعمت‌ها را که از ماست، یاد نمی‌کنیم؟

 

هزاران مرحبا بر مولانا علی (ع) که در اوجِ علی بودن، صورت بر خاک داشت و از خود این‌گونه یاد می‌کرد:

«أَنا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الحَقِیرُ المِسْکِینُ المُستَکِینُ»؛

خدایا! ناتوانم و خوار و کوچک و نیازمند و زمینگیر.

 

و در یک سخن، پوچم و هیچ؛ و آنچه دارم، روزی از کفم خواهد رفت و هیچ خواهم شد.

 

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 12ر7ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۰۱ ، ۰۹:۳۵
خادمه الزهراء

ما برایِ خداییم

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۰۷ ق.ظ

 

آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده‌اید که چرا ذره‌بین، پارچه را می‌سوزاند؟ بسیار ساده است، ذره‌بین، نور آفتاب را جذب می‌کند و از طریق کانون خود، آن را به یک نقطه منتقل می‌سازد بنابراین اگر پارچه یا کاغذی را جلوی آن بگیرید، می‌سوزاند. اما پنجره‌ی اتاق با وجود آنکه نور آفتاب را از خود عبور می‌دهد، نمی‌تواند پارچه را بسوزاند؟ تفاوت در این است که شیشه، قدرت متمرکز ساختن انرژی به‌دست آمده را ندارد و نور آفتاب را به همان طریقی که جذب کرده، انتقال می‌دهد.

یکی از بیماری‌های رایج اجتماعی، عارضه‌ی از این شاخه به آن شاخه پریدن است.

موفقیت و رسیدن به اهداف، جز با تمرکز بر خواسته‌ها ممکن نیست.

اهداف و برنامه‌هایتان را ستاره‌ی راهنمای زندگی خود قرار دهید و هر فعالیت و برنامه‌ی جدید را در چارچوب طرح بزرگ سرنوشت خود ارزیابی کنید.

امروز، سرگرم کاری بودن و فردا به کار دیگری پرداختن، فرد را هیچ‌گاه به جایی نمی‌رساند.

هرجا هستید باید با تمام وجود، آنجا باشید.

یک کشورِ تقسیم شده، در مقابل حمله‌های دشمن، مقاومت نخواهد کرد؛ و یک انسانِ تقسیم شده، نمی‌تواند به‌طور شایسته‌ای با زندگی برخورد کند.

و می‌دانی که خدا هم، همه‌ی تو را یک‌جا می‌خواهد.

بانوی دو سرا، زهرای اطهر (س) فرمودند: تو با همه وجود برای خدا باش تا خدا هم، همه برای تو باشد.

بیایید اینگونه باشیم.

  من آنِ تو اَم، تو را چه باشد؟ هیچی     تو آنِ منی، مرا همه هستی هست         

  شعر از: اوحدالدین کرمانی، اضافه شده به متن توسط ادمین

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر7ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۱ ، ۱۱:۰۷
خادمه الزهراء

در بابِ عید سعید فطر

چهارشنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۳۵ ق.ظ

 

دعای روز عید فطر:

یا کَرِیمُ یَا جَوَادُ یَا عَوَّادُ إِنَّ عَادَةَ المَلِکِ الْجَوَادِ إِذَا أَسقَطَ مَا لَهُ عَلَى وُفُودِهِ وَ جُنُودِهِ أَبقَى مَا لَهُمْ عَلَیْهِ مِنْ عَوَائِدِ مَرَاحِمِهِ وَ مَکَارِمِهِ وَ جُودِهِ فَحَیْثُ قَدْ أَسقَطتَ عَنَّا وَظَائِفَ الْعِبَادَاتِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَأَبْقِ عَلَینَا دَوَامَ مَا کَانَ فِیهِ مِنَ الْعِنَایَاتِ وَ السَّعَادَاتِ وَ الْأَمَانِ وَ الرِّضوَانِ وَ کَمَالِ الْإِحسَانِ

 

مهم‌ترین آداب عید فطر:

مهم‌ترینِ آدابِ بیرون آمدن از میهمان سرای الهی در ماه رمضان، در این جا آشکار می‌شود که روزه‌دار به خویش بنگرد و در واپسین لحظه‌های این ماه، خود را ارزیابی کند که تا چه اندازه به هدف این میهمانی الهی نزدیک شده است؟ آیا احساس می‌کند که به یک دگرگونی معنوی دست یافته است، یا در همان نقطه‌ای مانده که در آغاز ماه رمضان بوده است؟

سیّد ابن طاووس رحمه الله در این زمینه، ضمن بیان اعمال روز آخر ماه رمضان، می‌گوید:

و از آن جمله است: ارزیابی پرونده‌ی اعمالت از اوّل ماه تا آخرین روز آن و پیش از سپری گشتن آن....

پس بنگرد که هنگام ورود به میهمان سرای الهی و حضور در پیشگاه او، چگونه بوده است و معرفت‌های خویش را نسبت به خداوند متعال و پیامبرش و ویژگانِ درگاهش و نیز مهم‌ترین کارهایی را که از تکالیف دنیوی و بزرگداشت‌های اخروی اوست، ارزیابی کند.

]نیز بنگرد که] آیا شناخت او نسبت به اینها و علاقه و اشتیاق و روی آوردنش به اینها و نشاط و کشش او به سوی اینها افزوده شده است، یا حال او در کوتاهی و تدبیر ناشایست، مثل آغاز ماه است؟ و همچنین آیا نسبت به تدبیر الهی، در همه‌ی کارهایش حالت «رضا» داشته است؟ یا گاهی راضی بوده و گاهی از انتخاب خداوند در تدبیر کارش، ناخرسند بوده است؟

و [بنگرد] که توکّلش بر خدای متعال چگونه بوده است؟ آیا نهایت آرامش و قرار به آستان مولای خویش را داشته، یا در تکیه کردن به خدا، گاهی نیازمند تکیه کردن به غیر خدا بوده و وابستگی‌های دنیایی‌اش را داشته است؟

و [بنگرد که] سپردن کارها به سررشته‌دار کارش چگونه بوده و چگونه به آگاهی خداوند از رازهای نهانش مراقبت داشته و در نهان و آشکارش، چگونه با خداوند همدم بوده است؟ و نیز اطمینانش به وعده‌های خدای متعال و باورش به انجام گرفتن آن وعده‌ها چگونه بوده است؟ نیز برگزیدن خدای متعال بر غیر خدا به وسیله‌ی او چگونه بوده است؟

و [بنگرد که] محبّتش به خداوند، خواستش برای نزدیک شدن به خداوند، و کوششش در جلب رضای خداوند چگونه بوده است؟ و نیز اشتیاقش به رها شدن از سرای آزمون و رسیدن به منزلگاه‌های ایمنی از جفا، چه سان بوده است؟

و [بنگرد که] آیا از انجام دادن تکلیف، احساس سنگینی می‌کرده، یا آن را از بزرگ‌ترین شرافت‌ها می‌دانسته است؟ نیز نسبت به آنچه خداوند، ناپسند دانسته (مثل: غیبت، دروغ، سخن چینی، حسد، ریاست طلبی و هر چه او را از صاحب دنیا و آخرتش باز می‌دارد)، چه حالتی داشته و چگونه آنها را ناپسند می‌شمرده است؟

و جز اینها [را نیز بنگرد]، از جمله، بیماری‌های دینی‌ای که برای برخی از انسان‌ها، گاهی از اوقات، پیش می‌آید، چگونه برای بهبود هر یک از این بیماری‌ها خدا را سپاس گفته و برای ادای حقّ نعمت پروردگار متعال و خوبی و احسان او اقدام کرده است؟

و باید خوش حالی او از بهبود بیماری‌های دینی، مهم‌تر از بهبود بیماری‌های بدنی باشد و شادمانی او کامل‌تر از شادی‌اش برای دست یافتن به ثروت درهم و دینار باشد تا نشان تصدیقِ وجود تفاوت بین بهره‌وری از دنیای ناپایدار و آخرت ماندگار باشد.

پس اگر دید که چیزی از بیماری‌ها و نیّت‌های بد او، همچنان بر جای مانده و درمان این ماه با عبادتش، سودی نکرده است، پس بداند که گناه، از ناحیه خود اوست و بلا از سوی خودش است. پس در پیشگاه خداوند -که مولای اوست- بگرید و برای از بین بردن آن، از رحمت خداوند، مدد بخواهد.

روز عید، روز بازگشت به قیامت:

امیرالمؤمنین على علیه‌السلام در یکى از اعیاد فطر خطبه‏‌اى خواندند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم دادند.

اى مردم! این روز، روزى است که نیکوکاران در آن پاداش می‌گیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مأیوس و ناامید می‌گردند و این شباهتى زیاد به روز قیامتتان دارد، پس با خارج شدن از منازل و رهسپار شدن به جایگاه نماز عید؛ به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ایستادن در جایگاه نماز؛ به یاد آورید ایستادن در برابر پروردگارتان را، وقتی پیشنماز برای خواندن خطبه می‌آید؛ به یاد آورید آمدن پیغمبر و شفاعت کردن ایشان را، و هنگام بازگشت‏ به سوى منازل خود؛ به یاد آورید بازگشتتان را به سوى منازلتان در بهشت‏ برین،
اى بندگان خدا، کمترین چیزى که به زنان و مردان روزه‌دار داده می‌شود این است که در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می‌دهد و می‌گوید:

هان! بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشته‌تان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید.

 

عاشقان حسین، عیدتان مبارک

در رساله عشق، باب فطریه، آمده است: آنان که قوت غالبشان غم حسین است، نان خور فاطمه (س) هستند و فطریه آنها با على (ع) است.

تذکر ادمین: این (فطریه عشاق حسین با مولا علی است) یک تعبیر عارفانه عاشقانه است، (دیدم بعضیا به این استناد می‌کنند فطریه نمی‌دن!) پس پاشید فطریه‌هاتونو آماده کنید که ان‌شاءالله در همه سالهایِ عمرتون، روزه‌گیر و فطریه بده باشید.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۱ ، ۱۰:۳۵
خادمه الزهراء

بزرگترین معشوق عالم

شنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۱، ۰۸:۴۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و درود بر ضیوف الرحمان

درود بر صائمان عاشق، آنان که لحظه لحظه‌های ماه مبارک را عاشقانه سیر می‌کنند و چنان مجذوب عشق رب هستند که سختی‌های روزه را احساس نمی‌کنند.

بشرحافی گوید: از بازار بغداد می‌گذشتم، دیدم یکی را هزار تازیانه زدند و او هیچ آهی نمی‌کرد، گویا اصلاً ضربت بر او اصابت نمی‌کند آنگاه او را به زندان بردند. به دنبال او رفتم نزدیکش شده، پرسیدم: این زخم به‌خاطر چه بود؟

گفت: از بهر آن که شیفته‌ی عشق بودم.

گفتم: چرا زاری نکردی و ناله نزدی تا در زدن تازیانه تخفیف دهند؟  

گفت: معشوقم به نظاره بود، به مشاهده‌ی معشوق چنان مستغرق بودم که از آزار بدن، پروایی نداشتم.

گفتم: اگر آن دم به دیدار بزرگترین معشوق عالم، خداوند، رسیده بودی احوالت چگونه بود؟

دیدم: نعره‌ای زد و جان به جان نثار این سخن نمود.

«یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبُوب»

جهت فرج حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف صلوات.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 12ر3ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۱ ، ۰۸:۴۳
خادمه الزهراء

سحرانه‌ی ماه مبارک رمضان - 2

چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۴۰ ق.ظ

بسم اللّه الرحمن الرحیم

سلام و درود بر ضیوف الرحمان

در اخبار آمده‌است که خداوند به حضرت داوود (ع) فرمود: ای داوود! به زمینیان بگو چرا به غیرِ مرا دوست می‌گیرید که سزاوار دوستی، منم؟
🌼 من، آن خداوندم که با جودم، بخل نیست؛
🌼 و با علمم، جهل نیست؛
🌼 و با صبرم، عجز نیست؛
🌼 و در صفتم، تغییر نیست؛
🌼 و در گفتارم، تبدیل نیست؛
🌼 گنه‌کار را بخشنده‌ام و از ازل، درِ رحمت به‌ روی او نبسته‌ام؛
🌼 عودِ محبت سوختم تا دلِ او به نور معرفت افروختم؛

ای داوود! بندگان را نگر،
🌼 نعمت از ماست، دیگران را سپاس‌گزارند؛
🌼 دفع بلا از ماست از دیگری می‌بینند؛
🌼 پناهشان حضرتِ ماست به دیگری پناه می‌برند؛
آری، بروند و بگریزند و به آخر هم باز آیند؛

ای داوود!

🌼 من دوست آنم که مرا دوست بدارد؛
🌼 من رفیق آنم که رفیق من باشد؛
🌼 و همنشین آنم که در خلوت، با من نشیند؛
🌼 و مونس آنم که به‌ یاد من انس گیرد؛

ای داوود! هرکه مرا جوید، یابد؛ و هرکه مرا یابد، سزد که بنازد!

 

ذکر:

با هم ذکر بگوییم: «یا حی یا قیوم» ۸۷۷ مرتبه. برای نورانیت قلب و درک مطالب و رزق حلال بسیار مفید است.

جهت فرج حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف صلوات.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 9ر3ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۱ ، ۰۹:۴۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه نعمت

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۲۱ ق.ظ

برای اینکه کسی را به شدت دوست داشته باشیم و شدیداً به او علاقمند شویم باید سه چیز را در وجود او جستجو کنیم، اگر هر سه در او جمع بود، سبب جلب محبت به سوی او می‌شود.

  • اول، جمال و کمال او
  • دوم، خلق و خوی او
  • و سوم، اعمال و کارهای خیر او

اکنون بیایید با تفکر در این سه مورد، محبوب واقعی را پیدا کنیم و به او دل ببندیم و آنی از یادش غافل نشویم.

 

1- بیایید تفکر کنیم و تأمل نماییم در حُسن و جمال اسماء حسنی و صفات و امثال عُلیا خداوند که هر صاحب دلی را واله و شیدا می‌کند. وقتی در دعا او را این‌گونه می‌خوانیم:

«یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ»؛ ای تکیه‌گاه کسی که در تمام عالم تکیه‌گاهی ندارد.

«یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ»؛ ای پس‌انداز و ذخیره‌ی کسی که هیچ پس‌انداز و ذخیره‌ای ندارد.

و یا وقتی در دعای مشلول صمیمانه او را به این لغت می‌خوانیم: «ای همسایه‌ی دیوار به دیوار من»، حس قشنگی پیدا می‌کنیم که قابل وصف نیست.

 

می‌نویسند: کسی از آیت الله نجابت پرسید: حالتان چطور است؟ گفت: آنقدر خوبم که بر سبیل شاه نقاره می‌زنم! مرد تعجب کرد که چرا؟! آقا که چیزی ندارد! آقا فرمودند: زیرا او را دارم! با او آنقدر شاد هستم که بر سبیل شاه نقاره می‌زنم.

 

2- و دقت کنیم در صنع و فعل الهی. با یک نگاه سطحی فقط به اطراف خودمان و نه به همه‌ی هستی.

مثلاً اگر در منزل آکواریوم دارید، ده دقیقه مقابلش بنشینید و به رنگ و پوست و حرکت ماهیان داخل آن به دقت نگاه کنید؛ نگاه به عبرت. یا اگر آکواریوم ندارید به گل داخل یک گلدان لحظاتی با دقت نگاه کنید، ببینید وقتی خداوند قلم به دست می‌گیرد، بر بوم هستی چه نقش‌ها که نمی‌آفریند؟!

 

امام صادق (ع) می‌فرمایند: صاحبان خردهای ناب کسانی هستند که اندیشه‌ی خویش را به کار انداختند تا از آن تفکر، محبت الهی را به ارث بردند.

 

3- احسان و نیکی به شخص، سبب پدید آمدن محبتِ احسان کننده در آن شخص می‌شود.

رسول اکرم (ص) فرمودند: دلها بر محبت کسی که به آنها خوبی کند، سرشته شده‌اند. رسول خدا (ص) فرمودند: بر شخصِ خردمند لازم است که زمان‌هایی را برای اموری اختصاص دهد... و زمانی را به آنچه که خداوند نسبت به او کرده است بیندیشد.

و قرآن می‌فرماید: الطاف و نعمت‌های الهی را یاد کنید تا شاید رستگار شوید.

و حضرت علی(ع) می‌فرمایند: اندیشیدن در الطاف الهی چه نیکو عبادتی است.

در احادیث فراوانی آمده است که خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود: مرا نزد خلق محبوب گردان. آن حضرت پرسیدند: چگونه؟ خداوند فرمود: نعمت و الطاف مرا به ایشان یادآور شو به نحوی که جز خیر و نیکی از من یاد نداشته باشند.

و به داود نبی (ع) امر کرد: الطاف و نعمت‌های مرا برای بندگانم بیان کن که در این صورت مرا دوست خواهند داشت.

 

به راستی، عزیزان یک لحظه بیندیشیم و منصفانه قضاوت کنیم اگر بشری یک میلیاردم این خوبی‌ها را در حق ما به‌جا آورد، چه احساسی نسبت به او پیدا خواهیم کرد؟ و چگونه با تمام وجود دوستدارش خواهیم شد؟ و اگر با بصیرت به نعم الهی توجه کنیم چگونه دوستدار او خواهیم بود؟ و چگونه دل به او خواهیم سپرد؟

 

دین و دل به یک دیدن، باختیم و خرسندیم               در قمار عشق ای جان، کی بود پشیمانی

 

 

به راستی که این همه لطف و مهربانی و حسن جمال، انسان را واله و شیدا خواهد کرد و چنانچه بنابر نظر برخی اهل لغت، واژه‌ی "اله" را در اصل "وِلاه" و معنی آن را واله کننده بدانیم؛ با تمام وجود اعتراف خواهیم کرد که واله کننده‌ای جز "الله" وجود ندارد و تنها اوست که با این همه حُسن و جمال انسان را به تمامه، واله و شیدای خود می‌سازد.

چه بسا یکی از معانی "لا اله الا الله" که پیامبر اکرم (ص) قائل شدن به آن را شرط رستگاری اعلام نموده‌اند، همین باشد!

پس چرا تمامی انسان‌ها که فطرتاً محبّ خداوند و طالب و تشنه و بی‌قرار وصال اویند، این بی‌قراری را چندان آشکار نمی‌کنند و در زندگی روزانه‌شان آنچنان که باید نمود ندارد؟

 

می‌توان گفت: انسان‌ها درخودآگاهشان به سه گروه تقسیم می‌شوند؛ و می‌شود آنها را به کسانی تشبیه کرد که در ناخودآگاه خود، عاشق زیباروی ماه‌پیکری هستند که در وسط تالار آیینه‌ای ایستاده و جلوه‌های حُسن و جمال او در آینه‌های گرداگرد تالار منعکس شده است.

اکثر عاشقان در حالی‌که در خودآگاهشان، معشوق را نمی‌شناسند و تنها التهاب و عطش عشقی مرموز را در خود احساس می‌کنند، رو به آینه در تالار ایستاده‌اند و هر یک از جلوه‌ی حسن و جمال را که در آینه می‌بینند، گمان می‌کنند او همان معشوق است اما پس از تلاش بسیار که برای دستیابی به او می‌کنند تازه متوجه می‌شوند که این، عکس و جلوه‌ی معشوق است؛ و این ماجرا ادامه پیدا می‌کند تا آخر عمر و عاشق، ناکام از بین می‌رود.

 

آن سه گروه که گفتیم اینگونه تقسیم بندی می‌شوند:

گروه اول: به قول قرآن همچون تشنه‌کامی هستند در دشت وسیع و تفتیده‌ای که سراب را آب می‌پندارند و به امید رفع تشنگی خود، عزم آن می‌کنند اما هنگامی‌که پس از زحمت زیاد و رنج و مشقت فراوان به آن می‌رسند، آبی در میان نمی‌بینند. آنگاه سرابی دیگر آنها را می‌فریبد و در پی خود می‌کشد و به همین شکل از سرابی به سرابی دیگر رو می‌آورند اما سراب، سیراب نمی‌کند در نتیجه از عطش هلاک می‌شوند.

این‌ها دنیا پرستانی هستند که جلوه‌ی غنای خدا را در آینه‌های پول و ثروت، جلوه‌ی قدرت خدا را در آینه‌های پُست و مقام، جلوه‌های جمال خدا را در آینه‌های زیبایی زیبارویان دیده‌اند و عمری به دنبال این نگرش اشتباه خود می‌دوند و خسته می‌میرند.

 

گروه دوم: عاشقانی که در تالارهای آینه، پی برده‌اند که آنچه می‌بینند، جلوه و عکس‌هایی از معشوقان است و خودِ معشوق نیست. اینان با همان جلوه‌ها با معشوق خویش ارتباط برقرار کرده‌اند، اینان مخلوقات الهی را آینه‌ی جلوه‌های خدا و آیات الهی می‌دانند.

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود               یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

این گروه در همه چیز خدا را می‌بینند.

حضرت علی (ع) فرمودند: چیزی ندیدم مگر آنکه پیش از آن، پس از آن، همراه آن و درون آن، خدا را دیدم.

 

گروه سوم: عاشقان حاضر در تالار، اندک برجستگانی هستند که به دیدارِ جلوه‌ی یار در آینه‌ها راضی نشده و بسنده نکرده‌اند و لذا روی از آینه‌ها برگردانده و به جمال خودِ محبوب که میان تالار ایستاده است، نظر انداخته و مستقیم و بی‌واسطه با خودِ محبوب، نرد عشق می‌بازند.

اینان همان عارفان بالله هستند که روی از هر چیزی برگردانده و مصداق این کلام ابراهیمی هستند: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا»؛ من خالصانه و موحّدانه روی به جانب کسی کردم که آسمان‌ها و زمین را آفرید.

آری، به خدا قسم همه‌ی خلق به منزله‌ی طفل شیرخواری هستند که از آغوش مادر بیرون کشیده شده و بی‌تابی و بی‌قراری می‌کنند که تنها راه آرامش یافتن او بازگشت به آغوش مادر است.

یا به تعبیر دیگر، انسان همچون نی‌ای است که از نیستان هستی مطلق بریده شده‌است و بی‌قرار و طالب بازگشت به مبدأ و اصل خویش، و رنجور و شاکی از این فراق و جدایی است.

بشنو از نی چون حکایت می‌کند                    از جدایی‌ها شکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند                           از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق                  تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش              بازجوید روزگار وصل خویش

 

«یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب»

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 24ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۲۱
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه انتظار ظهور

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۵۷ ق.ظ

ایام به سرعت سپری می‌شود و عطر و بوی ماه مبارک و ضیافت الهی به مشام می‌رسد. عطر ماه رمضان چه رایحه‌ای دارد؟ آیا چون ماه نزول قرآن است، رایحه‌ی گل محمدی دارد؟ یا چون شب قدر در این ماه قرار گرفته و شب قدر، سخن از قدر ناشناخته‌ی حضرت فاطمه (س) دارد، رایحه‌ی یاس فاطمی از این ماه ساطع می‌شود و به مشام می‌رسد؟

به نظر می‌رسد که چون ماه رمضان همسایه‌ی ماه شعبان است و در نیمه‌ی این ماه، گل نرجس که همان نرگس می‌باشد قدم به عرصه‌ی عالم خاکی می‌گذارد؛ رایحه و عطر این گل بی‌خار که در سرما و یخبندان زمستان جلوه و ظهور می‌کند؛ عطر وجودش را در این ماه به مشام مشتاقان می‌رساند.

باید بگوییم که ماه شعبان و رمضان هر دو پر است از رایحه‌ی عطر وجود مهدی (عج) که همان گل نرگس هستند.

 

 

به قول شاعر، آب زنید راه را، مژده دهید باغ را چون که نگار می‌رسد

اما در طلیعه‌ی تولد نگار، چه باید کرد؟ چه باید گفت؟ چه باید شنید؟ با خود فکر کردم که بیایم و حسابی سرانگشتی کنم که از نیمه‌ی شعبان سال گذشته تا امسال که در آستانه‌اش قرار دارم، چند گام هر چند کوچک به سوی امامی که انتظار ظهورش را می‌کشم، برداشته‌ام؟

  • چقدر جلب رضایتش برایم مهم بوده‌است؟
  • چقدر توجه دیگران را به سویش جلب کرده‌ام؟
  • چقدر در جهت تبلیغش مال خرج کرده‌ام؟
  • چقدر از او حرف زده‌ام؟
  • چقدر در مقابل منکرین از او دفاع کرده‌ام؟
  • چقدر خود را برای ظهورش آماده کرده‌ام؟
  • چقدر به تکالیف زمان غیبت عمل کرده‌ام؟
  • چقدر زمینه ساز ظهورش بوده‌ام؟
  • چقدر حسرت ندیدنش را خورده‌ام؟
  • چقدر به محبان و شیعیانش محبت کرده‌ام؟
  • چقدر یتیمانش را سرپرستی کرده‌ام؟
  • چقدر در جلب نظرش کوشیده‌ام؟

و صدها چقدر دیگر که جواب هر کدام از آنها یک کلمه است: شرمنده‌ام!

لابد اکنون فکر می‌کنیم آویزان کردنِ چند رشته لامپ و چند پرچم، دست زدن و مولودی خواندن، قدری شربت و شیرینی پخش‌کردن، شب و روزی را به جشن و سرور گذراندن، به یکدیگر تبریک گفتن، کافی است و تمام! درحالی‌که اینها هیچ کدام اصل نیستند و در حاشیه و فرع موضوع قرار دارند. (نه اینکه مهم و خوب نباشند، فرع هستند.-ادمین)

 

مهدی (عج) به تنهایی یک مکتب است و مکتبی که از آدم تا خاتم و تمام انبیا در آن استادی کرده‌اند و همه‌ی اوصیای الهی تلاش کرده‌اند تا مردم را جذب این مکتب کنند. در این مکتب، چند واحد درسی حتماً باید گذرانده شود و نمره‌ی قبولی باید در کارنامه ثبت شود در غیر این صورت فرعیّات، انسان را به جایی نمی‌رساند. واحدهای: مهدی شناسی، مهدی محبی، مهدی باوری، مهدی یاوری، مهدی ولایی.

در مکتب مهدوی، مهدی شناسی اولین گام در مسیر هدایت، تربیت و سلوک مهدوی است.

در مکتب مهدوی، معرفت و محبت مهدی (عج) باعث بصیرت مهدوی می‌شود.

در مکتب مهدوی، مهدی ولایی اوج شکوفایی استعدادهای انسانی است.

اما مقدمه برای همه‌ی اینها پس از ایمان و اعتقاد به حضرت ایشان، حالت شوق داشتن است. شوق عبارت است از اینکه فرض کنید انسان، محبوبی دارد و پیوسته در این اندیشه و فکر است که چه موقع می‌تواند خود را به محبوب خود برساند. از راهی او را حاضر می‌بیند و از راهی غایبش می‌داند مانند آنکه میان انسان و محبوبش، حجاب و پرده‌ای می‌باشد که چون پرده عقب رود او را می‌بیند اما نه همه‌ی او را؛ و گاهی که پرده حائل است جدّیت می‌کند که بلکه بتواند حجاب را از پیش رو بردارد و دوباره او را ملاقات نماید، این حالت را حالتِ شوق می‌دانند چه در قرب باشد و چه در بُعد.

باید بدانیم که این پرده‌ها از ناحیه‌ی ماست نه از جانب محبوب. او پرده و حجابی ندارد، او عیان است و آشکار، همانند خورشید در میان آسمان.

جناب حافظ زیبا گفته‌اند:        جمال یار ندارد حجاب و پرده ولی         غبار رَه بنشان تا نظر توانی کرد.

و در جای دیگر فرموده:         میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست   تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.

 

شوق و درد، نتیجه و حاصل معرفت است. آنانکه نه درد دوری و بُعد دارند و نه شوق و اشتیاق درک، معرفتی ندارند که بی‌دردی بی‌درکی است. شوق از علائم حتمی محبت است اگر محبتی نباشد هرگز شوقی هم وجود نخواهد داشت. اکنون ببینید ما نسبت به آن حضرت محبت داریم؟ که البته داریم و می دانیم که محبت هم نشانه‌هایی دارد:

heart یکی از مراحل محبت، مرحله‌ی اثبات است یعنی ببینیم علائم محبت ما نسبت به محبوب چیست؟ و حتماً باید پی‌جوی این علائم باشیم زیرا همیشه میان ادعای چیزی و حقیقت آن، فاصله بسیار است و این مطلب گاهی بر مدعی پوشیده می‌ماند تا وقت امتحان و آزمایش که مشخص می‌شود صادق است یا کاذب؟!

 

حکایت کرده‌اند: شخصی در بغداد زندگی می‌کرد، روزی در خانه تنها نشسته بود، صدایی شنید که به او می‌گفت: تو بخیلی! او گفت: خیر، من آدم سخاوتمندی هستم، در تمام عمر خود هم سَخی بوده‌ام. دوباره همان صدا آمد و همان سخن تکرار شد و مرد همان پاسخ را داد، تا چندین مرتبه این موضوع تکرار شد. مرد می‌گوید: با خود عهد کردم برای اینکه ثابت کنم بخیل نیستم، امروز هرچه درآمد داشتم در راه خداوند بدهم. طولی نکشید درب منزلم به صدا درآمد، رفتم و مشاهده کردم مردی کیسه‌ای به دستم داد و گفت: خلیفه پنجاه سکه‌ی طلا برای تو فرستاده‌است هر طور که می‌خواهی استفاده کن. گرفتم اما با خود فکر کردم که من عهد بسته‌ام که درآمد امروز خود را انفاق کنم، اکنون این همه سکه را چگونه انفاق کنم؟

پول را برداشتم بیرون از خانه رفتم دیدم کوری نشسته و مرد سلمانی مشغول اصلاح سر اوست، گفتم: بهتر است همه‌ی اشرفی‌ها را به او بدهم، جلو رفتم و کیسه را در دستش گذاشتم سپس گفتم: اینها برای توست، گفت: به مرد سلمانی بده. با خود گفتم: او نمی‌داند که چه مقدار هستند و گمان می‌کند یک سکه است! گفتم: ای مرد در این کیسه پنجاه سکه است، آنها را بگیر و خرج زندگیت کن. مرد کور گفت: نگفتم که تو بخیلی! وقتی این را شنیدم کیسه را به مرد سلمانی دادم، او گفت: نمی‌خواهم زیرا قصد کرده‌ام سر این مرد را برای رضای خداوند اصلاح کنم، برای کار خدایی مزد از بنده نمی‌گیرم! من کیسه را برداشتم و در دجله انداختم و گفتم: حقا کسی که تو را عزیز شمرد ذلیل است!

مقصود از این حکایت آن است که ممکن است عمری بگذرد و انسان گمان کند که به امام زمانش محبت دارد و ایشان عزیزترین محبوب نزد اوست اما وقتی‌که امتحان پیش می‌آید چیز دیگری معلوم شود که در این مدت، فقط دلش را به حرف‌های محبتی خوش کرده‌است! این مرحله از محبت را «مرحله‌ی اثبات» می‌نامند.

استاد بزرگوار ما مرحوم خانم مالک (ره) می‌گفت: محبت علائمی دارد که به منزله‌ی میوه‌های درخت محبت است و همانطور که میوه‌ی درخت، دلیل است بر وجود درخت، محبت هم آثاری دارد که نشان از وجود محبت دارند.

 

heart یکی از ثمرات و علائم محبت این است که محب مشغول باشد به یاد دوستش مداوم. یعنی با زبان او را یاد کند و قلبش را مداوم به یاد او مشغول بدارد تا جایی که در خانه‌ی دلش جز محبوب چیزی نباشد.

شخصی فرزند جوانش را از دست داده بود، مداوم این کلمات را با خود تکرار می‌کرد: «گویا قلب من قبر اوست و او در آنجا سرّی از اسرار من است». اگر کار محبت به اینجا رسید در مرحله‌ی محبت، آن وقت محبّی صادق است.

آری، ذکر محبوب لذیذ است. همانطور که دیدار او هم لذت‌بخش است، شنیدن سخنان او هم لذت‌بخش است. لذا شخص محب نمی‌تواند بگذرد از ذکر محبوبش و بلکه نمی‌تواند بگذرد از ذکر محبوبِ محبوبش و آنچه که از متعلقاتِ محبوبش می‌باشد.

بیایید تا چند روز باقیمانده را پِی‌جوی علائم محبت به حضرت صاحب (عج) در خود باشیم شاید تلنگری باشد به خود!

 

توسلی به حضرت صاحب (عج):

پس از نافله‌ی مغرب ۱۰۰ مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد (ص) بفرست سپس ۷۰ مرتبه بگو:

یا اَللهُ یا مُحَمدُ یا عَلیُ یا فاطِمةُ یا حَسنُ یا حُسینُ یا صاحِبَ الزَّمانِ، أدرِکنی یا صاحِبَ الزَّمانِ

پس ۱۰۰ مرتبه‌ی دیگر صلوات بفرست آنگاه حاجت خود را طلب کن. این دعا برای برطرف شدن مشکلات و سختی‌های مهم تجربه شده است.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۵۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه شوق

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۰۷ ق.ظ

 

دیروز لقمه گرفتیم که روندگان به سوی خداوند باید با خدای خود خلوت داشته باشند آن هم خلوت دل که کار چندان آسانی هم نیست.

راهنمایان به سوی خداوند چنین دستور داده‌اند که پنچ چیز لازمه‌ی حرکت به سوی خداوند است و هر کدام از اینها نباشد در مسیر، زحماتی ایجاد خواهد شد و آن چهار عبارتنداز:

1️ صمت؛ به معنای خاموش ماندن از سخنان حرام یا افراط در سخنان مباح است.

2️ جوع؛ به معنای گرسنگی از حرام یا پرخوری در حلال است.

3️ سهر؛ به معنای بیدار ماندن برای کسب علم یا عبادت یا خدمت به بندگان خداوند است. البته سحر با حاء جیمی، به معنای بیداری قبل از اذان صبح است اما سهر با هاء، به معنای مطلق بیداری است.

4️ خلوت؛ به معنای خلوت دل از غیر خداوند است.

5️ ذکر؛ به معنای یاد خدا، اعم از قلبی و لسانی به طور مداوم، و این دستور و سفارش به ذکر مداوم بدان جهت است که در اثر ذکر، اندک اندک آدمی به سوی مذکور راه پیدا می‌کند و دارای کمالات ملکوتیان می‌شود.

 

راهنمایان سلوکی شیعه، گاهی ذکر را به دو قسمت تقسیم کرده‌اند: ذکر خفی و ذکر جلی.

از جهت دیگر به چهار قسم تقسیم می‌کنند:

  1. ذکر لسانی (زبانی)
  2. ذکر نفسی
  3. ذکر خیالی
  4. ذکر قلبی

و از همه مهم‌تر همین ذکر قلبی است که دل، دایم باید به یاد خداوند باشد زیرا در اثر مداومت، آدمی رنگ و بوی خود را از دست می‌دهد و رنگ و بوی محبوب را در خود می‌یابد.

نکته‌ی قابل توجه این است که ذکر خداوند گوناگون است.

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: ذکر خداوند عرض عریضی دارد؛ به هر شکلی که انسان به یاد خداوند باشد، نیکوست. گاهی با تلاوت قرآن، گاهی با قرائت نماز واجب یا مستحبی، گاهی با دعا و مناجات؛ گاهی با اشعار عارفانه، گاهی در ضمنِ قصه‌های عاشقانه‌ی عرفانی، گاهی به عربی، گاهی به زبان مادری، همه ذکر خدایند.

 

«ذکر تو به هر زبان که گویند، خوش است»

سالکِ خداجو، خلوت با خدا را نباید از دست بدهد و در شرایط مساعد روحی با تلاوت مناجات‌های مأثوره از ائمه طاهرین (ع) و یا... لحظاتی را با رب العالمین خلوت کند.

جز آن ساعت که با یاد تو بگذشت                 مرا در زندگانی حاصلی نیست

 

خلوت طلبیدن با خداوند، حاصل چند چیز است که هر کدام آن دیگری را کامل می‌کند:

اول حاصل محبت است. مسلماً تا وقتی که رابطه‌ی محبت‌آمیزی در میان نباشد، خلوت معنا نخواهد داشت. محب و محبوب هستند که زمینه‌ی خلوت کردن با هم را فراهم می‌کنند، اصلاً آروز می‌کنند که بتوانند لحظه‌ای با محبوب خود فارق از همه چیز خلوت کنند.

ما که خدا را دوست داریم بسیار هم دوست داریم و دوست داریم او هم ما را دوست داشته باشد. ما دوستش داریم زیرا در تمام شئونات حیات از ریز تا درشت به او محتاج هستیم اما او چرا ما را دوست داشته باشد؟! او که در عبادت، انبیا را دارد او که در کنیزی، فاطمه (س) را دارد، او که در عاشقی، حسین (ع) را دارد، چه حاجت که ما را دوست داشته باشد و اصلاً به چه دلیل؟

خودش دلیل‌تراشی کرده تا بنده‌ی خاکی را لیاقت محبت دهد.

ای محمد (ص)! محبتم را برای کسانی که به خاطر من به یکدیگر محبت می‌کنند، واجب کردم؛ این یک بهانه.

محبتم را برای کسانی که در راه من، پیوند و ارتباط برقرار کنند واجب کردم؛ این هم بهانه‌ای دیگر.

محبتم را برای کسانی که در راه من با یکدیگر عطوفت می‌ورزند واجب کردم؛ بهانه‌ی سوم.

محبتم را برای کسانی که بر من توکل می‌کنند واجب کردم؛ بهانه‌ی چهارم.

ای محمد (ص)! برای محبت من نشانه‌ی بارزی وجود ندارد؛ و همچنین پایان و نهایت هم ندارد. هر مقدار که به مقاماتشان می‌افزایم نشانی خاصی هم برای آن قرار می‌دهم، اینان همان کسانی هستند که به مخلوقات، از زاویه‌ی دید من می‌نگرند و نیازهای خود را به خلق عرضه نمی‌دارند، شکم‌هایشان از خوردن حلال پر نمی‌شود؛ نعمت‌های آنها در دنیا ذکر و محبت و رضایت من است.

در همین یک روایت کار بسیار دشوار شد، قدم گذاشتن در وادی محبت الهی کار آسانی نیست مگر خودش مدد کند.

 

خلوت با خداوند در مرحله‌ی دوم برای کسی میسور می‌شود که با خدایش راه میانبری پیدا کرده باشد، راهی که جز خداوند و خودش کسی از آن راه خبر نداشته باشد.

مگر نفرموده که به عدد بندگانم، راه تقرب به خود قرار داده‌ام، هرکس راه پنهانی برای خودش دارد که دیگران به آن راه، نامحرم‌اند. آرام و بی‌صدا از آن راه می‌روند تا صدایی به گوش اغیار نرسد.

عاشقان کشتگان معشوق‌اند               برنیاید ز کشتگان آواز

 

حکایت لطیفی از رابطه‌ی پنهانی میان محمود غزنوی و غلامش ایاز، نوشته‌اند: ایاز بیمار بود، سلطان سرهنگی را خواست و گفت: سوار بر اسبی تیز رو شو، یکسره بتاز تا خانه‌ی ایاز، احوالش را بپرس و برایم خبر بیاور که من به انتظار نشسته‌ام.

سرهنگ سوار شد، یکسره تاخت تا به خانه‌ی ایاز رسید، وارد شد، با کمال تعجب دید که سلطان محمود کنار بستر ایاز نشسته‌است. سرهنگ ترسید، شروع کرد به توضیح که من یکسره آمده‌ام، هیچ توقفی نکرده‌ام، در ضمن شما را هم در راه ندیده‌ام، چگونه ممکن است شما از من زودتر رسیده‌اید؟!

محمود گفت: نترس تو راست می‌گویی اما بدان، دروغ می‌گوید عاشقی که ادعای عشق کند لیکن میان او و معشوقش راهِ پنهانی نباشد! من از آن راه پنهان میان‌بُر آمدم که هم کوتاه است و هم پنهانی!

آری، این راه بسیار کوتاه است به اندازه‌ی یک گام که برداری. فرموده‌اند: یک قدم بر خود بنه قدمِ دیگر نزد خدایی.

راستی راه پنهان شما چیست؟

 

خلوت، زاییده‌ی شوق است تا اشتیاقی نباشد چه خلوتی؟!

اشتیاق و شوق همان محبت شدیدی است که به عشق تبدیل شده و برای صاحبش امتیازات معنوی خاصی را به ارمغان آورده‌است.

مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در جلد هشتم کتاب محجة البیضاء باب «محبت و شوق» نقل می‌کند که خداوند به داود (ع) وحی کرد: ای داوود! تا کی بهشت را یاد می‌کنی و اشتیاق به سوی مرا نمی‌طلبی؟! گفت: پروردگارا چه کسانی مشتاق تو هستند؟ فرمود: مشتاقان من کسانی هستند که آنان را از کدورت‌ها پیراسته‌ام؛ و اهل دوراندیشی ساخته‌ام؛ و از دل‌های آنان به سوی خویش روزنه‌ای گشوده‌ام که به سوی من نگاه می‌کنند؛ و من دل‌های آنان را با دو دست خویش حمل می‌کنم و بر آسمانم قرار می‌دهم سپس نجباء فرشتگانم را فرا می‌خوانم هنگامی‌که جمع شدند برای من سجده می‌کنند، آنگاه می‌گویم: من شما را گرد نیاوردم تا برای من سجده کنید، لیکن شما را فراخواندم تا دل‌های مشتاقان خویش را به شما نشان دهم و به آنها بر شما ببالم؛ و بی‌تردید دل‌های آنان در آسمانم برای فرشتگانم می‌درخشد همانگونه که خورشید برای اهل زمین می‌درخشد. و ای داوود! من دل‌های مشتاقان را از رضوان خویش آفریدم و به نور وجهم تنعم دادم و آنها را برای خود قرار دادم و پیکرهای آنان را محل نگاه خویش در زمین ساختم و از قلوب آنها راهی بریده‌ام که به من بنگرند، هر روز بر شوقشان افزوده می‌شود.

 

پس خلوت یکی از پنچ پایه‌ی حرکت به سوی خداوند است که زاییده‌ی محبت میان بنده و خداوند است که شرایطش گفته شد.

و داشتن رابطه‌ی پنهان، علاوه بر رابطه‌ی آشکار که همان انجام تکالیف واجب دینی است؛ و شوق، اشتیاق و عشق به خداوند؛ با تن میان مردم زندگی کردن با دل در محضر خداوند بودن.

آنان که طعم عشق و شوق را چشیده‌اند فقط درک مطلب می‌کنند که شما عزیزان انشاءالله از آن دسته هستید.

 

در لطیفه‌ای آمده‌است که صاحب‌دلی بر منبر از محبت و عشق به خداوند گفت، همگی مست شنیدن بودند که یک روستایی وارد شد با صدای بلند گفت: الاغم را گم کرده‌ام، کدام یک از شما دیده‌اید؟ واعظ گفت: بنشین تا من الاغت را پیدا کنم و سپس به سخنان خود ادامه داد، گفت: ای مردم! کدام یک از شما تا به حال عاشق خداوند نشده‌اید و طعم محبت او را نچشیده‌اید؟ مردی از گوشه‌ی جمعیت برخاست و گفت: من هنوز نفهمیده‌ام عشق و محبت به خداوند یعنی چه؟ واعظ گفت: ای مرد روستایی! بیا این است الاغ تو افسارش کن و ببر. (توضیح ادمین: شعری‌ست از «هفت اورنگ جامی» که می‌توانید اینجا کلیک بخوانید.)

آن کس را که نبود عشق یار               بر او پالان و افساری بیار

 

ذکر:

«یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب»، صد مرتبه.

 

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 14ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۰۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه مهربانی

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ ق.ظ

 

چه لقمه‌ی خوشمزه و کم‌یابی. لقمه‌ای که این روزها تقریباً در همه‌ی عالم بسیار نادر و کمیاب شده و حکم اکسیر احمر را پیدا کرده‌است. در دنیایی که همه‌ی معادلات و حساب و کتاب‌ها بر اساس مادیات سنجیده می‌شود و ارزش انسان‌ها حتی انسان‌های عزیزی مانند پدر و مادر و فرزند نیز بر اساس مادیات سنجیده و ارزش گذاری می‌شود، دیگر کجا می‌شود توقع مهربانی و رأفت و عطوفت داشت؟! اما به بهانه‌ی روزهای پایانی ماه رجب و بعثت پیامبر رحمة للعالمین، لقمه‌ی محبت را از کنار سفره‌ی ایشان جستجو می‌کنیم بلکه توفیق، رفیق شد و توانستیم ذره‌ای از این لقمه را تناول کنیم.

خداوند متعال در قرآن، در سوره‌ی احزاب، رسول خدا (ص) را اُسوه‌ی حَسَن معرفی کرده‌است «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».

اسوه چیزی نیست که مردم در طول زمان به آن نیاز نداشته باشند. آنان‌که فکر می‌کنند می‌توانند در گذر زندگی، آنچه خود می‌فهمند، می‌دانند، تشخیص می‌دهند و می‌خواهند را به دلخواه انجام دهند؛ و هیچ نیازی به اُسوه‌های الهی و معنوی ندارند، فرسنگ‌ها از آدمیّت فاصله گرفته‌اند و راه خودخواهی و خودپسندی را طی می‌کنند.

ما در زندگی اجتماعیمان، در زندگی با مردم و در معاشرت‌هایمان که غالباً نواقصی وجود دارد باید الگویی مانندِ رسول الله (ص) داشته باشیم که مبنای بعثت ایشان، تکمیل اخلاق بنی‌آدم بوده‌است.

با اینکه مهربانی و رحمانیّت از صفات الهی می‌باشد و گستردگی رحمت الهی، عالم را پر کرده‌است و خداوند در قرآن می‌فرماید: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَة»؛ خداوند رحمت بر بندگان را بر خودش لازم دانسته‌است.

و یا می‌خوانیم که رحمت خداوند بر غضبش سبقت گرفته‌است و بزرگان و عرفا می‌گویند: خداوند با رحمانیّتش، عالم را آفریده؛ با رحیمیّتش عالم را به کمال رسانده‌است. پس این عالم وجود، هم مظهر رحمانیّت و هم مظهر رحیمیّت خداوند است. چون ایجاد شده، مظهر رحمانیّت است؛ چون به سوی کمال می‌رود، مظهر رحیمیّت است.

و باز عارفانِ بالله فرموده‌اند: در ذات اقدس الهی آنچه که تجلی دارد، رحمت است. لذا خوب که در سوره‌ی حمد نگاه کنیم، می‌بینیم که چهار مرتبه در آغاز سوره، بر صفت رحمت خداوند متعال تأکید شده‌است: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین الرحمن الرحیم

شاید اینکه روزانه در هر وعده‌ی نماز چندین مرتبه این سوره را تکرار می‌کنیم، توجه به همین معنا باشد.

رسول اکرم (ص) در طی بیست و سه سال نبوت، با بیان و عمل سعی داشتند این رحمت الهی را برای مردم بیان کنند؛ و هم نشان دهند تا مردم هرگز ناامید نشوند و روابط‌شان هم براساس مهربانی و رحمت برنامه‌ریزی شود.

فرمودند: اگر رحمت، صد قسمت باشد، نود و نه قسمت آن نزد خداوند است و یک قسمت میان شما تقسیم شده که باز خداوند متعال در آن یک قسمت هم شریک هستند و تمام مهربانی‌هایی که در عالم وجود دارد همگی از آن یک قسمت است.

نوشته‌اند شخصی از دنیا رفت که آدم بسیار متدیّنی نبود اما مهربان بود. اگر از کسی پولی یا چیزی طلب داشت برای گرفتنش، می‌فرستاد اما سفارش می‌کرد که اگر داشت و داد، بگیرید در غیر این صورت دعوا نکنید، فشار نیاورید، بلکه بگویید ما از تو گذشتیم به امید آنکه خدای رحمان نیز از ما بگذرد. وقتی خبر مرگش را به پیامبر (ص) دادند فرمودند: او اهل بهشت است زیرا مهربان بود و به رحمت الهی امیدوار.

و فرمودند: عظیم‌ترین آیه‌ی قرآن، «آیة الکرسی» است.

ترسناک‌ترین آیه‌ی قرآن: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ»

اعدَل‌ آیات قرآن: «اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ»

و بعد فرمودند: امیدوار کننده‌ترین آیه در قرآن آیه‌ی «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»؛ ای بندگان خداوند که به خود بد کرده‌اید از رحمت خداوند مأیوس نشوید.

آری، این دری است که پیامبر خدا (ص) رو به مردم باز کرده‌است.

 

فرمودند: «اِنّما بُعِثتُ رَحمَةً»؛ همانا من بر رحمت مبعوث شده‌ام.

و فرمودند: خداوندِ رحیم، مرا هم به رحمت فرستاد. «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ»؛ ای پیامبر تو با مهربانی و رحمت به سوی مردم مبعوث شدی.

 

بروز این مهربانی در جایگاه‌های گوناگون:

1 - در جبهه و جنگ:

جایی که معمولاً از رحمت و مهربانی خبری نیست یا کمتر وجود دارد مگر در قاموس پیامبر(ص) که الگوی مهربانی و رحمت است. در سوره‌ی آل عمران آیه‌ی ۵۹، حکایت جنگ اُحد که سیصد نفر از جبهه‌ی پیامبر(ص) جدا شدند و توجه به دستور ایشان نکردند، زمینه‌ی شکست پیامبر(ص) را فراهم کردند و گروهی از بهترین یاران پیامبر(ص) کشته شدند؛ تماشا کنید که خداوند چه دستوری به پیامبرش داد:

«پیامبر! اگر بخواهی در دلت ناراحت شوی و ناراحتی قلبیت را بر زبان آوری و با اینها درشتی کنی، همه از اطرافت دور خواهند شد. اگر بخواهی خشونت قلب داشته باشی و سخت گیری کنی، کسی نزد تو نخواهد ماند. آری به تو بد کردند، سخنت را گوش ندادند، بدی به تو، بدی به خداوند است، اطاعت از تو اطاعت از خداوند است. پیامبر! از این‌ها بگذر و برای آنها استغفار کن، از من بخواه که از آنها بگذرم.»

و در پایان می‌فرماید: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»؛ باز به افکارشان اهمیت بده و با آنها مشورت کن.

ببینید چگونه دریای رحمت، آنجا موج می‌زند که در قوانین بشری، حکم اعدام صحرایی برای آنها در نظر گرفته شده‌است.

 

2 - مهربانی با مردم عادی:

سلیقه‌های مردم مختلف است، یکی تند، یکی کند و یکی عصبانی است و ... هر کس روحیه‌ای دارد و پیامبر(ص) مأمور است در چنین جامعه‌ای طعم مهربانی را به همگان بچشاند.

پسرک عبای پیامبر (ص) را کشید، حاشیه‌ی عبا، پوست گردن مبارک ایشان را آزرده کرد، فرمودند: چه می‌خواهی؟ گفت: مادرم مرا فرستاده تا عبای شما را به تبرک بگیرم. حضرت فرمودند: عیبی ندارد. عبا را درآوردند و به او دادند، سپس فرمودند: سلام مرا به مادرت برسان و بگو: خواهرت هم از من تبرکی خواسته، عبا را نصف کند، نصفش برای مادرت، نصفش برای خواهرت.

 

3 - برخورد مهربانانه‌ی پیامبر(ص) با کودکان:

رسول اکرم (ص) عبور می‌کردند (رسولی که مهمان خداوند شد در مکانی که جبرئیل هم، اجازه‌ی ورود نداشت، با چنین مقام معنوی) مشاهده کرد که کودکی گله‌ی گوسفندی را می‌برد، بچه‌ها او را اذیت کردند و گوسفندها پراکنده شدند. بچه درمانده شد، نمی‌توانست گوسفندهایش را جمع کند. حضرت بچه‌ها را دور کردند، کمک کردند که یکی‌یکی گوسفندها را جمع آوری کند، آنها را در اختیار کودک گذاشت، سپس ایشان با مهربانی فرمودند: اکنون با خیال راحت برو که هیچ کدام از گوسفندانت صدمه ندیده‌اند.

یا هنگامی که کودکی در آغوشش، ادرار کرد، مادرِ کودک، فریاد زد. ایشان فرمود: فریاد مزن! که کودک می‌ترسد (ادرارش قطع می شود) این چیزی است که با آب تطهیر می‌شود!

آیا جهان اسلام امروز این‌ها را فراموش کرده‌است؟! آیا کودکان یمنی، عراقی، فلسطینی، سوری یا هر جای دیگر دنیا تغییر ماهیت داده‌اند و کودک نیستند که فدای سیاست بازی سیاست‌مداران عالم شده‌اند؟!

 

4 - مهربانی نسبت به حیوانات:

پیامبر (ص) اجازه نمی‌دانند حیوانی گرسنه بماند یا بارِ بیش از توان حیوان بر او بگذارند یا اینکه به حیوانی تعرض شود. البته برخی از حیوانات برای انسان خطرناک هستند مانند مار یا حیوانات موذی دیگر که باید کشته شوند وگرنه باعث مرگ انسان می‌شوند. در مورد این‌ها هم پیامبر رحمت(ص) دستوری رحیمانه دارند، ایشان فرمودند: اگر کسی حیوان موذی خطرناک را با یک ضربه بکشد خداوند متعال صد حسنه به او می‌دهد. یعنی کسی حق ندارد حتی این نوع حیوانات را شکنجه کند، آزار بدهد و زجرکش کند.

واقعا احساس می‌کنم لقمه‌ی امروز برای مردم امروز خجالت‌آور و گلوگیر است.

 

5 - مهربانی ایشان نسبت به دشمن:

یهود از ابتدای اسلام، بنا را بر دشمنی شدید با پیامبر (ص) و مسلمانان نهادند و از هیچ کاری در این زمینه کوتاهی نکردند. با این حال، روزی پیامبر (ص) نشسته بودند، جنازه‌ی یک یهودی را می‌بردند، ایشان بلند شده و ایستادند. کسی گفت: یا رسول الله! یهودی است! فرمودند: باشد، انسان است و من به حرمت انسانیتش بلند شدم و ایستادم.

اگر می‌شنیدند کسی بیمار است حتی یک یهودی، در نهایتِ مهربانی به عیادتش می‌رفتند. اگر کسی گرفتار بود، مهربانانه به رفع گرفتاریش اقدام می‌کردند.

و برای اینکه امتش را الگوی مهربانی برای جهانیان تربیت کند، فرمود: مردم! نزدیک‌ترینِ شما در روز قیامت به من، مهربان‌ترین شما نسبت به مردم است.

 

بیاییم مقداری در برخوردهایمان، در مراوداتمان، در گفت‌وگوهایمان، در خلق و خویمان، خوی نبوی داشته باشیم و لقمه‌ی مهربانی در دهان یکدیگر بگذاریم.

صلوات

26ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۸
خادمه الزهراء

 

یک لقمه از کنار سفره‌ی گسترده‌ی جناب زینب کبری سلام الله علیها

روز ۱۵ رجب را مصادف با رحلت بی‌بی دو عالم، زینب کبری (س) دانسته‌اند و در این مجال، زینبی‌ها یک بار دیگر در مقابل این مقام، سر تعظیم فرود می‌آوردند و آرزو می‌کنند تا توفیق، رفیق شود و بتوانند جرعه‌ای ناب‌تر از عشق و شور زینبی را بچشند و درک کنند.

اما من اعتقاد دارم که وقتی کسی برای زینب (س) می‌نویسد، فقط خودش باید بخواند؛ و وقتی از زینب (س) می‌گوید، فقط خودش باید بشنود؛ و همیشه این ترس را باید داشته باشد، در حیطه‌ی وجودی این یگانه بانوی عالم، به نوبه‌ی خود، قلم فرسایی و سخنوری محدود و ترسناک است و هر کس باید سعی کند که کتابِ زندگی زینب (س) را در قلبِ خودش ورق بزند و برای خودش قرائت کند.

اما شما نوشته‌ی امروز را به عنوانِ دل‌نوشته‌ای نگاه کنید و ایرادها را بر این بینوا ببخشید.

 

بسیار فکر کردم که از کجا شروع کنم. از نام مبارکش که «زین اَب» است؛ آن هم «اَبی» مانند علی (ع)؛ و آن هم نه بشر او را «زین اَب» بداند بلکه خدایش که نام علی (ع) را از نام «العلی العظیم» خود برگرفته، نام این دختر را زینتِ دامن پدر نهاده و امر فرموده بر پیامبرش که جز این نام، بر او ننهید.

 

از استوانه بودنش برای اسلام و ولایت.

از صبرش که صبرِ صابران را تحت الشعاع قرار داد و به انواع صبرها، یک نوع صبر اضافه کرد؛ که صبر هم به آن می بالد؛ «صبر الشاکرین»

از عقلش که او را عقیله‌ی بنی هاشم لقب داده‌اند، نه هر کس، بلکه عقلِ کل و انسانِ کامل؛ معصوم (ع) این لقب را به او داده‌اند.

از صفاتش که صاحب نظران را عقیده بر این است که تمام صفات و خصالی را که یک امام باید داشته باشد، در بی‌بی زینب (س) جمع بوده‌است.

قلم را به حال خود گذاشتم، دیدم نوشت:

مهم‌ترین درس که معلمانِ عالم بشریت در مکتبِ خلقت بیان کرده‌اند، عشقبازی و پاکبازی در راه معبود است. این عشقبازی، پاکبازی و مهرورزی، در همه جا و همه زمان و همه مکان ممکن است، چه جبهه‌ای در کار باشد چه نباشد!

وصف عشق گفتن، آن هم عشق معنوی و حقیقی، در توان ما نیست اما وقتی خوب نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این عشق با همه‌ی شور، شعور، هیجان، آتش، حرکت و جوششِ خود، سر از کربلا درآورده و قطعاً قدرت و حرارت عشق است که یک واقعه‌ی یک روزه را تا تاریخ هست و بشریت، زنده نگاه داشته و می‌دارد. آن هم زنده‌ای پویا، آن هم پویایی به سوی آسمان و ملکوت.

خوش به حال ما که سلسله جنبانِ عشقی مانند حسین (ع) داریم. امیدوارم این عشق و محبت همواره در دلهای ما زنده بماند تا به برکت صاحبِ این عشق، حسین(ع) که فانی در خداست، عشقِ ربوبی در دلمان شعله بکشد و به دیرِ مغان راه یابیم.

اما انصاف نیست وقتی از عشق در کربلا می‌گوییم، از عقل نگوییم زیرا عشق اگر در همه جا تنها باشد، در کربلا تنها نیست، دوشادوشِ عقل است و در معیّت هم، راه می‌پویند.

عقل را چگونه باید تعبیر کنیم؟

اگر عقل همان قوه‌ی ناطقه و عقل ابزاری باشد، باید بگوییم که هم اصحاب امام حسین (ع) این عقل را دارا بودند و هم طرف مقابل او، آنها نیز عقل داشتند به حسب ظاهر. پس چگونه است که یک طرف در اعلی علییّن است و دیگری در اسفل السافلین؟ یک طرف برتر از مَلَک است و دیگری پست‌تر از حیوان؟

جواب آن است که در سپاه حسینی، عشق بر عقل حکومت می‌کند و در طرف مقابل، هوس حاکم بر عقل است. در هر دو مورد، عقلِ ابزاری مأمور برنامه‌ریزی است، ولی یک جا، برنامه می‌ریزد که چگونه در خدمت عشق باشد و در اینها عشق خدایی، که همان خودِ خداوند است حاکم بر عقل ابزاری است تا اینکه عاشق را از خویشتنِ خویش رها سازد و تا جنتِ خودِ خداوند بالا ببرد «وَادْخُلِی جَنَّتِی»

اما در طرف مقابل، عقل ابزاری آمده‌است در خدمت هوی و هوس، خودخواهی، خودبینی و لجام‌گسیختگی. این عقل، برنامه ریزی می‌کند تا همه چیز را به درون آن نفس و به درون خود بکشد؛ که همانند جهنم می‌باشد. می‌توانیم هوی پرستی و خودپرستی را هم عشق بنامیم، دو عشق را مقابل هم قرار دهیم «عشق خدا» و «عشق نفس».

آری، در سپاه مقابل هم، عشق است و عقل، بنده‌ی عشق است. عشق دنیا، عشق مال، عشق مقام، عشق شهرت، عشق ثروت و عشق شهوت. عقل در هر دوی اینها برنامه می‌ریزد که هر کدام را به معشوق خود برساند. این نوع عقل را عقل جزئی می‌نامند و در مقابلش عقلی به نام عقل کلّی وجود دارد. عقل کلّی، حاکم بر نفس و خودخواهی می‌شود و عقل جزئی تحت هوای نفس، اسیر می‌گردد. معمولاً عقل جزئی، عشق‌های واقعی و معنوی را درک نمی‌کند، فنا در لقا را درک نمی‌کند. اهل لذت‌های معنوی و شراب‌های ناب ربّانی نیست. او فقط از «من» سخن می‌گوید، هستی من، خانمان من، بود و نبودِ من، همه چیز در لذت‌های نفس من.

اما عقل کلّی در خدمت معشوق است؛ آن هم معشوق واقعی و حقیقی، نه مجازی.

اگر واقعاً کسی را دوست بداری و به او عشق حقیقی داشته باشی، چه‌قدر آرزو داری که دهان باز کند و امری کند! «من» حجاب معرفت می‌گردد، حکایت دو سپاه کربلا نیز همین است.

اگر در زندگی آمدی و انتخاب کردی که در خدمتِ ولیّ خدا باشی و به ولیّ خداوند عشق ورزیدی، به عقلِ کل پیوسته‌ای و عقل تو همچون غل و زنجیری می‌شود در پای نفس و عقل جزئی. آنگاه عقلت در خدمت عشق خواهد بود.

امروز که روز رحلت حضرت زینب (س) است و غوغای اشک در زمین و آسمان برپاست، عقل و عشق را می‌بریم به دَرِ خانه اش. به درِ خانه‌ی کسی که همه چیز دوباره از او آغاز شد. نیک‌بخت و مَحرمی که از یک سو، کوهِ عقل و معرفت بود چنان که عقیله‌ی‌بنی‌هاشم لقب گرفت و از سوی دیگر دریای عشق بود و عاطفه؛ عقل کاملی که در مکتب ولیّ خداوند شعله‌ور شده و در خدمت عشق قرار گرفته‌است.

آری، امروز روزی است که باید از زینب (س) گفت و خواست و گرفت و رسید.

چرا عقیله ی بنی هاشم نباشد؟! کسی که در دامان زهرا (س) زاده شده و پرورش یافته، از مشکات نبوت پیامبر (ص) و ولایت علی (ع) نور گرفته و پا به پای حسن (ع) و حسین (ع) رشد یافته است؛ پنج معصوم (ع)، پنج کامل العقل، پنج عقل کلّی.

عشق او نیز به این پنج تن نگفتنی است و به پنجمین، مثال زدنی است. داستانی که بر سَرِ هر بازاری است.

اگر از ترکیب زیبای «عقل و عشق»، کربلا و نهضت حسینی به وجود آمد؛ و کار حسین (ع) عاشقانه است و فوقِ عقل جزئی و عقل ابزاری؛ و عینِ عقل کلیّ است؛ این دو چیز به طور کامل در وجود زینب (س) هم تجلی یافت و حرکت حسین (ع) را تکمیل کرد و تداوم بخشید وگرنه در کربلا ،خون‌ها را می‌ریختند و می‌شستند و آنجا را به یک مزار بی‌نشان تبدیل می‌کردند که حتی آواز جغدی هم از آن به گوش نمی‌آمد و هیچ پیامی از آن به هیچ مکان و زمانی نمی‌رسید.

اما زینب (س) قلب تپنده‌ی کربلا شد که خون حسین (ع) یعنی ثارالله را، یعنی خون خدا را در رگ زمین و زمان از کربلا تا کوفه، از کوفه تا شام، از شام تا مدینه و از آنجا تا همیشه‌ی تاریخ و تا همه جا به جریان انداخت. حماسه را هم تکمیل کرد و هم تکثیر کرد درحالی‌که در آن زمان پنجاه و شش سال سن داشت. حسین (ع) پنجاه و هفت ساله بود، یعنی پنجاه و شش سال بی‌فاصله و بی‌واسطه در کنار حسین (ع) زندگی کرده‌بود و زیباترین عشقی را که بر روی زمین می‌شود تصور کرد به برادر داشت. و در یک روز پا به پای حسین (ع) حرکت کرد، حماسه آفرید، داغ دید، رنج کشید و یک قدم هم از حسین (ع) جلوتر رفت و علاوه بر همه‌ی آنها، داغ حسین (ع) را هم دید و پای سرِ برادر، به تکمیل و تکثیر حماسه‌ی او پرداخت.

زینبی باشیم.

ای فلق عصمت و خورشید شرم                   ای دل خورشید ز روی تو گرم

روشنی صبحی اگر در شبی                         حیدر کراری اگر زینبی

وامگذار لب تو راستی                                گفتی و چون شعله به پا خاستی

بانگ رسای تو ستم سوز شد                       کشته مظلوم تو، پیروز شد

خواست که غم دست تو بندد ولی                 غم که بُود در بر دُخت علی؟

قامت تو قامت غم را شکست                       دخت علی را نتوان دست بست

ای دل دریا، دل دریای تو                           عرش خدا منزل و مأوای تو

دختر تنهای خدا بر زمین                            خواهر آزادی و فرزند دین

آنچه تو کردی به صف کربلا                       کرده‌ی مخلوق بُوَد یا خدا؟

صلوات

24ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۰۴
خادمه الزهراء