در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

 

این روزها به بهانه ایام رجبیه و تولد با سرسعادت مولا، ادب ایجاب می‌کند که تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیریم و خود را در گوشه‌ای بر سفره‌ی تولد ایشان جای دهیم و چون این خانواده، تمامی اهل کرم و بخشش هستند، حتماً جرعه‌ای از شربت تولد ایشان را به کام جان ما خواهند ریخت. این روزها بهار است، فصل گل‌های متنوع، زیبا و چشم‌نوازی که روح انسان را نوازش می‌دهد. ما هم سعی می‌کنیم، کنار لقمه‌ی صبحانه هر روز شاخه گلی هم بگذاریم تا حال و هوا را لطیف‌تر کنیم.

گل‌ها ویژگی‌های منحصر به ‌فردی دارند.

یکی اینکه اول غنچه‌اند و سپس می‌شکفند، باز می‌شوند و جلوه‌های خود را به نمایش می‌گذارند. قلب مؤمن، مثل غنچه است و مؤمن با تفکر، تعقل و تذکر در خوبی خدا و اهل‌بیت دلش دچار محبت آن‌ها می‌شود، وقتی محبت پیدا کرد از آن‌ها راضی می‌شود، وقتی به رضا رسید غنچه‌ی دلش می‌خندد و می‌شکفد و کارش تمام می‌شود.

 

از ویژگی‌های گل این است که برای رشد، بالندگی، تربیت و شادابی به امور مهمی همانند نور، حرارت، آب و از جمله فضولات حیوانی نیازمند است و الّا به ثمر نمی‌رسد. می‌گویند: اهل معرفت، باطن دنیای مادی را به فضولات تشبیه کرده‌اند. ازاینجا استفاده می‌شود؛ که همان‌گونه که گل برای رشد خود به فضولات حیوانی احتیاج دارد؛ مؤمن هم برای رشد و کمال خود، به زندگی کردن در دنیا که باطنش همان است، نیازمند است.

بدون زندگی در دنیا و رشد و تربیت در چنین فضایی هرگز به نقطه‌ی اوج کمال ظاهر و باطنی و مادی و معنوی در دنیا و آخرت نخواهد رسید.

بیایید دنیا را از کنار سفره‌ی مولا نگاه کنیم و هر دو چهره‌ی مثبت و منفی دنیا را ببینیم.

روزی حضرت شنیدند کسی مذمت دنیا می‌کند و از دنیا به شدت بد می‌گوید. حضرت فرمودند: ای کسی که نکوهش دنیا می‌کنی درحالی‌که تو خود به غرور دنیا گرفتاری، فریفته باطل آن هستی. تو از جرم دنیا شکایت می‌کنی یا دنیا از جرم تو شکایت دارد؟ چه وقت دنیا تو را گول زد و چه موقع تو را فریب داده است؟ چه اندازه با دست خود بیماران را پرستاری کردی؟ در کنار بستر آنان مراقب بودی؟ و درخواست شفای آن‌ها را نمودی و از طبیبان برای آن‌ها دارو خواهش کردی؟ اما در نهایت نتیجه نداد، آن‌ها را با دست خود به خانه‌ی گور سپردید و یا آنگاه ‌که پدر و مادر خود را از دست دادید و یا ... دنیا شما را فریب داد؟

و در حدیثی دیگر به بُعد مثبت دنیا می‌پردازند و می‌فرمایند: این دنیا جایگاه صدق و راستی است؛ برای کسی که با آن به ‌راستی رفتار کند. و خانه تندرستی است؛ برای کسی که از آن چیزی بفهمد. و سرای بی‌نیازی است؛ برای کسی که از آن توشه بردارد. و محل اندرز است؛ برای کسی که از آن اندرز گیرد. هان! بدانید، دنیا مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحی الهی و تجارت‌خانه اولیای خداست. آن‌ها در اینجا رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت را سود خود قرار داده‌اند.

 

از ویژگی دیگر گل این است که طراوت و شادابی خود را مدیون آب است و اگر آب به او نرسد مرگش حتمی است. مؤمن همین‌طور است، هم به آب طبیعی و هم به آب معنوی نیازمند است.

آب در لسان اهل معرفت، اول رحمت الهی و دوم معارف الهی و سوم ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام معنا شده‌است. در واقع انسان برای دست‌یابی به حیات طیبه به این سه محتاج است.

🔸 اول باید رحمت خاصه الهی شامل حالش شود.

🔸 دوم از این طریق و از جانب قرآن و عترت معارف الهی به او برسد.

🔸 آنگاه تحت عنایت ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام قرار گیرد.

 

راستی ولایت اهل‌بیت چیست؟

فرمودند: ولایت یعنی محبت اهل‌بیت، و پیروی از آن‌ها در دین‌داری، و اطاعت از اوامر و نواهی آنان و اقتدا کردن در اخلاق و اعمال آن‌ها.

آری آب یعنی ولایت علی علیه‌السلام و بدان چشمه‌ی محبت علی در باطنتان است. کمی سر به گریبان فروبرید و در درون خود، کار کنید تا به آب برسید.

اگر اهل فکری، بافکر؛           اگر اهل ذکری، با ذکر؛            و اگر اهل ‌دلی، با دل؛             و اگر اهل عشقی، با عشق؛

در درونت کار کن که البته تیشه‌ی عشق تیزتر است و زودتر به آبت می‌رساند.

کارم اندر عشق مشکل می‌شود.                    خانمانم بر سر دل می‌شود

هر زمان گویم که بگریزم ز عشق                 عشق پیش از من به منزل می‌شود

یا علی، صلوات

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۰۹
خادمه الزهراء

یک لقمه نان همراه با نور از سفره‌ی پر برکت ابن‌الرضا، جوادالائمه علیه‌السلام.

تبریک به حضور نورانی پدر بزرگوارش و فرزند برومندش صاحب الزمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه؛ و طبق طبق گل نرگس هدیه بر ضریح پر نورش.

 

 

ماه رجب امسال (سال 1396 این کلام از استاد ایراد شده است ادمین) بهار در بهار است. تولدها و حوداث معنوی که در روزها و شب‌های این ماه اتفاق افتاده‌است و تقارنش با نوروز، واقعاً روزهای نوئی را برای ما به ارمغان آورده‌اند. امیدوارم از این فرصت پیش آمده، خوب استفاده کنیم و برگی نورانی در دفتر زندگی امسالمان باز کنیم.

نمی‌دانم در مورد حضرت جواد علیه‌السلام چه بنویسم! من اصلاً دوست ندارم در ایامی که مخصوص به یکی از ائمه معصومین (ع) می‌باشد، فقط در مورد ایشان چیزی بگویم یا بنویسم؛ زیرا فرمودند: ما امامان، همه یک نور واحد هستیم و هیچ تفاوتی با هم نداریم، هر کدام اگر جای آن دیگری بودیم، همان اعمال و رفتاری را انجام می‌دادیم که او انجامش داده است.

یعنی اگر امام حسن مجتبی علیه‌السلام به جای امام حسین علیه‌السلام بودند همان می‌کردند که ایشان انجام داده‌اند و بر عکس. پس وقتی بخواهیم در مورد هر کدام از ائمه معصومین علیهم‌السلام چیزی بگوییم باید در مورد همه‌ی آنها بگوییم.

خوب، لقمه‌ی امروز را از کدام قسمت سفره برداریم؟ شما چه میل دارید؟

می‌دانید! شیرین‌ترین، گواراترین و دل‌چسب‌ترین لقمه، لقمه‌ی محبت است؛ و آن لقمه‌ای است که عاشق از سرِ عشق بپیچد و با دست خودش در دهان معشوقش بگذارد. باور کنید این لقمه‌ی صید است اگر بشود فقط با یک لقمه، دلی را صید کرد، همین لقمه است. صید به شیوه‌های مختلف انجام می‌گیرد. گاه، صید، شیر است و ببر؛ و گاه صید، مرغ است یا ماهی؛ و گاه آهوست یا پروانه. مسلم است که باید ابزارهای صید متناسب با جاندارِ صید شده باشند در غیر این صورت مقصود، حاصل نمی‌شود و صیاد هرگز به خواسته‌ی خود نخواهد رسید، پس هر چیزی با ابزارِ صیادی خاصِ خود شکار می‌شود.

ما که در دنیا و آخرت، سخت نیازمند به رحمت و لطف حق و عنایت ویژه و جاودانه‌ی حق هستیم و بر اساس آیات و روایات باید راهی را طی کنیم که پایانش، رضایت حضرت حق و بهشت خداوند باشد، پس باید ابزار مناسب این‌ها را فراهم آوریم، آنگاه درصدد صید کردن لطف و رحمت حق و عنایت و رضایت دوست و نهایتاً بهشت برآییم.

از آنجا که ماهی‌گیر، تورِ صید ماهی را بهتر از دیگران می‌شناسد و شکارچیِ پروانه، تور شکار پروانه را؛ و سخنران، ابزار صید کلمات را، پس خداوند هم تور مناسب با آن حقایق را بهتر از هرکس می‌شناسد، اینکه چگونه می‌شود به تمام مواهب دنیوی و اخروی رسید و ابزار صید مناسبِ همه‌ی این‌ها چیست را خداوند بهتر از همه می‌داند.

او بر پایه‌ی آیات قرآن، این تور را، محبت به اهل بیت (ع) و اطاعت از فرمان آن بزرگواران می‌داند و لاغیر!

و راه به دست آوردن محبت، اتصال به معرفت و شناخت است.

انسان وقتی کمترین شناخت را از اهل بیت (ع) پیدا کند، با چشم معرفت، جز زیبایی‌های معنوی و حسنات اخلاقی و عملی و آراستگی‌های روحی و قلبی، چیز دیگری از این بزرگواران نمی‌بیند؛ و همان زیبایی‌ها و آراستگی‌ها، سبب دلبستگی، محبت، علاقه و عشق به آنان می‌شود.

این محبت با حرارتی که دارد، انسان را در هر شرایطی وادار می‌کند که به شکل معشوق درآید؛ و از آنجا که اهل بیت علیهم السلام هم‌رنگ حق هستند، ما نیز با هم‌رنگ شدن با آنها، به رنگ حق در خواهیم آمد؛ و با این تورِ بی‌نظیر که تار و پودش بافته از محبت، عمل، عشق و اطاعت است؛ رحمت، لطف، عنایت، کرامت و مغفرت در بهشت حق را صید خواهیم کرد.

البته با پدید آمدنِ عشق چه انسان بخواهد، چه نخواهد، به دایره‌ی اطاعت از خواسته‌های معشوق می‌افتد و از این طریق به تدریج از معشوق رنگ می‌گیرد تا جایی که عاشق، در حدّ سعه‌ی وجودی خود معشوق می‌شود.

 

عجب لقمه‌ی محبتی خداوند برایمان گرفته‌است!

این لقمه، چنان انرژی دارد که بیش از چهارده قرن اسلام را سر پا نگه داشته‌است.

فرمودند: برای هر چیزی پایه و اساسی است و پایه و اساس اسلام، عشق ورزی به ما اهل بیت است.

و فرمودند: عشق و محبت به ما را خداوند از خزانه‌هایی که زیر عرش اوست و مانند خزانه‌های طلا و نقره است، از آسمان فرود می‌آورد و آن را جز به اندازه نازل نمی‌کند و جز به بهترین بندگانش نمی‌بخشد. این عشق و محبت همانند ابری باران‌ زاست. پس هرگاه خداوند بخواهد آن را فرمان می‌دهد و آن نیز باران محبت را نازل می‌کند. پس به جنین داخل شکم مادر هم می‌رسد.

آری، از آنجا که محبت اهل بیت (ع)، هدیه‌ی خداوند است و هدیه را فقط به دوستان می‌دهند، پس محبت به آن بزرگواران، نشانه‌ی محبت خداوند به انسان است.

لقمه‌ی محبت جوادالائمه علیه‌السلام نوش جانتان!

 

ذکر حاجت:

هر گاه در زندگی فرو ماندی، به دنبال راه چاره بودی، هفتاد بار امام رضا علیه‌السلام را به جوادش قسم بده. و اگر توانستی به مشهد برو، حلقه‌ی یکی از درب‌های حرم مطهر را بگیر و آن ذکر را هفتاد بار بگو و دست خالی برنگرد.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۱۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه جذابیت

چهارشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۶ ب.ظ

 

بعضی وقتها، بعضی چیزها، بعضی مکان‌ها، بعضی آدمها، بعضی کلمات، بعضی نگاه‌ها، چه جذابیتی دارند؛ طوری جذبت می‌کنند که برای همه‌ی عمر، مست و شیدا می‌شوی، سر از پا نمی‌شناسی! مانند بُشرحافی که با یک جمله‌ی امام هفتم (ع)، چنان مجذوب شد که حتی فرصتِ پوشیدن کفش را هم به خود نداد و به شکرانه‌ی این سرمستی، همه‌ی عمر پا برهنه راه رفت!

مگر آن پیر رهگذر به عطار نیشابوری جز یک جمله گفت که مسیر زندگی او را تا تمام عمر، عوض کرد؟

یا مگر بابا رکن الدین، به صادق تخت فولادی چه گفت که از آن جوان خوشگذرانِ بی‌خیال، جوانی عارف و عالم و زاهد ساخت؟

تازه اینها قدرت جاذبه‌ی عارفان الهی بوده‌است، نه قدرت جاذبه‌ی فاطمی یا علوی یا رضوی!

راستی اصلاً جاذبه چیست؟ اساس بنیانش از کجاست؟

عشق، اساس همه جذابیت هاست. همه‌ی موهبت‌ها از عشق است. بنیان هستی بر اساس عشق الهی است. خلقت انسان و همه مخلوقات، حاصل عشق است. به قول حافظ:

طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری                ارادتی بنما تا سعادتی ببری

 

اگر بخواهید چیزی را جذب کنید، باید به آن عشق بورزید. بزرگان گفته‌اند: هر ذره‌ای زبان محبت را می‌فهمد و دعوت محبوب را اجابت می‌کند. اگر قصد جذب هر ذره‌ای را دارید، راه جذبش این است که به آن عشق بورزید.

از امام رضا علیه السلام پرسیدند: دین چیست؟ فرمود مگر دین جز محبت است!

آری، اساس همه‌ی جذب کردن‌ها محبت است. محبت و عشقی بی‌دریغ، محبت و عشقی که از سرِ معامله نباشد. به این کار نداشته باشید که طرفِ مقابل به شما عشق می‌ورزد یا نه!

مانند خورشید باشید که عاشقانه به شما می‌تابد، نور و انرژی می‌دهد، هر روز این کار را تکرار می‌کند و هیچ توقعی از شما ندارد. فقط یک پیام به شما می‌دهد که عشق باید بی‌تمنا باشد!

عشق، یک فرآیند درونی است. یک عبادت عاشقانه، یک دعای عاشقانه، یک جمله، یا بخشش عاشقانه، شروعش از درون است. شما وقتی از درون، از سر محبت برای کسی یک دعا می‌کنید، برای کسی طلب خیر از خدا می‌کنید، فرشته‌ای از عرش ندا می‌دهد "صد هزار برابر برای تو باشد" یعنی دعا کننده، صد هزار دعای تضمین شده از طرف خدا دارد. کسی که این روایت را نقل می‌کند، می‌گوید: من کراهت دارم صد هزار برابر، دعای تضمین شده از طرف خداوند را رها کنم و به دعای خودم مشغول شوم.

بیاییم عادت کنیم، هر کاری را عاشقانه انجام دهیم. اگر بلد نیستیم، تمرین کنیم. عشق ورزیدن را از اشیای اطرافمان شروع کنیم. به گل‌های باغچه و یا پارک، به اشیای خانه، حتی پول داخل کیف. نمی‌گویم وابسته باشید، همان قدر که عاشق پول هستید، همان قدر هم بارش داشته باشید. پول تجلی توانگری الهی است؛ لطف خدا شامل حال شما شده‌است؛ یک اسکناس در کیف، موهبت خداوند است به این خاطر دوستش داشته باشید.

حدیث داریم که با نعمت‌های خدا خوش‌رفتاری کنید تا دوام پیدا کنند.

آری، اگر با ریه و قلب و کلیه‌ی خود، خوش‌رفتاری کنید، دوامشان بیشتر می‌شود.

آری، هرگز جوهره‌ی هستی را فراموش نکنید. جوهره‌ی هستی، عشق است. حتی به کسانی که به شما بد کرده‌اند در خلوت و آشکار، با صدا یا خاموش و در دل، عاشقانه دعا کنید و از خدا برایشان هدایت بخواهید.

بدانید آن زمان که شما در جوهره‌ی هستی فرو رفته‌اید و با آن هماهنگ شده‌اید، به تمام هستی، عشق می‌ورزید و دیگر نیت و عملی نخواهید داشت که به کسی آسیب وارد کند.

راستی، بدان اگر گاهی دلت هوای کربلا یا مشهد الرضا یا یوسف زهرا می‌کند، جاذبه‌ای از آن طرف است و اگر مدت‌هاست دلت تنگ این‌ها نشده‌است، بترس؛ مبادا از آن طرف فراموش شده‌ای و حواست نیست!

گر چه وصالش نه به کوشش دهند                آنقدر ای دل که توانی بکوش

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۶
خادمه الزهراء

 

امروز سفره‌ی صبحانه را در کنار حرم حضرت امام رضا علیه السلام گسترده‌ایم و از ایشان ملتمسانه می‌خواهیم به خاطر فاطمه (س) مادرش، و به خاطر فاطمه (س) خواهرش، لقمه‌ای از عشق به کام جان ما بریزد.

اما عشق به چه چیز و عشق به چه کس؟!

عشق به توحید، عشق به عبادت، نیایش، راز و نیاز و خلوت با آن یگانه‌ی هستی که خودش فرمود: ای موسی! دروغ می‌گوید بنده‌ای که ادعای عشق به من می‌کند اما منتظر آمدنِ شب و خلوت با من نیست.

ای موسی! عاشقانِ من، مانند چوپانی هستند که گله‌اش را در صحرا می‌چراند اما مداوم، نگاهش به آفتاب است که چه زمان غروب کند تا او گله را به آغل ببرد و سپس در گوشه‌ای با من خلوت کرده، به راز و نیاز بپردازد!

آری، به راستی که عاشقانِ راستین من این گونه‌اند!

آری، به ‌خدا قسم، ذره‌ای از این عشق، انسان را فارق از همه عالم می‌کند.

نوشته‌اند مجنون رد می‌شد، پایش را بر روی سجاده‌ی کسی گذاشت که نماز می‌خواند، او صدا بلند کرد: مگر نمی‌بینی، حواسم را پرت کردی! مجنون گفت: عجیب است، من عاشق بنده‌ای هستم، عشقِ او حواسم را از همه عالم پرت کرده، جز او از عالم فارقم. تو چگونه عاشق خدایی که عبور بنده‌ای، حواست را از او پرت می‌کند؟!

و البته این گونه عاشقی، کار هر کسی نیست، زیرا که این عشق، سرانجامش عاشقانه مردن است، اگر به وصل نرسند از فراق می‌میرند و اگر به وصال برسند از ذوق می‌میرند!

آری، گمان نکن که شمشیرِ یزید، حسین علیه السلام را شهید کرد؛ حسین، کشته‌ی عشق خود، به معبودش می‌باشد!

اگر اجازه دهید، به نیابت از طرف همه‌ی شما، عشق به خودشان را درخواست نمایم.

عشق به کدام یک؟! از امیرالمؤمنین (ع) تا آن یوسفِ غریب زهرا علیها‌السلام؛ آری.اما نه فقط عشق به یک یک آنها، بلکه فقط به یکی از آنها که عصاره‌ی همه‌ی آنهاست.

کدام یک؟!

سالها قبل، مرحوم درّی؛ که عالمی عارف بودند در دهه‌ی اول ماه محرم، منبر می‌رفتند. معمول این بود که در شب آخر، برای سال بعد وعده می‌گرفتند. ایشان وقتی شب اول می‌خواستند منبر بروند، جوانی برخاست گفت: آقا! معنی این شعر چیست؟

مرید پیر مغانم، ز من مرنج ای شیخ               چرا که وعده، تو کردی و او به جا آورد

مرحوم درّی چنین پاسخ دادند: قضیه‌ی نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم و نان جوین خوردنِ امیرالمؤمنین علی (ع) است که در تمام عمر خود نان گندم نخوردند و از نان جوین هم سیر نخوردند. و سپس گفت: آدم، وعده‌ی نخوردن از شجره‌ی گندم در بهشت را داد اما به آن عمل نکرد. و مراد از پیرِ مغان، علی (ع) است که فرمودند: من هرگز نان گندم نخوردم؛ و از نان جوین هم سیر نخوردند. ایشان بودند که به وعده عمل نمودند و آن را به انجام رساندند! سپس مرحوم درّی منبر را به پایان رساندند.

قبل از رسیدن ماهِ محرمِ سال بعد، شیخ درّی وفات کرد و عالمی دیگر دعوت شد. همان جوان برخاست و اجازه‌ی صحبت خواست. او گفت: من دیشب مرحوم درّی را در خواب دیدم، ایشان گفتند: ای جوان! تو از من سؤالی پرسیدی و من پاسخ دادم اما در این عالم، معنی شعر برایم منکشف شد که:مراد از شیخ، حضرت ابراهیم(ع)؛ و مراد از پیرِ مغان، حضرت حسین (ع) است که وعده‌ی ذبح فرزند را ابراهیم (ع) داد که وفا کند اما در حقیقت حسین (ع) با ذبح فرزندش، علی اکبر (ع) به آن عمل نمود!

آری، برای درک این عشق هم باید مُرد زیرا دنیا، دارِ محدودیت‌هاست، چگونه می‌شود در آن درکِ نامحدود کرد؟!

و شاید اینکه فرمودند: «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا»، برای درک همین مراتب است.

آیا کسی هست که یک ذره از این عشق به کامش بریزند و او سر از پا بشناسد؟!

و جالب اینکه این دلدادگی، زن و مرد، پیر و جوان، عالم و عامی و ارباب و غلام ندارد! ملاک، عشق است؛ آن هم از نوع حسینی!

راستی، اگر در حرم مطهر رضوی، دل، هوایی حسین (ع) می‌شود در حرم مطهر حسین علیه السلام، دل، کجایی می‌شود؟!

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۲۳
خادمه الزهراء

خانمانه

دوشنبه, ۱۴ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۴۱ ب.ظ

شبی زنی به همسرش گفت شانه‌ای برایم بخر تا موهایم را شانه کنم. مرد نگاهی کرد و گفت مدتی است که بند ساعتم پاره شده پول ندارم که بند تازه‌ای برای ساعتم بخرم آهی کشید و خوابید.

فردا مرد ساعتش را فروخت و برای همسرش شانه‌ی زیبایی خرید؛ وقتی به خانه آمد دید همسرش موهایش را کوتاه کرده و فروخته و برای شوهرش بند ساعت خریده‌است‌.

با دیدن این منظره هر دو گریستند برای این همه همدلی و برای اینکه این‌همه برای هم مهم بودند.

آیا همدلی زیباترین هدیه نیست؟

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

پی‌نوشت ادمین: اصل این قصه، داستان کوتاهی است نوشته ویلیام سیدنی پورتر (اُ هنری) که با کلیک بر روی لینک زیر، می‌توانید آن را به طور کامل و کمی متفاوت، مطالعه نمایید.

 

8 داستان «هدیه سال نو» برای خواندن کلیک کنید 8

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۱
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: عشق

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۱۵ ب.ظ

 

لقمه‌ی امروز، بسیار بزرگ و شیرین و گواراست؛ و اساس و بنیان بندگی. لقمه‌ای است که معشوق، خود باید آماده‌اش کند و در دهانِ عاشق بگذارد وگرنه ممکن نمی‌باشد.

به سراغ عاشق‌ترین عاشقِ عالم، حضرت علی (ع) می‌رویم و امروز، لقمه‌ای از دست ایشان می‌گیریم.

ایشان فرمودند: «إنَّ لله تَعالى شَراباً لِأَولِیائِهِ ، إذا شَربوا (منه) سَکِروا ، وإذا سَکِروا طَربوا ، وإذا طَربوا طابُوا ، وإذا طابُوا ذابوا ، وإذا ذابُوا خَلَصُوا، وإذا خَلَصوا طَلَبوا ، وإذا طَلَبوا وَجَدوا، وإذا وَجَدوا وَصَلوا، وإذا وَصَلُوا اِتَّصَلوا ، وإذَا اتَّصَلوا لا فَرقَ بَینَهُم و بَینَ حَبیبِهِم»؛

خداوندِ متعال را، شرابی است مخصوصِ اولیائش، که هر گاه از آن بنوشند، مست گردند؛ و وقتی مست گردند، با نشاط شوند؛ و هرگاه با نشاط شوند، پاکیزه گردند؛ و هنگامِ پاکیزگی، گداخته شوند؛ و چون گداخته شوند، خالص گردند؛ و چون خالص شوند، طالبِ محبوب گردند؛ و وقتی طالب و جوینده‌ی محبوب گردند، می‌یابند؛ و چون یافتند، نایل شوند و پیوند خورند؛ و هرگاه پیوند خورند، فرقی بین ایشان و محبوبشان نیست.

 

عشقِ واقعی، رازی است روحانی که از عالمِ غیب، به دل فرود آید و عشق را از آن رو، حبّ نامیده‌اند که بر حبّه ‌ی دل؛ که منبع زندگانی است، فرود آید و آنگاه در جمیعِ اعضای بدن، جاری شود و آن‌ها را در مسیر محبوب، ثابت می‌دارد و در تمام اجزاء صورت محبوب جاری می‌سازد، همان‌طور که گفته‌اند، وقتی که نیشتر، به لیلی، جهتِ فصد زدند، مجنون که در جای دیگری بود، خون از دستش جاری شد.

و گفته‌اند، روزی زلیخا را، فصد کردند و هر قطره از خونش که می‌چکید، نام یوسف بر زمین نقش می‌بست.

و یا اینکه رسول خدا(ص) در میدان جنگ اُحد، دندانش به سنگِ دشمن شکست و اویس قرنی، در بیابان‌های یمن، از خود بی خود شد و دندانش را با سنگ شکست.

 

انسان، اگر چنین برداشتی پیدا نماید و بتواند دین و دانش خود را با این تفکرِ عرفانی، پیوند دهد و فکر و ذکر و توان خود را، صرف رضای محبوب و معبودِ خود، نماید انسانی والا و ایثارگر می‌شود و اگر نتوانست چنین کاری را انجام دهد، دین و دانش و همه چیز برای او، خشک و بی‌روح خواهد بود و او را قانع نخواهد کرد.

دین و دانشی که با عرفان و عشق، عجین شود، پایدار و مستحکم باقی می‌ماند.

عاشق واقعی نشانه هایی دارد:

یک- ظرفیتی والا دارد؛ ترس ندارد و شجاع است. زیرا عاشق، چیزی ندارد و به چیزی چشم ندارد که از زوالِ آن بترسد. عاشقِ خدا، فقط خدا را می‌بیند و می‌خواهد؛ او هم که زوال و مرگ ندارد پس عاشق از چه بترسد؟!

در کتاب آمده است که: بزرگی دید کسی بر قبری نشسته و سخت گریه می‌کند، پرسید: چه شده؟ گفت: معشوقم مرده، بدون او تاب زندگی ندارم! بزرگ گفت: تو خود، مقصرِ چنین وضعی هستی، چرا معشوقی انتخاب کردی که مردنی و زوال پذیر بود؟! پس گریه کن که شایسته‌ی گریه کردنی.

دو- تلخی‌ها را شیرین می‌بیند. زیرا با بینش خود، به هستی نگاه می‌کند نه فقط با چشم ظاهر و دانش خود. وجودِ او، خُم شراب و ظرف عسل است و این شیرینی و مستی را به کام دیگران نیز می ریزد، پس تلخی‌ها، مبدل به شیرینی می‌شوند؛ او اصلاً تلخی نمی‌بیند.

مانند حسین عزیز (ع). تلخ ترین لحظه‌ی عاشورا، شاید شهادت حضرت علی اصغر(ع) بود که فرمود: خدایا! چون در مقابل چشم تو است شیرین است، چون تو می‌بینی گواراست؛ و این شیرینی را در طول تاریخ، به کام هر عاشق واقعی ریخته است.

آنها که زشت می‌بینند و تلخ می‌نوشند، این بدی‌ها از خودشان است که بر عالم، تلقین می‌کنند؛ و بدی آن‌ها هم این است که واقعاً عاشق نیستند.

سه- عاشقِ واقعی از اوهام و وسوسه‌ها دور است. چرا که دلی صاف دارد و دل او، آیینه‌ی تجلیِ یار شده است؛ پس خیالات و وسوسه برای چه؟!

عاشق، هر چه دارد به پای معشوق ایثار می‌کند و هر چه بیشتر ایثار می‌کند، مَنیّت خود را بیشتر از دست می‌دهد. خودی نمی‌ماند، هرچه هست، یکی هست و هیچ نیست جز او. عاشق و معشوق به یک وحدت می‌رسند عاشق چیزی ندارد که به خاطرش دچار اوهام و وسوسه و خیالات شود.

چهار- آلودگی‌ها نمی‌تواند عاشق را آلوده کند. زیرا او دریایی است که با کثافات تیره نمی‌شود. انسانی که مانند ظرفِ کوچکِ آب می‌ماند، در اثر آلودگی و تیرگیِ مداوم، آلوده می‌شود، اما دریا و اقیانوس نمی‌تواند در اثرِ کثافات، آلوده شود. دریا، آلودگی را با هر موجی به ساحل پرتاب می‌کند و به پاکی به راهش ادامه می‌دهد.

پنج- و عاشق، مخلص است. انسانی که به عشقِ مطلق می‌رسد به اخلاصِ کامل هم دست می‌یابد؛ و هر چه عاشق‌تر، مخلص‌تر. او هرگز در هیچ جای رفتار و کردار و گفتارش، شریکی برای معشوق، انتخاب نمی‌کند زیرا می‌داند معشوق، غیور است و شریک ناپذیر.

مردی نزد استاد سلمانی آمد و گفت: برای رضای خدا، سر و صورتم را اصلاح کن. مرد سلمانی شروع کرد با دقت کار کردن. چون کار تمام شد، مرد سکه‌ای درآورد و گفت: بگیر! سلمانی گفت: این چیست؟! گفت: مزدت. سلمانی با ناراحتی گفت: بی انصاف! کجا دیده‌ای کسی کار برای خدا کند و طمعِ مزد، از بنده‌ی خدا داشته باشد؟! آری! عاشق، مخلص است.

مولایمان فرمودند: دیر یا زود سازمانِ طبیعت از هم می‌پاشد و طبایعِ تندخو و ماجراجو، از غوغا و آشوب باز‌می‌ایستند.

زمان، قیافه‌ی دیگر به خود می‌گیرد و جهان، جلوه‌ی دیگر. در آن کشور، عشق، حاکمِ مطلق باشد و عشّاق، روشن چهره و روشن دل ‌باشند. فرشتگان، هر چه شیرین‌تر بخندند و قهقهه زنند؛ و اهریمنانِ تباهکار را دور باش گویند. دنیادارِ مال پرست، با همان چهره‌ی چرکین و روحِ آلوده، سر از خوابِ غفلت برآورد و قدم در جرگه‌ی زیبایان گذارد؛ وای، که چه‌قدر وحشت خواهد کرد و تا چه اندازه سراسیمه خواهد شد چون آنجا را، از کشاکش بازرگان‌ها و داد و ستدِ دنیا، آرام بیند؛ و از دینار و درهم اثری نیابد؛ و همه را پاکدامن؛ و همه را سپیدپوش بنگرد؛ و خود از چهره‌ی سیاه و جامه‌ی لکه دارِ خویش، شرمنده و خجل گردد؛ و انگشت ندامت بگزد؛ و به شدت پشیمان گردد که چرا گوهرِ عشق، نیندوخته است تا از لذتِ عشقبازی برخوردار و کامیاب باشد؟!

آن‌جا، در آن رستاخیز بزرگ که کالاهای دو جهان را به بازار آورند، رونق و رواجِ ویژه، عشق است فقط عشق.

 

لقمه‌ی عملی:

باید همواره ظرافت و درایت و خردمندیِ عاقل؛ انعطاف پذیری و نرمیِ کودکی؛ حساسیت یک هنرمند؛  قوه‌ی درکِ یک فیلسوف؛ پذیرش و تسلیمِ یک قدّیس؛ تحمل و شکیبایی یک فدایی؛ دانشِ یک دانشمند؛ و خودداری و شجاعتِ یک مؤمن را دارا باشی. آن‌وقت خواهی دید که عشق و عاشقی، دوای همه‌ی دردهاست.

 

خدایا! علاوه بر همه‌ی نعمتهای بی‌حد و مرزت که به ما داده‌ای، عاشقی را هم مرحمت کن تا با چشمِ دل، تو را ببینیم و از این تنهایی بی حساب، در میانِ این جمعیتِ انبوه، خلاصی یابیم. آمین.

 

ذکر: «یا رئوف» ۲۸۷ مرتبه، سختی‌ها را آسان می‌کند، ترس را از بین می‌برد و برای برآمدن حاجات مفید است.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۱۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: نـور

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۰۴ ب.ظ

نور، انسان را به یاد زندگی می اندازد، به یاد حرکت، به یاد رشد و بالندگی، به یاد خورشید و انرژی، به یاد معنویت، به یاد پاکی، به یاد ایمان.

فرموده‌اند: مؤمن در پنج نور است؛ مبدأش نور، حرکتش در دنیا نور، مرگش در نور، قیامتش در نور؛ و مقصد و نهایتش هم در نور.

امام ششم (ع) فرموده‌اند که: انسان، برای طی معارج و عروج، مدارجی را باید طی کند تا از فرش به بطنِ عرش، راه یابد؛ آن مدارجی که باید طی شود، آیات قرآنی است؛ عمل به تک تک آیات قرآن؛ و این ممکن نخواهد شد مگر به پاکی و طهارت و نورانیت.

برای کسب نورانیت، وسایلی در اختیار ما قرار داده اند که حقیقتِ آنها از نور است، جنس آنها نورانی است؛ و آن نور را به صاحبِ نور منتقل می‌کنند .

شاخصه‌ی آنها، وضو است؛ به‌طوری‌که مستقیم فرمودند: «الوُضوء نورٌ»؛ وضو گرفتن نور است و در روایت دیگر آمده‌است که: اگر قبل از اینکه وضویت باطل شود، وضو بگیری؛ نور بر نور است؛ «الوُضوء عَلی الوُضوء نورٌ عَلی نور»

رسول خدا (ص) فرمودند: امت من، روی سپید و دست و پای سپید باشند از اثرِ دست و روی شستن؛ بدان که خدا، چون نماز را واجب کرد نخواست که بندگان وی، آلوده به دنیا، به خدمت آیند، به ایشان فرمود که وضو بگیرند و این را به چهار عضو مخصوص کرد:

اول به صورت؛ زیرا که آدم به سوی میوه‌ی ممنوعه، اول رو کرد.

دوم به قدم؛ به سوی آن حرکت کرد.

سوم به دست؛ از آن برداشت.

چهارم، به سر؛ نهاد به نزد حوا آورد.

خداوند امر کرد بشر، این چهار عضو را به آب بشوید که البته در همه‌ی زمانها، بنی آدم، وقتی اراده‌ی گناه می کنند این چهار عضو، اعضای اصلی در انجامِ آن می‌باشند.

از طرف دیگر، چون تاریکی و نور در یک نقطه، با هم جمع نمی‌شوند و از آنجا که نماز، نور است و گناه، ظلمات؛ خداوند فرمود: به هنگام نزدیک شدن به نور، نهادِ خود را با نورِ وضو، نورانی کن؛ پس وارد منطقه‌ی روشنایی(صلوة) شو. کسی که وضو ندارد وجودش تاریک است و کسی که تاریک است، حقِ ملاقات با نور را ندارد.

وضو، برطرف کننده‌ی آلودگی های قهری:

انسان در اجتماع، با افراد بسیاری در ارتباط است و قهراً از آنان تأثیر می‌گیرد و بر آنان تأثیر می‌گذارد؛ وقتی با انسان آلوده‌ای روبرو شد، مطمئناً آلوده خواهد شد، چه بسا انسان با یک دعا خواندن، حالِ خوشی پیدا می‌کند اما همین که از منزلش بیرون آمد و در اجتماع قرار گرفت، به محض یک نگاه به صورت کسی، آن حالِ خوش، از او گرفته می‌شود و آلوده می‌گردد که این آلوده شدن را خودِ جانِ انسان، به او گزارش می‌دهد؛ اعلامِ بی‌حالی یعنی اعلامِ سقوط.

اما فرموده اند: وضو از بهترین راه‌های برطرف نمودن آلودگیِ قهری در محیط است.
 

وضو، حافظ احوال روحانی انسان:

«حال»، همانند پرنده‌ای است که وقتی از آسمانِ دل فرار کرد، آدمی، دیگر به این راحتی نمی‌تواند آن را به قفسِ تن برگرداند، آنقدر باید منتظرش بماند تا شاید روزی، برگردد. ممکن است ده‌ها جای دیگر نیز سیر کند اما به این زودی باز نگردد؛ و تازه، وقتی بعد از مدت‌ها برگشت، منتظر می‌ماند تا صاحبخانه چگونه از او پذیرایی می‌کند تا بار دیگر برنخیزد و نرود.

این است که به ما فرموده‌اند: از صبح تا غروب، دائماً با وضو باش حتی با وضو به رختخواب برو.  بزرگانِ متعبّد، وقتی چشمشان به نامحرمی بیفتد و یا کمترین دگرگونی در حالات روحانی‌شان پدید آید، بلافاصله وضو می‌گیرند که البته این وضو، کارساز است.

آری، اهلِ فکر شدن، آسان است اما اهلِ دل شدن، خونِ دل خوردن می خواهد.

باید بسیار مراقبت کنیم که مبادا غیرِ حقی، حالِ دل ما را ببرد که اگر اینطور شد؛ کار، سخت می‌شود. آنقدر باید زمینه سازی کنیم و جان به لب شویم و خدا، خدا کنیم و نازش را بکشیم تا بار دیگر، به آشیانه‌اش برگردد و این است که فرمودند: وضو داشتن، منطقه‌ی دل را صاف می‌کند تا جایی که دلت بتواند حرم، برای صاحب دلی چون خدا گردد.

 

گاهی شب‌ها، با صدای گریه‌ی استادم که روحش شاد، بیدار می‌شدم، هراسان به اتاقش می‌رفتم، او را نشسته بر سجاده اش می‌دیدم. از ایشان می‌پرسیدم: چه شده؟! اینگونه ناله و زاری، این وقت شب، گویی کسی مرده؟! می‌فرمود: آری مرده! و اکنون بر جنازه اش زاری می‌کنم تا شاید زنده شود! آری، حالِ دلم مرده؛ دل زندگیم تبدیل به دل‌مردگی شده، آیا مصیبت از این بالاتر می‌شود؟!

 

عجیب اینکه، بزرگترین عقوبت که خداوند گناهکاران را در دنیا به آن دچار می‌کند، گرفتنِ حالِ دل از آنهاست.

گفتند: موسی! این همه وعده‌ی عذاب دادی، پس چه شد؟ چرا نازل نشد؟! موسی (ع) به پروردگار عرضه داشت و جواب آمد: آنها را عقوبت کرده‌ام، عذاب نازل کرده‌ام لیکن، توجه ندارند. ای موسی! من حالِ دل آنها را گرفته‌ام و نشانه‌اش این است که هیچ لذتی از مناجات با من نمی برند!

 

وضو، دل را حرم خداوند می‌کند:

به عنوان مثال، اگر دوستی ده‌ها بار به انسان بد کند، باز انسان در مقام تفکر با خود می گوید: «چون او دوستم بود و من با او رفیق هستم این بار هم عیبی ندارد، من که نمی‌توانم با او قهر کنم» و این‌گونه خود را قانع می‌کند تا مبادا کینه‌ای به دل بگیرد، ولی دل را نمی‌توان قانع کرد زیرا آن‌چنان رقیق است که روی آوردنِ دوباره‌اش به جایی که بُرید و رفت، کارِ بسیار مشکلی است لذا راه دل، گرچه نزدیک‌ترین راه است اما بسیار باریک و پر زحمت است.

راهِ فکر، مسیرش طولانی و پر پیچ و خم است اما بسیار آسان‌تر می باشد. در عوض، راه دل، نزدیک است چون به محض این‌که «دل» به خدا توجه کرد او نیز می آید و جای می‌گیرد، حتی به محض یک آه کشیدن؛ که فرمودند: آه، اسمی از اسماء خداست؛ به آهی صدایش بزن بلافاصله می‌رسد.

چرا دل این همه ناز دارد؟! باید هم داشته باشد زیرا تنها نقطه‌ای است که در وجود ما حرم خداست!

امام ششم (ع) فرمودند: قلب، حرم خداست؛ در حرم او، غیرِ او را ساکن نکن.

دل مؤمن، دلداری دارد که «واحد» است و در ضمن، غیور است، وقتی غیرتش در دلِ مؤمن، تجلی کرد شریکی را به جا نمی‌گذارد. تو را فقط، تنها می‌خواهد برای خودش؛ و می‌گوید تو هم، تنها مرا بخواه وگرنه می‌روم و دلت خالی می‌ماند.

آری، بیا و این یک لقمه را کامل فرو بده که: «الهی، دیده از دیدارِ جمال، لذت می‌برد و دل، از لقایِ ذوالجمال»

وقتی دل را به دست دلدار دادی، بدان که دلت میان دو انگشت او قرار می‌گیرد؛ گاهی قبض، گاهی بسط، گاهی بی‌قراری، گاهی آرامش و راحت، گاهی مثل برق رخشنده خندان، گاهی چون ابر بارنده باران، گاهی از فروغ روی دوست، روی شکفته؛ و گاهی از نسیمِ کویش، خمار؛ هر چند که می پسندد به همان حال، احوالت می دهد.

لقمه‌ی عملی:

صبور باشیم. صبوری با خانواده، عشق است. صبوری با دیگران، احترام است. صبوری با خود، اعتماد به نفس است. صبوری در راه خدا، ایمان است. پس صبور باشیم که «إِنَ‌اللَّهَ‌مَعَ‌الصّابِرینَ»

 

ذکر امروز: «یا لطیف» ۱۲۹ مرتبه.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۰۴
خادمه الزهراء

دوستی علی و ذکر لا اله الا الله

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۴۱ ق.ظ

بسم‌الله الرحمن الرحیم

سلام و درود فراوان خداوند بر اهل‌بیت رسول‌الله (ص)، آنان که محبتشان بزرگ‌ترین سرمایه‌ای است که خداوند فقط به بندگانش روزی فرموده و عشق به آن‌ها را در قلوب انسان‌های شایسته به ودیعه نهاده است.

رسول خدا (ص) فرمودند: مؤمنی نیست مگر آنکه دوستی خالص من در قلب اوست و دوستی خالص من در قلب کسی نیست، مگر آنکه دوستی خالص علی علیه‌السلام هم در دل او باشد.

یا علی! دروغ می‌گوید آن‌کس که ادعای دوستی مرا دارد و لیکن تو را دشمن دارد.

ذکر امشب:

«لا اِلهَ الّا هو» در ابجد مساوی است با علی. ۱۱۰ مرتبه «لا اِلهَ الّا هو» بگوییم [با عشقِ علی علیه السلام]

برای فرج منتقم خون حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها صلوات.

هدیه به روح مطهر علمای اسلام و همه‌ی آن‌هایی که بین ما بوده‌اند و نیستند صلوات.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۴۱
خادمه الزهراء

یک لقمه معنوی نوش کنید: عشق و محبت

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۵۰ ق.ظ

 

اساس دین ما بر محبت است .

از امام معصوم علیه السلام پرسیدند: دین چیست؟ ایشان فرمودند: مگر دین جز محبت است! خداوند متعال شما را دوست داشت، پس خلق کرد.

و این دلیل خلقت تمام عالم است. حق متعال اراده کرد شما هم او را دوست بداری، پس تمام انبیاء را با نامه های عاشقانه به سویت فرستاد و هدایای بی‌شماری برای به دست آوردن دل، به حضورت پیشکش نمود.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: دلها بر محبت کسی که به او خوبی کند، سرشته می شود.

خداوند از ما چه می‌خواهد؟!

جز آنکه می فرماید: عاشقانه نظاره ام کن، عاشقانه بخوانم و عاشقانه پاسخم را بشنو!

مردم در عشق الهی، سه دسته هستند:

  • دسته‌ای آن کسانی هستند که‌ در تالاری آیینه ای ایستاده اند، در حالی‌که جلوه‌های حسن جمال معشوق را در آیینه می بینند، پس هر آنچه می بینند گمان می کنند، همان معشوق است. هر لحظه جلوه ای و نگاهی و نگاری نو به نو! آری ٬ دنیا پرستان جلوه های رب را در زرق و برق دنیا دیده وبسیار دیر می‌فهمند که اینان معشوق حقیقی نبوده اند.

 

  • دسته دوم، عاشقان حاضر در تالار آیینه هستند، اینان با حیرتی  شگرف نظاره می کنند و لذت می برند، اما خوب می دانند که آنچه می‌بینند، تنها جلوه‌های معشوق است، فلذا از طریق همین جلوات با خداوند عشق بازی می‌کنند.

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود      یک فروغ رخ ساقی ست که در جام افتاد

  • و دسته سوم، عاشقانی هستند که‌ در تالار آیینه ایستاده اند و به دیدار جلوه‌ها راضی نشدند وبه آن بسنده نکردند، لذا از جلوه ها روی برگردانده وحضرت محبوب و معشوق را حاضر، در میان تالار دیده‌اند، ومستقیم وبی واسطه با او عشقبازی نموده و نرد عشق می بازند! اینان چنان مجذوب نگارند که‌ دگر هیچ نبینند!  حتی خود را هم نمی بینند، که اسیر خودخواهی و خودبینی و خودستایی شوند، به دنبال جلوه ها نمی روند تا سود جویانه رفتار کنند و نگاهی هم به آنها نمی اندازند تا به امید کسی، چشم طمع بدوزند!

راستی! ارزش اینان نزد خداوند چیست؟

زندگی نزد پروردگار، برای شهدای راهش می باشد، و زندگی در بهشت او، برای بندگان درگاهش!

از این رو فرموده است: پاداش عاشقی که، معشوقش من باشم، خودم هستم، من بهاء او هستم.

ما از کدامین گروه هستیم؟

 

بیایید امروز، اینگونه ذکر عاشقی بر زبان و دل جاری بسازیم : یا حیُّ یا قَیّوم ۱۰۰۰ مرتبه

 

لقمه ی عملی امروز:

استقامت داشته باشیم.

در مقابل مشکلات سر خم نکنیم.

ببینید که چگونه لشگری از کلاغ های پر سر و صدا حتی جرأت نزدیک شدن به مترسکی که‌ فقط ایستادگی را به نمایش گذاشته، ندارند.

یا علی

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۵۰
خادمه الزهراء

محبت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۰۵ ق.ظ

بسمه تعالی

پیامبر (ص) آن‌قدر سفارش کردند که حضرت فاطمه (س) را دوست بدارید که برخی به طعنه می‌گفتند: همین روزها پیامبر (ص) به بلال می‌گوید، در اذان بگو: ای مردم! فاطمه را دوست بدارید.

 

حضرت علی (ع)، اُسامة بن زید، جعفر طیار و زید بن حارثه نشسته بودند؛ هر چهار نفر جوان بودند و پیامبر (ص) آنها را عاشقانه دوست می‌داشت. آنها با هم مفاخره می‌کردند که پیامبر (ص) کدام را از همه بیشتر دوست می‌دارد.

جعفر طیار گفت: مرا از همه بیشتر دوست می‌دارد، مگر نمی‌بینید من هر وقت که می‌آیم ایشان لبخند می زند و خوشحال می‌شود.

علی (ع) فرمود: جعفر! ایشان مرا از همه بیشتر دوست دارد، یک روز که مرا نبیند بی‌تاب می‌شود و سراغ مرا می‌گیرد.

زیدبن‌حارثه گفت: مرا بیشتر دوست می‌دارد؛ ایشان مرا که می‌بیند در بغل می‌گیرد و می‌بوسد.

اسامة‌بن‌زید گفت: مرا بیشتر از همه دوست می‌دارد؛ من پسر خوانده‌ی ایشان هستم و پدر و مادر خود را رها کرده‌ام؛ من هدیه‌ی حضرت خدیجه (س) به ایشان هستم.

همگی گفتند می‌رویم نزد پیامبر (ص) و از ایشان می‌پرسیم که چه کسی را از همه بیشتر دوست می‌دارد؟

آمدند نزد ایشان و سوال کردند: یا رسول الله! کدام یک از ما چهار نفر را بیشتر از همه دوست می‌دارید؟

پیامبر (ص) لبخندی زدند و فرمودند: فاطمه! من کسی را بیشتر از او دوست ندارم.

 

پیامبر (ص) بر منبر فرمودند: ای مردم! فاطمه (س) را دوست داشته باشید. محبت او در صد نقطه به درد شما می‌خورد؛ در طول زندگی‌ تا هنگام مرگتان، در برزخ تا قیامت و حساب و کتاب، شفاعت و عبورتان از محشر؛ آسان ترینش، آن لحظه ای است که جان به حلقومتان می‌رسد و هیچ کس نمی‌تواند به فریادتان برسد.

هدیه به پیشگاه مقدس اهل بیت عصمت و طهارت، صلوات.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۰۵
خادمه الزهراء