در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قیامت» ثبت شده است

رسول گرامی اسلام فرمودند: زیرک‌ترین شما آن است که بیشتر یاد مرگ نماید.

و همه می‌دانیم که اشتغالات فراوان زندگی، انسان را دچار غفلت می‌کند؛ و این غفلت گاهی باعث فساد و گاهی باعث خودفراموشی و خدافراموشی می‌شود.

 

در حدیث قدسی خداوند فرموده‌است:

enlightenedای پسر آدم! چه بسیار چراغ‌هایی که باد او را خاموش گردانید؛

enlightened و چه بسیار عابدی که خودبینی، او را فاسد گردانید؛

enlightenedو چه بسیار فقیری که فقر، او را فاسد گردانید؛

enlightenedو چه بسیار بی‌نیازی که بی‌نیازی، او را فاسد کرد؛

enlightened و چه بسا صاحبان سلامتی که عافیت، او را فاسد کرد؛

enlightened و چه بسیار عالمی که علمش وی را فاسد گردانید.

 

یکی از چیزهایی که جلو گیری از غفلت و پیامدهای آن می‌کند، یاد مرگ است.

که باز خداوند فرموده‌است: «ای پسر آدم! پیش فرست زیرا تو در هر حال نابودی عمرت قرار داری و از روزی که از شکم مادرت بیرون آمده‌ای، هر روز به قبرت نزدیک می‌شوی.»

 


مزار حضرت استاد...  یک سال گذشت

 

نوشته‌اند عارفی در کنار رودخانه، لباس از تن در آورد و مشغول شست‌و‌شوی سر و تن خود شد. دزدی آمد و لباس‌های او را برد. او از آب بیرون آمد، به قبرستان رفت و در گوشه‌ای نشست. کسی به او گفت: چرا اینجا نشسته‌ای؟ دزد لباست به سمت دیگری رفت. او گفت: به هر کجا برود در نهایت به اینجا خواهد آمد ...

 

فاتحه برای رفتگان و سر زدن به قبور آن‌ها؛ در واقع یاد کردن از روزی است که برای همیشه ساکن این دیار خواهیم شد.که دیر و زود بودنش مهم نیست، چگونگی مهم است.

هدیه به ارواح همه‌ی رفتگان فاتحه‌ای با صلوات.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر5ر1396 و ما امروز در اولین سالگرد پرواز ملکوتی‌شان در اینجا منتشر کردیم.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۴:۱۹
خادمه الزهراء

معلم ما امتحان گرفتنش عجیب بود؛ و عجیب‌تر اینکه هر هفته امتحان می‌گرفت و هرکس باید برگه‌ی خودش را تصحیح می‌کرد، آن‌هم نه در کلاس بلکه در خانه و دور از چشم همه. اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم، سه غلط داشتم. نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان؛ هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم نمره‌ی بیست دهم.

فردای آن روز در کلاس، وقتی همه‌ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند، فهمیدم همه بیست شده‌اند به‌جز من که از خودم غلط گرفته بودم! من نمی‌خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب دهم.

بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم. مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید. امتحان تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و در کیفش گذاشت. چهره‌ی همه‌ی بچه‌های کلاس دیدنی بود، آنها فکر می‌کردند این‌بار هم مانند همه‌ی امتحانات، خودشان تصحیح خواهند کرد اما این‌بار فرق می‌کرد؛ این‌بار قرار بود حقیقت مشخص شود!

فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند، فقط من بیست شده بودم چون برخلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم و از اشتباهاتم چشم‌پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم.

زندگی پر از امتحان است. بسیاری از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب دهیم؛ تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم، نشان دهیم؛ اما یک روز برگه‌ی امتحانمان به دست معلم می‌افتد. آن روز چهره‌مان دیدنی است! آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره‌ی واقعی می‌گیریم.

 

 

راستی در امتحان زندگی از بیست، چند شده‌ایم؟

معمولاً کسانی در امتحانات موفق هستند که اهل محاسبه در کارها و برنامه‌های زندگی خود باشند؛ و هر چه با حساب و کتاب دقیق‌تری عمل کنند، بهره‌ی بیشتری از گذر عمر خواهند برد.

در دین ما به این موضوع اهمیت زیادی داده شده به‌طوریکه اگر کسی توجه به آن نداشته باشد، مسلمان به حساب نمی‌آید.

 

امام هفتم شیعیان، امام موسی علیه السلام فرمودند:

از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود رسیدگی نکند که اگر کار نیکی انجام داده از خداوند توفیق بیشتر طلب کند و اگر بدی انجام داده از خداوند آمرزش بخواهد.

 

و مولای متقیان علی علیه السلام فرمودند: هرکس به حساب نفس و عملکرد خود بپردازد، به عیوب خود آگاه می‌شود، پس به اصلاح خود می‌پردازد و عیوبش را برطرف می‌سازد.

 

و چه زیبا و عجیب است این کلام خداوند که در روز حساب، خطاب به بندگانش می‌فرماید: «اقرَأْ کِتابَکَ کَفی‏ بِنَفْسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسیباً»؛

خودتان کتابتان را نگاه کنید. خودتان که نگاه کنید کافی است. یعنی من هیچ وقت حسابتان را نمی‌رسم و به پرونده‌تان نگاه نمی‌کنم.

 

خلقی را که خودش آفریده، چه چیزش را نگاه کند؟! چرا، نظر می‌کند اما به رحمت. رحمت است که این کار را کرده و گفته، نگاه نمی‌کنم. لذا فرمود: خودت بخوان، نمی‌خواهد به من نشان بدهی، خودت به خودت نمره بده.

 

راستی امروز و فردا، من و شما چه نمره‌ای به ورقه‌ی خود، خواهیم داد؟

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۳:۵۴
خادمه الزهراء

شفیعه‌ی روز جزا

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۲۳ ب.ظ

در عظمت شأن حضرت معصومه (س) همین یک روایت از امام صادق (ع) کافیست که قبل از میلاد موسی بن جعفر (ع) بیان فرمودند که: «آگاه باشید خداوند حرمی دارد و آن مکه است؛ و برای پیامبر (ص) حرمی است و آن مدینه است؛ و برای امیرالمؤمنین علی (ع) حرمی است و آن کوفه است؛ و آگاه باشید که من و فرزندان بعد از من هم حرمی داریم که قم است؛
🌹 آگاه باشید که بهشت، هشت درب دارد که سه‌تای آن از قم گشوده می‌شود؛
🌹 و آگاه باشید که یکی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی در آنجا رحلت می‌کند که با شفاعت او همه‌ی شیعیان ما وارد بهشت می‌شوند.»

آیة الله ناصری نقل کرده‌اند که: در قم و اطراف آن خشکسالی شد و همه چیز و همه کس در معرض تلف قرار گرفتند. اهالی، چهل نفر از متدین‌ترین افراد شایسته را انتخاب کردند و به قم فرستادند، در صحن بست نشستند تا شاید کریمه‌ی اهل بیت تفضل نمایند. سه شبانه روز، چهل نفری به دعا و ثنا و استغاثه مشغول بودند. شب سوم یکی از آنها میرزای قمی را به خواب دید، ایشان پرسیدند: چرا اینجا نشسته‌اید؟ جریان را گفتند، میرزا فرمود: برای همین؟! گفتند: بله. مرحوم میرزا فرمودند: این‌که چیزی نیست! این مقدار از دست ما هم برمی‌آید، برای این کارها به ما مراجعه کنید؛ ولی هنگامیکه شفاعت عالم را خواستید، دست توسل به طرف این شفیعه‌ی روز جزا دراز کنید!

این رؤیا صادقه است زیرا مطابق با حدیث امام صادق (ع) است.

هدیه به پیشگاه مطهرش صلواتی فرستید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 4ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۲:۲۳
خادمه الزهراء

کل عمر دو جهان، پنج روز است

چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و درود بر ضیوف الرحمان.

 

روزهای دو جهان پنج روز است:

اول روز مفقود؛ که بر تو گذشته و از دست تو رفته و دریافت دوباره‌اش ممکن نیست؛ و اگر گویی امروز جبرانش کنم باید بدانی که امروز خود حقوقی دارد که جز آن حقوق در آن جایگیر نشود.

پس اگر خداوند گناهان گذشته را ببخشد از فضل اوست که سزاوار فضل است. آری از روز گم شده، حسرتش می‌ماند.

 

دوم روز مشهود؛ روزی که در آنیم که باید وقت را غنیمت شماریم و با هوشیاری و بیداری کار خود را اصلاح کنیم و ره‌توشه‌ی لازم را برداریم و بکوشیم از دیروز بهتر باشیم؛ که رسول اکرم(ص) فرمودند:

روز تندرستی را برای روز بیماری دریاب؛
و روزگار جوانی را برای روز پیری بکار بند؛
و از زندگی برای روز مرگ آماده شو زیرا تو از فردایت بی‌خبری.

 

روز سوم روز مورود؛ که فرداست پس غم آن مخور و دل به آن مبند و امروزت را به امید آن تباه مکن که فردای نیامده در شمار عمر تو نیست.

 

روز چهارم روز موعود؛ که روز مرگ است یعنی آخر روزگار و روز بار بستن و حرکت کردن اجباری. خوشا آنان که وسیله‌ی این سفر را آماده کردند و پیش فرستادند.

 

روز پنجم روز ممدود است که روز رستاخیر نام دارد، روزی که نیک‌بختان از شقاوت‌مندان جدا خواهند شد، نیک‌بختان به نتیجه‌ی عملشان در سایه‌ی رحمت الهی می‌آرامند و شقاوت‌مندان نیز به جزای کردار خود.

 

باشد که به توفیق الهی، در همه‌ی ایام، آن باشیم که یار می‌پسندد.

جهت فرج حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف صلوات.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 10ر3ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۱ ، ۱۱:۴۹
خادمه الزهراء

سوال: چرا توسل به حضرت اباالفضل العباس؟

چهارشنبه, ۲۰ مهر ۱۴۰۱، ۱۱:۱۴ ق.ظ

سوال: چرا ما در زندگی، این مقدار ]این همه[ باید به حضرت اباالفضل علیه السلام- متوسل شویم؟

پاسخ:

خدا حضرت اباالفضل، علیه السلام، را برای ما زمین‌گیرها و بارافتاده‌ها قرار داده است.

حضرت اباالفضل ارباب آنهایی است که زمین‌گیرند.

]در شکل ظاهری هم که دقت کنید در می‌یابید که[ یک آدم چقدر باید درمانده باشد تا به یک آدم بی‌دست، پناه ببرد.

حضرت اباالفضل، پناهگاه این مدل انسانها است.

 

 توضیح ادمین: البته علت‌های زیادی برای توسل به این جنابِ صاحب فضل و کرم وجود دارد. مقام باب‌الحوائجی ایشان، مقام سقایی و علمداری، معرفت بالا و صبر در مصائب عظمی و ... همگی دست به دست هم داده، تا این بزرگوار، دستگیرِ بی‌دست همه‌ی از پاافتادگان باشد.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۱ ، ۱۱:۱۴
خادمه الزهراء

 

آیا هرگز جداً به این مطلب فکر کرده‌ایم که قدر و قیمت ما چقدر است؟! اگر بخواهند ما را ارزش‌گذاری کنند ارزش ما به چه میزان است؟!

برخی ارزش را به حَسَب و نسب و ریشه‌ی خانوادگی می‌دانند. و برخی دیگر به مقامات اعتباری، که روزی هست و روز دیگر نیست. و برخی به علم و دانش و معلوماتی که در بایگانی ذهن اندوخته شده‌اند و هر از گاهی جلوه‌ای می‌کنند، گروهی را متوجه خود می‌سازند و بعد از مدتی نه چندان طولانی، کسانی دیگر می‌آیند با ایده‌های علمی بالاتر و به روزتر و گروه اول را به حاشیه می‌رانند. گروهی به مال و ثروت و گروهی دیگر به کمالات ظاهری. اما عمق وجود هر انسانِ سالمی، این‌ها را به عنوان ارزش واقعی یک انسان، باور ندارد و ارزش‌های واقعی را جستجو می‌کند.

ما این مطالب را در فصل بهار خدمت دوستان ارائه می‌دهیم و به عنوان شاهد عینی از این فصل، در نوشته‌هایمان استفاده می‌کنیم و برای نزدیک کردن مطلب به ذهن، مَثَل می‌آوریم.

در فصلی که درختان به ثمر می‌نشینند و هر درختی، ثمری خاص به بار می‌آورد، درختانی به چشم می‌آیند که از ثمرات گوناگون برخوردارند. این درختانِ محدود و معدود در آغاز، همانند درختان دیگر بوده‌اند اما باغبان، جوانه‌ای نحیف، نزار، ناتوان و تُرد را از درختی دیگر گرفته و بر تنه‌ی آن درخت جای داده؛ چندی نپاییده که جوانه، ساقه شده و ساقه، شاخه شده و شاخه به بار نشسته‌است. حال آنکه تا جوانه بودند نه تنها از آن، امید ثمر نمی‌رفت، بلکه بیم خشکیده شدن و از دست رفتن نیز در میان بود. اما با این پیوند، بیم، جای خود را به امید داده و جوانه‌ای تُرد به شاخه‌ای سخت و خشن مبدل شده‌است با همت و آگاهی باغبان که خوب می‌دانست که تنها با این عمل که آن را پیوند می‌نامند، جوانه‌ای، شاخه و شاخساری پر سود و ثمر می‌شود.

البته پیوند، آداب و اصول خود را دارد و جز باغبان دانا و پر‌مهارت، کسی از آن آگاهی نداشته و ندارد چرا که جز او هیچ کس نمی‌داند و نمی‌فهمد که کدام جوانه، لایق پیوند است و یا شیوه‌ی پیوند چگونه است و هر کسِ دیگر، اقدام به این کار کند جز آنکه جوانه را تباه سازد و از بین ببرد، به جایی نخواهد رسید. و این، یک واقعیت مسلّم است که انسان‌ها نیز به جوانه‌ها می‌مانَند. جوانه‌هایی تُرد، ضعیف و شکننده که می‌توانند هر کدام شاخه‌ای و سپس درختی تنومند و تناور باشند و این جز با پیوند، امکان و تحقق نمی‌یابد و پیوند هم، جز به دست باغبان دهر صورت نمی‌پذیرد. و صد البته که باغبانان، همانا انبیا و اولیا و انسان‌های کاملی هستند که سیر «مِنَ الخَلق الیَ الحَق» کرده‌اند و سپس از«مِنَ الحَق»، سیرِ «الی الخلق» را آغاز نموده‌اند تا دست انسان‌ها را بگیرند و آنها را به خداوند پیوند دهند و از این رهگذر به انسان، قوت و اعتلا و بالندگی ببخشند که بی‌گمان مایه‌ی نشاط، طرب، بهجت و سرور خواهد بود.

بنابراین باید این را بپذیریم که عدم اتصال و انس و پیوند با خداوند، حاصلی جز نزاری و ضعف و زبونی نخواهد داشت.

آری، خویش را جز به مبدأ هستی که ما نامش را خداوند می‌گذاریم، گره زدن، شمع جان را به دست باد دادن و داغ جانسوزِ ابد را بر دل خریدن است و این فتنه و بلایی است که جز زبونی در پی نخواهد داشت.

واقعاً ارزش و اعتبار انسان، جز به این پیوند به چه چیز دیگر می‌تواند باشد؟ و جز از این راه، به حرمت، قداست، ارج و سربلندی دست نمی‌یابد

اصولاً دنیا و جلوه‌های آن، هرچه که باشد و به هرگونه که باشد، مرتبه‌ای فروتر و نازل‌تر از انسان دارد و از همین رو همه‌ی آنچه هست، جهت انسان آفرینش یافته‌است. بنابراین انسان، خود را جهت هر چیز هزینه و خرج کند، مصرف پایین‌تر از خود، کرده‌است. زیرا که به فرموده‌ی صریح خداوند جز انسان، هر چه هست چه حیوان و یا نبات و یا جماد برای انسان خلق شده‌است «خَلَقَ لَکُم ما فِی الأَرضِ جَمیعًا» و نه تنها همه را برای انسان آفریده بلکه همه چیز را مسخّر انسان قرار داده‌است و انسان می‌تواند بر همه چیز تسلّط و بهره‌وری داشته باشد و همه‌ی هستی را به خدمت بگیرد.

 

مرحوم آخوند کاشی که از برجستگان وادی معرفت بود، بر اثر فقر شدید توان ازدواج نداشت و تا آخر عمر حجره‌نشین مدرسه بود و کارهایش را به دست خود انجام می‌داد. روزی نشسته بود و کمی سبزی در مقابل داشت و پاک می‌کرد، با حوصله‌ی تمام و دقت که حتی برگی را هدر نمی‌داد و هرآنچه که قابل مصرف نبود، نزد مرغان می‌ریخت تا چیزی را دور نریخته باشد! اتفاقاً آیت الله ارباب وارد مدرسه شد و ایشان را دید، گفت: چقدر با حوصله و دقت سبزی پاک می‌کنید، مانند زنان خانه‌دار پاک کن که مقداری را بر می‌دارند و بقیه‌اش را دور می‌ریزند. آخوند کاشی گفت: این سبزی‌ها راه درازی پیموده‌اند تا خود را به من رسانیده و مصرفِ من شوند، و من، توان و نیرو یافته و در انجام وظیفه و اطاعت و بندگی خداوند بکوشم و از این طریق نیز آنان هم به مطلوب خود که همانا خداوند است، رسیده باشند. حال اگر من به ناروا هر یک از آنان را هدر داده و ضایع کنم مرا نفرین می‌کنند و می‌گویند: خود را به تو رساندیم تا از ناحیه‌ی تو به خداوند برسیم ولی تو سدّ راه ما شدی!

چنین دیدگاهی نسبت به مخلوقات خداوند را چگونه آدمی می‌تواند داشته باشد؟ و اگر همه‌ی آدمیان به همه‌‌ی موجودات اینگونه نگاه کنند، زندگی چه زیبا خواهد شد!

 

زیبا گفته مولانا:        جوهر است انسان و چرخ، او را عرض              جمله فرع و پایه‌اند و او غرض

آری، برتری انسان، حقیقتی است انکارناپذیر تا جایی که در روایات آمده‌است که شأن آدمی حتی از جبرئیل که از فرشتگان مقرب است، برتر و بالاتر می‌باشد: «إِنَّ المُؤمِن اَفضَلُ مِن مَلَکٍ مُقَرَّب»

و بلکه از کعبه نیز افضل و بالاتر است: «إنَّ المُؤمِنُ اَفضَلُ حُرمَةً مِنَ الکَعبه»

و فضیلتِ انسانِ پیوند خورده‌ی با خداوند تا آنجا اوج گرفته و بالا می‌رود که هر کس هتک و اهانتی در باب انسان، البته انسان شایسته‌ی الهی، روا دارد، گویی که با خداوند درآویخته و او را ناسزا گفته باشد: «مَن اَهانَ مُؤمِناً فَقَد اَهانَنی وَ مَن سَبَّ مُؤمِناً فَقَد سَبَّنی»؛ هر کس اهانت به مؤمن کند، همانا به من اهانت کرده و هر کس به مؤمنی ناسزایی بگوید، همانا به من(خداوند) ناسزا گفته‌است.

راستی کیست که قادر به اندازه‌گیری، نسبت به بها و ارزش این هسته‌ی هستی باشد؟!

 البته بدون شک، این همه شأن و شایستگی و بها و قداست که در باب انسان، طرح و مطرح می‌شود به جسم و صورت وی بازگشت ندارد بلکه معطوف به حال و جنبه‌ی روحانی و معنوی اوست که به وی استعداد دستیابی به آن موهبت داده شده‌است. تو گویی انسان مانند صدفی است که ارزش و بهای آن به مرواریدی است که در درون آن جای گرفته‌است و مروارید صدف وجود آدمیان، جان و روح منزّه است که با تأسف بسیار، دیگر به ندرت یافت می‌شود.

خویشتن نشناخت مسکین آدمی                   از فزونی آمد و شد در کمی

خویشتن را آدمی ارزان فروخت                     بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت

صلوات

28ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۱۱
خادمه الزهراء

 

شاید تعجب کنید و بگویید که کسی برای صبحانه گلاب استفاده نمی‌کند! در جواب می‌گویم: تا چه گلابی باشد و چگونه نوش جان شود؟

این روزها به هر گوشه از طبیعت که نگاه کنید بیش از هر چیزی، چشمان شما را گلهای زیبایی که باغبان حکیمِ آفرینش، برای شما خلق کرده‌است، نوازش می‌کند. او چنان تنوعی از نظر رنگ، بو، عطر و خاصیت در آنها قرار داده که عقل هر حکیمی را متحیر می‌سازد و هر انسان منصفی را به ذکر و تسبیح آن خالق توانا وادار می‌کند. و این تازه ظاهر مسأله است، آنان که از اهالی باطن هستد، سجده و ذکر تسبیح هر کدام از آنها را می‌بینند و می‌شنوند. با هر نگاهی به برگ گلی، سیری تا خدا می‌کنند.

به قول شاگردِ بزرگوار استاد بزرگ عرفان، مرحومه بانو امین که نقل کرد: بانو، کنار باغچه آرام قدم می‌زد، ناگهان ایستاد و گفت: فلانی! آیا تو هم صدای تسبیح این گلهای داخل باغچه را می‌شنوی که چگونه ذکر خدا می‌گویند؟

و یا حکایت آن مرد عارف که به صحرا می‌رفت تا برای رفع نیاز منزل، هیزم بیاورد؛ او هرگز شاخه‌ی سبز یا حتی بوته‌ی سبزی را نمی‌کند! و در جواب کسی که گفت: جمع کردنِ پشته‌ای چوب و خار، این همه دقت نمی‌خواهد؛ گفت: این شاخه‌ها و بوته‌ها، مداوم در ذکر خداوند هستند، دقت می‌کنم تا آنهایی را جمع کنم که مرده و خشک شده‌اند!

اما مطلب در اینجاست که تمام هستی، نجوای عاشقانه با ربّ خود دارند و شرط نجوا، این است که نباید به گوش نامحرم برسد. اگر می خواهی چیزی از ذکر و نیایش گلهای بنفشه‌ی باغچه یا کوی و برزن را بشنوی، باید مَحرم با طبیعت و هستی شوی.

رابطه‌ی شما با گل چگونه است؟

من با یک شاخه گل، دردهایم خوب می‌شود، دلم روشن می‌شود و غصه‌هایم برطرف می‌گردد. شما چطور؟ هرگز نمی‌توانم آنهایی را که گل خریدن را اسراف می دانند، درک کنم!

مردم در رابطه با گل، مختلف هستند:

عده‌ای به دیدن گل علاقه دارند؛ و عده‌ای دیگر به بوییدن آن؛ و عده‌ای به چیدن گل؛ و عده‌ای به ریختن گل در محافل و مجالس؛ و عده‌ای به گلاب‌گیری به جهت فواید آن.

همه‌ی این گروه‌ها، بهره‌ای از گل می‌برند اما کسی که گلاب می‌گیرد، استفاده‌ی واقعی و اصلی را دریافته است. بقیه‌ی افراد فقط سری گرم کرده و اوقاتی را سپری کرده، عبور کرده و رفته‌اند. البته اکثر انسانها با طبیعت و مظاهر آن، همین گونه رفتار می‌کنند. و صد البته آن گلاب‌گیری که خاصیت گلاب را می‌داند با آنکه فقط گلاب می‌گیرد تا سودی مادی ببرد، از زمین تا آسمان فرق دارد.

نکته این‌جاست که همه می‌دانیم که انسان، گلِ سر سبدِ باغِ آفرینش است؛ و جالب اینکه همان برخوردی را که با گل داریم، با انسان‌ها هم داریم.

عده‌ای فقط به هم نگاه می‌کنیم بدون هیچ حسی؛ سر میز غذا از صفحه‌ی تلویزیون، کودکان مظلوم و مجروح و گرسنه را می‌بینیم، لیوان نوشابه‌ی خود را پر می‌کنیم و آرام آرام نوش می‌کنیم! فردا هم شعار می‌دهیم: بنی آدم اعضای یکدیگرند. و عده‌ای در حد بو کردن هستند. تا وقتی کسی عطر و بویی دارد و سودی یا خیری برای ما دارد، در متن زندگیِ خود قرارش می‌دهیم، کنارش می‌نشینیم، به آب و هوا و نورش رسیدگی می‌کنیم؛ وگرنه آن را در گوشه‌ای می‌گذاریم تا در تاریکی از عطش، پژمرده شده و بمیرد!  و عده‌ای هم، مانند کسانی هستند که گلها و درختان را از طبیعت حذف می‌کنند و به جایش، دیوارهای بلند سنگی احداث می‌کنند. آنها سعی در حذف آدم‌ها مخصوصاً از نوع مفیدش می‌کنند تا جا برای خار و خس، بازتر شود! و در نهایت، عده‌ای مانند باغبان رفتار می‌کنند. باغبان، عاشقانه به گل خدمت می‌کند، بهره می‌رساند و از این خدمت لذت می‌برد، جان می‌گیرد و جوان می‌شود! آری، عده‌ای به آدمها خدمت می‌کنند، بهره‌رسانی می‌کنند و از همین مطلب، لذت می‌برند!

و در پایان، می‌ماند گلاب‌گیری:

گلاب‌گیرِ عالم که از میان هزاران گونه گلِ مختلف، گلهای محمدی را بر می‌گزیند؛ گلاب وجود آنها را با عبادت‌ها، ریاضت‌ها و آزمایش‌ها می‌گیرد و آنگاه خودش آن گلاب به دست آمده را می‌خرد. چرا که قیمت، بسیار بالاست! قیمت، بهشت است که فقط در اختیار خداوند است.

که خداوند فرموده: «اِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»؛ در حقیقت ‏خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای[ اینکه بهشت براى آنان باشد، خریده است.

و حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: ای انسان! بهای تو بهشت است به کمتر، خود را مفروش.

 

 

راستی برخورد شما با گل چگونه است؟

مراقب باش! فرق گُل با گِل فقط یک حرکت است، به همین سادگی می‌شود از گُلِ سرسبد بودن، تبدیل به گِل پست‌ترین شیء هستی، شد!

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۰۹
خادمه الزهراء

شهادت اعضای بدن

دوشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۱۸ ق.ظ

بسم الله

می‌گویند در برخی اخبار صحیح آمده است که در روز قیامت اعضای بدن آدمی شهادت می‌دهند، در این هنگام مویی از چشم به حرکت درمی‌آید و اجازه می‌گیرد تا سخن بگوید و شهادت دهد، پروردگار می‌گوید: ای موی چشم سخن بگو و بر بنده‌ام گواه باش؛ پس او شهادت می‌دهد بر اینکه از خوف خدا گریسته، پس منادی از جانب خدا ندا می‌دهد که این شخص آزاد شدۀ پروردگار است به شهادت موی چشمش 🌸🌸

اگر به شهادت مویی از چشم می‌بخشد آیا به شهادت قدم‌ها و دست‌ها و مشت‌های گره کرده برای دفاع از اسلام نمی‌بخشد؟ 🌸🌸

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۱۸
خادمه الزهراء

زیارت اهل قبور با دسته گل‌های از سوره قدر

سه شنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۳ ق.ظ

امام صادق (ع) فرمودند: هر کس به زیارت اهل قبور برود و سر قبری رو به قبله بنشیند و دستش را روی قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره قدر را بخواند، خداوند آن مرده و این زنده را از فزع اکبر روز قیامت نجات می دهد.

محدث قمی از امام رضا (ع) نقل می کند: هر کس به زیارت اهل قبور برود و رو به قبله بنشیند و دستش را روی قبر بگذارد و هفت بار سوره قدر را بخواند و سپس این دعا را بخواند:

اَللّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَصِلْ وَحْدَتَهُ وَ انِسْ وَحْشَتَهُ وَ امِنْ رَوْعَتَهُ وَ اسْکُنْ اِلَیْهِ رَحْمَتُهُ یَسْتَغْنى بِها عَنْ رَحْمَةٍ مِنْ سِواکَ وَاَلْحِقْهُ بِمَنْ کانَ یَتَوَلاهُ

خدایا به غریبی او رحم کن، خدایا او تنهاست تو به او وصل شو، خدایا قبر وحشتناک است تو انیس او شو، او می لرزد و نا آرام است خدایا تو به او امنیت بده، خدایا رحمتت را در کنارش ساکن کن، آنقدر رحمتش کن که از رحمت و محبت دیگران بی نیاز باشد، خدایا او را به کسانی که در دنیا دوستشان داشت ملحق کن.

سپس امام (ع) فرمودند: به عزت خداوند قسم که خداوند به این دعا مَلکی می آفریند که کنار قبر او تا قیامت عبادت می کند و ثوابش برای او و تو ضبط می شود.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۴۳
خادمه الزهراء

کلام استاد: سجده و اشک در دل تاریکی شب

يكشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۵۳ ق.ظ

این را باید بدانیم که هیچ کدام از ما به بهشت نمی‌رویم مگر به شفاعت. و شفاعت از کسی صورت نمی‌گیرد مگر به اذن خداوند. ما باید خمیرمایه‌ی شفاعت را با خود ببریم تا خداوند به اهل بیت، علیهم السلام، و اعمالمان، اجازه‌ی شفاعت را بدهد.

فرمودند: عده‌ای شفاعت هیچ شفیعی به دردشان نمی‌خورد و ندا می‌آید که او را بگیرید و ببندید و به سمت جهنم ببرید. او را کشان‌کشان می‌برند که ناگهان صدایی بلند می‌شود که: «اجازه بدهید او را شفاعت کنم!»

و آن، مویی از مژه‌ی چشم اوست که می‌گوید: «من گواهی می‌دهم که او در دل شب تاریکی، سر به سجده گذاشت و خوف تو ]الله[ گریه کرد و من تر شدم.»

آنگاه خداوند او را به ]شفاعت[ مژه‌ی ترشده می‌بخشد.

از امشب سعی کنیم هر شب، این سجده را داشته باشیم و آن قطره اشک را بریزیم.

 

 

 پی‌نوشت ادمین: مخصوصاً شبهای جمعه و این شبهای ماه عزا را غنیمت بدانیم که اشک ریختن در آنها هم راحت‌تر حاصل می‌شود و هم اگر به نیت خوف از خداوند و مصیبت اباعبدالله توأماً باشد، اثر و تأثیر دنیوی و اخروی آن بیشتر خواهد شد ان‌شاءالله.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۰۱ ، ۰۷:۵۳
خادمه الزهراء