در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لقمه معنوی» ثبت شده است

سلام بر ماه ذی‌الحجه، سلام بر حاجیان بیت‌الله الحرام، سلام بر رهروان بیت‌الله الحرام و سلام بر رهروان کوی یار در هر جای عالم که هستند و به هر کاری که مشغول هستند.

 در حال عبور از گذر ایام هستیم که خداوند برای تمامیت آن، احترام ویژه قائل شده و ارزش هر عمل مثبتی را حداقل دو برابر قرار داده. همانطور که دیه‌ی آدم هم در ماه حرام دو برابر می‌شود؛ ارزش هر انسانی نزد خداوند بالا می‌رود و صدالبته گناهان هم به درگاه الهی از زشتی و اثرات بدتری برخوردار هستند.

ماه ذی‌الحجه نزد خداوند از چنان احترامی برخوردار است که خداوند به ده شب آن قسم یادکرده و سپس به شب نهم و دهم آن‌هم جداگانه قسم یادکرده که دلائل و بررسی و تفسیر و تأویل این مطلب در جای دیگری باید صورت بگیرد. اما به‌راستی اگر بخواهیم از این ایام استفاده کنیم و به قرب الهی نزدیک شویم چه باید بکنیم؟

  • آیا به حج برویم؟
  • آیا دهه را روزه ‌بگیریم؟
  • آیا ذکر و نماز مخصوص این ایام را داشته باشیم؟
  • آیا به زیارت کربلا مشرف شویم؟

همه‌ی این‌ها مطلوب و پر ثواب است. اما خداوند برای قبولی اعمال شرطی در قرآن قرار داده و فرموده‌اند: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» همانا خداوند فقط از اهل تقوا می‌پذیرد.

🌷 «ت» تقوا؛ ترک گناه،

🌷 «ق»؛ قیام برای انجام واجبات،

🌷 «و»؛ ورع و کناره‌گیری شدید از گناه،

🌷 «1»؛ اخلاص در عمل،

در هر کس این چهار عمل جمع شده او اهل تقوی است و خداوند اعمال مثبت او را می‌پذیرد.

شرط قبولی تقوی؛ و شرط تقوی؟

حرکت اول به‌سوی تقوی، ترک گناه است. مخصوصاً گناهان کوچک که البته همه گناهان بزرگ هستند؛ زیرا در محضر الهی صورت می‌گیرند و اصلاً تکرار گناهان صغیره آن گناه را کبیره می‌کند.

رسول اکرم (ص) در سفری در بیابان به همراهان فرمودند: هیزم جمع کنند. هر کس به طرفی رفت مدتی تفحص کردند و برگشتند. عرض کردند هیزمی در این صحرا نیست. حضرت فرمودند: بگردید، حتی خارهای کوچک را جمع کرده بیاورید. رفتند چنین کردند. تلی از چوب‌های کوچک و بزرگ جمع شد. حضرت فرمودند: گناهان شما هم همین‌طور انباشته می‌شود، خطاها و اشتباهات اول به نظر نمی‌آیند؛ اما کم‌کم در زندگی ما فاجعه به بار می‌آورند. فاجعه هم این است که به‌جایی ما را می‌رساند که دیگر نه خود خطا و نه اثر خطا و نه نتیجه‌ی آن برایمان مهم نخواهد بود.

روایتی بسیار زیبا از رسول اکرم (ص) خطاب به مولایمان علی علیه‌السلام:

 🌷سه برنامه است که هر کس خدا را با آن‌ها ملاقات کند از بهترین مردم است.

1- کسی که به آنچه بر او واجب است عمل کند؛ او برترین بنده است.

2- کسی که به‌روزی داده‌شده قناعت کند. (حریص نباشد)؛ او بی‌نیازترین مردم است.

3- کسی که از تمام حرام‌ها خودداری کند؛ او پارساترین بندگان خداست.

🌷 یا علی! اگر این سه چیز در کسی نباشد؛ عملش ناتمام است.

1- اخلاق که با آن با مردم مدارا کند.

2- حوصله و حلمی که با آن جهل جاهل را برگرداند.

3- قدرت و اراده‌ای که او را از خطا و اشتباه و گناه مانع گردد.

🌷 یا علی! اسلام عریان است، لباسش حیا، زینتش عفاف، جوانمردی‌اش عمل صالح و ستونش ورع و پارسایی است.

 

ای بزرگوار، گناهان کوچک مانند سنگریزه‌های جلوی پای ما هستند که برای زمین نخوردن باید مراقبشان باشیم. مواظب سنگریزه‌ها باشید.

روزی حکیمی در میان کشتزارها قدم می‌زد که با مرد جوان غمگینی روبه‌رو شد. حکیم گفت: «حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی.» مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ داد: «حیف است؟! من که متوجه منظورتان نمی‌شوم!» گرچه چشمان او مناظر طبیعت را می‌دید اما به‌قدری فکرش پریشان بود که آنچه را که باید، دریافت نمی‌کرد.

حکیم با شور و شعف اطراف را می‌نگریست و به گردش خود ادامه می‌داد و درحالی‌که به‌سوی برکه می‌رفت از مرد جوان دعوت کرد تا او را همراهی کند. به کنار برکه رسیدند، برکه آرام بود. گویی آن را با درختان چنار و برگ‌های سبز و درخشانش قاب کرده بودند. صدای چهچهه پرندگان از لابه‌لای شاخه‌های درختان در آن محیط آرام و ساکت، موسیقی دلنوازی می‌نواخت. حکیم درحالی‌که زمین مجاور خود را با نوازش پاک می‌کرد از جوان دعوت کرد که بنشیند. سپس رو به جوان کرد و گفت: «خواهش می‌کنم یک سنگ کوچک بردار و آن را در برکه بینداز.»

مرد جوان سنگریزه‌ای برداشت و با تمام قوا آن را درون آب پرتاب کرد. حکیم گفت: «بگو چه می‌بینی؟» مرد جوان گفت: «من آب موج‌دار را می‌بینم.» حکیم پرسید: «این امواج از کجا آمده‌اند؟» جوان گفت: «از سنگریزه‌ای که من در برکه انداختم.» حکیم گفت: «پس خواهش می‌کنم دستت را در آب فروکن و حلقه‌های موج را متوقف کن.»

مرد جوان دستش را نزدیک حلقه‌ای برد و در آب فروکرد. این کار او باعث شد حلقه‌های جدید و بزرگ‌تری به وجود آید. گیج شده بود. چرا اوضاع بدتر شد؟ از طرفی متوجه منظور حکیم نمی‌شد. حکیم پرسید: «آیا توانستی حلقه‌های موج را متوقف کنی؟» جوان گفت: «نه! با این کارم فقط حلقه‌های بیشتر و بزرگ‌تری تولید کردم.» حکیم پرسید: «اگر از ابتدا سنگریزه را متوقف می‌کردی چه؟!». حکیم گفت: «ازاین‌پس در زندگی‌ات مواظب سنگریزه‌های بسیار کوچک اشتباهاتت باش که قبل از افتادن آن‌ها در دریای وجودت مانع آن‌ها شوی. هیچ‌وقت سعی نکن زمان و انرژی‌ات را برای بازگرداندن گذشته و جبران اشتباهاتت هدر دهی».

نکته:

🌻 آثار اشتباهات با توجه به بزرگی و کوچکی آن‌ها بعد از گذشت مدتی طولانی و یا کوتاه، محو و ناپدید می‌شوند. ]البته برخی گناهان آثار ابدی خواهند داشت، نظیر آن ظلمی که بر ائمه اطهار رفت[

🌻 همان‌طور که اگر منتظر بمانی حلقه‌های موج هم از بین خواهند رفت؛ اما اگر مراقب اشتباهات بعدی‌ات نباشی، همیشه دریای وجودت پر از موج و تشویش خواهد بود.

🌻 بهتر است قبل از انجام هر عملی بافکر و تدبیر عواقب آن را بسنجی و سپس عمل کنی. بعد از حادثه‌ای بیهوده دست‌وپا زدن فقط اوضاع را بدتر می‌کند.

🌻 گاهی بهترین عمل، بی‌عملی است. ]یعنی هیچ کاری نکردن، بهتر از بد عمل کردن، البته گاهی... نه همیشه[

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 2ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۳۶
خادمه الزهراء

مروارید فرصـت

سه شنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۷ ق.ظ

با سلام و عرض تبریک حلول ماه ذی‌الحجه بر تمام زائران و عاشقان بیت‌الله‌الحرام.

فرصت‌ها به‌سرعت برق و باد می‌آیند و می‌روند. ماه رمضان، شوال، ذی القعده، ذی الحجه؛ و چه بی‌توجه هستیم به اینکه آمد و رفت هرکدام از این ایام، بلعیده شدن تکه‌ای از عمر ماست و فرصتی تازه و نو که در اختیار ما قرار می‌گیرد و به‌سرعت از ما گرفته می‌شود.

 

 

فرصت، در فرهنگ دینی از تعابیر عجیبی برخوردار است؛

🌼 که گاهی فرموده‌اند: فرصت‌های خوب را دریابید زیرا فرصت‌ها همچون ابر می‌گذرند.

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت، زودگذر است و دیریاب.

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت، شکار است (یعنی به محض دیدن باید برای به‌دام انداختن و شکار کردنش، اقدام کنی وگرنه فرار کرده، از دست می‌رود).

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت، غنیمت است.

🌼 گاهی فرموده‌اند: فرصت را دریاب قبل از آنکه از دست رفتنش موجب اندوه گردد.

🌼 و گاهی فرموده‌اند: به هرکس فرصتی دست دهد و او به انتظارِ دست دادن فرصت کامل و بهتر، آن را به‌تأخیر اندازد؛ روزگار همان فرصت را نیز از او برباید زیرا کارِ ایام، بردن است و روشِ زمان، از دست رفتن.

🌼 و فرموده‌اند: فرصت را دریاب قبل از آنکه به‌ اندوه تبدیل شود.

 

نوشته‌اند: شغل مردی، تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدف‌های شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع‌آوری می‌کرد و مدام به صدف‌ها لعنت می‌فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می‌کردند. او باید هر روز آنها را روی هم انباشته می‌کرد؛ و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می‌داد.

روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدف‌های بدبو درست کرده بود، خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت.

یک سال بعد، آن دو مرد، در جایی یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند، مرد نظافتچی نمی‌توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید، چطور توانسته چنین ثروتی را به‌دست بیاورد؟!

مرد ثروتمند پاسخ داد: من هدیه‌ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می‌داد و تو قبول نمی‌کردی! در تمام صدف‌های نفرت‌انگیز تو، مروارید نهفته بود!

بیشتر وقت‌ها، هدایا و موهبت‌های الهی در بطن خستگی‌ها و رنج‌ها نهفته‌اند، این ما هستیم که موهبت‌هایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می‌دهد، ندانسته رد می‌کنیم.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 1ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۳۷
خادمه الزهراء

اهل بیت، علیهم السلام، سرمشق سالکان

دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۵۳ ق.ظ

سلام و درود و تسلیت به تمام عزاداران مصیبت رئیس مذهب شیعه امام ششم علیه السلام، آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه‌ی دل اولیاء، آن جگر گوشه‌ی انبیاء، آن وارث نبی، آن عارف عاشق، جعفر صادق علیه السلام.

ما را اول قدم در رستگاری اینست که ایشان و تبارشان را دوست بداریم که رسول خدا (ص) فرمود: هر کس دوست دارد که مانند من زندگی کند و مانند من از دنیا برود و در اقامتگاه دائم بهشت جاویدی که پروردگارم آن را آماده کرده، ساکن گردد؛ واجب است پس از من علی را دوست بدارد و دوست او را نیز دوست بدارد و به امامان پس از او اقتدا کند چون آنان عترت من هستند و از طینت من بوجود آمده‌اند و به آنان فهم دانش روزی داده‌اند؛ وای بر آن گروه از امت من که برتری ایشان را انکار کنند و حرمت خویشی من با آنان را حفظ نکنند، خدا شفاعتم را نصیب آنان نکند.

 

معیار محبوبیت نزد خداوند متعال:

انسان اگر بخواهد محبوب خدای سبحان شود، باید از اهل بیت (ع) که در رأس آنان پیامبر (ص) است، پیروی کند، این پیروی به تدریج انسان را در حدّ سعه‌ی وجودی‌اش به طهارت معنوی می‌رساند؛ و در نتیجه محبوب خداوند می‌شود و به جایی می‌رسد که همه‌ی حرکات و سکنات و منش و روش و اخلاق و عملش در حوزه‌ی جاذبه‌ی حق قرار می‌گیرد و محبوب خداوند می‌شود.

رسیدن به این مقام فقط از طریق اهل بیت (ع) امکان‌پذیر است چون آنان دانا به همه‌ی راه‌ها و چاه‌ها هستند، هم صراط‌شناس و هم صراط‌رو می‌باشند بلکه وجودشان صراط است و از این جهت بهترین راهنمای سالکان کوی حبیب‌اند.

معیار محبوبیت نزد خداوند این انسان‌های کامل‌اند که حبیب الله و احباء و اولیاء هستند و به ما فرمان داده‌اند تا خود را با آنان بسنجیم تا معلوم شود محبوب حق یا مبغوض اوییم؛ و به عبارت دیگر، چون مستقیماً به خداوند دسترسی نداریم به مظاهر او که نزد ما هستند یعنی پیامبر و اهل بیتش که حبیب الله و خلفای او هستند و حجت بالغه‌ی حق می‌باشند، دسترسی داریم؛ پس باید افکار و نیّات و اخلاق و اعمال خود را با آنان بسنجیم، آنگاه به این حقیقت آگاه شویم که هرکس مطابق و هماهنگ با سیره‌ی باطنی و ظاهری آنان است، محبوب خداوند وگرنه مورد خشم اوست.

در هر صورت اهل بیت (ع) ذواتی هستند که ذاتشان محبوب خداوند است و هرکس بخواهد به محبوبیّت خداوند برسد باید به آنان اقتدا کند، آنان را وسیله میان خود و خداوند قرار دهد و بداند که توسل حقیقی و وسیله قرار دادن آنان به این است که آنان و فرهنگ پاکشان را باور داشته باشد و به آن عمل کند؛

«فَإِنَّکُمْ وَسِیلَتِی إِلَى اللَّهِ وَ بِحُبِّکُمْ وَ بِقُرْبِکُمْ أَرْجُو نَجَاةً مِنَ اللَّهِ»

شما ای اهل بیت! به راستی وسیله‌ی ما به سوی خداوند هستید و به محبت شما و قرب و منزلت شما امید رهایی و نجات از سوی خداوند داریم.

این درصورتی است که واقعاً ذات خود را چنان کنیم که محبت آنان در دل و جان ما ریشه بدواند و اقتدا به آنان، سیره و روش حقیقی ما گردد که اینگونه شدن، مزد رسالت و راه رسیدن به حق و قرار گرفتن در مدار محبوبیّت نزد اوست، چنانکه قرآن می فرماید:

«قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلاً»

بگو: من از شما (در برابر تبلیغ دین هیچ) پاداشی نمی‌خواهم، جز اینکه هرکه بخواهد (می‌تواند از برکت هدایت من) راهی به سوی پروردگارش بگیرد.

 

حضرت امام صادق (ع) می‌فرمایند: تنها چیزی که انسان را به بهشت می‌برد، اخلاص در توحید و گفتن «لا اله الا الله» است. اخلاص در توحید آن است که به همه‌ی احکام الهی عمل شود و توحید مانع از ارتکاب گناه گردد و در محبت و اقتدا به اهل بیت (ع) کوتاهی نشود.

وقتی از پیامبر (ص) پرسیدند: اخلاص این «کلمه لا اله الا الله» چیست؟ فرمود: عمل کردن به آنچه من به آن مبعوث شده‌ام و محبت اهل بیتم؛ گفتند: محبت اهل بیت شما و پذیرش ولایت، جزء این کلمه است چنانکه باید باشد؟ فرمود: آری.

و در حدیث سلسلة الذهب همین مطلب از قول حضرت امام رضا (ع) به نحو دیگری بیان شده‌است:

«کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»

توحید، دژ من است و هرکس در دژ من وارد شود از عذاب من ایمن شده ولی به شرط آن و شروطش؛ و ولایت و محبت من از شروط آن است.

بنابراین اگر کسی ولایت و محبت اهل بیت (ع) را نداشت، در حقیقت اخلاص را همراه توحید نکرده و این توحید رفته رفته از باطنش رخت برمی‌بندد و بی‌تردید در آخرت بدون توحید محشور می‌شود.

   ══🌹══

خدای مهربان، راه رسیدن به کمالات و طریق به‌دست آوردن فضایل را بیان فرموده، سپس الگوها و اُسوه‌هایی برای رهروان قرار داده، آنگاه فرمان داده است که شما این راه را به دنبال سالکِ آن؛ و با اقتدا به پیشوای معصوم و هادی راه، طی کنید تا به مقصد برسید. البته چنین نیست که پابه‌پای او بتوانید در همه‌ی مدارج و مراحل همراهش باشید. آنان به جایی رسیدند که حتی عبد توانمندی چون جبرئیل به آنجا راه نیافته‌است و اعلام کرد اگر به اندازه‌ی بند انگشت فراتر روم، بی‌تردید خواهم سوخت! خداوند بزرگ، اهل بیت (ع) را سرمشق و اُسوه‌ی انسانها قرار داده است تا هرکس به فراخور حال خویش و ظرفیت و استعدادش از آنان بهره گیرد.

در سوره‌ی رعد آیه‌ی ۱۷ می‌فرماید: «خداوند از آسمان آبی نازل کرد که در هر درّه و رودی به اندازه‌ی گنجایش و وسعتش جاری شد»

در تأویل آیه گفته شده‌است: خداوند از عالم بالا، آب حیات و علم و دانش نازل کرد پس هر بستری به اندازه‌ی گنجایش خود از آن بهره می‌برد. آن دره و بستری که عمیق‌تر و گسترده‌تر است و از نظر سعه‌ی وجودی، کامل‌تر و انشراح و انبساط بیشتری داشه باشد، می‌تواند از این آب حیات، بهره‌ی بیشتری ببرد و خود را از نظر وجودی و معرفتی به جایی برساند که به مقام تشیع دست پیدا کند.

اهل بیت (ع) چون همه‌ی مراحل و مقامات و همه‌ی راه‌های بندگی و عبودیت و همه‌ی جاده‌های فضیلت و معنویت را با کمال اخلاص طی کرده‌اند؛ اُسوه و سرمشق همگان شده‌اند، آن هم به کامل‌ترین شکل.

گسترده‌ترین و کامل‌ترین فرهنگ اعتقادی، اخلاقی، تربیتی، سیاسی، اجتماعی و علمی، فرهنگ اهل البیت (ع) است که بخش عظیمی از آن به وسیله‌ی راویان و تربیت شدگان مؤمن و شیعه‌ی مکتب اهل البیت (ع) حفظ و در صدها کتاب جمع آوری شده است.

آشنایی با این فرهنگ روایی ثمربخش اهل البیت (ع) و به کارگیری آنها در زندگی روزمره، محصول شیرینی خواهد داشت:

  • امنیت در زندگی؛
  • و تأمین خیر دنیا و آخرت؛
  • و به‌ دست آوردن رضایت حق؛
  • و بهشت جاویدان.

به دو جمله از این فرهنگ در زبان نورانی صادق اهل البیت که درود خداوند بر او باد، اشاره می‌کنیم:

سخن اول:

حضرت فرمودند: «در معاشرت و دوستی از سه گروه برحذر باش: خائن، ستمکار، سخن چین؛
🌹 بدان، آنکه روزی به نفع تو خیانت می‌کند، روزی دیگر به زیان تو خیانت خواهد کرد؛
🌹 و کسی که به خاطر تو در حق دیگری ستم می‌نماید، طولی نمی‌کشد که به خود تو ستم خواهد کرد؛
🌹 و کسی که از دیگران نزد تو سخن‌چینی می‌کند، به زودی از تو نزد دیگران نمّامی و سخن‌چینی خواهد کرد.»

فقط یک لحظه فکر کنیم که به‌کارگیری همین یک حدیث، چه برکات اجتماعی عظیمی را در پی خواهد داشت؟!

 

و سخن دوم:

فرمودند: ای جمعیت شیعه، زینت و زیور ما باشید و مایه‌ی زشتی ما نباشید؛
🌹 با مردم، نیکو سخن بگویید؛
🌹 زبانهایتان را حفظ کنید؛
🌹 و آن را از زیاده‌گویی و زشت‌گویی بازدارید.

 

خداوند توفیق فراگیری و حفظ کردن و عمل کردن به سخنان اهل بیت (ع) به‌خصوص صادق آل محمد (ع) را به همه‌ی ما مرحمت بفرماید.

جهت تسلای دل فرزند بزرگوارشان حضرت امام زمان (عج) امشب امام صادق (ع) رئیس مکتب تشیع را به قرائت سوره یس مهمان کنیم.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 27 و 28ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۶:۵۳
خادمه الزهراء

 

همیشه با هم بودن، بهتر از تک بودن است؛ و چون انرژی جمع، بیشتر می‌شود باعثِ جذب مؤثرتر هدف می‌شود. خداوند هم جمع را دوست دارد. و بدانید زیادیِ برکت، در سفره‌ای است که دست، در آن زیاد باشد.

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: دو تن، از یکی بهتر؛ و سه تن، از دو تن برتر؛ و چهار تن، از سه تن نیکوتر است؛ همیشه با جماعت باشید. و باز فرمودند: اجتماع، مایه‌ی نیکی است و تفرقه موجب رنج و عذاب است.

یک جمع که مشغول تحصیل علم هستند؛ یک جمع که مشغول دعا هستند؛ یک جمع که مشغول نماز هستند؛ همه پر انرژی‌اند. جمع را دوست داشته باشید حتی اگر با آن جمع همراه نیستید یا حرفی برای گفتن ندارید؛ همین که در آن جمع هستید، انرژی شما زیاد می‌شود. با هم بودن را جدی بگیرید!

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: بر درب بهشت، سه جمله نوشته‌اند؛ جمله‌ها این است:

  • صدقه، ده برابر پاداش دارد؛
  • قرض، هجده برابر؛
  • و صله رحم، سی برابر پاداش دارد.

 

امام رضا (ع) فرمودند: اگر شما یک چیز را تعهد کنید، من چهار چیز را برای شما ضمانت می‌کنم؛ اگر شما تعهد کنید که صله رحم انجام دهید، من ضمانت می‌کنم عمر شما زیاد شود؛ و بستگان به شما علاقه‌مند شوند؛ و وارد بهشت شوید؛ و رزق و روزی شما زیاد شود.

پس بیایید با هم باشیم، از همدیگر انرژی مثبت بگیریم؛ و همیشه یادمان باشد که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: هرکس یک وجب از جماعت دور شود خدا طوق مسلمانی را از گردن وی بر می‌دارد.

عید، بهانه‌ی خوبی برای با هم بودن است این موضوع را جدی بگیریم.

 

ذکر: «یا حَیُّ یا قَیُّوم بِرَحمَتِکَ اَستَغیثُ» حداقل ۱۰۰مرتبه و حداکثر۱۰۰۰ مرتبه.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۵۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه حساب

شنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۲۸ ق.ظ

 

ساعات آخر سال است، و همه به سرعت خود را برای ورود به سال جدید آماده می‌کنند. امید داریم که سالی پر از خوشبختی در امور دنیا و آخرت، در پیش رو داشته باشیم و خداوند توفیقی بیشتر از سال گذشته به همه‌ی بندگانش ارزانی بدارد.

اما به نسبتِ فرصتی اگر چه کوتاه، با خود خلوت کنیم و یک حسابرسی از خود و صَرفِ یک سالِ عمر خود بکنیم. یک سال عمر، یعنی صرف مقدار زیادی از سرمایه‌ای که خداوند متعال در اختیار ما قرار داده و صد البته که صاحب سرمایه، روزی از کارگزار خود، حساب خواهد کشید.

از آیات قرآن و احادیث استفاده می‌شود که همه‌ی حرکات و اعمال و گفتار و حتی نفس کشیدن‌ها و افکار و نیت‌های انسان، ثبت و ضبط می‌شود؛ ایام می‌گذرد اما اینها برای حساب قیامت، باقی می‌مانند. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: روزی که (قیامت) هر کس هر عمل خیری را انجام داده، حاضر می‌بیند، و نیز هر عمل بدی را که مرتکب شده، حاضر می‌یابد و آرزو می‌کند بین او و عملش فاصله‌ی زیادی باشد.

و از آیات و احادیث بر می‌آید که فرمودند: در قیامت به طور دقیق به حساب بندگان رسیدگی می‌شود. تمام اعمال بندگان، چه کوچک و چه بزرگ، مورد محاسبه قرار می‌گیرد و از کوچکترین عمل‌ها، غفلت نخواهد شد.

با توجه به عقیده‌ای که به حساب دقیق قیامت داریم؛ چگونه می‌توانیم نسبت به اعمال و گفتار و اخلاق خود، بی تفاوت باشیم و اصلاً فکر نکنیم که در طول روز و هفته و ماه و سال و عمر، چه می‌کنیم؟! و چه توشه‌ای برمی‌داریم.

باید به یقین بدانیم که اعمال ما، مانند پژواک صدا درکوه است؛ می‌رود و چند ثانیه بعد، به سوی خود ما برمی‌گردد.

لازمه‌ی ایمان و عقل این است که خود، در دنیا، به حساب خود برسیم؛ و خوب اندیشه کنیم که چه کرده‌ایم و چه می‌کنیم؟ همان‌گونه که یک تاجر عاقل، هر روز و هر ماه و هر سال، به حساب دخل و خرج خود رسیدگی می‌کند، که مبادا ضرر کند یا سرمایه‌اش هدر رود. آری، اگر در صرف عمر، دقت نکنیم، ضرر خواهیم کرد؛ جناب اباذر فرمود: در عجب هستم از کسی که در مصرفِ مالش بُخل می.ورزد و حساب و کتاب دارد، ولی در مصرف عمر خود، بخیل نیست، درحالی‌که اگر مال، هدر شود امکان برگشت دارد ولی عمر وقتی تلف شد، امکان جبران ندارد.

انسان، در دنیا تاجر است و سرمایه‌اش، محدود؛ یعنی همین ساعت‌ها و روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها می‌باشد. سرمایه‌ای که خواه ناخواه به مصرف می‌رسد و انسان تدریجاً به پایان تجارتش نزدیک می‌شود، جوانیش به پیری؛ و توانمندیش به ضعف؛ و سلامتیش به بیماری تبدیل می‌گردد. اگر انسان، در برابر صرف عمر، عمل صالحی انجام داد و برای آخرت توشه‌ای برداشت، زیان نکرده زیرا آینده‌ای خوش و سعادتمند برای خودش فراهم آورده است ولی اگر عمر را مصرف کرد اما با بداخلاقی و ارتکاب گناه و معصیت، نفس خود را کثیف و آلوده ساخت؛ بزرگترین زیان را کرده است؛ ضرر و زیانی که قابل جبران نیست!

بهترین وسیله‌ای که کمک می‌کند در صرف عمر خود، دقیق باشیم، "حسابرسی روزانه" است.

رسول اکرم (ص) فرمودند: ای اباذر! قبل از آنکه در قیامت، به حساب تو برسند، در همین دنیا به حساب نفس خود، بِرِس، زیرا حساب امروز از حساب فردای قیامت، آسان‌تر است؛ و نفس خودت را قبل از توزین قیامت، توزین کن و به این وسیله خودت را برای قیامت آماده ساز؛ برای روزی که اعمالت بر خدای متعال عرضه می‌گردد و کوچکترین چیزی مخفی نخواهد ماند.

یا اینکه می‌فرماید: ای اباذر! انسان، اهل تقوا نمی‌شود جز اینکه، به حسابِ نفس خودش برسد؛ شدید‌تر از محاسبه‌ی شریک با شریکش. باید انسان خوب فکر کند که مأکولات و مشروبات و ملبوساتش را از چه راهی به دست می‌آورد؟ آیا از حرام یا حلال؟ ای اباذر! هر کس مقیّد نباشد مالش را از چه راهی کسب می‌کند خدا هم باکی ندارد که از چه راهی داخل آتش دوزخش نماید.

 

حال چگونه حسابرسی کنیم؟

البته کنترل و اداره‌ی نفس، کار سهل و ساده‌ای نیست، بلکه نیاز به تدبیر و سیاست و بردباری و تلاش و جدیّت دارد مگر نفس، نفس امارّه به این آسانی حساب پس می‌دهد؟!

حضرت علی (ع) فرمودند: هر کس که نفس خودش را، تحت تدبیر و سیاست قرار ندهد او را ضایع نموده است.

و فرمودند: هر کس که فریب نفس خود را بخورد او را به هلاکت می‌اندازد.

 

حسابرسی نفس را در سه مرحله برنامه ریزی کنیم:

اول: ابتدای صبح، مشارطه:

به طور جدّ، از تمام اعضای بدن خود، پیمان بگیریم که از راه خیر و ثواب، خارج نشود که البته شرطش اراده و تصمیم و همت و عزمِ جزم است و جداً برنامه‌ای برای مقابله با نفس داشته باشیم.

امام صادق (ع) فرمودند: چون شب فرا می‌رسد، ندا کننده‌ای ندا می‌دهد که همه‌ی خلایق بشنوند: ای آدمی‌زادگان! من، خلقِ جدیدی هستم، بر کارهایی که در من واقع شود گواهی می‌دهم، از من استفاده کن که بعد از طلوع شمس، دیگر به دنیا بر نمی‌گردم و بعد از آن دیگر نمی‌توانی در من، به حسنات خود بیفزایی و از سیئات توبه کنی، هنگامی که شب رفت و روز آمد، روز هم، همین کلام را خواهد داشت.

پس با خود شرط ببندیم عمر را تلف نکنیم.

دوم: در طول روز، مراقبه:

در طول روز، باید مراقب باشیم که به تعهدی که بسته‌ایم، عمل کنیم. انسان باید در همه‌ی احوال، مواظب و خود بیدار باشد و خدا را همواره حاضر و ناظر ببیند و اگر یک لحظه غفلت کرد بداند که شیطان و نفس امارّه رخنه کرده‌اند.

سوم: حساب اعمال: محاسبه:

لازم است که ساعتی را قرار دهیم و به کلیّه‌ی امور و اعمال روز خود، رسیدگی کنیم و حسابرسی کنیم. پس بر خوبی‌هایش شُکر؛ و از بدی‌هایش توبه کنیم. این امر آنقدر حائز اهمیت است که ائمه‌ی اطهار (ع) فرموده‌اند: کسی که به حساب خود، روزانه رسیدگی نمی‌کند از شیعیان ما نیست.

و حضرت علی (ع) فرمودند: هر کس که نفس خودش را بر عیب‌ها و گناهان توبیخ کند، از ارتکاب گناه اجتناب خواهد کرد.

آری، می نویسند عالم بزرگواری نماز جماعتش را، به‌جا آورد، سرِ سجاده شروع کرد به حسابرسی از خود، پس گفت: شصت سال عمر کرده‌ام، ضرب در ماه و ضرب در روز و ضرب در ساعت و ضرب در دقیقه و سپس گفت: اگر ساعتی یک گناه هم کرده باشم، پس وای بر من! از ترس همانجا فوت کرد.

نترسید! ما آن عالم آگاه نیستیم؛ شاید با حسابرسی، مقدار کمی از خداوند متعال و خودمان شرمنده شویم، فقط کمی از اینکه، او در حین انجامِ تمامِ اعمال، مرا می‌دیده‌است و می‌بیند؛ شرمنده شویم، پس راهی به سوی توبه و خودسازی و تزکیه باز خواهد شد.

البته اگر حرصِ دنیا ما را رها کند، حرصِ پول؛ ای کاش حرصِ خوشبختی داشتیم (خوشبختی واقعی). ای کاش حرصِ داشتنِ یک دلِ عاشق را داشتیم (عشق حقیقی). بزرگی سخنی جالب فرموده است: با پول می توان ساختمان خرید اما خانه و آشیانه خیر؛ رختخواب خرید اما خواب خیر؛ ساعت خرید اما زمان خیر؛ می‌توان مقام خرید اما احترام خیر؛ می‌توان کتاب خرید اما دانش خیر؛ دارو خرید اما سلامتی خیر؛ خانه خرید اما زندگی خیر؛ قلب خرید اما عشق خیر. پس چرا حرصِ چیزی را می‌خوریم که واقعاً چیز ارزشمندی را نمی‌توان با آن به دست آورد!

قبل از تحویل سال حسابرسی کنیم مبادا مغبون باشیم. این روایت امام علی (ع) را پیش رو بگذاریم که فرمودند: هر کس دو روزش مانند هم باشد، مغبون است؛ و هر کس همتش، فقط دنیا باشد از دنیا اندوهش سخت است؛ و هر کس فردایش از امروزش بدتر باشد، محروم است؛ و هر کس چون امور دنیایش روبه راه شود، اهمیتی به کار آخرتش ندهد نابود شده است؛ و هر کس در چاره جویی برای رفع نقص خود نباشد هوای نفس بر او چیره شده است؛ و هر کس روی به نقصان باشد مرگ برای او بهتر است از زندگی.

امید است که هر روزتان بهتر از دیروز باشد و نوروز برایتان روزی نو همراه با تفکرات نو و اعمال و رفتارهای نو و رو به کمال باشد.

 

لقمه‌ی عملی:

بیایید زنبوروار زندگی کنیم. این حشره‌ی عزیزی که سوره‌ای در قرآن به نامش نامگذاری شده‌است، در روایت هم داریم که مؤمن هم از زنبور عسل الگو می‌گیرد و چند خصلت او را در خود ایجاد می‌کند:

زنبور عسل به شدت از کثافت‌ها و پلیدی.ها پرهیز می‌کند. مؤمن هم به شدت از آلوده شدن به گناه پرهیز می.کند.

زنبور عسل هنوز هوا روشن نشده به تلاش و حرکت می.پردازد. مؤمن هم سحرخیز است و روزی خود را هنگام سحر از خداوند می‌طلبد.

زنبور عسل بر روی گل‌ها و شاخه‌ها و شکوفه‌های زیادی می‌نشیند، شهد آنها را می‌خورد ولی هیچ کدام را نمی‌شکند و از بین نمی‌برد. مؤمن هم بهره برمی‌دارد اما خرابکار و ویرانگر نیست.

زنبور، خودسر عمل نمی.کند، ملکه و فرمانروا دارد، در پی دستور او حر کت می‌کند. مؤمن هم خودسر و خودکامه نیست، به دنبال امام و مقتدای خود حرکت می‌کند.

زنبور عسل تمام روزنه‌های کندو را موم‌اندود می‌کند تا کسی از فعالیت داخلِ کندو با خبر نشود. مؤمن هم رازدار و کتوم است، هرگز اسرارش را در اختیار دیگران نمی‌گذارد.

زنبور سخت کوش و خستگی ناپذیر است برای تولید گِرَمی عسل، راههای زیادی را طی می‌کند. مؤمن هم تنبل و کسل و فشل نیست، سخت کوش و فعال است.

زنبور عسل برای رسیدن به ملکه، سخت تلاش می‌کند و می‌داند وقتی به کام ملکه رسید می‌میرد. مؤمن هم غایتِ آرزوهایش خداست، وقتی به لقاء الهی رسید در او فانی می‌شود و از هستی ساقط.

زنبور چون مطیع فرمان خداست، تلخی گلها را می‌مکد اما به شیرینی تبدیل می‌کند که شفای هر دردی را خداوند در آن نهاده. بیایید زنبور وار زندگی کنیم تا بلکه ثمره‌ی حیات ما هم عسل باشد برای دوای دردی.

 

ذکر:

«سَلام ٌ قَولاً مِن رَبٍّ رحیم» ۷۰ مرتبه می‌گوییم آنگاه سجده کرده و از خدا حاجت می‌خواهیم.

یا فاطمة الزهرا

بی تو حتی بهار، پاییز است               با تو تحویل می‌شود هر سال

بتکان خانه‌ی دل ما را                     ای شکوهِ محولَ الاحوال

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۰۱ ، ۰۹:۲۸
خادمه الزهراء

لقمه‌های پند

سه شنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۲۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر پیامبر کربلا، بانوی عشق و عقل و صبر، حضرت زینب، سلام الله علیها.

 

دم بخور در آبِ ذکر و صبر کن

شخصِ برهنه تا در میان آب می‌شود، از زخم نیش زنبورها «ایمن» خواهد بود اما همین که سر از زیر آب بیرون بیاورد، او را نیش خواهند زد. حال، بدان که همانا «آب»، «یاد خدا» و «زنبور»ها، «یاد غیرِ خدا» می‌باشد.

آبْ ذکرِ حق و زنبور این زمان            هست یاد آن فلان و آن فلان

در میان «آبِ ذکر خدا»، نفس را در سینه حبس کرده و صبر کن تا از وسوسه و افکار پلیدِ کهنه، رهایی یابی که پس از آن، دیگر تو از سر تا پا، طبع و خاصیت همان آب صاف را پیدا خواهی نمود؛ چنانکه آن زنبور از آب می‌گریخت، از تو نیز حذر کرده و دور می‌شود. پس از آن، اگر خواستی از آب، دور باش چراکه تو، هم‌ْطبعِ آب شده‌ای. پس کسانی که از دنیا گذشته‌اند، نیست نشده؛ بلکه در صفات حق، محو گردیده‌اند. یعنی که «صفاتِ» آنها در «صفات حق» مثل «نور ستارگان» در نور آفتاب محو شده است.

 

 

از خدمت به خلق پشیمان مشو

و اگر کسی قدر خوبی تو را ندانست، غمگین مشو؛ چون گنجشکها هر روز آواز می‌خوانند و هیچ‌کس تشکر نمی‌کند ولی باز هم آوازشان را ادامه می‌دهند.

نگاه مردم به تو متفاوت است، یک نفر تو را بد می‌بیند؛ و دیگری تو را خوب؛ و یکی دیگر تو را جذاب؛ و شخص دیگر تو را هیچ حساب نمی‌کند. تنها خداست که تو را آنگونه که هستی می‌بیند؛ پس خدا را مقصود و مراد خودت قرار بده.

 

 

وسعت و ضیغ دنیا تو را آشفته ننماید

این «جهان» را می‌توان به «گرمابه‌ی گرمی» تشبیه نمود که چون وارد آن شوی، جانت افسرده می‌شود. اگرچه «گرمابه» وسیع باشد ولی به علت گرم بودن، به نظر تنگ می‌آید و جان از آن در تنگنا و زحمت و رنج است؛ تا از آنجا خارج نشوی، دلت گشوده نخواهد شد، پس فراخی چنین منزلی چه فایده دارد!

تا برون نآیی بِنَگْشاید دلت                پس چه سود آمد فراخی منزلت

یا اگر «کفش تنگی» پوشیده و در بیابان فراخی قدم بزنی؛ فراخی بیابان برای تو تنگ می‌گردد و آن صحرا و دشت، به نظرت چون زندان خواهد شد. ولی هرکس از دور تو را می‌بیند، می‌گوید ببین که در آن صحرا، فلانی چون لاله‌ی شکفته، خوش و خرم است! او نمی‌داند که تو چون مردمان ظالم، از بیرون در گلشن و از درون، جانت در فغان است.

 

 

آگاه باش و فریب هر سخنِ به ظاهر آراسته و نیکو را مخور

شاید پلیدی‌ها در زیر آن نهان باشد. «گوینده» اگر «بد» باشد، هرچه بگوید، بدان که «بد» است. مرده، هرچه بگوید، گفته‌اش، بی‌جان و بی‌مغز است. سخن انسان، مرتبه‌ی نازل انسان و پاره‌ای از انسان است؛ چنانچه پاره‌ای از نان، همان نان است.

از آن جهت است که حضرت علی ابن ابیطالب (ع) فرمود: «گفته‌ها و نصایح جاهلان، چون سبزه‌ای است که در مزبله (زباله‌دان) روییده باشد؛ هرکس بالای این سبزه‌ها بنشیند، بر نجاست نشسته است.»

آری، نقره ظاهراً سفید و براق است ولی دست و جامه را سیاه می‌کند.

ظاهر نقره گر اسپید است و نو            دست و جامه می سیه گردد ازو

آتش، اگرچه شراره‌اش در نهایتِ سرخی و روشنی است ولی از اثر آن، سیه‌کاری را ببین که تا چه اندازه است.

برق، اگرچه به نظر، نورِ مطلق می‌رسد اما اثر آن، کور کردن چشمهاست.

برق اگر نوری نماید در نظر               لیک هست از خاصیت دزد بصر

 

شعرها از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ آبان ماه 1396

برای حفظ امانت، نشان عکاس بر روی عکسها حفظ شده است. عکاس عکس اول و سوم، ناشناس.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۲۷
خادمه الزهراء

امروز به حکم ادب، باز لقمه‌ای از گوشه‌ی سفره‌ی فاطمی برداریم، زیرا اگر‌چه همه‌ی ایام، تعلق به ایشان دارد لیکن امروز مخصوص و ویژه‌ی ایشان است.

ما کجا و لقمه گرفتن از ایشان کجا؟! اما به حکم: آب دریا را اگر نتوان کشید   هان به قدر تشنگی باید چشید، تلاش می‌کنم جرعه‌ای از اقیانوس پربرکتش بنوشیم.

او که بدون استثنا، همه‌ی عقول و همه‌ی تفکرات، عاجز از درکِ یک اسم از اسماء نُه گانه اش می باشند؛ که امام (ع) فرمودند: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» فاطمه را از آن رو فاطمه گفته‌اند که مردم از شناخت او عاجزند.

کلمه «فُطم»، به معنای قطع و بریدن است. عنوانِ خلق اَعم از عالم و جاهل، حکیم، سفیه، جن و انس و مَلَک، همه را شامل می شود. هر کس عنوان خلق بر او اطلاق شود، از معرفت فاطمه (س) ناتوان است. مگر فاطمه (س) چه موجودی بوده است؟ بین خود و خدایش، چه انجام داده؟ «لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ»؛ هیچ کس جز خدای فاطمه، نمی‌داند.

وقتی در شبِ دفنش علی (ع) عرض می‌کند: یا رسول الله(ص)، فاطمه که به من چیزی نگفت شما او را سؤال پیچ کن تا به شما بگوید.

مسلم بدان که فاطمه (س) رازهایی که در سینه‌اش، پنهان کرده بود، به پدر هم نخواهد گفت.

خداوند هم، آن فاطمه (س) را که فاطمه‌ی خداست در دنیا به کسی معرفی نمی‌کند.

آنکه ما دوستش داریم، توسل به او می‌جوییم، به دامنش چنگ می‌زنیم، آرزوی قرب او را داریم، فاطمه‌ی ماست. فاطمه‌ی تاریخِ اسلام است، نَه فاطمه‌ی خدا. فاطمه‌ی خداوند، اثرش در قیامت آشکار می‌شود. روزی که خداوند متعال، پرده‌ها را کنار می‌زند، چنان جلوه‌ای می‌کند که به هنگام عبورش، جبرائیل، پیشاپیش فریاد می‌زند: چشم ها را فرو بندید که فاطمه (س) عبور می کند!

گویا بیمِ آن است که از درخشش نورش، دید‌گانِ همه‌ی خلایق، از بین برود؛ و باز این همه‌ی نور فاطمه (س) نیست!

فاطمه‌ی خداوند، آن روز مقامش، آشکار می‌شود که فرمودند: «وَ إِذَا اَسْتَقَرُّ أَوْلِیَاءُ اللَّه فِی الْجَنَّةِ زَارَکِ آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ مِنَ النَّبِیِّین» یعنی وقتی اولیای خداوند متعال در بهشت قرار گرفتند؛ آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، خاتم (ع)؛ همه به زیارت ایشان می‌آیند؛ این فاطمه‌ی خداوند است.

 

با چه مقدار عقل، می توان حضرت فاطمه را شناخت؟

من یقین دارم شناختِ فاطمه (س) بدونِ دستگیری باطنی اولادش (ع)، ممکن نمی‌باشد؛ اگر دستِ دلِ ما را، زینبش (س) بگیرد، یا دستِ دلِ ما را، حَسَنین ایشان (ع) بگیرند، یا مهدی ایشان(ع) دستی بر چشمهای دل ما بکشد!

 

پس بفرمایید اکنون نگاه کنید به جلوه‌ای از مادرِ ما درقرآن:

سوره‌ی "هل اتی" که به اجماعِ شیعه و سنی، در شأن فاطمه زهرا (س)، نازل شده است:

اما فقط متوجه روایت نباشید، مبادا با خود بگویید مطلب تکراری است و بارها شنیده‌ایم؛  بشنو و درایت کن.

ابن عباس از قول عده‌ی کثیری نقل کرده‌است که «حسن و حسین(ع) بیمار شدند، پس پیامبر(ص) با گروهی به عیادت آنان آمدند و فرمودند: ای ابوالحسن! نذر کن بر فرزندانت (تا شفا یابند) پس علی (ع) و فاطمه (س) و فضه‌ی جاریه، برای حسنین (ع) نذر کردند که اگر از این بیماری، خلاصی یابند ایشان سه روز، روزه بگیرند، پس آن دو بزرگوار، شفا یافتند و خانواده چیزی نداشتند تا با آن روزه بگیرند، به ناچار علی (ع) نزد شمعون یهودی رفت، سه صاع جو، قرض گرفتند.»

دنیا اینجا درمانده می‌شود،

کسی که اگر می خواست دنیا را پرُ از طلا و جواهر کند، قدرت داشت؛ در خانه‌ی او نانی نبود، تا اینکه سه صاع جو، از یهودی قرض گرفت، این اسلامی است که دنیا را منقلب می‌کند.

چه کسی نان پخت؟

پس حضرت فاطمه(س) یک صاع را آرد کرده، و پنج قرص نان به تعداد خودشان پختند و در مقابل هر یک، نانی هنگام افطار گذاشتند تا افطار کنند. به‌ناگاه سائلی بر ایشان آمد و گفت: سلام بر شما اهل بیت محمد (ص)، مسکینی از مسکین‌های اسلام هستم.

تو را به زهرا (س) قسم، یک لحظه تأمل کن، درایت کن، دقت کن!

شب ِاول مسکینی از مساکین مسلمین، و شبِ آخر، اسیری از اُسرای مشرکین!

اعجاز اینجاست، عجایب در این مطلب نهفته است؛ این اول و آخر، یک دنیا بحث لازم دارد.

شب اول، خویش و شب آخر، بیگانه.

مهم این است که همان رفتار که با خویش شده، با بیگانه هم شده است.

پس من و شما به چه حقی، تا وقتی فاطمه (س) را داریم احساس ناامیدی می کنیم؟!

به هر حال، مسکین گفت: مرا غذا دهید تا خداوند از نعمت‌های بهشت به شما دهد، پس ایشان ایثار کردند و آن مسکین را بر خود مقدم داشتند.

روز دوم، باز بانوی عالم نان پخت، به تعداد افراد خانواده؛ هنگام افطار یتیمی آمد، ایثار کردند، گرسنه خوابیدند.

شب سوم، اسیری از اُسرای کفار آمد؛ باز هم ایثار کردند، با آب افطار کردند.

صبح روز بعد، علی (ع) دستِ حسن و حسین (ع) را گرفتند به سوی رسول خدا (ص) رو کردند. چون پیامبر (ص) آنها را دید که از شدت گرسنگی مانند جوجه‌ای، به خود می‌لرزیدند. کسی که درب خیبر را کنده بود، با دو طفلش نزد رسول الله (ص) آمد درحالی‌که از شدت گرسنگی می لرزیدند. و آن کس که عرش تکان بخورد، دلش تکان نمی‌خورد یعنی پیامبر خاتم، انسان کامل، شاه میوه‌ی وجود، فرمودند: این احوال شما، بسیار بر من سخت است. برخاست با ایشان به راه افتاد.

به کجا؟! آیا به سوی محراب، تا دعا کند؟ آیا به مکان تهجدش، تا دست به سوی آسمان بلند کند؟

خیر، به سوی خانه‌ی فاطمه (س)!

آری، هر چه هست در این خانه است. فاطمه (س) هم سه شبانه روز است که طعام نخورده است، پس باید ایشان هم از شدت ضعف بلرزد؛ در جایی که علی (ع) می‌لرزد، فاطمه (س) جای خود دارد، باید از شدت ضعف در بستر افتاده باشد.

ولی هنگامی که وارد شدند فاطمه (س) را در محرابش به عبادت یافتند، درحالی‌که شکمش به پُشتَش چسبیده بود، چشم‌هایش گود افتاده بود.

این منظره بر پیامبر (ص) سخت آمد، پس جبرئیل نازل شد، گفت: ای محمد (ص)! خداوند متعال در مورد اهل بیت تو، به تو تهنیت گفتند، سپس سوره‌ی «هل اَتی» را قرائت کرد. (سوره انسان/دهر)

یا رسول الله (ص) «هَنِّأَک الله» مبارک باد، مبارک باد بر تو، خاتمیّت را به ثمر رساندی، درخت خلقت را به میوه نشاندی.

این‌ها همه ظاهر مطلب بود و اما باطن مطلب «لِوَجهِ الله» است.

فاطمه (س) و خانواده‌اش، فانی در وجه خداوند متعال هستند، یعنی فاطمه‌‌ای نیست، علی‌‌ای نیست، حسن و حسینی نمی‌ماند؛ آنچه وجود دارد و ماندگار است «وجه الله» است؛ و اینها فانی در «وجه الله» هستند که مانده‌اند و خواهند ماند. باید کنیزی کرد اینجا، نه برای این خانواده؛ برای کنیزی از کنیزانِ فضه‌ی آنها، تا لیاقت درکِ این مطالب را یافت!

لقمه‌ی عملی:

خواهران عزیزم، روزتان فاطمی. هرگز فکر کرده‌اید وقتی خداوند تمام بهشت خود را فرشِ زیر پای کسی قرار می‌دهد، دیگر هرگز کسی قادر نخواهد بود، هدیه‌ای درخور مقام او پیدا کند! اصلاً شاید این هدیه‌ی خداوند به همین خاطر بوده تا کسی فکر نکند مادری؛ و همسری را می‌شود با هدیه‌ی مادی جبران کرد! فقط برای ورود به بهشتِ زیر پایت، جواز لازم است و آن، رضایت همسرت می‌باشد. پس، از همسرت فقط رضایتش را هدیه بگیر، بقیه‌اش با خدا.

 

ذکر:  ۱۴مرتبه صلوات و ۱۱۰مرتبه «یا ابا الحسن یا علی بن ابیطالب ادرکنی» و عیدی بگیر برای ما هم.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۱ ، ۱۴:۰۴
خادمه الزهراء

 

امروز صبحانه، از سفره‌ای لقمه برمی‌داریم که به وسعت کائنات گسترده شده و تمام خلایق مجبورند از این سفره، لقمه مادی و معنوی بردارند، آن هم به صورت مداوم و در هر نفس. و چه خوش است که لقمه‌ از سفره‌ی انسیه حورا و محبوبه الله و ریحانه رسول الله و رکن رکین ولی الله باشد. حتماً اثر چنین لقمه‌ای، مردانی مانند سلمان و زنانی مانند فضه‌ی خادمه خواهد شد.

نوشته‌اند شغل جناب سلمان، زنبیل بافی بود. صبح زود وسایل کارش را برمی‌داشت، زیر سایه‌ی دیوار خانه فاطمه (س) می‌نشست و مشغول کارش می‌شد. وقتی پرسیدند که چرا اینجا را محل کار خود قرار داده‌ای، گفت: برای اینکه نانم را زیر سایه‌ی دیوار خانه فاطمه (س) به دست آورم، روزی‌ام کنار دیوار خانه‌ی زهرا (س) به سفره‌ام داخل شود.

به ظاهر جواب کوتاهی است اما یک دنیا فقاهت و معرفت و زهراشناسی در این جواب نهفته است.

به همین جهت است که وقتی از بهشت برای حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها رطب هدیه می‌آوردند، تقسیم می‌کند و سهم جناب سلمان و ابوذر و مقداد را کنار می‌گذارد و به آن‌ها می‌رساند. مگر چند نفر تواسته‌اند در دنیا رطب بهشتی و مائده آسمانی تناول کنند؟!

وقتی سر سفره فاطمه (س) نشستی اگر چه دختر بچه‌ی اسیر هندی باشی، از تو فضه‌ای در می‌آید که همه جا کنار اهل بیت علیهم‌السلام دیده می‌شوی و در حدیث است که به خاطر او جبرئیل نازل شد.

 

لیکن مردم نسبت به فاطمه سلام‌الله‌علیها دو دسته‌اند:

- یکی آنانی که دارای سفاهت هستند؛ عقل و خرد کافی ندارند.

آنها زهرای مرضیه (س) را یک زن در حد تمام زنان معمولی عالم می دانند. آنها هرگز قادر نیستند درک کنند که اگر فاطمه (س) یک آه بکشد؛ آن آه، قلب پیامبر (ص) که روح عالم است را آزرده می‌کند، وقتی پیامبر (ص) آزرده شد ۱۲۴هزار پیامبر آزرده می‌شوند. وقتی ایشان آزرده شد؛ تمام اوصیا، شهدا، صدیقین آزرده می‌شوند و با آزردگی همه‌ی اینها، ملکوت عالم منقلب می‌شود این است آن بانویی که به آهی از دل او، ملکوت به لرزه در می‌آید.

آیا بدون عقل و خرد و امداد غیبی از جانب فاطمه شناسان، می‌شود بر سفره‌اش نشست و لقمه‌ای برداشت و به معرفتش گامی نزدیک شد؟! آری سفیهان عالم ایشان را یک زن معمولی می‌دانند.

- گروه دوم فقیهان هستند که نسبت به بی بی (س) اهل فقاهت هستند، فکر دارند، عقل دارند (اولی الالباب) هستند.

مگر می‌شود که فقط ترکیب دو کلمه‌ی انسیه‌ی حورا را فهمید بدونِ داشتنِ عقل و خرد بالا و بدون اینکه اهل فقه و فقاهت بود؟! بانویی که از هر بُعد نگاهش کنیم به تحیّر می‌افتیم و تا ابد در همان یک بُعد توقف کرده و می‌مانیم.

وقتی نگاه می‌کنیم به حدیث معراج؛ با آن همه اتفاقاتی که در این واقعه‌ی عجیب که هنوز بعد از گذشت هزار و اندی سال، متفکران اسلامی و غیر اسلامی را به خود مشغول داشته‌ که اصلاً این اتفاق چگونه رخ داده‌است، روحی بوده یا جسمی، خواب بوده یا بیداری؛ و بخشی از قرآن هم به آن پرداخته؛ و اتفاقاتی که رسول اکرم (ص) از این سفر بیان داشته‌اند و دستوراتی که گرفته‌اند و عجایبی که دیده‌اند؛ وقتی همه را نگاه میکنیم و در بین این همه اتفاق به فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها می‌رسیم، مبهوت می‌مانیم.

به عمری به اندازه‌ی نوح پیامبر (ع) محتاج هستیم و به اساتیدی مانند ائمه (ع)، تا بفهمیم فاطمه سلام‌الله‌علیها کیست؟!

رسول اکرم (ص) فرمودند: وقتی شب معراج به عالم بالا رفتم، وقتی به درب بهشت رسیدم مشاهده کردم در آنجا بر درب بهشت نوشته است:

لا إله إلّا الله، محمّد رسول الله، علیٌّ حبیبُ الله، و الحسنُ و الحسینُ صَفوةُ اللهِ، فاطمة خِیرَةُ (أمة) الله.

در نگاه اول، چیز عجیبی به نظر نمی‌آید. البته که دربِ بهشت الهی به نام خداوند متعال و رسول و اولیای ایشان گشوده می‌شود و به غیر از طریق این بزرگواران، کسی راه به بهشت نمی‌یابد. اما فقط کمی دقت می‌خواهد. به نظر من «یَقظه» لازم است؛ یعنی برقی به ذهن ما بزند و این علامت سؤال را به وجود آورد که چرا درب بهشت باید به این چند کلمه باز شود؟

و نکته مهم این است که افتتاح آن «لا اله الا الله» است. فتح مطلب، نام خداوند متعال است و ختم مطلب، نام مبارک فاطمه زهرا (س) است.

اینجاست که فقیه و سفیه از هم جدا می‌شوند. فقیه، مطلب را درک می‌کند. سفیه، بی خردانه می‌گذرد.

اصلِ کارِ عقل، خرد و فقه همین است که بفهمد فاطمه (س) کیست؟ چه کرده است؟ و اثر وجودی ایشان در دنیا چه بود؟ اگر چه ظاهراً عمر ایشان کوتاه بوده است.

و باز اشاره می‌کنم به روایتی دیگر؛ دلم نمی‌خواهد چون مطلب در مورد حضرت زهرا‌ (س) است چیزی از خود بنویسم، جرأت این کار را ندارم. فقط می‌خواهم از روایات استفاده کنم و مطلب را با روایت برسانم، به همین جهت روایتی دیگر از حدیث معراج می‌آورم. از نظر شیعه و سنی، رسول اکرم (ص) معراج‌های متعددی داشته‌اند و بسیاری از علمای سنی و شیعه اعتقاد دارند که رسول اکرم (ص) دو معراج داشته‌اند. یکی معراج عجایب و دیگری معراج کرامت

و این روایتی که نقل می شود در معراج عجایب بوده‌است و جالب اینکه راوی حدیث، عایشه است. دقت و درک حدیث، ابوابی را نسبت به معرفت فاطمی به روی محبان زهرا (س) باز می‌کند که امیدوارم برای ما هم این درایت حاصل شود. و اما روایت:

رسول اکرم (ص) فرمودند: وقتی وارد بهشت شدم، به شجره‌ای برخورد کردم که «لم أرَ فی الجَنَّةِ »؛ در بهشت درختی اَحسن از آن درخت ندیدم و «أَبیض ورقه»؛ برگی سفیدتر از برگ‌های آن درخت ندیدم، «وَ أطیب ثمره»؛ میوه‌ای پاکیزه‌تر از ثمره آن درخت ندیدم. البته هر کدام از این‌ها بحثی دارد و صد البته می‌دانیم که رسول اکرم (ص) آنچه می‌گوید خارج از وحی نیست. اینکه ایشان می‌فرماید «ندیدم» یعنی وجود ندارد، آفریده نشده‌است؛ درختی که جامع همه‌ی جهات بوده. از میوه‌ی آن درخت خوردم و آن میوه، نطفه شد و از آن، نطفه‌ی فاطمه (س) منعقد شد و من هر وقت فاطمه (س) را می بوسم بوی آن شجره طوبی را استشمام می‌کنم.

توضیح:

درخت؛ چه درختی است؟ درخت طوبی. کلمه طوبی؛ در قرآن هم به آن درخت اطلاق شده‌است. ریشه‌ی این درخت در خانه‌ی پیامبر خاتم (ص) است. از عجائب آن درخت، این است که فرمودند: «غَرَسَها اللّه تَعالی بِیَدهِ»؛ خداوند با دست خودش این درخت را غرس کرده است. درک حدیث همین مطلب است! دقت کنید، غارسِ درخت خود خداوند متعال است. جبرئیل و میکائیل و اسرافیل اینجا کاره‌ای نیستند. خودِ خداوند متعال، درخت را غرس کرده‌است.

زمینی که درخت در آن کاشته شده است، خانه‌ی اول شخص عالم است، و سه چشمه زیر این درخت جاری است؛ سلسبیل، تسنیم و مَعین؛ این هم از آبیاری این درخت!

در تمام قصرهای بهشت، شاخه‌ای دارد که هر کس که به آن قصرهای بهشتی وارد شود هر آنچه که دلش بخواهد موجود است. لازمه‌ی داخل شدن در بهشت، این است که باید شاخه‌ای از این درخت را بگیریم.

به نظر من همین قدر کافی است، کنار سفره‌ی فاطمه زهرا (س) یک لقمه هم برای ما زیاد است، یک جرعه کافی است. لیکن لقمه برداشتن، شرط دارد؛

خود حضرتش فرمودند: هر گاه به خاطر ما دلتان لرزید، من سینیِ پذیرایی را مقابل شما می‌گیرم که هر چه بخواهید بردارید. این شما و این هم دلتان، این هم سفره‌ی فاطمی (س).

 

لقمه‌ی عملی:

بیایید از امروز در زندگی خود، دفتری به‌نام فاطمه (س) باز کنیم؛ زیرا فردا، منادی ندا می‌دهد که همه‌ی‌ خلق بشنوند: آیا کسی هست به خاطر فاطمه (س) دلی را شاد کرده باشد؟! آیا کسی هست به خاطر فاطمه (س) گرسنه‌ای سیر کرده باشد؟!

برخیزد از فاطمه(س) مزد بگیرد.

آیا کسی هست به خاطر فاطمه (س) برهنه‌ای پوشانده باشد؟! برخیزد. آیا کسی هست به خاطر فاطمه (س) آبرویی خریده باشد؟! آیا کسی هست به خاطر فاطمه (س) غیبتی از کسی دور کرده باشد؟!

برخیزد از فاطمه(س) مزد بگیرد.

تا دیر نشده‌است در این حساب، پس‌اندازی کنیم. روزِ نیازمندی در پیش است.

 

ذکر: «یا فاطمة أَغیثینی» ۴۰۰مرتبه، برای رفع همه‌ی مشکلات بسیار نافع است، انشاءالله

 

تو هر زمان که بیایی بهار خواهد شد                        زمان شادی بی اختیار خواهد شد

خوش آن دمی که بر آید به یک کرشمه دو کار           یکی ظهور امام و یکی شروع بهار

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۰۱ ، ۰۹:۵۲
خادمه الزهراء

تن سپردن به قضا و قَدَر الهی

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ق.ظ

 

در روزگار کهن، پیرمرد روستازاده‌ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه‌ی همسایگان برای دلداری به خانه‌اش آمدند و گفتند: عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد!

روستازاده‌ی پیر در جواب گفت: از کجا می‌دانید که این از خوش‌شانسی من بوده یا بدشانسی‌ام؟و همسایه‌ها با تعجب گفتند: خوب، معلومه که این بدشانسیه!

هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه‌ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت!

پیرمرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا می‌دانید که از خوش‌شانسی من بوده یا بدشانسی‌ام؟

فردای آن روز، پسر پیرمرد حین سواری در میان اسب‌های وحشی زمین خورد و پایش شکست. همسایه‌ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی!

و کشاورز پیر گفت: از کجا می‌دانید که این از خوش‌شانسی من بوده یا بدشانسی‌ام؟ و چندتا از همسایه‌ها با عصبانیت گفتند: خوب، معلومه که از بدشانسی تو بوده، پیرمرد احمق کودن!

چند روز بعد، نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمین دوردستی با خود بردند. پسر کشاورز پیر به‌خاطر پای شکسته‌اش از اعزام معاف شد.

همسایه‌ها برای تبریک بار دیگر به خانه‌ی پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد؛ و کشاورز پیر گفت: از کجا می‌دانید که...؟

همیشه گذشت زمان، ثابت می‌کند که بسیاری از رویدادهایی را که بدبیاری و مسایل لاینحل زندگی خود می‌پنداشتیم، به صلاح و خیرمان بوده و آن مشکلات، نعمات و فرصت‌هایی بوده که زندگی به ما اهدا کرده است. چه بسیار باشد در به‌دست آوردن و قبول چیزی اکراه دارید و حال آنکه به سود شماست؛ و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید درحالیکه آن به ضرر و زیان شماست.

و خداوند در بخشی از آیه ۲۱۶ سوره‌ی بقره می‌فرماید: «وَ عَسی‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ و چه بسیار اتفاق افتد که امری شما را ناگوار آید درحالی‌که آن به خیر و صلاح شماست؛ و چه بسیار امری را بسیار دوست می‌دارید و آن شما را شر و فساد خواهد بود و خداوند به مصالح امور آگاه است و شما را از آن آگاهی نیست.

از شفاخانه‌ی آن طبیب غیبی دارویی آمده است که دوای بسیاری از بیماری‌های جسم و جان است و در عین حال از منشأ پیدایش بیماری نیز خبر می‌دهد. چه بسیار رنج‌ها و محرومیت‌ها محصول آن است که آدمیان هم به ظاهر قضاوت می‌کنند، هم تنها به حال می‌اندیشند درحالی‌که خردمند، در باطنِ اشیا نظر می‌کند و به عاقبت کارها نیز می‌اندیشد. بدیهی است آن خیری که روی در شر داشته باشد، از همان آغاز، شر است و آن شیرینی که مقدمه‌ی بیماری است، از همان آغاز در کام خردمندان تلخ می‌آید؛ و در مقابل، اگر رنجی در کار باشد که راه رسیدن به شادی و خوشبختی است، آن عینِ خیر است و باید آن رنج را به جان خرید.

حافظ سروده است:

دلتنگ نباید بود از طعن حسود ای دل            شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد

زیبا گفته آن حکیم که: علف هرزه چیست؟ آن گیاهی است که هنوز فوایدش کشف نشده است.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 27ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۱۰:۰۵
خادمه الزهراء

در یک موزه‌ی معروف که با سنگ‌های مرمر، کف‌پوش شده بود، مجسمه‌ی بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بود که مردم از راه‌های دور و نزدیک برای دیدنش به آنجا می‌رفتند. کسی نبود که مجسمه‌ی زیبا را ببیند و لب به تحسین باز نکند. شبی سنگ مرمرینی که کف‌پوش سالن بود با مجسمه، شروع به حرف زدن کرد: این منصفانه نیست، چراکه همه، پا روی من می‌گذارند تا تو را تحسین کنند، مگر یادت نیست ما هر دو در یک معدن بودیم؟ این عادلانه نیست، من خیلی شاکی‌ام!

مجسمه آرام لبخند زد و گفت: یادت هست روزی که مجسمه‌ساز، خواست روی تو کار کند، چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟ سنگ پاسخ داد: آره، آخر ابزارش به من آسیب می‌رساند، گمان کردم می‌خواهد آزارم دهد، من تحمل این همه درد و رنج را نداشتم. مجسمه با همان آرامش و لبخند ادامه داد: ولی من فکر کردم که به‌طور حتم می‌خواهد از من چیزی بی‌نظیر بسازد، به‌طور حتم قرار است به یک شاهکار تبدیل شوم. به‌طور حتم «در پی این رنج، گنجی نهفته هست». پس به او گفتم هرچه می‌خواهی ضربه بزن، بتراش و صیقل بده! پس دردِ کارهایش و لطمه‌هایی را که ابزارش به من می‌زدند، به جان خریدم و هرچه بیشتر می‌شدند، بیشتر تاب می‌آوردم تا زیباتر شوم. امروز نمی‌توانی دیگران را سرزنش کنی که چرا روی تو پا می‌گذارند و بی‌توجه عبور می‌کنند.

 

واعظ قزوینی، درباره‌ی تحمل سختی‌ها می‌سراید:

تن به ‌محنت ده اگر خواهی بگردی سربلند                گر نیفتادی به آتش، اوج نگرفتی سپند

به‌راستی اگر روزی شما، معلم یک کلاس باشید، سعی خود را برای فراگیری همه‌ی بچه‌ها به کار می‌برید ولی بیشترین مراقبت و مواظبت خود را همیشه معطوف کدام دانش‌آموز می‌کنید؟ به‌طور طبیعی دانش‌آموزی که از لحاظ درسی در شرایط مطلوب؛ و از نظر اخلاقی، متین و موقر است؛ و سعی می‌کنید برای جلوگیری از افت تحصیلی، به‌طور مرتب، آزمایش یا امتحانی را برقرار نمایید. در این آزمایش اگر شاگردانِ دیگر، نمراتی مثل: یازده بگیرند، غمی نیست ولی اگر آن شاگرد یا شاگردان مورد نظر شما، نمره‌ی هجده را هم احراز کنند، شما به‌شدت منقلب می‌شوید و به‌سرعت علت آن را جویا می‌شوید.

وضعیت ما هم در زندگی، در کلاس درس خدا این‌گونه است، آنان که شاگردان عزیز و بندگان خوب خدا هستند، در معرض آزمایش بیشترند!

عرفا می‌گویند: آنان که پیش خدا مقربند، رنجشان افزون‌تر است!

یادمان باشد که زندگی بدون چالش، مزرعه بدون حاصل است. تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می‌رسد، مرغ است.

زندگی ما با تولد شروع نمی‌شود با «تحول» آغاز می‌شود. لازم نیست بزرگ باشی تا شروع کنی، شروع کن تا بزرگ شوی.

باد با چراغ خاموش، کاری ندارد. اگر در سختی هستی بدان که روشنیِ صبح، نزدیک است.

باور کن زمستان رفتنی است حتی اگر تمام شب‌هایش یلدا باشد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۵۳
خادمه الزهراء