در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لقمه معنوی» ثبت شده است

هرکه آن کند که نباید، آن ببیند که نشاید!

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۴۰ ق.ظ

 

پادشاهی ظلم در حق رعیت، بسیار می‌کرد و مردم روز و شب از بیداد او دست به دعا برداشته بودند. روزی شاه به شکار رفت و چون بازگشت، دستور داد که دیگر هیچ ظلمی در حق هیچ‌کس صورت نگیرد. رعایا با این مژده، شادی‌ها کردند و نفس به راحتی کشیدند. یکی از رعایا پرسید: چه پیش آمده که پادشاه چنین دستوری داده‌اند؟ شاه گفت: به شکار رفته بودم، دیدم سگی به دنبال روباهی دوید و استخوان پایش را جوید. روباه با پای لنگ به سوراخی فرار کرد و سگ بازگشت. ناگهان مردی رسید و سنگی به سوی سگ انداخت، پای سگ شکست؛ هنوز چند گام نرفته بود که اسبی، لگد به پای آن مرد زد و پایش شکست؛ و آن اسب مقداری راه نرفته بود که پایش به سوراخی فرو رفت و شکست؛ من به خود آمدم و گفتم: هرکه آن کند که نباید، آن ببیند که نشاید!

چه قانون عجیبی است این قانون «کارما» در طبیعت؛ یا به‌قول ما قانون عمل و عکس العمل؛ و یا قانون علت و معلول، قانون تابش و بازتابش. همه‌ی اینها یک معنی دارد، گفته می‌شود که هرچه می‌کنیم با هر نیتی که داریم؛ هر عمل ما، تابشی است به بیرون که بازتابشی به درون دارد.

ببینید در طبیعت، نور خورشید به زمین می‌خورد، از زمین به چشم ما می‌رسد و ما می‌توانیم زمین را ببینیم. هرچیزی بازگشتی دارد، در کوه صدا می‌زنیم، صدا به دیوار کوه برخورد می‌کند و به سوی ما برمی‌گردد.

بدانید که تمام نیات ما و اعمال ما، تابشی به بیرون دارند. نیت ما، نوری به بیرون می‌تاباند؛ و عمل به مقدار ضعیف‌تر، چون نیت، همیشه از عمل قوی‌تر است.

این اعمال و نیات ما، بازتابشی دارند که حتماً به سوی ما برمی‌گردد. اگر عملی انجام دهیم که مثبت باشد، تابش آن مثبت است و بازتابشِ مثبت خواهد داشت؛ و اگر منفی باشد، تابش منفی است و بازتابش، منفی خواهد بود.

مطمئن باشید اگر شب با نیت خیر بخوابید که فردا، فلان کار خیر را انجام خواهم داد؛ و اگر فردا به هر دلیلی انجام ندهید، بازتابشش به خود شما می‌رسد؛ و برعکس آن.

روایتی داریم که بازتاب سه چیز بسیار زود به ما برمی‌گردد:

🌷 یکی ستم به دیگران، به هر مخلوقی؛

🌷 یکی مکر و حیله در مورد دیگران؛

🌷 یکی هم پیمان شکنی، اهمیت ندادن به قرارهایی که می‌گذاریم و تعهدهایی که برعهده می‌گیریم.

یادمان باشد ما در یک اتاق شیشه‌ای زندگی می‌کنیم، اگر سنگی به‌طرف کسی پرتاب کنیم، ناچار دیوار اتاق شیشه‌ای ما هم خواهد شکست.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 25ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 پی‌نوشت ادمین: شاید بپرسید پس چرا کسانی که به ما ظلم می‌کنند، اثر ظلمشان را نمی‌بینند. یا بهتر است بگوییم ما نمی‌بینیم که چیزی‌شان بشود و به قول معروف عامه: ظالم سالم است. در جواب باید گفت: اولاً از کجا مطمئن هستید که تقاص ظلمشان را نمی‌بینند. شاید ما متوجه بطن زندگی‌شان نیستیم و از آنچه به واقع به سرشان می‌آید آگاهی نداریم. ثانیاً خداوند گاهی به این ظالمان مهلت می‌دهد. مهلتی برای برگشت و توبه و جبران. گاهی هم مهلتی می‌دهد برای اینکه در منجلاب گمراهی بیشتر فرو بروند و این مهلت دادن، برای افزودن عذابشان است. و در نهایت، تقاص ظلم از ظالم گرفته خواهد شد. یا در این دنیا، یا در دنیای باقی.

وَلَا یحسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِّأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ

و کسانی که کافر شدند، گمان نکنند مهلتی که به آنان می‌دهیم به سودشان خواهد بود، جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه خود بیفزایند، و برای آنان عذابی خوار کننده است. (آل عمران، ۱۷۸)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۴۰
خادمه الزهراء

 

نعنا را هرچه بچینی، جایش سبز می‌شود؛ کم که نمی‌شود هیچ، زیاد هم می‌شود.

بخشش، مانند نعنا چیدن است. نترس، جایش جایگزین می‌شود؛ پر می‌شود.

قانون خلأ این را می‌گوید: تو حفره‌ی خودت را ایجاد کن، کائنات پر می‌کند. قانون خلأ عجب قانونی است در طبیعت؛ و چه درس زیبایی برای زندگی می‌توان از این قانون گرفت.

اگر بخواهیم موهبت‌های الهی را جذب کنیم، ابتدا باید جای خالی باز کنیم. در این رابطه یکی از معلمان بزرگ ما در طبیعت، «گردباد» است.

شما می‌دانید که قدرت گردباد بسیار بیشتر از باد است. گردباد مجموعه‌ای از بادهای بسیار شدید و قدرتمند است که همه چیز را به داخل خود می‌کشد اما گردباد این قدرت جذب فوق العاده را از کجا دارد؟

علت جذب فوق العاده‌ی گردباد، خلأ درون آن است. گردباد حرکت دارد اما داخلش خالی است و همه‌ی این جذب‌ها و کشش‌ها از آن درونِ خالی است.

انسان هم باید مانند گردباد باشد. اگر بخواهید موهبت‌های الهی را جذب کنید و برنامه‌ریزی‌ها، تلاش‌های جسمی، تلقین‌ها، تجسمات و تلاش‌های ذهنی‌تان نتیجه دهد؛ اگر بخواهید نیایش‌ها و دعاهایتان اجابت شود، اول باید جا باز کنید و درون را خالی کنید.

یکی از راههای ایجاد خلأ، بخشودن دیگران است. گاهی اوقات ما فکر می‌کنیم با بخشودن دیگران احیاناً به کسی لطف کرده‌ایم اما ابداً اینطور نیست!

بخشیدن، اول از همه، لطفی است که ما در حق خود می‌کنیم تا میدان ذهن‌مان خالی شود. میدان ذهن‌مان باز می‌شود برای پذیرش چیزهای خوب و نیکو.

اگر کسی پدرش را نمی‌بخشد، مادرش را نمی‌بخشد، فرزندش و... را نمی‌بخشد، با این نبخشیدن، آنها را در میدان ذهنی خودش قرار می‌دهد و با یادآوری صبح و ظهر و شب، مدام آنها را چاق‌تر و چاق‌تر می‌کند تا تمام میدان ذهنیش را فرا گیرد و امکان جذبش کم شود.

باید دقت کنیم که لزوماً بخشیدن به معنای برقراری ارتباط دوباره نیست، مثلاً اگر کسی به شما لطمه زده است این بدان معنا نیست که او را ببخشید و مجدداً با او به همان وسعت، ارتباط برقرار کنید تا مجدداً به شما لطمه بزند.

بخشیدن پیش از هر چیز، یک فرآیند ذهنی و درونی است.

برای ایجاد خلأ و جذب موهبت‌های الهی بیشتر و افزون‌تر، یادتان باشد از هزار و یک نعمتی که خداوند مهربانمان دارد، اول از همه، بر بخشنده بودن او تأکید شده است. «بسم الله الرحمن الرحیم»؛ به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان.

آری، بخشش مانند نعنا است به‌زودی جوانه خواهد زد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 24ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 پی‌نوشت ادمین: بیایید امروز نذری کنیم، یک نذر از جنسِ بخشش و بخشایش، برای خاطر یکی از ائمه اطهار، مثلاً امیرالمومنینِ جان، یکی از کسانی که به ما بدی کرده‌اند را ببخشیم و اینگونه با خدا نجوا کنیم: ای پروردگار من، فلانی را می‌بخشم به علی که جانِ حبیبِ توست. در یک کتابی خواندم (گمانم کتاب سه دقیقه در قیامت) که اگر کسی به شما بدی کرده باشد، در آن دنیا، برابر آن بدی که به تو کرده، مدیون توست و به آن میزان باید به تو تقاص پس دهد. اما اگر او را در دنیا ببخشی، در آخرت، خدایِ او، بدیِ او در حق تو را به میزان سه برابر، جبران می‌کند. چه خوش معامله‌ای... هم دلت را در دنیا از بارِ سنگین کینه خالی می‌کنی، هم در آخرت، سه برابر پاداش دریافت می‌کنی و زرنگ است مومن!

بر تو خوانم زِ دفتر اخلاق                 آیتی در وفا و در بخشش

هر که بخراشدت جگر به جفا            همچو کانِ کریم زر بخشش

کم مباش از درخت سایه فکن           هر که سنگت زند ثمر بخشش

از صدف یاد دار نکته‌یِ حلم              هر که برد سرت گهر بخشش

شعر از حافظ

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۱۹
خادمه الزهراء

بسم الله الرحمن الرحیم

روز جمعه‌تان به‌خیر و خوشی، بفرمایید یک لقمه موعظه

حضرت علی (ع) فرمودند: لقمان پسرش را موعظه کرد: ای پسرم! بدان که خداوند به اراده‌ی خود، انسان را در سه حالت آفرید و به او روزی داده‌است که در هیچ کدام از آن حالتها کاری از دست او برنمی‌آمد؛ پس باید یقین کند که خداوند در حالت چهارم نیز روزی او را خواهد داد.

🌷 حالت اول؛ در رحم بود و خداوند او را در جایی استوار قرار داد و روزی رساند به‌طوریکه گرما و سرما اذیتش نکرد.

🌷 پس در حالت دوم؛ او را از آنجا بیرون آورد و روزی او را از شیر مادر جاری ساخت و با این وسیله او را کفایت کرد و پرورش داد و بی آنکه او توان و نیرویی داشته باشد، او را بزرگ کرد.

🌷 پس در حالت سوم؛ او را از شیر گرفت و روزیِ او را در کسب و کار پدر و مادرش قرار داد و چنان در دلهای آنان محبت و رحمت او را نهاد که گویی غیر از آن، چیز دیگری ندارند، به‌طوریکه در بسیاری از حالات، او را بر خودشان مقدم می‌داشتند؛

🌷 تا اینکه به حالت چهارم رسید و بزرگ شد، عاقل شد و برای خودش مشغول کسب و کار گردید، در این حال عرصه بر او تنگ شد و به پروردگارش بدگمان گشت و حقوق خداوند را در مالش انکار کرد و از ترس تنگیِ روزی و بدگمانی به‌اینکه خداوند، اکنون و در آینده، روزیِ بازماندگانِ او را بدهد، بر خود و خانواده‌اش سخت گرفت؛ ای پسر! بدان که اینها بدترین بندگان خداوند هستند.

باور شما چیست؟

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۰۱ ، ۰۹:۳۹
خادمه الزهراء

 

در جهان هستی قوانینی وجود دارد که هر انسانی در طول زندگانی خود، خواه ناخواه با آنها مواجه خواهد شد و نوع برخوردش با همین قوانین است که زندگی او را می‌سازد و به شخصیت او شکل می‌دهد. مانند قانون علت و معلول: هرچیزی به‌دلیلی رخ می‌دهد، برای هر علتی، معلولی وجود دارد و برای هر معلولی، علت یا علت‌هایی مخصوص وجود دارد؛ چه از آن اطلاع داشته باشیم یا نداشته باشیم. چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هرکاری را که بخواهید، می‌توانید انجام دهید به‌شرط آن‌که تصمیم بگیرید به‌طور دقیق چه می‌خواهید و سپس عمل کنید زیرا عملکرد شما مانند پژواک صدای شما در کوه می‌رود و به‌زودی به‌سوی شما برمی‌گردد.

قرآن هم همین مطلب را به پیروانش تأکید می‌کند و می‌فرماید: «اگر خوبی و احسان کنید به خودتان می‌کنید و اگر بدی از شما سر زد، به‌خودتان بد کرده‌اید.»

این را به‌یقین بدانیم، هرچه و هرجا که هستیم، به‌خاطر آن است که خودمان خواسته‌ایم. مسئولیت کامل آنچه که هستیم و آنچه به‌دست آورده‌ایم و آنچه که خواهیم شد، بر عهده‌ی خود ماست؛ به‌دلایل گوناگون:

گاهی به‌دلیل تنبلی، گاهی به‌دلیل امروز و فردا کردن، گاهی به‌دلیل ساده‌اندیشی، گاهی به‌دلیل اعتماد بی‌جا و زیاد، گاهی به‌دلیل آشنا نبودن با عوارض اجتماعی و جامعه، گاهی به‌دلیل دور زدن دیگران و مکر و حیله و صادق نبودن؛ که متأسفانه این روزها بازارش بسیار هم داغ است! و فریب‌کاران و نیرنگ‌بازان وقتی امروز به‌مراد خود می‌رسند، چه خوشحال‌اند! غافل از آنکه هرچه می‌ریزند در کیسه‌ی خود می‌ریزند!

رسول خدا (ص) فرمود: کسی که مسلمان باشد، نه نیرنگ می‌زند و نه حیله‌گری می‌کند زیرا از جبرئیل شنیدم که همانا نیرنگ و حیله‌گری هر دو در آتش اند.

یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند: از هر وزیر خواست تا کیسه‌ای بردارد و به‌باغ برود و کیسه‌ها را برای پادشاه با میوه‌ها و محصولات تازه پر کند. همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ‌کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند. وزرا از دستور شاه تعجب کردند، هرکدام کیسه‌ای برداشتند و به‌سوی باغ به‌راه افتادند.

وزیر اول که به‌دنبال راضی کردن شاه بود، بهترین میوه‌ها و باکیفیت‌ترین محصولات را جمع‌آوری کرد. او پیوسته بهترین را انتخاب می‌کرد تا اینکه کیسه‌اش پر شد.

اما وزیر دوم با خود فکر کرد که شاه این میوه‌ها را برای خود نمی‌خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی‌کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع‌آوری کرد. خوب و بد را از هم جدا نمی‌کرد تا اینکه کیسه پر شد.

و وزیر سوم که اعتقاد داشت، شاه به محتویات این کیسه اهمیتی نمی‌دهد، کیسه را با علف، برگ درخت و خاشاک پر کرد!

روز بعد پادشاه دستود داد که وزیران را به‌همراه کیسه‌هایی که پر کرده‌اند، بیاورند و وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد هر سه وزیر را بگیرند و هرکدام را جداگانه با کیسه‌اش به مدت سه ماه زندانی کنند!

شما کیسه‌ی خود را چگونه پر می‌کنید؟

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 30ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۰۱ ، ۰۹:۵۹
خادمه الزهراء

همیشه از این شعر، هراس عجیبی دارم و عجب اینکه هفته‌ای نیست که در جایی به چشمم نخورد و ساعتی فکر مرا به خودش مشغول نکند؛ و این همه بی‌چیزی و فقر اخروی مرا به‌وحشت نیندازد!

بر لب آب نشین و گذر عمر ببین

(توضیح ادمین: اصل شعر حضرت حافظ این است: بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببین،،،کاین اشارت ز جهانِ گذران، ما را بس)

شاید بشود گفت که تعبیر قشنگی از سخن زیبای امیرالمؤمنین (ع) است که فرمودند: فرصت‌های دنیا مانند ابرهای بهاری هستند، به‌سرعت عبور می‌کنند و می‌روند. تا بیایی حرکتی کنی، از دست رفته‌اند.

در گذر سریع فرصت‌های دنیا، برنده کسانی هستند که برای هر لحظه‌شان برنامه‌ریزی دقیق دارند و طبق برنامه عمل می‌کنند و جداً وحشت جاماندن و عقب افتادن دارند.

 

نوجوانی بود که هر روز صبح زود به‌دیدن استادش می‌آمد و با اشتیاق و اخلاص از محضر او استفاده می‌کرد. یک روز استاد به نوجوان گفت: چه چیز هر روز صبح، تو را به اینجا می‌آورد در حالیکه دیگران در بستر خود خوابیده‌اند؟! تو بسیار نوجوان هستی چرا خواب را بر خود حرام می‌کنی؟!

نوجوان در پاسخ گفت: قربان، یک روز مادرم از من خواست که در آتش، هیزم بریزم. وقتی این کار را کردم، متوجه شدم که ترکه‌های کوچک‌تر و نازک‌تر، زودتر از هیزم‌های کلفت و پیر می‌سوزند. آنگاه به خودم گفتم: درست است که من نوجوانی بیش نیستم اما از کجا معلوم که مرگ، زودتر به‌سراغ من که کوچک‌تر از دیگران هستم نیاید! پس نباید عمرم را در خواب بگذرانم و باید حتی در نوجوانی بیدار باشم؛ قربان، این افکار من را هر روز صبح به‌دیدار شما می‌آورد.

 

فرصت‌ها، موقعیت‌های مناسبی هستند که در شرایط مختلف زمانی و مکانی مخصوص، زمینه‌ی انجام راحت یک کار خوب و صالح را برای شخص فراهم می‌سازند. انسان باید از این موقعیت‌ها به بهترین صورت بهره‌برداری کند. این خیال که فرصت همیشه وجود خواهد داشت، خیالی باطل و از وسوسه‌هایی است که می‌کوشد با فریب انسان، او را از بهره‌برداری صحیح و مطلوب از فرصت، غافل کند.

 

بزرگی می‌گوید: فرصت نیز مانند اکسیژن هوا، به‌فراوانی در دسترس همه است؛ عقیده‌ی اشتباه این است که "بخت فقط یک‌بار در خانه را می‌زند" اما باید دریابیم آنچه با ما تصادف کرده است، فرصت بوده نه اتوبوس!

حضرت علی (ع) نیز فرموده است: ضایع کردن فرصت، باعث اندوه و غم خواهد شد.

و در جای دیگری می‌فرماید: فرصت، به‌سرعت از دست می‌رود و بسیار دیر به‌دست می‌آید.

فرزانه‌ای فهیم در تأیید سخن حضرت علی(ع) می‌گوید: فرصت‌ها با مُهری روی آنها که بیانگر ارزششان باشد، نمی‌آیند.

مهیج‌ترین وقایع موفقیت را مردمی خلق و ایجاد کرده‌اند که یک گرفتاری و مشکل را خوب شناسایی کرده و آن را تبدیل به شانس و فرصت می‌کنند.

مشکلات و مسایل در واقع، شانس‌ها و فرصت‌هایی هستند در لباس کارِ شانس و فرصت؛ و همه‌جا در اطراف شما پرسه می‌زنند؛ چشم بینا می‌خواهد که آنها را ببیند و استفاده کند.

در بطن هر گرفتاری، فرصت‌هایی گرانبها مخفی است، فرصت‌هایی که با کمال قدرت از عظمت گرفتاری می‌کاهند. رمز دستیابی به موفقیت برای انسان در زندگی، مهیا بودن برای بهره‌مندی از فرصتهاست.

مردان شجاع فرصت می‌آفرینند؛ و ترسوها و ضعیفان منتظر فرصت می‌نشینند.

فرصت‌ها مانند بیسکویتی هستند که با چای خیسش می‌کنیم، کافیست کمی تعلل کنیم، از دست‌شان خواهیم داد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 29ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۰۱ ، ۰۹:۴۸
خادمه الزهراء

رسول گرامی اسلام فرمودند: زیرک‌ترین شما آن است که بیشتر یاد مرگ نماید.

و همه می‌دانیم که اشتغالات فراوان زندگی، انسان را دچار غفلت می‌کند؛ و این غفلت گاهی باعث فساد و گاهی باعث خودفراموشی و خدافراموشی می‌شود.

 

در حدیث قدسی خداوند فرموده‌است:

enlightenedای پسر آدم! چه بسیار چراغ‌هایی که باد او را خاموش گردانید؛

enlightened و چه بسیار عابدی که خودبینی، او را فاسد گردانید؛

enlightenedو چه بسیار فقیری که فقر، او را فاسد گردانید؛

enlightenedو چه بسیار بی‌نیازی که بی‌نیازی، او را فاسد کرد؛

enlightened و چه بسا صاحبان سلامتی که عافیت، او را فاسد کرد؛

enlightened و چه بسیار عالمی که علمش وی را فاسد گردانید.

 

یکی از چیزهایی که جلو گیری از غفلت و پیامدهای آن می‌کند، یاد مرگ است.

که باز خداوند فرموده‌است: «ای پسر آدم! پیش فرست زیرا تو در هر حال نابودی عمرت قرار داری و از روزی که از شکم مادرت بیرون آمده‌ای، هر روز به قبرت نزدیک می‌شوی.»

 


مزار حضرت استاد...  یک سال گذشت

 

نوشته‌اند عارفی در کنار رودخانه، لباس از تن در آورد و مشغول شست‌و‌شوی سر و تن خود شد. دزدی آمد و لباس‌های او را برد. او از آب بیرون آمد، به قبرستان رفت و در گوشه‌ای نشست. کسی به او گفت: چرا اینجا نشسته‌ای؟ دزد لباست به سمت دیگری رفت. او گفت: به هر کجا برود در نهایت به اینجا خواهد آمد ...

 

فاتحه برای رفتگان و سر زدن به قبور آن‌ها؛ در واقع یاد کردن از روزی است که برای همیشه ساکن این دیار خواهیم شد.که دیر و زود بودنش مهم نیست، چگونگی مهم است.

هدیه به ارواح همه‌ی رفتگان فاتحه‌ای با صلوات.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر5ر1396 و ما امروز در اولین سالگرد پرواز ملکوتی‌شان در اینجا منتشر کردیم.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۴:۱۹
خادمه الزهراء

معلم ما امتحان گرفتنش عجیب بود؛ و عجیب‌تر اینکه هر هفته امتحان می‌گرفت و هرکس باید برگه‌ی خودش را تصحیح می‌کرد، آن‌هم نه در کلاس بلکه در خانه و دور از چشم همه. اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم، سه غلط داشتم. نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان؛ هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم نمره‌ی بیست دهم.

فردای آن روز در کلاس، وقتی همه‌ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند، فهمیدم همه بیست شده‌اند به‌جز من که از خودم غلط گرفته بودم! من نمی‌خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب دهم.

بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم. مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید. امتحان تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و در کیفش گذاشت. چهره‌ی همه‌ی بچه‌های کلاس دیدنی بود، آنها فکر می‌کردند این‌بار هم مانند همه‌ی امتحانات، خودشان تصحیح خواهند کرد اما این‌بار فرق می‌کرد؛ این‌بار قرار بود حقیقت مشخص شود!

فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند، فقط من بیست شده بودم چون برخلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم و از اشتباهاتم چشم‌پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم.

زندگی پر از امتحان است. بسیاری از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب دهیم؛ تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم، نشان دهیم؛ اما یک روز برگه‌ی امتحانمان به دست معلم می‌افتد. آن روز چهره‌مان دیدنی است! آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره‌ی واقعی می‌گیریم.

 

 

راستی در امتحان زندگی از بیست، چند شده‌ایم؟

معمولاً کسانی در امتحانات موفق هستند که اهل محاسبه در کارها و برنامه‌های زندگی خود باشند؛ و هر چه با حساب و کتاب دقیق‌تری عمل کنند، بهره‌ی بیشتری از گذر عمر خواهند برد.

در دین ما به این موضوع اهمیت زیادی داده شده به‌طوریکه اگر کسی توجه به آن نداشته باشد، مسلمان به حساب نمی‌آید.

 

امام هفتم شیعیان، امام موسی علیه السلام فرمودند:

از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود رسیدگی نکند که اگر کار نیکی انجام داده از خداوند توفیق بیشتر طلب کند و اگر بدی انجام داده از خداوند آمرزش بخواهد.

 

و مولای متقیان علی علیه السلام فرمودند: هرکس به حساب نفس و عملکرد خود بپردازد، به عیوب خود آگاه می‌شود، پس به اصلاح خود می‌پردازد و عیوبش را برطرف می‌سازد.

 

و چه زیبا و عجیب است این کلام خداوند که در روز حساب، خطاب به بندگانش می‌فرماید: «اقرَأْ کِتابَکَ کَفی‏ بِنَفْسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسیباً»؛

خودتان کتابتان را نگاه کنید. خودتان که نگاه کنید کافی است. یعنی من هیچ وقت حسابتان را نمی‌رسم و به پرونده‌تان نگاه نمی‌کنم.

 

خلقی را که خودش آفریده، چه چیزش را نگاه کند؟! چرا، نظر می‌کند اما به رحمت. رحمت است که این کار را کرده و گفته، نگاه نمی‌کنم. لذا فرمود: خودت بخوان، نمی‌خواهد به من نشان بدهی، خودت به خودت نمره بده.

 

راستی امروز و فردا، من و شما چه نمره‌ای به ورقه‌ی خود، خواهیم داد؟

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۳:۵۴
خادمه الزهراء

 

باغی بود از درختان سیب؛ و دهقان پیر مشغول آبیاری درخت‌ها. در این لحظه دهقان پیر، صدایی گوشخراش شنید. قار...قار...

کلاغ روی یکی از درخت‌ها نشست و شروع کرد به نوک زدن؛ و چند تا از سیب‌ها را خراب کرد و به زمین انداخت!

پیرمرد که از این کار کلاغ عصبانی شده بود، سنگی به طرفش پرتاب کرد و کلاغ را فراری داد. اما هنوز غر می‌زد: آخه لعنتی... تو که سیب‌ها را نمی‌خوری، چرا خرابشان می‌کنی؟!

وقتی که کار آبیاری تمام شد، پیرمرد زیر یکی از درخت‌ها نشست تا قدری استراحت کند، درحالیکه تعداد زیادی موش در اطراف او با حرص و ولع، مشغول خوردن سیب‌ها بودند، سیب‌هایی که کلاغ آنها را چیده بود!

خداوند متعال، روزی دهنده‌ی همه‌ی جانداران و تمام موجودات است و هر موجودی را وسیله‌ای برای رفع مشکل دیگری قرار داده است.

 

 

در مورد پیام حکایت بالا به چند سخن زیبا از حضرت علی (ع) درباره‌ی «روزی» بسنده می‌کنیم:

گنجهای روزی، در اخلاق خوش نهفته است.

کمک مالی کردن به برادر دینی، روزی را زیاد می‌کند.

امانتداری، روزی را زیاد می‌کند.

با صدقه دادن، روزی را فرود آورید.

هرکه خوش نیت باشد، روزی‌اش زیاد می‌شود.

 

بیایید کمتر از کلاغی نباشیم، گاهی از درخت زندگیمان، میوه‌ای برای دیگران بچینیم و تقدیمشان کنیم، شاید تنها به ‌این‌ وسیله، دندان طمع خود را بکنیم یا پرکنیم.

و حرف آخر: هیچ ورزشی برای قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست. چه خوبست همه باهم ورزشِ دل کنیم!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

 

باید بین چهار رکن زندگی موازنه برقرار کرد: جسم، روح، دنیا و عقبا.

در قرآن و کتب روایی یکی از مباحث بسیار زیبا، بحث دنیا و آخرت است که البته بحث همه‌ی ادیان الهی می‌باشد و همه‌ی انبیا، به‌حق یکی از اهداف بلندشان معرفی خوبی‌ها و بدی‌های دنیا بوده؛ دنیای ممدوح و دنیای مذموم.

و همچنین معرفی اهل دنیا؛ آنان که تنها هدفشان در زندگی، متاع مادی دنیا است؛ و هرگاه دنیای‌شان به کامشان باشد، هیچ غمی نخواهند داشت که البته خداوند تمام نوش‌های دنیا را توأم با نیش قرار داده تا بلکه انسان‌ها، فریفته‌ی نوش‌های دنیا نشوند.

حکایت آن حکیم معروف است که فرمود: کسی از کنار چاهی عبور می‌کرد، پایش لغزید و به داخل چاه افتاد اما به چوب بلندی برخورد کرد که به شکل عمودی در داخل چاه قرار داشت، خوشحال شد و با دستانش به چوب چسبید.

هنوز آرام نشده بود که دید دو موش سیاه و سفید از پایین و بالا، دو سر چوب را به سرعت می‌جوند و می‌خورند و چوب را کوتاه می‌کنند. کمی که دقیق‌تر نگاه کرد، دید که شیری گرسنه در ته چاه، دهان باز کرده و منتظر است که چوب، جویده و تمام شود؛ و این فرد سقوط کرده به انتهای چاه و او را پاره پاره کرده و بخورد!

او ترسید و به وحشت افتاد. به فکر راه چاره افتاد که ناگهان چشمش به دیواره‌ی چاه افتاد که زنبوران لانه‌ای ساخته و عسل تولید کرده بودند. عطر و بوی عسل و شیرینی‌اش، او را وسوسه کرد، یک دستش را از چوب رها کرد و با انگشت، مشغول کندن عسل و خوردنش شد؛ اما با هر انگشتی که به داخل لانه‌ی زنبوران فرو می‌برد و ذره‌ای عسل درمی‌آورد، زنبوران به دستش حمله می‌کردند و با نیش‌های خود، دست او را می‌آزردند اما طعم و مزه‌ی عسل، دوباره او را وسوسه می‌کرد.

حکیم می‌گوید: آن شخص، همه‌ی ما هستیم؛

و آن چاه عمیق، دنیای ماست؛

و آن چوب عمودی، عمر ماست؛

و آن دو موش سیاه و سفید، شب و روز هستند که به سرعت عمر ما را می‌جوند و می‌خورند؛

و آن شیر گرسنه هم مرگ است که در انتهای عمر، منتظر ماست؛

و آن عسل چسبیده به دیواره‌ی چاه، شیرینی لذت‌های دنیاست؛

و آن زنبورها هم نیش‌ها و سختی‌های همراه با نوش‌های دنیا هستند؛

و ما هم فریب خورده‌ی لذت‌ها و غافل از سرعت گذر عمر هستیم!

راستی تا به حال فکر کرده‌ایم که اگر امروز آمار اهل دنیا را ملائکه نشان ما بدهند، ما هم از اهالی دنیا هستیم یا نه؟! منظور، دنیای مذموم است نه دنیای ممدوح!

 

فرمود خداوند: ای احمد! دنیا و دنیاپرستان را دشمن بدار ولی آخرت و اهلش را دوست بدار. عرض کرد: خدایا، دنیاپرستان و دنیادوستان و اهل آخرت کیستند؟ فرمود: اهل دنیا کسی است که:

  • خنده‌اش زیاد (خنده‌های بیهوده و از سر مستی و خواب)؛
  • و خشمش فراوان و بسیار است (یعنی راحت‌طلب و پرتوقع و طلبکار از دیگران)؛
  • و خشنودی آنان کم و راضی به قضای الهی نیستند؛
  • وقتی که می‌خواهند از خداوند اطاعت کنند، کسل؛
  • و هنگام نافرمانی خدا، قهرمان و دلیر می‌باشند (هیچ ترس و واهمه‌ای از نافرمانی خداوند ندارند)؛
  • و میل و رغبت به اطاعت و ارتباط با درگاه الهی ندارند؛
  • آرزویشان دور و دراز؛
  • و مرگشان نزدیک،
  • از خود بازجویی نمی‌کنند (اهل محاسبه و حساب‌کشی از خود نیستند)؛
  • فایده و بهره‌شان، کم؛
  • سودمند به احوال مردم و جامعه نیستند بلکه خیرشان محدود به خودشان است ولی سخن بسیار می‌گویند (اهل ادعا و حرف‌اند، مرد عمل و خدمت نیستند)؛
  • از عذاب خداوند کمتر می‌ترسند و سرور و خوشحالی آنان زیاد است (کام‌روایی خود را از لذت‌های دنیا می‌بینند به همین دلیل هم راضی و شادند)؛
  • انسانِ سپاسگزار نیستند و بر گرفتاری، صبر ندارند؛
  • و مردم را به دیده‌ی کوچکی و حقارت می‌نگرند و خود را می‌شناسند؛
  • و بر کارهای خیری که انجام نمی‌دهند، تأسف نمی‌خورند!

رسول خدا (ص) عرض کردند: خدایا، آیا غیر از اینها عیب‌های دیگری هم در اهل دنیا وجود دارد؟

فرمود: ای احمد! عیوب اهل دنیا زیاد است از جمله اینکه

  • در تاریکی جهل و نادانی غوطه‌ورند
  • و در برابر معلمان و استادان، فروتنی نمی‌کنند
  • و خود را عاقل و خردمند می‌دانند و حال آنکه در نزد عرفا، از حمقا و نادانان‌اند.

جای تأسف که بسیاری از نشانه‌های اهل دنیا را می‌توانیم در خود پیدا کنیم اما به‌دلیل داشتن همین علایم و قرار گرفتن در زمره‌ی اهالی دنیا، خود را برتر و عاقل و عالم در دین می‌دانیم و به‌طور مدام، به جای یاد گرفتن و آموختن معارف دینی، مشغول انتقاد و بدگویی از معلمان دین و استادان معرفت شده‌ایم! شاید می‌خواهیم به این وسیله سرپوشی به عیوب فراوان خود بگذاریم! به کجا رسیده‌ایم؟!

 

مرحوم شیخ عبدالحسین لاهیجی از قول مرحوم شیخ مجتبی قزوینی نقل کرده‌اند که: مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر الهیان قزوینی از شاگردان حضرات آیات آخوند خراسانی و سیّد محمد کاظم یزدی به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرّف گردید، به منزل من وارد شد، موقع خواب برایش رختخواب گذاشته و از اتاق خارج شدم. پس از چند ساعت، جهت انجام کاری به اتاق رفتم، دیدم ایشان زانو بغل گرفته و نشسته‌اند. گفتم:آقا دایی، چرا نمی‌خوابید؟!

فرمودند: پا را که برای خواب دراز کردم، متوجه شدم به طرف حرم حضرت رضا علیه‌السلام است! به این طرف گرداندم، دیدم به سوی عکس مرحوم آقای بروجردی است که یک مرتبه شمایلش مقابلم مجسم شد. لذا به احترام حضرت رضا علیه‌السلام و مرحوم آقای بروجردی که سیّد و عالم جلیل‌القدری هستند، اینگونه استراحت می‌کنم!

من جای عکس را تغییر دادم تا ایشان راحت بخوابند.

به ‌راستی چه بر سر ما آمده‌است؟!

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم          بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به ‌وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم         به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

به مرجعی که درآیند شاهدان دو عالم             نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخوابم              ز خواب عاقبت آگاه به بوی موی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم             جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان          مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

شعر از سعدی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۴۱
خادمه الزهراء

 

از اتفاقات بسیار مهم و عجیب اسلام، مسأله‌ی معراج رسول خداست که بر تمام مسلمانان فرض است که به آن اعتقاد داشته باشند؛ و باور داشته باشند که این اتفاق، یک اتفاق جسمانی بوده و تمام این سیر نورانی و الهی، با همین بدن فیزیکی و جسمانی اتفاق افتاده است.

در این لقمه، بر آن نیستم که بحث معراج را بیان کنم بلکه می‌خواهم سخنی از سخنان الهی را که در شب معراج، خداوند تبارک و تعالی به رسولش فرموده با هم مزه کنیم و کام جان خود را روشن نماییم. البته حدیث معراج، حدیثی بسیار طولانی است که می‌شود گفت یک دوره آموزشی اسلام از تمام جهات است و ما تکه‌ای از این حدیث را برای امروز انتخاب کرده‌ایم.

خداوند فرمود: «ای احمد! هرگاه بنده، شکمش را گرسنه نگاه دارد (کم‌خوری کند) و زبان خود را حفظ کند، به او حکمت می‌آموزم، اگرچه کافر باشد؛ تا حکمت او برایش حجت و وبال باشد؛ اگر مؤمن باشد حکمت، برای او چراغ راه و برهان و شفا و رحمت است و به این وسیله آنچه را که نمی‌دانسته، فرا می‌گیرد و بینا می‌شود به آنچه که نمی‌دیده‌است؛ و به اول چیزی که او را بینا می‌کنم این است که عیوب خودش را ببیند تا از عیب‌های دیگران بازمانده؛ و او را آنچنان به لطیفه‌ها و دقایق علم بینا می‌کنم که شیطان بر او داخل نگردد.»

وقتی انسان با دید الهی که همان بصیرت می‌باشد، به عیوب خود واقف شد، با همان دید الهی به سوی راهکارها و درمانها حرکت می‌کند؛ و صد البته همان خدایی که او را به عیب‌هایش بینا نموده، راه درمان را هم به او نشان داده و قدرت درک و فهم و برخورداری از آنها را هم به او عنایت کرده و می‌کند؛ و در نتیجه او را از بیهوده‌کاری و اتلاف عمر و بی‌راهه رفتن، دور می‌دارد و گوشش را به شنیدن مواعظ شنوا می‌کند.

 

خداوند فرمود: «ای داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم اما مردم آنها را در جاهای دیگر می‌طلبند ولی به‌دست نخواهند آورد:

  • علم را در گرسنگی و کوشش قرار دادم ولی مردم آن را در سیری و راحتی می‌جویند و به‌دست نخواهند آورد؛
  • و عزت را در اطاعت از خودم قرار دادم ولی آنها در دربار پادشاهان می‌جویند اما به آن نرسند؛
  • و غنا و بی‌نیازی را در قناعت قرار دادم ولی آنها در زیادی مال می‌طلبند اما به آن دست نیابند؛
  • و خشنودی خودم را در خشم گرفتن بر نفس قرار دادم ولی مردم آن را در رضای نفس می‌جویند ولی نمی‌یابند؛
  • و راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم ولی مردم آن را در دنیا می‌طلبند اما به آن دست نخواهند یافت.»

اگر خداوند، گوش شنوایی و چشم بصیرتی مرحمت کند، متوجه می‌شویم که همگی، این پنج عیب بزرگ را داریم و روزانه با آنها زندگی می‌کنیم اما هیچ‌کس آنها را به عنوان عیب و درد نمی‌شناسد!

به‌راستی اگر همین پنج درد را با پنج مرهمی که خداوند مرحمت کرده، مداوا کنیم، زندگی چه زیبا خواهد شد و ما چه انسانهای زیبایی خواهیم بود!

 

خوشا حال آنانکه زیبا دیدند، زیبا شدند، زیبا زیستند، زیبا رفتند؛ و خاطرات زیبایی به‌جا گذاشتند.

از زیبارویان روزگار بود و از الطاف الهی بر همگان بود اعم از اهل دل؛ و اهل علم؛ و اهل عقل؛ و اعم از مردم کوچه و بازار. این مرد الهی به توده‌های مردم علاقه‌ی بسیار داشت و فاصله‌ای میان خود و آنان احساس نمی‌نمود. گاهی به مسجد محل می‌رفت، در گوشه‌ای بین مردم می‌نشت. هنگامی‌که در دارالزهد حضرت رضا علیه السلام در انتظار خاکسپاری جسم بی‌جانش نشسته بودند، یکی از خدام حرم با صدای بلند گفت: آقا، هر وقت برای زیارت می‌آمد، در کنار ما می‌نشست و به دلجویی و احوالپرسی خادمان حرم رضوی می‌پرداخت؛ و هرگز حتی ذره‌ای خودبینی در وجودش نبود!

 

جالب اینکه یک روز رزمنده‌ای از خاطرات جبهه خود تعریف می‌کرد؛ گفت: در سال ۶۰ در جبهه با راننده کامیونی برخورد داشته که گفته از ارادتمندان استاد جعفری هستم، با تعجب گفتم: مگر شما ایشان را می‌شناسید؟! راننده کامیون پاسخ داد: ما چند تن از رانندگان، هر چند وقت یک بار، خدمت استاد می‌رسیم و از محضرشان استفاده می‌کنیم، روابط ما با آقا به قدری صمیمی هست که اگر هم ایشان در منزل نباشند، سفارش کرده‌اند به اتاق کارشان برویم و با چای از خود پذیرایی کنیم تا ایشان بیایند!

به‌راستی زیبا زندگی کردن، هنرمندی می‌خواهد.

گوهر معرفت آموز که با خود ببری                 که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا           ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
شعر از حافظ

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 21ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۱
خادمه الزهراء