در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لقمه معنوی» ثبت شده است

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تنوع

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۲ ق.ظ

 

روز سیزده فروردین و روز طبیعت است. روزی که بیشتر ایرانیان طبق رسم قدیمی صبحانه‌ی خود را در طبیعت نوش جان می‌کنند و از این فرصت برای ایجاد تنوع در گذر یک روز از زندگی استفاده می‌کنند. یکی از قوانین حاکم بر طبیعت، قانون تنوع است. طبیعت و هستی ما، دارای تنوع فراوانی است و این متنوع بودنِ هستی، حتماً برای ما پیام دارد. این همه حیوانات گوناگون و این همه گیاهان متنوع، این همه موجودات مختلف که حتی درگونه‌ی خودشان بسیار متفاوت هستند. و این همه تفاوت بین انسان‌ها از نظر شکل، رنگ، قد، هیکل و اینکه هیچ دو آدمی از نظر اثر انگشت، مانند هم نیستند؛ یعنی روی زمین، دو آدم شبیه به هم وجود ندارد حتی اگر با هم دوقلو باشند، روحیاتشان، اخلاقیاتشان و طرز تفکرشان هرگز مانند هم نیست. واقعاً سبحان الله به این همه تنوع!

تنوع، وسیله‌ای برای الهام گرفتن است، تنوع ضد افسردگی است، تنوع به ما روحیه می‌دهد، تنوع جریان و حرکت است. و اصلاً طبیعت اگر پربرکت است به دلیل تنوع فصول آن است. چهار فصل متنوع؛ فصلی گرم و داغ، فصلی خشک و برگ‌ریزان، فصلی یخبندان و سرد و فصلی سرسبز و شکوفا.

این همه تنوع برای ما پیام دارد و ما باید تنوع را در زندگی خود در نظر داشته باشیم. چرا قرآن می فرماید: بگو، سفر کنند بر روی زمین و اثرِ گذر و تحول و تنوع و دگرگونی‌ها را ببینند.

و دیگر اینکه پیامبر اکرم (ص) فرمودند: سفر کنید که مسافرت، روزی را زیاد می‌کند.

آری، سفر برای ما تنوع فکری به همراه می‌آورد، ذهنمان را باز می‌کند. یکنواختی، کسالت روحی می‌آورد.

در یک جا نشستن، انجماد فکری می‌آورد. مسافرت و رفتن به دل طبیعت، تنوع محیطی برای ما ایجاد می‌کند و به خاطر این تنوع در محیط و آب و هوا، در سیستم تنفسی ما هم تنوع ایجاد می‌شود، ساختار تنفسی ما تغییر می‌کند، در نتیجه نحوه‌ی تفکر ما هم تغییر می‌کند، به گونه‌ای دیگر فکر و اندیشه می‌کنیم، برداشت‌هایمان عوض می‌شود.

 

ما دستور دینی داریم که لوازم منزل را هر چند وقت که می‌گذرد، تغییر دهید، جابجا کنید تا تنوعی ایجاد کرده باشید، این کار ثواب دارد. و این جابجایی در روحیه‌ی شما و خانواده تأثیرگذار است.

 

به اطرافتان نگاه کنید، چرا خاصیت و مزه‌ی همه میوه‌ها در سیب جمع نشده؟! گلابی هست، انگور هست، گرمک هست، انواع توت هست و... حتی رنگ هر میوه‌ای، خاص خودش می‌باشد؛ سرخی گوجه فرنگی با سرخی هندوانه تفاوت دارد! سبحان الله به این همه تنوع در رنگ. به تنوع فراوانی که در رنگها وجود دارد توجه کنید. سه رنگ در طبیعت زیاد است و این برای ما پیام دارد.

به روشنی و سفیدی خورشید نگاه کنید، به آبی آسمان و دریا نگاه کنید و پیامش را بشنوید و به سبزی طبیعت دقت کنید.

چرا همه‌ی طبیعت سبز است؟ خورشید سفید به نظر می‌رسد و چرا آسمان آبی است؟ کمترین پیامش این است که بیایید زندگی خود را آغشته به این سه رنگ کنیم. در طبیعت رنگ سیاه نداریم، اخیراً با تزریق برخی مواد، گل به رنگ سیاه تولید کرده‌اند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مشکی نپوشید زیرا لباس فرعون است. حداقل در منزل و مهمانی نپوشیم! (جز در عزای سیدالشهداء که استثناء هست و نیز در رنگ چادر و عبا-ادمین) از نظر روانشناسی هم، رنگ مشکی انجماد فکری، افسردگی، تعصب، قساوت و لجاجت و... می‌آورد. بیایید از این همه تنوع استفاده کنیم و بهره برداریم.

موهبتهای طبیعت را دریافت کنیم که این شرایطی دارد.

یکی این است که طبیعت را پاکیزه نگه داریم. پاکی، اساس جذب همه‌ی موهبت‌های الهی است. موهبت‌ها هرگز به سوی آلودگی‌ها کشیده نمی‌شوند. آلودگی، محرومیت است. طبیعت، مداوم خود را پاکیزه می‌کند و از آلودگی‌ها خود را دور می‌کند.

هیچ گربه‌ای نیست که بعد از غذا خوردن، دست و روی خود را لیس نزند و به شیوه‌ی خود، خودش را پاکیزه نکند!

هیچ مرغی نیست که بعد از دانه خوردن، نوکش را به زمین نمالد و آن را تمیز نکند!

باید هنگامی‌که از موهبت‌های طبیعت استفاده می‌کنیم، حرمتش را هم حفظ کنیم.

اگر با دیدِ دینی و اخلاقی و اجتماعی سفر کنیم یا به دل طبیعت برویم؛ هر جا که باشد؛ مدرسه‌ای برای رشد و سلامت روحی و مکانی برای تقرب و سپاس از رب‌العالمین خواهد شد.

خوش و خرم، دلشاد و مؤمن باشید. آمین رب‌العالمین.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تکلیف

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۰ ق.ظ

 

روزهای خوب ماه رجب هم مانند روزهای دیگر عمرمان به سرعت در حال گذر است.

در حدیث داریم که: خوشا به حال کسانی که وقتی وارد زمان و مکانی می‌شوند، ادب لازم در رابطه با آنها را رعایت می‌کنند و به تکلیف خود عمل می‌کنند. خصوصاً در ایامی که خداوند از آنها به عنوان "ایام الله" یاد کرده‌ و خصوصاً اینکه در میان ایام الله هم، به آنها ویژگی خاصی عنایت فرموده‌است. یعنی در واقع می‌توان گفت که خداوند به این ایام، نگاهی دیگر و متفاوت دارد. پس کسانی که هماهنگ و مراقب از اهالی این روزها و شب‌ها حرکت کنند، از آن نگاهِ ویژه‌ی الهی بهره‌مند خواهند شد.

و باز اگر این برهه از زمان، ماه رجب باشد که در بزرگیش همین بس که خداوند، نام خودش را بر این ماه گذاشته‌است؛ و اینکه این ماه را زمانِ فتح باب برای سالکان راه خدا قرار داده‌است؛ و اینکه هر عمل و رفتار خوبی را در این ماه، حداقل دو برابر پاداش می‌دهد؛ و هر گناه و رفتار ناشایستی را هم، حداقل دو برابر کیفر می‌دهد؛ پس ماه سود بردن بندگان و زیان دیدن گنهکاران است.

اما چه کنیم؟

انسان، فطرتاً طالب سود و منفعت بیشتر است و معمولاً آنجایی سرمایه‌گذاری می‌کند که سود چند برابری عایدش می‌‌شود؛ و به محل سرمایه‌گذاری و آن کسی‌که سرمایه‌اش را نزد او می‌گذارد، اطمینان کامل داشته باشد. سرمایه‌ی ما، عمر ماست. به قول آن مرد یخ فروشِ خیابان منیریه، که یخش را روی گاری می‌گذاشت و با یک گونی خوب می‌پیچید، آنگاه فریاد می‌زد: بخرید از کسی‌که سرمایه‌اش در حال آب شدن است! راستی چه کسی سرمایه‌ی در حالِ آب شدن من و شما را می‌خرد جز خداوند؟!

خدایی که فرموده: اللّه، مشتری مال و جان مؤمنین است به قیمت بهشت. قباله‌اش را هم در تورات و انجیل و قرآن نوشته؛ ملائکه و این پیامبران بزرگ را هم شاهد گرفته؛ یعنی خاطرت جمع باشد که این معامله، از هر جهت، محکم است. عجیب اینکه همین مال و جان را خودش داده‌است و سرمایه به خودش تعلق دارد اما از سر لطف، از تو می‌خرد به بهای بهشت! چه سرمایه‌ای؛ چه مشتری؛ و چه قیمتی! فقط این نکته باقی می‌ماندکه اصولِ این خرید و فروش را بدانیم.

درست است که هر عمل مثبتی که پشتش رضای خدا باشد، در این تجارت جای دارد اما اصول، چیز دیگری است! شاید فکر کنیم، روزه‌ی رجبیه یا زیارت و صلوات و نماز مستحبی و یا دو تومان صدقه‌ای که می‌دهیم، تجارت با خداوند است؛ البته همه‌ی اینها از نگاه خداوند دور نیست و اجر و ثواب خودش را دارد؛ اما اصول، چیز دیگری است!

دوست دارم اصول را از زبان مقدس امام ششم علیه‌السلام دنبال کنیم. البته زمانی در کلاس، مفصل بحث شده‌است، اکنون مختصر می‌نویسم:

"عُنوان بصری" پیرمردی ۹۰ ساله بود. نزد بسیاری شاگردی کرده بود. سال‌ها شاگرد "مالک ابن انس" بود اما راه به هیچ کجا نبرده بود! روزی آمد منزل امام ششم علیه‌السلام و گفت: «دوست دارم همان طور که از مالک کسب علم کرده‌ام، از شما هم کسب کنم. امام (ع) فرمودند: من آزاد نیستم و منزلم تحت نظر حکومت است. برگرد نزد مالک همان‌طور که تا امروز بوده‌ای، ادامه بده. "عنوان" می‌گوید: من ناراحت شدم، غمگین بیرون آمدم، با خود می‌گفتم: اگر امیدِ خیری در من بود، ایشان مرا رد نمی‌کرد! پس پناه به قبر پیامبر (ص) بردم، به او متوسل شدم تا قلب فرزندش را با من مهربان کند. فردا مجدداً به حرم پیامبر (ص) آمدم، دو رکعت نماز خواندم، خواهش کردم که قلب جعفر صادق (ع) را با من مهربان کند و از علمش مقداری روزیِ من نماید تا بتوانم به سوی راه مستقیم و استوار الهی راه پیدا کنم.

پس مدتی در خانه‌ی خود ماندم و رابطه‌ام را با همه قطع کردم تا اینکه روزی، دوباره به در خانه‌ی حضرت رفتم. غلامش گفت: آقا مشغول نماز هستند. صبر کردم تا اینکه غلام آمد و گفت: حضرت اذن ورود به تو دادند. داخل شدم، سلام کردم، جواب فرمودند، پرسیدند: کنیه‌ات چیست؟ گفتم: ابا عبدالله. فرمودند: خدا کنیه‌ات را ثابت گرداند و تو را موفق بدارد و خداوند تو را بیامرزد، بنشین. نشستم، با خودم گفتم: اگر چیزی هم یادم ندهد همین دعایش مرا کافی است. سپس امام (ع) فرمود: چه می‌خواهی؟ عرض کردم: می‌خواهم چیزی از علومت به من بیاموزی تا به سوی خداوند راه پیدا کنم. فرمود: ای اباعبدالله! علم، آموختنی نیست، علم نوری است که در دل کسی که خدا، اراده‌ی هدایت او را بکند، قرار می‌دهد. پس اگر علم می‌خواهی ابتدا به حقیقتِ عبودیت دست پیدا کن؛ به واسطه‌ی عمل کردن به علم برس.

عرض کردم: حقیقت عبودیت را چگونه بیابم؟ فرمودند: سه چیز است:

اول، اینکه بنده برای خود مالکیتی قائل نشود زیرا بندگان دارای ملک نمی‌باشند، همه‌ی اموال را از آنِ خدا می‌بینند و در آن‌جایی که خداوند امر کرده که بنهد، می‌گذارد.

دوم، اینکه برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نکند.

و سوم، اینکه تمام مشغولیت خود را منحصراً در آنچه خداوند امرش کرده یا نهی‌اش نموده، قرار دهد.

بنابراین، اگر بنده‌ی خدا برای خودش مالکیّتی در آنچه که خدا به او سپرده‌است نبیند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالی به آن امر کرده است، بر او آسان می شود.

و چون بنده‌ی خدا تدبیر امور خود را به مدبّرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان می‌گردد.

و زمانی که اشتغال بِوَرزد به آنچه خداوند به وی امر کرده‌است و نهی نموده‌است، دیگر فراغت و مجالی نمی‌یابد تا از آن دو امر، فرصتی برای خودنمایی و فخر نمودن با مردم پیدا نماید.

پس چون خداوند، بنده‌ی خود را به این سه چیز گرامی بدارد، دنیا و ابلیس و خلایق در نظر وی سهل و آسان می‌گردد و دنبال دنیا، به جهت زیاده اندوزی و فخر فروختن و مباهات با مردم نمی‌رود. و آنچه را که از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم می‌نگرد، آنها را به جهت عزت و بالا بردن درجه‌ی خویشتن، طلب نمی‌نماید، و روزهای خود را به بطالت، بیهوده رها نمی‌کند.

و این است اولین پله از نردبان تقوا.

خداوند متعال می‌فرماید: آن سرای آخرت را ما قرار می‌دهیم برای کسانی که در زمین، اراده‌ی بلندمنشی ندارند و دنبال فساد نمی‌گردند. و تمام مراتب پیروزی و سعادت در پایان کار، انحصاراً برای مردمان با تقوا است.

گفتم: ای اباعبدالله! به من سفارش و توصیه‌ای فرما!

فرمودند: من تو را به نُه چیز وصیّت و سفارش می‌نمایم، زیرا که آنها سفارش و وصیّـت من است به اراده کنندگان و پویندگان راه خداوند تعالی؛ و از خداوند مسألت می‌نمایم تا تو را در عمل به آنها توفیق مرحمت فرماید.

سه تا از نُه امر، درباره‌ی تربیت و تأدیب نفس است، و سه تا از آنها درباره‌ی حلم و بردباری است، و سه تا از آنها درباره‌ی علم و دانش است. پس ای عنوان! آنها را به خاطرت بسپار و مبادا در عمل به آنها، از تو سستی و کاهلی سر زَند.

عنوان گفت: من دل و اندیشه‌ام را فارغ و خالی نمودم تا آنچه را که حضرت می‌فرماید بگیرم و اَخذ کنم و به آن عمل نمایم.

پس حضرت فرمود:

اما آن چیزهایی که راجع به تأدیب نفس است:

🌷 آنکه مبادا چیزی را بخوری که به آن اشتها نداری، چرا که در انسان، ایجاد حماقت و نادانی می‌کند.

🌷 و چیزی مخور، مگر آنگاه که گرسنه شوی.

🌷 و چون خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خداوند متعال را ببر.

و به خاطر آور حدیث رسول اکرم (ص) را که فرمود: هیچ وقت آدمی، ظرفی را بدتر از شکمش پُر نکرده است. بنابراین اگر به قدری گرسنه شد که ناچار از تناولِ غذا گردید، پس به مقدار ثُلث شکم خود را برای طعامش بگذارد و ثُلث آن را برای آبش و ثُلث آن را برای نفسش.

و اما آن سه چیزی که راجع به بردباری و صبر است:

🌷 پس کسی که به تو بگوید: اگر یک کلمه بگویی، دَه تا می شنوی! به او بگو: اگر دَه کلمه بگویی، یکی هم نمی شنوی!

🌷 و کسی که تو را شَتم و سّب کند و ناسزا گوید، به وی بگو: اگر در آنچه می‌گویی راست می‌گویی، من از خدا می‌خواهم تا از من درگذرد و اگر در آنچه می‌گویی دروغ می‌گویی، پس من از خدا می‌خواهم تا از تو درگذرد.

🌷 و اگر کسی تو را بیم دهد که: به تو فحش خواهم داد و ناسزا خواهم گفت، تو او را مژده بده به: من درباره‌ی تو خیرخواه می‌باشم و مراعات تو را می‌نمایم.

و اما آن سه چیزی که راجع به علم است:

🌷 پس از علما بپرس آنچه را که نمی‌دانی. و مبادا چیزی را از آنها بپرسی تا ایشان را به لغزش افکنی و برای آزمایش و امتحان بپرسی.

🌷 و مبادا که از روی رأی خودت به کاری دست زنی؛ و در جمیع اموری که راهی به احتیاط و محافظت از وقوع در خلاف امر داری، احتیاط را پیشه‌ی خود ساز.

🌷 و از فتوا دادن بپرهیز همان‌طور که از شیر درّنده فرار می‌کنی و گردن خود را پُلِ عبور برای مردم قرار مده.

ای پدر بنده‌ی خدا (اباعبدالله) دیگر از نزد من برخیز؛ چرا که تحقیقاً برای تو خیرخواهی کردم و ذکر و وِردِ مرا بر من فاسد مکن زیرا که من مردی هستم که روی گذشت عمر و ساعات زندگی حساب دارم و نگران هستم از آنکه مقداری از آن بیهوده تلف شود.

و تمام مراتب سلام و سلامت خداوند برای آن کسی باد که از هدایت پیروی می‌کند و متابعت از پیمودن طریقِ مستقیم را می‌نماید.

 

آری، تجارت با خداوند اصولی دارد که باید رعایت شود.

بیایید قبل از اینکه سرمایه‌مان، قطره قطره آب شود یک‌بار معامله‌ای اصولی با خداوند انجام دهیم. من الله التوفیق.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۴۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه بارش

پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۵۳ ب.ظ

 

سلام، صبح بخیر. لحظه لحظه‌های ماه رجبتان مبارک. انشاءالله توفیق پیدا کنید در گروه رجبیون ثبت نام کنید و از نورانیت و معنویت این ماه خدا، بهره‌مند شوید که فردای قیامت هم، اذن شستشو در نهر رجب را دریافت کنید.

اگر جهان آخرت را باطن دنیا بدانیم، پس باید بگوییم: رجب، ماه شستشو و پاک شدن از تمام پلیدی‌هاست. ماه حرام و ماه خدا و ماه صلح و آرامش، ماه فتح باب برای سالکان راه خدا، ماه زیارت، ماه اعتکاف، ماه آماده شدن برای ضیافت الله، ماه میلاد حضرت علی علیه‌السلام و بعثت آخرین سفیر الهی و ماه بارش باران رحمت الهی بر زمین و زمینیان.

رجبیون کسانی هستند که برای این همه اتفاق، باید برنامه داشته باشند آن هم برنامه‌ای مطابق با فرمایش بزرگان دین.

مثلاً برای لیلة الرغائب، برنامه‌ی عبادی و دینی داشته باشند نه اینکه این روز بزرگ را با روز عاشقی فرنگی‌ها یکی کنند و روز عبادت را تبدیل به روز گناه کنند!

در عظمت این ماه، همین بس که روزی از آن، روزِ بارش رحمت الهی به شکل ویژه است.

یکی از قوانین طبیعت، قانون بارش است. نگاه کنید به طبیعت؛ وقتی گرد و غبار تابستان چهره‌ی طبیعت را کثیف و خاک آلود می‌کند؛ باران‌های پاییزی به شدت شروع به باریدن می‌کند و همه چیز را پاکیزه می‌کند، سپس آفتاب می‌تابد و همه چیز را خشک می‌کند. این موضوع در سال، چند بار تکرار می‌شود. شما وقتی شروع به خانه تکانی عید می‌کنید خداوند هم با نزول باران، شروع به تمیز کردن طبیعت می‌کند. من و شما نمی‌توانیم خود را از این قانون دور نگه داریم!

پس چگونه بارش کنیم؟ و چگونه باریدن و بخشیدن و سرازیر شدن و فوران کردن را تمرین کنیم و یاد بگیریم؟

ابتدا، مهرتان را بارش کنید. فکر مثبت و سازنده‌تان را بارش کنید. بارش تبسم، بارش انرژی مفید، بارش اطلاعات و دانسته‌ها و بارش مال و هر کمک مثبتی. بارش یعنی چیزی را برای خودت جمع نکنی. جمع آوری، ضدِ بارش است. در طبیعت نگاه کنید، ببینید زمین به آسمان می‌بخشد، آسمان به زمین، شته به مورچه، مورچه به شته، خورشید، بی‌دریغ بارش می‌کند حتی اگر شما ناسپاسی کنید، باز هم فردا می‌تابد.

قانون بارش می‌گوید: نباید درکمد لباست، لباسی باشد که یک‌سال است از آن استفاده نشده؛ اگرکهنه یا پاره است، دور بینداز، اگر قابل استفاده است ببخش. نباید انباری داشته باشیم و مدت‌ها چیزی را انبار کنیم. انباری ضد بارش است.

هر بارشی، جایی برای جذب رحمت الهی باز می‌کند پس هرجا در زندگیِ خود، مانع یا بستگی احساس می‌کنید از همان جا بارش را شروع کنید.

فرمودند: هر گاه پول نداشتی و دستت خالی بود، صدقه بده حتی اگر شده قرض کن. صدقه بده تا مانع و بستگی تبدیل به گشایش شود.

یکی از طبیعی‌ترین بارش‌ها، تشکر و سپاسگزاری است. متأسفانه ما خیلی کم تشکر می‌کنیم، روح تشکر در ما پرورش نیافته است. فکر می‌کنیم اگر چیزی را به رایگان به‌دست آوردیم باید از مسبب آن تشکر کنیم در حالیکه این روش بسیار نادرست است! اگر کتابی خریدی و همه‌ی آن را خواندی و فقط یک خط آن برایت مفید بود، به هر وسیله که ممکن است از نویسنده‌ی آن تشکر کن؛ همین طور در همه چیز.

جالب اینکه تشکر از دیگران، قبل از تشکر از خداوند آمده‌است که فرمودند: شکر گزارترین مردم، نزد خداوند کسی است که از مردم تشکر می‌کند.

از همین امروز که روز بارش است، بارش تشکر را شروع کنید. نماز شکر به درگاه خداوند بجا آورید. تشکر زبانی و عملی از اطرافیان و از خانواده و از عزیزانی که در میان ما نیستند به فاتحه و خیرات کنید.

خداوند بارش را از بندگانش توقع دارد، مخصوصاً بارش مالی و مادی را. صدقه بدهید، آن هم عاشقانه.

صدقه سه دیدگاه دارد:

عده‌ی زیادی صدقه را از سر معامله می‌دهند. البته خداوند آنقدر رحمتش وسیع است که اینگونه صدقات را هم بی‌بهره نمی‌گذارد. اما اینگونه صدقه دادن باعث وابستگیِ بیشتر ما می‌شود زیرا صدقه می‌دهیم تا بیشتر بگیریم!

عده‌ی دیگری صدقه را از روی ترس می‌دهند؛ ترس از حوادث و بلایا. این بد نیست، خداوند هم اجری به این‌ها می‌دهد اما می‌دانیم که در قانون طبیعت، پاداش هر عمل نیکی به نیت درونی پشت آن عمل، وابسته است.

و عده‌ای دیگر، صدقه را از سر عشق می‌دهند، این برترین نوع بارش است، می بارند بی هیچ واهمه‌ و ترس و توقع و انتظاری! و از اینکه می‌بارند و می‌بخشند، لذت می‌برند، به وجد می‌آیند و دست خود را می‌بوسند. صدقه‌ی واقعی همین است!

هیچ می‌دانی که امام حسین علیه‌السلام برای کمک به نیازمندان، شرطی داشت؟ می‌فرمود: خواسته‌ات را روا می‌کنم به شرط آنکه قول دهی هرگاه حاجتی داشتی، اول به سراغ من بیایی و این فیض را جای دیگری نبری.

بارش مالی به دیگران، عشق حسین علیه‌السلام است.

پیامبر اکرم (ص) از جبرائیل پرسید: پاداش صدقه چقدر است؟ جبرائیل گفت: صدقه پنج نوع است.

نوع اول پاداشش یک به ده است و آن صدقه‌ای است که به آدم سالم، دهی.

نوع دوم پاداشش یک به هفتاد است، و آن صدقه‌ای است که به آدم زمین‌گیر و ناتوان دهی.

نوع سوم پاداشش یک به هفتصد است، و آن صدقه به پدر و مادر است. اگر یک چَشم به پدر و مادرت بگویی؛ یا یک لبخند به صورت آنها بزنی؛ لطف الهی هفتصد برابر پاداشت می‌دهد.

صدقه‌ی نوع چهارم پاداشش یک به هفتاد هزار است، و آن بارش به اموات است، زیرا آن جهان، جهانِ نیاز است، اگر به نیتِ آنها، دلی را شاد کنید، مشکلی را حل کنید، خداوند هفتاد هزار برابر پاداش می‌دهد.

نوع پنجم پاداشش یک به صد هزار است، و آن صدقه به عالم است، و آن صدقه‌ای است که در اختیار عالم قرار دهیم تا خرج آموزش و تربیت عالم کند.

روز آرزو، بارش و شب لیلة الرغائب است. اکنون فکر کنیم، چه چیزی را باید بارش کنیم؟! مهرمان، عشقمان، پولمان، دانشمان، وقتمان و... چگونه با این قانون طبیعی هم‌سو شویم؟!

خدایش بیامرزد استاد گرانقدر ما را؛ وقتی یک لیوان آب میوه برایش می‌بردم، می‌گفت: اول کمی خودت بخور و تا نمی‌خوردم، او نمی‌خورد! حتی در لیوان آب میوه‌اش هم، بارش داشت.

امروز ما بباریم، اگر شده به دعایی. ببین چه روز خوبی خواهد شد، وقتی بهترین‌ها را برای دیگران بخواهی؛ و سرلوحه‌ی کارت، مهر و محبت باشد.

دعا گویم. صلواتی به روح پاک مرحومه خانم مالک هدیه بفرمایید.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۵۳
خادمه الزهراء

چه دلگشاست هر روز کنار مضجع شریف و نورانی علی‌ابن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام، سفره‌ی حدیث و روایت بگسترانیم و دعوت کنیم از محبان حضرت، به تناول کردن.

زیارت، عبادتی نیست که تنها انجامش دهیم، باید دوستان و آشنایان خود را وداع کنیم تا هرکدام کاری، دردی، مشکلی، آرزویی دارند باخبر شده، التماس دعایی بگویند و امیدوار شوند که با دعای شما، حاجت روا خواهند شد. و چرا نشوند؟!

اصلاً شاید حضرت، دعوتت کرده تا برای فلانی در حرم دعا کنی. زیرا خداوند، رفع مشکلات او را به دعای تو زائر رضوی قرار داده‌است؛ و نجات تو را در محشر به شفاعت او! مگر این روایت را فراموش کرده‌ای که فرمودند: روز قیامت، گنهکاری را به سوی دوزخ می‌برند که ناگهان، صدای کسی بلند می‌شود: "خدایا، اجازه‌ی شفاعت او را به من بده"، خداوند اذن می‌دهد. مرد گنهکار می‌پرسد: تو کیستی و چرا مرا شفاعت کردی؟ جواب می‌دهد: به خاطر حقی که بر گردنم داری! می‌گوید: چه حقی؟! من اصلاً تو را نمی‌شناسم! جواب می‌دهد: وقتی از صمیم قلب و با حضور قلب برای بندگان گرفتار و گنهکار خدا دعا کردی، دعایت مستجاب شد. من، هم هدایت شدم و هم از گرفتاری نجات پیدا کردم. پس امروز، نوبت من است که تو را شفاعت کرده، نجاتت دهم!

آری، به خدا قسم، چه بسا شما را حضرت بطلبد تا مرا نجات دهد!

ای کاش، دلیل هر اتفاق را در مسیر زندگی، درست درک کنیم. آری، در هر چیزی، سرّی وجود دارد که هم باید اهلش شوی و هم باید حفظش کنی.

از مرحومه استاد خانم مالک دستور داریم که: وقتی به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرف شدید، حتماً قبور علما و اولیای الهی را که در مشهد دفن هستند تا حد امکان، زیارت کنید و آنها را نزد حضرت شفیع قرار دهید.

طبق دستور ایشان، بنده در هر بار زیارت، حداقل هفت قبر از قبور علما را زیارت می‌کنم و اگر توفیق یار شود به دیدار چند عالم می‌روم.

 

 

یکی از قبور نورانی که مقید به زیارتش هستم، قبر عالم بزرگوار مرحوم آیت الله معصومی اشکوری، در پارک گل شور است. از چندین سال قبل، آن قبرستان قدیمی را تبدیل به پارک کردند اما مزار آقا، در میان پارک باقی مانده بود. می‌گویند وقتی با بولدوزر، قبرستان را زیر و رو می‌کردند، مزار آقا، زیر و رو نشد، پس قرار شد همچنان باقی بماند و باقی مانده‌است. اما این بار که با ذوق به زیارتش رفتم، با وضعی روبرو شدم که برایم قابل باور نیست!

روز گذشته با اشتیاق فراوان و به نیابت از دوستان حرکت کردم به سمت مزار ایشان. مزار، همیشه از جلوی درب پارک پیدا بود اما امروز اینطور نبود، باید مسیری را پیاده می‌رفتم تا به در ورودی برسم. رفتم؛ وقتی رسیدم؛ مشاهده کردم، مزار با دیواری از پارک جدا شده‌است. به ناچار از در وارد محوطه شدم، با کمال ناباوری دیدیم محوطه، تبدیل به پارک بانوان شده! خانم‌ها گروه گروه، دور هم نشسته، مشغول آش خوردن، چای نوشیدن و توپ بازی کردن هستند. پارک، گلکاری و چمن‌کاری شده، خیابان بندی شده و وسایل بازی فراهم شده‌است.

 

 

اما تنها مکانی که اصلاً آباد نشده، مزار آقاست! همچنان چند پله می‌خورد، پایین می‌رود و یک سقف آهنی، مانند آلاچیق و عکسی از آقا به ستون آهنی آویزان؛ نه حتی یک خط نوشته در معرفی ایشان!!! که بوده؟ کجا بوده؟ چه کرده؟ چه نوشته؟ چه حکایتی داشته؟! شاید یک نفر از خودش پرسید: چرا مزار این مرد، در میانِ پارک بانوان باقی مانده؛ او کیست؟! دریغ ازیک خط!!!

راستی او کیست؟!

از اهالی گیلان بود و در رحیم آباد زندگی می‌کرد. به گفته‌ی بزرگان و موثقینِ آن زمان و عالمان این زمان، دارای کشف و کرامت‌های زیاد و دارای اسم اعظم بوده که از اسرار الهی است و موهبتی است که به قابلان و به کسانی که اسراری می‌دهند، مرحمت می کنند و شرطش این است که حفظ اسرار، از نااهلان کند.

در حدیث داریم که: اظهار مطالب غیبی، برای شخص ناوارد، از بدترین بدیها نزد خداوند است. زیرا خداوند، غیور است و دوست ندارد سرّش فاش شود. سرّ درونِ حرم، باید در حرم بماند و در خارج از حرم، زشت و ناپسند است.

آری،            هر که را اسرار حق آموختند                مُهر کردند و دهانش دوختند

بنابراین، غیرت خداوندی با هر کس که سرّ خدا را افشا کند در معارضه بر می‌خیزد و او را ساقط می‌کند و از حرم بیرونش می‌کند. و این اخراج، برای کسی که بفهمد، بزرگترین عذاب است. کم کم آن اسرار را از او می‌گیرند و فقط علمش می‌ماند.

رسول خدا(ص) فرموده‌اند: هیچ کس از خداوند غیورتر نیست و به همین جهت است که زشتیها و بدیها را حرام کرده؛ چه ظاهر باشد یا باطن. و هیچ کس از خداوند، دوست‌دارنده‌تر نیست که عذر مردمان را بپذیرد. به همین جهت، انبیا را فرستاده تا مردم را بشارت و بیم دهند. و هیچ کس، دوست‌دارنده‌تر از خداوند نیست که او را بستایند و مدح نمایند و به این علت است که به مردم، وعده‌ی بهشت داده تا اینکه خلایق، بسیار او را بخوانند و او را مدح کنند.

پس فرمود: خداوند از سرِ غیرت، زشتی‌های باطن و ظاهر را حرام کرده و فرمود: مراد از بدیِ باطن، افشای اسرار الهی است.

بگذریم که ورود به این مطالب، در حدّ من نااهل نیست. برویم سراغ جناب اشکوری که دارای اسم اعظم بود.

روزی از خانه بیرون آمد، صدای گریه‌ی پیرزن همسایه، توجهش را جلب کرد. جلو رفت و پرسید: چه شده؟ گفت: گاوم مرده‌است. من با داشتن چند کودک چه کنم، چگونه امرار معاش کنم؟ آقا گفتند: گاوت کجاست؟ پیرزن او را کنار جسد گاو برد، آقا چیزی گفت و اشاره‌ای کرد، گاو زنده شد، برخاست با سینه‌های پر از شیر.

همان شب به ایشان گفته شد "آماده‌ی مرگ باش، با افشای سرّ خداوند، دیگر عمری برای زندگی نداری" حرکت کرد و به خراسان آمد، بیمار شد و آنگاه وفات نمود درحالی‌که هنوز چهل و چند سال داشت!

اما مردان الهی، اسرار را به گور نمی‌برند به شکل سرّی برای دیگران می‌گذارند تا اهلش زحمت بکشند و به دست آورند، ایشان هم اسم اعظم را در کتاب «دو چوب و یک سنگ» باقی گذاشته!

 

 

کتاب کمیابی است، وقتی آن را مطالعه‌ کنی، بسیار ساده و معمولی است. یکی از بزرگان گفت: به سختی کتاب را پیدا کردم، چندین بار خواندم، چیزی پیدا نکردم، ناراحت شدم و گفتم: آقا! چرا مردم را سرگردان کرده‌ای این چه کاری است؟!

شب به خوابم آمد و گفت: من اسم اعظم را روی جلد کتاب نوشته‌ام، تو داخل کتاب دنبالش می‌گردی! فردا دو تا چوب عمودی کنار هم در باغچه فرو کن، یک سنگ هم کنارش بگذار و نگاهش کن، آن اسم اعظم خداوند است! چنین کردم، خوب نگاه کردم، مشاهده کردم ۱۱۰ است! آری، علی(ع)، اسم اعظم خداوند است؛ البته تا که بگوید!

حالم خوش نیست، مزار او تبدیل به پارک بانوان شده؛ و چیزی که حالم را بد کرد اینکه درست در نزدیکِ مزارش، دو میز سنگی شطرنج برای بازی بانوان قرار داده‌اند!

راستی، چرا شعائر الهی، حرمتی برای ما ندارند؟!

صلواتی به روح پاکش هدیه کنیم.

عکسها از نت

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۳:۰۸
خادمه الزهراء

 

یک لقمه صبحانه معنوی؛ آن هم از کنار سفره‌ی نورانی، در حرم مطهر رضوی

جای همه‌ی شما در حرم خالی! امیدوارم خیلی زود دعوت شده، مشرف شوید.

در طول سالهای طولانی، هر وقت درباره‌ی زیارت ائمه اطهار علیهم السلام مطالعه کرده‌ام، در دو مورد متعجب شده‌ام:

یکی در مورد زیارت امام حسین علیه السلام؛ و اینکه زیارت ایشان بلا شرط است و همانند این است که خداوند در حرم مطهر حسینی بار عام می‌دهد. و اصلاً هر گاه بخواهد کسی را ببخشد و سعادتمند کند، او را روانه‌ی کربلا می‌کند؛ حتی میرغضب ناصرالدین شاه را روانه‌ی کربلا می‌کند. و عجیب‌تر این است که این آدم‌ها وقتی به کربلا می‌رسند مقیم می‌شوند و دیگر برنمی‌گردند، گویا تمام زمین برایشان خلاصه می‌شود در کربلا!

اما در مورد علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه السلام هم متعجب می‌شوم. زیارت ایشان آنقدر سفارش شده و به زائرانش آنقدر وعده‌ی ثواب و آمرزش و شفاعت داده شده که برای باورش ایمان و اعتقاد زیادی لازم است.

اما زیارت امام رضا (ع) مشروط است آن هم شرط بسیار سخت. مشروط است به معرفت آن حضرت.

اینجاست که متحیر می‌شوی که من کجا و معرفت امامی که از یک طرف سراج الله است؛ از یک طرف غوث غیاث امت پیامبر اکرم (ص) است؛ از یک طرف امام رئوف است؛ ازیک طرف اعتقاد به امامتش باعث ایمان به تمام ائمه معصومین علیهم السلام می‌باشد و...

راستی مثل منی، چگونه می‌توانم شرط زیارتش را عملی کنم؟!

من برای خودم ذکری دارم، که معمولاً در حرم مطهر رضوی زیاد آن را تکرار می‌کنم، بیش از صد بار پشت هم به خودم می‌گویم "تو کجا، اینجا کجا؟" ذکر خوبی است با هر بار تکرار، کوچک و کوچک‌تر می‌شوم. در آخر حس می‌کنم تبدیل به کمتر از ذره‌ی خاکی شده‌ام که زیر پای یک زائر، او می‌رود و من چسبیده به کف پایش با او می‌روم به این امید که تا حرمش برسم، نابود شده و از بین بروم!

اما راستی، کدام بُعد از وجود ایشان را باید شناخت؟

اینکه امام رضا هستند، هشتمین امام؛ یا اینکه امام مفترض الطاعة هستند؛ و یا اینکه در میان ائمه معصومین علیهم السلام، غریب الغربا هستند! و یا اینکه در پنج مورد مثل و مانندِ مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها هستند!

کدامشان از همه راحت‌تر است؟ از همان جا شروع کنیم.

شاید فکر کنیم غریب بودنش را راحت‌تر می‌شود درک کرد و شناخت! اما وقتی وارد این مقوله می‌شویم از غربت حضرت، چنان آتشی در درونت روشن می‌شود که خاموش نخواهد شد مگر با ظهور امام زمان علیه‌السلام!

او غریب است، زیرا مبتلا به سیاست شیطانی مأمون عباسی بودند. ایشان را با نقشه‌ی عجیبی از کنار حرم جدش رسول خدا (ص) و از وطنش حرکت داد زیر نظر خود و ایشان را به ولایت عهدی انتخاب کرد. اما درحقیقت مرو، زندان و تبعیدگاه و نفی بلد و زیر نظر داشتن ایشان بود اما در خلعت حکم و ولایت؛ و در باطن، ایشان اجازه‌ی فتوا و نماز جمعه و عید را هم ندارد. سرانجام، کم کم زهر جانکاه به کامش می‌ریزد و غریبانه شهیدش می‌کند. کجا دیده شده، قاتل در عزای مقتول خود یقه چاک کند، پا برهنه کند، شهر تعطیل کند، واقعاً چه مقتول غریبی؟!

او غریب است زیرا وقتی پدر بزرگوارش شهید شد، وکلایش که یقین به امامت ایشان داشتند و از طرف امام هفتم (ع)، مأمور بودند تا اموال و امانت‌ها را به ایشان تحویل دهند، به‌ خاطر مشتی پول و اموال دیگر، به مخالفت با حضرت برخاستند، امامتش را منکر شدند و باعث به وجود آمدن فرقه‌ی جدیدی در دین شدند!

او غریب است زیرا باید برای اثبات فرزندش، جوادالائمه (ع) نزد دوست و دشمن حتی نزد خانواده‌ی خود گریه کند و تن به نظر قیافه شناسان دهد!

او غریب است که مطالبی بس نفیس و عالی در باب معرفت و توحید ذات مقدس حق تعالی بیان فرمودند که درکتب مسطور است اما کسی حتی حوزه‌های علمیه و مدارس دینی به آنها نپرداخته‌اند و شاید در هزار زائرش، یکی هم خبر ندارد! این غربت از همه‌ی جنبه‌های دیگرِ غربتش، سنگین‌تر است!

او غریب است، زیرا خداوند غوث این امت و غیاثش را، و علمش را، و نورش را، و فهمش را، و حکمش را در او قرار داده و او را امام مردم قرار داده‌است.

که معصوم علیهم السلام فرمود: او بهترین مولودی است که به دنیا قدم گذاشته است؛ خداوند به واسطه‌ی او، خونها را حفظ می‌نماید و در میانِ افرادِ با هم دشمن، صلح و صفا بر قرار می‌‌سازد؛ و پراکندگی‌ها و تفرقه‌ها را مبدل به جمعیت و اتفاق می‌نماید؛ و برهنگان را می‌پوشاند و گرسنگان را سیر می‌کند و دهشت‌زدگان و خائفان را امان می‌بخشد؛ و باران رحمت از آسمان فرو می‌بارد. گفتارش، راست و درست و قاطع؛ و سکوتش ناشی از فهم و درایت برای مردم است. روشن می‌سازد آنچه را که آنان در آن اختلاف دارند.

از همه‌ی اینها گذشته، او غریب است زیرا اکثر دوستانش، خبری از منشِ رفتاری او ندارند!

 

در رواق به انتظار اذان صبح نشسته بودم. پیرزنی که معلوم بود ساعت‌ها بیدار بود، وارد رواق شد، دستش به کمرش بود، با حالت التماس آمیزی می‌گفت: خانم‌ها کمی جمع بنشینید تا من هم جایی برای نماز داشته باشم! بین صفوف به سختی حرکت می‌کرد، به دنبال کمی جا برای نماز. عجیب بود! مثل اینکه همه کر بودند و نمی‌شنیدند و اصلاً پیر زن را نمی‌دیدند. در مقابل چند زن و دختر جوان ایستاد، خواهش کرد اما بی‌نتیجه بود، تازه معنی غربت حضرت را فهمیدم!

ما به زیارت امامی آمده‌ایم که در نیشابور، وقتی در حمام بودند، مردی آمد کیسه‌اش را به ایشان داد و گفت: پشتم را کیسه بکش! امام (ع) گرفتند و شروع کردند. مردی متوجه شد، گفت: چه می‌کنی؟! ایشان امام رضا (ع) هستند! امام (ع) فرمود: اتفاقی نیفتاده‌است، برادری از برادرش کمکی خواسته، او هم کمکش می‌کند!

ما زائر امامی هستیم که فرموده: بزرگترین عبادت بعد از واجبات، خوشحال کردن بندگان خداست. آنگاه در جوارش در وقت سحر، حاضر نیستیم وجبی خود را حرکت بدهیم تا جایی برای نماز به زائری بدهیم! آیا این امام غریب نیست؟!

شغل شریف ما گدایی است                         ما رو به غیر ضامن آهو نمی‌زنیم

ما را غلام حلقه به گوش آفریده‌اند                 جایی به غیر صحن تو جارو نمی‌زنیم

 

پی‌نوشت استاد: ببخشید پراکنده نوشتم، کتابی همراه ندارم.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۱
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه جذابیت

چهارشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۶ ب.ظ

 

بعضی وقتها، بعضی چیزها، بعضی مکان‌ها، بعضی آدمها، بعضی کلمات، بعضی نگاه‌ها، چه جذابیتی دارند؛ طوری جذبت می‌کنند که برای همه‌ی عمر، مست و شیدا می‌شوی، سر از پا نمی‌شناسی! مانند بُشرحافی که با یک جمله‌ی امام هفتم (ع)، چنان مجذوب شد که حتی فرصتِ پوشیدن کفش را هم به خود نداد و به شکرانه‌ی این سرمستی، همه‌ی عمر پا برهنه راه رفت!

مگر آن پیر رهگذر به عطار نیشابوری جز یک جمله گفت که مسیر زندگی او را تا تمام عمر، عوض کرد؟

یا مگر بابا رکن الدین، به صادق تخت فولادی چه گفت که از آن جوان خوشگذرانِ بی‌خیال، جوانی عارف و عالم و زاهد ساخت؟

تازه اینها قدرت جاذبه‌ی عارفان الهی بوده‌است، نه قدرت جاذبه‌ی فاطمی یا علوی یا رضوی!

راستی اصلاً جاذبه چیست؟ اساس بنیانش از کجاست؟

عشق، اساس همه جذابیت هاست. همه‌ی موهبت‌ها از عشق است. بنیان هستی بر اساس عشق الهی است. خلقت انسان و همه مخلوقات، حاصل عشق است. به قول حافظ:

طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری                ارادتی بنما تا سعادتی ببری

 

اگر بخواهید چیزی را جذب کنید، باید به آن عشق بورزید. بزرگان گفته‌اند: هر ذره‌ای زبان محبت را می‌فهمد و دعوت محبوب را اجابت می‌کند. اگر قصد جذب هر ذره‌ای را دارید، راه جذبش این است که به آن عشق بورزید.

از امام رضا علیه السلام پرسیدند: دین چیست؟ فرمود مگر دین جز محبت است!

آری، اساس همه‌ی جذب کردن‌ها محبت است. محبت و عشقی بی‌دریغ، محبت و عشقی که از سرِ معامله نباشد. به این کار نداشته باشید که طرفِ مقابل به شما عشق می‌ورزد یا نه!

مانند خورشید باشید که عاشقانه به شما می‌تابد، نور و انرژی می‌دهد، هر روز این کار را تکرار می‌کند و هیچ توقعی از شما ندارد. فقط یک پیام به شما می‌دهد که عشق باید بی‌تمنا باشد!

عشق، یک فرآیند درونی است. یک عبادت عاشقانه، یک دعای عاشقانه، یک جمله، یا بخشش عاشقانه، شروعش از درون است. شما وقتی از درون، از سر محبت برای کسی یک دعا می‌کنید، برای کسی طلب خیر از خدا می‌کنید، فرشته‌ای از عرش ندا می‌دهد "صد هزار برابر برای تو باشد" یعنی دعا کننده، صد هزار دعای تضمین شده از طرف خدا دارد. کسی که این روایت را نقل می‌کند، می‌گوید: من کراهت دارم صد هزار برابر، دعای تضمین شده از طرف خداوند را رها کنم و به دعای خودم مشغول شوم.

بیاییم عادت کنیم، هر کاری را عاشقانه انجام دهیم. اگر بلد نیستیم، تمرین کنیم. عشق ورزیدن را از اشیای اطرافمان شروع کنیم. به گل‌های باغچه و یا پارک، به اشیای خانه، حتی پول داخل کیف. نمی‌گویم وابسته باشید، همان قدر که عاشق پول هستید، همان قدر هم بارش داشته باشید. پول تجلی توانگری الهی است؛ لطف خدا شامل حال شما شده‌است؛ یک اسکناس در کیف، موهبت خداوند است به این خاطر دوستش داشته باشید.

حدیث داریم که با نعمت‌های خدا خوش‌رفتاری کنید تا دوام پیدا کنند.

آری، اگر با ریه و قلب و کلیه‌ی خود، خوش‌رفتاری کنید، دوامشان بیشتر می‌شود.

آری، هرگز جوهره‌ی هستی را فراموش نکنید. جوهره‌ی هستی، عشق است. حتی به کسانی که به شما بد کرده‌اند در خلوت و آشکار، با صدا یا خاموش و در دل، عاشقانه دعا کنید و از خدا برایشان هدایت بخواهید.

بدانید آن زمان که شما در جوهره‌ی هستی فرو رفته‌اید و با آن هماهنگ شده‌اید، به تمام هستی، عشق می‌ورزید و دیگر نیت و عملی نخواهید داشت که به کسی آسیب وارد کند.

راستی، بدان اگر گاهی دلت هوای کربلا یا مشهد الرضا یا یوسف زهرا می‌کند، جاذبه‌ای از آن طرف است و اگر مدت‌هاست دلت تنگ این‌ها نشده‌است، بترس؛ مبادا از آن طرف فراموش شده‌ای و حواست نیست!

گر چه وصالش نه به کوشش دهند                آنقدر ای دل که توانی بکوش

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۶
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه سحرخیزی

سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۷ ق.ظ

 

امروز هم، سفره در حرم مطهر رضوی گسترده شده‌است با هم کنارش بنشینم و لقمه‌ای معنوی نوش کنیم.

ما را فقیر کوی رضا آفریده‌اند                      این فقر را به ملک سلیمان نمی‌دهم

جز مشهد الرضا بهشت دگر را نخواستیم          این خاک را به روضه‌ی رضوان نمی‌دهیم

من اگر هیچ کجای دنیا، جای شما را خالی نکنم در سحرهای حرم ائمه علیه السلام، جداً این کار را می‌کنم، واقعاً جای همه در حرم مطهر رضوی هنگام سحر خالی است!

سحر، در فرهنگ دینی ما جای خاصی دارد. خداوند در قرآن به سحرخیزان، وعده‌های بی‌نظیر داده‌است از جمله آمرزش و استجابت دعا، رزق و روزی فراوان و رضوان و بهشت.

در کتاب نهج الفصاحه از پیامبر اسلام (ص) 5 حدیث درباره‌ی سحرخیزی آمده که فرمودند: در طلب علم سحرخیز باشید زیرا سحرخیزی موجب برکت است.

و فرمودند: خواب صبحگاهان مانع قسمتی از روزی است.

و فرمودند: صبح زود، در طلب روزی و حاجتهای خود بروید زیرا سحرخیزی موجب برکت و رستگاری است.

 

راستی مگر در هنگامه‌ی سحر، چه خاصیتی وجود دارد که همه‌ی طبیعت هم به‌عنوان یک قانون‌ آن را پذیرفته‌اند و هیچ وقت از آن تخلف نمی‌کنند.

هرگز خروس به بهانه‌ی تعطیلات صبح عید یا جمعه بیشتر نمی‌خوابد. حتی ثابت شده که فتوسنتز گیاهان با سپیده‌دم شروع می‌شود و چرخه تاریکی متوقف می‌گردد و گیاه، چرخه‌ی نوری خود را آغاز می‌کند.

صادقانه از خود بپرسیم، فتوسنتز ما از چه ساعتی شروع می‌شود؟!

حالا طوری دیگر به سحرخیزی نگاه می‌کنیم. از زمان غروب آفتاب و شروع شب، انرژی کیهانی بیشتر و بیشتر می‌شود و هر چه از شب بگذرد بر این انرژی افزوده می‌شود؛ و طبیعت بسیار آرام می‌گیرد، پس ما هم باید آرام بگیریم.

درقرآن آمده: ما شب را مایه‌ی آرامش شما قرار دادیم. به این جهت که شب، هنگامی که انرژی هستی سرشار است، خواب به شما آرامش بیشتری می‌دهد و شما هر چقدر در روز بخوابید، جای خواب شب را نمی‌گیرد، خواب شب چون در اوج انرژی صورت می‌گیرد موجب شارژ عصبی و مغناطیسی ما می‌شود.

این روند افزایش انرژی کائنات، از مغرب شروع و تا اذان صبح ادامه دارد و به هنگام اذان صبح به اوج خود می‌رسد؛ و از آن هنگام تا مغرب، کم کم از آن کاسته می‌شود، هرچه طول روز طی می‌شود از آن کمتر می‌شود.

آری، از اذان صبح تا طلوع خورشید بهترین زمان است زیرا انرژی جذاب هستی، آماده‌ی جذب و خلق و ایجاد خواستها و نیات پاکِ درونی شماست.

اگر تلقین و تجسم کنید، اگر دعا کنید، امکان استجابت بسیار بسیار بیشتر است.

در حدیث داریم: هیچ کدام از نمازهای روزانه به اندازه‌ی نماز صبح مؤثر نیست. بهترین نماز، نماز صبح است. بهترین وقتِ مراقبه هم صبح است و فرمودند: هر گاه از خداوند چیزی خواستید، صبح زود بخواهید. از اذان صبح تا طلوع خورشید، دو فرشته ندا می‌دهند که آیا حاجتمندی هست تا ما حاجتش را روا کنیم؟!

و چقدر این حدیث زیباست؛ کاش! جانمان آن را دریافت نماید که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: صبح زود، بیدار شوید که از گشتن روی زمین در تحصیل معاش مؤثرتر است.

و اگر واقعاً معتقد باشیم که روزی دهنده به معنای گسترده‌ی آن، خداوند است، حتماً سحرخیزی را به هر چیزی ترجیح می‌دهیم و این همه موهبت الهی را از دست نمی‌دهیم!

صبح زود به نماز و نیایش با خدا بپردازید. خواسته‌هایتان را مطرح کنید و سپس به دنبال کار و تلاش بروید.

به خدا قسم، عاقلانه نیست ساعتی را که روزیِ پروردگارت میانِ بندگانش تقسیم می‌شود؛ ما به واسطه‌ی خوابیدن، از دریافت آن محروم شویم!

حالا همه‌ی اینها را ببر کنارِ مضجع شریف و نورانی علی ابن موسی الرضا علیه السلام که سراج الله هستند، آن وقت اگر مانندِ من، بد نباشی؛ در هنگام سحر، چه خواهی کرد که اینجا چشمه‌ی آب حیات است.

خوش گفته خواجه‌ی شیراز:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند             و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۷
خادمه الزهراء

 

امروز سفره‌ی صبحانه را در کنار حرم حضرت امام رضا علیه السلام گسترده‌ایم و از ایشان ملتمسانه می‌خواهیم به خاطر فاطمه (س) مادرش، و به خاطر فاطمه (س) خواهرش، لقمه‌ای از عشق به کام جان ما بریزد.

اما عشق به چه چیز و عشق به چه کس؟!

عشق به توحید، عشق به عبادت، نیایش، راز و نیاز و خلوت با آن یگانه‌ی هستی که خودش فرمود: ای موسی! دروغ می‌گوید بنده‌ای که ادعای عشق به من می‌کند اما منتظر آمدنِ شب و خلوت با من نیست.

ای موسی! عاشقانِ من، مانند چوپانی هستند که گله‌اش را در صحرا می‌چراند اما مداوم، نگاهش به آفتاب است که چه زمان غروب کند تا او گله را به آغل ببرد و سپس در گوشه‌ای با من خلوت کرده، به راز و نیاز بپردازد!

آری، به راستی که عاشقانِ راستین من این گونه‌اند!

آری، به ‌خدا قسم، ذره‌ای از این عشق، انسان را فارق از همه عالم می‌کند.

نوشته‌اند مجنون رد می‌شد، پایش را بر روی سجاده‌ی کسی گذاشت که نماز می‌خواند، او صدا بلند کرد: مگر نمی‌بینی، حواسم را پرت کردی! مجنون گفت: عجیب است، من عاشق بنده‌ای هستم، عشقِ او حواسم را از همه عالم پرت کرده، جز او از عالم فارقم. تو چگونه عاشق خدایی که عبور بنده‌ای، حواست را از او پرت می‌کند؟!

و البته این گونه عاشقی، کار هر کسی نیست، زیرا که این عشق، سرانجامش عاشقانه مردن است، اگر به وصل نرسند از فراق می‌میرند و اگر به وصال برسند از ذوق می‌میرند!

آری، گمان نکن که شمشیرِ یزید، حسین علیه السلام را شهید کرد؛ حسین، کشته‌ی عشق خود، به معبودش می‌باشد!

اگر اجازه دهید، به نیابت از طرف همه‌ی شما، عشق به خودشان را درخواست نمایم.

عشق به کدام یک؟! از امیرالمؤمنین (ع) تا آن یوسفِ غریب زهرا علیها‌السلام؛ آری.اما نه فقط عشق به یک یک آنها، بلکه فقط به یکی از آنها که عصاره‌ی همه‌ی آنهاست.

کدام یک؟!

سالها قبل، مرحوم درّی؛ که عالمی عارف بودند در دهه‌ی اول ماه محرم، منبر می‌رفتند. معمول این بود که در شب آخر، برای سال بعد وعده می‌گرفتند. ایشان وقتی شب اول می‌خواستند منبر بروند، جوانی برخاست گفت: آقا! معنی این شعر چیست؟

مرید پیر مغانم، ز من مرنج ای شیخ               چرا که وعده، تو کردی و او به جا آورد

مرحوم درّی چنین پاسخ دادند: قضیه‌ی نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم و نان جوین خوردنِ امیرالمؤمنین علی (ع) است که در تمام عمر خود نان گندم نخوردند و از نان جوین هم سیر نخوردند. و سپس گفت: آدم، وعده‌ی نخوردن از شجره‌ی گندم در بهشت را داد اما به آن عمل نکرد. و مراد از پیرِ مغان، علی (ع) است که فرمودند: من هرگز نان گندم نخوردم؛ و از نان جوین هم سیر نخوردند. ایشان بودند که به وعده عمل نمودند و آن را به انجام رساندند! سپس مرحوم درّی منبر را به پایان رساندند.

قبل از رسیدن ماهِ محرمِ سال بعد، شیخ درّی وفات کرد و عالمی دیگر دعوت شد. همان جوان برخاست و اجازه‌ی صحبت خواست. او گفت: من دیشب مرحوم درّی را در خواب دیدم، ایشان گفتند: ای جوان! تو از من سؤالی پرسیدی و من پاسخ دادم اما در این عالم، معنی شعر برایم منکشف شد که:مراد از شیخ، حضرت ابراهیم(ع)؛ و مراد از پیرِ مغان، حضرت حسین (ع) است که وعده‌ی ذبح فرزند را ابراهیم (ع) داد که وفا کند اما در حقیقت حسین (ع) با ذبح فرزندش، علی اکبر (ع) به آن عمل نمود!

آری، برای درک این عشق هم باید مُرد زیرا دنیا، دارِ محدودیت‌هاست، چگونه می‌شود در آن درکِ نامحدود کرد؟!

و شاید اینکه فرمودند: «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا»، برای درک همین مراتب است.

آیا کسی هست که یک ذره از این عشق به کامش بریزند و او سر از پا بشناسد؟!

و جالب اینکه این دلدادگی، زن و مرد، پیر و جوان، عالم و عامی و ارباب و غلام ندارد! ملاک، عشق است؛ آن هم از نوع حسینی!

راستی، اگر در حرم مطهر رضوی، دل، هوایی حسین (ع) می‌شود در حرم مطهر حسین علیه السلام، دل، کجایی می‌شود؟!

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۲۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه هماهنگی

سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۰۹ ق.ظ

 

خداوند متعال، هستی را آفرید و قوانینی را برای آن تعیین کرد تحت عنوانِ سنت های الهی. تمامی اجزا، اعم از ریز و درشت کائنات، با این قوانین و مقررات هماهنگی کامل دارند اما چون انسان، اشرف مخلوقات است و در خود احساس تسلط بر طبیعت می‌کند، خود را بی‌نیاز از این هماهنگی احساس می‌کند در حالی‌که با تمام برتری که دارد تنها جزئی از طبیعت است. در واقع می‌توان گفت: با اینکه انسان در رأس هرم مخلوقات قرار دارد، درهر حال جزئی از این هرم است و عنصری از یک مجموعه؛ که باید قوانین حاکم بر آن را اجرا کند تا حمایت و پاداش طبیعت را ببیند و اگر سرپیچی کند لطمه می‌خورد.

خانه‌ی ما قوانین و مقررات خود را دارد، جامعه نیز قوانین خود را دارد، اگر رعایت کنیم پاداش می‌گیریم، در غیر این صورت، مجازات می‌شویم.

فرض کنیم وارد خانه یا محیطی می‌شویم، همه مشغول نظافت هستند؛ یکی جارو می‌کند، یکی گرد گیری و دیگری ظروف را می‌شوید؛ اما اگر شما با یک سطل زباله وارد خانه شوید؛ زباله را داخل اتاق بریزید؛ چه اتفاقی می‌افتد؟! طبیعتاً همه، واکنش منفی نشان می‌دهند، بر سر شما فریاد می‌زنند و شما را بیرون می‌کنند که ما زحمت می‌کشیم، نظافت می‌کنیم، شما چرا کثیف و آلوده می‌کنی؟!

اما اگر شما هم با دیدن دیگران، دستمالی بردارید و مشغول همکاری شوید، مسلماً با قدردانی و تشکر دیگران، مواجه می‌شوید.

طبیعت نیز همین گونه است، اگر قوانین و مقررات آن را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم و عمل کنیم حتماً از سوی آن حمایت خواهیم شد.

خوب به طبیعت نگاه کنیم. به هماهنگی آن دقت کنیم؛ که اگر این‌گونه نبود هیچ سیستمی ارزش خودش را نداشت، همه چیز بی نظم می‌شد و اختلاف و هرج و مرج در همه چیز به‌وجود می‌آمد.

به جسم خودمان نگاه کنیم، به هماهنگی در آن نظر کنیم. مجموعه‌ای از سیستم‌های منظمِ گردش خون، گوارش، تنفس، قلب، مغز؛ که همگی سیستمی منظم دارند؛ و تا وقتی برطبق آن، کار می‌کنند بدن، سالم است. وقتی در هر کدام از آنها یک عدم هماهنگی کوچکی به‌وجود بیاید، بیمار می‌شویم و درمان، در زمانی صورت می‌گیرد که دوباره هماهنگی برقرار شود.

به هماهنگی در هستی نگاه کنید. به پراکندگی گرده‌ی گلها با جریان باد و زنبور عسل؛ به هماهنگی مورچه ها؛ به هماهنگی ابر و باران؛ همه‌ی اینها برای ما پیام دارند که:

ای انسان! تو جزئی از هستی می‌باشی پس چرا برخلاف سنت الهی رفتار می‌کنی؟!

 

اگر هماهنگی وجود نداشت، غذایی که می‌خورید به نسبت مورد نیاز هر سلول، در بدنتان تقسیم نمی‌شد؛ دست راست و چپتان به یک اندازه نبود؛ امکان داشت یک پای شما دو متر شود و پای دیگر یک متر.

آری، واقعاً به هر چیزی در طبیعت و در خودمان نگاه می‌کنیم، هماهنگی می‌بینیم. ما هم باید هماهنگ عمل کنیم. اصلاً موفقیت یعنی: هماهنگ عمل کردن.

اگر در یک جنبه‌ی زندگی حرکت داشته باشیم و در جنبه‌ی دیگر راکد باشیم، زندگی ما هماهنگ نیست.

🌻 اگر کسی در کارش موفق باشد اما فرصت تربیت فرزندانش را نداشته باشد، چه فایده؟!

🌻 اگر کسی یک برنامه ریز خوب و موفق رایانه باشد، اما سال تا سال، اقوامش را نبیند چه فایده؟!

🌻 اگر کسی هنرمند باشد آن هم بسیار موفق، اما در شبانه روز تنها ده دقیقه، فرصت دیدن همسر و فرزندانش را داشته باشد چه فایده؟!

🌻 اگر کسی مدرکِ فوق دکترا داشته باشد، اما فرصت عبادت خداوند متعال را نداشته باشد چه فایده؟!

قطعاً ما موجودی تک بعدی نیستیم، ابعاد گوناگون داریم: بعد جسمی، مالی، فرهنگی، تفریحی، معنوی. هنرمند کسی است که بتواند بین همه‌ی این ابعاد هماهنگی به‌وجود آورد.

نگاه کنید ببینید در کدام نقطه از زندگی شما، هماهنگی وجود ندارد، کجا افراط کرده‌اید کجا تفریط کرده‌اید؟!

بیایید هماهنگی را به‌وجود آورید.
 

پیامبر اسلام(ص) هنگامی که در جمعی قرار می‌گرفتند، عجیب هماهنگ عمل می‌کردند حتی اگر در آن جمع، یکی کشاورز، دیگری تاجر، جنگجو و چوپان بودند. با هر کدام در زمینه‌ی کاری و فعالیت او وارد گفتگو می‌شدند. چوپان خیال می‌کرد او سالها چوپانی کرده، کشاورز گمان می‌کرد ایشان همه‌ی عمر، کشاورز بوده؛ یعنی حتی در فرصت چند دقیقه‌ای، خودشان را جدا از محیط و دیگران نمی‌دیدند و با آن موقعیت هماهنگ می‌شدند.

آری، عزیز مخاطب، دنیا مانند دریاست؛ باید در جهت جریان آب شنا کنی تا بتوانی به ساحل نجات برسی؛ در غیر این صورت، اگر برخلاف جهت بخواهی شنا کنی، آنقدر با امواجش به صورتت سیلی می‌زند تا خسته و درمانده، قدرت شنا را از دست بدهی و در امواج آب غرق شده و سپس به ساحل پرتابت می‌کند.

آری، زندگی مانند یک گروه ارکستر است که هر کس، ساز خودش را می‌زند اما هماهنگ با هم؛ و آن صدای زیبای دلنشین از همین هماهنگی است.

اگر هر کدام ساز خود را بدون هماهنگی با دیگران بزنند، تصور کن چه اتفاقی می‌افتد!

با طبیعت هماهنگ شوید؛ طبیعت همه ذاکرند، همه ساجدند، همه در مسیر اطاعت رب هستند، چرا من و شما نباشیم؟!

هر گناهی، عدم هماهنگی با طبیعت است، باید منتظر مجازاتش باشیم؛ و هر عبادتی، ذکری، سجده‌ای؛ فرمانبرداری از خداوند؛ و هماهنگی با طبیعت است. منتظر پاداشش باشیم.

 

ذکر:

برای جمیع حوائج اول وضو بگیرید سپس سه مرتبه به این طریق صلوات فرستید:

«اَللهُمَّ صَلِّ علی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ بِعَددِ کَلَماتِکَ و اَلْطافِکَ و بارِک عَلی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ و سَلِّم عَلیٰ مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد بِعَددِ کُلِّ ذَرَّةٍ مِئَةَ اَلفٍ اَلفٍ مَرَّة»

بعد از این صلوات این ذکر را ۱۰۰ مرتبه به صدق تمام بگویید:

«یا قَدیمَ الْاِحسان أحْسِن اِلینا بِإحسانِکَ الْقَدیم»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۰۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه حرکت

سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۵۰ ق.ظ

 

هر ذرّه‌ای در هستی، یک حرکتی دارد و یک هدفی را دنبال می‌کند؛ ما ذرّه‌ی ایستا نداریم، ذره‌ی ایستا، مرگ است. حتی سنگی که در باغچه به ‌نظر ساکن می‌آید یک اکو سیستم دارد که در جریان آن باغچه حرکت می‌کند، این حرکت در طبیعت پیام دارد و آن، اینکه ما هم باید حرکت و جریان داشته باشیم.

در داخل بدن ما، سه جریان وجود دارد: خون، تنفس و لنف. ایستایی در هر کدام یعنی مرگ. فقط برای یک لحظه هر کدام از آنها بایستند خواهیم مرد؛ و این نشان می‌دهد که هیچ چیز نباید انسداد داشته باشد یعنی انرژی جسمی ما باید بسوزد و جریان داشته باشد.

خوب نگاه کنید ببیند کجای زندگی شما، جریان ندارد و بی‌حرکت مانده؛ باید آن قسمت را به جریان اندازید.

هیچ فکر کردی که چرا جریان تنفس ما جلوی چشم و گوش ما قرار دارد؟!

جالب اینجاست که تنها عضو صورت ما که با چشممان قابل دیدن است، بینی ما است؛ به همین دلیل نام آن بینی است، به این وسیله نفس می‌کشیم و با گوش خود، صدای تنفس خود را می‌شنویم.

آفرینش ما می‌توانست به یک سیستم درونی باشد لیکن چنین نیست! بخش اعظم آن را ما از بیرون می‌توانیم احساس کنیم و این پیام دارد و آن، اینکه ما باید آنچه را که می‌گیریم، بدهیم.

ببیند که هر دمی بازدمی دارد و این خود، جریانی است؛ جریان، عین زندگی است.

آب تا وقتی جریان دارد زلال و شفاف است و حیات و زندگی می‌بخشد اما وقتی ایستاد و در گودالی راکد ماند، فاسد می‌شود. همین الآن به زندگی خود نگاه کنید، در کدام قسمت راکد است؟ آن را به جریان اندازید. در ثروت؛ یا تهذیب؛ یا دانش؛ یا اجتماع؛ یا کار؛ یا ورزش!

جاری شوید، حرکت کنید، انرژی جسمی‌تان را؛ ذهن خلاق‌تان را؛ سرمایه‌تان را؛ دانشتان را؛ به حرکت درآورید. حرکت، زندگی است!

راستی! هیچ فکر کردی که چرا اسلام استفاده از ظروف طلا و نقره را حرام کرده یا چرا در قرآن فرموده: کسانی‌که طلا و نقره را انباشته کنند و در راه خدا انفاق نکنند، در دوزخ به‌وسیله‌ی همان‌ها عذاب خواهند شد؛ و یا اینکه حتی اگر وسیله‌ی کوچکی را یک سال بدون استفاده بگذارید باید یک پنجم آن را به دیگران بدهید؟!

به این دلیل که چیزی راکد نماند؛ یا داشته‌هایتان را به جریان اندازید یا در اختیار دیگران قرار دهید تا به‌دست آنها به جریان افتد. آری، زیبا گفته‌اند: از تو حرکت از خدا برکت!

 

ذکر: گفته شده که هر گاه در شب جمعه، هفت بار این دعا را بخواند و هفتاد بار صلوات فرستد، خداوند متعال او را غنی گرداند:

اِلهی بِحُرْمَةِ طه وَ مَنْ تَلاها وَ بِحُرْمَةِ یس وَ مَنْ قَرَأَهَا وَ بِحُرْمةِ کَعْبَة وَ مَنْ بَناها وَ بِحُرْمَةِ العَصْرِ وَ مَنْ صَلاها بَلِّغْ نَفْسی اِلی مُناها

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۵۰
خادمه الزهراء