بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه عشق حسینی از سر سفره امام رضاجان
امروز سفرهی صبحانه را در کنار حرم حضرت امام رضا علیه السلام گستردهایم و از ایشان ملتمسانه میخواهیم به خاطر فاطمه (س) مادرش، و به خاطر فاطمه (س) خواهرش، لقمهای از عشق به کام جان ما بریزد.
اما عشق به چه چیز و عشق به چه کس؟!
عشق به توحید، عشق به عبادت، نیایش، راز و نیاز و خلوت با آن یگانهی هستی که خودش فرمود: ای موسی! دروغ میگوید بندهای که ادعای عشق به من میکند اما منتظر آمدنِ شب و خلوت با من نیست.
ای موسی! عاشقانِ من، مانند چوپانی هستند که گلهاش را در صحرا میچراند اما مداوم، نگاهش به آفتاب است که چه زمان غروب کند تا او گله را به آغل ببرد و سپس در گوشهای با من خلوت کرده، به راز و نیاز بپردازد!
آری، به راستی که عاشقانِ راستین من این گونهاند!
آری، به خدا قسم، ذرهای از این عشق، انسان را فارق از همه عالم میکند.
نوشتهاند مجنون رد میشد، پایش را بر روی سجادهی کسی گذاشت که نماز میخواند، او صدا بلند کرد: مگر نمیبینی، حواسم را پرت کردی! مجنون گفت: عجیب است، من عاشق بندهای هستم، عشقِ او حواسم را از همه عالم پرت کرده، جز او از عالم فارقم. تو چگونه عاشق خدایی که عبور بندهای، حواست را از او پرت میکند؟!
و البته این گونه عاشقی، کار هر کسی نیست، زیرا که این عشق، سرانجامش عاشقانه مردن است، اگر به وصل نرسند از فراق میمیرند و اگر به وصال برسند از ذوق میمیرند!
آری، گمان نکن که شمشیرِ یزید، حسین علیه السلام را شهید کرد؛ حسین، کشتهی عشق خود، به معبودش میباشد!
اگر اجازه دهید، به نیابت از طرف همهی شما، عشق به خودشان را درخواست نمایم.
عشق به کدام یک؟! از امیرالمؤمنین (ع) تا آن یوسفِ غریب زهرا علیهاالسلام؛ آری.اما نه فقط عشق به یک یک آنها، بلکه فقط به یکی از آنها که عصارهی همهی آنهاست.
کدام یک؟!
سالها قبل، مرحوم درّی؛ که عالمی عارف بودند در دههی اول ماه محرم، منبر میرفتند. معمول این بود که در شب آخر، برای سال بعد وعده میگرفتند. ایشان وقتی شب اول میخواستند منبر بروند، جوانی برخاست گفت: آقا! معنی این شعر چیست؟
مرید پیر مغانم، ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده، تو کردی و او به جا آورد
مرحوم درّی چنین پاسخ دادند: قضیهی نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم و نان جوین خوردنِ امیرالمؤمنین علی (ع) است که در تمام عمر خود نان گندم نخوردند و از نان جوین هم سیر نخوردند. و سپس گفت: آدم، وعدهی نخوردن از شجرهی گندم در بهشت را داد اما به آن عمل نکرد. و مراد از پیرِ مغان، علی (ع) است که فرمودند: من هرگز نان گندم نخوردم؛ و از نان جوین هم سیر نخوردند. ایشان بودند که به وعده عمل نمودند و آن را به انجام رساندند! سپس مرحوم درّی منبر را به پایان رساندند.
قبل از رسیدن ماهِ محرمِ سال بعد، شیخ درّی وفات کرد و عالمی دیگر دعوت شد. همان جوان برخاست و اجازهی صحبت خواست. او گفت: من دیشب مرحوم درّی را در خواب دیدم، ایشان گفتند: ای جوان! تو از من سؤالی پرسیدی و من پاسخ دادم اما در این عالم، معنی شعر برایم منکشف شد که:مراد از شیخ، حضرت ابراهیم(ع)؛ و مراد از پیرِ مغان، حضرت حسین (ع) است که وعدهی ذبح فرزند را ابراهیم (ع) داد که وفا کند اما در حقیقت حسین (ع) با ذبح فرزندش، علی اکبر (ع) به آن عمل نمود!
آری، برای درک این عشق هم باید مُرد زیرا دنیا، دارِ محدودیتهاست، چگونه میشود در آن درکِ نامحدود کرد؟!
و شاید اینکه فرمودند: «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا»، برای درک همین مراتب است.
آیا کسی هست که یک ذره از این عشق به کامش بریزند و او سر از پا بشناسد؟!
و جالب اینکه این دلدادگی، زن و مرد، پیر و جوان، عالم و عامی و ارباب و غلام ندارد! ملاک، عشق است؛ آن هم از نوع حسینی!
راستی، اگر در حرم مطهر رضوی، دل، هوایی حسین (ع) میشود در حرم مطهر حسین علیه السلام، دل، کجایی میشود؟!
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.