در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۰۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلام بزرگان» ثبت شده است

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه هماهنگی

سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۰۹ ق.ظ

 

خداوند متعال، هستی را آفرید و قوانینی را برای آن تعیین کرد تحت عنوانِ سنت های الهی. تمامی اجزا، اعم از ریز و درشت کائنات، با این قوانین و مقررات هماهنگی کامل دارند اما چون انسان، اشرف مخلوقات است و در خود احساس تسلط بر طبیعت می‌کند، خود را بی‌نیاز از این هماهنگی احساس می‌کند در حالی‌که با تمام برتری که دارد تنها جزئی از طبیعت است. در واقع می‌توان گفت: با اینکه انسان در رأس هرم مخلوقات قرار دارد، درهر حال جزئی از این هرم است و عنصری از یک مجموعه؛ که باید قوانین حاکم بر آن را اجرا کند تا حمایت و پاداش طبیعت را ببیند و اگر سرپیچی کند لطمه می‌خورد.

خانه‌ی ما قوانین و مقررات خود را دارد، جامعه نیز قوانین خود را دارد، اگر رعایت کنیم پاداش می‌گیریم، در غیر این صورت، مجازات می‌شویم.

فرض کنیم وارد خانه یا محیطی می‌شویم، همه مشغول نظافت هستند؛ یکی جارو می‌کند، یکی گرد گیری و دیگری ظروف را می‌شوید؛ اما اگر شما با یک سطل زباله وارد خانه شوید؛ زباله را داخل اتاق بریزید؛ چه اتفاقی می‌افتد؟! طبیعتاً همه، واکنش منفی نشان می‌دهند، بر سر شما فریاد می‌زنند و شما را بیرون می‌کنند که ما زحمت می‌کشیم، نظافت می‌کنیم، شما چرا کثیف و آلوده می‌کنی؟!

اما اگر شما هم با دیدن دیگران، دستمالی بردارید و مشغول همکاری شوید، مسلماً با قدردانی و تشکر دیگران، مواجه می‌شوید.

طبیعت نیز همین گونه است، اگر قوانین و مقررات آن را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم و عمل کنیم حتماً از سوی آن حمایت خواهیم شد.

خوب به طبیعت نگاه کنیم. به هماهنگی آن دقت کنیم؛ که اگر این‌گونه نبود هیچ سیستمی ارزش خودش را نداشت، همه چیز بی نظم می‌شد و اختلاف و هرج و مرج در همه چیز به‌وجود می‌آمد.

به جسم خودمان نگاه کنیم، به هماهنگی در آن نظر کنیم. مجموعه‌ای از سیستم‌های منظمِ گردش خون، گوارش، تنفس، قلب، مغز؛ که همگی سیستمی منظم دارند؛ و تا وقتی برطبق آن، کار می‌کنند بدن، سالم است. وقتی در هر کدام از آنها یک عدم هماهنگی کوچکی به‌وجود بیاید، بیمار می‌شویم و درمان، در زمانی صورت می‌گیرد که دوباره هماهنگی برقرار شود.

به هماهنگی در هستی نگاه کنید. به پراکندگی گرده‌ی گلها با جریان باد و زنبور عسل؛ به هماهنگی مورچه ها؛ به هماهنگی ابر و باران؛ همه‌ی اینها برای ما پیام دارند که:

ای انسان! تو جزئی از هستی می‌باشی پس چرا برخلاف سنت الهی رفتار می‌کنی؟!

 

اگر هماهنگی وجود نداشت، غذایی که می‌خورید به نسبت مورد نیاز هر سلول، در بدنتان تقسیم نمی‌شد؛ دست راست و چپتان به یک اندازه نبود؛ امکان داشت یک پای شما دو متر شود و پای دیگر یک متر.

آری، واقعاً به هر چیزی در طبیعت و در خودمان نگاه می‌کنیم، هماهنگی می‌بینیم. ما هم باید هماهنگ عمل کنیم. اصلاً موفقیت یعنی: هماهنگ عمل کردن.

اگر در یک جنبه‌ی زندگی حرکت داشته باشیم و در جنبه‌ی دیگر راکد باشیم، زندگی ما هماهنگ نیست.

🌻 اگر کسی در کارش موفق باشد اما فرصت تربیت فرزندانش را نداشته باشد، چه فایده؟!

🌻 اگر کسی یک برنامه ریز خوب و موفق رایانه باشد، اما سال تا سال، اقوامش را نبیند چه فایده؟!

🌻 اگر کسی هنرمند باشد آن هم بسیار موفق، اما در شبانه روز تنها ده دقیقه، فرصت دیدن همسر و فرزندانش را داشته باشد چه فایده؟!

🌻 اگر کسی مدرکِ فوق دکترا داشته باشد، اما فرصت عبادت خداوند متعال را نداشته باشد چه فایده؟!

قطعاً ما موجودی تک بعدی نیستیم، ابعاد گوناگون داریم: بعد جسمی، مالی، فرهنگی، تفریحی، معنوی. هنرمند کسی است که بتواند بین همه‌ی این ابعاد هماهنگی به‌وجود آورد.

نگاه کنید ببینید در کدام نقطه از زندگی شما، هماهنگی وجود ندارد، کجا افراط کرده‌اید کجا تفریط کرده‌اید؟!

بیایید هماهنگی را به‌وجود آورید.
 

پیامبر اسلام(ص) هنگامی که در جمعی قرار می‌گرفتند، عجیب هماهنگ عمل می‌کردند حتی اگر در آن جمع، یکی کشاورز، دیگری تاجر، جنگجو و چوپان بودند. با هر کدام در زمینه‌ی کاری و فعالیت او وارد گفتگو می‌شدند. چوپان خیال می‌کرد او سالها چوپانی کرده، کشاورز گمان می‌کرد ایشان همه‌ی عمر، کشاورز بوده؛ یعنی حتی در فرصت چند دقیقه‌ای، خودشان را جدا از محیط و دیگران نمی‌دیدند و با آن موقعیت هماهنگ می‌شدند.

آری، عزیز مخاطب، دنیا مانند دریاست؛ باید در جهت جریان آب شنا کنی تا بتوانی به ساحل نجات برسی؛ در غیر این صورت، اگر برخلاف جهت بخواهی شنا کنی، آنقدر با امواجش به صورتت سیلی می‌زند تا خسته و درمانده، قدرت شنا را از دست بدهی و در امواج آب غرق شده و سپس به ساحل پرتابت می‌کند.

آری، زندگی مانند یک گروه ارکستر است که هر کس، ساز خودش را می‌زند اما هماهنگ با هم؛ و آن صدای زیبای دلنشین از همین هماهنگی است.

اگر هر کدام ساز خود را بدون هماهنگی با دیگران بزنند، تصور کن چه اتفاقی می‌افتد!

با طبیعت هماهنگ شوید؛ طبیعت همه ذاکرند، همه ساجدند، همه در مسیر اطاعت رب هستند، چرا من و شما نباشیم؟!

هر گناهی، عدم هماهنگی با طبیعت است، باید منتظر مجازاتش باشیم؛ و هر عبادتی، ذکری، سجده‌ای؛ فرمانبرداری از خداوند؛ و هماهنگی با طبیعت است. منتظر پاداشش باشیم.

 

ذکر:

برای جمیع حوائج اول وضو بگیرید سپس سه مرتبه به این طریق صلوات فرستید:

«اَللهُمَّ صَلِّ علی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ بِعَددِ کَلَماتِکَ و اَلْطافِکَ و بارِک عَلی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ و سَلِّم عَلیٰ مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد بِعَددِ کُلِّ ذَرَّةٍ مِئَةَ اَلفٍ اَلفٍ مَرَّة»

بعد از این صلوات این ذکر را ۱۰۰ مرتبه به صدق تمام بگویید:

«یا قَدیمَ الْاِحسان أحْسِن اِلینا بِإحسانِکَ الْقَدیم»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۰۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه حرکت

سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۵۰ ق.ظ

 

هر ذرّه‌ای در هستی، یک حرکتی دارد و یک هدفی را دنبال می‌کند؛ ما ذرّه‌ی ایستا نداریم، ذره‌ی ایستا، مرگ است. حتی سنگی که در باغچه به ‌نظر ساکن می‌آید یک اکو سیستم دارد که در جریان آن باغچه حرکت می‌کند، این حرکت در طبیعت پیام دارد و آن، اینکه ما هم باید حرکت و جریان داشته باشیم.

در داخل بدن ما، سه جریان وجود دارد: خون، تنفس و لنف. ایستایی در هر کدام یعنی مرگ. فقط برای یک لحظه هر کدام از آنها بایستند خواهیم مرد؛ و این نشان می‌دهد که هیچ چیز نباید انسداد داشته باشد یعنی انرژی جسمی ما باید بسوزد و جریان داشته باشد.

خوب نگاه کنید ببیند کجای زندگی شما، جریان ندارد و بی‌حرکت مانده؛ باید آن قسمت را به جریان اندازید.

هیچ فکر کردی که چرا جریان تنفس ما جلوی چشم و گوش ما قرار دارد؟!

جالب اینجاست که تنها عضو صورت ما که با چشممان قابل دیدن است، بینی ما است؛ به همین دلیل نام آن بینی است، به این وسیله نفس می‌کشیم و با گوش خود، صدای تنفس خود را می‌شنویم.

آفرینش ما می‌توانست به یک سیستم درونی باشد لیکن چنین نیست! بخش اعظم آن را ما از بیرون می‌توانیم احساس کنیم و این پیام دارد و آن، اینکه ما باید آنچه را که می‌گیریم، بدهیم.

ببیند که هر دمی بازدمی دارد و این خود، جریانی است؛ جریان، عین زندگی است.

آب تا وقتی جریان دارد زلال و شفاف است و حیات و زندگی می‌بخشد اما وقتی ایستاد و در گودالی راکد ماند، فاسد می‌شود. همین الآن به زندگی خود نگاه کنید، در کدام قسمت راکد است؟ آن را به جریان اندازید. در ثروت؛ یا تهذیب؛ یا دانش؛ یا اجتماع؛ یا کار؛ یا ورزش!

جاری شوید، حرکت کنید، انرژی جسمی‌تان را؛ ذهن خلاق‌تان را؛ سرمایه‌تان را؛ دانشتان را؛ به حرکت درآورید. حرکت، زندگی است!

راستی! هیچ فکر کردی که چرا اسلام استفاده از ظروف طلا و نقره را حرام کرده یا چرا در قرآن فرموده: کسانی‌که طلا و نقره را انباشته کنند و در راه خدا انفاق نکنند، در دوزخ به‌وسیله‌ی همان‌ها عذاب خواهند شد؛ و یا اینکه حتی اگر وسیله‌ی کوچکی را یک سال بدون استفاده بگذارید باید یک پنجم آن را به دیگران بدهید؟!

به این دلیل که چیزی راکد نماند؛ یا داشته‌هایتان را به جریان اندازید یا در اختیار دیگران قرار دهید تا به‌دست آنها به جریان افتد. آری، زیبا گفته‌اند: از تو حرکت از خدا برکت!

 

ذکر: گفته شده که هر گاه در شب جمعه، هفت بار این دعا را بخواند و هفتاد بار صلوات فرستد، خداوند متعال او را غنی گرداند:

اِلهی بِحُرْمَةِ طه وَ مَنْ تَلاها وَ بِحُرْمَةِ یس وَ مَنْ قَرَأَهَا وَ بِحُرْمةِ کَعْبَة وَ مَنْ بَناها وَ بِحُرْمَةِ العَصْرِ وَ مَنْ صَلاها بَلِّغْ نَفْسی اِلی مُناها

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۵۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه خیرخواهی

سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۲۶ ق.ظ

 

یکی از قوانین طبیعت، عکس العمل است یعنی برگشت و بازگشت اعمال هرکس به خودش. (که این روزها به آن می‌گویند کارما) هر رفتار ما با هر نیتی که باشد بازتابی به بیرون دارد؛ خورشید را ببینید نورش به زمین می‌خورد، از زمین به چشم شما می‌رسد و شما می‌توانید زمین را ببینید. هر چیزی بازگشتی دارد؛ در کوه صدا می‌زنید، صدا به کوه می‌خورد و سپس به سوی شما باز می‌گردد.

بدانید تمام اعمال و نیات شما، تابشی به بیرون دارد و آنگاه به‌سوی شما باز می‌گردد، پس اگر عمل شما مثبت باشد تابشش مثبت است بنابراین تابش مثبت هم به سوی شما باز می‌گردد؛ و برعکس.

در قرآن کریم در سوره‌ی مبارکه زلزال در همین راستا، خداوند بیاناتی فرموده‌است و در روایات هم، بسیار به این موضوع پرداخته‌اند.

مطمئن باشید اگر شب با نیت خیر بخوابید که فردا فلان کار خیر را انجام دهید؛ و اگر به هر دلیلی نتوانستید آن را انجام دهید، بازتاب خیرش به شما خواهد رسید و برعکس.

در روایت داریم که بازتاب سه چیز به سرعت در دنیا به شما برمی‌گردد:

🌻 ستم

🌻 مکر

🌻 پیمان شکنی.

پس بسیار مواظب اعمال خود باشیم.

نمی‌خواهم شما را بترسانم ولی اگر امروز، جایی گرفتار شدی، شاید دلیلش نگاهِ خشم آلودی باشد که چند سال قبل به مادرتان انداخته‌اید؛ و یا فریادی که بر سر پدرتان کشیده‌اید؛ و یا پشت سر کسی حرفی زده‌اید!

امروز اراده کنیم که:

🌷 دیگر هیچ نیت و عمل غیر خداپسندانه‌ای نداشته باشیم؛

🌷 کسی را نرنجانیم؛

🌷 غیبت نکنیم؛

🌷 انتقام جو نباشیم؛

🌷 آزار نرسانیم؛

زیرا چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ چه آشکارا کار ناشایستی انجام دهیم و چه پنهان؛ چه دیگران متوجه شوند و چه نشوند؛ قانونِ خداوند، کارِ خودش را انجام می‌دهد و بازتاب اعمال ما را به ما بر می‌گرداند.

 

نوشته‌اند پیرمردی هنگام غذا خوردن، آب دهانش می‌ریخت، عروس و پسرش ناراحت می‌شدند. پس پسر کاسه‌ای چوبی برای او ساخت. گوشه‌ی اتاق برای پدر سفره می‌انداختند و درکاسه‌ی چوبی، غذایش را در مقابلش می‌گذاشتند تا تنها بخورد. روزی پسر دید که پسر کوچکش گوشه‌ی حیاط مشغول بازی با چوب و ارّه است، پرسید: چه می‌کنی؟ گفت: کاسه‌ای برای تو می‌سازم تا روزی که کنج اتاق باید غذا بخوری، کاسه داشته باشی!

آری؛ هر چه کنی به‌ خود کنی، گر همه نیک و بد کنی

 

ذکر:

۹۲ مرتبه: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحمَّدٍ اَن تُنَجّیَنی مِن هذَا الغَم» برای همّ و غم و امر مهم بسیار مفید است.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۲۶
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: صله رحم

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۲۸ ب.ظ

 

پیوند با خویشان و نیکی به آنها مخصوصاً پدر و مادر از راه‌های مهم رشد و تعالی در همه‌ی زمینه‌ها و تقرب به خداوند سبحان است که پس از ایمان به خدا از مهمترین و ارزشمندترین اعمال دینی به شمار می آید و اجر و پاداش فراوان دارد.

در مقابل، قطع رحم و بریدن ارتباط با خویشاوندان هم نوعی پیمان شکنی با خداوند به شمار می آید و آنچنان زشت و منفور است که از مصاحبت و همراهی با کسی که رابطه‌اش را با خویشاوندانش بریده‌است، نهی کرده‌اند.

در قرآن کریم در سه آیه قاطعانِ رحم، مورد لعن و نفرین خداوند قرار گرفته‌اند:

سوره بقره آیه ۲۷:

«الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُون» همان‌هایی که پیمان خدا را پس از محکم کردنش می‌شکنند (با احکام خدا پس از ثبوت آن به نقل و عقل، مخالفت می‌کنند) و آنچه را که خدا فرمان داده وصل شود (مانند رابطه با ارحام و معصومان و دین) قطع می‌کنند و در روی زمین به فساد می‌پردازند، آنهایند که زیان‌کارند.

سوره رعد آیه ۲۵:

«وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ» و کسانی که پیمان خدا را (بر توحید و پذیرش دین) پس از استوار کردنش (با معجزات و دلایل) می‌شکنند و از آنچه خداوند دستور داده که با آن پیوند شود، می‌بُرند و در روی زمین فساد می‌کنند، آنهایند که برایشان لعنت و عاقبت بد این سرای است.

سوره محمد، آیه ۲۲و۲۳:

«فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ. أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمی‏ أَبْصارَهُمْ» پس آیا از شما (منافقان و ضعیف الایمان‌ها) جز این متوقع است که اگر از اسلام روی گرداندید (یا در اسلام به ولایت و حکومت رسیدید) در روی زمین فساد کنید و خویشاوندی‌های خود را به کلّی قطع نمایید؟! آنها کسانی هستند که خداوند لعنتشان کرده و گوش (باطن) آنها را کر و دیدگان (دل) آنان را کور نموده‌است.

 

صله رحم نزد خداوند آنقدر مهم است که آن را سریع‌ترین عبادات از جهت پاداش دانسته‌است و وعده پاداش زود هنگام دنیوی را به کسی که صله رحم کند، داده است. به طوری که حتی کسانی که گناهکارند ولی صله رحم را در میان خود رعایت می‌کنند، وعده‌ی فزونی مال داده و هم اینکه بر عمرشان افزوده می‌شود.

 

در روایتی از امام رضا (ع) آمده که فرمودند: «خداوند سه چیز را قرین سه چیز قرار داده‌است؛ به نماز و زکات دستور داد پس هر کس نماز بخواند و زکات ندهد، نمازش پذیرفته نیست؛ و به شکر خدا و والدین امر کرد، پس هر کس شکر والدین را به جا نیاورد، شکر خدا را هم به جا نیاورده‌است؛ و به تقوی الهی و صله رحم فرمان داد، پس هر کس صله‌ی رحم نکند؛ تقوی الهی را هم رعایت نکرده‌است.»

و عجیب این سخن رسول گرامی اسلام است که در اهمیت صله رحم فرمودند: «همه‌ی امتم را از حاضر و غایب و به آنان که تا روز قیامت در صلب مردان و رحم زنان هستند، سفارش می‌کنم به صله‌ی رحم، اگر چه یک سال راه (میان آنان فاصله) باشد و این از دین اسلام است.»

 

صله رحم از چیزهایی نیست که ما منتظر باشیم که دیگران انجام دهند و سپس اقدام به آن کنیم، مثل نماز و روزه و واجبات دیگر. ما نمی‌توانیم بگوییم نماز نمی‌خوانند پس من هم نمی‌خوانم یا چون دیگران به وظیفه‌ی شرعی و اخلاقی خود عمل نمی‌کنند، من نیز عمل نخواهم کرد. این عذر نه نزد خداوند و نه نزد اخلاق و وجدان پذیرفتنی نیست. در این موارد خوشوقت کسی است که اول اقدام کند و به ثواب کامل برسد. آموزه های دینی هم به این امر تشویق می‌کنند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «کسی که به دیدار برادر مؤمن خود بشتابد در صورتی که عارف به حقش باشد، خداوند در برابر هر گامی که در این راه برمی‌دارد، حسنه‌ای برایش منظور می‌کند، و گناهی را از وی عفو می‌کند و درجه‌ای برایش در نظر می‌گیرد و وقتی که درب خانه‌اش را به صدا درآورد، درهای آسمان به رویش گشوده می‌شود و آنگاه که با هم معانقه کرده و به مصافحه بپردارند، خداوند به آنان توجه خاص دارد و به فرشتگانش مباهات می‌کند.»

 

صله رحم آثار فراوانی دارد از جمله:

امام باقر علیه السلام فرمودند: «صله رحم موجب پاکی اعمال و رشد دارایی و دفع بلا و آسانی حساب و تأخیر در اجل می‌شود.»

امام صادق علیه السلام فرمودند: «صله رحم و حسن هم‌جواری، شهرها را آباد و عمرها را طولانی می‌کند.»

 

راستی صله رحم چیست؟

آیا تنها رفتن به خانه‌های یکدیگر و ملاقات کردن با یکدیگر است؟

صله رحم مصادیق زیادی دارد و مصداق کاملش این است که پیش از دیگران، نیاز دیگران را برطرف و آنان را خوشحال کنیم.

 

حکایت لطیفی را از شیخ رجبعلی خیاط نقل کرده‌اند: مهندس بساز و بفروشی، بیش از صد دستگاه خانه ساخته بود و به علت فروش نرفتن، بدهکاریِ زیادی به بار آورده بود و حکم جلبش را گرفته بودند. نزد آقا آمد تا ذکر و راهنمایی بگیرد، آقا فرمودند: برو خواهرت را راضی کن. گفت خواهرم راضی است. شیخ فرمودند: خیر. مهندس فکری کرد و گفت: از ارث پدری هزار و پانصد تومان سهم خواهرم را نداده‌ام. رفت و آمد و گفت: پنج هزار تومان دادم راضی شد. آقا سکوت کردند و فرمودند: هنوز راضی نشده است، خواهرت خانه دارد؟  گفت: خیر. فرمود: یکی از بهترین خانه‌ها را به او بده. چنین کرد. فردای همان روز سه باب خانه فروش رفت و مشکلش حل شد.

 

مصداق بارز صله رحم، ترک آزار خویشاوندان است.

سلام و تکریم، اطعام، گرچه به جرعه‌ای آب باشد، عیادت بیمار، شرکت در مراسم غم و شادی، هدیه دادن، وقتی نیازمند هستند قبل از اینکه ابراز کنند نیاز آنان را برآورده کردن و حقوق آنان را رعایت کردن؛ بالاترین حدش این است که از آزار خویشان خودداری شود.

 

دستور صله رحم فراگیر است، حتماً نباید خویش و قوم ما مؤمن باشند، یا از نظر عقیده با ما هماهنگ باشند، تا این مسائل در موردشان رعایت شود.

امام صادق علیه السلام فرمودند: مردی نزد رسول خدا (ص) آمد، عرض کرد: ای رسول خدا! خویشاوندانی دارم که جز ستم، قطع رحم و دشنام من، کاری نمی‌کنند، آیا آنان را رها کنم؟ حضرت فرمودند: در این صورت خدا هم شما را ترک خواهد کرد. مرد پرسید: پس چه کنم؟ حضرت فرمودند: با کسی که پیوند خود را با تو گسسته، پیوند برقرار کن و به آنکه تو را محروم کرد، عطا کن و از آنکه بر تو ستم کرد، دَرگذر. هر گاه چنین کردی، خدا در برابر آنان پشتیبان تو است.

راوی می گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: خویشاوندانی که مخالف عقیده دینی من هستند، آیا حقی بر عهده‌ام دارند؟  امام (ع) فرمودند: آری، حقِ خویشاوندی دارند که هیچ چیزی آن را قطع نمی‌کند و اگر با تو هم عقیده باشند، دو حق دارند: حق رحم و حق اسلام.

از آثار صله رحم، برکت در رزق و روزی است. نوشته‌اند: دو برادر بودند که با هم بسیار مهربان بودند. هر دو در یک صحرا، زراعت داشتند. یکی از آنها ازدواج کرده بود و صاحب چند فرزند بود و دیگری به خاطر فقر و نداری، هنوز ازدواج نکرده بود. وقتی که محصول خود را خرمن می‌کردند، گندم‌ها را از کاه جدا کردند قسمت کردند، تا به خانه های خود ببرند، برادر بزرگتر برای انجام کاری به خانه آمد و گندمش را به برادر کوچک‌تر سپرد. برادر کوچک‌تر وقتی تنها شد، با خود گفت: من که زن و بچه ندارم و خرج زندگی‌ام اندک است، پس مقداری از گندم‌های خود را روی گندم‌های برادرش ریخت. برادر بزرگتر برگشت و برادر کوچکتر برای کاری رفت. برادر بزرگتر گفت: من که زن و زندگی دارم اما برادرم هنوز نتوانسته ازدواج کند و دستش تنگ است مقداری از گندم‌های خود را روی گندم برادرش ریخت. خداوند وقتی مساوات این دو برادر را دید وسعتی به زندگی آنان داد. هر کدام از دو برادر با تعجب دیدند دو برابر سال گذشته گندم دارند، و هر یک گمان می‌کردند افزایش گندم برادرش به خاطر گندمی است که او روی گندم های برادرش ریخته است، غافل از آنکه خداوند به خاطر مساوات آنها برکت فراوان به آنها داده است.

 

و از آثار صله رحم، آمرزش گناه و استجابت دعاست. حضرت یونس (ع) در شکم ماهی گرفتار شد و در تمام دریاها چرخانده شد؛ و قارون هم به عذاب الهی در دل زمین گرفتار بود. حضرت یونس در شکم ماهی استغفار می‌گفت، قارون صدای او را شناخت و به ملک موکل خود گفت: مهلتی به من بده. قارون نزدیک حضرت یونس شد و گفت کیستی؟ حضرت گفت: گنهکار و خطاکار، یونس پسر متی هستم. قارون گفت: ای یونس از موسی چه خبر؟ حضرت یونس گفت: مدتی است از دنیا رفته است. قارون از احوال هارون پرسید. حضرت یونس گفت: او هم وفات کرده‌است. از خواهر موسی پرسید، حضرت گفت: او نیز مرده است. قارون گریه کرد و برای خویشانش گریست و دلش برای آنها سوخت. روایت دارد که همین دلسوزی برای خویشانش باعث جلب رحمت الهی شد. پس دستور داد عذابش را متوقف کنند و بیشتر در دل زمین او را فرو نبرند.

حضرت یونس وقتی از ماجرا با خبر شد، متوجه شد که چگونه لطف الهی شامل حال می‌شود، پس شروع به نالیدن و دعا کرد: «فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» خداوند دعای او را به استجابت رسانید و دستور داد ماهی او را به ساحل ببرد و عذابش پایان پذیرفت.

آری، این‌گونه صله رحم و دعا و اقرار به گناه موجب نجات خواهد شد.

 

عزیزان، نوروز برای ما عبادت است. این روزها را بهانه‌ای برای دید و بازدید و رفع کدورت ها و کینه ها و محبت به یکدیگر قرار دهیم این همان صله رحم و عطوفت و صله رحم اسلامی است.

به این دستور الهی اهمیت بدهیم. فقط در تفسیر آیه «وَیَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ»، مرحوم مجلسی یک صد و ده حدیث در اهمیت صله رحم آورده است.

نترسیم از پذیرایی خویشان،

به بهانه مسافرت درب خانه هایمان را به روی هم نبندیم.

بگذاریم فرزندانمان سنت شیرین عید دیدنی و صله رحم را یاد بگیرند.

حتی زیارت اهل بیت را هم بهانه نکنیم که خودشان فرمودند: بهترین قدم‌ها، قدمی است که برای صله رحم و دیدار اقوام برداشته شود.

امیدواریم توفیقش را فراهم کنیم.

 

لقمه‌ی عملی:

بیایید از امروز فراموش نکنیم که رعایت حقوق خانواده و خویشاوندان لازمه‌ی تقوی است.

به سراغ بستگان برویم گرچه آنها بی‌اعتنایی کنند.

صله رحم کنیم، هرچند فامیل از نیکان نباشد.

حواسمان این روزها به خویشان باشد بدانیم کمک مالی به فامیل، بیست و چهار برابر کمک به دیگران پاداش دارد.

سعی کنیم این همه را از دست ندهیم.

 

ذکر:

«یا نور» ۲۵۶مرتبه، برای نورانیت و صفای دل بسیار مؤثر است.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۲۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: شناخت

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۴۳ ب.ظ

 

شناخت نسبت به اعجوبه‌ی جهان خلقت یعنی انسان، موجودی که در میان تمام آفریدگان الهی به عنوان اشرف مخلوقات برگزیده شده‌است و اعجوبه‌ای که خداوند در خلقت او، به خود تبریک گفت و فرمود: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحسَنُ الْخالِقِینَ»

موجود عجیبی که رسول اکرم(ص) شناختِ او را شرط شناخت خداوند متعال قرار داده و فرموده: « مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»؛ هر کس خود را (به واقعیت و حقیقت) شناخت، همانا خدای خود را شناخته‌است و به خدای خویش معرفت حاصل خواهد کرد. اما با تمام این بزرگواری و کرامت؛ انسان، پیچیده‌ی در ضعف ها و قدرت هاست. گاهی توان تسخیر آسمان‌ها را دارد و گاهی قادر نیست چند درجه بالا رفتن حرارت بدنش را تحمل کند. همین پیچیدگی‌هاست که شناخت او را حتی برای خودش مشکل کرده‌است. شناخت خداوند متعال، فرض و واجب است و وقتی شناخت خداوند را منوط به شناخت انسان از خود دانسته‌اند پس شناخت انسان هم، بر خودش فرض و واجب است.

 

اما چگونه باید به این مهم اقدام کرد؟ آیا بشناسیم که چرا خلق شده‌ایم؟ یا چگونه خلق شده‌ایم؟ یا به کجا خواهیم رفت؟ یا نقاط ضعف و قدرتمان در چیست؟

ما فقط به حدّ یک لقمه، مطلب را به شما ارائه می دهیم، پس مختصر نویسی ما را ببخشید و خود به دنبال ادامه‌ی مطلب بروید.

اینکه چرا خلق شده‌ایم دو جواب دارد: یکی کلیّت انسان را چرا آفریده‌است؟ و دیگر اینکه مرا چرا خلق کرده‌است؟

جواب اول به‌طور مفصّل در قرآن و روایات داده شده است. رسول اکرم (ص) در جواب همین سؤال فرمودند: «فرزند آدم! خداوند تو را خلق نکرده تا سودی کند بلکه آفرید تا به تو سود برساند. پس به جای هر چیز، او را انتخاب کن زیرا او یاور تو، به جای هر چیز است.»

امام صادق(ع) فرمودند: «انسان‌ها پیوسته گوناگون هستند مگر آن کس که خدایت بر او رحمت آورد و برای همین آنان را آفریده است. آنان را آفرید تا کاری کنند که مستوجب و سزاوار رحمت خداوند شوند و خداوند بر ایشان رحمت آورد.»

و باز در حدیثی دیگر فرمود: «خداوند تبارک، آفریدگان خود را بیهوده نیافرید و آنان را به حال خود رها نکرد بلکه آفریدِشان تا قدرتِ خویش را نشان دهد و تکلیف طاعت خود را به دوش آنها نهاد تا با آن، سزاوار خشنودی او شوند. آنان را نیافرید تا از آنان سود بَرَد و یا زیانی را به‌وسیله‌ی آنان از خود دور سازد، بلکه آفریدشان تا به ایشان سود رساند و به نعمت جاودان برساندشان.»

 

استاد بزرگوار ما مرحومه خانم مالک، می‌فرمود: «کلمه‌ی انسان تفسیری دارد. در معرفی خود انسان می فرمود: الف و نونِ اول؛ و الف و نونِ آخرش، اسرار الهی است ولی سین آن:

دندانه‌ی اول، وجهی است به سوی الله، یعنی کششی به سوی الله در درونِ ما نهاده شده است (روح)؛

دندانه‌ی دوم، وجهی است به سوی عالم مادی که ما در آن زندگی می‌کنیم (عشق مجازی)؛

دندانه ی سوم، وجهی است به سوی عالم غیب (اَلَست)؛»

و می فرمود: «وقتی خداوند متعال، انسان را خلق کرد، با جمله‌ی "لا اله الا الله"، روح او را تکوین نمود. یعنی این جسمی که خداوند در روحِ انسان نهاد و آن طبعی که در روحِ انسان قرار داد، همان‌جا به جمله‌ی "لا اله الا الله" تکمیل گردید و از انسان تعهد گرفت و این تعهد در وجودش رخنه کرد. روح انسان با جمله‌ی "لا اله الا الله" تکمیل گردید پس با نفی غیرِ خدا، هر آنچه که برایت "اله" است، دور کن تا به تکوینِ اولیه برسی و به همین خاطر است که در تشییع جنازه، جمله‌ی "لا اله الا الله"، گفته می‌شود.»

انسان با این جمله، تکوین می‌یابد و با این جمله بدرقه می‌گردد.

روح عارفانِ بالله شاد.

 

اما اینکه چرا خلق شده‌ایم یک جواب خصوصی هم دارد و آن، اینکه هر کس از خود بپرسد که من، چرا خلق شده‌ام. و اینکه به قول سعدی: ابر و باد و مه و خورشید و فلک، همه برای من در کار هستند؛ من چه کاره‌ام؟

این جواب را خود باید پیدا کنی.

 

روزی استاد مرحومم کنار حوض آب وضو می‌گرفت. ماهی سرخی، خیز برداشت و از آب بیرون افتاد، ایشان وضویش را قطع کرد و ماهی را برداشت و داخل حوض انداخت، سپس سر به سوی آسمان کرد و گفت: شاید خداوند متعال مرا برای این کار آفریده بود!

اما اینکه نقاط ضعف و قوتم کجاست و چه قدر است؟

روزی شخصی از امام حسین(ع) پرسید: آقا جان! چگونه شب را صبح کردید؟ ایشان فرمودند: چگونه است حالِ کسی که شب را آغاز می‌کند و نمی‌داند به صبح می‌رساند یا نه؟ روز را شروع می‌کند و نمی‌داند به شب می‌رساند یا نه؟ نَفَس به نفس به قیامت نزدیک می‌شود و نمی‌داند جایگاهش در بهشت است یا دوزخ؟ اگر قضای الهی برسد نمی‌تواند از خود دورَش کند، قادر به دفع ضرر و جلب منفعتی برای خود نیست؛ وقتی مرگش فرا برسد، قدرت فرار از آن را ندارد ...حالِ چنین کسی چگونه است؟!

اما همین موجودِ به ظاهر ضعیف را اینگونه هم توصیف کرده اند: امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: «ای انسان! گمان نکن تو جِرمِ کوچکی هستی، نشسته در گوشه ای، بلکه تو عالم کبیری در مقیاس کوچکتر؛ و هر آنچه خداوند در عالم کبیر قرار داده و خلق فرموده، در این عالمِ صغیر هم که انسان است، نظیرِ آن را خلق کرده است.»

آنچه در عالمِ کبیر است، هفت طبقه‌ی آسمان و زمین است. همچنین سرِ انسان به منزله‌ی آسمانِ هفت طبقه، مقرر گردیده و بدن هم که بالنسبه، پایین‌تر است به منزله‌ی زمینِ هفت طبقه قرار داده است.

و از سر؛ که به منزله‌ی آسمان است از جهت بلندی به سوی بدن؛ بعضی رطوبات را قطره قطره قرار داد چنانچه از آسمان به زمین، قطره قطره رطوبات نازل می شود. همانطور که در آسمان، کواکب قرار داده که موجب روشنایی زمین باشند، که اگر ستارگان نبودند، اهل زمین از تاریکی در حیرت بودند، همچنین در سرِ انسان، حواسی مانند چشم، گوش و حواس دیگر مقرر داشته است که اگر اینان نبودند، انسان تبدیل به موجودی کور، کر، گنگ، بی شامّه و بی ذائقه و متحیّر می شد.

همانطور که در عالم کبیر، کوه‌ها را قرار داد که اگر نبودند، زمین قرار نداشت؛ همچنین در بدن انسان، استخوانها را به منزله‌ی کوهها خلق فرموده‌است که اگر آنها نبودند و گوشت تنها در بدن بود، بدن هم قرار نداشت و انسان از حرکت و نشست و برخاست عاجز می شد.

و همانطور که در عالمِ کبیر، اَجرامِ آسمانی، تأثیر در اجرام زمینی دارند، همچنین خداوند متعال، آنچه در سر، مقرر داشته از دماغ و خیال و وهم و حسّ مشترک و مانند اینها که تأثیر در بدن و حفظ دارند.

و همچنان که زمین را نرم نموده که مانند سنگ، سخت نباشد تا نبات و اَشجار از آن بِروید، در عالمِ صغیرِ انسان هم، گوشت خلق کرد که از آن، موی بدن بِروید و رشد کند که روییدن آنها فواید بسیار دارد.

و همچنانکه در زمین، چشمه ها و رودها وجود دارد که آب از آن جاری می‌شود برای نفع تمام خلایق و زندگی همه‌ی موجودات؛ همچنین در بدن انسان هم رگ‌ها را قرار داد که در آنها خون جاری است که حیات انسان به آن خون بستگی دارد که اگر در بدن، خون تمام شود، انسان نابود خواهد شد.

و همچنین در زیرِ زبان، چشمه ای خلق کرد که مادام الحیات جاری و آب آن شیرین است مانند آبهای شیرین در عالمِ کبیر.

و همچنانکه در عالمِ کبیر، آبهای شور قرار داده، در بدن انسان هم آبِ چشم را شور خلق نموده.

و همچنانکه در عالمِ کبیر، دریاها را خلق فرموده که کشتی ها بر روی آن، متحرک هستند، در عالمِ صغیر هم چشم، به منزله‌ی دریا؛ و سیاهی آن به منزله‌ی کشتی است که در آن متحرک است.

و همچنان که در عالم کبیر، عناصر اَربعه را قرار داده: آب، خاک، آتش و باد؛ در عالم صغیر هم اَخلاطِ اَربعه قرار داده: خون که مانند هوا گرم و تَر است، صفرا که مانند آتش گرم و خشک است، سودا که مانند خاک سرد و خشک است، بلغم که مانند آب سرد و تَر است.

و همانطور که در عالم کبیر، صانع است؛ که تربیت همه به دست اوست، همچنین در بدن انسان، روح را خلق فرموده.

همانطور که روح را در بدن نمی‌توان دید، خداوند متعال را هم نمی‌توان دید؛ و همانطور که روح بر تمام بدن محیط است، خداوند متعال هم بر تمامِ عالم محیط است؛

و همانطور که در یک بدن، دو روح جمع نمی شود، همچنین در عالم نیز، دو خالق محال است.

و همانطور که در عالم کبیر، پیامبر در کار است که اگر نباشد مردم، حیران هستند؛ در عالم صغیر نیز عقل به منزله‌ی پیامبر است که اگر نباشد همه حیران هستند.

و همانطور که در عالم کبیر، امام قرار داده، در عالم صغیر هم، قلب را قرار داده که به منزله‌ی امام برای بدن است. همانطور که هر گاه در وجود انسان، شبهه‌ای ایجاد شود به قلب رجوع می‌شود در عالمِ کبیر هم اگر شبهه‌ای ایجاد شود، به امام، رجوع می شود.

و همانطور که جمیع عالمِ اِمکان به امام محتاج هستند، تمام بدن هم به قلب نیازمند است.

و چنانچه قلب، مسرور شود، تمام بدن مسرور می شود، هر گاه امام در عالم کبیر، مسرور شود، کائنات مسرور می گردند و بالعکس.

و چنانچه در عالم کبیر، شیطان را قرار داده تا از طاعت الهی مانع شود، در عالم صغیر هم، نَفس اَمارّه به منزله‌ی شیطان است که مانع از اطاعت پروردگار و ایمان به اوست؛  و دلیلِ خلقت اینان، آن است که بدانیم طاعت و عصیان، اختیاری است و هیچ اجباری در آنها وجود ندارد. در واقع با قرار دادنِ عقل و اندیشه و اختیار؛ و در سوی دیگر، خیر و شر؛ آنها را به هم آمیخته؛ همانطور هم در عالم صغیرِ وجودِ انسان، روح بلند و خاکِ پست را در هم آمیخت.

آری! در مقابل شیاطین، انبیا و اولیا را قرار داد. در مقابل نفس اماره، عقل و خرد را. و بسیاری مثال‌های دیگر که بیم آن را دارم که باعث ملال و خستگی شما گردد.

آری! سخت ترین شناخت، شناختِ خودمان از خودمان است که هرچه خود را بهتر بشناسیم، ربّ خود را بیشتر و بهتر خواهیم شناخت.

در پایان، جمله ای زیبا از قول یکی از عرفای بزرگ نقل می‌کنم و آن اینکه فرمود: «انسان به معنی مردمک چشم است یعنی انسان وقتی کامل می‌شود که مانند مردمک چشم، همه‌بین باشد و خودبین نباشد همان‌طور که مردمک چشم، هستی را می‌بیند و خود را نمی‌بیند.»

خدایا تو خود، ما را به خودمان معرفت مرحمت بفرما.

 

لقمه‌ی عملی:

تصمیم بگیریم از سختی‌های زندگی نترسیم. سختی، هر چه سخت‌تر باشد، انسان، قوی‌تر می‌شود. مانند میخ در دیوار؛ میخ هایی در دیوار محکم‌ترند که بیشتر، کوبیده شوند.

 

ذکر:

«یا نافِع» ۲۰۱ مرتبه، باعث سود فراوان در کسب و کار و برکت در روزی می‌شود. بعد از هر نماز گفته شود.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: معاشرت

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۱ ب.ظ

 

انسان، وجودش به نوعی آفریده شد که زندگی اجتماعی را دوست دارد و از انزوا و عزلت، گریزان است. مخصوصاً مؤمنین سعی می‌کنند همیشه در متن مردم زندگی کنند تا بتوانند با انسان‌های شایسته و مؤمن ارتباط برقرار کنند، زیرا انسان‌های شایسته و مؤمن، به تعهدات الهی پایبند هستند و نمی‌توانند در مورد جامعه‌ی انسانی بی‌تفاوت باشند و بی‌تفاوتی نسبت به انسان‌ها و ارزش‌های انسانی را مورد رضای خداوند نمی‌دانند. به این مناسبت سعی می‌کنند با افراد شایسته و لایق، انس بگیرند و با آن‌ها، با مهر و محبت و نهایتِ ادب معاشرت کنند.

امام صادق علیه‌السلام در این مورد فرمودند: «حُسن معاشرت با بندگان خداوند در غیر معصیت الهی، از فضل الهی بر بنده‌ی خود می‌باشد و کسی که در خفا، برای خداوند خاضع و خاشع باشد در آشکار، با مردم خوش‌رفتار خواهد بود.» (یعنی معاشرت نیکو و بااخلاقی خواهد داشت)

سپس فرمودند: «سعی نکن به بهانه‌ی معاشرت از احکام و حدود الهی خارج گردی که اینگونه معاشرت به تو سودی نمی‌رساند و آخرت را از دست خواهی داد.»

سپس فرمودند: «در معاشرت با دیگران

آن کس که از تو بزرگ‌تر است؛ چون پدر بدان،

و آن را که کوچکتر است؛ همچون فرزند،

و آنان که با تو هم‌سن و سال هستند، همچون برادر؛

و تا می‌توانی در پی اصلاح خود باش، از عیوب خود فارغ نشو و در پی عیب‌های احتمالی دیگران مباش؛

در امر به معروف، نرمخویی داشته باش و در نهی از منکر، مهربان باش

و در هر حال، نصیحت و خیرخواهی را فراموش نکن، که خداوند سبحان فرموده: «سخن خیرخواهانه به مردم بگویید» و از کسی که معاشرت با او، تو را از یاد و عبادت الهی باز می‌دارد؛ کنارگیری کن زیرا چنین افرادی از دوستان و یاران شیطان هستند، تو را از خداوند سبحان دور می‌کنند. مبادا همنشینی و دیدار با چنین افرادی تو را از بیان حق باز دارد، که در این عمل، خسرانی است عظیم که از آن به خداوند پناه می‌برم.»

در این روایت امام علیه‌السلام، اصول کلی معاشرت با دیگران را بیان فرموده‌اند که فرازهای آن را باید با دقت و ظرافت، در معاشرت با دیگران به کار برد تا مبادا بر اثر توجه نکردن به عمق دستورات قرآن و ائمه (ع)، گاهی ترک معاشرت یا قطع رحم کنیم و آن را به حساب دین بگذاریم.

باید دقت داشته باشیم که بسیاری از اهداف و نیازهای مادی و معنوی انسان به کمک یکدیگر حاصل می‌شود و بدون معاشرت با دیگران به‌دست نمی‌آید به همین خاطر، هم دین و هم خرد و هم اخلاق، معاشرت با مردم را یکی از بهترین اعمال و کردار انسان دانسته‌اند.

بزرگان ما می‌فرمایند آنچه که با معاشرت با دیگران به‌دست می‌آید، با عزلت و گوشه‌گیری از دست می‌رود.

آن عزلتی که در اسلام ممدوح شمرده شده و یکی از آداب سلوک سالکین می‌باشد، عزلت قلبی است. به این معنا که انسان، در عین حال که در اجتماعات شرکت می‌کند، با مردم نشست و برخاست می‌کند، قلبش در گوشه‌ی تفکر خود و به مناجات با خداوند مشغول است؛ دربِ دل را به روی اغیار بسته و مداوم در خلوت با یار است.

 

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: خوشا به حال بنده‌ای که مردم را بشناسد و با جسمش با آنها مصاحبت کند ولی در دل خود، از آنها دور باشد، مردم او را به ظاهر بشناسند و او باطن مردم را بشناسد.

آری مردان خدا چون با نور الهی نگاه می‌کنند و اهل بصیرت هستند، دیگران را به باطن آنها می‌شناسند. و چون اهل اسرار هستند و اهل سرّ، معمولاً ساکت و خاموش و لب فرو بسته هستند. دیگران فقط ظاهر آنها را می‌شناسند، پس به ناچار با مردم معاشرت می‌کنند اما جسمانی و ظاهری؛ در عین معاشرت، در درون خود تنها و غریب هستند.

 

فوائد معاشرت:

یک- تعلیم و تعلّم: آموختن و آموزش دادن، از برترین عبادت‌ها و رفتارها می‌باشد که البته بدون معاشرت با مردم و علما و بزرگان حاصل نمی‌شود. مسلماً انسانی که اهل گوشه‌گیری و دوری از اجتماع می‌باشد از فراگیری انواع علوم، چه دینی و چه اجتماعی باز می‌ماند و در نتیجه به خسران غیر قابل جبران مبتلا می‌گردد.

لقمان حکیم به پسرش فرمود: فرزندم با علما همنشین شو، و دربرابرشان زانوی تواضع بر زمین بزن، همانا قلب‌ها با حکمت زنده می‌شوند چنانکه زمینِ مرده با قطرات باران زنده می‌گردد.

 

دو- رفاقت و انس با دیگران: رفاقت و محبت و انس، از حضور در مجالس معاشرت و رفت و آمد با دیگران حاصل می شود البته باید از رفاقت و انسی که به حرام می‌انجامد دوری گزید و معاشرت‌ها و دوستی‌ها را براساس رضای خداوند برنامه‌ریزی کرد. باید به دنبال همنشینی بود که مجالست با او موجب بالا رفتن کمالات و دانش و ادب انسان شود، نه اینکه استعدادهای مادی و معنویِ انسان را ضایع سازد. دوست و رفیق و معاشر، نقش به‌سزایی در کمال و سعادت یا شقاوت و بدبختی انسان دارد از این جهت در انتخاب آنها باید دقت کافی را داشته باشیم.

امام علی علیه‌السلام فرمودند: «بر اثر معاشرت با بی‌خردان، اخلاق فاسد می‌شود و بر اثر هم‌دمی با خردمندان، اخلاق اصلاح می‌شود.»

مردمان گوناگون هستند و هر کس بر گونه‌ی ساختار خود عمل می‌کند، مردم با هم دوستی می‌کنند پس هر کس، دوستی او برای غیر خدا باشد آن دوستی به دشمنی می‌انجامد.

 

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: رفیق و معاشر تو باید سه ویژگی داشته باشد: اول اینکه آینه‌ی تو باشد. آینه هرگز به تو دروغ نمی‌گوید و عیب تو را همان‌گونه که هست نشان می‌دهد و حُسن تو را هم همان‌گونه که هست به تو نشان می‌دهد. دوم اینکه راهنمای تو باشد. اگر جایی خطا کردی و به بی‌راهه رفتی؛ تذکر دهد و به راهت هدایت نماید. سوم اینکه چشم و چراغ تو باشد. راه و بی‌راه را به تو نشان دهد و موانع راه را به تو بنمایاند و تاریکی‌ها را از تو دور کند.

فرمودند: دوست راستین کسی است که در برطرف کردن عیب‌هایت راهنمایی کند و در نبودنت هوای تو را داشته باشد و تو را بر خودش ترجیح دهد.

 

سه- آموختن آداب اجتماعی: می‌دانیم که هیچ ثروتی بالاتر از ادب نیست اما ادب اکتسابی است، باید آن را آموخت. یکی از راه‌های آموختن ادب، معاشرت با مردم است. می‌شود با دیدن عیوب مردم، از آن عیوب اجتناب کرد و با دیدن خوبی‌های مردم، آن‌ها را کسب کرد و در خود به وجود آورد. که این خود یک راه تهذیب است. اینکه دیگران با دیدن عیوب ما و با تذکر و گاهی با تأدیب، ما را به تهذیب اخلاق و رفتار، کمک می‌کنند.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «هر نوجوانی که در میان مردم رشد کند و برای ارتکاب گناهی، تأدیب نشود اولین کیفری که خداوند به سبب او به آن مردم می‌دهد، کاستن از روزی‌های ایشان است.»

 

شخصی تعریف می کرد که دوستانم یک کت جیر برای من از ترکیه آورده بودند. یک روز آن را پوشیده بودم و کلاهی روسی سرم گذاشته بودم و پیپ می‌کشیدم. در خیابان شهید رجایی من را دیدند و گفتند: این چه قیافه‌ای است که برای خودت درست کرده ای؟! کلاهت روسی! و این کت خارجی! و این پیپ انگلیسی؟! کدام یک با مسلمان یا ایرانی بودنت هماهنگی دارد؟! با همین جمله‌ی ایشان، من متوجه رفتارم شدم و دیگر هرگز به آن فرم‌ها ظاهرم را نیاراستم.

آری، ثروت عظیم ادب را در معاشرت‌ها باید آموخت.

از بوذرجمهر حکیم پرسیدند: کدام عطیه از جانب خداوند بهترین است؟ گفت: خِرد طبیعی. گفتند: اگر نباشد؟ گفت: ادب، که اخلاق و عادات ناپسند را بپوشاند. گفتند: اگر نباشد؟ گفت: خوش اخلاقی و مدارا با مردم. گفتند: اگر نباشد؟ گفت: مرگ بر او بهترین است زیرا او دیگر هیچ فایده‌ای برای خود و دیگران ندارد.

البته معاشرت شرایط زیادی دارد که باید در مجالس حضوری و عمومی تدریس و بیان شود. اما در پایان مطلب به یکی از آن شرایط اشاره کنیم:

لقمان به پسرش گفت: «فرزندم ۴۰۰ پیامبر را خدمتگزاری کردم، و از میان تمام سخنان آنها ۴ سخن را انتخاب کردم:

اول اینکه وقتی به نماز ایستادی، قلبت را حفظ کن.

دوم اینکه وقتی سر سفره نشستی، حلقت را حفظ کن.

سوم اینکه وقتی به خانه‌ی دیگران رفتی، چشمت را حفظ کن.

چهارم اینکه وقتی بین مردم قرار گرفتی، زبانت را حفظ کن.»

واقعاً در غیر این صورت نمی‌توان با مردم درآمیخت و معاشرت کرد.

خداوند معاشرت دیگران را با ما، موجب برکت برای آنان قرار دهد و معاشرت ما با دیگران را موجب برکت و رحمت برای ما قرار دهد.

 

لقمه‌ی عملی:

خیلی زود، کمر همت را ببندیم برای یک رفیق و معاشر مناسب. امام صادق(ع) فرمودند: رفقای نزدیک، سه قسم هستند:

اول، کسی که مانند غذا، از لوازم ضروری زندگی به حساب می آید؛ و در همه احوال، آدمی به او نیاز دارد؛ او رفیقِ عاقل است.

دوم، کسی که وجودش برای انسان مانند یک بیماری مزاحم و رنج آور است؛ و او رفیقِ احمق است.

سوم، رفیقی که وجودِ نافِعش به منزله‌ی داروی شفابخش و ضد بیماری است؛ او رفیقِ لبیب است «روشنفکر بسیار عاقل»، خردمند، تیزبین و عاقبت اندیش.»

امیدوارم خداوند به ما روزی گرداند.

 

ذکر:

«یا حَیُّ یا قَیُّوم» ۱۶۶ مرتبه بعد از نماز صبح، فرج در کار را بسیار تسریع می‌کند.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۱
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: دنـیـا

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۲ ق.ظ

چیزی که بیشترین ارتباطِ ما، در طول زندگی با آن است یعنی همه‌ی زندگی ما، خلاصه در آن می باشد؛ و بیشترین علاقه و وابستگی ما هم به آن است؛ و بیشترین صرف انرژی و توان ما در طول حیات برای آن است؛ و جالب اینکه همگی هم از بی‌وفایی و زودگذر بودن آن اطلاع داشته و دردسرهای آن را می‌دانیم؛ لیکن عاشقانه به دنبالش هستیم؛ و بزرگترین غمِ ما، در فقدان و نداشتن دارایی‌های آن است و بزرگترین شیرینی و لذت ما، وقتی است که چیزی، هرچند اندک، از دنیا نصیبمان شود؛ اگرچه زودگذر!

از نظر فرهنگ دینی ما، دنیا دو چهره دارد، یکی مذموم و دیگری ممدوح؛ و هرکدام از این‌ها بستگی به برداشت ما از دنیا دارد.

خداوند در قرآن کریم در آیات زیادی دنیا را معرفی می‌کند و پرده از چهره‌ی آن برمی‌دارد. در سوره‌ی کهف آیه‌ی ۴۵، خداوند می فرماید: «ای پیامبر! زندگی دنیا را برای آنان به آبی تشبیه کن که از آسمان فرو می‌فرستیم و به‌وسیله‌ی آن، گیاهان زمین (سرسبز می‌شود و) در هم فرو می‌رود اما بعد از مدتی می‌خشکد و بادها، آن را به هر سو پراکنده می‌کنند؛ و خداوند بر همه چیز تواناست.»

در جای دیگر می‌فرماید: دنیا، وسیله‌ی آزمایش است.

در سوره‌ی کهف آیه‌ی ۷ میفرماید: «ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می‌کنند.»

در کنار آیات، روایات زیادی هم در معرفی دنیا داریم که هرکدام گوشه‌ای از دنیا را به ما معرفی می‌کنند؛ و وظیفه‌ی ما را در دنیا گوشزد می‌کنند؛ و البته سعادتمند کسی است که به این تذکرات توجه کند و در رابطه با دنیا، رفتاری عاقلانه در پیش بگیرد.

رسول اکرم(ص) فرمودند: «عاقل، به دنیا و اهل دنیا نگریست و دانست که دنیا، جز با زحمت به‌دست نمی‌آید و به آخرت نگریست و دانست آن هم جز با زحمت به دست نمی‌آید، پس با زحمت در جستجوی پاینده‌ترِ آن، برآمد.»

زیباترین چهره‌ی دنیا را امیرالمؤمنین (ع) نشان داده‌اند. در حدیثی گوهربار؛ که جای تأمل بسیار زیادی دارد؛ ایشان فرمودند:« دنیا، سرای راستی است برای کسی که آن را به راستی و درستی تلقی نماید، خانه‌ی ایمنی و سلامتی است برای کسی که آن را به درستی درک کند، جایگاهِ توانگری است برای کسی که از آن توشه بردارد، سرای موعظه است برای کسی که از آن پند بگیرد.  سجده‌گاهِ دوستان خدا و نمازخانه‌ی فرشتگان الهی است، محلِ نزول وحی پروردگار و تجارت خانه‌ی دوستان حق است؛ در آن به کسب رحمتِ الهی پرداختند و سودی که نصیبشان گردید، بهشت جاودان است.»

امام حسین (ع) در سفر کربلا فرمودند: «اگرچه دنیا، زیبا و دوست داشتنی است و انسان را به سوی خودش می‌کشد اما خانه‌ی پاداش الهی، خانه‌ی آخرت، بسیار از دنیا بالاتر و عالی‌تر است.»

آری! دنیا، هر چقدر پرجاذبه و شیرین و دلفریب باشد، بزرگ‌ترین عیبش این است که دایمی نیست، موقت و کوتاه مدت است و هیچ عاقلی به حُکمِ عقل به چیزی که فانی است دل نمی‌بندد بلکه بهره‌ی خود را می‌گیرد و می‌گذرد.

 

نوشته‌اند خسرو پرویز ساسانی که در قدرت و سلطنت غرق بود، روزی با تکبّر و غرور فراوان به همسرش شیرین گفت: پادشاهی خوش است اگر دایم باشد. شیرین، پاسخِ عبرت آموزی به او داد و گفت: اگر دایم بود به تو نمی‌رسید.

 

عجیب است با اینکه همه‌ی اینها را میدانیم، عاشقانه دنیا را پرستش می‌کنیم و این علاقه و عشق ما به دنیا، بزرگترین وسیله‌ی به انحراف کشاندن ما از طریق شیطان است. یعنی ما خود، وسیله‌ای در اختیار ابلیس قرار می‌دهیم تا بتواند وجود ما را جولانگاه خود قرار دهد.

فرمودند: وقتی رسول اکرم(ص) به نبوت مبعوث شدند سپاه ابلیس، ترسان نزد ابلیس آمدند و اظهار نگرانی کردند. ابلیس گفت: نگران نباشید! آیا امت او به دنیا علاقه دارند؟ گفتند: آری. او گفت: پس غمی نداشته باشید، اگر آنها بت پرستی نکنند مهم نیست زیرا آنها را که دلبسته‌ی دنیا هستند همواره به سه کار، وادار می کنم:

اول، تحصیلِ مال از راه حرام؛ دوم، مصرف مال در راه حرام؛ سوم، نپرداختن حقوق واجب الهی.

این را بدانید که سرمنشأ تمام بدی‌ها و گمراهی‌ها، همین سه راه و سه دام است.

 

اما می‌خواهم مطلب را به شکل دیگری بیان کنم. در قرآن، خداوند متعال فرموده‌است: «انَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ»؛ زندگی دنیا، منحصراً بازی است. البته بازی، کاری بیهوده نیست و نباید آن را ترک کرد زیرا اگر انسان خوب بازی کند، هم، بازی شیرین می‌شود و هم از آن لذت می‌برد و هم به سلامت و ورزیدگیِ جسم و شادابی و طراوت روان دست پیدا می‌کند. بیایید به دنیا اینگونه نگاه کنیم مانند یک میدانِ بازی فوتبال.

مدرسه‌ای را تصور کنید که هنگام زنگ ورزش، معلم ورزش، دانش آموزان را به حیاط برده و شروع می کند نحوه‌ی درست توپ زدن را به آنان آموزش دهد، ابتدا آنها را به صف می‌کند و خودش پا به توپ می‌زند، سپس توپ را سمت آنها پرتاب می‌کند تا آنها، عکس العمل نشان دهند و توپ را به سمت مربی برگردانند، سپس مربی، تمامِ قواعد بازی را برای آنها به دقت بازگو می‌کند، آنگاه آنها را به دو گروه یازده نفره تقسیم می‌کند. در طول بازی، اگر بازیکنان توجه داشته باشند که صرفاً، هدف این است که از این طریق، مقداری فعالیت بدنی و جست و خیز کنند تا جسمی ورزیده و روحی شاداب و پر طراوت پیدا کنند؛ و اساساً مهم نیست که در طول بازی، گل بزنند یا گُل بخورند؛ زیرا هدف چیز دیگری است؛ در این صورت، بازیِ گرم و شادی را برگزار می‌کنند و در طول بازی، هیچ انگیزه و دلیلی برای حرص خوردن و نگرانی یا عصبانیّت و بد اخلاقیِ بازیکنانِ تیم خود؛ یا به خشونت کشاندنِ بازی و آسیب رساندن به بازیکنانِ تیم مقابل؛ یا غصه خوردن و افسردگی از شکست؛ و یا نقض مقررات بازی و روی آوردن به خطا در بازی و امثال آن ندارند.

پس در پایانِ نود دقیقه هم که داور، سوتِ پایان بازی را به صدا در می‌آورد، بازیکنانِ دو تیم، دست در دست یکدیگر با خنده و شادی، جسمی سالم و روحی شاداب، زمین بازی را ترک می‌کنند.

اما اگر بازیکنان، در جریانِ بازی فراموش کنند که آنچه به آن مشغول هستند، بازی است و جدّی نیست؛ و هدف، برنده شدن نمی‌باشد بلکه ورزش کردن برای سلامت و طراوت است، بازی را جدی می‌گیرند و در این صورت هدف، تغییر می‌یابد. حرص، برای برنده شدن و غلبه کردن بر تیم مقابل، کار را به اوقات تلخی و عصبانیّت، زد و خورد، بد دهنی، آسیب رساندن به طرف مقابل، حذف بازیکنان رقیب، تخلف از مقررات می‌کشد و خطاهای عمد و غیر عمد رخ می‌دهد؛ پس در پایان نود دقیقه هم با سوت داور، بازیکنان با اعصابی خسته، روحی آزرده، قلبی مملوّ از اضطراب و نا‌امنی زمین بازی را ترک می‌کنند.

از بین رفتنِ آثار مثبت بازی و پدید آمدنِ این همه پیامد تلخ، برای این است که فراموش کرده‌اند بازی می‌کنند و مسأله‌ی برد و باخت، جدی نیست.

در بازی دنیا، مربی و داور خداوند است؛ بازیکنان، انسانها هستند؛ توپ، حوادث و موقعیت‌هایی است که خداوند متعال در زندگی هر کس پیش می‌آورد و او باید در برابر آنها واکنش نشان دهد.

خداوند، گاهی توپ را به سمت ما می‌اندازد. بازیکن! پایی بزن، شوت کن به سوی دیگری؛ اگر توپ را نگه دارید ممکن است جریمه‌ات کنند. آری، تمام عرصه‌های فعالیت‌های دنیوی، میدان بازی هستند و مقررات بازی، احکام شرع است و داور هم امام هر عصر که به دقت، بازی بازیکنان را تحت نظر دارد.

بیایید درست بازی کنیم.

بیایید فراموش نکنیم که هدف از این بازی چیست.

هدف تقرب به خداوند است که اگر هدف فراموش شود، برای پیروزی بر دیگران و از میدان به در کردن دیگران، به هر چیزی چنگ می‌زنیم.

چه زیبا فرمود که: «دنیا، جز بازی چیز دیگری نیست.» و رسولش فرمود: «دنیا، خانه‌ای است که بر روی آب بنا شده، مداوم در تزلزل است و هر لحظه ممکن است طالبش را غرق کند.»

 

لقمان فرمود: «ای پسرم! به‌راستی که دنیا، دریای عمیقی است که مردم زیادی در آن غرق شده‌اند، پس باید کشتی تو، تقوا باشد و ایمان، بارِ آن باشد و توکل بر خداوند متعال، بادبان آن باشد. در چنین صورتی شاید نجات یابی!»

 

لقمه‌ی عملی:

بیایید ازامروز فراموش نکنیم که اسیرِ دنیا، هرگز آرامش ندارد. انسان حریص هر چه داشته باشد، باز هم زبانِ طمعش بیرون است و دنیا، همچون بازار است؛ و مردمان، معامله گر؛ و موردِ معامله، اعمال و انتخاب‌های ماست.

 

ذکر:

«یا قُدّوس» هر روز صبح ۱۱۱ مرتبه، برای سلامتی بدن و رونق قلب، بسیار مؤثر است.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

فاتحه‌ی کبیره

سه شنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ

یکی از علمای شیعه به نام شیخ مهدی فقیهی جهت استخاره و رفع گرفتاری نزد آیت الله بهجت می‌رود. آیت الله بهجت به ایشان می‌فرماید: چرا فاتحه‌ی کبیره نمی‌خوانید؟ شیخ مهدی می‌پرسد، فاتحه‌ی کبیره چیست؟ آیت الله بهجت می‌فرماید:

  • سوره حمد یک مرتبه
  • چهار قُل هر کدام یک مرتبه (سوره‌های توحید، کافرون، ناس و فلق)
  • سوره قدر هفت مرتبه
  • آیت الکرسی سه مرتبه

سپس آیت الله بهجت می‌فرماید: هرکس برای میتی این‌گونه فاتحه بخواند، هم رفع گرفتاری از خودش می‌شود و هم گنجی است برای میت.

 

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۴۹
خادمه الزهراء