در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۰۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلام بزرگان» ثبت شده است

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه سفارش

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۲۷ ب.ظ

 

یک لقمه سفارش، از کنار سفره‌ی نورانی مولود کعبه، چه لقمه‌ای، چه برکتی و چه انرژی فراوانی که از این لقمه دریافت خواهیم کرد.

فرمودند: من چهار کتاب بزرگ آسمانی را که از ناحیه خداوند بر چهار پیامبر بزرگ نازل ‌شده‌است را خواندم و از هر یک،‌ کلمه‌ای انتخاب کردم.

از تورات این کلمه را برگزیدم: «کسی که سکوت اختیار کند و کم‌حرف باشد، نجات پیدا خواهد کرد.»

از انجیل این کلمه را برگزیدم: «کسی که قناعت کند، سیر و اشباع می‌شود.»

از زبور این را انتخاب کردم: «کسی که مخالفتِ تمایلات مادی نماید، از بلاها ایمن گردد.»

و از قرآن برگزیدم: «کسی که توکل به خداوند نماید، خدا او را کافی است.»

 

آری کم‌حرفی یک امتیاز است؛ برای رهروان پاکی و درستی. به‌طوری‌که در دین ما گفته‌شده پر سخن گفتن، علامت کم‌عقلی است. در مورد پیامبر اسلام آمده‌است که آن جناب، بسیار کم‌سخن بوده و در موارد غیرضروری سخن نمی‌گفتند و از آنان که سخنان بی‌مورد و نازیبا می‌گفتند اعراض و دوری می‌کردند.

و مولای متقیان فرمودند: مردانگی و شخصیت انسان، در زیر زبان او پنهان است. یعنی وقتی کسی زبان گشود و سخن گفت معلوم می‌شود که دارای چه شخصیتی است.

و به تجربه رسیده‌است که آدم کم‌حرف، نزد مردم با وقار و محترم است و آن کسی که پرحرف است، او را دیوانه و یا شبیه آن می‌خوانند.

 

کلمه دوم از انجیل در باب قناعت برگزیده ‌شده‌است. قناعت یکی از بهترین خصال اخلاقی برای انسان‌های وارسته و خردمند است. در کنار سخن مولای متقیان نمی‌شود کلامی گفت زیرا که هیچ کلامی آنجا جایگاهی ندارد، به ‌جز کلام فرزند برومندش. امام ششم علیه‌السلام فرمودند: کسی که قانع باشد از غم و زحمت و ناراحتی راحت می‌شود.

قناعت یک صفت و خصلت است که برخی با ممارست ریاضت و تعادل در زندگی آن را کسب می‌کنند و چون با کسب این صفت از حرص و طمع و چشم داشت به داشته‌های دیگران، دست برمی‌دارند؛ به‌ راحتی خیال و رضایت خاطر به داشته‌های خود، از غم زیاده‌خواهی و حرص ورزی که منشأ بسیاری از گناهان و بیماری‌های جسمی و روحی می‌باشند راحت می‌شوند.

از حکیمی پرسیدند: چه چیزی بهتر از طلا است؟ گفت: قناعت کردن. زیرا اگر انسان میلیاردها تن طلا داشته باشد، اما صفت قناعت را نداشته باشد؛ فقیر و بیچاره است، مداوم چشم طمع به دیگران دارد.

 

و کلمه سوم، ترک تمایلات نفسانی. همان‌طور که از نظر طب، بیماری سرطان دشمن شماره یک انسان است که اگر به ‌موقع و درست درمان نشود، کشنده است و اصلاً انواعی از این بیماری علاج ندارد؛ هوای نفس هم در درون انسان، سرطان روح و خلق انسانی اوست و اگر نتوانیم در خیلی از موارد نفسانیت خود را مدیریت، یا هدایت، یا تعدیل و یا در خیلی از موارد با آن‌ها جهاد و مبارزه کنیم، لاجرم انسانیت ما را خواهد کشت. این بیماری آن‌قدر خطرناک است که انبیا و اولیای الهی و مردی مانند علی علیه‌السلام از آن به خداوند پناه برده‌اند. و چه خوب است که عبرت بگیریم. و لقمه‌ی امروز را آرام‌آرام نوش می‌کنیم تا طعم و مزه‌ی آن را بهتر احساس کنیم.

 

و اما کلمه چهارم از قرآن مجید: توکل. اینکه قرآن ناطق، قرآن صامت را تلاوت کند؛ خود حکایتی است. و اینکه از میان هزاران کلمه که تک‌تک گل‌هایی هستند که خداوند به دستان خود کاشته‌است؛ آن ‌هم در گلستان قلب حبیبش که او در کمال درایت باغبانی کرده و سپس گلاب‌گیریش را به دست مولایمان سپرده و ایشان در آن گلستان تفرج کرده و شاخه گلی را این ‌همه برگزیده و در معرض فهم ما قرار داده؛ خود حکایت دیگری است.

و آن گل، توکل است به خدایی که در همین نزدیکی است و در قرآنش از ما می‌پرسد: آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

وقتی جناب یوسف در زندان به هم‌سلولی خود گفت: به عزیز مصر بگو من بی‌گناه زندانم. جبرئیل آمد. گفت: یوسف! چه کسی تو را بهترین مردم قرار داد؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه کسی تو را نزد پدرت محبوب نمود؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه کسی کاروان را بر سر چاه آورد و تو را نجات داد؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه کسی تو را از حیله و مکر زنان مصری رهایی ‌بخشید؟  گفت: پروردگارم. جبرئیل گفت: پروردگارت می‌گوید چه باعث شد که حاجت خود را نزد مخلوق بردی؟ پس به جریمه‌ی کارت مدتی در حبس بمان.

رسول اکرم فرمودند: تعجب می‌کنم از برادرم یوسف از اینکه چگونه به مخلوق خدا حاجت برد نه به خداوند!

بیایید اکنون‌که صبحانه از گوشه‌ی سفره‌ی ابوزینب علیه‌السلام روزیمان شده‌است؛ در اخلاق، تفکر و جهان‌بینی هم، لقمه از بیکرانه‌ی وجودش نوش کنیم و عاشقانه بگوییم: محب تو نیست آنکه شبیه تو نیست.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۲۷
خادمه الزهراء

یک لقمه نان همراه با نور از سفره‌ی پر برکت ابن‌الرضا، جوادالائمه علیه‌السلام.

تبریک به حضور نورانی پدر بزرگوارش و فرزند برومندش صاحب الزمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه؛ و طبق طبق گل نرگس هدیه بر ضریح پر نورش.

 

 

ماه رجب امسال (سال 1396 این کلام از استاد ایراد شده است ادمین) بهار در بهار است. تولدها و حوداث معنوی که در روزها و شب‌های این ماه اتفاق افتاده‌است و تقارنش با نوروز، واقعاً روزهای نوئی را برای ما به ارمغان آورده‌اند. امیدوارم از این فرصت پیش آمده، خوب استفاده کنیم و برگی نورانی در دفتر زندگی امسالمان باز کنیم.

نمی‌دانم در مورد حضرت جواد علیه‌السلام چه بنویسم! من اصلاً دوست ندارم در ایامی که مخصوص به یکی از ائمه معصومین (ع) می‌باشد، فقط در مورد ایشان چیزی بگویم یا بنویسم؛ زیرا فرمودند: ما امامان، همه یک نور واحد هستیم و هیچ تفاوتی با هم نداریم، هر کدام اگر جای آن دیگری بودیم، همان اعمال و رفتاری را انجام می‌دادیم که او انجامش داده است.

یعنی اگر امام حسن مجتبی علیه‌السلام به جای امام حسین علیه‌السلام بودند همان می‌کردند که ایشان انجام داده‌اند و بر عکس. پس وقتی بخواهیم در مورد هر کدام از ائمه معصومین علیهم‌السلام چیزی بگوییم باید در مورد همه‌ی آنها بگوییم.

خوب، لقمه‌ی امروز را از کدام قسمت سفره برداریم؟ شما چه میل دارید؟

می‌دانید! شیرین‌ترین، گواراترین و دل‌چسب‌ترین لقمه، لقمه‌ی محبت است؛ و آن لقمه‌ای است که عاشق از سرِ عشق بپیچد و با دست خودش در دهان معشوقش بگذارد. باور کنید این لقمه‌ی صید است اگر بشود فقط با یک لقمه، دلی را صید کرد، همین لقمه است. صید به شیوه‌های مختلف انجام می‌گیرد. گاه، صید، شیر است و ببر؛ و گاه صید، مرغ است یا ماهی؛ و گاه آهوست یا پروانه. مسلم است که باید ابزارهای صید متناسب با جاندارِ صید شده باشند در غیر این صورت مقصود، حاصل نمی‌شود و صیاد هرگز به خواسته‌ی خود نخواهد رسید، پس هر چیزی با ابزارِ صیادی خاصِ خود شکار می‌شود.

ما که در دنیا و آخرت، سخت نیازمند به رحمت و لطف حق و عنایت ویژه و جاودانه‌ی حق هستیم و بر اساس آیات و روایات باید راهی را طی کنیم که پایانش، رضایت حضرت حق و بهشت خداوند باشد، پس باید ابزار مناسب این‌ها را فراهم آوریم، آنگاه درصدد صید کردن لطف و رحمت حق و عنایت و رضایت دوست و نهایتاً بهشت برآییم.

از آنجا که ماهی‌گیر، تورِ صید ماهی را بهتر از دیگران می‌شناسد و شکارچیِ پروانه، تور شکار پروانه را؛ و سخنران، ابزار صید کلمات را، پس خداوند هم تور مناسب با آن حقایق را بهتر از هرکس می‌شناسد، اینکه چگونه می‌شود به تمام مواهب دنیوی و اخروی رسید و ابزار صید مناسبِ همه‌ی این‌ها چیست را خداوند بهتر از همه می‌داند.

او بر پایه‌ی آیات قرآن، این تور را، محبت به اهل بیت (ع) و اطاعت از فرمان آن بزرگواران می‌داند و لاغیر!

و راه به دست آوردن محبت، اتصال به معرفت و شناخت است.

انسان وقتی کمترین شناخت را از اهل بیت (ع) پیدا کند، با چشم معرفت، جز زیبایی‌های معنوی و حسنات اخلاقی و عملی و آراستگی‌های روحی و قلبی، چیز دیگری از این بزرگواران نمی‌بیند؛ و همان زیبایی‌ها و آراستگی‌ها، سبب دلبستگی، محبت، علاقه و عشق به آنان می‌شود.

این محبت با حرارتی که دارد، انسان را در هر شرایطی وادار می‌کند که به شکل معشوق درآید؛ و از آنجا که اهل بیت علیهم السلام هم‌رنگ حق هستند، ما نیز با هم‌رنگ شدن با آنها، به رنگ حق در خواهیم آمد؛ و با این تورِ بی‌نظیر که تار و پودش بافته از محبت، عمل، عشق و اطاعت است؛ رحمت، لطف، عنایت، کرامت و مغفرت در بهشت حق را صید خواهیم کرد.

البته با پدید آمدنِ عشق چه انسان بخواهد، چه نخواهد، به دایره‌ی اطاعت از خواسته‌های معشوق می‌افتد و از این طریق به تدریج از معشوق رنگ می‌گیرد تا جایی که عاشق، در حدّ سعه‌ی وجودی خود معشوق می‌شود.

 

عجب لقمه‌ی محبتی خداوند برایمان گرفته‌است!

این لقمه، چنان انرژی دارد که بیش از چهارده قرن اسلام را سر پا نگه داشته‌است.

فرمودند: برای هر چیزی پایه و اساسی است و پایه و اساس اسلام، عشق ورزی به ما اهل بیت است.

و فرمودند: عشق و محبت به ما را خداوند از خزانه‌هایی که زیر عرش اوست و مانند خزانه‌های طلا و نقره است، از آسمان فرود می‌آورد و آن را جز به اندازه نازل نمی‌کند و جز به بهترین بندگانش نمی‌بخشد. این عشق و محبت همانند ابری باران‌ زاست. پس هرگاه خداوند بخواهد آن را فرمان می‌دهد و آن نیز باران محبت را نازل می‌کند. پس به جنین داخل شکم مادر هم می‌رسد.

آری، از آنجا که محبت اهل بیت (ع)، هدیه‌ی خداوند است و هدیه را فقط به دوستان می‌دهند، پس محبت به آن بزرگواران، نشانه‌ی محبت خداوند به انسان است.

لقمه‌ی محبت جوادالائمه علیه‌السلام نوش جانتان!

 

ذکر حاجت:

هر گاه در زندگی فرو ماندی، به دنبال راه چاره بودی، هفتاد بار امام رضا علیه‌السلام را به جوادش قسم بده. و اگر توانستی به مشهد برو، حلقه‌ی یکی از درب‌های حرم مطهر را بگیر و آن ذکر را هفتاد بار بگو و دست خالی برنگرد.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۱۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: لقمه شادی

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۴۴ ب.ظ

 

شادی، یکی از نیازهای اساسی انسان و لازمه‌ی زندگی اوست. اساساً خلقت هستی و انسان به گونه‌ای است که خود، شادی‌هایی برای آدمی فراهم می‌آورد. بهار طرب‌انگیز، آبشارهای زیبا، گل‌های رنگارنگ، صحنه‌ی طلوع خورشید، صبح زیبا، پرندگان قشنگ و نغمه خوانی آنها، باران لطیف، رویش گیاهان، رنگ‌های متنوع طبیعی، محبت و مهربانی، ازدواج و زناشویی، فرزندان سالم و صالح و هزاران نعمت الهی دیگر که برای انسان شادی‌آور و سرور آفرین هستند.

البته در کنار همه‌ی این‌ها غم و اندوه هم جزیی از زندگی است و همراه شادی‌ها می‌باشد.

در طبیعت و هستی، سنّت‌هایی جاری است که هر یک می‌تواند اندوه ساز باشند.

اگر بپذیریم که به عنوان انسان، هر لحظه با این دو واقعیت در زندگی روبرو هستیم و سکّه‌ی زندگیِ همه‌ی ما، دو رو دارد و هر کدام به نوبت به سراغ ما خواهند آمد، دیگر هرگز به دنبال شادیِ مطلق در زندگی نخواهیم بود.

آن‌هایی که به دنبال شادی دائمی و همیشگی در زندگی هستند، در واقع به دنبال عنقایی دست نیافتنی هستند. اما دقت کنید که با غم‌های زندگی باید کنار آمد و سازش کرد، لیکن شادی‌ها را باید به وجود آورد. هیچ انسانی مأمور به ایجاد غم برای خود و یا دیگری نیست اما برای ایجاد شادی برای دیگران و خود باید اقدام و حرکت کند.

رهبران دینی ما به ما دستور داده‌اند و همه‌ی نیک‌اندیشان به این دستورات اهمیت می‌دهند که خنده‌ای برلب‌ها بنشانند، دل‌هایی را شاد کنند، ابرهای اندوه را از کلبه‌های ماتم‌زده برانند و برای این کار، ثواب‌ها وعده داده‌اند. تا اندازه‌ای که فرمودند: چنین افرادی بی‌حساب داخل بهشت خواهند شد!

این همه سفارش برای پوشیدن لباس‌های شاد، استفاده از بوی خوش، نظافت، نظم و پاکیزگی، مسافرت، تفریح، حضور در طبیعت، نگاه به سبزه و آب، مهربانی و محبت، شوخی و مزاح درست، ادخال سرور در دل دیگران، همه برای ایجاد فضای شادی است.

یکی از چیزهایی که هم برای خودمان و هم برای دیگران، فضای شادی ایجاد می‌کند، خوش‌رویی است.

رسول اکرم (ص) فرمودند: انسان با مال و ثروت تنها نمی‌تواند مردم را جذب کند (به دل‌ها راه یابد) اما با خوش‌رویی و خوش‌برخوردی می‌تواند دل همگان را به دست آورد و آنها را جذب کند.

حضرت علی (ع) فرمودند: خوش‌رویی کمند دوستی است.

برعکس اینها، آدم‌های ترش‌رو هستند که بسیار زود از چشم اطرافیان می‌افتند.

اگر حنظل خوری از دست خوش‌خو               به از شیرینی از دست ترش‌روی

رسول اکرم (ص) فرمودند: خوش‌رویی کینه را از بین می‌برد.

و فرمودند: برادرت را با گشاده‌رویی ملاقات کن.

و فرمودند: خوش‌رویی، احسانی است بی‌زحمت و هزینه.

و فرمودند: خوش‌روییِ انسان، بزرگواری و کرامت نفس اوست.

 

عالمان بزرگوار ما به ما آموخته‌اند که اشک و ناله و زاریِ خود را در دل شب، عرضه به درگاه خداوند کنید و صبحگاهان با لبی خندان و چهره‌ای گشاده با بندگان خداوند برخورد کنید.

مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: شبی را به تنهایی در مسجد سهله می‌گذراندم، متوجه شدم فردی آمد و به سمت مقام ابراهیم (ع) حرکت کرد و پس از نماز صبح به سجده رفت و تا طلوع خورشید، نالید و زارید و گریه کرد. به سراغش رفتم، مشاهده کردم سید احمد کربلایی است که از شدت گریه‌اش، خاکِ سجده‌گاهش گِل شده است. صبح وقتی به حجره‌ی ایشان رفتم، مشاهده کردم در میان جمع نشسته و آنچنان می‌خندد که صدای خنده‌اش به بیرون حجره می‌رسید!

 

نمونه‌ی دیگر، حکایت عیسی (ع) و یحیی (ع) است که هر دو نمونه‌ای بارز از انسان‌های شایسته و کامل هستند. روزی یحیی (ع)، عیسی (ع) را دید که می‌خندید و شادی می‌کرد، گفت: از چیست که تو را به صورت افراد غافل می‌بینم؟ گویا از عذاب الهی ایمن هستی! عیسی (ع) گفت: از چیست که تو را گرفته خاطر و ناراحت می‌بینم؟ گویا از رحمت الهی ناامید می‌باشی! بر سر این موضوع بحث می‌کردند تا اینکه از جانب خداوند ندا آمد: محبوب‌ترین شخص از میان شما نزد من، کسی است که خنده‌رو و بشّاش باشد، و حسن ظنّش به من بیشتر باشد.

 

بیایید به گل‌ها نگاه کنیم که چگونه ظاهری شاداب و گشاده‌روی دارند؛ درحالی‌که گُل، پایش در گِل است و بر دست و سینه‌اش خار، دلش پر از خون اما چهره‌ای گشاده و لبانی متبسم و خندان دارد و موجب تسلای خاطر همگان می‌گردد و خارهای او مانع شکوفایی و خوش‌چهره‌گی و شادی بخشی او نمی‌شوند.

به امید اینکه همگان از خوش‌خویی، خوش‌رویی و از لطافتی چون گل برخوردار باشیم.

بهار و گُل طرب‌انگیز گشت و توبه شکن                   به شادی رُخ گل بیخ غم ز دل برکن

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۴
خادمه الزهراء

 

شاید تعجب کنید و بگویید که کسی برای صبحانه گلاب استفاده نمی‌کند! در جواب می‌گویم: تا چه گلابی باشد و چگونه نوش جان شود؟

این روزها به هر گوشه از طبیعت که نگاه کنید بیش از هر چیزی، چشمان شما را گلهای زیبایی که باغبان حکیمِ آفرینش، برای شما خلق کرده‌است، نوازش می‌کند. او چنان تنوعی از نظر رنگ، بو، عطر و خاصیت در آنها قرار داده که عقل هر حکیمی را متحیر می‌سازد و هر انسان منصفی را به ذکر و تسبیح آن خالق توانا وادار می‌کند. و این تازه ظاهر مسأله است، آنان که از اهالی باطن هستد، سجده و ذکر تسبیح هر کدام از آنها را می‌بینند و می‌شنوند. با هر نگاهی به برگ گلی، سیری تا خدا می‌کنند.

به قول شاگردِ بزرگوار استاد بزرگ عرفان، مرحومه بانو امین که نقل کرد: بانو، کنار باغچه آرام قدم می‌زد، ناگهان ایستاد و گفت: فلانی! آیا تو هم صدای تسبیح این گلهای داخل باغچه را می‌شنوی که چگونه ذکر خدا می‌گویند؟

و یا حکایت آن مرد عارف که به صحرا می‌رفت تا برای رفع نیاز منزل، هیزم بیاورد؛ او هرگز شاخه‌ی سبز یا حتی بوته‌ی سبزی را نمی‌کند! و در جواب کسی که گفت: جمع کردنِ پشته‌ای چوب و خار، این همه دقت نمی‌خواهد؛ گفت: این شاخه‌ها و بوته‌ها، مداوم در ذکر خداوند هستند، دقت می‌کنم تا آنهایی را جمع کنم که مرده و خشک شده‌اند!

اما مطلب در اینجاست که تمام هستی، نجوای عاشقانه با ربّ خود دارند و شرط نجوا، این است که نباید به گوش نامحرم برسد. اگر می خواهی چیزی از ذکر و نیایش گلهای بنفشه‌ی باغچه یا کوی و برزن را بشنوی، باید مَحرم با طبیعت و هستی شوی.

رابطه‌ی شما با گل چگونه است؟

من با یک شاخه گل، دردهایم خوب می‌شود، دلم روشن می‌شود و غصه‌هایم برطرف می‌گردد. شما چطور؟ هرگز نمی‌توانم آنهایی را که گل خریدن را اسراف می دانند، درک کنم!

مردم در رابطه با گل، مختلف هستند:

عده‌ای به دیدن گل علاقه دارند؛ و عده‌ای دیگر به بوییدن آن؛ و عده‌ای به چیدن گل؛ و عده‌ای به ریختن گل در محافل و مجالس؛ و عده‌ای به گلاب‌گیری به جهت فواید آن.

همه‌ی این گروه‌ها، بهره‌ای از گل می‌برند اما کسی که گلاب می‌گیرد، استفاده‌ی واقعی و اصلی را دریافته است. بقیه‌ی افراد فقط سری گرم کرده و اوقاتی را سپری کرده، عبور کرده و رفته‌اند. البته اکثر انسانها با طبیعت و مظاهر آن، همین گونه رفتار می‌کنند. و صد البته آن گلاب‌گیری که خاصیت گلاب را می‌داند با آنکه فقط گلاب می‌گیرد تا سودی مادی ببرد، از زمین تا آسمان فرق دارد.

نکته این‌جاست که همه می‌دانیم که انسان، گلِ سر سبدِ باغِ آفرینش است؛ و جالب اینکه همان برخوردی را که با گل داریم، با انسان‌ها هم داریم.

عده‌ای فقط به هم نگاه می‌کنیم بدون هیچ حسی؛ سر میز غذا از صفحه‌ی تلویزیون، کودکان مظلوم و مجروح و گرسنه را می‌بینیم، لیوان نوشابه‌ی خود را پر می‌کنیم و آرام آرام نوش می‌کنیم! فردا هم شعار می‌دهیم: بنی آدم اعضای یکدیگرند. و عده‌ای در حد بو کردن هستند. تا وقتی کسی عطر و بویی دارد و سودی یا خیری برای ما دارد، در متن زندگیِ خود قرارش می‌دهیم، کنارش می‌نشینیم، به آب و هوا و نورش رسیدگی می‌کنیم؛ وگرنه آن را در گوشه‌ای می‌گذاریم تا در تاریکی از عطش، پژمرده شده و بمیرد!  و عده‌ای هم، مانند کسانی هستند که گلها و درختان را از طبیعت حذف می‌کنند و به جایش، دیوارهای بلند سنگی احداث می‌کنند. آنها سعی در حذف آدم‌ها مخصوصاً از نوع مفیدش می‌کنند تا جا برای خار و خس، بازتر شود! و در نهایت، عده‌ای مانند باغبان رفتار می‌کنند. باغبان، عاشقانه به گل خدمت می‌کند، بهره می‌رساند و از این خدمت لذت می‌برد، جان می‌گیرد و جوان می‌شود! آری، عده‌ای به آدمها خدمت می‌کنند، بهره‌رسانی می‌کنند و از همین مطلب، لذت می‌برند!

و در پایان، می‌ماند گلاب‌گیری:

گلاب‌گیرِ عالم که از میان هزاران گونه گلِ مختلف، گلهای محمدی را بر می‌گزیند؛ گلاب وجود آنها را با عبادت‌ها، ریاضت‌ها و آزمایش‌ها می‌گیرد و آنگاه خودش آن گلاب به دست آمده را می‌خرد. چرا که قیمت، بسیار بالاست! قیمت، بهشت است که فقط در اختیار خداوند است.

که خداوند فرموده: «اِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»؛ در حقیقت ‏خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای[ اینکه بهشت براى آنان باشد، خریده است.

و حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: ای انسان! بهای تو بهشت است به کمتر، خود را مفروش.

 

 

راستی برخورد شما با گل چگونه است؟

مراقب باش! فرق گُل با گِل فقط یک حرکت است، به همین سادگی می‌شود از گُلِ سرسبد بودن، تبدیل به گِل پست‌ترین شیء هستی، شد!

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۰۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تنوع

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۲ ق.ظ

 

روز سیزده فروردین و روز طبیعت است. روزی که بیشتر ایرانیان طبق رسم قدیمی صبحانه‌ی خود را در طبیعت نوش جان می‌کنند و از این فرصت برای ایجاد تنوع در گذر یک روز از زندگی استفاده می‌کنند. یکی از قوانین حاکم بر طبیعت، قانون تنوع است. طبیعت و هستی ما، دارای تنوع فراوانی است و این متنوع بودنِ هستی، حتماً برای ما پیام دارد. این همه حیوانات گوناگون و این همه گیاهان متنوع، این همه موجودات مختلف که حتی درگونه‌ی خودشان بسیار متفاوت هستند. و این همه تفاوت بین انسان‌ها از نظر شکل، رنگ، قد، هیکل و اینکه هیچ دو آدمی از نظر اثر انگشت، مانند هم نیستند؛ یعنی روی زمین، دو آدم شبیه به هم وجود ندارد حتی اگر با هم دوقلو باشند، روحیاتشان، اخلاقیاتشان و طرز تفکرشان هرگز مانند هم نیست. واقعاً سبحان الله به این همه تنوع!

تنوع، وسیله‌ای برای الهام گرفتن است، تنوع ضد افسردگی است، تنوع به ما روحیه می‌دهد، تنوع جریان و حرکت است. و اصلاً طبیعت اگر پربرکت است به دلیل تنوع فصول آن است. چهار فصل متنوع؛ فصلی گرم و داغ، فصلی خشک و برگ‌ریزان، فصلی یخبندان و سرد و فصلی سرسبز و شکوفا.

این همه تنوع برای ما پیام دارد و ما باید تنوع را در زندگی خود در نظر داشته باشیم. چرا قرآن می فرماید: بگو، سفر کنند بر روی زمین و اثرِ گذر و تحول و تنوع و دگرگونی‌ها را ببینند.

و دیگر اینکه پیامبر اکرم (ص) فرمودند: سفر کنید که مسافرت، روزی را زیاد می‌کند.

آری، سفر برای ما تنوع فکری به همراه می‌آورد، ذهنمان را باز می‌کند. یکنواختی، کسالت روحی می‌آورد.

در یک جا نشستن، انجماد فکری می‌آورد. مسافرت و رفتن به دل طبیعت، تنوع محیطی برای ما ایجاد می‌کند و به خاطر این تنوع در محیط و آب و هوا، در سیستم تنفسی ما هم تنوع ایجاد می‌شود، ساختار تنفسی ما تغییر می‌کند، در نتیجه نحوه‌ی تفکر ما هم تغییر می‌کند، به گونه‌ای دیگر فکر و اندیشه می‌کنیم، برداشت‌هایمان عوض می‌شود.

 

ما دستور دینی داریم که لوازم منزل را هر چند وقت که می‌گذرد، تغییر دهید، جابجا کنید تا تنوعی ایجاد کرده باشید، این کار ثواب دارد. و این جابجایی در روحیه‌ی شما و خانواده تأثیرگذار است.

 

به اطرافتان نگاه کنید، چرا خاصیت و مزه‌ی همه میوه‌ها در سیب جمع نشده؟! گلابی هست، انگور هست، گرمک هست، انواع توت هست و... حتی رنگ هر میوه‌ای، خاص خودش می‌باشد؛ سرخی گوجه فرنگی با سرخی هندوانه تفاوت دارد! سبحان الله به این همه تنوع در رنگ. به تنوع فراوانی که در رنگها وجود دارد توجه کنید. سه رنگ در طبیعت زیاد است و این برای ما پیام دارد.

به روشنی و سفیدی خورشید نگاه کنید، به آبی آسمان و دریا نگاه کنید و پیامش را بشنوید و به سبزی طبیعت دقت کنید.

چرا همه‌ی طبیعت سبز است؟ خورشید سفید به نظر می‌رسد و چرا آسمان آبی است؟ کمترین پیامش این است که بیایید زندگی خود را آغشته به این سه رنگ کنیم. در طبیعت رنگ سیاه نداریم، اخیراً با تزریق برخی مواد، گل به رنگ سیاه تولید کرده‌اند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مشکی نپوشید زیرا لباس فرعون است. حداقل در منزل و مهمانی نپوشیم! (جز در عزای سیدالشهداء که استثناء هست و نیز در رنگ چادر و عبا-ادمین) از نظر روانشناسی هم، رنگ مشکی انجماد فکری، افسردگی، تعصب، قساوت و لجاجت و... می‌آورد. بیایید از این همه تنوع استفاده کنیم و بهره برداریم.

موهبتهای طبیعت را دریافت کنیم که این شرایطی دارد.

یکی این است که طبیعت را پاکیزه نگه داریم. پاکی، اساس جذب همه‌ی موهبت‌های الهی است. موهبت‌ها هرگز به سوی آلودگی‌ها کشیده نمی‌شوند. آلودگی، محرومیت است. طبیعت، مداوم خود را پاکیزه می‌کند و از آلودگی‌ها خود را دور می‌کند.

هیچ گربه‌ای نیست که بعد از غذا خوردن، دست و روی خود را لیس نزند و به شیوه‌ی خود، خودش را پاکیزه نکند!

هیچ مرغی نیست که بعد از دانه خوردن، نوکش را به زمین نمالد و آن را تمیز نکند!

باید هنگامی‌که از موهبت‌های طبیعت استفاده می‌کنیم، حرمتش را هم حفظ کنیم.

اگر با دیدِ دینی و اخلاقی و اجتماعی سفر کنیم یا به دل طبیعت برویم؛ هر جا که باشد؛ مدرسه‌ای برای رشد و سلامت روحی و مکانی برای تقرب و سپاس از رب‌العالمین خواهد شد.

خوش و خرم، دلشاد و مؤمن باشید. آمین رب‌العالمین.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تکلیف

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۰ ق.ظ

 

روزهای خوب ماه رجب هم مانند روزهای دیگر عمرمان به سرعت در حال گذر است.

در حدیث داریم که: خوشا به حال کسانی که وقتی وارد زمان و مکانی می‌شوند، ادب لازم در رابطه با آنها را رعایت می‌کنند و به تکلیف خود عمل می‌کنند. خصوصاً در ایامی که خداوند از آنها به عنوان "ایام الله" یاد کرده‌ و خصوصاً اینکه در میان ایام الله هم، به آنها ویژگی خاصی عنایت فرموده‌است. یعنی در واقع می‌توان گفت که خداوند به این ایام، نگاهی دیگر و متفاوت دارد. پس کسانی که هماهنگ و مراقب از اهالی این روزها و شب‌ها حرکت کنند، از آن نگاهِ ویژه‌ی الهی بهره‌مند خواهند شد.

و باز اگر این برهه از زمان، ماه رجب باشد که در بزرگیش همین بس که خداوند، نام خودش را بر این ماه گذاشته‌است؛ و اینکه این ماه را زمانِ فتح باب برای سالکان راه خدا قرار داده‌است؛ و اینکه هر عمل و رفتار خوبی را در این ماه، حداقل دو برابر پاداش می‌دهد؛ و هر گناه و رفتار ناشایستی را هم، حداقل دو برابر کیفر می‌دهد؛ پس ماه سود بردن بندگان و زیان دیدن گنهکاران است.

اما چه کنیم؟

انسان، فطرتاً طالب سود و منفعت بیشتر است و معمولاً آنجایی سرمایه‌گذاری می‌کند که سود چند برابری عایدش می‌‌شود؛ و به محل سرمایه‌گذاری و آن کسی‌که سرمایه‌اش را نزد او می‌گذارد، اطمینان کامل داشته باشد. سرمایه‌ی ما، عمر ماست. به قول آن مرد یخ فروشِ خیابان منیریه، که یخش را روی گاری می‌گذاشت و با یک گونی خوب می‌پیچید، آنگاه فریاد می‌زد: بخرید از کسی‌که سرمایه‌اش در حال آب شدن است! راستی چه کسی سرمایه‌ی در حالِ آب شدن من و شما را می‌خرد جز خداوند؟!

خدایی که فرموده: اللّه، مشتری مال و جان مؤمنین است به قیمت بهشت. قباله‌اش را هم در تورات و انجیل و قرآن نوشته؛ ملائکه و این پیامبران بزرگ را هم شاهد گرفته؛ یعنی خاطرت جمع باشد که این معامله، از هر جهت، محکم است. عجیب اینکه همین مال و جان را خودش داده‌است و سرمایه به خودش تعلق دارد اما از سر لطف، از تو می‌خرد به بهای بهشت! چه سرمایه‌ای؛ چه مشتری؛ و چه قیمتی! فقط این نکته باقی می‌ماندکه اصولِ این خرید و فروش را بدانیم.

درست است که هر عمل مثبتی که پشتش رضای خدا باشد، در این تجارت جای دارد اما اصول، چیز دیگری است! شاید فکر کنیم، روزه‌ی رجبیه یا زیارت و صلوات و نماز مستحبی و یا دو تومان صدقه‌ای که می‌دهیم، تجارت با خداوند است؛ البته همه‌ی اینها از نگاه خداوند دور نیست و اجر و ثواب خودش را دارد؛ اما اصول، چیز دیگری است!

دوست دارم اصول را از زبان مقدس امام ششم علیه‌السلام دنبال کنیم. البته زمانی در کلاس، مفصل بحث شده‌است، اکنون مختصر می‌نویسم:

"عُنوان بصری" پیرمردی ۹۰ ساله بود. نزد بسیاری شاگردی کرده بود. سال‌ها شاگرد "مالک ابن انس" بود اما راه به هیچ کجا نبرده بود! روزی آمد منزل امام ششم علیه‌السلام و گفت: «دوست دارم همان طور که از مالک کسب علم کرده‌ام، از شما هم کسب کنم. امام (ع) فرمودند: من آزاد نیستم و منزلم تحت نظر حکومت است. برگرد نزد مالک همان‌طور که تا امروز بوده‌ای، ادامه بده. "عنوان" می‌گوید: من ناراحت شدم، غمگین بیرون آمدم، با خود می‌گفتم: اگر امیدِ خیری در من بود، ایشان مرا رد نمی‌کرد! پس پناه به قبر پیامبر (ص) بردم، به او متوسل شدم تا قلب فرزندش را با من مهربان کند. فردا مجدداً به حرم پیامبر (ص) آمدم، دو رکعت نماز خواندم، خواهش کردم که قلب جعفر صادق (ع) را با من مهربان کند و از علمش مقداری روزیِ من نماید تا بتوانم به سوی راه مستقیم و استوار الهی راه پیدا کنم.

پس مدتی در خانه‌ی خود ماندم و رابطه‌ام را با همه قطع کردم تا اینکه روزی، دوباره به در خانه‌ی حضرت رفتم. غلامش گفت: آقا مشغول نماز هستند. صبر کردم تا اینکه غلام آمد و گفت: حضرت اذن ورود به تو دادند. داخل شدم، سلام کردم، جواب فرمودند، پرسیدند: کنیه‌ات چیست؟ گفتم: ابا عبدالله. فرمودند: خدا کنیه‌ات را ثابت گرداند و تو را موفق بدارد و خداوند تو را بیامرزد، بنشین. نشستم، با خودم گفتم: اگر چیزی هم یادم ندهد همین دعایش مرا کافی است. سپس امام (ع) فرمود: چه می‌خواهی؟ عرض کردم: می‌خواهم چیزی از علومت به من بیاموزی تا به سوی خداوند راه پیدا کنم. فرمود: ای اباعبدالله! علم، آموختنی نیست، علم نوری است که در دل کسی که خدا، اراده‌ی هدایت او را بکند، قرار می‌دهد. پس اگر علم می‌خواهی ابتدا به حقیقتِ عبودیت دست پیدا کن؛ به واسطه‌ی عمل کردن به علم برس.

عرض کردم: حقیقت عبودیت را چگونه بیابم؟ فرمودند: سه چیز است:

اول، اینکه بنده برای خود مالکیتی قائل نشود زیرا بندگان دارای ملک نمی‌باشند، همه‌ی اموال را از آنِ خدا می‌بینند و در آن‌جایی که خداوند امر کرده که بنهد، می‌گذارد.

دوم، اینکه برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نکند.

و سوم، اینکه تمام مشغولیت خود را منحصراً در آنچه خداوند امرش کرده یا نهی‌اش نموده، قرار دهد.

بنابراین، اگر بنده‌ی خدا برای خودش مالکیّتی در آنچه که خدا به او سپرده‌است نبیند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالی به آن امر کرده است، بر او آسان می شود.

و چون بنده‌ی خدا تدبیر امور خود را به مدبّرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان می‌گردد.

و زمانی که اشتغال بِوَرزد به آنچه خداوند به وی امر کرده‌است و نهی نموده‌است، دیگر فراغت و مجالی نمی‌یابد تا از آن دو امر، فرصتی برای خودنمایی و فخر نمودن با مردم پیدا نماید.

پس چون خداوند، بنده‌ی خود را به این سه چیز گرامی بدارد، دنیا و ابلیس و خلایق در نظر وی سهل و آسان می‌گردد و دنبال دنیا، به جهت زیاده اندوزی و فخر فروختن و مباهات با مردم نمی‌رود. و آنچه را که از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم می‌نگرد، آنها را به جهت عزت و بالا بردن درجه‌ی خویشتن، طلب نمی‌نماید، و روزهای خود را به بطالت، بیهوده رها نمی‌کند.

و این است اولین پله از نردبان تقوا.

خداوند متعال می‌فرماید: آن سرای آخرت را ما قرار می‌دهیم برای کسانی که در زمین، اراده‌ی بلندمنشی ندارند و دنبال فساد نمی‌گردند. و تمام مراتب پیروزی و سعادت در پایان کار، انحصاراً برای مردمان با تقوا است.

گفتم: ای اباعبدالله! به من سفارش و توصیه‌ای فرما!

فرمودند: من تو را به نُه چیز وصیّت و سفارش می‌نمایم، زیرا که آنها سفارش و وصیّـت من است به اراده کنندگان و پویندگان راه خداوند تعالی؛ و از خداوند مسألت می‌نمایم تا تو را در عمل به آنها توفیق مرحمت فرماید.

سه تا از نُه امر، درباره‌ی تربیت و تأدیب نفس است، و سه تا از آنها درباره‌ی حلم و بردباری است، و سه تا از آنها درباره‌ی علم و دانش است. پس ای عنوان! آنها را به خاطرت بسپار و مبادا در عمل به آنها، از تو سستی و کاهلی سر زَند.

عنوان گفت: من دل و اندیشه‌ام را فارغ و خالی نمودم تا آنچه را که حضرت می‌فرماید بگیرم و اَخذ کنم و به آن عمل نمایم.

پس حضرت فرمود:

اما آن چیزهایی که راجع به تأدیب نفس است:

🌷 آنکه مبادا چیزی را بخوری که به آن اشتها نداری، چرا که در انسان، ایجاد حماقت و نادانی می‌کند.

🌷 و چیزی مخور، مگر آنگاه که گرسنه شوی.

🌷 و چون خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خداوند متعال را ببر.

و به خاطر آور حدیث رسول اکرم (ص) را که فرمود: هیچ وقت آدمی، ظرفی را بدتر از شکمش پُر نکرده است. بنابراین اگر به قدری گرسنه شد که ناچار از تناولِ غذا گردید، پس به مقدار ثُلث شکم خود را برای طعامش بگذارد و ثُلث آن را برای آبش و ثُلث آن را برای نفسش.

و اما آن سه چیزی که راجع به بردباری و صبر است:

🌷 پس کسی که به تو بگوید: اگر یک کلمه بگویی، دَه تا می شنوی! به او بگو: اگر دَه کلمه بگویی، یکی هم نمی شنوی!

🌷 و کسی که تو را شَتم و سّب کند و ناسزا گوید، به وی بگو: اگر در آنچه می‌گویی راست می‌گویی، من از خدا می‌خواهم تا از من درگذرد و اگر در آنچه می‌گویی دروغ می‌گویی، پس من از خدا می‌خواهم تا از تو درگذرد.

🌷 و اگر کسی تو را بیم دهد که: به تو فحش خواهم داد و ناسزا خواهم گفت، تو او را مژده بده به: من درباره‌ی تو خیرخواه می‌باشم و مراعات تو را می‌نمایم.

و اما آن سه چیزی که راجع به علم است:

🌷 پس از علما بپرس آنچه را که نمی‌دانی. و مبادا چیزی را از آنها بپرسی تا ایشان را به لغزش افکنی و برای آزمایش و امتحان بپرسی.

🌷 و مبادا که از روی رأی خودت به کاری دست زنی؛ و در جمیع اموری که راهی به احتیاط و محافظت از وقوع در خلاف امر داری، احتیاط را پیشه‌ی خود ساز.

🌷 و از فتوا دادن بپرهیز همان‌طور که از شیر درّنده فرار می‌کنی و گردن خود را پُلِ عبور برای مردم قرار مده.

ای پدر بنده‌ی خدا (اباعبدالله) دیگر از نزد من برخیز؛ چرا که تحقیقاً برای تو خیرخواهی کردم و ذکر و وِردِ مرا بر من فاسد مکن زیرا که من مردی هستم که روی گذشت عمر و ساعات زندگی حساب دارم و نگران هستم از آنکه مقداری از آن بیهوده تلف شود.

و تمام مراتب سلام و سلامت خداوند برای آن کسی باد که از هدایت پیروی می‌کند و متابعت از پیمودن طریقِ مستقیم را می‌نماید.

 

آری، تجارت با خداوند اصولی دارد که باید رعایت شود.

بیایید قبل از اینکه سرمایه‌مان، قطره قطره آب شود یک‌بار معامله‌ای اصولی با خداوند انجام دهیم. من الله التوفیق.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۴۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه بارش

پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۵۳ ب.ظ

 

سلام، صبح بخیر. لحظه لحظه‌های ماه رجبتان مبارک. انشاءالله توفیق پیدا کنید در گروه رجبیون ثبت نام کنید و از نورانیت و معنویت این ماه خدا، بهره‌مند شوید که فردای قیامت هم، اذن شستشو در نهر رجب را دریافت کنید.

اگر جهان آخرت را باطن دنیا بدانیم، پس باید بگوییم: رجب، ماه شستشو و پاک شدن از تمام پلیدی‌هاست. ماه حرام و ماه خدا و ماه صلح و آرامش، ماه فتح باب برای سالکان راه خدا، ماه زیارت، ماه اعتکاف، ماه آماده شدن برای ضیافت الله، ماه میلاد حضرت علی علیه‌السلام و بعثت آخرین سفیر الهی و ماه بارش باران رحمت الهی بر زمین و زمینیان.

رجبیون کسانی هستند که برای این همه اتفاق، باید برنامه داشته باشند آن هم برنامه‌ای مطابق با فرمایش بزرگان دین.

مثلاً برای لیلة الرغائب، برنامه‌ی عبادی و دینی داشته باشند نه اینکه این روز بزرگ را با روز عاشقی فرنگی‌ها یکی کنند و روز عبادت را تبدیل به روز گناه کنند!

در عظمت این ماه، همین بس که روزی از آن، روزِ بارش رحمت الهی به شکل ویژه است.

یکی از قوانین طبیعت، قانون بارش است. نگاه کنید به طبیعت؛ وقتی گرد و غبار تابستان چهره‌ی طبیعت را کثیف و خاک آلود می‌کند؛ باران‌های پاییزی به شدت شروع به باریدن می‌کند و همه چیز را پاکیزه می‌کند، سپس آفتاب می‌تابد و همه چیز را خشک می‌کند. این موضوع در سال، چند بار تکرار می‌شود. شما وقتی شروع به خانه تکانی عید می‌کنید خداوند هم با نزول باران، شروع به تمیز کردن طبیعت می‌کند. من و شما نمی‌توانیم خود را از این قانون دور نگه داریم!

پس چگونه بارش کنیم؟ و چگونه باریدن و بخشیدن و سرازیر شدن و فوران کردن را تمرین کنیم و یاد بگیریم؟

ابتدا، مهرتان را بارش کنید. فکر مثبت و سازنده‌تان را بارش کنید. بارش تبسم، بارش انرژی مفید، بارش اطلاعات و دانسته‌ها و بارش مال و هر کمک مثبتی. بارش یعنی چیزی را برای خودت جمع نکنی. جمع آوری، ضدِ بارش است. در طبیعت نگاه کنید، ببینید زمین به آسمان می‌بخشد، آسمان به زمین، شته به مورچه، مورچه به شته، خورشید، بی‌دریغ بارش می‌کند حتی اگر شما ناسپاسی کنید، باز هم فردا می‌تابد.

قانون بارش می‌گوید: نباید درکمد لباست، لباسی باشد که یک‌سال است از آن استفاده نشده؛ اگرکهنه یا پاره است، دور بینداز، اگر قابل استفاده است ببخش. نباید انباری داشته باشیم و مدت‌ها چیزی را انبار کنیم. انباری ضد بارش است.

هر بارشی، جایی برای جذب رحمت الهی باز می‌کند پس هرجا در زندگیِ خود، مانع یا بستگی احساس می‌کنید از همان جا بارش را شروع کنید.

فرمودند: هر گاه پول نداشتی و دستت خالی بود، صدقه بده حتی اگر شده قرض کن. صدقه بده تا مانع و بستگی تبدیل به گشایش شود.

یکی از طبیعی‌ترین بارش‌ها، تشکر و سپاسگزاری است. متأسفانه ما خیلی کم تشکر می‌کنیم، روح تشکر در ما پرورش نیافته است. فکر می‌کنیم اگر چیزی را به رایگان به‌دست آوردیم باید از مسبب آن تشکر کنیم در حالیکه این روش بسیار نادرست است! اگر کتابی خریدی و همه‌ی آن را خواندی و فقط یک خط آن برایت مفید بود، به هر وسیله که ممکن است از نویسنده‌ی آن تشکر کن؛ همین طور در همه چیز.

جالب اینکه تشکر از دیگران، قبل از تشکر از خداوند آمده‌است که فرمودند: شکر گزارترین مردم، نزد خداوند کسی است که از مردم تشکر می‌کند.

از همین امروز که روز بارش است، بارش تشکر را شروع کنید. نماز شکر به درگاه خداوند بجا آورید. تشکر زبانی و عملی از اطرافیان و از خانواده و از عزیزانی که در میان ما نیستند به فاتحه و خیرات کنید.

خداوند بارش را از بندگانش توقع دارد، مخصوصاً بارش مالی و مادی را. صدقه بدهید، آن هم عاشقانه.

صدقه سه دیدگاه دارد:

عده‌ی زیادی صدقه را از سر معامله می‌دهند. البته خداوند آنقدر رحمتش وسیع است که اینگونه صدقات را هم بی‌بهره نمی‌گذارد. اما اینگونه صدقه دادن باعث وابستگیِ بیشتر ما می‌شود زیرا صدقه می‌دهیم تا بیشتر بگیریم!

عده‌ی دیگری صدقه را از روی ترس می‌دهند؛ ترس از حوادث و بلایا. این بد نیست، خداوند هم اجری به این‌ها می‌دهد اما می‌دانیم که در قانون طبیعت، پاداش هر عمل نیکی به نیت درونی پشت آن عمل، وابسته است.

و عده‌ای دیگر، صدقه را از سر عشق می‌دهند، این برترین نوع بارش است، می بارند بی هیچ واهمه‌ و ترس و توقع و انتظاری! و از اینکه می‌بارند و می‌بخشند، لذت می‌برند، به وجد می‌آیند و دست خود را می‌بوسند. صدقه‌ی واقعی همین است!

هیچ می‌دانی که امام حسین علیه‌السلام برای کمک به نیازمندان، شرطی داشت؟ می‌فرمود: خواسته‌ات را روا می‌کنم به شرط آنکه قول دهی هرگاه حاجتی داشتی، اول به سراغ من بیایی و این فیض را جای دیگری نبری.

بارش مالی به دیگران، عشق حسین علیه‌السلام است.

پیامبر اکرم (ص) از جبرائیل پرسید: پاداش صدقه چقدر است؟ جبرائیل گفت: صدقه پنج نوع است.

نوع اول پاداشش یک به ده است و آن صدقه‌ای است که به آدم سالم، دهی.

نوع دوم پاداشش یک به هفتاد است، و آن صدقه‌ای است که به آدم زمین‌گیر و ناتوان دهی.

نوع سوم پاداشش یک به هفتصد است، و آن صدقه به پدر و مادر است. اگر یک چَشم به پدر و مادرت بگویی؛ یا یک لبخند به صورت آنها بزنی؛ لطف الهی هفتصد برابر پاداشت می‌دهد.

صدقه‌ی نوع چهارم پاداشش یک به هفتاد هزار است، و آن بارش به اموات است، زیرا آن جهان، جهانِ نیاز است، اگر به نیتِ آنها، دلی را شاد کنید، مشکلی را حل کنید، خداوند هفتاد هزار برابر پاداش می‌دهد.

نوع پنجم پاداشش یک به صد هزار است، و آن صدقه به عالم است، و آن صدقه‌ای است که در اختیار عالم قرار دهیم تا خرج آموزش و تربیت عالم کند.

روز آرزو، بارش و شب لیلة الرغائب است. اکنون فکر کنیم، چه چیزی را باید بارش کنیم؟! مهرمان، عشقمان، پولمان، دانشمان، وقتمان و... چگونه با این قانون طبیعی هم‌سو شویم؟!

خدایش بیامرزد استاد گرانقدر ما را؛ وقتی یک لیوان آب میوه برایش می‌بردم، می‌گفت: اول کمی خودت بخور و تا نمی‌خوردم، او نمی‌خورد! حتی در لیوان آب میوه‌اش هم، بارش داشت.

امروز ما بباریم، اگر شده به دعایی. ببین چه روز خوبی خواهد شد، وقتی بهترین‌ها را برای دیگران بخواهی؛ و سرلوحه‌ی کارت، مهر و محبت باشد.

دعا گویم. صلواتی به روح پاک مرحومه خانم مالک هدیه بفرمایید.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۵۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه جذابیت

چهارشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۶ ب.ظ

 

بعضی وقتها، بعضی چیزها، بعضی مکان‌ها، بعضی آدمها، بعضی کلمات، بعضی نگاه‌ها، چه جذابیتی دارند؛ طوری جذبت می‌کنند که برای همه‌ی عمر، مست و شیدا می‌شوی، سر از پا نمی‌شناسی! مانند بُشرحافی که با یک جمله‌ی امام هفتم (ع)، چنان مجذوب شد که حتی فرصتِ پوشیدن کفش را هم به خود نداد و به شکرانه‌ی این سرمستی، همه‌ی عمر پا برهنه راه رفت!

مگر آن پیر رهگذر به عطار نیشابوری جز یک جمله گفت که مسیر زندگی او را تا تمام عمر، عوض کرد؟

یا مگر بابا رکن الدین، به صادق تخت فولادی چه گفت که از آن جوان خوشگذرانِ بی‌خیال، جوانی عارف و عالم و زاهد ساخت؟

تازه اینها قدرت جاذبه‌ی عارفان الهی بوده‌است، نه قدرت جاذبه‌ی فاطمی یا علوی یا رضوی!

راستی اصلاً جاذبه چیست؟ اساس بنیانش از کجاست؟

عشق، اساس همه جذابیت هاست. همه‌ی موهبت‌ها از عشق است. بنیان هستی بر اساس عشق الهی است. خلقت انسان و همه مخلوقات، حاصل عشق است. به قول حافظ:

طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری                ارادتی بنما تا سعادتی ببری

 

اگر بخواهید چیزی را جذب کنید، باید به آن عشق بورزید. بزرگان گفته‌اند: هر ذره‌ای زبان محبت را می‌فهمد و دعوت محبوب را اجابت می‌کند. اگر قصد جذب هر ذره‌ای را دارید، راه جذبش این است که به آن عشق بورزید.

از امام رضا علیه السلام پرسیدند: دین چیست؟ فرمود مگر دین جز محبت است!

آری، اساس همه‌ی جذب کردن‌ها محبت است. محبت و عشقی بی‌دریغ، محبت و عشقی که از سرِ معامله نباشد. به این کار نداشته باشید که طرفِ مقابل به شما عشق می‌ورزد یا نه!

مانند خورشید باشید که عاشقانه به شما می‌تابد، نور و انرژی می‌دهد، هر روز این کار را تکرار می‌کند و هیچ توقعی از شما ندارد. فقط یک پیام به شما می‌دهد که عشق باید بی‌تمنا باشد!

عشق، یک فرآیند درونی است. یک عبادت عاشقانه، یک دعای عاشقانه، یک جمله، یا بخشش عاشقانه، شروعش از درون است. شما وقتی از درون، از سر محبت برای کسی یک دعا می‌کنید، برای کسی طلب خیر از خدا می‌کنید، فرشته‌ای از عرش ندا می‌دهد "صد هزار برابر برای تو باشد" یعنی دعا کننده، صد هزار دعای تضمین شده از طرف خدا دارد. کسی که این روایت را نقل می‌کند، می‌گوید: من کراهت دارم صد هزار برابر، دعای تضمین شده از طرف خداوند را رها کنم و به دعای خودم مشغول شوم.

بیاییم عادت کنیم، هر کاری را عاشقانه انجام دهیم. اگر بلد نیستیم، تمرین کنیم. عشق ورزیدن را از اشیای اطرافمان شروع کنیم. به گل‌های باغچه و یا پارک، به اشیای خانه، حتی پول داخل کیف. نمی‌گویم وابسته باشید، همان قدر که عاشق پول هستید، همان قدر هم بارش داشته باشید. پول تجلی توانگری الهی است؛ لطف خدا شامل حال شما شده‌است؛ یک اسکناس در کیف، موهبت خداوند است به این خاطر دوستش داشته باشید.

حدیث داریم که با نعمت‌های خدا خوش‌رفتاری کنید تا دوام پیدا کنند.

آری، اگر با ریه و قلب و کلیه‌ی خود، خوش‌رفتاری کنید، دوامشان بیشتر می‌شود.

آری، هرگز جوهره‌ی هستی را فراموش نکنید. جوهره‌ی هستی، عشق است. حتی به کسانی که به شما بد کرده‌اند در خلوت و آشکار، با صدا یا خاموش و در دل، عاشقانه دعا کنید و از خدا برایشان هدایت بخواهید.

بدانید آن زمان که شما در جوهره‌ی هستی فرو رفته‌اید و با آن هماهنگ شده‌اید، به تمام هستی، عشق می‌ورزید و دیگر نیت و عملی نخواهید داشت که به کسی آسیب وارد کند.

راستی، بدان اگر گاهی دلت هوای کربلا یا مشهد الرضا یا یوسف زهرا می‌کند، جاذبه‌ای از آن طرف است و اگر مدت‌هاست دلت تنگ این‌ها نشده‌است، بترس؛ مبادا از آن طرف فراموش شده‌ای و حواست نیست!

گر چه وصالش نه به کوشش دهند                آنقدر ای دل که توانی بکوش

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۶
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه سحرخیزی

سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۷ ق.ظ

 

امروز هم، سفره در حرم مطهر رضوی گسترده شده‌است با هم کنارش بنشینم و لقمه‌ای معنوی نوش کنیم.

ما را فقیر کوی رضا آفریده‌اند                      این فقر را به ملک سلیمان نمی‌دهم

جز مشهد الرضا بهشت دگر را نخواستیم          این خاک را به روضه‌ی رضوان نمی‌دهیم

من اگر هیچ کجای دنیا، جای شما را خالی نکنم در سحرهای حرم ائمه علیه السلام، جداً این کار را می‌کنم، واقعاً جای همه در حرم مطهر رضوی هنگام سحر خالی است!

سحر، در فرهنگ دینی ما جای خاصی دارد. خداوند در قرآن به سحرخیزان، وعده‌های بی‌نظیر داده‌است از جمله آمرزش و استجابت دعا، رزق و روزی فراوان و رضوان و بهشت.

در کتاب نهج الفصاحه از پیامبر اسلام (ص) 5 حدیث درباره‌ی سحرخیزی آمده که فرمودند: در طلب علم سحرخیز باشید زیرا سحرخیزی موجب برکت است.

و فرمودند: خواب صبحگاهان مانع قسمتی از روزی است.

و فرمودند: صبح زود، در طلب روزی و حاجتهای خود بروید زیرا سحرخیزی موجب برکت و رستگاری است.

 

راستی مگر در هنگامه‌ی سحر، چه خاصیتی وجود دارد که همه‌ی طبیعت هم به‌عنوان یک قانون‌ آن را پذیرفته‌اند و هیچ وقت از آن تخلف نمی‌کنند.

هرگز خروس به بهانه‌ی تعطیلات صبح عید یا جمعه بیشتر نمی‌خوابد. حتی ثابت شده که فتوسنتز گیاهان با سپیده‌دم شروع می‌شود و چرخه تاریکی متوقف می‌گردد و گیاه، چرخه‌ی نوری خود را آغاز می‌کند.

صادقانه از خود بپرسیم، فتوسنتز ما از چه ساعتی شروع می‌شود؟!

حالا طوری دیگر به سحرخیزی نگاه می‌کنیم. از زمان غروب آفتاب و شروع شب، انرژی کیهانی بیشتر و بیشتر می‌شود و هر چه از شب بگذرد بر این انرژی افزوده می‌شود؛ و طبیعت بسیار آرام می‌گیرد، پس ما هم باید آرام بگیریم.

درقرآن آمده: ما شب را مایه‌ی آرامش شما قرار دادیم. به این جهت که شب، هنگامی که انرژی هستی سرشار است، خواب به شما آرامش بیشتری می‌دهد و شما هر چقدر در روز بخوابید، جای خواب شب را نمی‌گیرد، خواب شب چون در اوج انرژی صورت می‌گیرد موجب شارژ عصبی و مغناطیسی ما می‌شود.

این روند افزایش انرژی کائنات، از مغرب شروع و تا اذان صبح ادامه دارد و به هنگام اذان صبح به اوج خود می‌رسد؛ و از آن هنگام تا مغرب، کم کم از آن کاسته می‌شود، هرچه طول روز طی می‌شود از آن کمتر می‌شود.

آری، از اذان صبح تا طلوع خورشید بهترین زمان است زیرا انرژی جذاب هستی، آماده‌ی جذب و خلق و ایجاد خواستها و نیات پاکِ درونی شماست.

اگر تلقین و تجسم کنید، اگر دعا کنید، امکان استجابت بسیار بسیار بیشتر است.

در حدیث داریم: هیچ کدام از نمازهای روزانه به اندازه‌ی نماز صبح مؤثر نیست. بهترین نماز، نماز صبح است. بهترین وقتِ مراقبه هم صبح است و فرمودند: هر گاه از خداوند چیزی خواستید، صبح زود بخواهید. از اذان صبح تا طلوع خورشید، دو فرشته ندا می‌دهند که آیا حاجتمندی هست تا ما حاجتش را روا کنیم؟!

و چقدر این حدیث زیباست؛ کاش! جانمان آن را دریافت نماید که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: صبح زود، بیدار شوید که از گشتن روی زمین در تحصیل معاش مؤثرتر است.

و اگر واقعاً معتقد باشیم که روزی دهنده به معنای گسترده‌ی آن، خداوند است، حتماً سحرخیزی را به هر چیزی ترجیح می‌دهیم و این همه موهبت الهی را از دست نمی‌دهیم!

صبح زود به نماز و نیایش با خدا بپردازید. خواسته‌هایتان را مطرح کنید و سپس به دنبال کار و تلاش بروید.

به خدا قسم، عاقلانه نیست ساعتی را که روزیِ پروردگارت میانِ بندگانش تقسیم می‌شود؛ ما به واسطه‌ی خوابیدن، از دریافت آن محروم شویم!

حالا همه‌ی اینها را ببر کنارِ مضجع شریف و نورانی علی ابن موسی الرضا علیه السلام که سراج الله هستند، آن وقت اگر مانندِ من، بد نباشی؛ در هنگام سحر، چه خواهی کرد که اینجا چشمه‌ی آب حیات است.

خوش گفته خواجه‌ی شیراز:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند             و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۷
خادمه الزهراء

 

امروز سفره‌ی صبحانه را در کنار حرم حضرت امام رضا علیه السلام گسترده‌ایم و از ایشان ملتمسانه می‌خواهیم به خاطر فاطمه (س) مادرش، و به خاطر فاطمه (س) خواهرش، لقمه‌ای از عشق به کام جان ما بریزد.

اما عشق به چه چیز و عشق به چه کس؟!

عشق به توحید، عشق به عبادت، نیایش، راز و نیاز و خلوت با آن یگانه‌ی هستی که خودش فرمود: ای موسی! دروغ می‌گوید بنده‌ای که ادعای عشق به من می‌کند اما منتظر آمدنِ شب و خلوت با من نیست.

ای موسی! عاشقانِ من، مانند چوپانی هستند که گله‌اش را در صحرا می‌چراند اما مداوم، نگاهش به آفتاب است که چه زمان غروب کند تا او گله را به آغل ببرد و سپس در گوشه‌ای با من خلوت کرده، به راز و نیاز بپردازد!

آری، به راستی که عاشقانِ راستین من این گونه‌اند!

آری، به ‌خدا قسم، ذره‌ای از این عشق، انسان را فارق از همه عالم می‌کند.

نوشته‌اند مجنون رد می‌شد، پایش را بر روی سجاده‌ی کسی گذاشت که نماز می‌خواند، او صدا بلند کرد: مگر نمی‌بینی، حواسم را پرت کردی! مجنون گفت: عجیب است، من عاشق بنده‌ای هستم، عشقِ او حواسم را از همه عالم پرت کرده، جز او از عالم فارقم. تو چگونه عاشق خدایی که عبور بنده‌ای، حواست را از او پرت می‌کند؟!

و البته این گونه عاشقی، کار هر کسی نیست، زیرا که این عشق، سرانجامش عاشقانه مردن است، اگر به وصل نرسند از فراق می‌میرند و اگر به وصال برسند از ذوق می‌میرند!

آری، گمان نکن که شمشیرِ یزید، حسین علیه السلام را شهید کرد؛ حسین، کشته‌ی عشق خود، به معبودش می‌باشد!

اگر اجازه دهید، به نیابت از طرف همه‌ی شما، عشق به خودشان را درخواست نمایم.

عشق به کدام یک؟! از امیرالمؤمنین (ع) تا آن یوسفِ غریب زهرا علیها‌السلام؛ آری.اما نه فقط عشق به یک یک آنها، بلکه فقط به یکی از آنها که عصاره‌ی همه‌ی آنهاست.

کدام یک؟!

سالها قبل، مرحوم درّی؛ که عالمی عارف بودند در دهه‌ی اول ماه محرم، منبر می‌رفتند. معمول این بود که در شب آخر، برای سال بعد وعده می‌گرفتند. ایشان وقتی شب اول می‌خواستند منبر بروند، جوانی برخاست گفت: آقا! معنی این شعر چیست؟

مرید پیر مغانم، ز من مرنج ای شیخ               چرا که وعده، تو کردی و او به جا آورد

مرحوم درّی چنین پاسخ دادند: قضیه‌ی نهی آدم ابوالبشر از خوردن گندم و نان جوین خوردنِ امیرالمؤمنین علی (ع) است که در تمام عمر خود نان گندم نخوردند و از نان جوین هم سیر نخوردند. و سپس گفت: آدم، وعده‌ی نخوردن از شجره‌ی گندم در بهشت را داد اما به آن عمل نکرد. و مراد از پیرِ مغان، علی (ع) است که فرمودند: من هرگز نان گندم نخوردم؛ و از نان جوین هم سیر نخوردند. ایشان بودند که به وعده عمل نمودند و آن را به انجام رساندند! سپس مرحوم درّی منبر را به پایان رساندند.

قبل از رسیدن ماهِ محرمِ سال بعد، شیخ درّی وفات کرد و عالمی دیگر دعوت شد. همان جوان برخاست و اجازه‌ی صحبت خواست. او گفت: من دیشب مرحوم درّی را در خواب دیدم، ایشان گفتند: ای جوان! تو از من سؤالی پرسیدی و من پاسخ دادم اما در این عالم، معنی شعر برایم منکشف شد که:مراد از شیخ، حضرت ابراهیم(ع)؛ و مراد از پیرِ مغان، حضرت حسین (ع) است که وعده‌ی ذبح فرزند را ابراهیم (ع) داد که وفا کند اما در حقیقت حسین (ع) با ذبح فرزندش، علی اکبر (ع) به آن عمل نمود!

آری، برای درک این عشق هم باید مُرد زیرا دنیا، دارِ محدودیت‌هاست، چگونه می‌شود در آن درکِ نامحدود کرد؟!

و شاید اینکه فرمودند: «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا»، برای درک همین مراتب است.

آیا کسی هست که یک ذره از این عشق به کامش بریزند و او سر از پا بشناسد؟!

و جالب اینکه این دلدادگی، زن و مرد، پیر و جوان، عالم و عامی و ارباب و غلام ندارد! ملاک، عشق است؛ آن هم از نوع حسینی!

راستی، اگر در حرم مطهر رضوی، دل، هوایی حسین (ع) می‌شود در حرم مطهر حسین علیه السلام، دل، کجایی می‌شود؟!

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۲۳
خادمه الزهراء