در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یاد خدا» ثبت شده است

لقمه‌های پند

سه شنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۲۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر پیامبر کربلا، بانوی عشق و عقل و صبر، حضرت زینب، سلام الله علیها.

 

دم بخور در آبِ ذکر و صبر کن

شخصِ برهنه تا در میان آب می‌شود، از زخم نیش زنبورها «ایمن» خواهد بود اما همین که سر از زیر آب بیرون بیاورد، او را نیش خواهند زد. حال، بدان که همانا «آب»، «یاد خدا» و «زنبور»ها، «یاد غیرِ خدا» می‌باشد.

آبْ ذکرِ حق و زنبور این زمان            هست یاد آن فلان و آن فلان

در میان «آبِ ذکر خدا»، نفس را در سینه حبس کرده و صبر کن تا از وسوسه و افکار پلیدِ کهنه، رهایی یابی که پس از آن، دیگر تو از سر تا پا، طبع و خاصیت همان آب صاف را پیدا خواهی نمود؛ چنانکه آن زنبور از آب می‌گریخت، از تو نیز حذر کرده و دور می‌شود. پس از آن، اگر خواستی از آب، دور باش چراکه تو، هم‌ْطبعِ آب شده‌ای. پس کسانی که از دنیا گذشته‌اند، نیست نشده؛ بلکه در صفات حق، محو گردیده‌اند. یعنی که «صفاتِ» آنها در «صفات حق» مثل «نور ستارگان» در نور آفتاب محو شده است.

 

 

از خدمت به خلق پشیمان مشو

و اگر کسی قدر خوبی تو را ندانست، غمگین مشو؛ چون گنجشکها هر روز آواز می‌خوانند و هیچ‌کس تشکر نمی‌کند ولی باز هم آوازشان را ادامه می‌دهند.

نگاه مردم به تو متفاوت است، یک نفر تو را بد می‌بیند؛ و دیگری تو را خوب؛ و یکی دیگر تو را جذاب؛ و شخص دیگر تو را هیچ حساب نمی‌کند. تنها خداست که تو را آنگونه که هستی می‌بیند؛ پس خدا را مقصود و مراد خودت قرار بده.

 

 

وسعت و ضیغ دنیا تو را آشفته ننماید

این «جهان» را می‌توان به «گرمابه‌ی گرمی» تشبیه نمود که چون وارد آن شوی، جانت افسرده می‌شود. اگرچه «گرمابه» وسیع باشد ولی به علت گرم بودن، به نظر تنگ می‌آید و جان از آن در تنگنا و زحمت و رنج است؛ تا از آنجا خارج نشوی، دلت گشوده نخواهد شد، پس فراخی چنین منزلی چه فایده دارد!

تا برون نآیی بِنَگْشاید دلت                پس چه سود آمد فراخی منزلت

یا اگر «کفش تنگی» پوشیده و در بیابان فراخی قدم بزنی؛ فراخی بیابان برای تو تنگ می‌گردد و آن صحرا و دشت، به نظرت چون زندان خواهد شد. ولی هرکس از دور تو را می‌بیند، می‌گوید ببین که در آن صحرا، فلانی چون لاله‌ی شکفته، خوش و خرم است! او نمی‌داند که تو چون مردمان ظالم، از بیرون در گلشن و از درون، جانت در فغان است.

 

 

آگاه باش و فریب هر سخنِ به ظاهر آراسته و نیکو را مخور

شاید پلیدی‌ها در زیر آن نهان باشد. «گوینده» اگر «بد» باشد، هرچه بگوید، بدان که «بد» است. مرده، هرچه بگوید، گفته‌اش، بی‌جان و بی‌مغز است. سخن انسان، مرتبه‌ی نازل انسان و پاره‌ای از انسان است؛ چنانچه پاره‌ای از نان، همان نان است.

از آن جهت است که حضرت علی ابن ابیطالب (ع) فرمود: «گفته‌ها و نصایح جاهلان، چون سبزه‌ای است که در مزبله (زباله‌دان) روییده باشد؛ هرکس بالای این سبزه‌ها بنشیند، بر نجاست نشسته است.»

آری، نقره ظاهراً سفید و براق است ولی دست و جامه را سیاه می‌کند.

ظاهر نقره گر اسپید است و نو            دست و جامه می سیه گردد ازو

آتش، اگرچه شراره‌اش در نهایتِ سرخی و روشنی است ولی از اثر آن، سیه‌کاری را ببین که تا چه اندازه است.

برق، اگرچه به نظر، نورِ مطلق می‌رسد اما اثر آن، کور کردن چشمهاست.

برق اگر نوری نماید در نظر               لیک هست از خاصیت دزد بصر

 

شعرها از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ آبان ماه 1396

برای حفظ امانت، نشان عکاس بر روی عکسها حفظ شده است. عکاس عکس اول و سوم، ناشناس.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۲۷
خادمه الزهراء

هرچه داریم زِ توست

دوشنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ

جاسوسان، محمود غزنوی را خبر کردند که اَیاز که بیش از همه مورد مدارا و احسان و انعام و اهتمام شما بوده و هست و از هیچگونه موهبت در باب ایشان دریغ نداشته و ندارید، چندی است که مشکوکانه با خانه‌ای در یکی از محلات قدیمی شهر، در رفت و آمد است و هیچ دور نمی‌نماید که در پی این ماجرا، دسیسه و توطئه و نیرنگی باشد که البته برای دولت و دربار شما بسی زیانبار است.

محمود، بی‌آنکه شیوه خود را تغییر داده باشد، با ایاز گفت: شنیده‌ام گاه گاه به یکی از خانه‌های شهر، آمد و شد داری؛ و من بی‌علاقه نیستم که آنجا را با چشمان خود ببینم. ایاز بی‌آنکه کمترین بیم و هراس را به خود راه دهد، با بی‌باکی تمام پذیرفت و گفت: هیچ مانعی در کار نمی‌بینم و در این زمینه، درنگ و کندی روا نیست.

هر دو به راه افتادند و به خانه رسیدند. ایاز درب را گشود، تعارف کرد، وارد شدند. خانه‌ای محقر بود و بر زمین پر خاک و غبارِ آن نیز گلیمی پاره که حتی به کمترین بها، مشتری و خریدار نداشت؛ و در گوشه‌ای دیگر نیز پوستینی فرسوده که تهیدستان نیز آن را خوش نمی‌داشتند؛ و گوشه‌ای دیگر نیز اسباب منزل که هیچ به کار نمی‌آمد.

محمود که در شگفتی فرو بود، با حیرت تمام پرسید: در این خانه، چیزی دیگر نیست؟! ایاز گفت: جز آنچه پیش چشمان شماست، چیزی دیگر وجود ندارد. پرسید: هر روزه، پیش از آنکه به دربار بیایی، به اینجا می‌آیی، چرا؟! این خانه گِلین و بی‌مقدار کجا و آن دربار شکوهمند کجا؟! و نیز این پوستین کهنه کجا و آن جامه‌های زربافت، حریر، اطلس و فاخر کجا؟!

ایاز آهی کشید و گفت: آن بیماری که دامنگیر بشر است؛ و نیز زشت و خطرخیز، خودفراموشی است؛ و برترین دانش؛ و زیباترینِ آن، آگاهی و وقوف بر خویشتن است. محمود! اگر روزی خود را به اینجا نرسانم، بیم آنست که به همین بیماری مُهلک و هولناک آلوده شوم. وقتی به اینجا می‌آیم، انحراف و اختلالی در خود نمی‌بینم و رذیلت‌های اخلاقی همچون: خودپسندی، کبر؛ و منیت‌ها سراغم را نمی‌گیرند. چون همین خانه‌ی گلین و آن گلیم کهنه و پوستین پُر وصله‌ی فرسوده، روزی خانه و فرش و جامه من بوده‌اند و هیچ گمان نمی‌بردم که دست تقدیر، مرا در زمره‌ی درباریان تو قرار دهد؛ و نه در خیالم می‌گنجید که نسیم مهر تو را اینگونه نصیب بَرَم و غرقه‌ی این همه نعمت‌های بی‌شمار باشم. پس آنچه اکنون دارم، نه از خود که از تو دارم و برای اینکه این‌همه فراموشم نشود، هر روزه به اینجا می‌آیم و با خود می‌گویم: ایاز! تو این بودی و نه بیشتر؛ و آنگاه به دربار می‌آیم و با خود می‌گویم: آنچه داری، نه از توست که از محمود است.

محمود که سراسر وجد و نشاط بود، گفت: ایاز! اکنون ذره ذره‌های وجودم، مالامال از مهر توست.

 

 

حال، داستان محمود و ایاز، شرحی است بر احوال ما و پروردگار عزیز عالم که سلطان هستی است.

آری، پیش از این، آنچه داشتیم، چیزی کمتر از داشته‌های ایاز بود؛ بلکه چیزی نبودیم جز خاک.

راستی، جوانمردان! این همه موهبت‌ها از کجاست؟ و از کیست؟

  • چرا گذشته‌ی خویش را از یاد برده‌ایم؟
  • چرا به خاک بودن خویش نظر نمی‌افکنیم؟
  • و چرا نعمت‌ها را که از ماست، یاد نمی‌کنیم؟

 

هزاران مرحبا بر مولانا علی (ع) که در اوجِ علی بودن، صورت بر خاک داشت و از خود این‌گونه یاد می‌کرد:

«أَنا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الحَقِیرُ المِسْکِینُ المُستَکِینُ»؛

خدایا! ناتوانم و خوار و کوچک و نیازمند و زمینگیر.

 

و در یک سخن، پوچم و هیچ؛ و آنچه دارم، روزی از کفم خواهد رفت و هیچ خواهم شد.

 

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 12ر7ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۰۱ ، ۰۹:۳۵
خادمه الزهراء

فرج مقصود

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۲۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

عاشقان عید تان مبارک

 

 

مبادا که فقط یک شب و روز را که به نام صاحب الزمان است، به ایشان اختصاص دهیم؛ بیاییم هر روز به او فکر کنیم و در ارتباط با او نکته‌ای بیاموزیم.

و امروز:

"صقر ابن ابی دلف" گوید: از امام جواد علیه السلام شنیدم که می‌فرمود امام پس از من، فرزندم علی است، دستور او دستور من و سخن او سخن من و اطاعت از او اطاعت من است. امام بعد از او فرزندش حسن است، دستور او دستور پدرش و سخن او سخن پدرش و اطاعت او اطاعت پدرش باشد. سپس سکوت کرد، گفتم ای فرزند رسول خدا امام پس از او کیست؟ حضرت به سختی گریست و سپس فرمود: پس از حسن، فرزندش قائم به حق امام منتَظَراست.

گفتم ای فرزند رسول خدا چرا او را قائم می‌گویند؟ فرمودند زیرا او پس از آنکه یادش از بین برود و اکثر معتقدین به امامتش مرتد شوند قیام کند.

گفتم چرا او را منتَظَر گویند؟ فرمود: زیرا ایام غیبتش زیاد شود و مدتش طولانی گردد. مخلصان، در انتظار قیامش باشند؛ و شکاکان، انکارش کنند؛ و منکران، یادش را استهزاء کنند؛ و تعیین کنندگان وقت ظهورش، دروغ گویند؛ و شتاب کنندگان در غیبت، هلاک شوند؛ و تسلیم شوندگان در آن، نجات یابند.

منبع: اکمال‌الدین مرحوم شیخ صدوق

 

در بیابان طلب گر چه زهر سو خطری است،      می‌رود حافظ ‌‌‌بی دل به تولّای تو خوش

 

شخصی نزد امام ششم علیه‌السلام آمد و عرض کرد: یابن رسول‌الله من از بادیه آمده‌ام راهم دور است، آنقدر امکان ندارد برایم که در محضر شریف شما باشم خواهش می‌کنم لطفی بفرمایید تا گاهی شما را در خواب زیارت کنم. امام فرمودند: وقتی به منزل رفتی نمک و آب شور زیاد بخور.

آن شخص صاف و ساده تا توانست آب شور خورد و خوابید اما تا صبح خواب دریا دید. از خواب بیدار شد تعجب کرد که چرا تمام شب مداوم خواب دریا و آب دیده‌است؟ به محضر امام علیه‌السلام آمد و جریان را بیان کرد و پرسید چرا این همه در خواب، آب دیدم؟

حضرت فرمودند: این یک مثال بود؛ خواستم آگاه شوی. می‌دانی چرا همه‌اش آب می‌دیدی؟ چون بدنت احساس نیاز و ضرورت به آب می‌کرد. اگر می‌خواهی ما را هم ببینی احساس نیاز به ما کن و تشنه‌ی دیدار ما باش که به مقصود خواهی رسید.

نوشته شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۲۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: مراقبت

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۱۴ ق.ظ

 

مراقبت، بهترین سرمایه‌ی تجارت، برای دستیابی به سعادت است.

انسان از شروع زندگی، مجبور به کار و فعالیت و حرکت و کوشش است. این حرکت و کوشش یا در ارتباط با خدا، یا با جهان؛ و یا با خلقِ خداوند است؛ و حرکت و کوششِ او، یا مایه‌ی نجات و یا عامل هلاکت است. چنانچه کوشش او، در ارتباط با آن سه واقعیت یعنی خدا و جهان و خلق، بر اساسِ حق و حدود الهی باشد، مایه‌ی سعادت، وگرنه مایه‌ی شقاوت و ذلت و خسرانِ دنیا و آخرت است.

برای سالم ماندن از هر ضرری؛ و پاک ماندن از هر ناپاکی؛ لازم است انسان دارای دو نظر؛ و دو دقت گردد: یکی قبل از عمل و دوم توجه به اصلِ عمل.

دقت اول اینکه، بنگرد عمل را که انجام می دهد، مُحرّکش چیست؟ آیا رضای خداست، یا هوای نفس و خوش آمدِ شیطان. لازم است برای انجام عمل، هیچ عجله ای نکنیم، همه‌ی جوانب را در نظر بگیریم، و دقت کنیم که اگر دلیلِ عمل، عشق به خدا و رضای خداست، انجام دهیم و اگر، دلیلِ عمل، هوای نفس و وسوسه‌ی شیطان است، از خداوندِ حاضر و ناظر، خجالت کشیده و عمل را انجام ندهیم.

در روایت داریم: برای هر کاری که شما انجام می‌دهید، سه پرونده باز می‌کنند و سه نوع سؤال، طرح می کنند:

یک- عمل را برای چه انجام دادی؟     دو - چگونه انجام دادی؟     سه - برای چه کسی انجام دادی؟

و این کار، آن‌قدر دقیق و رقیق است که رسول خدا(ص) فرمودند: از شما در مورد سرمه‌ی چشم، و ریختن گِلِ دیوار مردم با دو انگشت؛ و لمس کردن لباس برادرت، سؤال خواهد شد!

و اما نظر دوم:

به اصلِ عمل است. باید مراقبت کنیم وقتی کاری را برای خدا انجام می دهیم، آن کار را کامل و جامع و دقیق بر طبق اصول، انجام دهیم. یعنی سیرت و صورتِ عمل را، کامل به‌جا آوریم، اگر اینطور مراقبت کردیم، هیچ عملی از اعمال، به هدر نخواهد رفت و نزد خداوند بی‌مزد و اجر نخواهد ماند.

با این دو نظر، از آلوده شدن به گناه و افتادن در دام خطرناک نفس، در امان خواهیم بود.

فواید مراقبت:

مراقبت، نعمتی بزرگ از نعمتهای معنویِ الهی است که انسان باید با کمال شوق، آن را از خدا بخواهد و مقدمات آراسته شدن به آن را فراهم آورد.

مراقبت نسبت به تمام نعمت‌های معنوی، همانند ریشه، نسبت به درخت؛ و همچون پایه، برای ساختمان؛ و عمود و ستونِ خیمه است.

مراقبت برای نفس و روح، به منزله‌ی روح برای جسم؛ و مانند نور برای دیده؛ و همچون خورشید نسبت به موجوداتِ جهان است.

مراقبت اگر نباشد، ایمان نخواهد بود؛ ایمان که نباشد، عمل صالح و اخلاق حسنه نخواهد بود؛  اخلاق و عمل که نباشند، انسانیت نخواهد بود؛ انسانیت که نباشد از آدمی جز شرّ و ضرر و ایجادِ مشکل برای خود و دیگران، چیزی صادر نخواهد شد.

مراقبت؛ یا به تعبیری دیگر، توجه به هر برنامه و عاقبتِ آن؛ بیداری نسبت به کلیه‌ی امور و نتایج آن؛ بهترین وسیله‌ی نجات و برترین و پرسودترین آهنگ الهی، در نوایِ جانِ انسان است.

مراقبت از شرّ نفس یعنی در امان از خطر شیطان و شیاطین؛ و در مصونیت از همه‌ی حوادث؛ و قرار گرفتن در سلامت و راحت.

بیایید از همین الآن مراقبت را شروع کنیم که فرصت بسیار کم؛ و عمر چون حرکتِ آب در رودخانه، سریع و تند می‌گذرد.

آری، بدان که روزهای عمر، به منزله‌ی فرسخ هاست. و ساعت ها، به منزله‌ی میل هاست. و نَفَس‌ها، به منزله‌ی گام‌هاست. و اکنون نمی‌دانی که از این منزل، چقدر مانده، شاید گامی چند، بیشتر نمانده باشد.

بیایید هر چه را که مانده، با مراقبت طی کنیم و احوال مراقبان را کسب کنیم. اهلِ مراقبه، ذوقِ خلوت و بندگی دارند.

 

می گویند زنی نابینا، همه شب تا وقت سحر، برای عبادت بیدار بود. چون سحر می‌رسید، با صدایی حزین می گفت: «الهی! بندگانت شب را گذراندند و به رحمت و فضل و مغفرتت سبقت گرفتند، تو را به تو می‌خوانم، نه به غیرِ تو؛ مرا در گروهِ سبقت گیرندگان به رحمتت قرار ده؛ مقامم را در بهشت در زمره مقربین بالا بر؛ مرا به بندگان شایسته ات ملحق کن؛ تو ارحم الراحمین و اعظم العظماء و اکرم الکرمایی؛ ای کریم!» آنگاه به سجده رفته تا فجر، "یا رب یا رب" می گفت.

آری، مراقبانِ واقعی، عطش وصف ناپذیر در مناجات با خدا دارند.

و دیگر اینکه مراقبان، در همه احوال، محبت خدا را نسبت به خود احساس می‌کنند و قدرشناس این نعمت بزرگ اند.

 

بزرگی گفت: کنیزی داشتم که از احوالات او تعجب می‌کردم، بعضی شب‌ها می‌دیدم در گوشه‌ای سر به سجده گذاشته و می‌گوید: به محبتی که به من داری، مرا بیامرز! به او گفتم: اینگونه نگو، بگو: به محبتی که به تو دارم. گفت: خیر، او بود که به محبتش، مرا خلق کرد و به محبتش، مرا از شرک نجات داد و به عشقش به من، دیده‌ام را در این دل شب، بیدار نگاه داشت در حالی‌که چشم‌ها در خوابند.

آری، درک این محبت، از احوال مراقبان است. از احوالِ آنان که مانند زنبور دربانِ کندوی عسل، در مقابل درِ دل، به مراقبه نشستند تا هیچ غیرِخدایی را راه ندهند.

و ترس از خدا در همه جا از احوال مراقبان است.

 

گفت: آهنگری را دیدم که دست در کوره‌ی داغ آهنگری می‌کرد، آهن سرخ شده را خارج می‌کرد و آتش در او تأثیر نداشت، از او پرسیدم: این چگونه است؟! گفت: در دوران قحطی، زنی نزد من آمد و گفت: یتیم دارم، گرسنه‌اند، گندمی به من بده. به او پیشنهاد ناصوابی دادم، رفت و دوباره آمد، باز همان سخن را گفتم، این کار سه مرتبه تکرار شد، سرانجام او گفت: راضی هستم به شرط اینکه مرا جایی ببری که کسی نباشد، قبول کردم. روزی، خانه را خالی کردم، او را به خانه بردم، گفتم: حجاب بردار، دیدم می لرزد، گفت: شرط را به‌جا نیاوردی! گفتم: در این خانه، هیچکس نیست، خانواده را بیرون کرده‌ام، خانه را خالی نموده‌ام. گفت: ای بی انصاف! خانواده‌ات را بیرون کرده‌ای، آیا خدا را هم بیرون کرده‌ای؟! آیا خدا کسی نیست؟!

بدنم به لرزه افتاد، گفتم: برو، تو خواهر من هستی، مایحتاج یتیمانت را می‌دهم. دستش را بالا برد و گفت: خدایا، این مرد مرا نزد جده ام فاطمه(س) شرمنده نکرد، تو هم به خاطر فاطمه (س)، آتش دنیا و آخرت را بر او سرد گردان. دعایش برایم مستجاب شده است.

آری، مراقب می‌داند که یکی مراقب اوست.

 

لقمه‌ی عملی:

هیچ وقت از خودمون پرسیدیم قیمت یک روز زندگی چند است؟  ما که قیمت همه چیز را با پول می‌سنجیم، تا به حال شده است از خدا بپرسیم: خدایا یک دستِ سالم چند است؟! یک چشم سالم چقدر می ارزد؟! چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنمان، بپردازیم؟! ما همه چیز را مجانی داریم و شاکر نیستیم! امروز، سجده‌ی شکر به ‌جا آوریم.

 

ذکر امروز: ۲۹۰ مرتبه «یا فاطِرَ السَّماوات وَ الاَرض»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۱۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: ذکر

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۵۵ ق.ظ

 

ذکر یعنی یاد کردن، به یاد آوردن. ذکر خدا یعنی یادکردن خداوند. ذکر خدا شرایطی دارد که بدون آنها محقق نخواهد شد؛ و اثراتی دارد که نوع و مسیر حرکت معنوی ما را مشخص می‌کند. ذکر خدا، برای پیوستن به اوست و برای این است که انسان، دچار غفلت و فراموشی نشود، اما باید توجه داشته باشیم که ذکر، باید مداوم باشد و تداوم داشته باشد زیرا با عدمِ تداومِ ذکر، عبد، دچار غفلت شده؛ و غفلت مانع بسیار مهمی در پیشرفت او خواهد بود. به همین جهت، مداومت در ذکر؛ و پرهیز از غفلت در مسیر خودسازی، اهمیت ویژه‌ای دارد.

کسی که می خواهد تازه شروع به مداومت در ذکر کند، باید بداند که این امر، دشوار و سنگین است و گویا قلب، تمایلی چندان، نشان نمی‌دهد زیرا عادت به این امر ندارد.

علما مثالی زده‌اند که: کسی که در طول زندگی، به غیرِ خدا عادت کرده و اُنس گرفته و به دیگران دلبسته شده است، نمی تواند مداوم یاد خدا باشد؛ و پی در پی دچار غفلت می شود، مانند پرنده‌ای که سال‌ها، آشیانه‌ای داشته و به آن اُنس گرفته؛ وقتی او را به آشیانه‌ی جدیدی می‌آورند، با کمترین غفلتی، به آشیانه‌ی قبلی باز می‌گردد مگر آنکه، آنچنان مراقبش باشند که تا مدتی، نتواند به آشیانه‌ی قبلی بازگردد و به تدریج به منزل جدید خود، اُنس گیرد و عادت کند. قلب انسان هم به سبب اُنس با غیرِ خدا، همین‌طور است؛ ذکر مداوم، دل را به تدریج با خدا اُنس می دهد.

چرا این همه به ذکر سفارش شده و در قرآن برای آن حد و اندازه ای قرار نداده و برایش زمان و مکان مخصوصی قرار نداده اند؟!

البته قرآن در آیاتی سفارش کرده است که در برخی ساعات، حتماً به ذکر الهی مشغول باشیم؛ اما اهمیت موضوع در یک چیز است و آن اینکه اگر بنده، از یاد خدا غافل شود و پروردگار خویش را فراموش کند، خداوند نیز او را فراموش خواهد کرد و به حال خود، واگذارش می‌کند.

خداوند در آیه‌ی ۵۱ سوره‌ی اعراف می‌فرماید: «امروز ما آنها را فراموش می‌کنیم همان گونه که آنها لقای چنین روزی را فراموش کردند» و همچنین می فرماید: «پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم و شکر مرا گویید و کفران نکنید.» خداوند صریحاً در این آیه می‌فرماید، اگر می‌خواهید شما را یاد کنم، مرا یاد کنید.

مرحوم علامه طباطبایی همیشه در سخنان و پندهای خود به شاگردانش، به این آیات اشاره می‌فرمودند و هرگاه از ایشان، پند و ذکری می‌خواستند، این آیه را با حالت مضطرب و نگران تلاوت می‌کردند و بسیار متأثر می شدند و حتی تا پایان عمر شریف خود، برای نصیحت و تذکر بر خود و دیگران، به این آیه تمسک می‌کردند.

چنین حالتِ اهل معرفت، گویای آن است که دوام ذکر اهمیت ویژه‌ای دارد و فراموشی و غفلت، چنان تکان دهنده و نابودکننده است که اهل معرفت، از یادآوریِ عواقب سوء آن، به وحشت می‌افتند.

آیا واقعاً ترسناک نیست که اگر این عمل را فراموش کنیم خدا هم ما را فراموش خواهد کرد؟! چرا مردی مانند علامه از ترس می‌لرزد؟!

زیرا او می‌داند اگر خداوند، انسان را به دست فراموشی بسپارد، انسان به سرپرستی شیطان در می‌آید و به طور حتم، سرانجامش گمراهی و هلاکت خواهد بود.

چرا ترسناک نباشد در حالی‌که انسان، دو دشمن قوی دارد که همیشه بیدار و آماده باش هستند و منتظر فرصت؛ یکی شیطان و دیگری نفس؛ که هر لحظه به دنبال گمراه کردن انسان هستند.

ذکر خداوند، باعث پیروزی انسان؛ و غفلت از ذکر خدا، باعث شکست در مقابل این دو دشمن است. خطر از این بیشتر که در قرآن فرموده است: «و هر کس از یاد خدا روگردان شود، شیطان را به سراغ او می‌فرستم، پس همواره قرین اوست و آنها، این گروه را از راهِ خدا، باز می‌دارند در حالی‌که گمان می‌کنند هدایت یافتگانِ حقیقی‌اند»

و اما لذت بخش‌ترین مزه‌ی ذکر، آن است که امام ششم (ع) فرمودند: «یاد خدا را به جهت آنکه او، تو را یاد می‌کند؛ داشته باش زیرا او، تو را یاد کرده که تو، او را یاد می‌کنی و او، از تو غنی است؛ او که یادت می‌کند بسیار بالاتر و دل چسب‌تر و کامل‌تر از ذکر توست. و اگر به این معرفت دست یابی، خضوع و حیا و انکسار پیدا می‌کنی؛ و اینها اثری دارد و آن، دیدنِ فضل و کرم خداست؛ اینجاست که انسان، برای خدا خالص می‌شود و طاعاتِ خود را کوچک می‌شمارد، اگرچه زیاد باشد؛ ولی اگر ذکرِ خودت را دیدی؛ ریا؛ و عُجب؛ و سفاهت؛ و تندی با خلق؛ و زیاد شمردن عبادت؛ و فراموش کردنِ کرم و فضل الهی به دنبال دارد و همه‌ی اینها، دوری از خدا را درپی می آورد. پس، روز به روز، هر چه بگذرد، وحشتِ انسان از خدا، بیشتر و بر اُنس او به غیرِ خدا، افزوده می‌شود، پس کسی که می‌خواهد خدا را یاد کند باید بداند مادامی که خدا، بنده را با توفیق و جذبِ خویش، یاد نکند، انسان، قدرت بر ذکر ندارد.»

پس اکنون که خدا، به تو عنایت کرده است و می‌توانی ذکر خدا را بگویی؛ چگونه شکر این نعمت را به‌جا خواهی آورد که اجازه داده است او را بخوانی و صدایش بزنی؟!

 

ذکر: امروز صدایش کنیم «یا حاضِرُ یا ناظِر»

 

لقمه‌ی عملی:

غرور، بدترین دشمن است. تندرستی، با ارزش ترین دارایی است. بی تفاوتی، دردناک‌ترین انتقام است. آسایش و آرامش، بهترین نعمت است. امروز، تواضع را تمرین کنیم. تندرستی را قدر بدانیم. نعمتها را شاکر باشیم. و بی تفاوت نباشیم.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۵۵
خادمه الزهراء