سایهی هـُما
محمود غزنوی به همراه همراهان خود به شکار میرفت. گرمای سوزان در آن بیابانِ بیسایه، همه را رنجیده و آزرده میساخت. در همین میان، «هما» که از مرغان هوایی است و پرهایی پُرپهنا و گسترده دارد، در آسمان پیدا و نمایان شد. همراهان با خود گفتند: خود را به سایهی هما میرسانیم تا بیش از این آفتاب بر تن ما نتابد و پرشتاب رفتند. تنها کسی که محمود را رها نکرد و نرفت، نامش اَیاز بود.
محمود با حیرت و شگفتی او را گفت: از گرما به ستوه نمیآیی؟! و از آن بیتاب و رنجه و آزرده نیستی؟!
گفت: آری، تاب و توانم را برده است.
پرسید: چرا به سایهی هما نمیروی؟!
گفت: وقتی سایهای چون سایهی وجود شما بر سر من است، بیمعنا و نارواست که سایهای دیگر بخواهم؛ زیرا به زیر این سایه، راحتم؛ و ایمن و بیترس و آسوده و سلامت؛ و مشکلات و سختیها و دشواریهایم یکی پس از دیگری گشوده و مرتفع است.
محمود، با شنیدن این سخن، اندیشه کرد و به تأمل فرو رفت و دید که سخن اَیاز، بسی نغز و پرمغز و با معناست. با خود گفت: کسی که اعتقاد و رابطهی قلب و باطن او با من، اینگونه باشد، پس بر من ضرور و لازم است که تمام خواستها و حاجات و گرهها و مشکلات او را بگشایم و از میان همراهان، نسبت به او، نظر عنایت و لطفی دیگر داشته باشم؛ و محبتی و میلی دیگر.
اگر کسی در این دنیا، سایهای جز سایهی خدا را نخواهد و رحمتی جز رحمت او را تمنا و آرزو ننماید، در اینکه خدا با او چه خواهد کرد، تنها خود میداند و بس!
آری، اینجا جایی است که پای اهل خرد و بصیرت و تأمل، لنگ و ناتوان است؛ و کسی نتوانسته و نمیتواند، عنایت و لطف خداوند را نسبت به کسی که جز سایهی خدا را نمیخواهد، ارزیابی و اندازهگیری کند.
قرآن مجید نیز خود به این سخن، قایل است که آنچه خداوند در فردای روزگار، بر چنین فردی ارزانی خواهد داشت، در حساب نمیگنجد؛ که عدد نیز در اینجا ناتوان است و قادر به بیانِ میزان مرحمت و لطف و موهبت پروردگار به چنین بندهای، نمیتواند باشد.
آیا جناب زینب (س) را نمیبینی؟!
«فَاعتَبِرُوا یَا أُولِی الأَلبَاب»
ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 11ر7ر1396
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.