در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

 

این روزها به بهانه ایام رجبیه و تولد با سرسعادت مولا، ادب ایجاب می‌کند که تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیریم و خود را در گوشه‌ای بر سفره‌ی تولد ایشان جای دهیم و چون این خانواده، تمامی اهل کرم و بخشش هستند، حتماً جرعه‌ای از شربت تولد ایشان را به کام جان ما خواهند ریخت. این روزها بهار است، فصل گل‌های متنوع، زیبا و چشم‌نوازی که روح انسان را نوازش می‌دهد. ما هم سعی می‌کنیم، کنار لقمه‌ی صبحانه هر روز شاخه گلی هم بگذاریم تا حال و هوا را لطیف‌تر کنیم.

گل‌ها ویژگی‌های منحصر به ‌فردی دارند.

یکی اینکه اول غنچه‌اند و سپس می‌شکفند، باز می‌شوند و جلوه‌های خود را به نمایش می‌گذارند. قلب مؤمن، مثل غنچه است و مؤمن با تفکر، تعقل و تذکر در خوبی خدا و اهل‌بیت دلش دچار محبت آن‌ها می‌شود، وقتی محبت پیدا کرد از آن‌ها راضی می‌شود، وقتی به رضا رسید غنچه‌ی دلش می‌خندد و می‌شکفد و کارش تمام می‌شود.

 

از ویژگی‌های گل این است که برای رشد، بالندگی، تربیت و شادابی به امور مهمی همانند نور، حرارت، آب و از جمله فضولات حیوانی نیازمند است و الّا به ثمر نمی‌رسد. می‌گویند: اهل معرفت، باطن دنیای مادی را به فضولات تشبیه کرده‌اند. ازاینجا استفاده می‌شود؛ که همان‌گونه که گل برای رشد خود به فضولات حیوانی احتیاج دارد؛ مؤمن هم برای رشد و کمال خود، به زندگی کردن در دنیا که باطنش همان است، نیازمند است.

بدون زندگی در دنیا و رشد و تربیت در چنین فضایی هرگز به نقطه‌ی اوج کمال ظاهر و باطنی و مادی و معنوی در دنیا و آخرت نخواهد رسید.

بیایید دنیا را از کنار سفره‌ی مولا نگاه کنیم و هر دو چهره‌ی مثبت و منفی دنیا را ببینیم.

روزی حضرت شنیدند کسی مذمت دنیا می‌کند و از دنیا به شدت بد می‌گوید. حضرت فرمودند: ای کسی که نکوهش دنیا می‌کنی درحالی‌که تو خود به غرور دنیا گرفتاری، فریفته باطل آن هستی. تو از جرم دنیا شکایت می‌کنی یا دنیا از جرم تو شکایت دارد؟ چه وقت دنیا تو را گول زد و چه موقع تو را فریب داده است؟ چه اندازه با دست خود بیماران را پرستاری کردی؟ در کنار بستر آنان مراقب بودی؟ و درخواست شفای آن‌ها را نمودی و از طبیبان برای آن‌ها دارو خواهش کردی؟ اما در نهایت نتیجه نداد، آن‌ها را با دست خود به خانه‌ی گور سپردید و یا آنگاه ‌که پدر و مادر خود را از دست دادید و یا ... دنیا شما را فریب داد؟

و در حدیثی دیگر به بُعد مثبت دنیا می‌پردازند و می‌فرمایند: این دنیا جایگاه صدق و راستی است؛ برای کسی که با آن به ‌راستی رفتار کند. و خانه تندرستی است؛ برای کسی که از آن چیزی بفهمد. و سرای بی‌نیازی است؛ برای کسی که از آن توشه بردارد. و محل اندرز است؛ برای کسی که از آن اندرز گیرد. هان! بدانید، دنیا مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحی الهی و تجارت‌خانه اولیای خداست. آن‌ها در اینجا رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت را سود خود قرار داده‌اند.

 

از ویژگی دیگر گل این است که طراوت و شادابی خود را مدیون آب است و اگر آب به او نرسد مرگش حتمی است. مؤمن همین‌طور است، هم به آب طبیعی و هم به آب معنوی نیازمند است.

آب در لسان اهل معرفت، اول رحمت الهی و دوم معارف الهی و سوم ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام معنا شده‌است. در واقع انسان برای دست‌یابی به حیات طیبه به این سه محتاج است.

🔸 اول باید رحمت خاصه الهی شامل حالش شود.

🔸 دوم از این طریق و از جانب قرآن و عترت معارف الهی به او برسد.

🔸 آنگاه تحت عنایت ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام قرار گیرد.

 

راستی ولایت اهل‌بیت چیست؟

فرمودند: ولایت یعنی محبت اهل‌بیت، و پیروی از آن‌ها در دین‌داری، و اطاعت از اوامر و نواهی آنان و اقتدا کردن در اخلاق و اعمال آن‌ها.

آری آب یعنی ولایت علی علیه‌السلام و بدان چشمه‌ی محبت علی در باطنتان است. کمی سر به گریبان فروبرید و در درون خود، کار کنید تا به آب برسید.

اگر اهل فکری، بافکر؛           اگر اهل ذکری، با ذکر؛            و اگر اهل ‌دلی، با دل؛             و اگر اهل عشقی، با عشق؛

در درونت کار کن که البته تیشه‌ی عشق تیزتر است و زودتر به آبت می‌رساند.

کارم اندر عشق مشکل می‌شود.                    خانمانم بر سر دل می‌شود

هر زمان گویم که بگریزم ز عشق                 عشق پیش از من به منزل می‌شود

یا علی، صلوات

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۰۹
خادمه الزهراء

سخنرانی استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری در ایام میلاد حضرت علی علیه السلام

مکان: حسینیه فاطمه الزهرا کرج

زمان: فروردین ماه 1396

 

O دریافت فایل صوتی کلیک کنید 8

 

برخی عناوین مطرح شده در سخنرانی ۱۱ رجب، ۲۰ فروردین ۱۳۹۶

🔹 طریقه‌ی توسل به امیرالمؤمنین علی (ع)

🔹 ماه رجب، ماه فتح الباب است.

🔹 وسایلی که ما برای رستگاری داریم.

متن این سخنرانی‌ از طریق لینک زیر قابل مشاهده است:

8کلیک کنید8

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۵۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه سفارش

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۲۷ ب.ظ

 

یک لقمه سفارش، از کنار سفره‌ی نورانی مولود کعبه، چه لقمه‌ای، چه برکتی و چه انرژی فراوانی که از این لقمه دریافت خواهیم کرد.

فرمودند: من چهار کتاب بزرگ آسمانی را که از ناحیه خداوند بر چهار پیامبر بزرگ نازل ‌شده‌است را خواندم و از هر یک،‌ کلمه‌ای انتخاب کردم.

از تورات این کلمه را برگزیدم: «کسی که سکوت اختیار کند و کم‌حرف باشد، نجات پیدا خواهد کرد.»

از انجیل این کلمه را برگزیدم: «کسی که قناعت کند، سیر و اشباع می‌شود.»

از زبور این را انتخاب کردم: «کسی که مخالفتِ تمایلات مادی نماید، از بلاها ایمن گردد.»

و از قرآن برگزیدم: «کسی که توکل به خداوند نماید، خدا او را کافی است.»

 

آری کم‌حرفی یک امتیاز است؛ برای رهروان پاکی و درستی. به‌طوری‌که در دین ما گفته‌شده پر سخن گفتن، علامت کم‌عقلی است. در مورد پیامبر اسلام آمده‌است که آن جناب، بسیار کم‌سخن بوده و در موارد غیرضروری سخن نمی‌گفتند و از آنان که سخنان بی‌مورد و نازیبا می‌گفتند اعراض و دوری می‌کردند.

و مولای متقیان فرمودند: مردانگی و شخصیت انسان، در زیر زبان او پنهان است. یعنی وقتی کسی زبان گشود و سخن گفت معلوم می‌شود که دارای چه شخصیتی است.

و به تجربه رسیده‌است که آدم کم‌حرف، نزد مردم با وقار و محترم است و آن کسی که پرحرف است، او را دیوانه و یا شبیه آن می‌خوانند.

 

کلمه دوم از انجیل در باب قناعت برگزیده ‌شده‌است. قناعت یکی از بهترین خصال اخلاقی برای انسان‌های وارسته و خردمند است. در کنار سخن مولای متقیان نمی‌شود کلامی گفت زیرا که هیچ کلامی آنجا جایگاهی ندارد، به ‌جز کلام فرزند برومندش. امام ششم علیه‌السلام فرمودند: کسی که قانع باشد از غم و زحمت و ناراحتی راحت می‌شود.

قناعت یک صفت و خصلت است که برخی با ممارست ریاضت و تعادل در زندگی آن را کسب می‌کنند و چون با کسب این صفت از حرص و طمع و چشم داشت به داشته‌های دیگران، دست برمی‌دارند؛ به‌ راحتی خیال و رضایت خاطر به داشته‌های خود، از غم زیاده‌خواهی و حرص ورزی که منشأ بسیاری از گناهان و بیماری‌های جسمی و روحی می‌باشند راحت می‌شوند.

از حکیمی پرسیدند: چه چیزی بهتر از طلا است؟ گفت: قناعت کردن. زیرا اگر انسان میلیاردها تن طلا داشته باشد، اما صفت قناعت را نداشته باشد؛ فقیر و بیچاره است، مداوم چشم طمع به دیگران دارد.

 

و کلمه سوم، ترک تمایلات نفسانی. همان‌طور که از نظر طب، بیماری سرطان دشمن شماره یک انسان است که اگر به ‌موقع و درست درمان نشود، کشنده است و اصلاً انواعی از این بیماری علاج ندارد؛ هوای نفس هم در درون انسان، سرطان روح و خلق انسانی اوست و اگر نتوانیم در خیلی از موارد نفسانیت خود را مدیریت، یا هدایت، یا تعدیل و یا در خیلی از موارد با آن‌ها جهاد و مبارزه کنیم، لاجرم انسانیت ما را خواهد کشت. این بیماری آن‌قدر خطرناک است که انبیا و اولیای الهی و مردی مانند علی علیه‌السلام از آن به خداوند پناه برده‌اند. و چه خوب است که عبرت بگیریم. و لقمه‌ی امروز را آرام‌آرام نوش می‌کنیم تا طعم و مزه‌ی آن را بهتر احساس کنیم.

 

و اما کلمه چهارم از قرآن مجید: توکل. اینکه قرآن ناطق، قرآن صامت را تلاوت کند؛ خود حکایتی است. و اینکه از میان هزاران کلمه که تک‌تک گل‌هایی هستند که خداوند به دستان خود کاشته‌است؛ آن ‌هم در گلستان قلب حبیبش که او در کمال درایت باغبانی کرده و سپس گلاب‌گیریش را به دست مولایمان سپرده و ایشان در آن گلستان تفرج کرده و شاخه گلی را این ‌همه برگزیده و در معرض فهم ما قرار داده؛ خود حکایت دیگری است.

و آن گل، توکل است به خدایی که در همین نزدیکی است و در قرآنش از ما می‌پرسد: آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

وقتی جناب یوسف در زندان به هم‌سلولی خود گفت: به عزیز مصر بگو من بی‌گناه زندانم. جبرئیل آمد. گفت: یوسف! چه کسی تو را بهترین مردم قرار داد؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه کسی تو را نزد پدرت محبوب نمود؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه کسی کاروان را بر سر چاه آورد و تو را نجات داد؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه کسی تو را از حیله و مکر زنان مصری رهایی ‌بخشید؟  گفت: پروردگارم. جبرئیل گفت: پروردگارت می‌گوید چه باعث شد که حاجت خود را نزد مخلوق بردی؟ پس به جریمه‌ی کارت مدتی در حبس بمان.

رسول اکرم فرمودند: تعجب می‌کنم از برادرم یوسف از اینکه چگونه به مخلوق خدا حاجت برد نه به خداوند!

بیایید اکنون‌که صبحانه از گوشه‌ی سفره‌ی ابوزینب علیه‌السلام روزیمان شده‌است؛ در اخلاق، تفکر و جهان‌بینی هم، لقمه از بیکرانه‌ی وجودش نوش کنیم و عاشقانه بگوییم: محب تو نیست آنکه شبیه تو نیست.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۲۷
خادمه الزهراء

یک لقمه نان همراه با نور از سفره‌ی پر برکت ابن‌الرضا، جوادالائمه علیه‌السلام.

تبریک به حضور نورانی پدر بزرگوارش و فرزند برومندش صاحب الزمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه؛ و طبق طبق گل نرگس هدیه بر ضریح پر نورش.

 

 

ماه رجب امسال (سال 1396 این کلام از استاد ایراد شده است ادمین) بهار در بهار است. تولدها و حوداث معنوی که در روزها و شب‌های این ماه اتفاق افتاده‌است و تقارنش با نوروز، واقعاً روزهای نوئی را برای ما به ارمغان آورده‌اند. امیدوارم از این فرصت پیش آمده، خوب استفاده کنیم و برگی نورانی در دفتر زندگی امسالمان باز کنیم.

نمی‌دانم در مورد حضرت جواد علیه‌السلام چه بنویسم! من اصلاً دوست ندارم در ایامی که مخصوص به یکی از ائمه معصومین (ع) می‌باشد، فقط در مورد ایشان چیزی بگویم یا بنویسم؛ زیرا فرمودند: ما امامان، همه یک نور واحد هستیم و هیچ تفاوتی با هم نداریم، هر کدام اگر جای آن دیگری بودیم، همان اعمال و رفتاری را انجام می‌دادیم که او انجامش داده است.

یعنی اگر امام حسن مجتبی علیه‌السلام به جای امام حسین علیه‌السلام بودند همان می‌کردند که ایشان انجام داده‌اند و بر عکس. پس وقتی بخواهیم در مورد هر کدام از ائمه معصومین علیهم‌السلام چیزی بگوییم باید در مورد همه‌ی آنها بگوییم.

خوب، لقمه‌ی امروز را از کدام قسمت سفره برداریم؟ شما چه میل دارید؟

می‌دانید! شیرین‌ترین، گواراترین و دل‌چسب‌ترین لقمه، لقمه‌ی محبت است؛ و آن لقمه‌ای است که عاشق از سرِ عشق بپیچد و با دست خودش در دهان معشوقش بگذارد. باور کنید این لقمه‌ی صید است اگر بشود فقط با یک لقمه، دلی را صید کرد، همین لقمه است. صید به شیوه‌های مختلف انجام می‌گیرد. گاه، صید، شیر است و ببر؛ و گاه صید، مرغ است یا ماهی؛ و گاه آهوست یا پروانه. مسلم است که باید ابزارهای صید متناسب با جاندارِ صید شده باشند در غیر این صورت مقصود، حاصل نمی‌شود و صیاد هرگز به خواسته‌ی خود نخواهد رسید، پس هر چیزی با ابزارِ صیادی خاصِ خود شکار می‌شود.

ما که در دنیا و آخرت، سخت نیازمند به رحمت و لطف حق و عنایت ویژه و جاودانه‌ی حق هستیم و بر اساس آیات و روایات باید راهی را طی کنیم که پایانش، رضایت حضرت حق و بهشت خداوند باشد، پس باید ابزار مناسب این‌ها را فراهم آوریم، آنگاه درصدد صید کردن لطف و رحمت حق و عنایت و رضایت دوست و نهایتاً بهشت برآییم.

از آنجا که ماهی‌گیر، تورِ صید ماهی را بهتر از دیگران می‌شناسد و شکارچیِ پروانه، تور شکار پروانه را؛ و سخنران، ابزار صید کلمات را، پس خداوند هم تور مناسب با آن حقایق را بهتر از هرکس می‌شناسد، اینکه چگونه می‌شود به تمام مواهب دنیوی و اخروی رسید و ابزار صید مناسبِ همه‌ی این‌ها چیست را خداوند بهتر از همه می‌داند.

او بر پایه‌ی آیات قرآن، این تور را، محبت به اهل بیت (ع) و اطاعت از فرمان آن بزرگواران می‌داند و لاغیر!

و راه به دست آوردن محبت، اتصال به معرفت و شناخت است.

انسان وقتی کمترین شناخت را از اهل بیت (ع) پیدا کند، با چشم معرفت، جز زیبایی‌های معنوی و حسنات اخلاقی و عملی و آراستگی‌های روحی و قلبی، چیز دیگری از این بزرگواران نمی‌بیند؛ و همان زیبایی‌ها و آراستگی‌ها، سبب دلبستگی، محبت، علاقه و عشق به آنان می‌شود.

این محبت با حرارتی که دارد، انسان را در هر شرایطی وادار می‌کند که به شکل معشوق درآید؛ و از آنجا که اهل بیت علیهم السلام هم‌رنگ حق هستند، ما نیز با هم‌رنگ شدن با آنها، به رنگ حق در خواهیم آمد؛ و با این تورِ بی‌نظیر که تار و پودش بافته از محبت، عمل، عشق و اطاعت است؛ رحمت، لطف، عنایت، کرامت و مغفرت در بهشت حق را صید خواهیم کرد.

البته با پدید آمدنِ عشق چه انسان بخواهد، چه نخواهد، به دایره‌ی اطاعت از خواسته‌های معشوق می‌افتد و از این طریق به تدریج از معشوق رنگ می‌گیرد تا جایی که عاشق، در حدّ سعه‌ی وجودی خود معشوق می‌شود.

 

عجب لقمه‌ی محبتی خداوند برایمان گرفته‌است!

این لقمه، چنان انرژی دارد که بیش از چهارده قرن اسلام را سر پا نگه داشته‌است.

فرمودند: برای هر چیزی پایه و اساسی است و پایه و اساس اسلام، عشق ورزی به ما اهل بیت است.

و فرمودند: عشق و محبت به ما را خداوند از خزانه‌هایی که زیر عرش اوست و مانند خزانه‌های طلا و نقره است، از آسمان فرود می‌آورد و آن را جز به اندازه نازل نمی‌کند و جز به بهترین بندگانش نمی‌بخشد. این عشق و محبت همانند ابری باران‌ زاست. پس هرگاه خداوند بخواهد آن را فرمان می‌دهد و آن نیز باران محبت را نازل می‌کند. پس به جنین داخل شکم مادر هم می‌رسد.

آری، از آنجا که محبت اهل بیت (ع)، هدیه‌ی خداوند است و هدیه را فقط به دوستان می‌دهند، پس محبت به آن بزرگواران، نشانه‌ی محبت خداوند به انسان است.

لقمه‌ی محبت جوادالائمه علیه‌السلام نوش جانتان!

 

ذکر حاجت:

هر گاه در زندگی فرو ماندی، به دنبال راه چاره بودی، هفتاد بار امام رضا علیه‌السلام را به جوادش قسم بده. و اگر توانستی به مشهد برو، حلقه‌ی یکی از درب‌های حرم مطهر را بگیر و آن ذکر را هفتاد بار بگو و دست خالی برنگرد.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۱۳
خادمه الزهراء

جمعه روز خاص انتظار

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۵۷ ب.ظ

روزتان زهرایی و همه لحظه‌هاتان نورانی، عید جمعه‌تان پر از خیر و برکت

جمعه روز خاص انتظار برای کسانی است که یار سفر کرده دارند و معتقدند که در جمعه‌ای جلوه ظهور خواهد داشت.

 اما کدام جمعه؟

هر جمعه‌ای به قول مسیح علیه‌السلام چراغ‌ها را روشن کن، جلوی خانه‌ات را آب و جارو کن، منتظر بنشین، ممکن است هر لحظه پسر آسمان بیاید.

جمعه روز خاص برای همه مسلمانان است، روز برکت و معنویت و عید و روزی که خدواند بر برکاتش برای بندگانش می‌افزاید.

رسول خدا در تفسیر آیه «وَ لَدینا مزید» فرمودند: یعنی نزد ماست زیادتی کرامت‌ها و رحمت‌ها و روز مزید؛ روز جمعه است، شبش بسیار نورانی و روزش بسیار روشن است. پس بسیار بگویید سبحان اللّه و اللّه اکبر و لااله الا اللّه و الحمدللّه و بسیار صلوات فرستید بر محمد و آل محمد.

و فرمود روز جمعه، بهترین روزهاست و نزد خدا بزرگتر است از روز عید قربان، عیدفطر، و در آن ساعتی است که اگر هر بنده، از خدا در آن ساعت، حاجتی بخواهد؛ البته عطا می‌کنند، مگر اینکه حرام باشد. وقتی زهرای اطهر سؤال کرد آن کدام ساعت می‌باشد، حضرت فرمودند: هنگام غروب آفتاب، که نصفش غروب کرده باشد. حضرت غلامش را بر بام خانه می‌فرستاد که چون نصف آفتاب غروب کرد مرا خبر کن تا دعا کنم.

 

امام ششم علیه‌السلام فرمودند: حوریان بهشت خبر می‌دهند که روز جمعه است، کجایند اهل دنیا که امروز را به اعمال صالحه و دعا بگذرانند و بهشت و ما را از خداوند خواستگاری کنند.

 

چه کنیم، که بر نورانیت و برکات این روز برای خود بیفزاییم؟

  • ذکر خداوند

آیا ذکر زبانی تاًثیر دارد؟ آری، مرحله اول ذکر زبانی زبان مادر است و مادر با تکرار کلمات کمک می‌کند تا کودکش زبان باز کند. آنگاه مادر ساکت می‌نشیند و به بلبل زبانی کودکش گوش می‌کند و لذت می‌برد.

امیدوارم روزی همه ما صدای الله الله گفتن دلمان را بشنویم و سرمست شویم. تا آن روز از ذکر زبانی غافل نباشیم.

چه اذکاری

اول: ذکر صلوات، همین صلواتی را که همه بلدیم. فرمودند: صد بار تکرار کنید؛ خداوند شصت حاجت شما را روا می‌کند.

دوم: صد بار ذکر استغفار و صد بار تلاوت سوره توحید.

 

  • تلاوت برخی از سوره های قرآن،

مثل سوره مؤمنون که تلاوتش در جمعه باعث عاقبت به خیری است و یا سوره صافات که موجب فراوانی خیر و برکت مادی و معنوی در زندگی است.

 

  • دعا و نماز

مخصوصاً اگر فرصتی پیش آمد و موجب ناراحتی و مشکلی برای خانواده (یا اگر مهمان یا مسافر بودیم برای کسی) پیش نیاورد. خواندن این نماز تأکید شده‌است:

از امام علی علیه‌السلام روایت است که حضرت رسول اکرم فرمودند: هر که خواهد فضیلت روز جمعه را دریابد، پیش از ظهر، چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت سوره حمد یک بار و آیة‌الکرسی و سوره توحید هر یک را پانزده بار بخواند. و چون از نماز فارغ شود هفتاد مرتبه بگوید: «اَستَغفِرُ اللّه» و پنجاه مرتبه «لاحَولَ و لاقُوَّة الا بِاللّهِ» و پنجاه مرتبه «لا إلهَ إلا اللّهُ وَحدَهُ لاشریکَ لَهُ» و پنجاه مرتبه «صَلّی اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ الْاُمِّیِّ و آلِهِ»

و چون این عمل را به جا آورد از جای خود برنخیزد تا خدا او را از آتش جهنم آزاد گرداند و نمازش را مقبول کند و دعایش را مستجاب گرداند.

 

  • صله رحم کردن؛ احوالپرسی از اقوام به هر شکل ممکن.

 

  • وسعت به اهل خانه دادن که بالاترین پاداش را دارد.

وقت گذرندان با آنان، تفریح بردن، حتی آماده کردن غذایی که دوست دارند، انجام کاری که به خانواده خوش بگذرد.

کمک کردن را یاد بگیریم که قرار نیست هیشه به ما خوش بگذرد، یاد بگیریم از اینکه باعث شده‌ایم تا به دیگران خوش بگذرد؛ خوش باشیم. این اخلاقی‌تر و خدا پسندانه‌تر است.

 

  • خودنگری و خودسازی

و مهمتری کار جمعه‌ها که باید بی‌سروصدا انجام شود؛ خودنگری و خودسازی است. شاید طول هفته به دلیل مشغله‌های زیاد خود را فراموش کنیم. زمانی از روز تعطیل را به بازنگری در خود قرار دهیم.

امام زمان علیه‌السلام فرمودند: بر شما باد توجه به نفستان، یعنی نگرش دقیق و بی‌ملاحظه درخودتان. در نگرش درخودتان واقع‌بین باشید، عیوب را ببنید و به اصلاحش اقدام کنید.

 

این روزها، طبیعت بهترین استاد ما در این زمینه است. نگاهی به این گل‌های زیبای اطرافتان کنید؛ ببیند و بشنوید که چه می‌گویند. با صدای بلند داد می‌زنند که ببینید؛ ریشه‌ی ما در گِل و لای و تیرگی است اما بهترین‌ها را از خاک تیره می‌گیریم و به نمایش می‌گذاریم و چشم‌ها را به خود خیره می‌کنیم.

ببینید ما خاک می‌خوریم و غنچه می‌دهیم. اکسیژن می‌گیریم و بوی خوش تحویل می‌دهیم. از خاک سیاه، گلبرگ‌های رنگارنگ می‌سازیم. آب می‌گیریم و گلاب پس می‌دهیم. به آب، بوی خوش می‌دهیم به خاک، رنگ می‌دهیم. خلاصه درحالی‌که پا در گِل و کود بدبو دارد، گل معطر و زیبا و روح‌افزا می‌دهد.

آیا انصافاً این گل‌های بنفشه در استادی برای ما چیزی کم دارند که ما از میان خاک و گل و کود بدبو، این همه قشنگی انتخاب کردیم و تازه مثل زنبور عسلی، هم‌نشینی ما را برمی‌گزیند، شهد شیرینی شفابخش و عزتی که خداوند در کتابش سوره‌ به ‌نامش نازل کند.

تو ای انسان بعد از بهره‌وری از همه‌ی نعمت‌های الهی، چه ثمره‌ای می‌دهی و چه اثری از خود به‌جا می‌گذاری؟!

جمعه وقتی با برکت است که توجه کنم به خودم

فرمودند: انسان تا واعظی از درون خود نداشته باشد، واعظ بیرونی برایش تأثیری نخواهد داشت.

گل‌ها را دوست بدارید؛ ما را به خودمان توجه می‌دهند.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۵۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: لقمه شادی

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۴۴ ب.ظ

 

شادی، یکی از نیازهای اساسی انسان و لازمه‌ی زندگی اوست. اساساً خلقت هستی و انسان به گونه‌ای است که خود، شادی‌هایی برای آدمی فراهم می‌آورد. بهار طرب‌انگیز، آبشارهای زیبا، گل‌های رنگارنگ، صحنه‌ی طلوع خورشید، صبح زیبا، پرندگان قشنگ و نغمه خوانی آنها، باران لطیف، رویش گیاهان، رنگ‌های متنوع طبیعی، محبت و مهربانی، ازدواج و زناشویی، فرزندان سالم و صالح و هزاران نعمت الهی دیگر که برای انسان شادی‌آور و سرور آفرین هستند.

البته در کنار همه‌ی این‌ها غم و اندوه هم جزیی از زندگی است و همراه شادی‌ها می‌باشد.

در طبیعت و هستی، سنّت‌هایی جاری است که هر یک می‌تواند اندوه ساز باشند.

اگر بپذیریم که به عنوان انسان، هر لحظه با این دو واقعیت در زندگی روبرو هستیم و سکّه‌ی زندگیِ همه‌ی ما، دو رو دارد و هر کدام به نوبت به سراغ ما خواهند آمد، دیگر هرگز به دنبال شادیِ مطلق در زندگی نخواهیم بود.

آن‌هایی که به دنبال شادی دائمی و همیشگی در زندگی هستند، در واقع به دنبال عنقایی دست نیافتنی هستند. اما دقت کنید که با غم‌های زندگی باید کنار آمد و سازش کرد، لیکن شادی‌ها را باید به وجود آورد. هیچ انسانی مأمور به ایجاد غم برای خود و یا دیگری نیست اما برای ایجاد شادی برای دیگران و خود باید اقدام و حرکت کند.

رهبران دینی ما به ما دستور داده‌اند و همه‌ی نیک‌اندیشان به این دستورات اهمیت می‌دهند که خنده‌ای برلب‌ها بنشانند، دل‌هایی را شاد کنند، ابرهای اندوه را از کلبه‌های ماتم‌زده برانند و برای این کار، ثواب‌ها وعده داده‌اند. تا اندازه‌ای که فرمودند: چنین افرادی بی‌حساب داخل بهشت خواهند شد!

این همه سفارش برای پوشیدن لباس‌های شاد، استفاده از بوی خوش، نظافت، نظم و پاکیزگی، مسافرت، تفریح، حضور در طبیعت، نگاه به سبزه و آب، مهربانی و محبت، شوخی و مزاح درست، ادخال سرور در دل دیگران، همه برای ایجاد فضای شادی است.

یکی از چیزهایی که هم برای خودمان و هم برای دیگران، فضای شادی ایجاد می‌کند، خوش‌رویی است.

رسول اکرم (ص) فرمودند: انسان با مال و ثروت تنها نمی‌تواند مردم را جذب کند (به دل‌ها راه یابد) اما با خوش‌رویی و خوش‌برخوردی می‌تواند دل همگان را به دست آورد و آنها را جذب کند.

حضرت علی (ع) فرمودند: خوش‌رویی کمند دوستی است.

برعکس اینها، آدم‌های ترش‌رو هستند که بسیار زود از چشم اطرافیان می‌افتند.

اگر حنظل خوری از دست خوش‌خو               به از شیرینی از دست ترش‌روی

رسول اکرم (ص) فرمودند: خوش‌رویی کینه را از بین می‌برد.

و فرمودند: برادرت را با گشاده‌رویی ملاقات کن.

و فرمودند: خوش‌رویی، احسانی است بی‌زحمت و هزینه.

و فرمودند: خوش‌روییِ انسان، بزرگواری و کرامت نفس اوست.

 

عالمان بزرگوار ما به ما آموخته‌اند که اشک و ناله و زاریِ خود را در دل شب، عرضه به درگاه خداوند کنید و صبحگاهان با لبی خندان و چهره‌ای گشاده با بندگان خداوند برخورد کنید.

مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: شبی را به تنهایی در مسجد سهله می‌گذراندم، متوجه شدم فردی آمد و به سمت مقام ابراهیم (ع) حرکت کرد و پس از نماز صبح به سجده رفت و تا طلوع خورشید، نالید و زارید و گریه کرد. به سراغش رفتم، مشاهده کردم سید احمد کربلایی است که از شدت گریه‌اش، خاکِ سجده‌گاهش گِل شده است. صبح وقتی به حجره‌ی ایشان رفتم، مشاهده کردم در میان جمع نشسته و آنچنان می‌خندد که صدای خنده‌اش به بیرون حجره می‌رسید!

 

نمونه‌ی دیگر، حکایت عیسی (ع) و یحیی (ع) است که هر دو نمونه‌ای بارز از انسان‌های شایسته و کامل هستند. روزی یحیی (ع)، عیسی (ع) را دید که می‌خندید و شادی می‌کرد، گفت: از چیست که تو را به صورت افراد غافل می‌بینم؟ گویا از عذاب الهی ایمن هستی! عیسی (ع) گفت: از چیست که تو را گرفته خاطر و ناراحت می‌بینم؟ گویا از رحمت الهی ناامید می‌باشی! بر سر این موضوع بحث می‌کردند تا اینکه از جانب خداوند ندا آمد: محبوب‌ترین شخص از میان شما نزد من، کسی است که خنده‌رو و بشّاش باشد، و حسن ظنّش به من بیشتر باشد.

 

بیایید به گل‌ها نگاه کنیم که چگونه ظاهری شاداب و گشاده‌روی دارند؛ درحالی‌که گُل، پایش در گِل است و بر دست و سینه‌اش خار، دلش پر از خون اما چهره‌ای گشاده و لبانی متبسم و خندان دارد و موجب تسلای خاطر همگان می‌گردد و خارهای او مانع شکوفایی و خوش‌چهره‌گی و شادی بخشی او نمی‌شوند.

به امید اینکه همگان از خوش‌خویی، خوش‌رویی و از لطافتی چون گل برخوردار باشیم.

بهار و گُل طرب‌انگیز گشت و توبه شکن                   به شادی رُخ گل بیخ غم ز دل برکن

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۴
خادمه الزهراء

 

بهار است، فصل گل‌های متنوع، زیبا و چشم نوازی که روح انسان را نوازش می‌کنند و همه‌ی سلول‌های وجود آدمی را در مقابل این همه جلوه که ذره‌ای از جلوات نامتناهی رب‌العالمین است، به سجده وکرنش می‌اندازند. واقعاً بهار را جز به بهار به چه می‌شود تشبیه کرد؟ و این همه زیبایی را چگونه می‌شود تعریف کرد جز اینکه بگوییم: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ، یُحِبُّ الْجَمَال»؟ آری، چون خداوند خود، زیباست، زیبایی را و زیبا آفرینی را دوست دارد. اگر ما دیدِ زیبابین داشته باشیم در هر چیزی، حتی کمی زیبایی خواهیم دید.

نوشته‌اند: عیسی مسیح (ع)، با گروهی از راهی می‌رفتند، سگی مرده دیدند که گوشه‌ای افتاده‌بود. یکی گفت: عجب سگ بد بویی! دیگری گفت: عجب سگ زشتی! هر کدام چیزی از زشتی سگ گفتند، حضرت مسیح فرمودند: عجب دندان‌های خوب و زیبایی داشته! آری، اگر دید الهی داشته باشیم، حتی در سگی متعفن، نقطه‌ی زیبایی پیدا خواهیم کرد، چه رسد به طبیعت بهاری!

اما از قدیم گفته‌اند: گل بی خار وجود ندارد!

البته این یک ضرب المثل است وگرنه، بسیاری از گلها، خار ندارند‌، مانند گل نرگس، یاس، بنفشه، سنبل و ... این مَثل برای ما پیامی دارد که: باید خوبی و بدی را با هم ببینید؛ همانطور که گل را با خارش باید ببینید. برخی افراد فقط گل را می‌بینند و برخی فقط خار را؛ درحالی‌که هر دو با هم و در کنار هم هستند. این همراهی به ما می‌آموزد که نگاه به اطراف عالم و آدم باید نگاهی منصفانه و عارفانه باشد.

منصفانه یعنی اگر خار دیدی گل را هم در کنارش ببینی.

عارفانه یعنی اول گل دیدن و سپس در سایه‌ی گل، به خار توجه کردن.

به قول حافظ: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت                  آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

از آنجا که عارف حقیقی، عالم و آدم را از خدای واحد می‌بیند و او را به حکمت و زیبایی می‌شناسد، همه چیز را زیبا می‌بیند و در نتیجه به شکوه، گلایه، اعتراض و بدگویی علیه خدا و نظام خلقت او نمی‌پردازد، لذا از روحی صبور، شاد و تسلیم در برابر اراده‌ی الهی برخوردار است.

که برای درک این مقام، باید به معرفت و دید زینبی رسید! اگر توانستی از چشم زینب کبری (س) به هستی نگاه کنی، همه چیز حتی اسارت هم زیبا خواهد شد!

نگاهِ بانو، نگاهی عارفانه و عاشقانه است. اگر بر دیده مجنون نشینی       به غیر از خوبی لیلی نبینی

اما گل را با خار دیدن، یعنی نگاهی درست به زندگی داشتن و از وارونه نگریستن که آفت این عصر می‌باشد، پرهیز کردن. نگاه درست به زندگی؛ به انسان، توکل، کنار آمدن با سختی‌ها، عدالت‌محوری، صبر و ظلم نکردن به دیگران را می‌آموزد. و موجب یک تحول اساسی در عقل و اندیشه‌ی انسان خواهد شد. که احساس آدمی از همین جا شروع خواهد شد یعنی درست دیدن و زیبا نگریستن.

و نکته‌ی دیگر در مورد گل با خار این است که یاد بگیریم که خار، اشاره به آزمایش‌ها، بلایا و سختی‌های زندگی دارد که در زندگی برای هر کسی خواهد بود.

حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: دنیا خانه‌ای است به بلا و سختی پیچیده؛ و به فریب و کلک شناخته شده؛ احوالش دوام ندارد؛ و کسی از بلاها و مصائب آن در امان نیست. و این قانون الهی است که انبیا و اولیا هم مستثنی نیستند.

آری، اگر طبیعت، بهارِ دل‌انگیز و سرسبز و پر گل و ریحان و نشاط و شادی دارد، حتماً خزان پاییز و سردی زمستان را هم در پیش رو دارد.

آدمی هم همین طور است. اما باید توجه داشت که هر سختی و بلا و خاری که در مسیر زندگی ما قرار می‌گیرد، دو چهره دارد: یکی چهره‌ی جمال و دیگری چهره‌ی جلال.

چهره‌ی جلالِ هر سختی، آن بُعدی است که انسان را می‌گزد، دردآور و فشارآور است.

اما چهره‌ی جمال، نوعاً بر انسان پوشیده است و آن، زاویه‌ای است که خداوند در لوای آن بلا، خیر، رحمت، رشد، کمال، بهشت و لقای خود را قرار داده است. باید آن بُعد از بلا که رحمت الهی را در پی دارد، دید تا به مغز و باطن همه‌ی خوبی‌ها و زیبایی‌ها رسید.

قدر این خارها را بدانیم که گل بی‌خار وجود ندارد!

زیبا گفته مولوی:      

ای جفای تو ز راحت خوب‌تر              و انتقام تو ز جان محبوب‌تر

نار تو این است نورت چُون بود؟          ماتم این تا خود که سُورت چون بود؟

از حلاوت‌ها که دارد جور تو               وز لطافت کس نیابد غُور تو

عاشقم بر قهر و بر لطفش به‌جدّ          ای عجب من عاشق این هر دو ضدّ

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۵
خادمه الزهراء

 

شاید تعجب کنید و بگویید که کسی برای صبحانه گلاب استفاده نمی‌کند! در جواب می‌گویم: تا چه گلابی باشد و چگونه نوش جان شود؟

این روزها به هر گوشه از طبیعت که نگاه کنید بیش از هر چیزی، چشمان شما را گلهای زیبایی که باغبان حکیمِ آفرینش، برای شما خلق کرده‌است، نوازش می‌کند. او چنان تنوعی از نظر رنگ، بو، عطر و خاصیت در آنها قرار داده که عقل هر حکیمی را متحیر می‌سازد و هر انسان منصفی را به ذکر و تسبیح آن خالق توانا وادار می‌کند. و این تازه ظاهر مسأله است، آنان که از اهالی باطن هستد، سجده و ذکر تسبیح هر کدام از آنها را می‌بینند و می‌شنوند. با هر نگاهی به برگ گلی، سیری تا خدا می‌کنند.

به قول شاگردِ بزرگوار استاد بزرگ عرفان، مرحومه بانو امین که نقل کرد: بانو، کنار باغچه آرام قدم می‌زد، ناگهان ایستاد و گفت: فلانی! آیا تو هم صدای تسبیح این گلهای داخل باغچه را می‌شنوی که چگونه ذکر خدا می‌گویند؟

و یا حکایت آن مرد عارف که به صحرا می‌رفت تا برای رفع نیاز منزل، هیزم بیاورد؛ او هرگز شاخه‌ی سبز یا حتی بوته‌ی سبزی را نمی‌کند! و در جواب کسی که گفت: جمع کردنِ پشته‌ای چوب و خار، این همه دقت نمی‌خواهد؛ گفت: این شاخه‌ها و بوته‌ها، مداوم در ذکر خداوند هستند، دقت می‌کنم تا آنهایی را جمع کنم که مرده و خشک شده‌اند!

اما مطلب در اینجاست که تمام هستی، نجوای عاشقانه با ربّ خود دارند و شرط نجوا، این است که نباید به گوش نامحرم برسد. اگر می خواهی چیزی از ذکر و نیایش گلهای بنفشه‌ی باغچه یا کوی و برزن را بشنوی، باید مَحرم با طبیعت و هستی شوی.

رابطه‌ی شما با گل چگونه است؟

من با یک شاخه گل، دردهایم خوب می‌شود، دلم روشن می‌شود و غصه‌هایم برطرف می‌گردد. شما چطور؟ هرگز نمی‌توانم آنهایی را که گل خریدن را اسراف می دانند، درک کنم!

مردم در رابطه با گل، مختلف هستند:

عده‌ای به دیدن گل علاقه دارند؛ و عده‌ای دیگر به بوییدن آن؛ و عده‌ای به چیدن گل؛ و عده‌ای به ریختن گل در محافل و مجالس؛ و عده‌ای به گلاب‌گیری به جهت فواید آن.

همه‌ی این گروه‌ها، بهره‌ای از گل می‌برند اما کسی که گلاب می‌گیرد، استفاده‌ی واقعی و اصلی را دریافته است. بقیه‌ی افراد فقط سری گرم کرده و اوقاتی را سپری کرده، عبور کرده و رفته‌اند. البته اکثر انسانها با طبیعت و مظاهر آن، همین گونه رفتار می‌کنند. و صد البته آن گلاب‌گیری که خاصیت گلاب را می‌داند با آنکه فقط گلاب می‌گیرد تا سودی مادی ببرد، از زمین تا آسمان فرق دارد.

نکته این‌جاست که همه می‌دانیم که انسان، گلِ سر سبدِ باغِ آفرینش است؛ و جالب اینکه همان برخوردی را که با گل داریم، با انسان‌ها هم داریم.

عده‌ای فقط به هم نگاه می‌کنیم بدون هیچ حسی؛ سر میز غذا از صفحه‌ی تلویزیون، کودکان مظلوم و مجروح و گرسنه را می‌بینیم، لیوان نوشابه‌ی خود را پر می‌کنیم و آرام آرام نوش می‌کنیم! فردا هم شعار می‌دهیم: بنی آدم اعضای یکدیگرند. و عده‌ای در حد بو کردن هستند. تا وقتی کسی عطر و بویی دارد و سودی یا خیری برای ما دارد، در متن زندگیِ خود قرارش می‌دهیم، کنارش می‌نشینیم، به آب و هوا و نورش رسیدگی می‌کنیم؛ وگرنه آن را در گوشه‌ای می‌گذاریم تا در تاریکی از عطش، پژمرده شده و بمیرد!  و عده‌ای هم، مانند کسانی هستند که گلها و درختان را از طبیعت حذف می‌کنند و به جایش، دیوارهای بلند سنگی احداث می‌کنند. آنها سعی در حذف آدم‌ها مخصوصاً از نوع مفیدش می‌کنند تا جا برای خار و خس، بازتر شود! و در نهایت، عده‌ای مانند باغبان رفتار می‌کنند. باغبان، عاشقانه به گل خدمت می‌کند، بهره می‌رساند و از این خدمت لذت می‌برد، جان می‌گیرد و جوان می‌شود! آری، عده‌ای به آدمها خدمت می‌کنند، بهره‌رسانی می‌کنند و از همین مطلب، لذت می‌برند!

و در پایان، می‌ماند گلاب‌گیری:

گلاب‌گیرِ عالم که از میان هزاران گونه گلِ مختلف، گلهای محمدی را بر می‌گزیند؛ گلاب وجود آنها را با عبادت‌ها، ریاضت‌ها و آزمایش‌ها می‌گیرد و آنگاه خودش آن گلاب به دست آمده را می‌خرد. چرا که قیمت، بسیار بالاست! قیمت، بهشت است که فقط در اختیار خداوند است.

که خداوند فرموده: «اِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»؛ در حقیقت ‏خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای[ اینکه بهشت براى آنان باشد، خریده است.

و حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: ای انسان! بهای تو بهشت است به کمتر، خود را مفروش.

 

 

راستی برخورد شما با گل چگونه است؟

مراقب باش! فرق گُل با گِل فقط یک حرکت است، به همین سادگی می‌شود از گُلِ سرسبد بودن، تبدیل به گِل پست‌ترین شیء هستی، شد!

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۰۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تنوع

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۲ ق.ظ

 

روز سیزده فروردین و روز طبیعت است. روزی که بیشتر ایرانیان طبق رسم قدیمی صبحانه‌ی خود را در طبیعت نوش جان می‌کنند و از این فرصت برای ایجاد تنوع در گذر یک روز از زندگی استفاده می‌کنند. یکی از قوانین حاکم بر طبیعت، قانون تنوع است. طبیعت و هستی ما، دارای تنوع فراوانی است و این متنوع بودنِ هستی، حتماً برای ما پیام دارد. این همه حیوانات گوناگون و این همه گیاهان متنوع، این همه موجودات مختلف که حتی درگونه‌ی خودشان بسیار متفاوت هستند. و این همه تفاوت بین انسان‌ها از نظر شکل، رنگ، قد، هیکل و اینکه هیچ دو آدمی از نظر اثر انگشت، مانند هم نیستند؛ یعنی روی زمین، دو آدم شبیه به هم وجود ندارد حتی اگر با هم دوقلو باشند، روحیاتشان، اخلاقیاتشان و طرز تفکرشان هرگز مانند هم نیست. واقعاً سبحان الله به این همه تنوع!

تنوع، وسیله‌ای برای الهام گرفتن است، تنوع ضد افسردگی است، تنوع به ما روحیه می‌دهد، تنوع جریان و حرکت است. و اصلاً طبیعت اگر پربرکت است به دلیل تنوع فصول آن است. چهار فصل متنوع؛ فصلی گرم و داغ، فصلی خشک و برگ‌ریزان، فصلی یخبندان و سرد و فصلی سرسبز و شکوفا.

این همه تنوع برای ما پیام دارد و ما باید تنوع را در زندگی خود در نظر داشته باشیم. چرا قرآن می فرماید: بگو، سفر کنند بر روی زمین و اثرِ گذر و تحول و تنوع و دگرگونی‌ها را ببینند.

و دیگر اینکه پیامبر اکرم (ص) فرمودند: سفر کنید که مسافرت، روزی را زیاد می‌کند.

آری، سفر برای ما تنوع فکری به همراه می‌آورد، ذهنمان را باز می‌کند. یکنواختی، کسالت روحی می‌آورد.

در یک جا نشستن، انجماد فکری می‌آورد. مسافرت و رفتن به دل طبیعت، تنوع محیطی برای ما ایجاد می‌کند و به خاطر این تنوع در محیط و آب و هوا، در سیستم تنفسی ما هم تنوع ایجاد می‌شود، ساختار تنفسی ما تغییر می‌کند، در نتیجه نحوه‌ی تفکر ما هم تغییر می‌کند، به گونه‌ای دیگر فکر و اندیشه می‌کنیم، برداشت‌هایمان عوض می‌شود.

 

ما دستور دینی داریم که لوازم منزل را هر چند وقت که می‌گذرد، تغییر دهید، جابجا کنید تا تنوعی ایجاد کرده باشید، این کار ثواب دارد. و این جابجایی در روحیه‌ی شما و خانواده تأثیرگذار است.

 

به اطرافتان نگاه کنید، چرا خاصیت و مزه‌ی همه میوه‌ها در سیب جمع نشده؟! گلابی هست، انگور هست، گرمک هست، انواع توت هست و... حتی رنگ هر میوه‌ای، خاص خودش می‌باشد؛ سرخی گوجه فرنگی با سرخی هندوانه تفاوت دارد! سبحان الله به این همه تنوع در رنگ. به تنوع فراوانی که در رنگها وجود دارد توجه کنید. سه رنگ در طبیعت زیاد است و این برای ما پیام دارد.

به روشنی و سفیدی خورشید نگاه کنید، به آبی آسمان و دریا نگاه کنید و پیامش را بشنوید و به سبزی طبیعت دقت کنید.

چرا همه‌ی طبیعت سبز است؟ خورشید سفید به نظر می‌رسد و چرا آسمان آبی است؟ کمترین پیامش این است که بیایید زندگی خود را آغشته به این سه رنگ کنیم. در طبیعت رنگ سیاه نداریم، اخیراً با تزریق برخی مواد، گل به رنگ سیاه تولید کرده‌اند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مشکی نپوشید زیرا لباس فرعون است. حداقل در منزل و مهمانی نپوشیم! (جز در عزای سیدالشهداء که استثناء هست و نیز در رنگ چادر و عبا-ادمین) از نظر روانشناسی هم، رنگ مشکی انجماد فکری، افسردگی، تعصب، قساوت و لجاجت و... می‌آورد. بیایید از این همه تنوع استفاده کنیم و بهره برداریم.

موهبتهای طبیعت را دریافت کنیم که این شرایطی دارد.

یکی این است که طبیعت را پاکیزه نگه داریم. پاکی، اساس جذب همه‌ی موهبت‌های الهی است. موهبت‌ها هرگز به سوی آلودگی‌ها کشیده نمی‌شوند. آلودگی، محرومیت است. طبیعت، مداوم خود را پاکیزه می‌کند و از آلودگی‌ها خود را دور می‌کند.

هیچ گربه‌ای نیست که بعد از غذا خوردن، دست و روی خود را لیس نزند و به شیوه‌ی خود، خودش را پاکیزه نکند!

هیچ مرغی نیست که بعد از دانه خوردن، نوکش را به زمین نمالد و آن را تمیز نکند!

باید هنگامی‌که از موهبت‌های طبیعت استفاده می‌کنیم، حرمتش را هم حفظ کنیم.

اگر با دیدِ دینی و اخلاقی و اجتماعی سفر کنیم یا به دل طبیعت برویم؛ هر جا که باشد؛ مدرسه‌ای برای رشد و سلامت روحی و مکانی برای تقرب و سپاس از رب‌العالمین خواهد شد.

خوش و خرم، دلشاد و مؤمن باشید. آمین رب‌العالمین.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تکلیف

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۰ ق.ظ

 

روزهای خوب ماه رجب هم مانند روزهای دیگر عمرمان به سرعت در حال گذر است.

در حدیث داریم که: خوشا به حال کسانی که وقتی وارد زمان و مکانی می‌شوند، ادب لازم در رابطه با آنها را رعایت می‌کنند و به تکلیف خود عمل می‌کنند. خصوصاً در ایامی که خداوند از آنها به عنوان "ایام الله" یاد کرده‌ و خصوصاً اینکه در میان ایام الله هم، به آنها ویژگی خاصی عنایت فرموده‌است. یعنی در واقع می‌توان گفت که خداوند به این ایام، نگاهی دیگر و متفاوت دارد. پس کسانی که هماهنگ و مراقب از اهالی این روزها و شب‌ها حرکت کنند، از آن نگاهِ ویژه‌ی الهی بهره‌مند خواهند شد.

و باز اگر این برهه از زمان، ماه رجب باشد که در بزرگیش همین بس که خداوند، نام خودش را بر این ماه گذاشته‌است؛ و اینکه این ماه را زمانِ فتح باب برای سالکان راه خدا قرار داده‌است؛ و اینکه هر عمل و رفتار خوبی را در این ماه، حداقل دو برابر پاداش می‌دهد؛ و هر گناه و رفتار ناشایستی را هم، حداقل دو برابر کیفر می‌دهد؛ پس ماه سود بردن بندگان و زیان دیدن گنهکاران است.

اما چه کنیم؟

انسان، فطرتاً طالب سود و منفعت بیشتر است و معمولاً آنجایی سرمایه‌گذاری می‌کند که سود چند برابری عایدش می‌‌شود؛ و به محل سرمایه‌گذاری و آن کسی‌که سرمایه‌اش را نزد او می‌گذارد، اطمینان کامل داشته باشد. سرمایه‌ی ما، عمر ماست. به قول آن مرد یخ فروشِ خیابان منیریه، که یخش را روی گاری می‌گذاشت و با یک گونی خوب می‌پیچید، آنگاه فریاد می‌زد: بخرید از کسی‌که سرمایه‌اش در حال آب شدن است! راستی چه کسی سرمایه‌ی در حالِ آب شدن من و شما را می‌خرد جز خداوند؟!

خدایی که فرموده: اللّه، مشتری مال و جان مؤمنین است به قیمت بهشت. قباله‌اش را هم در تورات و انجیل و قرآن نوشته؛ ملائکه و این پیامبران بزرگ را هم شاهد گرفته؛ یعنی خاطرت جمع باشد که این معامله، از هر جهت، محکم است. عجیب اینکه همین مال و جان را خودش داده‌است و سرمایه به خودش تعلق دارد اما از سر لطف، از تو می‌خرد به بهای بهشت! چه سرمایه‌ای؛ چه مشتری؛ و چه قیمتی! فقط این نکته باقی می‌ماندکه اصولِ این خرید و فروش را بدانیم.

درست است که هر عمل مثبتی که پشتش رضای خدا باشد، در این تجارت جای دارد اما اصول، چیز دیگری است! شاید فکر کنیم، روزه‌ی رجبیه یا زیارت و صلوات و نماز مستحبی و یا دو تومان صدقه‌ای که می‌دهیم، تجارت با خداوند است؛ البته همه‌ی اینها از نگاه خداوند دور نیست و اجر و ثواب خودش را دارد؛ اما اصول، چیز دیگری است!

دوست دارم اصول را از زبان مقدس امام ششم علیه‌السلام دنبال کنیم. البته زمانی در کلاس، مفصل بحث شده‌است، اکنون مختصر می‌نویسم:

"عُنوان بصری" پیرمردی ۹۰ ساله بود. نزد بسیاری شاگردی کرده بود. سال‌ها شاگرد "مالک ابن انس" بود اما راه به هیچ کجا نبرده بود! روزی آمد منزل امام ششم علیه‌السلام و گفت: «دوست دارم همان طور که از مالک کسب علم کرده‌ام، از شما هم کسب کنم. امام (ع) فرمودند: من آزاد نیستم و منزلم تحت نظر حکومت است. برگرد نزد مالک همان‌طور که تا امروز بوده‌ای، ادامه بده. "عنوان" می‌گوید: من ناراحت شدم، غمگین بیرون آمدم، با خود می‌گفتم: اگر امیدِ خیری در من بود، ایشان مرا رد نمی‌کرد! پس پناه به قبر پیامبر (ص) بردم، به او متوسل شدم تا قلب فرزندش را با من مهربان کند. فردا مجدداً به حرم پیامبر (ص) آمدم، دو رکعت نماز خواندم، خواهش کردم که قلب جعفر صادق (ع) را با من مهربان کند و از علمش مقداری روزیِ من نماید تا بتوانم به سوی راه مستقیم و استوار الهی راه پیدا کنم.

پس مدتی در خانه‌ی خود ماندم و رابطه‌ام را با همه قطع کردم تا اینکه روزی، دوباره به در خانه‌ی حضرت رفتم. غلامش گفت: آقا مشغول نماز هستند. صبر کردم تا اینکه غلام آمد و گفت: حضرت اذن ورود به تو دادند. داخل شدم، سلام کردم، جواب فرمودند، پرسیدند: کنیه‌ات چیست؟ گفتم: ابا عبدالله. فرمودند: خدا کنیه‌ات را ثابت گرداند و تو را موفق بدارد و خداوند تو را بیامرزد، بنشین. نشستم، با خودم گفتم: اگر چیزی هم یادم ندهد همین دعایش مرا کافی است. سپس امام (ع) فرمود: چه می‌خواهی؟ عرض کردم: می‌خواهم چیزی از علومت به من بیاموزی تا به سوی خداوند راه پیدا کنم. فرمود: ای اباعبدالله! علم، آموختنی نیست، علم نوری است که در دل کسی که خدا، اراده‌ی هدایت او را بکند، قرار می‌دهد. پس اگر علم می‌خواهی ابتدا به حقیقتِ عبودیت دست پیدا کن؛ به واسطه‌ی عمل کردن به علم برس.

عرض کردم: حقیقت عبودیت را چگونه بیابم؟ فرمودند: سه چیز است:

اول، اینکه بنده برای خود مالکیتی قائل نشود زیرا بندگان دارای ملک نمی‌باشند، همه‌ی اموال را از آنِ خدا می‌بینند و در آن‌جایی که خداوند امر کرده که بنهد، می‌گذارد.

دوم، اینکه برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نکند.

و سوم، اینکه تمام مشغولیت خود را منحصراً در آنچه خداوند امرش کرده یا نهی‌اش نموده، قرار دهد.

بنابراین، اگر بنده‌ی خدا برای خودش مالکیّتی در آنچه که خدا به او سپرده‌است نبیند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالی به آن امر کرده است، بر او آسان می شود.

و چون بنده‌ی خدا تدبیر امور خود را به مدبّرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان می‌گردد.

و زمانی که اشتغال بِوَرزد به آنچه خداوند به وی امر کرده‌است و نهی نموده‌است، دیگر فراغت و مجالی نمی‌یابد تا از آن دو امر، فرصتی برای خودنمایی و فخر نمودن با مردم پیدا نماید.

پس چون خداوند، بنده‌ی خود را به این سه چیز گرامی بدارد، دنیا و ابلیس و خلایق در نظر وی سهل و آسان می‌گردد و دنبال دنیا، به جهت زیاده اندوزی و فخر فروختن و مباهات با مردم نمی‌رود. و آنچه را که از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم می‌نگرد، آنها را به جهت عزت و بالا بردن درجه‌ی خویشتن، طلب نمی‌نماید، و روزهای خود را به بطالت، بیهوده رها نمی‌کند.

و این است اولین پله از نردبان تقوا.

خداوند متعال می‌فرماید: آن سرای آخرت را ما قرار می‌دهیم برای کسانی که در زمین، اراده‌ی بلندمنشی ندارند و دنبال فساد نمی‌گردند. و تمام مراتب پیروزی و سعادت در پایان کار، انحصاراً برای مردمان با تقوا است.

گفتم: ای اباعبدالله! به من سفارش و توصیه‌ای فرما!

فرمودند: من تو را به نُه چیز وصیّت و سفارش می‌نمایم، زیرا که آنها سفارش و وصیّـت من است به اراده کنندگان و پویندگان راه خداوند تعالی؛ و از خداوند مسألت می‌نمایم تا تو را در عمل به آنها توفیق مرحمت فرماید.

سه تا از نُه امر، درباره‌ی تربیت و تأدیب نفس است، و سه تا از آنها درباره‌ی حلم و بردباری است، و سه تا از آنها درباره‌ی علم و دانش است. پس ای عنوان! آنها را به خاطرت بسپار و مبادا در عمل به آنها، از تو سستی و کاهلی سر زَند.

عنوان گفت: من دل و اندیشه‌ام را فارغ و خالی نمودم تا آنچه را که حضرت می‌فرماید بگیرم و اَخذ کنم و به آن عمل نمایم.

پس حضرت فرمود:

اما آن چیزهایی که راجع به تأدیب نفس است:

🌷 آنکه مبادا چیزی را بخوری که به آن اشتها نداری، چرا که در انسان، ایجاد حماقت و نادانی می‌کند.

🌷 و چیزی مخور، مگر آنگاه که گرسنه شوی.

🌷 و چون خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خداوند متعال را ببر.

و به خاطر آور حدیث رسول اکرم (ص) را که فرمود: هیچ وقت آدمی، ظرفی را بدتر از شکمش پُر نکرده است. بنابراین اگر به قدری گرسنه شد که ناچار از تناولِ غذا گردید، پس به مقدار ثُلث شکم خود را برای طعامش بگذارد و ثُلث آن را برای آبش و ثُلث آن را برای نفسش.

و اما آن سه چیزی که راجع به بردباری و صبر است:

🌷 پس کسی که به تو بگوید: اگر یک کلمه بگویی، دَه تا می شنوی! به او بگو: اگر دَه کلمه بگویی، یکی هم نمی شنوی!

🌷 و کسی که تو را شَتم و سّب کند و ناسزا گوید، به وی بگو: اگر در آنچه می‌گویی راست می‌گویی، من از خدا می‌خواهم تا از من درگذرد و اگر در آنچه می‌گویی دروغ می‌گویی، پس من از خدا می‌خواهم تا از تو درگذرد.

🌷 و اگر کسی تو را بیم دهد که: به تو فحش خواهم داد و ناسزا خواهم گفت، تو او را مژده بده به: من درباره‌ی تو خیرخواه می‌باشم و مراعات تو را می‌نمایم.

و اما آن سه چیزی که راجع به علم است:

🌷 پس از علما بپرس آنچه را که نمی‌دانی. و مبادا چیزی را از آنها بپرسی تا ایشان را به لغزش افکنی و برای آزمایش و امتحان بپرسی.

🌷 و مبادا که از روی رأی خودت به کاری دست زنی؛ و در جمیع اموری که راهی به احتیاط و محافظت از وقوع در خلاف امر داری، احتیاط را پیشه‌ی خود ساز.

🌷 و از فتوا دادن بپرهیز همان‌طور که از شیر درّنده فرار می‌کنی و گردن خود را پُلِ عبور برای مردم قرار مده.

ای پدر بنده‌ی خدا (اباعبدالله) دیگر از نزد من برخیز؛ چرا که تحقیقاً برای تو خیرخواهی کردم و ذکر و وِردِ مرا بر من فاسد مکن زیرا که من مردی هستم که روی گذشت عمر و ساعات زندگی حساب دارم و نگران هستم از آنکه مقداری از آن بیهوده تلف شود.

و تمام مراتب سلام و سلامت خداوند برای آن کسی باد که از هدایت پیروی می‌کند و متابعت از پیمودن طریقِ مستقیم را می‌نماید.

 

آری، تجارت با خداوند اصولی دارد که باید رعایت شود.

بیایید قبل از اینکه سرمایه‌مان، قطره قطره آب شود یک‌بار معامله‌ای اصولی با خداوند انجام دهیم. من الله التوفیق.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۴۰
خادمه الزهراء