در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۷۵ مطلب با موضوع «کلام استاد» ثبت شده است

یک لقمه نان همراه با نور از سفره‌ی پر برکت ابن‌الرضا، جوادالائمه علیه‌السلام.

تبریک به حضور نورانی پدر بزرگوارش و فرزند برومندش صاحب الزمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه؛ و طبق طبق گل نرگس هدیه بر ضریح پر نورش.

 

 

ماه رجب امسال (سال 1396 این کلام از استاد ایراد شده است ادمین) بهار در بهار است. تولدها و حوداث معنوی که در روزها و شب‌های این ماه اتفاق افتاده‌است و تقارنش با نوروز، واقعاً روزهای نوئی را برای ما به ارمغان آورده‌اند. امیدوارم از این فرصت پیش آمده، خوب استفاده کنیم و برگی نورانی در دفتر زندگی امسالمان باز کنیم.

نمی‌دانم در مورد حضرت جواد علیه‌السلام چه بنویسم! من اصلاً دوست ندارم در ایامی که مخصوص به یکی از ائمه معصومین (ع) می‌باشد، فقط در مورد ایشان چیزی بگویم یا بنویسم؛ زیرا فرمودند: ما امامان، همه یک نور واحد هستیم و هیچ تفاوتی با هم نداریم، هر کدام اگر جای آن دیگری بودیم، همان اعمال و رفتاری را انجام می‌دادیم که او انجامش داده است.

یعنی اگر امام حسن مجتبی علیه‌السلام به جای امام حسین علیه‌السلام بودند همان می‌کردند که ایشان انجام داده‌اند و بر عکس. پس وقتی بخواهیم در مورد هر کدام از ائمه معصومین علیهم‌السلام چیزی بگوییم باید در مورد همه‌ی آنها بگوییم.

خوب، لقمه‌ی امروز را از کدام قسمت سفره برداریم؟ شما چه میل دارید؟

می‌دانید! شیرین‌ترین، گواراترین و دل‌چسب‌ترین لقمه، لقمه‌ی محبت است؛ و آن لقمه‌ای است که عاشق از سرِ عشق بپیچد و با دست خودش در دهان معشوقش بگذارد. باور کنید این لقمه‌ی صید است اگر بشود فقط با یک لقمه، دلی را صید کرد، همین لقمه است. صید به شیوه‌های مختلف انجام می‌گیرد. گاه، صید، شیر است و ببر؛ و گاه صید، مرغ است یا ماهی؛ و گاه آهوست یا پروانه. مسلم است که باید ابزارهای صید متناسب با جاندارِ صید شده باشند در غیر این صورت مقصود، حاصل نمی‌شود و صیاد هرگز به خواسته‌ی خود نخواهد رسید، پس هر چیزی با ابزارِ صیادی خاصِ خود شکار می‌شود.

ما که در دنیا و آخرت، سخت نیازمند به رحمت و لطف حق و عنایت ویژه و جاودانه‌ی حق هستیم و بر اساس آیات و روایات باید راهی را طی کنیم که پایانش، رضایت حضرت حق و بهشت خداوند باشد، پس باید ابزار مناسب این‌ها را فراهم آوریم، آنگاه درصدد صید کردن لطف و رحمت حق و عنایت و رضایت دوست و نهایتاً بهشت برآییم.

از آنجا که ماهی‌گیر، تورِ صید ماهی را بهتر از دیگران می‌شناسد و شکارچیِ پروانه، تور شکار پروانه را؛ و سخنران، ابزار صید کلمات را، پس خداوند هم تور مناسب با آن حقایق را بهتر از هرکس می‌شناسد، اینکه چگونه می‌شود به تمام مواهب دنیوی و اخروی رسید و ابزار صید مناسبِ همه‌ی این‌ها چیست را خداوند بهتر از همه می‌داند.

او بر پایه‌ی آیات قرآن، این تور را، محبت به اهل بیت (ع) و اطاعت از فرمان آن بزرگواران می‌داند و لاغیر!

و راه به دست آوردن محبت، اتصال به معرفت و شناخت است.

انسان وقتی کمترین شناخت را از اهل بیت (ع) پیدا کند، با چشم معرفت، جز زیبایی‌های معنوی و حسنات اخلاقی و عملی و آراستگی‌های روحی و قلبی، چیز دیگری از این بزرگواران نمی‌بیند؛ و همان زیبایی‌ها و آراستگی‌ها، سبب دلبستگی، محبت، علاقه و عشق به آنان می‌شود.

این محبت با حرارتی که دارد، انسان را در هر شرایطی وادار می‌کند که به شکل معشوق درآید؛ و از آنجا که اهل بیت علیهم السلام هم‌رنگ حق هستند، ما نیز با هم‌رنگ شدن با آنها، به رنگ حق در خواهیم آمد؛ و با این تورِ بی‌نظیر که تار و پودش بافته از محبت، عمل، عشق و اطاعت است؛ رحمت، لطف، عنایت، کرامت و مغفرت در بهشت حق را صید خواهیم کرد.

البته با پدید آمدنِ عشق چه انسان بخواهد، چه نخواهد، به دایره‌ی اطاعت از خواسته‌های معشوق می‌افتد و از این طریق به تدریج از معشوق رنگ می‌گیرد تا جایی که عاشق، در حدّ سعه‌ی وجودی خود معشوق می‌شود.

 

عجب لقمه‌ی محبتی خداوند برایمان گرفته‌است!

این لقمه، چنان انرژی دارد که بیش از چهارده قرن اسلام را سر پا نگه داشته‌است.

فرمودند: برای هر چیزی پایه و اساسی است و پایه و اساس اسلام، عشق ورزی به ما اهل بیت است.

و فرمودند: عشق و محبت به ما را خداوند از خزانه‌هایی که زیر عرش اوست و مانند خزانه‌های طلا و نقره است، از آسمان فرود می‌آورد و آن را جز به اندازه نازل نمی‌کند و جز به بهترین بندگانش نمی‌بخشد. این عشق و محبت همانند ابری باران‌ زاست. پس هرگاه خداوند بخواهد آن را فرمان می‌دهد و آن نیز باران محبت را نازل می‌کند. پس به جنین داخل شکم مادر هم می‌رسد.

آری، از آنجا که محبت اهل بیت (ع)، هدیه‌ی خداوند است و هدیه را فقط به دوستان می‌دهند، پس محبت به آن بزرگواران، نشانه‌ی محبت خداوند به انسان است.

لقمه‌ی محبت جوادالائمه علیه‌السلام نوش جانتان!

 

ذکر حاجت:

هر گاه در زندگی فرو ماندی، به دنبال راه چاره بودی، هفتاد بار امام رضا علیه‌السلام را به جوادش قسم بده. و اگر توانستی به مشهد برو، حلقه‌ی یکی از درب‌های حرم مطهر را بگیر و آن ذکر را هفتاد بار بگو و دست خالی برنگرد.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۱۳
خادمه الزهراء

جمعه روز خاص انتظار

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۵۷ ب.ظ

روزتان زهرایی و همه لحظه‌هاتان نورانی، عید جمعه‌تان پر از خیر و برکت

جمعه روز خاص انتظار برای کسانی است که یار سفر کرده دارند و معتقدند که در جمعه‌ای جلوه ظهور خواهد داشت.

 اما کدام جمعه؟

هر جمعه‌ای به قول مسیح علیه‌السلام چراغ‌ها را روشن کن، جلوی خانه‌ات را آب و جارو کن، منتظر بنشین، ممکن است هر لحظه پسر آسمان بیاید.

جمعه روز خاص برای همه مسلمانان است، روز برکت و معنویت و عید و روزی که خدواند بر برکاتش برای بندگانش می‌افزاید.

رسول خدا در تفسیر آیه «وَ لَدینا مزید» فرمودند: یعنی نزد ماست زیادتی کرامت‌ها و رحمت‌ها و روز مزید؛ روز جمعه است، شبش بسیار نورانی و روزش بسیار روشن است. پس بسیار بگویید سبحان اللّه و اللّه اکبر و لااله الا اللّه و الحمدللّه و بسیار صلوات فرستید بر محمد و آل محمد.

و فرمود روز جمعه، بهترین روزهاست و نزد خدا بزرگتر است از روز عید قربان، عیدفطر، و در آن ساعتی است که اگر هر بنده، از خدا در آن ساعت، حاجتی بخواهد؛ البته عطا می‌کنند، مگر اینکه حرام باشد. وقتی زهرای اطهر سؤال کرد آن کدام ساعت می‌باشد، حضرت فرمودند: هنگام غروب آفتاب، که نصفش غروب کرده باشد. حضرت غلامش را بر بام خانه می‌فرستاد که چون نصف آفتاب غروب کرد مرا خبر کن تا دعا کنم.

 

امام ششم علیه‌السلام فرمودند: حوریان بهشت خبر می‌دهند که روز جمعه است، کجایند اهل دنیا که امروز را به اعمال صالحه و دعا بگذرانند و بهشت و ما را از خداوند خواستگاری کنند.

 

چه کنیم، که بر نورانیت و برکات این روز برای خود بیفزاییم؟

  • ذکر خداوند

آیا ذکر زبانی تاًثیر دارد؟ آری، مرحله اول ذکر زبانی زبان مادر است و مادر با تکرار کلمات کمک می‌کند تا کودکش زبان باز کند. آنگاه مادر ساکت می‌نشیند و به بلبل زبانی کودکش گوش می‌کند و لذت می‌برد.

امیدوارم روزی همه ما صدای الله الله گفتن دلمان را بشنویم و سرمست شویم. تا آن روز از ذکر زبانی غافل نباشیم.

چه اذکاری

اول: ذکر صلوات، همین صلواتی را که همه بلدیم. فرمودند: صد بار تکرار کنید؛ خداوند شصت حاجت شما را روا می‌کند.

دوم: صد بار ذکر استغفار و صد بار تلاوت سوره توحید.

 

  • تلاوت برخی از سوره های قرآن،

مثل سوره مؤمنون که تلاوتش در جمعه باعث عاقبت به خیری است و یا سوره صافات که موجب فراوانی خیر و برکت مادی و معنوی در زندگی است.

 

  • دعا و نماز

مخصوصاً اگر فرصتی پیش آمد و موجب ناراحتی و مشکلی برای خانواده (یا اگر مهمان یا مسافر بودیم برای کسی) پیش نیاورد. خواندن این نماز تأکید شده‌است:

از امام علی علیه‌السلام روایت است که حضرت رسول اکرم فرمودند: هر که خواهد فضیلت روز جمعه را دریابد، پیش از ظهر، چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت سوره حمد یک بار و آیة‌الکرسی و سوره توحید هر یک را پانزده بار بخواند. و چون از نماز فارغ شود هفتاد مرتبه بگوید: «اَستَغفِرُ اللّه» و پنجاه مرتبه «لاحَولَ و لاقُوَّة الا بِاللّهِ» و پنجاه مرتبه «لا إلهَ إلا اللّهُ وَحدَهُ لاشریکَ لَهُ» و پنجاه مرتبه «صَلّی اللّهُ عَلَی النَّبِیِّ الْاُمِّیِّ و آلِهِ»

و چون این عمل را به جا آورد از جای خود برنخیزد تا خدا او را از آتش جهنم آزاد گرداند و نمازش را مقبول کند و دعایش را مستجاب گرداند.

 

  • صله رحم کردن؛ احوالپرسی از اقوام به هر شکل ممکن.

 

  • وسعت به اهل خانه دادن که بالاترین پاداش را دارد.

وقت گذرندان با آنان، تفریح بردن، حتی آماده کردن غذایی که دوست دارند، انجام کاری که به خانواده خوش بگذرد.

کمک کردن را یاد بگیریم که قرار نیست هیشه به ما خوش بگذرد، یاد بگیریم از اینکه باعث شده‌ایم تا به دیگران خوش بگذرد؛ خوش باشیم. این اخلاقی‌تر و خدا پسندانه‌تر است.

 

  • خودنگری و خودسازی

و مهمتری کار جمعه‌ها که باید بی‌سروصدا انجام شود؛ خودنگری و خودسازی است. شاید طول هفته به دلیل مشغله‌های زیاد خود را فراموش کنیم. زمانی از روز تعطیل را به بازنگری در خود قرار دهیم.

امام زمان علیه‌السلام فرمودند: بر شما باد توجه به نفستان، یعنی نگرش دقیق و بی‌ملاحظه درخودتان. در نگرش درخودتان واقع‌بین باشید، عیوب را ببنید و به اصلاحش اقدام کنید.

 

این روزها، طبیعت بهترین استاد ما در این زمینه است. نگاهی به این گل‌های زیبای اطرافتان کنید؛ ببیند و بشنوید که چه می‌گویند. با صدای بلند داد می‌زنند که ببینید؛ ریشه‌ی ما در گِل و لای و تیرگی است اما بهترین‌ها را از خاک تیره می‌گیریم و به نمایش می‌گذاریم و چشم‌ها را به خود خیره می‌کنیم.

ببینید ما خاک می‌خوریم و غنچه می‌دهیم. اکسیژن می‌گیریم و بوی خوش تحویل می‌دهیم. از خاک سیاه، گلبرگ‌های رنگارنگ می‌سازیم. آب می‌گیریم و گلاب پس می‌دهیم. به آب، بوی خوش می‌دهیم به خاک، رنگ می‌دهیم. خلاصه درحالی‌که پا در گِل و کود بدبو دارد، گل معطر و زیبا و روح‌افزا می‌دهد.

آیا انصافاً این گل‌های بنفشه در استادی برای ما چیزی کم دارند که ما از میان خاک و گل و کود بدبو، این همه قشنگی انتخاب کردیم و تازه مثل زنبور عسلی، هم‌نشینی ما را برمی‌گزیند، شهد شیرینی شفابخش و عزتی که خداوند در کتابش سوره‌ به ‌نامش نازل کند.

تو ای انسان بعد از بهره‌وری از همه‌ی نعمت‌های الهی، چه ثمره‌ای می‌دهی و چه اثری از خود به‌جا می‌گذاری؟!

جمعه وقتی با برکت است که توجه کنم به خودم

فرمودند: انسان تا واعظی از درون خود نداشته باشد، واعظ بیرونی برایش تأثیری نخواهد داشت.

گل‌ها را دوست بدارید؛ ما را به خودمان توجه می‌دهند.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۵۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: لقمه شادی

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۴۴ ب.ظ

 

شادی، یکی از نیازهای اساسی انسان و لازمه‌ی زندگی اوست. اساساً خلقت هستی و انسان به گونه‌ای است که خود، شادی‌هایی برای آدمی فراهم می‌آورد. بهار طرب‌انگیز، آبشارهای زیبا، گل‌های رنگارنگ، صحنه‌ی طلوع خورشید، صبح زیبا، پرندگان قشنگ و نغمه خوانی آنها، باران لطیف، رویش گیاهان، رنگ‌های متنوع طبیعی، محبت و مهربانی، ازدواج و زناشویی، فرزندان سالم و صالح و هزاران نعمت الهی دیگر که برای انسان شادی‌آور و سرور آفرین هستند.

البته در کنار همه‌ی این‌ها غم و اندوه هم جزیی از زندگی است و همراه شادی‌ها می‌باشد.

در طبیعت و هستی، سنّت‌هایی جاری است که هر یک می‌تواند اندوه ساز باشند.

اگر بپذیریم که به عنوان انسان، هر لحظه با این دو واقعیت در زندگی روبرو هستیم و سکّه‌ی زندگیِ همه‌ی ما، دو رو دارد و هر کدام به نوبت به سراغ ما خواهند آمد، دیگر هرگز به دنبال شادیِ مطلق در زندگی نخواهیم بود.

آن‌هایی که به دنبال شادی دائمی و همیشگی در زندگی هستند، در واقع به دنبال عنقایی دست نیافتنی هستند. اما دقت کنید که با غم‌های زندگی باید کنار آمد و سازش کرد، لیکن شادی‌ها را باید به وجود آورد. هیچ انسانی مأمور به ایجاد غم برای خود و یا دیگری نیست اما برای ایجاد شادی برای دیگران و خود باید اقدام و حرکت کند.

رهبران دینی ما به ما دستور داده‌اند و همه‌ی نیک‌اندیشان به این دستورات اهمیت می‌دهند که خنده‌ای برلب‌ها بنشانند، دل‌هایی را شاد کنند، ابرهای اندوه را از کلبه‌های ماتم‌زده برانند و برای این کار، ثواب‌ها وعده داده‌اند. تا اندازه‌ای که فرمودند: چنین افرادی بی‌حساب داخل بهشت خواهند شد!

این همه سفارش برای پوشیدن لباس‌های شاد، استفاده از بوی خوش، نظافت، نظم و پاکیزگی، مسافرت، تفریح، حضور در طبیعت، نگاه به سبزه و آب، مهربانی و محبت، شوخی و مزاح درست، ادخال سرور در دل دیگران، همه برای ایجاد فضای شادی است.

یکی از چیزهایی که هم برای خودمان و هم برای دیگران، فضای شادی ایجاد می‌کند، خوش‌رویی است.

رسول اکرم (ص) فرمودند: انسان با مال و ثروت تنها نمی‌تواند مردم را جذب کند (به دل‌ها راه یابد) اما با خوش‌رویی و خوش‌برخوردی می‌تواند دل همگان را به دست آورد و آنها را جذب کند.

حضرت علی (ع) فرمودند: خوش‌رویی کمند دوستی است.

برعکس اینها، آدم‌های ترش‌رو هستند که بسیار زود از چشم اطرافیان می‌افتند.

اگر حنظل خوری از دست خوش‌خو               به از شیرینی از دست ترش‌روی

رسول اکرم (ص) فرمودند: خوش‌رویی کینه را از بین می‌برد.

و فرمودند: برادرت را با گشاده‌رویی ملاقات کن.

و فرمودند: خوش‌رویی، احسانی است بی‌زحمت و هزینه.

و فرمودند: خوش‌روییِ انسان، بزرگواری و کرامت نفس اوست.

 

عالمان بزرگوار ما به ما آموخته‌اند که اشک و ناله و زاریِ خود را در دل شب، عرضه به درگاه خداوند کنید و صبحگاهان با لبی خندان و چهره‌ای گشاده با بندگان خداوند برخورد کنید.

مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: شبی را به تنهایی در مسجد سهله می‌گذراندم، متوجه شدم فردی آمد و به سمت مقام ابراهیم (ع) حرکت کرد و پس از نماز صبح به سجده رفت و تا طلوع خورشید، نالید و زارید و گریه کرد. به سراغش رفتم، مشاهده کردم سید احمد کربلایی است که از شدت گریه‌اش، خاکِ سجده‌گاهش گِل شده است. صبح وقتی به حجره‌ی ایشان رفتم، مشاهده کردم در میان جمع نشسته و آنچنان می‌خندد که صدای خنده‌اش به بیرون حجره می‌رسید!

 

نمونه‌ی دیگر، حکایت عیسی (ع) و یحیی (ع) است که هر دو نمونه‌ای بارز از انسان‌های شایسته و کامل هستند. روزی یحیی (ع)، عیسی (ع) را دید که می‌خندید و شادی می‌کرد، گفت: از چیست که تو را به صورت افراد غافل می‌بینم؟ گویا از عذاب الهی ایمن هستی! عیسی (ع) گفت: از چیست که تو را گرفته خاطر و ناراحت می‌بینم؟ گویا از رحمت الهی ناامید می‌باشی! بر سر این موضوع بحث می‌کردند تا اینکه از جانب خداوند ندا آمد: محبوب‌ترین شخص از میان شما نزد من، کسی است که خنده‌رو و بشّاش باشد، و حسن ظنّش به من بیشتر باشد.

 

بیایید به گل‌ها نگاه کنیم که چگونه ظاهری شاداب و گشاده‌روی دارند؛ درحالی‌که گُل، پایش در گِل است و بر دست و سینه‌اش خار، دلش پر از خون اما چهره‌ای گشاده و لبانی متبسم و خندان دارد و موجب تسلای خاطر همگان می‌گردد و خارهای او مانع شکوفایی و خوش‌چهره‌گی و شادی بخشی او نمی‌شوند.

به امید اینکه همگان از خوش‌خویی، خوش‌رویی و از لطافتی چون گل برخوردار باشیم.

بهار و گُل طرب‌انگیز گشت و توبه شکن                   به شادی رُخ گل بیخ غم ز دل برکن

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۴
خادمه الزهراء

 

بهار است، فصل گل‌های متنوع، زیبا و چشم نوازی که روح انسان را نوازش می‌کنند و همه‌ی سلول‌های وجود آدمی را در مقابل این همه جلوه که ذره‌ای از جلوات نامتناهی رب‌العالمین است، به سجده وکرنش می‌اندازند. واقعاً بهار را جز به بهار به چه می‌شود تشبیه کرد؟ و این همه زیبایی را چگونه می‌شود تعریف کرد جز اینکه بگوییم: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ، یُحِبُّ الْجَمَال»؟ آری، چون خداوند خود، زیباست، زیبایی را و زیبا آفرینی را دوست دارد. اگر ما دیدِ زیبابین داشته باشیم در هر چیزی، حتی کمی زیبایی خواهیم دید.

نوشته‌اند: عیسی مسیح (ع)، با گروهی از راهی می‌رفتند، سگی مرده دیدند که گوشه‌ای افتاده‌بود. یکی گفت: عجب سگ بد بویی! دیگری گفت: عجب سگ زشتی! هر کدام چیزی از زشتی سگ گفتند، حضرت مسیح فرمودند: عجب دندان‌های خوب و زیبایی داشته! آری، اگر دید الهی داشته باشیم، حتی در سگی متعفن، نقطه‌ی زیبایی پیدا خواهیم کرد، چه رسد به طبیعت بهاری!

اما از قدیم گفته‌اند: گل بی خار وجود ندارد!

البته این یک ضرب المثل است وگرنه، بسیاری از گلها، خار ندارند‌، مانند گل نرگس، یاس، بنفشه، سنبل و ... این مَثل برای ما پیامی دارد که: باید خوبی و بدی را با هم ببینید؛ همانطور که گل را با خارش باید ببینید. برخی افراد فقط گل را می‌بینند و برخی فقط خار را؛ درحالی‌که هر دو با هم و در کنار هم هستند. این همراهی به ما می‌آموزد که نگاه به اطراف عالم و آدم باید نگاهی منصفانه و عارفانه باشد.

منصفانه یعنی اگر خار دیدی گل را هم در کنارش ببینی.

عارفانه یعنی اول گل دیدن و سپس در سایه‌ی گل، به خار توجه کردن.

به قول حافظ: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت                  آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

از آنجا که عارف حقیقی، عالم و آدم را از خدای واحد می‌بیند و او را به حکمت و زیبایی می‌شناسد، همه چیز را زیبا می‌بیند و در نتیجه به شکوه، گلایه، اعتراض و بدگویی علیه خدا و نظام خلقت او نمی‌پردازد، لذا از روحی صبور، شاد و تسلیم در برابر اراده‌ی الهی برخوردار است.

که برای درک این مقام، باید به معرفت و دید زینبی رسید! اگر توانستی از چشم زینب کبری (س) به هستی نگاه کنی، همه چیز حتی اسارت هم زیبا خواهد شد!

نگاهِ بانو، نگاهی عارفانه و عاشقانه است. اگر بر دیده مجنون نشینی       به غیر از خوبی لیلی نبینی

اما گل را با خار دیدن، یعنی نگاهی درست به زندگی داشتن و از وارونه نگریستن که آفت این عصر می‌باشد، پرهیز کردن. نگاه درست به زندگی؛ به انسان، توکل، کنار آمدن با سختی‌ها، عدالت‌محوری، صبر و ظلم نکردن به دیگران را می‌آموزد. و موجب یک تحول اساسی در عقل و اندیشه‌ی انسان خواهد شد. که احساس آدمی از همین جا شروع خواهد شد یعنی درست دیدن و زیبا نگریستن.

و نکته‌ی دیگر در مورد گل با خار این است که یاد بگیریم که خار، اشاره به آزمایش‌ها، بلایا و سختی‌های زندگی دارد که در زندگی برای هر کسی خواهد بود.

حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: دنیا خانه‌ای است به بلا و سختی پیچیده؛ و به فریب و کلک شناخته شده؛ احوالش دوام ندارد؛ و کسی از بلاها و مصائب آن در امان نیست. و این قانون الهی است که انبیا و اولیا هم مستثنی نیستند.

آری، اگر طبیعت، بهارِ دل‌انگیز و سرسبز و پر گل و ریحان و نشاط و شادی دارد، حتماً خزان پاییز و سردی زمستان را هم در پیش رو دارد.

آدمی هم همین طور است. اما باید توجه داشت که هر سختی و بلا و خاری که در مسیر زندگی ما قرار می‌گیرد، دو چهره دارد: یکی چهره‌ی جمال و دیگری چهره‌ی جلال.

چهره‌ی جلالِ هر سختی، آن بُعدی است که انسان را می‌گزد، دردآور و فشارآور است.

اما چهره‌ی جمال، نوعاً بر انسان پوشیده است و آن، زاویه‌ای است که خداوند در لوای آن بلا، خیر، رحمت، رشد، کمال، بهشت و لقای خود را قرار داده است. باید آن بُعد از بلا که رحمت الهی را در پی دارد، دید تا به مغز و باطن همه‌ی خوبی‌ها و زیبایی‌ها رسید.

قدر این خارها را بدانیم که گل بی‌خار وجود ندارد!

زیبا گفته مولوی:      

ای جفای تو ز راحت خوب‌تر              و انتقام تو ز جان محبوب‌تر

نار تو این است نورت چُون بود؟          ماتم این تا خود که سُورت چون بود؟

از حلاوت‌ها که دارد جور تو               وز لطافت کس نیابد غُور تو

عاشقم بر قهر و بر لطفش به‌جدّ          ای عجب من عاشق این هر دو ضدّ

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۵
خادمه الزهراء

 

شاید تعجب کنید و بگویید که کسی برای صبحانه گلاب استفاده نمی‌کند! در جواب می‌گویم: تا چه گلابی باشد و چگونه نوش جان شود؟

این روزها به هر گوشه از طبیعت که نگاه کنید بیش از هر چیزی، چشمان شما را گلهای زیبایی که باغبان حکیمِ آفرینش، برای شما خلق کرده‌است، نوازش می‌کند. او چنان تنوعی از نظر رنگ، بو، عطر و خاصیت در آنها قرار داده که عقل هر حکیمی را متحیر می‌سازد و هر انسان منصفی را به ذکر و تسبیح آن خالق توانا وادار می‌کند. و این تازه ظاهر مسأله است، آنان که از اهالی باطن هستد، سجده و ذکر تسبیح هر کدام از آنها را می‌بینند و می‌شنوند. با هر نگاهی به برگ گلی، سیری تا خدا می‌کنند.

به قول شاگردِ بزرگوار استاد بزرگ عرفان، مرحومه بانو امین که نقل کرد: بانو، کنار باغچه آرام قدم می‌زد، ناگهان ایستاد و گفت: فلانی! آیا تو هم صدای تسبیح این گلهای داخل باغچه را می‌شنوی که چگونه ذکر خدا می‌گویند؟

و یا حکایت آن مرد عارف که به صحرا می‌رفت تا برای رفع نیاز منزل، هیزم بیاورد؛ او هرگز شاخه‌ی سبز یا حتی بوته‌ی سبزی را نمی‌کند! و در جواب کسی که گفت: جمع کردنِ پشته‌ای چوب و خار، این همه دقت نمی‌خواهد؛ گفت: این شاخه‌ها و بوته‌ها، مداوم در ذکر خداوند هستند، دقت می‌کنم تا آنهایی را جمع کنم که مرده و خشک شده‌اند!

اما مطلب در اینجاست که تمام هستی، نجوای عاشقانه با ربّ خود دارند و شرط نجوا، این است که نباید به گوش نامحرم برسد. اگر می خواهی چیزی از ذکر و نیایش گلهای بنفشه‌ی باغچه یا کوی و برزن را بشنوی، باید مَحرم با طبیعت و هستی شوی.

رابطه‌ی شما با گل چگونه است؟

من با یک شاخه گل، دردهایم خوب می‌شود، دلم روشن می‌شود و غصه‌هایم برطرف می‌گردد. شما چطور؟ هرگز نمی‌توانم آنهایی را که گل خریدن را اسراف می دانند، درک کنم!

مردم در رابطه با گل، مختلف هستند:

عده‌ای به دیدن گل علاقه دارند؛ و عده‌ای دیگر به بوییدن آن؛ و عده‌ای به چیدن گل؛ و عده‌ای به ریختن گل در محافل و مجالس؛ و عده‌ای به گلاب‌گیری به جهت فواید آن.

همه‌ی این گروه‌ها، بهره‌ای از گل می‌برند اما کسی که گلاب می‌گیرد، استفاده‌ی واقعی و اصلی را دریافته است. بقیه‌ی افراد فقط سری گرم کرده و اوقاتی را سپری کرده، عبور کرده و رفته‌اند. البته اکثر انسانها با طبیعت و مظاهر آن، همین گونه رفتار می‌کنند. و صد البته آن گلاب‌گیری که خاصیت گلاب را می‌داند با آنکه فقط گلاب می‌گیرد تا سودی مادی ببرد، از زمین تا آسمان فرق دارد.

نکته این‌جاست که همه می‌دانیم که انسان، گلِ سر سبدِ باغِ آفرینش است؛ و جالب اینکه همان برخوردی را که با گل داریم، با انسان‌ها هم داریم.

عده‌ای فقط به هم نگاه می‌کنیم بدون هیچ حسی؛ سر میز غذا از صفحه‌ی تلویزیون، کودکان مظلوم و مجروح و گرسنه را می‌بینیم، لیوان نوشابه‌ی خود را پر می‌کنیم و آرام آرام نوش می‌کنیم! فردا هم شعار می‌دهیم: بنی آدم اعضای یکدیگرند. و عده‌ای در حد بو کردن هستند. تا وقتی کسی عطر و بویی دارد و سودی یا خیری برای ما دارد، در متن زندگیِ خود قرارش می‌دهیم، کنارش می‌نشینیم، به آب و هوا و نورش رسیدگی می‌کنیم؛ وگرنه آن را در گوشه‌ای می‌گذاریم تا در تاریکی از عطش، پژمرده شده و بمیرد!  و عده‌ای هم، مانند کسانی هستند که گلها و درختان را از طبیعت حذف می‌کنند و به جایش، دیوارهای بلند سنگی احداث می‌کنند. آنها سعی در حذف آدم‌ها مخصوصاً از نوع مفیدش می‌کنند تا جا برای خار و خس، بازتر شود! و در نهایت، عده‌ای مانند باغبان رفتار می‌کنند. باغبان، عاشقانه به گل خدمت می‌کند، بهره می‌رساند و از این خدمت لذت می‌برد، جان می‌گیرد و جوان می‌شود! آری، عده‌ای به آدمها خدمت می‌کنند، بهره‌رسانی می‌کنند و از همین مطلب، لذت می‌برند!

و در پایان، می‌ماند گلاب‌گیری:

گلاب‌گیرِ عالم که از میان هزاران گونه گلِ مختلف، گلهای محمدی را بر می‌گزیند؛ گلاب وجود آنها را با عبادت‌ها، ریاضت‌ها و آزمایش‌ها می‌گیرد و آنگاه خودش آن گلاب به دست آمده را می‌خرد. چرا که قیمت، بسیار بالاست! قیمت، بهشت است که فقط در اختیار خداوند است.

که خداوند فرموده: «اِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»؛ در حقیقت ‏خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای[ اینکه بهشت براى آنان باشد، خریده است.

و حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: ای انسان! بهای تو بهشت است به کمتر، خود را مفروش.

 

 

راستی برخورد شما با گل چگونه است؟

مراقب باش! فرق گُل با گِل فقط یک حرکت است، به همین سادگی می‌شود از گُلِ سرسبد بودن، تبدیل به گِل پست‌ترین شیء هستی، شد!

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۰۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تنوع

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۲ ق.ظ

 

روز سیزده فروردین و روز طبیعت است. روزی که بیشتر ایرانیان طبق رسم قدیمی صبحانه‌ی خود را در طبیعت نوش جان می‌کنند و از این فرصت برای ایجاد تنوع در گذر یک روز از زندگی استفاده می‌کنند. یکی از قوانین حاکم بر طبیعت، قانون تنوع است. طبیعت و هستی ما، دارای تنوع فراوانی است و این متنوع بودنِ هستی، حتماً برای ما پیام دارد. این همه حیوانات گوناگون و این همه گیاهان متنوع، این همه موجودات مختلف که حتی درگونه‌ی خودشان بسیار متفاوت هستند. و این همه تفاوت بین انسان‌ها از نظر شکل، رنگ، قد، هیکل و اینکه هیچ دو آدمی از نظر اثر انگشت، مانند هم نیستند؛ یعنی روی زمین، دو آدم شبیه به هم وجود ندارد حتی اگر با هم دوقلو باشند، روحیاتشان، اخلاقیاتشان و طرز تفکرشان هرگز مانند هم نیست. واقعاً سبحان الله به این همه تنوع!

تنوع، وسیله‌ای برای الهام گرفتن است، تنوع ضد افسردگی است، تنوع به ما روحیه می‌دهد، تنوع جریان و حرکت است. و اصلاً طبیعت اگر پربرکت است به دلیل تنوع فصول آن است. چهار فصل متنوع؛ فصلی گرم و داغ، فصلی خشک و برگ‌ریزان، فصلی یخبندان و سرد و فصلی سرسبز و شکوفا.

این همه تنوع برای ما پیام دارد و ما باید تنوع را در زندگی خود در نظر داشته باشیم. چرا قرآن می فرماید: بگو، سفر کنند بر روی زمین و اثرِ گذر و تحول و تنوع و دگرگونی‌ها را ببینند.

و دیگر اینکه پیامبر اکرم (ص) فرمودند: سفر کنید که مسافرت، روزی را زیاد می‌کند.

آری، سفر برای ما تنوع فکری به همراه می‌آورد، ذهنمان را باز می‌کند. یکنواختی، کسالت روحی می‌آورد.

در یک جا نشستن، انجماد فکری می‌آورد. مسافرت و رفتن به دل طبیعت، تنوع محیطی برای ما ایجاد می‌کند و به خاطر این تنوع در محیط و آب و هوا، در سیستم تنفسی ما هم تنوع ایجاد می‌شود، ساختار تنفسی ما تغییر می‌کند، در نتیجه نحوه‌ی تفکر ما هم تغییر می‌کند، به گونه‌ای دیگر فکر و اندیشه می‌کنیم، برداشت‌هایمان عوض می‌شود.

 

ما دستور دینی داریم که لوازم منزل را هر چند وقت که می‌گذرد، تغییر دهید، جابجا کنید تا تنوعی ایجاد کرده باشید، این کار ثواب دارد. و این جابجایی در روحیه‌ی شما و خانواده تأثیرگذار است.

 

به اطرافتان نگاه کنید، چرا خاصیت و مزه‌ی همه میوه‌ها در سیب جمع نشده؟! گلابی هست، انگور هست، گرمک هست، انواع توت هست و... حتی رنگ هر میوه‌ای، خاص خودش می‌باشد؛ سرخی گوجه فرنگی با سرخی هندوانه تفاوت دارد! سبحان الله به این همه تنوع در رنگ. به تنوع فراوانی که در رنگها وجود دارد توجه کنید. سه رنگ در طبیعت زیاد است و این برای ما پیام دارد.

به روشنی و سفیدی خورشید نگاه کنید، به آبی آسمان و دریا نگاه کنید و پیامش را بشنوید و به سبزی طبیعت دقت کنید.

چرا همه‌ی طبیعت سبز است؟ خورشید سفید به نظر می‌رسد و چرا آسمان آبی است؟ کمترین پیامش این است که بیایید زندگی خود را آغشته به این سه رنگ کنیم. در طبیعت رنگ سیاه نداریم، اخیراً با تزریق برخی مواد، گل به رنگ سیاه تولید کرده‌اند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مشکی نپوشید زیرا لباس فرعون است. حداقل در منزل و مهمانی نپوشیم! (جز در عزای سیدالشهداء که استثناء هست و نیز در رنگ چادر و عبا-ادمین) از نظر روانشناسی هم، رنگ مشکی انجماد فکری، افسردگی، تعصب، قساوت و لجاجت و... می‌آورد. بیایید از این همه تنوع استفاده کنیم و بهره برداریم.

موهبتهای طبیعت را دریافت کنیم که این شرایطی دارد.

یکی این است که طبیعت را پاکیزه نگه داریم. پاکی، اساس جذب همه‌ی موهبت‌های الهی است. موهبت‌ها هرگز به سوی آلودگی‌ها کشیده نمی‌شوند. آلودگی، محرومیت است. طبیعت، مداوم خود را پاکیزه می‌کند و از آلودگی‌ها خود را دور می‌کند.

هیچ گربه‌ای نیست که بعد از غذا خوردن، دست و روی خود را لیس نزند و به شیوه‌ی خود، خودش را پاکیزه نکند!

هیچ مرغی نیست که بعد از دانه خوردن، نوکش را به زمین نمالد و آن را تمیز نکند!

باید هنگامی‌که از موهبت‌های طبیعت استفاده می‌کنیم، حرمتش را هم حفظ کنیم.

اگر با دیدِ دینی و اخلاقی و اجتماعی سفر کنیم یا به دل طبیعت برویم؛ هر جا که باشد؛ مدرسه‌ای برای رشد و سلامت روحی و مکانی برای تقرب و سپاس از رب‌العالمین خواهد شد.

خوش و خرم، دلشاد و مؤمن باشید. آمین رب‌العالمین.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تکلیف

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۰ ق.ظ

 

روزهای خوب ماه رجب هم مانند روزهای دیگر عمرمان به سرعت در حال گذر است.

در حدیث داریم که: خوشا به حال کسانی که وقتی وارد زمان و مکانی می‌شوند، ادب لازم در رابطه با آنها را رعایت می‌کنند و به تکلیف خود عمل می‌کنند. خصوصاً در ایامی که خداوند از آنها به عنوان "ایام الله" یاد کرده‌ و خصوصاً اینکه در میان ایام الله هم، به آنها ویژگی خاصی عنایت فرموده‌است. یعنی در واقع می‌توان گفت که خداوند به این ایام، نگاهی دیگر و متفاوت دارد. پس کسانی که هماهنگ و مراقب از اهالی این روزها و شب‌ها حرکت کنند، از آن نگاهِ ویژه‌ی الهی بهره‌مند خواهند شد.

و باز اگر این برهه از زمان، ماه رجب باشد که در بزرگیش همین بس که خداوند، نام خودش را بر این ماه گذاشته‌است؛ و اینکه این ماه را زمانِ فتح باب برای سالکان راه خدا قرار داده‌است؛ و اینکه هر عمل و رفتار خوبی را در این ماه، حداقل دو برابر پاداش می‌دهد؛ و هر گناه و رفتار ناشایستی را هم، حداقل دو برابر کیفر می‌دهد؛ پس ماه سود بردن بندگان و زیان دیدن گنهکاران است.

اما چه کنیم؟

انسان، فطرتاً طالب سود و منفعت بیشتر است و معمولاً آنجایی سرمایه‌گذاری می‌کند که سود چند برابری عایدش می‌‌شود؛ و به محل سرمایه‌گذاری و آن کسی‌که سرمایه‌اش را نزد او می‌گذارد، اطمینان کامل داشته باشد. سرمایه‌ی ما، عمر ماست. به قول آن مرد یخ فروشِ خیابان منیریه، که یخش را روی گاری می‌گذاشت و با یک گونی خوب می‌پیچید، آنگاه فریاد می‌زد: بخرید از کسی‌که سرمایه‌اش در حال آب شدن است! راستی چه کسی سرمایه‌ی در حالِ آب شدن من و شما را می‌خرد جز خداوند؟!

خدایی که فرموده: اللّه، مشتری مال و جان مؤمنین است به قیمت بهشت. قباله‌اش را هم در تورات و انجیل و قرآن نوشته؛ ملائکه و این پیامبران بزرگ را هم شاهد گرفته؛ یعنی خاطرت جمع باشد که این معامله، از هر جهت، محکم است. عجیب اینکه همین مال و جان را خودش داده‌است و سرمایه به خودش تعلق دارد اما از سر لطف، از تو می‌خرد به بهای بهشت! چه سرمایه‌ای؛ چه مشتری؛ و چه قیمتی! فقط این نکته باقی می‌ماندکه اصولِ این خرید و فروش را بدانیم.

درست است که هر عمل مثبتی که پشتش رضای خدا باشد، در این تجارت جای دارد اما اصول، چیز دیگری است! شاید فکر کنیم، روزه‌ی رجبیه یا زیارت و صلوات و نماز مستحبی و یا دو تومان صدقه‌ای که می‌دهیم، تجارت با خداوند است؛ البته همه‌ی اینها از نگاه خداوند دور نیست و اجر و ثواب خودش را دارد؛ اما اصول، چیز دیگری است!

دوست دارم اصول را از زبان مقدس امام ششم علیه‌السلام دنبال کنیم. البته زمانی در کلاس، مفصل بحث شده‌است، اکنون مختصر می‌نویسم:

"عُنوان بصری" پیرمردی ۹۰ ساله بود. نزد بسیاری شاگردی کرده بود. سال‌ها شاگرد "مالک ابن انس" بود اما راه به هیچ کجا نبرده بود! روزی آمد منزل امام ششم علیه‌السلام و گفت: «دوست دارم همان طور که از مالک کسب علم کرده‌ام، از شما هم کسب کنم. امام (ع) فرمودند: من آزاد نیستم و منزلم تحت نظر حکومت است. برگرد نزد مالک همان‌طور که تا امروز بوده‌ای، ادامه بده. "عنوان" می‌گوید: من ناراحت شدم، غمگین بیرون آمدم، با خود می‌گفتم: اگر امیدِ خیری در من بود، ایشان مرا رد نمی‌کرد! پس پناه به قبر پیامبر (ص) بردم، به او متوسل شدم تا قلب فرزندش را با من مهربان کند. فردا مجدداً به حرم پیامبر (ص) آمدم، دو رکعت نماز خواندم، خواهش کردم که قلب جعفر صادق (ع) را با من مهربان کند و از علمش مقداری روزیِ من نماید تا بتوانم به سوی راه مستقیم و استوار الهی راه پیدا کنم.

پس مدتی در خانه‌ی خود ماندم و رابطه‌ام را با همه قطع کردم تا اینکه روزی، دوباره به در خانه‌ی حضرت رفتم. غلامش گفت: آقا مشغول نماز هستند. صبر کردم تا اینکه غلام آمد و گفت: حضرت اذن ورود به تو دادند. داخل شدم، سلام کردم، جواب فرمودند، پرسیدند: کنیه‌ات چیست؟ گفتم: ابا عبدالله. فرمودند: خدا کنیه‌ات را ثابت گرداند و تو را موفق بدارد و خداوند تو را بیامرزد، بنشین. نشستم، با خودم گفتم: اگر چیزی هم یادم ندهد همین دعایش مرا کافی است. سپس امام (ع) فرمود: چه می‌خواهی؟ عرض کردم: می‌خواهم چیزی از علومت به من بیاموزی تا به سوی خداوند راه پیدا کنم. فرمود: ای اباعبدالله! علم، آموختنی نیست، علم نوری است که در دل کسی که خدا، اراده‌ی هدایت او را بکند، قرار می‌دهد. پس اگر علم می‌خواهی ابتدا به حقیقتِ عبودیت دست پیدا کن؛ به واسطه‌ی عمل کردن به علم برس.

عرض کردم: حقیقت عبودیت را چگونه بیابم؟ فرمودند: سه چیز است:

اول، اینکه بنده برای خود مالکیتی قائل نشود زیرا بندگان دارای ملک نمی‌باشند، همه‌ی اموال را از آنِ خدا می‌بینند و در آن‌جایی که خداوند امر کرده که بنهد، می‌گذارد.

دوم، اینکه برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نکند.

و سوم، اینکه تمام مشغولیت خود را منحصراً در آنچه خداوند امرش کرده یا نهی‌اش نموده، قرار دهد.

بنابراین، اگر بنده‌ی خدا برای خودش مالکیّتی در آنچه که خدا به او سپرده‌است نبیند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالی به آن امر کرده است، بر او آسان می شود.

و چون بنده‌ی خدا تدبیر امور خود را به مدبّرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان می‌گردد.

و زمانی که اشتغال بِوَرزد به آنچه خداوند به وی امر کرده‌است و نهی نموده‌است، دیگر فراغت و مجالی نمی‌یابد تا از آن دو امر، فرصتی برای خودنمایی و فخر نمودن با مردم پیدا نماید.

پس چون خداوند، بنده‌ی خود را به این سه چیز گرامی بدارد، دنیا و ابلیس و خلایق در نظر وی سهل و آسان می‌گردد و دنبال دنیا، به جهت زیاده اندوزی و فخر فروختن و مباهات با مردم نمی‌رود. و آنچه را که از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم می‌نگرد، آنها را به جهت عزت و بالا بردن درجه‌ی خویشتن، طلب نمی‌نماید، و روزهای خود را به بطالت، بیهوده رها نمی‌کند.

و این است اولین پله از نردبان تقوا.

خداوند متعال می‌فرماید: آن سرای آخرت را ما قرار می‌دهیم برای کسانی که در زمین، اراده‌ی بلندمنشی ندارند و دنبال فساد نمی‌گردند. و تمام مراتب پیروزی و سعادت در پایان کار، انحصاراً برای مردمان با تقوا است.

گفتم: ای اباعبدالله! به من سفارش و توصیه‌ای فرما!

فرمودند: من تو را به نُه چیز وصیّت و سفارش می‌نمایم، زیرا که آنها سفارش و وصیّـت من است به اراده کنندگان و پویندگان راه خداوند تعالی؛ و از خداوند مسألت می‌نمایم تا تو را در عمل به آنها توفیق مرحمت فرماید.

سه تا از نُه امر، درباره‌ی تربیت و تأدیب نفس است، و سه تا از آنها درباره‌ی حلم و بردباری است، و سه تا از آنها درباره‌ی علم و دانش است. پس ای عنوان! آنها را به خاطرت بسپار و مبادا در عمل به آنها، از تو سستی و کاهلی سر زَند.

عنوان گفت: من دل و اندیشه‌ام را فارغ و خالی نمودم تا آنچه را که حضرت می‌فرماید بگیرم و اَخذ کنم و به آن عمل نمایم.

پس حضرت فرمود:

اما آن چیزهایی که راجع به تأدیب نفس است:

🌷 آنکه مبادا چیزی را بخوری که به آن اشتها نداری، چرا که در انسان، ایجاد حماقت و نادانی می‌کند.

🌷 و چیزی مخور، مگر آنگاه که گرسنه شوی.

🌷 و چون خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خداوند متعال را ببر.

و به خاطر آور حدیث رسول اکرم (ص) را که فرمود: هیچ وقت آدمی، ظرفی را بدتر از شکمش پُر نکرده است. بنابراین اگر به قدری گرسنه شد که ناچار از تناولِ غذا گردید، پس به مقدار ثُلث شکم خود را برای طعامش بگذارد و ثُلث آن را برای آبش و ثُلث آن را برای نفسش.

و اما آن سه چیزی که راجع به بردباری و صبر است:

🌷 پس کسی که به تو بگوید: اگر یک کلمه بگویی، دَه تا می شنوی! به او بگو: اگر دَه کلمه بگویی، یکی هم نمی شنوی!

🌷 و کسی که تو را شَتم و سّب کند و ناسزا گوید، به وی بگو: اگر در آنچه می‌گویی راست می‌گویی، من از خدا می‌خواهم تا از من درگذرد و اگر در آنچه می‌گویی دروغ می‌گویی، پس من از خدا می‌خواهم تا از تو درگذرد.

🌷 و اگر کسی تو را بیم دهد که: به تو فحش خواهم داد و ناسزا خواهم گفت، تو او را مژده بده به: من درباره‌ی تو خیرخواه می‌باشم و مراعات تو را می‌نمایم.

و اما آن سه چیزی که راجع به علم است:

🌷 پس از علما بپرس آنچه را که نمی‌دانی. و مبادا چیزی را از آنها بپرسی تا ایشان را به لغزش افکنی و برای آزمایش و امتحان بپرسی.

🌷 و مبادا که از روی رأی خودت به کاری دست زنی؛ و در جمیع اموری که راهی به احتیاط و محافظت از وقوع در خلاف امر داری، احتیاط را پیشه‌ی خود ساز.

🌷 و از فتوا دادن بپرهیز همان‌طور که از شیر درّنده فرار می‌کنی و گردن خود را پُلِ عبور برای مردم قرار مده.

ای پدر بنده‌ی خدا (اباعبدالله) دیگر از نزد من برخیز؛ چرا که تحقیقاً برای تو خیرخواهی کردم و ذکر و وِردِ مرا بر من فاسد مکن زیرا که من مردی هستم که روی گذشت عمر و ساعات زندگی حساب دارم و نگران هستم از آنکه مقداری از آن بیهوده تلف شود.

و تمام مراتب سلام و سلامت خداوند برای آن کسی باد که از هدایت پیروی می‌کند و متابعت از پیمودن طریقِ مستقیم را می‌نماید.

 

آری، تجارت با خداوند اصولی دارد که باید رعایت شود.

بیایید قبل از اینکه سرمایه‌مان، قطره قطره آب شود یک‌بار معامله‌ای اصولی با خداوند انجام دهیم. من الله التوفیق.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۴۰
خادمه الزهراء

توسلاتی چند

پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۰۳ ب.ظ

السلامُ عَلَیکَ أیُّهَا العَبدُ الصالِح؛ أشهَدُ أنَّکَ قُتِلتَ مَظلوماً؛ أَشْهَدُ أَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَى مَا مَضَى بِهِ الْبَدْرِیُّونَ؛ وَ الحَسن وَ الحسین صَلیَ اللهُ عَلیهم أجمعین

 

سلام بر عباس ابن علی (ع)؛

🌼 صاحب علم و مشک،

🌼 صاحب غیرت و آبرو،

🌼 صاحب علم و تقوی،

🌼 صاحب شجاعت و دیانت.

🌼 هم او که قبله‌ی حاجات حاجتمندان است؛

🌼 و از هر گروه و عقیده‌ای چشم امید به دستان بریده‌اش دارند.

🌼 افتخار او این است که پسر فاطمه، امام زمانش، به او گفت: جانم به‌فدایت!

 

و افتخار ما این است که با دست خالی رو به ‌سویش کنیم و عرضه بداریم:

بسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

الحَمدُلِلّهِ الَذی خَصَّ بَالبَلاءِ مِن عِبادِهِ الاَصفِیاءِ و شَرَحَ صُدورَنا بِمَعرِفَةِ الاَولِیاءِ وَ مَحَبَّةِ الاَزکِیاءِ

و نَوَّرَ قُلوبَنا بِالدُّموعِ وَ البُکاءِ و تَفَضَّلَ عَلَینا بِالجُودِ وَ السَّخاءِ

و الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی مُحَمَدٍ اَشرَفِ الاَنبِیاءِ وَ آلِهِ النُّجَباءِ النُّقَباءِ

سیُّما عَلی خامِسِ اَصحابِ الکَساءِ، و اَنصارِهِ المُجاهِدینَ فی البَیداءِ

الَّذینَ لَم یَرضَوا بِمَکائِدِ اللَّیلِ وَ النَّهارِ فی طاعَةِ رَبِّ السَّماءِ حَتی رَمَّلُو الوُجُوهَ بِالثَّری وَ خَضَّبوا لِلّحاءَ بِالدِّماءِ

خصوصاً مَولینا اَبی‏الفَضلِ اَلمُخَضَّبِ بِالدِّماءِ قُرَّة عَینِ الاَنبِیاءِ وَ الاَولِیاءِ، مقَطَّعَ الیَدَینِ وَ الاَعضاءِ،

و لَعنَةُ اللهِ عَلَی اَعدائِهِم بِدَوامِ الاَرضِ وَ السَّماءِ.

 

حمد و سپاس خدایی را که بلا و مصیبت را مختص بندگان خالص و برگزیده‏‌ی خود گردانید؛ و سینه‏‌های ما را با معرفت و شناخت اولیا و دوستی و محبت پاکیزگان وسعت بخشید؛ و دل‌هایمان را با اشک و اندوه و گریه نورانی نمود؛ و با سخاوت و بخشش خویش بر ما کرم فرمود؛ و درود و سلام بر اشرف پیامبران حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ و خاندان بزرگوار و پرفضیلتش، خصوصاً خامس آل‏ عبا [حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‏‌السلام[ و یاران مجاهد و فداکارش در بیابان [کربلا[ همانان که در مسیر اطاعت پروردگار آسمان، فریب نیرنگ‌های شب و روز را نخورده و سرانجام گونه‏‌های خود را با خاک بیابان آغشته و محاسن خویش را به خون خود رنگین نمودند، علی‏ الخصوص سرور و مولای آغشته به خونمان، حضرت ابوالفضل علیه‌‏السلام نور چشم انبیا و اولیا، هم او که دستان مبارکش را قطع کرده و اعضای مطهرش را بریدند. و لعن و نفرین خدا بر دشمنانشان تا زمانی که آسمان و زمین باقی است.

فدای حُسن دل‌انگیز باغبان شده بود              بهار، با همه سر سبزی‌اش خزان شده بود

چهار دسته گُلش را به پنج تن بخشید             مقیمِ خاکِ درش، هفت آسمان شده بود

چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد             برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود

به عشق شیر خدا از یَل دلاور خود                گذشت اگر چه در این راه نیمه جان شده بود

چه امتحان بزرگی! که در رثای حسین            و نه به خاطر فرزند- روضه خوان شده بود

اگرچه پیر شد از داغِ بی‌امان، اما                   به پشتوانه‌ی زینب دلش جوان شده بود

فدای ام‌ابیها شدن علامت داشت                  به این سبب قد ام‌البنین کمان شده بود

 

برای توسل به حضرت ابالفضل العباس (ع)، بهترین راه این است که دست به دامن مادرش شویم و از ام‌البنین (س) کمک بگیریم.

دو نذر قرآن برای حضرت ام‌البنین (س) گفته‌اند:

اول:

برای حاجات فوری از مرحوم خانم مالک نقل است: یک مجلس یک جا بنشینند ۱۴ مرتبه «یس» بخوانند به نیابت از طرف خانم ام‌البنبن (س) برای چهارده معصوم، علیهم السلام.

 

دوم:

در کتاب‌ها نوشته اند: ۱۰ مرتبه نذر «یس» برای حضرت ام‌البنین (س)، چهارشنبه ۴ تا، پنج شنبه ۴ تا، جمعه ۲ تا. جمعه تا ظهر تا وقت نماز جمعه تمام شود. سپس سجده کن و در سجده از حضرت ام‌البنین (س) بخواه که به پسرش مأموریت بدهد که گره از کارت باز کند.

 

عالی‌ترین، زیباترین و مجرب‌ترین توسل به امام حسین (ع)، صدا کردن نام امام زمان (عج) است. به هر زبانی که دلت میخواهد.

🌼آل یس بخوان هدیه کن به امام حسین (ع)

🌼ندبه بخوان هدیه کن به امام حسین (ع)

🌼یس به نیابت از امام زمان بخوان هدیه کن به جدش امام حسین (ع)

 

ما در سفر الی الله تا حسین رسیدن، از حسین عبور کردن تا به خدای حسین رسیدن باید در معیت پسر امام حسین (ع) یعنی امام زمان (عج) حرکت کنیم. دستگیرمان در زندگی باید امام زمان (عج) باشد.

 

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 10ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۰۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه بارش

پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۵۳ ب.ظ

 

سلام، صبح بخیر. لحظه لحظه‌های ماه رجبتان مبارک. انشاءالله توفیق پیدا کنید در گروه رجبیون ثبت نام کنید و از نورانیت و معنویت این ماه خدا، بهره‌مند شوید که فردای قیامت هم، اذن شستشو در نهر رجب را دریافت کنید.

اگر جهان آخرت را باطن دنیا بدانیم، پس باید بگوییم: رجب، ماه شستشو و پاک شدن از تمام پلیدی‌هاست. ماه حرام و ماه خدا و ماه صلح و آرامش، ماه فتح باب برای سالکان راه خدا، ماه زیارت، ماه اعتکاف، ماه آماده شدن برای ضیافت الله، ماه میلاد حضرت علی علیه‌السلام و بعثت آخرین سفیر الهی و ماه بارش باران رحمت الهی بر زمین و زمینیان.

رجبیون کسانی هستند که برای این همه اتفاق، باید برنامه داشته باشند آن هم برنامه‌ای مطابق با فرمایش بزرگان دین.

مثلاً برای لیلة الرغائب، برنامه‌ی عبادی و دینی داشته باشند نه اینکه این روز بزرگ را با روز عاشقی فرنگی‌ها یکی کنند و روز عبادت را تبدیل به روز گناه کنند!

در عظمت این ماه، همین بس که روزی از آن، روزِ بارش رحمت الهی به شکل ویژه است.

یکی از قوانین طبیعت، قانون بارش است. نگاه کنید به طبیعت؛ وقتی گرد و غبار تابستان چهره‌ی طبیعت را کثیف و خاک آلود می‌کند؛ باران‌های پاییزی به شدت شروع به باریدن می‌کند و همه چیز را پاکیزه می‌کند، سپس آفتاب می‌تابد و همه چیز را خشک می‌کند. این موضوع در سال، چند بار تکرار می‌شود. شما وقتی شروع به خانه تکانی عید می‌کنید خداوند هم با نزول باران، شروع به تمیز کردن طبیعت می‌کند. من و شما نمی‌توانیم خود را از این قانون دور نگه داریم!

پس چگونه بارش کنیم؟ و چگونه باریدن و بخشیدن و سرازیر شدن و فوران کردن را تمرین کنیم و یاد بگیریم؟

ابتدا، مهرتان را بارش کنید. فکر مثبت و سازنده‌تان را بارش کنید. بارش تبسم، بارش انرژی مفید، بارش اطلاعات و دانسته‌ها و بارش مال و هر کمک مثبتی. بارش یعنی چیزی را برای خودت جمع نکنی. جمع آوری، ضدِ بارش است. در طبیعت نگاه کنید، ببینید زمین به آسمان می‌بخشد، آسمان به زمین، شته به مورچه، مورچه به شته، خورشید، بی‌دریغ بارش می‌کند حتی اگر شما ناسپاسی کنید، باز هم فردا می‌تابد.

قانون بارش می‌گوید: نباید درکمد لباست، لباسی باشد که یک‌سال است از آن استفاده نشده؛ اگرکهنه یا پاره است، دور بینداز، اگر قابل استفاده است ببخش. نباید انباری داشته باشیم و مدت‌ها چیزی را انبار کنیم. انباری ضد بارش است.

هر بارشی، جایی برای جذب رحمت الهی باز می‌کند پس هرجا در زندگیِ خود، مانع یا بستگی احساس می‌کنید از همان جا بارش را شروع کنید.

فرمودند: هر گاه پول نداشتی و دستت خالی بود، صدقه بده حتی اگر شده قرض کن. صدقه بده تا مانع و بستگی تبدیل به گشایش شود.

یکی از طبیعی‌ترین بارش‌ها، تشکر و سپاسگزاری است. متأسفانه ما خیلی کم تشکر می‌کنیم، روح تشکر در ما پرورش نیافته است. فکر می‌کنیم اگر چیزی را به رایگان به‌دست آوردیم باید از مسبب آن تشکر کنیم در حالیکه این روش بسیار نادرست است! اگر کتابی خریدی و همه‌ی آن را خواندی و فقط یک خط آن برایت مفید بود، به هر وسیله که ممکن است از نویسنده‌ی آن تشکر کن؛ همین طور در همه چیز.

جالب اینکه تشکر از دیگران، قبل از تشکر از خداوند آمده‌است که فرمودند: شکر گزارترین مردم، نزد خداوند کسی است که از مردم تشکر می‌کند.

از همین امروز که روز بارش است، بارش تشکر را شروع کنید. نماز شکر به درگاه خداوند بجا آورید. تشکر زبانی و عملی از اطرافیان و از خانواده و از عزیزانی که در میان ما نیستند به فاتحه و خیرات کنید.

خداوند بارش را از بندگانش توقع دارد، مخصوصاً بارش مالی و مادی را. صدقه بدهید، آن هم عاشقانه.

صدقه سه دیدگاه دارد:

عده‌ی زیادی صدقه را از سر معامله می‌دهند. البته خداوند آنقدر رحمتش وسیع است که اینگونه صدقات را هم بی‌بهره نمی‌گذارد. اما اینگونه صدقه دادن باعث وابستگیِ بیشتر ما می‌شود زیرا صدقه می‌دهیم تا بیشتر بگیریم!

عده‌ی دیگری صدقه را از روی ترس می‌دهند؛ ترس از حوادث و بلایا. این بد نیست، خداوند هم اجری به این‌ها می‌دهد اما می‌دانیم که در قانون طبیعت، پاداش هر عمل نیکی به نیت درونی پشت آن عمل، وابسته است.

و عده‌ای دیگر، صدقه را از سر عشق می‌دهند، این برترین نوع بارش است، می بارند بی هیچ واهمه‌ و ترس و توقع و انتظاری! و از اینکه می‌بارند و می‌بخشند، لذت می‌برند، به وجد می‌آیند و دست خود را می‌بوسند. صدقه‌ی واقعی همین است!

هیچ می‌دانی که امام حسین علیه‌السلام برای کمک به نیازمندان، شرطی داشت؟ می‌فرمود: خواسته‌ات را روا می‌کنم به شرط آنکه قول دهی هرگاه حاجتی داشتی، اول به سراغ من بیایی و این فیض را جای دیگری نبری.

بارش مالی به دیگران، عشق حسین علیه‌السلام است.

پیامبر اکرم (ص) از جبرائیل پرسید: پاداش صدقه چقدر است؟ جبرائیل گفت: صدقه پنج نوع است.

نوع اول پاداشش یک به ده است و آن صدقه‌ای است که به آدم سالم، دهی.

نوع دوم پاداشش یک به هفتاد است، و آن صدقه‌ای است که به آدم زمین‌گیر و ناتوان دهی.

نوع سوم پاداشش یک به هفتصد است، و آن صدقه به پدر و مادر است. اگر یک چَشم به پدر و مادرت بگویی؛ یا یک لبخند به صورت آنها بزنی؛ لطف الهی هفتصد برابر پاداشت می‌دهد.

صدقه‌ی نوع چهارم پاداشش یک به هفتاد هزار است، و آن بارش به اموات است، زیرا آن جهان، جهانِ نیاز است، اگر به نیتِ آنها، دلی را شاد کنید، مشکلی را حل کنید، خداوند هفتاد هزار برابر پاداش می‌دهد.

نوع پنجم پاداشش یک به صد هزار است، و آن صدقه به عالم است، و آن صدقه‌ای است که در اختیار عالم قرار دهیم تا خرج آموزش و تربیت عالم کند.

روز آرزو، بارش و شب لیلة الرغائب است. اکنون فکر کنیم، چه چیزی را باید بارش کنیم؟! مهرمان، عشقمان، پولمان، دانشمان، وقتمان و... چگونه با این قانون طبیعی هم‌سو شویم؟!

خدایش بیامرزد استاد گرانقدر ما را؛ وقتی یک لیوان آب میوه برایش می‌بردم، می‌گفت: اول کمی خودت بخور و تا نمی‌خوردم، او نمی‌خورد! حتی در لیوان آب میوه‌اش هم، بارش داشت.

امروز ما بباریم، اگر شده به دعایی. ببین چه روز خوبی خواهد شد، وقتی بهترین‌ها را برای دیگران بخواهی؛ و سرلوحه‌ی کارت، مهر و محبت باشد.

دعا گویم. صلواتی به روح پاک مرحومه خانم مالک هدیه بفرمایید.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۵۳
خادمه الزهراء

چه دلگشاست هر روز کنار مضجع شریف و نورانی علی‌ابن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام، سفره‌ی حدیث و روایت بگسترانیم و دعوت کنیم از محبان حضرت، به تناول کردن.

زیارت، عبادتی نیست که تنها انجامش دهیم، باید دوستان و آشنایان خود را وداع کنیم تا هرکدام کاری، دردی، مشکلی، آرزویی دارند باخبر شده، التماس دعایی بگویند و امیدوار شوند که با دعای شما، حاجت روا خواهند شد. و چرا نشوند؟!

اصلاً شاید حضرت، دعوتت کرده تا برای فلانی در حرم دعا کنی. زیرا خداوند، رفع مشکلات او را به دعای تو زائر رضوی قرار داده‌است؛ و نجات تو را در محشر به شفاعت او! مگر این روایت را فراموش کرده‌ای که فرمودند: روز قیامت، گنهکاری را به سوی دوزخ می‌برند که ناگهان، صدای کسی بلند می‌شود: "خدایا، اجازه‌ی شفاعت او را به من بده"، خداوند اذن می‌دهد. مرد گنهکار می‌پرسد: تو کیستی و چرا مرا شفاعت کردی؟ جواب می‌دهد: به خاطر حقی که بر گردنم داری! می‌گوید: چه حقی؟! من اصلاً تو را نمی‌شناسم! جواب می‌دهد: وقتی از صمیم قلب و با حضور قلب برای بندگان گرفتار و گنهکار خدا دعا کردی، دعایت مستجاب شد. من، هم هدایت شدم و هم از گرفتاری نجات پیدا کردم. پس امروز، نوبت من است که تو را شفاعت کرده، نجاتت دهم!

آری، به خدا قسم، چه بسا شما را حضرت بطلبد تا مرا نجات دهد!

ای کاش، دلیل هر اتفاق را در مسیر زندگی، درست درک کنیم. آری، در هر چیزی، سرّی وجود دارد که هم باید اهلش شوی و هم باید حفظش کنی.

از مرحومه استاد خانم مالک دستور داریم که: وقتی به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرف شدید، حتماً قبور علما و اولیای الهی را که در مشهد دفن هستند تا حد امکان، زیارت کنید و آنها را نزد حضرت شفیع قرار دهید.

طبق دستور ایشان، بنده در هر بار زیارت، حداقل هفت قبر از قبور علما را زیارت می‌کنم و اگر توفیق یار شود به دیدار چند عالم می‌روم.

 

 

یکی از قبور نورانی که مقید به زیارتش هستم، قبر عالم بزرگوار مرحوم آیت الله معصومی اشکوری، در پارک گل شور است. از چندین سال قبل، آن قبرستان قدیمی را تبدیل به پارک کردند اما مزار آقا، در میان پارک باقی مانده بود. می‌گویند وقتی با بولدوزر، قبرستان را زیر و رو می‌کردند، مزار آقا، زیر و رو نشد، پس قرار شد همچنان باقی بماند و باقی مانده‌است. اما این بار که با ذوق به زیارتش رفتم، با وضعی روبرو شدم که برایم قابل باور نیست!

روز گذشته با اشتیاق فراوان و به نیابت از دوستان حرکت کردم به سمت مزار ایشان. مزار، همیشه از جلوی درب پارک پیدا بود اما امروز اینطور نبود، باید مسیری را پیاده می‌رفتم تا به در ورودی برسم. رفتم؛ وقتی رسیدم؛ مشاهده کردم، مزار با دیواری از پارک جدا شده‌است. به ناچار از در وارد محوطه شدم، با کمال ناباوری دیدیم محوطه، تبدیل به پارک بانوان شده! خانم‌ها گروه گروه، دور هم نشسته، مشغول آش خوردن، چای نوشیدن و توپ بازی کردن هستند. پارک، گلکاری و چمن‌کاری شده، خیابان بندی شده و وسایل بازی فراهم شده‌است.

 

 

اما تنها مکانی که اصلاً آباد نشده، مزار آقاست! همچنان چند پله می‌خورد، پایین می‌رود و یک سقف آهنی، مانند آلاچیق و عکسی از آقا به ستون آهنی آویزان؛ نه حتی یک خط نوشته در معرفی ایشان!!! که بوده؟ کجا بوده؟ چه کرده؟ چه نوشته؟ چه حکایتی داشته؟! شاید یک نفر از خودش پرسید: چرا مزار این مرد، در میانِ پارک بانوان باقی مانده؛ او کیست؟! دریغ ازیک خط!!!

راستی او کیست؟!

از اهالی گیلان بود و در رحیم آباد زندگی می‌کرد. به گفته‌ی بزرگان و موثقینِ آن زمان و عالمان این زمان، دارای کشف و کرامت‌های زیاد و دارای اسم اعظم بوده که از اسرار الهی است و موهبتی است که به قابلان و به کسانی که اسراری می‌دهند، مرحمت می کنند و شرطش این است که حفظ اسرار، از نااهلان کند.

در حدیث داریم که: اظهار مطالب غیبی، برای شخص ناوارد، از بدترین بدیها نزد خداوند است. زیرا خداوند، غیور است و دوست ندارد سرّش فاش شود. سرّ درونِ حرم، باید در حرم بماند و در خارج از حرم، زشت و ناپسند است.

آری،            هر که را اسرار حق آموختند                مُهر کردند و دهانش دوختند

بنابراین، غیرت خداوندی با هر کس که سرّ خدا را افشا کند در معارضه بر می‌خیزد و او را ساقط می‌کند و از حرم بیرونش می‌کند. و این اخراج، برای کسی که بفهمد، بزرگترین عذاب است. کم کم آن اسرار را از او می‌گیرند و فقط علمش می‌ماند.

رسول خدا(ص) فرموده‌اند: هیچ کس از خداوند غیورتر نیست و به همین جهت است که زشتیها و بدیها را حرام کرده؛ چه ظاهر باشد یا باطن. و هیچ کس از خداوند، دوست‌دارنده‌تر نیست که عذر مردمان را بپذیرد. به همین جهت، انبیا را فرستاده تا مردم را بشارت و بیم دهند. و هیچ کس، دوست‌دارنده‌تر از خداوند نیست که او را بستایند و مدح نمایند و به این علت است که به مردم، وعده‌ی بهشت داده تا اینکه خلایق، بسیار او را بخوانند و او را مدح کنند.

پس فرمود: خداوند از سرِ غیرت، زشتی‌های باطن و ظاهر را حرام کرده و فرمود: مراد از بدیِ باطن، افشای اسرار الهی است.

بگذریم که ورود به این مطالب، در حدّ من نااهل نیست. برویم سراغ جناب اشکوری که دارای اسم اعظم بود.

روزی از خانه بیرون آمد، صدای گریه‌ی پیرزن همسایه، توجهش را جلب کرد. جلو رفت و پرسید: چه شده؟ گفت: گاوم مرده‌است. من با داشتن چند کودک چه کنم، چگونه امرار معاش کنم؟ آقا گفتند: گاوت کجاست؟ پیرزن او را کنار جسد گاو برد، آقا چیزی گفت و اشاره‌ای کرد، گاو زنده شد، برخاست با سینه‌های پر از شیر.

همان شب به ایشان گفته شد "آماده‌ی مرگ باش، با افشای سرّ خداوند، دیگر عمری برای زندگی نداری" حرکت کرد و به خراسان آمد، بیمار شد و آنگاه وفات نمود درحالی‌که هنوز چهل و چند سال داشت!

اما مردان الهی، اسرار را به گور نمی‌برند به شکل سرّی برای دیگران می‌گذارند تا اهلش زحمت بکشند و به دست آورند، ایشان هم اسم اعظم را در کتاب «دو چوب و یک سنگ» باقی گذاشته!

 

 

کتاب کمیابی است، وقتی آن را مطالعه‌ کنی، بسیار ساده و معمولی است. یکی از بزرگان گفت: به سختی کتاب را پیدا کردم، چندین بار خواندم، چیزی پیدا نکردم، ناراحت شدم و گفتم: آقا! چرا مردم را سرگردان کرده‌ای این چه کاری است؟!

شب به خوابم آمد و گفت: من اسم اعظم را روی جلد کتاب نوشته‌ام، تو داخل کتاب دنبالش می‌گردی! فردا دو تا چوب عمودی کنار هم در باغچه فرو کن، یک سنگ هم کنارش بگذار و نگاهش کن، آن اسم اعظم خداوند است! چنین کردم، خوب نگاه کردم، مشاهده کردم ۱۱۰ است! آری، علی(ع)، اسم اعظم خداوند است؛ البته تا که بگوید!

حالم خوش نیست، مزار او تبدیل به پارک بانوان شده؛ و چیزی که حالم را بد کرد اینکه درست در نزدیکِ مزارش، دو میز سنگی شطرنج برای بازی بانوان قرار داده‌اند!

راستی، چرا شعائر الهی، حرمتی برای ما ندارند؟!

صلواتی به روح پاکش هدیه کنیم.

عکسها از نت

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۳:۰۸
خادمه الزهراء