در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ح.عاشوری» ثبت شده است

زائر هر شب ارباب

شنبه, ۳ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۴۲ ب.ظ

ابوالحسن فارسی می‌گوید: من زیاد به زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می‌رفتم، امّا مالم کم شد و جسمم ضعیف گشت و لذا زیارت امام حسین علیه السلام را ترک کردم. در خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله را به همراه حسنین علیهماالسلام دیدم. از کنار آنها عبور می‌کردم که امام حسین علیه السلام عرض کرد: ای رسول خدا! این مرد زیاد به زیارت من می‌آمد، امّا دیگر نمی‌آید.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمودند: آیا تو زیارت حسین علیه السلام را رها کرده‌ای؟

عرض کردم: هرگز من مولای خویش را رها نمی‌کنم، لیکن ضعیف و پیر شده و مالم نیز کم شده است و لذا زیارت نمی‌روم.

آنگاه حضرت فرمودند: هر شب بر بام خانه‌ات برو و با انگشت اشاره به سوی قبر حسین بن علی علیه السلام اشاره کن و بگو:

السَّلَامُ عَلَیکَ یَا صَاحِبَ‏ الدَّمعَةِ السَّاکِبَةِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمُصِیبَةِ الرَّاتِبَةِ، لَقَدْ أَصبَحَ کِتَابُ اللَّهِ فِیکَ مَهْجُوراً وَ رَسُولُ اللَّهِ فِیکَ مَحْزُوناً وَ عَلَیکَ السَّلَامُ وَ رَحمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى أَنصَارِ اللَّهِ وَ خُلَفَائِهِ، السَّلَامُ عَلَى أُمَنَاءِ اللَّهِ وَ أَحِبَّائِهِ، السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِکمَةِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ کِتَابِ اللَّهِ وَ أَوْصِیَاءِ نَبِیِّ اللَّهِ وَ ذُرِّیَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِه وَ رَحمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه

 

پس آنچه می‌خواهی درخواست کن، همانا زیارت تو از نزدیک و دور قبول می‌شود.

بحارالانوار: ج۹۸، ص۳۷۵

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۳:۴۲
خادمه الزهراء

 

باغی بود از درختان سیب؛ و دهقان پیر مشغول آبیاری درخت‌ها. در این لحظه دهقان پیر، صدایی گوشخراش شنید. قار...قار...

کلاغ روی یکی از درخت‌ها نشست و شروع کرد به نوک زدن؛ و چند تا از سیب‌ها را خراب کرد و به زمین انداخت!

پیرمرد که از این کار کلاغ عصبانی شده بود، سنگی به طرفش پرتاب کرد و کلاغ را فراری داد. اما هنوز غر می‌زد: آخه لعنتی... تو که سیب‌ها را نمی‌خوری، چرا خرابشان می‌کنی؟!

وقتی که کار آبیاری تمام شد، پیرمرد زیر یکی از درخت‌ها نشست تا قدری استراحت کند، درحالیکه تعداد زیادی موش در اطراف او با حرص و ولع، مشغول خوردن سیب‌ها بودند، سیب‌هایی که کلاغ آنها را چیده بود!

خداوند متعال، روزی دهنده‌ی همه‌ی جانداران و تمام موجودات است و هر موجودی را وسیله‌ای برای رفع مشکل دیگری قرار داده است.

 

 

در مورد پیام حکایت بالا به چند سخن زیبا از حضرت علی (ع) درباره‌ی «روزی» بسنده می‌کنیم:

گنجهای روزی، در اخلاق خوش نهفته است.

کمک مالی کردن به برادر دینی، روزی را زیاد می‌کند.

امانتداری، روزی را زیاد می‌کند.

با صدقه دادن، روزی را فرود آورید.

هرکه خوش نیت باشد، روزی‌اش زیاد می‌شود.

 

بیایید کمتر از کلاغی نباشیم، گاهی از درخت زندگیمان، میوه‌ای برای دیگران بچینیم و تقدیمشان کنیم، شاید تنها به ‌این‌ وسیله، دندان طمع خود را بکنیم یا پرکنیم.

و حرف آخر: هیچ ورزشی برای قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست. چه خوبست همه باهم ورزشِ دل کنیم!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و دعای خیر

نشانه‌ی معرفت خداوندی:

هر کس خدا و عظمت او را بشناسد، دهانش را از سخن؛ و شکمش را از طعام باز دارد؛ و خود را به نماز و روزه مشغول سازد «البته فضول کلام و خوراک مازاد بر نیاز بدن». پس مردم گفتند: پدر و مادرمان فدایت ای رسول خدا! آیا این گونه اشخاص از اولیای خدایند؟ فرمود: اولیای خدا سکوت کنند و سکوتشان تفکر باشد؛ و سخن گویند و سخنشان ذکر باشد؛ و نظر کنند، نظرشان عبرت باشد؛ و نطق کنند، نطق شان حکمت باشد؛ راه رفتنشان میان مردم برکت است؛ اگر خدا برای آنان اجل مقرر نفرموده بود، از ترس عذاب و شوق به ثواب، اوراحشان در اجسادشان نمی گنجید.

منبع: رساله‌ی لقاءاله، ص ۱۹۸

ایام را با صلوات بر پیامبر و اهل بیتش شیرین‌تر کنیم.

جمعی از مردم بادیه، مردی را با شتری نزد رسول خدا (ص) آوردند و ادعا کردند شتر ما را دزدیده است، شاهد هم اقامه کردند و رسول خدا (ص) دستور قصاص داد. آن مرد را به محل خاص می‌بردند تا دستش را قطع کنند و او زیر لب چیزی می‌گفت. نزد محل، شتر با زبان فصیح عرض کرد: یا رسول الله! دزد من، فلان کس است، این مرد بی‌گناه است و شاهدان هم شهادت دروغ داده‌اند.

رسول اکرم (ص) دستور داد آن فرد را حاضر کردند، اقرار به دزدی نمود. حضرت، حکم خدا را بر او جاری کردند و شهادت دهندگان به دروغ را به مکافات رساندند. سپس از آن مرد پرسیدند: زیر لب چه می‌گفتی؟

گفت: ملائکه را دیدم که مدینه را پر کرده بودند و جایی برای قدم برداشتن نبود و شما بین من و آنها حائل بودید و مرا امر به این صلوات کردند و من این صلوات را ذکر می‌کردم:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبقَی مِنْ صَلواتکَ شَیْ‌ءٌ، وَ ارحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبقَی مِنْ رَحمَتِکَ شَیْ‌ءٌ، وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقی مِنْ بَرَکَاتِکَ شَیْ‌ءٌ، وَ سَلِّمْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبقَی مِنْ سَلامِکَ شَیْ‌ءٌ»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۱:۳۴
خادمه الزهراء

کاسه‌ی حلوا

جمعه, ۲ دی ۱۴۰۱، ۰۳:۴۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

درود بر همه دلتنگان یوسف زهرا

عصر جمعه است و دلم گرفته و درد غریبی قلبم را می‌فشارد مانند قلب خیلی‌ها. ما برای دردهایمان معمولا به‌دنبال طبیب می‌گردیم تا دوایی بر دردمان بگذاریم اما این درد غریب را کجا ببریم؟!

 

 

گفت: دو سه گرفتاری داشتم که سخت آزرده‌ام می‌کرد، به همسرم گفتم: برویم مشهد الرضا علیه السلام تا از آقا مرهمی بگیریم. پس حرکت کردیم به‌سوی حرم مطهر حضرت. من به تنهایی به زیارت رفتم، چند ساعت در حرم ماندم، درد دل کردم، توسل گرفتم، وقتی به منزل برگشتم، گفتند: همسرت از پله‌ها افتاد و مجروح شد، او را به بیمارستان بردند.

بیمارستان رفتم، همسرم را سر و صورت بسته، دیدم بیشتر دل‌گیر شدم. فردا حرم رفتم، گله کردم: آقا جان! اینگونه جواب می‌دهید؟!

در راه بازگشت به‌شدت زمین خوردم، پهلویم زخمی شد، رو کردم به‌سوی حرم، عرض کردم: این رسم مهمان‌نوازی شماست؟! نه‌تنها دردم را درمان نکردید، دو درد دیگر هم روی دردهایم گذاشتید! دیگر به حرم نخواهم آمد!

فردا مقداری تخمه گرفتم، گوشه‌ی صحن نشستم، مشغول خوردن شدم، دیدم آقای بزرگواری از میان جمعیت، مستقیم به‌سوی من آمد، لبخندی به‌ من زد؛ و فرمود: تو اینجایی؟! برای زیارت آمده‌ای؟ به خواسته‌ات رسیدی؟ من با ناراحتی جواب دادم: از این کاسه، کسی حلوایی نخورده!

نگاهی کردند، فرمودند: پس این همه حلوا که در عمرت خورده‌ای از کاسه‌ی که بوده؟!

سپس با حالت تأسف فرمودند: چه وقت خواهید فهمید برای تقرب به درگاه الهی، راهی جز تحمل این دردها و صبر در برابر ناملایمات ندارید؟!

خواستم در جواب چیزی بگویم که نبود! به‌خدا نمی‌دانم به آسمان رفت یا به زمین؟!

گفت پیغمبر اگر کوبی دری               عاقبت زان در برون آید سری
گر نشینی بر سر راه کسی                 عاقبت بینی تو هم روی کسی     مولوی

 

عصر جمعه است و ساعت دعای سمات. التماس دعا

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 23ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۱ ، ۱۵:۴۰
خادمه الزهراء

احادیث نسب‌شناسی حضرت مهدی

جمعه, ۲ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۱۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

درود بر همه دلتنگان عصر جمعه؛ که هیچ چیزی باعث انبساط خاطرشان نمی‌شود جز ذکر نام یار سفر کرده؛ یا ابا صالح المهدی ادرکنی.

وقتی به این فکر می‌کنم که چقدر دوستش دارم، پر از امید و ذوق می‌شوم؛ و وقتی می‌بینم چقدر کم می‌شناسمش، پر از تاسف و شرم!

راستی هر کدام چند روایت در مورد ایشان بلدیم، بیاد داریم، به دیگران یادآوری کرده‌ایم؟

 

🌷 در مورد اینکه امامان دوازده نفرند، اولشان علی علیه السلام و آخرشان مهدی (عج) است، ۹۱حدیث.

🌷 و مهدی از عترت پیامبر (ص) است، ۳۸۹حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد علی علیه السلام است، ۲۱۴حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد فاطمه (س) است، ۱۹۲حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد حسین علیه السلام است، ۱۴۸حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد علی ابن الحسین علیه السلام است، ۱۸۵حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد امام باقر علیه السلام است، ۱۰۳حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد امام جعفر الصادق علیه السلام است، ۱۰۳حدیث.

🌷 و مهدی ششمین اولاد امام جعفر الصادق علیه السلام است، ۹۹حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد موسی بن جعفر علیه السلام است، ۱۰۱حدیث.

🌷 و مهدی پنجمین فرزند موسی بن جعفر علیه السلام است، ۹۸حدیث.

🌷 و مهدی چهارمین اولاد علی بن موسی الرضا علیه السلام است، ۹۵حدیث.

🌷 و مهدی سومین فرزند امام محمد تقی علیه السلام است، ۹۰حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد امام هادی علیه السلام است، ۹۰حدیث.

🌷 و مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، ۱۴۸حدیث.

🌷 و نام پدر ایشان حسن است، ۱۴۸حدیث.

🌷 و مهدی همنام و هم‌کنیه رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلم است، ۴۷حدیث.

و شما چند روایت را خوانده‌ای؟ راستی روزهای انتظار را چگونه می‌گذرانیم؟

دلم خیلی می‌سوزد و دنبال دل سوخته می‌گردم!

بیا سوته دلان گرد هم آییم               که قدر سوته دل، دل سوته دانه           باباطاهر

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 16ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۱ ، ۱۲:۱۰
خادمه الزهراء

شب جمعه و نمازی دیگر

پنجشنبه, ۱ دی ۱۴۰۱، ۰۶:۴۰ ب.ظ

گفتم: خدایا! چگونه آغاز کنم؟                      گفت: به نام من.

گفتم: خدایا! چگونه آرام گیرم؟                     گفت: به یاد من.

گفتم: خدایا! تنهایم!                                  گفت: با وجود من؟!

گفتم: خدایا! هیچ‌کس کنارم نمانده!                گفت: به جز من!

گفتم: خدایا! از همه دلگیرم!                        گفت: حتی از من؟!

گفتم: خدایا! قلبم خالیست!                         گفت: پر کن از عشق من!

گفتم: خدایا! دست نیاز دارم!                        گفت: بگیر، این دست من!

گفتم: خدایا با این همه مشکل چه کنم؟          گفت: توکل به من!

گفتم: احساس می‌کنم خیلی از تو دورم!          گفت: آیا کسی هست نزدیک‌تر به تو از من؟!

گفتم: برای آرزوهایم چه کنم؟                     گفت: تلاش به امید من!

گفتم: خدایا! چرا اینقدر می‌گویی من؟!            گفت: چون من از تو هستم؛ و تو از من!

 

   ┄┅══🌹══┅┄

امشب به درگاه الهی دستی بلند کنیم و آرزوی زیارت جمال دل‌آرای یوسف زهرا (ع) کنیم؛ آرزویش پر ثواب است.

۱۲ رکعت نماز، شش نماز دو رکعتی، در تمام نمازها بعد از حمد، فقط سوره‌ی توحید خوانده شود و سپس صلوات فرستاده، بگوید:

«سَلَامٌ عَلَىٰ آلِ یس، ذَلِکَ هُوَ الفَضْلُ الْمُبِینُ، مِن عِندِ اللّهِ وَ اللَّهُ ذُو الفَضْلِ العَظِیمِ، اَمامَهُ مَنْ یَهْدِیهِ صِرَاطَهُ الْمُستَقِیمَ قَد آتاکُمُ اللّهُ خِلافَتُهُ یا آلِ یاسینَ وَ صَلی اللّهُ عَلی سَیِّدنا محمدٍ النبیِّ وَ آلِهِ الطّاهِرین»

حاجت‌روا، التماس دعا

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۰۱ ، ۱۸:۴۰
خادمه الزهراء

عنایات امام رضا به علامه طباطبائی

سه شنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۳ ق.ظ

حکایت زائران حقیقی

مرحوم آیة الله شیخ محمدتقی انصاری همدانی فرمودند: در حرم امام هشتم حضرت رضا (ع)، مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه را ملاقات کردم و این درحالی بود که تازه به فراق مرحوم آیة الله حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی(ره) گرفتار شده بودیم؛ لذا در آن ایام و در همان ملاقات، با عطش خاصی از مرحوم علامه خواستم که از الطافی که امام رضا (ع) به ایشان داشته‌اند، مطلبی را بیان فرمایند.

مرحوم علامه امتناع کردند، پس از آنکه ایشان را به حق امام (ع) قسم دادم، فرمودند: دو تا از الطافی که حضرت رضا (ع) داشته‌اند بیان می‌کنم:

اول اینکه؛ مدتی است که نمی‌توانم بخوابم چون می‌بینم تمام اشیای اطراف، مشغول به ذکر پروردگار هستند در نتیجه حیا می‌کنم بخوابم (یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ).

کم ز خروسی مباش، مُشت پَری بیش نیست              از دل شب تا سحر خدا خدا می‌کند

 

دوم اینکه؛ وقتی نماز می‌خوانم، یک سید محمدحسین دیگری در عالم بالا نظاره‌گر به نمازم در پایین است. و این در حقیقت معنای الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن است.

شرق‌ترین ستاره‌ی دنیای تارمان                   ای کاش در مسیر تو بیفتد مدارمان

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 13ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۰۱ ، ۱۱:۳۳
خادمه الزهراء

ضرورت وجود امام، یا نقش امام در جهان هستی

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود

یکی از مسایل بسیار حیاتی و عقیدتی، اعتقاد به ضرورت وجود امام در جهان هستی است. شیعیان جهان کلاً بر این باورند که زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نیست، خواه آن حجت ظاهر و آشکار باشد؛ و خواه به علتی مخفی و پنهان؛ جهان تا بوده چنین بوده و در آینده نیز تا قیامت چنین خواهد بود.

حضرت امام صادق (ع) در به‌ثمر رساندن این باور می‌فرمایند: قسم به پروردگار عزیز و جلیل که خدا از زمانی که آدم را قبض روح کرد، هرگز اهل زمین را به حال خود رها نکرد، جز این که در آن امامی قرار داد که مردم بوسیله‌ی او به سوی خدا هدایت شوند و او حجت خدا بر تمامی بندگان است.

امام صادق (ع) برای تأکید و تأیید بیشتر قدمی فراتر نهاده و فرمودند: «الْحُجَّةُ قَبلَ الخَلْقِ وَ مَعَ الخَلْقِ وَ بَعْدَ الخَلْقِ»؛ حجت خدا پیش از خلق بوده و با خلق هم همیشه بوده و بعد از خلق هم خواهد بود.

این اعتقاد با دلیل علمی و عقلی محکمی که به همراه او است، به قُرصی هرچه تمام‌تر پیش رفته و می‌رود و خوشبختانه به کمک امدادهای غیبی، تاکنون رکودی نداشته و همچنان متلألأ و درخشان است. اما از آنجایی که هیچ اصلی از اصول؛ و هیچ امری از امور در طول تاریخ بلامنازع نبوده و در گوشه و کنار جهان، کم و بیش برخوردی داشته است، این اصل اعتقادی نیز از چنین آسیبی برکنار نبوده؛ گاهی گذرا با نوای ناموزونی مواجه است؛ نوایی بی‌ثبات چون حباب؛ و صدایی بی‌حیات چون کف روی آب.

زندگی ما متأسفانه تؤام با شرایطی است که آن را باید به جهاتی دوران محرومیت نامید؛ محرومیت و فاصله گرفتن قشر عظیمی از مردم با معارف اسلامی و کناره‌گیری اغلب جوانان از کتاب و کتابخوانی. دور ماندن از معارف اسلامی و مقدسات مذهب، رنج آور و کشنده است. همه‌ی اعتراضات از همین‌جا ناشی می‌شود. آنکه با کتاب و مذهب می‌جوشد و آشنا به مسایل دینی و مذهبی است، آرام است و اعتراضی ندارد. ایرادات سبک و بی‌محتوا از کسانی است که سروکاری با دین و مذهب نداشته و بُعد مسافتشان با مذهب تا به جایی است که الفبای دین را هم از یاد برده‌اند.

اینانند کسانی که در عین محرومیت، به دشمن اجازه‌ی هر تاخت و تازی را داده و می‌دهند. این بی‌تفاوتی و محرومیت‌ها است که دشمن را گستاخ کرده است. دشمن از بی‌خبری و محرومیت‌های ما سوء استفاده کرده، نه فقط تنها به آرمان مقدس ما پوزخند می‌زند بلکه حتی نسبت به خدا هم دهن کجی کرده، می‌گوید: خداوند چه اصراری در مورد این انسان ویژه دارد تا او را برای روز موعود ذخیره کرده و به خاطر او قوانین حاکم بر طبیعت را درهم ریزد.

مگر مادرِ دهر در روزِ نیاز، از زاییدن رهبرِ با کفایت عقیم است؟!

و یا خدا از به وجود آوردن چنین انسان ویژه‌ای عاجز؟! چه مانعی دارد که روز موعود همراه با سپیده دمِ آن روز، رهبر دلخواه متولد شود و چون دیگران پرورش یافته و سپس نقش خود را ایفا کرده و زمین را پر از عدل و داد نماید! اگر چنین می‌بود، بهتر نبود؟!

این حرفهای بی محتوا و پوچ، بافته و ساخته‌ی دشمن است که از حلقوم او می‌ریزد. این بیچاره‌ها علاوه بر اینکه ضرورت وجود امام و نقش اساسی آن را در جهان هستی نفهمیده‌اند، بدبختانه ادعای فهم بیشتری داشته، برای خدا تعیین تکلیف هم کرده‌اند! زهی خیال باطل؛ و زهی قضاوت عاجل و بی‌جا!

به هر حال، برای اینکه مسأله ضرورت وجود مقدس امام بر همگان روشن شود، توجه عمیق و دقیق به شرح زیر لازم و ضروری است:

برای هر مجموعه و پدیده‌ای در جهان غیب و شهود، بنا به مشیت و اراده‌ی ذات اقدس الهی، مرکز و محوری است که ذرات آن مجموعه به دور آن محور و هسته‌ی مرکزی، جبراً در چرخش و حرکت است، حرکت و چرخشی که هستی و حیات و دوام و بقا آن مجموعه و پدیده در پرتو آن "هسته‌ی مرکزی" است. پیوند این مجموعه با هسته‌ی مرکزی، پیوندی محکم و استوار؛ و ارتباط آن ارتباطی پایدار است تا جایی‌که اگر لحظه‌ای این ارتباط قطع و خلائی در آن ایجاد شود، آن مجموعه به فنا و نابودی خواهد رفت. این قانون در سراسر جهان طبیعت از اتم تا کهکشان جاری است و استثنائی ندارد. فی المثل "اتم"، کوچکترین موجودی که حتی با نیرومندترین میکروسکوبهای الکترونی هم قابل رؤیت نیست و دارای اجزاء متعددی است؛ زیر چتر همین قانون قرار گرفته است.

ملاحظه کنید، ارکان اصلی اتم، سه اصل زیر است:

الف. پروتون، با بار الکتریکی مثبت.
ب. نوترون، با خاصیت الکتریکی خنثی.
ج. الکترون، با بار الکتریکی منفی.

این اجزاء بی نهایت ریز که به طور شگفت‌انگیزی ساختمان اتم عالَم را تشکیل داده، هسته‌ی مرکزیش از پروتون و نوترون تشکیل شده و الکترونها هم با سرعت سه هزار کیلومتر در ثانیه، آن هم در فاصله‌های معینی، دورِ هسته‌ی مرکزی در حرکتند.

دانشمندان، ساختمان اتم را به ساختمان منظومه‌ی شمسی و حرکت الکترونها را به حرکت دَوَرانی سیارات تشبیه کرده‌اند با این تفاوت که اگر تعجب نکنید، سرعت سیر سیارات اتمی به مراتب از سرعت سیر سیارات منظومه‌ی شمسی بیشتر است. در این حرکت و سیر سرسام آور، به علت وجود و بار الکتریکی مثبت و منفی، هر لحظه ممکن است فاجعه‌ای رخ داده و الکترونها و پروتونها که به سوی یکدیگر در حرکتند، همدیگر را در آغوش کشند و نتیجتاً در اثر اصطکاک و جذب در یکدیگر، میلیاردها انفجار در جهان طبیعت رخ داده، عالَم هستی پودر و خاکستر شود.

اما خداوند دانا و حکیم، "قوه‌ی گریز از مرکز" را که قویه‌ی دیگری است؛ و آن، در اثر گردش دَوَرانی الکترونها به دورِ هسته‌ی مرکزی تولید می‌شود، خلق کرده تا "قوه‌ی جاذبه هسته‌ی مرکزی" را تعدیل و مانع بروز حوادث شود. "قوه‌ی گریز از مرکز" که مولود حرکت دورانی است، قدرت آن متناسب با سرعت حرکت است؛ این نیرو همواره جسم متحرک را از هسته‌ی مذبور به عقب رانده و از طرفی هسته‌ی مرکزی با قوه‌ی جاذبه‌ای که در اثر نزدیکی دو بار الکتریکی تولید شده دارد، الکترونها را به شدت به طرف خود می‌کشاند.

اکنون فکر کنید که برای حفظ موجودیت اتم، باید سرعت سیر الکترونها به اندازه‌ای باشد که قوه‌ی دافعه‌ی متولد شده از آن، درست به اندازه‌ی قوه‌ی جاذبه و جوابگوی آن بوده و اگر کوچکترین تجاوزی از این حد و قانون معین رخ دهد، دستگاه اتم از کار خواهد افتاد. یعنی اگر کمی "قوه‌ی گریز از مرکز" زیاد شود، الکترونها به زودی فرار کرده و اتم تجزیه می‌شود و اگر این تعادل به نفع "قوه‌ی جاذبه" به هم بخورد، اجزا اتم به زودی به هم نزدیک شده و از کارخواهد افتاد و به این ترتیب دستگاه اتم از بین خواهد رفت.

فکر کنید، تنظیم این حساب دقیق در آن محیط فوق العاده کوچک، چه کار بسیار مشکلی است. این قانون به شرحی که عرض شد در سرتاسر جهان هستی از زمین تا آسمان تا کهکشان، در خورشید و ماه و ستارگان پیاده شده و بر این اساس، اتم و ذرات همه‌ی عالم هستی، دیوانه وار با نظم و ترتیب خاصی دور هسته‌ی مرکزی در گردشند و در تدبیرِ مدبر و مربی جهان تاکنون کمترین خللی وارد نشده است.

از بیان و شرح این حقیقت علمی معلوم می‌شود که: قانون خلقت و ناموس طبیعت، بر اساس هسته‌ی مرکزی استوار است و در دلِ هر اتم از اتمهای جهان هستی، هسته‌ای وجود دارد که عامل بقای آن مجموعه است که به آن "هسته‌ی مرکزی" می‌گویند. و اینک جانِ مطلب و جوهر کلام در جهان انسانها است، انسانی که در جهان هستی، اشرف مخلوقات است، هسته‌ی مرکزی او چیست؟ تا مطاف او شود؛ و وی پروانه‌وار دورِ آن هسته‌ی مرکزی به چرخش درآمده و به حیات خویش استمرار دهد؟! آن هسته‌ی مرکزی حیات‌بخش و روح‌افزا که با لاهوت و ناسوت، با ملک و ملکوت ؛و بالاخره با هر چه لباس هستی به تن کرده، پیوند ناگسستنی دارد، کیست؟

با اندک تأملی پاسخ این مطلب روشن است و آن اینکه: همیشه در جهان انسانها یک "انسان کامل" یک "انسان+کمال" و والا وجود دارد و باید هم وجود داشته باشد تا غیر کاملین به طفیل وجودِ او به حیات خود ادامه داده و چنگ به دامان او زنند و در سایه‌ی لطف و برکت خدادادی او نفس راحتی بکشند. این انسان کامل به شهادت تاریخ همیشه بوده و بعد از این هم تا جهان باقی است، خواهد بود.

و این همان است که امام باقر (ع) می‌فرماید: پروردگار عالم از زمانی‌که آسمانها و زمین را آفرید، هرگز جهان را خالی از امام عادلی که حجت خدا در زمین بر خلایق عالمند قرار نداده و تا قیامت هم خالی نخواهد گذاشت.

آری جهان انسانها از اول خلقت تاکنون؛ و از حال تا قیامت هرگز از وجود چنین فردی که در حکم هسته‌ی مرکزی است، خالی نبوده و نخواهد بود. پس همانطوری که اجزا اتم وابسته به هسته‌ی مرکزی است، جهان انسانها هم وابسته به چنین هسته‌ی مرکزی است.

امروزه قلب عالم امکان؛ و هسته‌ی مرکزی جهان هستی، وجود مقدس حضرت بقیه الله الاعظم، امام زمان حجة ابن الحسن العسکری ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است. او قلب جهان هستی و قطب عالم امکان است، او واسطه‌ی فیض و رابط بین خالق و مخلوق است،
🌹 او خلیفه‌ی پروردگار عالم در پهنه‌ی هستی است،
🌹 او حافظ قرآن  و مجری دین اسلام است،
🌹 او ملجاء و ملاذ بی‌پناهان و بی‌کسان است،
🌹 او مرجع حقیقی و فریادرس واقعی است،
🌹 اوست که به برکت او عالم لاهوت در مدار است،
🌹 اوست که به برکت او عالم ناسوت برقرار است،
🌹 اوست که به برکت او افلاک و کهکشان پابرجاست،
🌹  اوست که به برکت او سفره‌ی عالم گسترده است.

آری تا حجت هست، جهان هست؛ چنانکه تا جهان هست، حجت هست. جهت تعجیل در فرجش صلواتی فرستید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۵۴
خادمه الزهراء

 

باید بین چهار رکن زندگی موازنه برقرار کرد: جسم، روح، دنیا و عقبا.

در قرآن و کتب روایی یکی از مباحث بسیار زیبا، بحث دنیا و آخرت است که البته بحث همه‌ی ادیان الهی می‌باشد و همه‌ی انبیا، به‌حق یکی از اهداف بلندشان معرفی خوبی‌ها و بدی‌های دنیا بوده؛ دنیای ممدوح و دنیای مذموم.

و همچنین معرفی اهل دنیا؛ آنان که تنها هدفشان در زندگی، متاع مادی دنیا است؛ و هرگاه دنیای‌شان به کامشان باشد، هیچ غمی نخواهند داشت که البته خداوند تمام نوش‌های دنیا را توأم با نیش قرار داده تا بلکه انسان‌ها، فریفته‌ی نوش‌های دنیا نشوند.

حکایت آن حکیم معروف است که فرمود: کسی از کنار چاهی عبور می‌کرد، پایش لغزید و به داخل چاه افتاد اما به چوب بلندی برخورد کرد که به شکل عمودی در داخل چاه قرار داشت، خوشحال شد و با دستانش به چوب چسبید.

هنوز آرام نشده بود که دید دو موش سیاه و سفید از پایین و بالا، دو سر چوب را به سرعت می‌جوند و می‌خورند و چوب را کوتاه می‌کنند. کمی که دقیق‌تر نگاه کرد، دید که شیری گرسنه در ته چاه، دهان باز کرده و منتظر است که چوب، جویده و تمام شود؛ و این فرد سقوط کرده به انتهای چاه و او را پاره پاره کرده و بخورد!

او ترسید و به وحشت افتاد. به فکر راه چاره افتاد که ناگهان چشمش به دیواره‌ی چاه افتاد که زنبوران لانه‌ای ساخته و عسل تولید کرده بودند. عطر و بوی عسل و شیرینی‌اش، او را وسوسه کرد، یک دستش را از چوب رها کرد و با انگشت، مشغول کندن عسل و خوردنش شد؛ اما با هر انگشتی که به داخل لانه‌ی زنبوران فرو می‌برد و ذره‌ای عسل درمی‌آورد، زنبوران به دستش حمله می‌کردند و با نیش‌های خود، دست او را می‌آزردند اما طعم و مزه‌ی عسل، دوباره او را وسوسه می‌کرد.

حکیم می‌گوید: آن شخص، همه‌ی ما هستیم؛

و آن چاه عمیق، دنیای ماست؛

و آن چوب عمودی، عمر ماست؛

و آن دو موش سیاه و سفید، شب و روز هستند که به سرعت عمر ما را می‌جوند و می‌خورند؛

و آن شیر گرسنه هم مرگ است که در انتهای عمر، منتظر ماست؛

و آن عسل چسبیده به دیواره‌ی چاه، شیرینی لذت‌های دنیاست؛

و آن زنبورها هم نیش‌ها و سختی‌های همراه با نوش‌های دنیا هستند؛

و ما هم فریب خورده‌ی لذت‌ها و غافل از سرعت گذر عمر هستیم!

راستی تا به حال فکر کرده‌ایم که اگر امروز آمار اهل دنیا را ملائکه نشان ما بدهند، ما هم از اهالی دنیا هستیم یا نه؟! منظور، دنیای مذموم است نه دنیای ممدوح!

 

فرمود خداوند: ای احمد! دنیا و دنیاپرستان را دشمن بدار ولی آخرت و اهلش را دوست بدار. عرض کرد: خدایا، دنیاپرستان و دنیادوستان و اهل آخرت کیستند؟ فرمود: اهل دنیا کسی است که:

  • خنده‌اش زیاد (خنده‌های بیهوده و از سر مستی و خواب)؛
  • و خشمش فراوان و بسیار است (یعنی راحت‌طلب و پرتوقع و طلبکار از دیگران)؛
  • و خشنودی آنان کم و راضی به قضای الهی نیستند؛
  • وقتی که می‌خواهند از خداوند اطاعت کنند، کسل؛
  • و هنگام نافرمانی خدا، قهرمان و دلیر می‌باشند (هیچ ترس و واهمه‌ای از نافرمانی خداوند ندارند)؛
  • و میل و رغبت به اطاعت و ارتباط با درگاه الهی ندارند؛
  • آرزویشان دور و دراز؛
  • و مرگشان نزدیک،
  • از خود بازجویی نمی‌کنند (اهل محاسبه و حساب‌کشی از خود نیستند)؛
  • فایده و بهره‌شان، کم؛
  • سودمند به احوال مردم و جامعه نیستند بلکه خیرشان محدود به خودشان است ولی سخن بسیار می‌گویند (اهل ادعا و حرف‌اند، مرد عمل و خدمت نیستند)؛
  • از عذاب خداوند کمتر می‌ترسند و سرور و خوشحالی آنان زیاد است (کام‌روایی خود را از لذت‌های دنیا می‌بینند به همین دلیل هم راضی و شادند)؛
  • انسانِ سپاسگزار نیستند و بر گرفتاری، صبر ندارند؛
  • و مردم را به دیده‌ی کوچکی و حقارت می‌نگرند و خود را می‌شناسند؛
  • و بر کارهای خیری که انجام نمی‌دهند، تأسف نمی‌خورند!

رسول خدا (ص) عرض کردند: خدایا، آیا غیر از اینها عیب‌های دیگری هم در اهل دنیا وجود دارد؟

فرمود: ای احمد! عیوب اهل دنیا زیاد است از جمله اینکه

  • در تاریکی جهل و نادانی غوطه‌ورند
  • و در برابر معلمان و استادان، فروتنی نمی‌کنند
  • و خود را عاقل و خردمند می‌دانند و حال آنکه در نزد عرفا، از حمقا و نادانان‌اند.

جای تأسف که بسیاری از نشانه‌های اهل دنیا را می‌توانیم در خود پیدا کنیم اما به‌دلیل داشتن همین علایم و قرار گرفتن در زمره‌ی اهالی دنیا، خود را برتر و عاقل و عالم در دین می‌دانیم و به‌طور مدام، به جای یاد گرفتن و آموختن معارف دینی، مشغول انتقاد و بدگویی از معلمان دین و استادان معرفت شده‌ایم! شاید می‌خواهیم به این وسیله سرپوشی به عیوب فراوان خود بگذاریم! به کجا رسیده‌ایم؟!

 

مرحوم شیخ عبدالحسین لاهیجی از قول مرحوم شیخ مجتبی قزوینی نقل کرده‌اند که: مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر الهیان قزوینی از شاگردان حضرات آیات آخوند خراسانی و سیّد محمد کاظم یزدی به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرّف گردید، به منزل من وارد شد، موقع خواب برایش رختخواب گذاشته و از اتاق خارج شدم. پس از چند ساعت، جهت انجام کاری به اتاق رفتم، دیدم ایشان زانو بغل گرفته و نشسته‌اند. گفتم:آقا دایی، چرا نمی‌خوابید؟!

فرمودند: پا را که برای خواب دراز کردم، متوجه شدم به طرف حرم حضرت رضا علیه‌السلام است! به این طرف گرداندم، دیدم به سوی عکس مرحوم آقای بروجردی است که یک مرتبه شمایلش مقابلم مجسم شد. لذا به احترام حضرت رضا علیه‌السلام و مرحوم آقای بروجردی که سیّد و عالم جلیل‌القدری هستند، اینگونه استراحت می‌کنم!

من جای عکس را تغییر دادم تا ایشان راحت بخوابند.

به ‌راستی چه بر سر ما آمده‌است؟!

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم          بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به ‌وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم         به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

به مرجعی که درآیند شاهدان دو عالم             نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخوابم              ز خواب عاقبت آگاه به بوی موی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم             جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان          مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

شعر از سعدی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۴۱
خادمه الزهراء

سوال از خود: تـو خـــود را می‌شـناسی؟!

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۱۲ ق.ظ

یک سؤال:

این روزها در حرم علی‌ابن‌موسی الرضا علیه السلام دعاگوی همه‌ی دوستان هستم. اینجا محل عبادت و ذکر و دعاست؛ و برخی افراد چه خوب به این اعمال می‌پردازند. واقعاً خستگی‌ناپذیر نماز می‌خوانند و تسبیح به‌دست، تند و تند ذکر می‌گویند؛ و منِ نابلد مانند آدمی گنگ، به این و آن نگاه می‌کنم...

 

 

امروز از خودم پرسیدم: من کیستم؟! و همه‌ی حواسم پرت همین سؤال شد! و ده‌ها مطلب در جواب این سؤال به ذهنم خطور کرد. به‌یادم آمد درکتابی خوانده‌ام که دانشمندی درحال تشریح اجزای تشکیل دهنده‌ی بدن انسان بود، او در پایان کارش جمله‌ای زیبا بیان کرد. او گفت: بدن انسان از اجزای زیر تشکیل شده است:

  • آهکی که با آن می‌توان پنج قالب صابون ساخت.
  • آهنی که با آن می‌توان شش میخ کوچک ساخت.
  • فسفری که با آن می‌توان بیست بسته بیسکویت ساخت.
  • قندی که با آن می‌توان ده فنجان قهوه را شیرین کرد.
  • اندکی سولفور، کلسیم و برخی مواد دیگر.

و همه‌ی این مواد طبق قیمت آن روز حدود پنج دلار می‌ارزید.

پس این موجود ارزشمند، جسم نیست؛ بنابراین ما که هستیم؟! چه درد بزرگی است این خودناشناسی! که حتی صدای ابر مرد عالم، علی (ع) را هم به گله بلند کرده‌است؛ که فرمود: درد تو، از توست؛ ولی تو به آن بصیرت نداری؛ و درمان تو نیز در درون توست لیکن به آن بصیرت نداری.

از نظر حضرت، ناتوانی انسان در درمان دردهای خویش ناشی از جهل او نسبت به خویشتن خودش می‌باشد.

این خودنشناسی، عجب دردی است که مردی مثل جبران خلیل جبران می‌گوید: هرگز احساس ضعف و ناتوانی نکرده‌ام جز در مقابل کسی که از من پرسیده‌است: تو کیستی؟!

و آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی درحالیکه برای سؤالهای آزاردهنده‌اش به‌دنبال جواب می‌گشت؛ و در خیابان پرسه می‌زد، به کنار باغ گلی رسید، نشست تا کمی تماشا کند، یکی عبور می‌کرد، رفتار عجیب فیلسوف را دید، پلیس را خبر کرد، چند دقیقه بعد افسر پلیسی آمد و با بی‌ادبی پرسید: که هستی؟ فیلسوف نگاه عمیقی به او کرد و گفت: اگر بتوانید به من کمک کنید که جواب این پرسش را پیدا کنم، تا ابد سپاسگزار شما خواهم بود!

و چه سخت است رسیدن به جواب درست این سؤال که دانشمندی گفته، سه چیز بسیار سخت است: فولاد، الماس؛ و خودشناسی!

و دیگری گفته: هرکه دیگران را بشناسد، عاقل است؛ و هرکه خود را بشناسد، عارف است.

و آن حکیم بزرگ فرموده: تو آن پادشاهی هستی که به‌خواب رفته و در رویا می‌بیند که گداست، از خواب بیدار شو!

و چه بی‌ادبم من که در جوار عالم آل محمد علیه السلام، از جواب دیگران می‌نویسم؛ که زیباترین جواب را حضرتشان بیان فرموده‌اند: ارزنده‌ترین مرحله‌ی خرد، خودشناسی است.

«یا سراج الله ادرکنی»

آری به‌نظر حضرت، جواب من کیستم، برای هرکس در درون خود اوست؛ انسان گنجی است که نقشه‌اش در خودش وجود دارد، برای خواندنش باید خود را جستجو کند.

می‌گویند مردی به‌دنبال گنج بود، حکیمی به او گفت: تیری در چله‌ی کمان بگذار و بینداز، هر کجا افتاد، همان‌جا را بکن، گنج در آنجاست. او تیر را گذاشت با تمام قدرت کمان را کشید، تیر را پرتاب کرد، تیر با فاصله‌ی زیاد افتاد. او رفت و شروع به‌کندن کرد، چیزی پیدا نکرد، آمد به حکیم گزارش داد؛ حکیم گفت: من به‌ تو نگفتم کمان را بکش، گفتم تیر را در ‌چله بگذار و بینداز! رفت و چنین کرد، تیر جلوی پایش بر زمین افتاد، همانجا را کند و گنج را یافت.

آری باید در خود جستجویی کنیم.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 17ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۰۹:۱۲
خادمه الزهراء