در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صبحانه معنوی» ثبت شده است

سلام بر ماه ذی‌الحجه، سلام بر حاجیان بیت‌الله الحرام، سلام بر رهروان بیت‌الله الحرام و سلام بر رهروان کوی یار در هر جای عالم که هستند و به هر کاری که مشغول هستند.

 در حال عبور از گذر ایام هستیم که خداوند برای تمامیت آن، احترام ویژه قائل شده و ارزش هر عمل مثبتی را حداقل دو برابر قرار داده. همانطور که دیه‌ی آدم هم در ماه حرام دو برابر می‌شود؛ ارزش هر انسانی نزد خداوند بالا می‌رود و صدالبته گناهان هم به درگاه الهی از زشتی و اثرات بدتری برخوردار هستند.

ماه ذی‌الحجه نزد خداوند از چنان احترامی برخوردار است که خداوند به ده شب آن قسم یادکرده و سپس به شب نهم و دهم آن‌هم جداگانه قسم یادکرده که دلائل و بررسی و تفسیر و تأویل این مطلب در جای دیگری باید صورت بگیرد. اما به‌راستی اگر بخواهیم از این ایام استفاده کنیم و به قرب الهی نزدیک شویم چه باید بکنیم؟

  • آیا به حج برویم؟
  • آیا دهه را روزه ‌بگیریم؟
  • آیا ذکر و نماز مخصوص این ایام را داشته باشیم؟
  • آیا به زیارت کربلا مشرف شویم؟

همه‌ی این‌ها مطلوب و پر ثواب است. اما خداوند برای قبولی اعمال شرطی در قرآن قرار داده و فرموده‌اند: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» همانا خداوند فقط از اهل تقوا می‌پذیرد.

🌷 «ت» تقوا؛ ترک گناه،

🌷 «ق»؛ قیام برای انجام واجبات،

🌷 «و»؛ ورع و کناره‌گیری شدید از گناه،

🌷 «1»؛ اخلاص در عمل،

در هر کس این چهار عمل جمع شده او اهل تقوی است و خداوند اعمال مثبت او را می‌پذیرد.

شرط قبولی تقوی؛ و شرط تقوی؟

حرکت اول به‌سوی تقوی، ترک گناه است. مخصوصاً گناهان کوچک که البته همه گناهان بزرگ هستند؛ زیرا در محضر الهی صورت می‌گیرند و اصلاً تکرار گناهان صغیره آن گناه را کبیره می‌کند.

رسول اکرم (ص) در سفری در بیابان به همراهان فرمودند: هیزم جمع کنند. هر کس به طرفی رفت مدتی تفحص کردند و برگشتند. عرض کردند هیزمی در این صحرا نیست. حضرت فرمودند: بگردید، حتی خارهای کوچک را جمع کرده بیاورید. رفتند چنین کردند. تلی از چوب‌های کوچک و بزرگ جمع شد. حضرت فرمودند: گناهان شما هم همین‌طور انباشته می‌شود، خطاها و اشتباهات اول به نظر نمی‌آیند؛ اما کم‌کم در زندگی ما فاجعه به بار می‌آورند. فاجعه هم این است که به‌جایی ما را می‌رساند که دیگر نه خود خطا و نه اثر خطا و نه نتیجه‌ی آن برایمان مهم نخواهد بود.

روایتی بسیار زیبا از رسول اکرم (ص) خطاب به مولایمان علی علیه‌السلام:

 🌷سه برنامه است که هر کس خدا را با آن‌ها ملاقات کند از بهترین مردم است.

1- کسی که به آنچه بر او واجب است عمل کند؛ او برترین بنده است.

2- کسی که به‌روزی داده‌شده قناعت کند. (حریص نباشد)؛ او بی‌نیازترین مردم است.

3- کسی که از تمام حرام‌ها خودداری کند؛ او پارساترین بندگان خداست.

🌷 یا علی! اگر این سه چیز در کسی نباشد؛ عملش ناتمام است.

1- اخلاق که با آن با مردم مدارا کند.

2- حوصله و حلمی که با آن جهل جاهل را برگرداند.

3- قدرت و اراده‌ای که او را از خطا و اشتباه و گناه مانع گردد.

🌷 یا علی! اسلام عریان است، لباسش حیا، زینتش عفاف، جوانمردی‌اش عمل صالح و ستونش ورع و پارسایی است.

 

ای بزرگوار، گناهان کوچک مانند سنگریزه‌های جلوی پای ما هستند که برای زمین نخوردن باید مراقبشان باشیم. مواظب سنگریزه‌ها باشید.

روزی حکیمی در میان کشتزارها قدم می‌زد که با مرد جوان غمگینی روبه‌رو شد. حکیم گفت: «حیف است در چنین روز زیبایی غمگین باشی.» مرد جوان نگاهی به دور و اطراف خود انداخت و پاسخ داد: «حیف است؟! من که متوجه منظورتان نمی‌شوم!» گرچه چشمان او مناظر طبیعت را می‌دید اما به‌قدری فکرش پریشان بود که آنچه را که باید، دریافت نمی‌کرد.

حکیم با شور و شعف اطراف را می‌نگریست و به گردش خود ادامه می‌داد و درحالی‌که به‌سوی برکه می‌رفت از مرد جوان دعوت کرد تا او را همراهی کند. به کنار برکه رسیدند، برکه آرام بود. گویی آن را با درختان چنار و برگ‌های سبز و درخشانش قاب کرده بودند. صدای چهچهه پرندگان از لابه‌لای شاخه‌های درختان در آن محیط آرام و ساکت، موسیقی دلنوازی می‌نواخت. حکیم درحالی‌که زمین مجاور خود را با نوازش پاک می‌کرد از جوان دعوت کرد که بنشیند. سپس رو به جوان کرد و گفت: «خواهش می‌کنم یک سنگ کوچک بردار و آن را در برکه بینداز.»

مرد جوان سنگریزه‌ای برداشت و با تمام قوا آن را درون آب پرتاب کرد. حکیم گفت: «بگو چه می‌بینی؟» مرد جوان گفت: «من آب موج‌دار را می‌بینم.» حکیم پرسید: «این امواج از کجا آمده‌اند؟» جوان گفت: «از سنگریزه‌ای که من در برکه انداختم.» حکیم گفت: «پس خواهش می‌کنم دستت را در آب فروکن و حلقه‌های موج را متوقف کن.»

مرد جوان دستش را نزدیک حلقه‌ای برد و در آب فروکرد. این کار او باعث شد حلقه‌های جدید و بزرگ‌تری به وجود آید. گیج شده بود. چرا اوضاع بدتر شد؟ از طرفی متوجه منظور حکیم نمی‌شد. حکیم پرسید: «آیا توانستی حلقه‌های موج را متوقف کنی؟» جوان گفت: «نه! با این کارم فقط حلقه‌های بیشتر و بزرگ‌تری تولید کردم.» حکیم پرسید: «اگر از ابتدا سنگریزه را متوقف می‌کردی چه؟!». حکیم گفت: «ازاین‌پس در زندگی‌ات مواظب سنگریزه‌های بسیار کوچک اشتباهاتت باش که قبل از افتادن آن‌ها در دریای وجودت مانع آن‌ها شوی. هیچ‌وقت سعی نکن زمان و انرژی‌ات را برای بازگرداندن گذشته و جبران اشتباهاتت هدر دهی».

نکته:

🌻 آثار اشتباهات با توجه به بزرگی و کوچکی آن‌ها بعد از گذشت مدتی طولانی و یا کوتاه، محو و ناپدید می‌شوند. ]البته برخی گناهان آثار ابدی خواهند داشت، نظیر آن ظلمی که بر ائمه اطهار رفت[

🌻 همان‌طور که اگر منتظر بمانی حلقه‌های موج هم از بین خواهند رفت؛ اما اگر مراقب اشتباهات بعدی‌ات نباشی، همیشه دریای وجودت پر از موج و تشویش خواهد بود.

🌻 بهتر است قبل از انجام هر عملی بافکر و تدبیر عواقب آن را بسنجی و سپس عمل کنی. بعد از حادثه‌ای بیهوده دست‌وپا زدن فقط اوضاع را بدتر می‌کند.

🌻 گاهی بهترین عمل، بی‌عملی است. ]یعنی هیچ کاری نکردن، بهتر از بد عمل کردن، البته گاهی... نه همیشه[

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 2ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۰۲ ، ۰۹:۳۶
خادمه الزهراء

لقمه‌های پند

سه شنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۲۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر پیامبر کربلا، بانوی عشق و عقل و صبر، حضرت زینب، سلام الله علیها.

 

دم بخور در آبِ ذکر و صبر کن

شخصِ برهنه تا در میان آب می‌شود، از زخم نیش زنبورها «ایمن» خواهد بود اما همین که سر از زیر آب بیرون بیاورد، او را نیش خواهند زد. حال، بدان که همانا «آب»، «یاد خدا» و «زنبور»ها، «یاد غیرِ خدا» می‌باشد.

آبْ ذکرِ حق و زنبور این زمان            هست یاد آن فلان و آن فلان

در میان «آبِ ذکر خدا»، نفس را در سینه حبس کرده و صبر کن تا از وسوسه و افکار پلیدِ کهنه، رهایی یابی که پس از آن، دیگر تو از سر تا پا، طبع و خاصیت همان آب صاف را پیدا خواهی نمود؛ چنانکه آن زنبور از آب می‌گریخت، از تو نیز حذر کرده و دور می‌شود. پس از آن، اگر خواستی از آب، دور باش چراکه تو، هم‌ْطبعِ آب شده‌ای. پس کسانی که از دنیا گذشته‌اند، نیست نشده؛ بلکه در صفات حق، محو گردیده‌اند. یعنی که «صفاتِ» آنها در «صفات حق» مثل «نور ستارگان» در نور آفتاب محو شده است.

 

 

از خدمت به خلق پشیمان مشو

و اگر کسی قدر خوبی تو را ندانست، غمگین مشو؛ چون گنجشکها هر روز آواز می‌خوانند و هیچ‌کس تشکر نمی‌کند ولی باز هم آوازشان را ادامه می‌دهند.

نگاه مردم به تو متفاوت است، یک نفر تو را بد می‌بیند؛ و دیگری تو را خوب؛ و یکی دیگر تو را جذاب؛ و شخص دیگر تو را هیچ حساب نمی‌کند. تنها خداست که تو را آنگونه که هستی می‌بیند؛ پس خدا را مقصود و مراد خودت قرار بده.

 

 

وسعت و ضیغ دنیا تو را آشفته ننماید

این «جهان» را می‌توان به «گرمابه‌ی گرمی» تشبیه نمود که چون وارد آن شوی، جانت افسرده می‌شود. اگرچه «گرمابه» وسیع باشد ولی به علت گرم بودن، به نظر تنگ می‌آید و جان از آن در تنگنا و زحمت و رنج است؛ تا از آنجا خارج نشوی، دلت گشوده نخواهد شد، پس فراخی چنین منزلی چه فایده دارد!

تا برون نآیی بِنَگْشاید دلت                پس چه سود آمد فراخی منزلت

یا اگر «کفش تنگی» پوشیده و در بیابان فراخی قدم بزنی؛ فراخی بیابان برای تو تنگ می‌گردد و آن صحرا و دشت، به نظرت چون زندان خواهد شد. ولی هرکس از دور تو را می‌بیند، می‌گوید ببین که در آن صحرا، فلانی چون لاله‌ی شکفته، خوش و خرم است! او نمی‌داند که تو چون مردمان ظالم، از بیرون در گلشن و از درون، جانت در فغان است.

 

 

آگاه باش و فریب هر سخنِ به ظاهر آراسته و نیکو را مخور

شاید پلیدی‌ها در زیر آن نهان باشد. «گوینده» اگر «بد» باشد، هرچه بگوید، بدان که «بد» است. مرده، هرچه بگوید، گفته‌اش، بی‌جان و بی‌مغز است. سخن انسان، مرتبه‌ی نازل انسان و پاره‌ای از انسان است؛ چنانچه پاره‌ای از نان، همان نان است.

از آن جهت است که حضرت علی ابن ابیطالب (ع) فرمود: «گفته‌ها و نصایح جاهلان، چون سبزه‌ای است که در مزبله (زباله‌دان) روییده باشد؛ هرکس بالای این سبزه‌ها بنشیند، بر نجاست نشسته است.»

آری، نقره ظاهراً سفید و براق است ولی دست و جامه را سیاه می‌کند.

ظاهر نقره گر اسپید است و نو            دست و جامه می سیه گردد ازو

آتش، اگرچه شراره‌اش در نهایتِ سرخی و روشنی است ولی از اثر آن، سیه‌کاری را ببین که تا چه اندازه است.

برق، اگرچه به نظر، نورِ مطلق می‌رسد اما اثر آن، کور کردن چشمهاست.

برق اگر نوری نماید در نظر               لیک هست از خاصیت دزد بصر

 

شعرها از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ آبان ماه 1396

برای حفظ امانت، نشان عکاس بر روی عکسها حفظ شده است. عکاس عکس اول و سوم، ناشناس.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۲۷
خادمه الزهراء

تن سپردن به قضا و قَدَر الهی

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ق.ظ

 

در روزگار کهن، پیرمرد روستازاده‌ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه‌ی همسایگان برای دلداری به خانه‌اش آمدند و گفتند: عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد!

روستازاده‌ی پیر در جواب گفت: از کجا می‌دانید که این از خوش‌شانسی من بوده یا بدشانسی‌ام؟و همسایه‌ها با تعجب گفتند: خوب، معلومه که این بدشانسیه!

هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیرمرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه‌ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت همراه بیست اسب دیگر به خانه برگشت!

پیرمرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا می‌دانید که از خوش‌شانسی من بوده یا بدشانسی‌ام؟

فردای آن روز، پسر پیرمرد حین سواری در میان اسب‌های وحشی زمین خورد و پایش شکست. همسایه‌ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی!

و کشاورز پیر گفت: از کجا می‌دانید که این از خوش‌شانسی من بوده یا بدشانسی‌ام؟ و چندتا از همسایه‌ها با عصبانیت گفتند: خوب، معلومه که از بدشانسی تو بوده، پیرمرد احمق کودن!

چند روز بعد، نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمین دوردستی با خود بردند. پسر کشاورز پیر به‌خاطر پای شکسته‌اش از اعزام معاف شد.

همسایه‌ها برای تبریک بار دیگر به خانه‌ی پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد؛ و کشاورز پیر گفت: از کجا می‌دانید که...؟

همیشه گذشت زمان، ثابت می‌کند که بسیاری از رویدادهایی را که بدبیاری و مسایل لاینحل زندگی خود می‌پنداشتیم، به صلاح و خیرمان بوده و آن مشکلات، نعمات و فرصت‌هایی بوده که زندگی به ما اهدا کرده است. چه بسیار باشد در به‌دست آوردن و قبول چیزی اکراه دارید و حال آنکه به سود شماست؛ و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید درحالیکه آن به ضرر و زیان شماست.

و خداوند در بخشی از آیه ۲۱۶ سوره‌ی بقره می‌فرماید: «وَ عَسی‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ و چه بسیار اتفاق افتد که امری شما را ناگوار آید درحالی‌که آن به خیر و صلاح شماست؛ و چه بسیار امری را بسیار دوست می‌دارید و آن شما را شر و فساد خواهد بود و خداوند به مصالح امور آگاه است و شما را از آن آگاهی نیست.

از شفاخانه‌ی آن طبیب غیبی دارویی آمده است که دوای بسیاری از بیماری‌های جسم و جان است و در عین حال از منشأ پیدایش بیماری نیز خبر می‌دهد. چه بسیار رنج‌ها و محرومیت‌ها محصول آن است که آدمیان هم به ظاهر قضاوت می‌کنند، هم تنها به حال می‌اندیشند درحالی‌که خردمند، در باطنِ اشیا نظر می‌کند و به عاقبت کارها نیز می‌اندیشد. بدیهی است آن خیری که روی در شر داشته باشد، از همان آغاز، شر است و آن شیرینی که مقدمه‌ی بیماری است، از همان آغاز در کام خردمندان تلخ می‌آید؛ و در مقابل، اگر رنجی در کار باشد که راه رسیدن به شادی و خوشبختی است، آن عینِ خیر است و باید آن رنج را به جان خرید.

حافظ سروده است:

دلتنگ نباید بود از طعن حسود ای دل            شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد

زیبا گفته آن حکیم که: علف هرزه چیست؟ آن گیاهی است که هنوز فوایدش کشف نشده است.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 27ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۱۰:۰۵
خادمه الزهراء

در یک موزه‌ی معروف که با سنگ‌های مرمر، کف‌پوش شده بود، مجسمه‌ی بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بود که مردم از راه‌های دور و نزدیک برای دیدنش به آنجا می‌رفتند. کسی نبود که مجسمه‌ی زیبا را ببیند و لب به تحسین باز نکند. شبی سنگ مرمرینی که کف‌پوش سالن بود با مجسمه، شروع به حرف زدن کرد: این منصفانه نیست، چراکه همه، پا روی من می‌گذارند تا تو را تحسین کنند، مگر یادت نیست ما هر دو در یک معدن بودیم؟ این عادلانه نیست، من خیلی شاکی‌ام!

مجسمه آرام لبخند زد و گفت: یادت هست روزی که مجسمه‌ساز، خواست روی تو کار کند، چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟ سنگ پاسخ داد: آره، آخر ابزارش به من آسیب می‌رساند، گمان کردم می‌خواهد آزارم دهد، من تحمل این همه درد و رنج را نداشتم. مجسمه با همان آرامش و لبخند ادامه داد: ولی من فکر کردم که به‌طور حتم می‌خواهد از من چیزی بی‌نظیر بسازد، به‌طور حتم قرار است به یک شاهکار تبدیل شوم. به‌طور حتم «در پی این رنج، گنجی نهفته هست». پس به او گفتم هرچه می‌خواهی ضربه بزن، بتراش و صیقل بده! پس دردِ کارهایش و لطمه‌هایی را که ابزارش به من می‌زدند، به جان خریدم و هرچه بیشتر می‌شدند، بیشتر تاب می‌آوردم تا زیباتر شوم. امروز نمی‌توانی دیگران را سرزنش کنی که چرا روی تو پا می‌گذارند و بی‌توجه عبور می‌کنند.

 

واعظ قزوینی، درباره‌ی تحمل سختی‌ها می‌سراید:

تن به ‌محنت ده اگر خواهی بگردی سربلند                گر نیفتادی به آتش، اوج نگرفتی سپند

به‌راستی اگر روزی شما، معلم یک کلاس باشید، سعی خود را برای فراگیری همه‌ی بچه‌ها به کار می‌برید ولی بیشترین مراقبت و مواظبت خود را همیشه معطوف کدام دانش‌آموز می‌کنید؟ به‌طور طبیعی دانش‌آموزی که از لحاظ درسی در شرایط مطلوب؛ و از نظر اخلاقی، متین و موقر است؛ و سعی می‌کنید برای جلوگیری از افت تحصیلی، به‌طور مرتب، آزمایش یا امتحانی را برقرار نمایید. در این آزمایش اگر شاگردانِ دیگر، نمراتی مثل: یازده بگیرند، غمی نیست ولی اگر آن شاگرد یا شاگردان مورد نظر شما، نمره‌ی هجده را هم احراز کنند، شما به‌شدت منقلب می‌شوید و به‌سرعت علت آن را جویا می‌شوید.

وضعیت ما هم در زندگی، در کلاس درس خدا این‌گونه است، آنان که شاگردان عزیز و بندگان خوب خدا هستند، در معرض آزمایش بیشترند!

عرفا می‌گویند: آنان که پیش خدا مقربند، رنجشان افزون‌تر است!

یادمان باشد که زندگی بدون چالش، مزرعه بدون حاصل است. تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می‌رسد، مرغ است.

زندگی ما با تولد شروع نمی‌شود با «تحول» آغاز می‌شود. لازم نیست بزرگ باشی تا شروع کنی، شروع کن تا بزرگ شوی.

باد با چراغ خاموش، کاری ندارد. اگر در سختی هستی بدان که روشنیِ صبح، نزدیک است.

باور کن زمستان رفتنی است حتی اگر تمام شب‌هایش یلدا باشد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۵۳
خادمه الزهراء

 

نعنا را هرچه بچینی، جایش سبز می‌شود؛ کم که نمی‌شود هیچ، زیاد هم می‌شود.

بخشش، مانند نعنا چیدن است. نترس، جایش جایگزین می‌شود؛ پر می‌شود.

قانون خلأ این را می‌گوید: تو حفره‌ی خودت را ایجاد کن، کائنات پر می‌کند. قانون خلأ عجب قانونی است در طبیعت؛ و چه درس زیبایی برای زندگی می‌توان از این قانون گرفت.

اگر بخواهیم موهبت‌های الهی را جذب کنیم، ابتدا باید جای خالی باز کنیم. در این رابطه یکی از معلمان بزرگ ما در طبیعت، «گردباد» است.

شما می‌دانید که قدرت گردباد بسیار بیشتر از باد است. گردباد مجموعه‌ای از بادهای بسیار شدید و قدرتمند است که همه چیز را به داخل خود می‌کشد اما گردباد این قدرت جذب فوق العاده را از کجا دارد؟

علت جذب فوق العاده‌ی گردباد، خلأ درون آن است. گردباد حرکت دارد اما داخلش خالی است و همه‌ی این جذب‌ها و کشش‌ها از آن درونِ خالی است.

انسان هم باید مانند گردباد باشد. اگر بخواهید موهبت‌های الهی را جذب کنید و برنامه‌ریزی‌ها، تلاش‌های جسمی، تلقین‌ها، تجسمات و تلاش‌های ذهنی‌تان نتیجه دهد؛ اگر بخواهید نیایش‌ها و دعاهایتان اجابت شود، اول باید جا باز کنید و درون را خالی کنید.

یکی از راههای ایجاد خلأ، بخشودن دیگران است. گاهی اوقات ما فکر می‌کنیم با بخشودن دیگران احیاناً به کسی لطف کرده‌ایم اما ابداً اینطور نیست!

بخشیدن، اول از همه، لطفی است که ما در حق خود می‌کنیم تا میدان ذهن‌مان خالی شود. میدان ذهن‌مان باز می‌شود برای پذیرش چیزهای خوب و نیکو.

اگر کسی پدرش را نمی‌بخشد، مادرش را نمی‌بخشد، فرزندش و... را نمی‌بخشد، با این نبخشیدن، آنها را در میدان ذهنی خودش قرار می‌دهد و با یادآوری صبح و ظهر و شب، مدام آنها را چاق‌تر و چاق‌تر می‌کند تا تمام میدان ذهنیش را فرا گیرد و امکان جذبش کم شود.

باید دقت کنیم که لزوماً بخشیدن به معنای برقراری ارتباط دوباره نیست، مثلاً اگر کسی به شما لطمه زده است این بدان معنا نیست که او را ببخشید و مجدداً با او به همان وسعت، ارتباط برقرار کنید تا مجدداً به شما لطمه بزند.

بخشیدن پیش از هر چیز، یک فرآیند ذهنی و درونی است.

برای ایجاد خلأ و جذب موهبت‌های الهی بیشتر و افزون‌تر، یادتان باشد از هزار و یک نعمتی که خداوند مهربانمان دارد، اول از همه، بر بخشنده بودن او تأکید شده است. «بسم الله الرحمن الرحیم»؛ به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان.

آری، بخشش مانند نعنا است به‌زودی جوانه خواهد زد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 24ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 پی‌نوشت ادمین: بیایید امروز نذری کنیم، یک نذر از جنسِ بخشش و بخشایش، برای خاطر یکی از ائمه اطهار، مثلاً امیرالمومنینِ جان، یکی از کسانی که به ما بدی کرده‌اند را ببخشیم و اینگونه با خدا نجوا کنیم: ای پروردگار من، فلانی را می‌بخشم به علی که جانِ حبیبِ توست. در یک کتابی خواندم (گمانم کتاب سه دقیقه در قیامت) که اگر کسی به شما بدی کرده باشد، در آن دنیا، برابر آن بدی که به تو کرده، مدیون توست و به آن میزان باید به تو تقاص پس دهد. اما اگر او را در دنیا ببخشی، در آخرت، خدایِ او، بدیِ او در حق تو را به میزان سه برابر، جبران می‌کند. چه خوش معامله‌ای... هم دلت را در دنیا از بارِ سنگین کینه خالی می‌کنی، هم در آخرت، سه برابر پاداش دریافت می‌کنی و زرنگ است مومن!

بر تو خوانم زِ دفتر اخلاق                 آیتی در وفا و در بخشش

هر که بخراشدت جگر به جفا            همچو کانِ کریم زر بخشش

کم مباش از درخت سایه فکن           هر که سنگت زند ثمر بخشش

از صدف یاد دار نکته‌یِ حلم              هر که برد سرت گهر بخشش

شعر از حافظ

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۱۹
خادمه الزهراء

همیشه از این شعر، هراس عجیبی دارم و عجب اینکه هفته‌ای نیست که در جایی به چشمم نخورد و ساعتی فکر مرا به خودش مشغول نکند؛ و این همه بی‌چیزی و فقر اخروی مرا به‌وحشت نیندازد!

بر لب آب نشین و گذر عمر ببین

(توضیح ادمین: اصل شعر حضرت حافظ این است: بنشین بر لبِ جوی و گذرِ عمر ببین،،،کاین اشارت ز جهانِ گذران، ما را بس)

شاید بشود گفت که تعبیر قشنگی از سخن زیبای امیرالمؤمنین (ع) است که فرمودند: فرصت‌های دنیا مانند ابرهای بهاری هستند، به‌سرعت عبور می‌کنند و می‌روند. تا بیایی حرکتی کنی، از دست رفته‌اند.

در گذر سریع فرصت‌های دنیا، برنده کسانی هستند که برای هر لحظه‌شان برنامه‌ریزی دقیق دارند و طبق برنامه عمل می‌کنند و جداً وحشت جاماندن و عقب افتادن دارند.

 

نوجوانی بود که هر روز صبح زود به‌دیدن استادش می‌آمد و با اشتیاق و اخلاص از محضر او استفاده می‌کرد. یک روز استاد به نوجوان گفت: چه چیز هر روز صبح، تو را به اینجا می‌آورد در حالیکه دیگران در بستر خود خوابیده‌اند؟! تو بسیار نوجوان هستی چرا خواب را بر خود حرام می‌کنی؟!

نوجوان در پاسخ گفت: قربان، یک روز مادرم از من خواست که در آتش، هیزم بریزم. وقتی این کار را کردم، متوجه شدم که ترکه‌های کوچک‌تر و نازک‌تر، زودتر از هیزم‌های کلفت و پیر می‌سوزند. آنگاه به خودم گفتم: درست است که من نوجوانی بیش نیستم اما از کجا معلوم که مرگ، زودتر به‌سراغ من که کوچک‌تر از دیگران هستم نیاید! پس نباید عمرم را در خواب بگذرانم و باید حتی در نوجوانی بیدار باشم؛ قربان، این افکار من را هر روز صبح به‌دیدار شما می‌آورد.

 

فرصت‌ها، موقعیت‌های مناسبی هستند که در شرایط مختلف زمانی و مکانی مخصوص، زمینه‌ی انجام راحت یک کار خوب و صالح را برای شخص فراهم می‌سازند. انسان باید از این موقعیت‌ها به بهترین صورت بهره‌برداری کند. این خیال که فرصت همیشه وجود خواهد داشت، خیالی باطل و از وسوسه‌هایی است که می‌کوشد با فریب انسان، او را از بهره‌برداری صحیح و مطلوب از فرصت، غافل کند.

 

بزرگی می‌گوید: فرصت نیز مانند اکسیژن هوا، به‌فراوانی در دسترس همه است؛ عقیده‌ی اشتباه این است که "بخت فقط یک‌بار در خانه را می‌زند" اما باید دریابیم آنچه با ما تصادف کرده است، فرصت بوده نه اتوبوس!

حضرت علی (ع) نیز فرموده است: ضایع کردن فرصت، باعث اندوه و غم خواهد شد.

و در جای دیگری می‌فرماید: فرصت، به‌سرعت از دست می‌رود و بسیار دیر به‌دست می‌آید.

فرزانه‌ای فهیم در تأیید سخن حضرت علی(ع) می‌گوید: فرصت‌ها با مُهری روی آنها که بیانگر ارزششان باشد، نمی‌آیند.

مهیج‌ترین وقایع موفقیت را مردمی خلق و ایجاد کرده‌اند که یک گرفتاری و مشکل را خوب شناسایی کرده و آن را تبدیل به شانس و فرصت می‌کنند.

مشکلات و مسایل در واقع، شانس‌ها و فرصت‌هایی هستند در لباس کارِ شانس و فرصت؛ و همه‌جا در اطراف شما پرسه می‌زنند؛ چشم بینا می‌خواهد که آنها را ببیند و استفاده کند.

در بطن هر گرفتاری، فرصت‌هایی گرانبها مخفی است، فرصت‌هایی که با کمال قدرت از عظمت گرفتاری می‌کاهند. رمز دستیابی به موفقیت برای انسان در زندگی، مهیا بودن برای بهره‌مندی از فرصتهاست.

مردان شجاع فرصت می‌آفرینند؛ و ترسوها و ضعیفان منتظر فرصت می‌نشینند.

فرصت‌ها مانند بیسکویتی هستند که با چای خیسش می‌کنیم، کافیست کمی تعلل کنیم، از دست‌شان خواهیم داد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 29ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۰۱ ، ۰۹:۴۸
خادمه الزهراء

معلم ما امتحان گرفتنش عجیب بود؛ و عجیب‌تر اینکه هر هفته امتحان می‌گرفت و هرکس باید برگه‌ی خودش را تصحیح می‌کرد، آن‌هم نه در کلاس بلکه در خانه و دور از چشم همه. اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم، سه غلط داشتم. نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان؛ هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم نمره‌ی بیست دهم.

فردای آن روز در کلاس، وقتی همه‌ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند، فهمیدم همه بیست شده‌اند به‌جز من که از خودم غلط گرفته بودم! من نمی‌خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب دهم.

بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم. مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید. امتحان تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و در کیفش گذاشت. چهره‌ی همه‌ی بچه‌های کلاس دیدنی بود، آنها فکر می‌کردند این‌بار هم مانند همه‌ی امتحانات، خودشان تصحیح خواهند کرد اما این‌بار فرق می‌کرد؛ این‌بار قرار بود حقیقت مشخص شود!

فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند، فقط من بیست شده بودم چون برخلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم و از اشتباهاتم چشم‌پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم.

زندگی پر از امتحان است. بسیاری از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب دهیم؛ تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم، نشان دهیم؛ اما یک روز برگه‌ی امتحانمان به دست معلم می‌افتد. آن روز چهره‌مان دیدنی است! آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره‌ی واقعی می‌گیریم.

 

 

راستی در امتحان زندگی از بیست، چند شده‌ایم؟

معمولاً کسانی در امتحانات موفق هستند که اهل محاسبه در کارها و برنامه‌های زندگی خود باشند؛ و هر چه با حساب و کتاب دقیق‌تری عمل کنند، بهره‌ی بیشتری از گذر عمر خواهند برد.

در دین ما به این موضوع اهمیت زیادی داده شده به‌طوریکه اگر کسی توجه به آن نداشته باشد، مسلمان به حساب نمی‌آید.

 

امام هفتم شیعیان، امام موسی علیه السلام فرمودند:

از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود رسیدگی نکند که اگر کار نیکی انجام داده از خداوند توفیق بیشتر طلب کند و اگر بدی انجام داده از خداوند آمرزش بخواهد.

 

و مولای متقیان علی علیه السلام فرمودند: هرکس به حساب نفس و عملکرد خود بپردازد، به عیوب خود آگاه می‌شود، پس به اصلاح خود می‌پردازد و عیوبش را برطرف می‌سازد.

 

و چه زیبا و عجیب است این کلام خداوند که در روز حساب، خطاب به بندگانش می‌فرماید: «اقرَأْ کِتابَکَ کَفی‏ بِنَفْسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسیباً»؛

خودتان کتابتان را نگاه کنید. خودتان که نگاه کنید کافی است. یعنی من هیچ وقت حسابتان را نمی‌رسم و به پرونده‌تان نگاه نمی‌کنم.

 

خلقی را که خودش آفریده، چه چیزش را نگاه کند؟! چرا، نظر می‌کند اما به رحمت. رحمت است که این کار را کرده و گفته، نگاه نمی‌کنم. لذا فرمود: خودت بخوان، نمی‌خواهد به من نشان بدهی، خودت به خودت نمره بده.

 

راستی امروز و فردا، من و شما چه نمره‌ای به ورقه‌ی خود، خواهیم داد؟

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۳:۵۴
خادمه الزهراء

 

باغی بود از درختان سیب؛ و دهقان پیر مشغول آبیاری درخت‌ها. در این لحظه دهقان پیر، صدایی گوشخراش شنید. قار...قار...

کلاغ روی یکی از درخت‌ها نشست و شروع کرد به نوک زدن؛ و چند تا از سیب‌ها را خراب کرد و به زمین انداخت!

پیرمرد که از این کار کلاغ عصبانی شده بود، سنگی به طرفش پرتاب کرد و کلاغ را فراری داد. اما هنوز غر می‌زد: آخه لعنتی... تو که سیب‌ها را نمی‌خوری، چرا خرابشان می‌کنی؟!

وقتی که کار آبیاری تمام شد، پیرمرد زیر یکی از درخت‌ها نشست تا قدری استراحت کند، درحالیکه تعداد زیادی موش در اطراف او با حرص و ولع، مشغول خوردن سیب‌ها بودند، سیب‌هایی که کلاغ آنها را چیده بود!

خداوند متعال، روزی دهنده‌ی همه‌ی جانداران و تمام موجودات است و هر موجودی را وسیله‌ای برای رفع مشکل دیگری قرار داده است.

 

 

در مورد پیام حکایت بالا به چند سخن زیبا از حضرت علی (ع) درباره‌ی «روزی» بسنده می‌کنیم:

گنجهای روزی، در اخلاق خوش نهفته است.

کمک مالی کردن به برادر دینی، روزی را زیاد می‌کند.

امانتداری، روزی را زیاد می‌کند.

با صدقه دادن، روزی را فرود آورید.

هرکه خوش نیت باشد، روزی‌اش زیاد می‌شود.

 

بیایید کمتر از کلاغی نباشیم، گاهی از درخت زندگیمان، میوه‌ای برای دیگران بچینیم و تقدیمشان کنیم، شاید تنها به ‌این‌ وسیله، دندان طمع خود را بکنیم یا پرکنیم.

و حرف آخر: هیچ ورزشی برای قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست. چه خوبست همه باهم ورزشِ دل کنیم!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

 

باید بین چهار رکن زندگی موازنه برقرار کرد: جسم، روح، دنیا و عقبا.

در قرآن و کتب روایی یکی از مباحث بسیار زیبا، بحث دنیا و آخرت است که البته بحث همه‌ی ادیان الهی می‌باشد و همه‌ی انبیا، به‌حق یکی از اهداف بلندشان معرفی خوبی‌ها و بدی‌های دنیا بوده؛ دنیای ممدوح و دنیای مذموم.

و همچنین معرفی اهل دنیا؛ آنان که تنها هدفشان در زندگی، متاع مادی دنیا است؛ و هرگاه دنیای‌شان به کامشان باشد، هیچ غمی نخواهند داشت که البته خداوند تمام نوش‌های دنیا را توأم با نیش قرار داده تا بلکه انسان‌ها، فریفته‌ی نوش‌های دنیا نشوند.

حکایت آن حکیم معروف است که فرمود: کسی از کنار چاهی عبور می‌کرد، پایش لغزید و به داخل چاه افتاد اما به چوب بلندی برخورد کرد که به شکل عمودی در داخل چاه قرار داشت، خوشحال شد و با دستانش به چوب چسبید.

هنوز آرام نشده بود که دید دو موش سیاه و سفید از پایین و بالا، دو سر چوب را به سرعت می‌جوند و می‌خورند و چوب را کوتاه می‌کنند. کمی که دقیق‌تر نگاه کرد، دید که شیری گرسنه در ته چاه، دهان باز کرده و منتظر است که چوب، جویده و تمام شود؛ و این فرد سقوط کرده به انتهای چاه و او را پاره پاره کرده و بخورد!

او ترسید و به وحشت افتاد. به فکر راه چاره افتاد که ناگهان چشمش به دیواره‌ی چاه افتاد که زنبوران لانه‌ای ساخته و عسل تولید کرده بودند. عطر و بوی عسل و شیرینی‌اش، او را وسوسه کرد، یک دستش را از چوب رها کرد و با انگشت، مشغول کندن عسل و خوردنش شد؛ اما با هر انگشتی که به داخل لانه‌ی زنبوران فرو می‌برد و ذره‌ای عسل درمی‌آورد، زنبوران به دستش حمله می‌کردند و با نیش‌های خود، دست او را می‌آزردند اما طعم و مزه‌ی عسل، دوباره او را وسوسه می‌کرد.

حکیم می‌گوید: آن شخص، همه‌ی ما هستیم؛

و آن چاه عمیق، دنیای ماست؛

و آن چوب عمودی، عمر ماست؛

و آن دو موش سیاه و سفید، شب و روز هستند که به سرعت عمر ما را می‌جوند و می‌خورند؛

و آن شیر گرسنه هم مرگ است که در انتهای عمر، منتظر ماست؛

و آن عسل چسبیده به دیواره‌ی چاه، شیرینی لذت‌های دنیاست؛

و آن زنبورها هم نیش‌ها و سختی‌های همراه با نوش‌های دنیا هستند؛

و ما هم فریب خورده‌ی لذت‌ها و غافل از سرعت گذر عمر هستیم!

راستی تا به حال فکر کرده‌ایم که اگر امروز آمار اهل دنیا را ملائکه نشان ما بدهند، ما هم از اهالی دنیا هستیم یا نه؟! منظور، دنیای مذموم است نه دنیای ممدوح!

 

فرمود خداوند: ای احمد! دنیا و دنیاپرستان را دشمن بدار ولی آخرت و اهلش را دوست بدار. عرض کرد: خدایا، دنیاپرستان و دنیادوستان و اهل آخرت کیستند؟ فرمود: اهل دنیا کسی است که:

  • خنده‌اش زیاد (خنده‌های بیهوده و از سر مستی و خواب)؛
  • و خشمش فراوان و بسیار است (یعنی راحت‌طلب و پرتوقع و طلبکار از دیگران)؛
  • و خشنودی آنان کم و راضی به قضای الهی نیستند؛
  • وقتی که می‌خواهند از خداوند اطاعت کنند، کسل؛
  • و هنگام نافرمانی خدا، قهرمان و دلیر می‌باشند (هیچ ترس و واهمه‌ای از نافرمانی خداوند ندارند)؛
  • و میل و رغبت به اطاعت و ارتباط با درگاه الهی ندارند؛
  • آرزویشان دور و دراز؛
  • و مرگشان نزدیک،
  • از خود بازجویی نمی‌کنند (اهل محاسبه و حساب‌کشی از خود نیستند)؛
  • فایده و بهره‌شان، کم؛
  • سودمند به احوال مردم و جامعه نیستند بلکه خیرشان محدود به خودشان است ولی سخن بسیار می‌گویند (اهل ادعا و حرف‌اند، مرد عمل و خدمت نیستند)؛
  • از عذاب خداوند کمتر می‌ترسند و سرور و خوشحالی آنان زیاد است (کام‌روایی خود را از لذت‌های دنیا می‌بینند به همین دلیل هم راضی و شادند)؛
  • انسانِ سپاسگزار نیستند و بر گرفتاری، صبر ندارند؛
  • و مردم را به دیده‌ی کوچکی و حقارت می‌نگرند و خود را می‌شناسند؛
  • و بر کارهای خیری که انجام نمی‌دهند، تأسف نمی‌خورند!

رسول خدا (ص) عرض کردند: خدایا، آیا غیر از اینها عیب‌های دیگری هم در اهل دنیا وجود دارد؟

فرمود: ای احمد! عیوب اهل دنیا زیاد است از جمله اینکه

  • در تاریکی جهل و نادانی غوطه‌ورند
  • و در برابر معلمان و استادان، فروتنی نمی‌کنند
  • و خود را عاقل و خردمند می‌دانند و حال آنکه در نزد عرفا، از حمقا و نادانان‌اند.

جای تأسف که بسیاری از نشانه‌های اهل دنیا را می‌توانیم در خود پیدا کنیم اما به‌دلیل داشتن همین علایم و قرار گرفتن در زمره‌ی اهالی دنیا، خود را برتر و عاقل و عالم در دین می‌دانیم و به‌طور مدام، به جای یاد گرفتن و آموختن معارف دینی، مشغول انتقاد و بدگویی از معلمان دین و استادان معرفت شده‌ایم! شاید می‌خواهیم به این وسیله سرپوشی به عیوب فراوان خود بگذاریم! به کجا رسیده‌ایم؟!

 

مرحوم شیخ عبدالحسین لاهیجی از قول مرحوم شیخ مجتبی قزوینی نقل کرده‌اند که: مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر الهیان قزوینی از شاگردان حضرات آیات آخوند خراسانی و سیّد محمد کاظم یزدی به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرّف گردید، به منزل من وارد شد، موقع خواب برایش رختخواب گذاشته و از اتاق خارج شدم. پس از چند ساعت، جهت انجام کاری به اتاق رفتم، دیدم ایشان زانو بغل گرفته و نشسته‌اند. گفتم:آقا دایی، چرا نمی‌خوابید؟!

فرمودند: پا را که برای خواب دراز کردم، متوجه شدم به طرف حرم حضرت رضا علیه‌السلام است! به این طرف گرداندم، دیدم به سوی عکس مرحوم آقای بروجردی است که یک مرتبه شمایلش مقابلم مجسم شد. لذا به احترام حضرت رضا علیه‌السلام و مرحوم آقای بروجردی که سیّد و عالم جلیل‌القدری هستند، اینگونه استراحت می‌کنم!

من جای عکس را تغییر دادم تا ایشان راحت بخوابند.

به ‌راستی چه بر سر ما آمده‌است؟!

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم          بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به ‌وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم         به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

به مرجعی که درآیند شاهدان دو عالم             نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخوابم              ز خواب عاقبت آگاه به بوی موی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم             جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان          مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

شعر از سعدی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۴۱
خادمه الزهراء

 

از اتفاقات بسیار مهم و عجیب اسلام، مسأله‌ی معراج رسول خداست که بر تمام مسلمانان فرض است که به آن اعتقاد داشته باشند؛ و باور داشته باشند که این اتفاق، یک اتفاق جسمانی بوده و تمام این سیر نورانی و الهی، با همین بدن فیزیکی و جسمانی اتفاق افتاده است.

در این لقمه، بر آن نیستم که بحث معراج را بیان کنم بلکه می‌خواهم سخنی از سخنان الهی را که در شب معراج، خداوند تبارک و تعالی به رسولش فرموده با هم مزه کنیم و کام جان خود را روشن نماییم. البته حدیث معراج، حدیثی بسیار طولانی است که می‌شود گفت یک دوره آموزشی اسلام از تمام جهات است و ما تکه‌ای از این حدیث را برای امروز انتخاب کرده‌ایم.

خداوند فرمود: «ای احمد! هرگاه بنده، شکمش را گرسنه نگاه دارد (کم‌خوری کند) و زبان خود را حفظ کند، به او حکمت می‌آموزم، اگرچه کافر باشد؛ تا حکمت او برایش حجت و وبال باشد؛ اگر مؤمن باشد حکمت، برای او چراغ راه و برهان و شفا و رحمت است و به این وسیله آنچه را که نمی‌دانسته، فرا می‌گیرد و بینا می‌شود به آنچه که نمی‌دیده‌است؛ و به اول چیزی که او را بینا می‌کنم این است که عیوب خودش را ببیند تا از عیب‌های دیگران بازمانده؛ و او را آنچنان به لطیفه‌ها و دقایق علم بینا می‌کنم که شیطان بر او داخل نگردد.»

وقتی انسان با دید الهی که همان بصیرت می‌باشد، به عیوب خود واقف شد، با همان دید الهی به سوی راهکارها و درمانها حرکت می‌کند؛ و صد البته همان خدایی که او را به عیب‌هایش بینا نموده، راه درمان را هم به او نشان داده و قدرت درک و فهم و برخورداری از آنها را هم به او عنایت کرده و می‌کند؛ و در نتیجه او را از بیهوده‌کاری و اتلاف عمر و بی‌راهه رفتن، دور می‌دارد و گوشش را به شنیدن مواعظ شنوا می‌کند.

 

خداوند فرمود: «ای داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم اما مردم آنها را در جاهای دیگر می‌طلبند ولی به‌دست نخواهند آورد:

  • علم را در گرسنگی و کوشش قرار دادم ولی مردم آن را در سیری و راحتی می‌جویند و به‌دست نخواهند آورد؛
  • و عزت را در اطاعت از خودم قرار دادم ولی آنها در دربار پادشاهان می‌جویند اما به آن نرسند؛
  • و غنا و بی‌نیازی را در قناعت قرار دادم ولی آنها در زیادی مال می‌طلبند اما به آن دست نیابند؛
  • و خشنودی خودم را در خشم گرفتن بر نفس قرار دادم ولی مردم آن را در رضای نفس می‌جویند ولی نمی‌یابند؛
  • و راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم ولی مردم آن را در دنیا می‌طلبند اما به آن دست نخواهند یافت.»

اگر خداوند، گوش شنوایی و چشم بصیرتی مرحمت کند، متوجه می‌شویم که همگی، این پنج عیب بزرگ را داریم و روزانه با آنها زندگی می‌کنیم اما هیچ‌کس آنها را به عنوان عیب و درد نمی‌شناسد!

به‌راستی اگر همین پنج درد را با پنج مرهمی که خداوند مرحمت کرده، مداوا کنیم، زندگی چه زیبا خواهد شد و ما چه انسانهای زیبایی خواهیم بود!

 

خوشا حال آنانکه زیبا دیدند، زیبا شدند، زیبا زیستند، زیبا رفتند؛ و خاطرات زیبایی به‌جا گذاشتند.

از زیبارویان روزگار بود و از الطاف الهی بر همگان بود اعم از اهل دل؛ و اهل علم؛ و اهل عقل؛ و اعم از مردم کوچه و بازار. این مرد الهی به توده‌های مردم علاقه‌ی بسیار داشت و فاصله‌ای میان خود و آنان احساس نمی‌نمود. گاهی به مسجد محل می‌رفت، در گوشه‌ای بین مردم می‌نشت. هنگامی‌که در دارالزهد حضرت رضا علیه السلام در انتظار خاکسپاری جسم بی‌جانش نشسته بودند، یکی از خدام حرم با صدای بلند گفت: آقا، هر وقت برای زیارت می‌آمد، در کنار ما می‌نشست و به دلجویی و احوالپرسی خادمان حرم رضوی می‌پرداخت؛ و هرگز حتی ذره‌ای خودبینی در وجودش نبود!

 

جالب اینکه یک روز رزمنده‌ای از خاطرات جبهه خود تعریف می‌کرد؛ گفت: در سال ۶۰ در جبهه با راننده کامیونی برخورد داشته که گفته از ارادتمندان استاد جعفری هستم، با تعجب گفتم: مگر شما ایشان را می‌شناسید؟! راننده کامیون پاسخ داد: ما چند تن از رانندگان، هر چند وقت یک بار، خدمت استاد می‌رسیم و از محضرشان استفاده می‌کنیم، روابط ما با آقا به قدری صمیمی هست که اگر هم ایشان در منزل نباشند، سفارش کرده‌اند به اتاق کارشان برویم و با چای از خود پذیرایی کنیم تا ایشان بیایند!

به‌راستی زیبا زندگی کردن، هنرمندی می‌خواهد.

گوهر معرفت آموز که با خود ببری                 که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا           ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
شعر از حافظ

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 21ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۱
خادمه الزهراء