بفرمایید یک لقمه صبحانهی معنوی: یک لقمه حکمت از شب معراج پیغمبر
از اتفاقات بسیار مهم و عجیب اسلام، مسألهی معراج رسول خداست که بر تمام مسلمانان فرض است که به آن اعتقاد داشته باشند؛ و باور داشته باشند که این اتفاق، یک اتفاق جسمانی بوده و تمام این سیر نورانی و الهی، با همین بدن فیزیکی و جسمانی اتفاق افتاده است.
در این لقمه، بر آن نیستم که بحث معراج را بیان کنم بلکه میخواهم سخنی از سخنان الهی را که در شب معراج، خداوند تبارک و تعالی به رسولش فرموده با هم مزه کنیم و کام جان خود را روشن نماییم. البته حدیث معراج، حدیثی بسیار طولانی است که میشود گفت یک دوره آموزشی اسلام از تمام جهات است و ما تکهای از این حدیث را برای امروز انتخاب کردهایم.
خداوند فرمود: «ای احمد! هرگاه بنده، شکمش را گرسنه نگاه دارد (کمخوری کند) و زبان خود را حفظ کند، به او حکمت میآموزم، اگرچه کافر باشد؛ تا حکمت او برایش حجت و وبال باشد؛ اگر مؤمن باشد حکمت، برای او چراغ راه و برهان و شفا و رحمت است و به این وسیله آنچه را که نمیدانسته، فرا میگیرد و بینا میشود به آنچه که نمیدیدهاست؛ و به اول چیزی که او را بینا میکنم این است که عیوب خودش را ببیند تا از عیبهای دیگران بازمانده؛ و او را آنچنان به لطیفهها و دقایق علم بینا میکنم که شیطان بر او داخل نگردد.»
وقتی انسان با دید الهی که همان بصیرت میباشد، به عیوب خود واقف شد، با همان دید الهی به سوی راهکارها و درمانها حرکت میکند؛ و صد البته همان خدایی که او را به عیبهایش بینا نموده، راه درمان را هم به او نشان داده و قدرت درک و فهم و برخورداری از آنها را هم به او عنایت کرده و میکند؛ و در نتیجه او را از بیهودهکاری و اتلاف عمر و بیراهه رفتن، دور میدارد و گوشش را به شنیدن مواعظ شنوا میکند.
خداوند فرمود: «ای داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم اما مردم آنها را در جاهای دیگر میطلبند ولی بهدست نخواهند آورد:
- علم را در گرسنگی و کوشش قرار دادم ولی مردم آن را در سیری و راحتی میجویند و بهدست نخواهند آورد؛
- و عزت را در اطاعت از خودم قرار دادم ولی آنها در دربار پادشاهان میجویند اما به آن نرسند؛
- و غنا و بینیازی را در قناعت قرار دادم ولی آنها در زیادی مال میطلبند اما به آن دست نیابند؛
- و خشنودی خودم را در خشم گرفتن بر نفس قرار دادم ولی مردم آن را در رضای نفس میجویند ولی نمییابند؛
- و راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم ولی مردم آن را در دنیا میطلبند اما به آن دست نخواهند یافت.»
اگر خداوند، گوش شنوایی و چشم بصیرتی مرحمت کند، متوجه میشویم که همگی، این پنج عیب بزرگ را داریم و روزانه با آنها زندگی میکنیم اما هیچکس آنها را به عنوان عیب و درد نمیشناسد!
بهراستی اگر همین پنج درد را با پنج مرهمی که خداوند مرحمت کرده، مداوا کنیم، زندگی چه زیبا خواهد شد و ما چه انسانهای زیبایی خواهیم بود!
خوشا حال آنانکه زیبا دیدند، زیبا شدند، زیبا زیستند، زیبا رفتند؛ و خاطرات زیبایی بهجا گذاشتند.
از زیبارویان روزگار بود و از الطاف الهی بر همگان بود اعم از اهل دل؛ و اهل علم؛ و اهل عقل؛ و اعم از مردم کوچه و بازار. این مرد الهی به تودههای مردم علاقهی بسیار داشت و فاصلهای میان خود و آنان احساس نمینمود. گاهی به مسجد محل میرفت، در گوشهای بین مردم مینشت. هنگامیکه در دارالزهد حضرت رضا علیه السلام در انتظار خاکسپاری جسم بیجانش نشسته بودند، یکی از خدام حرم با صدای بلند گفت: آقا، هر وقت برای زیارت میآمد، در کنار ما مینشست و به دلجویی و احوالپرسی خادمان حرم رضوی میپرداخت؛ و هرگز حتی ذرهای خودبینی در وجودش نبود!
جالب اینکه یک روز رزمندهای از خاطرات جبهه خود تعریف میکرد؛ گفت: در سال ۶۰ در جبهه با راننده کامیونی برخورد داشته که گفته از ارادتمندان استاد جعفری هستم، با تعجب گفتم: مگر شما ایشان را میشناسید؟! راننده کامیون پاسخ داد: ما چند تن از رانندگان، هر چند وقت یک بار، خدمت استاد میرسیم و از محضرشان استفاده میکنیم، روابط ما با آقا به قدری صمیمی هست که اگر هم ایشان در منزل نباشند، سفارش کردهاند به اتاق کارشان برویم و با چای از خود پذیرایی کنیم تا ایشان بیایند!
بهراستی زیبا زندگی کردن، هنرمندی میخواهد.
گوهر معرفت آموز که با خود ببری که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
شعر از حافظ
ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 21ر4ر1396
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.