در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طبیعت» ثبت شده است

 

این روزها به بهانه ایام رجبیه و تولد با سرسعادت مولا، ادب ایجاب می‌کند که تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیریم و خود را در گوشه‌ای بر سفره‌ی تولد ایشان جای دهیم و چون این خانواده، تمامی اهل کرم و بخشش هستند، حتماً جرعه‌ای از شربت تولد ایشان را به کام جان ما خواهند ریخت. این روزها بهار است، فصل گل‌های متنوع، زیبا و چشم‌نوازی که روح انسان را نوازش می‌دهد. ما هم سعی می‌کنیم، کنار لقمه‌ی صبحانه هر روز شاخه گلی هم بگذاریم تا حال و هوا را لطیف‌تر کنیم.

گل‌ها ویژگی‌های منحصر به ‌فردی دارند.

یکی اینکه اول غنچه‌اند و سپس می‌شکفند، باز می‌شوند و جلوه‌های خود را به نمایش می‌گذارند. قلب مؤمن، مثل غنچه است و مؤمن با تفکر، تعقل و تذکر در خوبی خدا و اهل‌بیت دلش دچار محبت آن‌ها می‌شود، وقتی محبت پیدا کرد از آن‌ها راضی می‌شود، وقتی به رضا رسید غنچه‌ی دلش می‌خندد و می‌شکفد و کارش تمام می‌شود.

 

از ویژگی‌های گل این است که برای رشد، بالندگی، تربیت و شادابی به امور مهمی همانند نور، حرارت، آب و از جمله فضولات حیوانی نیازمند است و الّا به ثمر نمی‌رسد. می‌گویند: اهل معرفت، باطن دنیای مادی را به فضولات تشبیه کرده‌اند. ازاینجا استفاده می‌شود؛ که همان‌گونه که گل برای رشد خود به فضولات حیوانی احتیاج دارد؛ مؤمن هم برای رشد و کمال خود، به زندگی کردن در دنیا که باطنش همان است، نیازمند است.

بدون زندگی در دنیا و رشد و تربیت در چنین فضایی هرگز به نقطه‌ی اوج کمال ظاهر و باطنی و مادی و معنوی در دنیا و آخرت نخواهد رسید.

بیایید دنیا را از کنار سفره‌ی مولا نگاه کنیم و هر دو چهره‌ی مثبت و منفی دنیا را ببینیم.

روزی حضرت شنیدند کسی مذمت دنیا می‌کند و از دنیا به شدت بد می‌گوید. حضرت فرمودند: ای کسی که نکوهش دنیا می‌کنی درحالی‌که تو خود به غرور دنیا گرفتاری، فریفته باطل آن هستی. تو از جرم دنیا شکایت می‌کنی یا دنیا از جرم تو شکایت دارد؟ چه وقت دنیا تو را گول زد و چه موقع تو را فریب داده است؟ چه اندازه با دست خود بیماران را پرستاری کردی؟ در کنار بستر آنان مراقب بودی؟ و درخواست شفای آن‌ها را نمودی و از طبیبان برای آن‌ها دارو خواهش کردی؟ اما در نهایت نتیجه نداد، آن‌ها را با دست خود به خانه‌ی گور سپردید و یا آنگاه ‌که پدر و مادر خود را از دست دادید و یا ... دنیا شما را فریب داد؟

و در حدیثی دیگر به بُعد مثبت دنیا می‌پردازند و می‌فرمایند: این دنیا جایگاه صدق و راستی است؛ برای کسی که با آن به ‌راستی رفتار کند. و خانه تندرستی است؛ برای کسی که از آن چیزی بفهمد. و سرای بی‌نیازی است؛ برای کسی که از آن توشه بردارد. و محل اندرز است؛ برای کسی که از آن اندرز گیرد. هان! بدانید، دنیا مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحی الهی و تجارت‌خانه اولیای خداست. آن‌ها در اینجا رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت را سود خود قرار داده‌اند.

 

از ویژگی دیگر گل این است که طراوت و شادابی خود را مدیون آب است و اگر آب به او نرسد مرگش حتمی است. مؤمن همین‌طور است، هم به آب طبیعی و هم به آب معنوی نیازمند است.

آب در لسان اهل معرفت، اول رحمت الهی و دوم معارف الهی و سوم ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام معنا شده‌است. در واقع انسان برای دست‌یابی به حیات طیبه به این سه محتاج است.

🔸 اول باید رحمت خاصه الهی شامل حالش شود.

🔸 دوم از این طریق و از جانب قرآن و عترت معارف الهی به او برسد.

🔸 آنگاه تحت عنایت ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام قرار گیرد.

 

راستی ولایت اهل‌بیت چیست؟

فرمودند: ولایت یعنی محبت اهل‌بیت، و پیروی از آن‌ها در دین‌داری، و اطاعت از اوامر و نواهی آنان و اقتدا کردن در اخلاق و اعمال آن‌ها.

آری آب یعنی ولایت علی علیه‌السلام و بدان چشمه‌ی محبت علی در باطنتان است. کمی سر به گریبان فروبرید و در درون خود، کار کنید تا به آب برسید.

اگر اهل فکری، بافکر؛           اگر اهل ذکری، با ذکر؛            و اگر اهل ‌دلی، با دل؛             و اگر اهل عشقی، با عشق؛

در درونت کار کن که البته تیشه‌ی عشق تیزتر است و زودتر به آبت می‌رساند.

کارم اندر عشق مشکل می‌شود.                    خانمانم بر سر دل می‌شود

هر زمان گویم که بگریزم ز عشق                 عشق پیش از من به منزل می‌شود

یا علی، صلوات

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۰۹
خادمه الزهراء

 

بهار است، فصل گل‌های متنوع، زیبا و چشم نوازی که روح انسان را نوازش می‌کنند و همه‌ی سلول‌های وجود آدمی را در مقابل این همه جلوه که ذره‌ای از جلوات نامتناهی رب‌العالمین است، به سجده وکرنش می‌اندازند. واقعاً بهار را جز به بهار به چه می‌شود تشبیه کرد؟ و این همه زیبایی را چگونه می‌شود تعریف کرد جز اینکه بگوییم: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ، یُحِبُّ الْجَمَال»؟ آری، چون خداوند خود، زیباست، زیبایی را و زیبا آفرینی را دوست دارد. اگر ما دیدِ زیبابین داشته باشیم در هر چیزی، حتی کمی زیبایی خواهیم دید.

نوشته‌اند: عیسی مسیح (ع)، با گروهی از راهی می‌رفتند، سگی مرده دیدند که گوشه‌ای افتاده‌بود. یکی گفت: عجب سگ بد بویی! دیگری گفت: عجب سگ زشتی! هر کدام چیزی از زشتی سگ گفتند، حضرت مسیح فرمودند: عجب دندان‌های خوب و زیبایی داشته! آری، اگر دید الهی داشته باشیم، حتی در سگی متعفن، نقطه‌ی زیبایی پیدا خواهیم کرد، چه رسد به طبیعت بهاری!

اما از قدیم گفته‌اند: گل بی خار وجود ندارد!

البته این یک ضرب المثل است وگرنه، بسیاری از گلها، خار ندارند‌، مانند گل نرگس، یاس، بنفشه، سنبل و ... این مَثل برای ما پیامی دارد که: باید خوبی و بدی را با هم ببینید؛ همانطور که گل را با خارش باید ببینید. برخی افراد فقط گل را می‌بینند و برخی فقط خار را؛ درحالی‌که هر دو با هم و در کنار هم هستند. این همراهی به ما می‌آموزد که نگاه به اطراف عالم و آدم باید نگاهی منصفانه و عارفانه باشد.

منصفانه یعنی اگر خار دیدی گل را هم در کنارش ببینی.

عارفانه یعنی اول گل دیدن و سپس در سایه‌ی گل، به خار توجه کردن.

به قول حافظ: پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت                  آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

از آنجا که عارف حقیقی، عالم و آدم را از خدای واحد می‌بیند و او را به حکمت و زیبایی می‌شناسد، همه چیز را زیبا می‌بیند و در نتیجه به شکوه، گلایه، اعتراض و بدگویی علیه خدا و نظام خلقت او نمی‌پردازد، لذا از روحی صبور، شاد و تسلیم در برابر اراده‌ی الهی برخوردار است.

که برای درک این مقام، باید به معرفت و دید زینبی رسید! اگر توانستی از چشم زینب کبری (س) به هستی نگاه کنی، همه چیز حتی اسارت هم زیبا خواهد شد!

نگاهِ بانو، نگاهی عارفانه و عاشقانه است. اگر بر دیده مجنون نشینی       به غیر از خوبی لیلی نبینی

اما گل را با خار دیدن، یعنی نگاهی درست به زندگی داشتن و از وارونه نگریستن که آفت این عصر می‌باشد، پرهیز کردن. نگاه درست به زندگی؛ به انسان، توکل، کنار آمدن با سختی‌ها، عدالت‌محوری، صبر و ظلم نکردن به دیگران را می‌آموزد. و موجب یک تحول اساسی در عقل و اندیشه‌ی انسان خواهد شد. که احساس آدمی از همین جا شروع خواهد شد یعنی درست دیدن و زیبا نگریستن.

و نکته‌ی دیگر در مورد گل با خار این است که یاد بگیریم که خار، اشاره به آزمایش‌ها، بلایا و سختی‌های زندگی دارد که در زندگی برای هر کسی خواهد بود.

حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: دنیا خانه‌ای است به بلا و سختی پیچیده؛ و به فریب و کلک شناخته شده؛ احوالش دوام ندارد؛ و کسی از بلاها و مصائب آن در امان نیست. و این قانون الهی است که انبیا و اولیا هم مستثنی نیستند.

آری، اگر طبیعت، بهارِ دل‌انگیز و سرسبز و پر گل و ریحان و نشاط و شادی دارد، حتماً خزان پاییز و سردی زمستان را هم در پیش رو دارد.

آدمی هم همین طور است. اما باید توجه داشت که هر سختی و بلا و خاری که در مسیر زندگی ما قرار می‌گیرد، دو چهره دارد: یکی چهره‌ی جمال و دیگری چهره‌ی جلال.

چهره‌ی جلالِ هر سختی، آن بُعدی است که انسان را می‌گزد، دردآور و فشارآور است.

اما چهره‌ی جمال، نوعاً بر انسان پوشیده است و آن، زاویه‌ای است که خداوند در لوای آن بلا، خیر، رحمت، رشد، کمال، بهشت و لقای خود را قرار داده است. باید آن بُعد از بلا که رحمت الهی را در پی دارد، دید تا به مغز و باطن همه‌ی خوبی‌ها و زیبایی‌ها رسید.

قدر این خارها را بدانیم که گل بی‌خار وجود ندارد!

زیبا گفته مولوی:      

ای جفای تو ز راحت خوب‌تر              و انتقام تو ز جان محبوب‌تر

نار تو این است نورت چُون بود؟          ماتم این تا خود که سُورت چون بود؟

از حلاوت‌ها که دارد جور تو               وز لطافت کس نیابد غُور تو

عاشقم بر قهر و بر لطفش به‌جدّ          ای عجب من عاشق این هر دو ضدّ

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۵
خادمه الزهراء

 

شاید تعجب کنید و بگویید که کسی برای صبحانه گلاب استفاده نمی‌کند! در جواب می‌گویم: تا چه گلابی باشد و چگونه نوش جان شود؟

این روزها به هر گوشه از طبیعت که نگاه کنید بیش از هر چیزی، چشمان شما را گلهای زیبایی که باغبان حکیمِ آفرینش، برای شما خلق کرده‌است، نوازش می‌کند. او چنان تنوعی از نظر رنگ، بو، عطر و خاصیت در آنها قرار داده که عقل هر حکیمی را متحیر می‌سازد و هر انسان منصفی را به ذکر و تسبیح آن خالق توانا وادار می‌کند. و این تازه ظاهر مسأله است، آنان که از اهالی باطن هستد، سجده و ذکر تسبیح هر کدام از آنها را می‌بینند و می‌شنوند. با هر نگاهی به برگ گلی، سیری تا خدا می‌کنند.

به قول شاگردِ بزرگوار استاد بزرگ عرفان، مرحومه بانو امین که نقل کرد: بانو، کنار باغچه آرام قدم می‌زد، ناگهان ایستاد و گفت: فلانی! آیا تو هم صدای تسبیح این گلهای داخل باغچه را می‌شنوی که چگونه ذکر خدا می‌گویند؟

و یا حکایت آن مرد عارف که به صحرا می‌رفت تا برای رفع نیاز منزل، هیزم بیاورد؛ او هرگز شاخه‌ی سبز یا حتی بوته‌ی سبزی را نمی‌کند! و در جواب کسی که گفت: جمع کردنِ پشته‌ای چوب و خار، این همه دقت نمی‌خواهد؛ گفت: این شاخه‌ها و بوته‌ها، مداوم در ذکر خداوند هستند، دقت می‌کنم تا آنهایی را جمع کنم که مرده و خشک شده‌اند!

اما مطلب در اینجاست که تمام هستی، نجوای عاشقانه با ربّ خود دارند و شرط نجوا، این است که نباید به گوش نامحرم برسد. اگر می خواهی چیزی از ذکر و نیایش گلهای بنفشه‌ی باغچه یا کوی و برزن را بشنوی، باید مَحرم با طبیعت و هستی شوی.

رابطه‌ی شما با گل چگونه است؟

من با یک شاخه گل، دردهایم خوب می‌شود، دلم روشن می‌شود و غصه‌هایم برطرف می‌گردد. شما چطور؟ هرگز نمی‌توانم آنهایی را که گل خریدن را اسراف می دانند، درک کنم!

مردم در رابطه با گل، مختلف هستند:

عده‌ای به دیدن گل علاقه دارند؛ و عده‌ای دیگر به بوییدن آن؛ و عده‌ای به چیدن گل؛ و عده‌ای به ریختن گل در محافل و مجالس؛ و عده‌ای به گلاب‌گیری به جهت فواید آن.

همه‌ی این گروه‌ها، بهره‌ای از گل می‌برند اما کسی که گلاب می‌گیرد، استفاده‌ی واقعی و اصلی را دریافته است. بقیه‌ی افراد فقط سری گرم کرده و اوقاتی را سپری کرده، عبور کرده و رفته‌اند. البته اکثر انسانها با طبیعت و مظاهر آن، همین گونه رفتار می‌کنند. و صد البته آن گلاب‌گیری که خاصیت گلاب را می‌داند با آنکه فقط گلاب می‌گیرد تا سودی مادی ببرد، از زمین تا آسمان فرق دارد.

نکته این‌جاست که همه می‌دانیم که انسان، گلِ سر سبدِ باغِ آفرینش است؛ و جالب اینکه همان برخوردی را که با گل داریم، با انسان‌ها هم داریم.

عده‌ای فقط به هم نگاه می‌کنیم بدون هیچ حسی؛ سر میز غذا از صفحه‌ی تلویزیون، کودکان مظلوم و مجروح و گرسنه را می‌بینیم، لیوان نوشابه‌ی خود را پر می‌کنیم و آرام آرام نوش می‌کنیم! فردا هم شعار می‌دهیم: بنی آدم اعضای یکدیگرند. و عده‌ای در حد بو کردن هستند. تا وقتی کسی عطر و بویی دارد و سودی یا خیری برای ما دارد، در متن زندگیِ خود قرارش می‌دهیم، کنارش می‌نشینیم، به آب و هوا و نورش رسیدگی می‌کنیم؛ وگرنه آن را در گوشه‌ای می‌گذاریم تا در تاریکی از عطش، پژمرده شده و بمیرد!  و عده‌ای هم، مانند کسانی هستند که گلها و درختان را از طبیعت حذف می‌کنند و به جایش، دیوارهای بلند سنگی احداث می‌کنند. آنها سعی در حذف آدم‌ها مخصوصاً از نوع مفیدش می‌کنند تا جا برای خار و خس، بازتر شود! و در نهایت، عده‌ای مانند باغبان رفتار می‌کنند. باغبان، عاشقانه به گل خدمت می‌کند، بهره می‌رساند و از این خدمت لذت می‌برد، جان می‌گیرد و جوان می‌شود! آری، عده‌ای به آدمها خدمت می‌کنند، بهره‌رسانی می‌کنند و از همین مطلب، لذت می‌برند!

و در پایان، می‌ماند گلاب‌گیری:

گلاب‌گیرِ عالم که از میان هزاران گونه گلِ مختلف، گلهای محمدی را بر می‌گزیند؛ گلاب وجود آنها را با عبادت‌ها، ریاضت‌ها و آزمایش‌ها می‌گیرد و آنگاه خودش آن گلاب به دست آمده را می‌خرد. چرا که قیمت، بسیار بالاست! قیمت، بهشت است که فقط در اختیار خداوند است.

که خداوند فرموده: «اِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»؛ در حقیقت ‏خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای[ اینکه بهشت براى آنان باشد، خریده است.

و حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: ای انسان! بهای تو بهشت است به کمتر، خود را مفروش.

 

 

راستی برخورد شما با گل چگونه است؟

مراقب باش! فرق گُل با گِل فقط یک حرکت است، به همین سادگی می‌شود از گُلِ سرسبد بودن، تبدیل به گِل پست‌ترین شیء هستی، شد!

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۰۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تنوع

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۲ ق.ظ

 

روز سیزده فروردین و روز طبیعت است. روزی که بیشتر ایرانیان طبق رسم قدیمی صبحانه‌ی خود را در طبیعت نوش جان می‌کنند و از این فرصت برای ایجاد تنوع در گذر یک روز از زندگی استفاده می‌کنند. یکی از قوانین حاکم بر طبیعت، قانون تنوع است. طبیعت و هستی ما، دارای تنوع فراوانی است و این متنوع بودنِ هستی، حتماً برای ما پیام دارد. این همه حیوانات گوناگون و این همه گیاهان متنوع، این همه موجودات مختلف که حتی درگونه‌ی خودشان بسیار متفاوت هستند. و این همه تفاوت بین انسان‌ها از نظر شکل، رنگ، قد، هیکل و اینکه هیچ دو آدمی از نظر اثر انگشت، مانند هم نیستند؛ یعنی روی زمین، دو آدم شبیه به هم وجود ندارد حتی اگر با هم دوقلو باشند، روحیاتشان، اخلاقیاتشان و طرز تفکرشان هرگز مانند هم نیست. واقعاً سبحان الله به این همه تنوع!

تنوع، وسیله‌ای برای الهام گرفتن است، تنوع ضد افسردگی است، تنوع به ما روحیه می‌دهد، تنوع جریان و حرکت است. و اصلاً طبیعت اگر پربرکت است به دلیل تنوع فصول آن است. چهار فصل متنوع؛ فصلی گرم و داغ، فصلی خشک و برگ‌ریزان، فصلی یخبندان و سرد و فصلی سرسبز و شکوفا.

این همه تنوع برای ما پیام دارد و ما باید تنوع را در زندگی خود در نظر داشته باشیم. چرا قرآن می فرماید: بگو، سفر کنند بر روی زمین و اثرِ گذر و تحول و تنوع و دگرگونی‌ها را ببینند.

و دیگر اینکه پیامبر اکرم (ص) فرمودند: سفر کنید که مسافرت، روزی را زیاد می‌کند.

آری، سفر برای ما تنوع فکری به همراه می‌آورد، ذهنمان را باز می‌کند. یکنواختی، کسالت روحی می‌آورد.

در یک جا نشستن، انجماد فکری می‌آورد. مسافرت و رفتن به دل طبیعت، تنوع محیطی برای ما ایجاد می‌کند و به خاطر این تنوع در محیط و آب و هوا، در سیستم تنفسی ما هم تنوع ایجاد می‌شود، ساختار تنفسی ما تغییر می‌کند، در نتیجه نحوه‌ی تفکر ما هم تغییر می‌کند، به گونه‌ای دیگر فکر و اندیشه می‌کنیم، برداشت‌هایمان عوض می‌شود.

 

ما دستور دینی داریم که لوازم منزل را هر چند وقت که می‌گذرد، تغییر دهید، جابجا کنید تا تنوعی ایجاد کرده باشید، این کار ثواب دارد. و این جابجایی در روحیه‌ی شما و خانواده تأثیرگذار است.

 

به اطرافتان نگاه کنید، چرا خاصیت و مزه‌ی همه میوه‌ها در سیب جمع نشده؟! گلابی هست، انگور هست، گرمک هست، انواع توت هست و... حتی رنگ هر میوه‌ای، خاص خودش می‌باشد؛ سرخی گوجه فرنگی با سرخی هندوانه تفاوت دارد! سبحان الله به این همه تنوع در رنگ. به تنوع فراوانی که در رنگها وجود دارد توجه کنید. سه رنگ در طبیعت زیاد است و این برای ما پیام دارد.

به روشنی و سفیدی خورشید نگاه کنید، به آبی آسمان و دریا نگاه کنید و پیامش را بشنوید و به سبزی طبیعت دقت کنید.

چرا همه‌ی طبیعت سبز است؟ خورشید سفید به نظر می‌رسد و چرا آسمان آبی است؟ کمترین پیامش این است که بیایید زندگی خود را آغشته به این سه رنگ کنیم. در طبیعت رنگ سیاه نداریم، اخیراً با تزریق برخی مواد، گل به رنگ سیاه تولید کرده‌اند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: مشکی نپوشید زیرا لباس فرعون است. حداقل در منزل و مهمانی نپوشیم! (جز در عزای سیدالشهداء که استثناء هست و نیز در رنگ چادر و عبا-ادمین) از نظر روانشناسی هم، رنگ مشکی انجماد فکری، افسردگی، تعصب، قساوت و لجاجت و... می‌آورد. بیایید از این همه تنوع استفاده کنیم و بهره برداریم.

موهبتهای طبیعت را دریافت کنیم که این شرایطی دارد.

یکی این است که طبیعت را پاکیزه نگه داریم. پاکی، اساس جذب همه‌ی موهبت‌های الهی است. موهبت‌ها هرگز به سوی آلودگی‌ها کشیده نمی‌شوند. آلودگی، محرومیت است. طبیعت، مداوم خود را پاکیزه می‌کند و از آلودگی‌ها خود را دور می‌کند.

هیچ گربه‌ای نیست که بعد از غذا خوردن، دست و روی خود را لیس نزند و به شیوه‌ی خود، خودش را پاکیزه نکند!

هیچ مرغی نیست که بعد از دانه خوردن، نوکش را به زمین نمالد و آن را تمیز نکند!

باید هنگامی‌که از موهبت‌های طبیعت استفاده می‌کنیم، حرمتش را هم حفظ کنیم.

اگر با دیدِ دینی و اخلاقی و اجتماعی سفر کنیم یا به دل طبیعت برویم؛ هر جا که باشد؛ مدرسه‌ای برای رشد و سلامت روحی و مکانی برای تقرب و سپاس از رب‌العالمین خواهد شد.

خوش و خرم، دلشاد و مؤمن باشید. آمین رب‌العالمین.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه هماهنگی

سه شنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۰۹ ق.ظ

 

خداوند متعال، هستی را آفرید و قوانینی را برای آن تعیین کرد تحت عنوانِ سنت های الهی. تمامی اجزا، اعم از ریز و درشت کائنات، با این قوانین و مقررات هماهنگی کامل دارند اما چون انسان، اشرف مخلوقات است و در خود احساس تسلط بر طبیعت می‌کند، خود را بی‌نیاز از این هماهنگی احساس می‌کند در حالی‌که با تمام برتری که دارد تنها جزئی از طبیعت است. در واقع می‌توان گفت: با اینکه انسان در رأس هرم مخلوقات قرار دارد، درهر حال جزئی از این هرم است و عنصری از یک مجموعه؛ که باید قوانین حاکم بر آن را اجرا کند تا حمایت و پاداش طبیعت را ببیند و اگر سرپیچی کند لطمه می‌خورد.

خانه‌ی ما قوانین و مقررات خود را دارد، جامعه نیز قوانین خود را دارد، اگر رعایت کنیم پاداش می‌گیریم، در غیر این صورت، مجازات می‌شویم.

فرض کنیم وارد خانه یا محیطی می‌شویم، همه مشغول نظافت هستند؛ یکی جارو می‌کند، یکی گرد گیری و دیگری ظروف را می‌شوید؛ اما اگر شما با یک سطل زباله وارد خانه شوید؛ زباله را داخل اتاق بریزید؛ چه اتفاقی می‌افتد؟! طبیعتاً همه، واکنش منفی نشان می‌دهند، بر سر شما فریاد می‌زنند و شما را بیرون می‌کنند که ما زحمت می‌کشیم، نظافت می‌کنیم، شما چرا کثیف و آلوده می‌کنی؟!

اما اگر شما هم با دیدن دیگران، دستمالی بردارید و مشغول همکاری شوید، مسلماً با قدردانی و تشکر دیگران، مواجه می‌شوید.

طبیعت نیز همین گونه است، اگر قوانین و مقررات آن را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم و عمل کنیم حتماً از سوی آن حمایت خواهیم شد.

خوب به طبیعت نگاه کنیم. به هماهنگی آن دقت کنیم؛ که اگر این‌گونه نبود هیچ سیستمی ارزش خودش را نداشت، همه چیز بی نظم می‌شد و اختلاف و هرج و مرج در همه چیز به‌وجود می‌آمد.

به جسم خودمان نگاه کنیم، به هماهنگی در آن نظر کنیم. مجموعه‌ای از سیستم‌های منظمِ گردش خون، گوارش، تنفس، قلب، مغز؛ که همگی سیستمی منظم دارند؛ و تا وقتی برطبق آن، کار می‌کنند بدن، سالم است. وقتی در هر کدام از آنها یک عدم هماهنگی کوچکی به‌وجود بیاید، بیمار می‌شویم و درمان، در زمانی صورت می‌گیرد که دوباره هماهنگی برقرار شود.

به هماهنگی در هستی نگاه کنید. به پراکندگی گرده‌ی گلها با جریان باد و زنبور عسل؛ به هماهنگی مورچه ها؛ به هماهنگی ابر و باران؛ همه‌ی اینها برای ما پیام دارند که:

ای انسان! تو جزئی از هستی می‌باشی پس چرا برخلاف سنت الهی رفتار می‌کنی؟!

 

اگر هماهنگی وجود نداشت، غذایی که می‌خورید به نسبت مورد نیاز هر سلول، در بدنتان تقسیم نمی‌شد؛ دست راست و چپتان به یک اندازه نبود؛ امکان داشت یک پای شما دو متر شود و پای دیگر یک متر.

آری، واقعاً به هر چیزی در طبیعت و در خودمان نگاه می‌کنیم، هماهنگی می‌بینیم. ما هم باید هماهنگ عمل کنیم. اصلاً موفقیت یعنی: هماهنگ عمل کردن.

اگر در یک جنبه‌ی زندگی حرکت داشته باشیم و در جنبه‌ی دیگر راکد باشیم، زندگی ما هماهنگ نیست.

🌻 اگر کسی در کارش موفق باشد اما فرصت تربیت فرزندانش را نداشته باشد، چه فایده؟!

🌻 اگر کسی یک برنامه ریز خوب و موفق رایانه باشد، اما سال تا سال، اقوامش را نبیند چه فایده؟!

🌻 اگر کسی هنرمند باشد آن هم بسیار موفق، اما در شبانه روز تنها ده دقیقه، فرصت دیدن همسر و فرزندانش را داشته باشد چه فایده؟!

🌻 اگر کسی مدرکِ فوق دکترا داشته باشد، اما فرصت عبادت خداوند متعال را نداشته باشد چه فایده؟!

قطعاً ما موجودی تک بعدی نیستیم، ابعاد گوناگون داریم: بعد جسمی، مالی، فرهنگی، تفریحی، معنوی. هنرمند کسی است که بتواند بین همه‌ی این ابعاد هماهنگی به‌وجود آورد.

نگاه کنید ببینید در کدام نقطه از زندگی شما، هماهنگی وجود ندارد، کجا افراط کرده‌اید کجا تفریط کرده‌اید؟!

بیایید هماهنگی را به‌وجود آورید.
 

پیامبر اسلام(ص) هنگامی که در جمعی قرار می‌گرفتند، عجیب هماهنگ عمل می‌کردند حتی اگر در آن جمع، یکی کشاورز، دیگری تاجر، جنگجو و چوپان بودند. با هر کدام در زمینه‌ی کاری و فعالیت او وارد گفتگو می‌شدند. چوپان خیال می‌کرد او سالها چوپانی کرده، کشاورز گمان می‌کرد ایشان همه‌ی عمر، کشاورز بوده؛ یعنی حتی در فرصت چند دقیقه‌ای، خودشان را جدا از محیط و دیگران نمی‌دیدند و با آن موقعیت هماهنگ می‌شدند.

آری، عزیز مخاطب، دنیا مانند دریاست؛ باید در جهت جریان آب شنا کنی تا بتوانی به ساحل نجات برسی؛ در غیر این صورت، اگر برخلاف جهت بخواهی شنا کنی، آنقدر با امواجش به صورتت سیلی می‌زند تا خسته و درمانده، قدرت شنا را از دست بدهی و در امواج آب غرق شده و سپس به ساحل پرتابت می‌کند.

آری، زندگی مانند یک گروه ارکستر است که هر کس، ساز خودش را می‌زند اما هماهنگ با هم؛ و آن صدای زیبای دلنشین از همین هماهنگی است.

اگر هر کدام ساز خود را بدون هماهنگی با دیگران بزنند، تصور کن چه اتفاقی می‌افتد!

با طبیعت هماهنگ شوید؛ طبیعت همه ذاکرند، همه ساجدند، همه در مسیر اطاعت رب هستند، چرا من و شما نباشیم؟!

هر گناهی، عدم هماهنگی با طبیعت است، باید منتظر مجازاتش باشیم؛ و هر عبادتی، ذکری، سجده‌ای؛ فرمانبرداری از خداوند؛ و هماهنگی با طبیعت است. منتظر پاداشش باشیم.

 

ذکر:

برای جمیع حوائج اول وضو بگیرید سپس سه مرتبه به این طریق صلوات فرستید:

«اَللهُمَّ صَلِّ علی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ بِعَددِ کَلَماتِکَ و اَلْطافِکَ و بارِک عَلی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ و سَلِّم عَلیٰ مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد بِعَددِ کُلِّ ذَرَّةٍ مِئَةَ اَلفٍ اَلفٍ مَرَّة»

بعد از این صلوات این ذکر را ۱۰۰ مرتبه به صدق تمام بگویید:

«یا قَدیمَ الْاِحسان أحْسِن اِلینا بِإحسانِکَ الْقَدیم»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۰۹
خادمه الزهراء