در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علما و بزرگان» ثبت شده است

دو حکایت از تشنگی و عشق

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۰۲ ق.ظ

ای بی‌دست کربلا، دست دلم بگیر.

حضرت عباس (ع) کعبة الاولیا

مرحوم سید قاضی (ره) پس از سیر مدارج و معارج و التزام به سلوک و مجاهده‌ی نفس؛ و کشف بعضی از حجاب‌های نورانی، بعد از گذشت چندین سال، هنوز وحدت حضرت حق تعالی بر او تجلی ننموده بود و مرحوم قاضی به هر عملی که متوسل می‌شد، این حجاب گشوده نمی‌شد. تا هنگامی‌که ایشان از نجف به کربلا برای زیارت تشرف پیدا کرده و پس از عبور از خیابان عباسیه (خیابان شمالی صحن مطهر) و عبور از درِ صحن، در آن دالانی که میان درِ صحن و خود صحن است و نسبتاً طویل است، شخصی به ایشان می‌گوید: ابوالفضل (ع) کعبه‌ی اولیا است.

مرحوم قاضی همین‌که وارد رواق مطهر می‌شود، در وقت دخول در حرم، حال توحید به ایشان دست می‌دهد و تا ده دقیقه می‌ماند و سپس که به حرم مطهر سیدالشهدا (ع) مشرف می‌گردد، درحالی‌که دست‌های خود را به ضریح مقدس گذاشته بود، آن حال، قدری قوی‌تر دست می‌دهد و تا یک ساعت باقی می‌ماند. دیگر از آن به بعد، مرتباً و متناوباً و سپس متوالیاً حالت توحید برای ایشان بوده است.

 

هل مِن ناصر...

مرحوم آیة الله آقانجفی قوچانی در «سیاحت شرق» چنین می‌نویسد: به قدر هزار قدمی که رفتم، آفتاب از جلو روی و گرم، رمل‌ها نیز داغ، که کف پاها می‌سوخت. تشنگی بر من غلبه کرد. خود را به گروهی از‌ زوّار رساندم، سؤال کردم: آب دارید؟ گفتند: خیر.

از آنها گذشتم، دویدم به دسته‌ی دیگر خود را رساندم، آنها هم آب نداشتند. به قدر نیم فرسخ دویدم و به چند دسته‌ی زوار، خود را رسانیدم؛ آب نداشتند؛ چون منزل نزدیک؛ و سواره هم می‌رفتند، آب لازم نداشتند.

مأیوس شدم، از یک طرفِ راه، شروع کردم به دویدن، هر چه رطوبت در بدنم بود، تمام به عرق؛ و حرکت تند؛ و گرمی آفتاب، خشکید. به شدت تشنه شدم. حال، برق گنبد و سیاهی باغات کربلا در مقابل من پیدا شد. من به فکر صحرای کربلا و تنهایی سیدالشهدا (ع) و آن لشکر زیادی که دور او را گرفته بودند، افتادم. مرا گریه‌ی شدید رخ داد. برای اینکه صدای گریه‌ی مرا، زوار نشنوند، دویست قدمی از آنها دور شدم، مثل آهویی در این بیابان می‌دویدم و صدا به گریه بلند و اشک مانند باران به صورت و ریش و زمین، ریزان بود.

گاهی صدای «هَل مِن ناصِر» آن حضرت را به گوشِ خیال می‌شنیدم؛ و من هم صدای «لبیک» با گریه بلند می‌داشتم و به شدت می‌دویدم به حدی که از خود بالکل فراموش شدم. دیدم لشگر به خیمه‌های حسینی هجوم آورده، شعله‌ی آتش و دود از خیمه‌ها بلند گردید.

چشم‌ها را به سیاهی کربلا دوختم و حالات رنگارنگ آن صحرای غم‌انگیز بر من عبور می‌کرد. به خدا قسم که نمی‌فهمیدم پاها در این دویدن، به گودال می‌افتد و یا به‌روی خارها قرار می‌گیرد! یک‌دفعه از میان خیمه‌ها مثل اینکه زنها و اطفال بیرون دویدند و به صحرای جنوبی خیمه‌ها که رو به طرف نجف است، پراکنده شدند. بعضی‌ها چادر به پا پیچیده به زمین می‌خوردند؛ من هم سر از پا نشناخته تا مگر برسم و خود را فدا کنم؛ که ریشه‌ی علفی به پنجه‌ی پا، بند شد، با آن تندی که می‌دویدم، محکم به زمین خوردم. با آنکه پنجه‌ی پا مجروح شده بود، دویدم. ملتفت نشدم، شش دانگ حواسم متوجه آن صحرای هولناک بود.

در این دو فرسخ و نیم مسافت، از گریه و ناله و دویدن نایستادم تا آنکه در کوچه‌ی کربلا واقع شدم و چشمم به در و دیوار و عمارات کربلا افتاد! آن وقت به خود آمدم، از خجالت و حیای از مردم، اشک‌های خود را پاک نمودم و از دویدن ایستادم و کفش‌های بی‌پاشنه را به پا کردم و عبا را به دوش انداختم.

از حوضخانه‌ی صحن سیدالشهدا، امام حسین (ع) وضو گرفته، داخل حرم شدم و یک ساعتی زیارت نمودم. بیرون شدم، رفتم به زیارت ابوالفضل العباس (ع)؛ و از آنجا بیرون شدم؛ باز آمدم به صحن سیدالشهدا (ع).

همان‌طور در گوشه‌ای، سرپا ایستاده بودم که بعضی از رفقا را ملاقات کنم. ساعت دو به غروب بود، در آن بین، صدای ساعتی که بالای سر در صحن سیدالشهدا (ع) بود و از نمره‌ی ساعت کوچک صحن نو مشهد مقدس بود بلند شد. وقتی که خوب به صدای زیر او گوش دادم، دیدم به طور فصیح می‌گوید:

«هَل مِن ناصِر... هَل مِن ناصِر... هَل مِن ناصِر» تا ده مرتبه تمام شد. لرز و لرزه در بدن من پیدا شد، گوش را تیز کردم که از کجا، جوابی می‌رسد؟ و چشم‌ها پر از اشک شد که جوابی پیدا نشد، که یک مرتبه از صحن حضرت اباالفضل (ع) صدای ساعت بزرگ او به صورت بم و کلفت بلند گردید: «لبیک... لبیک... لبیک» تا ده مرتبه؛ آن صدا هم تمام شد. اشک‌های خود را پاک کردم، گفتم: های، بگردم وفاداریت را، باز تویی که جواب دادی! خوشحال شدم که هنوز «ناصر» هست و از خوشحالی باز اشک‌هایم روان شد.

یک مرتبه به فکر تشنگی بین راه افتادم و همان‌طور در عالم خیال با خود آمدم، آمدم؛ تا وضو گرفتم و به حرمین زیارت نموده، برگشتم تا به همین نقطه‌ای که ایستادم، دیدم در هیچ نقطه، آب نخورده‌ام، تشنه هم نیستم! حالا این از راه طبیعی به چه نحو ممکن است و من از کدام آب سیر شده‌ام [معلوم نیست]!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 8ر7ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۱ ، ۰۹:۰۲
خادمه الزهراء

 

باید بین چهار رکن زندگی موازنه برقرار کرد: جسم، روح، دنیا و عقبا.

در قرآن و کتب روایی یکی از مباحث بسیار زیبا، بحث دنیا و آخرت است که البته بحث همه‌ی ادیان الهی می‌باشد و همه‌ی انبیا، به‌حق یکی از اهداف بلندشان معرفی خوبی‌ها و بدی‌های دنیا بوده؛ دنیای ممدوح و دنیای مذموم.

و همچنین معرفی اهل دنیا؛ آنان که تنها هدفشان در زندگی، متاع مادی دنیا است؛ و هرگاه دنیای‌شان به کامشان باشد، هیچ غمی نخواهند داشت که البته خداوند تمام نوش‌های دنیا را توأم با نیش قرار داده تا بلکه انسان‌ها، فریفته‌ی نوش‌های دنیا نشوند.

حکایت آن حکیم معروف است که فرمود: کسی از کنار چاهی عبور می‌کرد، پایش لغزید و به داخل چاه افتاد اما به چوب بلندی برخورد کرد که به شکل عمودی در داخل چاه قرار داشت، خوشحال شد و با دستانش به چوب چسبید.

هنوز آرام نشده بود که دید دو موش سیاه و سفید از پایین و بالا، دو سر چوب را به سرعت می‌جوند و می‌خورند و چوب را کوتاه می‌کنند. کمی که دقیق‌تر نگاه کرد، دید که شیری گرسنه در ته چاه، دهان باز کرده و منتظر است که چوب، جویده و تمام شود؛ و این فرد سقوط کرده به انتهای چاه و او را پاره پاره کرده و بخورد!

او ترسید و به وحشت افتاد. به فکر راه چاره افتاد که ناگهان چشمش به دیواره‌ی چاه افتاد که زنبوران لانه‌ای ساخته و عسل تولید کرده بودند. عطر و بوی عسل و شیرینی‌اش، او را وسوسه کرد، یک دستش را از چوب رها کرد و با انگشت، مشغول کندن عسل و خوردنش شد؛ اما با هر انگشتی که به داخل لانه‌ی زنبوران فرو می‌برد و ذره‌ای عسل درمی‌آورد، زنبوران به دستش حمله می‌کردند و با نیش‌های خود، دست او را می‌آزردند اما طعم و مزه‌ی عسل، دوباره او را وسوسه می‌کرد.

حکیم می‌گوید: آن شخص، همه‌ی ما هستیم؛

و آن چاه عمیق، دنیای ماست؛

و آن چوب عمودی، عمر ماست؛

و آن دو موش سیاه و سفید، شب و روز هستند که به سرعت عمر ما را می‌جوند و می‌خورند؛

و آن شیر گرسنه هم مرگ است که در انتهای عمر، منتظر ماست؛

و آن عسل چسبیده به دیواره‌ی چاه، شیرینی لذت‌های دنیاست؛

و آن زنبورها هم نیش‌ها و سختی‌های همراه با نوش‌های دنیا هستند؛

و ما هم فریب خورده‌ی لذت‌ها و غافل از سرعت گذر عمر هستیم!

راستی تا به حال فکر کرده‌ایم که اگر امروز آمار اهل دنیا را ملائکه نشان ما بدهند، ما هم از اهالی دنیا هستیم یا نه؟! منظور، دنیای مذموم است نه دنیای ممدوح!

 

فرمود خداوند: ای احمد! دنیا و دنیاپرستان را دشمن بدار ولی آخرت و اهلش را دوست بدار. عرض کرد: خدایا، دنیاپرستان و دنیادوستان و اهل آخرت کیستند؟ فرمود: اهل دنیا کسی است که:

  • خنده‌اش زیاد (خنده‌های بیهوده و از سر مستی و خواب)؛
  • و خشمش فراوان و بسیار است (یعنی راحت‌طلب و پرتوقع و طلبکار از دیگران)؛
  • و خشنودی آنان کم و راضی به قضای الهی نیستند؛
  • وقتی که می‌خواهند از خداوند اطاعت کنند، کسل؛
  • و هنگام نافرمانی خدا، قهرمان و دلیر می‌باشند (هیچ ترس و واهمه‌ای از نافرمانی خداوند ندارند)؛
  • و میل و رغبت به اطاعت و ارتباط با درگاه الهی ندارند؛
  • آرزویشان دور و دراز؛
  • و مرگشان نزدیک،
  • از خود بازجویی نمی‌کنند (اهل محاسبه و حساب‌کشی از خود نیستند)؛
  • فایده و بهره‌شان، کم؛
  • سودمند به احوال مردم و جامعه نیستند بلکه خیرشان محدود به خودشان است ولی سخن بسیار می‌گویند (اهل ادعا و حرف‌اند، مرد عمل و خدمت نیستند)؛
  • از عذاب خداوند کمتر می‌ترسند و سرور و خوشحالی آنان زیاد است (کام‌روایی خود را از لذت‌های دنیا می‌بینند به همین دلیل هم راضی و شادند)؛
  • انسانِ سپاسگزار نیستند و بر گرفتاری، صبر ندارند؛
  • و مردم را به دیده‌ی کوچکی و حقارت می‌نگرند و خود را می‌شناسند؛
  • و بر کارهای خیری که انجام نمی‌دهند، تأسف نمی‌خورند!

رسول خدا (ص) عرض کردند: خدایا، آیا غیر از اینها عیب‌های دیگری هم در اهل دنیا وجود دارد؟

فرمود: ای احمد! عیوب اهل دنیا زیاد است از جمله اینکه

  • در تاریکی جهل و نادانی غوطه‌ورند
  • و در برابر معلمان و استادان، فروتنی نمی‌کنند
  • و خود را عاقل و خردمند می‌دانند و حال آنکه در نزد عرفا، از حمقا و نادانان‌اند.

جای تأسف که بسیاری از نشانه‌های اهل دنیا را می‌توانیم در خود پیدا کنیم اما به‌دلیل داشتن همین علایم و قرار گرفتن در زمره‌ی اهالی دنیا، خود را برتر و عاقل و عالم در دین می‌دانیم و به‌طور مدام، به جای یاد گرفتن و آموختن معارف دینی، مشغول انتقاد و بدگویی از معلمان دین و استادان معرفت شده‌ایم! شاید می‌خواهیم به این وسیله سرپوشی به عیوب فراوان خود بگذاریم! به کجا رسیده‌ایم؟!

 

مرحوم شیخ عبدالحسین لاهیجی از قول مرحوم شیخ مجتبی قزوینی نقل کرده‌اند که: مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر الهیان قزوینی از شاگردان حضرات آیات آخوند خراسانی و سیّد محمد کاظم یزدی به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرّف گردید، به منزل من وارد شد، موقع خواب برایش رختخواب گذاشته و از اتاق خارج شدم. پس از چند ساعت، جهت انجام کاری به اتاق رفتم، دیدم ایشان زانو بغل گرفته و نشسته‌اند. گفتم:آقا دایی، چرا نمی‌خوابید؟!

فرمودند: پا را که برای خواب دراز کردم، متوجه شدم به طرف حرم حضرت رضا علیه‌السلام است! به این طرف گرداندم، دیدم به سوی عکس مرحوم آقای بروجردی است که یک مرتبه شمایلش مقابلم مجسم شد. لذا به احترام حضرت رضا علیه‌السلام و مرحوم آقای بروجردی که سیّد و عالم جلیل‌القدری هستند، اینگونه استراحت می‌کنم!

من جای عکس را تغییر دادم تا ایشان راحت بخوابند.

به ‌راستی چه بر سر ما آمده‌است؟!

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم          بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به ‌وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم         به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

به مرجعی که درآیند شاهدان دو عالم             نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخوابم              ز خواب عاقبت آگاه به بوی موی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم             جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان          مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

شعر از سعدی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۴۱
خادمه الزهراء

 

از اتفاقات بسیار مهم و عجیب اسلام، مسأله‌ی معراج رسول خداست که بر تمام مسلمانان فرض است که به آن اعتقاد داشته باشند؛ و باور داشته باشند که این اتفاق، یک اتفاق جسمانی بوده و تمام این سیر نورانی و الهی، با همین بدن فیزیکی و جسمانی اتفاق افتاده است.

در این لقمه، بر آن نیستم که بحث معراج را بیان کنم بلکه می‌خواهم سخنی از سخنان الهی را که در شب معراج، خداوند تبارک و تعالی به رسولش فرموده با هم مزه کنیم و کام جان خود را روشن نماییم. البته حدیث معراج، حدیثی بسیار طولانی است که می‌شود گفت یک دوره آموزشی اسلام از تمام جهات است و ما تکه‌ای از این حدیث را برای امروز انتخاب کرده‌ایم.

خداوند فرمود: «ای احمد! هرگاه بنده، شکمش را گرسنه نگاه دارد (کم‌خوری کند) و زبان خود را حفظ کند، به او حکمت می‌آموزم، اگرچه کافر باشد؛ تا حکمت او برایش حجت و وبال باشد؛ اگر مؤمن باشد حکمت، برای او چراغ راه و برهان و شفا و رحمت است و به این وسیله آنچه را که نمی‌دانسته، فرا می‌گیرد و بینا می‌شود به آنچه که نمی‌دیده‌است؛ و به اول چیزی که او را بینا می‌کنم این است که عیوب خودش را ببیند تا از عیب‌های دیگران بازمانده؛ و او را آنچنان به لطیفه‌ها و دقایق علم بینا می‌کنم که شیطان بر او داخل نگردد.»

وقتی انسان با دید الهی که همان بصیرت می‌باشد، به عیوب خود واقف شد، با همان دید الهی به سوی راهکارها و درمانها حرکت می‌کند؛ و صد البته همان خدایی که او را به عیب‌هایش بینا نموده، راه درمان را هم به او نشان داده و قدرت درک و فهم و برخورداری از آنها را هم به او عنایت کرده و می‌کند؛ و در نتیجه او را از بیهوده‌کاری و اتلاف عمر و بی‌راهه رفتن، دور می‌دارد و گوشش را به شنیدن مواعظ شنوا می‌کند.

 

خداوند فرمود: «ای داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم اما مردم آنها را در جاهای دیگر می‌طلبند ولی به‌دست نخواهند آورد:

  • علم را در گرسنگی و کوشش قرار دادم ولی مردم آن را در سیری و راحتی می‌جویند و به‌دست نخواهند آورد؛
  • و عزت را در اطاعت از خودم قرار دادم ولی آنها در دربار پادشاهان می‌جویند اما به آن نرسند؛
  • و غنا و بی‌نیازی را در قناعت قرار دادم ولی آنها در زیادی مال می‌طلبند اما به آن دست نیابند؛
  • و خشنودی خودم را در خشم گرفتن بر نفس قرار دادم ولی مردم آن را در رضای نفس می‌جویند ولی نمی‌یابند؛
  • و راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم ولی مردم آن را در دنیا می‌طلبند اما به آن دست نخواهند یافت.»

اگر خداوند، گوش شنوایی و چشم بصیرتی مرحمت کند، متوجه می‌شویم که همگی، این پنج عیب بزرگ را داریم و روزانه با آنها زندگی می‌کنیم اما هیچ‌کس آنها را به عنوان عیب و درد نمی‌شناسد!

به‌راستی اگر همین پنج درد را با پنج مرهمی که خداوند مرحمت کرده، مداوا کنیم، زندگی چه زیبا خواهد شد و ما چه انسانهای زیبایی خواهیم بود!

 

خوشا حال آنانکه زیبا دیدند، زیبا شدند، زیبا زیستند، زیبا رفتند؛ و خاطرات زیبایی به‌جا گذاشتند.

از زیبارویان روزگار بود و از الطاف الهی بر همگان بود اعم از اهل دل؛ و اهل علم؛ و اهل عقل؛ و اعم از مردم کوچه و بازار. این مرد الهی به توده‌های مردم علاقه‌ی بسیار داشت و فاصله‌ای میان خود و آنان احساس نمی‌نمود. گاهی به مسجد محل می‌رفت، در گوشه‌ای بین مردم می‌نشت. هنگامی‌که در دارالزهد حضرت رضا علیه السلام در انتظار خاکسپاری جسم بی‌جانش نشسته بودند، یکی از خدام حرم با صدای بلند گفت: آقا، هر وقت برای زیارت می‌آمد، در کنار ما می‌نشست و به دلجویی و احوالپرسی خادمان حرم رضوی می‌پرداخت؛ و هرگز حتی ذره‌ای خودبینی در وجودش نبود!

 

جالب اینکه یک روز رزمنده‌ای از خاطرات جبهه خود تعریف می‌کرد؛ گفت: در سال ۶۰ در جبهه با راننده کامیونی برخورد داشته که گفته از ارادتمندان استاد جعفری هستم، با تعجب گفتم: مگر شما ایشان را می‌شناسید؟! راننده کامیون پاسخ داد: ما چند تن از رانندگان، هر چند وقت یک بار، خدمت استاد می‌رسیم و از محضرشان استفاده می‌کنیم، روابط ما با آقا به قدری صمیمی هست که اگر هم ایشان در منزل نباشند، سفارش کرده‌اند به اتاق کارشان برویم و با چای از خود پذیرایی کنیم تا ایشان بیایند!

به‌راستی زیبا زندگی کردن، هنرمندی می‌خواهد.

گوهر معرفت آموز که با خود ببری                 که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا           ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
شعر از حافظ

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 21ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۱
خادمه الزهراء

شب قدر: شب علم

سه شنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۴۳ ق.ظ

بهترین اعمال در شب قدر:

محدث نامی شیخ صدوق (ره) پس از ذکر اعمال شب قدر، می‌فرماید: «وَ مَن اَحیا هاتَینِ اللَّیلَتَینِ بِمُذاکرةِ العِلم فَهُوَ اَفضَلُ» هر کس این دو شب (شب ۲۱ و ۲۳) را با گفتگوی در مسائل علمی سپری نماید و احیا کند بهتر است. (منبع: امالی صدوق ص ۷۴۷)

همان‌طور که پیامبر اکرم (ص) به ابوذر فرمودند: «یا اباذر الجُلُوسَ ساعةَ عِند مُذاکرةِ العِلمِ خَیرَ لَک مِن عبادَةِ سَنةِ صیامِ نَهارِها و قیامِ لَیلِها» ای ابوذر! یک ساعت حضور در مجلس علم و دانش و گفتگوی علمی، برای تو از یک سال عبادت افضل است، یک سالی که روز آن را روزه ‌بگیری و شب آن را به نمازگزاری پردازی! (منبع: بحارالانوار ۲۰۳/۱)

 

کتاب‌هایی که در شب قدر به اتمام رسیده است:

کتاب جواهر الکلام بزرگ‌ترین دائرة‌المعارف فقهی شیعه به قلم فقیه نامی آیت‌الله‌العظمی شیخ محمدحسن نجفی معروف به «صاحب جواهر» در شب بیست و سوم رمضان به اتمام رسیده است.

  • کتاب‌ ارزنده «المیزان» علامه طباطبایی.
  • «شرح منظومه» فیلسوف نامی ملا هادی سبزواری.
  • «میزان الحکمة» حاج‌آقا ری‌شهری.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۰۱ ، ۱۰:۴۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه حسرت

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۴۷ ق.ظ

سلام بر امام زمان (عج)، اسم اعظم تکوینی خداوند

سلام بر امام زمان (عج)، آیینه‌ی تجلیات خداوند

سلام بر امام زمان (عج)، خلیفه و جانشین خداوند

سلام بر امام زمان (عج)، باب الله

سلام بر امام زمان (عج)، واسطه‌ی میان خدا و خلق

سلام بر امام زمان (عج)، پدر شفیق همه‌ی انسانها

سلام بر امام زمان (عج)، کاروان‌سالار غافله‌ی عشاق

سلام بر امام زمان (عج)، انسان کامل

سلام بر امام زمان (عج)، معلم و مکمّل مؤمنین

سلام بر امام زمان (عج)، یادگار انبیای اولوالعزم

سلام بر امام زمان (عج)، مصلح جهان و منجی بشریت.

یک دهان خواهم به پهنای فلک                   تا بگویم مدح آن والا ملک

هر چه گویم عشق را شرح و بیان                 چون به عشق آیم خجل باشم از آن

 

نیمه‌ی شعبان گذشت. آنانکه دعوت‌نامه‌ی شرکت در ضیافت الهی را دریافت کردند طُوبی لَهُم.

آنانکه نامه‌ی برات گرفتند طُوبی لَهُم.

آنانکه آمرزیده شدند طُوبی لَهُم.

آنانکه خیر و سعادت از خداوند طلب کردند و برایشان مستجاب شد طُوبی لَهُم.

آنانکه به توفیق الهی کسب معرفت به امام زمانشان کردند طُوبی لَهُم.؛ که این معرفت یعنی معرفت به سوی خدای بزرگ و این معرفت یعنی وسیله‌ی قرب به خداوند.

و آنانکه مقربان درگاه الهی هستند طُوبی لَهُم.

(معنی طوبی لهم: خوشا بر احوال آنها-ادمین)

 

 

رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. یعنی بدون اعتقاد، یعنی جاهلیت مطلق، یعنی نفاق و دورویی، یعنی حیرت و سرگردانی. و خوب می‌دانیم پس از نعمت توحید و اقرار به نبوت خاتم الانبیا (ص)، نعمتی بالاتر از معرفت امام زمان (عج) نیست.

 

اما کسب معرفت راههای مختلف دارد. یکی راههای معمولی و طولانی، دیگری هم راه کوتاه، سریع و میانبر اما دقیق و تؤام با جهاد و هجرت، که پویندگان واقعی راه خداوند هستند.

امام علی(ع) خطبه‌ای دارند (۲۲۰ نهج البلاغه) که درباره‌ی اینگونه بندگان ویژه می‌فرمایند:

«عقلش را زنده کرد و نفس خویش را کشت تا آنجا که جسمش لاغر و خشونت اخلاقش به نرمی گرایید. برقی پر نور برای او درخشید و راه را برای او روشن کرد و به راه راست او را کشاند و از دری به در دیگر برد تا به در سلامت و سرای جاودانه رساند که دو پای او در قرارگاه امن با آرامشِ تن استوار شد. این، پاداش آن بود که دل را درست به کار گرفت و پروردگار خویش را راضی کرد.»

به‌راستی آنان‌که این بیان حضرت را نصب‌العین خود قرار دادند گویا دست در دست مولی امیرالمؤمنین (ع) گذاشتند و حضرت آنان را برد به آنجا که خود رفته است.

 

یکی از بزرگواران، آیت‌الله‌العظمی آقا نجفی بودند که سلوکی ولایی داشته‌اند. ایشان واقعاً عقل را زنده کرد و نفس را کشت، در عوض در سراپرده‌ی امیرالمؤمنین (ع) متنعم به نِعم معنوی شد به طوری‌که مانند انبیای بنی اسرائیل صاحب مائده‌ی آسمانی شد.

در یکی از روزهایی که مرحوم آقا نجفی و برادرش مشغول ریاضت شرعی بودند، در وقت افطار جمعی از اهل علم و نزدیکان وارد شدند و جز دو قرص نان چیزی حاضر نبود. پس از نماز عشا مرحوم آقا نجفی در سجده ذکر کلیم الله را می خواندند: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»

چون سر از سجده بر می‌دارد چند مجمع طعام به رسم هدیه به او می‌رسد که دقیقاً به تعداد حاضران بوده است.

 

و در زمانی دیگر، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) او را مهمان به برخی از علوم و مسایل علمی می‌فرمایند و در این جهت دستگیری بزرگی از او می‌کنند. ایشان فرمودند: زمانی مشکلات مالی شدید داشتم. به مدت دو روز کاملا گرسنه ماندم. در یکی از شب‌ها به حرم مشرف شدم و در کنار قبر مقدس اردبیلی (ره) به درگاه امام علی (ع) پناه آوردم و درخواست حل مشکل کردم. پس به ناگاه در حال استغاثه، مردی جلیل القدر نزدیکم آمد، مقداری آب به من دادند که بوی مشک از آن به مشام می‌رسید، نوشیدم، آن را شیرین‌تر از عسل یافتم و عجیب‌تر آنکه پس از خوردن این مایع برخی از علوم و مسایل علمی برایم مکشوف و آشکار شد.

 

و در نهایت مولی علی (ع) دست ایشان را به دست فرزند برومندش امام زمان (عج) گذاشت و کار را برایش تمام کرد. گفت: وقتی در مسجد سهله با دو تن از اهل سیر و سلوک مشغول عبادات بودیم، شخصی را دیدم که چون نیک نظر کردم، غایب بود و چون غرق در ذکر می‌شدم، دوباره مرئی می‌شد درحالی‌که به ذکرم گوش می‌داد.

وقت سحر دیدم کنج مسجد سهله مشغول ذکر "لا اله الا الله" بود. چون کلمه‌ی "الا الله" را می‌فرمود، نوری مخصوص از محل، ظهور می‌یافت. نزدیک رفتم، سؤالاتی کردم و بهترین جوابها را شنیدم اما او را نشناختم.

چون کمی از او غافل شدم، دیگر او را ندیدم. در آن هنگام یکی از کسانی که در حجره‌ای از مسجد، مدتها به عبادت می‌پرداخت بیرون آمد و کراراً صدا می‌زد: "یا صاحب الزمان" و از مسجد بیرون رفت، دیگر هرگز او را هم ندیدم به گمانم واصل شد به رجال الغیب!

 

شنیدن این حکایات، شیرین و جذاب است و به ما این نکته را گوشزد می‌کند که این راه بسته نیست، همیشه رهرو می‌طلبد و به روی رهروان خالص باز است. اما شرایط لازم دارد: عقلی زنده، نفسی مرده و دلی با یک دلبر.

غیر از خدا هر چه که باشد و هر کس که باشد، به منزله‌ی نعلین به پای موسی (ع) است که باید برای ورود به وادی مقدس، نعلین را به کناری بگذارد.

وقتی ندا آمد: یا موسی! نعلین از پای درآور، یعنی قطع تعلقات قلبی از همه چیز.

موسی (ع) آن شب نگران اهل و عیال خود بود. ندا آمد: همه‌ی اندیشه و افکارِ غیر را کنار بگذار.

و رسول اکرم (ص) وقتی به معراج رفتند، همان امر آمد (فَاخْلَعْ نَعلَیکَ) اما اینجا تفاوت داشت به معنی عدم قطع علایق و محبتی که به اهل بیت خودش داشت چرا که محبت آنها همانند محبت خداوند است.

منظور من از این مطالب، طرح یک سؤال است و آن، اینکه ما چگونه طی طریق می‌کنیم؟! ما چه وقت قصد داریم دل را یک‌دله کنیم؟! ما چه وقت باید عقل را زنده و نفس را بمیرانیم؟!

ای که نفست پست گشته از هوا                   رو طهارت کن به دریای فنا

بگذر از گرداب حبل ماسوی                        تا شوی غرقاب عرفان و صفا

خلوتی کن کاندران امیدهاست                      صفوتی کن که در آن اسرارهاست

پس به سوی قبله اسرار شو                         بر مصلای ره توحید رو

با خلوص قلب رو به سجده‌گاه                     تا نگردد حال تو چو من تباه

چیست دنیا سمه‌ی افسانه‌ای                       با دوصد لعنت در گرمابه‌ای

این سگ نفست تو را محجور کرد                 یعنی از قرب خدایت دور کرد

این شریر بوالهوس را دور کن                      قلب خود را از محبت طور کن

این محبت سیر مردان خداست                     زین سبب بر دیگران ماتم سراست

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 23ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۴۷
خادمه الزهراء

دستورات امام زمان (عج) به آیت الله مرعشی نجفی

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۱:۵۵ ب.ظ

ایشان فرمودند که در مسجد سهله در یک شب ۱۵ چیز از امام زمان (عج) گرفتند.

نقل فرمودند: شب تاریکی به سمت سهله می‌رفتم. دیر شده بود و می‌ترسیدم دزد به من بزند. آقایی را دیدم و سلام و علیک و احوالپرسی کردیم.گفت: سید! دیر کردی می‌ترسی؟ و صحبت کردند.

گفتم: شما هم سید هستید؟ گفت: بله ، من هم از عموزاده‌های شما هستم. با هم به مسجد سهله رفتیم و نشستیم.

سؤال کردم: آقا اگر کسی بخواهد با امام زمانش مرتبط بشود، چه بکند؟

فرمودند:

1- انس به قرآن بگیرد.

  • بعد از نماز صبح، سوره‌ی «یس»
  • بعد از نماز ظهر، سوره‌ی «نبأ»
  • بعد از نماز عصر، سوره‌ی «نوح»
  • بعد از نماز مغرب، سوره‌ی «واقعه»
  • بعد از نماز عشا، سوره‌ی «ملک»

قرائت شود.

ایشان می‌فرمودند: از شبی که مولا این را فرموده‌است تا اکنون تا زنده باشم این را ترک نمی‌کنم.

 

2- بعد از نمازهای پنجگانه بگویید:

اَللّهُمَّ سَرِّحنی عَنِ الْهُمومِ وَ الْغُموم وَ وَحشَةِ الصَّدر وَ وَسوَسةِ الشَّیطان بِرحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحِمین

 

3- خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع، در رکعت آخر نماز

اللّهمَّ صَلِّ عَلیٰ محمَّدٍ وَ آلِ محمَّد وَ تَرَحَّم عَلیٰ عَجزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِّهِم

 

4- خواندن قرآن و هدیه کردن ثوابش به ارواح امواتی که وارثی ندارند یا بدوارث هستند و یادی از آنها نمی‌کنند.

یادآوری ادمین: استاد عزیزمان یادمان داده بود که صدقه و نیکی به اموات، یک به هفتاد هزار است. رجوع کنید به سطور پایانی این مطلب (کلیک).

 

5- زیارت سیدالشهدا (ع). صبح و شب چند قطره آرام اشک ریختن برای امام حسین (ع).

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۱۳:۵۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه سلوک مهدوی

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ ق.ظ

 

چگونه می‌شود به قرب مهدی (عج) نزدیک شد و شوق وصالش را با جلب رضایش و گرمای نگاهش معنا بخشید؟

چگونه می‌شود او را که در میان ما می‌گردد، می‌آید، می‌رود، می‌نشیند و سخن می‌گوید ندید و یا دید و نشناخت؟

آیا راهی به ساحتش نیست؟

 

امام صادق (ع) فرمودند: هر‌کس دوست می‌دارد که از اصحاب و یاوران قائم(عج) باشد باید در انتظار به سر برد و بر اساس ورع و محاسن اخلاقی عمل نماید درحالی که منتظر است. امام ششم (ع) دو چیز را وسیله‌ی راهیابی به جرگه‌ی یاران مهدی (عج) پیش پای ما می‌گذارد: یکی انتظار و دیگری عمل براساس وَرَع.

(معنی وَرَع: ورع اجتناب کردن از شبهات است از ترس وقوع در محرمات و گفته اند ورع ملازمت اعمال نیکو و پسندیده است و گفته اند ورع ترک همه شبهات است و ترک کلام ها و کارهایی است که برای انسان بیهوده است. (از اقرب الموارد). ورع عبارت از آن است که نفس را اعمال پسندیده ملازمت نماید وفتور و قصور راه ندهد. (نفایس الفنون) ادمین، اخذ شده از سایت واژه یاب)

این دو از برجسته‌ترین ویژگی‌های اصحاب مهدی (عج) است.

ورع بسی بالاتر و والاتر از تقواست. تقوا در حقیقت پرهیز از محارم و انجام واجبات است. اما ورع، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، انجام مستحبات و پرهیز از مکروهات و شبهات را نیز در بر دارد.

تمام کسانی که راه به سوی آخرین سفیر انقلاب الهی، مهدی موعود (عج) برده‌اند:

  • دارای تقوا و ورع بوده‌اند؛
  • و هم دارای شوق و اشتیاق؛
  • و هم دارای برنامه‌ی مداوم و منظم معنوی؛
  • و هم دارای معرفت و ادراک فوق العاده.

این بزرگوارانِ واصل، بخل نورزیده‌اند و آدرس را برای مشتاقان هم بیان کرده‌اند. به‌عنوان نمونه مرحوم علامه قاضی طباطبایی (ره) که واصلِ دائمی بودند، وصول به این مرتبه را در سایه‌ی چند برنامه توصیه کرده‌اند.

توصیه‌های مرحوم آیت الله قاضی برای توفیق در سلوک مهدوی:

1- انس شبانه‌روزی با قرآن.

ایشان ید طولایی در معارف قرآنی داشتند.

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: شیوه‌ی تفسیر قرآن با قرآن و آیه با آیه را مرحوم قاضی به ما تعلیم فرموده‌اند و می‌فرمودند: ما طریقه‌ی فهم احادیث معصومین (ع) را نیز که به آن "فقه الحدیث" می‌گویند، از ایشان آموخته‌ایم.

آن عارف بزرگوار واصل، در دستورالعمل‌های عرفانی خویش بر تلاوت مداوم قرآن به‌ویژه در دل شب تأکید فرموده‌اند. فرمودند: بر شما باد تلاوت قرآن کریم در دل شب با صوت نیکوی محزون زیرا آن، شراب جان مؤمنان است.

 

2- توسل به وجود نازنین ابی‌عبدالله‌الحسین(ع)

آن بزرگوار که به مقام تشرف و حضور دائمی توفیق یافته بود، رمز این وصول را در دو چیز می‌دانست: یکی تمسّک به معارف قرآن و دیگری توسل به حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع)

می‌فرمودند: اگر به جایی رسیده‌ام در سایه‌ی قرآن و توسل به حضرت سیدالشهدا (ع) رسیده‌ام. ایشان چه از راه دور و چه از نزدیک به زیارت ابی عبدالله (ع) مقیّد بودند.

 

3- توسل به حضرت عباس(ع)

ایشان می‌فرمودند: امام حسین (ع) تجلی رحمت واسعه‌ی الهی؛ و حضرت عباس (ع) کلیددار بارگاه امام حسین (ع) هستند. آن بزرگوار طواف بین الحرمین حضرت عباس (ع) و امام حسین (ع) را توصیه می‌فرمود و فضیلت طواف بین‌الحرمین را از فضیلت سعی بین صفا و مروه بسی فزون‌تر و وسیع‌تر می‌دانست.

 

4- نماز اول وقت.

ایشان نماز اول وقت را سرلوحه‌ی کار سالکان کوی دوست می‌دانست و آن را رمز رسیدن به مقامات والای اخلاقی و عرفانی معرفی می‌فرمود. ایشان می‌فرمود: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند. کنایه از اینکه قطعاً و یقیناً نماز اول وقت، انسان را به مقامات والای روحی می‌رساند.

 

5- نماز شب.

همه‌ی بزرگان ما از جمله ایشان، رمز وصول به سعادت دنیا و آخرت را تقیّد به نماز شب می‌دانستند. ایشان به فرزند خود توصیه نمودند: ای فرزند! دنیا می‌خواهی، نماز شب بخوان؛ آخرت می‌خواهی، نماز شب بخوان. آن عارف واصل درباره‌ی ضرورت نماز شب برای اهل ایمان چنین می‌فرمودند: برای اهل ایمان هیچ چاره‌ای جز تمسّک به نماز شب نیست و عجب از کسی که خواهان مرتبه‌ای از کمال باشد، اما نماز شب نخواند و ما هرگز نشنیده‌ایم که احدی به مرتبه‌ای از کمال جز به قیام شب، نائل آید.

 

6- مراقبت و مداومت بر یاد خداوند متعال.

ایشان همیشه غرق در توحید و ذکر خداوند بود و همچون کوهی عظیم، سرشار از اسرار و معارف توحیدی بود و شاگردان والا مقامی در توحید تربیت کرد و هیچ چیزی در زندگی نگاه توحیدی او را نتوانست به خود جلب نماید. حتی وقتی که یکی از فرزندانش در حال احتضار بود، ایشان نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد، شخصی گفت: آقا، اکنون چه وقت لبخند است؟! مگر نمی‌بینید فرزندتان در حال جان دادن است؟! ایشان پاسخ دادند: "قباله" را دیده‌ای؟ صاحبِ قباله هر تصرفی که بخواهد در آن می‌کند چرا که قباله برای او و در تصرف اوست. ما نیز در تصرف خداوند هستیم، او مالک است و هرچه بخواهد می‌کند.

به روان پاکشان و جمیع مومنین و مومنات و شهداء صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۸
خادمه الزهراء

 

آیا هرگز جداً به این مطلب فکر کرده‌ایم که قدر و قیمت ما چقدر است؟! اگر بخواهند ما را ارزش‌گذاری کنند ارزش ما به چه میزان است؟!

برخی ارزش را به حَسَب و نسب و ریشه‌ی خانوادگی می‌دانند. و برخی دیگر به مقامات اعتباری، که روزی هست و روز دیگر نیست. و برخی به علم و دانش و معلوماتی که در بایگانی ذهن اندوخته شده‌اند و هر از گاهی جلوه‌ای می‌کنند، گروهی را متوجه خود می‌سازند و بعد از مدتی نه چندان طولانی، کسانی دیگر می‌آیند با ایده‌های علمی بالاتر و به روزتر و گروه اول را به حاشیه می‌رانند. گروهی به مال و ثروت و گروهی دیگر به کمالات ظاهری. اما عمق وجود هر انسانِ سالمی، این‌ها را به عنوان ارزش واقعی یک انسان، باور ندارد و ارزش‌های واقعی را جستجو می‌کند.

ما این مطالب را در فصل بهار خدمت دوستان ارائه می‌دهیم و به عنوان شاهد عینی از این فصل، در نوشته‌هایمان استفاده می‌کنیم و برای نزدیک کردن مطلب به ذهن، مَثَل می‌آوریم.

در فصلی که درختان به ثمر می‌نشینند و هر درختی، ثمری خاص به بار می‌آورد، درختانی به چشم می‌آیند که از ثمرات گوناگون برخوردارند. این درختانِ محدود و معدود در آغاز، همانند درختان دیگر بوده‌اند اما باغبان، جوانه‌ای نحیف، نزار، ناتوان و تُرد را از درختی دیگر گرفته و بر تنه‌ی آن درخت جای داده؛ چندی نپاییده که جوانه، ساقه شده و ساقه، شاخه شده و شاخه به بار نشسته‌است. حال آنکه تا جوانه بودند نه تنها از آن، امید ثمر نمی‌رفت، بلکه بیم خشکیده شدن و از دست رفتن نیز در میان بود. اما با این پیوند، بیم، جای خود را به امید داده و جوانه‌ای تُرد به شاخه‌ای سخت و خشن مبدل شده‌است با همت و آگاهی باغبان که خوب می‌دانست که تنها با این عمل که آن را پیوند می‌نامند، جوانه‌ای، شاخه و شاخساری پر سود و ثمر می‌شود.

البته پیوند، آداب و اصول خود را دارد و جز باغبان دانا و پر‌مهارت، کسی از آن آگاهی نداشته و ندارد چرا که جز او هیچ کس نمی‌داند و نمی‌فهمد که کدام جوانه، لایق پیوند است و یا شیوه‌ی پیوند چگونه است و هر کسِ دیگر، اقدام به این کار کند جز آنکه جوانه را تباه سازد و از بین ببرد، به جایی نخواهد رسید. و این، یک واقعیت مسلّم است که انسان‌ها نیز به جوانه‌ها می‌مانَند. جوانه‌هایی تُرد، ضعیف و شکننده که می‌توانند هر کدام شاخه‌ای و سپس درختی تنومند و تناور باشند و این جز با پیوند، امکان و تحقق نمی‌یابد و پیوند هم، جز به دست باغبان دهر صورت نمی‌پذیرد. و صد البته که باغبانان، همانا انبیا و اولیا و انسان‌های کاملی هستند که سیر «مِنَ الخَلق الیَ الحَق» کرده‌اند و سپس از«مِنَ الحَق»، سیرِ «الی الخلق» را آغاز نموده‌اند تا دست انسان‌ها را بگیرند و آنها را به خداوند پیوند دهند و از این رهگذر به انسان، قوت و اعتلا و بالندگی ببخشند که بی‌گمان مایه‌ی نشاط، طرب، بهجت و سرور خواهد بود.

بنابراین باید این را بپذیریم که عدم اتصال و انس و پیوند با خداوند، حاصلی جز نزاری و ضعف و زبونی نخواهد داشت.

آری، خویش را جز به مبدأ هستی که ما نامش را خداوند می‌گذاریم، گره زدن، شمع جان را به دست باد دادن و داغ جانسوزِ ابد را بر دل خریدن است و این فتنه و بلایی است که جز زبونی در پی نخواهد داشت.

واقعاً ارزش و اعتبار انسان، جز به این پیوند به چه چیز دیگر می‌تواند باشد؟ و جز از این راه، به حرمت، قداست، ارج و سربلندی دست نمی‌یابد

اصولاً دنیا و جلوه‌های آن، هرچه که باشد و به هرگونه که باشد، مرتبه‌ای فروتر و نازل‌تر از انسان دارد و از همین رو همه‌ی آنچه هست، جهت انسان آفرینش یافته‌است. بنابراین انسان، خود را جهت هر چیز هزینه و خرج کند، مصرف پایین‌تر از خود، کرده‌است. زیرا که به فرموده‌ی صریح خداوند جز انسان، هر چه هست چه حیوان و یا نبات و یا جماد برای انسان خلق شده‌است «خَلَقَ لَکُم ما فِی الأَرضِ جَمیعًا» و نه تنها همه را برای انسان آفریده بلکه همه چیز را مسخّر انسان قرار داده‌است و انسان می‌تواند بر همه چیز تسلّط و بهره‌وری داشته باشد و همه‌ی هستی را به خدمت بگیرد.

 

مرحوم آخوند کاشی که از برجستگان وادی معرفت بود، بر اثر فقر شدید توان ازدواج نداشت و تا آخر عمر حجره‌نشین مدرسه بود و کارهایش را به دست خود انجام می‌داد. روزی نشسته بود و کمی سبزی در مقابل داشت و پاک می‌کرد، با حوصله‌ی تمام و دقت که حتی برگی را هدر نمی‌داد و هرآنچه که قابل مصرف نبود، نزد مرغان می‌ریخت تا چیزی را دور نریخته باشد! اتفاقاً آیت الله ارباب وارد مدرسه شد و ایشان را دید، گفت: چقدر با حوصله و دقت سبزی پاک می‌کنید، مانند زنان خانه‌دار پاک کن که مقداری را بر می‌دارند و بقیه‌اش را دور می‌ریزند. آخوند کاشی گفت: این سبزی‌ها راه درازی پیموده‌اند تا خود را به من رسانیده و مصرفِ من شوند، و من، توان و نیرو یافته و در انجام وظیفه و اطاعت و بندگی خداوند بکوشم و از این طریق نیز آنان هم به مطلوب خود که همانا خداوند است، رسیده باشند. حال اگر من به ناروا هر یک از آنان را هدر داده و ضایع کنم مرا نفرین می‌کنند و می‌گویند: خود را به تو رساندیم تا از ناحیه‌ی تو به خداوند برسیم ولی تو سدّ راه ما شدی!

چنین دیدگاهی نسبت به مخلوقات خداوند را چگونه آدمی می‌تواند داشته باشد؟ و اگر همه‌ی آدمیان به همه‌‌ی موجودات اینگونه نگاه کنند، زندگی چه زیبا خواهد شد!

 

زیبا گفته مولانا:        جوهر است انسان و چرخ، او را عرض              جمله فرع و پایه‌اند و او غرض

آری، برتری انسان، حقیقتی است انکارناپذیر تا جایی که در روایات آمده‌است که شأن آدمی حتی از جبرئیل که از فرشتگان مقرب است، برتر و بالاتر می‌باشد: «إِنَّ المُؤمِن اَفضَلُ مِن مَلَکٍ مُقَرَّب»

و بلکه از کعبه نیز افضل و بالاتر است: «إنَّ المُؤمِنُ اَفضَلُ حُرمَةً مِنَ الکَعبه»

و فضیلتِ انسانِ پیوند خورده‌ی با خداوند تا آنجا اوج گرفته و بالا می‌رود که هر کس هتک و اهانتی در باب انسان، البته انسان شایسته‌ی الهی، روا دارد، گویی که با خداوند درآویخته و او را ناسزا گفته باشد: «مَن اَهانَ مُؤمِناً فَقَد اَهانَنی وَ مَن سَبَّ مُؤمِناً فَقَد سَبَّنی»؛ هر کس اهانت به مؤمن کند، همانا به من اهانت کرده و هر کس به مؤمنی ناسزایی بگوید، همانا به من(خداوند) ناسزا گفته‌است.

راستی کیست که قادر به اندازه‌گیری، نسبت به بها و ارزش این هسته‌ی هستی باشد؟!

 البته بدون شک، این همه شأن و شایستگی و بها و قداست که در باب انسان، طرح و مطرح می‌شود به جسم و صورت وی بازگشت ندارد بلکه معطوف به حال و جنبه‌ی روحانی و معنوی اوست که به وی استعداد دستیابی به آن موهبت داده شده‌است. تو گویی انسان مانند صدفی است که ارزش و بهای آن به مرواریدی است که در درون آن جای گرفته‌است و مروارید صدف وجود آدمیان، جان و روح منزّه است که با تأسف بسیار، دیگر به ندرت یافت می‌شود.

خویشتن نشناخت مسکین آدمی                   از فزونی آمد و شد در کمی

خویشتن را آدمی ارزان فروخت                     بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت

صلوات

28ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۱۱
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: لقمه شادی

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۴۴ ب.ظ

 

شادی، یکی از نیازهای اساسی انسان و لازمه‌ی زندگی اوست. اساساً خلقت هستی و انسان به گونه‌ای است که خود، شادی‌هایی برای آدمی فراهم می‌آورد. بهار طرب‌انگیز، آبشارهای زیبا، گل‌های رنگارنگ، صحنه‌ی طلوع خورشید، صبح زیبا، پرندگان قشنگ و نغمه خوانی آنها، باران لطیف، رویش گیاهان، رنگ‌های متنوع طبیعی، محبت و مهربانی، ازدواج و زناشویی، فرزندان سالم و صالح و هزاران نعمت الهی دیگر که برای انسان شادی‌آور و سرور آفرین هستند.

البته در کنار همه‌ی این‌ها غم و اندوه هم جزیی از زندگی است و همراه شادی‌ها می‌باشد.

در طبیعت و هستی، سنّت‌هایی جاری است که هر یک می‌تواند اندوه ساز باشند.

اگر بپذیریم که به عنوان انسان، هر لحظه با این دو واقعیت در زندگی روبرو هستیم و سکّه‌ی زندگیِ همه‌ی ما، دو رو دارد و هر کدام به نوبت به سراغ ما خواهند آمد، دیگر هرگز به دنبال شادیِ مطلق در زندگی نخواهیم بود.

آن‌هایی که به دنبال شادی دائمی و همیشگی در زندگی هستند، در واقع به دنبال عنقایی دست نیافتنی هستند. اما دقت کنید که با غم‌های زندگی باید کنار آمد و سازش کرد، لیکن شادی‌ها را باید به وجود آورد. هیچ انسانی مأمور به ایجاد غم برای خود و یا دیگری نیست اما برای ایجاد شادی برای دیگران و خود باید اقدام و حرکت کند.

رهبران دینی ما به ما دستور داده‌اند و همه‌ی نیک‌اندیشان به این دستورات اهمیت می‌دهند که خنده‌ای برلب‌ها بنشانند، دل‌هایی را شاد کنند، ابرهای اندوه را از کلبه‌های ماتم‌زده برانند و برای این کار، ثواب‌ها وعده داده‌اند. تا اندازه‌ای که فرمودند: چنین افرادی بی‌حساب داخل بهشت خواهند شد!

این همه سفارش برای پوشیدن لباس‌های شاد، استفاده از بوی خوش، نظافت، نظم و پاکیزگی، مسافرت، تفریح، حضور در طبیعت، نگاه به سبزه و آب، مهربانی و محبت، شوخی و مزاح درست، ادخال سرور در دل دیگران، همه برای ایجاد فضای شادی است.

یکی از چیزهایی که هم برای خودمان و هم برای دیگران، فضای شادی ایجاد می‌کند، خوش‌رویی است.

رسول اکرم (ص) فرمودند: انسان با مال و ثروت تنها نمی‌تواند مردم را جذب کند (به دل‌ها راه یابد) اما با خوش‌رویی و خوش‌برخوردی می‌تواند دل همگان را به دست آورد و آنها را جذب کند.

حضرت علی (ع) فرمودند: خوش‌رویی کمند دوستی است.

برعکس اینها، آدم‌های ترش‌رو هستند که بسیار زود از چشم اطرافیان می‌افتند.

اگر حنظل خوری از دست خوش‌خو               به از شیرینی از دست ترش‌روی

رسول اکرم (ص) فرمودند: خوش‌رویی کینه را از بین می‌برد.

و فرمودند: برادرت را با گشاده‌رویی ملاقات کن.

و فرمودند: خوش‌رویی، احسانی است بی‌زحمت و هزینه.

و فرمودند: خوش‌روییِ انسان، بزرگواری و کرامت نفس اوست.

 

عالمان بزرگوار ما به ما آموخته‌اند که اشک و ناله و زاریِ خود را در دل شب، عرضه به درگاه خداوند کنید و صبحگاهان با لبی خندان و چهره‌ای گشاده با بندگان خداوند برخورد کنید.

مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: شبی را به تنهایی در مسجد سهله می‌گذراندم، متوجه شدم فردی آمد و به سمت مقام ابراهیم (ع) حرکت کرد و پس از نماز صبح به سجده رفت و تا طلوع خورشید، نالید و زارید و گریه کرد. به سراغش رفتم، مشاهده کردم سید احمد کربلایی است که از شدت گریه‌اش، خاکِ سجده‌گاهش گِل شده است. صبح وقتی به حجره‌ی ایشان رفتم، مشاهده کردم در میان جمع نشسته و آنچنان می‌خندد که صدای خنده‌اش به بیرون حجره می‌رسید!

 

نمونه‌ی دیگر، حکایت عیسی (ع) و یحیی (ع) است که هر دو نمونه‌ای بارز از انسان‌های شایسته و کامل هستند. روزی یحیی (ع)، عیسی (ع) را دید که می‌خندید و شادی می‌کرد، گفت: از چیست که تو را به صورت افراد غافل می‌بینم؟ گویا از عذاب الهی ایمن هستی! عیسی (ع) گفت: از چیست که تو را گرفته خاطر و ناراحت می‌بینم؟ گویا از رحمت الهی ناامید می‌باشی! بر سر این موضوع بحث می‌کردند تا اینکه از جانب خداوند ندا آمد: محبوب‌ترین شخص از میان شما نزد من، کسی است که خنده‌رو و بشّاش باشد، و حسن ظنّش به من بیشتر باشد.

 

بیایید به گل‌ها نگاه کنیم که چگونه ظاهری شاداب و گشاده‌روی دارند؛ درحالی‌که گُل، پایش در گِل است و بر دست و سینه‌اش خار، دلش پر از خون اما چهره‌ای گشاده و لبانی متبسم و خندان دارد و موجب تسلای خاطر همگان می‌گردد و خارهای او مانع شکوفایی و خوش‌چهره‌گی و شادی بخشی او نمی‌شوند.

به امید اینکه همگان از خوش‌خویی، خوش‌رویی و از لطافتی چون گل برخوردار باشیم.

بهار و گُل طرب‌انگیز گشت و توبه شکن                   به شادی رُخ گل بیخ غم ز دل برکن

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۴
خادمه الزهراء

 

شاید تعجب کنید و بگویید که کسی برای صبحانه گلاب استفاده نمی‌کند! در جواب می‌گویم: تا چه گلابی باشد و چگونه نوش جان شود؟

این روزها به هر گوشه از طبیعت که نگاه کنید بیش از هر چیزی، چشمان شما را گلهای زیبایی که باغبان حکیمِ آفرینش، برای شما خلق کرده‌است، نوازش می‌کند. او چنان تنوعی از نظر رنگ، بو، عطر و خاصیت در آنها قرار داده که عقل هر حکیمی را متحیر می‌سازد و هر انسان منصفی را به ذکر و تسبیح آن خالق توانا وادار می‌کند. و این تازه ظاهر مسأله است، آنان که از اهالی باطن هستد، سجده و ذکر تسبیح هر کدام از آنها را می‌بینند و می‌شنوند. با هر نگاهی به برگ گلی، سیری تا خدا می‌کنند.

به قول شاگردِ بزرگوار استاد بزرگ عرفان، مرحومه بانو امین که نقل کرد: بانو، کنار باغچه آرام قدم می‌زد، ناگهان ایستاد و گفت: فلانی! آیا تو هم صدای تسبیح این گلهای داخل باغچه را می‌شنوی که چگونه ذکر خدا می‌گویند؟

و یا حکایت آن مرد عارف که به صحرا می‌رفت تا برای رفع نیاز منزل، هیزم بیاورد؛ او هرگز شاخه‌ی سبز یا حتی بوته‌ی سبزی را نمی‌کند! و در جواب کسی که گفت: جمع کردنِ پشته‌ای چوب و خار، این همه دقت نمی‌خواهد؛ گفت: این شاخه‌ها و بوته‌ها، مداوم در ذکر خداوند هستند، دقت می‌کنم تا آنهایی را جمع کنم که مرده و خشک شده‌اند!

اما مطلب در اینجاست که تمام هستی، نجوای عاشقانه با ربّ خود دارند و شرط نجوا، این است که نباید به گوش نامحرم برسد. اگر می خواهی چیزی از ذکر و نیایش گلهای بنفشه‌ی باغچه یا کوی و برزن را بشنوی، باید مَحرم با طبیعت و هستی شوی.

رابطه‌ی شما با گل چگونه است؟

من با یک شاخه گل، دردهایم خوب می‌شود، دلم روشن می‌شود و غصه‌هایم برطرف می‌گردد. شما چطور؟ هرگز نمی‌توانم آنهایی را که گل خریدن را اسراف می دانند، درک کنم!

مردم در رابطه با گل، مختلف هستند:

عده‌ای به دیدن گل علاقه دارند؛ و عده‌ای دیگر به بوییدن آن؛ و عده‌ای به چیدن گل؛ و عده‌ای به ریختن گل در محافل و مجالس؛ و عده‌ای به گلاب‌گیری به جهت فواید آن.

همه‌ی این گروه‌ها، بهره‌ای از گل می‌برند اما کسی که گلاب می‌گیرد، استفاده‌ی واقعی و اصلی را دریافته است. بقیه‌ی افراد فقط سری گرم کرده و اوقاتی را سپری کرده، عبور کرده و رفته‌اند. البته اکثر انسانها با طبیعت و مظاهر آن، همین گونه رفتار می‌کنند. و صد البته آن گلاب‌گیری که خاصیت گلاب را می‌داند با آنکه فقط گلاب می‌گیرد تا سودی مادی ببرد، از زمین تا آسمان فرق دارد.

نکته این‌جاست که همه می‌دانیم که انسان، گلِ سر سبدِ باغِ آفرینش است؛ و جالب اینکه همان برخوردی را که با گل داریم، با انسان‌ها هم داریم.

عده‌ای فقط به هم نگاه می‌کنیم بدون هیچ حسی؛ سر میز غذا از صفحه‌ی تلویزیون، کودکان مظلوم و مجروح و گرسنه را می‌بینیم، لیوان نوشابه‌ی خود را پر می‌کنیم و آرام آرام نوش می‌کنیم! فردا هم شعار می‌دهیم: بنی آدم اعضای یکدیگرند. و عده‌ای در حد بو کردن هستند. تا وقتی کسی عطر و بویی دارد و سودی یا خیری برای ما دارد، در متن زندگیِ خود قرارش می‌دهیم، کنارش می‌نشینیم، به آب و هوا و نورش رسیدگی می‌کنیم؛ وگرنه آن را در گوشه‌ای می‌گذاریم تا در تاریکی از عطش، پژمرده شده و بمیرد!  و عده‌ای هم، مانند کسانی هستند که گلها و درختان را از طبیعت حذف می‌کنند و به جایش، دیوارهای بلند سنگی احداث می‌کنند. آنها سعی در حذف آدم‌ها مخصوصاً از نوع مفیدش می‌کنند تا جا برای خار و خس، بازتر شود! و در نهایت، عده‌ای مانند باغبان رفتار می‌کنند. باغبان، عاشقانه به گل خدمت می‌کند، بهره می‌رساند و از این خدمت لذت می‌برد، جان می‌گیرد و جوان می‌شود! آری، عده‌ای به آدمها خدمت می‌کنند، بهره‌رسانی می‌کنند و از همین مطلب، لذت می‌برند!

و در پایان، می‌ماند گلاب‌گیری:

گلاب‌گیرِ عالم که از میان هزاران گونه گلِ مختلف، گلهای محمدی را بر می‌گزیند؛ گلاب وجود آنها را با عبادت‌ها، ریاضت‌ها و آزمایش‌ها می‌گیرد و آنگاه خودش آن گلاب به دست آمده را می‌خرد. چرا که قیمت، بسیار بالاست! قیمت، بهشت است که فقط در اختیار خداوند است.

که خداوند فرموده: «اِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ...»؛ در حقیقت ‏خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای[ اینکه بهشت براى آنان باشد، خریده است.

و حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: ای انسان! بهای تو بهشت است به کمتر، خود را مفروش.

 

 

راستی برخورد شما با گل چگونه است؟

مراقب باش! فرق گُل با گِل فقط یک حرکت است، به همین سادگی می‌شود از گُلِ سرسبد بودن، تبدیل به گِل پست‌ترین شیء هستی، شد!

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۰۹
خادمه الزهراء