بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه حسرت
سلام بر امام زمان (عج)، اسم اعظم تکوینی خداوند
سلام بر امام زمان (عج)، آیینهی تجلیات خداوند
سلام بر امام زمان (عج)، خلیفه و جانشین خداوند
سلام بر امام زمان (عج)، باب الله
سلام بر امام زمان (عج)، واسطهی میان خدا و خلق
سلام بر امام زمان (عج)، پدر شفیق همهی انسانها
سلام بر امام زمان (عج)، کاروانسالار غافلهی عشاق
سلام بر امام زمان (عج)، انسان کامل
سلام بر امام زمان (عج)، معلم و مکمّل مؤمنین
سلام بر امام زمان (عج)، یادگار انبیای اولوالعزم
سلام بر امام زمان (عج)، مصلح جهان و منجی بشریت.
یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم مدح آن والا ملک
هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن
نیمهی شعبان گذشت. آنانکه دعوتنامهی شرکت در ضیافت الهی را دریافت کردند طُوبی لَهُم.
آنانکه نامهی برات گرفتند طُوبی لَهُم.
آنانکه آمرزیده شدند طُوبی لَهُم.
آنانکه خیر و سعادت از خداوند طلب کردند و برایشان مستجاب شد طُوبی لَهُم.
آنانکه به توفیق الهی کسب معرفت به امام زمانشان کردند طُوبی لَهُم.؛ که این معرفت یعنی معرفت به سوی خدای بزرگ و این معرفت یعنی وسیلهی قرب به خداوند.
و آنانکه مقربان درگاه الهی هستند طُوبی لَهُم.
(معنی طوبی لهم: خوشا بر احوال آنها-ادمین)
رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. یعنی بدون اعتقاد، یعنی جاهلیت مطلق، یعنی نفاق و دورویی، یعنی حیرت و سرگردانی. و خوب میدانیم پس از نعمت توحید و اقرار به نبوت خاتم الانبیا (ص)، نعمتی بالاتر از معرفت امام زمان (عج) نیست.
اما کسب معرفت راههای مختلف دارد. یکی راههای معمولی و طولانی، دیگری هم راه کوتاه، سریع و میانبر اما دقیق و تؤام با جهاد و هجرت، که پویندگان واقعی راه خداوند هستند.
امام علی(ع) خطبهای دارند (۲۲۰ نهج البلاغه) که دربارهی اینگونه بندگان ویژه میفرمایند:
«عقلش را زنده کرد و نفس خویش را کشت تا آنجا که جسمش لاغر و خشونت اخلاقش به نرمی گرایید. برقی پر نور برای او درخشید و راه را برای او روشن کرد و به راه راست او را کشاند و از دری به در دیگر برد تا به در سلامت و سرای جاودانه رساند که دو پای او در قرارگاه امن با آرامشِ تن استوار شد. این، پاداش آن بود که دل را درست به کار گرفت و پروردگار خویش را راضی کرد.»
بهراستی آنانکه این بیان حضرت را نصبالعین خود قرار دادند گویا دست در دست مولی امیرالمؤمنین (ع) گذاشتند و حضرت آنان را برد به آنجا که خود رفته است.
یکی از بزرگواران، آیتاللهالعظمی آقا نجفی بودند که سلوکی ولایی داشتهاند. ایشان واقعاً عقل را زنده کرد و نفس را کشت، در عوض در سراپردهی امیرالمؤمنین (ع) متنعم به نِعم معنوی شد به طوریکه مانند انبیای بنی اسرائیل صاحب مائدهی آسمانی شد.
در یکی از روزهایی که مرحوم آقا نجفی و برادرش مشغول ریاضت شرعی بودند، در وقت افطار جمعی از اهل علم و نزدیکان وارد شدند و جز دو قرص نان چیزی حاضر نبود. پس از نماز عشا مرحوم آقا نجفی در سجده ذکر کلیم الله را می خواندند: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»
چون سر از سجده بر میدارد چند مجمع طعام به رسم هدیه به او میرسد که دقیقاً به تعداد حاضران بوده است.
و در زمانی دیگر، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) او را مهمان به برخی از علوم و مسایل علمی میفرمایند و در این جهت دستگیری بزرگی از او میکنند. ایشان فرمودند: زمانی مشکلات مالی شدید داشتم. به مدت دو روز کاملا گرسنه ماندم. در یکی از شبها به حرم مشرف شدم و در کنار قبر مقدس اردبیلی (ره) به درگاه امام علی (ع) پناه آوردم و درخواست حل مشکل کردم. پس به ناگاه در حال استغاثه، مردی جلیل القدر نزدیکم آمد، مقداری آب به من دادند که بوی مشک از آن به مشام میرسید، نوشیدم، آن را شیرینتر از عسل یافتم و عجیبتر آنکه پس از خوردن این مایع برخی از علوم و مسایل علمی برایم مکشوف و آشکار شد.
و در نهایت مولی علی (ع) دست ایشان را به دست فرزند برومندش امام زمان (عج) گذاشت و کار را برایش تمام کرد. گفت: وقتی در مسجد سهله با دو تن از اهل سیر و سلوک مشغول عبادات بودیم، شخصی را دیدم که چون نیک نظر کردم، غایب بود و چون غرق در ذکر میشدم، دوباره مرئی میشد درحالیکه به ذکرم گوش میداد.
وقت سحر دیدم کنج مسجد سهله مشغول ذکر "لا اله الا الله" بود. چون کلمهی "الا الله" را میفرمود، نوری مخصوص از محل، ظهور مییافت. نزدیک رفتم، سؤالاتی کردم و بهترین جوابها را شنیدم اما او را نشناختم.
چون کمی از او غافل شدم، دیگر او را ندیدم. در آن هنگام یکی از کسانی که در حجرهای از مسجد، مدتها به عبادت میپرداخت بیرون آمد و کراراً صدا میزد: "یا صاحب الزمان" و از مسجد بیرون رفت، دیگر هرگز او را هم ندیدم به گمانم واصل شد به رجال الغیب!
شنیدن این حکایات، شیرین و جذاب است و به ما این نکته را گوشزد میکند که این راه بسته نیست، همیشه رهرو میطلبد و به روی رهروان خالص باز است. اما شرایط لازم دارد: عقلی زنده، نفسی مرده و دلی با یک دلبر.
غیر از خدا هر چه که باشد و هر کس که باشد، به منزلهی نعلین به پای موسی (ع) است که باید برای ورود به وادی مقدس، نعلین را به کناری بگذارد.
وقتی ندا آمد: یا موسی! نعلین از پای درآور، یعنی قطع تعلقات قلبی از همه چیز.
موسی (ع) آن شب نگران اهل و عیال خود بود. ندا آمد: همهی اندیشه و افکارِ غیر را کنار بگذار.
و رسول اکرم (ص) وقتی به معراج رفتند، همان امر آمد (فَاخْلَعْ نَعلَیکَ) اما اینجا تفاوت داشت به معنی عدم قطع علایق و محبتی که به اهل بیت خودش داشت چرا که محبت آنها همانند محبت خداوند است.
منظور من از این مطالب، طرح یک سؤال است و آن، اینکه ما چگونه طی طریق میکنیم؟! ما چه وقت قصد داریم دل را یکدله کنیم؟! ما چه وقت باید عقل را زنده و نفس را بمیرانیم؟!
ای که نفست پست گشته از هوا رو طهارت کن به دریای فنا
بگذر از گرداب حبل ماسوی تا شوی غرقاب عرفان و صفا
خلوتی کن کاندران امیدهاست صفوتی کن که در آن اسرارهاست
پس به سوی قبله اسرار شو بر مصلای ره توحید رو
با خلوص قلب رو به سجدهگاه تا نگردد حال تو چو من تباه
چیست دنیا سمهی افسانهای با دوصد لعنت در گرمابهای
این سگ نفست تو را محجور کرد یعنی از قرب خدایت دور کرد
این شریر بوالهوس را دور کن قلب خود را از محبت طور کن
این محبت سیر مردان خداست زین سبب بر دیگران ماتم سراست
صلوات
ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 23ر2ر1396
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.