در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق» ثبت شده است

و اسلامی که دین پاکی است

شنبه, ۱۰ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۱۸ ق.ظ

 

پیرمردی که به‌تنهایی در خانه‌اش زندگی می‌کرد، به خانم همسایه شکوه کرد که دید چشمانش چنان ضعیف شده است که دیگر نمی‌تواند از پنجره‌ی خانه‌ی خود زیبایی‌های دنیا را ببیند. زن متوجه شد که شیشه‌ی پنجره‌های پیرمرد، پوشیده از گرد و غبار است و آنها را شست و تمیز کرد. پیرمرد از اینکه می‌توانست مانند همیشه همه چیز را به‌روشنی ببیند، بسیار شادمان شد. خانم همسایه به او گفت: این دید چشم‌های شما نیست که کم شده است بلکه شما اجازه داده‌اید که شیشه‌ی پنجره‌هایتان کثیف شوند.

اگر نگذاریم پنجره‌ی روحمان کثیف شود، هرگز خداوند از برابر دیدگان ما محو نخواهد شد. در این صورت به هر کجا که گام نهیم، سوسوی روشنایی عشق و یاری را همراه خود خواهیم داشت.

پاکی، اساس جذب همه موهبت‌هاست، موهبت‌ها همیشه جذب پاکی می‌شوند؛ و به نسبت پاکی که در خود ایجاد می‌کنید لایق جذب موهبت‌ها می‌شوید. یقین بدانید که آلودگی، محرومیت است.

ببینید طبیعت، سرشار از پاکی است، برگ درخت‌ها که کثیف و غبارآلود می‌شوند، باران می‌آید. باران، آلودگی‌ها را می‌شوید، نور خورشید، آب بر روی برگ‌ها را خشک می‌کند و برگ‌های درختان پاکیزه می‌مانند.

طبیعت، مدام خود را پاکیزه می‌کند و آلودگی‌ها را ازخود دور می‌کند؛ هیچ گربه‌ای نیست که بعد از غذا خوردن، دست و روی خود را لیس نزند و به شیوه‌ی خود، خود را پاک نکند؛ هیچ مرغی نیست که بعد از دانه خوردن، نوک خود را به زمین نمالد و آن را پاک نکند.

ما باید پاکی را از کجا شروع کنیم؟

باید پاکی را از ذهن‌مان آغاز کنیم. ذهن خود را پاک کنیم از نفرت‌ها و کینه‌ها و نبخشیدن‌ها و نفرین‌ها. سپس دل خود را پاک کنیم از نیت‌های ناپاک و آلوده. شاید یک نیت ناپاک در دل و ذهن ما، نگذارد موهبت‌های الهی را جذب کنیم؛ و سپس نوبت به محیط زندگی‌مان می‌رسد.

راستی، وقتی پیامبر ما فرمودند که اگر زباله؛ و گرد و غبار؛ و ظروف نشسته، شب تا صبح در خانه‌ی شما باشد، مانع اجابت دعای شما و جذب موهبت‌های الهی می‌شود؛ آنگاه دل و ذهن آلوده چه بر سر ما می‌آورد؟!

بیایید از همین امروز اجرای قانون پاکی را شروع کنیم.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 14ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۱ ، ۱۱:۱۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه صبحانه‌ی معنوی

این لقمه‌ی آخر بود که با دستان ناتوان برای شما عزیزان آماده کردم. قصد داشتم اگر عمری باقی بود تا یک سال این لقمه‌های معنوی را ادامه می‌دادم، نه به خاطر عزیزانی که در ایران زندگی می‌کنند زیرا این عزیزان مانند ماهی در آب شناور هستند و بیش از حد لازم به مسایل دینی وارد و صاحب نظر؛ بلکه به خاطر آن عزیز در آمریکا، آن چند نفر در آلمان، آن عزیز در برزیل، در کانادا که هر روز منتظر رسیدن لقمه‌های معنوی خود هستند تا ذره‌ای انرژی دریافت کنند و در دلِ دیار کفر، نور حدیثی و آیه‌ای از قرآن، روشنایی راهشان باشد.

عزیزان بزرگوار در داخل کشور به حد وفور این مسایل را مطالعه می‌کنند و می‌شنوند؛ در مجالس، رسانه‌ها، گوشی‌های همراه که خود، این روزها یک مکتب و مذهب کامل هستند.

پس این عزیزان دردِ ندانم، ندارند اما متأسفانه درد فراموشی است که همه‌گیر شده‌است مخصوصاً فراموشی‌های فصلی که هر چند سال یک‌بار به شدت رواج پیدا می‌کند و همه‌گیر می‌شود و ناگهان دچار فراموشی می‌شویم!

آیا اصلاً سوره‌ای به نام حجرات در قرآن وجود دارد؟!

آیا آیه‌ی «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ» تا به حال به گوشمان خورده‌است؟!

آیا آیه‌ی «وَ لا یَغْتَبْ» را تا به امروز اصلاً شنیده‌ایم؟!

آیا از یاد برده‌ایم که گناهِ بُهتان از قتلِ نفس بزرگتر است؟!

آیا آیات حفظ حدود الهی و فراتر نرفتن از مرزهای تقویٰ را تا به حال در قرآن خوانده‌ایم؟!

آیا آیه‌ی سوره‌ی صف را که می‌فرماید: «ای اهل ایمان! نگاه کنید، ببینید برای خود چه پیش فرستاده‌اید» را تا به حال در قرآن دیده‌اید؟! که امام راحل (ره) به فرزند عزیزشان سفارش فرمودند: این آیه را هر شب تلاوت کن. که حتماً منظور ایشان این بوده که هر شب، جستجو کن و ببین که برای خود چه پیش فرستاده‌ای؟! آیا آن فرستاده‌ی تو قابلیت تأمین آبرویت را نزد خداوند و رسولش (ص) دارد؟!

چه می‌شود که ناگهان آیه‌ی «حاسِبُوا اَنْفُسَکُم قبلَ اَن تُحاسَبُوا» کاملاً فراموش می‌شود؟ آنقدر مشغول به حسابرسی یکدیگر می‌شویم و شمارش و... که دیگر شمارش ناهنجاری‌های رفتاریمان به‌کلی فراموش می‌شود!

چگونه ممکن است آیه‌ی با عظمت «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا» را اینگونه پاره کنیم! و مانند دو قوم و قبیله‌ی بیگانه، میان خود جدایی ایجاد کنیم؟! و غیر خود را، فرق نمی‌کند چه کسی باشد، در چه موقعیتی باشد، چون نظرش با من در انتخاب یکی نیست دشمنِ خود بدانیم و نادان و جاهل بلکه منافق!!!

کجای دین و مذهب و کجای اخلاق به ما این اجازه را داده‌است؟ بعد هم توجیه کنیم که حضرت امام راحل (ره) فرموده‌اند: دیانتِ ما، عینِ سیاست ماست و سیاستِ ما عینِ دیانت ماست. بله ما هم این گفته را شنیده‌ایم و با تمام وجودمان قبول داریم، اما دقت کنیم که امام راحل نفرموده‌اند: دیانت ما فدای سیاست ما و یا سیاست ما فدای دیانت ما. و نفرموده‌اند: دیانت ما، فدای سیاست دیگران.

آن ایرانی انقلابی مؤمن، مورد پسند امام و مقام معظم رهبری و صد البته اول مورد پسند حضرت صاحب‌الزمان (عج) است که هر دوی اینها را حفظ کرده و فدای یکدیگر نکند!

چگونه ناگهان فراموش می‌کنیم که خداوند متعال، "رقیب" است و چله چله این ذکر را گفته‌ایم؟!

چگونه سوره‌ی زلزال و آیات ترسناکش را به دست فراموشی می‌سپاریم؟!

چگونه به یک‌باره تمام نام‌های قیامت که در قرآن وارد شده‌است را از یاد می‌بریم مخصوصاً آن نام ترسناک "یوم تبلی السرائر"؛ یعنی روز بالا رفتن پرده ها ]و آشکار شدن اسرار[! اگر آن روز مشاهده کردم که خطاکار بودم چه جای جبران خواهد بود؟!

چه می‌شود که آیه‌ی شریف «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ» از ذهن ما محو می‌شود، آیا ما ابتدا مسئول خودمان و سپس خانواده‌مان و آنگاه جامعه‌مان نیستیم؟! آیا باید فقط در مقابل جامعه، احساس مسئولیت کنیم و بی‌محابا با اندیشه‌ی خدمت به جامعه هر گناهی را انجام دهیم؟!

مگر نه اینکه امام حسین (ع) فرمودند: همانا بدانید که هیچ‌گاه نمی‌توانید از طریق معصیت به خواسته‌های خود برسید.

 

راستی ما چرا قرآن می‌خوانیم؟

اهمیت قرائت قرآن کمتر از نماز نیست. اگر نماز، سخن گفتن با معبود است قرائت قرآن کریم، سخن گفتن معبود با بندگانش می‌باشد. یعنی آنچه را که یک بنده باید در رابطه با بندگی و شناخت و کامل شدن و بازگشت به خداوند بشنود و بداند، در قرآن کریم به او گفته شده‌است.

و مگر نه اینکه رسول خدا (ص) فرمودند: این قرآن، سفره‌ی ضیافت الهی است و یا اَدَبِستان الهی است تا می‌توانید از این سفره‌ی پر برکت، بهره‌ گرفته و از این ادبستان تعلیم گیرید؛ و خالی‌ترین خانه‌ها دلی است که از قرآن خالی است!

آری، قرآن، ادبستان الهی است و معلم این ادبستان، امیرالمؤمنین علی (ع) و اولاد معصوم ایشان هستند.

آیا می‌شود این همه روایت و احادیث اخلاقی را که در طول عمر و یا حتی روزانه می‌شنویم به یک‌باره فراموش کنیم؟!

خداوند در سوره‌ی هود آیه‌ی ۱۶ می‌فرماید: آنچه در دنیا تلاش کرده‌اند بی‌ثمر می‌شود زیرا هر چه کرده‌اند، باطل بوده‌است. حبط عمل یک بحث مفصل دینی است که در این لقمه نمی‌گنجد اما زمانی که می‌گویند "عمل فلانی حبط شد" یعنی در اثر کارهای زشت و بد او، اثر عمل صالح پیشین او باطل شده‌است.

از قرآن اینگونه برداشت می‌شود که چند عامل باعث احباط است:

  1. شرک به خداوند
  2. ارتداد از دین الهی
  3. انکار آیات الهی و روز قیامت
  4. قتل انبیا و منادیان عدل
  5. مخالفت با رهبران دینی
  6. دنیا گرایی
  7. منّت گذاشتن و اذیت کردن به‌وسیله‌ی حسنات
  8. بی‌تابی در بلایا و مصائب
  9. عُجب و خود پسندی
  10. حسد و کینه ورزی
  11. آزار و اذیت والدین
  12. غیبت (که امام ششم (ع) فرمودند: غیبت بر همه‌ی مسلمانان حرام است و غیبت، حسنات و اعمال خوب انسان را می‌خورد همانطور که آتش، هیزم را.)
  13. بدخلقی (امام ششم (ع) فرمودند: بد خلقی، عمل صالح و حسنات را فاسد می‌کند چنانچه سرکه، عسل را فاسد می‌کند.)

و رسول خدا (ص) فرمودند: حقیقتاً بنده به سبب بداخلاقی به پایین‌ترین جای دوزخ افکنده می‌شود.

و در پایان یادآور می‌شوم این حدیث نورانی امام حسین (ع) که فرمودند: شیعه‌ی ما کاری نمی‌کند یا به گونه‌ای رفتار نمی‌کند که مداوم مجبور به عذرخواهی شود.

مراقب باشیم که اگر در دنیا غرورمان اجازه ندهد خطاهای رفتاری خود را ببینیم و عذرخواهی کنیم، روزی دیگر مجبور به این کار خواهیم شد.

پس چه کنیم، آیا شما می‌گویی خنثی باشیم؟

خیر، من می‌گویم با تقوا باشیم، مراقب باشیم، رقیب و عتید را پاسبان خود ببینیم، نزد شبهات توقف کنیم.

یادمان باشد که مولایمان فرموده‌است: آنچه از دهان شما خارج می‌شود املایی است که دو ملک موکل بر شما می‌نویسند و شب هنگام خدای شما ملاحظه می‌کند.

 

مولای متقیان فرمودند: هیچ مالی سودمندتر از خرد نیست و هیچ تنهایی ترسناک‌تر از خودبینی نیست؛  هیچ خرد چون تدبیر و هیچ بزرگواری چون پارسایی و هیچ یار چون خوی خوش و هیچ میراث چون ادب و هیچ راهبر چون توفیق و هیچ سوداگری چون کار نیکو، هیچ سود چون ثواب و هیچ پرهیزکاری چون بازایستادن در مقام شبهه و هیچ بی‌رغبتی چون بی‌رغبتی به مال حرام و هیچ دانش مانند تفکر، هیچ عبادت چون به‌جاآوردن واجبات دین و هیچ ایمان مانند صبر و حیا و هیچ بزرگواری چون فروتنی و هیچ شرف مانند علم و هیچ ارجمندی چون بردباری و هیچ یاور استوار چون مشورت.

موفق باشید.

صلواتی جهت فرج حضرت صاحب‌الزمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ اول و دوم خرداد ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۳۰
خادمه الزهراء

حکایت درد و بیداری

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۵ ق.ظ

سلام، روز بخیر

امروزتان پر از عنایت حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف

نوشته‌اند خواجه‌ای بود دولتمند که زر و سیم بسیار داشت و بنده‌ی خدمتکار بیشمار. درمیان بندگانش غلامی بود؛ سیه‌چرده که پای‌بند دین بود و به راه گمراهان نمی‌رفت، نمازش ترک نمی‌شد، همه شب به نماز می‌ایستاد و تا سپیده‌دم با خدا راز و نیاز می‌کرد.

شبی خواجه به غلام گفت: امشب که برخاستی تا دوگانه به ‌درگاه یگانه بگذاری، مرا از خواب بیدار کن تا من نیز نماز کنم.

غلام نگاهی به خواجه کرد و گفت: زائو زنی را که درد دارد، چه کس از خواب بیدار می‌کند؟

خواجه پاسخ داد: خود آن درد.

آنگاه غلام گفت: ای خواجه تو را اگر دردِ نماز باشد، خود از خواب برمی‌خیزی و حاجتی نیست که من بیدارت کنم.

 

آری ای عزیز، آن را که درد دین و وطن باشد؛ امروز چه جای تشویق و ترغیب و نصیحت، خود از جای برمی‌خیزد و به راه می‌افتد.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه مقایسه

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۰ ب.ظ

سلام، ایام به‌کام، روزگارتان پر از نور محمدی.

ماه رجب امسال هم به روزهای پایانی خود رسید و امسال هم، مانند هر سال دیگر مبعث رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را جشن گرفتیم، به یکدیگر تبریک گفتیم، برای همدیگر گل فرستادیم و آرزوی سعادت کردیم؛ البته از طریق دنیای مجازی، دنیایی که زبان‌ها را بسته و انگشتان را جایگزین آن کرده است!

شاید گمان کنیم که با پایان روز مبعث وظیفه‌ی ما هم در قِبَل این روز تمام می‌شود، مسلماً اینگونه نیست. روز مبعث یک روز نیست، یک فرصت است در گذر عمر یک ساله که باید به نحو احسن از آن استفاده کنیم و این فرصت طلایی را از دست ندهیم.

رسول اکرم (ص) بسیار مسلمانان را به درک ارزش عمر و استفاده‌ی بیشتر از آن توصیه کرده‌اند و فرمودند: من تعجب می‌کنم از اولاد آدم، وقتی که مالش زیاد می‌شود خرسند و اگر کم شود، محزون می‌شود؛ لیکن وقتی شبانه‌روز بر او می‌گذرد و عمرش کوتاه می‌شود، غمگین و ناراحت نمی‌شود. بدانید بی‌نیاز و راحت نمی‌گردد کسی که مالش زیاد شود و عمرش کوتاه باشد.

و فرمودند: فرشته‌ی الهی هر شب به جوانان بیست ساله ندا می‌دهد: کوشش و جدیّت کنید، برای رسیدن به کمال و سعادت خود مجاهده نمایید، بر مردِ با ایمان لازم است که از نیروی خود به نفع خویش، از دنیای خود برای آخرت، و از جوانی خود پیش از فرا رسیدن ایام پیری، و از زندگی خود پیش از مرگ استفاده کند.

به ابوذر فرمود: ای ابوذر! پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار:

  1. جوانیت را قبل از پیری،
  2. سلامتت را قبل از بیماری،
  3. دارایی را قبل از تهیدستی،
  4. فراغتت را قبل از گرفتاری،
  5. زندگانیت را قبل از مرگ.

و می‌فرمود: هرکس که به رویش درِ خیری گشوده شد، آن را غنیمت شمارد و از فرصت استفاده کند زیرا نمی‌داند چه وقت آن در به رویش بسته می‌شود.

فرمود: در ایام زندگی شما، لحظاتی فرا می‌رسد که در معرض نسیم حیات الهی قرار می‌گیرید و فرصت مناسبی به‌دست می‌آورید، بکوشید که از آن فرصت‌ها استفاده کنید و خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید.

فرمود: در قیامت هیچ بنده‌ای قدم از قدم برنمی‌دارد تا به چند پرسش پاسخ دهند:

  1. عمرش را در چه کاری به‌پایان رسانده است.
  2. جوانیش را چگونه و در چه راهی به‌سر برده است.
  3. مالش را چگونه به دست آورده و خرج کرده است.
  4. و از امامش که کیست.

چنانکه خدای عزوجل فرمود: روزی که هر گروهی را به امامشان می‌خوانیم.

 

استفاده از فرصت و توان، برای سیر دائمی به‌سوی کمال است؛ چنانکه فرمود:

  • هر که امروزش با روز گذشته‌ی او مساوی باشد، مغبون است؛
  • و هر که فردایش بدتر از امروزش باشد، ملعون است؛
  • و هر که جستجوی نقصان علمش را ننماید، عقلش ناقص است؛
  • و هر که عقلش ناقص باشد، مرگ برای او بهتر از زنده بودن است. (زیرا هرچه زنده بماند گناهی بر گناهش می‌افزاید)

 

اکنون که این‌طور است از این فرصت طلایی استفاده کنیم و چون ایام ظهور اسلام و نزول قرآن و بعثت نبوی است، مقایسه‌ای میان خودمان و اسلام و قرآن و اخلاق نبوی کنیم.

می‌دانیم که قرآن، کتابی است که همه‌ی اقشار اجتماع را دربرمی‌گیرد و برای همه در قالب‌های مختلف، دستور و برنامه دارد که مخاطبین قرآن، تنها علما یا عرفا و یا عوام مردم نیستند بلکه همه‌ی انسان‌ها را مورد خطاب قرار داده است.

فرمودند: قرآن عبارات و اشارات و لطایف و حقایق است. و اما عبارات قرآن برای عموم خلق؛ و اشارات آن برای خواص؛ و لطایف آن برای اولیا؛ و حقایق آن برای انبیاست.

بنابراین ما که نبی یا ولی نیستیم باید تمام آنچه را که داریم به کار بگیریم تا بلکه اشاره‌ای از اشارات قرآن را درک کنیم.

خداوند سرّی‌ترین حرف‌های خود را آشکارا اما به زبان اشاره، در قرآن بیان نموده است. کسی که با خدا، یگانه و رفیق باشد، زبان اشاره را که زبان عشق و محبت است، خوب می‌فهمد.

قرآن، نامه‌ی دوست است و زبان اهل محبت، زبان اشاره است. پس اگر اهل محبت شدیم قرآن را خواهیم فهمید.

اکنون مقایسه کنیم خود را با اهل محبت.

بعثت روز ظهور اسلام؛ و اسلام در نظر ما یعنی چه؟ و در بیان رسول اکرم (ص) یعنی چه؟

شاید به‌نظر برخی، اسلام یعنی انجام واجبات آن هم نه همه‌ی واجبات، فقط آن‌هایی که هزینه‌ای نداشته باشد. البته که واجبات باید انجام بشود که برای ترکش، وعده‌ی عذاب داده شده اما اگر اسلام را یک حوض بزرگ آب در نظر بگیریم، واجبات یک کاسه‌ی آب از این حوض است نه همه‌ی آن.

رسول خدا (ص) درحجة الوداع وقتی کار حجش را تمام کرد بر مرکبش نشست و فرمود: وارد بهشت نمی‌شود مگر مسلمان. ابوذر پرسید: یا رسول الله! اسلام چیست؟ فرمود: اسلام عریان است؛ لباسش، تقوی؛ زینتش، حیا؛ قوامش، پارسایی؛ و کمالش، دین؛ و میوه‌اش، عمل صالح است؛ و برای هرچیزی پایه‌ای است و پایه‌ی اسلام، عشق به ما اهل بیت است.

و در حدیث دیگری فرمودند: مؤمن کسی است که تمام مردم مؤمن، او را بر اموال و همه‌ی امورشان امین بدانند؛ مهاجر کسی است که از گناهان کناره‌گیری کند؛ و مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش سالم باشند.

می‌شود گفت که دست، کنایه از عملکرد است پس یعنی مسلمان آن است که زبان و عملکردش باعث آزار و اذیت هیچ‌کس نشود.

خوب به نظر شما نباید مقایسه‌ای میان اسلام خودم و اسلام محمدی کنم؟!

و اما ایام بعثت نبی مکرم اسلام است. او که هر مسلمانی هیج چیزی از او نداند، این را می‌داند که ایشان دارای خُلق عظیم است، آن هم عظیم از دیدِ خداوند!

دنیا با تمام آسمان‌های هفت‌گانه و زمین با تمام وسعتش و هر آنچه در کل زمین و تمام طبقات آسمان وجود دارد، از نظر خداوند کوچک و بی‌مقدار است، لیکن خُلق پیامبر خاتم در نظر خداوند عظیم است این خود جای تأمل دارد!

چرا چنین خُلقی؟!

زیرا او باید فاتح قلوب مردم باشد و این امر فقط با اخلاق، آن هم اخلاقی الهی ممکن است.

می‌خواهم در این رابطه از کلام خود حضرتش کمک بگیرم که فرمودند: برادرم یوسف از من زیباتر بود اما من با نمک‌ترم؛ نمک من بیشتر است. چه تعبیر یا برداشتی از این بیانِ لطیف می‌شود کرد؟ چه نکاتی اینجا نهفته است؟

اهل فن می‌گویند خاصیت نمک یکی این است که خودش را در مواد، ذوب می‌کند تا مواد سالم بمانند و خوشمزه شوند. آن حضرت با اهل بیتش، خودشان را در انواع حوادث، بلایا و تکالیف ذوب کردند تا انسان‌ها از شر و شرور و شقاوت سالم مانده و بقای الهی بیابند. کافی است فقط به حسینش نگاه کنید... .

نکته‌ی دیگر اینکه سگ حیوانی نجس العین است، اگر به آب هفت دریا بشویندش، پاک نخواهد شد اما اگر در نمک‌زار بیفتد پس از مدتی وضع موجودش تغییر می‌کند، پاک و طیب می‌شود!

نفس اماره‌ی انسان هم، که خوی حیوانی دارد اگر در نمک‌زار خلق و شریعت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که ترکیبی از عقیده، عمل و اخلاق است، بیفتد، تغییر ماهیت می‌دهد، از اَمّار‌گی رها شده به مرتبه‌ی مطمئنه و راضیه و مرضیه می‌رسد.

 

بیایید یک بار خود را مقابل آینه‌ی اخلاق ایشان قرار دهیم، آن وقت فاصله را ببینیم و برای کوتاه کردن این همه فاصله کاری کنیم.

موفق باشید - صلوات - ششم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه اخلاق

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۲۹ ق.ظ

 

با سلام و دعای خیر و عرض تبریک ایام نورانی مبعث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم. در روزهای پایانی ماه با فضیلت رجب هستیم. روزهای آخر ماه رجب برای مسلمانان و بلکه جامعه‌ی بشریت از خصوصیت خاصی برخوردار است. در این ایام دو وظیفه‌ی مهم بر عهده داریم: یکی مراقبت از روزهای پایانی ماه رجب و درک معنوی و عقلانی بعثت آخرین سفیر الهی، آورنده‌ی آخرین پیام‌های خدا بر انسان‌ها و بیان کننده‌ی آخرین متون تربیتی رب العالمین برای بندگانش.

درکتاب اقبال، روایتی از امام جواد علیه‌السلام نقل شده‌است که در رجب، شبی است که برای مردم بهتر است از هر چه که خورشید بر آن تابیده است و آن، شب بیست و هفتم رجب است که پیامبر (ص) در صبح آن به نبوت مبعوث شد که عبادت و عمل صالح در آن شب، پاداش شصت سال عبادت برای او خواهد داشت. البته درک این شب، به درک مقام رسول خدا (ص) است؛ کسی که سرور تمامی مخلوقات، شریف‌ترین و نزدیک‌ترینِ آنها به خداوند و محبوب‌ترین آنها نزد خداست. اوست نور اول، حجاب اقرب، عقل اول و اسم اعظم که هیچ پیامبر و فرشته‌ی مقربی نمی‌تواند به این صفات برسد. و اوست رحمتی برای جهانیان.

درک این حقیقت که شب و روز مبعث به اندازه‌ی اتفاقی که در آن رخ داده‌است، شرافت، خیر و برکت دارد؛ بسیار مهم است و هرکس که درک این مهم کند البته شکرانه به جا می‌آورد. روزه و نمازی به تشکر از خدا بابت بزرگترین نعمت یعنی نعمت نبوت.

به‌نظر می‌رسد که خداوند تمام عزتی را که برای انسانیت قائل است، در قالب نبوت پیامبر (ص) به ظهور درآورده است.

مرحوم حاجی سبزواری می‌فرماید: انسان بس عزیزالوجود است. آیا نمی‌بینی که خداوند،

  • از این همه جماد که مقدارش معلوم نیست، اندکی را نبات آفرید،
  • و از بسیاری از جانداران، اندکی را انسان خلق کرد
  • و از بسیاری انسان، اندکی را عاقل
  • و از بسیاری از عقلا، اندکی مُسلم
  • و از بسیاری مسلم، اندکی را مؤمن
  • و از این همه مؤمن، اندکی را عابد
  • و از بسیاری عابد، اندکی را زاهد
  • و از زاهدین، اندکی عالم
  • و از علما، اندکی عارف
  • و از عرفا، اندکی اولیا
  • و از اولیا، اندکی انبیا
  • و از انبیا، اندکی اولوالعزم
  • و از پنج اولوالعزم، یکی خاتم و دارای مقام جمعی است!

و این هم در اختیار شما امت است. او را بشناسید و از معارف او درس و پند بگیرید و به خواسته‌های او جامه‌ی عمل بپوشانید تا با قلب پاک و نفس زکیه و عمل صالح، مقربِ پیشگاه او شوید.

آیا برای این همه، یک روزه شکرانه نشاید؟! و یا سجده‌ای طولانی و یا نمازی با حضور؟!

آری، او آمد در تاریک‌ترین دوران‌ها، در حالی که سِراج مُنیر بود!

او آمد در زمانی که هیچ اثری از کرامات انسانی نبود با رسالتِ نهایتِ اخلاق و اخلاق مداری؛ آن هم اخلاقی که انسان را تا خدا ببرد.

 

فرمود: ده برنامه موجب صلاح و سداد اخلاقی شماست:

  1. سکوت از غیر حق که باب نجات است.
  2. کم خوری
  3. وادار کردن نفس به عبادت
  4. اندیشه و فکر در همه‌ی امور حیات
  5. ذکر لسانی، قلبی، عملی
  6. نظر به عبرت
  7. نطق به حکمت
  8. برآوردن حاجت مردم، هدایت کردن مردم، نفع رساندن به خلق
  9. خوف از معاصی و عذاب آن
  10. امیدوار بودن به حق

چون انسان واجد این صفات شد، اتصال به مقامات ملکوتی و فیوضات قدسی پیدا می‌کند.

 

او آمد با شیشه‌ی دارو و درمان برای هر دردی.
او طبیبی است که با طب و معالجه‌ی خویش همواره گردش می‌کند. مرهم‌هایش را محکم و آماده کرده‌است و ابزارها را سرخ کرده و تافته است، هرجا که لازم باشد مرهم‌ها و ابزارهای داغ کردن را به روی آن می‌نهد.

دل‌های کور از فهم، گوش‌های کر از حق، زبان‌های لال از سخنِ حق و قسمت‌های مجروح، نیازمند به معالجه‌ی اوست.

این طبیبِ الهی به وسیله‌ی دوا و معالجه‌ی خود، بیماری‌های غفلت، نادانی، حیرت و سرگردانی را رسیدگی و معالجه می‌نماید.

عده‌ای از بیماران از روشنی‌های حکمت و عرفان استفاده نکردند و از آتش‌زنه‌های علوم و معارف او آتشی برای خود روشن نکردند پس مانند سنگ‌های سخت، در تمام عمر در یک جا ماندند. و صد البته می‌دانیم که شفا بخش‌ترین داروها را برای دل‌های بیمار و اندیشه‌های معلول به همراه آورد.

راستی چرا؟

چرا فرمود: قلب و روح انسان مانند سلطانی است که دارای لشگریانی است؛ اگر سلطان، صالح و شایسته باشد همه‌ی لشگریانش هم همین طور خواهند بود و برعکس.

روح هم حاکم بر انسان است؛ اگر روح و قلب، سالم و شایسته و صالح بود همه‌ی اعضای بدن و اعمال انسان، صالح می‌شود و برعکس.

 

ژان ژاک روسو می‌گوید: راه خدا شناسی منحصر به عقل نیست بلکه شعور و احساسِ فطری که جایگاهش در قلب است، بهترین راه برای ایمان به خداست.

پاسکال می‌گوید: مردم نتوانستند ادراک کنند و دریابند که ادراک کننده‌ی خدا، دل است نه عقل.

الکسیس کارل می‌گوید: احساس عرفانی و معرفت به خدا، جوششی است که از اعماق دل و فطرت ما سرچشمه می‌گیرد و یک غریزه‌ی اصلی است که انسان همانطور که به آب نیاز دارد به خدا هم نیاز دارد.

و پرودون که یک دانشمند و فیلسوف اقتصادی است، می‌گوید: پیش از آنکه عقول ما، وجودِ خدا را ادراک کنند و کشف نمایند، دل‌های ما به وجود او گواهی می‌دهد.

ولی انحراف از فطرت و معرفت فطری از خداوند به دو جهت است: یا در اثر گناهان و لجاجت است و یا اینکه خدایی را که منکرینِ خدا، قبول ندارند، یک خدای خرافی است و از خداوند، تفسیری غلط دارند که البته خداشناسان هم، منکر آن هستند.

آری، او آمد تا دل‌ها را از هر چه اغیار است، بروبد تا لایق سکونت خدای عالمین شود.

او آمد تا آدم‌های زمین‌گیر را معراجی کند و چه زیبا آدرس آسمان را در دست‌های مستعد گذاشت؛

آنجا که فرمود: معراج آدمیت و انسانیت با چهار چیز میسّر است:

  1. معارف الهیه، قرآن، کلمات انبیا و اولیا
  2. اقوال نیک
  3. افعال نیک
  4. اخلاق حسنه

و این چهار، از طریق مبارزه با نفس به‌دست می‌آید و گفته‌اند هرکس این‌ها را ندارد، آدمی نیست و هر کس این چهار را کامل کند، انسانِ کامل است.

 

او آمد تا به ما بیاموزد که از تاریکی بترسیم و بخواهیم:

اللَّهُمَّ اجعَلْ لی فی قَلْبی نوراً، وَ فی لِسانی نوراً، وَ فی بَصَری نوراً، وَ فی سَمْعی نوراً، وَ عَنْ یَمینی نوراً، و َعَنْ یَساری نوراً، و َمِنْ فَوْقی نوراً، وَ مِنْ تَحْتِی نوراً، و َمِنْ أَمَامی نوراً، وَ مِنْ خَلْفِی نوراً، وَاجعَلْ لی فِی نَفْسی نوراً، وَأَعْظِمْ لی نوراً

 

اعمال:

شب ۲۷رجب، ۱۲رکعت نماز بخوانیم در هر رکعت بعد از حمد، دو سوره‌ی معوذتین و توحید چهار بار خوانده شود و بعد از سلام نماز، چهار مرتبه گفته شود:

لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ اَکبَرُ، اَلحَمْدُ للّهِ وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ لا حَوْلَ و َلا قُوَّةَ اِلا بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ

 

صلوات چهارم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۲۹
خادمه الزهراء

 

امروز به بهانه‌ی شهادت امام هفتم علیه‌السلام کنار سفره‌ی نورانیش می‌نشینم و لقمه‌ی معنوی امروز را از سفره‌ی پربرکت باب الحوائجی برمی‌داریم که دریای کرم است.

امام کیست و اهمیت وجودیش در چیست؟

ما تلاش می‌کنیم به بهانه‌ی شهادت و میلاد هر کدام از ائمه معصومین (ع) نکاتی هر چند کوتاه در شناخت و معرفت آن عزیزان به عرض برسانیم. این را همه می‌دانیم که هیچ امری بدون واسطه ممکن نخواهد شد بلکه برای وقوع، تحقق و رخ دادن هر حقیقتی، وساطت لازم است. وساطت، امری حیاتی است. تا جایی که می‌شود گفت هیچ چیز بدون وساطتِ امور دیگر نه تحقق می‌یابد و نه به کمال مطلوب می‌رسد.

آری، خانه‌ها، بی‌وساطت معمار، بنا و کارگر ساخته نمی‌شود؛ و بدن‌ها، بی‌وساطت غذا رشد نمی‌کند؛ و دیده‌ها، بی‌واسطه‌ی نور نمی‌بیند؛ و گوش‌ها، بی‌واسطه‌ی امواج، صدا را نمی‌شنود؛ و دانه‌های نباتی، بدون اتصال و ارتباط با خاک و بی‌واسطه‌ی زمین، سبز نمی‌شوند و رشد نمی‌یابند.

البته که خاک نیز باید پاک باشد وگرنه خاکی که آغشته به آلودگی است، نه تنها دانه‌ها را سبز نمی‌کند بلکه آنها را برای همیشه فاسد و نابود می‌سازد. بنابراین، دانه‌ها جز با وساطت خاکِ پاک به حیات ویژه‌ی خود، یعنی سرسبزی و رشد و میوه‌دهی دست نمی‌یابند.

به این مطلب در سوره‌ی اعراف آیه‌ی ۵۸ اشاره شده است؛ فرموده: و زمین پاک است که گیاهش به اذن پروردگارش بیرون می‌آید و زمینی که ناپاک است جز گیاهی اندک و بی‌سود از آن بیرون نمی‌آید.

شأن انسان این است که به مقامِ خلافت اللهی و علم آدم الاسمائی و هدایت، کرامت و اوج انسانیت برسد اما آیا بی‌واسطه‌ی لازم می‌توان به این مقامات عالی معنوی رسید؟ هرگز!

اینکه انسان به واسطه‌ی چه واسطه‌ای به وادی انسانیت و عرصه‌ی آدمیت، که همان عالمِ ایمان، اخلاق، عمل صالح و نهایتاً تقواست، می‌تواند راه یابد، حقیقتی است که باید از زبان قرآن کریم شنید.

قرآن، فقط انسان‌های برتر، پاک و معصوم را دارای مقام وساطت میان خدا و خلق برای رساندن خلق به ایمان، عمل و لقای حق می‌شمارد. و آنان کسانی نیستند جز پیامبر اکرم (ص) و اهل بیتش؛ راهنمای انسان به سوی خدا، آشناکنندگان انسان با گذشته و آینده و معلمان حکمت که قرآن در شأن آنان است. اهل بیتی که ذره‌ای تباهی، نقص و عیب چه در پنهان و چه در آشکار در وجودشان راه ندارد. و امام مجتبی علیه‌السلام فرمودند: ما خاندانی هستیم که خدا ما را به اسلام گرامی داشت؛ و ما را از میان همه‌ی مخلوقات عالم انتخاب کرد، برگزید و آلودگی و ناپاکی را از ما زدود؛ و ما را به انواع پاکی‌ها آراست. آلودگی و ناپاکی، همان شک است و چون شک از ما زدوده شده، ما هرگز در وجود خدای حق و در دین او شک نمی‌کنیم؛ و نیز ما را از هرگونه سست‌رأیی و گمراهی پاک گردانید.

آری خداوند این پاکان را واسطه‌ی میان خلق و خودش قرار داده است به شرط آنکه انسان برای این مهم به این بزرگواران مراجعه کند.

رسول خدا (ص) فرموده‌اند: آسایش و راحت و رحمت و نصرت، توانگری و گشایش و خوشنودی و رضوان و راه خروج از مشکلات و پیروزی و تقرب و دوستی خدا و پیامبرش برای کسی است که علی را دوست بدارد و به امامان پس از او اقتدا کند. پس با همین یک روایت معلوم شد که تمام کمال و سعادت در سایه‌ی محبت و اقتدا به اهل بیت (ع) می‌باشد. البته هرکس در همه‌ی امور زندگی خود به اینان مراجعه کند، به اندازه‌ی فهم، گنجایش و ظرفیتش، از ولایت و حقیقت آنان که ولایت خدا و قرآن است، بهره می‌برد. افرادِ کم گنجایش و انسان‌های متوسط و دارندگانِ سعه‌ی وجودی، هر کدام به گونه‌ای.

اما گروهی هم هستند که هیچ بهره‌ای از نور وجود اینان نخواهند برد، گروهی که در مادیتِ محض و چاه طبیعت و دره‌ی هولناک هوی و هوس فرو رفته‌اند! قرآن می‌فرماید: گروهی پیامبر را با چشم سر می‌بینند اما شخصیت و رسالت و نبوتش را درک نمی‌کنند. اینان همانطور که صراط مستقیم را نشناخته‌اند، وی و اهل بیتش را هم نشناخته‌اند. و به عبارت دیگر آنان که نمی‌توانند و یا نمی‌خواهند باطن قرآن را تحمل کنند، باطن اهل بیت (ع) را هم نمی‌توانند، بشناسند زیرا زندگی آنان به ویژه قلبشان، در پوشش و حجابی است که نمی‌گذارد حقیقت، پیشوایی و امامتشان را درک کنند. و این پوشش بر اثر کثرت گناه، فسق، تعصب و لجاجت فراهم می‌آید و میان انسان و مشاهده‌ی حقیقت، مانع می‌گردد.

 

بیایید به خاطر امام مظلوم، فقط یک صفت از صفات بی‌کران آن حضرت را در خود ایجاد کنیم. فرمودند: شیعه‌ی ما نیست آنکه صفتی از خدا و صفتی از رسول خدا و صفتی از امام معصوم در او نباشد.

  • اما صفت خدایی: کتمان سِر، یعنی اسرار بندگان خدا را فاش نکند.
  • و صفت نبوی: مدارا با مردم؛ یعنی در برابر مردم، صبر و حلم و منشِ عفو و گذشت داشته باشد.
  • و صفت امام: صبر در سختی و راحتی؛ یعنی در تمام پستی و بلندی زندگی از خود بی‌خود نشود و شیوه‌ی عقل و خرد را از دست ندهد.

 

در احوالات امام هفتم علیه‌السلام آمده‌است که هر روز پس از طلوع آفتاب تا هنگام زوال به سجده، عبادت و مناجات مشغول بودند و هارون برخی روزها بر بام می‌رفت و از روزنه‌ی بام زندان، به زندان نگاه می‌کرد و جامه‌ای را درگوشه‌ی زندان افتاده، می‌دید. روزی از زندانبان پرسید: آن جامه که همیشه می‌بینم چیست؟ پاسخ داد: آن جامه نیست، موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام است که در سجده است. آری، هارون با چشم سر می‌بیند اما چون کور باطن است از دیدن حقیقت محروم است. اگر باطن روشنی داشت، حضرت را حبس نمی‌کرد بلکه مانند غلام حلقه به‌گوش در خدمتش قرار می‌گرفت.

خدایا! پناه بر تو از ندیدن و نشنیدن و نشناختن و درک نکردن و مقتدا نداشتن. آمین یارب العالمین.

 

توسل به امام هفتم علیه‌السلام:

دو رکعت نماز ، در هر رکعت بعد از حمد ۱۲مرتبه سوره توحید.

 

دعای امام موسی کاظم (ع):

هر کس آن را بخواند، خداوند حوائج او را برآورد و او را روز قیامت با موسی‌بن‌جعفر (ع) محشور کند:

یا خالِقَ الْخَلْقِ وَ یا باسِطَ الرِّزْقِ وَ یا فالِقَ الْحَبِّ وَالنَّویٰ و یا بارِئَ النَّسَمِ وَ مُحْیىَ الْمَوْتىٰ وَ مُمیتَ الاَحْیآءِ وَ دائِمَ الثَّباتِ وَ مُخْرِجَ النَّباتِ اِفعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ

صلوات سوم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۵۹
خادمه الزهراء

 

عاشقانی که به مقصد رسیده‌اند و در حجله‌ی اُنس ربّانی، عروس وصال را در آغوش کشیده‌اند، فرموده‌اند: راه تقرب به حضرت معشوق تمام ادب است. طالبِ وصالِ دوست، در پی نور یقظه باید از گذشته، تائب باشد و شراب محبت از خُم‌خانه‌ی «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» بنوشد، سپس ادب فرا گیرد که «طرُق العشق کلّها آداب»

همین ادب است که سالک را به محبوب می‌رساند. از این جهت است که گفته‌اند: «طاعت، بنده‌ی سالک را به بهشت می‌رساند و ادب به خداوند متعال». در این راستا باید به این مهم مداوم توجه داشت که رسول اکرم(ص) فرمودند: «مَن لا اَدَبَ لَهُ لا عَقلَ لَهُ» یعنی هر که ادب ندارد، عقل ندارد.

وقتی انسان در مسیر زندگی خود عقل نداشته باشد، روشنایی و چراغ راه نخواهد داشت. شرط کسانی که می‌خواهند در طریق کمال و انسانیّت حرکت کنند، داشتن ادب و داشتن آداب و رعایت آن در تمام مراتب زندگی است.

حضرت علی (ع) جمله‌ای بسیار زیبا در این مورد فرموده‌اند که: بدانید شرف انسان به فضل و ادب اوست، نه به اصل و نسب او.

و رسول اکرم (ص) فرمودند: مردم چون معدن‌ها گوناگون هستند و نژاد در افراد نافذ است و بی‌ادبی چون نژاد بد است.

انسان‌های با کمال، آنان‌که مستانِ وصال ربّ و همدمانِ حریم جمال اویند، برای هر وقتی و هر حالی و هر مقامی در کمال، آدابی را بیان کرده‌اند.

امام ششم ما شیعیان فرموده‌اند: «لِکُلّ وقتٍ اَدَبٌ و لِکُلّ حالٍ ادبٌ و لِکُلّ مکانٍ ادب»

پس هر طالب کمال معنوی، محافظت آداب کند، به مقام وارستگی خواهد رسید و شراب معرفت از اسرار الهی خواهد نوشید. چنانکه گفته‌اند: محبت، نتیجه‌ی ادب است، و ادب، نتیجه‌ی حرمت، و حرمت، نتیجه‌ی صفوت، و صفوت، نتیجه‌ی دل، و دل، خزینه‌ی عقل، و عقل، خزینه‌ی سرّ، و سرّ، خزینه‌ی معرفت، و معرفت، سرّی است از اسرار الهی.

در مورد اهمیت ادب، بزرگان ما دستورات بسیار ارزشمندی بیان کرده‌اند که گاهی اوقات واقعاً انسان را متعجب می‌کند. مانند این حدیث شریف نبوی که فرموده‌اند: بهترین ارثی که پدری برای فرزندش می‌گذارد ادب نیک است.

فرمودند: هیچ پدری، مالی بهتر از ادب نیک به فرزند خود نداده است.

و عجیب‌تر این روایت است که ادب را وسیله‌ای برای پاکیزگی و تهذیب دانسته‌اند.

این را همه می‌دانیم که چه در گستره‌ی معنویت یا در گستره‌ی زندگی اجتماعی یا در امور زندگی در برخورد با تک‌تک کسانی که در مسیر زندگی با آنها برخورد داریم، اگر ادب و آداب را رعایت نکنیم، کم‌کم به حاشیه رانده خواهیم شد و از بهره‌های اجتماعی و فیوضات ربّانی محروم خواهیم ماند. پس برای اینکه دچار این خسران نشویم باید بکوشیم تا با فراگرفتن ادب و به کار بستن آن، ظاهر و باطن خود را پاک کنیم. که فرموده‌اند: «اَلاَدَبُ تَهذیبُ الظّاهِر وَ الباطِن».

و از آنجا که انسان در حیات و زندگی خود، طالب زینت و زیور است، دین هم در حد متعادل به این موضوع پرداخته اما بُعد معنوی آن را بیشتر در نظر گرفته‌است.

حضرت علی (ع) فرموده‌اند: ادب، زیور انسان است. یعنی نه تنها انسان باید ظاهر و باطنی پاکیزه و طاهر داشته باشد، بلکه باید ظاهر و باطنی مزیّن هم داشته باشد که این هر دو باعث جاذبه در انسان هستند و مقبولیّت او را نزد رب و نزد مردم فراهم می‌کنند.

و از آنجا که انسان با ادب، با داشتن چنین زیوری محبوب میان اطرافیان خواهد شد، فرمودند: ادب، انسان را بی‌نیاز از حَسب می‌کند. زیرا که انسانِ باادب با چنین زیوری خود را از غربت و تنهایی رهایی داده و در میان جمع مانند نگین انگشتری خواهد درخشید و اگر خویشاوندی ندارد، به وسیله‌ی همین ادب، همه خویشاوند او خواهند شد و از این خویشاوندی بهره‌ها خواهند برد.

رعایت آداب، لازمه‌ی زندگی هر انسانی است که در این دنیا زندگی می‌کند زیرا بدون رعایت آداب و حرمت‌ها زندگی اجتماعی را نمی‌توان ادامه داد. اما ما مسلمانان بیشتر از دیگران باید رعایت آداب و ادب را بنماییم زیرا بزرگان دینی ما به حدّ واجبات دین بر رعایت آداب و حرمت‌ها تأکید کرده‌اند.

رسول اکرم (ص) فرمودند: حرمت‌هایی است که مراعات آنها و وفا به آنها برای هر مؤمنی لازم است؛ حرمت دین و حرمت ادب و حرمت غذا.

خلاصه اینکه مؤدب به آداب بودن، تاجی است از نور الهی بر سر سالک که با آن شرف و افتخار به هر کجا که بخواهد می‌تواند برود و برسد.

جلال‌الدین‌مولوی فرموده:

ادب تاجی است از نور الهی                بنِه بر سَر برو هر جا که خواهی

در مقابل، برای بی‌ادبی هم محرومیّت‌هایی در نظر گرفته‌اند. رسول خدا (ص) فرمودند: خداوند متعال، بنده‌ای را پست نشمارد مگر آنکه علم و ادب را از او فروگذارد.

بی‌ادب علاوه بر اینکه باعث محرومیّت‌های معنوی می‌شود، باعث می‌شود که اگر ریشه و حَسَب و نَسَب نیکی هم داشته باشد، آن را به باد فنا دهد.

حضرت علی (ع) فرمودند: آن کس که بی‌ادب است، حَسبش تباه است.

و اینکه بی‌ادبی باعث می‌شود، انسان بازدهی مفید و ارزشمندی در زندگی نداشته باشد. در واقع قوای بالقوه‌اش به فعلیّت در نیاید و کم‌کم به موجودی کم‌فایده یا بی‌فایده تبدیل گردد.

که امام ششم (ع) فرمودند: پنج چیز در هر کس نباشد در او بهره‌وری زیادی نیست، عرض کردند: چیست‌اند؟  فرمودند: دین و عقل و حیا و خوش‌خویی و ادب نیکو.

 

بزرگان دینی ما کسب ادب را مهم‌تر و لازم‌تر از کسب طلا و نقره دانسته‌اند. فرموده‌اند: به راستی، شما به کسب ادب، نیازمند‌تر از فراهم کردن طلا و نقره هستید.

و جالب اینکه در احادیث ما معمولاً از ادب به تنهایی سخن گفته نشده‌است؛ مانند اینکه چند خصلت مکمل یکدیگرند که اگر یکی از آنها نباشد دیگری هم فایده‌ای نخواهد داشت. مانند عقل و خرد و ادب، که معمولاً در کنار هم آورده شده‌اند به طوری که گمان می‌کنیم هرگز ادب، بدون عقل و خرد ممکن نخواهد شد.

حضرت علی(ع) فرمودند: هیچ توانگری مانند خردمندی نیست؛ و هیچ تهیدستی مانند نادانی؛ و هیچ میراثی چون ادب؛ و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.

و یا در حدیث دیگری فرمودند: دانش، ارثی است ارزنده؛ و ادب، زیوری است پاینده؛ و تفکر، آیینه‌ای است تابنده.

و در یک سخن بسیار گرانمایه که جا دارد اهل فن در موردش بررسی‌های فراوان کنند و درس‌های ارزشمندی برای بهتر زیستن را از دل این روایت خارج کنند و در اختیار عموم قرار دهند؛ حضرت فرمودند: بدانید هیچ مالی، سودمندتر از خرد نیست؛ و هیچ تنهایی، ترسناک‌تر از خودبینی نیست؛ و هیچ خردی چون تدبّر؛ و هیچ بزرگواری چون پارسایی؛ و هیچ یاری چون خوی خوش؛ و هیچ میراثی چون ادب؛ و هیچ راهبری چون توفیق؛ و هیچ سوداگری چون کار نیکو؛ و هیچ سودی چون ثواب؛ و هیچ پرهیزکاری چون بازایستادن در مقام شبهه؛ و هیچ بی‌رغبتی چون بی‌رغبتی به مال حرام؛ و هیچ دانشی چون تفکر؛ و هیچ عبادتی چون به جا آوردن واجبات دین؛ و هیچ ایمانی مانند صبر و حیا؛ و هیچ بزرگواری مانند فروتنی؛ و هیچ شرفی مانند علم؛ و هیچ ارجمندی چون بردباری؛ و هیچ یاور استواری چون مشورت نیست.

البته ادب هم، مانند خصال دیگر جایگاه‌های خاص و شعبه‌های گوناگون دارد که جایگاهش در یک لقمه‌ی صبحگاهی نیست، فرصت و حوصله‌ای بسیار بیشتر لازم دارد.

ختم کلام اینکه از بوذرجمهر حکیم پرسیدند که کدام عطیه از جانب خداوند بهترین چیزها است؟ گفت: خرد طبیعی. گفتند: اگر نباشد؟ گفت: ادب که سیرت‌های نکوهیده و اخلاق و عادات ناپسندانه‌ی او را بپوشاند. گفتند: اگر نباشد؟ گفت: خوی خوش که با خلایق مدارا کنند. گفتند: اگر این راه هم نداشته باشد؟ گفت: هیچ چیز برای او بهتر از مرگ نیست، چه در وجود او هیچ فایده‌ای نه برای خود نه برای دیگران وجود ندارد.

بیایید چاشنی ادب را در تمام لقمه‌های زندگی به کار بریم.

صلوات

27ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه مهربانی

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ ق.ظ

 

چه لقمه‌ی خوشمزه و کم‌یابی. لقمه‌ای که این روزها تقریباً در همه‌ی عالم بسیار نادر و کمیاب شده و حکم اکسیر احمر را پیدا کرده‌است. در دنیایی که همه‌ی معادلات و حساب و کتاب‌ها بر اساس مادیات سنجیده می‌شود و ارزش انسان‌ها حتی انسان‌های عزیزی مانند پدر و مادر و فرزند نیز بر اساس مادیات سنجیده و ارزش گذاری می‌شود، دیگر کجا می‌شود توقع مهربانی و رأفت و عطوفت داشت؟! اما به بهانه‌ی روزهای پایانی ماه رجب و بعثت پیامبر رحمة للعالمین، لقمه‌ی محبت را از کنار سفره‌ی ایشان جستجو می‌کنیم بلکه توفیق، رفیق شد و توانستیم ذره‌ای از این لقمه را تناول کنیم.

خداوند متعال در قرآن، در سوره‌ی احزاب، رسول خدا (ص) را اُسوه‌ی حَسَن معرفی کرده‌است «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».

اسوه چیزی نیست که مردم در طول زمان به آن نیاز نداشته باشند. آنان‌که فکر می‌کنند می‌توانند در گذر زندگی، آنچه خود می‌فهمند، می‌دانند، تشخیص می‌دهند و می‌خواهند را به دلخواه انجام دهند؛ و هیچ نیازی به اُسوه‌های الهی و معنوی ندارند، فرسنگ‌ها از آدمیّت فاصله گرفته‌اند و راه خودخواهی و خودپسندی را طی می‌کنند.

ما در زندگی اجتماعیمان، در زندگی با مردم و در معاشرت‌هایمان که غالباً نواقصی وجود دارد باید الگویی مانندِ رسول الله (ص) داشته باشیم که مبنای بعثت ایشان، تکمیل اخلاق بنی‌آدم بوده‌است.

با اینکه مهربانی و رحمانیّت از صفات الهی می‌باشد و گستردگی رحمت الهی، عالم را پر کرده‌است و خداوند در قرآن می‌فرماید: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَة»؛ خداوند رحمت بر بندگان را بر خودش لازم دانسته‌است.

و یا می‌خوانیم که رحمت خداوند بر غضبش سبقت گرفته‌است و بزرگان و عرفا می‌گویند: خداوند با رحمانیّتش، عالم را آفریده؛ با رحیمیّتش عالم را به کمال رسانده‌است. پس این عالم وجود، هم مظهر رحمانیّت و هم مظهر رحیمیّت خداوند است. چون ایجاد شده، مظهر رحمانیّت است؛ چون به سوی کمال می‌رود، مظهر رحیمیّت است.

و باز عارفانِ بالله فرموده‌اند: در ذات اقدس الهی آنچه که تجلی دارد، رحمت است. لذا خوب که در سوره‌ی حمد نگاه کنیم، می‌بینیم که چهار مرتبه در آغاز سوره، بر صفت رحمت خداوند متعال تأکید شده‌است: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین الرحمن الرحیم

شاید اینکه روزانه در هر وعده‌ی نماز چندین مرتبه این سوره را تکرار می‌کنیم، توجه به همین معنا باشد.

رسول اکرم (ص) در طی بیست و سه سال نبوت، با بیان و عمل سعی داشتند این رحمت الهی را برای مردم بیان کنند؛ و هم نشان دهند تا مردم هرگز ناامید نشوند و روابط‌شان هم براساس مهربانی و رحمت برنامه‌ریزی شود.

فرمودند: اگر رحمت، صد قسمت باشد، نود و نه قسمت آن نزد خداوند است و یک قسمت میان شما تقسیم شده که باز خداوند متعال در آن یک قسمت هم شریک هستند و تمام مهربانی‌هایی که در عالم وجود دارد همگی از آن یک قسمت است.

نوشته‌اند شخصی از دنیا رفت که آدم بسیار متدیّنی نبود اما مهربان بود. اگر از کسی پولی یا چیزی طلب داشت برای گرفتنش، می‌فرستاد اما سفارش می‌کرد که اگر داشت و داد، بگیرید در غیر این صورت دعوا نکنید، فشار نیاورید، بلکه بگویید ما از تو گذشتیم به امید آنکه خدای رحمان نیز از ما بگذرد. وقتی خبر مرگش را به پیامبر (ص) دادند فرمودند: او اهل بهشت است زیرا مهربان بود و به رحمت الهی امیدوار.

و فرمودند: عظیم‌ترین آیه‌ی قرآن، «آیة الکرسی» است.

ترسناک‌ترین آیه‌ی قرآن: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ»

اعدَل‌ آیات قرآن: «اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ»

و بعد فرمودند: امیدوار کننده‌ترین آیه در قرآن آیه‌ی «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»؛ ای بندگان خداوند که به خود بد کرده‌اید از رحمت خداوند مأیوس نشوید.

آری، این دری است که پیامبر خدا (ص) رو به مردم باز کرده‌است.

 

فرمودند: «اِنّما بُعِثتُ رَحمَةً»؛ همانا من بر رحمت مبعوث شده‌ام.

و فرمودند: خداوندِ رحیم، مرا هم به رحمت فرستاد. «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ»؛ ای پیامبر تو با مهربانی و رحمت به سوی مردم مبعوث شدی.

 

بروز این مهربانی در جایگاه‌های گوناگون:

1 - در جبهه و جنگ:

جایی که معمولاً از رحمت و مهربانی خبری نیست یا کمتر وجود دارد مگر در قاموس پیامبر(ص) که الگوی مهربانی و رحمت است. در سوره‌ی آل عمران آیه‌ی ۵۹، حکایت جنگ اُحد که سیصد نفر از جبهه‌ی پیامبر(ص) جدا شدند و توجه به دستور ایشان نکردند، زمینه‌ی شکست پیامبر(ص) را فراهم کردند و گروهی از بهترین یاران پیامبر(ص) کشته شدند؛ تماشا کنید که خداوند چه دستوری به پیامبرش داد:

«پیامبر! اگر بخواهی در دلت ناراحت شوی و ناراحتی قلبیت را بر زبان آوری و با اینها درشتی کنی، همه از اطرافت دور خواهند شد. اگر بخواهی خشونت قلب داشته باشی و سخت گیری کنی، کسی نزد تو نخواهد ماند. آری به تو بد کردند، سخنت را گوش ندادند، بدی به تو، بدی به خداوند است، اطاعت از تو اطاعت از خداوند است. پیامبر! از این‌ها بگذر و برای آنها استغفار کن، از من بخواه که از آنها بگذرم.»

و در پایان می‌فرماید: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»؛ باز به افکارشان اهمیت بده و با آنها مشورت کن.

ببینید چگونه دریای رحمت، آنجا موج می‌زند که در قوانین بشری، حکم اعدام صحرایی برای آنها در نظر گرفته شده‌است.

 

2 - مهربانی با مردم عادی:

سلیقه‌های مردم مختلف است، یکی تند، یکی کند و یکی عصبانی است و ... هر کس روحیه‌ای دارد و پیامبر(ص) مأمور است در چنین جامعه‌ای طعم مهربانی را به همگان بچشاند.

پسرک عبای پیامبر (ص) را کشید، حاشیه‌ی عبا، پوست گردن مبارک ایشان را آزرده کرد، فرمودند: چه می‌خواهی؟ گفت: مادرم مرا فرستاده تا عبای شما را به تبرک بگیرم. حضرت فرمودند: عیبی ندارد. عبا را درآوردند و به او دادند، سپس فرمودند: سلام مرا به مادرت برسان و بگو: خواهرت هم از من تبرکی خواسته، عبا را نصف کند، نصفش برای مادرت، نصفش برای خواهرت.

 

3 - برخورد مهربانانه‌ی پیامبر(ص) با کودکان:

رسول اکرم (ص) عبور می‌کردند (رسولی که مهمان خداوند شد در مکانی که جبرئیل هم، اجازه‌ی ورود نداشت، با چنین مقام معنوی) مشاهده کرد که کودکی گله‌ی گوسفندی را می‌برد، بچه‌ها او را اذیت کردند و گوسفندها پراکنده شدند. بچه درمانده شد، نمی‌توانست گوسفندهایش را جمع کند. حضرت بچه‌ها را دور کردند، کمک کردند که یکی‌یکی گوسفندها را جمع آوری کند، آنها را در اختیار کودک گذاشت، سپس ایشان با مهربانی فرمودند: اکنون با خیال راحت برو که هیچ کدام از گوسفندانت صدمه ندیده‌اند.

یا هنگامی که کودکی در آغوشش، ادرار کرد، مادرِ کودک، فریاد زد. ایشان فرمود: فریاد مزن! که کودک می‌ترسد (ادرارش قطع می شود) این چیزی است که با آب تطهیر می‌شود!

آیا جهان اسلام امروز این‌ها را فراموش کرده‌است؟! آیا کودکان یمنی، عراقی، فلسطینی، سوری یا هر جای دیگر دنیا تغییر ماهیت داده‌اند و کودک نیستند که فدای سیاست بازی سیاست‌مداران عالم شده‌اند؟!

 

4 - مهربانی نسبت به حیوانات:

پیامبر (ص) اجازه نمی‌دانند حیوانی گرسنه بماند یا بارِ بیش از توان حیوان بر او بگذارند یا اینکه به حیوانی تعرض شود. البته برخی از حیوانات برای انسان خطرناک هستند مانند مار یا حیوانات موذی دیگر که باید کشته شوند وگرنه باعث مرگ انسان می‌شوند. در مورد این‌ها هم پیامبر رحمت(ص) دستوری رحیمانه دارند، ایشان فرمودند: اگر کسی حیوان موذی خطرناک را با یک ضربه بکشد خداوند متعال صد حسنه به او می‌دهد. یعنی کسی حق ندارد حتی این نوع حیوانات را شکنجه کند، آزار بدهد و زجرکش کند.

واقعا احساس می‌کنم لقمه‌ی امروز برای مردم امروز خجالت‌آور و گلوگیر است.

 

5 - مهربانی ایشان نسبت به دشمن:

یهود از ابتدای اسلام، بنا را بر دشمنی شدید با پیامبر (ص) و مسلمانان نهادند و از هیچ کاری در این زمینه کوتاهی نکردند. با این حال، روزی پیامبر (ص) نشسته بودند، جنازه‌ی یک یهودی را می‌بردند، ایشان بلند شده و ایستادند. کسی گفت: یا رسول الله! یهودی است! فرمودند: باشد، انسان است و من به حرمت انسانیتش بلند شدم و ایستادم.

اگر می‌شنیدند کسی بیمار است حتی یک یهودی، در نهایتِ مهربانی به عیادتش می‌رفتند. اگر کسی گرفتار بود، مهربانانه به رفع گرفتاریش اقدام می‌کردند.

و برای اینکه امتش را الگوی مهربانی برای جهانیان تربیت کند، فرمود: مردم! نزدیک‌ترینِ شما در روز قیامت به من، مهربان‌ترین شما نسبت به مردم است.

 

بیاییم مقداری در برخوردهایمان، در مراوداتمان، در گفت‌وگوهایمان، در خلق و خویمان، خوی نبوی داشته باشیم و لقمه‌ی مهربانی در دهان یکدیگر بگذاریم.

صلوات

26ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه جاذبه

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۴۸ ق.ظ

با سلام و عرض ادب و احترام و تبریک میلاد با سعادت حضرت مولانا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و روز گرامی‌داشت مقام پدر

از نوشتن و شنیدن و گفتن نام مقدس علی (ع) بوی عشق معنوی و جاذبه‌ی الهی به مشام می‌رسد.

به راستی در طول تاریخ، از تولد حضرت تا اکنون، انسان با وجدان و پاک‌نهادی را نمی‌بینی که در مقابل حداقل یک صفت از صفات بی‌کران آن حضرت، سر تعظیم فرود نیاورد؛ و این تلاش را در گروه‌ها و دسته‌های مختلف می‌بینی که تلاش می‌کنند به نوعی خود را به حضرت منسوب کنند به درست یا حتی غلط.

مثلاً پهلوانان و یا جنگجویان و یا اهل جوان‌مردی و مروت یا یتیم نوازان یا اُدبا و سخنوران و یا عدالت پیشگان و زاهدان و عابدان و حتی برخی حاکمان و...

راستی چگونه می‌شود انسانی که به قول بزرگان، دوستانش در طول تاریخ، از ترس، بسیاری از خصال نیک او را پنهان کردند؛ و دشمنانش از روی بغض و کینه و حسادت، خصال او را پنهان کردند؛ اما با این همه، محسناتش عالم را پر کرده و شخصیتش بیش از هر انسان دیگری جاذبه داشته است.

جاذبه و دافعه، هر دو یک قانون‌ عمومی است که سراسر نظام آفرینش را در برگرفته است. درعالم انسان‌ها هم جاذبه و دافعه وجود دارد یعنی در صحنه‌ی حیات اجتماعی و در ارتباط با دیگران و معاشرت با افراد، جذب و دفع، حضوری جدی دارند. بسیاری از دوستی‌ها و رفاقت‌ها و یا دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌ها از جمله مظاهرِ جذب و دفع انسانی هستند.

و البته ریشه‌ی بسیاری از این جذب و دفع‌ها، نیازها و رفع نیازهاست؛ زیرا بشر ناگزیر است برای رفع نیازهای خود به عده‌ای جذب شود یا عده‌ای را به سوی خود جذب کند یا از عده‌ای بگریزد.

انسان‌ها را می‌توان در این رابطه به چند دسته تقسیم کرد:

یک - گروهی که نه جاذبه دارند نه دافعه. یعنی نه کسی دوستشان دارد نه دشمن، نه عشق و ارادت را بر می‌انگیزند و نه دشمنی و حسادت و یا کینه‌ای را؛ بی‌تفاوت میان مردم راه می‌روند همانند سنگ و جماد؛ این‌ها مشتی آدم‌های توخالی، پوچ و بی‌ارزش‌اند.

 

دو - گروهی جذابه دارند اما دافعه ندارند. با همه می‌جوشند، گرم می‌گیرند و در میان تمام طبقات اجتماعی برای خود دوست و رفیق و مرید دارند. این‌گونه افراد، آدم‌های هدفمندی نیستند و معمولاً اهل تظاهر و ریا هستند وگرنه ممکن نیست که انسانی با هدف و انگیزه‌ی مشخص، بتواند دوستی و همراهی همه‌ی اقشار اجتماع را کسب کند.

 

سه - گروهی که دافعه دارند اما جاذبه ندارند، دشمن‌سازند، دوست‌ساز نیستند. اینها افرادی ناقص هستند زیرا فاقد خصلت‌های مثبت انسانی هستند زیرا اگر دارای فضایل اخلاقی باشند، عده‌ای جذبشان خواهند شد.

همیشه در میان اطرافیانِ هرکس، آدم‌های خوب و بد وجود دارند و افراد خوب، جذبِ خوب‌ها و خوبی‌ها می‌شوند. قطعاً کسی که همه، دشمن او هستند، خرابی از ناحیه‌ی خود اوست. در وجود چنین افرادی هرچه هست، تلخی است و شیرینی در این‌ها نیست.

 

چهار - گروهی که هم جاذبه دارند و هم دافعه. هم دوست‌سازند، هم دشمن‌ساز، هم موافق پرورند، هم مخالف پرور. این‌ها انسان‌های هدفمند، معتقد و مکتبی هستند و تمام حرکت و فعالیت‌های آن‌ها حول محورِ هدف اعتقاد مکتبشان است. و در این راستا گاهی جاذبه‌ی بیشتری دارند و گاهی جاذبه و دافعه، هر دو در آن‌ها قوی است.

اکنون ببینیم که چگونه جاذبه را در خود تقویت کنیم و در دل دیگران راه یابیم؟

اول: محبت ورزیدن.

رسول خدا (ص) فرمودند: به مردم محبت و مهر بورز تا به تو محبت کنند و با تو اُنس بگیرند یعنی جذبت شوند.

دوم: گشاده‌رویی.

علی علیه‌السلام فرمودند: گشاده‌رویی، دامی است برای دوستی و برای اینکه با تو اُنس بگیرند.

سوم: سلام کردن.

آغاز سخن با سلام، نوعی اظهار تمایل به ارتباط و انس با دیگران است. رسول خدا (ص) فرمودند: آیا شما را به چیزی راهنمایی نکنم که اگر انجامش دهید، محبوب یکدیگر خواهید شد؟ سلام کردن میان خود را آشکار کنید.

چهارم: ابراز محبت کردن.

امام ششم علیه‌السلام فرمودند: هر گاه کسی را دوست داشتی، آن را به او ابراز کن که این کار، دوستی میان شما را پایدارتر می‌کند.

پنجم: احترام گذاشتن.

رسول اکرم (ص) فرمودند: شما را به سه چیز سفارش می‌کنم که نشانه‌های احترام هستند: ملاقات با روی باز، جا دادن به دیگران در مجالس، صدا زدن دیگران به نام‌هایی که دوستشان دارند.

و البته خصلت‌های دیگری هم برای ایجاد جاذبه وجود دارد که از حوصله‌ی این لقمه خارج است. همین قدر بدانیم شیوه‌ای که انسان را دارای جاذبه و دافعه مناسب و به موقع می‌کند، متصف شدن به صفات اخلاقی پسندیده است؛ صفاتی که دارای جاذبه‌ی زیادی هستند و برعکس، صفات ناپسند که دافعه‌ی زیادی دارند.

آری، متواضع، جذاب است و متکبر، دارای دافعه.

سخاوتمندان، جذاب‌اند و بخیلان، دافع.

اهل تقوی، جاذبه دارند و بی‌تقوایان، دافعه.

آن‌ها که به عدالت رفتار می‌کنند، دیگران را جذب می‌کنند؛ و ظالمان و تضییع کنندگانِ حقوق دیگران، اهل دافعه هستند.

و آنها که اهل عشق و محبت و احسان اند، جذاب اند؛ و کینه‌توزانِ اهل عداوت، دافع اند.

شما از کدامین گروه هستید؟

و کلام آخر اینکه، مولای ما علی (ع) درطول تاریخ، افراد کثیری از خوبان را جذب؛ و کثیری از بدها را، دفع نموده‌اند؛ و دو نیروی جاذبه و دافعه به شدت در ایشان قوی بوده است. بیایید کمی به ایشان شباهت پیدا کنیم. آمین.

 

 

پی‌نوشت ادمین: بخوانیم کتاب ارزشمند «جاذبه و دافعه علی» علیه السلام را.

 

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۴۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه جذابیت

چهارشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۶ ب.ظ

 

بعضی وقتها، بعضی چیزها، بعضی مکان‌ها، بعضی آدمها، بعضی کلمات، بعضی نگاه‌ها، چه جذابیتی دارند؛ طوری جذبت می‌کنند که برای همه‌ی عمر، مست و شیدا می‌شوی، سر از پا نمی‌شناسی! مانند بُشرحافی که با یک جمله‌ی امام هفتم (ع)، چنان مجذوب شد که حتی فرصتِ پوشیدن کفش را هم به خود نداد و به شکرانه‌ی این سرمستی، همه‌ی عمر پا برهنه راه رفت!

مگر آن پیر رهگذر به عطار نیشابوری جز یک جمله گفت که مسیر زندگی او را تا تمام عمر، عوض کرد؟

یا مگر بابا رکن الدین، به صادق تخت فولادی چه گفت که از آن جوان خوشگذرانِ بی‌خیال، جوانی عارف و عالم و زاهد ساخت؟

تازه اینها قدرت جاذبه‌ی عارفان الهی بوده‌است، نه قدرت جاذبه‌ی فاطمی یا علوی یا رضوی!

راستی اصلاً جاذبه چیست؟ اساس بنیانش از کجاست؟

عشق، اساس همه جذابیت هاست. همه‌ی موهبت‌ها از عشق است. بنیان هستی بر اساس عشق الهی است. خلقت انسان و همه مخلوقات، حاصل عشق است. به قول حافظ:

طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری                ارادتی بنما تا سعادتی ببری

 

اگر بخواهید چیزی را جذب کنید، باید به آن عشق بورزید. بزرگان گفته‌اند: هر ذره‌ای زبان محبت را می‌فهمد و دعوت محبوب را اجابت می‌کند. اگر قصد جذب هر ذره‌ای را دارید، راه جذبش این است که به آن عشق بورزید.

از امام رضا علیه السلام پرسیدند: دین چیست؟ فرمود مگر دین جز محبت است!

آری، اساس همه‌ی جذب کردن‌ها محبت است. محبت و عشقی بی‌دریغ، محبت و عشقی که از سرِ معامله نباشد. به این کار نداشته باشید که طرفِ مقابل به شما عشق می‌ورزد یا نه!

مانند خورشید باشید که عاشقانه به شما می‌تابد، نور و انرژی می‌دهد، هر روز این کار را تکرار می‌کند و هیچ توقعی از شما ندارد. فقط یک پیام به شما می‌دهد که عشق باید بی‌تمنا باشد!

عشق، یک فرآیند درونی است. یک عبادت عاشقانه، یک دعای عاشقانه، یک جمله، یا بخشش عاشقانه، شروعش از درون است. شما وقتی از درون، از سر محبت برای کسی یک دعا می‌کنید، برای کسی طلب خیر از خدا می‌کنید، فرشته‌ای از عرش ندا می‌دهد "صد هزار برابر برای تو باشد" یعنی دعا کننده، صد هزار دعای تضمین شده از طرف خدا دارد. کسی که این روایت را نقل می‌کند، می‌گوید: من کراهت دارم صد هزار برابر، دعای تضمین شده از طرف خداوند را رها کنم و به دعای خودم مشغول شوم.

بیاییم عادت کنیم، هر کاری را عاشقانه انجام دهیم. اگر بلد نیستیم، تمرین کنیم. عشق ورزیدن را از اشیای اطرافمان شروع کنیم. به گل‌های باغچه و یا پارک، به اشیای خانه، حتی پول داخل کیف. نمی‌گویم وابسته باشید، همان قدر که عاشق پول هستید، همان قدر هم بارش داشته باشید. پول تجلی توانگری الهی است؛ لطف خدا شامل حال شما شده‌است؛ یک اسکناس در کیف، موهبت خداوند است به این خاطر دوستش داشته باشید.

حدیث داریم که با نعمت‌های خدا خوش‌رفتاری کنید تا دوام پیدا کنند.

آری، اگر با ریه و قلب و کلیه‌ی خود، خوش‌رفتاری کنید، دوامشان بیشتر می‌شود.

آری، هرگز جوهره‌ی هستی را فراموش نکنید. جوهره‌ی هستی، عشق است. حتی به کسانی که به شما بد کرده‌اند در خلوت و آشکار، با صدا یا خاموش و در دل، عاشقانه دعا کنید و از خدا برایشان هدایت بخواهید.

بدانید آن زمان که شما در جوهره‌ی هستی فرو رفته‌اید و با آن هماهنگ شده‌اید، به تمام هستی، عشق می‌ورزید و دیگر نیت و عملی نخواهید داشت که به کسی آسیب وارد کند.

راستی، بدان اگر گاهی دلت هوای کربلا یا مشهد الرضا یا یوسف زهرا می‌کند، جاذبه‌ای از آن طرف است و اگر مدت‌هاست دلت تنگ این‌ها نشده‌است، بترس؛ مبادا از آن طرف فراموش شده‌ای و حواست نیست!

گر چه وصالش نه به کوشش دهند                آنقدر ای دل که توانی بکوش

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۶
خادمه الزهراء