در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ح.عاشوری» ثبت شده است

اهل بیت، علیهم السلام، سرمشق سالکان

دوشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۶:۵۳ ق.ظ

سلام و درود و تسلیت به تمام عزاداران مصیبت رئیس مذهب شیعه امام ششم علیه السلام، آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه‌ی دل اولیاء، آن جگر گوشه‌ی انبیاء، آن وارث نبی، آن عارف عاشق، جعفر صادق علیه السلام.

ما را اول قدم در رستگاری اینست که ایشان و تبارشان را دوست بداریم که رسول خدا (ص) فرمود: هر کس دوست دارد که مانند من زندگی کند و مانند من از دنیا برود و در اقامتگاه دائم بهشت جاویدی که پروردگارم آن را آماده کرده، ساکن گردد؛ واجب است پس از من علی را دوست بدارد و دوست او را نیز دوست بدارد و به امامان پس از او اقتدا کند چون آنان عترت من هستند و از طینت من بوجود آمده‌اند و به آنان فهم دانش روزی داده‌اند؛ وای بر آن گروه از امت من که برتری ایشان را انکار کنند و حرمت خویشی من با آنان را حفظ نکنند، خدا شفاعتم را نصیب آنان نکند.

 

معیار محبوبیت نزد خداوند متعال:

انسان اگر بخواهد محبوب خدای سبحان شود، باید از اهل بیت (ع) که در رأس آنان پیامبر (ص) است، پیروی کند، این پیروی به تدریج انسان را در حدّ سعه‌ی وجودی‌اش به طهارت معنوی می‌رساند؛ و در نتیجه محبوب خداوند می‌شود و به جایی می‌رسد که همه‌ی حرکات و سکنات و منش و روش و اخلاق و عملش در حوزه‌ی جاذبه‌ی حق قرار می‌گیرد و محبوب خداوند می‌شود.

رسیدن به این مقام فقط از طریق اهل بیت (ع) امکان‌پذیر است چون آنان دانا به همه‌ی راه‌ها و چاه‌ها هستند، هم صراط‌شناس و هم صراط‌رو می‌باشند بلکه وجودشان صراط است و از این جهت بهترین راهنمای سالکان کوی حبیب‌اند.

معیار محبوبیت نزد خداوند این انسان‌های کامل‌اند که حبیب الله و احباء و اولیاء هستند و به ما فرمان داده‌اند تا خود را با آنان بسنجیم تا معلوم شود محبوب حق یا مبغوض اوییم؛ و به عبارت دیگر، چون مستقیماً به خداوند دسترسی نداریم به مظاهر او که نزد ما هستند یعنی پیامبر و اهل بیتش که حبیب الله و خلفای او هستند و حجت بالغه‌ی حق می‌باشند، دسترسی داریم؛ پس باید افکار و نیّات و اخلاق و اعمال خود را با آنان بسنجیم، آنگاه به این حقیقت آگاه شویم که هرکس مطابق و هماهنگ با سیره‌ی باطنی و ظاهری آنان است، محبوب خداوند وگرنه مورد خشم اوست.

در هر صورت اهل بیت (ع) ذواتی هستند که ذاتشان محبوب خداوند است و هرکس بخواهد به محبوبیّت خداوند برسد باید به آنان اقتدا کند، آنان را وسیله میان خود و خداوند قرار دهد و بداند که توسل حقیقی و وسیله قرار دادن آنان به این است که آنان و فرهنگ پاکشان را باور داشته باشد و به آن عمل کند؛

«فَإِنَّکُمْ وَسِیلَتِی إِلَى اللَّهِ وَ بِحُبِّکُمْ وَ بِقُرْبِکُمْ أَرْجُو نَجَاةً مِنَ اللَّهِ»

شما ای اهل بیت! به راستی وسیله‌ی ما به سوی خداوند هستید و به محبت شما و قرب و منزلت شما امید رهایی و نجات از سوی خداوند داریم.

این درصورتی است که واقعاً ذات خود را چنان کنیم که محبت آنان در دل و جان ما ریشه بدواند و اقتدا به آنان، سیره و روش حقیقی ما گردد که اینگونه شدن، مزد رسالت و راه رسیدن به حق و قرار گرفتن در مدار محبوبیّت نزد اوست، چنانکه قرآن می فرماید:

«قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى رَبِّهِ سَبِیلاً»

بگو: من از شما (در برابر تبلیغ دین هیچ) پاداشی نمی‌خواهم، جز اینکه هرکه بخواهد (می‌تواند از برکت هدایت من) راهی به سوی پروردگارش بگیرد.

 

حضرت امام صادق (ع) می‌فرمایند: تنها چیزی که انسان را به بهشت می‌برد، اخلاص در توحید و گفتن «لا اله الا الله» است. اخلاص در توحید آن است که به همه‌ی احکام الهی عمل شود و توحید مانع از ارتکاب گناه گردد و در محبت و اقتدا به اهل بیت (ع) کوتاهی نشود.

وقتی از پیامبر (ص) پرسیدند: اخلاص این «کلمه لا اله الا الله» چیست؟ فرمود: عمل کردن به آنچه من به آن مبعوث شده‌ام و محبت اهل بیتم؛ گفتند: محبت اهل بیت شما و پذیرش ولایت، جزء این کلمه است چنانکه باید باشد؟ فرمود: آری.

و در حدیث سلسلة الذهب همین مطلب از قول حضرت امام رضا (ع) به نحو دیگری بیان شده‌است:

«کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»

توحید، دژ من است و هرکس در دژ من وارد شود از عذاب من ایمن شده ولی به شرط آن و شروطش؛ و ولایت و محبت من از شروط آن است.

بنابراین اگر کسی ولایت و محبت اهل بیت (ع) را نداشت، در حقیقت اخلاص را همراه توحید نکرده و این توحید رفته رفته از باطنش رخت برمی‌بندد و بی‌تردید در آخرت بدون توحید محشور می‌شود.

   ══🌹══

خدای مهربان، راه رسیدن به کمالات و طریق به‌دست آوردن فضایل را بیان فرموده، سپس الگوها و اُسوه‌هایی برای رهروان قرار داده، آنگاه فرمان داده است که شما این راه را به دنبال سالکِ آن؛ و با اقتدا به پیشوای معصوم و هادی راه، طی کنید تا به مقصد برسید. البته چنین نیست که پابه‌پای او بتوانید در همه‌ی مدارج و مراحل همراهش باشید. آنان به جایی رسیدند که حتی عبد توانمندی چون جبرئیل به آنجا راه نیافته‌است و اعلام کرد اگر به اندازه‌ی بند انگشت فراتر روم، بی‌تردید خواهم سوخت! خداوند بزرگ، اهل بیت (ع) را سرمشق و اُسوه‌ی انسانها قرار داده است تا هرکس به فراخور حال خویش و ظرفیت و استعدادش از آنان بهره گیرد.

در سوره‌ی رعد آیه‌ی ۱۷ می‌فرماید: «خداوند از آسمان آبی نازل کرد که در هر درّه و رودی به اندازه‌ی گنجایش و وسعتش جاری شد»

در تأویل آیه گفته شده‌است: خداوند از عالم بالا، آب حیات و علم و دانش نازل کرد پس هر بستری به اندازه‌ی گنجایش خود از آن بهره می‌برد. آن دره و بستری که عمیق‌تر و گسترده‌تر است و از نظر سعه‌ی وجودی، کامل‌تر و انشراح و انبساط بیشتری داشه باشد، می‌تواند از این آب حیات، بهره‌ی بیشتری ببرد و خود را از نظر وجودی و معرفتی به جایی برساند که به مقام تشیع دست پیدا کند.

اهل بیت (ع) چون همه‌ی مراحل و مقامات و همه‌ی راه‌های بندگی و عبودیت و همه‌ی جاده‌های فضیلت و معنویت را با کمال اخلاص طی کرده‌اند؛ اُسوه و سرمشق همگان شده‌اند، آن هم به کامل‌ترین شکل.

گسترده‌ترین و کامل‌ترین فرهنگ اعتقادی، اخلاقی، تربیتی، سیاسی، اجتماعی و علمی، فرهنگ اهل البیت (ع) است که بخش عظیمی از آن به وسیله‌ی راویان و تربیت شدگان مؤمن و شیعه‌ی مکتب اهل البیت (ع) حفظ و در صدها کتاب جمع آوری شده است.

آشنایی با این فرهنگ روایی ثمربخش اهل البیت (ع) و به کارگیری آنها در زندگی روزمره، محصول شیرینی خواهد داشت:

  • امنیت در زندگی؛
  • و تأمین خیر دنیا و آخرت؛
  • و به‌ دست آوردن رضایت حق؛
  • و بهشت جاویدان.

به دو جمله از این فرهنگ در زبان نورانی صادق اهل البیت که درود خداوند بر او باد، اشاره می‌کنیم:

سخن اول:

حضرت فرمودند: «در معاشرت و دوستی از سه گروه برحذر باش: خائن، ستمکار، سخن چین؛
🌹 بدان، آنکه روزی به نفع تو خیانت می‌کند، روزی دیگر به زیان تو خیانت خواهد کرد؛
🌹 و کسی که به خاطر تو در حق دیگری ستم می‌نماید، طولی نمی‌کشد که به خود تو ستم خواهد کرد؛
🌹 و کسی که از دیگران نزد تو سخن‌چینی می‌کند، به زودی از تو نزد دیگران نمّامی و سخن‌چینی خواهد کرد.»

فقط یک لحظه فکر کنیم که به‌کارگیری همین یک حدیث، چه برکات اجتماعی عظیمی را در پی خواهد داشت؟!

 

و سخن دوم:

فرمودند: ای جمعیت شیعه، زینت و زیور ما باشید و مایه‌ی زشتی ما نباشید؛
🌹 با مردم، نیکو سخن بگویید؛
🌹 زبانهایتان را حفظ کنید؛
🌹 و آن را از زیاده‌گویی و زشت‌گویی بازدارید.

 

خداوند توفیق فراگیری و حفظ کردن و عمل کردن به سخنان اهل بیت (ع) به‌خصوص صادق آل محمد (ع) را به همه‌ی ما مرحمت بفرماید.

جهت تسلای دل فرزند بزرگوارشان حضرت امام زمان (عج) امشب امام صادق (ع) رئیس مکتب تشیع را به قرائت سوره یس مهمان کنیم.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 27 و 28ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۰۶:۵۳
خادمه الزهراء

عمری‌ست...

جمعه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۴۵ ق.ظ

 

عمریست دلم میل به جایی دارد                   آنجا که زمین حال و هوایی دارد

یک روز می‌آید و ز جان می‌خوانم                 ایوان بقیع عجب صفایی دارد

شعر از: نیما نجاری

نابودی وهابیت صلواتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۰:۴۵
خادمه الزهراء

خداجویی و خداخواهی

پنجشنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۳۴ ق.ظ

 

بالاترین تجلی فطرت؛ خداجویی و خداخواهی است. «نیایش؛ همچون دم زدن، خوردن و آشامیدن لازمه‌ی انسانِ طبیعی است، چراکه از عمق سرشت و سنت طبیعی انسان، سرمی‌زند. هیچ ملتی و تمدنی در گذشته، به زوال قطعی فرو نرفت مگر آنکه پیش از آن، صفتِ نیایش در میان آن قوم، ضعیف شده بود.

نیایش نه سکون و تخدیر است بلکه اشباعِ تشنگیِ روح آدمی است و برخلاف تخدیر که به ضعف مبدل می‌شود، پیروز است. هیچ دری را نیایش نمی‌زند مگر آنکه به رویش گشوده می‌شود.

ای کاش انسانِ امروز همان‌گونه که زیبایی دانش را درک می‌کند، زیبایی خدا را نیز می‌شناخت.»

این نه گفتار پیامبر و نه گفتار امام بود، بلکه گفتار یک زیست‌شناس بود که نیکو دریافته است که به همان اندازه که جسم آدمی نیاز به آب و غذا دارد، روح و جان او حاجتمندِ پرستش و عبادت است؛ و به ناچار آن‌گونه که اگر به جسم، نیازش نرسد، می‌میرد یا ضعیف می‌شود؛ روح انسانی در اثر ترک پرستش به مرگ مبتلا می‌شود که مردگانِ جسمانی را حیات دیگری است ولی مردگان جان را:

«ثُمَّ لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیى‌»؛ در آنجا نه می‌میرد و نه زندگی می‌نماید.

خداشناسی و سپس خداطلبی یکی دیگر از خصوصیات فطری انسان است، انسانی به طول همه‌ی تاریخ.

این همه معابد و مساجد، دیرها و کلیساها، کنشت‌ها و خانقاه‌ها و حتی بتکده‌ها را همین تمنایِ جان، بنا نموده است.

رفتم به در صومعه عابد و زاهد                    دیدم همه را پیش رُخت راکع و ساجد

در میکده رهبانم و در صومعه عابد                گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

                         یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

شعر از: شیخ بهایی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر8ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۳۴
خادمه الزهراء

بسم الله الرحمن الرحیم

صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین

 

در آخرین سالى که مرحوم دُرّى در قید حیات بود، یک شب از دهه‌ی محرم، جوانى از ایشان قبل از منبر سؤال می‌کند که مراد از این شعر چیست:

مرید پیر مغانم ز من مرنج اى شیخ               چرا که وعده تو کردى و او بجا آورد

مرحوم درّى می‌گوید: جواب این سؤال را در بالاى منبر می‌دهم تا براى همه قابل استفاده باشد. ایشان بر فراز منبر، قضیه‌ی نهى آدم أبوالبشر از خوردن گندم؛ و داستان نان جوین خوردن أمیرالمؤمنین علی علیه السلام در تمام مدت عمر را بیان می‌نماید و حتى اینکه آن حضرت در تمام مدت عمر، ابداً نان گندم نخورد و از نان جوین سیر نشد!

و سپس می‌گوید: مراد شیخ در این بیت، حضرت آدم على نبینا و آله و علیه السلام است‏ که وعده‌ی نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولى به آن وفا نکرد.

و مراد از پیر مغان، حضرت أمیرالمؤمنین علی علیه السلام است که در تمام مدت عمر، نان گندم نخورد و وعده‌ی عدم تناول از شجره گندم را، او ادا کرده و به اتمام رسانید.

این مجموع تفسیر این بیت بود که وى بر سر منبر شرح داد و منبرش را خاتمه داد. قبل از پایان سال، مرحوم درّى فوت می‌کند؛ درست در سال بعد در دهه‌ی محرم در همان شبى که این جوان، سؤال را از مرحوم درّى می‌کند، وى را در خواب می‌بیند که مرحوم درّى به نزد او آمد و گفت:

اى جوان! تو در سال قبل در چنین شبى از من معنى این بیت را پرسیدى و من آن‏طور پاسخ گفتم اما چون بدین عالم آمده ‏ام، معنى آن، طور دیگرى براى من منکشف شده است:

مراد از شیخ، حضرت ابراهیم علیه السلام است؛ و مراد از پیر مغان، حضرت سیدالشهداء علیه السلام؛ و مراد از وعده، ذبح فرزند است؛ که حضرت ابراهیم بدان امرِ خداوند، وعده‌ی وفا داد اما حقیقت وفا را حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در کربلا به ذبح فرزندش حضرت على اکبر علیه السلام انجام داد.

فرداى آن شب، این جوان در آن مجلس معمولى همه ساله مرحوم درّى می‌آید و این خواب خود را بیان می‌کند؛ و معلوم است که با بیان این خواب چه انقلابى در مجلس روى داده است.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 18ر8ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۳۴
خادمه الزهراء

لقمه‌های پند

سه شنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۲۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر پیامبر کربلا، بانوی عشق و عقل و صبر، حضرت زینب، سلام الله علیها.

 

دم بخور در آبِ ذکر و صبر کن

شخصِ برهنه تا در میان آب می‌شود، از زخم نیش زنبورها «ایمن» خواهد بود اما همین که سر از زیر آب بیرون بیاورد، او را نیش خواهند زد. حال، بدان که همانا «آب»، «یاد خدا» و «زنبور»ها، «یاد غیرِ خدا» می‌باشد.

آبْ ذکرِ حق و زنبور این زمان            هست یاد آن فلان و آن فلان

در میان «آبِ ذکر خدا»، نفس را در سینه حبس کرده و صبر کن تا از وسوسه و افکار پلیدِ کهنه، رهایی یابی که پس از آن، دیگر تو از سر تا پا، طبع و خاصیت همان آب صاف را پیدا خواهی نمود؛ چنانکه آن زنبور از آب می‌گریخت، از تو نیز حذر کرده و دور می‌شود. پس از آن، اگر خواستی از آب، دور باش چراکه تو، هم‌ْطبعِ آب شده‌ای. پس کسانی که از دنیا گذشته‌اند، نیست نشده؛ بلکه در صفات حق، محو گردیده‌اند. یعنی که «صفاتِ» آنها در «صفات حق» مثل «نور ستارگان» در نور آفتاب محو شده است.

 

 

از خدمت به خلق پشیمان مشو

و اگر کسی قدر خوبی تو را ندانست، غمگین مشو؛ چون گنجشکها هر روز آواز می‌خوانند و هیچ‌کس تشکر نمی‌کند ولی باز هم آوازشان را ادامه می‌دهند.

نگاه مردم به تو متفاوت است، یک نفر تو را بد می‌بیند؛ و دیگری تو را خوب؛ و یکی دیگر تو را جذاب؛ و شخص دیگر تو را هیچ حساب نمی‌کند. تنها خداست که تو را آنگونه که هستی می‌بیند؛ پس خدا را مقصود و مراد خودت قرار بده.

 

 

وسعت و ضیغ دنیا تو را آشفته ننماید

این «جهان» را می‌توان به «گرمابه‌ی گرمی» تشبیه نمود که چون وارد آن شوی، جانت افسرده می‌شود. اگرچه «گرمابه» وسیع باشد ولی به علت گرم بودن، به نظر تنگ می‌آید و جان از آن در تنگنا و زحمت و رنج است؛ تا از آنجا خارج نشوی، دلت گشوده نخواهد شد، پس فراخی چنین منزلی چه فایده دارد!

تا برون نآیی بِنَگْشاید دلت                پس چه سود آمد فراخی منزلت

یا اگر «کفش تنگی» پوشیده و در بیابان فراخی قدم بزنی؛ فراخی بیابان برای تو تنگ می‌گردد و آن صحرا و دشت، به نظرت چون زندان خواهد شد. ولی هرکس از دور تو را می‌بیند، می‌گوید ببین که در آن صحرا، فلانی چون لاله‌ی شکفته، خوش و خرم است! او نمی‌داند که تو چون مردمان ظالم، از بیرون در گلشن و از درون، جانت در فغان است.

 

 

آگاه باش و فریب هر سخنِ به ظاهر آراسته و نیکو را مخور

شاید پلیدی‌ها در زیر آن نهان باشد. «گوینده» اگر «بد» باشد، هرچه بگوید، بدان که «بد» است. مرده، هرچه بگوید، گفته‌اش، بی‌جان و بی‌مغز است. سخن انسان، مرتبه‌ی نازل انسان و پاره‌ای از انسان است؛ چنانچه پاره‌ای از نان، همان نان است.

از آن جهت است که حضرت علی ابن ابیطالب (ع) فرمود: «گفته‌ها و نصایح جاهلان، چون سبزه‌ای است که در مزبله (زباله‌دان) روییده باشد؛ هرکس بالای این سبزه‌ها بنشیند، بر نجاست نشسته است.»

آری، نقره ظاهراً سفید و براق است ولی دست و جامه را سیاه می‌کند.

ظاهر نقره گر اسپید است و نو            دست و جامه می سیه گردد ازو

آتش، اگرچه شراره‌اش در نهایتِ سرخی و روشنی است ولی از اثر آن، سیه‌کاری را ببین که تا چه اندازه است.

برق، اگرچه به نظر، نورِ مطلق می‌رسد اما اثر آن، کور کردن چشمهاست.

برق اگر نوری نماید در نظر               لیک هست از خاصیت دزد بصر

 

شعرها از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ آبان ماه 1396

برای حفظ امانت، نشان عکاس بر روی عکسها حفظ شده است. عکاس عکس اول و سوم، ناشناس.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۲۷
خادمه الزهراء

بوسیدن دست و پای پدر و مادر

پنجشنبه, ۲۲ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۲۸ ق.ظ

 

شب جمعه، شب نزول رحمت الهی بیش از هر زمان دیگر و اما ویژه و مخصوص برای کسانی است که بر بندگان خدا ترحم می‌کنند؛ مخصوصاً به‌حال آن دسته از بندگان خدا که دستشان از دنیا کوتاه است و چشم انتظار آن هستند که توجهی از جانب بازماندگانشان به آنها شود.

رسول خدا (ص) فرمودند: اموات شما از صبح پنچ شنبه منتظرند تا چیزی از جانب شما برایشان فرستاده شود، آنها را منتظر نگذارید و هدیه آنها را اول صبح بفرستید، مبادا اموات خود را دست خالی بگذارید که نزد اموات دیگر خجالت خواهند کشید.

اما ای کاش محبت به دیگران مخصوصاً پدر و مادر را تا زنده هستند به آنها ابراز کنیم.

امروز چهلمین سالگرد درگذشت استاد؛ و پیر مراد؛ و مرشد؛ و مادر معنوی این حقیر، مرحومه مغفوره حاجیه خانم مالک، آن مجذوب سالک است؛ کسی که هرگز دستش را نبوسیدم بلکه همیشه تک تک انگشتانش را بوسیدم و پاهایش را؛ و هنوز پس از چهل سال، دل‌چسب‌ترین لذت زندگیم همان است.

اما افسوس که پاهای مادرم را در غسال‌خانه بوسیدم و همیشه حسرت می‌خورم که چرا اینقدر دیر!

 

بد نیست این حکایت:

معلمی به بچه‌ها گفت: همگی روی کاغذ بنویسید، به نظر شما شجاع‌ترین آدم‌ها چه کسانی هستند؟ به بهترین متن جایزه تعلق می‌گیره.

🌷 یکی نوشته بود: غواص که بدون محافظ در اقیانوس با کوسه‌ها شنا می‌کند.
🌷 یکی نوشته بود: اونهایی که شبها می‌توانند در قبرستان بخوابند.
🌷 یکی نوشته بود: اونهایی که تنها، چادر میزنند و در جنگل از حیوانات نمی‌ترسند؛ و...

هرکس چیزی نوشته بود اما این نوشته، دل معلم رو لرزوند، روی کاغذ نوشته شده بود:

🌷 شجاع‌ترین آدم‌ها اونهایی هستند که خجالت نمی‌کشند و دست پدر و مادرشون رو می‌بوسند، نه سنگ قبرشون رو 🌷 .

قطره اشکی به‌پهنای صورت معلم دوید به‌همراه زمزمه‌ی: «افسوس شجاع نبودم!»

هدیه به ارواح همه‌ی رفتگان؛ و هرکس دوست دارد؛ هدیه به روح مرحومه خانم مالک که وارثی ندارد، سوره‌ی یاسینی تلاوت نمایید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۲۸
خادمه الزهراء

هرچه داریم زِ توست

دوشنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ

جاسوسان، محمود غزنوی را خبر کردند که اَیاز که بیش از همه مورد مدارا و احسان و انعام و اهتمام شما بوده و هست و از هیچگونه موهبت در باب ایشان دریغ نداشته و ندارید، چندی است که مشکوکانه با خانه‌ای در یکی از محلات قدیمی شهر، در رفت و آمد است و هیچ دور نمی‌نماید که در پی این ماجرا، دسیسه و توطئه و نیرنگی باشد که البته برای دولت و دربار شما بسی زیانبار است.

محمود، بی‌آنکه شیوه خود را تغییر داده باشد، با ایاز گفت: شنیده‌ام گاه گاه به یکی از خانه‌های شهر، آمد و شد داری؛ و من بی‌علاقه نیستم که آنجا را با چشمان خود ببینم. ایاز بی‌آنکه کمترین بیم و هراس را به خود راه دهد، با بی‌باکی تمام پذیرفت و گفت: هیچ مانعی در کار نمی‌بینم و در این زمینه، درنگ و کندی روا نیست.

هر دو به راه افتادند و به خانه رسیدند. ایاز درب را گشود، تعارف کرد، وارد شدند. خانه‌ای محقر بود و بر زمین پر خاک و غبارِ آن نیز گلیمی پاره که حتی به کمترین بها، مشتری و خریدار نداشت؛ و در گوشه‌ای دیگر نیز پوستینی فرسوده که تهیدستان نیز آن را خوش نمی‌داشتند؛ و گوشه‌ای دیگر نیز اسباب منزل که هیچ به کار نمی‌آمد.

محمود که در شگفتی فرو بود، با حیرت تمام پرسید: در این خانه، چیزی دیگر نیست؟! ایاز گفت: جز آنچه پیش چشمان شماست، چیزی دیگر وجود ندارد. پرسید: هر روزه، پیش از آنکه به دربار بیایی، به اینجا می‌آیی، چرا؟! این خانه گِلین و بی‌مقدار کجا و آن دربار شکوهمند کجا؟! و نیز این پوستین کهنه کجا و آن جامه‌های زربافت، حریر، اطلس و فاخر کجا؟!

ایاز آهی کشید و گفت: آن بیماری که دامنگیر بشر است؛ و نیز زشت و خطرخیز، خودفراموشی است؛ و برترین دانش؛ و زیباترینِ آن، آگاهی و وقوف بر خویشتن است. محمود! اگر روزی خود را به اینجا نرسانم، بیم آنست که به همین بیماری مُهلک و هولناک آلوده شوم. وقتی به اینجا می‌آیم، انحراف و اختلالی در خود نمی‌بینم و رذیلت‌های اخلاقی همچون: خودپسندی، کبر؛ و منیت‌ها سراغم را نمی‌گیرند. چون همین خانه‌ی گلین و آن گلیم کهنه و پوستین پُر وصله‌ی فرسوده، روزی خانه و فرش و جامه من بوده‌اند و هیچ گمان نمی‌بردم که دست تقدیر، مرا در زمره‌ی درباریان تو قرار دهد؛ و نه در خیالم می‌گنجید که نسیم مهر تو را اینگونه نصیب بَرَم و غرقه‌ی این همه نعمت‌های بی‌شمار باشم. پس آنچه اکنون دارم، نه از خود که از تو دارم و برای اینکه این‌همه فراموشم نشود، هر روزه به اینجا می‌آیم و با خود می‌گویم: ایاز! تو این بودی و نه بیشتر؛ و آنگاه به دربار می‌آیم و با خود می‌گویم: آنچه داری، نه از توست که از محمود است.

محمود که سراسر وجد و نشاط بود، گفت: ایاز! اکنون ذره ذره‌های وجودم، مالامال از مهر توست.

 

 

حال، داستان محمود و ایاز، شرحی است بر احوال ما و پروردگار عزیز عالم که سلطان هستی است.

آری، پیش از این، آنچه داشتیم، چیزی کمتر از داشته‌های ایاز بود؛ بلکه چیزی نبودیم جز خاک.

راستی، جوانمردان! این همه موهبت‌ها از کجاست؟ و از کیست؟

  • چرا گذشته‌ی خویش را از یاد برده‌ایم؟
  • چرا به خاک بودن خویش نظر نمی‌افکنیم؟
  • و چرا نعمت‌ها را که از ماست، یاد نمی‌کنیم؟

 

هزاران مرحبا بر مولانا علی (ع) که در اوجِ علی بودن، صورت بر خاک داشت و از خود این‌گونه یاد می‌کرد:

«أَنا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الحَقِیرُ المِسْکِینُ المُستَکِینُ»؛

خدایا! ناتوانم و خوار و کوچک و نیازمند و زمینگیر.

 

و در یک سخن، پوچم و هیچ؛ و آنچه دارم، روزی از کفم خواهد رفت و هیچ خواهم شد.

 

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 12ر7ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۰۱ ، ۰۹:۳۵
خادمه الزهراء

جلوه از حق است، تو جلوه‌گری

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۲۳ ق.ظ

 

اگر «آهن» سرخ بشود، سرخی از آهن نیست بلکه پرتو آتش است که در آهن جلوه می‌کند.

اگر دیدی که خانه یا پنجره‌ای روشن شد، تو بدان که روشنی از خورشید است؛ اگر در و دیوار بگوید این منم که روشن هستم و پرتو مال من است! آفتاب خواهد گفت: وقت غروبِ من، معلوم خواهد شد.

هر در و دیوار گوید روشنم               پرتو غیری ندارد این منم
پس بگوید آفتاب ای نارشید              چونکه من غارب شوم آید پدید

 

اگر «سبزه‌ها» بگویند این ماییم که سبز و خرم هستیم و این خرمی و شادابی از خودِ ماست! «تابستان» خواهد گفت: وقتی من رفتم، حالِ خود را ببینید.

سبزه‌ها گویند ما سبز از خودیم           شاد و خندانیم و بس زیبا خُدیم
فصل تابستان بگوید ای اُمَمْ              خویش را بینید چون من بگذرم

 

«تن» به خوبی و جمال خود می‌بالد و «روح» پر و بال؛ و جاه و جلال خود را پنهان کرده و می‌گوید: ای مَزبله! تو چیستی؟!

تو فقط چند روزی از پرتو من زنده هستی که ناز تو، جهان را پر کرده است! باش تا من از تو جدا شوم آن وقت معلوم می‌شود که تو چه بوده‌ای!

آری، آن وقت کسی که برای تو جان می‌داد، دستمال جلوی بینی خود می‌گیرد که بوی گند تو را استشمام نکند.

گویایی و بینایی و شنوایی از پرتو روح است، چنانکه جوشیدن آب از پرتو آتش است!

پرتو روح است نطق و چشم و گوش              پرتو آتش بود در آب جوش

 

همانطور که پرتو جان در تن جلوه‌گر است، پرتو ابدال و مردان بزرگ در جان ما حکومت دارد. وقتی جانان از جان صرف نظر کند، جان، حالِ تنی را پیدا می‌کند که جان از او دور شده باشد!

 

🌹 رسول خدا (ص) فرمودند: از امت من، کسانی هستند که از گوهر و نور وجودی من، در آنها وجود دارد؛ جان آنها با آن نور، مرا می‌بیند و من آنها را با همان نور مشاهده می‌کنم.

شعرها از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 1ر8ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۱ ، ۱۱:۲۳
خادمه الزهراء

ما برایِ خداییم

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۰۷ ق.ظ

 

آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده‌اید که چرا ذره‌بین، پارچه را می‌سوزاند؟ بسیار ساده است، ذره‌بین، نور آفتاب را جذب می‌کند و از طریق کانون خود، آن را به یک نقطه منتقل می‌سازد بنابراین اگر پارچه یا کاغذی را جلوی آن بگیرید، می‌سوزاند. اما پنجره‌ی اتاق با وجود آنکه نور آفتاب را از خود عبور می‌دهد، نمی‌تواند پارچه را بسوزاند؟ تفاوت در این است که شیشه، قدرت متمرکز ساختن انرژی به‌دست آمده را ندارد و نور آفتاب را به همان طریقی که جذب کرده، انتقال می‌دهد.

یکی از بیماری‌های رایج اجتماعی، عارضه‌ی از این شاخه به آن شاخه پریدن است.

موفقیت و رسیدن به اهداف، جز با تمرکز بر خواسته‌ها ممکن نیست.

اهداف و برنامه‌هایتان را ستاره‌ی راهنمای زندگی خود قرار دهید و هر فعالیت و برنامه‌ی جدید را در چارچوب طرح بزرگ سرنوشت خود ارزیابی کنید.

امروز، سرگرم کاری بودن و فردا به کار دیگری پرداختن، فرد را هیچ‌گاه به جایی نمی‌رساند.

هرجا هستید باید با تمام وجود، آنجا باشید.

یک کشورِ تقسیم شده، در مقابل حمله‌های دشمن، مقاومت نخواهد کرد؛ و یک انسانِ تقسیم شده، نمی‌تواند به‌طور شایسته‌ای با زندگی برخورد کند.

و می‌دانی که خدا هم، همه‌ی تو را یک‌جا می‌خواهد.

بانوی دو سرا، زهرای اطهر (س) فرمودند: تو با همه وجود برای خدا باش تا خدا هم، همه برای تو باشد.

بیایید اینگونه باشیم.

  من آنِ تو اَم، تو را چه باشد؟ هیچی     تو آنِ منی، مرا همه هستی هست         

  شعر از: اوحدالدین کرمانی، اضافه شده به متن توسط ادمین

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر7ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۱ ، ۱۱:۰۷
خادمه الزهراء

آه از چوب خیزران

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۵۲ ق.ظ

سلام بر پیامبر کربلا، بانوی عشق و عقل و صبر، حضرت زینب (س)

در اردوگاه، دشمن، یکی از برادرانِ آزاده‌ی ما را زیر فشار قرار داد که او به امام خمینی (ره) توهین کند. آن دشمن کینه‌توز می‌گفت: باید به رهبرت اهانت کنی وگرنه رهایت نمی‌کنم. هرچه فشار آورد، او مقاومت کرد.

گفت: اگر از این بچه‌ها خجالت می‌کشی، من به رهبرت اهانت می‌کنم، تو فقط سرت را پایین بیاور!

هرچه آن شکنجه‌گر اهانت کرد، او سرش را بالا گرفت (سرانجام، به خشم آمد و) با کابل کشید تو صورت آن برادر. افسر بعثی که خودش آمر و ناظر بود، دلش به رحم آمد و گفت: جوان! چشمت دارد در می‌آید، سرت را بیاور پایین!

آن آزاده جواب داد: من با خدای خود عهد بسته‌ام که تا آخرین قطره‌ی خون و آخرین لحظه‌ی حیات، وفاداری‌ام را حفظ کنم.

آن افسر بعثی، این حالت را دید؛ تا اینکه روز عاشورا فرا رسید. ما روز عاشورا پابرهنه شده بودیم. آنها فهمیدند که این پابرهنگی به عنوان عزاداری برای آقا حسین بن علی (ع) است؛ و ناگهان با کابل و چوب ریختند داخل اردوگاه.

همان افسر، یک خیزران دستش گرفته بود. ما تا آن روز (چوب) خیزران ندیده بودیم. افسر بعثی، خیزران را محکم کشید تو صورتِ همان برادری که آن روز، زیر کابل، آن استقامت را نشان داده بود.

ناله‌ی آن جوان بلند شد و صدایش تمام اردوگاه را دربر گرفت. افسر بعثی یک مرتبه، متحیر ماند و گفت: تو همان کسی هستی که آن روز، زیر ضربه‌های کابل، صدایت درنیامد؟!

او هم جواب داد: آخر، امروز با خیزرانِ شما، یاد لحظه‌ای افتادم که سر نازنین آقا حسین بن علی (ع) میان تشت بود و یزید با خیزرانی که در دست داشت، به لب و دندان مبارکش می‌زد.

از خاطرات مرحوم ابوترابی، یاد مردانِ مرد به‌خیر.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

شبان تیره از دود فراق دوستان نالم                  ز کج‌رفتاری و بی مهری این آسمان نالم

نمی خندد لبم از بس غم پنهان به دل دارم         بسوزد بند بند استخوانم گر عیان نالم

به روز و شب، ز هجر دوستان و فرقت یاران        چو بلبل از فراق گل، به صحن بوستان نالم

حدیث کربلا و داستان آل طاها را                    چو آرم یاد همچون نی، به صد شور و فغان نالم

ز گل کردند خالی ناکسان گلزار زهرا را              ز گلچین شکوه گویم یا ز دست باغبان نالم؟

سر سلطان دین، مهمان شد اندر خانه خولی         به حال میهمان یا از جفای میزبان نالم؟

سرش را بی گنه ببرید شمر و ساربان دستش        ز جور شمر گریم یا ز ظلم ساربان نالم؟

برای خاتمی، اهریمنی ببرید انگشتش                ز سوز دل به حال آن سلیمان زمان نالم

به طشت زر سر سبط پیمبر خواند چون قرآن        بنالم من بر آن سر، یا ز چوب خیزران نالم؟

چو ابر نوبهاری زار بهر کشته گان گریم             چو نی بر غربت آل علی در بزم جان نالم

خزان شد تا بهار عمر اکبر شبه پیغمبر               چو بلبل از غم گل، با سرشک دیدگان نالم

روان شد کاروانی از اسیران، سوی شام غم          به حال آن اسیران، چون درای کاروان نالم

شعر از ترکی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۱ ، ۱۰:۵۲
خادمه الزهراء