در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

یک جرعه از جام غدیر – جرعه اول

جمعه, ۱۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۱۱ ق.ظ

با سلام و درود و تبریک ایام غدیریه

اگر کسی بر آن شود تا غدیر را در یک جمله معرفی کند، می‌تواند بگوید: غدیر پیمانه و ظرفی است که تمام فداکاری‌های رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در آن گرد آمده، گنجینه تمام احکام و آدابی است که خدای متعال بر پیامبر خویش فرو فرستاده است. این حقیقت و بُعد پیوند ناگسستنی بعثت و خاتمیت با غدیر، در این آیه از قرآن تبلور یافته که می‌فرماید:

یأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعلْ فَمَا بَلَّغتَ رِسَالَتَهُ

ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده‌ای.

 

توصیف دیگر غدیر این است که بوستان تمام فضایل، اخلاق، والایی‌ها، و خوبی‌هاست، بلکه غدیر عین والایی‌هاست و تحولات مدنی و فرهنگی و معنوی، وام دار غدیر هستند، چرا که مهم‌ترین عامل ماندگاری کیان دین و ملت اسلام است و منکر غدیرِ با این ویژگی‌ها، در حقیقت منکر تمام ارزش‌های والای اسلامی است. غدیر، مدرسه و فرهنگ امیرالمؤمنین علیه السلام است که می‌تواند تمام بشریت را قرین سعادت و شادکامی گرداند.

صاحب مدرسه غدیر، یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام در عظمت و منزلت، در مرتبه پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است، چه این‌که وی چنان منزلت والایی دارد که هیچ کس را یارای همسنگی با او نیست.

لطیفه‌ی کلام: ابجد سخن می گویند.

  • علی ۱۱۰
  • ولی دین ۱۱۰
  • زبدة اَنام ۱۱۰
  • عزیز طاها ۱۱۰
  • لا اله اِلّا هو ۱۱۰
  • وجود کامل ۱۱۰
  • ولی انبیاء ۱۱۰
  • جلال الهی ۱۱۰
  • جمال اِله ۱۱۰

امیدوارم شیرینی و جاذبه‌ی کلام مولایمان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام باعث شود تا فرصتی برای شناخت بهتر ائمه اطهار و ولایت آن بزرگواران و لزوم اطاعت و پیروی آنان قرار بدهیم تا بتوانیم روز قیامت تحت لوای ولایت آنان به منزل مقصود برسیم.

ساقی می بریز عید غدیر است                     ضامن عفو گنه خدای قدیر است

نازم آن چشم مست ناز به پیمای                   آنچه به جام و سبو و خم غدیر است

عیش و طرب پیشه کن به کوری دشمن          روز ولای علی امیر کبیر است

سید بطحا چه شد به جانب یثرب                  آمد جبرئیل کز خدای سفیر است

گفت که بلغ رسول اکرم سری                     کز اسد الله مستتر به ضمیر است

ساخت یکی منبر از جهاز شترها                    آنکه به خلق جهان بشیر و نذیر است

عرشه منبر برفت و بر سر دستش                  کرد بلند آن شهی که عرش سریر است

گفت علی سرور است و سید و مولا               حاکم و فرمان روا و شاه و امیر است

مظهر سر ابد علیم و حکیم است                   مظهر نور احد سمیع و بصیر است

شیخ غلامحسین فلسفی

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۲ ، ۰۶:۱۱
خادمه الزهراء

به شادباش میلاد او که هادی امت است

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۳۱ ق.ظ

میلاد با سعادت امام دهم شیعیان امام علی النقی مبارک

امام هادی علیه السلام فرمودند:

مَنْ اَطاعَ الخالِقَ لَمْ یُبالِ سَخَطَ المَخلوقِینَ؛

هر کس آفریدگار را اطاعت کند، از نارضایی مخلوق ها باکی نخواهد داشت.

 

چو بر سریر ولایت نشست خسروِ دین             فلک نهاد بدرگاه او سر تمکین

بیا که صبح هدایت دمید و شد تابان               در آسمان ولایت ستاره دهمین

ز آسمان امامت دمید خورشیدی                    که آفتاب جمالش گرفت روی زمین

به سالکان حقیقت دهید مژده که گشت           امام هادی فرمانروا و رهبر دین

مه سپهر فضیلت، محیط جود و کرم               شه سریر ولایت چراغ شرع مبین

ستاره ای که زِ انوار چهره روشن کرد              فضای کون و مکان را به نور علم و یقین

سرور سینه زهرا سلیل ختم رسل                  نهال گلشن طاها و روضه یاسین

شعر از قاسم رسا

شعر کامل را از اینجا بخوانید (کلیک کنید)

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۲ ، ۰۷:۳۱
خادمه الزهراء

عمری‌ست...

جمعه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۰:۴۵ ق.ظ

 

عمریست دلم میل به جایی دارد                   آنجا که زمین حال و هوایی دارد

یک روز می‌آید و ز جان می‌خوانم                 ایوان بقیع عجب صفایی دارد

شعر از: نیما نجاری

نابودی وهابیت صلواتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۰:۴۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه حساب

شنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۱، ۰۹:۲۸ ق.ظ

 

ساعات آخر سال است، و همه به سرعت خود را برای ورود به سال جدید آماده می‌کنند. امید داریم که سالی پر از خوشبختی در امور دنیا و آخرت، در پیش رو داشته باشیم و خداوند توفیقی بیشتر از سال گذشته به همه‌ی بندگانش ارزانی بدارد.

اما به نسبتِ فرصتی اگر چه کوتاه، با خود خلوت کنیم و یک حسابرسی از خود و صَرفِ یک سالِ عمر خود بکنیم. یک سال عمر، یعنی صرف مقدار زیادی از سرمایه‌ای که خداوند متعال در اختیار ما قرار داده و صد البته که صاحب سرمایه، روزی از کارگزار خود، حساب خواهد کشید.

از آیات قرآن و احادیث استفاده می‌شود که همه‌ی حرکات و اعمال و گفتار و حتی نفس کشیدن‌ها و افکار و نیت‌های انسان، ثبت و ضبط می‌شود؛ ایام می‌گذرد اما اینها برای حساب قیامت، باقی می‌مانند. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: روزی که (قیامت) هر کس هر عمل خیری را انجام داده، حاضر می‌بیند، و نیز هر عمل بدی را که مرتکب شده، حاضر می‌یابد و آرزو می‌کند بین او و عملش فاصله‌ی زیادی باشد.

و از آیات و احادیث بر می‌آید که فرمودند: در قیامت به طور دقیق به حساب بندگان رسیدگی می‌شود. تمام اعمال بندگان، چه کوچک و چه بزرگ، مورد محاسبه قرار می‌گیرد و از کوچکترین عمل‌ها، غفلت نخواهد شد.

با توجه به عقیده‌ای که به حساب دقیق قیامت داریم؛ چگونه می‌توانیم نسبت به اعمال و گفتار و اخلاق خود، بی تفاوت باشیم و اصلاً فکر نکنیم که در طول روز و هفته و ماه و سال و عمر، چه می‌کنیم؟! و چه توشه‌ای برمی‌داریم.

باید به یقین بدانیم که اعمال ما، مانند پژواک صدا درکوه است؛ می‌رود و چند ثانیه بعد، به سوی خود ما برمی‌گردد.

لازمه‌ی ایمان و عقل این است که خود، در دنیا، به حساب خود برسیم؛ و خوب اندیشه کنیم که چه کرده‌ایم و چه می‌کنیم؟ همان‌گونه که یک تاجر عاقل، هر روز و هر ماه و هر سال، به حساب دخل و خرج خود رسیدگی می‌کند، که مبادا ضرر کند یا سرمایه‌اش هدر رود. آری، اگر در صرف عمر، دقت نکنیم، ضرر خواهیم کرد؛ جناب اباذر فرمود: در عجب هستم از کسی که در مصرفِ مالش بُخل می.ورزد و حساب و کتاب دارد، ولی در مصرف عمر خود، بخیل نیست، درحالی‌که اگر مال، هدر شود امکان برگشت دارد ولی عمر وقتی تلف شد، امکان جبران ندارد.

انسان، در دنیا تاجر است و سرمایه‌اش، محدود؛ یعنی همین ساعت‌ها و روزها و هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها می‌باشد. سرمایه‌ای که خواه ناخواه به مصرف می‌رسد و انسان تدریجاً به پایان تجارتش نزدیک می‌شود، جوانیش به پیری؛ و توانمندیش به ضعف؛ و سلامتیش به بیماری تبدیل می‌گردد. اگر انسان، در برابر صرف عمر، عمل صالحی انجام داد و برای آخرت توشه‌ای برداشت، زیان نکرده زیرا آینده‌ای خوش و سعادتمند برای خودش فراهم آورده است ولی اگر عمر را مصرف کرد اما با بداخلاقی و ارتکاب گناه و معصیت، نفس خود را کثیف و آلوده ساخت؛ بزرگترین زیان را کرده است؛ ضرر و زیانی که قابل جبران نیست!

بهترین وسیله‌ای که کمک می‌کند در صرف عمر خود، دقیق باشیم، "حسابرسی روزانه" است.

رسول اکرم (ص) فرمودند: ای اباذر! قبل از آنکه در قیامت، به حساب تو برسند، در همین دنیا به حساب نفس خود، بِرِس، زیرا حساب امروز از حساب فردای قیامت، آسان‌تر است؛ و نفس خودت را قبل از توزین قیامت، توزین کن و به این وسیله خودت را برای قیامت آماده ساز؛ برای روزی که اعمالت بر خدای متعال عرضه می‌گردد و کوچکترین چیزی مخفی نخواهد ماند.

یا اینکه می‌فرماید: ای اباذر! انسان، اهل تقوا نمی‌شود جز اینکه، به حسابِ نفس خودش برسد؛ شدید‌تر از محاسبه‌ی شریک با شریکش. باید انسان خوب فکر کند که مأکولات و مشروبات و ملبوساتش را از چه راهی به دست می‌آورد؟ آیا از حرام یا حلال؟ ای اباذر! هر کس مقیّد نباشد مالش را از چه راهی کسب می‌کند خدا هم باکی ندارد که از چه راهی داخل آتش دوزخش نماید.

 

حال چگونه حسابرسی کنیم؟

البته کنترل و اداره‌ی نفس، کار سهل و ساده‌ای نیست، بلکه نیاز به تدبیر و سیاست و بردباری و تلاش و جدیّت دارد مگر نفس، نفس امارّه به این آسانی حساب پس می‌دهد؟!

حضرت علی (ع) فرمودند: هر کس که نفس خودش را، تحت تدبیر و سیاست قرار ندهد او را ضایع نموده است.

و فرمودند: هر کس که فریب نفس خود را بخورد او را به هلاکت می‌اندازد.

 

حسابرسی نفس را در سه مرحله برنامه ریزی کنیم:

اول: ابتدای صبح، مشارطه:

به طور جدّ، از تمام اعضای بدن خود، پیمان بگیریم که از راه خیر و ثواب، خارج نشود که البته شرطش اراده و تصمیم و همت و عزمِ جزم است و جداً برنامه‌ای برای مقابله با نفس داشته باشیم.

امام صادق (ع) فرمودند: چون شب فرا می‌رسد، ندا کننده‌ای ندا می‌دهد که همه‌ی خلایق بشنوند: ای آدمی‌زادگان! من، خلقِ جدیدی هستم، بر کارهایی که در من واقع شود گواهی می‌دهم، از من استفاده کن که بعد از طلوع شمس، دیگر به دنیا بر نمی‌گردم و بعد از آن دیگر نمی‌توانی در من، به حسنات خود بیفزایی و از سیئات توبه کنی، هنگامی که شب رفت و روز آمد، روز هم، همین کلام را خواهد داشت.

پس با خود شرط ببندیم عمر را تلف نکنیم.

دوم: در طول روز، مراقبه:

در طول روز، باید مراقب باشیم که به تعهدی که بسته‌ایم، عمل کنیم. انسان باید در همه‌ی احوال، مواظب و خود بیدار باشد و خدا را همواره حاضر و ناظر ببیند و اگر یک لحظه غفلت کرد بداند که شیطان و نفس امارّه رخنه کرده‌اند.

سوم: حساب اعمال: محاسبه:

لازم است که ساعتی را قرار دهیم و به کلیّه‌ی امور و اعمال روز خود، رسیدگی کنیم و حسابرسی کنیم. پس بر خوبی‌هایش شُکر؛ و از بدی‌هایش توبه کنیم. این امر آنقدر حائز اهمیت است که ائمه‌ی اطهار (ع) فرموده‌اند: کسی که به حساب خود، روزانه رسیدگی نمی‌کند از شیعیان ما نیست.

و حضرت علی (ع) فرمودند: هر کس که نفس خودش را بر عیب‌ها و گناهان توبیخ کند، از ارتکاب گناه اجتناب خواهد کرد.

آری، می نویسند عالم بزرگواری نماز جماعتش را، به‌جا آورد، سرِ سجاده شروع کرد به حسابرسی از خود، پس گفت: شصت سال عمر کرده‌ام، ضرب در ماه و ضرب در روز و ضرب در ساعت و ضرب در دقیقه و سپس گفت: اگر ساعتی یک گناه هم کرده باشم، پس وای بر من! از ترس همانجا فوت کرد.

نترسید! ما آن عالم آگاه نیستیم؛ شاید با حسابرسی، مقدار کمی از خداوند متعال و خودمان شرمنده شویم، فقط کمی از اینکه، او در حین انجامِ تمامِ اعمال، مرا می‌دیده‌است و می‌بیند؛ شرمنده شویم، پس راهی به سوی توبه و خودسازی و تزکیه باز خواهد شد.

البته اگر حرصِ دنیا ما را رها کند، حرصِ پول؛ ای کاش حرصِ خوشبختی داشتیم (خوشبختی واقعی). ای کاش حرصِ داشتنِ یک دلِ عاشق را داشتیم (عشق حقیقی). بزرگی سخنی جالب فرموده است: با پول می توان ساختمان خرید اما خانه و آشیانه خیر؛ رختخواب خرید اما خواب خیر؛ ساعت خرید اما زمان خیر؛ می‌توان مقام خرید اما احترام خیر؛ می‌توان کتاب خرید اما دانش خیر؛ دارو خرید اما سلامتی خیر؛ خانه خرید اما زندگی خیر؛ قلب خرید اما عشق خیر. پس چرا حرصِ چیزی را می‌خوریم که واقعاً چیز ارزشمندی را نمی‌توان با آن به دست آورد!

قبل از تحویل سال حسابرسی کنیم مبادا مغبون باشیم. این روایت امام علی (ع) را پیش رو بگذاریم که فرمودند: هر کس دو روزش مانند هم باشد، مغبون است؛ و هر کس همتش، فقط دنیا باشد از دنیا اندوهش سخت است؛ و هر کس فردایش از امروزش بدتر باشد، محروم است؛ و هر کس چون امور دنیایش روبه راه شود، اهمیتی به کار آخرتش ندهد نابود شده است؛ و هر کس در چاره جویی برای رفع نقص خود نباشد هوای نفس بر او چیره شده است؛ و هر کس روی به نقصان باشد مرگ برای او بهتر است از زندگی.

امید است که هر روزتان بهتر از دیروز باشد و نوروز برایتان روزی نو همراه با تفکرات نو و اعمال و رفتارهای نو و رو به کمال باشد.

 

لقمه‌ی عملی:

بیایید زنبوروار زندگی کنیم. این حشره‌ی عزیزی که سوره‌ای در قرآن به نامش نامگذاری شده‌است، در روایت هم داریم که مؤمن هم از زنبور عسل الگو می‌گیرد و چند خصلت او را در خود ایجاد می‌کند:

زنبور عسل به شدت از کثافت‌ها و پلیدی.ها پرهیز می‌کند. مؤمن هم به شدت از آلوده شدن به گناه پرهیز می.کند.

زنبور عسل هنوز هوا روشن نشده به تلاش و حرکت می.پردازد. مؤمن هم سحرخیز است و روزی خود را هنگام سحر از خداوند می‌طلبد.

زنبور عسل بر روی گل‌ها و شاخه‌ها و شکوفه‌های زیادی می‌نشیند، شهد آنها را می‌خورد ولی هیچ کدام را نمی‌شکند و از بین نمی‌برد. مؤمن هم بهره برمی‌دارد اما خرابکار و ویرانگر نیست.

زنبور، خودسر عمل نمی.کند، ملکه و فرمانروا دارد، در پی دستور او حر کت می‌کند. مؤمن هم خودسر و خودکامه نیست، به دنبال امام و مقتدای خود حرکت می‌کند.

زنبور عسل تمام روزنه‌های کندو را موم‌اندود می‌کند تا کسی از فعالیت داخلِ کندو با خبر نشود. مؤمن هم رازدار و کتوم است، هرگز اسرارش را در اختیار دیگران نمی‌گذارد.

زنبور سخت کوش و خستگی ناپذیر است برای تولید گِرَمی عسل، راههای زیادی را طی می‌کند. مؤمن هم تنبل و کسل و فشل نیست، سخت کوش و فعال است.

زنبور عسل برای رسیدن به ملکه، سخت تلاش می‌کند و می‌داند وقتی به کام ملکه رسید می‌میرد. مؤمن هم غایتِ آرزوهایش خداست، وقتی به لقاء الهی رسید در او فانی می‌شود و از هستی ساقط.

زنبور چون مطیع فرمان خداست، تلخی گلها را می‌مکد اما به شیرینی تبدیل می‌کند که شفای هر دردی را خداوند در آن نهاده. بیایید زنبور وار زندگی کنیم تا بلکه ثمره‌ی حیات ما هم عسل باشد برای دوای دردی.

 

ذکر:

«سَلام ٌ قَولاً مِن رَبٍّ رحیم» ۷۰ مرتبه می‌گوییم آنگاه سجده کرده و از خدا حاجت می‌خواهیم.

یا فاطمة الزهرا

بی تو حتی بهار، پاییز است               با تو تحویل می‌شود هر سال

بتکان خانه‌ی دل ما را                     ای شکوهِ محولَ الاحوال

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۰۱ ، ۰۹:۲۸
خادمه الزهراء

خداجویی و خداخواهی

پنجشنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۳۴ ق.ظ

 

بالاترین تجلی فطرت؛ خداجویی و خداخواهی است. «نیایش؛ همچون دم زدن، خوردن و آشامیدن لازمه‌ی انسانِ طبیعی است، چراکه از عمق سرشت و سنت طبیعی انسان، سرمی‌زند. هیچ ملتی و تمدنی در گذشته، به زوال قطعی فرو نرفت مگر آنکه پیش از آن، صفتِ نیایش در میان آن قوم، ضعیف شده بود.

نیایش نه سکون و تخدیر است بلکه اشباعِ تشنگیِ روح آدمی است و برخلاف تخدیر که به ضعف مبدل می‌شود، پیروز است. هیچ دری را نیایش نمی‌زند مگر آنکه به رویش گشوده می‌شود.

ای کاش انسانِ امروز همان‌گونه که زیبایی دانش را درک می‌کند، زیبایی خدا را نیز می‌شناخت.»

این نه گفتار پیامبر و نه گفتار امام بود، بلکه گفتار یک زیست‌شناس بود که نیکو دریافته است که به همان اندازه که جسم آدمی نیاز به آب و غذا دارد، روح و جان او حاجتمندِ پرستش و عبادت است؛ و به ناچار آن‌گونه که اگر به جسم، نیازش نرسد، می‌میرد یا ضعیف می‌شود؛ روح انسانی در اثر ترک پرستش به مرگ مبتلا می‌شود که مردگانِ جسمانی را حیات دیگری است ولی مردگان جان را:

«ثُمَّ لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیى‌»؛ در آنجا نه می‌میرد و نه زندگی می‌نماید.

خداشناسی و سپس خداطلبی یکی دیگر از خصوصیات فطری انسان است، انسانی به طول همه‌ی تاریخ.

این همه معابد و مساجد، دیرها و کلیساها، کنشت‌ها و خانقاه‌ها و حتی بتکده‌ها را همین تمنایِ جان، بنا نموده است.

رفتم به در صومعه عابد و زاهد                    دیدم همه را پیش رُخت راکع و ساجد

در میکده رهبانم و در صومعه عابد                گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

                         یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

شعر از: شیخ بهایی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر8ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۳۴
خادمه الزهراء

لقمه‌های پند

سه شنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۲۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر پیامبر کربلا، بانوی عشق و عقل و صبر، حضرت زینب، سلام الله علیها.

 

دم بخور در آبِ ذکر و صبر کن

شخصِ برهنه تا در میان آب می‌شود، از زخم نیش زنبورها «ایمن» خواهد بود اما همین که سر از زیر آب بیرون بیاورد، او را نیش خواهند زد. حال، بدان که همانا «آب»، «یاد خدا» و «زنبور»ها، «یاد غیرِ خدا» می‌باشد.

آبْ ذکرِ حق و زنبور این زمان            هست یاد آن فلان و آن فلان

در میان «آبِ ذکر خدا»، نفس را در سینه حبس کرده و صبر کن تا از وسوسه و افکار پلیدِ کهنه، رهایی یابی که پس از آن، دیگر تو از سر تا پا، طبع و خاصیت همان آب صاف را پیدا خواهی نمود؛ چنانکه آن زنبور از آب می‌گریخت، از تو نیز حذر کرده و دور می‌شود. پس از آن، اگر خواستی از آب، دور باش چراکه تو، هم‌ْطبعِ آب شده‌ای. پس کسانی که از دنیا گذشته‌اند، نیست نشده؛ بلکه در صفات حق، محو گردیده‌اند. یعنی که «صفاتِ» آنها در «صفات حق» مثل «نور ستارگان» در نور آفتاب محو شده است.

 

 

از خدمت به خلق پشیمان مشو

و اگر کسی قدر خوبی تو را ندانست، غمگین مشو؛ چون گنجشکها هر روز آواز می‌خوانند و هیچ‌کس تشکر نمی‌کند ولی باز هم آوازشان را ادامه می‌دهند.

نگاه مردم به تو متفاوت است، یک نفر تو را بد می‌بیند؛ و دیگری تو را خوب؛ و یکی دیگر تو را جذاب؛ و شخص دیگر تو را هیچ حساب نمی‌کند. تنها خداست که تو را آنگونه که هستی می‌بیند؛ پس خدا را مقصود و مراد خودت قرار بده.

 

 

وسعت و ضیغ دنیا تو را آشفته ننماید

این «جهان» را می‌توان به «گرمابه‌ی گرمی» تشبیه نمود که چون وارد آن شوی، جانت افسرده می‌شود. اگرچه «گرمابه» وسیع باشد ولی به علت گرم بودن، به نظر تنگ می‌آید و جان از آن در تنگنا و زحمت و رنج است؛ تا از آنجا خارج نشوی، دلت گشوده نخواهد شد، پس فراخی چنین منزلی چه فایده دارد!

تا برون نآیی بِنَگْشاید دلت                پس چه سود آمد فراخی منزلت

یا اگر «کفش تنگی» پوشیده و در بیابان فراخی قدم بزنی؛ فراخی بیابان برای تو تنگ می‌گردد و آن صحرا و دشت، به نظرت چون زندان خواهد شد. ولی هرکس از دور تو را می‌بیند، می‌گوید ببین که در آن صحرا، فلانی چون لاله‌ی شکفته، خوش و خرم است! او نمی‌داند که تو چون مردمان ظالم، از بیرون در گلشن و از درون، جانت در فغان است.

 

 

آگاه باش و فریب هر سخنِ به ظاهر آراسته و نیکو را مخور

شاید پلیدی‌ها در زیر آن نهان باشد. «گوینده» اگر «بد» باشد، هرچه بگوید، بدان که «بد» است. مرده، هرچه بگوید، گفته‌اش، بی‌جان و بی‌مغز است. سخن انسان، مرتبه‌ی نازل انسان و پاره‌ای از انسان است؛ چنانچه پاره‌ای از نان، همان نان است.

از آن جهت است که حضرت علی ابن ابیطالب (ع) فرمود: «گفته‌ها و نصایح جاهلان، چون سبزه‌ای است که در مزبله (زباله‌دان) روییده باشد؛ هرکس بالای این سبزه‌ها بنشیند، بر نجاست نشسته است.»

آری، نقره ظاهراً سفید و براق است ولی دست و جامه را سیاه می‌کند.

ظاهر نقره گر اسپید است و نو            دست و جامه می سیه گردد ازو

آتش، اگرچه شراره‌اش در نهایتِ سرخی و روشنی است ولی از اثر آن، سیه‌کاری را ببین که تا چه اندازه است.

برق، اگرچه به نظر، نورِ مطلق می‌رسد اما اثر آن، کور کردن چشمهاست.

برق اگر نوری نماید در نظر               لیک هست از خاصیت دزد بصر

 

شعرها از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ آبان ماه 1396

برای حفظ امانت، نشان عکاس بر روی عکسها حفظ شده است. عکاس عکس اول و سوم، ناشناس.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۸:۲۷
خادمه الزهراء

هرچه داریم زِ توست

دوشنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ

جاسوسان، محمود غزنوی را خبر کردند که اَیاز که بیش از همه مورد مدارا و احسان و انعام و اهتمام شما بوده و هست و از هیچگونه موهبت در باب ایشان دریغ نداشته و ندارید، چندی است که مشکوکانه با خانه‌ای در یکی از محلات قدیمی شهر، در رفت و آمد است و هیچ دور نمی‌نماید که در پی این ماجرا، دسیسه و توطئه و نیرنگی باشد که البته برای دولت و دربار شما بسی زیانبار است.

محمود، بی‌آنکه شیوه خود را تغییر داده باشد، با ایاز گفت: شنیده‌ام گاه گاه به یکی از خانه‌های شهر، آمد و شد داری؛ و من بی‌علاقه نیستم که آنجا را با چشمان خود ببینم. ایاز بی‌آنکه کمترین بیم و هراس را به خود راه دهد، با بی‌باکی تمام پذیرفت و گفت: هیچ مانعی در کار نمی‌بینم و در این زمینه، درنگ و کندی روا نیست.

هر دو به راه افتادند و به خانه رسیدند. ایاز درب را گشود، تعارف کرد، وارد شدند. خانه‌ای محقر بود و بر زمین پر خاک و غبارِ آن نیز گلیمی پاره که حتی به کمترین بها، مشتری و خریدار نداشت؛ و در گوشه‌ای دیگر نیز پوستینی فرسوده که تهیدستان نیز آن را خوش نمی‌داشتند؛ و گوشه‌ای دیگر نیز اسباب منزل که هیچ به کار نمی‌آمد.

محمود که در شگفتی فرو بود، با حیرت تمام پرسید: در این خانه، چیزی دیگر نیست؟! ایاز گفت: جز آنچه پیش چشمان شماست، چیزی دیگر وجود ندارد. پرسید: هر روزه، پیش از آنکه به دربار بیایی، به اینجا می‌آیی، چرا؟! این خانه گِلین و بی‌مقدار کجا و آن دربار شکوهمند کجا؟! و نیز این پوستین کهنه کجا و آن جامه‌های زربافت، حریر، اطلس و فاخر کجا؟!

ایاز آهی کشید و گفت: آن بیماری که دامنگیر بشر است؛ و نیز زشت و خطرخیز، خودفراموشی است؛ و برترین دانش؛ و زیباترینِ آن، آگاهی و وقوف بر خویشتن است. محمود! اگر روزی خود را به اینجا نرسانم، بیم آنست که به همین بیماری مُهلک و هولناک آلوده شوم. وقتی به اینجا می‌آیم، انحراف و اختلالی در خود نمی‌بینم و رذیلت‌های اخلاقی همچون: خودپسندی، کبر؛ و منیت‌ها سراغم را نمی‌گیرند. چون همین خانه‌ی گلین و آن گلیم کهنه و پوستین پُر وصله‌ی فرسوده، روزی خانه و فرش و جامه من بوده‌اند و هیچ گمان نمی‌بردم که دست تقدیر، مرا در زمره‌ی درباریان تو قرار دهد؛ و نه در خیالم می‌گنجید که نسیم مهر تو را اینگونه نصیب بَرَم و غرقه‌ی این همه نعمت‌های بی‌شمار باشم. پس آنچه اکنون دارم، نه از خود که از تو دارم و برای اینکه این‌همه فراموشم نشود، هر روزه به اینجا می‌آیم و با خود می‌گویم: ایاز! تو این بودی و نه بیشتر؛ و آنگاه به دربار می‌آیم و با خود می‌گویم: آنچه داری، نه از توست که از محمود است.

محمود که سراسر وجد و نشاط بود، گفت: ایاز! اکنون ذره ذره‌های وجودم، مالامال از مهر توست.

 

 

حال، داستان محمود و ایاز، شرحی است بر احوال ما و پروردگار عزیز عالم که سلطان هستی است.

آری، پیش از این، آنچه داشتیم، چیزی کمتر از داشته‌های ایاز بود؛ بلکه چیزی نبودیم جز خاک.

راستی، جوانمردان! این همه موهبت‌ها از کجاست؟ و از کیست؟

  • چرا گذشته‌ی خویش را از یاد برده‌ایم؟
  • چرا به خاک بودن خویش نظر نمی‌افکنیم؟
  • و چرا نعمت‌ها را که از ماست، یاد نمی‌کنیم؟

 

هزاران مرحبا بر مولانا علی (ع) که در اوجِ علی بودن، صورت بر خاک داشت و از خود این‌گونه یاد می‌کرد:

«أَنا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الحَقِیرُ المِسْکِینُ المُستَکِینُ»؛

خدایا! ناتوانم و خوار و کوچک و نیازمند و زمینگیر.

 

و در یک سخن، پوچم و هیچ؛ و آنچه دارم، روزی از کفم خواهد رفت و هیچ خواهم شد.

 

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 12ر7ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۰۱ ، ۰۹:۳۵
خادمه الزهراء

جلوه از حق است، تو جلوه‌گری

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۲۳ ق.ظ

 

اگر «آهن» سرخ بشود، سرخی از آهن نیست بلکه پرتو آتش است که در آهن جلوه می‌کند.

اگر دیدی که خانه یا پنجره‌ای روشن شد، تو بدان که روشنی از خورشید است؛ اگر در و دیوار بگوید این منم که روشن هستم و پرتو مال من است! آفتاب خواهد گفت: وقت غروبِ من، معلوم خواهد شد.

هر در و دیوار گوید روشنم               پرتو غیری ندارد این منم
پس بگوید آفتاب ای نارشید              چونکه من غارب شوم آید پدید

 

اگر «سبزه‌ها» بگویند این ماییم که سبز و خرم هستیم و این خرمی و شادابی از خودِ ماست! «تابستان» خواهد گفت: وقتی من رفتم، حالِ خود را ببینید.

سبزه‌ها گویند ما سبز از خودیم           شاد و خندانیم و بس زیبا خُدیم
فصل تابستان بگوید ای اُمَمْ              خویش را بینید چون من بگذرم

 

«تن» به خوبی و جمال خود می‌بالد و «روح» پر و بال؛ و جاه و جلال خود را پنهان کرده و می‌گوید: ای مَزبله! تو چیستی؟!

تو فقط چند روزی از پرتو من زنده هستی که ناز تو، جهان را پر کرده است! باش تا من از تو جدا شوم آن وقت معلوم می‌شود که تو چه بوده‌ای!

آری، آن وقت کسی که برای تو جان می‌داد، دستمال جلوی بینی خود می‌گیرد که بوی گند تو را استشمام نکند.

گویایی و بینایی و شنوایی از پرتو روح است، چنانکه جوشیدن آب از پرتو آتش است!

پرتو روح است نطق و چشم و گوش              پرتو آتش بود در آب جوش

 

همانطور که پرتو جان در تن جلوه‌گر است، پرتو ابدال و مردان بزرگ در جان ما حکومت دارد. وقتی جانان از جان صرف نظر کند، جان، حالِ تنی را پیدا می‌کند که جان از او دور شده باشد!

 

🌹 رسول خدا (ص) فرمودند: از امت من، کسانی هستند که از گوهر و نور وجودی من، در آنها وجود دارد؛ جان آنها با آن نور، مرا می‌بیند و من آنها را با همان نور مشاهده می‌کنم.

شعرها از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 1ر8ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۱ ، ۱۱:۲۳
خادمه الزهراء

ما برایِ خداییم

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۰۷ ق.ظ

 

آیا تاکنون به این موضوع فکر کرده‌اید که چرا ذره‌بین، پارچه را می‌سوزاند؟ بسیار ساده است، ذره‌بین، نور آفتاب را جذب می‌کند و از طریق کانون خود، آن را به یک نقطه منتقل می‌سازد بنابراین اگر پارچه یا کاغذی را جلوی آن بگیرید، می‌سوزاند. اما پنجره‌ی اتاق با وجود آنکه نور آفتاب را از خود عبور می‌دهد، نمی‌تواند پارچه را بسوزاند؟ تفاوت در این است که شیشه، قدرت متمرکز ساختن انرژی به‌دست آمده را ندارد و نور آفتاب را به همان طریقی که جذب کرده، انتقال می‌دهد.

یکی از بیماری‌های رایج اجتماعی، عارضه‌ی از این شاخه به آن شاخه پریدن است.

موفقیت و رسیدن به اهداف، جز با تمرکز بر خواسته‌ها ممکن نیست.

اهداف و برنامه‌هایتان را ستاره‌ی راهنمای زندگی خود قرار دهید و هر فعالیت و برنامه‌ی جدید را در چارچوب طرح بزرگ سرنوشت خود ارزیابی کنید.

امروز، سرگرم کاری بودن و فردا به کار دیگری پرداختن، فرد را هیچ‌گاه به جایی نمی‌رساند.

هرجا هستید باید با تمام وجود، آنجا باشید.

یک کشورِ تقسیم شده، در مقابل حمله‌های دشمن، مقاومت نخواهد کرد؛ و یک انسانِ تقسیم شده، نمی‌تواند به‌طور شایسته‌ای با زندگی برخورد کند.

و می‌دانی که خدا هم، همه‌ی تو را یک‌جا می‌خواهد.

بانوی دو سرا، زهرای اطهر (س) فرمودند: تو با همه وجود برای خدا باش تا خدا هم، همه برای تو باشد.

بیایید اینگونه باشیم.

  من آنِ تو اَم، تو را چه باشد؟ هیچی     تو آنِ منی، مرا همه هستی هست         

  شعر از: اوحدالدین کرمانی، اضافه شده به متن توسط ادمین

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر7ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۱ ، ۱۱:۰۷
خادمه الزهراء

آه از چوب خیزران

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۵۲ ق.ظ

سلام بر پیامبر کربلا، بانوی عشق و عقل و صبر، حضرت زینب (س)

در اردوگاه، دشمن، یکی از برادرانِ آزاده‌ی ما را زیر فشار قرار داد که او به امام خمینی (ره) توهین کند. آن دشمن کینه‌توز می‌گفت: باید به رهبرت اهانت کنی وگرنه رهایت نمی‌کنم. هرچه فشار آورد، او مقاومت کرد.

گفت: اگر از این بچه‌ها خجالت می‌کشی، من به رهبرت اهانت می‌کنم، تو فقط سرت را پایین بیاور!

هرچه آن شکنجه‌گر اهانت کرد، او سرش را بالا گرفت (سرانجام، به خشم آمد و) با کابل کشید تو صورت آن برادر. افسر بعثی که خودش آمر و ناظر بود، دلش به رحم آمد و گفت: جوان! چشمت دارد در می‌آید، سرت را بیاور پایین!

آن آزاده جواب داد: من با خدای خود عهد بسته‌ام که تا آخرین قطره‌ی خون و آخرین لحظه‌ی حیات، وفاداری‌ام را حفظ کنم.

آن افسر بعثی، این حالت را دید؛ تا اینکه روز عاشورا فرا رسید. ما روز عاشورا پابرهنه شده بودیم. آنها فهمیدند که این پابرهنگی به عنوان عزاداری برای آقا حسین بن علی (ع) است؛ و ناگهان با کابل و چوب ریختند داخل اردوگاه.

همان افسر، یک خیزران دستش گرفته بود. ما تا آن روز (چوب) خیزران ندیده بودیم. افسر بعثی، خیزران را محکم کشید تو صورتِ همان برادری که آن روز، زیر کابل، آن استقامت را نشان داده بود.

ناله‌ی آن جوان بلند شد و صدایش تمام اردوگاه را دربر گرفت. افسر بعثی یک مرتبه، متحیر ماند و گفت: تو همان کسی هستی که آن روز، زیر ضربه‌های کابل، صدایت درنیامد؟!

او هم جواب داد: آخر، امروز با خیزرانِ شما، یاد لحظه‌ای افتادم که سر نازنین آقا حسین بن علی (ع) میان تشت بود و یزید با خیزرانی که در دست داشت، به لب و دندان مبارکش می‌زد.

از خاطرات مرحوم ابوترابی، یاد مردانِ مرد به‌خیر.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

شبان تیره از دود فراق دوستان نالم                  ز کج‌رفتاری و بی مهری این آسمان نالم

نمی خندد لبم از بس غم پنهان به دل دارم         بسوزد بند بند استخوانم گر عیان نالم

به روز و شب، ز هجر دوستان و فرقت یاران        چو بلبل از فراق گل، به صحن بوستان نالم

حدیث کربلا و داستان آل طاها را                    چو آرم یاد همچون نی، به صد شور و فغان نالم

ز گل کردند خالی ناکسان گلزار زهرا را              ز گلچین شکوه گویم یا ز دست باغبان نالم؟

سر سلطان دین، مهمان شد اندر خانه خولی         به حال میهمان یا از جفای میزبان نالم؟

سرش را بی گنه ببرید شمر و ساربان دستش        ز جور شمر گریم یا ز ظلم ساربان نالم؟

برای خاتمی، اهریمنی ببرید انگشتش                ز سوز دل به حال آن سلیمان زمان نالم

به طشت زر سر سبط پیمبر خواند چون قرآن        بنالم من بر آن سر، یا ز چوب خیزران نالم؟

چو ابر نوبهاری زار بهر کشته گان گریم             چو نی بر غربت آل علی در بزم جان نالم

خزان شد تا بهار عمر اکبر شبه پیغمبر               چو بلبل از غم گل، با سرشک دیدگان نالم

روان شد کاروانی از اسیران، سوی شام غم          به حال آن اسیران، چون درای کاروان نالم

شعر از ترکی شیرازی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۱ ، ۱۰:۵۲
خادمه الزهراء