در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۴۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

زیباترین دعا برای زیباترین محبوب

پنجشنبه, ۱۵ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۱۳ ق.ظ

با سلام و درود

زیباترین دعا را برای زیباترین کسی که دوستش داریم از بیان یکی از زیباترین‌ها بیاموزیم. امام سجاد (ع) در مورد حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف، اینگونه دعا داشته‌اند:

اللّهُمَّ...اجعَلْنی مِنْ خِیارِ مَوالِیهِ وَ شِیعَتِهِ، أَشَدِّهِمْ لَهُ حُبّاً وَ اَطوَعِهِمْ لَهُ طَوعاً

خدایا مرا از برگزیدگانِ دوستان و شیعیانش، و شدیدترین آنها نسبت به او از نظر محبت، و رامترین‌شان در فرمانبری قرار ده

 

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۰۱ ، ۰۹:۱۳
خادمه الزهراء

 

نعنا را هرچه بچینی، جایش سبز می‌شود؛ کم که نمی‌شود هیچ، زیاد هم می‌شود.

بخشش، مانند نعنا چیدن است. نترس، جایش جایگزین می‌شود؛ پر می‌شود.

قانون خلأ این را می‌گوید: تو حفره‌ی خودت را ایجاد کن، کائنات پر می‌کند. قانون خلأ عجب قانونی است در طبیعت؛ و چه درس زیبایی برای زندگی می‌توان از این قانون گرفت.

اگر بخواهیم موهبت‌های الهی را جذب کنیم، ابتدا باید جای خالی باز کنیم. در این رابطه یکی از معلمان بزرگ ما در طبیعت، «گردباد» است.

شما می‌دانید که قدرت گردباد بسیار بیشتر از باد است. گردباد مجموعه‌ای از بادهای بسیار شدید و قدرتمند است که همه چیز را به داخل خود می‌کشد اما گردباد این قدرت جذب فوق العاده را از کجا دارد؟

علت جذب فوق العاده‌ی گردباد، خلأ درون آن است. گردباد حرکت دارد اما داخلش خالی است و همه‌ی این جذب‌ها و کشش‌ها از آن درونِ خالی است.

انسان هم باید مانند گردباد باشد. اگر بخواهید موهبت‌های الهی را جذب کنید و برنامه‌ریزی‌ها، تلاش‌های جسمی، تلقین‌ها، تجسمات و تلاش‌های ذهنی‌تان نتیجه دهد؛ اگر بخواهید نیایش‌ها و دعاهایتان اجابت شود، اول باید جا باز کنید و درون را خالی کنید.

یکی از راههای ایجاد خلأ، بخشودن دیگران است. گاهی اوقات ما فکر می‌کنیم با بخشودن دیگران احیاناً به کسی لطف کرده‌ایم اما ابداً اینطور نیست!

بخشیدن، اول از همه، لطفی است که ما در حق خود می‌کنیم تا میدان ذهن‌مان خالی شود. میدان ذهن‌مان باز می‌شود برای پذیرش چیزهای خوب و نیکو.

اگر کسی پدرش را نمی‌بخشد، مادرش را نمی‌بخشد، فرزندش و... را نمی‌بخشد، با این نبخشیدن، آنها را در میدان ذهنی خودش قرار می‌دهد و با یادآوری صبح و ظهر و شب، مدام آنها را چاق‌تر و چاق‌تر می‌کند تا تمام میدان ذهنیش را فرا گیرد و امکان جذبش کم شود.

باید دقت کنیم که لزوماً بخشیدن به معنای برقراری ارتباط دوباره نیست، مثلاً اگر کسی به شما لطمه زده است این بدان معنا نیست که او را ببخشید و مجدداً با او به همان وسعت، ارتباط برقرار کنید تا مجدداً به شما لطمه بزند.

بخشیدن پیش از هر چیز، یک فرآیند ذهنی و درونی است.

برای ایجاد خلأ و جذب موهبت‌های الهی بیشتر و افزون‌تر، یادتان باشد از هزار و یک نعمتی که خداوند مهربانمان دارد، اول از همه، بر بخشنده بودن او تأکید شده است. «بسم الله الرحمن الرحیم»؛ به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان.

آری، بخشش مانند نعنا است به‌زودی جوانه خواهد زد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 24ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 پی‌نوشت ادمین: بیایید امروز نذری کنیم، یک نذر از جنسِ بخشش و بخشایش، برای خاطر یکی از ائمه اطهار، مثلاً امیرالمومنینِ جان، یکی از کسانی که به ما بدی کرده‌اند را ببخشیم و اینگونه با خدا نجوا کنیم: ای پروردگار من، فلانی را می‌بخشم به علی که جانِ حبیبِ توست. در یک کتابی خواندم (گمانم کتاب سه دقیقه در قیامت) که اگر کسی به شما بدی کرده باشد، در آن دنیا، برابر آن بدی که به تو کرده، مدیون توست و به آن میزان باید به تو تقاص پس دهد. اما اگر او را در دنیا ببخشی، در آخرت، خدایِ او، بدیِ او در حق تو را به میزان سه برابر، جبران می‌کند. چه خوش معامله‌ای... هم دلت را در دنیا از بارِ سنگین کینه خالی می‌کنی، هم در آخرت، سه برابر پاداش دریافت می‌کنی و زرنگ است مومن!

بر تو خوانم زِ دفتر اخلاق                 آیتی در وفا و در بخشش

هر که بخراشدت جگر به جفا            همچو کانِ کریم زر بخشش

کم مباش از درخت سایه فکن           هر که سنگت زند ثمر بخشش

از صدف یاد دار نکته‌یِ حلم              هر که برد سرت گهر بخشش

شعر از حافظ

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۱ ، ۰۹:۱۹
خادمه الزهراء

اضطرار فرج

پنجشنبه, ۸ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۳۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود، تقدیم به همه آنهایی که امشب دلتنگی می‌کنند.

هردم بشارت‌های دل، از هاتف جان می‌رسد                  هرکس که از جان بگذرد، آخر به جانان می‌رسد

یک دم میاسا روز و شب، مردی بجو دردی طلب             چون جان ز درد آمد به لب، ناگاه درمان می‌رسد

ره گر دراز آید ترا، شیب و فراز آید ترا                         چون ترک تاز آید ترا، آخر به پایان می‌رسد

این خانه چون ویران شود، معمور و آبادان شود                این سر چو بی‌سامان شود، ناگه به سامان می‌رسد

ای مبتلا ای مبتلا، برکش صلا برکش صلا                  در دل اگر رنج و بلا، روزی به مهمان می‌رسد

اندیشه و اندوه و غم، رنج و تعب درد و الم                    هر یک نهد در دل قدم، با حکم و فرمان می‌رسد

بر دل اگر باری بود، بار غم یاری بود                          در پا اگر خاری بود، خار از گلستان می‌رسد

شعر از: میرزا حبیب خراسانی

 

بانویی پریشان‌حال، نزد امام ششم علیه السلام آمد و عرض کرد: تنها پسرم به سفر رفته، آمدنش دیر شده، دوبار به محضرت آمده‌ام، فرمودید برو، صبر کن، خواهد آمد!

اما به‌جانت قسم، آقای بزرگوارم! دیگر هیچ صبرم نمانده، طاقتم طاق شده!

حضرت فرمودند: برو به خانه‌ات که چشمت به آمدن پسرت روشن! زیرا خداوند فرموده است: وقتی طاقت بنده‌ام در کاری، طاق شده، هنگام فرج رسیده است.

خدا کند طاقتمان طاق شود!

برای فرجش صلواتی فرستید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 2ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 پی‌نوشت ادمین: از کلام استاد به یاد می‌آورم که می‌گفتند: کاش به اندازه اون پیرزن روستایی که شب، از نیومدن مرغش به لونه، مضطر و نگران می‌شه، از نیومدن و غیبت آقامون، دل‌نگران و مضطر می‌شدیم.... الهی به مضطر کربلا، عجل لولیک الفرج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۱ ، ۲۰:۳۶
خادمه الزهراء

عرض دلتنگی با صلوات جناب خواجه نصیر

پنجشنبه, ۸ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۱۶ ب.ظ

هوای پنج شنبه‌ها کمی دلگیر است...

نبودنت را لمس می‌کنم...

فرشته‌ی آسمانی مادرم

از وقتی رفتی تمام تکیه‌گاه‌ها از نظرم پوشالی است پدرم

سخت است کوه را از دست بدهی و با خیالش زندگی کنی....

صلواتی مرحمت کنید.  

 

سلام بر مهدی (عج) و یارانش،

بر آنانی‌که روزهای جمعه بدون یاد یار سفر کرده برایشان گلوگیر است و تنها با سلام و صلوات بر آن وجود نازنین گذر ایام را تحمل می‌کنند.

همه با هم بند آخر صلوات جناب خواجه نصیر را بخوانیم؛ که یدالله مع الجماعه:

أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم، وَ زِد وَ بارِک، عَلی صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبویَّة، وَ الصَّولَةِ الحَیدریَّة، و العِصمَةِ الفاطِمیَّة، و الحِلمِ الحَسَنِیَّة، و الشّجاعَةِ الحُسَینِیَّة، و العِبادَةِ السَّجّادِیَّة، و المآثِرِ الباقِریَّة، و الآثار الجَعفَرِیَّة، و العُلومِ الکاظِمیَّة، و الحُجَجِ الرَّضَوِیَّة، و الجُودِ التَّقَوِیَّة، و النَّقاوَةِ النَقَوِیَّة، و الهَیبَةِ العَسکَریَّة، و الغَیبَةِ الإلهیَّة، القائمِ بِالحَقِّ، و الدّاعی إلی الصِّدقِ المُطلَقِ، کَلمةِ الله، و أمانِ الله، و حُجّةِ الله، القائمِ بِأمرِ الله، المُقسِطِ لِدینِ الله، الغالِبِ لِأمرِ اللهِ، و الذّابِّ عن حَرَمِ الله، إمام السّرِّ والعَلَنِ، دافعِ الکَربِ والمِحَن، صاحبِ الجُودِ و المِنَن، الإمامِ بِالحَقِّ، أبی القاسِم محمّدِ بن الحَسن، صاحبِ العَصرِ والزَّمان، و قاطعِ البُرهان، و خَلیفةِ الرَّحمان، و شَریکِ القُرآن، و مُظهرِ الإیمان، و سیِّد الإنسِ و الجانّ، صَلَوات اللهِ و سلَامُهُ عَلیه و علیهِم أجمَعین.

الصَّلاةُ و السَّلامُ عَلیک، یا وَصیَّ الحَسَن، و الخَلَفَ الصّالِح، یا إمامَ زَمانِنا، أیُّها القائمُ المُنتَظَرُ المَهدِیّ، یابنَ رسول الله، یَابنَ أمیرِالمُؤمنین، یا إمام المسلمین! یا حُجَّةاللهِ عَلی خَلقه! یا سَیِّدنا و مولانا! إنّا تَوَجَّهنا، و استَشفَعنا، وَ تَوَسَّلنا بِکَ إلی اللهِ، وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، فِی الدُّنیا و الآخِرَة، یا وجیهاً عِندَ الله، إشفَع لَنا عِندَ الله عَزَّوَجَلّ.

 

بارخدایا! رحمت‌های پیاپی فرست، و درودهای خجسته خویش را ارزانی دار، بر امام بزرگواری که صاحب دعوت محمدی است، و صولت حیدری، و عصمت فاطمی، و حلم حسنی، و شجاعت حسینی، و عبادت سجادی، و مفاخر باقری، و آثار جعفری، و علوم کاظمی، و حجج رضوی، و جود تقوی، و نقاوت نقوی (یعنی پاکی و پاکیزگی و مطهر بودن)، و هیبت عسکری، و غیبت الهی، آن قائم به حق، و درفش‌افراز صدق مطلق، کلمه خدایی و امان الهی، و حجت ربانی، برپای‌دارنده امر خدای، و گسترنده آیین عدل خدای، و پیروزگرداننده حکم خدای، و پاس‌دارنده ناموس خدای، امام آشکارا و نهان، برطرف سازنده گرفتاری‌ها و اندوهان، صاحب جود و بخشش و احسان، امام برحق، ابوالقاسم محمد بن الحسن، صاحب عصر و زمان، روشن‌کننده حق و برهان، خلیفه خدای رحمان، عِدل و انباز قرآن، آشکارساز مظاهر ایمان، و مهتر آدمیان و پریان. رحمت‌ها و درودهای خدایی بر او باد و بر همه نیکان پاک او.

درود و رحمت و سلام و تحیت بر تو باد! ای وصیّ حسن عسکری، و ای جانشین شایسته شایستگان، ای امام زمان، ای مهدی قائم منتظران، ای زاده ختم رسولان، ای فرزند امیرمؤمنان، ای امام مسلمانان، ای حجت خدا در میان مردمان، ای سرور ما، ای مولای ما! ما به آبروی تو، روی به درگاه خدا آوردیم، و تو را نزد خدای شفیع ساختیم، و به اعتبار منزلت تو، حاجات دو جهان خویش طلبیدیم. ای سرافراز در نزد خدا، و ای آبرومند بارگاه کبریا، حاجات ما را، از خدای عزیز جلیل، تو طلب کن، و برآوردِ آن‌ها را تو بخواه.

 

قیامت قامت ای قامت قیامت             قیامت کرده‌است، این قدّ و قامت

مؤذن چون به بیند، قامتِ تو              به قد قامت بماند، تا قیامت

روح دکتر محسنی کبیر شاد.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 29 و 30ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۰۱ ، ۲۰:۱۶
خادمه الزهراء

احادیث نسب‌شناسی حضرت مهدی

جمعه, ۲ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۱۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

درود بر همه دلتنگان عصر جمعه؛ که هیچ چیزی باعث انبساط خاطرشان نمی‌شود جز ذکر نام یار سفر کرده؛ یا ابا صالح المهدی ادرکنی.

وقتی به این فکر می‌کنم که چقدر دوستش دارم، پر از امید و ذوق می‌شوم؛ و وقتی می‌بینم چقدر کم می‌شناسمش، پر از تاسف و شرم!

راستی هر کدام چند روایت در مورد ایشان بلدیم، بیاد داریم، به دیگران یادآوری کرده‌ایم؟

 

🌷 در مورد اینکه امامان دوازده نفرند، اولشان علی علیه السلام و آخرشان مهدی (عج) است، ۹۱حدیث.

🌷 و مهدی از عترت پیامبر (ص) است، ۳۸۹حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد علی علیه السلام است، ۲۱۴حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد فاطمه (س) است، ۱۹۲حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد حسین علیه السلام است، ۱۴۸حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد علی ابن الحسین علیه السلام است، ۱۸۵حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد امام باقر علیه السلام است، ۱۰۳حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد امام جعفر الصادق علیه السلام است، ۱۰۳حدیث.

🌷 و مهدی ششمین اولاد امام جعفر الصادق علیه السلام است، ۹۹حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد موسی بن جعفر علیه السلام است، ۱۰۱حدیث.

🌷 و مهدی پنجمین فرزند موسی بن جعفر علیه السلام است، ۹۸حدیث.

🌷 و مهدی چهارمین اولاد علی بن موسی الرضا علیه السلام است، ۹۵حدیث.

🌷 و مهدی سومین فرزند امام محمد تقی علیه السلام است، ۹۰حدیث.

🌷 و مهدی از اولاد امام هادی علیه السلام است، ۹۰حدیث.

🌷 و مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، ۱۴۸حدیث.

🌷 و نام پدر ایشان حسن است، ۱۴۸حدیث.

🌷 و مهدی همنام و هم‌کنیه رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلم است، ۴۷حدیث.

و شما چند روایت را خوانده‌ای؟ راستی روزهای انتظار را چگونه می‌گذرانیم؟

دلم خیلی می‌سوزد و دنبال دل سوخته می‌گردم!

بیا سوته دلان گرد هم آییم               که قدر سوته دل، دل سوته دانه           باباطاهر

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 16ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۱ ، ۱۲:۱۰
خادمه الزهراء

 

باید بین چهار رکن زندگی موازنه برقرار کرد: جسم، روح، دنیا و عقبا.

در قرآن و کتب روایی یکی از مباحث بسیار زیبا، بحث دنیا و آخرت است که البته بحث همه‌ی ادیان الهی می‌باشد و همه‌ی انبیا، به‌حق یکی از اهداف بلندشان معرفی خوبی‌ها و بدی‌های دنیا بوده؛ دنیای ممدوح و دنیای مذموم.

و همچنین معرفی اهل دنیا؛ آنان که تنها هدفشان در زندگی، متاع مادی دنیا است؛ و هرگاه دنیای‌شان به کامشان باشد، هیچ غمی نخواهند داشت که البته خداوند تمام نوش‌های دنیا را توأم با نیش قرار داده تا بلکه انسان‌ها، فریفته‌ی نوش‌های دنیا نشوند.

حکایت آن حکیم معروف است که فرمود: کسی از کنار چاهی عبور می‌کرد، پایش لغزید و به داخل چاه افتاد اما به چوب بلندی برخورد کرد که به شکل عمودی در داخل چاه قرار داشت، خوشحال شد و با دستانش به چوب چسبید.

هنوز آرام نشده بود که دید دو موش سیاه و سفید از پایین و بالا، دو سر چوب را به سرعت می‌جوند و می‌خورند و چوب را کوتاه می‌کنند. کمی که دقیق‌تر نگاه کرد، دید که شیری گرسنه در ته چاه، دهان باز کرده و منتظر است که چوب، جویده و تمام شود؛ و این فرد سقوط کرده به انتهای چاه و او را پاره پاره کرده و بخورد!

او ترسید و به وحشت افتاد. به فکر راه چاره افتاد که ناگهان چشمش به دیواره‌ی چاه افتاد که زنبوران لانه‌ای ساخته و عسل تولید کرده بودند. عطر و بوی عسل و شیرینی‌اش، او را وسوسه کرد، یک دستش را از چوب رها کرد و با انگشت، مشغول کندن عسل و خوردنش شد؛ اما با هر انگشتی که به داخل لانه‌ی زنبوران فرو می‌برد و ذره‌ای عسل درمی‌آورد، زنبوران به دستش حمله می‌کردند و با نیش‌های خود، دست او را می‌آزردند اما طعم و مزه‌ی عسل، دوباره او را وسوسه می‌کرد.

حکیم می‌گوید: آن شخص، همه‌ی ما هستیم؛

و آن چاه عمیق، دنیای ماست؛

و آن چوب عمودی، عمر ماست؛

و آن دو موش سیاه و سفید، شب و روز هستند که به سرعت عمر ما را می‌جوند و می‌خورند؛

و آن شیر گرسنه هم مرگ است که در انتهای عمر، منتظر ماست؛

و آن عسل چسبیده به دیواره‌ی چاه، شیرینی لذت‌های دنیاست؛

و آن زنبورها هم نیش‌ها و سختی‌های همراه با نوش‌های دنیا هستند؛

و ما هم فریب خورده‌ی لذت‌ها و غافل از سرعت گذر عمر هستیم!

راستی تا به حال فکر کرده‌ایم که اگر امروز آمار اهل دنیا را ملائکه نشان ما بدهند، ما هم از اهالی دنیا هستیم یا نه؟! منظور، دنیای مذموم است نه دنیای ممدوح!

 

فرمود خداوند: ای احمد! دنیا و دنیاپرستان را دشمن بدار ولی آخرت و اهلش را دوست بدار. عرض کرد: خدایا، دنیاپرستان و دنیادوستان و اهل آخرت کیستند؟ فرمود: اهل دنیا کسی است که:

  • خنده‌اش زیاد (خنده‌های بیهوده و از سر مستی و خواب)؛
  • و خشمش فراوان و بسیار است (یعنی راحت‌طلب و پرتوقع و طلبکار از دیگران)؛
  • و خشنودی آنان کم و راضی به قضای الهی نیستند؛
  • وقتی که می‌خواهند از خداوند اطاعت کنند، کسل؛
  • و هنگام نافرمانی خدا، قهرمان و دلیر می‌باشند (هیچ ترس و واهمه‌ای از نافرمانی خداوند ندارند)؛
  • و میل و رغبت به اطاعت و ارتباط با درگاه الهی ندارند؛
  • آرزویشان دور و دراز؛
  • و مرگشان نزدیک،
  • از خود بازجویی نمی‌کنند (اهل محاسبه و حساب‌کشی از خود نیستند)؛
  • فایده و بهره‌شان، کم؛
  • سودمند به احوال مردم و جامعه نیستند بلکه خیرشان محدود به خودشان است ولی سخن بسیار می‌گویند (اهل ادعا و حرف‌اند، مرد عمل و خدمت نیستند)؛
  • از عذاب خداوند کمتر می‌ترسند و سرور و خوشحالی آنان زیاد است (کام‌روایی خود را از لذت‌های دنیا می‌بینند به همین دلیل هم راضی و شادند)؛
  • انسانِ سپاسگزار نیستند و بر گرفتاری، صبر ندارند؛
  • و مردم را به دیده‌ی کوچکی و حقارت می‌نگرند و خود را می‌شناسند؛
  • و بر کارهای خیری که انجام نمی‌دهند، تأسف نمی‌خورند!

رسول خدا (ص) عرض کردند: خدایا، آیا غیر از اینها عیب‌های دیگری هم در اهل دنیا وجود دارد؟

فرمود: ای احمد! عیوب اهل دنیا زیاد است از جمله اینکه

  • در تاریکی جهل و نادانی غوطه‌ورند
  • و در برابر معلمان و استادان، فروتنی نمی‌کنند
  • و خود را عاقل و خردمند می‌دانند و حال آنکه در نزد عرفا، از حمقا و نادانان‌اند.

جای تأسف که بسیاری از نشانه‌های اهل دنیا را می‌توانیم در خود پیدا کنیم اما به‌دلیل داشتن همین علایم و قرار گرفتن در زمره‌ی اهالی دنیا، خود را برتر و عاقل و عالم در دین می‌دانیم و به‌طور مدام، به جای یاد گرفتن و آموختن معارف دینی، مشغول انتقاد و بدگویی از معلمان دین و استادان معرفت شده‌ایم! شاید می‌خواهیم به این وسیله سرپوشی به عیوب فراوان خود بگذاریم! به کجا رسیده‌ایم؟!

 

مرحوم شیخ عبدالحسین لاهیجی از قول مرحوم شیخ مجتبی قزوینی نقل کرده‌اند که: مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر الهیان قزوینی از شاگردان حضرات آیات آخوند خراسانی و سیّد محمد کاظم یزدی به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرّف گردید، به منزل من وارد شد، موقع خواب برایش رختخواب گذاشته و از اتاق خارج شدم. پس از چند ساعت، جهت انجام کاری به اتاق رفتم، دیدم ایشان زانو بغل گرفته و نشسته‌اند. گفتم:آقا دایی، چرا نمی‌خوابید؟!

فرمودند: پا را که برای خواب دراز کردم، متوجه شدم به طرف حرم حضرت رضا علیه‌السلام است! به این طرف گرداندم، دیدم به سوی عکس مرحوم آقای بروجردی است که یک مرتبه شمایلش مقابلم مجسم شد. لذا به احترام حضرت رضا علیه‌السلام و مرحوم آقای بروجردی که سیّد و عالم جلیل‌القدری هستند، اینگونه استراحت می‌کنم!

من جای عکس را تغییر دادم تا ایشان راحت بخوابند.

به ‌راستی چه بر سر ما آمده‌است؟!

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم          بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به ‌وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم         به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

به مرجعی که درآیند شاهدان دو عالم             نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخوابم              ز خواب عاقبت آگاه به بوی موی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم             جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان          مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

شعر از سعدی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۴۱
خادمه الزهراء

 

از اتفاقات بسیار مهم و عجیب اسلام، مسأله‌ی معراج رسول خداست که بر تمام مسلمانان فرض است که به آن اعتقاد داشته باشند؛ و باور داشته باشند که این اتفاق، یک اتفاق جسمانی بوده و تمام این سیر نورانی و الهی، با همین بدن فیزیکی و جسمانی اتفاق افتاده است.

در این لقمه، بر آن نیستم که بحث معراج را بیان کنم بلکه می‌خواهم سخنی از سخنان الهی را که در شب معراج، خداوند تبارک و تعالی به رسولش فرموده با هم مزه کنیم و کام جان خود را روشن نماییم. البته حدیث معراج، حدیثی بسیار طولانی است که می‌شود گفت یک دوره آموزشی اسلام از تمام جهات است و ما تکه‌ای از این حدیث را برای امروز انتخاب کرده‌ایم.

خداوند فرمود: «ای احمد! هرگاه بنده، شکمش را گرسنه نگاه دارد (کم‌خوری کند) و زبان خود را حفظ کند، به او حکمت می‌آموزم، اگرچه کافر باشد؛ تا حکمت او برایش حجت و وبال باشد؛ اگر مؤمن باشد حکمت، برای او چراغ راه و برهان و شفا و رحمت است و به این وسیله آنچه را که نمی‌دانسته، فرا می‌گیرد و بینا می‌شود به آنچه که نمی‌دیده‌است؛ و به اول چیزی که او را بینا می‌کنم این است که عیوب خودش را ببیند تا از عیب‌های دیگران بازمانده؛ و او را آنچنان به لطیفه‌ها و دقایق علم بینا می‌کنم که شیطان بر او داخل نگردد.»

وقتی انسان با دید الهی که همان بصیرت می‌باشد، به عیوب خود واقف شد، با همان دید الهی به سوی راهکارها و درمانها حرکت می‌کند؛ و صد البته همان خدایی که او را به عیب‌هایش بینا نموده، راه درمان را هم به او نشان داده و قدرت درک و فهم و برخورداری از آنها را هم به او عنایت کرده و می‌کند؛ و در نتیجه او را از بیهوده‌کاری و اتلاف عمر و بی‌راهه رفتن، دور می‌دارد و گوشش را به شنیدن مواعظ شنوا می‌کند.

 

خداوند فرمود: «ای داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم اما مردم آنها را در جاهای دیگر می‌طلبند ولی به‌دست نخواهند آورد:

  • علم را در گرسنگی و کوشش قرار دادم ولی مردم آن را در سیری و راحتی می‌جویند و به‌دست نخواهند آورد؛
  • و عزت را در اطاعت از خودم قرار دادم ولی آنها در دربار پادشاهان می‌جویند اما به آن نرسند؛
  • و غنا و بی‌نیازی را در قناعت قرار دادم ولی آنها در زیادی مال می‌طلبند اما به آن دست نیابند؛
  • و خشنودی خودم را در خشم گرفتن بر نفس قرار دادم ولی مردم آن را در رضای نفس می‌جویند ولی نمی‌یابند؛
  • و راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم ولی مردم آن را در دنیا می‌طلبند اما به آن دست نخواهند یافت.»

اگر خداوند، گوش شنوایی و چشم بصیرتی مرحمت کند، متوجه می‌شویم که همگی، این پنج عیب بزرگ را داریم و روزانه با آنها زندگی می‌کنیم اما هیچ‌کس آنها را به عنوان عیب و درد نمی‌شناسد!

به‌راستی اگر همین پنج درد را با پنج مرهمی که خداوند مرحمت کرده، مداوا کنیم، زندگی چه زیبا خواهد شد و ما چه انسانهای زیبایی خواهیم بود!

 

خوشا حال آنانکه زیبا دیدند، زیبا شدند، زیبا زیستند، زیبا رفتند؛ و خاطرات زیبایی به‌جا گذاشتند.

از زیبارویان روزگار بود و از الطاف الهی بر همگان بود اعم از اهل دل؛ و اهل علم؛ و اهل عقل؛ و اعم از مردم کوچه و بازار. این مرد الهی به توده‌های مردم علاقه‌ی بسیار داشت و فاصله‌ای میان خود و آنان احساس نمی‌نمود. گاهی به مسجد محل می‌رفت، در گوشه‌ای بین مردم می‌نشت. هنگامی‌که در دارالزهد حضرت رضا علیه السلام در انتظار خاکسپاری جسم بی‌جانش نشسته بودند، یکی از خدام حرم با صدای بلند گفت: آقا، هر وقت برای زیارت می‌آمد، در کنار ما می‌نشست و به دلجویی و احوالپرسی خادمان حرم رضوی می‌پرداخت؛ و هرگز حتی ذره‌ای خودبینی در وجودش نبود!

 

جالب اینکه یک روز رزمنده‌ای از خاطرات جبهه خود تعریف می‌کرد؛ گفت: در سال ۶۰ در جبهه با راننده کامیونی برخورد داشته که گفته از ارادتمندان استاد جعفری هستم، با تعجب گفتم: مگر شما ایشان را می‌شناسید؟! راننده کامیون پاسخ داد: ما چند تن از رانندگان، هر چند وقت یک بار، خدمت استاد می‌رسیم و از محضرشان استفاده می‌کنیم، روابط ما با آقا به قدری صمیمی هست که اگر هم ایشان در منزل نباشند، سفارش کرده‌اند به اتاق کارشان برویم و با چای از خود پذیرایی کنیم تا ایشان بیایند!

به‌راستی زیبا زندگی کردن، هنرمندی می‌خواهد.

گوهر معرفت آموز که با خود ببری                 که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا           ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
شعر از حافظ

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 21ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۱
خادمه الزهراء

در کلاس طهارت نفس، اولین درس، انجام دادن واجبات و ترک معاصی و گناهان است. اگر در این کلاس یاد بگیریم که اعضا و جوارح خود را از آلودگی‌ها پاک کنیم؛ و ذهن و افکارمان را از اوهام و خیالات پاک کنیم؛ و قلب‌مان را از رذائل اخلاقی پاک کنیم و در این سه بُعد، طهارت داشته باشیم؛ آنگاه است که راه به‌سوی قرب الهی و انس با حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف مانند اتوبان و شاهراه باز است.

 

 

در علوم اخلاقی یک قاعده کلی داریم که اصطلاح قشنگی است با عنوان واردات و صادرات.

اگر وارداتت غذای پاک و حلال بود بدان که صادرات شما هم اعمال خوب است. اگر وارداتت حرام، شبهه‌ناک، غذای نجس و آلوده بود، صادراتتان هم آن روز وضعش خراب است.

«یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»؛ ای انبیا! غذای پاک و حلال بخورید و اعمال شایسته انجام بدهید.

این دو جمله چه تناسبی با هم دارد؟

یعنی هرکه می‌خواهد نماز زیبا، عبادات خالص انجام دهد، در خوردن غذا مواظب باشد؛ ببیند چه غذایی را می‌خورد. هر غذایی را حق ندارد بخورد؛

«فَلیَنظُرَ الاِنسانُ الی طَعامِهِ». این آیه دو معنا دارد:

معنای اول: خدای منّان یک تیر و دو نشان کرده است. می‌فرماید: بشر نیاز به غذا دارد؛ هم غذای جسمی و هم غذای فکری و قلبی. «فَلیَنظُرَ الاِنسانُ الی طَعامِهِ»؛ انسان باید بیندیشد و بنگرد به غذایش؛ آیا حلال است یا حرام؛ آیا پاک است یا نجس و آلوده؛ باید به غذایش نگاه کند و هر غذایی را وارد بدن نکند.

معنای دوم: «فَلْیَنْظُرِ اَلْإِنْسَانُ إِلىَ عِلْمِهِ مِمَّنْ یَأْخُذُهُ».‏ امام صادق (ع) فرمودند: انسان به غذای فکری و به غذای روحی و قلبیش هم باید نگاه کند؛ علمت را از کجا می‌گیری؟ علمت را از چه کتابی می‌گیری؟ آیا از قرآن، از احادیث و روایات، از نهج البلاغه و صحیفه سجادیه می‌گیری؛ یا دنبال هر کتاب و هر نویسنده‌ای؛ و هر قلم مسموم و آلوده‌ای حرکت می‌کنی؟ «فَلیَنظُرَ الاِنسانُ الی طَعامِهِ»؛ انسان باید به غذای فکری و روحی‌اش نگاه کند و ببیند از کجا غذا می‌گیرد.

انسان باید مواظب محرمات و واجبات باشد. این اولین قدم و وسطین قدم و آخرین قدم است که این قدم تا آخر با من و شما هست.

آید آن روز که من، هجرت از این خانه کنم                از جهان پرزده، در شاخِ عدم لانه کنم
رسد آن حال که در شمع وجودِ دلدار                        بال و پر سوخته، کارِ شب پروانه کنم
روى از خانقه و صومعه برگردانم                             سجده بر خاک دَرِ ساقى میخانه کنم
حال، حاصل نشد از موعظه صوفى و شیخ                  رو به کوىِ صنمى واله و دیوانه کنم
گیسو و خالِ لبت، دانه و دامند، چسان                      مرغ دل، فارغ از این دام و از این دانه کنم
شود آیا که از این بتکده، بر بندم رخت                     پر زنان، پشت بر این خانه بیگانه کنم
شعر از: امام خمینی (رحمة الله علیه)

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 2ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۱:۳۴
خادمه الزهراء

 

همیشه به‌خاطر دارم که این شعر، اولین شعری بود که از استاد بزرگوارم مرحوم خانم مالک یاد گرفتم ]شعر از حافظ - ادمین[:

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند                 بر اثر صبر نوبت ظفر آید

وقتی این شعر را برایم خواند، پرسید: آیا فهمیدی یعنی چه؟ از آنجا که بسیار جاهل و نادان بودم، گفتم: بله؛ و برای این بله، چهل سال است که افسوس می‌خورم که ای کاش گفته بودم: نه، نمی‌دانم، شما بفرمایید که چه معنا دارد.

اگر چه این معنا را در طی ده سال زندگی در کنارش به عینه دیدم اما افسوسِ آن بله را هنوز با خودم دارم و هرگز نفهمیدم که در صبر چه حکمتی نهفته است که خداوند زیباترین وعده‌ها را به صابران داده: هم بشارت، هم صلوات و رحمت، هم وعده‌ی لقاء الهی.

پیامبر (ص) فرمودند: جبرئیل نزد من آمد و عرض کرد: خداوند مرا با هدیه‌ای به‌سوی شما فرستاده است که به هیچ‌کس قبل از شما عطا نفرموده‌است. من پرسیدم: آن هدیه چیست؟

گفت: صبر و بهتر از آن. گفتم: بهتر از صبر چیست؟

گفت: رضا و بهتر از آن. گفتم: بهتر از رضا چیست؟

گفت: زهد و بهتر از آن. گفتم: بهتر از زهد چیست؟

گفت: اخلاص و بهتر از آن. گفتم: بهتر از اخلاص چیست؟

گفت: یقین و بهتر از آن. گفتم: بهتر از یقین چیست؟

گفت: به‌راستی که راه وصول آن توکل بر خداوند است.

گفتم: توکل چیست؟ گفت: آنکه بدانی که مخلوق هیچ زیان و منفعتی نرساند و عطا و منع نکند؛ و با چنین اعتقادی از مردم مأیوس گردد.

پس وقتی بنده چنین شد، به‌غیر از خدا به کسی امیدوار نشود؛ و از غیر خدا نترسد؛ و به هیچ‌کس جز او چشم و طمع ندارد. این است معنی توکل!

گفتم: معنی صبر چیست؟ گفت: در سختی‌ها آنچنان باشی که در خوشحالی هستی؛ و در تنگ‌دستی و فقر آنچنان باشی که در توانگری هستی؛ و در گرفتاری آنچنان باشی که در عافیت هستی؛ و از آنچه که بر تو وارد می‌شود به مخلوقات شکایت ننمایی.

در روایات آمده‌است که حضرت عیسی علیه‌السلام عرض کرد: پرودگارا، دوست دارم یکی از اولیای خودت را به من نشان بدهی که در بهشت با من، هم‌درجه باشد. ندا آمد: در فلان بیابان، دهی است و در آن قلعه‌ای وجود دارد و پیرزنی در آن زندگی می‌کند که از امت تو می‌باشد، او در بهشت، هم‌درجه و هم‌مقام با تو خواهد بود؛ و از اولیای ماست.

حضرت به‌سراغ او رفت؛ پیرزنی دید بسیار نحیف و ناتوان که چشمانش نابینا بود و قدرت راه رفتن هم نداشت در عین حال مدام مشغول ذکر گفتن بود. حضرت بر او سلام کردند، او هم جواب داد: علیک السلام یا روح الله!

حضرت فرمودند: تو هرگز مرا ندیده‌ای و با هم هیچ صحبتی نداشته‌ایم و چشم‌هایت هم نابیناست، چگونه مرا شناختی؟!

گفت: یا روح الله! آن کس که مرا به تو معرفی کرد، تو را هم به من معرفی کرد.

حضرت فرمودند: چه ذکری می‌گویی؟ گفت: «الحَمدُ للّهِ عَلی نَعمائِهِ وَ الشُّکرُ عَلَی آلائِه»

حضرت فرمودند: برای کدامین نعمت، شکر خدا می‌کنی؟!

گفت: یا عیسی! هیچ کس مثل من، نعمت به او تمام نشده، خداوند به من قلبی داده شاکر؛ و زبانی داده‌است ذاکر؛ و بدنی داده‌است صابر. چه کسی غنی‌تر از من است؟! پس چرا تشکر نکنم از او به‌خاطر عنایاتی که بر من روا داشته‌است؟!

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند                در اثر صبر نوبت ظفر آید

شاید صبر و ظفر دو روز هستند:

🌹 صبر عاشورا؛
🌹 و ظفر روز ظهور مهدی (عج) که نتیجه‌ی کربلاست!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۱
خادمه الزهراء

 

در تلاوت قرآن روزانه، به آیه‌ی ۲۷ سوره مبارکه‌ی نور رسیدم.

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَستَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی‏ أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»

ای اهل ایمان در هیچ خانه‌ای غیر از خانه‌ی خود وارد نشوید، مگر آنکه با صاحبش اُنس و آشنایی برقرار کنید و چون رخصت یافتید، داخل شوید و به اهل آن خانه سلام کنید؛ این برای خیر و سعادت شما بهتر است، باشد که متذکر (شئون اجتماعی و آداب دوستی و همسایگی) شوید.

بر آن نیستم که وارد تفسیر آیه شوم که فرصت بیشتری می‌طلبد فقط به ‌اندازه‌ی یک‌ لقمه.

این آیه در بیان یکی از مهم‌ترین حقوق اجتماعی انسان‌ها است و آن، این است که خانه و حصار زندگی هر کس حرم امن اوست و هیچ‌کس حق ندارد بدون اُنس و الفت قبلی و رضایت صاحب‌خانه و سلام کردن بر او و پاسخ شنیدن، که نشان اعلام امنیت و صلح متقابل است، به خانه کسی وارد شود.

ورود به خانه‌ی دل‌ها و سرای ضمیر آدمیان نیز بدون انس و الفت و سلام و تحیت روا نیست.

سؤال کردن، در کوفتن و تقاضای ورود به خانه‌ی دیگری است.

نمی‌توان بی‌مقدمه کسی را متوقف کرد که شما کجا می‌روید؟ یا نظرتان درباره‌ی فلان موضوع چیست؟

این کاری است که به‌خصوص ایرانیان با یکدیگر می‌کنند؛ مانند آنکه می‌پرسند، چرا شما در فلان زمینه صحبت نمی‌کنید؟

چرا شما فلان کتاب را در مورد فلان کس نمی‌نویسید؟ چرا شما در فلان زمینه نظر نمی‌دهید؟

در حالی که ادب ایجاب می‌کند که قبل از هر سؤالی با آدمیان، به سلام و تحیت، اُنس و الفت بگیریم و سپس بپرسیم که آیا من می‌توانم در فلان موضوع از شما سؤالی کنم؟

اگر پاسخ مثبت داد. آغاز سخن کنیم.

خانه ‌یکی از خیال‌انگیزترین و خوش‌ترین کلمات هر زبان است و به ‌غیر از معنی ظاهری، معنای لطیف و عرفانی عمیقی دارد.

اولین پرواز این کلمه به خارج از محیط خشت و گِلی، خانه‌ی دل است که وسعت آن با عرش الهی برابر است.

خانه‌ای که خداوند به آن وارد می‌شود و بر اهلش سلام می‌دهد و با صاحبش اُنس و الفت می‌گیرد.

البته اگر آن خانه آراسته باشد و شایستگی ورود فرشتگان و پروردگار عالمیان را پیدا کند.

ورود این مهمان آسمان به خانه‌ی دل، شب قدر هر انسانی است. آن خانه جای راستی و درستی و محبت و حُسن نیت و اندیشه‌های پاک است؛ پاک از هر گونه دیو حسد و مکر و خودبینی و کبر و کین .

چنین خانه‌ای محل رفت‌وآمد فرشتگان می‌شود. فرشته‌ای چون رحم و شفقت در آن وارد می‌شود و نگاه و لبخندی از مهر و عطوفت از آن بیرون می‌آید.

این خانه شگفت‌ترین و امن‌ترین حرم وجود آدمی است که وقتی محل نزول فرشتگان الهی شد، خانه‌ی بیرون صاحبش را هم تبدیل به بهشت می‌کند، اگرچه اتاقی کوچک باشد.

این خانه که پیوسته در او چنگ و چغانه است             از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه است
این خانه است همین جاست که جان است                 نه زیر و نه بالا و نه شش سو نه میانه است
خار و خس این خانه همه عنبر و مشک است              بام و در این خانه همه بیت و ترانه است

شعر از: دیوان شمس مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

  پی‌نوشت ادمین: این مطلب استاد، مرا یاد حرفی انداخت که چند روز پیش شنیدم. سخنرانی دکتر سعید عزیزی در مهدیه کرج را گوش می‌کردم، ایشان می‌گفتند: وقتی تویِ خانم، بی‌حجابی، و عفت و حیا را در جامعه رعایت نمی‌کنی، خواسته یا ناخواسته، پا به حریم خانه‌ی منِ مرد گذاشته‌ای. زیرا به حکم خلقت و غریزه، مرد با دیدن زنِ خوش آب و رنگ‌، او را با همسرش مقایسه می‌کند و این مقایسه، عدم رغبت و دوریِ بین زوجین را سبب می‌شود که حتی می‌تواند منجر به فروپاشی کانون خانواده گردد.

پس یک دلیلِ دیگر برای حجاب و پوشش زنها، رعایت ادب در عدم ورود به خانه‌ی دیگران، آن هم بی‌اذن و اجازه است. ادبی که قرآن می‌آموزد.

اگر عمر و توفیقی بود، صوت سخنرانی‌های دکتر عزیزی را در همینجا خواهم گذاشت، ان‌شاءالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۴:۳۰
خادمه الزهراء