
باید بین چهار رکن زندگی موازنه برقرار کرد: جسم، روح، دنیا و عقبا.
در قرآن و کتب روایی یکی از مباحث بسیار زیبا، بحث دنیا و آخرت است که البته بحث همهی ادیان الهی میباشد و همهی انبیا، بهحق یکی از اهداف بلندشان معرفی خوبیها و بدیهای دنیا بوده؛ دنیای ممدوح و دنیای مذموم.
و همچنین معرفی اهل دنیا؛ آنان که تنها هدفشان در زندگی، متاع مادی دنیا است؛ و هرگاه دنیایشان به کامشان باشد، هیچ غمی نخواهند داشت که البته خداوند تمام نوشهای دنیا را توأم با نیش قرار داده تا بلکه انسانها، فریفتهی نوشهای دنیا نشوند.
حکایت آن حکیم معروف است که فرمود: کسی از کنار چاهی عبور میکرد، پایش لغزید و به داخل چاه افتاد اما به چوب بلندی برخورد کرد که به شکل عمودی در داخل چاه قرار داشت، خوشحال شد و با دستانش به چوب چسبید.
هنوز آرام نشده بود که دید دو موش سیاه و سفید از پایین و بالا، دو سر چوب را به سرعت میجوند و میخورند و چوب را کوتاه میکنند. کمی که دقیقتر نگاه کرد، دید که شیری گرسنه در ته چاه، دهان باز کرده و منتظر است که چوب، جویده و تمام شود؛ و این فرد سقوط کرده به انتهای چاه و او را پاره پاره کرده و بخورد!
او ترسید و به وحشت افتاد. به فکر راه چاره افتاد که ناگهان چشمش به دیوارهی چاه افتاد که زنبوران لانهای ساخته و عسل تولید کرده بودند. عطر و بوی عسل و شیرینیاش، او را وسوسه کرد، یک دستش را از چوب رها کرد و با انگشت، مشغول کندن عسل و خوردنش شد؛ اما با هر انگشتی که به داخل لانهی زنبوران فرو میبرد و ذرهای عسل درمیآورد، زنبوران به دستش حمله میکردند و با نیشهای خود، دست او را میآزردند اما طعم و مزهی عسل، دوباره او را وسوسه میکرد.
حکیم میگوید: آن شخص، همهی ما هستیم؛
و آن چاه عمیق، دنیای ماست؛
و آن چوب عمودی، عمر ماست؛
و آن دو موش سیاه و سفید، شب و روز هستند که به سرعت عمر ما را میجوند و میخورند؛
و آن شیر گرسنه هم مرگ است که در انتهای عمر، منتظر ماست؛
و آن عسل چسبیده به دیوارهی چاه، شیرینی لذتهای دنیاست؛
و آن زنبورها هم نیشها و سختیهای همراه با نوشهای دنیا هستند؛
و ما هم فریب خوردهی لذتها و غافل از سرعت گذر عمر هستیم!
راستی تا به حال فکر کردهایم که اگر امروز آمار اهل دنیا را ملائکه نشان ما بدهند، ما هم از اهالی دنیا هستیم یا نه؟! منظور، دنیای مذموم است نه دنیای ممدوح!
فرمود خداوند: ای احمد! دنیا و دنیاپرستان را دشمن بدار ولی آخرت و اهلش را دوست بدار. عرض کرد: خدایا، دنیاپرستان و دنیادوستان و اهل آخرت کیستند؟ فرمود: اهل دنیا کسی است که:
- خندهاش زیاد (خندههای بیهوده و از سر مستی و خواب)؛
- و خشمش فراوان و بسیار است (یعنی راحتطلب و پرتوقع و طلبکار از دیگران)؛
- و خشنودی آنان کم و راضی به قضای الهی نیستند؛
- وقتی که میخواهند از خداوند اطاعت کنند، کسل؛
- و هنگام نافرمانی خدا، قهرمان و دلیر میباشند (هیچ ترس و واهمهای از نافرمانی خداوند ندارند)؛
- و میل و رغبت به اطاعت و ارتباط با درگاه الهی ندارند؛
- آرزویشان دور و دراز؛
- و مرگشان نزدیک،
- از خود بازجویی نمیکنند (اهل محاسبه و حسابکشی از خود نیستند)؛
- فایده و بهرهشان، کم؛
- سودمند به احوال مردم و جامعه نیستند بلکه خیرشان محدود به خودشان است ولی سخن بسیار میگویند (اهل ادعا و حرفاند، مرد عمل و خدمت نیستند)؛
- از عذاب خداوند کمتر میترسند و سرور و خوشحالی آنان زیاد است (کامروایی خود را از لذتهای دنیا میبینند به همین دلیل هم راضی و شادند)؛
- انسانِ سپاسگزار نیستند و بر گرفتاری، صبر ندارند؛
- و مردم را به دیدهی کوچکی و حقارت مینگرند و خود را میشناسند؛
- و بر کارهای خیری که انجام نمیدهند، تأسف نمیخورند!
رسول خدا (ص) عرض کردند: خدایا، آیا غیر از اینها عیبهای دیگری هم در اهل دنیا وجود دارد؟
فرمود: ای احمد! عیوب اهل دنیا زیاد است از جمله اینکه
- در تاریکی جهل و نادانی غوطهورند
- و در برابر معلمان و استادان، فروتنی نمیکنند
- و خود را عاقل و خردمند میدانند و حال آنکه در نزد عرفا، از حمقا و ناداناناند.
جای تأسف که بسیاری از نشانههای اهل دنیا را میتوانیم در خود پیدا کنیم اما بهدلیل داشتن همین علایم و قرار گرفتن در زمرهی اهالی دنیا، خود را برتر و عاقل و عالم در دین میدانیم و بهطور مدام، به جای یاد گرفتن و آموختن معارف دینی، مشغول انتقاد و بدگویی از معلمان دین و استادان معرفت شدهایم! شاید میخواهیم به این وسیله سرپوشی به عیوب فراوان خود بگذاریم! به کجا رسیدهایم؟!
مرحوم شیخ عبدالحسین لاهیجی از قول مرحوم شیخ مجتبی قزوینی نقل کردهاند که: مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر الهیان قزوینی از شاگردان حضرات آیات آخوند خراسانی و سیّد محمد کاظم یزدی به زیارت امام رضا علیهالسلام مشرّف گردید، به منزل من وارد شد، موقع خواب برایش رختخواب گذاشته و از اتاق خارج شدم. پس از چند ساعت، جهت انجام کاری به اتاق رفتم، دیدم ایشان زانو بغل گرفته و نشستهاند. گفتم:آقا دایی، چرا نمیخوابید؟!
فرمودند: پا را که برای خواب دراز کردم، متوجه شدم به طرف حرم حضرت رضا علیهالسلام است! به این طرف گرداندم، دیدم به سوی عکس مرحوم آقای بروجردی است که یک مرتبه شمایلش مقابلم مجسم شد. لذا به احترام حضرت رضا علیهالسلام و مرحوم آقای بروجردی که سیّد و عالم جلیلالقدری هستند، اینگونه استراحت میکنم!
من جای عکس را تغییر دادم تا ایشان راحت بخوابند.
به راستی چه بر سر ما آمدهاست؟!
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم
به مرجعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخوابم ز خواب عاقبت آگاه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
شعر از سعدی
ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر4ر1396
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.