اضطرار فرج
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود، تقدیم به همه آنهایی که امشب دلتنگی میکنند.
هردم بشارتهای دل، از هاتف جان میرسد هرکس که از جان بگذرد، آخر به جانان میرسد
یک دم میاسا روز و شب، مردی بجو دردی طلب چون جان ز درد آمد به لب، ناگاه درمان میرسد
ره گر دراز آید ترا، شیب و فراز آید ترا چون ترک تاز آید ترا، آخر به پایان میرسد
این خانه چون ویران شود، معمور و آبادان شود این سر چو بیسامان شود، ناگه به سامان میرسد
ای مبتلا ای مبتلا، برکش صلا برکش صلا در دل اگر رنج و بلا، روزی به مهمان میرسد
اندیشه و اندوه و غم، رنج و تعب درد و الم هر یک نهد در دل قدم، با حکم و فرمان میرسد
بر دل اگر باری بود، بار غم یاری بود در پا اگر خاری بود، خار از گلستان میرسد
شعر از: میرزا حبیب خراسانی
بانویی پریشانحال، نزد امام ششم علیه السلام آمد و عرض کرد: تنها پسرم به سفر رفته، آمدنش دیر شده، دوبار به محضرت آمدهام، فرمودید برو، صبر کن، خواهد آمد!
اما بهجانت قسم، آقای بزرگوارم! دیگر هیچ صبرم نمانده، طاقتم طاق شده!
حضرت فرمودند: برو به خانهات که چشمت به آمدن پسرت روشن! زیرا خداوند فرموده است: وقتی طاقت بندهام در کاری، طاق شده، هنگام فرج رسیده است.
خدا کند طاقتمان طاق شود!
برای فرجش صلواتی فرستید.
ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 2ر6ر1396
التماس دعا ی خیر - الّلهم عجّل لِولیک الفرج
منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور باد.
پینوشت ادمین: از کلام استاد به یاد میآورم که میگفتند: کاش به اندازه اون پیرزن روستایی که شب، از نیومدن مرغش به لونه، مضطر و نگران میشه، از نیومدن و غیبت آقامون، دلنگران و مضطر میشدیم.... الهی به مضطر کربلا، عجل لولیک الفرج