در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لقمه معنوی» ثبت شده است

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه توبه

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۳۸ ب.ظ

 

یکشنبه‌ی اول ماه ذی‌القعده است (توضیح ادمین: این مطلب مربوط به سال 1396 است که اول ماه ذی‌القعهده یکشنبه بوده) و نمی‌دانم خاصیت این روز و تأثیر توبه در این روز چیست که مرحوم سیدبن‌طاووس در کتاب اقبال و مرحوم میرزا جواد آقا ملکی در کتاب المراقبات و مرحوم آشیخ عباس قمی هم در مفاتیح از رسول اکرم (ص) نقل روایت کرده‌اند که:

حضرت ایشان در روز یکشنبه اول یا دوم ماه ذی‌القعده بیرون تشریف آوردند و فرمودند: یا ایهاالناس! کدام یک از شما اراده‌ی توبه دارد؟ عرض کردیم که همه‌ی ما می‌خواهیم که توبه نماییم.

فرمودند: غسل کنید و وضو بگیرید و چهار رکعت نماز بخوانید (دو نماز دو رکعتی) در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و سه مرتبه سوره توحید و یک مرتبه فلق و یک مرتبه ناس و پس از اتمام چهار رکعت،

۷۰ مرتبه بگویید: «اَستَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ»

و در آخر بگویید: «لا حَولَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ»

و سپس بگویید: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْلِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنتَ»

 

البته همه می‌دانیم که گناهان انواع دارد و توبه از هر گناه باید مناسب با احوال گناه باشد.

enlightened برخی گناهان نزد پروردگار نابخشودنی است مثل گناهانی که مربوط به حق دیگران است و توبه‌اش، پرداخت یا جبران یا حلالیت طلبیدن لازم دارد؛ و آنقدر حائز اهمیت است که در روایات آمده، وقتی اولین قطره خون شهید بر زمین می‌ریزد، خداوند تمام گناهان گذشته او را می‌بخشد مگر حق‌الناس را که اگر بر عهده داشته، باید که جبران شود.

و این روایت محیرالعقول است که در شب عاشورا ابی‌عبدالله الحسین (ع) به یاران خود فرمودند: هر کدام از شما که حق دیگری را بر گردن دارد، اینجا نماند، برود و ادای حق دیگری کند.

enlightened برخی گناهان، هم توبه و هم جبران لازم دارند مثل حق‌الله که نمی‌توان گفت فقط با توبه، تمام عبادت‌های ترک شده‌ی گذشته، جبران می‌شود بلکه باید کمر همت را بست و پس از ندامت و پشیمانی از ترک عبادات الهی و شروع کردن بندگی به درگاه حضرت حق؛ تلاش در به‌جا آوردن مافات کرد و برای این کار برنامه‌ی منظم و مرتب داشت.

enlightened و دیگر، گناهانی که هم توبه و هم اصلاح لازم دارد و آن گناهانی است که ریشه در انحرافات اخلاقی دارد که صد البته بعد از توبه و ندامت، باید که توّاب اقدام به اصلاح اخلاق و رفتار و کردار خود نماید و کجی‌های رفتاری خود را راست کند تا وعده‌هایی که خداوند به توّابین داده، در موردش محقق گرداند؛ که زیباترین وعده‌ای که خداوند به توّابین واقعی داده، این است که آنها را دوست بدارد: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ»؛ و پرسیده شد که این محبت خدا به بنده‌ی تواب چگونه است؟ فرمودند: اینکه خداوند برایش کشف حُجُب می‌کند، حجاب‌ها را از دید قلبش برمی‌دارد و او را صاحب بصیرت می‌کند؛ و اصلاً مقصود اصلی از توبه هم همین است.

وه که عجب درجه‌ی عظیم و بلندی؛ و چه مقام مرتفع و جاویدی؛ و چه حال لذت‌بخش و بهجت‌آوری است!

 

توبه و ابزار آن:

1️ اشک ندامت و خوف.

امام صادق (ع) فرمودند: وقتی بنده از خوف خدا گریه کرد، گناهان از او همچون برگ درخت می‌ریزد پس همچون روزی که از مادرش زاییده شده، می‌گردد.

2️ ابراز ندامت به زبان؛ در واقع ناله‌ی جانسوز داشتن.

«رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» این دعا و تضرع قوم حضرت یونس بود وقتی که عذاب الهی را دیدند، پس ندا سر دادند: «یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»؛ که دریای رحمت الهی به جوشش درآمد و ندا داد به اسرافیل: «این قوم را دریاب که ما آنها را بخشیدیم.»

3️ توبه باید با شرمندگی و خجالت همراه باشد و این حالت شرم در ظاهر و باطن توّاب پیدا باشد.

مثل آن مرد که عرض کرد: یا رسول الله! آیا وقتی من کفر ورزیدم، خدا مرا می‌دید؟ فرمود: آری، گفت: آیا وقتی دخترانم را زنده به گور می‌کردم، خدا مرا می‌دید؟ فرمود: آری، پرسید: آیا وقتی شراب می‌خوردم، خدا مرا می‌دید؟ و... یکی یکی برشمرد گناهانش را، حضرت هم مدام فرمودند: آری، می‌دید. پس حضرت فرمودند: مگر مسلمان نشده‌ای؟ توبه نکرده‌ای؟ گفت: بله. فرمودند: پس خداوند تو را بخشید. او فریادی کشید: یا رسول الله! با خجالتش چه کنم که در همه‌ی احوال مرا می‌دیده. آنگاه بر زمین افتاد و جان داد.

4️ توبه باید نصوح باشد.

پرسیدند: توبه نصوح چگونه است؟ فرمودند: مثل شیری که از نوک سینه‌ی مادر خارج می‌شود که دیگر به هیچ وجه به آن سینه برنمی‌گردد؛ تواب هم بعد از توبه دیگر محال باشد که به گناه برگردد یعنی در واقع ریشه‌ی تمایل به گناه را در خود می‌سوزاند.

مولوی می‌گوید: پسری، مادری هرجایی داشت، روزی او را کشت. مردم زبان به ملامت گشودند که اگر مادرت هزار عیب هم داشت، نباید او را می‌کشتی. گفت: مادرم رسوایی به ‌بار آورده بود؛ او را کشتم، شاید خاک، عیب‌های او را بپوشاند. گفتند: تو می‌بایست شریک او را در گناه می‌کشتی. مرد گفت: بنابراین باید هر روز یکی را می‌کشتم و دستم به خون خلایق آلوده می‌شد، مادرم را کشتم تا نیاز به کشتن کسی نباشد.

آن مادر هرجایی، نفس ما است، برای او هر روز عزیزی را می‌کشیم، از اثر وجود او و فرمانبرداری ما از اوست که دنیا برایمان سخت می‌شود؛ باید نفس را کشت تا از هر گزند و آسیبی دوری جست.

مادر بت‌ها، بت نفس شماست            زانکه آن بت، مار و این بت، اژدهاست

 

فرموده‌اند امام حسین (ع) به آن گنهکار که گفت: پسر فاطمه! نمی‌توانم گناه را ترک کنم؛ فرمودند: لیکن هرچه می‌خواهی گناه کن اما به شش شرط:

  1. جایی گناه کن که خدایت نبیند.
  2. به روز گناه، روزی او را مخور.
  3. به وقت گناه از زمین خدا خارج شو و در جایی دیگر گناه کن.
  4. به وقت مرگ بگریز تا دست ملک مرگ به تو نرسد.
  5. به وقت قیامت به گوشه‌ای پنهان شو تا دیده نشوی و به پای حساب حاضر نگردی.
  6. وقتی فرمان داد به دوزخت ببرند، زنجیرهای عذاب پاره کن و بگریز؛

و اگر اینها را نمی‌توانی، ترک گناه کن.

 

تلاش کنیم امروز با هم نماز توبه‌ای حقیقی بخوانیم. من الله التوفیق

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 8ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۳:۳۸
خادمه الزهراء

خواجه عبدالله انصاری می‌گوید: از این‌جا تا به قرب خداوند، هزار قدم است؛ صد منزل و در هر منزل ده قدم. این سخن خواجه در دل انسان، ترس و اضطراب به‌وجود می‌آورد و دوری راه، انسان را متحیر می‌گرداند. و چه خوب که معصومین (ع) را داریم که امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه می‌فرماید:

«وَ أنَّ الرّاحِلَ إلِیکِ قَرِیبُ المَسافَه»

خدایا، راه کوچ کننده‌ی به‌سوی تو نزدیک است.

امام معصوم (ع) می‌فرماید: راه دور نیست، نزدیک است زیرا در این راه، سر و کار انسان با کریمان است. خدای کریم، مَلک کریم، کتاب کریم، پیامبر کریم، راهبران کریم؛ آری با کریمان کار دشوار نیست! آشتی کردن، حرف زدن؛ و نزدیک شدن به کریم بسیار آسان است.

ببینید امام سجاد (ع) در مناجات مریدین چه می‌فرماید:

«سُبحَانَکَ مَا أَضیَقَ الطُّرُقَ عَلَى مَنْ لَمْ تَکُنْ دَلِیلَهُ وَ مَا أَوضَحَ الحَقَّ عِندَ مَنْ هَدَیْتهُ سَبِیلَهُ‏»

خدایا آنکه تو او را رها کردی، چقدر راه برای او تنگ و باریک است و آن‌کس که تو دلیل و رهنما و رهبر او هستی، راهش چقدر روشن و واضح و نزدیک است.

به امام سجاد (ع) عرض کردند: آقا، حسن بصری رئیس دراویش و صوفیه می‌گوید: عجیب و تحیّربرانگیز است که یک انسان نجات پیدا کند، چگونه ممکن خواهد بود که انسان به‌سوی خدا برود؟! امام (ع) فرمودند: حسن بصری اشتباه می‌کند، اینطور نیست بلکه من می‌گویم عجیب است و بسیار شگفت‌آور است و جای تحیّر دارد که با این همه گستردگی رحمت و مهربانی و کرم خداوند، باز هم انسانی رستگار نشود و راهی دوزخ شود.

اگر جهنمی دیدی، تعجب کن نه بهشتی! آن خدای کریمی که فرموده: نیت گناه کنی، نمی‌نویسم؛ مرتکب گناه شدی، هر گناهی را همان یکی می‌نویسم؛ و اگر گناه کردی، هفت ساعت مهلت می‌دهم تا فرصتی برای جبران داشته باشی بلکه با جبران کردنت اصلاً گناهت را ننویسم!

مَثَل کرمش، کریم اهل البیت حضرت مجتبی (ع) و کریمه‌ی اهل البیت حضرت معصومه (س)، تالی تِلو حضرت زهرای اطهر (س) است. (توضیح ادمین: تالی تِلو یعنی مثل و مانند، همتا و شبیه و دنباله‌رو)

که هزاران شکر به درگاه آن کریمی که ما را همسایه‌ی کریمه‌ی اهل البیت (ع) قرار داده است. باشد که از نامش و زیارتش و نورانیت حرمش و از توسل به دامن فاطمی‌اش بهره‌ها ببریم.

 

 

لقمه‌ی امروز را با کرامتی از بانوی کرامات شیرین‌تر کنیم:

به‌صورت متواتر با اسناد مورد اعتماد از یکی از خدّام حرم مطهر حضرت معصومه (س) به نام مرحوم سید محمد رضوی نقل شده که گفته است: شبی در عالم رؤیا حضرت معصومه (س) را خواب دیدم، فرمود: بلند شو چراغ گلدسته‌ها را روشن کن.

به ساعت نگاه کردم، دیدم چهار ساعت به اذان صبح باقی است. دوباره خوابیدم؛ اما باز همان رؤیا تکرار شد. بار سوم بی بی بر من نهیب زد و فرمود: مگر به تو نگفتم که بلند شو و چراغ‌های گلدسته‌ها را روشن کن!

از جای برخاستم و چراغ‌های گلدسته‌ها را روشن کردم. برف سنگینی آمده بود، همه‌جا سفیدپوش و هوا بسیار سرد بود.

فردا هوا آفتابی شد، در صحن مطهر ایستاده بودم، دیدم گروهی از زائران با یکدیگر صحبت می‌کنند و می‌گویند: ما چقدر باید از این بی بی تشکر کنیم، اگر چند دقیقه چراغ‌های گلدسته‌ها دیرتر روشن می‌شد، ما از سرما تلف شده بودیم.

معلوم شد که اینها در اثر بارش سنگین برف راه را گم کرده بودند و بدون وسیله در وسط بیابان مانده ‌بودند، وقتی چراغ‌ها به فرمان بی بی روشن می‌شود، مسیر شهر معلوم می‌شود و خود را به شهر می‌رسانند و از سرمای سوزان رهایی می‌یابند.

هدیه به پیشگاه مطهرش صلواتی فرستید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 5ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۲:۴۳
خادمه الزهراء

در کلاس طهارت نفس، اولین درس، انجام دادن واجبات و ترک معاصی و گناهان است. اگر در این کلاس یاد بگیریم که اعضا و جوارح خود را از آلودگی‌ها پاک کنیم؛ و ذهن و افکارمان را از اوهام و خیالات پاک کنیم؛ و قلب‌مان را از رذائل اخلاقی پاک کنیم و در این سه بُعد، طهارت داشته باشیم؛ آنگاه است که راه به‌سوی قرب الهی و انس با حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف مانند اتوبان و شاهراه باز است.

 

 

در علوم اخلاقی یک قاعده کلی داریم که اصطلاح قشنگی است با عنوان واردات و صادرات.

اگر وارداتت غذای پاک و حلال بود بدان که صادرات شما هم اعمال خوب است. اگر وارداتت حرام، شبهه‌ناک، غذای نجس و آلوده بود، صادراتتان هم آن روز وضعش خراب است.

«یا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»؛ ای انبیا! غذای پاک و حلال بخورید و اعمال شایسته انجام بدهید.

این دو جمله چه تناسبی با هم دارد؟

یعنی هرکه می‌خواهد نماز زیبا، عبادات خالص انجام دهد، در خوردن غذا مواظب باشد؛ ببیند چه غذایی را می‌خورد. هر غذایی را حق ندارد بخورد؛

«فَلیَنظُرَ الاِنسانُ الی طَعامِهِ». این آیه دو معنا دارد:

معنای اول: خدای منّان یک تیر و دو نشان کرده است. می‌فرماید: بشر نیاز به غذا دارد؛ هم غذای جسمی و هم غذای فکری و قلبی. «فَلیَنظُرَ الاِنسانُ الی طَعامِهِ»؛ انسان باید بیندیشد و بنگرد به غذایش؛ آیا حلال است یا حرام؛ آیا پاک است یا نجس و آلوده؛ باید به غذایش نگاه کند و هر غذایی را وارد بدن نکند.

معنای دوم: «فَلْیَنْظُرِ اَلْإِنْسَانُ إِلىَ عِلْمِهِ مِمَّنْ یَأْخُذُهُ».‏ امام صادق (ع) فرمودند: انسان به غذای فکری و به غذای روحی و قلبیش هم باید نگاه کند؛ علمت را از کجا می‌گیری؟ علمت را از چه کتابی می‌گیری؟ آیا از قرآن، از احادیث و روایات، از نهج البلاغه و صحیفه سجادیه می‌گیری؛ یا دنبال هر کتاب و هر نویسنده‌ای؛ و هر قلم مسموم و آلوده‌ای حرکت می‌کنی؟ «فَلیَنظُرَ الاِنسانُ الی طَعامِهِ»؛ انسان باید به غذای فکری و روحی‌اش نگاه کند و ببیند از کجا غذا می‌گیرد.

انسان باید مواظب محرمات و واجبات باشد. این اولین قدم و وسطین قدم و آخرین قدم است که این قدم تا آخر با من و شما هست.

آید آن روز که من، هجرت از این خانه کنم                از جهان پرزده، در شاخِ عدم لانه کنم
رسد آن حال که در شمع وجودِ دلدار                        بال و پر سوخته، کارِ شب پروانه کنم
روى از خانقه و صومعه برگردانم                             سجده بر خاک دَرِ ساقى میخانه کنم
حال، حاصل نشد از موعظه صوفى و شیخ                  رو به کوىِ صنمى واله و دیوانه کنم
گیسو و خالِ لبت، دانه و دامند، چسان                      مرغ دل، فارغ از این دام و از این دانه کنم
شود آیا که از این بتکده، بر بندم رخت                     پر زنان، پشت بر این خانه بیگانه کنم
شعر از: امام خمینی (رحمة الله علیه)

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 2ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۱:۳۴
خادمه الزهراء

 

همیشه به‌خاطر دارم که این شعر، اولین شعری بود که از استاد بزرگوارم مرحوم خانم مالک یاد گرفتم ]شعر از حافظ - ادمین[:

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند                 بر اثر صبر نوبت ظفر آید

وقتی این شعر را برایم خواند، پرسید: آیا فهمیدی یعنی چه؟ از آنجا که بسیار جاهل و نادان بودم، گفتم: بله؛ و برای این بله، چهل سال است که افسوس می‌خورم که ای کاش گفته بودم: نه، نمی‌دانم، شما بفرمایید که چه معنا دارد.

اگر چه این معنا را در طی ده سال زندگی در کنارش به عینه دیدم اما افسوسِ آن بله را هنوز با خودم دارم و هرگز نفهمیدم که در صبر چه حکمتی نهفته است که خداوند زیباترین وعده‌ها را به صابران داده: هم بشارت، هم صلوات و رحمت، هم وعده‌ی لقاء الهی.

پیامبر (ص) فرمودند: جبرئیل نزد من آمد و عرض کرد: خداوند مرا با هدیه‌ای به‌سوی شما فرستاده است که به هیچ‌کس قبل از شما عطا نفرموده‌است. من پرسیدم: آن هدیه چیست؟

گفت: صبر و بهتر از آن. گفتم: بهتر از صبر چیست؟

گفت: رضا و بهتر از آن. گفتم: بهتر از رضا چیست؟

گفت: زهد و بهتر از آن. گفتم: بهتر از زهد چیست؟

گفت: اخلاص و بهتر از آن. گفتم: بهتر از اخلاص چیست؟

گفت: یقین و بهتر از آن. گفتم: بهتر از یقین چیست؟

گفت: به‌راستی که راه وصول آن توکل بر خداوند است.

گفتم: توکل چیست؟ گفت: آنکه بدانی که مخلوق هیچ زیان و منفعتی نرساند و عطا و منع نکند؛ و با چنین اعتقادی از مردم مأیوس گردد.

پس وقتی بنده چنین شد، به‌غیر از خدا به کسی امیدوار نشود؛ و از غیر خدا نترسد؛ و به هیچ‌کس جز او چشم و طمع ندارد. این است معنی توکل!

گفتم: معنی صبر چیست؟ گفت: در سختی‌ها آنچنان باشی که در خوشحالی هستی؛ و در تنگ‌دستی و فقر آنچنان باشی که در توانگری هستی؛ و در گرفتاری آنچنان باشی که در عافیت هستی؛ و از آنچه که بر تو وارد می‌شود به مخلوقات شکایت ننمایی.

در روایات آمده‌است که حضرت عیسی علیه‌السلام عرض کرد: پرودگارا، دوست دارم یکی از اولیای خودت را به من نشان بدهی که در بهشت با من، هم‌درجه باشد. ندا آمد: در فلان بیابان، دهی است و در آن قلعه‌ای وجود دارد و پیرزنی در آن زندگی می‌کند که از امت تو می‌باشد، او در بهشت، هم‌درجه و هم‌مقام با تو خواهد بود؛ و از اولیای ماست.

حضرت به‌سراغ او رفت؛ پیرزنی دید بسیار نحیف و ناتوان که چشمانش نابینا بود و قدرت راه رفتن هم نداشت در عین حال مدام مشغول ذکر گفتن بود. حضرت بر او سلام کردند، او هم جواب داد: علیک السلام یا روح الله!

حضرت فرمودند: تو هرگز مرا ندیده‌ای و با هم هیچ صحبتی نداشته‌ایم و چشم‌هایت هم نابیناست، چگونه مرا شناختی؟!

گفت: یا روح الله! آن کس که مرا به تو معرفی کرد، تو را هم به من معرفی کرد.

حضرت فرمودند: چه ذکری می‌گویی؟ گفت: «الحَمدُ للّهِ عَلی نَعمائِهِ وَ الشُّکرُ عَلَی آلائِه»

حضرت فرمودند: برای کدامین نعمت، شکر خدا می‌کنی؟!

گفت: یا عیسی! هیچ کس مثل من، نعمت به او تمام نشده، خداوند به من قلبی داده شاکر؛ و زبانی داده‌است ذاکر؛ و بدنی داده‌است صابر. چه کسی غنی‌تر از من است؟! پس چرا تشکر نکنم از او به‌خاطر عنایاتی که بر من روا داشته‌است؟!

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند                در اثر صبر نوبت ظفر آید

شاید صبر و ظفر دو روز هستند:

🌹 صبر عاشورا؛
🌹 و ظفر روز ظهور مهدی (عج) که نتیجه‌ی کربلاست!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۱
خادمه الزهراء

 

در تلاوت قرآن روزانه، به آیه‌ی ۲۷ سوره مبارکه‌ی نور رسیدم.

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَستَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلی‏ أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»

ای اهل ایمان در هیچ خانه‌ای غیر از خانه‌ی خود وارد نشوید، مگر آنکه با صاحبش اُنس و آشنایی برقرار کنید و چون رخصت یافتید، داخل شوید و به اهل آن خانه سلام کنید؛ این برای خیر و سعادت شما بهتر است، باشد که متذکر (شئون اجتماعی و آداب دوستی و همسایگی) شوید.

بر آن نیستم که وارد تفسیر آیه شوم که فرصت بیشتری می‌طلبد فقط به ‌اندازه‌ی یک‌ لقمه.

این آیه در بیان یکی از مهم‌ترین حقوق اجتماعی انسان‌ها است و آن، این است که خانه و حصار زندگی هر کس حرم امن اوست و هیچ‌کس حق ندارد بدون اُنس و الفت قبلی و رضایت صاحب‌خانه و سلام کردن بر او و پاسخ شنیدن، که نشان اعلام امنیت و صلح متقابل است، به خانه کسی وارد شود.

ورود به خانه‌ی دل‌ها و سرای ضمیر آدمیان نیز بدون انس و الفت و سلام و تحیت روا نیست.

سؤال کردن، در کوفتن و تقاضای ورود به خانه‌ی دیگری است.

نمی‌توان بی‌مقدمه کسی را متوقف کرد که شما کجا می‌روید؟ یا نظرتان درباره‌ی فلان موضوع چیست؟

این کاری است که به‌خصوص ایرانیان با یکدیگر می‌کنند؛ مانند آنکه می‌پرسند، چرا شما در فلان زمینه صحبت نمی‌کنید؟

چرا شما فلان کتاب را در مورد فلان کس نمی‌نویسید؟ چرا شما در فلان زمینه نظر نمی‌دهید؟

در حالی که ادب ایجاب می‌کند که قبل از هر سؤالی با آدمیان، به سلام و تحیت، اُنس و الفت بگیریم و سپس بپرسیم که آیا من می‌توانم در فلان موضوع از شما سؤالی کنم؟

اگر پاسخ مثبت داد. آغاز سخن کنیم.

خانه ‌یکی از خیال‌انگیزترین و خوش‌ترین کلمات هر زبان است و به ‌غیر از معنی ظاهری، معنای لطیف و عرفانی عمیقی دارد.

اولین پرواز این کلمه به خارج از محیط خشت و گِلی، خانه‌ی دل است که وسعت آن با عرش الهی برابر است.

خانه‌ای که خداوند به آن وارد می‌شود و بر اهلش سلام می‌دهد و با صاحبش اُنس و الفت می‌گیرد.

البته اگر آن خانه آراسته باشد و شایستگی ورود فرشتگان و پروردگار عالمیان را پیدا کند.

ورود این مهمان آسمان به خانه‌ی دل، شب قدر هر انسانی است. آن خانه جای راستی و درستی و محبت و حُسن نیت و اندیشه‌های پاک است؛ پاک از هر گونه دیو حسد و مکر و خودبینی و کبر و کین .

چنین خانه‌ای محل رفت‌وآمد فرشتگان می‌شود. فرشته‌ای چون رحم و شفقت در آن وارد می‌شود و نگاه و لبخندی از مهر و عطوفت از آن بیرون می‌آید.

این خانه شگفت‌ترین و امن‌ترین حرم وجود آدمی است که وقتی محل نزول فرشتگان الهی شد، خانه‌ی بیرون صاحبش را هم تبدیل به بهشت می‌کند، اگرچه اتاقی کوچک باشد.

این خانه که پیوسته در او چنگ و چغانه است             از خواجه بپرسید که این خانه چه خانه است
این خانه است همین جاست که جان است                 نه زیر و نه بالا و نه شش سو نه میانه است
خار و خس این خانه همه عنبر و مشک است              بام و در این خانه همه بیت و ترانه است

شعر از: دیوان شمس مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

  پی‌نوشت ادمین: این مطلب استاد، مرا یاد حرفی انداخت که چند روز پیش شنیدم. سخنرانی دکتر سعید عزیزی در مهدیه کرج را گوش می‌کردم، ایشان می‌گفتند: وقتی تویِ خانم، بی‌حجابی، و عفت و حیا را در جامعه رعایت نمی‌کنی، خواسته یا ناخواسته، پا به حریم خانه‌ی منِ مرد گذاشته‌ای. زیرا به حکم خلقت و غریزه، مرد با دیدن زنِ خوش آب و رنگ‌، او را با همسرش مقایسه می‌کند و این مقایسه، عدم رغبت و دوریِ بین زوجین را سبب می‌شود که حتی می‌تواند منجر به فروپاشی کانون خانواده گردد.

پس یک دلیلِ دیگر برای حجاب و پوشش زنها، رعایت ادب در عدم ورود به خانه‌ی دیگران، آن هم بی‌اذن و اجازه است. ادبی که قرآن می‌آموزد.

اگر عمر و توفیقی بود، صوت سخنرانی‌های دکتر عزیزی را در همینجا خواهم گذاشت، ان‌شاءالله.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۴:۳۰
خادمه الزهراء

 

خداوند تبارک و تعالی فرموده: حکمت را بزرگ شمارید زیرا که من حکمت را در قلب احدی قرار ندادم مگر آنکه قصد کردم او را بیامرزم.

بیایید روح خود را بالا بریم و خود را از زمین‌گیری نجات دهیم. انسان با کوشش می‌تواند روح خود را بالا ببرد، از ملائکه هم بالاتر.و هم می‌تواند با اتکاء به چیزهای زودگذر، دچار غرور و عُجب شده و همه عمر زمین‌گیر دنیا شود.

خداوند متعال فرمود: ای موسی! به ثروتمندان بگو به زیادی مال خود مغرور نباشند، پس اگر چنین کنند، صبح و شام بندگان خدا را اطعام دهند (کنایه از اینکه قادر نخواهند بود)؛ و به صاحبان علم بگو به زیادی علم مغرور نشوند، اگر چنین شوند، باید بدانند چه وقت می‌میرند (و حال آنکه نمی دانند)؛ و به صاحبان زور و قدرت بگو به قدرت خود مغرور نباشند، اگر چنین شوند، بگو جلو مرگ خود را بگیرند (و حال آنکه نمی‌توانند.)

ای موسی! من با تو سه چیز انجام می‌دهم، تو هم سه چیز انجام بده، عرض کرد: خدایا آن سه چیست؟

فرمود: اول، من به تو نعمت فراوان بخشیدم و بر تو منت نگذاردم، تو هم چنین باش؛ وقتی به بندگانم محبتی کردی و چیزی بخشیدی بر آنان منت نگذار.

دوم، اگر تو نسبت به من جفا کنی سپس به من رو آوری و عذر بخواهی، عذرت را خواهم پذیرفت؛ تو هم چنین باش و معذرت کسی را که نسبت به تو جفا کرده، بپذیر.

سوم، من از تو عمل فردا را نخواستم، تو هم از من روزی فردا را مخواه.

خویشتن را در هوا کردیم گم             جاده در راه خدا کردیم گم
از عدم ما تا به اقلیم وجود                آمدیم و راه را کردیم گم
منزل و مقصود و راه و راه‌رو              جمله را در ابتدا کردیم گم
سالک و مسلوک و مسلوکٌ الیه          جمله ما بودیم و ما کردیم گم
هرچه ما را بود ز اجناس و نقود           جمله را در راهها کردیم گم
ز ابتدا کردیم چون ‌آهنگ راه             گام اول خویش را کردیم گم
بر در شه چون عطا جویان شدیم         شاه را اندر عطا کردیم گم
کس نمی‌داند که چون شد کار ما         خود چه بود و این چرا کردیم گم
نیست پیدا کآخر این کار چیست          ز ابتدا تا انتها کردیم گم
گشت پنهان طرز جستجوی ما            هر چه را ما جا بجا کردیم گم
بگذریم از جستجو و گفتگو                چون که ما سر رشته را کردیم گم
یافتیم آخر درون خویشتن                 هر چرا در هر کجا کردیم گم
شاعر: فیض کاشانی

کامتان شیرین و لقمه‌تان گوارا

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۲
خادمه الزهراء

 

گل‌های زیادی ریشه در قلب شما دارند با آبیاری به‌موقع آنها را رشد دهید. قلب انسان، اعجوبه‌ای بی‌همتاست. از عجیب بودنش همین بس که محل نظر خداوند است.

رسول خدا که درود خداوند بر او باد، فرمودند: خداوند به چهره‌ها و دارایی شما، نگاه نمی‌کند بلکه به دلها و کردارهای شما می‌نگرد.

و در سخن بسیار زیبای دیگر فرمودند: همانا خداوند متعال در زمین ظرفهایی دارد، بدانید که آن ظرفها همان دل‌ها هستند؛ پس دوست داشتنی‌ترین دل‌ها نزد خداوند، رقّت آمیزترین و صاف‌ترین و قوی‌ترین آنهاست؛
🌹 با رقّت‌ترین آنها برای برادران؛
🌹 و صاف‌ترین آنها از گناهان؛
🌹 و قوی‌ترین آنها در راه خدا.

 

در روزگاران قدیم، مردم چین و روم در نقاشی شهرت جهانی داشتند و هر کدام مدعی برتری در این فن بودند تا این که سلطان هر دو قوم آنها را خواستند و گفتند: می‌خواهیم شما را بیازماییم تا بهترین انتخاب شود. پس در سالن بزرگی، پرده‌ای ضخیم نصب کردند و دو دیوار روبروی هم را در اختیار دو گروه گذاشتند و انواع رنگ‌ها و ابزار نقاشی را به آنها دادند، هر دو گروه مشغول کار شدند بدون آن که از کار هم اطلاع داشته باشند.

روز پایان کار، هر دو سلطان همراه کارشناسان وارد شدند و از دیدن نگاره‌های زیبا و رنگ‌آمیزی دل فریب و هنر ظریف چینیان به شگفت درآمدند و صدها آفرین بر آنها گفتند و چیره‌دستی آنان را ستودند.

و سپس پرده را کنار زدند به سراغ رومیان رفتند، با کمال تعجب دیدند تمام نگارگری چینیان روشن‌تر و جلوه‌گرتر در این دیوار هم نقش بسته درحالیکه رومیان هیچ رنگی مصرف نکرده‌اند! و در تمام مدت دیوار را صیقل زده‌اند.

کارشناسان و سلاطین، انگشت به دهان، حیران مانده بودند زیرا:
هر چه اینجا بُوَد، آنجا به نمود            دیده را از دیده خانه می‌ربود

در این مسابقه‌ی هوش و آزمون هنر، هنرمندان رومی برنده شدند زیرا که زیباییِ هنر خود را بی‌رنگ و بو؛ و ساده و صاف نشان دادند در عین آن که تمام زیبایی‌ها در آن منعکس بود.

آری ای عزیز! غافل از صفای دل مباش. دلی که از رسوبات گناه و آلودگی صیقل زده شود، آیینه می‌گردد و حقیقت راستین در آن منعکس می‌شود و دیگر حجابی ندارد که مانع دیدار شود.

رسول خدا (ص) فرمود: همچنان که آهن، زنگار می‌گیرد، دل‌ها نیز زنگار می‌گیرند؛ پرسیدند: صیقل آن چیست؟ فرمود: بسیار به یاد مرگ بودن و تلاوت قرآن.

آن صفای آینه وصف دل است           صورت بی منتها را قابل است
اهل صیقل رسته‌اند از بوی و رنگ       هر دمی بینند خوبی، بی درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند             رایت «عین الیقین» افراشتند
کس نیابد بر دل ایشان ظفر              چون صدف گشتند ایشان پرگهر
برترند از عرش و کرسی و خلا           ساکنان مقعد صدق خدا

اشعار از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 18ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۵۱
خادمه الزهراء

 

به‌راستی وقتی یک شئ فانی و باقی را در کنار هم قرار می‌دهیم، قیمت شئ باقی چند برابر می‌شود؟

چه فایده دارد اگر تمام دنیا را داشته باشیم اما زندگی جاوید را از دست بدهیم؟!

آیا چیزی پیدا می‌شود که قدر و قیمتش از زندگی جاوید بیشتر باشد؟!

روزگاری در کنار رود نیل، هنگام باستان شناسی، صندوق بزرگی را پیدا کردند، وقتی صندوق را باز کردند، جسد مومیایی شده‌ای را دیدند که در اطرافش چند خروار جواهر قرار داشت؛ وقتی تحقیق کردند فهمیدند یکی از ملکه‌های مصر بوده که بعد از مرگش، جسدش را مومیایی کرده‌اند. در کنار جسد و جواهرات، لوحی نیز قرار داشت که روی آن نوشته بود: این وصیت‌نامه‌ی من است، بعد از مرگم هرکس جنازه‌ام را می‌بیند، بداند که در زمان سلطنتم، در کشورم قحطی شد و کار به آنجا رسید که من، ملکه‌ی مصر، حاضر شدم تمام این جواهرات را بدهم و یک عدد نان در عوض آنها بگیرم اما میسر نشد تا اینکه از گرسنگی به بستر مرگ افتادم!این را همه باید بخوانند تا عبرت بگیرند و بدانند تا وقتی خدا نخواهد، هیچ چیزی نمی‌تواند انسان را بی‌نیاز کند.

آری، اگر خدا نخواهد، با داشتن تمام وسایل و زمینه‌های مادی هیچ کاری نمی‌توان کرد.

و به‌راستی دنیای مادی، چه کم بهاست، حتی ارزان‌تر از یک قرص نان! پس چگونه برخی بر زندگی جاوید ترجیهش می‌دهند؟!

جهان پر درد می‌بینم دوا کو              دل خوبان عالم را وفا کو
ور از دوزخ همی ترسی شب و روز       دلت پر درد و رخ چون کهربا کو
بهشت عدن را بتوان خریدن              ولیکن خواجه را در کف بها کو
درین ره گر همی جویی یکی را          سحرگاهان تو را پشت دوتا کو
سراسر جمله عالم پر یتیم است           یتیمی در عرب چون مصطفا کو
سراسر جمله عالم پر ز شیر است         ولی شیری چو حیدر باسخا کو
سراسر جمله عالم پر زنانند                زنی چون فاطمه خیر النسا کو
سراسر جمله عالم پر شهید است         شهیدی چون حسین کربلا کو
سراسر جمله عالم پر امام است           امامی چون علی موسی الرضا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرد است         ولی مردی چو موسی با عصا کو
سراسر جمله عالم پر حدیث است        حدیثی چون حدیث مصطفا کو
سراسر جمله عالم پر ز عشق است       ولی عشق حقیقی با خدا کو
سراسر جمله عالم پر ز پیر است          ولی پیری چو خضر با صفا کو
سراسر جمله عالم پر ز حسن است       ولی حسنی چو یوسف دلربا کو
سراسر جمله عالم پر ز درد است          ولی دردی چو ایوب و دوا کو
سراسر جمله عالم پر ز تخت است       ولی تخت سلیمان و هوا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرغ است         ولی مرغی چو بلبل با نوا کو
سراسر جمله عالم پر ز پیک است        ولی پیکی چو عمر بادپا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرکب             ولی مرکب چو دلدل خوش روا کو
سراسر کان گیتی پر ز مس شد           ز مس هم زر نیامد کیمیا کو
شاعر: سنایی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 17ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۳۶
خادمه الزهراء

 

وقتی انسان استغنای طبع پیدا کرد و از خدا جز رضایت او چیزی نخواست، همه چیز دارد و در حقیقت وجودش گنجی است بی‌پایان.

نوشته‌اند حضرت عیسی علیه‌السلام با حواریون سیاحت می‌کرد، به شهری رسیدند، در نزدیکی آن شهر دفینه‌ای پیدا کردند. حواریون از عیسی خواستند اجازه دهد گنج را جمع‌آوری کنند تا از بین نرود. حضرت فرمودند: شما پای این گنج بمانید، من در شهر گنج بهتری سراغ دارم، می‌روم آن را بدست آورم.

حضرت عیسی داخل شهر شد. به خانه محقری رسید. پیرزنی در آنجا بود، فرمود: اگر اجازه دهی امشب را مهمان تو باشم. زن اجازه داد. حضرت پرسید: جز تو کس دیگری هم اینجا زندگی می‌کند؟ گفت: آری پسرم که خار کن است و از دست رنج او زندگی می‌کنیم.

شب هنگام پسر از صحرا برگشت. با مهمان نشست، تا پاسی از شب با هم گفتگو کردند. جوان مهمان را مرد بزرگی دید. حضرت هم جوان را باادب و فراست یافت و بین آنها علاقه و احترام بوجود آمد. حضرت به جوان فرمودند: گویا حکایتی ناگفتنی داری؟ بگو شاید علاجش با من باشد. جوان خار کن گفت: عاشقم، اما عشقی بی‌فرجام. عاشق دختر پادشاهم و می‌دانم این درد جز مرگ دوایی ندارد. حضرت فرمودند: فردا به خواستگاری برو و هر چه گفتند، بشنو، بیا با من بگو.

جوان صبح بسوی دربار رفت و اجازه ملاقات با شاه خواست. نگهبانان و اطرافیان شاه چون از جریان آگاه شدند، برای تفریح و سرگرمی او را نزد شاه بردند. پادشاه پس از شنیدن تقاضای جوان، به او گفت: فلان مقدار جواهر به عنوان مهریه بیاور.

جوان به نزد عیسی برگشت. حضرت او را کنار تل خاکی آورد. دعایی خواند؛ خاک‌ها تبدیل به جواهرات شدند. فرمود: بردار و ببر.

جوان با مهریه بازگشت. پادشاه و اطرافیان وقتی چنین دیدند، تقاضای جواهرات بیشتر کردند. دوباره جریان اول تکرار شد. شاه از جوان پرسید: جریان چیست؟ جوان گفت: بزرگ مردی مرا یاری می‌دهد. پادشاه گفت: خود او بیاید دخترم را برای تو خواستگاری کند.

حضرت عیسی با جوان همراه شد و کار ازدواج او را با دختر شاه سامان داد. شاه که وارثی نداشت، پس از آشنائی با داماد تازه، رخت جانشینی خود را هم بر تن او کرد و پس از مدتی دار فانی را وداع گفت و جوان خار کن شاه کشور شد.

چیزی نگذشت عیسی برای وداع به نزد شاه جدید آمد. او گفت: سوالی دارم ای بزرگ مرد تا جوابم ندهی آرام نمی‌گیرم، و آن اینکه تو با داشتن چنین قدرتی که خار کنی را به مقام پادشاهی می‌رسانی چرا برای خودت کاری نمی‌کنی؟

عیسی علیه‌السلام فرمودند: ای جوان آن کس که خدای بزرگ و نعمت‌های جاویدان او را شناخت هیچ‌گاه به این دنیا دل نمی‌بندد و استغنای طبع پیدا می‌کند و جز به دنبال رضای خدای خود نخواهد بود.

جوان از تخت پایین آمد و لباس‌های خار کنی خود را پوشید و از پی عیسی روان شد.

وقتی به حواریون رسیدند، حضرت عیسی علیه‌السلام فرمودند: این همان گنجی است که در پی پیدا کردنش بودم.

به گمانم از این دست گنج‌های پنهان در شهر و دیار ما کم نباشد. خدا برساند مسیحا دم گنج یابی را قبل از آنکه خیلی دیر شود.

امین یا رب العالمین، صله بر صاحب امر صلواتی

ستان آن جام و آن هستی الله                      دمی زن هم چو مردان از هو الله

چو آن می در کشی از جام وحدت                 کجا بینی تو مر دیدار کثرت

شود زان می ترا اسرارها فاش                      حقیقت نقش گردد عین نقاش

 فنا را در بقا بین و فنا شو                             در آن عین فنا کلی بقا شو

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 15ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۰۴
خادمه الزهراء

 

سرآمد همه چیز برای موفق شدن در دو دنیا، نیک فکر کردن، نیک گفتن و نیک دیدن است.

پیشوای ششم امام صادق (ع) روزی به بعضی از شاگردانش فرمود: در تمام این مدتی که از من تعلّم نمودی، چه چیز یاد گرفتی؟

شاگرد پاسخ داد: هشت مسأله از حضرتت آموختم.

امام صادق (ع) فرمود: آن هشت مسأله را برای من بیان کن تا بدانم چیست؟

شاگرد مسایل هشتگانه را با آن حضرت به این ترتیب عرض کرد:

1️دیدم با هر دوستی هنگام مردن، جدایی حاصل می‌شود پس سعی کردم تا دوستم کسی باشد که در وقت مرگ از من جدا نشود بلکه در تنهایی مونس من باشد؛ و آن انجام کارهای نیک و خیر است؛

که خداوند در قرآن می‌فرماید: «مَن یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ»؛ هر کس عمل بدی انجام دهد، کیفر داده می‌شود. مفهومش این است که «وَ مَن یَعْمَلْ خیراً یُجْزَ بِهِ» کسی که کار نیک انجام دهد به جزای خویش می‌رسد.

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای (احسنت والله).

2️دیدم گروهی را که به مال افتخار می‌کنند و گروهی به حسب و طایفه مباهات می‌نمایند و گروهی به ]دیگر چیزها[. لیکن مشاهده نمودم که خداوند متعال، افتخار عظیم را در تقوا قرار داده است آنجا که در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»؛ گرامی‌ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شما است. پس کوشش کردم به اینکه نزد خدا کریم باشم (که بهترین افتخارات است.)

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای!

3️دیدم مردم در میان لهو و هواپرستی غوطه‌ور هستند؛ اما از قرآن شنیدم که خدا می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‏»؛ آنانکه از خداوند ترسیدند و پیروی از هوای نفس ننمودند، بهشت جای آن‌هاست. پس سعی نمودم تا نفس‌کُشی نموده و جلب رضایت و خوشنودی خداوند نمایم.

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای!

4️دیدم هر کسی که چیز نفیسی به دستش می‌رسد، می‌کوشد تا آن را حفظ کند؛ لیکن از خدا شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَةً»؛ کیست که وام به خدا (در راه خدا انفاق یا قرض الحسنه) بدهد تا خدا چندین برابر به او عنایت فرماید؟ پس همت گماشتم که هر چیز نفیس و گرانبهایی که به دستم رسید، در راه خدا بدهم تا برای روز حاجت من (قیامت) ذخیره گردد.

حضرت فرمود: به خدا سوگند درست فهمیده‌ای!

5️دیدم مردم بر سر رزق و روزی، رشک و حسد می‌برند؛ کلام خدا را شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»؛ ما در دنیا رزق و روزی انسان را تقسیم و تقدیر کردیم، بعضی را بر بعض دیگر بیشتر دادیم (بعضی را غنی بعضی را فقیر کردیم) تا بعضی، حوائج بعض دیگر را برآورند لیکن رحمت پروردگار بهتر از اموالی است که آنها جمع می‌کنند. پس بر احدی حسد نبردم و از مالی که از دستم رفت افسوس نمی‌خورم.

حضرت فرمود: به خدا سوگند کار خوبی انجام می‌دهی.

6️دیدم بعضی از مردم به خاطر کینه‌هایی که در دل دارند با بعض دیگر دشمن می‌باشند؛ از خداوند شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛ شیطان دشمن شماست شما نیز او را دشمن خود قرار دهید. پس مشغول شدم به دشمنی با شیطان، دیگر دشمنی با مردم نمی‌کنم.

حضرت فرمود: آفرین، به خدا سوگند خوب کاری می‌کنی.

7️دیدم مردم در راه به‌دست آوردن روزی، بسیار پافشاری می‌کنند؛ لیکن از خدا شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ* ما أُریدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُریدُ أَنْ یُطْعِمُونِ* إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»؛ نیافریدیم جنیان و انسان را مگر برای پرستش خدا، ما از آنان روزی نخواسته‌ایم و طعامی اراده نکرده‌ایم (یعنی روزی دهنده ما هستیم و اراده نکردیم که روزی دهنده و طعام بخشنده، انسان باشد)، خداوند روزی دهنده‌ی توانا است. پس دانستم که وعده‌ی خدا، حق است و گفتارش راست می‌باشد. اطمینان به وعده‌ی او پیدا کردم و راضی به گفتارش شدم، مشغول شدم به عطای خداوند نه به مالم که در نزد غیر خداست.

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای.

8️دیدم بعضی، به بدن و پیکر سالم خود اعتماد دارند و برخی به مال زیاد خویش دل بسته‌اند و گروهی به افرادی مانند خودشان (ضعیف) تکیه نموده‌اند؛ و شنیدم فرموده‌ی خداوند را که می‌فرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»؛ کسی که پرهیزکار باشد خداوند او را از گرفتاری‌ها بیرون آورده و روزی او را از راهی که گمان به آن ندارد، می‌رساند. کسی که به خدا توکل نماید، خدا او را کافی است. پس به خداوند توکل نمودم و به غیر او اعتماد نکردم.

امام صادق (ع) فرمود: سوگند به خدا تورات، انجیل، زبور، قرآن و سایر کتاب‌های (آسمانی) به این چند مسأله برگشت می‌کنند.

اى بنده نواز و بنده پرور                   بر من دو جهان تو یار و یاور

اى داغ غمت حیات جاوید                 زین در نشود فقیر نومید

اى راز و نیاز صبح و شامم                چون شهد ز عشق توست کامم

من رو سیه و گناه کارم                    امید به غیر تو ندارم

رانى تو مرا اگر ز درگاه                    آیم به درت به هر سحرگاه

تا لطف کنى، که روسیاهم                بخشى به کرامتت گناهم

تو یاور و یار دردمندى                     تو نور دل نیازمندى

تو راز دل امیدوارى                        جز لطف به بندگان ندارى

تو محور عشق عاشقانى                   تو صدق و صفاى صادقانى

چشم همگان به رحمت توست           نور دلم از کرامت توست

یار من بى نوا، تویى، تو                    امید من گدا تویى، تو

از هجر تو سخت من ملولم               در بزم وصال کن قبولم

افروز دلم ز گرمى عشق                   پر کن تو وجودم از مى عشق

از بنده خود حمایتى کن                   مسکین تو ام عنایتى کن

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 13ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۰۹:۲۶
خادمه الزهراء