در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۰۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لقمه معنوی» ثبت شده است

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه آموختن

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۱۴ ق.ظ

 

با سلام، چند روزی بود که صبحانه‌ی ما به دلیل جلسات عمومی به مناسبت اعیاد شعبانیه تعطیل بود و مطالب، عصرها به سمع و حضور بانوان محترم می‌رسید. اما دوباره الحمدلله فرصت پیش آمد و هفته‌ی بزرگداشت مقام معلم به مناسبت شهادت معلم شهید استاد بزرگوار آیت اللّه مرتضی مطهری تا دوباره لقمه‌ی صبحانه‌ای داشته‌ایم.

جناب استاد وجودشان کیمیایی بود که مس وجود بسیار را به طلا تبدیل کردند. معارف الهی را به سبک نوینی در اختیار تشنگان قرار دادند؛ او که شهید است و هرگز نخواهد مُرد. که در قرآن فرموده است: گمان نکنید آنان که به شهادت رسیدند مرده‌اند، بلکه زنده هستند و نزد خداوند روزی می‌خورند.

در فرهنگ اسلام مقامی بالاتر از تمام مقامات بهشت وجود دارد که آن هم خاص گروهی است که در راه خداوند به شهادت می‌رسند. آنان با هدیه کردن جان و خون خود به پروردگار، تمام حُجب تا «عند رب» را می‌درند و نزد خداوند، روزی‌خوار می‌شوند.

من لقمه‌ی امروز را از بیان خود استاد برگزیدم، باشد که نوش جانتان شود.

ایشان فرمودند: هر فریضه‌ای از فرائض دینی، محدودیتی دارد؛ یا از حیث زمان، مانند وجوب روزه‌ی ماه رمضان که مخصوص این ماه است، یا نمازهای پنج‌گانه که هر کدام وقت معینی دارند. و یا از حیث مکان، مانند انجام فریضه‌ی حج که در زمان معین و مکان معین باید انجام شود. یا از حیث افراد، مانند جهاد که به مردان واجب است و از عهده‌ی زنان ساقط. ولی فریضه‌ی تحصیل علم دین، هیچ گونه محدودیتی ندارد و در هر زمان و هر مکان بر همه‌ی افراد از زن و مرد، فریضه است.

و این مطلب از چهار حدیث پیامبر روشن می‌شود.

حدیث اول: «طَلَبُ العلمِ فَریضةٌ عَلی کُلِّ مُسلِم» جست‌و‌جوی علم بر هر مسلمان واجب است. مسلم، مرد و زن هر دو را شامل می‌شود. به علاوه اینکه در برخی احادیث «مسلمه» هم اضافه شده‌است. پس این حدیث می‌فرماید: طلب علم فریضه است بر همه؛ چه زن چه مرد، پیر یا جوان و از هر طبقه و صنفی. اختصاص به طبقه‌ی خاصی ندارد.

 

حدیث دیگر: «اُطلبوا العلم مِنَ المَهدِ اِلَی اللحَد» یعنی در همه‌ی عمر از گهواره تا گور در جست و جو و طلب علم باشید؛ زمان معین ندارد. این حدیث شرط زمان را لغو می‌کند.

 

حدیث سوم: «اطلبوا العلم و لَو بالصین» یعنی علم را جست‌و‌جو کنید ولو در چین باشد؛ ولو اینکه به دورترین نقاط عالم مانند چین بروید، سفر کنید و در هر کجا باشد آن را به دست بیاورید. این حدیث بیان می‌کند که تحصیل علم، جا و مکان معین ندارد همانطوری که وقت و زمان معین ندارد.

 

حدیث چهارم: جمله‌ای از رسول مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل شده که فرمودند: «اَلحِکمَةُ ضالَةُ المُؤمِن یَأخُذها اَینما وَجَدَها» یعنی حکمت و علم، گمشده‌ی مؤمن است و هر کس که چیزی گم کرده‌است آن را در هر نطقه که پیدا کند معطل نمی‌شود و برمی‌دارد.

و علی علیه‌السلام می‌فرماید: حکمت گمشده مؤمن است پس آن را بجویید و بیابید هر چند در نزد مشرکی باشد، شما که مؤمن هستید به آن علم و حکمت سزاوارترید.

و از زبان حضرت مسیح علیه‌السلام نقل شده که فرمود: حق را بگیرید (علم را) و بپذیرید ولو از اهل باطل، اما باطل را هرگز نگیرید و نپذیرید ولو از اهل حق. خودتان صراف سخن باشید و سخن‌شناس.

مرحوم استاد مطهری اضافه فرمودند: دوست عزیز ما آقای سید محمد فرزان نقل می‌کردند: در سابق، در اوایل مشروطیت آقای سید هبة‌الدین شهرستانی، مجله‌ای به عربی در عراق منتشر می‌کرد به نام «العلم» و دو سه سالی منتشر شد. در پشت آن مجله در وسط صفحه، کلمه‌ی العلم به خط نستعلیق کلیشه شده بود و در چهار گوشه‌ی آن، همین چهار حدیث که قبلاً ذکر شد، زینت‌بخش مجله بود.

یک وقت در خود مجله‌ی آن نوشته بود که یک روز یک نفر مستشرق آلمانی در دفتر مجله یا در جای دیگری به ملاقات آقای شهرستانی آمد و پشت مجله را به همین ترتیب دید. پرسید: این چیست در پشت این مجله نوشته شده است؟ به او گفتند چهار دستور است از پیامبر ما درباره‌ی علم؛ بعد برایش ترجمه کردند. مرد مستشرق اندکی فکر می‌کند و می‌گوید: اوه، شما یک همچو دستورهایی دارید و داشتید که پیغمبر شما علم را بر شما فرض شمرده؛ و نه از نظر افراد و اختلاف جنسی، و نه از لحاظ زمان و مکان و نه از لحاظ معلم هیچ قیدی قرار نداده و باز این قدر در جهالت هستید و این قدر بی‌سواد در میان شما وجود دارد؟

باید دقت کنیم که این دستورات را پیامبر اسلام در زمانی آورد که جهل و نادانی مانند ابرهای تیره‌ای حجاز را پوشانده بود و در آنجا نه مدرسه‌ای و نه درسی و نه کتاب و کتابخانه‌ای وجود داشت و همه‌ی مردم بی‌سواد بودند.

ویل دورانت در تاریخ تمدنش می‌نویسد که: در آن موقع هنر خواندن و نوشتن به نظر عرب‌ها اهمیتی نداشت؛ به همین جهت در قبیله‌ی قریش بیش از هفده نفر خواندن و نوشتن نمی‌دانستند.

خوب به دو نکته دقت کنیم:

اینکه پس چه اتفاقی افتاده که این فریضه تا این مقدار نزد مسلمانان کم‌ارزش و بی‌اهمیت شده است.

و دوم اینکه همان پیامبر که فوق‌العاده تأکید بر آموختن علم دارند فرمودند: «اللّهم اِنی اعوذ بک مِن عِلمٍ لایَنفَع» خدایا پناه می‌برم به تو از علمی که سود نبخشد.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 14ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۱۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه خیر

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۱:۰۳ ب.ظ

 

سلام و عرض تبریک حلول ماه شعبان المعظم. الحمدلله از ماه رجب عبور کرده و به ماه بزرگ شعبان ورود کردیم و انشاءالله کم‌کم آماده می‌شویم برای حضور در ضیافت الله و بهره‌برداری از مواهب خاصه‌ی آن ماه.

می‌شود گفت که گویا خداوند، بندگان مشتاق به بندگی را در طی سال، سه ماه به اجرای برنامه‌ی ویژه‌ای دعوت می‌کند و در پایان به آنان رتبه و درجه می‌دهد همانند سربازی که به سربازی برده می‌شود لیکن سه ماه آموزشی دارد که معمولاً در این مدت او را از شهرش دور می‌کنند و آموزش‌های سختی را به او تحمیل می‌کنند، خواب و خوراکش به هم می‌خورد، رختخواب گرم منزل و خدماتی را که از پدر و مادر در منزل دریافت می‌کرده از او می‌گیرند، همچنین نظم سخت و خاصی را هم باید رعایت کند، در پایان دوره‌ی آموزشی تکلیفش روشن می‌شود که کجا و در کدام دسته و جایگاه باید به خدمتش ادامه دهد.

خداوند هم در طول سال، سه ماه آداب و رسوم و ریاضات خاصی را برای بندگانش برنامه‌ریزی کرده و کسی که می‌خواهد رخت بندگیِ خداوند را بر تن کند باید این دوره را بگذراند و در پایان در کنار سجاده‌ی نماز عید فطر درجه بگیرد و معلوم شود که بقیه‌ی دوره‌ی خدمت را چگونه باید طی کند. البته برخی درجه می‌گیرند مقام و منسبی، پست و ریاستی؛ و برخی هم سرباز صفر؛ بستگی به دوره‌ی آموزشی دارد!

سه ماه رجب و شعبان و رمضان مانند سه حلقه از یک زنجیر هستند که به هم متصل می‌باشند. اگر یکی از این حلقه‌ها جدا شود دو حلقه‌ی دیگری نمی‌توانند کامل باشند و گویا اصلاً توفیقاتی که در هر کدام از اینها حاصل می‌شود ربط به ماه قبل پیدا می‌کند و اعمالی که در آن ماه انجام داده‌ایم.

انشاءالله در ماه رجب، جلب رضای خداوند کرده‌ایم تا در ماه شعبان با توفیقات بیشتری طی طریق کنیم.

 

ماه شعبان سه نام دارد:

اول- "شعبان" به آن جهت که در این ماه برای ماه رمضان خیرات منشعب می‌شود. پس کسانی که حقیقتاً می‌خواهند جزو مهمانان خوب خداوند باشند باید در این ماه کسب روزی کنند و مراقبت‌های این ماه را جدی بگیرند.

و نیز به این جهت شعبانش می‌گویند که در این ماه برای مؤمنان، روزی پراکنده می‌شود یعنی درهای مختلف روزی هم مادی و هم معنوی گشوده می‌شود. در برخی روایات آمده، همه‌ی درهای برکت از آسمان گشوده می‌شود و هر کس با هر توانمندی می‌تواند حرکتی به سوی بالا داشته باشد.

 

دوم- نام دوم این ماه "غفران" است که در آن گناهان آمرزیده می‌شود. بنابراین ماه استغفار است، ماه بازگشت به سوی خداوند از تمام بدی‌ها و گناهان، آن‌هم نه بازگشت لفظی بلکه بازگشتی با تمام وجود.

زیرا معصوم (ع) فرمودند: کسی که با زبان استغفار کند اما در قلب از گناهانش نادم نباشد و قصد ترک و جبران نداشته باشد فقط خودش را به مسخره گرفته است.

ذکر استغفار برای تمام روزهای عمر سفارش شده و حتی بلافاصله پس از هر گناهی بدون تأخیر.

رسول اکرم (ص) در حدیثی به این مضمون فرمودند: خوشا به حال کسی که اگر مرتکب گناهی شد بلافاصله یک عمل خوب انجام دهد؛ گناهانش به دنبال هم ثبت نشود بلکه در کنارِ گناهِ بدی که از او سر زد، ثواب یک عمل خوب و خیر در کنارش داشته باشد؛ که ذکر، یک عمل خیر است و ذکر استغفار خیرترین عمل برای گناهکار است.

مرحوم آقای بهاری همدانی دستوری دارند، ایشان فرمودند:

🌟 سعی کنید همیشه طاهر و با وضو باشید.
🌟 پس از نماز صبح، ۱۰۰ مرتبه استغفار و ۱۰۰ مرتبه ذکر توحید "لا اله الا الله" و ۱۱مرتبه سوره توحید و ۱۰۰ مرتبه صلوات را ترک نکنید و تلاش کنید که پس از نماز عصر هم استغفار خاصه پس از نماز را داشته باشید. (البته باز ۷۰ بار استغفار کفایت می کند) با ۱۰ مرتبه سوره قدر که البته برای روزهای ماه شعبان استغفاری ذکر شده که در پایان تذکر داده می‌شود.

 

سوم- و نام دیگر این ماه "جیران" است به معنی همسایه، زیرا این ماه همسایه‌ی رمضان است.

امام صادق (ع) فرمودند: روزه‌ی شعبان، اندوخته‌ی بنده برای روز رستاخیز است و هیچ بنده‌ای نیست که در شعبان فراوان روزه بگیرد مگر اینکه خداوند متعال کارهای زندگی او را اصلاح و شرّ دشمن او را کفایت می‌فرماید و کمترین پاداش برای کسی‌که یک روز از شعبان را روزه بگیرد این است که بهشت بر او واجب می‌شود (البته روزه‌ای کامل و خالص).

اما باید دقت کرد که در روزه گرفتن، مزاج و بدن باید مساعد باشد زیرا مزاج، مرکوب (وسیله‌ی سواری) انسان است، اگر صدمه‌ای خورد از پا می‌افتد و دیگر نمی‌تواند راکب خود را حمل کرده به مقصد برساند و البته نباید مداوم و مرتب فقط به تیمار و مراقبت و پروار کردن مرکوب بپردازیم که در این صورت نیز یاغی شده دیگر سواری نخواهد داد و راکب خود را بر زمین زده، از پای در خواهد آورد. همان که فرمودند: «خیرُ الاُمورِ اوسَطُها» که اگر در همه جا رعایت کنیم موفق خواهیم شد.

 

تأکید بر روزه گرفتن برای رام کردن هوای نفس است که اگر این نفس امّاره رام نگردد تا صاحب خود را به ذلّت نکشاند، آرام نمی گیرد؛ یکی را ذلیل قدرت، یکی را ذلیل ثروت، یکی را ذلیل شهوت، یکی را ذلیل خود نمایی و غرور، یکی را ذلیل شکم، یکی را ذلیل زبان؛ که هر کدام از اینها خود ذلّت‌های دیگری را در پی خواهند داشت.

 

چه حدیث زیبایی، بسیار جای تأمل دارد و چه طبیب حاذقی که اینگونه تشخیص داده و درمان می‌دهد:

مردی به نام مجاشع به محضر مبارک رسول اکرم (ص) عرضه داشت:

راه رسیدن به معرفت حق چیست؟ حضرت فرمودند: شناخت نفس.

گفت: راه موافقت با حق چیست؟ فرمودند: مخالفت با نفس.

گفت: راه به‌دست آوردن خوشنودی حق کدام است؟ فرمودند: خشمگین بودن بر نفس.

پرسید: راه رسیدن به وصال حق چیست؟ فرمودند: دوری از نفس.

گفت: راه طاعت حق کدام است؟  فرمودند: روگرداندن از نفس.

پرسید: راه یادِ حق، کدام است؟ فرمودند: فراموشی نفس.

عرضه داشت: راه اُنس با حق چیست؟ فرمودند: وحشت از نفس.

پرسید: راه به‌دست آوردن این همه کدام است؟ فرمود: یاری جستن از حق بر علیه نفس.

آری، قرآن فرموده: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ...» همانا نفسِ تربیت نشده، شدیداً به گناه امر می‌کند مگر خداوند ترحم نماید.

دستورات معنوی الهی چه امر و چه نهی‌اش، همان ترحّم خداوند بر بنده در مقابل بی‌رحمی و ظلم نفس است. یکی از دستورات مؤکد، روزه می‌باشد که اگر نتوانست مرا در مقابل نفسم یاری دهد و انرژی و قوت جهاد با نفس به من دهد، فقط گرسنگی و تشنگی چشیده است که شاید مرتاض‌هایی که ایمان به خداوند متعال هم ندارند بیش از ما گرسنگی و تشنگی بکشند و ریاضت ببینند که جز قرب به شیطان، چیز دیگری حاصلشان نمی‌شود.

 

آری، ما در ایام آموزش سربازی هستیم و در این دوران، فرمانده برنامه‌هایی برایمان تدارک دیده‌است که همگی موظف به رعایت آن هستیم که عبارتند از:
1️توبه و استغفار.

2️صدقه که پرداختش در این ماه بسیار سفارش شده است.

3️ روزه گرفتن تمام ماه حتی اگر شده یک روز.

4️رعایت پنج شنبه‌های این ماه که در لقمه‌ای دیگر خواهیم نوشت.

5️ قرائت مناجات شعبانیه.

6️قرائت صلوات مخصوص این ماه در هنگام ظهر.

7️انجام اعمال و اذکار و ادعیه‌ی مأثوره ماه، خاصه انجام اعمال روزهای سوم و نیمه‌ی ماه.

8️ احیا نمودن شب نیمه‌ی شعبان.

9️ بخشش خواستن و بخشیدن.

استاد بزرگوارم خانم مالک (ره) می‌فرمودند: هر وقت غصه‌دار شدید برای خودتان و برای همه‌ی مؤمنین و مؤمنات از زند‌گان و مردگان و آنهایی که بعداً خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید گویا بدنتان چروک می‌شود و استغفار که می‌کنید این چروک‌ها باز می‌شود.

ایشان می‌فرمودند: دستور است که بعد از نماز عصر ۷۰ مرتبه استغفار کنید زیرا غروب که می‌شود عموم شیعیان دلشان را غم می‌گیرد که با استغفار برطرف می‌شود. با این استغفار دل پاک می‌شود و شیطان به دل پاک راه ندارد.

 

دو ذکر را بسیار اهمیت بدهیم: یکی شکر "الحمدلله" و دیگری استغفار "استغفرالله".

زیرا عبد وقتی مولا را می‌بیند شکر می‌کند و وقتی خودش را می‌بیند استغفار می‌کند.

 

ذکر استغفار خاصه در ایام ماه شعبان:

«أَستَغْفِرُ اللّهَ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الحَیُّ القَیُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»

هر روز ۷۰ مرتبه.

 

خداوند در قرآن فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ» زیرا توّاب، مهمان تازه واردِ خداوند است و مهمان تازه وارد عزیز است.

ایشان می‌فرمودند: وقتی استغفار می‌کنید، اطرافتان خلوت می‌شود و وقتی برای دوستان استغفار می‌کنید راه‌های مسدود شده را باز می‌کنید آنگاه حضرت علی (ع) در کنارت می‌نشیند. استغفار و حبّ و قُربِ علی (ع)، هر دو امان از عذاب الهی هستند.

 

🔟 توسل به امام زمان (عج)، زیرا که در شبی از این ماه ایشان متولد شده‌اند.

توسل به امام زمان (عج) با ذکر «یا مَولایَ یا صاحبَ الزَّمان أنا مُستَغیثُ بِکَ» روزی ۷۰ مرتبه.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ نهم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۳:۰۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه قرآن

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۴۳ ب.ظ

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

 

سلام عیدتان مبارک و روزتان محمدی، و درود اسلام بر او و کتابش

کتابی که بیش از هر چیز، عقل‌ها و خردها را به تفکر و اندیشیدن وا می‌دارد. کتابی که جای‌جایش را به تأمل باید نشست؛ زیرا که جای‌جایش با خود پیامی دارد. مثلاً از میان این‌ همه حشره تنها از «نمل» مورچه و «نحل» زنبور و «عنکبوت» یاد می‌شود و سه سوره از قرآن به نام آن‌ها نام‌گذاری شده‌است. ما با کتابی روبرو هستیم که خصال را در نظر دارد بنابراین شایسته است یک‌بار هم که شده به خصلت بارزی از این سه حشره فکر کنیم.

اهل ‌فن می‌گویند:

مورچه به‌گونه‌ای است که از خود مایه نمی‌گذارد و تنها از خرمن وجود دیگران بهره می‌برد.

و در مقابل، عنکبوت تنها بر خود تکیه می‌کند و خانه‌اش را با لعاب دهانش می‌سازد که البته خانه‌ای بس سست و بی‌بنیان است.

و در مقابل این دو، زنبور عسل است؛ که نه همچون مور است و نه به عنکبوت می‌ماند؛ بلکه هم از خود مایه می‌گذارد و هم از دیگران مایه می‌گیرد. منظور از دیگران، شهد و شیرینی است که از دامن گل‌ها برمی‌دارد. از همین روست که دست‌آوردش مایه‌ی سلامتی و شفاست.

اکنون با اندکی تأمل متوجه می‌شویم که قرآن با طرح این حشرات سه‌گانه، سه‌گانگی انسان را طرح می‌کند.

انسان‌هایی که چون مورند تنها بر دیگران چشم دوخته‌اند.

و انسان‌هایی که مثل عنکبوت تنها بر بافته‌های خود تکیه می‌زنند و دیگران را به هیچ می‌انگارند.

و انسان‌هایی که هم از نیرو و انرژی خود و هم از دیگران مدد می‌گیرند؛ البته دیگرانی که شایسته‌اند هم چون گل‌های شفابخش.

بیایید بیشتر از این منظر به قرآن و سخنان گهربار رسول بنگریم. موفق باشید.

 

 

الحمد‌للّه با توفیقات الهی قدم به قدم با ماه رجب، ماه مولا امیرالمؤمنین (ع) سیر کردیم و به عنایت ربّانی از ایام خوش و نورانیش بهره بردیم و کم‌کم به پایان این ماه خوب رسیدیم. امروز پرونده‌ی رجب و رجبیّونِ امسال بسته می‌شود، عده‌ای بُرد کردند و عده‌ای هم خسران؛ هر دسته بنا بر سعی، تلاش، عقیده و باور خود.

برخی انسان‌ها دوراندیش هستند و برخی فقط امروز را می‌بینند. آنان که دوراندیش هستند نانِ دنیا می‌خورند و کار آخرت می‌کنند و آنان که امروز را می‌بینند کار دنیا می‌کنند و چنان به آن مشغول می‌شوند که گاهی فرصت نانِ دنیا خوردن را هم پیدا نمی‌کنند؛ کار دنیا را انجام می‌دهند و نانش را برای دیگران باقی می‌گذارند.

به هر حال ماه رجب یک فرصت طلایی بود برای نان خوردنِ دنیا و کار کردن برای آخرت. دیشب مَلَک داعی به آسمان رفت. او هم کارش در دنیا تمام شد و تا رجب آینده دیگر به دنیا باز نمی‌گردد. سی شب حرف هایش را زد، آنانکه زنده بودند شنیدند، لبیک و سَعدَیک هم گفتند؛ آنانکه نشنیدند یا کَران‌اند و یا مردگان.

 

خداوند پایان ماه رجب را مزیّن فرمود به بعثت پیامبر (ص) و نزول قرآن؛ انصاف نیست که حال و هوای قرآنی این ماه را از یاد ببریم و یک تحوّل قرآنی در خود ایجاد نکنیم.

 

دیروز مهمانی داشتم از کشور آلمان، او گفت: «چند روز قبل، عید پاک مسیحیان بود، مسیحیان از چند روز قبل تا چند روز بعد به هم تبریک می‌گویند. اگر به فروشگاه برویم یا وقتی تاکسی سوار ‌شویم؛ مردم در خیابان حتی به غیر مسیحیان هم تبریک می‌گویند. همسایگانِ ما برای ما که به ایران آمده‌ایم هم تبریک فرستاده‌اند اما متأسفانه ما در روز مبعث چنین چیزی در ایران در میان مردم ندیدیم؛ آنچه رسانه‌ها انجام می‌دهند امر دیگری است؛ ما ندیدیم همسایه‌ای، مغازه‌داری یا حتی مردم در کوچه و خیابان به یکدیگر تبریک بگویند و یا اینکه شهر رنگ و بوی عید داشته باشد! مگر از عید مبعث روزی بزرگ‌تر برای مسلمانان وجود دارد؟!»

من به سخنان او گوش دادم، خجالت کشیدم، خواستم بگویم ایرانیان چند سالی است که مراسمات مذهبی و معنوی و حتی ملّی خود را به شکل دیگری انجام می‌دهند. آداب و رسوم در ایران تغییر کرده، مردم در چنین روزهایی به سفر می‌روند، از شهر خارج می‌شوند، با خانواده و یا دوستان خود خوش می‌گذرانند و دیگر به شکل عمومی و ملّی این مراسمات را برگزار نمی‌کنند اما خجالت کشیدم، نگفتم و سکوت کردم.

بیاییم حال و هوای قرآنی را در خود به وجود آوریم و حفظ کنیم مخصوصاً ما ایرانیان که خداوند آیه‌ای را به ما اختصاص داده و در واقع، ما ملت ایران را امید آینده‌ی اسلام دانسته است.

امام باقر (ع) فرمودند: وقتی رسول اکرم (ص) آیه‌ی ۳ سوره‌ی جمعه را تلاوت کردند «وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»؛ «برای تعلیم و تزکیه‌ی عده‌ی دیگری برگزیده شده است که به مؤمنین می پیوندند؛ و خداوند توانا و آگاه است.» وقتی عرض کرد: یا رسول الله! اینان چه کسانی هستند؟ حضرت دست خود را بر شانه‌ی سلمان فارسی گذاشت و فرمود: اگر ایمان در ستاره‌ی ثریا (پروین) باشد مردانی از طایفه‌ی همین سلمان به آن دست می‌یابند.

از این آیه برداشت دیگری هم می‌توان کرد و آن، اینکه درک کنیم کتاب پیش روی ما، قرآن کریم، مخصوص زمان و طرز فکر خاصی نبوده و هر اندازه افکار انسانی اوج بگیرد حقایق جدیدی از این امانت الهی به دست می‌آورند.

 

لیکن برخوردها با قرآن متفاوت است:

enlightened گروهی فقط قرآن را قرائت می‌کنند اما متأسفانه بی‌توجه به آنچه که قرائت می‌کنند هستند و خداوند در سوره‌ی مبارکه نساء آیه ۸۲ از این گروه انتقاد می‌کند و می‌پرسد: «آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنید؟»

در تورات آمده است: ای بنده‌ی من! آیا از من حیا نمی‌کنی؟! وقتی نامه‌ای از یکی از برادرانت به تو می‌رسد و در جادّه قدم می‌زنی، از راه به کناری می‌روی و می‌نشینی و آن را می‌خوانی و در نوشته‌هایش دقت می‌کنی؛ من نامه‌ام را (کتابم را) به سوی شما فرستاده‌ام و ببین چه اندازه برایت سخن گفته‌ام و چه اندازه تکرار کرده‌ام تا در آن تأمل کنی اما تو از آن روی می‌گردانی؛ ای بنده‌ی من! آیا من از برادر تو که آنگونه نامه‌اش را می‌خوانی کمتر هستم؟!

یکی از برادرانت با تو می‌نشیند و تو با تمام صورت روبه‌روی او می‌نشینی و به کلامش گوش جان می‌سپاری، اگر کسی در این میان سخن بگوید یا تو را از سخن او بازدارد، اشاره می‌کنی که خودداری کند. توجه داشته باش که من بر تو اقبال کرده‌ام و با تو سخن می‌گویم و تو به قلبت از من اِعراض می‌کنی و مرا از آن برادرت که با تو سخن می‌گوید، کمتر قرار داده‌ای!

آیا نباید با این کلام الهی در قرائت قرآن خود تجدید نظر کنیم؟

 

enlightened گروهی دیگر قرآن را قرائت می‌کنند اما تنها از دریچه‌ی مادیت به زندگی می‌نگرند و تنها رسیدن به تمایلات خود را هدف می‌دانند و تنها وحشتی که همیشه دارند، نرسیدن به آرمان‌های مادی خویش است. این‌ها در مورد پذیرش قرآن اگر بسیار پیش بروند فقط عقایدی اجمالی در زمینه‌ی مبدأ و معاد پیدا کرده و برخی از دستورات عملی اسلام را می‌پذیرند و به امید بهشت و فرار از جهنم به عبادت مشغول می‌شوند. این‌ها همان کسانی هستند که «عبارات» قرآن را می‌فهمند.

 

enlightened گروهی دیگر در اثر بیداری وجدان و گوش دادن به ندای فطرت و صفایی که وجود آنان را در خود غرق کرده است، این زندگی مادی را هدف قرار نداده و به‌عنوان وسیله از آن استفاده می‌کنند و نوش و نیش‌های این زندگی برای ایشان افسانه‌ای بیش نیست. این‌ها اصالت واقعی را در این جهان ندیده‌اند و نقطه‌ی دیگری را منظور می‌دارند.

اینجاست که از نشانه‌های جهان بی‌نهایت بزرگ کهکشان و دنیای بی‌نهایت کوچک اتم، قادر متعال را ادراک کرده و دل و جان خویش را در گرو درک اسرار و رموز آفرینش قرار می‌دهند؛ و نه‌تنها به سیاه‌چال مادی‌گری نمی‌افتند بلکه در آسمان نامتناهی ابدیت، پر و بال گشوده، تا ژرفنای هستی پیش می‌روند. اینان غیر از عوامان هستند که عبارات قرآن را می‌بینند.

وقتی قرآن از بت‌پرستی نهی می‌کند از این ظاهر می‌گذرند و بر فراز اطاعت واقعی حق تعالی واقف، و به غیر از او بیم و امیدی ندارند؛ نه در برابر خواسته‌های نفس سر فرود می‌آورند و نه طوق بندگی غیر حق تعالی را به گردن می‌نهند.

اینان همان خواص یا اولیای خداوند متعال هستند که وقتی قرآن به نماز امر می‌کند از ظاهر آن، که عبادت مخصوص است و دارای قیام و رکوع و سجود می‌باشد، تجاوز کرده و از باطن آیه‌ی نماز می‌فهمند که باید تمام ذرات وجود به خدا گرایش پیدا کند و در برابرش خاضع باشد و خود را در مقابل کبریاییش هیچ شمرند.

 

enlightened و گروهی قرآن را قرائت می کنند اما آیه آیه‌ی آن را آیینه‌ی تمام نمای حقایق می‌بینند. قرآن بالاترین کتابی است که در اختیار ماست، آیینه‌ای است که حقیقت خود را به ما نشان می‌دهد بر خلاف صفحه‌ی تلویزیون یا آیینه‌های معمولی که تنها عکس اشیا را به ما نشان می‌دهند نه حقیقت آنها را.

قرآن حقایق را به نمایش در می‌آورد لیکن برای درک حقیقت قرآن با قرآن و در قرآن، نباید باطن ما کدورت و تیرگی؛ و همچنین چشم بصیرت ما نباید آفت داشته باشد. باید هم چشم و عینک‌مان قوی؛ و هم مزاج روحی‌مان سالم باشد تا بتوانیم از قرآن درست برداشت کنیم و اشاره‌ها و لطایفش را درک کنیم.

قرآن ذکر است. این دسته از قاریان قرآن همان‌هایی هستند که خداوند در موردشان فرموده‌است: «أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی»؛ «من همنشین کسی هستم که به یاد من می‌باشد.»

آری ذاکر به قرآن، ذاکر خداوند جلیل است و به او متوجه است، همانند اینکه دو نفر با یکدیگر صحبت می‌کنند، هم این صحبت می‌کند و هم آن دیگری؛ هم این گوش می‌دهد و هم آن دیگری؛ این مطلب بسیار بلند مرتبه است که با خداوند متعال اینگونه رفیق و همنشین شویم!

هر کس درک این مطلب کرد، نوش جانش.

 

سفارشات قرآنی:

علامه طباطبایی (ره) فرمودند: جهت آرامش قلب، دست را روی سینه بگذارید و ۳ یا ۴ مرتبه آیه‌ی ۲۸ سوره‌ی رعد را قرائت نمایید.

اَلَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿رعد-٢٨

 

 و علامه حسن زاده آملی می‌فرماید: قرائت آیات ۵۵ تا ۵۷ سوره‌ی اعراف به روایت معصوم (ع) موجب صفای نفس و نورانیت دل و کسب یقین؛ و همچنین برای دفع شرّ شیطان و نفی خواطر مؤثر است.

ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً ۚ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ﴿٥٥‏ وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا ۚ إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِینَ ﴿٥٦‏ وَهُوَ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ ۚ کَذَٰلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ﴿اعراف-٥٧

 

7ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۴۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه مقایسه

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۰ ب.ظ

سلام، ایام به‌کام، روزگارتان پر از نور محمدی.

ماه رجب امسال هم به روزهای پایانی خود رسید و امسال هم، مانند هر سال دیگر مبعث رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را جشن گرفتیم، به یکدیگر تبریک گفتیم، برای همدیگر گل فرستادیم و آرزوی سعادت کردیم؛ البته از طریق دنیای مجازی، دنیایی که زبان‌ها را بسته و انگشتان را جایگزین آن کرده است!

شاید گمان کنیم که با پایان روز مبعث وظیفه‌ی ما هم در قِبَل این روز تمام می‌شود، مسلماً اینگونه نیست. روز مبعث یک روز نیست، یک فرصت است در گذر عمر یک ساله که باید به نحو احسن از آن استفاده کنیم و این فرصت طلایی را از دست ندهیم.

رسول اکرم (ص) بسیار مسلمانان را به درک ارزش عمر و استفاده‌ی بیشتر از آن توصیه کرده‌اند و فرمودند: من تعجب می‌کنم از اولاد آدم، وقتی که مالش زیاد می‌شود خرسند و اگر کم شود، محزون می‌شود؛ لیکن وقتی شبانه‌روز بر او می‌گذرد و عمرش کوتاه می‌شود، غمگین و ناراحت نمی‌شود. بدانید بی‌نیاز و راحت نمی‌گردد کسی که مالش زیاد شود و عمرش کوتاه باشد.

و فرمودند: فرشته‌ی الهی هر شب به جوانان بیست ساله ندا می‌دهد: کوشش و جدیّت کنید، برای رسیدن به کمال و سعادت خود مجاهده نمایید، بر مردِ با ایمان لازم است که از نیروی خود به نفع خویش، از دنیای خود برای آخرت، و از جوانی خود پیش از فرا رسیدن ایام پیری، و از زندگی خود پیش از مرگ استفاده کند.

به ابوذر فرمود: ای ابوذر! پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار:

  1. جوانیت را قبل از پیری،
  2. سلامتت را قبل از بیماری،
  3. دارایی را قبل از تهیدستی،
  4. فراغتت را قبل از گرفتاری،
  5. زندگانیت را قبل از مرگ.

و می‌فرمود: هرکس که به رویش درِ خیری گشوده شد، آن را غنیمت شمارد و از فرصت استفاده کند زیرا نمی‌داند چه وقت آن در به رویش بسته می‌شود.

فرمود: در ایام زندگی شما، لحظاتی فرا می‌رسد که در معرض نسیم حیات الهی قرار می‌گیرید و فرصت مناسبی به‌دست می‌آورید، بکوشید که از آن فرصت‌ها استفاده کنید و خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید.

فرمود: در قیامت هیچ بنده‌ای قدم از قدم برنمی‌دارد تا به چند پرسش پاسخ دهند:

  1. عمرش را در چه کاری به‌پایان رسانده است.
  2. جوانیش را چگونه و در چه راهی به‌سر برده است.
  3. مالش را چگونه به دست آورده و خرج کرده است.
  4. و از امامش که کیست.

چنانکه خدای عزوجل فرمود: روزی که هر گروهی را به امامشان می‌خوانیم.

 

استفاده از فرصت و توان، برای سیر دائمی به‌سوی کمال است؛ چنانکه فرمود:

  • هر که امروزش با روز گذشته‌ی او مساوی باشد، مغبون است؛
  • و هر که فردایش بدتر از امروزش باشد، ملعون است؛
  • و هر که جستجوی نقصان علمش را ننماید، عقلش ناقص است؛
  • و هر که عقلش ناقص باشد، مرگ برای او بهتر از زنده بودن است. (زیرا هرچه زنده بماند گناهی بر گناهش می‌افزاید)

 

اکنون که این‌طور است از این فرصت طلایی استفاده کنیم و چون ایام ظهور اسلام و نزول قرآن و بعثت نبوی است، مقایسه‌ای میان خودمان و اسلام و قرآن و اخلاق نبوی کنیم.

می‌دانیم که قرآن، کتابی است که همه‌ی اقشار اجتماع را دربرمی‌گیرد و برای همه در قالب‌های مختلف، دستور و برنامه دارد که مخاطبین قرآن، تنها علما یا عرفا و یا عوام مردم نیستند بلکه همه‌ی انسان‌ها را مورد خطاب قرار داده است.

فرمودند: قرآن عبارات و اشارات و لطایف و حقایق است. و اما عبارات قرآن برای عموم خلق؛ و اشارات آن برای خواص؛ و لطایف آن برای اولیا؛ و حقایق آن برای انبیاست.

بنابراین ما که نبی یا ولی نیستیم باید تمام آنچه را که داریم به کار بگیریم تا بلکه اشاره‌ای از اشارات قرآن را درک کنیم.

خداوند سرّی‌ترین حرف‌های خود را آشکارا اما به زبان اشاره، در قرآن بیان نموده است. کسی که با خدا، یگانه و رفیق باشد، زبان اشاره را که زبان عشق و محبت است، خوب می‌فهمد.

قرآن، نامه‌ی دوست است و زبان اهل محبت، زبان اشاره است. پس اگر اهل محبت شدیم قرآن را خواهیم فهمید.

اکنون مقایسه کنیم خود را با اهل محبت.

بعثت روز ظهور اسلام؛ و اسلام در نظر ما یعنی چه؟ و در بیان رسول اکرم (ص) یعنی چه؟

شاید به‌نظر برخی، اسلام یعنی انجام واجبات آن هم نه همه‌ی واجبات، فقط آن‌هایی که هزینه‌ای نداشته باشد. البته که واجبات باید انجام بشود که برای ترکش، وعده‌ی عذاب داده شده اما اگر اسلام را یک حوض بزرگ آب در نظر بگیریم، واجبات یک کاسه‌ی آب از این حوض است نه همه‌ی آن.

رسول خدا (ص) درحجة الوداع وقتی کار حجش را تمام کرد بر مرکبش نشست و فرمود: وارد بهشت نمی‌شود مگر مسلمان. ابوذر پرسید: یا رسول الله! اسلام چیست؟ فرمود: اسلام عریان است؛ لباسش، تقوی؛ زینتش، حیا؛ قوامش، پارسایی؛ و کمالش، دین؛ و میوه‌اش، عمل صالح است؛ و برای هرچیزی پایه‌ای است و پایه‌ی اسلام، عشق به ما اهل بیت است.

و در حدیث دیگری فرمودند: مؤمن کسی است که تمام مردم مؤمن، او را بر اموال و همه‌ی امورشان امین بدانند؛ مهاجر کسی است که از گناهان کناره‌گیری کند؛ و مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش سالم باشند.

می‌شود گفت که دست، کنایه از عملکرد است پس یعنی مسلمان آن است که زبان و عملکردش باعث آزار و اذیت هیچ‌کس نشود.

خوب به نظر شما نباید مقایسه‌ای میان اسلام خودم و اسلام محمدی کنم؟!

و اما ایام بعثت نبی مکرم اسلام است. او که هر مسلمانی هیج چیزی از او نداند، این را می‌داند که ایشان دارای خُلق عظیم است، آن هم عظیم از دیدِ خداوند!

دنیا با تمام آسمان‌های هفت‌گانه و زمین با تمام وسعتش و هر آنچه در کل زمین و تمام طبقات آسمان وجود دارد، از نظر خداوند کوچک و بی‌مقدار است، لیکن خُلق پیامبر خاتم در نظر خداوند عظیم است این خود جای تأمل دارد!

چرا چنین خُلقی؟!

زیرا او باید فاتح قلوب مردم باشد و این امر فقط با اخلاق، آن هم اخلاقی الهی ممکن است.

می‌خواهم در این رابطه از کلام خود حضرتش کمک بگیرم که فرمودند: برادرم یوسف از من زیباتر بود اما من با نمک‌ترم؛ نمک من بیشتر است. چه تعبیر یا برداشتی از این بیانِ لطیف می‌شود کرد؟ چه نکاتی اینجا نهفته است؟

اهل فن می‌گویند خاصیت نمک یکی این است که خودش را در مواد، ذوب می‌کند تا مواد سالم بمانند و خوشمزه شوند. آن حضرت با اهل بیتش، خودشان را در انواع حوادث، بلایا و تکالیف ذوب کردند تا انسان‌ها از شر و شرور و شقاوت سالم مانده و بقای الهی بیابند. کافی است فقط به حسینش نگاه کنید... .

نکته‌ی دیگر اینکه سگ حیوانی نجس العین است، اگر به آب هفت دریا بشویندش، پاک نخواهد شد اما اگر در نمک‌زار بیفتد پس از مدتی وضع موجودش تغییر می‌کند، پاک و طیب می‌شود!

نفس اماره‌ی انسان هم، که خوی حیوانی دارد اگر در نمک‌زار خلق و شریعت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که ترکیبی از عقیده، عمل و اخلاق است، بیفتد، تغییر ماهیت می‌دهد، از اَمّار‌گی رها شده به مرتبه‌ی مطمئنه و راضیه و مرضیه می‌رسد.

 

بیایید یک بار خود را مقابل آینه‌ی اخلاق ایشان قرار دهیم، آن وقت فاصله را ببینیم و برای کوتاه کردن این همه فاصله کاری کنیم.

موفق باشید - صلوات - ششم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک ‌لقمه عیدانه‌ی مبعث: لقمه صلوات

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۵۴ ق.ظ

سلام مسلین، عیدتان مبارک

اِنَّ اللّهَ وَ ملائِکتهُ یُصَلّونَ عَلَی النَّبی یا ایُّها الّذین آمنوا صَلّوا عَلَیهِ وَ سَلِّموا تَسلیماً

یعنی به درستی که خداوند و ملائکه‌ی او صلوات فرستند بر پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم، ای کسانی که ایمان آورده‌اید صلوات فرستید بر او و تسلیم کنید تسلیم کردنی.

در کتاب احتجاج از علی علیه‌السلام روایت کرده‌است که فرمود: برای این آیه ظاهری و باطنی است. ظاهرش «صلّوا علیه» است و باطنش «وَ سَلِّموا تسلیما». یعنی تسلیم نمایید خود را برای کسی که او را وصی و خلیفه و جانشین خود گردانیده است هم بر شما و هم بر آنچه به او سپرده است. پس فرمود که: این است آنچه من خبر می‌دهم که تأویل را کسی می‌فهمد که حسی لطیف وذهنی صاف، تمیز و صحیح داشته باشد.

آری، ابن عباس می‌گوید که چون این آیه نازل شد رخساره‌ی مبارک آن حضرت از غایت مسرت برافروخته گشت و فرمود که: تهنیت مرا، که آیتی بر من نازل شده که در نزد من دوست‌تر است از دنیا و از هر چه در دنیاست.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحمّدٍ عَبدِکَ وَ رَسولِکَ، وَ اَهلِ بَیتِهِ الطّاهِرین، وَاخْصُصهُم بِاَفضَلِ صَلَواتِکَ وَ رَحمَتِکَ وَ بَرَکاتِک وَ سَلامِکَ.

بارخدایا، بر محمد بنده‌ی فرستاده‌ی خود و بر خاندان پاکش رحمت فرست و آنان را به بهترین رحمت‌ها و نیکی‌ها و درود خود امتیاز ده.  (صحیفه سجادیه، دعای ۲۴)

 

در برخی روایات آمده‌است که وقتی روح در حضرت آدم علیه‌السلام دمیده شد؛ ملائکه به سجود او مأمور شدند. در تصور ایشان بود که چون روح در کالبد خاتم الانبیا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دمیده شود، حتماً به سجود او مأمور خواهند شد. اما بعد از ظهور نور وجود آن حضرت در این عالم، چنین اتفاقی نیفتاد. پس تصور کردند بلکه مقام حضرت آدم بر وجود خاتم برتری دارد. به جهت رفع این شبهه خداوند خود بر پیامبر خاتم صلوات فرستاد و ملائکه و مؤمنان را نیز به آن امر کرد. تا معلوم شود اگر در آنجا همه‌ی ملائکه مأمور شدند به سجده بر حضرت آدم، در این‌جا خودِ خداوند و ملائکه و مؤمنان بر آن حضرت صلوات و درود فرستادند.

و در آنجا سجده بر آدم یک بار بیشتر نبود.

در اینجا خالق و خلایق دائم و تا ابد بر آن حضرت درود می‌فرستند.
 

اعمال امشب:

🌷 شب بهار صلوات است،

🌷 شب اجابت دعاها،

🌷 شب آمرزش گناهان و شب دریافت هدایا.

مبادا فردا صبح دست کسی خالی باشد. برای همه این‌ها؛ در معیت نور صلوات سیر کنیم. که صاحب صلوات به امام علی علیه‌السلام فرمودند که: اکنون جبرئیل نزد من آمد و مرا خبر به امر عجیبی داد. امام علی پرسیدند که آن امر عجیب چه بود؟ فرمودند که گفت: هر کس از امت من بر من صلوات فرستد و آن را با اهل بیت من همراه کند:

درهای آسمان به سویش گشوده می‌شود،

و ملائکه هفتاد صلوات بر او می‌فرستند،

و اگر گناه‌کار باشد، گناهان او می‌ریزد؛ مثل برگ که از درخت می‌ریزد،

و خداوند به او می‌گوید که لبیک یا عبدی و سعدیک،

و اگر اهل بیت مرا قرین نکند؛ در میان صلوات او و آسمان، هفتاد حجاب حائل خواهد شد و خداوند می‌فرماید لالبیک و لاسعدیک.

 

از بهترین صلوات‌های امشب:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ‏ عَلَى إِبْرَاهِیمَ‏ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ،

اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ‏ عَلَى إِبْراهِیمَ وَ آلِ إِبرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ،

اللَّهُمَّ وَ تَرَحَّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا تَرَحَّمتَ عَلَى إِبرَاهِیمَ وَ آلِ إِبرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ،

اللَّهُمَّ تَحَنَّنْ‏ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا تَحَنَّنتَ عَلَى إِبرَاهِیمَ وَ آلِ إِبرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ،

اللَّهُمَّ وَ سَلِّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ‏ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا سَلَّمتَ عَلَى إِبرَاهِیمَ وَ آلِ إِبرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

و از ابن‌عباس نیز روایت کرده‌اند که بعد از صلوات، می‌گفته است که: وَ ارحَم مُحمّداً وَ آل محمّد کَما رحمتَ علی ابراهیم اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ.

 

چهارم اردیبهشت ماه 1396 عید مبعث

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۵۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه اخلاق

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۲۹ ق.ظ

 

با سلام و دعای خیر و عرض تبریک ایام نورانی مبعث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم. در روزهای پایانی ماه با فضیلت رجب هستیم. روزهای آخر ماه رجب برای مسلمانان و بلکه جامعه‌ی بشریت از خصوصیت خاصی برخوردار است. در این ایام دو وظیفه‌ی مهم بر عهده داریم: یکی مراقبت از روزهای پایانی ماه رجب و درک معنوی و عقلانی بعثت آخرین سفیر الهی، آورنده‌ی آخرین پیام‌های خدا بر انسان‌ها و بیان کننده‌ی آخرین متون تربیتی رب العالمین برای بندگانش.

درکتاب اقبال، روایتی از امام جواد علیه‌السلام نقل شده‌است که در رجب، شبی است که برای مردم بهتر است از هر چه که خورشید بر آن تابیده است و آن، شب بیست و هفتم رجب است که پیامبر (ص) در صبح آن به نبوت مبعوث شد که عبادت و عمل صالح در آن شب، پاداش شصت سال عبادت برای او خواهد داشت. البته درک این شب، به درک مقام رسول خدا (ص) است؛ کسی که سرور تمامی مخلوقات، شریف‌ترین و نزدیک‌ترینِ آنها به خداوند و محبوب‌ترین آنها نزد خداست. اوست نور اول، حجاب اقرب، عقل اول و اسم اعظم که هیچ پیامبر و فرشته‌ی مقربی نمی‌تواند به این صفات برسد. و اوست رحمتی برای جهانیان.

درک این حقیقت که شب و روز مبعث به اندازه‌ی اتفاقی که در آن رخ داده‌است، شرافت، خیر و برکت دارد؛ بسیار مهم است و هرکس که درک این مهم کند البته شکرانه به جا می‌آورد. روزه و نمازی به تشکر از خدا بابت بزرگترین نعمت یعنی نعمت نبوت.

به‌نظر می‌رسد که خداوند تمام عزتی را که برای انسانیت قائل است، در قالب نبوت پیامبر (ص) به ظهور درآورده است.

مرحوم حاجی سبزواری می‌فرماید: انسان بس عزیزالوجود است. آیا نمی‌بینی که خداوند،

  • از این همه جماد که مقدارش معلوم نیست، اندکی را نبات آفرید،
  • و از بسیاری از جانداران، اندکی را انسان خلق کرد
  • و از بسیاری انسان، اندکی را عاقل
  • و از بسیاری از عقلا، اندکی مُسلم
  • و از بسیاری مسلم، اندکی را مؤمن
  • و از این همه مؤمن، اندکی را عابد
  • و از بسیاری عابد، اندکی را زاهد
  • و از زاهدین، اندکی عالم
  • و از علما، اندکی عارف
  • و از عرفا، اندکی اولیا
  • و از اولیا، اندکی انبیا
  • و از انبیا، اندکی اولوالعزم
  • و از پنج اولوالعزم، یکی خاتم و دارای مقام جمعی است!

و این هم در اختیار شما امت است. او را بشناسید و از معارف او درس و پند بگیرید و به خواسته‌های او جامه‌ی عمل بپوشانید تا با قلب پاک و نفس زکیه و عمل صالح، مقربِ پیشگاه او شوید.

آیا برای این همه، یک روزه شکرانه نشاید؟! و یا سجده‌ای طولانی و یا نمازی با حضور؟!

آری، او آمد در تاریک‌ترین دوران‌ها، در حالی که سِراج مُنیر بود!

او آمد در زمانی که هیچ اثری از کرامات انسانی نبود با رسالتِ نهایتِ اخلاق و اخلاق مداری؛ آن هم اخلاقی که انسان را تا خدا ببرد.

 

فرمود: ده برنامه موجب صلاح و سداد اخلاقی شماست:

  1. سکوت از غیر حق که باب نجات است.
  2. کم خوری
  3. وادار کردن نفس به عبادت
  4. اندیشه و فکر در همه‌ی امور حیات
  5. ذکر لسانی، قلبی، عملی
  6. نظر به عبرت
  7. نطق به حکمت
  8. برآوردن حاجت مردم، هدایت کردن مردم، نفع رساندن به خلق
  9. خوف از معاصی و عذاب آن
  10. امیدوار بودن به حق

چون انسان واجد این صفات شد، اتصال به مقامات ملکوتی و فیوضات قدسی پیدا می‌کند.

 

او آمد با شیشه‌ی دارو و درمان برای هر دردی.
او طبیبی است که با طب و معالجه‌ی خویش همواره گردش می‌کند. مرهم‌هایش را محکم و آماده کرده‌است و ابزارها را سرخ کرده و تافته است، هرجا که لازم باشد مرهم‌ها و ابزارهای داغ کردن را به روی آن می‌نهد.

دل‌های کور از فهم، گوش‌های کر از حق، زبان‌های لال از سخنِ حق و قسمت‌های مجروح، نیازمند به معالجه‌ی اوست.

این طبیبِ الهی به وسیله‌ی دوا و معالجه‌ی خود، بیماری‌های غفلت، نادانی، حیرت و سرگردانی را رسیدگی و معالجه می‌نماید.

عده‌ای از بیماران از روشنی‌های حکمت و عرفان استفاده نکردند و از آتش‌زنه‌های علوم و معارف او آتشی برای خود روشن نکردند پس مانند سنگ‌های سخت، در تمام عمر در یک جا ماندند. و صد البته می‌دانیم که شفا بخش‌ترین داروها را برای دل‌های بیمار و اندیشه‌های معلول به همراه آورد.

راستی چرا؟

چرا فرمود: قلب و روح انسان مانند سلطانی است که دارای لشگریانی است؛ اگر سلطان، صالح و شایسته باشد همه‌ی لشگریانش هم همین طور خواهند بود و برعکس.

روح هم حاکم بر انسان است؛ اگر روح و قلب، سالم و شایسته و صالح بود همه‌ی اعضای بدن و اعمال انسان، صالح می‌شود و برعکس.

 

ژان ژاک روسو می‌گوید: راه خدا شناسی منحصر به عقل نیست بلکه شعور و احساسِ فطری که جایگاهش در قلب است، بهترین راه برای ایمان به خداست.

پاسکال می‌گوید: مردم نتوانستند ادراک کنند و دریابند که ادراک کننده‌ی خدا، دل است نه عقل.

الکسیس کارل می‌گوید: احساس عرفانی و معرفت به خدا، جوششی است که از اعماق دل و فطرت ما سرچشمه می‌گیرد و یک غریزه‌ی اصلی است که انسان همانطور که به آب نیاز دارد به خدا هم نیاز دارد.

و پرودون که یک دانشمند و فیلسوف اقتصادی است، می‌گوید: پیش از آنکه عقول ما، وجودِ خدا را ادراک کنند و کشف نمایند، دل‌های ما به وجود او گواهی می‌دهد.

ولی انحراف از فطرت و معرفت فطری از خداوند به دو جهت است: یا در اثر گناهان و لجاجت است و یا اینکه خدایی را که منکرینِ خدا، قبول ندارند، یک خدای خرافی است و از خداوند، تفسیری غلط دارند که البته خداشناسان هم، منکر آن هستند.

آری، او آمد تا دل‌ها را از هر چه اغیار است، بروبد تا لایق سکونت خدای عالمین شود.

او آمد تا آدم‌های زمین‌گیر را معراجی کند و چه زیبا آدرس آسمان را در دست‌های مستعد گذاشت؛

آنجا که فرمود: معراج آدمیت و انسانیت با چهار چیز میسّر است:

  1. معارف الهیه، قرآن، کلمات انبیا و اولیا
  2. اقوال نیک
  3. افعال نیک
  4. اخلاق حسنه

و این چهار، از طریق مبارزه با نفس به‌دست می‌آید و گفته‌اند هرکس این‌ها را ندارد، آدمی نیست و هر کس این چهار را کامل کند، انسانِ کامل است.

 

او آمد تا به ما بیاموزد که از تاریکی بترسیم و بخواهیم:

اللَّهُمَّ اجعَلْ لی فی قَلْبی نوراً، وَ فی لِسانی نوراً، وَ فی بَصَری نوراً، وَ فی سَمْعی نوراً، وَ عَنْ یَمینی نوراً، و َعَنْ یَساری نوراً، و َمِنْ فَوْقی نوراً، وَ مِنْ تَحْتِی نوراً، و َمِنْ أَمَامی نوراً، وَ مِنْ خَلْفِی نوراً، وَاجعَلْ لی فِی نَفْسی نوراً، وَأَعْظِمْ لی نوراً

 

اعمال:

شب ۲۷رجب، ۱۲رکعت نماز بخوانیم در هر رکعت بعد از حمد، دو سوره‌ی معوذتین و توحید چهار بار خوانده شود و بعد از سلام نماز، چهار مرتبه گفته شود:

لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ اَکبَرُ، اَلحَمْدُ للّهِ وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ لا حَوْلَ و َلا قُوَّةَ اِلا بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ

 

صلوات چهارم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۲۹
خادمه الزهراء

 

امروز به بهانه‌ی شهادت امام هفتم علیه‌السلام کنار سفره‌ی نورانیش می‌نشینم و لقمه‌ی معنوی امروز را از سفره‌ی پربرکت باب الحوائجی برمی‌داریم که دریای کرم است.

امام کیست و اهمیت وجودیش در چیست؟

ما تلاش می‌کنیم به بهانه‌ی شهادت و میلاد هر کدام از ائمه معصومین (ع) نکاتی هر چند کوتاه در شناخت و معرفت آن عزیزان به عرض برسانیم. این را همه می‌دانیم که هیچ امری بدون واسطه ممکن نخواهد شد بلکه برای وقوع، تحقق و رخ دادن هر حقیقتی، وساطت لازم است. وساطت، امری حیاتی است. تا جایی که می‌شود گفت هیچ چیز بدون وساطتِ امور دیگر نه تحقق می‌یابد و نه به کمال مطلوب می‌رسد.

آری، خانه‌ها، بی‌وساطت معمار، بنا و کارگر ساخته نمی‌شود؛ و بدن‌ها، بی‌وساطت غذا رشد نمی‌کند؛ و دیده‌ها، بی‌واسطه‌ی نور نمی‌بیند؛ و گوش‌ها، بی‌واسطه‌ی امواج، صدا را نمی‌شنود؛ و دانه‌های نباتی، بدون اتصال و ارتباط با خاک و بی‌واسطه‌ی زمین، سبز نمی‌شوند و رشد نمی‌یابند.

البته که خاک نیز باید پاک باشد وگرنه خاکی که آغشته به آلودگی است، نه تنها دانه‌ها را سبز نمی‌کند بلکه آنها را برای همیشه فاسد و نابود می‌سازد. بنابراین، دانه‌ها جز با وساطت خاکِ پاک به حیات ویژه‌ی خود، یعنی سرسبزی و رشد و میوه‌دهی دست نمی‌یابند.

به این مطلب در سوره‌ی اعراف آیه‌ی ۵۸ اشاره شده است؛ فرموده: و زمین پاک است که گیاهش به اذن پروردگارش بیرون می‌آید و زمینی که ناپاک است جز گیاهی اندک و بی‌سود از آن بیرون نمی‌آید.

شأن انسان این است که به مقامِ خلافت اللهی و علم آدم الاسمائی و هدایت، کرامت و اوج انسانیت برسد اما آیا بی‌واسطه‌ی لازم می‌توان به این مقامات عالی معنوی رسید؟ هرگز!

اینکه انسان به واسطه‌ی چه واسطه‌ای به وادی انسانیت و عرصه‌ی آدمیت، که همان عالمِ ایمان، اخلاق، عمل صالح و نهایتاً تقواست، می‌تواند راه یابد، حقیقتی است که باید از زبان قرآن کریم شنید.

قرآن، فقط انسان‌های برتر، پاک و معصوم را دارای مقام وساطت میان خدا و خلق برای رساندن خلق به ایمان، عمل و لقای حق می‌شمارد. و آنان کسانی نیستند جز پیامبر اکرم (ص) و اهل بیتش؛ راهنمای انسان به سوی خدا، آشناکنندگان انسان با گذشته و آینده و معلمان حکمت که قرآن در شأن آنان است. اهل بیتی که ذره‌ای تباهی، نقص و عیب چه در پنهان و چه در آشکار در وجودشان راه ندارد. و امام مجتبی علیه‌السلام فرمودند: ما خاندانی هستیم که خدا ما را به اسلام گرامی داشت؛ و ما را از میان همه‌ی مخلوقات عالم انتخاب کرد، برگزید و آلودگی و ناپاکی را از ما زدود؛ و ما را به انواع پاکی‌ها آراست. آلودگی و ناپاکی، همان شک است و چون شک از ما زدوده شده، ما هرگز در وجود خدای حق و در دین او شک نمی‌کنیم؛ و نیز ما را از هرگونه سست‌رأیی و گمراهی پاک گردانید.

آری خداوند این پاکان را واسطه‌ی میان خلق و خودش قرار داده است به شرط آنکه انسان برای این مهم به این بزرگواران مراجعه کند.

رسول خدا (ص) فرموده‌اند: آسایش و راحت و رحمت و نصرت، توانگری و گشایش و خوشنودی و رضوان و راه خروج از مشکلات و پیروزی و تقرب و دوستی خدا و پیامبرش برای کسی است که علی را دوست بدارد و به امامان پس از او اقتدا کند. پس با همین یک روایت معلوم شد که تمام کمال و سعادت در سایه‌ی محبت و اقتدا به اهل بیت (ع) می‌باشد. البته هرکس در همه‌ی امور زندگی خود به اینان مراجعه کند، به اندازه‌ی فهم، گنجایش و ظرفیتش، از ولایت و حقیقت آنان که ولایت خدا و قرآن است، بهره می‌برد. افرادِ کم گنجایش و انسان‌های متوسط و دارندگانِ سعه‌ی وجودی، هر کدام به گونه‌ای.

اما گروهی هم هستند که هیچ بهره‌ای از نور وجود اینان نخواهند برد، گروهی که در مادیتِ محض و چاه طبیعت و دره‌ی هولناک هوی و هوس فرو رفته‌اند! قرآن می‌فرماید: گروهی پیامبر را با چشم سر می‌بینند اما شخصیت و رسالت و نبوتش را درک نمی‌کنند. اینان همانطور که صراط مستقیم را نشناخته‌اند، وی و اهل بیتش را هم نشناخته‌اند. و به عبارت دیگر آنان که نمی‌توانند و یا نمی‌خواهند باطن قرآن را تحمل کنند، باطن اهل بیت (ع) را هم نمی‌توانند، بشناسند زیرا زندگی آنان به ویژه قلبشان، در پوشش و حجابی است که نمی‌گذارد حقیقت، پیشوایی و امامتشان را درک کنند. و این پوشش بر اثر کثرت گناه، فسق، تعصب و لجاجت فراهم می‌آید و میان انسان و مشاهده‌ی حقیقت، مانع می‌گردد.

 

بیایید به خاطر امام مظلوم، فقط یک صفت از صفات بی‌کران آن حضرت را در خود ایجاد کنیم. فرمودند: شیعه‌ی ما نیست آنکه صفتی از خدا و صفتی از رسول خدا و صفتی از امام معصوم در او نباشد.

  • اما صفت خدایی: کتمان سِر، یعنی اسرار بندگان خدا را فاش نکند.
  • و صفت نبوی: مدارا با مردم؛ یعنی در برابر مردم، صبر و حلم و منشِ عفو و گذشت داشته باشد.
  • و صفت امام: صبر در سختی و راحتی؛ یعنی در تمام پستی و بلندی زندگی از خود بی‌خود نشود و شیوه‌ی عقل و خرد را از دست ندهد.

 

در احوالات امام هفتم علیه‌السلام آمده‌است که هر روز پس از طلوع آفتاب تا هنگام زوال به سجده، عبادت و مناجات مشغول بودند و هارون برخی روزها بر بام می‌رفت و از روزنه‌ی بام زندان، به زندان نگاه می‌کرد و جامه‌ای را درگوشه‌ی زندان افتاده، می‌دید. روزی از زندانبان پرسید: آن جامه که همیشه می‌بینم چیست؟ پاسخ داد: آن جامه نیست، موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام است که در سجده است. آری، هارون با چشم سر می‌بیند اما چون کور باطن است از دیدن حقیقت محروم است. اگر باطن روشنی داشت، حضرت را حبس نمی‌کرد بلکه مانند غلام حلقه به‌گوش در خدمتش قرار می‌گرفت.

خدایا! پناه بر تو از ندیدن و نشنیدن و نشناختن و درک نکردن و مقتدا نداشتن. آمین یارب العالمین.

 

توسل به امام هفتم علیه‌السلام:

دو رکعت نماز ، در هر رکعت بعد از حمد ۱۲مرتبه سوره توحید.

 

دعای امام موسی کاظم (ع):

هر کس آن را بخواند، خداوند حوائج او را برآورد و او را روز قیامت با موسی‌بن‌جعفر (ع) محشور کند:

یا خالِقَ الْخَلْقِ وَ یا باسِطَ الرِّزْقِ وَ یا فالِقَ الْحَبِّ وَالنَّویٰ و یا بارِئَ النَّسَمِ وَ مُحْیىَ الْمَوْتىٰ وَ مُمیتَ الاَحْیآءِ وَ دائِمَ الثَّباتِ وَ مُخْرِجَ النَّباتِ اِفعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ

صلوات سوم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۵۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه دلتنگی

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۴۳ ق.ظ

 

عصر جمعه تمام شد و دلم مانند دل خیلی از آنهایی که سفرکرده‌ی عزیزی دارند، گرفته است. با خود گفتم: شاید با نوشتن چند جمله بشود هم دل خود و هم دل آنها را باز کنم. افلاطون نظریه‌ی معروفی به نام نظریه‌ی مدینه‌ی فاضله دارد، می‌گوید: دنیا، آن روزی به سعادت می‌رسد که حکیمان، زمامدار باشند؛ و زمامداران، حکیمان. تا وقتی که حکیمان در طبقه‌ای هستند و زمامداران در طبقه‌ای دیگر، دنیا روی سعادت را نخواهد دید.

اما ما مسلمانان بالاخص شیعیان می‌گوییم: دوره‌ی سعادت بشر، آن عصری است که دوره‌ی عدلِ کامل است؛ یعنی عصر ظهور امام زمان علیه‌السلام. آن دوره‌ای که اولین مشخصه‌اش این است که دوره‌ی حکومت عقل است یعنی دوره‌ای است که در آن، علم، اسیر و برده نیست.

مولایمان می‌فرمایند که در آن عصر، مردم صبحگاهان و شامگاهان جامی می‌نوشند، جام حکمت و معرفت است، جز جام حکمت و معرفت نمی‌نوشند.

سلام و صلوات بر صاحب آن روز و رحمت الهی بر آن کسانی که حقیقتاً منتظر آن روزگارند.

 

حالا بفرمایید یک لقمه صبحانه‌ی معنوی، یک لقمه دلتنگی

این روزها وقتی به کوچه و خیابان یا به دشت و صحرا، مخصوصاً به پارک وتفرج‌گاه‌ها می‌روید و این همه گل‌های متنوع و زیبا که چشم را نوازش و دل را زنده می‌کنند؛ را تماشا می‌کنید آیا توجه می‌کنید میان گل‌های بنفشه، اطلسی، شاه‌پسند و گل‌های عسل و جعفری و این همه گل ناز، شمعدانی و لاله‌های حیرت انگیز؟ جای یک گل واقعاً خالی است. میان این همه گل، جای گل نرگس خالی است، حتی یک شاخه! و غم‌انگیز اینکه هیچ کس توجه نمی‌کند که چرا در بهار، گلِ نرگس نمی‌روید؟! آری، گل نرگس در دل زمستان، در اوج سرما و یخبندان سر برمی‌آورد، در زمانی که هیچ گلی را جرأت و توان روییدن و شکفتن نیست.

بهار فرصتی برای خود نمایی، دلبری و عشوه‌گری همه‌ی گل‌هاست تا بیایند و هر چه دارند، بنمایند و بروند؛ و خزان پاییزی، سیلیِ بی‌رحمانه بر چهره‌ی طبیعت بزند، سرمای کشنده هم قدرت‌نمایی خود را نشان دهد، آنگاه درست در زمانی که امیدی برای زندگی نماند، گل نرگس بروید! آن هم با چه عطر و بوی دل انگیزی که فرموده‌اند هرکس آن را ببوید، از ویروس سرما خوردگی در امان خواهد بود و خواص دیگر.

اما گل نرگسِ ما هم قرار است در اوج زمستان ظهور فرماید.

می‌دانیم دنیا به سوی فاجعه پیش می‌رود و در عین حال، آینده‌ی درخشانی در پیش است. دلیل این موضوع، قانونِ سیرِ تکاملی جامعه‌هاست. جامعه‌ای که تمام جوانب آن، از علم و دانش گرفته تا امکانات رفاهیش هر روز در حال پیشرفت است. پس عشق به تکامل، در درون آدمی شعله‌ور است و انسان در کنار تکامل مادی، به سوی تکامل معنوی نیز پیش می‌رود.

 

نکته‌ی دیگر اینکه، نظم دقیق و عجیبی در این عالم حکمفرماست که کوچکترین به هم خوردگی در اجرای عالم فاجعه‌های بسیاری را به بار خواهد‌آورد. تصور کنید یک سلولِ کوچک مغزی از کار بیفتد یا در فضای بزرگتر، فاصله‌ی زمین و خورشید و حرکت کُرات، بسیار اندک به هم بریزد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

حال انسان که جزئی از این کُل است، خواه‌ناخواه باید در برابر این نظام عالم هستی سر فرود آورد و هرج و مرج، ظلم و ستم، نابسامانی و ناهنجاری را کنار بگذارد.

با این حساب، نظامِ آفرینش، ما را به سوی یک نظام صحیح اجتماعی در آینده خواهد برد.

 

نکته‌ی دیگر اینکه قانون کنش و واکنش، عمل و عکس العمل را به خاطر بیاورید. اصلی پذیرفته شده در وقایع اجتماعی وجود دارد و آن، اینکه تمام تحولات اجتماعی و انقلاب‌ها در نتیجه‌ی فشارهای قبلی بوده است. این اصل و قانون می‌گوید، فشار جنگ‌ها، ظلم‌ها و بی عدالتی‌ها در جهانِ کنونی، سرانجام واکنش شدید خود را آشکار خواهد ساخت و نظامِ کنونیِ جوامع انسانی را به هم می‌ریزد و طرح جدیدی ایجاد می‌کند که در آن، همه طعم شیرین عدالت را بچشند.

 

و نکته‌ی دیگر اینکه الزام ضرورت اجتماعی آن است که وضع زندگی انسان، به چنان مرحله‌ای برسد که احساس نیاز به آن مطلب پیدا نموده و به عنوان یک ضرورت برسد. مثلاً در وضعیت امروزی، استفاده از وسایل نقلیه به مرحله‌ای رسیده‌است که انسان به ضرورت وضع و تبعیت از قوانین راهنمایی و رانندگی پی ببرد و آن را پذیرفته است. کم کم زمانی می‌رسد که وجود حکومت واحدِ جهانی برای پایان دادن به مسابقه‌ی کمر شکنِ تسلیحاتی و قدرت‌طلبی‌ها، ظلم و ستم و نابسامانی به عنوان یک ضرورت و یک واقعیتِ اجتناب ناپذیر احساس می‌گردد. آن زمان است که انقلاب و دگرگونی جهانی و واحد، حتمی خواهد شد.

مرحوم علامه طباطبایی می‌نویسد: بشر، روزی که روی زمین سکنی گزیده‌است، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی مقرون به سعادت می‌باشد و به امید رسیدن چنین روزی، قدم بر می‌دارد و اگر این خواسته تحقق خارجی نداشت، هرگز چنین آرزو و امیدی در نهاد وی نقش نمی‌بست. چنانچه اگر غذایی نبود، گرسنگی نبود؛ و اگر آبی نبود، تشنگی تحقق نمی‌یافت و...  از این روی به حکم ضرورت، آینده‌ی جهان، روزی را در بر خواهد داشت که آن روز، جامعه‌ی بشری پر از عدالت شده و با صلح و صفا زندگی خواهند کرد و افراد انسانی، غرق در فضیلت و کمال می‌شوند.

و البته استقرار چنین وضعی به دست خودِ انسان خواهد بود. و رهبر چنین جامعه‌ای، منجیِ جهانِ بشریّت و به لسانِ روایات، مهدی (عج) خواهد بود.

به امید آن روز!

و در پایان، مرحوم شیخ حر ّعاملی می‌نویسد که ده ساله بودم، سخت بیمار شدم و هیچ امیدی به زندگیم نبود، در بین خواب و بیداری رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و تک‌تک ائمه معصومین علیهم‌السلام را دیدم. به همه سلام دادم و با امام ششم علیه‌السلام، روبوسی کردم و ایشان به من سخنانی فرمودند و برایم دعا کردند.

امام زمان (عج) هم برایم دعا کردند؛ زیرا وقتی به آن حضرت رسیدم با ایشان دست دادم و روبوسی کردم، گریه کردم و عرض نمودم: مولای من! می‌ترسم با این مرض بمیرم و به نهایتِ مطلوبم از علم و عمل نرسم!

حضرت فرمودند: نترس! خداوند تو را شفا می‌دهد و عمری طولانی خواهی داشت. سپس حضرت کاسه‌ای به دستم دادند و من از آن آب نوشیدم، شفا یافتم، برخاستم و درحضور بستگانم نشستم. همه تعجب کردند و من سکوت کردم تا چند روز بعد جریان را تعریف کردم!

 

خوشا آنان که از دست او جرعه نوشیدند. به امید چنین لیاقتی، صلوات

دوم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۴۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه عزم

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۰۴:۰۴ ب.ظ

 

عزم و اراده یکی از ارکان مهم موفقیت در مراحل زندگی است. بلکه عزم و اراده زیر بنای تمام مقامات دنیوی و مادی و معنوی و الهی است. بی‌شک بدون عزم، همه چیز به هم می‌خورد. قدرتِ عزم یکی از برترین ویژگی‌های آدمی است که انسان را به بالاترین مراحل خلقت و رشد می‌رساند.

 

معنا و مفهوم عزم:

آیا عزم همان اراده است یا چیزی برتر از آن؟

گاهی انسان برای انجام کاری اراده می‌کند ولی بر اثر پیشامدی از انجام آن منصرف می‌شود و رهایش می‌کند اما درصورتی که برای انجام کاری یا رسیدن به هدفی، هیچ مانعی او را منصرف نسازد عزم نامیده می‌شود.

عزم، انسان را بر تمام عوامل و مؤثرها چیره می‌سازد. عزم، تصمیمِ بی‌برو برگردِ آدمی است.

 

نقش و اهمیت عزم:

اهمیت آن را می‌توان در چند زمینه یافت:

الف) پیشگیری از سقوط.

عوامل سقوط زیاد است: دوستان، اجتماع، خانواده، شیاطین درونی و بیرونی، وسوسه‌ها و نداشتنِ عزم و اراده‌ی قوی.

ب) پیش بردن انسان در مسیر رشد وکمال.

اگر انسانی عزم و اراده داشته باشد از جای خود بر می‌خیزد و با قدم نهادن در راه کمال، و با حرکت در جهتِ خواسته‌ها و آرزوها، زمینه‌ی موفقیت را برای خود فراهم می‌کند. انسانِ بی‌عزم و اراده، وجودی بی‌روح و میوه‌ای از درون پوسیده است.

ج) رکن بنیادی برای سلوک معنوی.

عزم و اراده، زیربنای مقامات معنوی و مراحل سیر و سلوک و در حقیقت رکن این حوزه است.

 

عزم چگونه به وجود می‌آید؟

عرفا و اساتید اهل فن می‌گویند: عزم و یقظه با هم هستند. عرفا، بیداری دل را اولین قدم و مرحله برای رسیدن به اهداف بزرگ، مخصوصاً رسیدن به مقامات معنوی می‌دانند. فرد ابتدا باید بیدار شود سپس عزم حرکت کند اما اگر عزم درکار نباشد، بیداری هم تأثیری نخواهد داشت.

یکی از چیزهایی که برایش عزم و اراده لازم داریم، رسیدن به آرزوهاست.

ممکن است کسی چیزی را بخواهد و آرزوی رسیدن به مقامات دنیوی و مادی و یا کسب کمالات و مقامات معنوی را داشته باشد و حتی گاهی در فراق آنها اشک بریزد و غصه بخورد اما برای رسیدن به آنها هیچ حرکتی انجام ندهد.

جریانِ زندگی چنین کسی، رو به کمال نیست. مانند کسی که پای کوه نشسته و به او می‌گویند: آن طرفِ کوه، چشم‌انداز جالبی وجود دارد و او آرزوی رسیدن به آنجا را دارد اما برای بالا رفتن از کوه هیچ تلاشی نمی‌کند. اما کسی که در حالِ حرکت است، به برکاتی دست پیدا می‌کند؛ یعنی او را کمک می‌کنند.

 

حداقل، سه بهره از جانب خداوند به عازم می‌رسد که به آرزومند نمی‌رسد:

یک- استعانت: استعانت یعنی چیزی که به حرکت کننده و سالک انرژی و نیرو می‌دهد.

دو- شفاعت: شفاعت یعنی کسانی که در مسیر موفقیت و سلوک جلوتر رفته‌اند، او را کمک می‌کنند، دستش را می‌گیرند و برای عبور از موانع مددش می‌رسانند.

سه- جذبه: این نیرو و انرژی، خاصِ سالکان الهی است زیرا مقامات معنوی، زیاد و گاهی بی‌نهایت است و انسان هر چقدر هم که حرکت کند، نمی‌تواند به همه‌ی آنها برسد. چون کمالات انسانی، بی‌نهایت؛ و عمر، کوتاه؛ و توانِ آدمی، محدود است. اینجاست که اگر انسان را جذب نکنند و دست او را نگیرند، به جایی نخواهد رسید. جذبه در تعریف، همان مشی، راه رفتن گام به گام یا رفتن بدون هیچ معطلی است.

البته به شکل دیگری هم می‌شود گفت که مشی یعنی حرکت به سوی مقصد و جذبه یعنی رسیدن به مقصد‌های بلند بدون طی مراحل پایین‌تر است.

شاید بشود گفت همان حدیث قدسی است که فرمود: اگر یک قدم به سویم بیایی، ده قدم به سویت می‌آیم.

 

چگونه عزم کنیم؟

انسانها دو گونه‌اند: گروهی بدون عزم و گروهی دارای عزم.

عزم مانند درختی است که اگر زمین آن شوره‌زار باشد، نمی‌روید و اگر زمینش مساعد باشد بسیار خوب رشد می‌کن.

 

زمینه‌های عزم:

دوری از شهوات؛ و دوری از شکم پرستی.

حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: هرکس که شهوتران است و دنبال هوی و هوس می‌رود، اراده‌اش ضعیف است.

امام ششم علیه‌السلام به عنوان‌بصری فرمودند: تا گرسنه نشدی، نخور؛ و تا سیر نشده‌ای دست از غذا بردار.

و فرمودند: در مسیر سلوک و تکامل سه چیز حرام است: فضول النظر، فضول الکلام، فضول الطعام.

 

نشانه‌های عزم و عازم:

  • راندن وسوسه‌های شیطانی از خود.
  • پایداری در مقابل مشکلات و چاره‌جویی برای آنها.
  • چیرگی اراده بر هوی و هوس.
  • ساختار سازی. عالم ساختار پرور است یعنی درس می‌دهد، راهنمایی می‌کند، جوامع را می‌سازد و این کار عزم واراده لازم دارد.

 

برای تقویت عزم، مداومت بر این سه سوره سفارش شده‌است: تکویر، انفطار، انشقاق.

و خواندن این دعا در پایان نماز صبح:

اَللّهُمَّ ارْزُقنى عَقْلاً کامِلاً وَ عَزْماً ثاقِباً وَ لُبّاً راجِحاً وَ قَلْباً زَکیّاً وَ عِلْماً کَثیراً وَ اَدَباً بارِعاً وَاجْعَلْ ذلِکَ کُلَّهُ لى وَ لاتَجْعَلْهُ عَلَىَّ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ

 

خدایا مرا عقلى کامل، تصمیمى نافذ، خردى برتر، دلى پاک، دانشى فراوان و ادبى والا روزى کن و تمام این‌ها را به سود من قرار ده، نه به زیانم،اى مهربان‌ترین مهربانان.

البته سخن در این رابطه بسیار است، اما ختم کلام: آیا عزمِ رسیدن به او را کرده‌ایم؟!

عزم، انسان را بی‌قرار می‌کند، خواب را از چشم انسان می‌گیرد، تلاشِ او را زیاد می‌کند و ایمان، راستگویی، خویشتن‌داری و تقوی را در او تقویت می‌کند.

به امید روزی که با تمام وجود، عزم او کنیم. صلوات

31ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۶:۰۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه شکفتن

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۰۴ ب.ظ

 

این روزها معمولاً نمی‌شود در خانه ماند و بیرون نرفت و خود را از دیدن این همه زیبایی طبیعی، این همه طراوت و شادابی، این همه رنگ، این همه عطر و بو، این همه گل و این همه غنچه محروم کرد! هر کدام از اینها حکایت از هنرنمایی خاص خالق و ربّ عالم می‌کند و انسان را به فکر می‌اندازد که واقعاً وقتی خداوند قلم نقاشی به دست می‌گیرد، بر بوم طبیعت عجب نقش و نگاری خلق می‌کند! عجب دلنوازی و روح‌نوازی می‌کند! و عجب ذوقی در دل بنده‌ی عاشقش به وجود می‌آورد که: این خدایِ من است!

شاید به یک بوته‌ی گل رز نگاه کنی، از برگ‌هایش، گلبرگ‌هایش، ساقه و تیغ‌های چسبیده به ساقه و تا غنچه‌اش، هر کدام به نوعی جلوه‌گری می‌کنند، برای چشمهای مختلف به نوعی خاص خود را عرضه می‌کند. اما در این میان، غنچه تا غنچه است زیبایی، طراوت، تازگی و شکوه خاص خود را ندارد. و البته قدر و بهایی نیز نخواهد داشت و از این رو کسی به چیدن و جدا ساختن آن رغبت و تمایلی نشان نمی‌دهد.

ارزش و اعتبار یک غنچه، تنها در صورتی است که از غنچگی خارج و به گل شدن روی آورد؛ و گل شدن نیز در گِروی شکفتن و باز شدن و خندیدن غنچه است. البته شکفتگی و باز شدن غنچه، به هر صورتی امکان پذیر است و می‌توان آن را با دست و یا هر چیز دیگری گشود و باز نمود اما اینگونه باز شدن و گشایش، نوعی کاستن از زیبایی و رونق بازار آن خواهد بود. نه تنها مایه‌ی جمال و زیبایی نیست، بلکه از گل شدنِ واقعی نیز مانع شده و در عوض حالتی تصنعی، کریه، زشت و ناموزون به آن خواهد داد.

آری غنچه، تنها در صورتی به جمال و کمالِ شایسته و مطلوب خود خواهد رسید که با نوازش نرم و ملایم نسیم که برخاسته از دل دریاست، گشوده شود؛ و بی‌گمان خوش‌ترین نسیم نیز، نسیم سحرگاهان است که هر خشک را تَر و باطراوت خواهد ساخت.

حال که زیبایی، شکوه و بهای غنچه در شکفتن و باز شدن است؛ و باز شدن و گشودن نیز در گِروی نسیم بالطافتِ دریا است، پس نسیم برای غنچه، بَس کافی و مغتنم است و چیزی گرانمایه‌تر و عزیزتر از آن نیست. و البته خوب است توجه داشته باشیم که حکایت غنچه و ماجرای گل، در حقیقت، روایت احوال آدمی است.

یعنی آدمی هم دارای دو فصل و دو مرحله است:

یکی مرحله‌ی غنچگی که همان حالت نقص و نارسایی است.

و دیگری مرحله‌ی کمال و جمالِ مطلوب یافتن که چیزی مانند گل شدن است.

آنچه از غنچه‌ی وجود آدمی گُل می‌سازد، امکانات ظاهری و دنیایی نیست زیرا که آن، مانندِ گشودن غنچه با دست است که مایه‌ی زشتی و ناموزونی خواهد بود بلکه این غنچه نیز تنها به همت نسیم است که به مرحله‌ی گُل شدن نایل می‌شود، نسیمی که برخاسته از دریایِ عنایت، حمایت، لطف و لطافت حق باشد و آن چیزی جز کتاب خداوند، قرآن کریم نیست.

بنابراین ارزش و قدر و منزلت انسان، وامدارِ شکفتن و شکوفایی است؛ و شکوفایی نیز در گِروی نسیمِ سراسر رحمت و نشاط الهی یعنی قرآن کریم است. پس باید پذیرفت که قرآن برای آدمی، بس کافی و تمام خواهد بود همچنانکه نسیم برای غنچه. و این حقیقتی است که اهل معنا و اشارت، که از هر چیزی فهم می‌کنند؛ از حرف اول قرآن که «باء» و از حرف آخرین آن که «سین» می‌باشد، می‌آموزند.

این جماعت می‌گویند: با آمیختن این دو حرف با هم، واژه‌ی «بس» به دست می‌آید که خود اشاره به این است که کتاب خداوند برای آدمی که جز صلاح و سعادت نمی‌خواهد، بَس و کافی است.

اما مردم در برخورد با این کتاب، متفاوت هستند زیرا اساساً خودِ انسان‌ها هم متفاوت هستند و یک‌دست و یک‌میزان نیستند.

حضرت علی (ع) در این رابطه سخن زیبایی دارند که فرمودند: اساسِ تفاوت‌های مردمان در گوناگونی سرشت ایشان است زیرا در آغاز، ترکیبی از خاک شور و شیرین و سخت و نرم بودند.

آدمیان، با همین تفاوت در درکِ سخن حق و قبول آن، متفاوت هستند: یکی به سختی، یکی به نرمی، دیگری عاشقانه و دیگری عاقلانه.

فرمود: یا داوود! کسی که، کسی را عاشق است بر سخن او صحه می‌گذارد و بر خط و فرمان وی، سر می‌نهد و از سرِ چاکری و جان‌سپاری، تلخی‌ها را متحمل شده تا به جانِ شیرین محبوب دست یابد.

آری، عاشق، خواست معشوق را نه به اجبار و کراهت، بلکه با دنیایی از حال و حلاوت دنبال می‌کند و تا این حال در میان نباشد، قبولِ معشوق نیز در پی نخواهد بود.

پس بر اساس سخن خداوند با داوود (ع) و با تکیه بر اصل عشق که هر سخت را آسان و هر رنج را رحمت می‌کند، آیا می‌توان دعوی عشق خداوند نمود، بی‌آنکه سخن او را شنید؟ و یا شنید و به کار بست اما نه از سرِ میل، بلکه با بی‌رغبتی و دور از حال و وجد؟!

 

حال، شما ای عاشقان خداوند! قرآن، کلام اوست. با کلام او چگونه‌اید؟ آیا شما آنچه در کتابش آمده است، شنیده‌اید؟ آیا به کار بسته‌اید؟ و یا چگونه به کار می‌بندید؟ با عشق، حال، نشاط و یا به جبر، کسالت و ملالت؟

و فرمود: ای داوود! اگر کسی سخن کسی را شنید و به کار نبست، علامتِ آن است که آن را نپذیرفته و تصدیق نکرده‌است؛ و آن مطلب گواه آن است که صاحبِ سخن را محبوبِ خود ندانسته و عاشق او نیست!

پس اگر کلام خداوند را به گوش جان نشنویم؛ یا بشنویم و به‌کار نبندیم؛ و دلِ خود را برای تصدیق کلمات نورانی خداوند، یله نکنیم و آنها را به جدّ تمام، به‌کار نبندیم، لافِ مسلمانی، اعتقاد، ایمان، عشق و محبت به خداوند زده‌ایم؛ و خداوند لاف زنندگان را دوست نمی‌دارد.

فرمود: ای داوود! آنکه کسی را عاشق است، نسبت به آنچه معشوق کند، هرچند خلاف طبع و مرام وی باشد، غمگین نخواهد شد بلکه دلشاد و دلخوش خواهد بود زیرا عاشق در برابر معشوق جز تسلیم و ارادت، چیزی نمی‌داند.

و این تسلیم و رضا، خوش‌ترین همراه، قرین و معاشرِ آدمی در طی طریق است. کسی که در مملکت رضا و تسلیم، مقیم می‌شود با هر قضیه، خوش‌دل و با هر بلیّه، دلشاد است زیرا از سرِ بصیرت، درک و دریافت نموده‌است که: آنچه خداوند رقم می‌زند، خوش، مبارک و میمون خواهد بود.

فرمود: ای داوود! آنکه بر محبوب خود اعتماد دارد، بر او نیز تکیه می‌کند، هیچ امکان ندارد که کسی عاشق و دوست‌دار خداوند باشد اما بر او تکیه و توکل نکند.

ای داوود! چه کسی از همه کس برید و به من پیوست، و من او را ناامید نمودم؟!

 

آری، مؤمنان هرگز رخت اندیشه را به هر سوی نمی‌کشند بلکه از هر چیز قطع التفات نموده و آنگاه بر خداوند توکل و تکیه می‌کنند چون می‌دانند جز خداوند، هیچ کس قفل گشا نیست.

آری! آنکه عاشقانه دل به کلام او دهد، غنچه‌ی وجودش در سایه‌ی وزشِ نسیم ربّانی، شکفته خواهد شد و عطر و بوی وجودش، شامّه‌ی بندگان الهی را نوازش خواهد داد.

به امید روزی که با قرآن شکوفا شویم. صلوات

30ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۰۴
خادمه الزهراء