در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه شکفتن

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۰۴ ب.ظ

 

این روزها معمولاً نمی‌شود در خانه ماند و بیرون نرفت و خود را از دیدن این همه زیبایی طبیعی، این همه طراوت و شادابی، این همه رنگ، این همه عطر و بو، این همه گل و این همه غنچه محروم کرد! هر کدام از اینها حکایت از هنرنمایی خاص خالق و ربّ عالم می‌کند و انسان را به فکر می‌اندازد که واقعاً وقتی خداوند قلم نقاشی به دست می‌گیرد، بر بوم طبیعت عجب نقش و نگاری خلق می‌کند! عجب دلنوازی و روح‌نوازی می‌کند! و عجب ذوقی در دل بنده‌ی عاشقش به وجود می‌آورد که: این خدایِ من است!

شاید به یک بوته‌ی گل رز نگاه کنی، از برگ‌هایش، گلبرگ‌هایش، ساقه و تیغ‌های چسبیده به ساقه و تا غنچه‌اش، هر کدام به نوعی جلوه‌گری می‌کنند، برای چشمهای مختلف به نوعی خاص خود را عرضه می‌کند. اما در این میان، غنچه تا غنچه است زیبایی، طراوت، تازگی و شکوه خاص خود را ندارد. و البته قدر و بهایی نیز نخواهد داشت و از این رو کسی به چیدن و جدا ساختن آن رغبت و تمایلی نشان نمی‌دهد.

ارزش و اعتبار یک غنچه، تنها در صورتی است که از غنچگی خارج و به گل شدن روی آورد؛ و گل شدن نیز در گِروی شکفتن و باز شدن و خندیدن غنچه است. البته شکفتگی و باز شدن غنچه، به هر صورتی امکان پذیر است و می‌توان آن را با دست و یا هر چیز دیگری گشود و باز نمود اما اینگونه باز شدن و گشایش، نوعی کاستن از زیبایی و رونق بازار آن خواهد بود. نه تنها مایه‌ی جمال و زیبایی نیست، بلکه از گل شدنِ واقعی نیز مانع شده و در عوض حالتی تصنعی، کریه، زشت و ناموزون به آن خواهد داد.

آری غنچه، تنها در صورتی به جمال و کمالِ شایسته و مطلوب خود خواهد رسید که با نوازش نرم و ملایم نسیم که برخاسته از دل دریاست، گشوده شود؛ و بی‌گمان خوش‌ترین نسیم نیز، نسیم سحرگاهان است که هر خشک را تَر و باطراوت خواهد ساخت.

حال که زیبایی، شکوه و بهای غنچه در شکفتن و باز شدن است؛ و باز شدن و گشودن نیز در گِروی نسیم بالطافتِ دریا است، پس نسیم برای غنچه، بَس کافی و مغتنم است و چیزی گرانمایه‌تر و عزیزتر از آن نیست. و البته خوب است توجه داشته باشیم که حکایت غنچه و ماجرای گل، در حقیقت، روایت احوال آدمی است.

یعنی آدمی هم دارای دو فصل و دو مرحله است:

یکی مرحله‌ی غنچگی که همان حالت نقص و نارسایی است.

و دیگری مرحله‌ی کمال و جمالِ مطلوب یافتن که چیزی مانند گل شدن است.

آنچه از غنچه‌ی وجود آدمی گُل می‌سازد، امکانات ظاهری و دنیایی نیست زیرا که آن، مانندِ گشودن غنچه با دست است که مایه‌ی زشتی و ناموزونی خواهد بود بلکه این غنچه نیز تنها به همت نسیم است که به مرحله‌ی گُل شدن نایل می‌شود، نسیمی که برخاسته از دریایِ عنایت، حمایت، لطف و لطافت حق باشد و آن چیزی جز کتاب خداوند، قرآن کریم نیست.

بنابراین ارزش و قدر و منزلت انسان، وامدارِ شکفتن و شکوفایی است؛ و شکوفایی نیز در گِروی نسیمِ سراسر رحمت و نشاط الهی یعنی قرآن کریم است. پس باید پذیرفت که قرآن برای آدمی، بس کافی و تمام خواهد بود همچنانکه نسیم برای غنچه. و این حقیقتی است که اهل معنا و اشارت، که از هر چیزی فهم می‌کنند؛ از حرف اول قرآن که «باء» و از حرف آخرین آن که «سین» می‌باشد، می‌آموزند.

این جماعت می‌گویند: با آمیختن این دو حرف با هم، واژه‌ی «بس» به دست می‌آید که خود اشاره به این است که کتاب خداوند برای آدمی که جز صلاح و سعادت نمی‌خواهد، بَس و کافی است.

اما مردم در برخورد با این کتاب، متفاوت هستند زیرا اساساً خودِ انسان‌ها هم متفاوت هستند و یک‌دست و یک‌میزان نیستند.

حضرت علی (ع) در این رابطه سخن زیبایی دارند که فرمودند: اساسِ تفاوت‌های مردمان در گوناگونی سرشت ایشان است زیرا در آغاز، ترکیبی از خاک شور و شیرین و سخت و نرم بودند.

آدمیان، با همین تفاوت در درکِ سخن حق و قبول آن، متفاوت هستند: یکی به سختی، یکی به نرمی، دیگری عاشقانه و دیگری عاقلانه.

فرمود: یا داوود! کسی که، کسی را عاشق است بر سخن او صحه می‌گذارد و بر خط و فرمان وی، سر می‌نهد و از سرِ چاکری و جان‌سپاری، تلخی‌ها را متحمل شده تا به جانِ شیرین محبوب دست یابد.

آری، عاشق، خواست معشوق را نه به اجبار و کراهت، بلکه با دنیایی از حال و حلاوت دنبال می‌کند و تا این حال در میان نباشد، قبولِ معشوق نیز در پی نخواهد بود.

پس بر اساس سخن خداوند با داوود (ع) و با تکیه بر اصل عشق که هر سخت را آسان و هر رنج را رحمت می‌کند، آیا می‌توان دعوی عشق خداوند نمود، بی‌آنکه سخن او را شنید؟ و یا شنید و به کار بست اما نه از سرِ میل، بلکه با بی‌رغبتی و دور از حال و وجد؟!

 

حال، شما ای عاشقان خداوند! قرآن، کلام اوست. با کلام او چگونه‌اید؟ آیا شما آنچه در کتابش آمده است، شنیده‌اید؟ آیا به کار بسته‌اید؟ و یا چگونه به کار می‌بندید؟ با عشق، حال، نشاط و یا به جبر، کسالت و ملالت؟

و فرمود: ای داوود! اگر کسی سخن کسی را شنید و به کار نبست، علامتِ آن است که آن را نپذیرفته و تصدیق نکرده‌است؛ و آن مطلب گواه آن است که صاحبِ سخن را محبوبِ خود ندانسته و عاشق او نیست!

پس اگر کلام خداوند را به گوش جان نشنویم؛ یا بشنویم و به‌کار نبندیم؛ و دلِ خود را برای تصدیق کلمات نورانی خداوند، یله نکنیم و آنها را به جدّ تمام، به‌کار نبندیم، لافِ مسلمانی، اعتقاد، ایمان، عشق و محبت به خداوند زده‌ایم؛ و خداوند لاف زنندگان را دوست نمی‌دارد.

فرمود: ای داوود! آنکه کسی را عاشق است، نسبت به آنچه معشوق کند، هرچند خلاف طبع و مرام وی باشد، غمگین نخواهد شد بلکه دلشاد و دلخوش خواهد بود زیرا عاشق در برابر معشوق جز تسلیم و ارادت، چیزی نمی‌داند.

و این تسلیم و رضا، خوش‌ترین همراه، قرین و معاشرِ آدمی در طی طریق است. کسی که در مملکت رضا و تسلیم، مقیم می‌شود با هر قضیه، خوش‌دل و با هر بلیّه، دلشاد است زیرا از سرِ بصیرت، درک و دریافت نموده‌است که: آنچه خداوند رقم می‌زند، خوش، مبارک و میمون خواهد بود.

فرمود: ای داوود! آنکه بر محبوب خود اعتماد دارد، بر او نیز تکیه می‌کند، هیچ امکان ندارد که کسی عاشق و دوست‌دار خداوند باشد اما بر او تکیه و توکل نکند.

ای داوود! چه کسی از همه کس برید و به من پیوست، و من او را ناامید نمودم؟!

 

آری، مؤمنان هرگز رخت اندیشه را به هر سوی نمی‌کشند بلکه از هر چیز قطع التفات نموده و آنگاه بر خداوند توکل و تکیه می‌کنند چون می‌دانند جز خداوند، هیچ کس قفل گشا نیست.

آری! آنکه عاشقانه دل به کلام او دهد، غنچه‌ی وجودش در سایه‌ی وزشِ نسیم ربّانی، شکفته خواهد شد و عطر و بوی وجودش، شامّه‌ی بندگان الهی را نوازش خواهد داد.

به امید روزی که با قرآن شکوفا شویم. صلوات

30ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">