در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر» ثبت شده است

رموز انتظار در متون کتب ادیان

دوشنبه, ۵ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۱۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود بر منتظران مهدی (عج)

از حضرت امام صادق (ع) روایت شده که: نزدیک‌ترین حالات بندگان نزد خدای عزوجل و بیشترین خشنودی او از آنان هنگامی است که حجّت خداوند را نبینند و برایشان آشکار نشود و از آنان پوشیده بماند که جای او را ندانند و در عین حال می‌دانند که دلایل و نشانه‌های الهی از بین نرفته است؛ در آن هنگام باید که هر صبح و شام منتظر فرج باشند و همانا شدیدترین موقع غضب خداوند بر دشمنانش موقعی است که حجتش را از آنان پوشانیده باشد که برایشان ظاهر نگردد؛ و البته خداوند متعال می‌داند که دوستانش به تردید نمی‌افتند و اگر چنین می‌دانست که آنان به تردید واقع می‌شوند، حجت خویش را یک چشم بر هم زدن هم از آنان مخفی نمی‌کرد.

ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل می‌کند که روزی آن حضرت فرمود: آیا شما را خبر ندهم به آنچه خدای عزوجل هیچ عملی را جز به آن از بندگان نمی‌پذیرد؟ گفتند: چرا. فرمود: شهادت دادن به اینکه هیچ‌کس شایسته‌ی پرستش، جز خداوند نیست و اینکه محمد (ص) بنده و فرستاده‌ی او است و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده؛ و ولایت؛ و بیزاری از دشمنانمان؛ و تسلیم شدن در مقابل آنان (ائمه)؛ و پرهیزکاری و کوشش؛ و اطمینان؛ و انتظار قائم (عج).

سپس فرمود: به‌درستی که برای ما دولتی است که خداوند هر وقت بخواهد آن را روی کار می‌آورد، آنگاه فرمود: هرکس دوست می‌دارد از جمله‌ی اصحاب قائم (عج) باشد، باید انتظار بکشد و با پرهیزکاری و اخلاق نیک، رفتار نماید درحالی‌که منتظر باشد؛ پس اگر از دنیا رفت و پس از مردنش، قائم (عج) قیام کند، برای او اجر و پاداش خواهد بود همانند پاداش کسی‌که امام قائم (عج) را درک کرده باشد. پس جدیّت کنید و در انتظار بمانید، گوارایتان باد، ای گروهی که مشمول رحمت الهی هستید.

 

عبدالعظیم حسنی می‌فرماید: بر آقایم امام جواد (ع) وارد شدم و می‌خواستم که درباره‌ی قائم (عج) از آن حضر ت سؤال کنم که آیا همان مهدی است یا غیر او؟ پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و به من فرمود: ای ابوالقاسم! به‌درستی‌که قائم (عج) از ما است و اوست مهدی که واجب است در زمان غیبتش، انتظار کشیده شود و در زمان ظهورش، اطاعت گردد و او سومین امام از فرزندان من است.

 

 

عقیده به ظهور یک رهایی‌بخش بزرگ و برچیده شدن بساط ظلم و ستم از میان انسان‌ها و حکومت حق و عدالت، منحصر به شرقی‌ها و مذاهب شرقی نیست بلکه یک اعتقاد عمومی و جهانی است که چهره‌های مختلف آن در عقاید اقوام گوناگون دیده می‌شود و همه روشنگر این حقیقت است که این اعتقاد کهن، ریشه‌ای در فطرت و نهاد انسانی؛ و در دعوت همه‌ی پیامبران داشته است. در کتاب «دیباچه‌ای بر رهبری»، ضمن بیان وجود انتظار ظهور یک منجی بزرگ در میان اقوام مختلف غربی و بهره‌برداری پاره‌ای از افراد از یک چنین انتظار عمومی، نام پنج نفر از مدعیان را که از انگلستان برخاسته‌اند به‌نام‌های: جیمز نایلور؛ یوحنا سرشکات؛ ریچارد برادرز؛ جان نیکولزتام؛ هنری جیمز پرینس، را ذکر می‌کند و از برنارد باربر؛ جامعه‌شناس آمریکایی در رساله‌ی « نهضت منجی‌گری» وجود چنین اعتقادی را حتی در میان سرخپوستان آمریکایی نقل کرده، می‌گوید: در میان قبایل سرخپوست آمریکایی این عقیده شایع است که روزی گردِ سرخپوستان ظهور خواهد کرد و آنها را به بهشت زمین رهنمون خواهد شد.

تنها تا پیش از سال ۱۸۹۰ بالغ بر بیست نوع از این نهضت‌ها در تاریخ آمریکا ضبط شده است. آثار این عقیده را در میان اهالی اسکاندیناوی و بومیان مکزیک و نظایر آنها نیز می‌توان یافت.

حال عباراتی چند و مختصر از کتب سایر ادیان که نشانگر نوید ظهور مصلح آخرالزمان است را متذکر می‌شویم:

انتظار در انجیل

انجیل متّی، در فصل ۲۴ می‌گوید: همچنان که برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می‌شود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد.... آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت، جمیع طوایف زمین سینه‌زنی کند؛ و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال می‌آید ... اما از آن روز و ساعت، هیچ‌کس اطلاع ندارد، حتی ملائکه‌ی آسمان ... لهذا شما نیز حاضر باشید زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان می‌آید.

انجیل مرقس، در فصل ۱۳ می‌گوید: در آن وقت، فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهای زمین تا به اقصای فلک فراهم خواهند آورد... ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر، هیچ‌کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم، پس برحذر باشید و بیدار شده، دعا کنید زیرا نمی‌دانید که آنوقت کی می‌رسد.

انجیل لوقا، در فصل ۱۲ می‌گوید: کمرهای خود را بسته، چراغ‌های خود را افروخته بدارید...خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد... پس شما نیز متحد باشید زیرا در ساعتی که گمان نبرید پسر انسان، می‌آید.

انجیل یوحنای لاهوتی، در فصل دوم می‌گوید: آن کس که غالب آید و اعمال مرا تا انجام، نگاه دارد او را بر امت‌ها قدرت خواهم بخشید تا ایشان را به عصای آهنین حکمرانی کند و مثل کوزه‌های کوزه‌گر، خرد خواهند شد. چنانکه من نیز از پدر خودم یافته‌ام، به او ستاره‌ی صبح را خواهم بخشید. آنکه گوش دارد، بشنود که روح کلیساها چه می‌گوید.

انتظار در کتاب دانیال

در کتاب دانیال فصل ۱۲ می‌گوید: در آن وقت سرور بزرگ میکائیلی؛ که از جانب پسران قومت قائم است، خواهد ایستاد و در آن زمان از قوم تو، هرکس که در کتاب مکتوم یاد شده است، نجات خواهد یافت. از آنانی که خوابند در خاک زمین، بسیاری بیدار خواهند شد. بعضی جهتِ حیات ابدی و بعضی از برای شرمساری و حقارت ابدی.

انتظار در کتاب اشعیا

روح خداوند که روح حکمت و فطانت و روح مشورت و جبروت و روح علم و خشیّت از خداوند است، بر آن (مصلح) خواهد آرامید. خداوند او را تیزهوش گردانیده که موافق منظور نظرش و مطابق مسموع گوشهایش حکم نخواهد کرد.

بلکه ذلیلان را به عدالت حکم می‌کند و برای مسکینان زمین، به‌راستی نتیجه خواهد داد. و گرگ با بره سکونت داشته، ببر با بزغاله؛ و هم گوساله با شیر جوان هم‌خوابه خواهند شد و طفل کوچکی چوپان ایشان خواهد بود. و در تمامی کوه مقدس هیچ ضرر و فساد نخواهد کرد زیرا زمین از دانش خداوند مثل آب‌هایی که دریا را فرو می‌گیرند پر خواهد شد.

در کتاب اشعیا فصل ۶۵ می‌گوید: آنکه خویشتن را در روی زمین دعای خیر می‌نماید، به خدای حقیقی دعای خیر خواهد نمود و کسی‌که سوگند در زمین می‌خورد به خدای حقّ سوگند خواهد خورد.

اینک آسمان‌های جدید و زمین تازه را احداث می‌کنم و اولین‌ها مذکور نشده و به‌خاطر نخواهند آمد.

پس از آنچه که احداث می کنم دائماً شادمان و وجدکنان باشید زیرا اینک من اورشلیم را محل وجد و قومش را مصدر سرور ایجاد می‌کنم. عبثاً زحمت نخواهند کشید و به جهت اضطراب نخواهند زایید زیراکه ایشان با افعادشان، نسل برکت یافته از خداوند خواهند بود.

گرگ با بره با هم خواهند چرید و شیر مثل گاو، کاه خواهند خورد و خوراک مار، خاک بود، خداوند می‌فرماید که: در تمامی کوه مقدس من، ضرر نمی‌رسانند و فساد نخواهند کرد.

انتظار در کتاب صفنیاه

در کتاب صفنیاه از فصل سوم می‌گوید: و گفتم که شاید از من ترسیده، تأدیب را قبول نمایی تا آنکه مسکن ایشان منقطع نشود اما هرقدر که ایشان را عقوبت نمودم، ایشان سحرخیزی نموده، تمامی اعمال خویشتن را فاسد گردانیدند.

بنابراین خداوند می‌فرمایدکه: از من منتظر شوید تا به روزی که جهت غارت کردن برخیزم؛ زیرا قصد من اینست که طوائف را جمع نموده، ممالک را گرد آورم تا آنکه غضب خود را یعنی شدت قهرم را کلاً با ایشان بریزم زیرا تمامی زمین به آتش غیرت من سوخته خواهد شد. زیرا در آن به قوم‌ها لب پاک را برخواهم گردانید تا آنکه همگی ایشان، به اسم خداوند استدعا نموده و او را به یک دل عبادت کنند.

انتظار در کتاب زردشت

کتاب زند که کتاب مذهبی زردشتیان است، می‌گوید: لشگر اهریمنان با یزدان، دائم در روی خاک، محاربه و کشمکش دارند و غالباً پیروزی با اهریمنان باشد اما نه به‌طوری‌که ایزدان را محو و منقرض سازند، چه در هنگام تنگی از جانب اورمزد که خدای آسمان است با یزدان که فرزندان اویند، یاری می‌رسد و محاربه‌ی ایشان، نه هزار سال طول می‌کشد، آنگاه پیروزی بزرگ از طرف یزدان می‌شود و اهریمنان را منقرض می‌سازد.

تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند و بعد از پیروزی یزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده و بنی‌آدم بر تخت نیک‌بختی خواهند نشست.

انتظار در کتاب دادئک

کتاب دادئک از کتب مذهبی «براهمه» می‌باشد که می‌گوید: بعد از آنکه مسلمانی بهمر رسد، در آخرالزمان؛ و اسلام در میان مسلمانان از ظلم ظالمان و فسق عالمان و تعدی حاکمان و ریای زاهدان و بی‌دیانتی امینان و حسد حاسدان برطرف شود و دنیا مملو شود از ظلم و ستم؛ و اسلام برطرف شود و به جز نام از او نماند و پادشاهان ظالم و بی‌رحم شوند و رعیت بی‌انصاف شوند و در خرابی یکدیگر بکوشند و عالم را کفر و ظلالت بگیرد، دست حق به درآید و جانشین آخر ممتاطا که محمد باشد، ظهور کند و مشرق و مغرب عالم را بگیرد؛ و بگردد همه‌جا و بسیار کسان را بکشد و خلایق را هدایت کند و آن در حالتی باشد که ترکان، امیر مسلمانان باشند و غیر حق و راستی از کسی قبول نکند.

انتظار در زبور داود

مزامیر در مزمور ۹۶ می‌گوید: قوم‌ها را به انصاف، داوری خواهد کرد، آسمان شادی کند و زمین مسرور گردد، دریا و پُری آن غرش نمایند، صحرا و هرچه در آن است به وجد آید، آنگاه تمام درختان جنگل ترنّم خواهند نمود به حضور خداوند؛ زیرا که می‌آید؛ زیرا که برای داوری جهان می‌آید؛ ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد.

مزامیر در مزمور ۳۷ می‌گوید: زیرا که شریران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد...اما متواضعان وارث زمین خواهند شد... زیراکه بازوان شریر شکسته خواهد شد؛ و اما صالحان را خداوند تأیید می‌کند...و میراث از آنان خواهد بود تا ابد.

و همین مضمون را قرآن کریم از زبور نقل می‌کند و می‌فرماید: در زبور داوود نوشتیم (و در کتب انبیاء سلف وعده دادیم) که البته بندگان نیکوکار ملک زمین را وارث و متصرّف خواهند شد.

وقتی خوب در این عبارات کتب ادیان دیگر تأمل کنیم، می‌بینیم تعالیمی به صورت رمز به حقایق اشاره شده است که با معتقدات آیین‌های دیگر توافق و هماهنگی کاملی دارد که از آن جمله است نجات جهان از تاریکی و جهل و غفلت و ظلم و ستم؛ توسط شخصی معنوی که از راه وحی و الهام الهی تأیید خواهد شد و این شخص کسی نیست جز آن کس که اسلام طبق هزاران آیه و روایت، معرفی نموده؛ آن حجت بن الحسن العسکری (عج) می‌باشد. جهت فرجش صلواتی فرستید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 3ر6ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۱ ، ۱۰:۱۰
خادمه الزهراء

چه غریب خواهد بود برای آن کسی‌که در طول روزی که تعلق به او دارد، دوستان و منتظرانش کمترین برنامه‌شان اُنس با او باشد. آنقدر کم از او می‌گوییم و آنقدر کم از او می‌نویسیم و آنقدر کم تبلیغش را می‌کنیم که برخی راحت، منکر غیبتش یا بودنش شده‌اند!

بیچاره‌ها با افتخار می‌گویند مگر می‌شود؟! خوب، هر وقت وجود چنین شخصی لازم باشد، همان زمان و دوره به‌دنیا خواهد آمد!

و عجیب‌تر اینکه اینها ادعای مسلمانی و اهل قرآن بودن هم دارند! اما گویی اصلاً قرآن نخوانده‌اند؛ قرآن نشان از غیبت‌های زیادی دارد.

 

و اینک نمونه‌ای از غیبت‌ها:

اول- به اعتقاد اکثر مسلمانان جهان و نوشته‌ی مورخان، خضر پیامبر (ص) از زمان حضرت موسی (ع) تا کنون زنده‌است و کسی از محل و مکان و یارانش اطلاعی ندارد و اینقدر می‌دانیم که داستان وی با حضرت موسی (ع) در قرآن آیات ۵۹تا ۸۲ سوره‌ی کهف ذکر شده‌است. به گمان برخی از مردم او گاهی آشکار می‌شود، کسی‌که او را می‌بیند، گمان می‌کند یکی از زهّاد است و چون ناپدید می‌شود، می پندارد او خضر (ع) بوده‌است.

 

دوم- غیبت حضرت موسی بن عمران (ع) از وطن که از فرعون و قوم او فرار نمود و داستانش در قرآن در سُور مختلف آمده‌است، در طول غیبت هیچ‌کس از او اطلاعی نداشت و موسی (ع) را نمی‌شناخت تا زمانی‌که خداوند او را برانگیخت و او به دعوت خلق برخاست، آنگاه دوست و دشمن او را شناختند.

 

سوم- داستان حضرت یوسف (ع) فرزند حضرت یعقوب است که یک سوره‌ی قرآن مربوط به همین داستان است. با وجودی‌که یعقوب پیامبر بود و صبح و شام به او وحی می‌شد لیکن از غیبت فرزندش یوسف (ع) خبر‌نداشت و همچنین این غیبت بر سایر فرزندانش نیز پوشیده‌بود تا جایی‌که فرزندان یعقوب (ع) از فلسطین به مصر می‌آمدند و بر یوسف (ع) وارد می‌شدند و با او معامله و دادوستد می‌کردند ولی او را نمی‌شناختند. تا آنکه سالها گذشت و خداوند واقع امر را به آنان مکشوف داشت و خبر زنده بودن یوسف (ع) آشکار‌گشت و خداوند او و پدر و برادرانش را در یک‌جا جمع‌کرد.

 

چهارم- داستان یونس (ع) فرزند متّاع که پیامبر خدا است و در قرآن آمده‌است. وقتی قوم او بر مخالفت خود افزودند و او را سرزنش‌کردند، یونس (ع) از میان آنان فرار‌کرد و از نظر همه‌ی قوم پنهان‌گردید به‌طوریکه هیچ‌کس نمی‌دانست او در کجاست؛ و خداوند او را در شکم ماهی پنهان‌نمود و تا پایان مدت به علت مصلحتی او را زنده نگه‌داشت سپس او را بیرون‌آورده و سالم به سوی قومش بازگردانید.

 

پنجم- داستان اصحاب کهف است که در قرآن ذکر شده‌است. اینان به خاطر حفظ دینشان از ترس مردم فرار‌کردند و ۳۰۹ سال از نظر قوم غایب‌ بوده و با حالت ترس به غاری پناه‌بردند تا آنکه خداوند آنها را زنده کرد (و یا از خواب بیدار‌کرد) و به سوی قومشان برگشتند.

 

ششم- داستان عُزیر (ع) که پیامبر است. و در آیه‌ی ۲۶۱ سوره‌ی بقره آمده‌است. خداوند او و الاغش را صد سال میراند و بعد او را زنده‌کرد درحالیکه آب و غذایش هنوز باقی و تغییر نکرده‌بود.

 

هفتم- داستان غیبت عیسی (ع) است. یهود و نصارا بر کشته‌شدن وی اتفاق دارند اما خداوند با بیان آیه ی ۱۵۶ سوره‌ی نساء (که فرمودند: او را نکشتند و دار‌نزدند بلکه مطلب بر آنان مشتبه‌گشت) آنها را تکذیب ‌کرد.

غیبت قائم نیز چنین‌است زیرا امت اسلام به واسطه‌ی طولانی‌شدن غیبتش وجود او را انکار می‌کنند بعضی خواهند‌ گفت: هنوز متولد‌ نشده! و گروهی می‌گویند: متولد‌شده و وفات‌کرده است! طایفه‌ای می گویند: امام یازدهم (ع) عقیم بوده‌است! و جماعتی هم ائمه (ع) را سیزده تن و بیشتر خواهند‌دانست! و عده‌ای هم می‌گویند روح قائم در بدن دیگری سخن می‌گوید!

عیسی بن مریم (ع) هم اکنون زنده و غایب است و زمان ظهور مهدی (عج) از آسمان به زمین فرود می‌آید. حذیفه از رسول اکرم (ص) نقل‌کرده که آن حضرت فرمودند: مهدی (عج) متوجه می‌شود که عیسی فرزند مریم از آسمان فرود‌آمده و گویی از موهای سر‌ و صورتش آب می‌ریزد، مهدی (عج) به او می‌گوید: جلو بایست و با مردم نماز‌بخوان. حضرت عیسی (ع) می‌گوید: نماز باید بوسیله‌ی شما اقامه‌شود، پس عیسی (ع) پشت سر مردی از فرزندان من ایستاده و نماز می‌خواند.

 

هشتم- داستان حضرت ابراهیم (ع) است. آزر منجم مخصوص نمرود از روی حساب نجوم به‌دست‌آورد که مولودی به دنیا می‌آید که دین و آیین نمرودیان را برهم‌خواهد‌زد، نمرود پس از خبردار شدن از آزر پرسید: در چه سرزمینی این مولود به دنیا خواهد‌آمد؟ آزر گفت: در همین سرزمین. نمرود دستور‌داد هر پسری که در آن سال به دنیا آمده‌بود، همه را به قتل‌برسانند و مردان از زنان کناره‌گیری ‌کنند، به شهادت تاریخ بین هفتاد هزار تا صدهزار کودک پسر در این ماجرا به شهادت‌رسیدند اما سرانجام ابراهیم (ع) در سرزمین ایران (شوش) به دنیا‌آمد. (توضیح ادمین: حققان، سرزمین بابل یا شوش یا حران را زادگاه ابراهیم می‌دانند.)

مادر ابراهیم (ع) هنگام وضع حمل به غاری رفت و ابراهیم (ع) در همان غار به دنیاآمد، و طبق روایات هر روز به اندازه‌ی یک هفته رشد می‌کرد و خداوند متعال روزی او را در انگشتش قرار‌داده‌بود که آن را می‌مکید و روزی می‌خورد. پس از سیزده سال با پای خود به شهر بازگشت و در طول این مدت جز مادر ابراهیم (ع) کسی از جایگاه او خبردار‌نبود.

 

نهم- داستان غیبت حضرت صالح (ع) است. ایشان از پیامبران است که نام مبارکش نُه بار در قرآن آمده‌است و از حیث زمان بعد از نوح (ع) و قبل از ابراهیم (ع) بوده‌است. حضرت صالح(ع) بر قوم ثمود که مردمی بت‌پرست بودند مبعوث‌بود. در بخشی از حدیثی از امام صادق (ع) آمده که فرمودند: صالح مدتی از نظر قومش غایب شدند. صالح در روز غیبت مردی کامل و دارای شکمی هموار و اندامی زیبا و محاسنی انبوه و گونه‌های کم‌گوشت، میانه بالا و متوسط‌القامة بود، پس از غیبت چون به سوی قوم بازگشت تغییر کرده‌بود و او را نشناختند؛ و در موقع بازگشت وی، قومش سه دسته شدند: دسته‌ی اول منکر وی شدند، دسته‌ی دوم مشکوک بودند، دسته‌ی سوم یقین دانستند که او صالح پیامبر است. دسته‌ی اول گفتند: صالح پیامبر (ع) شکل تو نبود. دسته‌ی دوم سخن او را نشنیدند و سخت از وی دوری‌کردند. دسته‌ی سوم گفتند: به ما خبری ده که به آن وسیله درباره‌ات شک‌نکنیم و بدانیم تو صالح هستی. صالح گفت: من صالح هستم که ناقه را برای شما آورده‌ام و علامت ناقه این بود که یک روز برای خوردن آب به آبشخور می‌رفت و روز دیگر آن را برای شتران دیگر می‌گذاشت. گفتند: راست گفتی ما به خداوند و آنچه تو از نزد او آوردی ایمان داریم...

 

دهم- داستان غیبت لاوی بن برخیا است. نعثل یهودی به خدمت رسول (ص) آمده و شهادتین جاری کرده و گفت: من در کتب انبیای قبل دیدم که در آخرالزمان پیامبری می‌آید که نامش احمد و محمد (ص) است و او خاتم الانبیاء بوده و اوصیای او دوازده نفر به عدد اسباط هستند. رسول اکرم (ص) فرمودند: آیا اسباط را می‌شناسی؟ او گفت: آری آنان دوازده نفر هستند که نخستین آنان لاوی بن برخیا است. او مدتی از بنی اسرائیل غایب‌شده سپس به نزد قوم خود برگشت و دین خدا را پس از، از‌هم‌گسیختگی دوباره زنده‌کرد و با پادشاه ستمگری به‌نام قرسطیا جنگید و او را کشت.

حضرت فرمود: آنچه در میان بنی‌اسرائیل واقع‌شده، در میان امت من نیز مو به مو واقع خواهد‌شد. دوازدهمین فرزند من غایب می‌شود، وقتی به طرف امت بازگشت می‌کند که از اسلام، اسمی و از قرآن جز رسوم و آداب ظاهری نمانده ‌باشد. در چنین شرایطی خداوند به او اجازه‌ی خروج می‌دهد و به وسیله‌ی او اسلام ظاهر و تجدید می‌شود ...

 

یازدهم- داستان غیبت ذوالقرنین است و نام اصلی او (عیاش) است. قرآن کریم در سوره‌ی کهف داستان مشروحی درباره‌ی او دارد اما اینکه او کیست در میان مفسرین و مورخین اختلاف ‌است.

حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: همانا ذوالقرنین بنده‌ی صالح خداوند بود و خداوند او را بر بندگانش حجت قرار ‌داده‌بود ذوالقرنین مردم را به سمت خداوند دعوت‌کرد اما مردم ضربتی (به سمت راست سرش) زدند و او مدتها از نظر مردم غایب‌شد، غیبتی آنچنان طولانی که گفتند مرده یا هلاک‌شده؛ و معلوم نیست در کدام وادی سرگردان‌است!

اما ذوالقرنین پس از غیبت طولانی مجدداً به سمت قومش بازگشت و این‌بار هم مورد حمله‌ی آنان قرار‌گرفت و دومین ضربه را به سمت چپ سرش زدند. آگاه باشید که در میان شما کسی است که همان روش و سنت ذوالقرنین را دارد، خداوند، سبب و امکانات همه‌چیز را برای او فراهم‌کرد و قدرتی در زمین به او داد که شرق و غرب را درنوردید.

اما به زودی سنت و روش ذوالقرنین در قائم از اولاد من جاری خواهد شد و قائم، شرق و غرب عالم را زیر فرمان حکومت خود می‌آورد. در اطراف جهان، کوه و دشت و بیابانی نیست که ذوالقرنین در آن قدم‌نهاده‌باشد مگر اینکه مهدی (عج) در آن قدم‌خواهد‌گذاشت (و آن را زیر چتر حکومتش خواهد‌کشید) همه‌ی گنج‌ها و معادن زمین را خداوند برای قائم ظاهر می‌کند و او را بوسیله‌ی ترسی (که در دل دشمنانش افکند) یاری‌خواهد‌کرد. قائم (عج) جهان را پر از عدل و داد می‌کند همانطور که از ظلم و جور پر‌شده‌باشد.

با این همه سابقه‌ی غیبت، چرا باید غیبت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، عجیب و غیر قابل قبول برای عده‌ای باشد؟!

به جهت تعجیل در فرجش صلواتی بفرستید   .

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 30ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۰:۳۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه نگاه

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۳ ق.ظ

 

وقتی سخن از نگاه و دیدن به میان می‌آید همه به چشم، فکر می‌کنند که وسیله‌ی دیدن است. درست هم فکر می‌کنند اما دیدن بر دو نوع است: یکی بَصَر و دیگری بصیرت.

برای بَصر، چشم سر لازم است و برای بصیرت، چشم دل؛ به‌طوری‌که امام چهارم (ع) فرمودند: خداوند برای شما چهار گوش قرار داده‌است. دو گوش در سر و دو گوش در دل؛ با آن دو گوش سر، صداهای ظاهری را می‌شنوند و با آن دو گوش دل، صداهای ماوراءالطبیعه و معنوی را. برای هر کس دو چشم در صورت قرار داده‌است و دو چشم در دل. با چشم ظاهری، اشیای مادی و ظاهری را می‌بینند و با دو چشم دل، آنچه ظاهراً نادیدنی است.

شاید بتوان گفت که مهمترین نگاه چشم دل، نگاه در آیینه‌ی نفس خود است. همه کس باید روی خود را در آیینه ببیند همین آیینه‌ی ظاهری؛ و حتی نوشته‌اند که رسول اکرم (ص) روی خود را در آب صاف نگاه می‌کرد.

اینها به این معناست که طهارت ظاهری مراعات شود و اگر انسان چیز نادرستی در ظاهر خود دید، آن را پاک و برطرف نماید.

اما نگاه به آیینه‌ی نفس، برای رفع آلودگی‌های باطنی و کسب طهارت باطن است آن‌هم آنچنان طهارتی که دل را مصداق عرش‌الرحمان کند و صفحه‌ی ضمیر انسان را آیینه‌ی حق‌نما گرداند.

جمالِ حق دیدن، فقط از راه دل است و آن وقتی است که دل از کثافات معاصی و خواطر سوء، پاک شده باشد آنگاه جامِ جهان‌نما می‌شود. برای درک این مسأله می‌توان گفت: کسی که به آیینه نگاه می‌کند، می‌داند که آیینه، بدی‌ها را پدیدار می‌کند چنانکه اگر آب صاف باشد، سرگین تَه جوی آب هم معلوم می‌شود و آنکه می‌خواهد آب بنوشد، سرگین را از تَه جویِ آب پاک می‌کند. وقتی انسان، نقص خود را در آیینه دید، آن را برطرف می‌کند و به کمال نزدیک می‌شود و در صورت دیدن نقص، به رفع نقص می‌پردازد. اگر آیینه‌ی دل، مکدر، زنگ زده و خراب شد و بلاهایی همچون حسادت و کبر او را فرا گرفت چاره‌ای جز رفع خرابی نیست.

بسیار دیده شده که بعضی با به دست آوردن چیزی به خود می‌بالند و می‌نازند و آیینه‌ی دل را مکدر می‌کنند و صد البته که همیشه پیشگیری از درمان راحت‌تر است آن‌هم درمان دردی مانند حسادت یا عُجب و خودپسندی که این روزها بازار بسیار گرمی دارد!

 

آن پیرِ واصل گفت: دوازده سال آهنگر نفس خود بودم، در کوره‌ی ریاضت می‌نهادم و به آتش مجاهده می‌تافتم و بر سِندان مذمّت می‌نهادم و پُتک ملامت بر او می‌زدم تا از نفس خویش، آیینه‌ای ساختم. پنج سال آیینه‌ی خود بودم به انواع عبادت و طاعت و مراقبت، آن آیینه را از غبار می‌زدودم. پس یک سال نظرِ اعتبار کردم در درون خویش (نگاه با کمال دقت)؛ از غرورِ عشق و خودبینی و اعتماد به طاعت و عمل خویش زنجیری دیدم. پنج سال دیگر جهد کردم تا آن زنجیر بریده گشت و اسلام تازه بیاوردم. آنگاه چون در آیینه‌ی نفس نگریستم همه‌ی خلایق، مرده دیدم، چهار تکبیر بر ایشان گفتم و به خود بازگشتم و بی‌زحمتِ خلق به مدد خداوند به خداوند رسیدم.

آری به خدا سوگند، می‌شود در یک لحظه کدورتی در نفس ایجاد کرد که با سال‌ها مجاهده و ریاضت و کوفتن بر نفس، دیگر نشود آن را کاملاً صافی کرد.

 

نوشته‌اند حضرت یوسف (ع) وقتی عزیز مصر شد، دوست و آشنا و فامیل، همگی برای دیدار او آمدند و تحفه و هدیه‌ای آوردند. یکی از دوستان که سال‌ها بود با یوسف (ع) در کاخ عزیز مصر، دوستی داشت؛ آیینه‌ای به هدیه برای جناب یوسف (ع) آورد و گفت: چیزی لایق شما پیدا نکردم. هدیه آوردن نزد شما مانند قطره به عمّان بردن است. لذا چیزی آوردم تا جمال بی‌مثال خودتان را در آن ببینید.

ای عزیز بزرگوار! دل، آیینه‌ی هستی است از این آیینه مراقبه کن تا مکدّر نشود که اگر پاک و صاف آن را حفظ کنی، درهای فتح معانی و حقایق ربّانی برایت باز خواهد شد و خداوند متعال مهمان دلت خواهد شد.

 

آیینه شو جمال پری طَلعَتان طَلَب                  جاروب کن خانه، سپس میهمان طَلَب

کسی که در همه‌ی مراحل زندگی پیوسته در یاد خدا باشد و در هیچ شرایطی و به هیچ دلیل و توجیهی از چهارچوب عبودیت خارج نشود و در حیطه‌ی بندگی خداوند متعال قدم بردارد؛ بازبینی و دقیق‌نگری بر اعمالش بیشتر شده و از حمد و ثنای حق غافل نمی‌شود. از دست‌رنج خود به اندازه‌ی نیاز ارتزاق می‌کند و بر اعمال شبانه‌روزی خود محاسبه روا می‌دارد. چون حال و کارش چنین شد، عبور از موانع و دفع تخیّلات و تصورات آمالی برایش آسان خواهد شد، آن‌وقت می‌توان گفت: "خوش به حال چنین کسی که چنین مراقبت دارد."

گفته‌اند مراقبه، دهلیز مشاهده‌ی حق است یعنی بنده با توفیقاتی که نصیبش شده از راه عبودیت و حفظ افعال در مسیر حق، مشهود و معبودش را می‌بیند و در او فانی می‌شود. اگر بنده توانست موانع را بردارد، مداوم خودنگری و بازبینی در آیینه‌ی نفس داشته باشد، صفات رذیله را شناسایی و دفع نماید و صفات ارزشمند و با فضیلت را جایگزین گرداند؛ اگر بنده تغییری این‌چنینی در خود به وجود آورد، آنگاه آوای موکلین الهی بلند شود که ببینید این عبد در معبودش فانی شده و همیشه در حضور و قرب اوست!

کلید همه‌ی اینها بندگی واقعی و اصولی است که منوط به طهارت باطن است.

 

می‌دانید که کلمه‌ی عبد مرکب از سه حرف است: ع ب د

گفته‌اند ع اشاره به علم خداوند؛ ب اشاره به بُعد و دوری از غیر حق؛  د اشاره به دُنوّ و نزدیکی به حق‌تعالی که حجابی نباشد، دارد. گفته‌اند که عبد همیشه مراقب است که از اصول بندگی خارج نشود و اصول معامله و بندگی حق به هفت چیز است:

🌷 ادای حق خداوند،

🌷حفظ حدودش،

🌷 شکر عطایش،

🌷 رضا به قضایش،

🌷 صبر بر بلایش،

🌷 تعظیم حرمتش،

🌷 و شوق به لقایش.

آری خداوند می‌فرماید: هرگاه یاد من بر بنده‌ام غالب شود، خوشی و لذت او را در ذکر خود قرار دهم؛ و چون خوشی و لذت او را در یاد خود قرار دادم، عاشق من می‌شود؛ و من نیز عاشق او می‌شوم؛ و چون عاشق یکدیگر شویم حجاب میان خود و او را برمی‌دارم و عشق خود را بر جان او چیره می‌گردانم؛ چنانچه مانند مردم دچار لهو و غفلت نمی‌شود؛ سخن اینان سخن پیامبران است؛ ایشان به راستی قهرمان و شجاع هستند.

همه‌ی اینها در گِرو یک بازبینی دقیق در نفس خود است.

موفق باشید - صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 28ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه مقایسه

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۲۰ ب.ظ

سلام، ایام به‌کام، روزگارتان پر از نور محمدی.

ماه رجب امسال هم به روزهای پایانی خود رسید و امسال هم، مانند هر سال دیگر مبعث رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را جشن گرفتیم، به یکدیگر تبریک گفتیم، برای همدیگر گل فرستادیم و آرزوی سعادت کردیم؛ البته از طریق دنیای مجازی، دنیایی که زبان‌ها را بسته و انگشتان را جایگزین آن کرده است!

شاید گمان کنیم که با پایان روز مبعث وظیفه‌ی ما هم در قِبَل این روز تمام می‌شود، مسلماً اینگونه نیست. روز مبعث یک روز نیست، یک فرصت است در گذر عمر یک ساله که باید به نحو احسن از آن استفاده کنیم و این فرصت طلایی را از دست ندهیم.

رسول اکرم (ص) بسیار مسلمانان را به درک ارزش عمر و استفاده‌ی بیشتر از آن توصیه کرده‌اند و فرمودند: من تعجب می‌کنم از اولاد آدم، وقتی که مالش زیاد می‌شود خرسند و اگر کم شود، محزون می‌شود؛ لیکن وقتی شبانه‌روز بر او می‌گذرد و عمرش کوتاه می‌شود، غمگین و ناراحت نمی‌شود. بدانید بی‌نیاز و راحت نمی‌گردد کسی که مالش زیاد شود و عمرش کوتاه باشد.

و فرمودند: فرشته‌ی الهی هر شب به جوانان بیست ساله ندا می‌دهد: کوشش و جدیّت کنید، برای رسیدن به کمال و سعادت خود مجاهده نمایید، بر مردِ با ایمان لازم است که از نیروی خود به نفع خویش، از دنیای خود برای آخرت، و از جوانی خود پیش از فرا رسیدن ایام پیری، و از زندگی خود پیش از مرگ استفاده کند.

به ابوذر فرمود: ای ابوذر! پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار:

  1. جوانیت را قبل از پیری،
  2. سلامتت را قبل از بیماری،
  3. دارایی را قبل از تهیدستی،
  4. فراغتت را قبل از گرفتاری،
  5. زندگانیت را قبل از مرگ.

و می‌فرمود: هرکس که به رویش درِ خیری گشوده شد، آن را غنیمت شمارد و از فرصت استفاده کند زیرا نمی‌داند چه وقت آن در به رویش بسته می‌شود.

فرمود: در ایام زندگی شما، لحظاتی فرا می‌رسد که در معرض نسیم حیات الهی قرار می‌گیرید و فرصت مناسبی به‌دست می‌آورید، بکوشید که از آن فرصت‌ها استفاده کنید و خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید.

فرمود: در قیامت هیچ بنده‌ای قدم از قدم برنمی‌دارد تا به چند پرسش پاسخ دهند:

  1. عمرش را در چه کاری به‌پایان رسانده است.
  2. جوانیش را چگونه و در چه راهی به‌سر برده است.
  3. مالش را چگونه به دست آورده و خرج کرده است.
  4. و از امامش که کیست.

چنانکه خدای عزوجل فرمود: روزی که هر گروهی را به امامشان می‌خوانیم.

 

استفاده از فرصت و توان، برای سیر دائمی به‌سوی کمال است؛ چنانکه فرمود:

  • هر که امروزش با روز گذشته‌ی او مساوی باشد، مغبون است؛
  • و هر که فردایش بدتر از امروزش باشد، ملعون است؛
  • و هر که جستجوی نقصان علمش را ننماید، عقلش ناقص است؛
  • و هر که عقلش ناقص باشد، مرگ برای او بهتر از زنده بودن است. (زیرا هرچه زنده بماند گناهی بر گناهش می‌افزاید)

 

اکنون که این‌طور است از این فرصت طلایی استفاده کنیم و چون ایام ظهور اسلام و نزول قرآن و بعثت نبوی است، مقایسه‌ای میان خودمان و اسلام و قرآن و اخلاق نبوی کنیم.

می‌دانیم که قرآن، کتابی است که همه‌ی اقشار اجتماع را دربرمی‌گیرد و برای همه در قالب‌های مختلف، دستور و برنامه دارد که مخاطبین قرآن، تنها علما یا عرفا و یا عوام مردم نیستند بلکه همه‌ی انسان‌ها را مورد خطاب قرار داده است.

فرمودند: قرآن عبارات و اشارات و لطایف و حقایق است. و اما عبارات قرآن برای عموم خلق؛ و اشارات آن برای خواص؛ و لطایف آن برای اولیا؛ و حقایق آن برای انبیاست.

بنابراین ما که نبی یا ولی نیستیم باید تمام آنچه را که داریم به کار بگیریم تا بلکه اشاره‌ای از اشارات قرآن را درک کنیم.

خداوند سرّی‌ترین حرف‌های خود را آشکارا اما به زبان اشاره، در قرآن بیان نموده است. کسی که با خدا، یگانه و رفیق باشد، زبان اشاره را که زبان عشق و محبت است، خوب می‌فهمد.

قرآن، نامه‌ی دوست است و زبان اهل محبت، زبان اشاره است. پس اگر اهل محبت شدیم قرآن را خواهیم فهمید.

اکنون مقایسه کنیم خود را با اهل محبت.

بعثت روز ظهور اسلام؛ و اسلام در نظر ما یعنی چه؟ و در بیان رسول اکرم (ص) یعنی چه؟

شاید به‌نظر برخی، اسلام یعنی انجام واجبات آن هم نه همه‌ی واجبات، فقط آن‌هایی که هزینه‌ای نداشته باشد. البته که واجبات باید انجام بشود که برای ترکش، وعده‌ی عذاب داده شده اما اگر اسلام را یک حوض بزرگ آب در نظر بگیریم، واجبات یک کاسه‌ی آب از این حوض است نه همه‌ی آن.

رسول خدا (ص) درحجة الوداع وقتی کار حجش را تمام کرد بر مرکبش نشست و فرمود: وارد بهشت نمی‌شود مگر مسلمان. ابوذر پرسید: یا رسول الله! اسلام چیست؟ فرمود: اسلام عریان است؛ لباسش، تقوی؛ زینتش، حیا؛ قوامش، پارسایی؛ و کمالش، دین؛ و میوه‌اش، عمل صالح است؛ و برای هرچیزی پایه‌ای است و پایه‌ی اسلام، عشق به ما اهل بیت است.

و در حدیث دیگری فرمودند: مؤمن کسی است که تمام مردم مؤمن، او را بر اموال و همه‌ی امورشان امین بدانند؛ مهاجر کسی است که از گناهان کناره‌گیری کند؛ و مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دستش سالم باشند.

می‌شود گفت که دست، کنایه از عملکرد است پس یعنی مسلمان آن است که زبان و عملکردش باعث آزار و اذیت هیچ‌کس نشود.

خوب به نظر شما نباید مقایسه‌ای میان اسلام خودم و اسلام محمدی کنم؟!

و اما ایام بعثت نبی مکرم اسلام است. او که هر مسلمانی هیج چیزی از او نداند، این را می‌داند که ایشان دارای خُلق عظیم است، آن هم عظیم از دیدِ خداوند!

دنیا با تمام آسمان‌های هفت‌گانه و زمین با تمام وسعتش و هر آنچه در کل زمین و تمام طبقات آسمان وجود دارد، از نظر خداوند کوچک و بی‌مقدار است، لیکن خُلق پیامبر خاتم در نظر خداوند عظیم است این خود جای تأمل دارد!

چرا چنین خُلقی؟!

زیرا او باید فاتح قلوب مردم باشد و این امر فقط با اخلاق، آن هم اخلاقی الهی ممکن است.

می‌خواهم در این رابطه از کلام خود حضرتش کمک بگیرم که فرمودند: برادرم یوسف از من زیباتر بود اما من با نمک‌ترم؛ نمک من بیشتر است. چه تعبیر یا برداشتی از این بیانِ لطیف می‌شود کرد؟ چه نکاتی اینجا نهفته است؟

اهل فن می‌گویند خاصیت نمک یکی این است که خودش را در مواد، ذوب می‌کند تا مواد سالم بمانند و خوشمزه شوند. آن حضرت با اهل بیتش، خودشان را در انواع حوادث، بلایا و تکالیف ذوب کردند تا انسان‌ها از شر و شرور و شقاوت سالم مانده و بقای الهی بیابند. کافی است فقط به حسینش نگاه کنید... .

نکته‌ی دیگر اینکه سگ حیوانی نجس العین است، اگر به آب هفت دریا بشویندش، پاک نخواهد شد اما اگر در نمک‌زار بیفتد پس از مدتی وضع موجودش تغییر می‌کند، پاک و طیب می‌شود!

نفس اماره‌ی انسان هم، که خوی حیوانی دارد اگر در نمک‌زار خلق و شریعت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که ترکیبی از عقیده، عمل و اخلاق است، بیفتد، تغییر ماهیت می‌دهد، از اَمّار‌گی رها شده به مرتبه‌ی مطمئنه و راضیه و مرضیه می‌رسد.

 

بیایید یک بار خود را مقابل آینه‌ی اخلاق ایشان قرار دهیم، آن وقت فاصله را ببینیم و برای کوتاه کردن این همه فاصله کاری کنیم.

موفق باشید - صلوات - ششم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۲۰
خادمه الزهراء

صلواتی عیدی برای شما

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۲۴ ق.ظ

صلوات اول

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحمَّدٍ و عَلیٰ اٰلِ مُحَمّدٍ، اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، کَصَلَواتِکَ وَ بَرَکاتِکَ و تَحِیّاتِکَ عَلیٰ اَصفِیائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبرَاهِیمَ، وَعَجِّلِ الفَرَجَ وَالرَّوحَ وَالنُّصرَةَ وَالتَّمکینَ وَالتَّأییدَ لَهُمْ.

معنی: بار خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست، زیرا تو، ستوده شده‌ی بزرگواری؛ مانند رحمت‌ها و نیکی‌ها و درودهای تو، به برگزیدانت ابراهیم و آل ابراهیم؛ و به گشایش، و دور شدن غم و اندوه، و آسایش و یاری کردن و تسلط دادن و کمک کردن و تأیید ایشان تعجیل کن.

از: صحیفه‌ی سجادیه، دعای ۴۸

 

صلوات دوم

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِه فی کُلِّ وَقتٍ وَ کُلِّ اَوانٍ وَ عَلیٰ کُلِّ حالٍ عَدَدَ ما صَلَّیتَ عَلیٰ مَن صَلَّیتَ عَلَیهِ وَ اَضعافَ ذلِکَ کُلِّه بِالْاضعافِ الَّتی لایُحْصیها غَیرُکَ اِنَّکَ فَعّالٌ لِما تُریدُ

معنی: بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، در هر هنگام و هر زمان و در هر حال، به شماره‌ی درودی که فرستاده‌ای، بر هر که درود فرستاده‌ای، و چندان برابر همه‌ی آن‌ها؛ به چندان برابری که جز تو آن‌ها را نتواند شمرد، زیرا تو هر چه را بخواهی به جا آورنده‌ای.

از: صحیفه‌ی سجادیه، دعای ۴۴

 

عیدانه استاد، به تاریخ: پنجم اردیبهشت ماه 1396 مقارن با ایام عید مبعث

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۲۴
خادمه الزهراء

اسلام... دینِ به‌روز

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۱۰ ق.ظ

عیدتان مبارک و ایام به کامتان. هرگز جایتان بر سفره‌ی نورانی رسول(ص) و اهل بیت(ع) خالی مباد.

از وقتی خودمان را شناخته‌ایم یکی از اعیاد بزرگ دینی را عید مبعث دیده‌ایم و به ما گفته شده که در چنین روزی، رسول اکرم (ص)، خاتم انبیای الهی به نبوت مبعوث و کتابی به عنوان قرآن را برای هدایت و سعادت بشریّت به ارمغان آورده است. البته کم و بیش تلاش کرده‌ایم از طُرق مختلف با منش و سنّت رسول (ص) و کتاب قرآنش آشنایی پیدا کنیم و بلکه تلاش کرده‌ایم که میان خود و قرآن، انس و الفتی هم ایجاد کنیم. اما به واقع در این زمان خاص، چه واقعه‌ای رخ داده و چه چیزی نازل شده‌است و تکلیف ما به‌عنوان یک مسلمان نسبت به رسول (ص) و کتابش و تربیتش چیست؟

ما در زمانی زندگی می‌کنیم که همه جا سخن از دگرگونی است، سخن از رویدادها و تحولات اجتماعی، پیشروی‌ها و انقلابات علمی و تغییر پیدا کردن مسائل زندگی است. جهان ماشینیزم، دنیای اتم، دوران موشک و خلاصه عصر تسخیر فضاست. و در این میان گروهی چنان مانند گوسفندی که خود را در مقابل گرگ باخته اس ت"بی اراده" و "گرگ زده" شده‌اند که تمام ارزش‌ها و مقیاس‌های تحول‌ناپذیر را کنار گذاشته و با جملات "زمانِ این حرف ها گذشته" و "دنیای جدید و عصر تسخیر فضاست"؛ پرده بر روی واقعیات و حقایق ابدی زندگی می‌کِشَند. البته این سخنان دنباله پیدا می‌کند و از سپری شدن رسالت قرآن و بی‌نیازی بشر از ارتباط با "وحی" نغمه‌های ناموزونی به گوش می‌رسد.

البته نمی‌شود انکار کرد که تغییرات شگرفی سراسر زندگی بشر را گرفته‌است و این تغییرات باعث شده که لحظه به لحظه شکل هندسی اجسام عوض شود و از آهن و چوب و فولاد و عناصر دیگر، شکل‌های نوین و زیباتری می‌سازند. با این آهن، انسان گاهی قشر زمین را شخم می‌زد و یا سینه‌ی دیوار را سوراخ می‌نمود و یا با پیچ و مهره‌ی کارگاه‌ها، پنبه و نخ را به پارچه تبدیل می‌کرد و اکنون برفراز جاذبه‌ی زمین با سفینه‌های فضایی به صفحه‌ی ماه قدم می‌گذارد که البته این هم از برکات قرآن است «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعٌ لِلناس» (سوره‌ی حدید آیه‌ی ۲۵).

این تحول و انقلاب چشمگیر، شکل اجسام را تغییر داده اما نتوانسته است دستبردی به مقررات ثابت طبیعت و آفرینش بزند. هر اندازه که به تاریخ گذشته نگاه کنیم این واقعیت را درک می‌کنیم که به‌طور کلی از هزاران سال قبل، طبیعت و خصوصاً طبیعت انسان، تغییری نکرده است و خورشید از گریبان مشرق سر برمی‌آورد و در سینه‌ی مغرب پنهان می‌شود. فصل بهار با نسیم دل انگیزش، شکوفه‌های خوش‌رنگ و خوش‌لباس را بر تن درختان می‌کند و زمین با باران‌های سیل‌آسای بهاری، از خواب زمستان بیدار می‌شود و هنوز در عصر تسخیر فضا، سرانجامِ ترکیب اکسیژن و هیدروژن، آب است و در همان درجه‌ای که قرن‌ها قبل منجمد می‌شد اکنون نیز در همان حالت یخ می‌بندد و یا در همان درجه حرارت به شکل بخار در می‌آید. نظامات و قوانینی که زندگی انسانی را در این کره و منظومه‌ی شمسی و کیهان در قلمرو خود قرار داده است، هیچ‌گونه تغییری نکرده و خود انسان از کلیه‌ی فعل و انفعالات جسمانی که در طی قرون و اعصار داشته است، هنوز هم برخوردار است. همچنان نطفه، مراحلی در رحم زن طی می‌کند، کامل می‌شود، آنگاه نوزادی متولد می‌شود و پس از دوران کودکی، نوجوانی، جوانی؛ پیری و مرگ گریبانش را می‌گیرد. مقررات گوارش و دستگاه هاضمه، تشکیلات گردش خون، سازمان اعصاب، تلاش‌های حیرت‌انگیز مخ، و کوشش‌های فیزیکی چشم و گوش، همه مانند گذشته انجام می‌شود. و همان تمایلات و غرایز گذشتگان مانند خودخواهی، علاقه به همسر و خانواده، حس برتری طلبی و احساس جنسی انسان‌های کنونی را هم دربرگرفته است. و بالاتر از همه‌ی اینها، هر اندازه طرز فکر انسان درباره‌ی خودش و آنچه خارج از وجودش قرار دارد، تغییر کند؛ این حالت قابل تغییر نیست که همیشه بشر در امتداد دوخط، فکر می‌کند:

🔸 یکی پیرامون آغاز خود و جهان هستی که باید بی‌نهایت به عقب برگردد؛

🔸 و دیگری سرانجام عالم که باید باز هم، بی‌نهایت آینده را ترسیم کند و به تحقیق بپردازد.

انسان گذشته و کنونی و آینده به دنبال پیدا کردنِ بی‌نهایت است، بی‌نهایتی که او را از سیاه‌چال شهوات و زندگی خشک و خشن مادی نجات دهد، پرواز کند و آزادانه در معنی و حقیقت عالم به تفکر بپردازد و خلأ روانیش را که هیچ عامل مادی نمی‌تواند پر کند، سرشار از غذای روحی نماید. و فقط ادراک وحی است که می‌تواند این رسالت ابدی را داشته باشد و فقط از رهگذر دین و آیات قرآن می‌تواند به این میل معنوی و خلأ روانی پاسخ دهد و انسان خاکی را به بی‌نهایت و"لقاءالله" متصل سازد.

نظرات علمی، دکترین‌های اجتماعی، فلسفه‌های سیاسی، اختراعات گوناگون و پدید آمدن اشکال هندسی، همه سیل‌آسا می‌آیند و می‌گذرند و تنها، حقیقت‌خواهی و معنی‌طلبیِ انسان باقی می‌ماند؛ و انسانِ "طبیعی" نیز دست‌خوش انقلاب واقع نمی‌شود. طبیعت انسان در هر زمان و مکانی که قرار بگیرد به یک سلسله اصول و مقرراتی نیازمند است که بتواند احتیاجات وی را پاسخ دهد و تنها قرآن کریم است که پایه‌های آیین حنیف و پاک اسلام را بر انسان طبیعی، استوار کرده است و در وضع قانون، انسان را از دیدگاه طبیعت و فطرتش که همه‌ی انسان‌ها در آن یکسان هستند، نگریسته است. منظور از انسانِ "طبیعی و فطری" کسی است که دارای ساختمان خدادادی بوده و اراده و شعورش با خرافات و عادات غلط آلوده نشده باشد.

این انسان طبیعی درک می‌کند که تمام موجودات از جهان بینهایت کوچک الکترون و پروتون و دنیای بی‌نهایت بزرگ زهره، پلوتو و کهکشان‌های حیرت‌آور، همه آفریده‌ی خدای بزرگ است و تمام عناصر گوناگون موجودات و سرتاسر جهان هستی یک "واحد" بیش نبوده و هر عنصری در عناصر دیگر و هر موجودی در موجودات دیگر تأثیر داشته و با یک همبستگی کامل به سوی خداوند برمی‌گردند.

و در این میان انسان که گل سرسبد آفرینش می‌باشد و خدا او را به نیروهای شگف‌انگیزی از عواطف، غرایز، شعور، اراده و عقل آماده ساخته و مقرراتی را هم برایش وضع کرده که از رهگذر وحی و پیامبر به او ابلاغ می‌کند، مقرراتی که انطباق با عقل سلیم داشته و نمونه‌های آن در قوانین تکوین هم مشاهده می‌گردد.

و همه‌ی قوانین را در یک کتاب یعنی قرآن کریم که دارای قوانینی در زمینه‌ی حقوق اقتصادی، سیاسی و کلیه‌ی شئون معنوی و مادی که بستگی به زندگی دارد؛ وضع کرد. قوانین و اصولی که خلأ روانی و روحی انسان‌ها را هم پر می‌کند. مخصوصاً جهان عصر فضا، نه تنها از لحاظ معنوی چون تشنگانِ سوخته‌ی بیابانی، نیازمند سرچشمه‌ی معنویت قرآن و برنامه‌های مترقی آن برای زندگی می‌باشد بلکه به قول محمد قطب، نویسنده‌ی بزرگ اسلامی، دنیای امروز با تمام ترقیات علمی و پروازهایی که کرده است در توحُش و جاهلیت به‌سر می‌برد. پس زمان حرف قرآن و حرف دین نگذشته‌است بلکه هر روز شنیدن این سخنان ضروری‌تر می‌شود.

اگر گروهی امروز به علم می‌نازند، باید بدانند که پایه‌گذار بسیاری از علوم قرآن وحی بوده است. جهانِ قبل از بعثت رسول اسلام (ص)، گرفتار ظلم و جهل و نسبت به واقعیات و حقایق عقلی و ملکوتی و الهی، دچار تهی‌دستی بود. رسالت پیامبر (ص) و نزول قرآن درتمام شئونات حیات انسان،

  • ایجاد دگرگونی کرد؛
  • عقل‌های از کار افتاده را به کار انداخت.
  • دانش بشر محدود به چهارچوب‌های معینی بود او آن مرزهای محدود را شکست.
  • انسان از مُلک و ملکوت بی‌خبر بود، او انسان را باخبر کرد.
  • فراگیری علم و دانش محدود به طوایف خاصی بود، او فراگیری دانش را بر همگان، فریضه اعلام کرد.
  • بنای تمدن خراب بود او بنای دیگری از تمدن را که تمدن امروز ریشه در آن دارد از نو بنیاد کرد.
  • و راه و رسم ترقی و تربیت را حضرت او و امامان پس از او به جهانیان آموختند.

مسلمانان از برکات پیامبر (ص) و قرآنش به مدارج عالی کمال رسیدند و دانشمندان بزرگی را در رشته‌های مختلف به جهان عرضه کردند.

 

خانم دکتر"زیگرید هونکه" کتاب بسیار بسیار مهمی در سه جلد به نام فرهنگ اسلام در اروپا دارد که ترجمه‌ی فارسی هم شده است. ایشان در مقدمه‌ی هر سه جلد از کتابش می‌نویسد: این کتاب می‌خواهد تشکری را که دیرزمانی است ما به مسلمانان مدیون هستیم، بیان کند. ایشان در این سه جلد کتاب با تحقیقات زیادی ثابت می‌کند که فرهنگ و تمدن و علوم در تمام جهان به خصوص در اروپا و مغرب‌زمین بدون شک مدیون اسلام است؛ اسلامی که مبلّغ و منادی آن، محمد(ص) بوده است.

 

"گوستاو لبون" می‌نویسد: گذشتگان ما اروپاییان، به وسیله‌ی معاشرت با مسلمین، احوال بربریّت خود را کم‌کم ترک کردند و ملل اروپا در خصوص اخلاق و وظایف اخلاقی مانند: شفقت و عاطفه به زن و فرزند و پای‌بندی به عهد و قسم و امثال آنها را تماماً از پیروان اسلام آموختند.

 

"بارتلمی" در کتاب قرآن خود می‌نویسد: تمدن اسلامی نسبت به تمام دنیا تأثیر محیّر العقول بخشید و در نتیجه اقوام وحشی اروپا را داخل در طریق آدمیت نمود و نیز نفوذ دماغی و عقلانی مسلمین، دروازه‌ی علوم و فنون فلسفه را که ملل اروپا از آن به کلی بی‌خبر بودند به روی آنان باز کرده و تا ششصد سال، استاد ما اروپاییان بوده‌اند.

 

همین جنگ‌های صلیبی، اروپا را از اخلاق و عادات رذیله و اطوار وحشیانه خارج کرد و زمینه‌ای فراهم کرد که بعدها علوم و ادبیات مسلمین که در دانشکده‌های اروپا انتشار یافت، طوری آن را بسط دهند که بالأخره روزی در آینده، منشأ رنسانس گردند.

به خدا حیف است که گمان کنیم زمانِ حرف دین گذشته است. کمی مطالعه کنیم، کمی با دید بازتر به اسلام نگاه کنیم کمی به خود آییم.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۱۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک ‌لقمه عیدانه‌ی مبعث: لقمه صلوات

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۵۴ ق.ظ

سلام مسلین، عیدتان مبارک

اِنَّ اللّهَ وَ ملائِکتهُ یُصَلّونَ عَلَی النَّبی یا ایُّها الّذین آمنوا صَلّوا عَلَیهِ وَ سَلِّموا تَسلیماً

یعنی به درستی که خداوند و ملائکه‌ی او صلوات فرستند بر پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم، ای کسانی که ایمان آورده‌اید صلوات فرستید بر او و تسلیم کنید تسلیم کردنی.

در کتاب احتجاج از علی علیه‌السلام روایت کرده‌است که فرمود: برای این آیه ظاهری و باطنی است. ظاهرش «صلّوا علیه» است و باطنش «وَ سَلِّموا تسلیما». یعنی تسلیم نمایید خود را برای کسی که او را وصی و خلیفه و جانشین خود گردانیده است هم بر شما و هم بر آنچه به او سپرده است. پس فرمود که: این است آنچه من خبر می‌دهم که تأویل را کسی می‌فهمد که حسی لطیف وذهنی صاف، تمیز و صحیح داشته باشد.

آری، ابن عباس می‌گوید که چون این آیه نازل شد رخساره‌ی مبارک آن حضرت از غایت مسرت برافروخته گشت و فرمود که: تهنیت مرا، که آیتی بر من نازل شده که در نزد من دوست‌تر است از دنیا و از هر چه در دنیاست.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحمّدٍ عَبدِکَ وَ رَسولِکَ، وَ اَهلِ بَیتِهِ الطّاهِرین، وَاخْصُصهُم بِاَفضَلِ صَلَواتِکَ وَ رَحمَتِکَ وَ بَرَکاتِک وَ سَلامِکَ.

بارخدایا، بر محمد بنده‌ی فرستاده‌ی خود و بر خاندان پاکش رحمت فرست و آنان را به بهترین رحمت‌ها و نیکی‌ها و درود خود امتیاز ده.  (صحیفه سجادیه، دعای ۲۴)

 

در برخی روایات آمده‌است که وقتی روح در حضرت آدم علیه‌السلام دمیده شد؛ ملائکه به سجود او مأمور شدند. در تصور ایشان بود که چون روح در کالبد خاتم الانبیا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دمیده شود، حتماً به سجود او مأمور خواهند شد. اما بعد از ظهور نور وجود آن حضرت در این عالم، چنین اتفاقی نیفتاد. پس تصور کردند بلکه مقام حضرت آدم بر وجود خاتم برتری دارد. به جهت رفع این شبهه خداوند خود بر پیامبر خاتم صلوات فرستاد و ملائکه و مؤمنان را نیز به آن امر کرد. تا معلوم شود اگر در آنجا همه‌ی ملائکه مأمور شدند به سجده بر حضرت آدم، در این‌جا خودِ خداوند و ملائکه و مؤمنان بر آن حضرت صلوات و درود فرستادند.

و در آنجا سجده بر آدم یک بار بیشتر نبود.

در اینجا خالق و خلایق دائم و تا ابد بر آن حضرت درود می‌فرستند.
 

اعمال امشب:

🌷 شب بهار صلوات است،

🌷 شب اجابت دعاها،

🌷 شب آمرزش گناهان و شب دریافت هدایا.

مبادا فردا صبح دست کسی خالی باشد. برای همه این‌ها؛ در معیت نور صلوات سیر کنیم. که صاحب صلوات به امام علی علیه‌السلام فرمودند که: اکنون جبرئیل نزد من آمد و مرا خبر به امر عجیبی داد. امام علی پرسیدند که آن امر عجیب چه بود؟ فرمودند که گفت: هر کس از امت من بر من صلوات فرستد و آن را با اهل بیت من همراه کند:

درهای آسمان به سویش گشوده می‌شود،

و ملائکه هفتاد صلوات بر او می‌فرستند،

و اگر گناه‌کار باشد، گناهان او می‌ریزد؛ مثل برگ که از درخت می‌ریزد،

و خداوند به او می‌گوید که لبیک یا عبدی و سعدیک،

و اگر اهل بیت مرا قرین نکند؛ در میان صلوات او و آسمان، هفتاد حجاب حائل خواهد شد و خداوند می‌فرماید لالبیک و لاسعدیک.

 

از بهترین صلوات‌های امشب:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ‏ عَلَى إِبْرَاهِیمَ‏ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ،

اللَّهُمَّ بَارِکْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا بَارَکتَ‏ عَلَى إِبْراهِیمَ وَ آلِ إِبرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ،

اللَّهُمَّ وَ تَرَحَّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا تَرَحَّمتَ عَلَى إِبرَاهِیمَ وَ آلِ إِبرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ،

اللَّهُمَّ تَحَنَّنْ‏ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا تَحَنَّنتَ عَلَى إِبرَاهِیمَ وَ آلِ إِبرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ،

اللَّهُمَّ وَ سَلِّمْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ‏ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا سَلَّمتَ عَلَى إِبرَاهِیمَ وَ آلِ إِبرَاهِیمَ، إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.

و از ابن‌عباس نیز روایت کرده‌اند که بعد از صلوات، می‌گفته است که: وَ ارحَم مُحمّداً وَ آل محمّد کَما رحمتَ علی ابراهیم اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ.

 

چهارم اردیبهشت ماه 1396 عید مبعث

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۵۴
خادمه الزهراء

رحمت

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۳۹ ق.ظ

عیدتان مبارک و ایام خوش

ایام متعلق است به امام رحمت، محمد صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم. در میان خلق، رحمت خدا و نیز مبشّر رحمتِ حضرت محبوب در بین مردم بود.

قرآن می‌فرماید: «وَ ما اَرسَلناکَ اِلّا رَحمَةً لِلْعالَمین»

و در جای دیگر فرموده‌است: «وَ ما اَرسَلناکَ اِلّا کافّةً لِلنّاس بَشیرا»

او هم رحمت برای جهانیان و هم مژده دهنده به تمام مردم عالم است.

او خود رحمت است، و قرآنش و بیانش، دستوراتش جهت تأمین سعادت دنیا و آخرت، رحمت حق بود.

او برای مردم، حیات طیبه به ارمغان آورد؛ یعنی زندگی دور از دستبرد، هویٰ و هوس، شیطان، طاغوت، بغی و تجاوز.

چنین زندگی پاکیزه‌ای رحمت خداوند است که محصول پیروی از پیامبر رحمت است.

و نیز بهشت رضوانی که اکبر از بهشت است؛ جز با اطاعت از رسول، به آن نمی‌توان رسید؛ که البته بهشت و رضوان هم، رحمت الهی هستند و این همه، معلول رسالت محمدی است.

پس حضرت ایشان عین رحمت خداوند در میان همه‌ی مردم است و به قول امام سجاد علیه‌السلام، محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، امامِ رحمت هستند.

آری، قرآن کریم و تفسیر پیامبر، نسبت به این کتاب آسمانی که پرارزش‌ترین گوهر خزانه خلقت است و رسول تفسیر و تبلیغش نمود، رحمت خداست؛ رحمتی که به وسیله‌ی رحمت بودن رسول اللّه، به مردم رسید.

رسیدن به رحمت حق در دنیا یعنی حیات طیّبه؛ و رحمت حق در آخرت یعنی بهشت و رضوان الهی و تجلی‌گاه این رحمت واسعه، وجود حضرت خاتم‌الانبیا می‌باشد.

و اکنون یک سؤال: چگونه می‌شود به رحمت حق نزدیک شد؟

در قرآن فرامین و قوانینی برای دستیابی به رحمت الهی قرار داده شده‌است که فقط به یک مورد اشاره می‌کنیم.

آیات ۱۳۲ تا ۱۳۶ از سوره‌ی آل عمران:

از دستورات خدا و رسولش پیروی کنید تا مشمول رحمت حق شوید. و به سوی آمرزش خدا و بهشتی که عرضش آسمان‌ها و زمین است و برای تقوا ‌پیشگان آماده شده بشتابید. تقوا پیشگان کسانی هستند که در وسعت و تنگدستی از مال خود به فقرا انفاق می کنند. و خشم خود را فرو می‌نشانند. و از بدی مردم در گذرند. و خدا عاشق نیکوکاران است. آن‌هایی که هر گاه بدی از آنان سر زند و ظلمی بر نفس خود کنند خدا را به یاد آورند و از گناه خویش به درگاه دوست توبه کنند؛ در حالی که می‌دانند هیچ کس جز خداوند آمرزنده گناه نیست. و آنان هستند که اصرار بر زشتی نکنند؛ چون به زشتی معصیت و عاقبت گناه آگاه‌اند. آن‌ها هستند که پاداش عملشان، آمرزش حق و جنّاتی است که زیر درختانش نهرها جاری است. در آن بهشت‌ها جاوید و ابدی‌اند و چه نیکو است پاداش نیکو کاران.

خدایا به رحمتت قسم دستیابی به رحمتت را روزی ما قرار بده. آمین یا رب‌العالمین

صلوات چهارم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۳۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه اخلاق

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۲۹ ق.ظ

 

با سلام و دعای خیر و عرض تبریک ایام نورانی مبعث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم. در روزهای پایانی ماه با فضیلت رجب هستیم. روزهای آخر ماه رجب برای مسلمانان و بلکه جامعه‌ی بشریت از خصوصیت خاصی برخوردار است. در این ایام دو وظیفه‌ی مهم بر عهده داریم: یکی مراقبت از روزهای پایانی ماه رجب و درک معنوی و عقلانی بعثت آخرین سفیر الهی، آورنده‌ی آخرین پیام‌های خدا بر انسان‌ها و بیان کننده‌ی آخرین متون تربیتی رب العالمین برای بندگانش.

درکتاب اقبال، روایتی از امام جواد علیه‌السلام نقل شده‌است که در رجب، شبی است که برای مردم بهتر است از هر چه که خورشید بر آن تابیده است و آن، شب بیست و هفتم رجب است که پیامبر (ص) در صبح آن به نبوت مبعوث شد که عبادت و عمل صالح در آن شب، پاداش شصت سال عبادت برای او خواهد داشت. البته درک این شب، به درک مقام رسول خدا (ص) است؛ کسی که سرور تمامی مخلوقات، شریف‌ترین و نزدیک‌ترینِ آنها به خداوند و محبوب‌ترین آنها نزد خداست. اوست نور اول، حجاب اقرب، عقل اول و اسم اعظم که هیچ پیامبر و فرشته‌ی مقربی نمی‌تواند به این صفات برسد. و اوست رحمتی برای جهانیان.

درک این حقیقت که شب و روز مبعث به اندازه‌ی اتفاقی که در آن رخ داده‌است، شرافت، خیر و برکت دارد؛ بسیار مهم است و هرکس که درک این مهم کند البته شکرانه به جا می‌آورد. روزه و نمازی به تشکر از خدا بابت بزرگترین نعمت یعنی نعمت نبوت.

به‌نظر می‌رسد که خداوند تمام عزتی را که برای انسانیت قائل است، در قالب نبوت پیامبر (ص) به ظهور درآورده است.

مرحوم حاجی سبزواری می‌فرماید: انسان بس عزیزالوجود است. آیا نمی‌بینی که خداوند،

  • از این همه جماد که مقدارش معلوم نیست، اندکی را نبات آفرید،
  • و از بسیاری از جانداران، اندکی را انسان خلق کرد
  • و از بسیاری انسان، اندکی را عاقل
  • و از بسیاری از عقلا، اندکی مُسلم
  • و از بسیاری مسلم، اندکی را مؤمن
  • و از این همه مؤمن، اندکی را عابد
  • و از بسیاری عابد، اندکی را زاهد
  • و از زاهدین، اندکی عالم
  • و از علما، اندکی عارف
  • و از عرفا، اندکی اولیا
  • و از اولیا، اندکی انبیا
  • و از انبیا، اندکی اولوالعزم
  • و از پنج اولوالعزم، یکی خاتم و دارای مقام جمعی است!

و این هم در اختیار شما امت است. او را بشناسید و از معارف او درس و پند بگیرید و به خواسته‌های او جامه‌ی عمل بپوشانید تا با قلب پاک و نفس زکیه و عمل صالح، مقربِ پیشگاه او شوید.

آیا برای این همه، یک روزه شکرانه نشاید؟! و یا سجده‌ای طولانی و یا نمازی با حضور؟!

آری، او آمد در تاریک‌ترین دوران‌ها، در حالی که سِراج مُنیر بود!

او آمد در زمانی که هیچ اثری از کرامات انسانی نبود با رسالتِ نهایتِ اخلاق و اخلاق مداری؛ آن هم اخلاقی که انسان را تا خدا ببرد.

 

فرمود: ده برنامه موجب صلاح و سداد اخلاقی شماست:

  1. سکوت از غیر حق که باب نجات است.
  2. کم خوری
  3. وادار کردن نفس به عبادت
  4. اندیشه و فکر در همه‌ی امور حیات
  5. ذکر لسانی، قلبی، عملی
  6. نظر به عبرت
  7. نطق به حکمت
  8. برآوردن حاجت مردم، هدایت کردن مردم، نفع رساندن به خلق
  9. خوف از معاصی و عذاب آن
  10. امیدوار بودن به حق

چون انسان واجد این صفات شد، اتصال به مقامات ملکوتی و فیوضات قدسی پیدا می‌کند.

 

او آمد با شیشه‌ی دارو و درمان برای هر دردی.
او طبیبی است که با طب و معالجه‌ی خویش همواره گردش می‌کند. مرهم‌هایش را محکم و آماده کرده‌است و ابزارها را سرخ کرده و تافته است، هرجا که لازم باشد مرهم‌ها و ابزارهای داغ کردن را به روی آن می‌نهد.

دل‌های کور از فهم، گوش‌های کر از حق، زبان‌های لال از سخنِ حق و قسمت‌های مجروح، نیازمند به معالجه‌ی اوست.

این طبیبِ الهی به وسیله‌ی دوا و معالجه‌ی خود، بیماری‌های غفلت، نادانی، حیرت و سرگردانی را رسیدگی و معالجه می‌نماید.

عده‌ای از بیماران از روشنی‌های حکمت و عرفان استفاده نکردند و از آتش‌زنه‌های علوم و معارف او آتشی برای خود روشن نکردند پس مانند سنگ‌های سخت، در تمام عمر در یک جا ماندند. و صد البته می‌دانیم که شفا بخش‌ترین داروها را برای دل‌های بیمار و اندیشه‌های معلول به همراه آورد.

راستی چرا؟

چرا فرمود: قلب و روح انسان مانند سلطانی است که دارای لشگریانی است؛ اگر سلطان، صالح و شایسته باشد همه‌ی لشگریانش هم همین طور خواهند بود و برعکس.

روح هم حاکم بر انسان است؛ اگر روح و قلب، سالم و شایسته و صالح بود همه‌ی اعضای بدن و اعمال انسان، صالح می‌شود و برعکس.

 

ژان ژاک روسو می‌گوید: راه خدا شناسی منحصر به عقل نیست بلکه شعور و احساسِ فطری که جایگاهش در قلب است، بهترین راه برای ایمان به خداست.

پاسکال می‌گوید: مردم نتوانستند ادراک کنند و دریابند که ادراک کننده‌ی خدا، دل است نه عقل.

الکسیس کارل می‌گوید: احساس عرفانی و معرفت به خدا، جوششی است که از اعماق دل و فطرت ما سرچشمه می‌گیرد و یک غریزه‌ی اصلی است که انسان همانطور که به آب نیاز دارد به خدا هم نیاز دارد.

و پرودون که یک دانشمند و فیلسوف اقتصادی است، می‌گوید: پیش از آنکه عقول ما، وجودِ خدا را ادراک کنند و کشف نمایند، دل‌های ما به وجود او گواهی می‌دهد.

ولی انحراف از فطرت و معرفت فطری از خداوند به دو جهت است: یا در اثر گناهان و لجاجت است و یا اینکه خدایی را که منکرینِ خدا، قبول ندارند، یک خدای خرافی است و از خداوند، تفسیری غلط دارند که البته خداشناسان هم، منکر آن هستند.

آری، او آمد تا دل‌ها را از هر چه اغیار است، بروبد تا لایق سکونت خدای عالمین شود.

او آمد تا آدم‌های زمین‌گیر را معراجی کند و چه زیبا آدرس آسمان را در دست‌های مستعد گذاشت؛

آنجا که فرمود: معراج آدمیت و انسانیت با چهار چیز میسّر است:

  1. معارف الهیه، قرآن، کلمات انبیا و اولیا
  2. اقوال نیک
  3. افعال نیک
  4. اخلاق حسنه

و این چهار، از طریق مبارزه با نفس به‌دست می‌آید و گفته‌اند هرکس این‌ها را ندارد، آدمی نیست و هر کس این چهار را کامل کند، انسانِ کامل است.

 

او آمد تا به ما بیاموزد که از تاریکی بترسیم و بخواهیم:

اللَّهُمَّ اجعَلْ لی فی قَلْبی نوراً، وَ فی لِسانی نوراً، وَ فی بَصَری نوراً، وَ فی سَمْعی نوراً، وَ عَنْ یَمینی نوراً، و َعَنْ یَساری نوراً، و َمِنْ فَوْقی نوراً، وَ مِنْ تَحْتِی نوراً، و َمِنْ أَمَامی نوراً، وَ مِنْ خَلْفِی نوراً، وَاجعَلْ لی فِی نَفْسی نوراً، وَأَعْظِمْ لی نوراً

 

اعمال:

شب ۲۷رجب، ۱۲رکعت نماز بخوانیم در هر رکعت بعد از حمد، دو سوره‌ی معوذتین و توحید چهار بار خوانده شود و بعد از سلام نماز، چهار مرتبه گفته شود:

لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ اَکبَرُ، اَلحَمْدُ للّهِ وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ لا حَوْلَ و َلا قُوَّةَ اِلا بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ

 

صلوات چهارم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۲۹
خادمه الزهراء

یک دعای مؤثر از داوود نبی، علیه السلام

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۱۸ ق.ظ

کلید بیت‌المقدس همیشه نزد حضرت سلیمان علیه‌السلام بود، به احدی غیر از خودش اعتماد نمی‌کرد. شبی آن جناب کلید را برداشته، خواست درب را باز کند، از قضا باز نشد، از طایفه‌ی جن و انس استمداد کرد، نتیجه نگرفت. بی‌اندازه غمگین و ناراحت شد و گمان کرد که خداوند او را از بیت‌المقدس منع فرموده است. در این میان، پیرمرد فرتوتی که به عصای خود تکیه داده و از رفقا و همنشینان حضرت داوود (ع) بود به حضور آن حضرت آمد و عرض کرد: چرا غمگینی؟

سلیمان (ع) جریان باز نشدن درب را برایش تعریف کرد؛ و اینکه با کمک جن و انس و استمداد از نیروهای ماوراء الطبیعة این مشکل حل نشده است!

پیرمرد گفت: می‌خواهی به تو تعلیم دهم کلماتی را که پدرت درحال گرفتاری می‌خواند و خداوند رفع مشکل از او می‌کرد؟

سلیمان (ع) گفت: بگو ای پیرمرد.

او گفت: این چنین خدا را بخوان:

اللَّهُمَّ بِنُورِکَ اهْتَدَیْتُ وَ بِفَضْلِکَ اسْتَغْنَیْتُ وَ بِکَ أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ، ذُنُوبِی بَیْنَ یَدَیْکَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْک، یَا حَنَّانُ یَا مَنَّان

حضرت سلیمان (ع) این کلمات را خواند، ناگاه درِ بیت‌المقدس به رویش گشوده شد.

الهی که هرگز پشت در بسته‌ای نمانی.

صلوات بر محمد و آل محمد

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۱۸
خادمه الزهراء