در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: دنـیـا

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۲ ق.ظ

چیزی که بیشترین ارتباطِ ما، در طول زندگی با آن است یعنی همه‌ی زندگی ما، خلاصه در آن می باشد؛ و بیشترین علاقه و وابستگی ما هم به آن است؛ و بیشترین صرف انرژی و توان ما در طول حیات برای آن است؛ و جالب اینکه همگی هم از بی‌وفایی و زودگذر بودن آن اطلاع داشته و دردسرهای آن را می‌دانیم؛ لیکن عاشقانه به دنبالش هستیم؛ و بزرگترین غمِ ما، در فقدان و نداشتن دارایی‌های آن است و بزرگترین شیرینی و لذت ما، وقتی است که چیزی، هرچند اندک، از دنیا نصیبمان شود؛ اگرچه زودگذر!

از نظر فرهنگ دینی ما، دنیا دو چهره دارد، یکی مذموم و دیگری ممدوح؛ و هرکدام از این‌ها بستگی به برداشت ما از دنیا دارد.

خداوند در قرآن کریم در آیات زیادی دنیا را معرفی می‌کند و پرده از چهره‌ی آن برمی‌دارد. در سوره‌ی کهف آیه‌ی ۴۵، خداوند می فرماید: «ای پیامبر! زندگی دنیا را برای آنان به آبی تشبیه کن که از آسمان فرو می‌فرستیم و به‌وسیله‌ی آن، گیاهان زمین (سرسبز می‌شود و) در هم فرو می‌رود اما بعد از مدتی می‌خشکد و بادها، آن را به هر سو پراکنده می‌کنند؛ و خداوند بر همه چیز تواناست.»

در جای دیگر می‌فرماید: دنیا، وسیله‌ی آزمایش است.

در سوره‌ی کهف آیه‌ی ۷ میفرماید: «ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می‌کنند.»

در کنار آیات، روایات زیادی هم در معرفی دنیا داریم که هرکدام گوشه‌ای از دنیا را به ما معرفی می‌کنند؛ و وظیفه‌ی ما را در دنیا گوشزد می‌کنند؛ و البته سعادتمند کسی است که به این تذکرات توجه کند و در رابطه با دنیا، رفتاری عاقلانه در پیش بگیرد.

رسول اکرم(ص) فرمودند: «عاقل، به دنیا و اهل دنیا نگریست و دانست که دنیا، جز با زحمت به‌دست نمی‌آید و به آخرت نگریست و دانست آن هم جز با زحمت به دست نمی‌آید، پس با زحمت در جستجوی پاینده‌ترِ آن، برآمد.»

زیباترین چهره‌ی دنیا را امیرالمؤمنین (ع) نشان داده‌اند. در حدیثی گوهربار؛ که جای تأمل بسیار زیادی دارد؛ ایشان فرمودند:« دنیا، سرای راستی است برای کسی که آن را به راستی و درستی تلقی نماید، خانه‌ی ایمنی و سلامتی است برای کسی که آن را به درستی درک کند، جایگاهِ توانگری است برای کسی که از آن توشه بردارد، سرای موعظه است برای کسی که از آن پند بگیرد.  سجده‌گاهِ دوستان خدا و نمازخانه‌ی فرشتگان الهی است، محلِ نزول وحی پروردگار و تجارت خانه‌ی دوستان حق است؛ در آن به کسب رحمتِ الهی پرداختند و سودی که نصیبشان گردید، بهشت جاودان است.»

امام حسین (ع) در سفر کربلا فرمودند: «اگرچه دنیا، زیبا و دوست داشتنی است و انسان را به سوی خودش می‌کشد اما خانه‌ی پاداش الهی، خانه‌ی آخرت، بسیار از دنیا بالاتر و عالی‌تر است.»

آری! دنیا، هر چقدر پرجاذبه و شیرین و دلفریب باشد، بزرگ‌ترین عیبش این است که دایمی نیست، موقت و کوتاه مدت است و هیچ عاقلی به حُکمِ عقل به چیزی که فانی است دل نمی‌بندد بلکه بهره‌ی خود را می‌گیرد و می‌گذرد.

 

نوشته‌اند خسرو پرویز ساسانی که در قدرت و سلطنت غرق بود، روزی با تکبّر و غرور فراوان به همسرش شیرین گفت: پادشاهی خوش است اگر دایم باشد. شیرین، پاسخِ عبرت آموزی به او داد و گفت: اگر دایم بود به تو نمی‌رسید.

 

عجیب است با اینکه همه‌ی اینها را میدانیم، عاشقانه دنیا را پرستش می‌کنیم و این علاقه و عشق ما به دنیا، بزرگترین وسیله‌ی به انحراف کشاندن ما از طریق شیطان است. یعنی ما خود، وسیله‌ای در اختیار ابلیس قرار می‌دهیم تا بتواند وجود ما را جولانگاه خود قرار دهد.

فرمودند: وقتی رسول اکرم(ص) به نبوت مبعوث شدند سپاه ابلیس، ترسان نزد ابلیس آمدند و اظهار نگرانی کردند. ابلیس گفت: نگران نباشید! آیا امت او به دنیا علاقه دارند؟ گفتند: آری. او گفت: پس غمی نداشته باشید، اگر آنها بت پرستی نکنند مهم نیست زیرا آنها را که دلبسته‌ی دنیا هستند همواره به سه کار، وادار می کنم:

اول، تحصیلِ مال از راه حرام؛ دوم، مصرف مال در راه حرام؛ سوم، نپرداختن حقوق واجب الهی.

این را بدانید که سرمنشأ تمام بدی‌ها و گمراهی‌ها، همین سه راه و سه دام است.

 

اما می‌خواهم مطلب را به شکل دیگری بیان کنم. در قرآن، خداوند متعال فرموده‌است: «انَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ»؛ زندگی دنیا، منحصراً بازی است. البته بازی، کاری بیهوده نیست و نباید آن را ترک کرد زیرا اگر انسان خوب بازی کند، هم، بازی شیرین می‌شود و هم از آن لذت می‌برد و هم به سلامت و ورزیدگیِ جسم و شادابی و طراوت روان دست پیدا می‌کند. بیایید به دنیا اینگونه نگاه کنیم مانند یک میدانِ بازی فوتبال.

مدرسه‌ای را تصور کنید که هنگام زنگ ورزش، معلم ورزش، دانش آموزان را به حیاط برده و شروع می کند نحوه‌ی درست توپ زدن را به آنان آموزش دهد، ابتدا آنها را به صف می‌کند و خودش پا به توپ می‌زند، سپس توپ را سمت آنها پرتاب می‌کند تا آنها، عکس العمل نشان دهند و توپ را به سمت مربی برگردانند، سپس مربی، تمامِ قواعد بازی را برای آنها به دقت بازگو می‌کند، آنگاه آنها را به دو گروه یازده نفره تقسیم می‌کند. در طول بازی، اگر بازیکنان توجه داشته باشند که صرفاً، هدف این است که از این طریق، مقداری فعالیت بدنی و جست و خیز کنند تا جسمی ورزیده و روحی شاداب و پر طراوت پیدا کنند؛ و اساساً مهم نیست که در طول بازی، گل بزنند یا گُل بخورند؛ زیرا هدف چیز دیگری است؛ در این صورت، بازیِ گرم و شادی را برگزار می‌کنند و در طول بازی، هیچ انگیزه و دلیلی برای حرص خوردن و نگرانی یا عصبانیّت و بد اخلاقیِ بازیکنانِ تیم خود؛ یا به خشونت کشاندنِ بازی و آسیب رساندن به بازیکنانِ تیم مقابل؛ یا غصه خوردن و افسردگی از شکست؛ و یا نقض مقررات بازی و روی آوردن به خطا در بازی و امثال آن ندارند.

پس در پایانِ نود دقیقه هم که داور، سوتِ پایان بازی را به صدا در می‌آورد، بازیکنانِ دو تیم، دست در دست یکدیگر با خنده و شادی، جسمی سالم و روحی شاداب، زمین بازی را ترک می‌کنند.

اما اگر بازیکنان، در جریانِ بازی فراموش کنند که آنچه به آن مشغول هستند، بازی است و جدّی نیست؛ و هدف، برنده شدن نمی‌باشد بلکه ورزش کردن برای سلامت و طراوت است، بازی را جدی می‌گیرند و در این صورت هدف، تغییر می‌یابد. حرص، برای برنده شدن و غلبه کردن بر تیم مقابل، کار را به اوقات تلخی و عصبانیّت، زد و خورد، بد دهنی، آسیب رساندن به طرف مقابل، حذف بازیکنان رقیب، تخلف از مقررات می‌کشد و خطاهای عمد و غیر عمد رخ می‌دهد؛ پس در پایان نود دقیقه هم با سوت داور، بازیکنان با اعصابی خسته، روحی آزرده، قلبی مملوّ از اضطراب و نا‌امنی زمین بازی را ترک می‌کنند.

از بین رفتنِ آثار مثبت بازی و پدید آمدنِ این همه پیامد تلخ، برای این است که فراموش کرده‌اند بازی می‌کنند و مسأله‌ی برد و باخت، جدی نیست.

در بازی دنیا، مربی و داور خداوند است؛ بازیکنان، انسانها هستند؛ توپ، حوادث و موقعیت‌هایی است که خداوند متعال در زندگی هر کس پیش می‌آورد و او باید در برابر آنها واکنش نشان دهد.

خداوند، گاهی توپ را به سمت ما می‌اندازد. بازیکن! پایی بزن، شوت کن به سوی دیگری؛ اگر توپ را نگه دارید ممکن است جریمه‌ات کنند. آری، تمام عرصه‌های فعالیت‌های دنیوی، میدان بازی هستند و مقررات بازی، احکام شرع است و داور هم امام هر عصر که به دقت، بازی بازیکنان را تحت نظر دارد.

بیایید درست بازی کنیم.

بیایید فراموش نکنیم که هدف از این بازی چیست.

هدف تقرب به خداوند است که اگر هدف فراموش شود، برای پیروزی بر دیگران و از میدان به در کردن دیگران، به هر چیزی چنگ می‌زنیم.

چه زیبا فرمود که: «دنیا، جز بازی چیز دیگری نیست.» و رسولش فرمود: «دنیا، خانه‌ای است که بر روی آب بنا شده، مداوم در تزلزل است و هر لحظه ممکن است طالبش را غرق کند.»

 

لقمان فرمود: «ای پسرم! به‌راستی که دنیا، دریای عمیقی است که مردم زیادی در آن غرق شده‌اند، پس باید کشتی تو، تقوا باشد و ایمان، بارِ آن باشد و توکل بر خداوند متعال، بادبان آن باشد. در چنین صورتی شاید نجات یابی!»

 

لقمه‌ی عملی:

بیایید ازامروز فراموش نکنیم که اسیرِ دنیا، هرگز آرامش ندارد. انسان حریص هر چه داشته باشد، باز هم زبانِ طمعش بیرون است و دنیا، همچون بازار است؛ و مردمان، معامله گر؛ و موردِ معامله، اعمال و انتخاب‌های ماست.

 

ذکر:

«یا قُدّوس» هر روز صبح ۱۱۱ مرتبه، برای سلامتی بدن و رونق قلب، بسیار مؤثر است.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

توسل به مادر عباس

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۷ ق.ظ

 

توسل به حضرت ام البنین بسیار سریع الجواب است. به تجربه ثابت شده است که اگر می‌خواهید سریعاً به جواب برسید، نذر ایشان کنید؛  

  • یا به صلوات بر ایشان،
  • یا قرائت یس و هدیه به ایشان،
  • و یا قرائت حمد و سه مرتبه سوره‌ی توحید و هدیه کردن به ایشان.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: زبان

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۲۹ ق.ظ

شاید صبحانه‌ی امروز، خوشمزه به نظر بیاید و همه دوست داشته باشند اول صبح یک لقمه میل کنند، اما این زبان کمی متفاوت است. هم می‌تواند خیلی خوشمزه باشد و هم می‌تواند بسیار تلخ و بدمزه باشد و بسیار مسئولیت‌آفرین باشد.

 

روزی اربابِ لقمان به او گفت: گوسفندی بکش و لذیذترین تکه وجودش را برایم بپز و بیاور. لقمان زبان گوسفند را آماده کرد و نزد ارباب آورد و تناول کرد. روزی دیگر ارباب گفت: گوسفندی بکش و بدمزه‌ترین تکه وجودش را بپز و بیاور. لقمان زبان گوسفند را آماده کرد و آورد. ارباب گفت: چگونه است؟ لقمان گفت: زبان می‌تواند هم بهترین تکه‌ی وجود باشد و هم می‌تواند بدترین تکه‌ی وجود باشد، بستگی دارد که چگونه از آن استفاده شود.

 

زبان وسیله‌ی نطق هر موجود ناطق است. نطق و بیان در شمار مهمترین نعمت‌های الهی است که به انسان ارزانی شد. بزرگان فرموده‌اند که اساس و مبنای نطق و بیان در انسان، قوه‌ی عاقله‌ی او است. این ارتباط و وابستگی به قدری شدید است که درک استدلال در دستگاه قوه‌ی عاقله، یعنی مغز انسان در قوه‌ی ناطقه‌ی او در بیان فرد اثر می‌گذارد. هر چه تفکر منسجم‌تر باشد، قدرت بیان بهتر و کیفیت آن منظم‌تر خواهد بود. به‌طوری که امیرالمؤمنان علیه‌السلام فرمودند: سخن مرد وسیله‌ی سنجش عقل او است. و فرمودند: سخن بگویید تا شناخته شوید، چرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است. یعنی عقل و شخصیت انسان با بیان او شناخته می‌شود.

از آنجایی که زبان مهمترین کلید دانش، فرهنگ، عقیده و اخلاق است؛ اصلاح آن سرچشمه‌ی همه‌ی اصلاحات اخلاقی، و انحراف آن سبب انواع انحرافات است. اصلاح زبان بیشتر از آن جهت مورد توجه قرآن و رسول و ائمه اطهار علیهم‌السلام قرار گرفته‌است که؛ زبان، ترجمان دل و نماینده‌ی عقل و کلید شخصیت انسان و مهمترین دریچه روح است. به تعبیر دیگر آنچه بر صفحه‌ی روح انسان نقش می‌بندد، قبل از هر چیز بر صفحه زبان و بیان انسان ظاهر می‌شود. از این جهت علمای اخلاق، اهمیت خاصی برای اصلاح زبان قائل هستند و اصلاح آن را گام مهمی برای تقویت فضایل اخلاقی و تکامل روح می‌شمارند.

در حدیث آمده است: ایمان هیچ بنده‌ای درست نمی‌شود تا آنکه دلش درست گردد و دلش درست نمی‌شود تا آنکه زبانش درست شود.

باید توجه داشت، زبان با این همه اهمیت که یکی از بزرگترین نعمت‌های الهی است، تا چه اندازه می‌تواند خطرناک باشد، تا آنجا که سرچشمه‌ی گناهان بی‌شمار می‌گردد و تمام خرمن سعادت انسان را به آتش می‌کشد. باید مراقبت کرد و با رعایت اصول، این خطرات بزرگ را برطرف نمود و یا به حداقل رسانید.

 

ریشه‌یابی خطر زبان:

علل خطرات زبان را می‌توان در موارد:

👈تعلیم غیرصحیح و غیراسلامی

👈عدم تهذیب نفس

👈معاشرت با منحرفان و دوستان ناباب

👈فاسد بودن محیط اجتماعی و غیره بیان کرد.

 

اما چرا گناه زبان نسبت به دیگر اعضا بیشتر است؟ به چند دلیل:

1-- زبان ابزاری است که در هر زمان و مکان در اختیار انسان است، وسیله‌ی گناهان دیگر معمولاً چنین به راحتی در دسترس نیستند.

2-- زبان، برای کار و گناه خودش مخارج زیادی لازم ندارد. واقعاً باید ترسید از گناهی که ابزارش هیچ سرمایه و مخارج و یا مکان و زمان مناسبی لازم ندارد.

3-- گناهان زبان بر اثر تکرار، قبح خود را از دست داده و به راحتی انجام می‌شود.

4-- فاصله‌ی میان گناه و ثواب در زبان کم است. ابزاری که یک ذره این طرف، گناه و سقوط از مقام انسانیت و یک ذره آن طرف، ثواب و سعادت ابدی را به دنبال دارد؛ مسلماً خطرش بیشتر از ابزار و وسایل گناهان دیگر است.

5-- گناهان زبان جنبه‌ی اجتماعی دارند، برعکسِ گناهان جوارح دیگر. مثلاً نگاه به نامحرم تأثیر سوء در وجود خودِ بیننده دارد ولی دروغ، غیبت، تهمت، هتک حرمت مؤمن، عدم نهی از منکر، گمراه ساختن مردم، حمایت از باطل و ده‌ها گناه دیگر زبان، ایجاد فساد و تباهی در روی زمین می‌کند.

به هر حال علمای اخلاق ۳۰ گناه برای زبان بیان کرده‌اند که اکثر آن‌ها در رابطه با اجتماع و مردم است.

اما در مقابل همه‌ی اینها، زبان صفتی دارد که نزد خداوند و عقلا و علما بسیار پسندیده است و آن صفت راستگویی است. خداوند در سوره‌ی بقره آیه ۱۷۷، تعدادی از نشانه‌ها‌ی نیکان را می‌شمارد:

۱- ایمان به خداوند

۲- ایمان به آخرت

۳- ایمان به ملائکه

۴- ایمان به کتاب آسمانی

۵- ایمان به پیامبران الهی

۶- انفاق مال با تمام علاقه به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و در راه‌ماندگان و سائلان و بردگان

۷- برپا داشتن نماز

۸- پرداخت زکات

۹- صبور و پایدار بودن به هنگام محرومیت و فقر و به هنگام بیماری و درد و همچنین در موقع جنگ با دشمن

و در پایان آیه می‌فرماید: «أُولَـئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»؛ آنان کسانی هستند که راست می‌گویند و آنان متقین و پرهیزکاران‌اند.

 

نتیجه‌ی راستگویی:

۱- جلب اعتماد

امام علی علیه‌السلام فرمودند: دروغگو و مرده یکسان هستند، زیرا برتری انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است. هنگامی که به گفتار او اعتمادی نباشد، زنده بودن او بی‌اثر است.

۲- ارتقاء شخصیت

حضرت فرمودند: همیشه راستگویی را پیشه کنید، زیرا آن کس که در سخنان خود راستگو باشد؛ قدر و مقام او در جامعه بالا می‌رود.

۳- تجلی جمال انسان

فرمودند: زیبایی انسان در زبان او است و کمال او در عقل او است.

۴- شمشیر خداوند سبحان است.

حضرت فرمودند: راستگویی، شمشیر خداوند سبحان در زمین و آسمان است که در هر کجا فرود آید دو نیمه کند (حق و باطل را از هم جدا کند)

۵- ملاک مسلمانی است.

فرمودند: ملاک اسلام و مسلمانی راستی در زبان است.

۶- باعث طول عمر است.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: هر کس زبانش راستگو باشد، کارش پاکیزه است و هر کس که نیت او نیک باشد، روزیش فراوان می‌شود و هر کس که نیکی او به خاندانش خوب باشد، عمرش طولانی خواهد شد.

 

به راستی انگیزه‌ی راستگویی چیست؟ چرا برخی از انسان‌ها هیچ پروایی از راستگویی ندارند؟

  1. به دلیل داشتن اعتماد به نفس و نداشتن عقده‌های حقارت
  2. شجاعت و شهامت ذاتی و اکتسابی سبب می‌شود که انسان گرایش به راستگویی پیدا کند.
  3. پاک بودنِ حساب و نداشتن نقطه ضعف سبب می‌شود که انسان گرایش به راستگویی پیدا کند.
  4. ایمان به خداوند سبحان و روز قیامت و برخورداری از تقوی الهی عامل اصلی صدق و راستگویی است.

البته همه‌ی این موارد به اختصار در حد یک لقمه گفته می‌شود و مطلب بسیار عمیق‌تر از این مطالب است.

 

به طور اختصار هم بگوییم که درمان آفات زبان به چیست؟

1️گفته‌اند سکوت، یکی از راه‌های درمان این آفات است. مولای ما فرمودند: هر کس سخن بسیار گوید؛ خطایش بیشتر می‌شود و کسی که خطایش بیشتر گردد؛ شرم و حیایش کمتر می‌شود و کسی که حیایش کم شود؛ تقوایش کم می‌شود و هر کس تقوایش کم شود؛ دلش می‌میرد و کسی که دلش بمیرد؛ داخل آتش دوزخ می‌شود.

2️درمان دیگر آفات زبان، تفکر است. رسول اکرم(ص) فرمودند: زبان مؤمن در پشت دل او است. هر گاه بخواهد چیزی بگوید، در دل پیرامون آن می‌اندیشد و سپس بر زبان می‌راند. ولی زبان منافق در جلوی دل او است. هر گاه بخواهد چیزی بگوید آن را بر زبان می‌آورد و در دل پیرامونش اندیشه می‌کند.

آری مردان خدا به طور جدّ از زبان خود مراقبت می‌کردند.

آورده‌اند عارفی ۳۰ سال گریه می‌کرد و می‌گفت: این‌ها به خاطر یک «الحمدلله» بی‌جایی است که گفته‌ام؛ به من خبر دادند که بازار آتش گرفته‌است و حجره‌های زیادی سوخته اما حجره‌ی من نسوخته است. پس از شنیدن ماجرا گفتم: «الحمدلله» و از بابت این حمد به درگاه الهی می‌نالم.

مرحوم آیت الله قاضی ۲۰ سال در دهان خود سنگ‌ریزه نگه‌می‌داشت تا نتواند زیاده از حد سخن بگوید، به طوری که رنگ زبانش تغییر یافته بود.

 

خدایا تو را به حق مراقبان واقعی زبان؛ ما را به ذکر خودت راهنمایی بفرما.

 

 لقمه عملی

بیایید از امروز این‌ها را برای خودمان قانون کنیم: قضاوت نکنیم، غیبت نکنیم، ادعا نکنیم، سرزنش نکنیم، تحقیر و مسخره نکنیم. اگر کردیم منتظر باشیم به سرمان خواهد آمد.

 

ذکر:

«یَا اللَّه الْمَحْمُودُ فِی کُلِّ فِعَالِهِ»  ۲۰۰ مرتبه، برای گشایش در هر کاری مؤثر است.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۲۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: تزکیه

شنبه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۰۵ ق.ظ

وجود انسان پر است از قوا و صفات مثبت و منفی، که انسان در مسیر زندگی مهمترین و اساسی‌ترین وظیفه‌اش این است که صفات مثبت را تقویت و صفات منفی را از خود دور کرده و در واقع خود را تربیت کند. در رابطه با موضوع تربیت، خداوند، هم قانون یعنی کتاب و هم معلم یعنی رسول و جانشینان ایشان را به سوی بندگانش فرستاده و تشویق فرموده است. بنده گمان می‌کنم که زیباترین تشویقی که خداوند نسبت به انسان انجام داده، این است که در موارد مختلف فرموده که گروهی را دوست دارم. وقتی صریحاً خداوند بگوید من این گروه را دوست دارم، بنده اگر خواهان این مقام باشد با تمام قوا خواهد کوشید تا در این دسته قرار بگیرد.

مثلاً می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»؛ خداوند انسان‌هایی را که در راه طهارت و پاکیزگی نفس خود تلاش می‌کنند، دوست دارد.

 طهارت و تزکیه؛

در این راستا که قوه‌ی غضبیه و شهویه را کنترل کنیم،

و در مقابل، صفات مثبت را قوت ببخشیم،

و صفات منفی را در خود از بین ببریم؛ صفاتی مثل بخل، حسادت، انتقام‌جویی، کینه، دروغگویی و ... .

و در مرحله بعد هم دعا کنیم که خداوند کمک فرماید این بار، را سالم به سر منزل مقصود برسانیم.

 

این تزکیه آنقدر مهم است که خداوند قسم یاد کرده، هم به نفس و هم به کسی که به آراستگی نفس اقدام می‌کند، «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»؛ قسم به نفس و آن کس که او را آراست، سپس فجور و تقوای نفس را به او الهام کرده است.

و در جای دیگر، رستگاری انسان را در تزکیه نفس می‌داند، «قدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا»؛ هر کس که به تزکیه نفس خویش بپردازد، به فلاح و رستگاری می‌رسد.

و تباهی و بدبختی انسان را در تزکیه نکردن می‌داند، «وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»؛ و هر کس نفس خود را در مقابل تزکیه به تباهی کشانید، از رحمت حق ناامید شد.

پس باید دائماً نفس خود را در معرض تربیت قرار دهیم و رفتن به سوی رشد و تعالی خود را، همراه با مراقبت، تزکیه و دوام در توجه به خدای سبحان قرار بدهیم و گرنه قدم به قدم از پاکیزگی و تزکیه دور خواهیم شد.

 

تزکیه نفس خود را از کجا آغاز کنیم؟

مسلماً این امر مهم باید از قلب آغاز شود که رسول اکرم(ص) فرمودند: بدانید که دل‌ها مثل مس زنگار می‌گیرد. همچنان که فلز در مقابل هوا گرفتار زنگار می‌شود، قلب‌های شما نیز گرفتار زنگار می‌شود.

باید قلب را جلا دهید، اما چگونه؟

فرمودند: قلب خود را با دو چیز جلا ببخشید: یکی استغفار و دیگری تلاوت قرآن.

استغفار، گناهان را از قلب پاک می‌کند و تلاوت قرآن، نور به آن می‌بخشد و این باعث جلای قلب می‌شود.

امام علی علیه‌السلام فرمودند: این دل‌ها مثل بدن‌ها ملالت پیدا می‌کند. پس برای دل‌های خودتان لطائف حکمت را بجویید. یعنی همچنان که بدن، احتیاج به تغذیه دارد؛ قلب هم احتیاج به تغذیه دارد. همانطور که بدن احتیاج به شست‌وشو دارد، قلب هم نیاز به شست‌وشو دارد. با تلاوت قرآن، با استغفار و با جبران گناهان، قلب خود را تهذیب کنید.

چرا شروع تهذیب از قلب باید باشد؟

زیرا که خداوند یک نقطه از وجود ما را برای حضور دائم خود، انتخاب کرده است. پس نباید هیچ چیز دیگری را در آن راه دهیم.️ البته در زندگی مسایل مختلفی به ما عرضه می‌شود و عبور می‌کند، اما ما باید همه را عبور بدهیم و هیچ چیز را در قلب خود ساکن نکنیم. قلب ما یک ظرف بیشتر نیست. این ظرف اگر از چیزی پر شود، جایی برای چیز دیگری نخواهد بود. در آیات قرآن داریم: خداوند برای مرد دو قلب قرار نداده است.

 

یک قلب را از چه چیزی باید پر کرد؟

در حدیث قدسی فرموده است: خانه‌ی دل را جاروب بزنید که صاحبخانه می‌خواهد وارد شود. صاحبخانه‌ی اصلی دل، خداوند است. تمایلات منفی عارضی هستند که در وسط راه به ما اضافه شده‌اند. ما باید از این تمایلات عبور کنیم و آنچه که در قلب ماندگار باشد، فقط خدا باشد. بالطبع باید عواطف انسان و همین طور تمایل به رشد و معنویت را در خود تقویت کنیم تا آرام آرام واقعاً دلمان حرم الهی بشود.

 

قدم اول در این راستا؛ ترک گناه است. هر ترک معصیتی، ما را یک قدم به خدا نزدیک‌تر می‌کند. مگر می‌شود گناه نکرد؟ ما مجموعه‌ای از تمایلات مثبت و منفی هستیم و گاهی تمایلات منفی، کار دست ما می‌دهد و ما را از مرز و حدود الهی بیرون می‌برد. خداوند هم این را می‌دانسته، پس در مقابلِ هر گناهی که از انسان سر می‌زند، توبه و استغفار را قرار داده است.

امام سجاد علیه‌السلام عرضه می‌دارد: خدایا تو باب رحمتی را به روی بندگانت به سوی عفو خودت گشودی، این در را توبه نامیدی. اگر کسی از این در غفلت کند، روز قیامت در پیشگاه تو چه عذری خواهد داشت.

رسول اکرم (ص) فرمودند: خوشا به حال آن بنده‌ای که در صحیفه‌ی اعمال او بعد از هر گناهی یک استغفار وجود داشته باشد.

آری قدم اول ترک گناه و توبه از گناهان است.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: اگر کسی چشم خودش را از حرام ببندد، غنیمت‌های معنوی عظیمی به او می‌دهند. هیچ کسی از هیچ راهی مثل چشم‌پوشی از گناه به غنیمتی دست نیافته است.

فرمودند: اگر کسی زبان را از غیبت، تهمت و بدگویی نگاه دارد، به مقامات و مراتبِ رشد دست پیدا خواهد کرد.

باید تلاش کنیم خود را از این غل و غش‌ها پاک کنیم وگرنه در برزخ و قیامت مشکلات سختی خواهیم داشت.

قدم دوم؛ ذکر مداوم خداوند است. چه سخن زیبایی از مولایمان امام علی علیه‌السلام که فرمودند: «دَوامُ الذِکرِ یُنیرُ القلبَ و الفِکرَ»؛ مداومت در یاد خدا هم فکر را نورانی می‌کند و هم قلب را.

این باور را در خود تقویت کنیم که آرامش قلب و رستگاری در یاد خداوند است. یادمان نرود که او به ما نگاه می‌کند، و نگاه خاصی به قلب ما دارد. در این صورت، تزلزل از ما گرفته می‌شود.

مراقبت دائمی و دوام ذکر، یک حالت آرامش، اطمینان، عدم تزلزل و ثبات به مؤمن خواهد داد. به طوری که اگر کوهی بلرزد، مؤمن نخواهد لرزید.

توجه به این نگاهِ خدا را در خود تقویت کنیم. آری، اللّهُ حاضری و ناظری؛ خداوند من، حاضر و ناظر بر من است.

و زیباتر از همه‌ی این‌ها که ذکر الهی را در ما تقویت می‌کند، این سخن قدسی است که فرموده: «انا جلیسُ مَن ذَکرنی و اَنیسُ مَن شکرنی و مُطیع مَن اَطاعَنی»؛ من هم‌نشین آن کس هستم که در ذکر و یاد من است.

ذکر حق عبارت است از قرآن و حلال و حرام خداوند، انجام آنچه مأمور به آن هستیم و ترک آنچه که نهی از آن شده‌ایم و این‌ها با هم‌نشینی با عالم ربانی به وجود می‌آید.

 

آیا واقعا ما معنی هم‌نشینی با خدا را درک می‌کنیم؟! اگر درک می‌کنیم پس چرا به اندازه‌ی هم‌نشینی با رئیس یک اداره برایش تلاش نمی‌کنیم و به اندازه‌ی حیا از یک کودک به وقت ارتکاب بدی، از او به هنگام گناه حیا نداریم؟!

در ادامه حدیث قدسی فرمود: انیس کسی هستم که شکرگزار نعمت‌های من است. شکر، عبارت است از شناخت نعمت‌های مادی و معنوی و خرج کردن هر دو در راهی که حضرت فرموده‌اند. و در ادامه حدیث قدسی فرمود: و مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند. یعنی برآورنده‌ی خواسته و حاجت مشروع دنیا و آخرت انسان‌هایی هستم که در گردونه‌ی عبادت می‌گردند و در صراط مستقیم من طی منزل می‌کنند. آیا واقعاً برای بنده خاکی تقربی و افتخاری بالاتر از این‌ها وجود دارد؟

آری ذکر خدا باعث می‌شود تا او به یاد ما باشد. البته او همیشه به یاد ماست. همیشه به ما رحمت دارد و همیشه ناظر و متوجه ماست، ولی یاد خاص منظور است یعنی اگر شما مداوم به یاد خدا باشید، شما را به خصوص موردِ توجه قرار می‌دهد و الطاف خاصه‌ خود را، به شما مرحمت خواهد کرد.

از الطاف خاصه‌ی خداوند این است که هنگام هر فرج و یا تنگنایی برای ما راه حمد و شکر و توبه را قرار داده است.

 

لقمه عملی:

رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: أَعْدَدْتُ‏ لِکُلِّ هَوْلٍ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لِکُلِّ هَمٍّ وَ غَمٍّ: مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لِکُلِّ نِعْمَةٍ: الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لِکُلِّ رَخَاءٍ: الشُّکْرُ لِلَّهِ وَ لِکُلِّ أُعْجُوبَةٍ: سُبْحَانَ اللَّهِ وَ لِکُلِّ ذَنْبٍ: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لِکُلِّ مُصِیبَةٍ: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ وَ لِکُلِ‏ ضِیقٍ: حَسْبِیَ اللَّهُ وَ لِکُلِّ عَدُوٍّ: اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ وَ لِکُلِّ قَضَاءٍ وَ قَدَرٍ: تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ وَ لِکُلِّ طَاعَةٍ وَ مَعْصِیَةٍ: لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم‏

مهیا کردم براى هر هراسى «لا اله الا اللّه» را، و براى هر اندوه و غمى، «ما شاء اللّه» را، و براى هر نعمتى «الحمد للّه» را، و براى هر راحتى «الشکر للّه» را، و براى هر شگفتى «سبحان اللّه» را، و براى هر گناهى «استغفر للّه» را، و براى هر مصیبت «انا للّه و انا الیه راجعون» را، و براى هر تنگى «حسبى اللّه» را، و براى هر دشمن «اعتصمت باللّه» را، و براى هر قضا و قدر «توکلت على اللّه» را، و براى هر طاعت و معصیت «لا حول و لا قوّة الاّ بالله العلى العظیم» را.

 

ذکر:

ما شآءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ الّا بِاللَّهِ، ما شاَّءَ اللّهُ لا ما شاَّءَ النّاسُ، ما شاَّءَ اللّهُ وَ اِنْ کَرِهَ النّاسُ

این ذکر عدد ندارد، بهتر است مداوم بر زبان تکرار شود تا ملکه‌ی دل گردد.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۰۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: تواضع

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۰۳:۱۰ ب.ظ

مهترین وظیفه‌ی امروز منتظران آن عزیز زهرا سلام الله علیها، دعا کردن برای آن بزرگوار است. ما هم لقمه‌ی امروز را می‌بریم به درب خانه‌ی آن حضرت و دعا می‌کنیم که لقمه‌ی امروز، با گوشه‌ی چشم خدایی آن نماینده‌ی خدا نصیبمان شود.

 

 

تواضع چیست؟

 حضرت صادق علیه‌السلام حدیث بسیار زیبایی در باب تواضع در مصباح الشریعه دارند که به فرازهایی از آن اشاره می‌کنم. امام می‌فرمایند: اگر تواضع، زبان داشت که خلق خدا، حرف آن را درک می‌کردند؛ هر آینه از حقایق بسیاری که در پس تواضع نهفته است، خبر می‌داد و می‌گفت که در تواضع چه فواید و منافعِ کثیری وجود دارد و چگونه می‌توان با این صفت نورانی، به تحصیل رضای خدا برخاست و نفس را به کمال رشد کشید و درب‌های جنت را بر روی انسان گشود و درب‌های دوزخ را به روی انسان بست.

تواضع آن است که برای خدا و در راه خدا باشد و هر چه غیر از این است عین تکبر و سرگردانی است. برای اهل تواضع، سیما و نورانیتی وجود دارد که اهل آسمان از فرشتگان و اهل زمین از عرفا و حکما و اولیاء و بیداران به وسیله‌ی آن نور و سیما، آن‌ها را می‌شناسند.

حقیقت این است که صفات حمیده و اوصاف پسندیده و ملکات فاضله چون ریشه در ملکوت عالم دارند و سایه‌ای از درخت طوبی و اسماء و صفات الهی هستند، جز نور و روشنایی و جز حق و واقعیت چیزی نیستند. پس فقط اهل حقیقت و اهل نورانیت می‌توانند صاحبان آن‌ها را بشناسند و دیگران از درک و شناسایی آن‌ها عاجز هستند.

صاحب کتاب مکیال که خود یکی از این بزرگواران بوده است، فرموده: من برای تواضع شش فایده به دست آورده‌ام، و البته می‌توان فواید بسیار دیگری هم به دست آورد.

اما آن شش فایده:

یک- تجلیل از خداوند بزرگ؛

رسول اکرم (ص) فرموده‌اند: از گونه‌های تجلیل از خداوند؛ احترام و تواضع نسبت به مسلمان سفید موی می‌باشد، یعنی کسی که پیر شده است. در حدیث دیگری فرموده‌اند: از اقسام تجلیل خداوند بزرگ، احترام به مؤمنِ محاسن سفید است و هر کس، مؤمنی را احترام کند و در مقابلش تواضع نماید، نسبت به خداوند تکریم و تواضع نموده و هر کس مؤمنِ مو سفیدی را سبک کند، خداوند کسی را به سوی او می‌فرستد که قبل از مرگش او را سبک شمارد.

دو- ایمنی از ترس قیامت.

سه- تقرب به درگاه الهی؛

خداوند فرموده: ای داوود! همان‌طور که دورترین مردم نسبت به من متکبران می‌باشند، نزدیک‌ترین مردم هم نسبت به من متواضعان هستند.

چهار-  اداء حقوق مومنین؛

رسول اکرم (ص) فرمودند: مؤمن بر مؤمن هفت حق واجب دارد، یکی آن است که در هنگام غیاب او نسبت به او احترام و تواضع داشته باشد (یعنی از او ردّ غیبت کند، برایش دعا کند و حقوق او را حفظ کند.)

پنج- کسب محبت؛ انسان با تواضع در مقابل دیگران بذر محبت را در دل آن‌ها می‌کارد. بلکه صفت تواضع اصولاً در میان مردم ایجاد محبت می‌کند.

امام علی علیه‌السلام فرمودند: سه چیز موجب محبت است: حسن خلق، خوب مدارا کردن و تواضع.

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: سه چیز مایه محبت است: قرض‌الحسنه دادن، تواضع و بخشش.

شش- رفعت و بزرگی نزد خداوند؛

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: همانا صدقه، صاحبش را فزونی می‌بخشد، پس صدقه دهید تا خداوند شما را رحمت کند و همانا تواضع، به صاحبش رفعت و بلندی بیشتری می‌دهد، پس تواضع کنید که خداوند شما را رفعت بخشد و همانا گذشت، عزّت صاحبش را زیاد می‌کند، پس عفو کنید تا خداوند به شما عزّت دهد.

رسول خدا (ص) قسم یاد کردند؛ یا علی! به خدا قسم اگر فروتنِ متواضع در عمق چاهی باشد، خداوند بادی برانگیزد که او را در دولت اشرار بالاتر از اخیار قرار دهد.

 

اقسام تواضع:

تواضع برای خداوند، تواضع برای پیامبران و اولیاء الهی، تواضع برای پدر و مادر و سالخوردگان، تواضع نسبت به معلم و متعلم و مؤمنین و علما و مساکین، تواضع در غذا، لباس، ازدواج، مسکن، تواضع در راه رفتن، سخن گفتن، نگاه کردن و اقسام بسیار دیگر.

جالب اینکه استاد مرحومم می‌فرمودند: از اقسام تواضع، دعا در حق دیگران است. شاید سؤال کنید چگونه؟

در جواب می‌گویم: دعا هم گوناگون است؛  دعای مهر و رحمت، مانند دعای پدر و مادر برای فرزند. دعای برادران و خواهران در حق یکدیگر. دعای فرشتگان برای زائران قبر اباعبدالله‌الحسین. دعای جزا و پاداش: مانند کسی که به او احسان شده یا بدی از او دور گردیده، برای احسان کننده یا دفع کننده‌ی بدی دعا می‌کند و با این دعا احسان او را به احسان پاسخ می‌دهد که خداوند فرموده: «هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ»، در همین راستاست دعای معلم برای متعلم و برعکس.

دعا در حق دیگران به امید احسان او: یعنی دعا کردن برای اینکه خیری به وجود آید که همگان بهره‌مند شوند، مثل دعا برای فرج یوسف زهرا سلام الله علیها که بهترین دعا؛ دعای فرج است زیرا اجابت این خیر کثیر و مطلق برای تمامی هستی است.

دعای تعظیم و تواضع: مانند دعای مردم برای بزرگان و علما که غالباً دعا کردن برای آنها، احترام و تجلیل و تواضع نسبت به آن‌هاست و دعا نکردن برای آن‌ها در واقع نوعی تکبر و بی‌اعتنایی نسبت به آن‌هاست.

 

 اکنون که اینها را نوشتیم باید بنویسیم که پس مهمترین تواضع، تواضع در مقابل امام و بهترین دعا برای ایشان باید باشد.

اگر دلیل دعا، مهر و شفقت است، دلایل برای مهر ورزیدن و شفقت داشتن در وجود مهدی موعود (عج) جمع است. او پدر حقیقی و برادر واقعی است، غربت و تنهایی را در خود دارد.

اگر دلیل دعا کردن پاداش و احسان است، شما خود قضاوت کنید از چه کسی بیشتر از ایشان احسان دیده‌ایم؟! تمام نعمت‌هایی که در آن‌ها غوطه‌ور هستیم از وجود با برکت ایشان است، چه نعمتی از این بالاتر که توانایی که خداوند تمام قدرتش را در اختیار او قرار داده است، بفرماید من به شما نزدیکم، آنقدر که هر گاه با من صحبتی داشتید، کافی است لب‌های خود را حرکت دهید. اینگونه قربِ دائمی آیا بزرگترین نعمت الهی نیست و این احسان را به قدر دعایی برای فرجش نباید پاسخ داد؟!

اگر دعا برای علما، شهدا، بزرگان؛ تعظیم و تجلیل و تواضع در مقابل آن‌هاست، آیا امروز عالمتر، شریفتر، بزرگوارتر، شهیدتر به معنی شاهد بودن و عزیزتر از ایشان نزد خداوند کسی هست؟!

پس باید در هر کجا که باشیم با دست بلند کردن به سوی آسمان و دعا کردن برای ایشان، تواضع و تجلیل خود را نسبت به مقام این دردانه‌ی عالم نشان بدهیم.

 

تواضع در مقابل حضرت صاحب الزمان دو نوع است:

یکی تواضع قلبی؛ و آن اینکه معتقد باشیم امام زمان (عج) از خودمان و از تمام ماسوی الله بعد از حضرت خاتم، افضل و اشرف است. از فرشتگان گرفته تا تمام انبیای گذشته، و اعتقاد قلبی داشته باشیم که خداوند برتر از ایشان و رسول خدا و خاندان اطهرش خلق نفرموده است.

دوم تواضع بدنی؛ و آن اینکه هرگز کاری که مایه‌ی هتک حرمت آن بزرگوار و استخفاف ساحت مقدس آن بزرگوار باشد، انجام ندهیم و آنچه که به عنوان وظیفه در زمان غیبت برعهده‌ی ماست در انجامش کوتاهی نکنیم و سعی کنیم با ترک گناهان و مراقبت از نفس و انجام تکالیف و واجبات، تواضع بدنی نسبت به ایشان داشته باشیم.

 

در انتهای حدیث امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

تواضع و فروتنی، سرزمین روییدنِ گلِ خشوع و خضوع است و محل نشو و نمای حیا و خوف است و این خضوع و خشوع، و خوف و حیا، در وجود انسان آشکار نمی‌شود مگر به تواضع در برابر حق و فروتنی در برابر خلق، و شرافت و عزت کامل و حقیقی به دست نمی‌آید مگر از تواضع و فروتنی در مقام الهی که باید به حقیقت خود را ناچیز و بی‌اعتبار و لاشیء دانست و آن ذات یگانه را مستجمع جمیع صفات کمالیه.

خوشا به حال آنانکه به این مقام دست یافتند و در مقابل خداوند با همه‌ی وجود خاکساری می‌کنند و در مقابل پیامبر (ص) و امام (ع) با تواضع کامل، اطاعت و پیروی کرده و در مقابل بندگان خداوند، خالصانه خود را از همه کمتر می‌بینند و خدمتگزارند.

 

نوشته‌اند مرحوم نجفی مرعشی که روحش شاد، گاهی می‌گفتند فقرایِ نابینای قم و اطراف را به منزلش دعوت کنند. سپس خودشان، کمر به خدمت آن‌ها می‌بستند و حتی کفش‌های آن‌ها را پاک و جفت می‌کردند. می‌گفتند: آقا چرا فقرای نابینا را دعوت می‌کنید؟ می‌فرمودند: آن‌ها من را نمی‌بینند، پس راحت‌تر برخورد می‌کنند و من هم راحت‌تر پذیرایی می‌کنم.

مرحوم میرزا جواد آقا ملکی نوشته‌اند مدت‌ها نزد استاد بزرگوارم تلمّذ می‌کردم اما دری باز نمی‌شد تا اینکه روزی جلسه‌ای بود و چند نفر از آشنایان و اقوام تبریزی من هم شرکت کرده بودند که من نسبت به آن‌‌ها بی‌اعتنا بودم و با دیدن آن‌ها ناراحت شدم. ناگهان استاد صدایم کرد و فرمود: قلیانی آماده کن و بیاور. من سختم شد اما آماده کردم. فرمود: بگذار جلوی آشنایانت. با ناراحتی گذاشتم، سپس استاد فرمود: کفش‌ها را جفت کن، رفتم امرش را انجام دادم. خلاصه چند بار من را شکست و من را وادار کرد به تواضع و همان تواضع درهای زیادی را برایم گشود.

 

لقمه عملی:

زبانت معمار است و حرفهایت خشت خام. مبادا کج بچینی دیوار سخن را، که فرو خواهد ریخت بنای شخصیت تو را.

 

ذکر:

۶۲ مرتبه، برای وسعت رزق و محبت و امنیت عزت،انشاءالله بخوانید:

حَسبیَ اللّه لا اِلهَ الّا هُو عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وَ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظیم

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۱۰
خادمه الزهراء

 

انسان طبیعتاً طالب زیبایی است و زیبایی را دوست دارد و برای زیباتر کردن وجودش از هیچ تلاشی کوتاهی نمی‌کند. گاهی سفر می‌کند، پول‌های فراوان خرج می‌کند، تحقیقات می‌کند و حتی گاهی جسمش را به تیغ جراحان می‌سپارد که کمی ظاهرش زیباتر شود و نزد دیگران مقبول واقع شود.

در مقابل، انسان‌هایی هستند که در کنار زیبایی ظاهر، به زیبایی قلب و باطن خود هم می‌پردازند که هم نزد بندگان خداوند و هم خداوند بزرگ، مقبول واقع شوند. این افراد به واقعیت رسیده‌اند که رسول اکرم فرمودند: خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد. بندگانِ هم سلیقه با خداوند، عاشق زیبایان و زیبایی هستند و چون خداوند زیبایی را دوست دارد، تمام همت خود را صرف می‌کنند تا زیبا شوند. آنقدر زیبا که مورد پسند خداوندِ زیبا پسند قرار گیرند.

در قرآن واژه‌ی زیبا؛ با واژه‌ی حُسن، حَسَنَ و محسن تقریباً هم معنا است. خداوند صریحاً در قرآن مجید فرموده است: «إنَّ اللهَ یُحِبُ المُحسنین»؛ خداوند اهل حُسن و اهل نیکی و نیکوکاری را دوست دارد. آن هم نه یک‌بار بلکه پنج مرتبه تکرار کرده‌است.

درباره‌ی زیبایی معنوی چند نکته قابل توجه است:

یک- محسنین (زیبایان) چه کسانی هستند؟

ما چه کنیم که محسن شویم؟

اگر بخواهیم در معرض محبت خدا قرار بگیریم و او ما را دوست داشته باشد چه کارهایی باید بکنیم؟

دو- جزای محسنین چیست؟ جزای دنیوی و اخروی؟

سه- به چه کسانی باید احسان کرد؟

 

محسنین در دو رابطه باید بحث شوند: 1- در ارتباط با خداوند، 2- در ارتباط با بندگان خداوند.

در سوره‌ی لقمان آیات اول تا پنجم این را بیان می‌کند:

«الم، این آیات کتاب حکیم برای محسنین مایه‌ی هدایت و رحمت است، کسانی که نماز را بر پا می‌دارند، زکات را می‌پردازند و نسبت به آخرت یقین دارند، این‌ها در مسیر هدایت هستند و رستگارند.»

ارتباط با خداوند در نماز، اولین رفتار محسنین است. اولین قلم از لوازم آرایش ظاهر و باطن برای زیبایان درگاه الهی نماز است.

ارتباط با بندگان خداوند در پرداخت زکات و ادای حقوق مالی، دومین قلم لوازم آرایش این بزرگواران است.

سومین قلم که حقیقتاً قلب و روح و حرکات و سکنات انسان را مزین به انوار الهی می‌کند، اعتقاد به ماوراء این عالم و جهان بعد یعنی یقین داشتن به آخرت است.

در سوره ذاریات آیات ۱۵-۱۹ می‌فرماید:

«به یقین پرهیزگاران در بوستان‌های بهشت و چشمه‌سارها به سرمی‌برند، آنچه را که پروردگارشان عطا کرده‌است به دست می‌آورند و آن‌ها پیش از قیامت با نیک‌اندیشی کارهای نیکو کردند، و ساعات کمتری از شب را در خواب بودند، و در سحرگاهان استغفار می‌کردند، و در اموال آنها حقی برای درخواست کنندگان و محرومان منظور شده است.»

در این آیات زیبایی انسان را؛
👈 به نیک‌اندیشی، فکری پاک، اندیشه‌ای دور از هر تاریکی و ظلمت داشتن،

👈 و بیداری در سحر و عذرخواهی از خداوند در خلوت شبانه،

👈 و کسانی که در رابطه با محرومان جامعه، وظیفه‌ای برخود در نظر دارند و حقی از زندگی خود برای آن‌ها در نظر گرفته‌اند، می‌داند.

البته وقتی انسان خود را زیبا کرده، ذهن، اندیشه، قلب و روح خود را زیبا کرده، خود به خود اعمال و رفتارش هم زیبا خواهد شد و صد البته که محسن، اهل احسان است.

البته همه‌ی حسن و زیبایی ظاهری و باطنی در دو پسر فاطمه زهرا سلام الله علیها است: یا مُحسِنُ بحق الحسن و یا قدیم الاحسان بحق الحسین. هر چقدر زیباتر شویم به این دو بزرگوار نزدیک‌تر و شبیه‌تر خواهیم شد.

گفتیم محسن به یک معنی یعنی زیبا و رفتارش را احسان می‌گوییم.

احسان یعنی چه؟

رسول اکرم فرمودند: احسان این است که خدا را به‌گونه‌ای عبادت کنی که گویا او را می‌بینی و اگر تو او را نمی‌بینی او تو را می‌بیند. آری این احساس حضور دائم در محضر خداوند از ویژگی‌های محسنین نزد خداوند است و این‌گونه افراد را دوست دارد و هر گاه کسی را دوست داشت؛ محبت خود را در دل او زیاد می‌کند و در واقع رابطه‌ی دو طرفه بین بنده و خدا به وجود می‌آید و اگر کسی با خداوند ارتباط طرفینی داشته باشد، خدای رحمان، وعده داده‌است که محبت او را در دل بندگانش خواهد انداخت. یعنی بندگان خوب خدا او را دوست خواهند داشت و به او بهره‌های فراوان معنوی خواهند رساند.

حاضری چه‌قدر خرج کنی که محبتت به دل یوسف زهرا سلام الله علیها بیفتد؟! که حسین بزرگوار دوستت داشته باشد؟!

به قدر آن پیرمردی که چند سالی کربلا نرفته بود. حضرت به خوابش آمدند و فرمودند: بی‌وفا شده‌ای! به زیارت ما نمی‌آیی؟ پیرمرد عرضه داشت: امکاناتم اجازه نمی‌دهد. امام فرمودند: تو بخواه بقیه‌اش با من، من دلم برایت تنگ شده، دوست دارم تو را در حرمم ببینم.

 

یا مثل مرحوم آیت الله گلپایگانی که شبی در مشهد زیارت وداع را خواندند و قرار بود فردا صبح به طرف قم حرکت کنند. سحرگاه تلفن اتاقشان زنگ زد، سرکشیک خدام حرم بود، عرض کرد: آقا جان، حضرت را به خواب دیدم، فرمودند: به محمدرضا گلپایگانی بگو دوست دارم یک‌بار دیگر، قبل از رفتن در حرمم او را ببینم. ایشان برخاستند و مشرف به زیارت شدند.

راستی این‌ها با چه لوازم آرایشی خود را آراستند؟ آیا می‌شود دل ارباب روزی برای ما هم تنگ شود؟!

برویم سر مطلب احسان

چه کسانی باید بیشتر احسان کنند؟

امام علی علیه‌السلام فرمودند: شایسته‌ترین کسی که سزاوار است احسان کند، کسی است که خداوند به او بیشتر احسان کرده است و امکاناتی به او داده و دست او را باز گذاشته است.

در روایتی طولانی حضرت علی علیه‌السلام علایم مؤمن را بیان می‌کنند و می‌فرماید:

مؤمن در دنیا صادقانه زندگی می‌کند و قلبی پرگنجایش دارد و حدود خدا را حفظ می‌کند و ظرف علم است، از علم سیری نخواهد داشت و عقل خود را خوب به کار می‌اندازد و جایگاه بزرگی و کرامت نفس است. قلبی سالم دارد و در مقابل خداوند تسلیم است و بردبار و پایدار است و دست او در عطای مال در راه خدا باز است و درب خانه‌اش برای احسان باز است و زبانی نرم و لطیف دارد، نیش در سخن مؤمن نیست و دایم تبسم به لب دارد، مردم با دیدن صورت او پی به اندوهش نمی‌برند.

اما به چه کسی باید احسان کرد؟ قرآن آدرس تک تک آن‌ها را بیان فرموده‌‌است:

1️پدر و مادر، زنده باشند یا نه

2️ ارحام و فامیل

3️ یتیمان و بی‌سرپرستان جامعه

4️ درماندگان از همسایه‌های نزدیک و دور

5️ دوستِ نزدیک همراه

6️ مسافر در راه مانده

7️ کارگران زیردست.

هر کدام از این‌ها توضیح فراوان دارد که در یک لقمه جای نمی‌گیرد.

نتیجه‌ی این زیباسازی جسم و جان چیست؟

۱- انسان محسن، مورد محبت خدا است؛ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُ الْمُحْسِنین.

۲- خداوند آن‌ها را به بهشت وعده داده است، آن هم به جنات عدن. هر چه بخواهند برایشان مهیاست، این جزای نیکوکاری آن‌ها است.

۳- خداوند وعده داده در همین دنیا برای اهل احسان، حسنات و خوبی‌ها مقدر فرماید.

4 -و از همه مهم‌تر؛ ان الله مع المحسنین. خداوند همیشه با محسنین است و همیشه رحمت خود را به آن‌ها نزدیک می‌دارد. از این بالاتر چیست که همیشه در معیت خداوند باشی؟

 

خدایا به آنچه دوست داری ما را مزین بفرما. آمین

 

لقمه عملی:

امروز از همه‌ی توانمان برای بهتر شدن استفاده کنیم. حیف است همان کسی باشیم که دیروز بوده‌ایم. آن‌هایی که امروز هم مثل دیروزند، خاسر هستند.

 

ذکر:

رسول اکرم (ص) فرمودند: هر کس در شبانه روزی صد مرتبه بخواند غنی گردد:

بِسم اللّه الرَّحمن الرَّحیم یا کَثیرَ الْخَیرِ یا دائِمَ الْمَعرُوف یا قَدیمَ الْاِحسان اَحسِن اِلِینا بِاحسانِکَ الْقَدیم بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحِمین

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۴۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: رضا

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۲۱ ب.ظ

 

رضا، از مراحل عالی بندگی است که بعد از طی مراتبی در ایمان و عمل و اخلاص برای انسان پیش می‌آید.

برخی از بزرگان فرموده‌اند: رضا، آخرین مرحله‌ای است که یک عبدِ صالحِ خداوند، در مراحل سلوک و بندگی، به آن دست پیدا می‌کند یعنی دیگر بالاتر از آن، مقامی نیست و آخرین مرحله‌ی ورزش اخلاقی و تهذیب نفس است.

رضا، در واقع همان خشنودی است و آن، ثمره‌ی محبت است؛ و اطاعت کردن و انکار نکردنِ حق، چه به ظاهر؛ و چه به باطن؛ و چه به دل؛ و چه در قول؛ و چه در عمل.

اهلِ ظاهر را مطلوب، این است که خداوند، از ایشان راضی باشد و اهل حقیقت را مطلوب، آن است که از خداوند بزرگ راضی باشند، آنچنان راضی باشند که در احوال گوناگون، مانند مرگ و زندگی؛ بقا و فنا؛ رنج و راحت؛ خوشحالی و بدحالی؛ غنا و فقر، همه مورد پسندش باشد و یکی را بر دیگری ترجیح ندهد. آنچنان حبّ الهی در وجودشان ثابت شده باشد که بر خواستِ خداوند، هیچ چیز را نپسندد و به هر چه پیش آید، راضی باشد.

و البته آنکه به مقامِ رضا، دست یافته باشد، همیشه در آسایش و آرامش به سر خواهد برد زیرا او "باید و نباید" ندارد بلکه "باید و نبایدِ" او، همه "باید و نبایدِ" خداوند است.

و در احادیث آمده که: «اَلرّضا بِالقَضاء بابُ اللهِ الاَعظَم»

هر کس به رضا رسید، به بهشت رسید؛ و در هر چه که نگاه کند، به نور رحمت الهی نگرد.

راضی، در آسایش است زیرا هرگز، بر از دست دادن، تأسف نمی‌خورد و بر آمده، خوشحالیِ زیادی نمی‌کند.

البته رضا، ثمره‌ی احوال چند چیز است:

یک- رضا، در دلی که در او غبارِ نفاق باشد، به‌وجود نمی‌آید. برای رسیدن به این مرتبه باید ریاکاری و دورویی را از دل، بیرون کرد و به معنی واقعی یک‌دل و یک‌رنگ شد.

دو- رضا، بیرون آمدن از رضایِ نفس خود و درآمدن به رضایِ خداوند و تسلیم احکام الهی و تفویض امور کلی و جزئی به حضرت حق، بدون اعراض و اعتراض است.

سه- رضا، ثمره‌ی دانش و آگاهی است و جاهلِ نادان هرگز به این مقام دست نخواهد یافت.

امام ششم (ع) فرمودند: به راستی، داناترین مردم به خدا، راضی‌ترینِ آنان است به قضاء الهی.

چهار- رضا، ثمره‌ی ایمان قوی به خداوند است؛ انسانِ بی ایمان کجا؛ و راضی بودن به مقدرات الهی کجا؟

از امام رضا(ع) روایت شده است: ایمان چهار رکن دارد؛ تکیه بر خداوند، رضایت به قضا، تسلیم به فرمان خدا، واگذاردن امور به خداوند.

بنده‌ی شایسته می‌گوید: امورم را به خداوند واگذار کردم و خداوند نیز از بدی‌ها او را حفظ می‌کند.

آری! چرا واقعاً اهلِ رضا، خشنود نباشند، وقتی که هر چه به آنان می‌رسد، همه را از دوست می‌بینند؟ مگر نه اینکه گفته‌اند: هرچه از دوست رسد نیکوست. حتی در بلاها و آزمایش‌های الهی هم، آرام و خوشحال‌اند که:

اگر با دیگرانش بود میلی                  سبوی من چرا بشکست لیلی

 

حکایت لطیفی است، نوشته‌اند:

یکی از شیفتگان و دلباختگان الهی، در سیاحت به بزرگی رسید و با هم، همراه شدند. در طول راه پرسید: «کَیفَ الطّریقُ اِلیَ الله؟»؛ راه به سوی خدا چگونه است؟ او گفت: اگر او را شناخته بودی راه به سوی او را نیز یاد می‌گرفتی.

پرسید: معنی این جمله که می‌گویند: «با بودنِ او، غیر را ندیدن» چیست؟ او گفت: نفی هر گونه شرک و مقید بودن به طاعت او و لاغیر!

پرسید: آیا کسی که او را شناخت، سرور و نشاط دارد؟ او گفت: مگر نه این است که هر کس که او را شناخت، هَمّ و غَم، از او زایل می‌شود که «لاخوفٌ علیهم وَ لا هُم یَحزَنُون» در بابِ خداشناسان نازل شده است.

پرسید: آیا دنیا، دلِ عارفان را متغیر می‌کند؟ او گفت: آخرت، قادر نیست دل آنان را تغییر دهد تا چه رسد به دنیا!

پرسید: آیا کسی که خدا را شناخت، دچار وحشت و ترس نمی‌شود؟ او با تعجب پاسخ داد: کسی که اُنس با خدا گرفته، چگونه دچار وحشت گردد؟

پرسید: آیا عارف، بر چیزی غیر خدا، تأسف و اندوه می‌خورد؟ پاسخ داد: آیا عارف، غیر خدا، چیزی را می‌شناسد، می‌بیند؛ یا می‌خواهد که بر آن اندوه خورد؟!

پرسید: آیا عارف، مشتاق به سوی اوست؟ پاسخ داد: آیا عارف، یک چشم بر هم زدن، غایب از حضور است تا مشتاقِ رسیدن به او باشد؟!

گفت: «نام بزرگ خداوند چیست؟» پاسخ داد: آن است که بگویی "الله" و از او در دلت، مهابت پدید آید و با گفتنِ نامش، به درکِ عظمتش برسی.

گفت: زیاد "الله" می‌گویم اما در دلم، ایجادِ هیبت نمی‌شود! پاسخ داد: زیرا تو، نام خدا را به خاطر خویش می‌خوانی نه به خاطر او!

گفت: ای بزرگ، مرا موعظتی بفرما تا از گفته‌هایت، پندِ بلیغ گیرم. پاسخ داد: کفایت است از برای موعظه: «تغییراتی که در روزگار می‌بینی بنگر و آن را به جهتِ خود، پندی بزرگ بدان.»

آری، به خدا که خداشناسانِ عارف، بر اثر راضی بودن از خداوند؛ و راضی بودن به خواست او؛ و ندیدن خود و سلایق خود، در مقابلِ او، به آرامش و نشاط دنیا و آخرت دست یافته‌اند.

 

امام صادق (ع) در روایتی بسیار عجیب و شیرین، احوال قلب را بیان می‌فرمایند:

اِعراب قلب بر چهار نوع است: رفع و فتح و جرّ و وقف. امام (ع) قلب را به کلمه تشبیه فرموده‌اند؛ همان‌طور که کلمه، دارای چهار نوع اعراب است و به‌وسیله‌ی هر یک از اعراب‌ها برای خواننده معلوم می‌گردد که کلمه، در چه مو قعیتی می‌باشد، قلبِ آدمی هم، به مانند کلمه، دارای چهار اعراب یا دارای چهار حالت است و به‌وسیله‌ی هر کدام، برای انسان روشن می‌شود که قلب، در چه وضع و در چه موقعیتی قرار دارد.

پس فرمودند: «فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِی ذِکْرِ اللَّهِ»

در این رابطه آیه‌ی ۲۰۵ سوره‌ی اعراف کافی است که خداوند می‌فرماید: خدای خود را با تضرع و پنهانی بی‌آنکه آواز برکشی، در دل خود، در صبح و شام یاد کن و یک لحظه غافل مباش.

«وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فِی الرِّضَا عَنِ اللَّهِ»

اگر در دلِ انسان، گشایشی پدید آید و به قدرِ سرِ سوزنی، فریفته‌ی جمالِ مطلقِ الهی شود، چنان حالت حیرت و بی‌خودی، به او دست می‌دهد که به کلی، سر از پا نشناخته و هیچ امری را از جانب معشوق، ناگوار احساس نمی‌کند. که فریادِ "الهی رضاً برضائک" فریادِ گودال قتلگاهِ کربلاست از دهانی عطشناک و دلی داغدار!

«وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِی الِاشْتِغَالِ بِغَیْرِ اللَّهِ»

و پستی دل در گرفتار شدن و مشغول شدن به غیر خداست؛ و دوری از حق؛ و بریدن دل از اُنس به او.

خداوند در آیه‌ی ۱۰۳ سوره‌ی کهف می‌فرماید: آیا شما را خبر دهم به زیانکارترینِ شما از نظر عمل؟ همانا زیانکارترینِ شما کسانی هستند که عمر خود را در، به دست آوردنِ غیر خدا تباه کردند و خیال می‌کردند کار به‌جا و ریشه داری انجام می‌دهند.

«وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِی الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ»

قلبِ غافل بیمار است.

حضرت علی (ع) فرمودند: از جمله بلاها، تنگدستی؛ و شدیدتر از آن، مرضِ بدن؛ و از آن شدیدتر، مرضِ قلب است.

خدایا! قلب هایمان را سالم؛ و تمام  وجودمان را پر از رضایت گردان. خدایا! چنانمان کن که جز رضایت تو، هیچ چیز، راضیمان نکند.

 

لقمه‌ی عملی:

از امروز بهترین‌ها را انتخاب کنیم. هیچ‌می‌دانی‌بهترین‌جوابِ‌بدگویان، سکوت‌است. و بهترین جوابِ خشم، فرو خوردن آن است. و بهترین جوابِ درد، صبر و تحمل است. و بهترین جوابِ سختی‌های زندگی، توکل است. و بهترین جواب زندگی، قناعت است. و بهترین جوابِ شکست، امیدواری است.

 

ذکر: «یا توّاب» ۴۰۹ مرتبه، اثری عظیم دارد. امام رضا (ع) فرمودند: روزی ۳۰ مرتبه گفتنِ نیا توّاب» وسوسه و آفات را دور می‌کند.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۲۱
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: فکر

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۳۸ ب.ظ

 

یکی از چیزهایی که انسان را از سایر موجودات متمایز می‌کند، داشتنِ قوه‌ی عاقله و قوه‌ی تفکر است؛ بطوریکه انسانِ کم فکر یا بی فکر، زیباترین رفتارهایش نیز کم بار و کم نتیجه هستند. در کتاب آسمانی ما، خداوند در بیش از صد آیه، مردم و مؤمنین را به تفکر و تعقل دعوت می‌کند و  اصولاً درکِ قدرت الهی و ایمان به وجودِ خدای یگانه را از نتایج تفکر می‌داند.

خداوند در آیه‌ی ۸ سوره‌ی روم می‌فرماید: «أَوَلَم یَتَفَکَّروا فی‏ أَنْفُسِهِم ما خَلَقَ اللّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحق»؛ آیا در نزد خود، فکر نکرده‌اند تا به این حقیقت برسند که خدا، آسمانها و زمین و هرچه در بین آنهاست از انواع بیشمار مخلوقات، همه را جز به حق نیافریده؟!

و در آیه‌ی ۳ سوره‌ی رعد می‌فرماید: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْأَرضَ وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ و أَنْهاراً وَ مِن کُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فیها زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیلَ النَّهارَ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون»؛ اوست خدایی که بساط زمین را بگسترانید و در آن، کوهها برافراشت و نهرها، جاری ساخت و از هر ثمری، جفت قرار داد، شب تار را، به روز روشن پوشانید همانا در این امور، متفکران را دلایل بر قدرت آفریدگار است.

صد البته نمی‌توان در یک لقمه‌ی صبحگاهی، صد آیه‌ی قرآن را به ترجمه کشید، فقط سوال این‌است که چگونه برخی ادعا دارند که اسلام، دین کهنه و عقب مانده‌ای است! دینی که حدود هزار و پانصد سال قبل، در کتابش بیش از صد مرتبه، مردم را به تعقل و تفکر دعوت می‌کند.

اما از آنجاییکه فکر کردن، از ظرایف خاصی برخوردار است، بزرگان دین هم از آن غافل نبوده‌اند و در این رابطه راهنماییها کرده‌اند و اهمیت آن را تذکر داده‌اند.

امام رضا (ع) فرمودند: بندگیِ خداوند، زیادی نماز و روزه نیست، همانا عبادت، اندیشه در کار خداوند است.( البته بجز در واجبات؛ نماز و روزه)

تفکر باید در زندگی ما، جایگاهی روزانه داشته باشد که رسول اکرم (ص) فرمودند: لازم است که خردمند، سه ساعت داشته باشد:

ساعتی برای مناجات با خداوند.

ساعتی برای محاسبه‌ی نفس.

ساعتی برای تفکر در صنع خداوند.

و ساعتی برای لذت بردن از حلال که این ساعت، کمکی برای آن سه ساعت دیگر است.

عجیب اینکه امام صادق(ع) تمام خیر را در سه چیز خلاصه کرده‌اند، ایشان فرمودند: تمامِ خیر در سه خصلت است: نظر (نگاه کردن)، سکوت، کلام؛

و سپس در توضیح فرمودند: هر نظری که در آن، درسی برای زندگی نباشد، اشتباه است؛ و هر سکوتی که در آن، تفکر و اندیشیدن نباشد، غفلت و بی‌خبری است؛ و هر کلامی که در آن، یادآوری واقعیتی نباشد، لغو و بیهوده است.

پس خوشا به حال کسی که نظرش، پند گرفتن؛ سکوتش، فکر؛ و کلامش، ذکر باشد؛ بر گناهانش گریه کند؛ و مردم از شرّش در امان باشند.

و به ما فرموده‌اند که «به چه فکر کنیم؟»

اندیشه، باید بر پنج جهت باشد:

1- اندیشه در آیات و نشانه‌های حق؛ که موجب رسیدن به توحید و یقین است.

2- اندیشه در نعمتهای ظاهری و باطنیِ الهی؛ که ثمره‌ی آن، شکر و عشق به حضرت مولا است.

نمی‌دانم چرا خداوند تا این اندازه، دوست دارد بنده‌اش را عاشق ببیند! آن هم فقط عاشقِ خودش؛ بطوریکه فرمود: هر گناهی را بر تو می‌بخشم، جز شرک؛ زیرا در شرک، کسی یا چیزی را، در کنار من قرار می‌دهی، آنگاه دیگر عاشق نیستی.

نوشته‌اند: عارفی کنج حیاط خانه‌اش مشغول ذکر بود، ناگهان بیهوش شد، وقتی به‌هوش آمد، دلیل را پرسیدند، گفت: از خجالتِ خدایم، فریاد زدم و بیهوش شدم. پرسیدند: چرا؟

گفت: صدای مرد و زن همسایه آمد که گفت و گو می‌کردند و صدایشان ناخودآگاه به گوشم رسید. زن گفت: ای مرد! سالها در خانه‌ات سختی‌ها و گرسنگی‌ها کشیدم، تحمل کردم؛ فقر دیدم، تحمل کردم؛ بداخلاقی کردی، تحمل کردم؛ همه را به این جهت که گمان می‌بردم فقط مرا می‌خواهی و مرا دوست داری، اکنون که شنیده‌ام ازدواج کرده‌ای، دیگر تحمل نمی‌کنم و لحظه‌ای نمی‌مانم زیرا اکنون می‌دانم که در دلت، دلبر دیگری هم داری.

ناگهان به یاد این کلام خداوند افتادم که فرمود: هر چه کنی، می بخشم جز شرک؛ زیرا در آن صورت، دو خدا داری و محبتم را تقسیم کرده‌ای.

او بنده‌اش را فقط برای خودش می‌خواهد؛ که فرمود: تو، چنان گمان کن که من، فقط خدای تو هستم؛ و من هم چنان می‌پندارم که فقط، تو یک بنده را، دارم، تو برای من؛ و من برای تو باشم.

3- اندیشه در آیاتِ عذاب که ثمره و میوه‌اش، ترس از گناه و خوف از مقام خداوند است.

4- اندیشه در وعده‌های الهی نسبت به نیکوکاران که ثمره‌اش، رغبت و شوق به اعمال صالحه است.

5- اندیشه در تقصیر خویش در طاعت خداوند؛ با آن همه احسان الهی که به بنده‌اش نموده؛ که ثمره‌ی آن، شرم و حیا از خداوند است.

آری! به خداوند قسم، هرگز این حکایت را فراموش نخواهم کرد که نوشته‌اند:

حاکمی به اطرافیانش قبایی هدیه کرد زربافت و گرانبها. روزی، یکی از آنها عطسه‌ای کرد، ناخودآگاه با آستینِ آن قبایِ اهدایی، بینی‌اش را پاک کرد، فضولی دید و به حاکم خبر داد که فلانی، به قبای اهدایی شما اهانت کرد.

حاکم او را خواست، هم قبا را از او گرفت و هم از مقامش عزل نمود. مرد شروع به گریه کردن کرد و گفت: شرمنده‌ام کردی، اما شرمنده‌ی خدایی که این همه نعمت‌های گوناگون به من هدیه کرد و من به نعمت‌هایش اهانت ها کرده‌ام؛ گاه، نعمتی را زیر پایم لِه کرده‌ام اما او، نه توبیخ کرد و نه آن نعمت را از من گرفت.

آری، توجه به نعمت‌های الهی باعث شرم و حیا از بزرگیِ خداوند می شود.

 

تفکر و اندیشه در راههای ارتباط با خداوند:

یک راه، صراط مستقیم است؛ طولانی و پرمخاطره؛ که باید طی شود. اما خداوند، به عددِ بندگانش، راههای ارتباط دارد که هر کس، باید آن راهِ خاصِ خودش را پیدا کند. راهِ کوتاه؛ راهِ پنهان؛ راهی که فقط به اشاره‌ای طی می‌شود که عاشقان، اهل اشاره‌اند. عاشق و معشوق، خیلی بیان و حرف ندارند، فریاد آنان، گوشه‌ی ابرویی است که به هم نشان می‌دهند.

راستی، راهِ شما تا خداوند کدام است؟

من، می دانم کوتاه‌ترین راه کدام است، اما راه شما را نمی‌دانم.

فرموده‌اند: تا خدا رسیدن، دو قدم است؛ یک قدم بر خود بِنِه، قدمِ دیگر، نزد اویی!

تفکر و اندیشه، اصولاً قلب را وسیع می‌کند و انسان را از بندِ هوای نفس، حرص، حسادت، بخل، کینه و انواع رذایل می‌رهاند.

بالاترین درجه‌ی تفکر « التفکر فی الله»؛ تفکر در خدای خودت:

خدای ابراهیم(ع)، آتش را برایش گلستان کرد.

خدای موسی(ع)، دریا را برای او شکافت.

خدای عیسی(ع)، او را به آسمان عروج داد.

خدای محمد(ص)، او را بر جمیع دشمنانش غلبه داد.

خدای تو چگونه است؟

 

لقمه‌ی عملی:

بیایید از امروز فراموش نکنیم که هرچه داریم فقط مالِ ما نیست. گاهی خدا، سهم دیگران را هم نزد ما، امانت گذاشته، یادمان باشد که امانت را به موقع، به صاحبش برگردانیم، وگرنه از ما می‌گیرند و به صاحبش می‌دهند.

 

ذکر: «یا حلیم» ۱۰۰ مرتبه؛ برای ایمنی از بلیّات و شفای بیماران و خاموش شدن آتش خشم، بسیار مؤثر است.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: عشق

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۱۵ ب.ظ

 

لقمه‌ی امروز، بسیار بزرگ و شیرین و گواراست؛ و اساس و بنیان بندگی. لقمه‌ای است که معشوق، خود باید آماده‌اش کند و در دهانِ عاشق بگذارد وگرنه ممکن نمی‌باشد.

به سراغ عاشق‌ترین عاشقِ عالم، حضرت علی (ع) می‌رویم و امروز، لقمه‌ای از دست ایشان می‌گیریم.

ایشان فرمودند: «إنَّ لله تَعالى شَراباً لِأَولِیائِهِ ، إذا شَربوا (منه) سَکِروا ، وإذا سَکِروا طَربوا ، وإذا طَربوا طابُوا ، وإذا طابُوا ذابوا ، وإذا ذابُوا خَلَصُوا، وإذا خَلَصوا طَلَبوا ، وإذا طَلَبوا وَجَدوا، وإذا وَجَدوا وَصَلوا، وإذا وَصَلُوا اِتَّصَلوا ، وإذَا اتَّصَلوا لا فَرقَ بَینَهُم و بَینَ حَبیبِهِم»؛

خداوندِ متعال را، شرابی است مخصوصِ اولیائش، که هر گاه از آن بنوشند، مست گردند؛ و وقتی مست گردند، با نشاط شوند؛ و هرگاه با نشاط شوند، پاکیزه گردند؛ و هنگامِ پاکیزگی، گداخته شوند؛ و چون گداخته شوند، خالص گردند؛ و چون خالص شوند، طالبِ محبوب گردند؛ و وقتی طالب و جوینده‌ی محبوب گردند، می‌یابند؛ و چون یافتند، نایل شوند و پیوند خورند؛ و هرگاه پیوند خورند، فرقی بین ایشان و محبوبشان نیست.

 

عشقِ واقعی، رازی است روحانی که از عالمِ غیب، به دل فرود آید و عشق را از آن رو، حبّ نامیده‌اند که بر حبّه ‌ی دل؛ که منبع زندگانی است، فرود آید و آنگاه در جمیعِ اعضای بدن، جاری شود و آن‌ها را در مسیر محبوب، ثابت می‌دارد و در تمام اجزاء صورت محبوب جاری می‌سازد، همان‌طور که گفته‌اند، وقتی که نیشتر، به لیلی، جهتِ فصد زدند، مجنون که در جای دیگری بود، خون از دستش جاری شد.

و گفته‌اند، روزی زلیخا را، فصد کردند و هر قطره از خونش که می‌چکید، نام یوسف بر زمین نقش می‌بست.

و یا اینکه رسول خدا(ص) در میدان جنگ اُحد، دندانش به سنگِ دشمن شکست و اویس قرنی، در بیابان‌های یمن، از خود بی خود شد و دندانش را با سنگ شکست.

 

انسان، اگر چنین برداشتی پیدا نماید و بتواند دین و دانش خود را با این تفکرِ عرفانی، پیوند دهد و فکر و ذکر و توان خود را، صرف رضای محبوب و معبودِ خود، نماید انسانی والا و ایثارگر می‌شود و اگر نتوانست چنین کاری را انجام دهد، دین و دانش و همه چیز برای او، خشک و بی‌روح خواهد بود و او را قانع نخواهد کرد.

دین و دانشی که با عرفان و عشق، عجین شود، پایدار و مستحکم باقی می‌ماند.

عاشق واقعی نشانه هایی دارد:

یک- ظرفیتی والا دارد؛ ترس ندارد و شجاع است. زیرا عاشق، چیزی ندارد و به چیزی چشم ندارد که از زوالِ آن بترسد. عاشقِ خدا، فقط خدا را می‌بیند و می‌خواهد؛ او هم که زوال و مرگ ندارد پس عاشق از چه بترسد؟!

در کتاب آمده است که: بزرگی دید کسی بر قبری نشسته و سخت گریه می‌کند، پرسید: چه شده؟ گفت: معشوقم مرده، بدون او تاب زندگی ندارم! بزرگ گفت: تو خود، مقصرِ چنین وضعی هستی، چرا معشوقی انتخاب کردی که مردنی و زوال پذیر بود؟! پس گریه کن که شایسته‌ی گریه کردنی.

دو- تلخی‌ها را شیرین می‌بیند. زیرا با بینش خود، به هستی نگاه می‌کند نه فقط با چشم ظاهر و دانش خود. وجودِ او، خُم شراب و ظرف عسل است و این شیرینی و مستی را به کام دیگران نیز می ریزد، پس تلخی‌ها، مبدل به شیرینی می‌شوند؛ او اصلاً تلخی نمی‌بیند.

مانند حسین عزیز (ع). تلخ ترین لحظه‌ی عاشورا، شاید شهادت حضرت علی اصغر(ع) بود که فرمود: خدایا! چون در مقابل چشم تو است شیرین است، چون تو می‌بینی گواراست؛ و این شیرینی را در طول تاریخ، به کام هر عاشق واقعی ریخته است.

آنها که زشت می‌بینند و تلخ می‌نوشند، این بدی‌ها از خودشان است که بر عالم، تلقین می‌کنند؛ و بدی آن‌ها هم این است که واقعاً عاشق نیستند.

سه- عاشقِ واقعی از اوهام و وسوسه‌ها دور است. چرا که دلی صاف دارد و دل او، آیینه‌ی تجلیِ یار شده است؛ پس خیالات و وسوسه برای چه؟!

عاشق، هر چه دارد به پای معشوق ایثار می‌کند و هر چه بیشتر ایثار می‌کند، مَنیّت خود را بیشتر از دست می‌دهد. خودی نمی‌ماند، هرچه هست، یکی هست و هیچ نیست جز او. عاشق و معشوق به یک وحدت می‌رسند عاشق چیزی ندارد که به خاطرش دچار اوهام و وسوسه و خیالات شود.

چهار- آلودگی‌ها نمی‌تواند عاشق را آلوده کند. زیرا او دریایی است که با کثافات تیره نمی‌شود. انسانی که مانند ظرفِ کوچکِ آب می‌ماند، در اثر آلودگی و تیرگیِ مداوم، آلوده می‌شود، اما دریا و اقیانوس نمی‌تواند در اثرِ کثافات، آلوده شود. دریا، آلودگی را با هر موجی به ساحل پرتاب می‌کند و به پاکی به راهش ادامه می‌دهد.

پنج- و عاشق، مخلص است. انسانی که به عشقِ مطلق می‌رسد به اخلاصِ کامل هم دست می‌یابد؛ و هر چه عاشق‌تر، مخلص‌تر. او هرگز در هیچ جای رفتار و کردار و گفتارش، شریکی برای معشوق، انتخاب نمی‌کند زیرا می‌داند معشوق، غیور است و شریک ناپذیر.

مردی نزد استاد سلمانی آمد و گفت: برای رضای خدا، سر و صورتم را اصلاح کن. مرد سلمانی شروع کرد با دقت کار کردن. چون کار تمام شد، مرد سکه‌ای درآورد و گفت: بگیر! سلمانی گفت: این چیست؟! گفت: مزدت. سلمانی با ناراحتی گفت: بی انصاف! کجا دیده‌ای کسی کار برای خدا کند و طمعِ مزد، از بنده‌ی خدا داشته باشد؟! آری! عاشق، مخلص است.

مولایمان فرمودند: دیر یا زود سازمانِ طبیعت از هم می‌پاشد و طبایعِ تندخو و ماجراجو، از غوغا و آشوب باز‌می‌ایستند.

زمان، قیافه‌ی دیگر به خود می‌گیرد و جهان، جلوه‌ی دیگر. در آن کشور، عشق، حاکمِ مطلق باشد و عشّاق، روشن چهره و روشن دل ‌باشند. فرشتگان، هر چه شیرین‌تر بخندند و قهقهه زنند؛ و اهریمنانِ تباهکار را دور باش گویند. دنیادارِ مال پرست، با همان چهره‌ی چرکین و روحِ آلوده، سر از خوابِ غفلت برآورد و قدم در جرگه‌ی زیبایان گذارد؛ وای، که چه‌قدر وحشت خواهد کرد و تا چه اندازه سراسیمه خواهد شد چون آنجا را، از کشاکش بازرگان‌ها و داد و ستدِ دنیا، آرام بیند؛ و از دینار و درهم اثری نیابد؛ و همه را پاکدامن؛ و همه را سپیدپوش بنگرد؛ و خود از چهره‌ی سیاه و جامه‌ی لکه دارِ خویش، شرمنده و خجل گردد؛ و انگشت ندامت بگزد؛ و به شدت پشیمان گردد که چرا گوهرِ عشق، نیندوخته است تا از لذتِ عشقبازی برخوردار و کامیاب باشد؟!

آن‌جا، در آن رستاخیز بزرگ که کالاهای دو جهان را به بازار آورند، رونق و رواجِ ویژه، عشق است فقط عشق.

 

لقمه‌ی عملی:

باید همواره ظرافت و درایت و خردمندیِ عاقل؛ انعطاف پذیری و نرمیِ کودکی؛ حساسیت یک هنرمند؛  قوه‌ی درکِ یک فیلسوف؛ پذیرش و تسلیمِ یک قدّیس؛ تحمل و شکیبایی یک فدایی؛ دانشِ یک دانشمند؛ و خودداری و شجاعتِ یک مؤمن را دارا باشی. آن‌وقت خواهی دید که عشق و عاشقی، دوای همه‌ی دردهاست.

 

خدایا! علاوه بر همه‌ی نعمتهای بی‌حد و مرزت که به ما داده‌ای، عاشقی را هم مرحمت کن تا با چشمِ دل، تو را ببینیم و از این تنهایی بی حساب، در میانِ این جمعیتِ انبوه، خلاصی یابیم. آمین.

 

ذکر: «یا رئوف» ۲۸۷ مرتبه، سختی‌ها را آسان می‌کند، ترس را از بین می‌برد و برای برآمدن حاجات مفید است.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۱۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: سجده

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۸ ق.ظ

 

دنیا، سرزمین تقدیر و تشکر است و در قالبِ یک قاعده‌ی عقلانی، شُکر منعم واجب است؛ و بهترین نوعِ شکر برای بهترین‌هاست؛ و زیباترین نوعِ تشکر، در قالب یک سجده‌ی ساده انجام می‌شود که هم به خداوند منان اختصاص دارد و هم کاربردی و عملی است؛ و نه صرفاً زبانی.

زندگی انسان، همان آواز آسمانی است و آواز ما را هم، آوای الهی گویند.

همه چیز، موسیقی معنوی می‌خوانند و تسبیح می گویند.

در سجده های طولانی، باید از خداوند که بهترین هاست تشکر کرد سپس تارِ وجود خویش را نواخت.

آیا تا به حال این کار را انجام داده‌ای؟! مبادا هرگز صدای تارِ درونت را نشنیده باشی؟!

 

در فرهنگ عارفان، همیشه سخن از سحر است و سجده‌ی شکر؛ آسمانیان و زمینیان همه باید، باهم آوازِ بلند خداوند را بخوانند «والنَّجمُ والشَّجرُ و یَسجُدان» ستارگان آسمان، درختان و گیاهانِ زمین، همه در سجده برای خداوند هستند و آوازِ تسبیح، سر داده اند.

آری! سجده، شیرین‌ترین سرودی است که هر موجودی توسط آن، خودش را به توحیدِ ناب و حقِ محض نزدیک می‌سازد.

سوختنِ عاشقانه را در سجده‌گاه، باید تمرین کرد؛ و پروازِ عارفانه را در سجده باید تجربه نمود.

 

سجده و اثرات آن:

  • آرامش آرمانی:

انسان، روحش به چه چیزی آرامش می‌یابد؟ اگر تمام انسان ها، در مقابل کسی، زانویِ شاگردی بزنند، اگر همه‌ی بشریت، پشت سرِ کسی به او اقتدا کنند، اگر کل ِجهان را به کسی هدیه بدهند، اگر قدرت جهانی را به کسی بسپارند، اگر اسمِ کسی بر تابلوهای طلایی نوشته شود، اگر تاریخِ جهان را به نام کسی ثبت کنند، اگر برای تفریح، تمام جهان را گردش کنند، اگر تمامِ حرکات و سکناتِ زندگی کسی را نفس به نفس، به فیلم کشیده و عکس بردارند، ذره ای از آن آرامش آرمانی را به دست نخواهند آورد، زیرا که این آرامش فقط در تکیه بر خداست که ایجاد می‌شود.

در زندگی، چه کسی غیر از خدا می‌تواند رازدار انسان باشد؟غیر از خدا چه کسی می تواند پناهگاهی مطمئن برای انسان محسوب شود؟ غیر از خدا، چه کسی می تواند رفیقی شفیق، دلسوز و بی توقع باشد؟ آری فقط با داشتنِ خدا و تکیه بر او می‌توان به آرامش آرمانی رسید.

 

  • تواضع و تقرب:

اوجِ تواضع بنده را باید در سجده جستجو کرد. علی(ع) فرمودند: هنگامی که انسان، نماز می‌خواند ساییدنِ گونه ها به خاک، نشانه‌ی تواضع؛ و گذاردنِ اعضای شریف بر زمین، دلیلِ کوچکی و حقارت است. آری! سجده‌گاه، آموزشگاهی است که بنده‌ی خدا، تواضع، تقرب جستن، خلوص، تزکیه، تنهایی، تفکر و تکلیف را در آن تجربه می کند و به صورت عملی و کاربردی تمرین می کند.

 

  • تشکر و تذکر:

جایی که «شعاعِ شمس» برای خدا، سجده می‌کند چرا انسان بر خداوند سجده نکند؟! چرا انسان، تشکرِ زیبا به جا نیاورد؟ در تمام آسمان ها، جایی را نمی‌توان یافت که بر آن، فرشته‌ای در سجود؛ یا کوشنده ای در تلاش نباشد. اگر آسمان، سجده‌گاهِ فرشتگان است چرا دنیا، فرودگاه و سجده‌گاهِ عاشقانِ حق نباشد؟ مگر شکر نعمت واجب نیست؟! خدا را چگونه می‌توان شکر کرد؟

 

  • استکبار زدایی:

امام علی (ع) فرمودند: شما را به خدا، شما را به خدا، بپرهیزید از سرکشی در این جهان؛ و بترسید از کیفرِ ناخوشایندِ ستم در آن جهان؛ خودبینی، بزرگترین و دهشتناکترین دامی است که شیطان بر سر راهِ بندگان خدا گسترده تا راهِ رسیدن آنها به خدا را ببندد اما خداوند، بندگانِ با ایمانِ خود را، از این آسیب بر کنار می دارد، با نمازها و زکات‌ها و روزه گرفتن‌های دشوار، اندام‌هایشان بیارامد؛ و دیده‌هایشان خاشع شود. و سبک ساختنِ دل‌هایشان؛ و بردنِ خودبینی از ایشان، به فروتنی در عبادت‌هاست.

البته سجده، چیزی نیست که بشود در یک لقمه، از آن سخن گفت و یک لقمه از آن را تناول کرد، اما به اندازه‌ی همین یک لقمه، خوب است که بدانیم:بنده، در هیچ حالتی به اندازه‌ی حالت سجده، به خدا نزدیک نمی‌شود که فرمودند: می‌شود با یک سجده، هفت حجابِ بین خود و خدا را پاره کرد و به قرب الهی رسید. که خداوند فرموده: «سجده کن و تقرب جوی»

امام صادق (ع) فرمودند: به خدا سوگند، کسی که حقِ سجود را به جای آورد و سجده‌ی حقیقی کند، به هیچ عنوان، زیان، متوجهِ او نخواهد شد. اگر چه در تمام مدتِ عمر خویش، یک‌بار چنین سجده‌ای را به‌جا آورد.

این روایت مثل عسل شیرین است، بلکه شیرین تر. حضرت فرمودند: برای هر نَفَس از نَفس‌های شما، شکری بر تو لازم است، بلکه هزار شکر یا بیشتر. و برای هر سجده، هزاران سجده‌ی شکر، واجب است و برای هر سجده‌ی شکر، هزاران سجده‌ی شکرِ دیگر و به دنبال آن بی نهایت سجده‌ی شکر، برای بی نهایت نعمت‌های مادی و معنوی.

 

حقیقت سجده چیست؟

حقیقت سجده این است که همان طور که در حالتِ سجده، چشمان شما هیچ چیزی را نمی‌بیند، قلب و روح شما هم متوجه هیچ چیز، جز خدا نباشد، هیچ نبیند و نخواهد؛ این حقیقت سجده است.

مرحوم عارف ربانی، میرزا جواد ملکی تبریزی می نویسد: من از برخی بزرگان پرسیدم: کدام یک از اعمالی که شما تجربه کرده‌اید، اثرش در قلب بیشتر است؟ فرمودند: سجده‌ای طولانی در هر روز، که ادامه داشته باشد و گفتنِ ذکر یونسیه در آن سجده، به طوری که در حال سجده، روحِ خود را اسیر و گرفتار و مغلول در زندان نفس ببینیم و خلاصی آن را از خدا بخواهیم.

 

بیایید همه با هم سجده‌ی شکر به‌جا آوریم و ثواب آن را به روح ساجده‌ی عالم صدیقه‌ی طاهره (س) هدیه نماییم.

 

لقمه‌ی عملی:

بیایید از امروز حسابِ داشته‌هایمان را داشته باشیم نه حسابِ باخته هایمان را؛ و حسابِ نعمت هایمان را داشته باشیم، نه حساب مصیبت هایمان را؛ و حسابِ دوستانمان را داشته باشیم، نه حساب دشمنان خود را؛ بیاید حساب سلامتی‌مان را داشته باشیم نه حساب بیماری‌های خود را؛ آن‌وقت روزانه، سجده‌ی شکری به‌جا خواهیم آورد و از زندگی لذت خواهیم برد.

 

ذکر: در سجده، ۱۹ مرتبه «یا وهّاب» فقر و تنگی معیشت را دور می کند.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۸
خادمه الزهراء