در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۲۰ مطلب با موضوع «ائمه اطهار و بزرگان دین» ثبت شده است

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه اخلاق

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۲۹ ق.ظ

 

با سلام و دعای خیر و عرض تبریک ایام نورانی مبعث پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم. در روزهای پایانی ماه با فضیلت رجب هستیم. روزهای آخر ماه رجب برای مسلمانان و بلکه جامعه‌ی بشریت از خصوصیت خاصی برخوردار است. در این ایام دو وظیفه‌ی مهم بر عهده داریم: یکی مراقبت از روزهای پایانی ماه رجب و درک معنوی و عقلانی بعثت آخرین سفیر الهی، آورنده‌ی آخرین پیام‌های خدا بر انسان‌ها و بیان کننده‌ی آخرین متون تربیتی رب العالمین برای بندگانش.

درکتاب اقبال، روایتی از امام جواد علیه‌السلام نقل شده‌است که در رجب، شبی است که برای مردم بهتر است از هر چه که خورشید بر آن تابیده است و آن، شب بیست و هفتم رجب است که پیامبر (ص) در صبح آن به نبوت مبعوث شد که عبادت و عمل صالح در آن شب، پاداش شصت سال عبادت برای او خواهد داشت. البته درک این شب، به درک مقام رسول خدا (ص) است؛ کسی که سرور تمامی مخلوقات، شریف‌ترین و نزدیک‌ترینِ آنها به خداوند و محبوب‌ترین آنها نزد خداست. اوست نور اول، حجاب اقرب، عقل اول و اسم اعظم که هیچ پیامبر و فرشته‌ی مقربی نمی‌تواند به این صفات برسد. و اوست رحمتی برای جهانیان.

درک این حقیقت که شب و روز مبعث به اندازه‌ی اتفاقی که در آن رخ داده‌است، شرافت، خیر و برکت دارد؛ بسیار مهم است و هرکس که درک این مهم کند البته شکرانه به جا می‌آورد. روزه و نمازی به تشکر از خدا بابت بزرگترین نعمت یعنی نعمت نبوت.

به‌نظر می‌رسد که خداوند تمام عزتی را که برای انسانیت قائل است، در قالب نبوت پیامبر (ص) به ظهور درآورده است.

مرحوم حاجی سبزواری می‌فرماید: انسان بس عزیزالوجود است. آیا نمی‌بینی که خداوند،

  • از این همه جماد که مقدارش معلوم نیست، اندکی را نبات آفرید،
  • و از بسیاری از جانداران، اندکی را انسان خلق کرد
  • و از بسیاری انسان، اندکی را عاقل
  • و از بسیاری از عقلا، اندکی مُسلم
  • و از بسیاری مسلم، اندکی را مؤمن
  • و از این همه مؤمن، اندکی را عابد
  • و از بسیاری عابد، اندکی را زاهد
  • و از زاهدین، اندکی عالم
  • و از علما، اندکی عارف
  • و از عرفا، اندکی اولیا
  • و از اولیا، اندکی انبیا
  • و از انبیا، اندکی اولوالعزم
  • و از پنج اولوالعزم، یکی خاتم و دارای مقام جمعی است!

و این هم در اختیار شما امت است. او را بشناسید و از معارف او درس و پند بگیرید و به خواسته‌های او جامه‌ی عمل بپوشانید تا با قلب پاک و نفس زکیه و عمل صالح، مقربِ پیشگاه او شوید.

آیا برای این همه، یک روزه شکرانه نشاید؟! و یا سجده‌ای طولانی و یا نمازی با حضور؟!

آری، او آمد در تاریک‌ترین دوران‌ها، در حالی که سِراج مُنیر بود!

او آمد در زمانی که هیچ اثری از کرامات انسانی نبود با رسالتِ نهایتِ اخلاق و اخلاق مداری؛ آن هم اخلاقی که انسان را تا خدا ببرد.

 

فرمود: ده برنامه موجب صلاح و سداد اخلاقی شماست:

  1. سکوت از غیر حق که باب نجات است.
  2. کم خوری
  3. وادار کردن نفس به عبادت
  4. اندیشه و فکر در همه‌ی امور حیات
  5. ذکر لسانی، قلبی، عملی
  6. نظر به عبرت
  7. نطق به حکمت
  8. برآوردن حاجت مردم، هدایت کردن مردم، نفع رساندن به خلق
  9. خوف از معاصی و عذاب آن
  10. امیدوار بودن به حق

چون انسان واجد این صفات شد، اتصال به مقامات ملکوتی و فیوضات قدسی پیدا می‌کند.

 

او آمد با شیشه‌ی دارو و درمان برای هر دردی.
او طبیبی است که با طب و معالجه‌ی خویش همواره گردش می‌کند. مرهم‌هایش را محکم و آماده کرده‌است و ابزارها را سرخ کرده و تافته است، هرجا که لازم باشد مرهم‌ها و ابزارهای داغ کردن را به روی آن می‌نهد.

دل‌های کور از فهم، گوش‌های کر از حق، زبان‌های لال از سخنِ حق و قسمت‌های مجروح، نیازمند به معالجه‌ی اوست.

این طبیبِ الهی به وسیله‌ی دوا و معالجه‌ی خود، بیماری‌های غفلت، نادانی، حیرت و سرگردانی را رسیدگی و معالجه می‌نماید.

عده‌ای از بیماران از روشنی‌های حکمت و عرفان استفاده نکردند و از آتش‌زنه‌های علوم و معارف او آتشی برای خود روشن نکردند پس مانند سنگ‌های سخت، در تمام عمر در یک جا ماندند. و صد البته می‌دانیم که شفا بخش‌ترین داروها را برای دل‌های بیمار و اندیشه‌های معلول به همراه آورد.

راستی چرا؟

چرا فرمود: قلب و روح انسان مانند سلطانی است که دارای لشگریانی است؛ اگر سلطان، صالح و شایسته باشد همه‌ی لشگریانش هم همین طور خواهند بود و برعکس.

روح هم حاکم بر انسان است؛ اگر روح و قلب، سالم و شایسته و صالح بود همه‌ی اعضای بدن و اعمال انسان، صالح می‌شود و برعکس.

 

ژان ژاک روسو می‌گوید: راه خدا شناسی منحصر به عقل نیست بلکه شعور و احساسِ فطری که جایگاهش در قلب است، بهترین راه برای ایمان به خداست.

پاسکال می‌گوید: مردم نتوانستند ادراک کنند و دریابند که ادراک کننده‌ی خدا، دل است نه عقل.

الکسیس کارل می‌گوید: احساس عرفانی و معرفت به خدا، جوششی است که از اعماق دل و فطرت ما سرچشمه می‌گیرد و یک غریزه‌ی اصلی است که انسان همانطور که به آب نیاز دارد به خدا هم نیاز دارد.

و پرودون که یک دانشمند و فیلسوف اقتصادی است، می‌گوید: پیش از آنکه عقول ما، وجودِ خدا را ادراک کنند و کشف نمایند، دل‌های ما به وجود او گواهی می‌دهد.

ولی انحراف از فطرت و معرفت فطری از خداوند به دو جهت است: یا در اثر گناهان و لجاجت است و یا اینکه خدایی را که منکرینِ خدا، قبول ندارند، یک خدای خرافی است و از خداوند، تفسیری غلط دارند که البته خداشناسان هم، منکر آن هستند.

آری، او آمد تا دل‌ها را از هر چه اغیار است، بروبد تا لایق سکونت خدای عالمین شود.

او آمد تا آدم‌های زمین‌گیر را معراجی کند و چه زیبا آدرس آسمان را در دست‌های مستعد گذاشت؛

آنجا که فرمود: معراج آدمیت و انسانیت با چهار چیز میسّر است:

  1. معارف الهیه، قرآن، کلمات انبیا و اولیا
  2. اقوال نیک
  3. افعال نیک
  4. اخلاق حسنه

و این چهار، از طریق مبارزه با نفس به‌دست می‌آید و گفته‌اند هرکس این‌ها را ندارد، آدمی نیست و هر کس این چهار را کامل کند، انسانِ کامل است.

 

او آمد تا به ما بیاموزد که از تاریکی بترسیم و بخواهیم:

اللَّهُمَّ اجعَلْ لی فی قَلْبی نوراً، وَ فی لِسانی نوراً، وَ فی بَصَری نوراً، وَ فی سَمْعی نوراً، وَ عَنْ یَمینی نوراً، و َعَنْ یَساری نوراً، و َمِنْ فَوْقی نوراً، وَ مِنْ تَحْتِی نوراً، و َمِنْ أَمَامی نوراً، وَ مِنْ خَلْفِی نوراً، وَاجعَلْ لی فِی نَفْسی نوراً، وَأَعْظِمْ لی نوراً

 

اعمال:

شب ۲۷رجب، ۱۲رکعت نماز بخوانیم در هر رکعت بعد از حمد، دو سوره‌ی معوذتین و توحید چهار بار خوانده شود و بعد از سلام نماز، چهار مرتبه گفته شود:

لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَاللّهُ اَکبَرُ، اَلحَمْدُ للّهِ وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ لا حَوْلَ و َلا قُوَّةَ اِلا بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ

 

صلوات چهارم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۲۹
خادمه الزهراء

 

امروز به بهانه‌ی شهادت امام هفتم علیه‌السلام کنار سفره‌ی نورانیش می‌نشینم و لقمه‌ی معنوی امروز را از سفره‌ی پربرکت باب الحوائجی برمی‌داریم که دریای کرم است.

امام کیست و اهمیت وجودیش در چیست؟

ما تلاش می‌کنیم به بهانه‌ی شهادت و میلاد هر کدام از ائمه معصومین (ع) نکاتی هر چند کوتاه در شناخت و معرفت آن عزیزان به عرض برسانیم. این را همه می‌دانیم که هیچ امری بدون واسطه ممکن نخواهد شد بلکه برای وقوع، تحقق و رخ دادن هر حقیقتی، وساطت لازم است. وساطت، امری حیاتی است. تا جایی که می‌شود گفت هیچ چیز بدون وساطتِ امور دیگر نه تحقق می‌یابد و نه به کمال مطلوب می‌رسد.

آری، خانه‌ها، بی‌وساطت معمار، بنا و کارگر ساخته نمی‌شود؛ و بدن‌ها، بی‌وساطت غذا رشد نمی‌کند؛ و دیده‌ها، بی‌واسطه‌ی نور نمی‌بیند؛ و گوش‌ها، بی‌واسطه‌ی امواج، صدا را نمی‌شنود؛ و دانه‌های نباتی، بدون اتصال و ارتباط با خاک و بی‌واسطه‌ی زمین، سبز نمی‌شوند و رشد نمی‌یابند.

البته که خاک نیز باید پاک باشد وگرنه خاکی که آغشته به آلودگی است، نه تنها دانه‌ها را سبز نمی‌کند بلکه آنها را برای همیشه فاسد و نابود می‌سازد. بنابراین، دانه‌ها جز با وساطت خاکِ پاک به حیات ویژه‌ی خود، یعنی سرسبزی و رشد و میوه‌دهی دست نمی‌یابند.

به این مطلب در سوره‌ی اعراف آیه‌ی ۵۸ اشاره شده است؛ فرموده: و زمین پاک است که گیاهش به اذن پروردگارش بیرون می‌آید و زمینی که ناپاک است جز گیاهی اندک و بی‌سود از آن بیرون نمی‌آید.

شأن انسان این است که به مقامِ خلافت اللهی و علم آدم الاسمائی و هدایت، کرامت و اوج انسانیت برسد اما آیا بی‌واسطه‌ی لازم می‌توان به این مقامات عالی معنوی رسید؟ هرگز!

اینکه انسان به واسطه‌ی چه واسطه‌ای به وادی انسانیت و عرصه‌ی آدمیت، که همان عالمِ ایمان، اخلاق، عمل صالح و نهایتاً تقواست، می‌تواند راه یابد، حقیقتی است که باید از زبان قرآن کریم شنید.

قرآن، فقط انسان‌های برتر، پاک و معصوم را دارای مقام وساطت میان خدا و خلق برای رساندن خلق به ایمان، عمل و لقای حق می‌شمارد. و آنان کسانی نیستند جز پیامبر اکرم (ص) و اهل بیتش؛ راهنمای انسان به سوی خدا، آشناکنندگان انسان با گذشته و آینده و معلمان حکمت که قرآن در شأن آنان است. اهل بیتی که ذره‌ای تباهی، نقص و عیب چه در پنهان و چه در آشکار در وجودشان راه ندارد. و امام مجتبی علیه‌السلام فرمودند: ما خاندانی هستیم که خدا ما را به اسلام گرامی داشت؛ و ما را از میان همه‌ی مخلوقات عالم انتخاب کرد، برگزید و آلودگی و ناپاکی را از ما زدود؛ و ما را به انواع پاکی‌ها آراست. آلودگی و ناپاکی، همان شک است و چون شک از ما زدوده شده، ما هرگز در وجود خدای حق و در دین او شک نمی‌کنیم؛ و نیز ما را از هرگونه سست‌رأیی و گمراهی پاک گردانید.

آری خداوند این پاکان را واسطه‌ی میان خلق و خودش قرار داده است به شرط آنکه انسان برای این مهم به این بزرگواران مراجعه کند.

رسول خدا (ص) فرموده‌اند: آسایش و راحت و رحمت و نصرت، توانگری و گشایش و خوشنودی و رضوان و راه خروج از مشکلات و پیروزی و تقرب و دوستی خدا و پیامبرش برای کسی است که علی را دوست بدارد و به امامان پس از او اقتدا کند. پس با همین یک روایت معلوم شد که تمام کمال و سعادت در سایه‌ی محبت و اقتدا به اهل بیت (ع) می‌باشد. البته هرکس در همه‌ی امور زندگی خود به اینان مراجعه کند، به اندازه‌ی فهم، گنجایش و ظرفیتش، از ولایت و حقیقت آنان که ولایت خدا و قرآن است، بهره می‌برد. افرادِ کم گنجایش و انسان‌های متوسط و دارندگانِ سعه‌ی وجودی، هر کدام به گونه‌ای.

اما گروهی هم هستند که هیچ بهره‌ای از نور وجود اینان نخواهند برد، گروهی که در مادیتِ محض و چاه طبیعت و دره‌ی هولناک هوی و هوس فرو رفته‌اند! قرآن می‌فرماید: گروهی پیامبر را با چشم سر می‌بینند اما شخصیت و رسالت و نبوتش را درک نمی‌کنند. اینان همانطور که صراط مستقیم را نشناخته‌اند، وی و اهل بیتش را هم نشناخته‌اند. و به عبارت دیگر آنان که نمی‌توانند و یا نمی‌خواهند باطن قرآن را تحمل کنند، باطن اهل بیت (ع) را هم نمی‌توانند، بشناسند زیرا زندگی آنان به ویژه قلبشان، در پوشش و حجابی است که نمی‌گذارد حقیقت، پیشوایی و امامتشان را درک کنند. و این پوشش بر اثر کثرت گناه، فسق، تعصب و لجاجت فراهم می‌آید و میان انسان و مشاهده‌ی حقیقت، مانع می‌گردد.

 

بیایید به خاطر امام مظلوم، فقط یک صفت از صفات بی‌کران آن حضرت را در خود ایجاد کنیم. فرمودند: شیعه‌ی ما نیست آنکه صفتی از خدا و صفتی از رسول خدا و صفتی از امام معصوم در او نباشد.

  • اما صفت خدایی: کتمان سِر، یعنی اسرار بندگان خدا را فاش نکند.
  • و صفت نبوی: مدارا با مردم؛ یعنی در برابر مردم، صبر و حلم و منشِ عفو و گذشت داشته باشد.
  • و صفت امام: صبر در سختی و راحتی؛ یعنی در تمام پستی و بلندی زندگی از خود بی‌خود نشود و شیوه‌ی عقل و خرد را از دست ندهد.

 

در احوالات امام هفتم علیه‌السلام آمده‌است که هر روز پس از طلوع آفتاب تا هنگام زوال به سجده، عبادت و مناجات مشغول بودند و هارون برخی روزها بر بام می‌رفت و از روزنه‌ی بام زندان، به زندان نگاه می‌کرد و جامه‌ای را درگوشه‌ی زندان افتاده، می‌دید. روزی از زندانبان پرسید: آن جامه که همیشه می‌بینم چیست؟ پاسخ داد: آن جامه نیست، موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام است که در سجده است. آری، هارون با چشم سر می‌بیند اما چون کور باطن است از دیدن حقیقت محروم است. اگر باطن روشنی داشت، حضرت را حبس نمی‌کرد بلکه مانند غلام حلقه به‌گوش در خدمتش قرار می‌گرفت.

خدایا! پناه بر تو از ندیدن و نشنیدن و نشناختن و درک نکردن و مقتدا نداشتن. آمین یارب العالمین.

 

توسل به امام هفتم علیه‌السلام:

دو رکعت نماز ، در هر رکعت بعد از حمد ۱۲مرتبه سوره توحید.

 

دعای امام موسی کاظم (ع):

هر کس آن را بخواند، خداوند حوائج او را برآورد و او را روز قیامت با موسی‌بن‌جعفر (ع) محشور کند:

یا خالِقَ الْخَلْقِ وَ یا باسِطَ الرِّزْقِ وَ یا فالِقَ الْحَبِّ وَالنَّویٰ و یا بارِئَ النَّسَمِ وَ مُحْیىَ الْمَوْتىٰ وَ مُمیتَ الاَحْیآءِ وَ دائِمَ الثَّباتِ وَ مُخْرِجَ النَّباتِ اِفعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ

صلوات سوم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۵۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه دلتنگی

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۴۳ ق.ظ

 

عصر جمعه تمام شد و دلم مانند دل خیلی از آنهایی که سفرکرده‌ی عزیزی دارند، گرفته است. با خود گفتم: شاید با نوشتن چند جمله بشود هم دل خود و هم دل آنها را باز کنم. افلاطون نظریه‌ی معروفی به نام نظریه‌ی مدینه‌ی فاضله دارد، می‌گوید: دنیا، آن روزی به سعادت می‌رسد که حکیمان، زمامدار باشند؛ و زمامداران، حکیمان. تا وقتی که حکیمان در طبقه‌ای هستند و زمامداران در طبقه‌ای دیگر، دنیا روی سعادت را نخواهد دید.

اما ما مسلمانان بالاخص شیعیان می‌گوییم: دوره‌ی سعادت بشر، آن عصری است که دوره‌ی عدلِ کامل است؛ یعنی عصر ظهور امام زمان علیه‌السلام. آن دوره‌ای که اولین مشخصه‌اش این است که دوره‌ی حکومت عقل است یعنی دوره‌ای است که در آن، علم، اسیر و برده نیست.

مولایمان می‌فرمایند که در آن عصر، مردم صبحگاهان و شامگاهان جامی می‌نوشند، جام حکمت و معرفت است، جز جام حکمت و معرفت نمی‌نوشند.

سلام و صلوات بر صاحب آن روز و رحمت الهی بر آن کسانی که حقیقتاً منتظر آن روزگارند.

 

حالا بفرمایید یک لقمه صبحانه‌ی معنوی، یک لقمه دلتنگی

این روزها وقتی به کوچه و خیابان یا به دشت و صحرا، مخصوصاً به پارک وتفرج‌گاه‌ها می‌روید و این همه گل‌های متنوع و زیبا که چشم را نوازش و دل را زنده می‌کنند؛ را تماشا می‌کنید آیا توجه می‌کنید میان گل‌های بنفشه، اطلسی، شاه‌پسند و گل‌های عسل و جعفری و این همه گل ناز، شمعدانی و لاله‌های حیرت انگیز؟ جای یک گل واقعاً خالی است. میان این همه گل، جای گل نرگس خالی است، حتی یک شاخه! و غم‌انگیز اینکه هیچ کس توجه نمی‌کند که چرا در بهار، گلِ نرگس نمی‌روید؟! آری، گل نرگس در دل زمستان، در اوج سرما و یخبندان سر برمی‌آورد، در زمانی که هیچ گلی را جرأت و توان روییدن و شکفتن نیست.

بهار فرصتی برای خود نمایی، دلبری و عشوه‌گری همه‌ی گل‌هاست تا بیایند و هر چه دارند، بنمایند و بروند؛ و خزان پاییزی، سیلیِ بی‌رحمانه بر چهره‌ی طبیعت بزند، سرمای کشنده هم قدرت‌نمایی خود را نشان دهد، آنگاه درست در زمانی که امیدی برای زندگی نماند، گل نرگس بروید! آن هم با چه عطر و بوی دل انگیزی که فرموده‌اند هرکس آن را ببوید، از ویروس سرما خوردگی در امان خواهد بود و خواص دیگر.

اما گل نرگسِ ما هم قرار است در اوج زمستان ظهور فرماید.

می‌دانیم دنیا به سوی فاجعه پیش می‌رود و در عین حال، آینده‌ی درخشانی در پیش است. دلیل این موضوع، قانونِ سیرِ تکاملی جامعه‌هاست. جامعه‌ای که تمام جوانب آن، از علم و دانش گرفته تا امکانات رفاهیش هر روز در حال پیشرفت است. پس عشق به تکامل، در درون آدمی شعله‌ور است و انسان در کنار تکامل مادی، به سوی تکامل معنوی نیز پیش می‌رود.

 

نکته‌ی دیگر اینکه، نظم دقیق و عجیبی در این عالم حکمفرماست که کوچکترین به هم خوردگی در اجرای عالم فاجعه‌های بسیاری را به بار خواهد‌آورد. تصور کنید یک سلولِ کوچک مغزی از کار بیفتد یا در فضای بزرگتر، فاصله‌ی زمین و خورشید و حرکت کُرات، بسیار اندک به هم بریزد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

حال انسان که جزئی از این کُل است، خواه‌ناخواه باید در برابر این نظام عالم هستی سر فرود آورد و هرج و مرج، ظلم و ستم، نابسامانی و ناهنجاری را کنار بگذارد.

با این حساب، نظامِ آفرینش، ما را به سوی یک نظام صحیح اجتماعی در آینده خواهد برد.

 

نکته‌ی دیگر اینکه قانون کنش و واکنش، عمل و عکس العمل را به خاطر بیاورید. اصلی پذیرفته شده در وقایع اجتماعی وجود دارد و آن، اینکه تمام تحولات اجتماعی و انقلاب‌ها در نتیجه‌ی فشارهای قبلی بوده است. این اصل و قانون می‌گوید، فشار جنگ‌ها، ظلم‌ها و بی عدالتی‌ها در جهانِ کنونی، سرانجام واکنش شدید خود را آشکار خواهد ساخت و نظامِ کنونیِ جوامع انسانی را به هم می‌ریزد و طرح جدیدی ایجاد می‌کند که در آن، همه طعم شیرین عدالت را بچشند.

 

و نکته‌ی دیگر اینکه الزام ضرورت اجتماعی آن است که وضع زندگی انسان، به چنان مرحله‌ای برسد که احساس نیاز به آن مطلب پیدا نموده و به عنوان یک ضرورت برسد. مثلاً در وضعیت امروزی، استفاده از وسایل نقلیه به مرحله‌ای رسیده‌است که انسان به ضرورت وضع و تبعیت از قوانین راهنمایی و رانندگی پی ببرد و آن را پذیرفته است. کم کم زمانی می‌رسد که وجود حکومت واحدِ جهانی برای پایان دادن به مسابقه‌ی کمر شکنِ تسلیحاتی و قدرت‌طلبی‌ها، ظلم و ستم و نابسامانی به عنوان یک ضرورت و یک واقعیتِ اجتناب ناپذیر احساس می‌گردد. آن زمان است که انقلاب و دگرگونی جهانی و واحد، حتمی خواهد شد.

مرحوم علامه طباطبایی می‌نویسد: بشر، روزی که روی زمین سکنی گزیده‌است، پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی مقرون به سعادت می‌باشد و به امید رسیدن چنین روزی، قدم بر می‌دارد و اگر این خواسته تحقق خارجی نداشت، هرگز چنین آرزو و امیدی در نهاد وی نقش نمی‌بست. چنانچه اگر غذایی نبود، گرسنگی نبود؛ و اگر آبی نبود، تشنگی تحقق نمی‌یافت و...  از این روی به حکم ضرورت، آینده‌ی جهان، روزی را در بر خواهد داشت که آن روز، جامعه‌ی بشری پر از عدالت شده و با صلح و صفا زندگی خواهند کرد و افراد انسانی، غرق در فضیلت و کمال می‌شوند.

و البته استقرار چنین وضعی به دست خودِ انسان خواهد بود. و رهبر چنین جامعه‌ای، منجیِ جهانِ بشریّت و به لسانِ روایات، مهدی (عج) خواهد بود.

به امید آن روز!

و در پایان، مرحوم شیخ حر ّعاملی می‌نویسد که ده ساله بودم، سخت بیمار شدم و هیچ امیدی به زندگیم نبود، در بین خواب و بیداری رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و تک‌تک ائمه معصومین علیهم‌السلام را دیدم. به همه سلام دادم و با امام ششم علیه‌السلام، روبوسی کردم و ایشان به من سخنانی فرمودند و برایم دعا کردند.

امام زمان (عج) هم برایم دعا کردند؛ زیرا وقتی به آن حضرت رسیدم با ایشان دست دادم و روبوسی کردم، گریه کردم و عرض نمودم: مولای من! می‌ترسم با این مرض بمیرم و به نهایتِ مطلوبم از علم و عمل نرسم!

حضرت فرمودند: نترس! خداوند تو را شفا می‌دهد و عمری طولانی خواهی داشت. سپس حضرت کاسه‌ای به دستم دادند و من از آن آب نوشیدم، شفا یافتم، برخاستم و درحضور بستگانم نشستم. همه تعجب کردند و من سکوت کردم تا چند روز بعد جریان را تعریف کردم!

 

خوشا آنان که از دست او جرعه نوشیدند. به امید چنین لیاقتی، صلوات

دوم اردیبهشت ماه 1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۴۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه مهربانی

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ ق.ظ

 

چه لقمه‌ی خوشمزه و کم‌یابی. لقمه‌ای که این روزها تقریباً در همه‌ی عالم بسیار نادر و کمیاب شده و حکم اکسیر احمر را پیدا کرده‌است. در دنیایی که همه‌ی معادلات و حساب و کتاب‌ها بر اساس مادیات سنجیده می‌شود و ارزش انسان‌ها حتی انسان‌های عزیزی مانند پدر و مادر و فرزند نیز بر اساس مادیات سنجیده و ارزش گذاری می‌شود، دیگر کجا می‌شود توقع مهربانی و رأفت و عطوفت داشت؟! اما به بهانه‌ی روزهای پایانی ماه رجب و بعثت پیامبر رحمة للعالمین، لقمه‌ی محبت را از کنار سفره‌ی ایشان جستجو می‌کنیم بلکه توفیق، رفیق شد و توانستیم ذره‌ای از این لقمه را تناول کنیم.

خداوند متعال در قرآن، در سوره‌ی احزاب، رسول خدا (ص) را اُسوه‌ی حَسَن معرفی کرده‌است «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».

اسوه چیزی نیست که مردم در طول زمان به آن نیاز نداشته باشند. آنان‌که فکر می‌کنند می‌توانند در گذر زندگی، آنچه خود می‌فهمند، می‌دانند، تشخیص می‌دهند و می‌خواهند را به دلخواه انجام دهند؛ و هیچ نیازی به اُسوه‌های الهی و معنوی ندارند، فرسنگ‌ها از آدمیّت فاصله گرفته‌اند و راه خودخواهی و خودپسندی را طی می‌کنند.

ما در زندگی اجتماعیمان، در زندگی با مردم و در معاشرت‌هایمان که غالباً نواقصی وجود دارد باید الگویی مانندِ رسول الله (ص) داشته باشیم که مبنای بعثت ایشان، تکمیل اخلاق بنی‌آدم بوده‌است.

با اینکه مهربانی و رحمانیّت از صفات الهی می‌باشد و گستردگی رحمت الهی، عالم را پر کرده‌است و خداوند در قرآن می‌فرماید: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَة»؛ خداوند رحمت بر بندگان را بر خودش لازم دانسته‌است.

و یا می‌خوانیم که رحمت خداوند بر غضبش سبقت گرفته‌است و بزرگان و عرفا می‌گویند: خداوند با رحمانیّتش، عالم را آفریده؛ با رحیمیّتش عالم را به کمال رسانده‌است. پس این عالم وجود، هم مظهر رحمانیّت و هم مظهر رحیمیّت خداوند است. چون ایجاد شده، مظهر رحمانیّت است؛ چون به سوی کمال می‌رود، مظهر رحیمیّت است.

و باز عارفانِ بالله فرموده‌اند: در ذات اقدس الهی آنچه که تجلی دارد، رحمت است. لذا خوب که در سوره‌ی حمد نگاه کنیم، می‌بینیم که چهار مرتبه در آغاز سوره، بر صفت رحمت خداوند متعال تأکید شده‌است: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین الرحمن الرحیم

شاید اینکه روزانه در هر وعده‌ی نماز چندین مرتبه این سوره را تکرار می‌کنیم، توجه به همین معنا باشد.

رسول اکرم (ص) در طی بیست و سه سال نبوت، با بیان و عمل سعی داشتند این رحمت الهی را برای مردم بیان کنند؛ و هم نشان دهند تا مردم هرگز ناامید نشوند و روابط‌شان هم براساس مهربانی و رحمت برنامه‌ریزی شود.

فرمودند: اگر رحمت، صد قسمت باشد، نود و نه قسمت آن نزد خداوند است و یک قسمت میان شما تقسیم شده که باز خداوند متعال در آن یک قسمت هم شریک هستند و تمام مهربانی‌هایی که در عالم وجود دارد همگی از آن یک قسمت است.

نوشته‌اند شخصی از دنیا رفت که آدم بسیار متدیّنی نبود اما مهربان بود. اگر از کسی پولی یا چیزی طلب داشت برای گرفتنش، می‌فرستاد اما سفارش می‌کرد که اگر داشت و داد، بگیرید در غیر این صورت دعوا نکنید، فشار نیاورید، بلکه بگویید ما از تو گذشتیم به امید آنکه خدای رحمان نیز از ما بگذرد. وقتی خبر مرگش را به پیامبر (ص) دادند فرمودند: او اهل بهشت است زیرا مهربان بود و به رحمت الهی امیدوار.

و فرمودند: عظیم‌ترین آیه‌ی قرآن، «آیة الکرسی» است.

ترسناک‌ترین آیه‌ی قرآن: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ»

اعدَل‌ آیات قرآن: «اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ»

و بعد فرمودند: امیدوار کننده‌ترین آیه در قرآن آیه‌ی «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»؛ ای بندگان خداوند که به خود بد کرده‌اید از رحمت خداوند مأیوس نشوید.

آری، این دری است که پیامبر خدا (ص) رو به مردم باز کرده‌است.

 

فرمودند: «اِنّما بُعِثتُ رَحمَةً»؛ همانا من بر رحمت مبعوث شده‌ام.

و فرمودند: خداوندِ رحیم، مرا هم به رحمت فرستاد. «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ»؛ ای پیامبر تو با مهربانی و رحمت به سوی مردم مبعوث شدی.

 

بروز این مهربانی در جایگاه‌های گوناگون:

1 - در جبهه و جنگ:

جایی که معمولاً از رحمت و مهربانی خبری نیست یا کمتر وجود دارد مگر در قاموس پیامبر(ص) که الگوی مهربانی و رحمت است. در سوره‌ی آل عمران آیه‌ی ۵۹، حکایت جنگ اُحد که سیصد نفر از جبهه‌ی پیامبر(ص) جدا شدند و توجه به دستور ایشان نکردند، زمینه‌ی شکست پیامبر(ص) را فراهم کردند و گروهی از بهترین یاران پیامبر(ص) کشته شدند؛ تماشا کنید که خداوند چه دستوری به پیامبرش داد:

«پیامبر! اگر بخواهی در دلت ناراحت شوی و ناراحتی قلبیت را بر زبان آوری و با اینها درشتی کنی، همه از اطرافت دور خواهند شد. اگر بخواهی خشونت قلب داشته باشی و سخت گیری کنی، کسی نزد تو نخواهد ماند. آری به تو بد کردند، سخنت را گوش ندادند، بدی به تو، بدی به خداوند است، اطاعت از تو اطاعت از خداوند است. پیامبر! از این‌ها بگذر و برای آنها استغفار کن، از من بخواه که از آنها بگذرم.»

و در پایان می‌فرماید: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»؛ باز به افکارشان اهمیت بده و با آنها مشورت کن.

ببینید چگونه دریای رحمت، آنجا موج می‌زند که در قوانین بشری، حکم اعدام صحرایی برای آنها در نظر گرفته شده‌است.

 

2 - مهربانی با مردم عادی:

سلیقه‌های مردم مختلف است، یکی تند، یکی کند و یکی عصبانی است و ... هر کس روحیه‌ای دارد و پیامبر(ص) مأمور است در چنین جامعه‌ای طعم مهربانی را به همگان بچشاند.

پسرک عبای پیامبر (ص) را کشید، حاشیه‌ی عبا، پوست گردن مبارک ایشان را آزرده کرد، فرمودند: چه می‌خواهی؟ گفت: مادرم مرا فرستاده تا عبای شما را به تبرک بگیرم. حضرت فرمودند: عیبی ندارد. عبا را درآوردند و به او دادند، سپس فرمودند: سلام مرا به مادرت برسان و بگو: خواهرت هم از من تبرکی خواسته، عبا را نصف کند، نصفش برای مادرت، نصفش برای خواهرت.

 

3 - برخورد مهربانانه‌ی پیامبر(ص) با کودکان:

رسول اکرم (ص) عبور می‌کردند (رسولی که مهمان خداوند شد در مکانی که جبرئیل هم، اجازه‌ی ورود نداشت، با چنین مقام معنوی) مشاهده کرد که کودکی گله‌ی گوسفندی را می‌برد، بچه‌ها او را اذیت کردند و گوسفندها پراکنده شدند. بچه درمانده شد، نمی‌توانست گوسفندهایش را جمع کند. حضرت بچه‌ها را دور کردند، کمک کردند که یکی‌یکی گوسفندها را جمع آوری کند، آنها را در اختیار کودک گذاشت، سپس ایشان با مهربانی فرمودند: اکنون با خیال راحت برو که هیچ کدام از گوسفندانت صدمه ندیده‌اند.

یا هنگامی که کودکی در آغوشش، ادرار کرد، مادرِ کودک، فریاد زد. ایشان فرمود: فریاد مزن! که کودک می‌ترسد (ادرارش قطع می شود) این چیزی است که با آب تطهیر می‌شود!

آیا جهان اسلام امروز این‌ها را فراموش کرده‌است؟! آیا کودکان یمنی، عراقی، فلسطینی، سوری یا هر جای دیگر دنیا تغییر ماهیت داده‌اند و کودک نیستند که فدای سیاست بازی سیاست‌مداران عالم شده‌اند؟!

 

4 - مهربانی نسبت به حیوانات:

پیامبر (ص) اجازه نمی‌دانند حیوانی گرسنه بماند یا بارِ بیش از توان حیوان بر او بگذارند یا اینکه به حیوانی تعرض شود. البته برخی از حیوانات برای انسان خطرناک هستند مانند مار یا حیوانات موذی دیگر که باید کشته شوند وگرنه باعث مرگ انسان می‌شوند. در مورد این‌ها هم پیامبر رحمت(ص) دستوری رحیمانه دارند، ایشان فرمودند: اگر کسی حیوان موذی خطرناک را با یک ضربه بکشد خداوند متعال صد حسنه به او می‌دهد. یعنی کسی حق ندارد حتی این نوع حیوانات را شکنجه کند، آزار بدهد و زجرکش کند.

واقعا احساس می‌کنم لقمه‌ی امروز برای مردم امروز خجالت‌آور و گلوگیر است.

 

5 - مهربانی ایشان نسبت به دشمن:

یهود از ابتدای اسلام، بنا را بر دشمنی شدید با پیامبر (ص) و مسلمانان نهادند و از هیچ کاری در این زمینه کوتاهی نکردند. با این حال، روزی پیامبر (ص) نشسته بودند، جنازه‌ی یک یهودی را می‌بردند، ایشان بلند شده و ایستادند. کسی گفت: یا رسول الله! یهودی است! فرمودند: باشد، انسان است و من به حرمت انسانیتش بلند شدم و ایستادم.

اگر می‌شنیدند کسی بیمار است حتی یک یهودی، در نهایتِ مهربانی به عیادتش می‌رفتند. اگر کسی گرفتار بود، مهربانانه به رفع گرفتاریش اقدام می‌کردند.

و برای اینکه امتش را الگوی مهربانی برای جهانیان تربیت کند، فرمود: مردم! نزدیک‌ترینِ شما در روز قیامت به من، مهربان‌ترین شما نسبت به مردم است.

 

بیاییم مقداری در برخوردهایمان، در مراوداتمان، در گفت‌وگوهایمان، در خلق و خویمان، خوی نبوی داشته باشیم و لقمه‌ی مهربانی در دهان یکدیگر بگذاریم.

صلوات

26ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۸
خادمه الزهراء

 

یک لقمه از کنار سفره‌ی گسترده‌ی جناب زینب کبری سلام الله علیها

روز ۱۵ رجب را مصادف با رحلت بی‌بی دو عالم، زینب کبری (س) دانسته‌اند و در این مجال، زینبی‌ها یک بار دیگر در مقابل این مقام، سر تعظیم فرود می‌آوردند و آرزو می‌کنند تا توفیق، رفیق شود و بتوانند جرعه‌ای ناب‌تر از عشق و شور زینبی را بچشند و درک کنند.

اما من اعتقاد دارم که وقتی کسی برای زینب (س) می‌نویسد، فقط خودش باید بخواند؛ و وقتی از زینب (س) می‌گوید، فقط خودش باید بشنود؛ و همیشه این ترس را باید داشته باشد، در حیطه‌ی وجودی این یگانه بانوی عالم، به نوبه‌ی خود، قلم فرسایی و سخنوری محدود و ترسناک است و هر کس باید سعی کند که کتابِ زندگی زینب (س) را در قلبِ خودش ورق بزند و برای خودش قرائت کند.

اما شما نوشته‌ی امروز را به عنوانِ دل‌نوشته‌ای نگاه کنید و ایرادها را بر این بینوا ببخشید.

 

بسیار فکر کردم که از کجا شروع کنم. از نام مبارکش که «زین اَب» است؛ آن هم «اَبی» مانند علی (ع)؛ و آن هم نه بشر او را «زین اَب» بداند بلکه خدایش که نام علی (ع) را از نام «العلی العظیم» خود برگرفته، نام این دختر را زینتِ دامن پدر نهاده و امر فرموده بر پیامبرش که جز این نام، بر او ننهید.

 

از استوانه بودنش برای اسلام و ولایت.

از صبرش که صبرِ صابران را تحت الشعاع قرار داد و به انواع صبرها، یک نوع صبر اضافه کرد؛ که صبر هم به آن می بالد؛ «صبر الشاکرین»

از عقلش که او را عقیله‌ی بنی هاشم لقب داده‌اند، نه هر کس، بلکه عقلِ کل و انسانِ کامل؛ معصوم (ع) این لقب را به او داده‌اند.

از صفاتش که صاحب نظران را عقیده بر این است که تمام صفات و خصالی را که یک امام باید داشته باشد، در بی‌بی زینب (س) جمع بوده‌است.

قلم را به حال خود گذاشتم، دیدم نوشت:

مهم‌ترین درس که معلمانِ عالم بشریت در مکتبِ خلقت بیان کرده‌اند، عشقبازی و پاکبازی در راه معبود است. این عشقبازی، پاکبازی و مهرورزی، در همه جا و همه زمان و همه مکان ممکن است، چه جبهه‌ای در کار باشد چه نباشد!

وصف عشق گفتن، آن هم عشق معنوی و حقیقی، در توان ما نیست اما وقتی خوب نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که این عشق با همه‌ی شور، شعور، هیجان، آتش، حرکت و جوششِ خود، سر از کربلا درآورده و قطعاً قدرت و حرارت عشق است که یک واقعه‌ی یک روزه را تا تاریخ هست و بشریت، زنده نگاه داشته و می‌دارد. آن هم زنده‌ای پویا، آن هم پویایی به سوی آسمان و ملکوت.

خوش به حال ما که سلسله جنبانِ عشقی مانند حسین (ع) داریم. امیدوارم این عشق و محبت همواره در دلهای ما زنده بماند تا به برکت صاحبِ این عشق، حسین(ع) که فانی در خداست، عشقِ ربوبی در دلمان شعله بکشد و به دیرِ مغان راه یابیم.

اما انصاف نیست وقتی از عشق در کربلا می‌گوییم، از عقل نگوییم زیرا عشق اگر در همه جا تنها باشد، در کربلا تنها نیست، دوشادوشِ عقل است و در معیّت هم، راه می‌پویند.

عقل را چگونه باید تعبیر کنیم؟

اگر عقل همان قوه‌ی ناطقه و عقل ابزاری باشد، باید بگوییم که هم اصحاب امام حسین (ع) این عقل را دارا بودند و هم طرف مقابل او، آنها نیز عقل داشتند به حسب ظاهر. پس چگونه است که یک طرف در اعلی علییّن است و دیگری در اسفل السافلین؟ یک طرف برتر از مَلَک است و دیگری پست‌تر از حیوان؟

جواب آن است که در سپاه حسینی، عشق بر عقل حکومت می‌کند و در طرف مقابل، هوس حاکم بر عقل است. در هر دو مورد، عقلِ ابزاری مأمور برنامه‌ریزی است، ولی یک جا، برنامه می‌ریزد که چگونه در خدمت عشق باشد و در اینها عشق خدایی، که همان خودِ خداوند است حاکم بر عقل ابزاری است تا اینکه عاشق را از خویشتنِ خویش رها سازد و تا جنتِ خودِ خداوند بالا ببرد «وَادْخُلِی جَنَّتِی»

اما در طرف مقابل، عقل ابزاری آمده‌است در خدمت هوی و هوس، خودخواهی، خودبینی و لجام‌گسیختگی. این عقل، برنامه ریزی می‌کند تا همه چیز را به درون آن نفس و به درون خود بکشد؛ که همانند جهنم می‌باشد. می‌توانیم هوی پرستی و خودپرستی را هم عشق بنامیم، دو عشق را مقابل هم قرار دهیم «عشق خدا» و «عشق نفس».

آری، در سپاه مقابل هم، عشق است و عقل، بنده‌ی عشق است. عشق دنیا، عشق مال، عشق مقام، عشق شهرت، عشق ثروت و عشق شهوت. عقل در هر دوی اینها برنامه می‌ریزد که هر کدام را به معشوق خود برساند. این نوع عقل را عقل جزئی می‌نامند و در مقابلش عقلی به نام عقل کلّی وجود دارد. عقل کلّی، حاکم بر نفس و خودخواهی می‌شود و عقل جزئی تحت هوای نفس، اسیر می‌گردد. معمولاً عقل جزئی، عشق‌های واقعی و معنوی را درک نمی‌کند، فنا در لقا را درک نمی‌کند. اهل لذت‌های معنوی و شراب‌های ناب ربّانی نیست. او فقط از «من» سخن می‌گوید، هستی من، خانمان من، بود و نبودِ من، همه چیز در لذت‌های نفس من.

اما عقل کلّی در خدمت معشوق است؛ آن هم معشوق واقعی و حقیقی، نه مجازی.

اگر واقعاً کسی را دوست بداری و به او عشق حقیقی داشته باشی، چه‌قدر آرزو داری که دهان باز کند و امری کند! «من» حجاب معرفت می‌گردد، حکایت دو سپاه کربلا نیز همین است.

اگر در زندگی آمدی و انتخاب کردی که در خدمتِ ولیّ خدا باشی و به ولیّ خداوند عشق ورزیدی، به عقلِ کل پیوسته‌ای و عقل تو همچون غل و زنجیری می‌شود در پای نفس و عقل جزئی. آنگاه عقلت در خدمت عشق خواهد بود.

امروز که روز رحلت حضرت زینب (س) است و غوغای اشک در زمین و آسمان برپاست، عقل و عشق را می‌بریم به دَرِ خانه اش. به درِ خانه‌ی کسی که همه چیز دوباره از او آغاز شد. نیک‌بخت و مَحرمی که از یک سو، کوهِ عقل و معرفت بود چنان که عقیله‌ی‌بنی‌هاشم لقب گرفت و از سوی دیگر دریای عشق بود و عاطفه؛ عقل کاملی که در مکتب ولیّ خداوند شعله‌ور شده و در خدمت عشق قرار گرفته‌است.

آری، امروز روزی است که باید از زینب (س) گفت و خواست و گرفت و رسید.

چرا عقیله ی بنی هاشم نباشد؟! کسی که در دامان زهرا (س) زاده شده و پرورش یافته، از مشکات نبوت پیامبر (ص) و ولایت علی (ع) نور گرفته و پا به پای حسن (ع) و حسین (ع) رشد یافته است؛ پنج معصوم (ع)، پنج کامل العقل، پنج عقل کلّی.

عشق او نیز به این پنج تن نگفتنی است و به پنجمین، مثال زدنی است. داستانی که بر سَرِ هر بازاری است.

اگر از ترکیب زیبای «عقل و عشق»، کربلا و نهضت حسینی به وجود آمد؛ و کار حسین (ع) عاشقانه است و فوقِ عقل جزئی و عقل ابزاری؛ و عینِ عقل کلیّ است؛ این دو چیز به طور کامل در وجود زینب (س) هم تجلی یافت و حرکت حسین (ع) را تکمیل کرد و تداوم بخشید وگرنه در کربلا ،خون‌ها را می‌ریختند و می‌شستند و آنجا را به یک مزار بی‌نشان تبدیل می‌کردند که حتی آواز جغدی هم از آن به گوش نمی‌آمد و هیچ پیامی از آن به هیچ مکان و زمانی نمی‌رسید.

اما زینب (س) قلب تپنده‌ی کربلا شد که خون حسین (ع) یعنی ثارالله را، یعنی خون خدا را در رگ زمین و زمان از کربلا تا کوفه، از کوفه تا شام، از شام تا مدینه و از آنجا تا همیشه‌ی تاریخ و تا همه جا به جریان انداخت. حماسه را هم تکمیل کرد و هم تکثیر کرد درحالی‌که در آن زمان پنجاه و شش سال سن داشت. حسین (ع) پنجاه و هفت ساله بود، یعنی پنجاه و شش سال بی‌فاصله و بی‌واسطه در کنار حسین (ع) زندگی کرده‌بود و زیباترین عشقی را که بر روی زمین می‌شود تصور کرد به برادر داشت. و در یک روز پا به پای حسین (ع) حرکت کرد، حماسه آفرید، داغ دید، رنج کشید و یک قدم هم از حسین (ع) جلوتر رفت و علاوه بر همه‌ی آنها، داغ حسین (ع) را هم دید و پای سرِ برادر، به تکمیل و تکثیر حماسه‌ی او پرداخت.

زینبی باشیم.

ای فلق عصمت و خورشید شرم                   ای دل خورشید ز روی تو گرم

روشنی صبحی اگر در شبی                         حیدر کراری اگر زینبی

وامگذار لب تو راستی                                گفتی و چون شعله به پا خاستی

بانگ رسای تو ستم سوز شد                       کشته مظلوم تو، پیروز شد

خواست که غم دست تو بندد ولی                 غم که بُود در بر دُخت علی؟

قامت تو قامت غم را شکست                       دخت علی را نتوان دست بست

ای دل دریا، دل دریای تو                           عرش خدا منزل و مأوای تو

دختر تنهای خدا بر زمین                            خواهر آزادی و فرزند دین

آنچه تو کردی به صف کربلا                       کرده‌ی مخلوق بُوَد یا خدا؟

صلوات

24ر1ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۰۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه جاذبه

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۴۸ ق.ظ

با سلام و عرض ادب و احترام و تبریک میلاد با سعادت حضرت مولانا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و روز گرامی‌داشت مقام پدر

از نوشتن و شنیدن و گفتن نام مقدس علی (ع) بوی عشق معنوی و جاذبه‌ی الهی به مشام می‌رسد.

به راستی در طول تاریخ، از تولد حضرت تا اکنون، انسان با وجدان و پاک‌نهادی را نمی‌بینی که در مقابل حداقل یک صفت از صفات بی‌کران آن حضرت، سر تعظیم فرود نیاورد؛ و این تلاش را در گروه‌ها و دسته‌های مختلف می‌بینی که تلاش می‌کنند به نوعی خود را به حضرت منسوب کنند به درست یا حتی غلط.

مثلاً پهلوانان و یا جنگجویان و یا اهل جوان‌مردی و مروت یا یتیم نوازان یا اُدبا و سخنوران و یا عدالت پیشگان و زاهدان و عابدان و حتی برخی حاکمان و...

راستی چگونه می‌شود انسانی که به قول بزرگان، دوستانش در طول تاریخ، از ترس، بسیاری از خصال نیک او را پنهان کردند؛ و دشمنانش از روی بغض و کینه و حسادت، خصال او را پنهان کردند؛ اما با این همه، محسناتش عالم را پر کرده و شخصیتش بیش از هر انسان دیگری جاذبه داشته است.

جاذبه و دافعه، هر دو یک قانون‌ عمومی است که سراسر نظام آفرینش را در برگرفته است. درعالم انسان‌ها هم جاذبه و دافعه وجود دارد یعنی در صحنه‌ی حیات اجتماعی و در ارتباط با دیگران و معاشرت با افراد، جذب و دفع، حضوری جدی دارند. بسیاری از دوستی‌ها و رفاقت‌ها و یا دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌ها از جمله مظاهرِ جذب و دفع انسانی هستند.

و البته ریشه‌ی بسیاری از این جذب و دفع‌ها، نیازها و رفع نیازهاست؛ زیرا بشر ناگزیر است برای رفع نیازهای خود به عده‌ای جذب شود یا عده‌ای را به سوی خود جذب کند یا از عده‌ای بگریزد.

انسان‌ها را می‌توان در این رابطه به چند دسته تقسیم کرد:

یک - گروهی که نه جاذبه دارند نه دافعه. یعنی نه کسی دوستشان دارد نه دشمن، نه عشق و ارادت را بر می‌انگیزند و نه دشمنی و حسادت و یا کینه‌ای را؛ بی‌تفاوت میان مردم راه می‌روند همانند سنگ و جماد؛ این‌ها مشتی آدم‌های توخالی، پوچ و بی‌ارزش‌اند.

 

دو - گروهی جذابه دارند اما دافعه ندارند. با همه می‌جوشند، گرم می‌گیرند و در میان تمام طبقات اجتماعی برای خود دوست و رفیق و مرید دارند. این‌گونه افراد، آدم‌های هدفمندی نیستند و معمولاً اهل تظاهر و ریا هستند وگرنه ممکن نیست که انسانی با هدف و انگیزه‌ی مشخص، بتواند دوستی و همراهی همه‌ی اقشار اجتماع را کسب کند.

 

سه - گروهی که دافعه دارند اما جاذبه ندارند، دشمن‌سازند، دوست‌ساز نیستند. اینها افرادی ناقص هستند زیرا فاقد خصلت‌های مثبت انسانی هستند زیرا اگر دارای فضایل اخلاقی باشند، عده‌ای جذبشان خواهند شد.

همیشه در میان اطرافیانِ هرکس، آدم‌های خوب و بد وجود دارند و افراد خوب، جذبِ خوب‌ها و خوبی‌ها می‌شوند. قطعاً کسی که همه، دشمن او هستند، خرابی از ناحیه‌ی خود اوست. در وجود چنین افرادی هرچه هست، تلخی است و شیرینی در این‌ها نیست.

 

چهار - گروهی که هم جاذبه دارند و هم دافعه. هم دوست‌سازند، هم دشمن‌ساز، هم موافق پرورند، هم مخالف پرور. این‌ها انسان‌های هدفمند، معتقد و مکتبی هستند و تمام حرکت و فعالیت‌های آن‌ها حول محورِ هدف اعتقاد مکتبشان است. و در این راستا گاهی جاذبه‌ی بیشتری دارند و گاهی جاذبه و دافعه، هر دو در آن‌ها قوی است.

اکنون ببینیم که چگونه جاذبه را در خود تقویت کنیم و در دل دیگران راه یابیم؟

اول: محبت ورزیدن.

رسول خدا (ص) فرمودند: به مردم محبت و مهر بورز تا به تو محبت کنند و با تو اُنس بگیرند یعنی جذبت شوند.

دوم: گشاده‌رویی.

علی علیه‌السلام فرمودند: گشاده‌رویی، دامی است برای دوستی و برای اینکه با تو اُنس بگیرند.

سوم: سلام کردن.

آغاز سخن با سلام، نوعی اظهار تمایل به ارتباط و انس با دیگران است. رسول خدا (ص) فرمودند: آیا شما را به چیزی راهنمایی نکنم که اگر انجامش دهید، محبوب یکدیگر خواهید شد؟ سلام کردن میان خود را آشکار کنید.

چهارم: ابراز محبت کردن.

امام ششم علیه‌السلام فرمودند: هر گاه کسی را دوست داشتی، آن را به او ابراز کن که این کار، دوستی میان شما را پایدارتر می‌کند.

پنجم: احترام گذاشتن.

رسول اکرم (ص) فرمودند: شما را به سه چیز سفارش می‌کنم که نشانه‌های احترام هستند: ملاقات با روی باز، جا دادن به دیگران در مجالس، صدا زدن دیگران به نام‌هایی که دوستشان دارند.

و البته خصلت‌های دیگری هم برای ایجاد جاذبه وجود دارد که از حوصله‌ی این لقمه خارج است. همین قدر بدانیم شیوه‌ای که انسان را دارای جاذبه و دافعه مناسب و به موقع می‌کند، متصف شدن به صفات اخلاقی پسندیده است؛ صفاتی که دارای جاذبه‌ی زیادی هستند و برعکس، صفات ناپسند که دافعه‌ی زیادی دارند.

آری، متواضع، جذاب است و متکبر، دارای دافعه.

سخاوتمندان، جذاب‌اند و بخیلان، دافع.

اهل تقوی، جاذبه دارند و بی‌تقوایان، دافعه.

آن‌ها که به عدالت رفتار می‌کنند، دیگران را جذب می‌کنند؛ و ظالمان و تضییع کنندگانِ حقوق دیگران، اهل دافعه هستند.

و آنها که اهل عشق و محبت و احسان اند، جذاب اند؛ و کینه‌توزانِ اهل عداوت، دافع اند.

شما از کدامین گروه هستید؟

و کلام آخر اینکه، مولای ما علی (ع) درطول تاریخ، افراد کثیری از خوبان را جذب؛ و کثیری از بدها را، دفع نموده‌اند؛ و دو نیروی جاذبه و دافعه به شدت در ایشان قوی بوده است. بیایید کمی به ایشان شباهت پیدا کنیم. آمین.

 

 

پی‌نوشت ادمین: بخوانیم کتاب ارزشمند «جاذبه و دافعه علی» علیه السلام را.

 

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۴۸
خادمه الزهراء

اعمال و توسلات ایام ماه رجب

دوشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۳۰ ق.ظ

 

نام علی (ع) خود، حلقه‌ی محکم توسل است. اگر توانستید امشب و فردا شب و پس فردا شب، هر شب، چهار هزار مرتبه ذکر «یا علی» بگویید. این «یا علی»‌های مکرر، باعث رفع مشکلات عدیده می‌شود.

 

توسل دیگر که می‌توانید داشته باشید این است که خداوند متعال را قسم دهید به حقی که علی (ع) در نزد خداوند دارد؛ و خداوند متعال را قسم دهید به آبروی امیرالمؤمنین (ع)، به حق ایشان و به نام امیرالمؤمنین (ع)؛ زیرا این کاری است که انبیا و اولیا انجام می‌دادند.

 

آن‌هایی که امشب به دنبال استغفار و دعا و عرض حاجت به درگاه خداوند متعال هستند، دست‌ها را بلند کنند و اینگونه بگویند: اللهم انی اَسئَلُکَ بِحَقِّ علیِ عِندَکَ  و سپس طلب استغفار و حاجت کنند.

 

توسل دیگر: راوی نقل می‌کند که خدمت پیامبر (ص) رسیدم و سخت مستأصل و گرفتار بودم، ایشان را قسم دادم که دعای جامعی که خداوند متعال آن را رد نکند، به من بیاموزد که هم برای دنیایم مفید باشد و هم برای آخرتم مفید و سودمند باشد. حضرت فرمودند: مرا مهلت بده و صبر کن منتظر جبرئیل هستم. جبرئیل آمد و دعا را از جانب خداوند متعال آورد:

أللّهُمَّ إنی أسئَلُکَ بِحَقِّ محمدٍ و علیٍ و فاطمة و الحَسَنِ و الحُسَین اَن تَغفِرَلی ذُنوبی و تَجاوَز عَن سَیِّئاتی و تُصلِحنی شَأنی وَ تَرزُقَنی خَیر الدنیا و خَیر الاخرة وَ تَصرِف عَنّی بَلاءَ الدُّنیا وَ الْآخرة وَ اَن تَفعَل ذلک بِجَمیعِ الْمُؤمنین وَ الْمُؤمنات بِرَحمَتِکَ وَ فَضلِکَ یا أرحم الراحمین

عادت کنید این دعا را در قنوت نماز شب یا در سجده‌های بعد از نمازهایتان بخوانید که هم توسل است و هم دعاست.

 

از آداب ماه رجب این است که تلاش کنید حتی برای یک بار در همه‌ی عمرتان، ده هزار مرتبه سوره‌ی توحید را در این ماه بخوانید. اگر نتوانستید هزار مرتبه و باز اگر نتوانستید در هر جمعه‌ی این ماه صد مرتبه، که گفت : یا رسول الله (ص) نمی‌توانم، در اینجا حضرت صورت مبارکش را از او برگرفت.

 

دو ختم از سوره‌ی توحید:

ختم اول - اگر کسی گرفتاری و مشکلی سخت دارد و می‌خواهد به برکت این سوره حاجت بگیرد، ابتدا غسل کرده سپس دو رکعت نماز حاجت بخواند و بلافاصله و در یک مجلس، ۷۰ مرتبه سوره حمد؛ و سپس ۱۰۰ مرتبه صلوات و بعد ۷۹ مرتبه سوره «الم نشرح» و سپس ۱۰۰۱ مرتبه سوره توحید را بخواند؛ آنگاه دعا کند.

مخصوصاً این ختم برای اموری است که در آن سرگردان مانده‌ای بسیار مجرب است.

 

ختم دوم - هجده روز، هر روز، سه مرتبه سوره توحید به این ترتیب که سوره را شروع به خواندن می‌کنی و به آیه «الله صمد» که رسیدی این آیه را ۱۰۰۰ بار تکرار می‌کنی سپس سوره را ادامه داده تا انتها؛ تا سه بار این کار را تکرار می‌کنی. این ختم بسیار مجرب است که علی (ع) فرمودند: اگر با یقین بخوانی، دو کوه به بلندی ابوقبیس را می‌توانی جابجا کنی، مگر مشکلات شما چقدر است؟!

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۳۰
خادمه الزهراء

 

این روزها به بهانه ایام رجبیه و تولد با سرسعادت مولا، ادب ایجاب می‌کند که تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیریم و خود را در گوشه‌ای بر سفره‌ی تولد ایشان جای دهیم و چون این خانواده، تمامی اهل کرم و بخشش هستند، حتماً جرعه‌ای از شربت تولد ایشان را به کام جان ما خواهند ریخت. این روزها بهار است، فصل گل‌های متنوع، زیبا و چشم‌نوازی که روح انسان را نوازش می‌دهد. ما هم سعی می‌کنیم، کنار لقمه‌ی صبحانه هر روز شاخه گلی هم بگذاریم تا حال و هوا را لطیف‌تر کنیم.

گل‌ها ویژگی‌های منحصر به ‌فردی دارند.

یکی اینکه اول غنچه‌اند و سپس می‌شکفند، باز می‌شوند و جلوه‌های خود را به نمایش می‌گذارند. قلب مؤمن، مثل غنچه است و مؤمن با تفکر، تعقل و تذکر در خوبی خدا و اهل‌بیت دلش دچار محبت آن‌ها می‌شود، وقتی محبت پیدا کرد از آن‌ها راضی می‌شود، وقتی به رضا رسید غنچه‌ی دلش می‌خندد و می‌شکفد و کارش تمام می‌شود.

 

از ویژگی‌های گل این است که برای رشد، بالندگی، تربیت و شادابی به امور مهمی همانند نور، حرارت، آب و از جمله فضولات حیوانی نیازمند است و الّا به ثمر نمی‌رسد. می‌گویند: اهل معرفت، باطن دنیای مادی را به فضولات تشبیه کرده‌اند. ازاینجا استفاده می‌شود؛ که همان‌گونه که گل برای رشد خود به فضولات حیوانی احتیاج دارد؛ مؤمن هم برای رشد و کمال خود، به زندگی کردن در دنیا که باطنش همان است، نیازمند است.

بدون زندگی در دنیا و رشد و تربیت در چنین فضایی هرگز به نقطه‌ی اوج کمال ظاهر و باطنی و مادی و معنوی در دنیا و آخرت نخواهد رسید.

بیایید دنیا را از کنار سفره‌ی مولا نگاه کنیم و هر دو چهره‌ی مثبت و منفی دنیا را ببینیم.

روزی حضرت شنیدند کسی مذمت دنیا می‌کند و از دنیا به شدت بد می‌گوید. حضرت فرمودند: ای کسی که نکوهش دنیا می‌کنی درحالی‌که تو خود به غرور دنیا گرفتاری، فریفته باطل آن هستی. تو از جرم دنیا شکایت می‌کنی یا دنیا از جرم تو شکایت دارد؟ چه وقت دنیا تو را گول زد و چه موقع تو را فریب داده است؟ چه اندازه با دست خود بیماران را پرستاری کردی؟ در کنار بستر آنان مراقب بودی؟ و درخواست شفای آن‌ها را نمودی و از طبیبان برای آن‌ها دارو خواهش کردی؟ اما در نهایت نتیجه نداد، آن‌ها را با دست خود به خانه‌ی گور سپردید و یا آنگاه ‌که پدر و مادر خود را از دست دادید و یا ... دنیا شما را فریب داد؟

و در حدیثی دیگر به بُعد مثبت دنیا می‌پردازند و می‌فرمایند: این دنیا جایگاه صدق و راستی است؛ برای کسی که با آن به ‌راستی رفتار کند. و خانه تندرستی است؛ برای کسی که از آن چیزی بفهمد. و سرای بی‌نیازی است؛ برای کسی که از آن توشه بردارد. و محل اندرز است؛ برای کسی که از آن اندرز گیرد. هان! بدانید، دنیا مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحی الهی و تجارت‌خانه اولیای خداست. آن‌ها در اینجا رحمت خدا را به دست می‌آورند و بهشت را سود خود قرار داده‌اند.

 

از ویژگی دیگر گل این است که طراوت و شادابی خود را مدیون آب است و اگر آب به او نرسد مرگش حتمی است. مؤمن همین‌طور است، هم به آب طبیعی و هم به آب معنوی نیازمند است.

آب در لسان اهل معرفت، اول رحمت الهی و دوم معارف الهی و سوم ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام معنا شده‌است. در واقع انسان برای دست‌یابی به حیات طیبه به این سه محتاج است.

🔸 اول باید رحمت خاصه الهی شامل حالش شود.

🔸 دوم از این طریق و از جانب قرآن و عترت معارف الهی به او برسد.

🔸 آنگاه تحت عنایت ولایت اهل‌بیت علیه‌السلام قرار گیرد.

 

راستی ولایت اهل‌بیت چیست؟

فرمودند: ولایت یعنی محبت اهل‌بیت، و پیروی از آن‌ها در دین‌داری، و اطاعت از اوامر و نواهی آنان و اقتدا کردن در اخلاق و اعمال آن‌ها.

آری آب یعنی ولایت علی علیه‌السلام و بدان چشمه‌ی محبت علی در باطنتان است. کمی سر به گریبان فروبرید و در درون خود، کار کنید تا به آب برسید.

اگر اهل فکری، بافکر؛           اگر اهل ذکری، با ذکر؛            و اگر اهل ‌دلی، با دل؛             و اگر اهل عشقی، با عشق؛

در درونت کار کن که البته تیشه‌ی عشق تیزتر است و زودتر به آبت می‌رساند.

کارم اندر عشق مشکل می‌شود.                    خانمانم بر سر دل می‌شود

هر زمان گویم که بگریزم ز عشق                 عشق پیش از من به منزل می‌شود

یا علی، صلوات

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۰۹
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک ‌لقمه سفارش

يكشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۲۷ ب.ظ

 

یک لقمه سفارش، از کنار سفره‌ی نورانی مولود کعبه، چه لقمه‌ای، چه برکتی و چه انرژی فراوانی که از این لقمه دریافت خواهیم کرد.

فرمودند: من چهار کتاب بزرگ آسمانی را که از ناحیه خداوند بر چهار پیامبر بزرگ نازل ‌شده‌است را خواندم و از هر یک،‌ کلمه‌ای انتخاب کردم.

از تورات این کلمه را برگزیدم: «کسی که سکوت اختیار کند و کم‌حرف باشد، نجات پیدا خواهد کرد.»

از انجیل این کلمه را برگزیدم: «کسی که قناعت کند، سیر و اشباع می‌شود.»

از زبور این را انتخاب کردم: «کسی که مخالفتِ تمایلات مادی نماید، از بلاها ایمن گردد.»

و از قرآن برگزیدم: «کسی که توکل به خداوند نماید، خدا او را کافی است.»

 

آری کم‌حرفی یک امتیاز است؛ برای رهروان پاکی و درستی. به‌طوری‌که در دین ما گفته‌شده پر سخن گفتن، علامت کم‌عقلی است. در مورد پیامبر اسلام آمده‌است که آن جناب، بسیار کم‌سخن بوده و در موارد غیرضروری سخن نمی‌گفتند و از آنان که سخنان بی‌مورد و نازیبا می‌گفتند اعراض و دوری می‌کردند.

و مولای متقیان فرمودند: مردانگی و شخصیت انسان، در زیر زبان او پنهان است. یعنی وقتی کسی زبان گشود و سخن گفت معلوم می‌شود که دارای چه شخصیتی است.

و به تجربه رسیده‌است که آدم کم‌حرف، نزد مردم با وقار و محترم است و آن کسی که پرحرف است، او را دیوانه و یا شبیه آن می‌خوانند.

 

کلمه دوم از انجیل در باب قناعت برگزیده ‌شده‌است. قناعت یکی از بهترین خصال اخلاقی برای انسان‌های وارسته و خردمند است. در کنار سخن مولای متقیان نمی‌شود کلامی گفت زیرا که هیچ کلامی آنجا جایگاهی ندارد، به ‌جز کلام فرزند برومندش. امام ششم علیه‌السلام فرمودند: کسی که قانع باشد از غم و زحمت و ناراحتی راحت می‌شود.

قناعت یک صفت و خصلت است که برخی با ممارست ریاضت و تعادل در زندگی آن را کسب می‌کنند و چون با کسب این صفت از حرص و طمع و چشم داشت به داشته‌های دیگران، دست برمی‌دارند؛ به‌ راحتی خیال و رضایت خاطر به داشته‌های خود، از غم زیاده‌خواهی و حرص ورزی که منشأ بسیاری از گناهان و بیماری‌های جسمی و روحی می‌باشند راحت می‌شوند.

از حکیمی پرسیدند: چه چیزی بهتر از طلا است؟ گفت: قناعت کردن. زیرا اگر انسان میلیاردها تن طلا داشته باشد، اما صفت قناعت را نداشته باشد؛ فقیر و بیچاره است، مداوم چشم طمع به دیگران دارد.

 

و کلمه سوم، ترک تمایلات نفسانی. همان‌طور که از نظر طب، بیماری سرطان دشمن شماره یک انسان است که اگر به ‌موقع و درست درمان نشود، کشنده است و اصلاً انواعی از این بیماری علاج ندارد؛ هوای نفس هم در درون انسان، سرطان روح و خلق انسانی اوست و اگر نتوانیم در خیلی از موارد نفسانیت خود را مدیریت، یا هدایت، یا تعدیل و یا در خیلی از موارد با آن‌ها جهاد و مبارزه کنیم، لاجرم انسانیت ما را خواهد کشت. این بیماری آن‌قدر خطرناک است که انبیا و اولیای الهی و مردی مانند علی علیه‌السلام از آن به خداوند پناه برده‌اند. و چه خوب است که عبرت بگیریم. و لقمه‌ی امروز را آرام‌آرام نوش می‌کنیم تا طعم و مزه‌ی آن را بهتر احساس کنیم.

 

و اما کلمه چهارم از قرآن مجید: توکل. اینکه قرآن ناطق، قرآن صامت را تلاوت کند؛ خود حکایتی است. و اینکه از میان هزاران کلمه که تک‌تک گل‌هایی هستند که خداوند به دستان خود کاشته‌است؛ آن ‌هم در گلستان قلب حبیبش که او در کمال درایت باغبانی کرده و سپس گلاب‌گیریش را به دست مولایمان سپرده و ایشان در آن گلستان تفرج کرده و شاخه گلی را این ‌همه برگزیده و در معرض فهم ما قرار داده؛ خود حکایت دیگری است.

و آن گل، توکل است به خدایی که در همین نزدیکی است و در قرآنش از ما می‌پرسد: آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

وقتی جناب یوسف در زندان به هم‌سلولی خود گفت: به عزیز مصر بگو من بی‌گناه زندانم. جبرئیل آمد. گفت: یوسف! چه کسی تو را بهترین مردم قرار داد؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه کسی تو را نزد پدرت محبوب نمود؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه کسی کاروان را بر سر چاه آورد و تو را نجات داد؟ گفت: پروردگارم. گفت: چه کسی تو را از حیله و مکر زنان مصری رهایی ‌بخشید؟  گفت: پروردگارم. جبرئیل گفت: پروردگارت می‌گوید چه باعث شد که حاجت خود را نزد مخلوق بردی؟ پس به جریمه‌ی کارت مدتی در حبس بمان.

رسول اکرم فرمودند: تعجب می‌کنم از برادرم یوسف از اینکه چگونه به مخلوق خدا حاجت برد نه به خداوند!

بیایید اکنون‌که صبحانه از گوشه‌ی سفره‌ی ابوزینب علیه‌السلام روزیمان شده‌است؛ در اخلاق، تفکر و جهان‌بینی هم، لقمه از بیکرانه‌ی وجودش نوش کنیم و عاشقانه بگوییم: محب تو نیست آنکه شبیه تو نیست.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۲۷
خادمه الزهراء

یک لقمه نان همراه با نور از سفره‌ی پر برکت ابن‌الرضا، جوادالائمه علیه‌السلام.

تبریک به حضور نورانی پدر بزرگوارش و فرزند برومندش صاحب الزمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه؛ و طبق طبق گل نرگس هدیه بر ضریح پر نورش.

 

 

ماه رجب امسال (سال 1396 این کلام از استاد ایراد شده است ادمین) بهار در بهار است. تولدها و حوداث معنوی که در روزها و شب‌های این ماه اتفاق افتاده‌است و تقارنش با نوروز، واقعاً روزهای نوئی را برای ما به ارمغان آورده‌اند. امیدوارم از این فرصت پیش آمده، خوب استفاده کنیم و برگی نورانی در دفتر زندگی امسالمان باز کنیم.

نمی‌دانم در مورد حضرت جواد علیه‌السلام چه بنویسم! من اصلاً دوست ندارم در ایامی که مخصوص به یکی از ائمه معصومین (ع) می‌باشد، فقط در مورد ایشان چیزی بگویم یا بنویسم؛ زیرا فرمودند: ما امامان، همه یک نور واحد هستیم و هیچ تفاوتی با هم نداریم، هر کدام اگر جای آن دیگری بودیم، همان اعمال و رفتاری را انجام می‌دادیم که او انجامش داده است.

یعنی اگر امام حسن مجتبی علیه‌السلام به جای امام حسین علیه‌السلام بودند همان می‌کردند که ایشان انجام داده‌اند و بر عکس. پس وقتی بخواهیم در مورد هر کدام از ائمه معصومین علیهم‌السلام چیزی بگوییم باید در مورد همه‌ی آنها بگوییم.

خوب، لقمه‌ی امروز را از کدام قسمت سفره برداریم؟ شما چه میل دارید؟

می‌دانید! شیرین‌ترین، گواراترین و دل‌چسب‌ترین لقمه، لقمه‌ی محبت است؛ و آن لقمه‌ای است که عاشق از سرِ عشق بپیچد و با دست خودش در دهان معشوقش بگذارد. باور کنید این لقمه‌ی صید است اگر بشود فقط با یک لقمه، دلی را صید کرد، همین لقمه است. صید به شیوه‌های مختلف انجام می‌گیرد. گاه، صید، شیر است و ببر؛ و گاه صید، مرغ است یا ماهی؛ و گاه آهوست یا پروانه. مسلم است که باید ابزارهای صید متناسب با جاندارِ صید شده باشند در غیر این صورت مقصود، حاصل نمی‌شود و صیاد هرگز به خواسته‌ی خود نخواهد رسید، پس هر چیزی با ابزارِ صیادی خاصِ خود شکار می‌شود.

ما که در دنیا و آخرت، سخت نیازمند به رحمت و لطف حق و عنایت ویژه و جاودانه‌ی حق هستیم و بر اساس آیات و روایات باید راهی را طی کنیم که پایانش، رضایت حضرت حق و بهشت خداوند باشد، پس باید ابزار مناسب این‌ها را فراهم آوریم، آنگاه درصدد صید کردن لطف و رحمت حق و عنایت و رضایت دوست و نهایتاً بهشت برآییم.

از آنجا که ماهی‌گیر، تورِ صید ماهی را بهتر از دیگران می‌شناسد و شکارچیِ پروانه، تور شکار پروانه را؛ و سخنران، ابزار صید کلمات را، پس خداوند هم تور مناسب با آن حقایق را بهتر از هرکس می‌شناسد، اینکه چگونه می‌شود به تمام مواهب دنیوی و اخروی رسید و ابزار صید مناسبِ همه‌ی این‌ها چیست را خداوند بهتر از همه می‌داند.

او بر پایه‌ی آیات قرآن، این تور را، محبت به اهل بیت (ع) و اطاعت از فرمان آن بزرگواران می‌داند و لاغیر!

و راه به دست آوردن محبت، اتصال به معرفت و شناخت است.

انسان وقتی کمترین شناخت را از اهل بیت (ع) پیدا کند، با چشم معرفت، جز زیبایی‌های معنوی و حسنات اخلاقی و عملی و آراستگی‌های روحی و قلبی، چیز دیگری از این بزرگواران نمی‌بیند؛ و همان زیبایی‌ها و آراستگی‌ها، سبب دلبستگی، محبت، علاقه و عشق به آنان می‌شود.

این محبت با حرارتی که دارد، انسان را در هر شرایطی وادار می‌کند که به شکل معشوق درآید؛ و از آنجا که اهل بیت علیهم السلام هم‌رنگ حق هستند، ما نیز با هم‌رنگ شدن با آنها، به رنگ حق در خواهیم آمد؛ و با این تورِ بی‌نظیر که تار و پودش بافته از محبت، عمل، عشق و اطاعت است؛ رحمت، لطف، عنایت، کرامت و مغفرت در بهشت حق را صید خواهیم کرد.

البته با پدید آمدنِ عشق چه انسان بخواهد، چه نخواهد، به دایره‌ی اطاعت از خواسته‌های معشوق می‌افتد و از این طریق به تدریج از معشوق رنگ می‌گیرد تا جایی که عاشق، در حدّ سعه‌ی وجودی خود معشوق می‌شود.

 

عجب لقمه‌ی محبتی خداوند برایمان گرفته‌است!

این لقمه، چنان انرژی دارد که بیش از چهارده قرن اسلام را سر پا نگه داشته‌است.

فرمودند: برای هر چیزی پایه و اساسی است و پایه و اساس اسلام، عشق ورزی به ما اهل بیت است.

و فرمودند: عشق و محبت به ما را خداوند از خزانه‌هایی که زیر عرش اوست و مانند خزانه‌های طلا و نقره است، از آسمان فرود می‌آورد و آن را جز به اندازه نازل نمی‌کند و جز به بهترین بندگانش نمی‌بخشد. این عشق و محبت همانند ابری باران‌ زاست. پس هرگاه خداوند بخواهد آن را فرمان می‌دهد و آن نیز باران محبت را نازل می‌کند. پس به جنین داخل شکم مادر هم می‌رسد.

آری، از آنجا که محبت اهل بیت (ع)، هدیه‌ی خداوند است و هدیه را فقط به دوستان می‌دهند، پس محبت به آن بزرگواران، نشانه‌ی محبت خداوند به انسان است.

لقمه‌ی محبت جوادالائمه علیه‌السلام نوش جانتان!

 

ذکر حاجت:

هر گاه در زندگی فرو ماندی، به دنبال راه چاره بودی، هفتاد بار امام رضا علیه‌السلام را به جوادش قسم بده. و اگر توانستی به مشهد برو، حلقه‌ی یکی از درب‌های حرم مطهر را بگیر و آن ذکر را هفتاد بار بگو و دست خالی برنگرد.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۱۳
خادمه الزهراء