در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۱۷۵ مطلب با موضوع «کلام استاد» ثبت شده است

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: عشق

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۱۵ ب.ظ

 

لقمه‌ی امروز، بسیار بزرگ و شیرین و گواراست؛ و اساس و بنیان بندگی. لقمه‌ای است که معشوق، خود باید آماده‌اش کند و در دهانِ عاشق بگذارد وگرنه ممکن نمی‌باشد.

به سراغ عاشق‌ترین عاشقِ عالم، حضرت علی (ع) می‌رویم و امروز، لقمه‌ای از دست ایشان می‌گیریم.

ایشان فرمودند: «إنَّ لله تَعالى شَراباً لِأَولِیائِهِ ، إذا شَربوا (منه) سَکِروا ، وإذا سَکِروا طَربوا ، وإذا طَربوا طابُوا ، وإذا طابُوا ذابوا ، وإذا ذابُوا خَلَصُوا، وإذا خَلَصوا طَلَبوا ، وإذا طَلَبوا وَجَدوا، وإذا وَجَدوا وَصَلوا، وإذا وَصَلُوا اِتَّصَلوا ، وإذَا اتَّصَلوا لا فَرقَ بَینَهُم و بَینَ حَبیبِهِم»؛

خداوندِ متعال را، شرابی است مخصوصِ اولیائش، که هر گاه از آن بنوشند، مست گردند؛ و وقتی مست گردند، با نشاط شوند؛ و هرگاه با نشاط شوند، پاکیزه گردند؛ و هنگامِ پاکیزگی، گداخته شوند؛ و چون گداخته شوند، خالص گردند؛ و چون خالص شوند، طالبِ محبوب گردند؛ و وقتی طالب و جوینده‌ی محبوب گردند، می‌یابند؛ و چون یافتند، نایل شوند و پیوند خورند؛ و هرگاه پیوند خورند، فرقی بین ایشان و محبوبشان نیست.

 

عشقِ واقعی، رازی است روحانی که از عالمِ غیب، به دل فرود آید و عشق را از آن رو، حبّ نامیده‌اند که بر حبّه ‌ی دل؛ که منبع زندگانی است، فرود آید و آنگاه در جمیعِ اعضای بدن، جاری شود و آن‌ها را در مسیر محبوب، ثابت می‌دارد و در تمام اجزاء صورت محبوب جاری می‌سازد، همان‌طور که گفته‌اند، وقتی که نیشتر، به لیلی، جهتِ فصد زدند، مجنون که در جای دیگری بود، خون از دستش جاری شد.

و گفته‌اند، روزی زلیخا را، فصد کردند و هر قطره از خونش که می‌چکید، نام یوسف بر زمین نقش می‌بست.

و یا اینکه رسول خدا(ص) در میدان جنگ اُحد، دندانش به سنگِ دشمن شکست و اویس قرنی، در بیابان‌های یمن، از خود بی خود شد و دندانش را با سنگ شکست.

 

انسان، اگر چنین برداشتی پیدا نماید و بتواند دین و دانش خود را با این تفکرِ عرفانی، پیوند دهد و فکر و ذکر و توان خود را، صرف رضای محبوب و معبودِ خود، نماید انسانی والا و ایثارگر می‌شود و اگر نتوانست چنین کاری را انجام دهد، دین و دانش و همه چیز برای او، خشک و بی‌روح خواهد بود و او را قانع نخواهد کرد.

دین و دانشی که با عرفان و عشق، عجین شود، پایدار و مستحکم باقی می‌ماند.

عاشق واقعی نشانه هایی دارد:

یک- ظرفیتی والا دارد؛ ترس ندارد و شجاع است. زیرا عاشق، چیزی ندارد و به چیزی چشم ندارد که از زوالِ آن بترسد. عاشقِ خدا، فقط خدا را می‌بیند و می‌خواهد؛ او هم که زوال و مرگ ندارد پس عاشق از چه بترسد؟!

در کتاب آمده است که: بزرگی دید کسی بر قبری نشسته و سخت گریه می‌کند، پرسید: چه شده؟ گفت: معشوقم مرده، بدون او تاب زندگی ندارم! بزرگ گفت: تو خود، مقصرِ چنین وضعی هستی، چرا معشوقی انتخاب کردی که مردنی و زوال پذیر بود؟! پس گریه کن که شایسته‌ی گریه کردنی.

دو- تلخی‌ها را شیرین می‌بیند. زیرا با بینش خود، به هستی نگاه می‌کند نه فقط با چشم ظاهر و دانش خود. وجودِ او، خُم شراب و ظرف عسل است و این شیرینی و مستی را به کام دیگران نیز می ریزد، پس تلخی‌ها، مبدل به شیرینی می‌شوند؛ او اصلاً تلخی نمی‌بیند.

مانند حسین عزیز (ع). تلخ ترین لحظه‌ی عاشورا، شاید شهادت حضرت علی اصغر(ع) بود که فرمود: خدایا! چون در مقابل چشم تو است شیرین است، چون تو می‌بینی گواراست؛ و این شیرینی را در طول تاریخ، به کام هر عاشق واقعی ریخته است.

آنها که زشت می‌بینند و تلخ می‌نوشند، این بدی‌ها از خودشان است که بر عالم، تلقین می‌کنند؛ و بدی آن‌ها هم این است که واقعاً عاشق نیستند.

سه- عاشقِ واقعی از اوهام و وسوسه‌ها دور است. چرا که دلی صاف دارد و دل او، آیینه‌ی تجلیِ یار شده است؛ پس خیالات و وسوسه برای چه؟!

عاشق، هر چه دارد به پای معشوق ایثار می‌کند و هر چه بیشتر ایثار می‌کند، مَنیّت خود را بیشتر از دست می‌دهد. خودی نمی‌ماند، هرچه هست، یکی هست و هیچ نیست جز او. عاشق و معشوق به یک وحدت می‌رسند عاشق چیزی ندارد که به خاطرش دچار اوهام و وسوسه و خیالات شود.

چهار- آلودگی‌ها نمی‌تواند عاشق را آلوده کند. زیرا او دریایی است که با کثافات تیره نمی‌شود. انسانی که مانند ظرفِ کوچکِ آب می‌ماند، در اثر آلودگی و تیرگیِ مداوم، آلوده می‌شود، اما دریا و اقیانوس نمی‌تواند در اثرِ کثافات، آلوده شود. دریا، آلودگی را با هر موجی به ساحل پرتاب می‌کند و به پاکی به راهش ادامه می‌دهد.

پنج- و عاشق، مخلص است. انسانی که به عشقِ مطلق می‌رسد به اخلاصِ کامل هم دست می‌یابد؛ و هر چه عاشق‌تر، مخلص‌تر. او هرگز در هیچ جای رفتار و کردار و گفتارش، شریکی برای معشوق، انتخاب نمی‌کند زیرا می‌داند معشوق، غیور است و شریک ناپذیر.

مردی نزد استاد سلمانی آمد و گفت: برای رضای خدا، سر و صورتم را اصلاح کن. مرد سلمانی شروع کرد با دقت کار کردن. چون کار تمام شد، مرد سکه‌ای درآورد و گفت: بگیر! سلمانی گفت: این چیست؟! گفت: مزدت. سلمانی با ناراحتی گفت: بی انصاف! کجا دیده‌ای کسی کار برای خدا کند و طمعِ مزد، از بنده‌ی خدا داشته باشد؟! آری! عاشق، مخلص است.

مولایمان فرمودند: دیر یا زود سازمانِ طبیعت از هم می‌پاشد و طبایعِ تندخو و ماجراجو، از غوغا و آشوب باز‌می‌ایستند.

زمان، قیافه‌ی دیگر به خود می‌گیرد و جهان، جلوه‌ی دیگر. در آن کشور، عشق، حاکمِ مطلق باشد و عشّاق، روشن چهره و روشن دل ‌باشند. فرشتگان، هر چه شیرین‌تر بخندند و قهقهه زنند؛ و اهریمنانِ تباهکار را دور باش گویند. دنیادارِ مال پرست، با همان چهره‌ی چرکین و روحِ آلوده، سر از خوابِ غفلت برآورد و قدم در جرگه‌ی زیبایان گذارد؛ وای، که چه‌قدر وحشت خواهد کرد و تا چه اندازه سراسیمه خواهد شد چون آنجا را، از کشاکش بازرگان‌ها و داد و ستدِ دنیا، آرام بیند؛ و از دینار و درهم اثری نیابد؛ و همه را پاکدامن؛ و همه را سپیدپوش بنگرد؛ و خود از چهره‌ی سیاه و جامه‌ی لکه دارِ خویش، شرمنده و خجل گردد؛ و انگشت ندامت بگزد؛ و به شدت پشیمان گردد که چرا گوهرِ عشق، نیندوخته است تا از لذتِ عشقبازی برخوردار و کامیاب باشد؟!

آن‌جا، در آن رستاخیز بزرگ که کالاهای دو جهان را به بازار آورند، رونق و رواجِ ویژه، عشق است فقط عشق.

 

لقمه‌ی عملی:

باید همواره ظرافت و درایت و خردمندیِ عاقل؛ انعطاف پذیری و نرمیِ کودکی؛ حساسیت یک هنرمند؛  قوه‌ی درکِ یک فیلسوف؛ پذیرش و تسلیمِ یک قدّیس؛ تحمل و شکیبایی یک فدایی؛ دانشِ یک دانشمند؛ و خودداری و شجاعتِ یک مؤمن را دارا باشی. آن‌وقت خواهی دید که عشق و عاشقی، دوای همه‌ی دردهاست.

 

خدایا! علاوه بر همه‌ی نعمتهای بی‌حد و مرزت که به ما داده‌ای، عاشقی را هم مرحمت کن تا با چشمِ دل، تو را ببینیم و از این تنهایی بی حساب، در میانِ این جمعیتِ انبوه، خلاصی یابیم. آمین.

 

ذکر: «یا رئوف» ۲۸۷ مرتبه، سختی‌ها را آسان می‌کند، ترس را از بین می‌برد و برای برآمدن حاجات مفید است.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۱۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: سجده

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۸ ق.ظ

 

دنیا، سرزمین تقدیر و تشکر است و در قالبِ یک قاعده‌ی عقلانی، شُکر منعم واجب است؛ و بهترین نوعِ شکر برای بهترین‌هاست؛ و زیباترین نوعِ تشکر، در قالب یک سجده‌ی ساده انجام می‌شود که هم به خداوند منان اختصاص دارد و هم کاربردی و عملی است؛ و نه صرفاً زبانی.

زندگی انسان، همان آواز آسمانی است و آواز ما را هم، آوای الهی گویند.

همه چیز، موسیقی معنوی می‌خوانند و تسبیح می گویند.

در سجده های طولانی، باید از خداوند که بهترین هاست تشکر کرد سپس تارِ وجود خویش را نواخت.

آیا تا به حال این کار را انجام داده‌ای؟! مبادا هرگز صدای تارِ درونت را نشنیده باشی؟!

 

در فرهنگ عارفان، همیشه سخن از سحر است و سجده‌ی شکر؛ آسمانیان و زمینیان همه باید، باهم آوازِ بلند خداوند را بخوانند «والنَّجمُ والشَّجرُ و یَسجُدان» ستارگان آسمان، درختان و گیاهانِ زمین، همه در سجده برای خداوند هستند و آوازِ تسبیح، سر داده اند.

آری! سجده، شیرین‌ترین سرودی است که هر موجودی توسط آن، خودش را به توحیدِ ناب و حقِ محض نزدیک می‌سازد.

سوختنِ عاشقانه را در سجده‌گاه، باید تمرین کرد؛ و پروازِ عارفانه را در سجده باید تجربه نمود.

 

سجده و اثرات آن:

  • آرامش آرمانی:

انسان، روحش به چه چیزی آرامش می‌یابد؟ اگر تمام انسان ها، در مقابل کسی، زانویِ شاگردی بزنند، اگر همه‌ی بشریت، پشت سرِ کسی به او اقتدا کنند، اگر کل ِجهان را به کسی هدیه بدهند، اگر قدرت جهانی را به کسی بسپارند، اگر اسمِ کسی بر تابلوهای طلایی نوشته شود، اگر تاریخِ جهان را به نام کسی ثبت کنند، اگر برای تفریح، تمام جهان را گردش کنند، اگر تمامِ حرکات و سکناتِ زندگی کسی را نفس به نفس، به فیلم کشیده و عکس بردارند، ذره ای از آن آرامش آرمانی را به دست نخواهند آورد، زیرا که این آرامش فقط در تکیه بر خداست که ایجاد می‌شود.

در زندگی، چه کسی غیر از خدا می‌تواند رازدار انسان باشد؟غیر از خدا چه کسی می تواند پناهگاهی مطمئن برای انسان محسوب شود؟ غیر از خدا، چه کسی می تواند رفیقی شفیق، دلسوز و بی توقع باشد؟ آری فقط با داشتنِ خدا و تکیه بر او می‌توان به آرامش آرمانی رسید.

 

  • تواضع و تقرب:

اوجِ تواضع بنده را باید در سجده جستجو کرد. علی(ع) فرمودند: هنگامی که انسان، نماز می‌خواند ساییدنِ گونه ها به خاک، نشانه‌ی تواضع؛ و گذاردنِ اعضای شریف بر زمین، دلیلِ کوچکی و حقارت است. آری! سجده‌گاه، آموزشگاهی است که بنده‌ی خدا، تواضع، تقرب جستن، خلوص، تزکیه، تنهایی، تفکر و تکلیف را در آن تجربه می کند و به صورت عملی و کاربردی تمرین می کند.

 

  • تشکر و تذکر:

جایی که «شعاعِ شمس» برای خدا، سجده می‌کند چرا انسان بر خداوند سجده نکند؟! چرا انسان، تشکرِ زیبا به جا نیاورد؟ در تمام آسمان ها، جایی را نمی‌توان یافت که بر آن، فرشته‌ای در سجود؛ یا کوشنده ای در تلاش نباشد. اگر آسمان، سجده‌گاهِ فرشتگان است چرا دنیا، فرودگاه و سجده‌گاهِ عاشقانِ حق نباشد؟ مگر شکر نعمت واجب نیست؟! خدا را چگونه می‌توان شکر کرد؟

 

  • استکبار زدایی:

امام علی (ع) فرمودند: شما را به خدا، شما را به خدا، بپرهیزید از سرکشی در این جهان؛ و بترسید از کیفرِ ناخوشایندِ ستم در آن جهان؛ خودبینی، بزرگترین و دهشتناکترین دامی است که شیطان بر سر راهِ بندگان خدا گسترده تا راهِ رسیدن آنها به خدا را ببندد اما خداوند، بندگانِ با ایمانِ خود را، از این آسیب بر کنار می دارد، با نمازها و زکات‌ها و روزه گرفتن‌های دشوار، اندام‌هایشان بیارامد؛ و دیده‌هایشان خاشع شود. و سبک ساختنِ دل‌هایشان؛ و بردنِ خودبینی از ایشان، به فروتنی در عبادت‌هاست.

البته سجده، چیزی نیست که بشود در یک لقمه، از آن سخن گفت و یک لقمه از آن را تناول کرد، اما به اندازه‌ی همین یک لقمه، خوب است که بدانیم:بنده، در هیچ حالتی به اندازه‌ی حالت سجده، به خدا نزدیک نمی‌شود که فرمودند: می‌شود با یک سجده، هفت حجابِ بین خود و خدا را پاره کرد و به قرب الهی رسید. که خداوند فرموده: «سجده کن و تقرب جوی»

امام صادق (ع) فرمودند: به خدا سوگند، کسی که حقِ سجود را به جای آورد و سجده‌ی حقیقی کند، به هیچ عنوان، زیان، متوجهِ او نخواهد شد. اگر چه در تمام مدتِ عمر خویش، یک‌بار چنین سجده‌ای را به‌جا آورد.

این روایت مثل عسل شیرین است، بلکه شیرین تر. حضرت فرمودند: برای هر نَفَس از نَفس‌های شما، شکری بر تو لازم است، بلکه هزار شکر یا بیشتر. و برای هر سجده، هزاران سجده‌ی شکر، واجب است و برای هر سجده‌ی شکر، هزاران سجده‌ی شکرِ دیگر و به دنبال آن بی نهایت سجده‌ی شکر، برای بی نهایت نعمت‌های مادی و معنوی.

 

حقیقت سجده چیست؟

حقیقت سجده این است که همان طور که در حالتِ سجده، چشمان شما هیچ چیزی را نمی‌بیند، قلب و روح شما هم متوجه هیچ چیز، جز خدا نباشد، هیچ نبیند و نخواهد؛ این حقیقت سجده است.

مرحوم عارف ربانی، میرزا جواد ملکی تبریزی می نویسد: من از برخی بزرگان پرسیدم: کدام یک از اعمالی که شما تجربه کرده‌اید، اثرش در قلب بیشتر است؟ فرمودند: سجده‌ای طولانی در هر روز، که ادامه داشته باشد و گفتنِ ذکر یونسیه در آن سجده، به طوری که در حال سجده، روحِ خود را اسیر و گرفتار و مغلول در زندان نفس ببینیم و خلاصی آن را از خدا بخواهیم.

 

بیایید همه با هم سجده‌ی شکر به‌جا آوریم و ثواب آن را به روح ساجده‌ی عالم صدیقه‌ی طاهره (س) هدیه نماییم.

 

لقمه‌ی عملی:

بیایید از امروز حسابِ داشته‌هایمان را داشته باشیم نه حسابِ باخته هایمان را؛ و حسابِ نعمت هایمان را داشته باشیم، نه حساب مصیبت هایمان را؛ و حسابِ دوستانمان را داشته باشیم، نه حساب دشمنان خود را؛ بیاید حساب سلامتی‌مان را داشته باشیم نه حساب بیماری‌های خود را؛ آن‌وقت روزانه، سجده‌ی شکری به‌جا خواهیم آورد و از زندگی لذت خواهیم برد.

 

ذکر: در سجده، ۱۹ مرتبه «یا وهّاب» فقر و تنگی معیشت را دور می کند.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۸
خادمه الزهراء

 

بنده، وقتی به ثبات در توحید رسید و یقین پیدا کرد به اینکه فاعل و مؤثری جز خدا در عالم، وجود ندارد و هر چه در گذشته‌ی او واقع شده؛ و آنچه در آینده اش رخ می دهد، خواه از طریق عوامل طبیعی، خواه به دست عوامل انسانی؛ و خواه از طریق عوامل ماوراء طبیعی؛ همه کار خداست. چنانچه به خدایی که تنها حادثه آفرینِ زندگی اوست و به کارهایی که خدا می کند حُسن ظن و اعتماد پیدا کند، وجودش سرشار از آرامش و شادی و امید می شود.

آنچه زمینه سازِ حسن ظن و اعتماد به خدا و کارهای خداوند در فرد است، از یک سو بررسی و تأمل در مورد کارهایی است که خداوند، تا به حال نسبت به او انجام داده است؛ و از سوی دیگر، تفکر و دقت در صفات و خصایل الهی است که منشأ کارهای خدا می باشند؛ و دیگر اینکه بنده، با دقت در اسماء حسنی و صفات حضرت حق در می یابد که خداوند:

1)  همواره بیدار و متوجه خلق خویش است و لحظه ای از آنان غافل نیست.

2)  به مصالح خلق آگاه و عالم است و ذره ای جهل یا خطا در تشخیصِ مصالح بندگان، در موردش قابل تصور نیست.

3)  غنی مطلق است و آنچه را به مصلحت خلق و مورد نیاز آنان است، در اختیار دارد.

4)  سخاوتمند و جواد و کریم است و ذره ای بخل در برآوردنِ خواسته ها و تأمین مصالح بندگانش، در مورد او تصور پذیر نیست.

5)  خیرخواه خلق و مهربان و رئوف و رحیم به بندگانش می باشد و نسبت به آنان بی تفاوت و بی‌احساس و بی‌عاطفه نیست.

6)  در عملی ساختن اراده‌ی خویش، مبنی بر تأمین مصالح و رفع حوائج بندگان، توانمند و مقتدر است و ضعف و ناتوانی در ذاتش راه ندارد.

7)  در کار خویش، خبره است و خطا و اشتباه در کار او ناممکن است.

مطلقا از کسی با چنین ویژگی، امکان اینکه جز خیر و نیکویی سر زند، وجود ندارد.

چه حکایت زیبایی است حکایت بهلول و هارون؛ هارون گفت: می خواهم چیزی به تو دهم، چرا نزد ما نمی آیی؟! بهلول گفت: من از تو چیزی نمی خواهم به چند دلیل:

اول اینکه تو نمی دانی من به چه احتیاج دارم!

دوم اینکه نمی دانی چه وقت احتیاج دارم!

سوم اینکه نمی دانی به چه اندازه احتیاج دارم!

چهارم اینکه نمی دانی در آنچه که می خواهم خیر است یا شرّ!

و اینکه، عطای امروزِ تو، منت فردای تو را دارد؛ من اربابی دارم که می داند چه می خواهم، چه وقت می خواهم، به چه اندازه می خواهم، او می داند خیر و شر من در چیست؛ و هرگز در عطایش منتی وجود ندارد.

با اینکه در این روحیه، سراسر خیر و امید و شادی برای بنده نهفته است اما آن جوادِ کریم، برای همین روحیه بهشت در نظر گرفته و می فرماید: بندگانم باید به رحمت من اعتماد کنند و به فضل من امید بندند و با حسن ظن و خوش گمانی به من آرامش پیدا کنند؛ پس در آن حال، رحمتم را درخواهند یافت؛ و منت و لطفم آنان را به بهشت می رساند و مغفرت و بخششم جامه‌ی عفوم را بر آنان می پوشاند، پس همانا من، خدای مهربان و رحمت بخشم و به این نام نامیده شده ام «الرحمن و الرحیم»"

پس دیگر ناامیدی و یأس برای چیست؟! وقتی خدایی داریم حاضر و ناظر و قادر؛ خدایی داریم که هم می داند و هم می تواند.

امام صادق (ع) فرمودند: اگر خداوند، عهده دارِ روزی شماست، پس نگرانیت برای چیست؟! و اگر همه چیزها بر اساس قضا و قدر الهی است، پس اندوهت برای چیست؟!

و در قرآن هم خداوند فرموده: کسانی که به خدا گمان بد برند؛ بدی، بر گِرد آنان حلقه خواهد زد.

بیایید باور کنیم که او، هوای ما را دارد و از همین نزدیکیها به ما نگاه می کند.

 

مردی مُضطر، شبی به مسجد پناه برد و ختم «بسم الله الرحمن الرحیم» برداشت. با ناله و گریه او را صدا می زد، حاکم شهر، در خواب بود، ندایی شنید: برخیز! بنده‌ی من، درمانده شده و در مسجد، مرا می خواند. 700 درهم ببر تا قرضش را ادا کند و از غصه درآید.

حاکم برخاست، کیسه‌ی درهم را برداشت، به مسجد رفت و کنار او نشست، کیسه‌ی درهم را جلوی او گذاشت و گفت: بردار!

او گفت: من چیزی از کسی نمی خواهم، خواهش کرد، مرد رد نمود، حاکم دستهای او را بوسید، پاهایش را بوسید، التماس کرد: این خیر را از من دریغ نکن! من مأمور خدایم. مرد گرفت و شکر کرد، حاکم کاغذی داد و گفت: نشانی من است، هر وقت کاری داشتی بیا.

مرد نگرفت و گفت: من یاری دارم که وقتی به در خانه اش می روم، صدایش می زنم، حاکم شهر را به سراغم می فرستد تا دستهای مرا ببوسد، خواهش کند و مشکلم را حل نماید؛ من تا زنده ام جز درِ او، به درِ دیگری نخواهم رفت!

لقمه‌ی عملی:

امروز، دوستی را در حق دوستان خود تمام کنیم، خداگونه دوستی کنیم.

دوست خوب، غمها را از بین نمی برد اما کمک می‌کند با وجودِ غمها، محکم بایستیم درست مثل چتر خوب که باران را متوقف نمی‌کند اما کمک می‌کند، آسوده زیر باران قدم بزنیم.

قوی باش و امیدوار

گفت پیغمبر اگر کوبی دری               عاقبت زآن در برون آید سری

گر نشینی بر سر راه کسی                 عاقبت بینی تو هم روی کسی (یا عزیز زهرا(س))

 

ذکر امروز: «یا ذالجلال و الاکرام» هزار مرتبه

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۲
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: مراقبت

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۱۴ ق.ظ

 

مراقبت، بهترین سرمایه‌ی تجارت، برای دستیابی به سعادت است.

انسان از شروع زندگی، مجبور به کار و فعالیت و حرکت و کوشش است. این حرکت و کوشش یا در ارتباط با خدا، یا با جهان؛ و یا با خلقِ خداوند است؛ و حرکت و کوششِ او، یا مایه‌ی نجات و یا عامل هلاکت است. چنانچه کوشش او، در ارتباط با آن سه واقعیت یعنی خدا و جهان و خلق، بر اساسِ حق و حدود الهی باشد، مایه‌ی سعادت، وگرنه مایه‌ی شقاوت و ذلت و خسرانِ دنیا و آخرت است.

برای سالم ماندن از هر ضرری؛ و پاک ماندن از هر ناپاکی؛ لازم است انسان دارای دو نظر؛ و دو دقت گردد: یکی قبل از عمل و دوم توجه به اصلِ عمل.

دقت اول اینکه، بنگرد عمل را که انجام می دهد، مُحرّکش چیست؟ آیا رضای خداست، یا هوای نفس و خوش آمدِ شیطان. لازم است برای انجام عمل، هیچ عجله ای نکنیم، همه‌ی جوانب را در نظر بگیریم، و دقت کنیم که اگر دلیلِ عمل، عشق به خدا و رضای خداست، انجام دهیم و اگر، دلیلِ عمل، هوای نفس و وسوسه‌ی شیطان است، از خداوندِ حاضر و ناظر، خجالت کشیده و عمل را انجام ندهیم.

در روایت داریم: برای هر کاری که شما انجام می‌دهید، سه پرونده باز می‌کنند و سه نوع سؤال، طرح می کنند:

یک- عمل را برای چه انجام دادی؟     دو - چگونه انجام دادی؟     سه - برای چه کسی انجام دادی؟

و این کار، آن‌قدر دقیق و رقیق است که رسول خدا(ص) فرمودند: از شما در مورد سرمه‌ی چشم، و ریختن گِلِ دیوار مردم با دو انگشت؛ و لمس کردن لباس برادرت، سؤال خواهد شد!

و اما نظر دوم:

به اصلِ عمل است. باید مراقبت کنیم وقتی کاری را برای خدا انجام می دهیم، آن کار را کامل و جامع و دقیق بر طبق اصول، انجام دهیم. یعنی سیرت و صورتِ عمل را، کامل به‌جا آوریم، اگر اینطور مراقبت کردیم، هیچ عملی از اعمال، به هدر نخواهد رفت و نزد خداوند بی‌مزد و اجر نخواهد ماند.

با این دو نظر، از آلوده شدن به گناه و افتادن در دام خطرناک نفس، در امان خواهیم بود.

فواید مراقبت:

مراقبت، نعمتی بزرگ از نعمتهای معنویِ الهی است که انسان باید با کمال شوق، آن را از خدا بخواهد و مقدمات آراسته شدن به آن را فراهم آورد.

مراقبت نسبت به تمام نعمت‌های معنوی، همانند ریشه، نسبت به درخت؛ و همچون پایه، برای ساختمان؛ و عمود و ستونِ خیمه است.

مراقبت برای نفس و روح، به منزله‌ی روح برای جسم؛ و مانند نور برای دیده؛ و همچون خورشید نسبت به موجوداتِ جهان است.

مراقبت اگر نباشد، ایمان نخواهد بود؛ ایمان که نباشد، عمل صالح و اخلاق حسنه نخواهد بود؛  اخلاق و عمل که نباشند، انسانیت نخواهد بود؛ انسانیت که نباشد از آدمی جز شرّ و ضرر و ایجادِ مشکل برای خود و دیگران، چیزی صادر نخواهد شد.

مراقبت؛ یا به تعبیری دیگر، توجه به هر برنامه و عاقبتِ آن؛ بیداری نسبت به کلیه‌ی امور و نتایج آن؛ بهترین وسیله‌ی نجات و برترین و پرسودترین آهنگ الهی، در نوایِ جانِ انسان است.

مراقبت از شرّ نفس یعنی در امان از خطر شیطان و شیاطین؛ و در مصونیت از همه‌ی حوادث؛ و قرار گرفتن در سلامت و راحت.

بیایید از همین الآن مراقبت را شروع کنیم که فرصت بسیار کم؛ و عمر چون حرکتِ آب در رودخانه، سریع و تند می‌گذرد.

آری، بدان که روزهای عمر، به منزله‌ی فرسخ هاست. و ساعت ها، به منزله‌ی میل هاست. و نَفَس‌ها، به منزله‌ی گام‌هاست. و اکنون نمی‌دانی که از این منزل، چقدر مانده، شاید گامی چند، بیشتر نمانده باشد.

بیایید هر چه را که مانده، با مراقبت طی کنیم و احوال مراقبان را کسب کنیم. اهلِ مراقبه، ذوقِ خلوت و بندگی دارند.

 

می گویند زنی نابینا، همه شب تا وقت سحر، برای عبادت بیدار بود. چون سحر می‌رسید، با صدایی حزین می گفت: «الهی! بندگانت شب را گذراندند و به رحمت و فضل و مغفرتت سبقت گرفتند، تو را به تو می‌خوانم، نه به غیرِ تو؛ مرا در گروهِ سبقت گیرندگان به رحمتت قرار ده؛ مقامم را در بهشت در زمره مقربین بالا بر؛ مرا به بندگان شایسته ات ملحق کن؛ تو ارحم الراحمین و اعظم العظماء و اکرم الکرمایی؛ ای کریم!» آنگاه به سجده رفته تا فجر، "یا رب یا رب" می گفت.

آری، مراقبانِ واقعی، عطش وصف ناپذیر در مناجات با خدا دارند.

و دیگر اینکه مراقبان، در همه احوال، محبت خدا را نسبت به خود احساس می‌کنند و قدرشناس این نعمت بزرگ اند.

 

بزرگی گفت: کنیزی داشتم که از احوالات او تعجب می‌کردم، بعضی شب‌ها می‌دیدم در گوشه‌ای سر به سجده گذاشته و می‌گوید: به محبتی که به من داری، مرا بیامرز! به او گفتم: اینگونه نگو، بگو: به محبتی که به تو دارم. گفت: خیر، او بود که به محبتش، مرا خلق کرد و به محبتش، مرا از شرک نجات داد و به عشقش به من، دیده‌ام را در این دل شب، بیدار نگاه داشت در حالی‌که چشم‌ها در خوابند.

آری، درک این محبت، از احوال مراقبان است. از احوالِ آنان که مانند زنبور دربانِ کندوی عسل، در مقابل درِ دل، به مراقبه نشستند تا هیچ غیرِخدایی را راه ندهند.

و ترس از خدا در همه جا از احوال مراقبان است.

 

گفت: آهنگری را دیدم که دست در کوره‌ی داغ آهنگری می‌کرد، آهن سرخ شده را خارج می‌کرد و آتش در او تأثیر نداشت، از او پرسیدم: این چگونه است؟! گفت: در دوران قحطی، زنی نزد من آمد و گفت: یتیم دارم، گرسنه‌اند، گندمی به من بده. به او پیشنهاد ناصوابی دادم، رفت و دوباره آمد، باز همان سخن را گفتم، این کار سه مرتبه تکرار شد، سرانجام او گفت: راضی هستم به شرط اینکه مرا جایی ببری که کسی نباشد، قبول کردم. روزی، خانه را خالی کردم، او را به خانه بردم، گفتم: حجاب بردار، دیدم می لرزد، گفت: شرط را به‌جا نیاوردی! گفتم: در این خانه، هیچکس نیست، خانواده را بیرون کرده‌ام، خانه را خالی نموده‌ام. گفت: ای بی انصاف! خانواده‌ات را بیرون کرده‌ای، آیا خدا را هم بیرون کرده‌ای؟! آیا خدا کسی نیست؟!

بدنم به لرزه افتاد، گفتم: برو، تو خواهر من هستی، مایحتاج یتیمانت را می‌دهم. دستش را بالا برد و گفت: خدایا، این مرد مرا نزد جده ام فاطمه(س) شرمنده نکرد، تو هم به خاطر فاطمه (س)، آتش دنیا و آخرت را بر او سرد گردان. دعایش برایم مستجاب شده است.

آری، مراقب می‌داند که یکی مراقب اوست.

 

لقمه‌ی عملی:

هیچ وقت از خودمون پرسیدیم قیمت یک روز زندگی چند است؟  ما که قیمت همه چیز را با پول می‌سنجیم، تا به حال شده است از خدا بپرسیم: خدایا یک دستِ سالم چند است؟! یک چشم سالم چقدر می ارزد؟! چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنمان، بپردازیم؟! ما همه چیز را مجانی داریم و شاکر نیستیم! امروز، سجده‌ی شکر به ‌جا آوریم.

 

ذکر امروز: ۲۹۰ مرتبه «یا فاطِرَ السَّماوات وَ الاَرض»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۱۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: ذکر

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۰۸:۵۵ ق.ظ

 

ذکر یعنی یاد کردن، به یاد آوردن. ذکر خدا یعنی یادکردن خداوند. ذکر خدا شرایطی دارد که بدون آنها محقق نخواهد شد؛ و اثراتی دارد که نوع و مسیر حرکت معنوی ما را مشخص می‌کند. ذکر خدا، برای پیوستن به اوست و برای این است که انسان، دچار غفلت و فراموشی نشود، اما باید توجه داشته باشیم که ذکر، باید مداوم باشد و تداوم داشته باشد زیرا با عدمِ تداومِ ذکر، عبد، دچار غفلت شده؛ و غفلت مانع بسیار مهمی در پیشرفت او خواهد بود. به همین جهت، مداومت در ذکر؛ و پرهیز از غفلت در مسیر خودسازی، اهمیت ویژه‌ای دارد.

کسی که می خواهد تازه شروع به مداومت در ذکر کند، باید بداند که این امر، دشوار و سنگین است و گویا قلب، تمایلی چندان، نشان نمی‌دهد زیرا عادت به این امر ندارد.

علما مثالی زده‌اند که: کسی که در طول زندگی، به غیرِ خدا عادت کرده و اُنس گرفته و به دیگران دلبسته شده است، نمی تواند مداوم یاد خدا باشد؛ و پی در پی دچار غفلت می شود، مانند پرنده‌ای که سال‌ها، آشیانه‌ای داشته و به آن اُنس گرفته؛ وقتی او را به آشیانه‌ی جدیدی می‌آورند، با کمترین غفلتی، به آشیانه‌ی قبلی باز می‌گردد مگر آنکه، آنچنان مراقبش باشند که تا مدتی، نتواند به آشیانه‌ی قبلی بازگردد و به تدریج به منزل جدید خود، اُنس گیرد و عادت کند. قلب انسان هم به سبب اُنس با غیرِ خدا، همین‌طور است؛ ذکر مداوم، دل را به تدریج با خدا اُنس می دهد.

چرا این همه به ذکر سفارش شده و در قرآن برای آن حد و اندازه ای قرار نداده و برایش زمان و مکان مخصوصی قرار نداده اند؟!

البته قرآن در آیاتی سفارش کرده است که در برخی ساعات، حتماً به ذکر الهی مشغول باشیم؛ اما اهمیت موضوع در یک چیز است و آن اینکه اگر بنده، از یاد خدا غافل شود و پروردگار خویش را فراموش کند، خداوند نیز او را فراموش خواهد کرد و به حال خود، واگذارش می‌کند.

خداوند در آیه‌ی ۵۱ سوره‌ی اعراف می‌فرماید: «امروز ما آنها را فراموش می‌کنیم همان گونه که آنها لقای چنین روزی را فراموش کردند» و همچنین می فرماید: «پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم و شکر مرا گویید و کفران نکنید.» خداوند صریحاً در این آیه می‌فرماید، اگر می‌خواهید شما را یاد کنم، مرا یاد کنید.

مرحوم علامه طباطبایی همیشه در سخنان و پندهای خود به شاگردانش، به این آیات اشاره می‌فرمودند و هرگاه از ایشان، پند و ذکری می‌خواستند، این آیه را با حالت مضطرب و نگران تلاوت می‌کردند و بسیار متأثر می شدند و حتی تا پایان عمر شریف خود، برای نصیحت و تذکر بر خود و دیگران، به این آیه تمسک می‌کردند.

چنین حالتِ اهل معرفت، گویای آن است که دوام ذکر اهمیت ویژه‌ای دارد و فراموشی و غفلت، چنان تکان دهنده و نابودکننده است که اهل معرفت، از یادآوریِ عواقب سوء آن، به وحشت می‌افتند.

آیا واقعاً ترسناک نیست که اگر این عمل را فراموش کنیم خدا هم ما را فراموش خواهد کرد؟! چرا مردی مانند علامه از ترس می‌لرزد؟!

زیرا او می‌داند اگر خداوند، انسان را به دست فراموشی بسپارد، انسان به سرپرستی شیطان در می‌آید و به طور حتم، سرانجامش گمراهی و هلاکت خواهد بود.

چرا ترسناک نباشد در حالی‌که انسان، دو دشمن قوی دارد که همیشه بیدار و آماده باش هستند و منتظر فرصت؛ یکی شیطان و دیگری نفس؛ که هر لحظه به دنبال گمراه کردن انسان هستند.

ذکر خداوند، باعث پیروزی انسان؛ و غفلت از ذکر خدا، باعث شکست در مقابل این دو دشمن است. خطر از این بیشتر که در قرآن فرموده است: «و هر کس از یاد خدا روگردان شود، شیطان را به سراغ او می‌فرستم، پس همواره قرین اوست و آنها، این گروه را از راهِ خدا، باز می‌دارند در حالی‌که گمان می‌کنند هدایت یافتگانِ حقیقی‌اند»

و اما لذت بخش‌ترین مزه‌ی ذکر، آن است که امام ششم (ع) فرمودند: «یاد خدا را به جهت آنکه او، تو را یاد می‌کند؛ داشته باش زیرا او، تو را یاد کرده که تو، او را یاد می‌کنی و او، از تو غنی است؛ او که یادت می‌کند بسیار بالاتر و دل چسب‌تر و کامل‌تر از ذکر توست. و اگر به این معرفت دست یابی، خضوع و حیا و انکسار پیدا می‌کنی؛ و اینها اثری دارد و آن، دیدنِ فضل و کرم خداست؛ اینجاست که انسان، برای خدا خالص می‌شود و طاعاتِ خود را کوچک می‌شمارد، اگرچه زیاد باشد؛ ولی اگر ذکرِ خودت را دیدی؛ ریا؛ و عُجب؛ و سفاهت؛ و تندی با خلق؛ و زیاد شمردن عبادت؛ و فراموش کردنِ کرم و فضل الهی به دنبال دارد و همه‌ی اینها، دوری از خدا را درپی می آورد. پس، روز به روز، هر چه بگذرد، وحشتِ انسان از خدا، بیشتر و بر اُنس او به غیرِ خدا، افزوده می‌شود، پس کسی که می‌خواهد خدا را یاد کند باید بداند مادامی که خدا، بنده را با توفیق و جذبِ خویش، یاد نکند، انسان، قدرت بر ذکر ندارد.»

پس اکنون که خدا، به تو عنایت کرده است و می‌توانی ذکر خدا را بگویی؛ چگونه شکر این نعمت را به‌جا خواهی آورد که اجازه داده است او را بخوانی و صدایش بزنی؟!

 

ذکر: امروز صدایش کنیم «یا حاضِرُ یا ناظِر»

 

لقمه‌ی عملی:

غرور، بدترین دشمن است. تندرستی، با ارزش ترین دارایی است. بی تفاوتی، دردناک‌ترین انتقام است. آسایش و آرامش، بهترین نعمت است. امروز، تواضع را تمرین کنیم. تندرستی را قدر بدانیم. نعمتها را شاکر باشیم. و بی تفاوت نباشیم.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۰۸:۵۵
خادمه الزهراء

گرچه همچو منی را جرأت ورود به وادی غربت امیرالمؤمنین نیست که نه معرفتش موجود است و نه عِلمَش حاصل گردیده است، بلکه فقط به عنوان تلاشی کوچک، در جهت اینکه از جانب شما محبان مولا علی(ع)، دیده شوم و از دعای خیر شما بزرگواران برخوردار گردم.

در مطالب گذشته تلاش کردیم از زبان آیات و روایات، مطالبی را خدمت شما ارائه کنیم که هم کامل و هم جامع و هم جذاب هستند.

(متن سخنرانی‌های استاد در ایام فاطمیه سال 95 که با عنوان «به بهانه غربت امام علی علیه السلام» ایراد شده، از طریق لینک زیر قابل دریافت است: )

8کلیک کنید8

امام رضا (ع) فرمودند: شما فقط سخنان ما را برای مردم بیان کنید، سخنان ما آنقدر جذّاب و شیرین است که شنونده ناخودآگاه به سوی آن جذب خواهد شد.

ذکر

فردا صبح چهارشنبه (مقارن با شهادت حضرت زهراء)، چهل مرتبه خوانده شود:

بسم الله الرحمن الرحیم بِفَضلِ بسم الله الرحمن الرحیم بِبَرَکَةِ بسم الله الرحمن الرحیم یا اَباَالغَیث أَغِثنی، نادِ علیّاًّ مَظهَرَ العجائِب تَجِدهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوائِب کُلِّ هَمٍّ وغَمٍّ سَیَنجَلی بِولایَتِکَ یا علیُ یا علیُ یا علی

 

هدیه به روح بلند مظلوم عالم و مظلومه عالم، حضرت علی(ع) و فاطمه(س) صلوات.

هدیه به روح مطهر علمای اسلام و همه‌ی آن‌هایی که بین ما بوده‌اند و نیستند صلوات.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۴:۰۳
خادمه الزهراء

پرچم یا زهرا و ذکر یا علی ادرکنی

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۰۴ ب.ظ

کم‌کم در آستانه‌ی شهادت مظلومانه‌ی حضرت زهرای اطهر سلام‌الله‌علیها قرار گرفته‌ایم.

عاشقان اهل بیت علیهم‌السلام هر کجا که هستند، در تلاش هستند ایام فاطمیه را رونق بخشند و در راستای بزرگ‌داشت این ایام، قدمی هر چند کوچک بردارند. بیایید در این ایام باقی مانده تا شهادت ایشان، پرچم «یا فاطمه» بر درِ ِخانه‌هایمان نصب کنیم و حرمت نهادن به عزای این عزیز را، از هر امری به خود واجب‌تر بدانیم، و مثل فرزندِ مادر جوان از دست داده، چهره‌ی عزا به خود بگیریم و حتماً ساعتی را برای شرکت در مجالس آن حضرت اختصاص دهیم.

بدانیم خداوند متعال هیچ گونه عذری را در رابطه با کوتاهی در حق ائمه اطهار و اُم‌الائمه(س)، نخواهد پذیرفت. ابراز محبت به اهل بیت علیهم‌السلام و نشان دادن این حُب از مسائلی هستند که پیامبر خدا (ص) تمام مسلمانان را به آن امر نمود.

 

 

اما ذکر امشب

۱۲ شب برای هر حاجتی ۱۰۰ مرتبه بگویید: «یاعلی ادرکنی»

 

برای فرج منتقم خون حضرت زهرا سلام‌الله علیها صلوات.

هدیه به روح مطهر علمای اسلام و همه‌ی آن‌هایی که بین ما بوده‌اند و نیستند صلوات.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۰۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: نـور

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۰۴ ب.ظ

نور، انسان را به یاد زندگی می اندازد، به یاد حرکت، به یاد رشد و بالندگی، به یاد خورشید و انرژی، به یاد معنویت، به یاد پاکی، به یاد ایمان.

فرموده‌اند: مؤمن در پنج نور است؛ مبدأش نور، حرکتش در دنیا نور، مرگش در نور، قیامتش در نور؛ و مقصد و نهایتش هم در نور.

امام ششم (ع) فرموده‌اند که: انسان، برای طی معارج و عروج، مدارجی را باید طی کند تا از فرش به بطنِ عرش، راه یابد؛ آن مدارجی که باید طی شود، آیات قرآنی است؛ عمل به تک تک آیات قرآن؛ و این ممکن نخواهد شد مگر به پاکی و طهارت و نورانیت.

برای کسب نورانیت، وسایلی در اختیار ما قرار داده اند که حقیقتِ آنها از نور است، جنس آنها نورانی است؛ و آن نور را به صاحبِ نور منتقل می‌کنند .

شاخصه‌ی آنها، وضو است؛ به‌طوری‌که مستقیم فرمودند: «الوُضوء نورٌ»؛ وضو گرفتن نور است و در روایت دیگر آمده‌است که: اگر قبل از اینکه وضویت باطل شود، وضو بگیری؛ نور بر نور است؛ «الوُضوء عَلی الوُضوء نورٌ عَلی نور»

رسول خدا (ص) فرمودند: امت من، روی سپید و دست و پای سپید باشند از اثرِ دست و روی شستن؛ بدان که خدا، چون نماز را واجب کرد نخواست که بندگان وی، آلوده به دنیا، به خدمت آیند، به ایشان فرمود که وضو بگیرند و این را به چهار عضو مخصوص کرد:

اول به صورت؛ زیرا که آدم به سوی میوه‌ی ممنوعه، اول رو کرد.

دوم به قدم؛ به سوی آن حرکت کرد.

سوم به دست؛ از آن برداشت.

چهارم، به سر؛ نهاد به نزد حوا آورد.

خداوند امر کرد بشر، این چهار عضو را به آب بشوید که البته در همه‌ی زمانها، بنی آدم، وقتی اراده‌ی گناه می کنند این چهار عضو، اعضای اصلی در انجامِ آن می‌باشند.

از طرف دیگر، چون تاریکی و نور در یک نقطه، با هم جمع نمی‌شوند و از آنجا که نماز، نور است و گناه، ظلمات؛ خداوند فرمود: به هنگام نزدیک شدن به نور، نهادِ خود را با نورِ وضو، نورانی کن؛ پس وارد منطقه‌ی روشنایی(صلوة) شو. کسی که وضو ندارد وجودش تاریک است و کسی که تاریک است، حقِ ملاقات با نور را ندارد.

وضو، برطرف کننده‌ی آلودگی های قهری:

انسان در اجتماع، با افراد بسیاری در ارتباط است و قهراً از آنان تأثیر می‌گیرد و بر آنان تأثیر می‌گذارد؛ وقتی با انسان آلوده‌ای روبرو شد، مطمئناً آلوده خواهد شد، چه بسا انسان با یک دعا خواندن، حالِ خوشی پیدا می‌کند اما همین که از منزلش بیرون آمد و در اجتماع قرار گرفت، به محض یک نگاه به صورت کسی، آن حالِ خوش، از او گرفته می‌شود و آلوده می‌گردد که این آلوده شدن را خودِ جانِ انسان، به او گزارش می‌دهد؛ اعلامِ بی‌حالی یعنی اعلامِ سقوط.

اما فرموده اند: وضو از بهترین راه‌های برطرف نمودن آلودگیِ قهری در محیط است.
 

وضو، حافظ احوال روحانی انسان:

«حال»، همانند پرنده‌ای است که وقتی از آسمانِ دل فرار کرد، آدمی، دیگر به این راحتی نمی‌تواند آن را به قفسِ تن برگرداند، آنقدر باید منتظرش بماند تا شاید روزی، برگردد. ممکن است ده‌ها جای دیگر نیز سیر کند اما به این زودی باز نگردد؛ و تازه، وقتی بعد از مدت‌ها برگشت، منتظر می‌ماند تا صاحبخانه چگونه از او پذیرایی می‌کند تا بار دیگر برنخیزد و نرود.

این است که به ما فرموده‌اند: از صبح تا غروب، دائماً با وضو باش حتی با وضو به رختخواب برو.  بزرگانِ متعبّد، وقتی چشمشان به نامحرمی بیفتد و یا کمترین دگرگونی در حالات روحانی‌شان پدید آید، بلافاصله وضو می‌گیرند که البته این وضو، کارساز است.

آری، اهلِ فکر شدن، آسان است اما اهلِ دل شدن، خونِ دل خوردن می خواهد.

باید بسیار مراقبت کنیم که مبادا غیرِ حقی، حالِ دل ما را ببرد که اگر اینطور شد؛ کار، سخت می‌شود. آنقدر باید زمینه سازی کنیم و جان به لب شویم و خدا، خدا کنیم و نازش را بکشیم تا بار دیگر، به آشیانه‌اش برگردد و این است که فرمودند: وضو داشتن، منطقه‌ی دل را صاف می‌کند تا جایی که دلت بتواند حرم، برای صاحب دلی چون خدا گردد.

 

گاهی شب‌ها، با صدای گریه‌ی استادم که روحش شاد، بیدار می‌شدم، هراسان به اتاقش می‌رفتم، او را نشسته بر سجاده اش می‌دیدم. از ایشان می‌پرسیدم: چه شده؟! اینگونه ناله و زاری، این وقت شب، گویی کسی مرده؟! می‌فرمود: آری مرده! و اکنون بر جنازه اش زاری می‌کنم تا شاید زنده شود! آری، حالِ دلم مرده؛ دل زندگیم تبدیل به دل‌مردگی شده، آیا مصیبت از این بالاتر می‌شود؟!

 

عجیب اینکه، بزرگترین عقوبت که خداوند گناهکاران را در دنیا به آن دچار می‌کند، گرفتنِ حالِ دل از آنهاست.

گفتند: موسی! این همه وعده‌ی عذاب دادی، پس چه شد؟ چرا نازل نشد؟! موسی (ع) به پروردگار عرضه داشت و جواب آمد: آنها را عقوبت کرده‌ام، عذاب نازل کرده‌ام لیکن، توجه ندارند. ای موسی! من حالِ دل آنها را گرفته‌ام و نشانه‌اش این است که هیچ لذتی از مناجات با من نمی برند!

 

وضو، دل را حرم خداوند می‌کند:

به عنوان مثال، اگر دوستی ده‌ها بار به انسان بد کند، باز انسان در مقام تفکر با خود می گوید: «چون او دوستم بود و من با او رفیق هستم این بار هم عیبی ندارد، من که نمی‌توانم با او قهر کنم» و این‌گونه خود را قانع می‌کند تا مبادا کینه‌ای به دل بگیرد، ولی دل را نمی‌توان قانع کرد زیرا آن‌چنان رقیق است که روی آوردنِ دوباره‌اش به جایی که بُرید و رفت، کارِ بسیار مشکلی است لذا راه دل، گرچه نزدیک‌ترین راه است اما بسیار باریک و پر زحمت است.

راهِ فکر، مسیرش طولانی و پر پیچ و خم است اما بسیار آسان‌تر می باشد. در عوض، راه دل، نزدیک است چون به محض این‌که «دل» به خدا توجه کرد او نیز می آید و جای می‌گیرد، حتی به محض یک آه کشیدن؛ که فرمودند: آه، اسمی از اسماء خداست؛ به آهی صدایش بزن بلافاصله می‌رسد.

چرا دل این همه ناز دارد؟! باید هم داشته باشد زیرا تنها نقطه‌ای است که در وجود ما حرم خداست!

امام ششم (ع) فرمودند: قلب، حرم خداست؛ در حرم او، غیرِ او را ساکن نکن.

دل مؤمن، دلداری دارد که «واحد» است و در ضمن، غیور است، وقتی غیرتش در دلِ مؤمن، تجلی کرد شریکی را به جا نمی‌گذارد. تو را فقط، تنها می‌خواهد برای خودش؛ و می‌گوید تو هم، تنها مرا بخواه وگرنه می‌روم و دلت خالی می‌ماند.

آری، بیا و این یک لقمه را کامل فرو بده که: «الهی، دیده از دیدارِ جمال، لذت می‌برد و دل، از لقایِ ذوالجمال»

وقتی دل را به دست دلدار دادی، بدان که دلت میان دو انگشت او قرار می‌گیرد؛ گاهی قبض، گاهی بسط، گاهی بی‌قراری، گاهی آرامش و راحت، گاهی مثل برق رخشنده خندان، گاهی چون ابر بارنده باران، گاهی از فروغ روی دوست، روی شکفته؛ و گاهی از نسیمِ کویش، خمار؛ هر چند که می پسندد به همان حال، احوالت می دهد.

لقمه‌ی عملی:

صبور باشیم. صبوری با خانواده، عشق است. صبوری با دیگران، احترام است. صبوری با خود، اعتماد به نفس است. صبوری در راه خدا، ایمان است. پس صبور باشیم که «إِنَ‌اللَّهَ‌مَعَ‌الصّابِرینَ»

 

ذکر امروز: «یا لطیف» ۱۲۹ مرتبه.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۰۴
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: دل و دل‌بستگی

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۷ ق.ظ

بشر، در زندگی خود، بیش از هر چیزی نیازمند به آرامش روحی است؛ و انسان تا در زندگی، به مطلوب خود نرسد، آرام نخواهد شد.

مطلوبِ غائی انسان، فطرتاً چیست؟ خداوند! و تا انسان به او نرسد، آرام و قرار نخواهد داشت. انسان، مانند نی بریده شده و دور افتاده از نیستانِ هستی؛ و همچون طفلِ شیرخوارِ جدا شده از آغوش مادر است و تنها با بازگشت به مبدأ خود، آرام می گیرد.

همان گونه که جلوه‌ی معشوق در آیینه، التهابِ فراق عاشق را درمان نمی‌کند و جلوه‌ی آب در سراب، عطش تشنه‌کام را فرو نمی نشاند، جلوه‌های محبوب و معشوق ازلی، در آیینه‌ی مخلوقات نیز نمی تواند، روحِ ملتهب و عطشناک انسان را آرامش بخشد و سیراب کند.

آرامشِ روح، که گمشده و مقصود بشر در تمام تقلاهایش در زندگی است، تنها با بازگشت به خدا، قابل دستیابی است؛ و بشر، هر چه از خدا دورتر و غافل‌تر باشد، مضطرب‌تر و افسرده‌تر است؛ و اصلاً برای دل در درون سینه، آرامشی جز یاد خدا نیست.

همه‌ی انسانها در سینه، دلی دارند و دل، مایه‌ی دلبستگی است؛ لذا ناگزیر به چیزی دل می‌سپارند.

انسانی که خدا را فراموش کرده و با دیده‌ی دل، به جمال دلربای الهی نظر نکرده تا به آن دل بازد، در جاذبه‌ی محدود آن جمال که در آیینه‌ی پدیده‌های دنیوی، منعکس می باشد، قرار می گیرد و تسلیم دلبری های دنیا می شود و به خیلِ عاشقان دنیا می پیوندد. عاشق دنیا، آرامش ندارد زیرا آنچه را به آن، دلبسته است را یا ندارد و حسرت نداشتنِ آن را می خورد و آرامش از او سلب می شود؛ و یا از دست داده و غصه‌ی از دست دادن، رهایش نمی‌کند.

آری، قرآن فرموده است کسانی که دل، به غیر خدا می‌دهند و خدا را فراموش می‌کنند، در زندگیِ تنگ و دشواری خواهند بود.

با یاد خدا و توجه به خدا و دلدادگی به خدا، انسان در جاذبه‌ی الهی قرار می‌گیرد و از محبت دنیا رها می‌شود. چیزی که شخص به آن علاقه ندارد؛ در نداشتنش، حسرت؛ و در داشتنش، نگرانیِ از دست دادن؛ و در از دست رفتنش، غصه‌ای پدید نمی‌آید. خدا هم که شخص به او دل بسته، همیشه هست و در رابطه با او حسرت و نگرانی و غصه مفهوم ندارد.

در بینش دینی ما، دل آنقدر عزیز و گرامی است که آن را خانه‌ی خدا قلمداد کرده‌اند، جایی از وجود ما که خداوند، فقط برای خودش انتخاب کرده و آن را حرم خود قرار داده است؛ و دلی که حرم خدا شد، از بیت الله، حرمتش بالاتر و واجب تر است.

و چه زیبا روایتی! رسول اکرم (ص) فرمودند: حضرت داوود با خدا در مقام مناجات برآمد و گفت: خدایا! برای هر پادشاهی، خزانه ای است پس خزائن تو کجاست؟! خداوند فرمودند: خزانه‌ی من، بزرگتر از عرش است؛ وسیع تر از کرسی؛ پاک‌تر از بهشت؛ زیباتر از ملکوت؛ زمینِ آن، معرفت؛ و آسمانش، ایمان؛ و آفتابش، شوق؛ و ماهتابش، محبت؛ و ستارگانش، خاطره‌ها؛ و ابرش، عقل؛ و بارانش، رحمت؛ و میوه‌هایش، طاعت؛ و نتیجه اش، حکمت است و برای آن خزانه، چهار در است: علم و حلم و صبر و رضا؛ و آن خزانه، نامش قلب است.

 

بیایید در رابطه با دل، دو کار انجام دهیم:

- یکی اینکه، فضایش را با گناه آلوده نکنیم و ذکر استغفار را هرگز فراموش نکنیم.

حکایتی است که عارفی عبور می‌کرد، مشاهده کرد طبیبی بیماران را دارو می‌دهد، جلو رفت و گفت: ای طبیب! آیا برای مرض گناه هم دارویی داری؟ گفت: بله، یک نوع فالوده دارم که باید بسازی و بخوری. گفت: دستور بده. گفت: عسلِ صفا، شِکر وفا، روغن رضا، و نشاسته‌ی یقین را در دیگِ تقوی بریز، آبِ خوف بر آن بیفزا، با کفگیرِ عصمت مخلوط کن و بر آتشِ محبت بپز، آنگاه در ظرفِ فکرت بریز، با بادبزنِ حمد خنک کن؛ و با قاشقِ استغفار بخور که این فالوده‌ی عارفان است. روزانه یک قاشق از فالوده میل شود.

- دوم اینکه، هر شغلی که داری، دربانی را هم به آن اضافه کن که بر در دل، باید دربانی کرد تا مبادا، غریبه‌ای وارد شود، چون که وارد شود، بیرون کردنش مشکل بوَد.

 

 

 

لقمه‌ی عملی امروز:

مرنج و مرنجان.

دریا دل باش: زندگی مانند حرکت قطار است که کودکان از بیرون سنگش می زنند، به هر سنگی، اگر قطار توقف کند تا جوابی دهد، هرگز به مقصد نخواهد رسید؛ از سنگهایی که پیوسته پرتاب می‌شود، مرنج و مرنجان؛ دلِ شکسته خطرناک است که می‌برّد؛ و عزیز است مانند کوزه؛ که تا نشکسته، با دست می‌برندش، وقتی شکست به دوشش می‌گیرند.

 

ذکر امروز: «یا واحدُ یا اَحد»

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: صـبـر

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۷ ق.ظ

بسم الله

یکی از روحیات دیگر که در سایه‌ی توحید و خداشناسی، برای انسان پیش می آید صبر است. صبر در طی مراحل بندگی و انسانی، نقش کلیدی دارد. امام سجاد(ع) فرمودند: صبر در رابطه با ایمان، به منزله‌ی سر در رابطه با بدن است و کسی که صبر ندارد، ایمان ندارد.

صبر یعنی: با وجود احساس تلخی و کراهت از امری در درون خویش، به خاطر نتایج و ثمرات مثبت و مطلوبی که دارد؛ انسانِ مؤمن، از آن شاکی نباشد و جزع و بیتابی نکند.

البته صبر، مراتب دهگانه دارد که چهار مرتبه از آن، برای بندگانی است که تازه به سوی خدا حرکت سلوکی آغاز کرده اند و شش مرتبه‌ی دیگر، متعلق به انسانهای عارف و وارسته است.

آنچه که مربوط به ماست:

1- صبر در ترک معصیت،   2- صبر در انجام وظائف و تحمل دشواری تزکیه،   3- صبر در مصائب و شدائد و نا ملایمات،   4- صبر در نعمت و راحت.

 

اصلاً چرا باید ابتلائات باشد تا مجبور به صبر باشیم؟

از آنجا که هیچ حادثه‌ای در عالم، واقع نمی‌شود مگر اینکه کارِ خداست؛ و از خدا هم، کارِ عبث و بیهوده سر نمی زند، لذا مصائب و بلایایی که برای انسان پیش می آید، حکمتها دارند؛ و حکمت گرفتاری که خداوند، سر راه بندگاش قرار می دهد به تناسبِ ویژگیهای افراد، متفاوت است.

حضرت علی (ع) فرمودند: بلا و گرفتاری برای ظالم، تأدیب است و برای مؤمن، امتحان و برای پیامبران، مایه‌ی بالا رفتن درجات کمالی آنهاست و برای اولیاء، موجب بزرگی و کرامت آنهاست.

یکی از حکمتهای ابتلاء، این است که ما بتوانیم نقاط ضعف و کاستیهای خویش را بشناسیم و به نقایص خود پی ببریم. در نظام آموزشی، میزانِ دشواری امتحانِ هر گروه از شاگردان، با سطح علمی آنها متناسب می باشد و اگر از گروهی از شاگردان، امتحانِ سخت گرفته شود، حاکی از این است که امتحان گیرنده، سطح آنها را بالا دانسته است؛ و متقابلاً، اگر از شخصی امتحان گرفته نشود، حاکی از این است که این شخص، در مسیر تحصیل علم قرار ندارد و همچون کودکان هرزه گرد خیابانی است که اساساً وارد مدرسه و درس نشده است. در نظام الهی هم همینطور است وقتی خداوند، بنده‌ای را امتحان می کند، حاکی از آن است که سطحِ او را، قابل دانسته، او را در مکتب توحید پذیرفته؛ و در واقع او را سر سفره‌ی بندگیش نشانده است. خود این مسئله، تلخی امتحان را از بین می برد و برای بنده، بشارتی بزرگ است؛ و اگر کسی را امتحان نمی کند، دلیل این است که او را نپذیرفته و اصلاً در دایره‌ی بندگانش او را ثبت نام نکرده است.

صبر در مقابل مصائب، ثمراتی دارد که فقط به دو تا از آنها اشاره می کنیم:

♦️یکی اینکه دارای اجر عظیم است. فرمودند: اجر بزرگ، همراه بلای بزرگ است.

این اجر، بهشت نیست، لذت بردن از نعمتهای اخروی نیست، بسی فراتر از اینهاست؛ این اجر، این وعده‌ی شیرین الهی است «إِنَّ اللّه مَعَ الصَّابِرِین»؛ هر آینه خداوند مداوم با صابران است. یعنی رسیدن به وصال خداوند، ثمره‌ی صبری است که در زندگی می کنیم، این در کنارِ خدا بودن، همراه خدا بودن، برای کسی که درک دارد آنچنان شیرین است که می گوید: ای کاش بدنم را با قیچی، ریز ریز می کردند و من در راه تو صبر می‌کردم. همچنین، این تعریف خداوند، در قرآن از صابران که آنها را اهل یقین دانسته، خود بشارت دیگری است که صابران را سرخوش و سرحال نگه می دارد.

وقتی خدا با من است چه ترس از طوفانها و حوادث دنیا! حکایت پیرزن و نوح (ع): که نوح به او وعده داده بود هنگامِ طوفان، تو را خبر می‌کنم؛ و تو را با بچه های یتیم و بی کست، با خود می‌برم تا در ته این دره گرفتار نشوید، اما هنگام طوفان فراموش کرد و رفت؛ پس از مدتها به یادش آمد، برگشت، گمان نمی‌کرد پیرزن، خانه اش سالم مانده باشد، وقتی آمد مشاهده کرد در ته دره، همه چیز را سیلاب با خود برده، کلبه‌ی پیرزن و یتیمانش سالم مانده است، پرسید: ای زن! طوفان تو را اذیت نکرد؟! گفت: من طوفانی ندیدم، تنها یک روز تنورم کمی تر شده بود. آری، وقتی خدا همین نزدیکی است چه ترس از طوفان!

♦️یکی دیگر از دلایل ابتلاء، دور شدن از تکبر است. انسان مغروری که گاهی گمان می کند دارای قدرت شده و از پسِ هر چیزی بر می آید، باید دماغش به خاک مالیده شود.

آب وقتی صاف است، بسیار خوشگوار است، صدایش هم قشنگ است، خرابی هم ندارد، خلق هم از آن استفاده می کنند، زمین هم حالش خوب می شود و گلهای محمدی می رویاند، اما آب وقتی گل آلود شد، صدایش هم بد می شود، خرابی هم دارد، سیل می شود و به کسی و چیزی هم رحم نمی کند، اما وقتی با همین سرعت جلو رفت در یک گودال می افتد و جلویش بسته می شود، گیر می افتد، فلج می شود، آنقدر می ماند تا کم کم گِلهایش ته نشین شود و تبدیل به آب صاف شود. ابتلائات، گودال هایی هستند که خدا برای هر کس که طغیان کرد، پیش می آورد و جلوی او را می‌بندد تا صاف شود.

 

اما صبحانه بدون شیرینی لذت نمی دهد.

خداوند مانند یک پدر خوب رفتار می کند، پدر خوب، بچه‌ی نافرمانش را از خانه بیرون می کند، به همه‌ی اقوام هم می سپارد که اگر به خانه‌ی شما آمد راهش ندهید تا از همه ناامید گردد، اما خود پدر، داخل خانه تمام مدت، پشت در به انتظار بازگشت فرزندش ایستاده و آغوشش را گشوده تا وقتی فرزند برگشت، او را به آغوش گیرد.

اگر احساس می کنی همه‌ی درها بسته است پس یقین کن خدا، پشت در برایت آغوش گشوده، برگرد و در بزن الآن خدا منتظر است!

 

لقمه‌ی عملی و رفتاری:

امروز مراقب حرفهایی که میزنی باش مخصوصاً وقتی عصبانی یا دلخوری؛ بعضی کلمات، ترکش هستند که کنار قلب می نشینند، نمی کشند ولی تا آخر عمر، عذاب می دهند. اگر می خواهید بدترین نوع پشیمانی عمرتان را تجربه کنید، وقتی عصبانی هستید، صحبت کنید.

 

نوش جان ذکر امروز «یا رحمن یا رحیم»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۷
خادمه الزهراء